نبوت در نهج البلاغه: تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==منابع== +== منابع ==)) |
|||
خط ۱۴۱: | خط ۱۴۱: | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
==منابع== | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:13681049.jpg|22px]] [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه ج۲''']] | # [[پرونده:13681049.jpg|22px]] [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه ج۲''']] |
نسخهٔ ۱۸ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۴:۲۹
مقدمه
اعتقاد به نبوت از مهمترین اصول ادیان الهی بهشمار میرود. رسول، معلمی است برای بشر که حقایق را از غیر بشر دریافته است و بندگان را به پرستش و اطاعت از خداوند دعوت میکند. در تعالیم اسلامی، پیامبران هم بیدارگران جامعه هستند و هم مصلحان آن؛ هم آموزگاران معارفاند و همبرپادارندگان عدالت. اطاعت از پیامبران در امتداد اقرار به یگانگی خداوند بهشمار میآید و بندگی خداوند در اطاعت از فرستادگان او تحقق مییابد و سرپیچی از فرمان پیامبران به شرک در عبودیت میانجامد[۱].
در اسلام، اقرار به دو اصل توحید و نبوت (شهادتین) دروازه ورود به این دین آسمانی است و چنان ارزشی دارد که بدون آن هیچ عملی پذیرفته نیست. امام علی (ع) میفرماید: و گواهی میدهیم که خدایی نیست جز خدای یکتا، نه شریکی دارد و نه همتایی؛ و گواهی میدهیم که حضرت محمد (ص) بنده و فرستاده اوست. این دو گواهی (شهادتین) گفتار را بالا میبرند و کردار و عمل را به پیشگاه خدا میرسانند. ترازویی که این دو گواهی را در آن نهند سبک نباشد و اگر بردارند با چیز دیگری سنگین نشود[۲][۳].
جایگاه آموزههای علوی در شناخت ابعاد بحث نبوت
نکته بسیار مهم در مباحث مربوط به نبوت، بهویژه نبوت خاصه، توجه به جایگاه بیمانند امام علی (ع) در تبیین جوانب این بحث است. هیچکس مانند ایشان، با آخرین سفیر الهی محشور نبوده است. دانشمندان فریقین تصریح کردهاند که آن حضرت نخستین مسلمان و مؤمن به رسول خدا (ص) و همواره در طول رسالت، مصاحب و مدافع خستگیناپذیر پیامبر (ص) بود و از ابتدای رسالت تا پایان آن بهعنوان برادر و جانشین پیامبر اکرم (ص) معرفی شده است[۴][۵].
دلایل نیاز انسانها به رسولان الهی
انسانها نسبت به بسیاری از مسائل مهم و حیاتی مربوط به آفرینش خود و سایر مخلوقات، دچار غفلت یا جهالتاند. از اینرو بدون تذکار و تعلیم نمیتوانند به همه حقایق لازم برای کمال و سعادت خویش دست یابند. دو ویژگی فراموشی و جهل، انسانها را نیازمند مذکر و معلم میکند. خداوند متعال این نیاز بشر را با بعثت پیامبران، به بهترین شکل تأمین کرده است. از اینرو ارسال پیامبران، نعمت و لطف پروردگار نسبت به بندگان است. بر این اساس، دانشمندان مسلمان، برهان لطف را برای ضرورت وجود انبیا اقامه کردهاند. این موضوع در برخی عبارات نهج البلاغه مورد اشاره قرار گرفته است که تحت دو عنوان زیر بررسی میشود[۶].
غفلتپذیری عقل آدمی و نیاز او به رسولی بیدارکننده
در آموزههای حضرت امیر (ع) عقل در عین حجیت مستقل خود، نیازمند تعلیم است. به تعبیر دیگر، عقل انسان مانند چراغ روشنی است که باید گردوغبار را از سیمای آن زدود تا نور آن آشکار شود. این زدودن کار انبیا و اولیاست. از اینرو در خطبه اول نهج البلاغه درباره رهاورد بعثت انبیا فرمود: خداوند پیامبران خود را میان خلقش مبعوث فرمود و آنها را پیدرپی به سویشان اعزام کرد تا وفاداری به پیمان فطرت را از آنان بازجویند و نعمت فراموششده را به یادشان آورند و با ابلاغ احکام الهی، حجت خدا را بر آنها تمام کنند و گنجهای پنهان عقلها را آشکار سازند[۷][۸].
بهکارگیری واژه دفائن در کلام امام (ع) استعاره لطیفی است، چون گوهرهای خرد و نتایج اندیشه در وجود انسانها بهصورت بالقوه موجود است و به گنجینههای نهفته شباهت دارد و استعاره آوردن دفینه برای آنها، شکلی زیبا یافته است. اینکه امام علی (ع) معارف عقلی را به گنجهای زیر خاک تشبیه کرده که پیامبران عهدهدار استخراج آن هستند، حاکی از نقش رسولان الهی در بیداری و غفلتزدایی از چهره عقلهاست. البته عقل، پس از این هویدایی، شیفته و همراه بیدارکننده خویش خواهد شد[۹].
عدم احاطه علمی انسان بر تمام مصالح و مفاسد اعمالش
یک نگاه اجمالی به رفتار انسانها در طول تاریخ، گویای آن است که انسان تنها با تکیه بر عقل خود نمیتواند به تمام سودها و زیانهای اعمال خود واقف شود. تغییرات مداوم نظریات و الگوهایی که بشر، مجرد از آموزههای وحیانی، برای خویش وضع کرده، شاهد همین مدعاست. انسانها نمیتوانند به آثار اعمال و رفتار خود بر خویشتن و سایر انسانها و نیز بر کل آفرینش، اعم از دنیا، برزخ و آخرت پی ببرند. قطعاً انسان علم با چنین اطلاقی ندارد و تنها آفریدگار او از این امور آگاه است. از اینرو باید پیامبرانی باشند که به تعلیم خداوند، ضمن بیدار ساختن عقلها، انسانها را از سود زیان ناشی از رفتارهای آنها که از حوزه ادراک عقلی آنها خارج است، آگاه سازند. امام (ع) در اینباره فرمود: پس همانا خدای سبحان شما را بیهوده نیافریده و به حال خود وانگذاشته و در گمراهی و کوری رها نساخته است. کردارتان را بیان فرموده و از اعمال شما با خبر است و سرآمد زندگی شما را مشخص کرده و "کتابی بر شما نازل کرده که روشنگر همهچیز است." پیامبرش را مدتی در میان شما قرار داد تا برای او و شما، دین را به اکمال رساند و آنچه در قرآن نازل شد و مایه رضای الهی است، تحقق بخشد. با زبان پیامبرش، کارهای خوشایند و ناخوشایند و بایدها و نبایدها را ابلاغ کرد، اوامر و نواهی را آموزش داد و راه عذر را بر شما بست و حجت را تمام کرد. پیش از کیفر، شما را تهدید کرد و از عذابهای سختی که پیش رو دارید، ترساند[۱۰][۱۱].
این عبارات، گویای آن است که پیامبران با تکیه بر اِخبار خداوند، تمام آنچه را که نیاز انسانها برای نیل به سعادت است، بیان میکنند[۱۲].
نیاز هدایتگر الهی برای راهیابی به کمالات و ایمنی از مهلکههای دنیا و آخرت
انسان با درک این حقیقت که آفریدگاری عالم و حکیم دارد، با این سؤال مواجه میشود که آفریدگار علیم و حکیم، چه قصدی از آفرینش او داشته است و انسان بهعنوان مخلوق، چه کارهایی را باید در قبال خالق خویش انجام دهد و تواناییهای شگرف خویش را چگونه میتواند شکوفا سازد. لطف و حکمت خداوند اقتضا میکند که قصد خود را از آفرینش انسان برنامه رشد و کمال او بیان کند و آدمی را در شناخت و پیمودن مسیر تعالی و بالندگی ره نماید. همین موضوع است که ضرورت نیاز به پیامبران را آشکار میکند. از اینرو نقش هدایتی پیامبران، بهخصوص پیامبر اکرم (ص) در بیانات امام (ع)، بسیار بهچشم میخورد. امام درباره دعوت هدایتگر و بدعتزدای پیامبر (ص) فرمود: خداوند پیامبرش را با نوری درخشان و برهانی آشکار و راهی روشن و کتابی هدایتگر برانگیخت... خدا او را با برهانی کامل و کافی و پندهای شفابخش و دعوتی جبرانکننده کاستیها فرستاد. با فرستادن پیامبر (ص) شریعتهای ناشناخته را شناساند و ریشه بدعتهای راهیافته در ادیان آسمانی را قطع کرد و احکام و مقررات الهی را بیان فرمود[۱۳][۱۴].
همچنین درباره رسالت پیامبر اکرم میفرماید: خدا او را با حجتهای الزام کننده و پیروزی آشکار و راه روشن فرستاد. پس رسالت خود را آشکارا رساند، مردم ار به راه راست واداشت و آن را به همگان نشان داد، نشانههای هدایت را برافراشت و چراغهای روشن را بر سر راه آدمیان گرفت. رشتههای اسلام را استوار و دستگیرههای ایمان را محکم و پایدار کرد[۱۵][۱۶].
امام درباره فرجام پیروی نکردن از دعوت الهی پیامبر فرموده است: پس پیرویکننده باید از پیامبر (ص) پیروی کند، به دنبال او راه رود و قدم برجای قدم او بگذارد، وگرنه از هلاکت ایمن نباشد[۱۷]. این عبارت نشان میدهد که سلوک به دور از گژیها در مسیر کمال، منحصر در پیروی از پیامبر (ص) است[۱۸].
ویژگیهای پیامبران
امام (ع) خصوصیاتی برای پیامبران برمیشمرد که بخشی از آنها مربوط به نبوت عامه و بخشی دیگر مربوط به نبوت خاصه است. از اینرو، عبارات مزبور دو عنوان کلی دارد: ویژگیهای عمومی پیامبران؛ ویژگیهای خاص پیامبر اسلام (ص)[۱۹].
ویژگیهای عمومی پیامبران
برخی از ویژگیهای پیامبران الهی در کلام امام (ع) عباتاند از:
ارتباط با وحی الهی
وحی در لغت به معنای القای سریع و پنهانی است و مراد از آن در بحث نبوت، انتقال حقایق از جانب خدا بر پیامبر است. البته در قرآن کریم، وحی به معنای الهام نیز بهکار رفته است که در این مورد، اختصاصی به انبیا ندارد. آن معنا از وحی که مخصوص پیامبران است، همان وحی تشریعی است. حضرت علی (ع) در معرفی اینگونه وحی میفرماید: خداوند پیامبران را همراه با وحیی که مخصوص ایشان است، برانگیخت[۲۰][۲۱].
در عبارت یاد شده، اینگونه خاص وحی از وجوه تمایز پیامبران از دیگران است. بر اساس تعالیم علوی، سخن خداوند نزد پیامبران امانت است و آنان در آن خیانت نمیکنند و خداوند نسبت به ادای این امانت از ایشان پیمان وفاداری گرفته است:خداوند از میان فرزندان آدم، پیامبرانی را برگزید که پیمان وحی را از ایشان گرفت تا امانت رسالت را به مردم برسانند[۲۲][۲۳].
آن حضرت، از رسول خدا (ص) با تعابیر «أَمِينُ وَحْيِه»، « سَفِيرُ وَحْيِهِ »، «أَمِينُهُ الرَّضِيُّ »، «أَمِيناً عَلَى التَّنْزِيل» و «أَمِينُكَ الْمَأْمُون» یاد میکند[۲۴]. مفسران نیز در تفسیر آیه ۵۱ سوره شوری، به تبیین اشکال مختلف وحی به انبیا (ع) پرداختهاند[۲۵].
علم و قدرت الهی
از ویژگیهای مهم پیامبران و حجتهای خداوند بر روی زمین، که ناشی از وحی است و منشأ کمالات دیگر ایشان بهشمار میرود، علم و قدرتی است که خداوند به آنان موهبت کرده، چنانکه در قرآن کریم خدای متعال علم و قدرت الهی را سبب انتخاب طالوت بیان میکند: گفت: خدا او را بر شما برگزیده و به دانش و توان او بیفزوده است و خدا پادشاهیاش را به هر که خواهد دهد که خدا دربرگیرنده و داناست[۲۶][۲۷].
امام (ع) علم و قدرت الهی را از ویژگیهای جانشینان حقیقی پیامبران معرفی میکند: ای مردم! سزاوارترین اشخاص به خلافت، آن کسی است که در تحقق حکومت نیرومندتر و در آگاهی از فرمان خدا داناتر باشد[۲۸][۲۹].
آن حضرت انبیای الهی را «مَصَابِيحِ الظُّلْمَة» و « يَنَابِيعِ الْحِكْمَة»[۳۰] و پیامبر خاتم (ص) را «خَازِنُ عِلْمِكَ الْمَخْزُون»[۳۱] معرفی میکند[۳۲].
نص خداوند بر نبوت پیامبران (منصوص بودن)
بر اساس دلایل نقلی و عقلی، خداوند هیچ قوم را بدون پیامبر یا امام رها نمیکند و زمین هیچگاه از حجت خدا خالی نمیماند. از اینرو لازم است تا بر پیشوایی این حجتهای الهی، نصی از حجت پیشین وارد شده باشد. امام (ع) میفرماید: هیچگاه نبود که خدا آفریدگان را بدون پیامبر رها سازد، یا کتابی در دسترس آنان نگذارد، یا حجتی بر آنان نگمارد، یا از نشان دادن راه راست دریغ ورزد؛ پیامبرانی که با کمی نفراتشان و فراوانی دشمنان و تکذیبکنندگان، هرگز در انجام وظایف خود کوتاهی نمیکردند؛ پیامبرانی که بشارت به ظهور پیغمبر آینده دادند و بعضی از آنها به نص و معرفی پیامبر پیشین شناخته شده بودند. این چنین روزگاران سپری شد، پدران رفتند و فرزندان جای آنها را گرفتند[۳۳]. این عبارات گویای آن است که نص بر حجتهای الهی، سنتی الهی بوده است و در تمام ادوار، پیامبران و اوصیای ایشان، به آن نصوص شناخته میشدند[۳۴].
عصمت (معصوم بودن)
براساس عبارات یاد شده از حضرت امیر (ع) در بحث وحی، انبیاء امانتداران خداوند روی زمین هستند که در این امانت خیانت نمیکنند. همین امانتداری حاکی از عصمت پیامبران در دریافت و ابلاغ وحی است. افزون بر این، پیامبران در سایر حالات هم از انواع گناهان معصوماند و هم از خطاها مصون، زیرا در غیر اینصورت، اطاعت از ایشان و سرمشق گرفتن از زندگی آنان دلیلی نخواهد داشت و آنها مورد اعتماد سایر مردم قرار نمیگیرند و نتیجه آن نقض غرض خداوند از ارسال رُسُل است که با حکمت او سازگار نیست. حضرت علی (ع) در اینباره فرموده است: اطاعت فقط مخصوص خدا و رسول و صاحبان امر (امامان پس از او) است. همان خدا به پیروی از پیامبر دستور داده، چون ایشان معصوم است و به معصیت خدا فرمان نمیدهد؛ و به پیروی از صاحبان امر فرمان داده، چون معصوماند و به معصیت خدا فرمان نمیدهند. از اینرو پیامبران و حجج الهی با آگاهی از واقعیت معاصی و آثار آنها و با اعتصامی که بر امدادهای الهی دارند، از هرگونه خطا و اشتباه معصوماند. عصمت از مهمترین کمالات آنهاست که ایشان را از دیگران ممتاز میکند. خداوند با علم گسترده خود میداند که پیامبران تا پایان عمر دست از ریسمان امداد خداوند برنمیدارند و از اینرو دچار خطا و اشتباه نمیشوند. چنین است که آنها را پیشوای مردم ساخته.[۳۵][۳۶].
گزینش پیامبران از سوی خداوند (منصوب بودن)
پیامبران و اولیای الهی کسانی هستند که خداوند آنها را انتخاب کرده است، چنانکه در قرآن کریم آمده است: خدا آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد[۳۷]. از اینرو پیامبران از کودکی مورد توجه خاص خداوند هستند. آیات مربوط به حفظ حضرت موسی (ع) در شیرخوارگی و تکلم حضرت عیسی (ع) در گهواره[۳۸] و خطابهای مهرآمیز خداوند به رسول اکرم[۳۹] شواهدی درباره این موضوع است. امام علی (ع) در مورد لطف خاص خدا به پیامبر خاتم (ص) از بدو ورودش بهدنیا میفرماید: از همان لحظهای که پیامبر (ص) را از شیر گرفتند، خداوند بزرگترین فرشته (جبرئیل) خود را مأمور تربیت پیامبر (ص) کرد تا شب و روز، او را به راههای بزرگواری و راستی و اخلاق نیکو راهنمایی کند[۴۰]. این عبارت حضرت امیر ناظر بر نصب الهی رسول اکرم (ص) از آغاز آفرینش ایشان است[۴۱].
پاکی نسل پیامبران
در تعالیم امام (ع) اجداد و نیاکان پیامبران همگی مؤمن و موحد یاد شدهاند. امام در این زمینه میفرماید: خداوند نطفة پیامبران را در بهترین جایگاه به ودیعت گذارد و در بهترین مکانها استقرارشان داد. از صلب کریمانه پدران به رحم پاک مادران منتقل فرمود، که هرگاه یکی از آنان درگذشت، پیامبری دیگر برای برپایی دین خدا بهپاخاست[۴۲].
همچنین درباره پاکی اجداد پیامبر اکرم (ص) میفرماید: گواهی میدهم که خدا عادل است و دادگر، و دادرسی جداکننده حق از باطل؛ و گواهی میدهم که محمد (ص) بنده و فرستاده او، سرور مخلوقات است. هرگاه آفریدگان را به دو دسته کرد، او را در بهترین آنها قرار داد و در اجداد او زناکار و بدکاری نبود[۴۳].
دو عبارت زیر نیز درباره پاکی اجداد رسول اکرم (ع) مطرح شده است: قرارگاه پیامبر (ص) بهترین قرارگاه و محل پرورش و خاندان او شریفترین پایگاه است. در معدن بزرگواری و گاهواره سلامت رشد کرد[۴۴]. و نیز: تا اینکه کرامت اعزام پیامبران از سوی خدای متعال به حضرت محمد (ص) رسید. نهاد وجود او را از بهترین معادن استخراج کرد و نهال وجود او را در اصیلترین و عزیزترین سرزمینها کاشت و آبیاری کرد. او را از همان درختی که دیگر پیامبران و امینان خود را از آن آفرید به وجود آورد. عترت او بهترین عترتها و خاندانش بهترین خاندانها و درخت وجودش از بهترین درختان است. در حرم امن خدا رویید و در آغوش خانواده کریمی بزرگ شد، شاخههای بلند آن سر به آسمان کشیدند و دست کسی به میوه آن نمیرسید[۴۵][۴۶].
اظهار بینات و معجزات
منشأ کمالات پیامبران، همان موهبت الهی، یعنی علم و قدرت خداوندی است که وجه تمایز پیامبران از دیگران بهشمار میرود. بینات و معجزات پیامبران، نمود این دو ویژگی است. برای مثال با اینکه به گواهی تاریخ آن حضرت پیش کسی درس نخوانده، اما علوم و معارفی آورده که تمام اندیشمندان را متحیر ساخته و آیت جاودان رسالت ایشان است. امام (ع) درباره نحوه شناخت رسولان حق از مدعیان دروغین میفرماید: خدا را به خدا بشناسید و رسول را بهرسالتش و صاحبان فرمان را به امر به معروف و دادگری و نیکوکاری.
در نتیجه انسانها از خود رسالت پیامبر، آن حضرت را میشناسند. امام (ع) در مواضعی به سایر معجزات پیامبر اکرم (ص) نیز اشاره کردهاند، چنانکه در خطبه قاصعه میفرمایند: من با پیامبر (ص) بودم آنگاه که سران قریش نزد او آمدند و گفتند: "ای محمد، تو ادعای بزرگی کردی که هیچیک از پدران و خاندانت نکردند. ما از تو معجزهای میخواهیم، اگر آن را انجام دهی، معلوم میشود که تو پیامبر و فرستاده خدایی و اگر از انجام آن سرباز زنی، خواهیم دانست که ساحر و دروغگویی." پس پیامبر (ص) فرمود: "شما چه میخواهید؟" گفتند: "این درخت را بخوان تا از ریشه کنده شود و در پیش تو بایستند." پیامبر (ص) فرمود: "خداوند بر همهچیز تواناست. حال اگر خداوند این کار را بکند آیا ایمان میآورید و به حق شهادت میدهید؟" گفتند: "آری." پیامبر (ص) فرمود: "من به زودی نشانتان میدهم آنچه را که درخواست کردید، اما بهتر از هرکس میدانم که شما به خیر و نیکی باز نخواهید گشت، زیرا در میان شما کسی است که کشته شده و در چاه بدر دفن خواهد شد و کسی استکه جنگ احزاب را تدارک خواهد کرد." سپس به درخت اشاره کرد و فرمود: "ای درخت! اگر به خدا و روز قیامت ایمان داری و میدانی من پیامبر خدایم، از زمین با ریشههایت درآی و به فرمان خدا در پیش روی من قرار گیر".
سوگند به پیامبری که خدا او را به حق مبعوث کرد، درخت با ریشههایش از زمین کنده شد و با صدایی شدید چونان به هم خوردن بال پرندگان یا بههم خوردن شاخههای درختان، جلو آمد و در پیش روی پیامبر (ص) ایستاد. برخی از شاخههای بلند خود را بر روی پیامبر (ص) و بعضی دیگر را روی من انداخت و من در طرف راست پیامبر (ص) ایستاده بودم. وقتی سران قریش این منظره را مشاهده کردند، با کبر و غرور گفتند: "به درخت فرمان ده تا نصفش جلوتر آید و نصف دیگر در جای خود بماند." پیامبر (ص) فرمان داد. نیمی از درخت با وضعی شگفتآور و صدای سخت به پیامبر (ص) نزدیک شد، گویا میخواست دور آن حضرت بپیچد. اما سران قریش از روی کفر و سرکشی گفتند: "فرمان ده این نصف بازگردد و به نیم دیگر ملحق شود و بهصورت اول درآید." پیامبر (ص) دستور داد و چنان شد. من گفتم: "لا اله الا الله"، ای رسول خدا، من نخستین کسی هستم که به تو ایمان آوردم و نخستین فردی هستم که اقرار میکنم درخت به فرمان خدا برای تصدیق نبوت و بزرگداشت دعوت رسالت، آنچه را خواستی انجام داد. اما سران قریش همگی گفتند: "او ساحری است دروغگو، که سحری شگفتآور دارد و سخت با مهارت است" و خطاب به پیامبر (ص) گفتند: "آیا نبوت تو را کسی جز امثال علی (ع) باور میکند؟"[۴۷].
سادهزیستی
یکی از ویژگیهای انبیا، آشنا کردن مردم با حقیقت دنیاست. آنها با معرفی صحیح دنیا، مردم را متذکر این نکته ساختهاند که دنیا محل ماندن و دلبستن نیست. انسانها در حال عبور از دنیا هستند و باید برای سرای جاویدان خود توشهای از دنیا برگیرند و در مسیر الهی گام بردارند. از آنجا که عموم مردم با غفلت از حیات اخروی، دچار وابستگی به دنیا میشوند، پیامبران و اولیای الهی بهرهمندیهای دنیوی را نسبت به نعمات اخروی ناچیز دانسته و رستن از تعلقات دنیایی را در تمام گفتار و رفتار خود مورد توجه قرار دادهاند. امام (ع) در بیان برخورد رسول اکرم با جلوههای دنیا میفرماید: پیامبر (ص) دنیا را کوچک شمرد و در چشم دیگران آن را ناچیز جلوه داد. آن را خوار میشمرد و در نزد دیگران خوار و بیمقدار معرفی میفرمود میدانست که خداوند برای احترام به ارزش او دنیا را از او دور ساخت و آن را برای ناچیز بودنش به دیگران بخشید. پیامبر (ص) از جا و دل به دنیا پشت کرد و یاد آن را در دلش میراند. دوست میداشت که زینتهای دنیا از چشم او دور نگه داشته شوند، تا از آن لباس فاخری تهیه نسازد یا اقامت در آن را آرزو نکند[۴۸][۴۹].
پس از لزوم اقتدا به رسول خدا (ص) در مورد آن حضرت میفرماید: پیامبر (ص) از دنیا چندان نخورد که دهان را پر کند و به دنیا با گوشه چشم نگریست. دو پهلویش از تمام مردم فرورفتهتر و شکمش از همه خالیتر بود. دنیا را به او نشاندادند، اما نپذیرفت و چون دانست خدا چیزی را دشمن میدارد آن را دشمن داشت و چیزی را که خدا خوار شمرده، آن را خوار انگاشت و چیزی را که خدا کوچک شمرده، کوچک را که خدا خوار شمردهف آن را خوار انگاشت و چیزی را که خدا کوچک شمرده، کوچک و ناچیز میدانست. اگر در ما نباشد جز آنکه آنچه را خدا و پیامبرش دشمن میدارند، دوست بداریم یا آنچه را خدا و پیامبرش کوچک شمارند، بزرگ بداریم، برای نشان دادن دشمنی ما با خدا و سرپیچی از فرمانهای او کافی است![۵۰][۵۱].
آن حضرت در خطبه دیگری به سادهزیستی برخی از پیامبران دیگر اشاره فرموده است: اگر میخواهی، موسی (ع) کلیمالله و زندگی او را تعریف کنم، آنجا که میگوید: "پروردگارا! من به آنچه از خیر به من عطا کنی محتاجم." به خدا سوگند، موسی (ع) جز قرص نانی که گرسنگی را برطرف سازد چیز دیگری نخواست، زیرا موسی از سبزیجات زمین میخورد، تا آنجا که بر اثر لاغری و آب شدن گوشت بدن، سبزی گیاه از پشت پرده شکم او آشکار بود. اینگونه عبارات که در نهج البلاغه فراوان بهچشم میخورد، حکایت از سادهزیستی پیامبران الهی دارد[۵۲].
صبر و ایثار
از صفات بارز انبیای الهی، صبر و استقامت و ایثار جان و مال خویش در راه خداوند است؛ چنان صبری که تنهایی و کمی یاران، آنها را بیمناک و ناامید نمیساخت. امام (ع) درباره ایشان فرموده است: پیامبرانی که با اند بودن یاران و فراوانی انکارکنندگان، هرگز در انجام وظیفه خود کوتاهی نکردند[۵۳]. آن حضرت به تنهایی پیامبر اسلام و مشکلاتی که ایشان را احاطه کرده بود، اشاره میکند[۵۴].
او در راه رضایت حق هرگونه سختی و ناراحتی را در کام ریخت و جام مشکلات و ناگواریها را سرکشید، روزگاری خویشاوندان او به دورویی و دشمنی پرداختند و بیگانگان در کینهتوزی و دشمنی با او متحد شدند. اعراب برای نبرد با پیامبر عنان گیسختند و با تازیانه بر مرکبها نواختند و از هر سو گرد آمدند و از دورترین سرزمین و فراموش شدهترین نقطهها، دشمنی خود را با پیامبر (ص) فرمود آوردند[۵۵]. با این شرایط وحشتناک، پیامبر اسلام در کانون نبرد قرار داشت و پناه مسلمانان در بحبوحه مبارزات بود[۵۶].
تواضع و فروتنی
از صفات اخلاقی پیامبران الهی، تواضع ایشان در برابر حق تعالی و نیز بندگان خداوند است. در قرآن کریم به پیامبر اکرم (ص) چنین خطاب شده است: "بال فروتنی خود را برای مؤمنان فرود آور"[۵۷][۵۸].
در نهج البلاغه، درباره دوری از کبر و بیان فروتنی انبیای الهی آمده است: اگر خدا تکبر ورزیدن را اجازه میفرمود، حتماً به بندگان مخصوص خود یعنی پیامبران و امامان (ع) اجازه تکبر میداد، در صورتی که خدای متعال تکبر و خودپسندی را نسبت به آنان ناپسند و تواضع و فروتنی را برای آنان پسندید. از اینرو ایشان چهره بر زمین میگذاردند و صورتها بر خاک میمالیدند و در برابر مؤمنان فروتنی میکردند و خود از قشر مستضعف جامعه بودند که خدا آنها را با گرسنگی آزمود، به سختی و بلا گرفتارشان کرد، با ترس و بیم امتحانشان فرمود و با مشکلات فراوان خالصشان گردانید[۵۹][۶۰].
در مورد رسول خدا (ص) میفرماید: و همانا پیامبر (ص) روی زمین مینشست و غذا میخورد و چون برده، ساده مینشست، با دست خود کفش خود را وصله میزد، جامه خود را با دست خود میدوخت، بر الاغ برهنه مینشست و دیگری را پشتسر خویش سوار میکرد[۶۱]. این عبارات، گویای نهایت تواضع رسولان الهی و اجتناب ایشان از تکبر است[۶۲].
میانهروی
افراط و تفریط همواره موجب انحراف انسان از مسیر حق است. از اینرو، رفتار پیامبران در جهات گوناگون زندگی براساس میانهروی بوده است: راه و رسم پیامبر (ص) اعتدال، روش زندگی او صحیح، سخنانش روشنگر حق و باطل و حکم او عادلانه بود[۶۳][۶۴].
ثمرات بعثت انبیا
رهاورد دعوت الهی پیامبران از مطالبی است که در بیانات حضرت علی {{ع} با عناوین زیر تحلیل میشود:
یادآوری معارف فطری و اصلاح انحرافات اعتقادی
مهمترین دستاورد بعثت انبیا یادآوری شناختهای درونی و ارجاع انسانها به وجدانیاتشان است. از مهمترین موضوعاتی که در آموزههای اسلامی ریشه در معرفت فطری انسان دارد، معرفت خدای متعال است[۶۵]. با این حال، معارف فطری در معرض نسیان قرار دارند؛ از اینرو خدای متعال پیامبران را بهعنوان یادآورنده ارسال میکند[۶۶]. این موضوع مهم در سخنان حضرت امیر جلوههای تابناکی دارد. در خطبه اول نهج البلاغه آمده است: آنگاه که بیشتر مردم پیمان خدا را نادیده انگاشتند و حق پروردگار را نشناختند و در کنار او به خدایان دروغین روی آوردند و شیطان مردم را از معرفت خدا بازداشت و از پرستش او جدا کرد، خداوند پیامبرانش را در میان آنها مبعوث کرد و پیدرپی رسولان خود را بهسوی آنان فرستا تا پیمان فطرت را از آنان مطالبه کنند و نعمت فراموششده را به یادشان آورند[۶۷][۶۸].
شناختها و پیمانهایی که انسانها با خداوند داشتهاند، با ورود آنها به دنیا بهدست فراموشی سپرده میشود. نقش یادآورنده و بیدارکننده پیامبران بهعنوان یکی از مهمترین ثمرات بعثت آنها مطرح شده است[۶۹].
در تعابیر نهج البلاغه، امام پس از بیان نقش پیامبران در یادآوری معارف فطری، به بیان عملکرد ایشان در اصلاح اعتقادات مردم پرداختهاند. میتوان گفت اصلیترین رهاورد بعثت رسولان نیز همین است[۷۰].
رشد علمی و اخلاقی مردم
قرآن کریم، تعلیم و تزکیه انسانها را از ثمرات بعثت پیامبر اکرم (ص) برشمرده است[۷۱]. این دو موضوع در روایات نبوی نیز مطرح شده است، چنانکه در حدیث مشهوری بعثت خود را برای بهوجود آوردن مکارم اخلاق بیان فرمودهاند. امام (ع) درباره آموزههای اخلاقی رسول اکرم (ص) میفرماید: پیامبر (ص) هر روز برای من از اخلاق خود درسی برپا میداشت و مرا به پیروی از آن فرمان میداد[۷۲][۷۳].
همچنین درباره ثمرات علمی و اخلاقی بعثت نبیاکرم (ص) بیان داشتهاند: خداوند پیامبر (ص) را برانگیخت، در حالیکه از عرب کسی کتابی نخوانده بود و دعوی پیامبر نکرده بود. رسول خدا (ص) مردم را به راهی که شایسته مقام انسانی آنهاست هدایت کرد و در جایی که باید، نشاند و به رستگاری رساند، تا آنکه کارشان استوار و جمعیتشان پایدار شد[۷۴]. این شواهد گواه آن است که رشد علمی و اخلاقی جوامع از ثمرات مهم بعثت پیامبران است[۷۵].
آزمایش بندگان در اطاعت از رسولان الهی
ارسال رسولان از سوی خداوند سبحان، اسباب امتحان انسانها در موضوع بندگی است. پذیرش و تبعیت از پیامبران، حقیقت فرمانبری یا عصیان انسانها را در برابر خدای متعال آشکار میکند. خداوند در قرآن کریم میفرماید: بگو، اگر خدا را دوست میدارید از من پیروی کنید تا او نیز شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد، که آمرزنده و مهربان است[۷۶][۷۷].
امام (ع)، چگونگی امتحان بندگان را بهواسطه پیامبران، چنین بیان میفرماید: پیامبران انسانها را با زبان راستی به راه حق فراخواندند. آگاه باشید که خداوند [به وسیله انبیاء] از درون بندگان پرده بر میگیرد، نه آنکه بر اسرار پوشیده آنان آگاه نیست و بر آنچه در سینهها نهفته دارند بیخبر است، بلکه میخواهد آنان را آزمایش کند تا معلوم شود کدامیک از ایشان اعمال نیکو انجام میدهد و پاداش برابر نیکوکاری و کیفر مکافات، درخور بدیها باشد[۷۸][۷۹].
جمله پایانی این کلام، حاکی از آن است که معلوم شدن احوال بندگان نه برای خداوند متعال، بلکه برای خود بندگان است تا استحقاق آنها برای پاداش و عذاب آشکار شود و برای کسی توهم ظلم و تبعیض ایجاد نشود. ان حضرت درباره کار سخت مستکبران و دنیازدگان در برابر امتحان فرموده است: پس همانا خداوند سبحان بندگان متکبر را با دوستان خود که در چشم آنها ناتواناند میآزماید.. اگر پیامبران الهی دارای چنان قدرتی بودند که مخالفت با آنان امکان نمیداشت و توانایی و عزتی میداشتند که هرگز مغلوب نمیشدند و سلطنت و حکومتی میداشتند که همه چشمها به سوی آنان بود و مردم از راههای دور بار سفر به سوی آنان میبستند، در این حال مردم اندرزهایشان را آسانتر میپذیرفتند و در برابر آنان کمتر سرکشی میکردند و از روی ترس یا علاقهای که به مادیات داشتند، تظاهر به ایمان میکردند. در آن صورت نیتهای خالصانه و غیرخالصانه با هم آمیخته میشد و اهداف غیرالهی در ایمانشان راه مییافت و با انگیزههای گوناگون به سوی نیکیها میشتافتند. اما خدای متعال اراده فرمود که پیروی از پیامبران و تصدیق کتب آسمانی و فروتنی در عبادت و تسلیم در برابر فرمان خدا و تسلیم طاعت خدا شدن با نیت خالص، تنها برای خدا صورت پذیرد و اهداف غیرخدایی در آن راه نیابد که هر مقدار آزمایش و مشکلات بزرگتر باشد، ثواب و پاداش نیز بزرگتر خواهد بود[۸۰][۸۱].
این بیانات به بهترین شکل، گویای این حقیقت است که انسانها در موضوع پذیرش و اطاعت از پیامبران الهی در معرض امتحانی سرنوشتساز قرار دارند و تحقق این آزمون، یکی از نتایج بعثت رسولان است[۸۲].
تذکار انسانها به زندگانی ابدی
انبیا (ع) برای سوق دادن انسانها بهسوی کمالات انسانی، آنان را از ویژگیهای دنیا و آفات دلبستگی به دنیا آگاه میکردند. حضرت امیر (ع) این موضوع را از ثمرات ارسال رسولان بیان داشتهاند، چنانکه میفرماید: خداوند دنیا را مسکن مخلوقات برگزید و پیامبران خود را برای هدایت جن و انس فرستاد تا دنیا را آنگونه که هست به آنها بشناسانند و از زیانهای دنیا بر حذر دارند و با مطرح کردن مثلها، عیوب دنیا پرستی را نشان دهند و آنچه را که مایه عبرت است، تذکر دهند؛ از اسباب تندرستی و بیماری، از حلال و حرام دنیا و آنچه را که خداوند برای بندگان اطاعتکننده و نافرمان آماده کرده، یعنی بهشت و جهنم و تکریم و تحقیر، بازگو کنند[۸۳]. این بیانات بهخوبی نقش انبیای الهی در دریافت بینش صحیح انسانها نسبت به دنیا و جلب توجه آنها به سرای ابدی را آشکار میسازد[۸۴].
پیامبران، عامل وحدت امتها
حضرت امیر (ع) در خطبههای گوناگون، به بیان اوضاع جوامع بشری در عصر بعثت انبیا (ع) و به خصوص پیامبر خاتم (ص) پرداختهاند. در پارهای از این عبارات، اختلافات و چنددستگی اعراب جاهلی را به احوال پریشان امتهای پیشین تشبیه یکدلی و انسجام اجتماعی را از دستاوردهای مهم رسالت پیامبران معرفی کردهاند، چنانکه درباره عملکرد رسول اکرم (ص) میفرمایند: خداوند متعال بهوسیله پیامبر اکرم، شکافهای اجتماعی را به وجدت تبدیل کرد و کینهها را از بین برد و فاصلهها را به هم پیوند داد[۸۵][۸۶].
برقراری عدالت اجتماعی و ایجاد رفاه و آسایش زندگی و معیشت مردم
برقراری عدالت اجتماعی و ایجاد آسایش در زندگی مردم، هم مأموریت انبیاست و هم رهاورد بعثت ایشان، چنانکه در قرآنکریم خطاب به رسول اکرم گفته شده است: بگو، به کتابی که خدا نازل کرده است ایمان دارم و به من فرمان داده که در میان شما به عدالت رفتار کنم[۸۷][۸۸].
حضرت امیر (ع) با اشاره به اوضاع وخیم زندگی اعراب پیش از بعثت[۸۹]. به آثار بعثت و بهبود و تغییر وضع زندگی مردم اشاره میکند[۹۰][۹۱].
اتمام حجت بر انسانها
خدای متعال با ارسال رسولان خود، با بندگان خویش اتمام حجت کرد. قرآن کریم در این باره فرموده است: پیامبرانی که بشارتدهنده و بیمدهنده بودند تا بعد از این پیامبران،حجتی برای مردم بر خدا باقی نماند (و بر همه اتمام حجت شود) و خداوند، توانا و حکیم است[۹۲].
امام (ع) در این زمینه فرمودهاند: خداوند پیامبران را با اختصاص وحی خود به آنان برانگیخت و پیامبران را حجت خود بر بندگان قرار داد، تا جای عذری برای کسی باقی نماند[۹۳]. و نیز درباره رسالت نبی اکرم فرمودهاند: خداوند پیامبر اکرم را فرستاد تا فرمانهای خدا را اجرا کند و بر مردم حجت را تمام گرداند و آنها را در برابر اعمال ناروا بترساند[۹۴][۹۵].
بنابراین اتمام حجت بر بندگان از نتایج مهم رسالت پیامبران است[۹۶].
پرسشهای وابسته
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۱۹.
- ↑ «وَ نَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، شَهَادَتَيْنِ تُصْعِدَانِ الْقَوْلَ وَ تَرْفَعَانِ الْعَمَلَ، لَا يَخِفُّ مِيزَانٌ تُوضَعَانِ فِيهِ وَ لَا يَثْقُلُ مِيزَانٌ تُرْفَعَانِ [مِنْهُ] عَنْهُ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۱۳
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۱۹.
- ↑ «وَ قَدْ عَلِمْتُمْ مَوْضِعِی مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ( صلیاللهعلیهوآله )بِالْقَرَابَةِ الْقَرِیبَةِ وَ الْمَنْزِلَةِ الْخَصِیصَةِ وَضَعَنِی فِی حِجْرِهِ وَ أَنَا وَلَدٌ یَضُمُّنِی إِلَی صَدْرِهِ وَ یَکْنُفُنِی فِی فِرَاشِهِ وَ یُمِسُّنِی جَسَدَهُ وَ یُشِمُّنِی عَرْفَهُ وَ کَانَ یَمْضَغُ الشَّیْءَ ثُمَّ یُلْقِمُنِیهِ وَ مَا وَجَدَ لِی کَذْبَةً فِی قَوْلٍ وَ لَا خَطْلَةً فِی فِعْلٍ وَ لَقَدْ قَرَنَ اللَّهُ بِهِ ( صلیاللهعلیهوآله )مِنْ لَدُنْ أَنْ کَانَ فَطِیماً أَعْظَمَ مَلَکٍ مِنْ مَلَائِکَتِهِ یَسْلُکُ بِهِ طَرِیقَ الْمَکَارِمِ وَ مَحَاسِنَ أَخْلَاقِ الْعَالَمِ لَیْلَهُ وَ نَهَارَهُ وَ لَقَدْ کُنْتُ أَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِیلِ أَثَرَ أُمِّهِ یَرْفَعُ لِی فِی کُلِّ یَوْمٍ مِنْ أَخْلَاقِهِ عَلَماً وَ یَأْمُرُنِی بِالِاقْتِدَاءِ بِهِ وَ لَقَدْ کَانَ یُجَاوِرُ فِی کُلِّ سَنَةٍ بِحِرَاءَ فَأَرَاهُ وَ لَا یَرَاهُ غَیْرِی وَ لَمْ یَجْمَعْ بَیْتٌ وَاحِدٌ یَوْمَئِذٍ فِی الْإِسْلَامِ غَیْرَ رَسُولِ اللَّهِ ( صلیاللهعلیهوآله )وَ خَدِیجَةَ وَ أَنَا ثَالِثُهُمَا أَرَی نُورَ الْوَحْیِ وَ الرِّسَالَةِ وَ أَشُمُّ رِیحَ النُّبُوَّةِ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّیْطَانِ حِینَ نَزَلَ الْوَحْیُ عَلَیْهِ ( صلیاللهعلیهوآله )فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ الرَّنَّةُ فَقَالَ هَذَا الشَّیْطَانُ قَدْ أَیِسَ مِنْ عِبَادَتِهِ إِنَّکَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَی مَا أَرَی إِلَّا أَنَّکَ لَسْتَ بِنَبِیٍّ وَ لَکِنَّکَ لَوَزِیرٌ وَ إِنَّکَ لَعَلَی خَیْرٍ وَ لَقَدْ کُنْتُ مَعَهُ ( صلیاللهعلیهوآله )لَمَّا أَتَاهُ الْمَلَأُ مِنْ قُرَیْشٍ فَقَالُوا لَهُ یَا مُحَمَّدُ إِنَّکَ قَدِ ادَّعَیْتَ عَظِیماً لَمْ یَدَّعِهِ آبَاؤُکَ وَ لَا أَحَدٌ مِنْ بَیْتِکَ وَ نَحْنُ نَسْأَلُکَ أَمْراً إِنْ أَنْتَ أَجَبْتَنَا إِلَیْهِ وَ أَرَیْتَنَاهُ عَلِمْنَا أَنَّکَ نَبِیٌّ وَ رَسُولٌ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ عَلِمْنَا أَنَّکَ سَاحِرٌ کَذَّاب»؛ نهج البلاغه، خطبه ١٩٢و نامه ۴۵
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۱۹.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۲۰.
- ↑ «فَبَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ وَ يَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِالتَّبْلِيغِ وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۲۰.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۲۰.
- ↑ «فَاللَّهَ اللَّهَ أَيُّهَا النَّاسُ فِيمَا اسْتَحْفَظَكُمْ مِنْ كِتَابِهِ وَ اسْتَوْدَعَكُمْ مِنْ حُقُوقِهِ، فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ يَخْلُقْكُمْ عَبَثاً وَ لَمْ يَتْرُكْكُمْ سُدًى وَ لَمْ يَدَعْكُمْ فِي جَهَالَةٍ وَ لَا عَمًى، قَدْ سَمَّى آثَارَكُمْ وَ عَلِمَ أَعْمَالَكُمْ وَ كَتَبَ آجَالَكُمْ، وَ أَنْزَلَ عَلَيْكُمُ الْكِتَابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ وَ عَمَّرَ فِيكُمْ نَبِيَّهُ أَزْمَاناً حَتَّى أَكْمَلَ لَهُ وَ لَكُمْ فِيمَا أَنْزَلَ مِنْ كِتَابِهِ دِينَهُ الَّذِي رَضِيَ لِنَفْسِهِ وَ أَنْهَى إِلَيْكُمْ عَلَى لِسَانِهِ مَحَابَّهُ مِنَ الْأَعْمَالِ وَ مَكَارِهَهُ وَ نَوَاهِيَهُ وَ أَوَامِرَهُ، وَ أَلْقَى إِلَيْكُمُ الْمَعْذِرَةَ وَ اتَّخَذَ عَلَيْكُمُ الْحُجَّةَ وَ قَدَّمَ إِلَيْكُمْ بِالْوَعِيدِ وَ أَنْذَرَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذابٍ شَدِيدٍ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۶۳
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۲۰-۸۲۱.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۲۱.
- ↑ «ابْتَعَثَهُ بِالنُّورِ الْمُضِيءِ وَ الْبُرْهَانِ الْجَلِيِّ وَ الْمِنْهَاجِ الْبَادِي وَ الْكِتَابِ الْهَادِي. أُسْرَتُهُ خَيْرُ أُسْرَةٍ وَ شَجَرَتُهُ خَيْرُ شَجَرَةٍ، أَغْصَانُهَا مُعْتَدِلَةٌ وَ ثِمَارُهَا مُتَهَدِّلَةٌ، مَوْلِدُهُ بِمَكَّةَ وَ هِجْرَتُهُ بِطَيْبَةَ، عَلَا بِهَا ذِكْرُهُ وَ امْتَدَّ مِنْهَا صَوْتُهُ، أَرْسَلَهُ بِحُجَّةٍ كَافِيَةٍ وَ مَوْعِظَةٍ شَافِيَةٍ وَ دَعْوَةٍ مُتَلَافِيَةٍ، أَظْهَرَ بِهِ الشَّرَائِعَ الْمَجْهُولَةَ وَ قَمَعَ بِهِ الْبِدَعَ الْمَدْخُولَةَ وَ بَيَّنَ بِهِ الْأَحْكَامَ الْمَفْصُولَةَ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۶۰
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۲۱.
- ↑ «وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ الصَّفِيُّ وَ أَمِينُهُ الرَّضِيُّ (صلى الله عليه و آله)؛ أَرْسَلَهُ بِوُجُوبِ الْحُجَجِ وَ ظُهُورِ الْفَلَجِ وَ إِيضَاحِ الْمَنْهَجِ؛ فَبَلَّغَ الرِّسَالَةَ صَادِعاً بِهَا، وَ حَمَلَ عَلَى الْمَحَجَّةِ دَالًّا عَلَيْهَا، وَ أَقَامَ أَعْلَامَ الِاهْتِدَاءِ وَ مَنَارَ الضِّيَاءِ، وَ جَعَلَ أَمْرَاسَ الْإِسْلَامِ مَتِينَةً، وَ عُرَى الْإِيمَانِ وَثِيقَةً»؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۲۷؛ نیز نک: خطبههای ۱۰۷ و ۱۵۰
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۲۲.
- ↑ «فَتَأَسَّى مُتَأَسٍّ بِنَبِيِّهِ وَ اقْتَصَّ أَثَرَهُ وَ وَلَجَ مَوْلِجَهُ وَ إِلَّا فَلَا يَأْمَنِ الْهَلَكَةَ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۵۹
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۲۲.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۲۲.
- ↑ «بَعَثَ اللَّهُ رُسُلَهُ بِمَا خَصَّهُمْ بِهِ مِنْ وَحْيِهِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۴۴
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۲۲.
- ↑ «وَ اصْطَفَى سُبْحَانَهُ مِنْ وَلَدِهِ أَنْبِيَاءَ، أَخَذَ عَلَى الْوَحْيِ مِيثَاقَهُمْ وَ عَلَى تَبْلِيغِ الرِّسَالَةِ أَمَانَتَهُمْ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۲۲.
- ↑ به ترتیب در خطبههای: «وَ أَمِيناً عَلَى التَّنْزِيلِ»؛ خطبه ٢۶؛ «فَهُوَ أَمِينُكَ الْمَأْمُونُ»؛ خطبه ٧٢؛ «أَمِينُ وَحْيِهِ»؛ ۱۷۳، ۳۱۲، ۲۶۹، ۶۸ و ۱۰۱
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۲۳.
- ↑ وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُواْ أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاء وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ؛ سوره بقره، آیه ۲۴۷؛ نیز نک: وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّت طَّائِفَةٌ مِّنْهُمْ أَن يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلاُّ أَنفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِن شَيْءٍ وَأَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا ؛ سوره نساء، آیه ۱۱۳.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۲۳.
- ↑ «أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِهَذَا الْأَمْرِ، أَقْوَاهُمْ عَلَيْهِ وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ فِيهِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۲
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۲۳.
- ↑ «وَ مَصَابِيحِ الظُّلْمَةِ وَ يَنَابِيعِ الْحِكْمَةِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۰۸
- ↑ «خَازِنُ عِلْمِكَ الْمَخْزُونِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ٧٢.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۲۳.
- ↑ «وَ لَمْ يُخْلِ اللَّهُ سُبْحَانَهُ خَلْقَهُ مِنْ نَبِيٍّ مُرْسَلٍ أَوْ كِتَابٍ مُنْزَلٍ أَوْ حُجَّةٍ لَازِمَةٍ أَوْ مَحَجَّةٍ قَائِمَةٍ، رُسُلٌ لَا تُقَصِّرُ بِهِمْ قِلَّةُ عَدَدِهِمْ وَ لَا كَثْرَةُ الْمُكَذِّبِينَ لَهُمْ مِنْ سَابِقٍ سُمِّيَ لَهُ مَنْ بَعْدَهُ أَوْ غَابِرٍ عَرَّفَهُ مَنْ قَبْلَهُ. عَلَى ذَلِكَ نَسَلَتِ الْقُرُونُ و مَضَتِ الدُّهُورُ وَ سَلَفَتِ الْآبَاءُ وَ خَلَفَتِ الْأَبْنَاءُ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۲۳.
- ↑ چنانکه در طلیعة دعای ندبه آمده است: «" اللَّهُمَ لَكَ الْحَمْدُ عَلَى مَا جَرَى بِهِ قَضَاؤُكَ فِي أَوْلِيَائِكَ الَّذِينَ اسْتَخْلَصْتَهُمْ لِنَفْسِكَ وَ دِينِكَ إِذِ اخْتَرْتَ لَهُمْ جَزِيلَ مَا عِنْدَكَ مِنَ النَّعِيمِ الْمُقِيمِ الَّذِي لَا زَوَالَ لَهُ وَ لَا اضْمِحْلَالَ بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَيْهِمُ الزُّهْدَ فِي دَرَجَاتِ هَذِهِ الدُّنْيَا الدَّنِيَّةِ وَ زُخْرُفِهَا وَ زِبْرِجِهَا فَشَرَطُوا لَكَ ذَلِكَ وَ عَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفَاءَ بِهِ فَقَبِلْتَهُمْ وَ قَرَّبْتَهُمْ وَ قَدَّمْتَ لَهُمُ الذِّكْرَ الْعَلِيَّ وَ الثَّنَاءَ الْجَلِيَّ وَ أَهْبَطْتَ عَلَيْهِمْ مَلَائِكَتَكَ وَ كَرَّمْتَهُمْ بِوَحْيِكَ وَ رَفَدْتَهُمْ بِعِلْمِكَ وَ جَعَلْتَهُمُ الذَّرَائِعَ إِلَيْكَ وَ الْوَسِيلَةَ إِلَى رِضْوَانِك "»؛ مجلسی، ج ۹۹، ص ۱۰۴
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۲۴.
- ↑ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ ؛ سوره آل عمران، آیه ۳۳
- ↑ قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا ؛ سوره مریم، آیه ۳۰
- ↑ أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيمًا فَآوَى؛ سوره ضحی، آیه ۶
- ↑ «وَ لَقَدْ قَرَنَ اللَّهُ بِهِ (صلی الله علیه وآله) مِنْ لَدُنْ أَنْ كَانَ فَطِيماً أَعْظَمَ مَلَكٍ مِنْ مَلَائِكَتِهِ يَسْلُكُ بِهِ طَرِيقَ الْمَكَارِمِ وَ مَحَاسِنَ أَخْلَاقِ الْعَالَمِ لَيْلَهُ وَ نَهَارَهُ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۳۴
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۲۴.
- ↑ «فَاسْتَوْدَعَهُمْ فِي أَفْضَلِ مُسْتَوْدَعٍ وَ أَقَرَّهُمْ فِي خَيْرِ مُسْتَقَرٍّ، تَنَاسَخَتْهُمْ كَرَائِمُ الْأَصْلَابِ إِلَى مُطَهَّرَاتِ الْأَرْحَامِ، كُلَّمَا مَضَى مِنْهُمْ سَلَفٌ قَامَ مِنْهُمْ بِدِينِ اللَّهِ خَلَفٌ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۹۳
- ↑ «وَ أَشْهَدُ أَنَّهُ عَدْلٌ عَدَلَ وَ حَکَمٌ فَصَلَ، وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ سَیِّدُ عِبَادهٌ؛ کُلَّمَا نَسَخَ اللَّهُ الْخَلْقَ فِرْقَتَیْنِ جَعَلَهُ فِی خَیْرِهِمَا، لَمْ یُسْهِمْ فِیهِ عَاهِرٌ وَ لَا ضَرَبَ فِیهِ فَاجِر»؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۰۵
- ↑ «مُسْتَقَرُّهُ خَيْرُ مُسْتَقَرٍّ وَ مَنْبِتُهُ أَشْرَفُ مَنْبِتٍ فِي مَعَادِنِ الْكَرَامَةِ وَ مَمَاهِدِ السَّلَامَةِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۹۵
- ↑ «حَتَّى أَفْضَتْ كَرَامَةُ اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى إِلَى مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه وآله) فَأَخْرَجَهُ مِنْ أَفْضَلِ الْمَعَادِنِ مَنْبِتاً وَ أَعَزِّ الْأَرُومَاتِ مَغْرِساً مِنَ الشَّجَرَةِ الَّتِي صَدَعَ مِنْهَا أَنْبِيَاءَهُ وَ انْتَجَبَ مِنْهَا أُمَنَاءَهُ. عِتْرَتُهُ خَيْرُ الْعِتَرِ وَ أُسْرَتُهُ خَيْرُ الْأُسَرِ وَ شَجَرَتُهُ خَيْرُ الشَّجَرِ، نَبَتَتْ فِي حَرَمٍ وَ بَسَقَتْ فِي كَرَمٍ، لَهَا فُرُوعٌ طِوَالٌ وَ ثَمَرٌ لَا يُنَالُ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۹۳
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۲۵.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۲۵-۸۲۶.
- ↑ «قَدْ حَقَّرَ الدُّنْيَا وَ صَغَّرَهَا وَ أَهْوَنَ بِهَا وَ هَوَّنَهَا وَ عَلِمَ أَنَّ اللَّهَ زَوَاهَا عَنْهُ اخْتِيَاراً وَ بَسَطَهَا لِغَيْرِهِ احْتِقَاراً فَأَعْرَضَ عَنِ الدُّنْيَا بِقَلْبِهِ وَ أَمَاتَ ذِكْرَهَا [مِنْ] عَنْ نَفْسِهِ وَ أَحَبَّ أَنْ تَغِيبَ زِينَتُهَا عَنْ عَيْنِهِ لِكَيْلَا يَتَّخِذَ مِنْهَا رِيَاشاً أَوْ يَرْجُوَ فِيهَا مَقَاماً»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۰۸
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۲۷.
- ↑ «قَضَمَ الدُّنْيَا قَضْماً وَ لَمْ يُعِرْهَا طَرْفاً، أَهْضَمُ أَهْلِ الدُّنْيَا كَشْحاً وَ أَخْمَصُهُمْ مِنَ الدُّنْيَا بَطْناً. عُرِضَتْ عَلَيْهِ الدُّنْيَا فَأَبَى أَنْ يَقْبَلَهَا وَ عَلِمَ أَنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَبْغَضَ شَيْئاً فَأَبْغَضَهُ وَ حَقَّرَ شَيْئاً فَحَقَّرَهُ وَ صَغَّرَ شَيْئاً فَصَغَّرَهُ. وَ لَوْ لَمْ يَكُنْ فِينَا إِلَّا حُبُّنَا مَا أَبْغَضَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ تَعْظِيمُنَا مَا صَغَّرَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ لَكَفَى بِهِ شِقَاقاً لِلَّهِ وَ مُحَادَّةً عَنْ أَمْرِ اللَّهِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۵۹
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۲۷.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۲۷.
- ↑ «رُسُلٌ لَا تُقَصِّرُ بِهِمْ قِلَّةُ عَدَدِهِمْ وَ لَا كَثْرَةُ الْمُكَذِّبِينَ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۲۸.
- ↑ «نَحْمَدُهُ عَلَى مَا وَفَّقَ لَهُ مِنَ الطَّاعَةِ وَ ذَادَ عَنْهُ مِنَ الْمَعْصِيَةِ، وَ نَسْأَلُهُ لِمِنَّتِهِ تَمَاماً وَ [لِحَبْلِهِ] بِحَبْلِهِ اعْتِصَاماً. وَ نَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، خَاضَ إِلَى رِضْوَانِ اللَّهِ كُلَّ غَمْرَةٍ وَ تَجَرَّعَ فِيهِ كُلَّ غُصَّةٍ، وَ قَدْ تَلَوَّنَ لَهُ الْأَدْنَوْنَ وَ تَأَلَّبَ عَلَيْهِ الْأَقْصَوْنَ، وَ خَلَعَتْ [عَلَيْهِ] إِلَيْهِ الْعَرَبُ أَعِنَّتَهَا وَ ضَرَبَتْ إِلَى مُحَارَبَتِهِ بُطُونَ رَوَاحِلِهَا، حَتَّى أَنْزَلَتْ بِسَاحَتِهِ عَدَاوَتَهَا مِنْ أَبْعَدِ الدَّارِ وَ أَسْحَقِ الْمَزَارِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۸۵
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۲۸.
- ↑ لاَ تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ وَلاَ تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ ؛ سوره حجر، آیه ۸۸
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۲۸.
- ↑ «فَلَوْ رَخَّصَ اللَّهُ فِي الْكِبْرِ لِأَحَدٍ مِنْ عِبَادِهِ لَرَخَّصَ فِيهِ لِخَاصَّةِ أَنْبِيَائِهِ وَ أَوْلِيَائِهِ، وَ لَكِنَّهُ سُبْحَانَهُ كَرَّهَ إِلَيْهِمُ التَّكَابُرَ وَ رَضِيَ لَهُمُ التَّوَاضُعَ، فَأَلْصَقُوا بِالْأَرْضِ خُدُودَهُمْ وَ عَفَّرُوا فِي التُّرَابِ وُجُوهَهُمْ وَ خَفَضُوا أَجْنِحَتَهُمْ لِلْمُؤْمِنِينَ، وَ كَانُوا قَوْماً مُسْتَضْعَفِينَ، قَدِ اخْتَبَرَهُمُ اللَّهُ بِالْمَخْمَصَةِ وَ ابْتَلَاهُمْ بِالْمَجْهَدَةِ وَ امْتَحَنَهُمْ بِالْمَخَاوِفِ وَ مَخَضَهُمْ [مَحَّصَهُمْ] بِالْمَكَارِهِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۳۴
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۲۸.
- ↑ «وَ لَقَدْ كَانَ (صلی الله علیه وآله) يَأْكُلُ عَلَى الْأَرْضِ وَ يَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ وَ يَخْصِفُ بِيَدِهِ نَعْلَهُ وَ يَرْقَعُ بِيَدِهِ ثَوْبَهُ وَ يَرْكَبُ الْحِمَارَ الْعَارِيَ وَ يُرْدِفُ خَلْفَهُ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۵۹
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۲۸.
- ↑ «سِيرَتُهُ الْقَصْدُ وَ سُنَّتُهُ الرُّشْدُ وَ كَلَامُهُ الْفَصْلُ وَ حُكْمُهُ الْعَدْلُ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۹۳ و نیز خطبه ۱۸۶
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۲۸.
- ↑ فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ؛ سوره روم، آیه ۳۰ و تفسیر این آیه شریفه؛ صدوق، التوحید، ۳۲۸ و ۳۲۹
- ↑ فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ ؛ سوره غایشه، آیه ۲۱
- ↑ «وَ اصْطَفَى سُبْحَانَهُ مِنْ وَلَدِهِ أَنْبِيَاءَ، أَخَذَ عَلَى الْوَحْيِ مِيثَاقَهُمْ وَ عَلَى تَبْلِيغِ الرِّسَالَةِ أَمَانَتَهُمْ لَمَّا بَدَّلَ أَكْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَ اللَّهِ إِلَيْهِمْ فَجَهِلُوا حَقَّهُ وَ اتَّخَذُوا الْأَنْدَادَ مَعَهُ وَ اجْتَالَتْهُمُ الشَّيَاطِينُ عَنْ مَعْرِفَتِهِ وَ اقْتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبَادَتِهِ؛ فَبَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۲۹.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۲۹.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۲۹.
- ↑ لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ؛ سوره آل عمران، آیه ۱۶۴ و هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الأُمِّيِّينَ رَسُولا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ؛ سوره جمعه، آیه ۲
- ↑ «يَرْفَعُ لِي فِي كُلِّ يَوْمٍ مِنْ أَخْلَاقِهِ عَلَماً وَ يَأْمُرُنِي بِالاقْتِدَاءِ بِه»؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۳۴
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۲۹.
- ↑ «إِنَّ اللَّهَ [سُبْحَانَهُ] بَعَثَ مُحَمَّداً (صلی الله علیه وآله) وَ لَيْسَ أَحَدٌ مِنَ الْعَرَبِ يَقْرَأُ كِتَاباً وَ لَا يَدَّعِي نُبُوَّةً، فَسَاقَ النَّاسَ حَتَّى بَوَّأَهُمْ مَحَلَّتَهُمْ وَ بَلَّغَهُمْ مَنْجَاتَهُمْ، فَاسْتَقَامَتْ قَنَاتُهُمْ وَ اطْمَأَنَّتْ صَفَاتُهُمْ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۳۳؛ نیز نک: خطبه ۱۰۵
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۳۰.
- ↑ قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ؛ سوره آل عمران، آیه ۳۱
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۳۰.
- ↑ «فَدَعَاهُمْ بِلِسَانِ الصِّدْقِ إِلَى سَبِيلِ الْحَقِّ. أَلَا إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَدْ كَشَفَ الْخَلْقَ كَشْفَةً، لَا أَنَّهُ جَهِلَ مَا أَخْفَوْهُ مِنْ مَصُونِ أَسْرَارِهِمْ وَ مَكْنُونِ ضَمَائِرِهِمْ، وَ لَكِنْ لِيَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا، فَيَكُونَ الثَّوَابُ جَزَاءً وَ الْعِقَابُ بَوَاءً»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۴۴
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۳۰.
- ↑ «فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ يَخْتَبِرُ عِبَادَهُ الْمُسْتَكْبِرِينَ فِي أَنْفُسِهِمْ بِأَوْلِيَائِهِ الْمُسْتَضْعَفِينَ فِي أَعْيُنِهِمْ. ...وَ لَوْ كَانَتِ الْأَنْبِيَاءُ أَهْلَ قُوَّةٍ لَا تُرَامُ وَ عِزَّةٍ لَا تُضَامُ وَ مُلْكٍ تُمَدُّ نَحْوَهُ أَعْنَاقُ الرِّجَالِ وَ تُشَدُّ إِلَيْهِ عُقَدُ الرِّحَالِ لَكَانَ ذَلِكَ أَهْوَنَ عَلَى الْخَلْقِ فِي الِاعْتِبَارِ وَ أَبْعَدَ لَهُمْ [مِنَ] فِي الِاسْتِكْبَارِ وَ لَآمَنُوا عَنْ رَهْبَةٍ قَاهِرَةٍ لَهُمْ أَوْ رَغْبَةٍ مَائِلَةٍ بِهِمْ فَكَانَتِ النِّيَّاتُ مُشْتَرَكَةً وَ الْحَسَنَاتُ مُقْتَسَمَةً، وَ لَكِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَرَادَ أَنْ يَكُونَ الِاتِّبَاعُ لِرُسُلِهِ وَ التَّصْدِيقُ بِكُتُبِهِ وَ الْخُشُوعُ لِوَجْهِهِ وَ الِاسْتِكَانَةُ لِأَمْرِهِ وَ الِاسْتِسْلَامُ لِطَاعَتِهِ أُمُوراً لَهُ خَاصَّةً لَا تَشُوبُهَا [يَشُوبُهَا] مِنْ غَيْرِهَا شَائِبَةٌ وَ كُلَّمَا كَانَتِ الْبَلْوَى وَ الِاخْتِبَارُ أَعْظَمَ كَانَتِ الْمَثُوبَةُ وَ الْجَزَاءُ أَجْزَلَ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۴۴
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۳۱.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۳۱.
- ↑ «وَ هُوَ الَّذِي أَسْكَنَ الدُّنْيَا خَلْقَهُ وَ بَعَثَ إِلَى الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ رُسُلَهُ، لِيَكْشِفُوا لَهُمْ عَنْ غِطَائِهَا وَ لِيُحَذِّرُوهُمْ مِنْ ضَرَّائِهَا وَ لِيَضْرِبُوا لَهُمْ أَمْثَالَهَا وَ لِيُبَصِّرُوهُمْ عُيُوبَهَا، وَ لِيَهْجُمُوا عَلَيْهِمْ بِمُعْتَبَرٍ مِنْ تَصَرُّفِ مَصَاحِّهَا وَ أَسْقَامِهَا وَ حَلَالِهَا وَ حَرَامِهَا، وَ مَا أَعَدَّ اللَّهُ لِلْمُطِيعِينَ مِنْهُمْ وَ الْعُصَاةِ مِنْ جَنَّةٍ وَ نَارٍ وَ كَرَامَةٍ وَ هَوَانٍ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۸۲
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۳۱.
- ↑ «فَصَدَعَ بِمَا أُمِرَ بِهِ وَ بَلَّغَ رِسَالاتِ رَبِّهِ؛ فَلَمَّ اللَّهُ بِهِ الصَّدْعَ وَ رَتَقَ بِهِ الْفَتْقَ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۲۲ و نیز خطبه ۱۴۱
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۳۱.
- ↑ فَلِذَلِكَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَلا تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ وَقُلْ آمَنتُ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِن كِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ رَبُّنَا وَرَبُّكُمْ لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ لا حُجَّةَ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ اللَّهُ يَجْمَعُ بَيْنَنَا وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ؛ سوره شوری، آیه ۱۵
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۳۱.
- ↑ «إِنَّ اللَّهَ [تَعَالَى] بَعَثَ مُحَمَّداً (صلی الله علیه وآله) نَذِيراً لِلْعَالَمِينَ وَ أَمِيناً عَلَى التَّنْزِيلِ وَ أَنْتُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ عَلَى شَرِّ دِينٍ وَ فِي شَرِّ دَارٍ، مُنِيخُونَ بَيْنَ حِجَارَةٍ خُشْنٍ وَ حَيَّاتٍ صُمٍّ تَشْرَبُونَ الْكَدِرَ وَ تَأْكُلُونَ الْجَشِبَ وَ تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَ تَقْطَعُونَ أَرْحَامَكُمْ، الْأَصْنَامُ فِيكُمْ مَنْصُوبَةٌ وَ الْآثَامُ بِكُمْ مَعْصُوبَةٌ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۶
- ↑ «فَانْظُرُوا إِلَى مَوَاقِعِ نِعَمِ اللَّهِ عَلَيْهِمْ حِينَ بَعَثَ إِلَيْهِمْ رَسُولًا، فَعَقَدَ بِمِلَّتِهِ طَاعَتَهُمْ وَ جَمَعَ عَلَى دَعْوَتِهِ أُلْفَتَهُمْ، كَيْفَ نَشَرَتِ النِّعْمَةُ عَلَيْهِمْ جَنَاحَ كَرَامَتِهَا وَ أَسَالَتْ لَهُمْ جَدَاوِلَ نَعِيمِهَا وَ الْتَفَّتِ الْمِلَّةُ بِهِمْ فِي عَوَائِدِ بَرَكَتِهَا، فَأَصْبَحُوا فِي نِعْمَتِهَا غَرِقِينَ وَ فِي خُضْرَةِ عَيْشِهَا فَكِهِينَ [فَاكِهِينَ]، قَدْ تَرَبَّعَتِ الْأُمُورُ بِهِمْ فِي ظِلِّ سُلْطَانٍ قَاهِرٍ وَ آوَتْهُمُ الْحَالُ إِلَى كَنَفِ عِزٍّ غَالِبٍ، وَ تَعَطَّفَتِ الْأُمُورُ عَلَيْهِمْ فِي ذُرَى مُلْكٍ ثَابِتٍ، فَهُمْ حُكَّامٌ عَلَى الْعَالَمِينَ وَ مُلُوكٌ فِي أَطْرَافِ الْأَرَضِينَ، يَمْلِكُونَ الْأُمُورَ عَلَى مَنْ كَانَ يَمْلِكُهَا عَلَيْهِمْ وَ يُمْضُونَ الْأَحْكَامَ فِيمَنْ كَانَ يُمْضِيهَا فِيهِمْ، لَا تُغْمَزُ لَهُمْ قَنَاةٌ وَ لَا تُقْرَعُ لَهُمْ صَفَاةٌ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۳۴
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۳۲.
- ↑ رُّسُلاً مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا؛ سوره نساء، آیه ۱۶۵ و وَلَوْ أَنَّا أَهْلَكْنَاهُم بِعَذَابٍ مِّن قَبْلِهِ لَقَالُوا رَبَّنَا لَوْلا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِن قَبْلِ أَن نَّذِلَّ وَنَخْزَى؛ سوره طه، آیه ۱۳۴
- ↑ «بَعَثَ اللَّهُ رُسُلَهُ بِمَا خَصَّهُمْ بِهِ مِنْ وَحْيِهِ، وَ جَعَلَهُمْ حُجَّةً لَهُ عَلَى خَلْقِهِ، لِئَلَّا تَجِبَ الْحُجَّةُ لَهُمْ بِتَرْكِ الْإِعْذَارِ إِلَيْهِمْ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۴۴
- ↑ «وَ عَمَّرَ فِيكُمْ نَبِيَّهُ أَزْمَاناً حَتَّى أَكْمَلَ لَهُ وَ لَكُمْ فِيمَا أَنْزَلَ مِنْ كِتَابِهِ دِينَهُ الَّذِي رَضِيَ لِنَفْسِهِ وَ أَنْهَى إِلَيْكُمْ عَلَى لِسَانِهِ مَحَابَّهُ مِنَ الْأَعْمَالِ وَ مَكَارِهَهُ وَ نَوَاهِيَهُ وَ أَوَامِرَهُ، وَ أَلْقَى إِلَيْكُمُ الْمَعْذِرَةَ وَ اتَّخَذَ عَلَيْكُمُ الْحُجَّةَ وَ قَدَّمَ إِلَيْكُمْ بِالْوَعِيدِ وَ أَنْذَرَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذابٍ شَدِيدٍ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۸۲
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۳۲.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۳۲.