امام هادی علیهالسلام: تفاوت میان نسخهها
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
*[[اسحاق جلاب]] گوید: "برای [[امام هادی]]{{ع}} گوسفندان زیادی خریدم، پس مرا خواست و از اصطبل منزل به جای وسیعی منتقل شدم و در آنجا گوسفندان را بین هر که فرمود تقسیم کردم، برای [[ابوجعفر]] (فرزندش) و [[مادر]] او و غیر اینها از کسانی که [[دستور]] داده بود، سپس اجازه خواستم در روز ترویه به [[بغداد]] نزد پدرم برگردم، [[حضرت]] به من نوشت، فردا نزد ما باش سپس برو، من ماندم و چون روز [[عرفه]] شد نزد [[حضرت]] اقامت گزیدم و [[شب]] [[عید قربان]] در [[ایران]] خانهاش خوابیدم، هنگام [[سحر]] نزد من آمد و فرمود: ای [[اسحاق]]! برخیز، برخاستم و چون چشم گشودم، خود را در خانهام در [[بغداد]] دیدم، بر پدرم وارد شدم در حالی که بین [[یاران]] بودم، به آنان گفتم: روز [[عرفه]] در [[سامرا]] بودم و روز [[عید]] به [[بغداد]] آمدم"<ref>کافی، ج۲، ص۴۲۳ – ۴۲۴.</ref><ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امامشناسی ۵ (کتاب)|امامشناسی]]، ص:۱۰۶.</ref>. | *[[اسحاق جلاب]] گوید: "برای [[امام هادی]]{{ع}} گوسفندان زیادی خریدم، پس مرا خواست و از اصطبل منزل به جای وسیعی منتقل شدم و در آنجا گوسفندان را بین هر که فرمود تقسیم کردم، برای [[ابوجعفر]] (فرزندش) و [[مادر]] او و غیر اینها از کسانی که [[دستور]] داده بود، سپس اجازه خواستم در روز ترویه به [[بغداد]] نزد پدرم برگردم، [[حضرت]] به من نوشت، فردا نزد ما باش سپس برو، من ماندم و چون روز [[عرفه]] شد نزد [[حضرت]] اقامت گزیدم و [[شب]] [[عید قربان]] در [[ایران]] خانهاش خوابیدم، هنگام [[سحر]] نزد من آمد و فرمود: ای [[اسحاق]]! برخیز، برخاستم و چون چشم گشودم، خود را در خانهام در [[بغداد]] دیدم، بر پدرم وارد شدم در حالی که بین [[یاران]] بودم، به آنان گفتم: روز [[عرفه]] در [[سامرا]] بودم و روز [[عید]] به [[بغداد]] آمدم"<ref>کافی، ج۲، ص۴۲۳ – ۴۲۴.</ref><ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امامشناسی ۵ (کتاب)|امامشناسی]]، ص:۱۰۶.</ref>. | ||
==دوران [[امامت]] [[امام | ==دوران [[امامت]] [[امام محمد تقی]]{{ع}}== | ||
*در دوران [[امامت امام رضا]]{{ع}} [[شیعه]] [[توانایی]] تجربه [[قدرت سیاسی]] را به دست آورده بود و همین امر [[مأمون]] را مجبور کرد که [[حضرت]] را به [[اجبار]] وارد دستگاه [[حکومت]] کند؛ ولی موفّق نشد و [[رفتار]] [[امام]] طوری بود که حتّی برگزاری یک [[نماز]] از سوی [[حضرت]] را بر نتافت؛ از این پس این موضع [[قدرت]] توسّط [[ائمه]] بعدی [[حفظ]] شد. [[امام]] [[محمد جواد]]{{ع}} مواضع [[پدر]] خود را ادامه داد. [[مأمون]] نیز [[توطئه]] خود را برای از بین بردن [[شیعه]] همچنان ادامه داد. او میخواست [[امام]] را از پایگاههای مردمی خود جدا کند و این [[توطئه]] را طوری [[اجرا]] کند که [[مردم]] تحریک نشوند؛ بنابراین دختر خود [[ام الفضل]] را به [[ازدواج حضرت]] درآورد تا به این ترتیب توسّط یک جاسوس خانگی همیشه مراقب [[امام]] باشد. | *در دوران [[امامت امام رضا]]{{ع}} [[شیعه]] [[توانایی]] تجربه [[قدرت سیاسی]] را به دست آورده بود و همین امر [[مأمون]] را مجبور کرد که [[حضرت]] را به [[اجبار]] وارد دستگاه [[حکومت]] کند؛ ولی موفّق نشد و [[رفتار]] [[امام]] طوری بود که حتّی برگزاری یک [[نماز]] از سوی [[حضرت]] را بر نتافت؛ از این پس این موضع [[قدرت]] توسّط [[ائمه]] بعدی [[حفظ]] شد. [[امام]] [[محمد جواد]]{{ع}} مواضع [[پدر]] خود را ادامه داد. [[مأمون]] نیز [[توطئه]] خود را برای از بین بردن [[شیعه]] همچنان ادامه داد. او میخواست [[امام]] را از پایگاههای مردمی خود جدا کند و این [[توطئه]] را طوری [[اجرا]] کند که [[مردم]] تحریک نشوند؛ بنابراین دختر خود [[ام الفضل]] را به [[ازدواج حضرت]] درآورد تا به این ترتیب توسّط یک جاسوس خانگی همیشه مراقب [[امام]] باشد. | ||
*در [[آغاز امامت]] [[حضرت جواد]]{{ع}}، [[مأمون]] تشکیل مجالس [[مناظره]] را - که در دوره [[امام رضا]] همگی به نفع [[اهل بیت]] تمام شد - دوباره تجربه کرد، به این [[دلیل]] که [[امام نهم]] خردسال است و تجربه [[پدر]] را ندارد بلکه بتواند به موقعیّت [[علمی]] او لطمه وارد کند؛ ولی نتیجه برعکس شد. در [[مجلسی]] که بزرگان علمای [[اهل سنت]] از جمله [[یحیی بن اکثم]] - [[قاضی]] القضاة - حضور داشتند، [[امام جواد]] را به [[مناظره]] فرا خواند؛ امّا [[شکست]] و [[انقطاع]] همگی، باعث ناکامی [[مأمون]] شد. به [[نقل]] [[مجلسی]] در فصل [[حجّ]] [[فقیهان]] [[بغداد]] و شهرهای دیگر و سایر [[دانشمندان]] بلاد که هشتاد تن بودند، به [[حجّ]] رفتند و سپس برای [[دیدار با امام]] راهی [[مدینه]] شدند<ref>بحار الانوار، ج۵، ص۱۰.</ref>. | *در [[آغاز امامت]] [[حضرت جواد]]{{ع}}، [[مأمون]] تشکیل مجالس [[مناظره]] را - که در دوره [[امام رضا]] همگی به نفع [[اهل بیت]] تمام شد - دوباره تجربه کرد، به این [[دلیل]] که [[امام نهم]] خردسال است و تجربه [[پدر]] را ندارد بلکه بتواند به موقعیّت [[علمی]] او لطمه وارد کند؛ ولی نتیجه برعکس شد. در [[مجلسی]] که بزرگان علمای [[اهل سنت]] از جمله [[یحیی بن اکثم]] - [[قاضی]] القضاة - حضور داشتند، [[امام جواد]] را به [[مناظره]] فرا خواند؛ امّا [[شکست]] و [[انقطاع]] همگی، باعث ناکامی [[مأمون]] شد. به [[نقل]] [[مجلسی]] در فصل [[حجّ]] [[فقیهان]] [[بغداد]] و شهرهای دیگر و سایر [[دانشمندان]] بلاد که هشتاد تن بودند، به [[حجّ]] رفتند و سپس برای [[دیدار با امام]] راهی [[مدینه]] شدند<ref>بحار الانوار، ج۵، ص۱۰.</ref>. |
نسخهٔ ۲۰ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۰۸:۱۶
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
- این مدخل از زیرشاخههای بحث اهل بیت پیامبر خاتم است. "امام هادی" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امام هادی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- امام هادی(ع) دهمین امام شیعیان در نیمه ذی حجه سال ۲۱۲ در اطراف مدینه در محلی به نام صریا دیده به جهان گشود[۱] و در ۴۱ سالگی[۲] در ماه رجب سال ۲۵۴ در سامرا به دست معتز بالله، خلیفه عباسی و با سَم به شهادت رسید[۳] نام مادر آن حضرت سمانه و طبق نقل کلینی[۴] سوسن بوده است.
- القاب آن حضرت: الناصح، المتوکل، النقی، المرتضی است [۵].
- امام هادی(ع) در سال ۲۲۰ پس از شهادت پدر بزرگوارش در ۸سالگی به امامت رسید و مدت امامت آن بزرگوار ۳۳سال بوده است[۶][۷].
مقدمه
- پیشوای دهم شیعیان، حضرت علی بن محمد، ملقب به هادی و نقی، در نیمه ماه ذی حجه سال ۲۱۲ هجری در یکی از روستاهای اطراف مدینه به دنیا آمد. هشت ساله بود که پدرش امام جواد به شهادت رسید و امام هادی، امامت شیعه را عهدهدار شد و ۳۳ سال، امامت کرد. وی مدتی در مدینه بود، اما متوکل عباسی که از محبوبیت او در میان مردم به وحشت افتاده بود، او را به زور، اما در ظاهر با احترام، به سامرا که پایتخت او بود، منتقل کرد. حضرت تا پایان عمر در سامرا به نوعی تحتنظر بود و هوادارانش با زحمت میتوانستند با او ارتباط داشته باشند.
- حضرت هادی(ع) با همه سختگیریها به ارشاد و هدایت مردم و نگهبانی از دین مشغول بود و مردم، که جز علم و حلم و عبادت و پارسایی از او نمیدیدند، بیشتر شیفتهاش میشدند.
- معتمد عباسی در اثر سخنچینیها و گزارشهای دروغ بدخواهان، سرانجام تصمیم گرفت آن حضرت را از میان بردارد. از این رو به وسیله زهر، امام را مسموم و شهید کرد. شهادتش در ۳ رجب سال ۲۵۴ هجری بود.
- قبر آن حضرت در سامرا (از شهرهای عراق) است[۸].
فضائل و مناقب
- اسحاق جلاب گوید: "برای امام هادی(ع) گوسفندان زیادی خریدم، پس مرا خواست و از اصطبل منزل به جای وسیعی منتقل شدم و در آنجا گوسفندان را بین هر که فرمود تقسیم کردم، برای ابوجعفر (فرزندش) و مادر او و غیر اینها از کسانی که دستور داده بود، سپس اجازه خواستم در روز ترویه به بغداد نزد پدرم برگردم، حضرت به من نوشت، فردا نزد ما باش سپس برو، من ماندم و چون روز عرفه شد نزد حضرت اقامت گزیدم و شب عید قربان در ایران خانهاش خوابیدم، هنگام سحر نزد من آمد و فرمود: ای اسحاق! برخیز، برخاستم و چون چشم گشودم، خود را در خانهام در بغداد دیدم، بر پدرم وارد شدم در حالی که بین یاران بودم، به آنان گفتم: روز عرفه در سامرا بودم و روز عید به بغداد آمدم"[۹][۱۰].
دوران امامت امام محمد تقی(ع)
- در دوران امامت امام رضا(ع) شیعه توانایی تجربه قدرت سیاسی را به دست آورده بود و همین امر مأمون را مجبور کرد که حضرت را به اجبار وارد دستگاه حکومت کند؛ ولی موفّق نشد و رفتار امام طوری بود که حتّی برگزاری یک نماز از سوی حضرت را بر نتافت؛ از این پس این موضع قدرت توسّط ائمه بعدی حفظ شد. امام محمد جواد(ع) مواضع پدر خود را ادامه داد. مأمون نیز توطئه خود را برای از بین بردن شیعه همچنان ادامه داد. او میخواست امام را از پایگاههای مردمی خود جدا کند و این توطئه را طوری اجرا کند که مردم تحریک نشوند؛ بنابراین دختر خود ام الفضل را به ازدواج حضرت درآورد تا به این ترتیب توسّط یک جاسوس خانگی همیشه مراقب امام باشد.
- در آغاز امامت حضرت جواد(ع)، مأمون تشکیل مجالس مناظره را - که در دوره امام رضا همگی به نفع اهل بیت تمام شد - دوباره تجربه کرد، به این دلیل که امام نهم خردسال است و تجربه پدر را ندارد بلکه بتواند به موقعیّت علمی او لطمه وارد کند؛ ولی نتیجه برعکس شد. در مجلسی که بزرگان علمای اهل سنت از جمله یحیی بن اکثم - قاضی القضاة - حضور داشتند، امام جواد را به مناظره فرا خواند؛ امّا شکست و انقطاع همگی، باعث ناکامی مأمون شد. به نقل مجلسی در فصل حجّ فقیهان بغداد و شهرهای دیگر و سایر دانشمندان بلاد که هشتاد تن بودند، به حجّ رفتند و سپس برای دیدار با امام راهی مدینه شدند[۱۱].
- شاگردان و اصحاب عظیم الشأنی همچون: ابن ابی عمیر بغدادی، ابوجعفر محمد بن سنان زاهری، احمد بن ابی نصر برنظی کوفی، [[ابوتمام حبیب بن اوس طائی ، علی بن مهزیار اهوازی و فضل بن شاذان نیشابوری از جمله دست پروردگان حضرت ابوجعفر امام جواد(ع) هستند. این شاگردان نیز همچون امام خود تحت تعقیب و گرفتاری بودند.
- علاوه بر موضع علنی، حضرت در بعد سیاسی نیز به مبارزات خود ادامه میداد و طرح مأمون برای سکونت در بغداد و دربار در جهت مشروعیّت بخشیدن به حکومت خود را نپذیرفت و این توطئه را خنثی نمود.
- امام در مدینه علاوه بر فعالیتهای علمی ارتباط خود را با پایگاههای مردمی گسترش میداد و این امر به گوش معتصم رسید و او حضرت را به جبر به بغداد منتقل نمود و به شهادت رساند[۱۲].
منابع
پانویس
- ↑ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ص۳۲۷؛ مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، ج۲، ص۲۸۵؛ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۴۹۷.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۴۹۸.
- ↑ سبط ابن جوزی، یوسف شمس الدین، تذکرة الخواص، ص۳۶۳؛ مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب، ج۴، ص۸۶؛ ابن شهرآشوب، سید بن محمد، مناقب آل ابوطالب، ج۲، ص۴۴۲.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۴۹۷.
- ↑ کشف الغمة، ج۳، ص۱۶۹.
- ↑ اربلی، ابن ابوالفتح، کشف الغمة، ج۳، ص۱۶۹.
- ↑ ضیائی ارزگانی، رحمتالله، امامت امام هادی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۴۷۰.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۱۵۸.
- ↑ کافی، ج۲، ص۴۲۳ – ۴۲۴.
- ↑ محمدی، رضا، امامشناسی، ص:۱۰۶.
- ↑ بحار الانوار، ج۵، ص۱۰.
- ↑ محمدی، رضا، امامشناسی، ص:۱۴۶-۱۴۷.