الهام در اخلاق اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۵۶: خط ۵۶:
*[[اندیشه]] درباره طاعت‌ها و [[فضیلت‌ها]]، این [[توفیق]] را فراهم می‌آورد که [[انسان]]، أولاً، آنها را بشناسد تا به [[خیال]] [[طاعت]] در ورطه [[معصیت]] نیفتد و به نام [[فضیلت]] در [[جان]] خود [[رذیلت]] نپرورد؛ ثانياً، حد خود را در کسب [[فضیلت‌ها]] و [[حسنات]] دریابد، آنها را با بدی‌های خود بسنجد و [[خلوص]] شان را ارزیابی کند تا مبادا همه نیکی‌هایش [[آلوده]] به [[شک]]، [[شرک]] و [[ریا]] باشد. این نوع [[تفکر]]، [[انسان]] را به [[اصلاح]] نقص‌ها و جبران [[بدی‌ها]] فرا می‌خواند.
*[[اندیشه]] درباره طاعت‌ها و [[فضیلت‌ها]]، این [[توفیق]] را فراهم می‌آورد که [[انسان]]، أولاً، آنها را بشناسد تا به [[خیال]] [[طاعت]] در ورطه [[معصیت]] نیفتد و به نام [[فضیلت]] در [[جان]] خود [[رذیلت]] نپرورد؛ ثانياً، حد خود را در کسب [[فضیلت‌ها]] و [[حسنات]] دریابد، آنها را با بدی‌های خود بسنجد و [[خلوص]] شان را ارزیابی کند تا مبادا همه نیکی‌هایش [[آلوده]] به [[شک]]، [[شرک]] و [[ریا]] باشد. این نوع [[تفکر]]، [[انسان]] را به [[اصلاح]] نقص‌ها و جبران [[بدی‌ها]] فرا می‌خواند.
*[[اندیشه]] درباره [[گناهان]] و رذیلت‌ها نیز [[انسان]] را به [[شناخت]] آنها و راه [[پرهیز]] از آنها رهنمون می‌شود. کسی که [[بدی‌ها]] را با [[اندیشه]] بازشناسد، ندانسته به دام [[گناه]] گرفتار نمی‌شود؛ آنکه از [[عاقبت]] [[گناهان]] و رذیلت‌ها [[آگاهی]] یابد و دریابد که نتیجه حتمی اوصاف [[زشت]] و [[افعال]] [[ناهنجار]]، دوری از خداست، عالمانه دست و دامن به [[زشتی]] نمی‌آید. این نوع [[تفکر]]، [[انسان]] را به [[پرهیز از گناه]]، [[توبه]] و [[تدارک]] [[دعوت]] می‌کند<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۳۴۱-۳۴۳.</ref>.
*[[اندیشه]] درباره [[گناهان]] و رذیلت‌ها نیز [[انسان]] را به [[شناخت]] آنها و راه [[پرهیز]] از آنها رهنمون می‌شود. کسی که [[بدی‌ها]] را با [[اندیشه]] بازشناسد، ندانسته به دام [[گناه]] گرفتار نمی‌شود؛ آنکه از [[عاقبت]] [[گناهان]] و رذیلت‌ها [[آگاهی]] یابد و دریابد که نتیجه حتمی اوصاف [[زشت]] و [[افعال]] [[ناهنجار]]، دوری از خداست، عالمانه دست و دامن به [[زشتی]] نمی‌آید. این نوع [[تفکر]]، [[انسان]] را به [[پرهیز از گناه]]، [[توبه]] و [[تدارک]] [[دعوت]] می‌کند<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۳۴۱-۳۴۳.</ref>.
=====[[تفکر]] درباره [[خدا]]=====
*در این باب، [[انسان]] [[خردمند]] از [[تفکر]] درباره [[ذات خدا]] [[پرهیز]] می‌کند؛ زیرا [[ذات اقدس الاهی]] بزرگ‌تر از آن است که در دسترس [[فهم]] یا تیررس [[وهم]] [[بشر]] باشد. از این رو کسی که درباره [[ذات خدا]] [[فکر]] کند، جز [[حیرت]] و [[سرگردانی]] و در نهایت [[الحاد]] و [[انکار]] بهره‌ای نخواهد برد. [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: "هرکس در چگونگی [[ذات خدا]] [[فکر]] کند، هلاک می‌شود"<ref>{{متن حدیث|مَنْ نَظَرَ فِي اَللَّهِ كَيْفَ هُوَ هَلَكَ}}؛ حسن بن علی ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۲۴۵؛ محمد باقر میرداماد حسینی استرآبادی، الرواشح السماویه، ص۴۱.</ref>.
*توضیح مطلب اینکه، کار [[عقل]] [[درک]] مفاهیم است و مفاهیم [[آفریده]] عقل‌اند، پس هرچیزی که در [[ذهن]] ما پیدا شود، آفریدۀ [[ذهن]] است و به همین [[دلیل عقل]] به طور کلی از [[شناخت]] [[حقیقت]] و [[ذات خدا]] [[ناتوان]] است. [[امام حسین]]{{ع}}می‌فرماید: "[[خداوند]] همچنان که از چشم‌ها [[پنهان]] است و به [[وسیله]] [[چشم]] دیده نمی‌شود، از [[عقل‌ها]] هم [[پنهان]] است و با [[عقل]] شناخته نمی‌شود"<ref>{{متن حدیث|ان الله احتجب عن العقول كما احتجب عن الابصار}}؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۴۵۳.</ref>.
*علاوه بر این، [[آگاهی]] از چگونگی [[ذات خدا]] بر فرض امکان به هیچ تأثیری در رابطه [[انسان]] و [[خدا]] ندارد. [[انسان]] برای تنظیم رابطه خود با [[خدا]] باید بداند که اولا، [[جهان]] خدایی دارد و ثانیا، [[خدا]] تمامی صفت‌های خوب را داراست و هیچ صفت [[بدی]] در وجود [[مقدس]] او راه ندارد. [[تدبیر]] و اداره عالم همه با اوست. بدون خواست او از هیچکس کاری برنمی‌آید و همه سود و زیان [[انسان]] را او [[تعیین]] می‌کند. وقتی [[انسان]] بداند [[جهان]] خدایی دارد، به [[لطف]]، [[حمایت]] و [[یاری]] او [[امیدوار]] می‌شود و به [[مبارزه]] با [[مشکلات]] [[زندگی]] برمی‌خیزد و با [[عشق]] و [[امید]] به تلاش و کوشش ادامه می‌دهد تا بر تمامی [[سختی‌ها]] [[پیروز]] شود. کسی که به وجود [[خالق]] هستی [[ایمان]] دارد، از [[پیروی]] مکتب‌های [[انحرافی]] [[نجات]] می‌یابد و راه [[سعادت]] خویش را پیدا می‌کند. کسی که از صفت‌های [[خدا]]، [[آگاه]] و با کمال و [[جمال]] الاهی آشنا می‌شود، در اثر [[عشق]] و [[محبت]] آن [[جمال]] بی‌مانند درصدد نزدیک کردن خود به [[خدا]] برمی‌آید و با [[عبادت]] خالصانه و [[خدمت]] به همنوعان، در مسیر [[تکامل]] [[انسانی]] قدم بر می‌دارد. [[انسان]] با این دو [[آگاهی]] خود به [[خدا]] برمی آید و با برای خود و [[جامعه انسانی]] عنصری مفید و ثمربخش می‌شود و اینکه نمی‌داند [[حقیقت]] [[ذات خدا]] چیست، [[مانع]] [[عشق]]، [[امید]]، [[مبارزه]]، [[عبادت]]، [[ایثار]]، تلاش و [[تکامل]] او نمی‌شود.
*از [[تفکر]] درباره صفت‌های [[خدا]] نیز بهره‌ای عاید [[انسان]] نمی‌شود؛ چرا که ما صفت‌های [[اقدس]] او را عین ذاتش می‌دانیم و به همین [[دلیل]] [[تفکر]] درباره صفت‌ها، [[انسان]] را به [[تفکر]] درباره ذات می‌کشاند؛ بنابر این، [[پسندیده]] آن است که [[انسان]] فقط درباره [[افعال]]، آفریده‌ها و [[نعمت‌های خدا]] بیندیشد.
*[[رسول خدا]]{{صل}} می‌فرماید: "درباره [[نعمت‌های خدا]] بیندیشید، نه درباره ذات او، زیرا شما به کنه ذات او نمی‌رسید"<ref>{{متن حدیث|تَفَكَّرُوا فِي آلاَءِ اَللَّهِ فَإِنَّكُمْ لَنْ تَقْدِرُوا قَدْرَهُ}}؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶۸، ص۳۲۲؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۳، ص۱۰۶.</ref>.
*و [[امام باقر]] می‌فرماید: "از [[تفکر]] درباره [[ذات خدا]] بپرهیزید اگر خواستید [[عظمت]] او را [[درک]] کنید به [[عظمت]] مخلوقاتش بنگرید"<ref>{{متن حدیث|إِيَّاكُمْ وَ اَلتَّفَكُّرَ فِي اَللَّهِ وَ لَكِنْ إِذَا أَرَدْتُمْ أَنْ تَنْظُرُوا إِلَى عَظَمَتِهِ فَانْظُرُوا إِلَى عَظِيمِ خَلْقِهِ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۹۳.</ref>.
*منظور از [[افعال]] [[خدا]] [[آفرینش]]، روزی رسانی، [[نعمت]] دهی و [[تدبیر]] عالم است<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۳۴۳-۳۴۴.</ref>.
=====[[تفکر]] در [[خلقت]]=====
*بیشتر موجوداتی که [[خدا]] [[آفریده]]، برای [[انسان]] ناشناخته است؛ بنابراین، اصلا نمی‌تواند درباره آنها بیندیشد، مخلوقاتی که ما می‌شناسیم، برخی دیدنی است و برخی نادیدنی؛ موجودات دیدنی نسبت به آفریدگان [[خدا]] چنان کوچک و اندک است که قطره‌ای در دریایی؛ با این حال چنان پرشمار و گوناگون است که [[انسان]] با همه دانشی که به دست آورده، هنوز از لایه‌های رویین آن عبور نکرده و با این حال مبهوت شگفتی‌های [[آفرینش]] خداست.
*[[انسان]] با [[تفکر]] در این زمینه و دریافت ظرافت، [[استحکام]]، پیچیدگی، تناسب و [[نظم]] مخلوقات با [[علم]] بیکران، [[قدرت]] بی‌منتها و [[حکمت]] الاهی آشنا می‌شود و روزنه‌ای به [[عظمت]] آن [[ذات مقدس]] می‌گشاید؛ حتی اشاره به سرفصل‌های قابل مطالعه در این باب، از حوصله این بحث خارج است؛ چرا که تمام کتابخانه‌های بزرگ و کوچکی که در سراسر [[جهان]] از کتاب‌های [[علمی]] انباشته است، همه محصول تأملات در زمینه‌های مختلف [[انسانی]]، حیوانی، نباتی، معدنی، فلکی و... است. ما در اینجا به [[نقل]] دو بخش از [[سخنان امام صادق]]{{ع}}در [[توحید]] [[مفضل]] بسنده می‌کنیم: ای [[مفضل]]! [[تأمل]] کن در نیروهایی که [[خدا]] در [[نفس انسان]] قرار داده است. اگر از این نیروها فقط حافظه نباشد، چه [[کاستی‌ها]] و خلل‌هایی در [[زندگی]] او پیدا می‌شود، زیرا به یادش نمی‌ماند که نزد [[مردم]] چه دارد و [[مردم]] نزد او چه دارند، چه داده و چه گرفته است. به یاد نمی‌آورد چه گفته شنیده است، به خاطر نداشت چه کسانی به او [[نیکی]] یا [[بدی]] کرده‌اند، چه چیزی مفید است و چه چیزی [[مضر]]. اگر هزاران بار از راهی می‌گذشت آن را یاد نمی‌گرفت، اگر تمام [[عمر]] یک مطلب [[علمی]] را گفت و شنود می‌کرد، آن را نمی‌آموخت به هیچ [[دینی]] [[معتقد]] نمی‌شد، از هیچ تجربه‌ای سود نمی‌برد و از هیچ حادثه‌ای [[عبرت]] نمی‌گرفت و خلاصه آنکه به طور کلی از [[درجه]] [[انسانیت]] سقوط می‌کرد. در مقابل، درباره [[نعمت]] [[فراموشی]] [[فکر]] کن که از [[نعمت]] [[یادآوری]] بزرگ‌تر است. اگر [[انسان]] هیچ چیز را فراموش نمی‌کرد، [[انسان‌ها]] هرگز از مصیبت‌هایی که می‌بینند [[تسلی]] نمی‌یافتند و هرگز دل‌های گرفتار [[حسرت]]، از چنگال [[حسرت]] رها نمی‌شدند و کینه‌ای که در [[دل]] می‌نشست، هرگز بیرون نمی‌رفت و هرگز کسی از نعمتی [[لذت]] نمی‌برد؛ چون همیشه آفت‌ها و تهدیدها در برابر چشمانش بود. ببین که [[خداوند حکیم]] حافظه و [[فراموشی]] را که ضد یکدیگرند در [[انسان]] قرار داده و هریک مصلحتی توصیف ناپذیر دارد و هر دو برای [[انتظام]] امور [[انسان]] ضروری است<ref>محمدباقر مجلسی، ترجمه توحید مفضل، ص۶۳.</ref>.
*در فراز دیگری برای توجه دادن [[انسان]] به ظرافت، دقت، [[استحکام]] و [[اتقان]] آفریده‌های [[خدا]] می‌فرماید:
ای [[مفضل]]! [[تأمل]] کن که برگ چگونه [[آفریده]] شده است. در هر برگ، رگ‌هایی مانند رگ‌های [[بدن]] کشیده شده که در طول یا عرض برگ به طور ممتد کشیده شده و ضخیم‌ترند و بعضی که رگ‌های بزرگ را به هم متصل می‌کنند، باریک ترند. اگر بنا بود یکی از این برگ‌ها به دست [[بشر]] ساخته شود، بیش از یک سال طول می‌کشید و برای ساخت آن به ابزار و آلات بسیار، حرکات بی‌شمار و [[مشورت]] و گفت وگوی فراوان نیاز بود. در حالی که در فصل [[بهار]] بدون هیچ سخن و حرکتی از گل‌های گیاهان و درختان به قدری بزرگ می‌روید که دشت و صحرا و کوه را پر می‌کند<ref>محمدباقر مجلسی، ترجمه توحید مفضل، ص۱۶۵.</ref>.
*[[اندیشه]] درباره نعمت‌دهی و روزی‌رسانی [[خدا]]، [[انسان]] را با ابواب دیگری از [[علم]]، [[قدرت]]، [[حکمت]]، [[لطف]]، [[رحمت]] و [[عظمت]] [[خالق]] یکتای [[جهان]] آشنا می‌کند. توجه به [[کثرت]] و تنوع نعمت‌هایی که برای [[انسان]] [[آفریده]] و [[آگاهی]] از تطابق و تناسب [[نعمت‌ها]] با [[نیاز انسان]] در شرایط گوناگون [[سنی]] و اقلیمی، در [[انسان]] را به [[خضوع]] و [[کرنش]] در برابر [[آگاهی]]، [[قدرت]] و [[عظمت]] [[خداوند]] [[جهان]] آفرین [[نعمت]] بخش وامی‌دارد. از طرفی با [[اندیشه]] در این باب كثرت و تنوع موجودات زنده را می‌شناسیم که هریک به موقع و به اندازه، روزی خود را از خوان [[کرم]] الاهی دریافت می‌کنند بدون آنکه وقفه و اختلالی این [[نظام]] گسترده و [[منظم]] به چشم آید. هر موجودی علاوه بر آنکه روزی خود را در محیط طبیعی زندگی‌اش می‌یابد، به ابزار لازم برای بهره برداری از آن مجهز شده است. چنگال و دندان و منقارهای نیز برای دریدن و بریدن، منقارهای بلند برای گرفتن و ربودن، زهرهای کشنده، تارهای تو در تو و بزاق چسبنده برای [[زمین]] گیر کردن، پوزه‌های بلند و دهان‌های بزرگ برای برداشتن، گردن بلند برای رسیدن به شاخساران، خرطوم دراز به جای گردن و پوزه، پاهای بلند برای حرکت در آب و دویدن در خشکی، بویایی [[قوی]] و [[بینایی]] نافذ، برای یافتن، همه ابزار و آلاتی است که [[خداوند حکیم]] برای کسب روزی به انواع حیوانات عطا فرموده است؛ علاوه بر اینکه هر حیوانی را آلتی عطاکرده که با آن روزی خود را به دست می‌آورد؛ شیوه‌هایی از قبیل دویدن، جهیدن، کمین کردن، تنیدن، [[حیله]] كردن، [[ذخیره]] کردن و [[مراقبت]] از اندوخته برای گرفتن و [[حفظ]] روزی به آنها آموخته است. با این حال روزی جانداران را در آب و [[زمین]] و هوا پراکنده تا برای به دست آوردنش تلاش کنند و به اندازه خورند تا از سکون و [[پرخوری]] هلاک نشوند<ref>ر.ک: محمدباقر مجلسی، ترجمه توحید مفضل، ص۱۱۹-۸۳ با تصرف.</ref>.
*سخن را با بخشی از [[کلام امام]] صادق{{ع}}در [[توحید]] [[مفضل]] به انجام می‌رسانیم: [[تفکر]] کن در انواع [[تدبیر]] خدای علیم و قدیر در انواع درختان که سالی یک مرتبه می‌میرند ولی حرارت غریزی در چوب آنها [[پنهان]] می‌شود تا مواد میوه‌ها در آن پدیدار شود. آنگاه در فصل [[بهار]] زنده می‌شوند و حرکت می‌کنند و میوه‌های گوناگونی برای تو به بار می‌آورند. هر میوه‌ای را در وقتی مخصوص به بار می‌آورند، چنان‌که در ضیافت‌ها، در هر وقت طعامی ظریف و حلوایی لطیف نزد تو آورند. اگر خوب [[تأمل]] کنی درختان باردار میوه‌های لطیف بی‌شمار بر [[کف]] گرفته و به سوی تو دراز کرده‌اند و در [[صحن]] باغ شاخه‌های گل، طبق‌های ریاحین و نسرين و یاسمین بر روی دست گرفته که هریک را می‌خواهی برداری. اگر [[عقل]] داری چرا میزبان خود را نمی‌شناسی و اگر [[هشیاری]]، چرا اصناف این لطایف را نمی‌فهمی و [[شکر]] [[ولی نعمت]] خود را نمی‌گزاری؟ در باغ و بستان و کوه و دشت، این همه غذای فراوان و میوه‌های رنگارنگ برای تو مهیا کرده و تو [[احسان]] او را [[انکار]] و با [[فرمان]] او [[مخالفت]] می‌کنی و به جای [[شکر]]، [[کفران]] و در کنار [[نعمت]]، [[عصیان]] می‌آوری<ref>محمدباقر مجلسی، ترجمه توحید مفضل، ص١۶۷.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۳۴۴-۳۴۷.</ref>.


==منابع==
==منابع==

نسخهٔ ‏۱۲ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۴۶

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث الهام است. "الهام" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل الهام (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

الهام چیست؟

الهام در لغت

  • الهام در لغت از ماده "لهم" است و "لهم" در لغت به معنی بلعیدن است[۱]؛ بنابراین الهام در لغت به معنی نهادن چیزی در گلوی دیگری (بلعاندن) است[۲].

الهام در اصطلاح

منشأ الهام

اقسام الهام

تفکر

تفکر چیست؟

فایده تفکر

  • لازمه تفکر این است که انسان معارف و معلومات خود را مرتب کند، به طور مکرر از نظر بگذراند و برای دستیابی به معلومات جدید، در آنها دقت کند؛ بنابراین، اندیشه ورزی دارای دو فایده است:
  1. اصلاح و تثبیت معارف و دانش‌های موجود در قلب انسان؛
  2. دستیابی به معارف جديد.

زمینه‌های اندیشه

تفکر درباره انسان
تفکر درباره خدا
تفکر در خلقت
  • بیشتر موجوداتی که خدا آفریده، برای انسان ناشناخته است؛ بنابراین، اصلا نمی‌تواند درباره آنها بیندیشد، مخلوقاتی که ما می‌شناسیم، برخی دیدنی است و برخی نادیدنی؛ موجودات دیدنی نسبت به آفریدگان خدا چنان کوچک و اندک است که قطره‌ای در دریایی؛ با این حال چنان پرشمار و گوناگون است که انسان با همه دانشی که به دست آورده، هنوز از لایه‌های رویین آن عبور نکرده و با این حال مبهوت شگفتی‌های آفرینش خداست.
  • انسان با تفکر در این زمینه و دریافت ظرافت، استحکام، پیچیدگی، تناسب و نظم مخلوقات با علم بیکران، قدرت بی‌منتها و حکمت الاهی آشنا می‌شود و روزنه‌ای به عظمت آن ذات مقدس می‌گشاید؛ حتی اشاره به سرفصل‌های قابل مطالعه در این باب، از حوصله این بحث خارج است؛ چرا که تمام کتابخانه‌های بزرگ و کوچکی که در سراسر جهان از کتاب‌های علمی انباشته است، همه محصول تأملات در زمینه‌های مختلف انسانی، حیوانی، نباتی، معدنی، فلکی و... است. ما در اینجا به نقل دو بخش از سخنان امام صادق(ع)در توحید مفضل بسنده می‌کنیم: ای مفضل! تأمل کن در نیروهایی که خدا در نفس انسان قرار داده است. اگر از این نیروها فقط حافظه نباشد، چه کاستی‌ها و خلل‌هایی در زندگی او پیدا می‌شود، زیرا به یادش نمی‌ماند که نزد مردم چه دارد و مردم نزد او چه دارند، چه داده و چه گرفته است. به یاد نمی‌آورد چه گفته شنیده است، به خاطر نداشت چه کسانی به او نیکی یا بدی کرده‌اند، چه چیزی مفید است و چه چیزی مضر. اگر هزاران بار از راهی می‌گذشت آن را یاد نمی‌گرفت، اگر تمام عمر یک مطلب علمی را گفت و شنود می‌کرد، آن را نمی‌آموخت به هیچ دینی معتقد نمی‌شد، از هیچ تجربه‌ای سود نمی‌برد و از هیچ حادثه‌ای عبرت نمی‌گرفت و خلاصه آنکه به طور کلی از درجه انسانیت سقوط می‌کرد. در مقابل، درباره نعمت فراموشی فکر کن که از نعمت یادآوری بزرگ‌تر است. اگر انسان هیچ چیز را فراموش نمی‌کرد، انسان‌ها هرگز از مصیبت‌هایی که می‌بینند تسلی نمی‌یافتند و هرگز دل‌های گرفتار حسرت، از چنگال حسرت رها نمی‌شدند و کینه‌ای که در دل می‌نشست، هرگز بیرون نمی‌رفت و هرگز کسی از نعمتی لذت نمی‌برد؛ چون همیشه آفت‌ها و تهدیدها در برابر چشمانش بود. ببین که خداوند حکیم حافظه و فراموشی را که ضد یکدیگرند در انسان قرار داده و هریک مصلحتی توصیف ناپذیر دارد و هر دو برای انتظام امور انسان ضروری است[۴۳].
  • در فراز دیگری برای توجه دادن انسان به ظرافت، دقت، استحکام و اتقان آفریده‌های خدا می‌فرماید:

ای مفضل! تأمل کن که برگ چگونه آفریده شده است. در هر برگ، رگ‌هایی مانند رگ‌های بدن کشیده شده که در طول یا عرض برگ به طور ممتد کشیده شده و ضخیم‌ترند و بعضی که رگ‌های بزرگ را به هم متصل می‌کنند، باریک ترند. اگر بنا بود یکی از این برگ‌ها به دست بشر ساخته شود، بیش از یک سال طول می‌کشید و برای ساخت آن به ابزار و آلات بسیار، حرکات بی‌شمار و مشورت و گفت وگوی فراوان نیاز بود. در حالی که در فصل بهار بدون هیچ سخن و حرکتی از گل‌های گیاهان و درختان به قدری بزرگ می‌روید که دشت و صحرا و کوه را پر می‌کند[۴۴].

  • اندیشه درباره نعمت‌دهی و روزی‌رسانی خدا، انسان را با ابواب دیگری از علم، قدرت، حکمت، لطف، رحمت و عظمت خالق یکتای جهان آشنا می‌کند. توجه به کثرت و تنوع نعمت‌هایی که برای انسان آفریده و آگاهی از تطابق و تناسب نعمت‌ها با نیاز انسان در شرایط گوناگون سنی و اقلیمی، در انسان را به خضوع و کرنش در برابر آگاهی، قدرت و عظمت خداوند جهان آفرین نعمت بخش وامی‌دارد. از طرفی با اندیشه در این باب كثرت و تنوع موجودات زنده را می‌شناسیم که هریک به موقع و به اندازه، روزی خود را از خوان کرم الاهی دریافت می‌کنند بدون آنکه وقفه و اختلالی این نظام گسترده و منظم به چشم آید. هر موجودی علاوه بر آنکه روزی خود را در محیط طبیعی زندگی‌اش می‌یابد، به ابزار لازم برای بهره برداری از آن مجهز شده است. چنگال و دندان و منقارهای نیز برای دریدن و بریدن، منقارهای بلند برای گرفتن و ربودن، زهرهای کشنده، تارهای تو در تو و بزاق چسبنده برای زمین گیر کردن، پوزه‌های بلند و دهان‌های بزرگ برای برداشتن، گردن بلند برای رسیدن به شاخساران، خرطوم دراز به جای گردن و پوزه، پاهای بلند برای حرکت در آب و دویدن در خشکی، بویایی قوی و بینایی نافذ، برای یافتن، همه ابزار و آلاتی است که خداوند حکیم برای کسب روزی به انواع حیوانات عطا فرموده است؛ علاوه بر اینکه هر حیوانی را آلتی عطاکرده که با آن روزی خود را به دست می‌آورد؛ شیوه‌هایی از قبیل دویدن، جهیدن، کمین کردن، تنیدن، حیله كردن، ذخیره کردن و مراقبت از اندوخته برای گرفتن و حفظ روزی به آنها آموخته است. با این حال روزی جانداران را در آب و زمین و هوا پراکنده تا برای به دست آوردنش تلاش کنند و به اندازه خورند تا از سکون و پرخوری هلاک نشوند[۴۵].
  • سخن را با بخشی از کلام امام صادق(ع)در توحید مفضل به انجام می‌رسانیم: تفکر کن در انواع تدبیر خدای علیم و قدیر در انواع درختان که سالی یک مرتبه می‌میرند ولی حرارت غریزی در چوب آنها پنهان می‌شود تا مواد میوه‌ها در آن پدیدار شود. آنگاه در فصل بهار زنده می‌شوند و حرکت می‌کنند و میوه‌های گوناگونی برای تو به بار می‌آورند. هر میوه‌ای را در وقتی مخصوص به بار می‌آورند، چنان‌که در ضیافت‌ها، در هر وقت طعامی ظریف و حلوایی لطیف نزد تو آورند. اگر خوب تأمل کنی درختان باردار میوه‌های لطیف بی‌شمار بر کف گرفته و به سوی تو دراز کرده‌اند و در صحن باغ شاخه‌های گل، طبق‌های ریاحین و نسرين و یاسمین بر روی دست گرفته که هریک را می‌خواهی برداری. اگر عقل داری چرا میزبان خود را نمی‌شناسی و اگر هشیاری، چرا اصناف این لطایف را نمی‌فهمی و شکر ولی نعمت خود را نمی‌گزاری؟ در باغ و بستان و کوه و دشت، این همه غذای فراوان و میوه‌های رنگارنگ برای تو مهیا کرده و تو احسان او را انکار و با فرمان او مخالفت می‌کنی و به جای شکر، کفران و در کنار نعمت، عصیان می‌آوری[۴۶][۴۷].

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. زبیدی، تاج العروس، ج۱۷، ص۶۶۹.
  2. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۳۳۶.
  3. محمد بن عمر رازی، تفسیر کبیر، ج۲۱، ص۱۹۳.
  4. همین کتاب، ص۲۳۵.
  5. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۳۳۶.
  6. «(ای آدمی!) هر نیکی به تو رسد از خداوند است و هر بدی به تو رسد از خود توست. و (ای محمّد!) ما تو را برای مردم، پیامبر فرستاده‌ایم و خداوند، (شما را) گواه بس» سوره نساء، آیه ۷۹.
  7. ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۱۸-۸.
  8. «او را از پیش رو و پشت سر فرشتگانی پیگیرند که به فرمان خداوند، نگهبان وی‌اند» سوره رعد، آیه ۱۱.
  9. «أَنْتَ اَلَّذِي أَشْرَقْتَ اَلْأَنْوَارَ فِي قُلُوبِ أَوْلِيَائِكَ حَتَّى عَرَفُوكَ»؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۱۵، ص۲۲۶.
  10. «يا من انوار قدسة لا تزال شارقة و سبحات نور وجهه القلوب عارفيه شائقه»؛ صحیفه سجادیه، مناجات محبین، شماره ۱۹۰، ص۴۱۴.
  11. «مَا أَلَذَّ خَوَاطِرَ اَلْإِلْهَامِ بِذِكْرِكَ عَلَى اَلْقُلُوبِ»؛ صحیفه سجادیه، مناجات محبین، شماره ۱۹۳، ص۴۱۸.
  12. «و وسواس لا يزيحه الا امرک»؛ صحیفه سجادیه، مناجات محبین، شماره ۱۹۲، ص۴۱۶.
  13. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۳۳۶-۳۳۷.
  14. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۳۳۸.
  15. «در آفرینش آسمان‌ها و زمین می‌اندیشند» سوره آل عمران، آیه ۱۹۱.
  16. «آیا با خویش نیندیشیده‌اند که خداوند آسمان‌ها و زمین و آنچه را که در میان آن دو، است جز راستین و با سرآمدی معین نیافریده است؟ و بی‌گمان بسیاری از مردم منکر لقای پروردگار خویشند» سوره روم، آیه ۸.
  17. «اَلتَّفَكُّرَ يَدْعُو إِلَى اَلْبِرِّ وَ اَلْعَمَلِ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۵۵؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶۸، ص۳۲۲.
  18. «طُوبَى لِمَنْ شَغَلَ قَلْبَهُ بِالْفِكْرِ وَ لِسَانَهُ بِالذِّكْرِ»؛ على بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۳۱۴.
  19. «لَيْسَ اَلْعِبَادَةُ كَثْرَةَ اَلصَّلاَةِ وَ اَلصَّوْمِ إِنَّمَا اَلْعِبَادَةُ اَلتَّفَكُّرُ فِي أَمْرِ اَللَّهِ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۵۵؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶، ص۱۳۳.
  20. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۳۳۸-۳۳۹.
  21. محمدرضا مظفر، المنطق، ص۲۲.
  22. محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۱۶۴.
  23. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۳۳۹.
  24. «تَفَكُّرُ سَاعَةٍ خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ»؛ میرزا حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۱۸۳؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶۸، ص۳۲۷.
  25. «نَبِّهْ بِالْفِكْرِ قَلْبَكَ»؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۱۹۵.
  26. «بِالْفِكْرِ تَصْلُحُ اَلرَّوِيَّةُ»؛ علی بن محمد لیثى واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۱۸۵.
  27. «عَلَيْكَ بِالْفِكْرِ فَإِنَّهُ رُشْدٌ مِنَ اَلضَّلاَلِ وَ مُصْلِحُ اَلْأَعْمَالِ»؛ علی بن محمد لیثى واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۳۳۴.
  28. «بِالْفِكْرِ تَنْجَلِي غَيَاهِبُ اَلْأُمُورِ »؛ علی بن محمد لیثى واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۱۸۹.
  29. «خَفِ اَللَّهَ خَوْفَ مَنْ شَغَلَ بِالْفِكْرِ قَلْبَهُ»؛ میرزا حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۲۳۶.
  30. «فَاتَّقُوا اَللَّهَ تَقِيَّةَ مَنْ شَغَلَ بِالْفِكْرِ قَلْبَهُ»؛ على بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۳۶۰.
  31. «كَفَى بِالْفِكْرِ رُشْداً»؛ على بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۳۸۶.
  32. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۳۳۹-۳۴۱.
  33. «إِذَا هَمَمْتَ بِأَمْرٍ فَتَدَبَّرْ عَاقِبَتَهُ فَإِنْ كَانَ خَيْراً فَأَسْرِعْ إِلَيْهِ وَ إِنْ كَانَ شَرّاً فَانْتَهِ عَنْهُ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۸، ص۱۵۰؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶۸، ص۳۳۹.
  34. «پس هر کس همسنگ ذره‌ای نیکی ورزد، آن را خواهد دید، * و هر کس همسنگ ذره‌ای بدی کند، آن را خواهد دید» سوره زلزال، آیه ۷-۸.
  35. «أن العبد ليسأل يوم القيامة حتى عن كحل عينيه و عن فتات الطينة باصبعيه و عن لمس ثوب اخية»؛محمد بن عمر رازی، تفسیر کبیر، ج۲۲، ص۱۸.
  36. «لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يُحَاسِبْ نَفْسَهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ فَإِنْ عَمِلَ حَسَناً اِسْتَزَادَ اَللَّهَ وَ إِنْ عَمِلَ سَيِّئاً اِسْتَغْفَرَ اَللَّهَ مِنْهُ وَ تَابَ إِلَيْهِ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۴۵۳؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۱، ص۱۵۲.
  37. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۳۴۱-۳۴۳.
  38. «مَنْ نَظَرَ فِي اَللَّهِ كَيْفَ هُوَ هَلَكَ»؛ حسن بن علی ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۲۴۵؛ محمد باقر میرداماد حسینی استرآبادی، الرواشح السماویه، ص۴۱.
  39. «ان الله احتجب عن العقول كما احتجب عن الابصار»؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۴۵۳.
  40. «تَفَكَّرُوا فِي آلاَءِ اَللَّهِ فَإِنَّكُمْ لَنْ تَقْدِرُوا قَدْرَهُ»؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶۸، ص۳۲۲؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۳، ص۱۰۶.
  41. «إِيَّاكُمْ وَ اَلتَّفَكُّرَ فِي اَللَّهِ وَ لَكِنْ إِذَا أَرَدْتُمْ أَنْ تَنْظُرُوا إِلَى عَظَمَتِهِ فَانْظُرُوا إِلَى عَظِيمِ خَلْقِهِ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۹۳.
  42. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۳۴۳-۳۴۴.
  43. محمدباقر مجلسی، ترجمه توحید مفضل، ص۶۳.
  44. محمدباقر مجلسی، ترجمه توحید مفضل، ص۱۶۵.
  45. ر.ک: محمدباقر مجلسی، ترجمه توحید مفضل، ص۱۱۹-۸۳ با تصرف.
  46. محمدباقر مجلسی، ترجمه توحید مفضل، ص١۶۷.
  47. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۳۴۴-۳۴۷.