شبث بن ربعی تمیمی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'تجدید' به 'تجدید') |
جز (جایگزینی متن - 'حنظله' به 'حنظله') |
||
(۱۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = شبث بن ربعی تمیمی | | موضوع مرتبط = شبث بن ربعی تمیمی | ||
| عنوان مدخل = | | عنوان مدخل = شبث بن ربعی تمیمی | ||
| مداخل مرتبط = [[شبث بن ربعی تمیمی در تاریخ اسلامی | | مداخل مرتبط = [[شبث بن ربعی تمیمی در تاریخ اسلامی]] - [[شبث بن ربعی تمیمی در معارف و سیره حسینی]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
''' | '''شبث بن ربعی''' از اشراف و سرداران [[عرب]] است. هنگامی که [[ابوبکر]] [[نبرد]] با مرتدین را آغاز کرد، [[مسلمانان]] شد و در فتوحات اسلامی شرکت نمود. در قتل [[عثمان]] شرکت داشت و سپس در [[جنگ جمل]] از [[عایشه]] حمایت کرد، ولی در [[صفین]] در لشکر [[امام علی]]{{ع}} بود. [[روز عاشورا]] فرماندهی پیادگان سپاه [[عمر بن سعد]] را بر عهده داشت. پس از [[عاشورا]] با [[قیام مختار]] با وی [[بیعت]] کرد، اما بعد از آن با اشراف بر علیه او [[شورش]] کرد و به زبیریان پیوست و در آخر به مرگ طبیعی از [[دنیا]] رفت. او صاحب نقشهای متضاد در حوادث مهم سده اول هجری است. | ||
== | == مقدمه == | ||
نخستین یادکرد از | [[شبث بن ربعی]]، از اشراف و سرداران [[عرب]] و صاحب نقشهای متضاد در حوادث مهم سده اول هجری از جمله واقعه [[کربلا]]ست. وی [[دوران جاهلیت]] را نیز [[درک]] کرده است<ref>تاریخ طبری، ج۶، ص۴۳.</ref>. | ||
== نقش او پیش از واقعه کربلا == | |||
نخستین یادکرد از شبث به سال ۱۱ هجری باز میگردد که در [[خدمت]] «[[سجاح]]» دختر [[حارث بن سوید بن عقفان]]، زنی که [[مدعی پیامبری]] بود، قرار گرفت<ref>المعارف، ص۴۰۵؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۲۷۴؛ التنبیه و الاشراف، ص۲۸۵؛ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۵.</ref>. هنگامی که [[ابوبکر]] [[نبرد]] با مرتدین را آغاز کرد، وی به [[مسلمانان]] پیوست. سپس در [[زمان]] [[خلیفه دوم]] [[عمر بن خطاب]] در [[فتوحات اسلامی]] شرکت نمود و در [[جنگ]] بویب در [[سال ۱۳ هجری]] [[رهبری]] بنیحنظله را بر عهده داشت<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۴۶۴.</ref>. به گفته عِجلی، شبث نخستین کسی بود که در [[قتل عثمان]] کمک کرد<ref>تاریخ الثقات، ص۲۱۴.</ref>، اما کمی بعد و در [[جنگ جمل]] از [[عایشه]] [[حمایت]] کرد<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۴۸۳؛ الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۲۲۸.</ref>. آنگاه در ذیالحجه سال ۳۶ به عنوان [[نماینده]] امیرالمؤمنین به همراه کسانی چون [[بشیر بن عمرو انصاری]] و [[سعید بن قیس هَمدانی]] به نزد [[معاویه]] رفت تا او را به سوی [[خدا]] و [[اطاعت]] و پیوستن به [[جماعت]] [[دعوت]] کند. پس از آنکه [[امام]] چارهای جز جنگ در برابر خود ندید، او در صف [[امام علی]] {{ع}} قرار داشت و به جنگ با [[سپاه معاویه]] پرداخت. امام علی {{ع}} در [[جنگ صفین]] سرداران خود از جمله شبث را با دستهای از [[لشکریان]] برای [[نبرد]] با [[سپاه شام]] گسیل میداشت<ref>وقعة صفین، ص۱۹۵،۱۸۷؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۵۶۹؛ ۵۷۳-۵۷۴.</ref>. | |||
در ماه [[محرم]] [[سال ۳۷ هجری]] هنگامی که در اثنای [[جنگ صفین]]، [[امام علی]] {{ع}} و [[معاویه]] [[جنگ]] کردند، دو طرف فرستادگانی را به [[امید]] [[صلح]] نزد یکدیگر فرستادند. | در ماه [[محرم]] [[سال ۳۷ هجری]] هنگامی که در اثنای [[جنگ صفین]]، [[امام علی]] {{ع}} و [[معاویه]] [[جنگ]] کردند، دو طرف فرستادگانی را به [[امید]] [[صلح]] نزد یکدیگر فرستادند. | ||
امیرالمؤمنین، [[عدی بن حاتم]]، [[یزید بن قیس]]، [[شبث بن ربعی تمیمی]] و [[زیاد بن خصفه]] را سوی معاویه | امیرالمؤمنین، [[عدی بن حاتم]]، [[یزید بن قیس]]، [[شبث بن ربعی تمیمی]] و [[زیاد بن خصفه]] را سوی معاویه فرستاد<ref>وقعة صفین، ص۱۹۷؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۵؛ الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۷۳.</ref>، اما با پایان محرم جنگ دوباره آغاز شد و [[شبث بن ربعی]] [[ریاست]] دو [[قبیله]] [[عمرو]] و حنظله از خاندانهای [[کوفه]] را به [[دستور]] امام علی {{ع}} برعهده داشت<ref>وقعة صفین، ص۲۰۵؛ الاخبار الطوال، ص۱۷۱-۱۷۲.</ref>. | ||
پس از پایان جنگ در سال ۳۷ هجری و بازگشت [[سپاه]] امام علی {{ع}} به کوفه، شبث یکی از بنیانگذاران جریان [[خوارج]] بود که به عنوان [[اعتراض]] به قضیه [[حکمیت]] همراه [[دوازده]] هزار نفر به قریه [[حروراء]] در نیم فرسخی کوفه رفتند. در آنجا خوارج، شبث را به [[امارت]] برگزیدند. امام علی {{ع}} با آنان [[گفتوگو]] و [[محاجّه]] کرد. پس از سخنان امام همگی به کوفه بازگشتند<ref>تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۱۵؛ جمهرة النسب، ص۲۱۷؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۹۱؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۶۳-۶۶؛ الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۲۶-۳۲۸.</ref>. در گفتاری که از شبث نقل شده وی خود را نخستین کسی دانسته که «حَروریه» را بنیان نهاد<ref>تاریخ طبری، ج۱۱، ص۶۶۵.</ref>، اما خود [[توبه]] کرد و در [[نهروان]] در سپاه امام علی {{ع}} [[فرماندهی]] [[میسره]] را برعهده داشت و علیه خوارج جنگید<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۸۵؛ الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۴۵؛ الوافی بالوفیات، ج۱۶، ص۱۰۲.</ref>. | |||
بنا به [[روایت]] [[ثقفی کوفی]]، چون [[عبدالله حضرمی]]، یکی از [[سرداران معاویه]] بر [[بصره]] [[یورش]] برد، ازدیان از امام علی {{ع}} خواستند تا کسی از [[بنیتمیم]] را بر سر بصره فرستد نه فردی از [[ازد]] عمان را، [[مخنف بن سلیم]] جدّ [[ابومخنف]] که حاضر بود و نمیتوانست کنایههای شبث علیه ازدیان را [[تحمل]] کند، در پاسخ شبث که به [[امام]] توصیه کرد تا از ارسال سرداری [[ازدی]] به [[بصره]] اجتناب ورزد، به [[دفاع]] از [[وفاداری]] قومِ خویش نسبت به [[امام علی]] {{ع}} پرداخت و در [[سرزنش]] شبث گفت: [[بیگانگان]] [[کینهتوزی]] که بر [[خدا]] [[عصیان]] میورزند و به [[مخالفت]] با امام علی {{ع}} میپردازند، [[قوم]] تواند؛ اما [[یاران]] نزدیک و آن کسانی که خدا را [[اطاعت]] میکنند، قوم مناند که یک نفر از آنان بهتر از ده تن از افراد قوم تو است<ref>الغارات، ج۲، ص۳۹۵.</ref>. | |||
به [[روایت]] [[طبری]] هنگامی که معاویه زمام [[حکومت]] را به دست گرفت، او را به همراه [[سلیمان بن صرد خزاعی|سلیمان بن صُرَد خزاعی]]، [[حجر بن عدی|حُجر بن عَدی]]، [[ابن کواء]] و [[عمرو بن حمق|عمرو بن حَمِق]] در [[کوفه]] زیر نظر گرفت | پس از [[شهادت]] [[امام حسن]] {{ع}} و مسلط شدن [[معاویه]] بر اوضاع، به او پیوست. به [[روایت]] [[طبری]] هنگامی که معاویه زمام [[حکومت]] را به دست گرفت، او را به همراه [[سلیمان بن صرد خزاعی|سلیمان بن صُرَد خزاعی]]، [[حجر بن عدی|حُجر بن عَدی]]، [[ابن کواء]] و [[عمرو بن حمق|عمرو بن حَمِق]] در [[کوفه]] زیر نظر گرفت<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۱۷۹.</ref>. زمانی که زیاد بر [[ضد]] [[حُجر بن عَدی]] از سران [[قریش]] شهادت گرفت، شبث نیز در زمره شهادتدهندگان بود<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۲۶۹.</ref>.<ref>[[مرضیه محمدزاده|محمدزاده، مرضیه]]، [[دوزخیان جاوید (کتاب)|دوزخیان جاوید]]، ص۱۳۰-۱۳۹؛ [[محمد حسین رجبی دوانی|رجبی دوانی، محمد حسین]]، [[کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی (کتاب)|کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی]] ص ۲۲۷.</ref> | ||
== نقش | == نقش او در زمان واقعه کربلا == | ||
در دوران حکومت [[یزید]]، شبث جزء افراد فرصت طلب و سودجویی بود که موضع خود را مشخص میکرد و کفه به هر طرف سنگینتر میشد به آن سمت متمایل میگردید. چون دید [[مسلم بن عقیل]] در کوفه پیشرفت خوبی دارد و نیروهای [[امام حسین]] {{ع}} هر [[روز]] بیشتر و متراکمتر میشوند، او و [[حجار بن ابجر عجلی|حجّار بن ابجر عِجلی]]، [[یزید بن حارث بن رویم شیبانی]]، [[عروة بن قیس احمس]]، [[عمرو بن حجاج زبیدی]]، [[محمد بن عسیر بن عطارد بن حاجب تمیمی]] و [[محمد بن عمیر بن عبید]] از جمله بزرگان کوفه بودند که به امام حسین {{ع}} [[نامه]] نوشتند و از او [[دعوت]] کردند که به کوفه بیاید. مضمون نامه چنین بود: «اما بعد! صحراها سبز شده و میوهها رسیدهاند. بنابراین اگر مشیت آن پیشوای گرانقدر تعلق گرفته به سوی ما تشریففرما شوید که لشکری آماده و | {{همچنین|واقعه کربلا}} | ||
در دوران حکومت [[یزید]]، شبث جزء افراد فرصت طلب و سودجویی بود که موضع خود را مشخص میکرد و کفه به هر طرف سنگینتر میشد به آن سمت متمایل میگردید. چون دید [[مسلم بن عقیل]] در کوفه پیشرفت خوبی دارد و نیروهای [[امام حسین]] {{ع}} هر [[روز]] بیشتر و متراکمتر میشوند، او و [[حجار بن ابجر عجلی|حجّار بن ابجر عِجلی]]، [[یزید بن حارث بن رویم شیبانی]]، [[عروة بن قیس احمس]]، [[عمرو بن حجاج زبیدی]]، [[محمد بن عسیر بن عطارد بن حاجب تمیمی]] و [[محمد بن عمیر بن عبید]] از جمله بزرگان کوفه بودند که به امام حسین {{ع}} [[نامه]] نوشتند و از او [[دعوت]] کردند که به کوفه بیاید. مضمون نامه چنین بود: «اما بعد! صحراها سبز شده و میوهها رسیدهاند. بنابراین اگر مشیت آن پیشوای گرانقدر تعلق گرفته به سوی ما تشریففرما شوید که لشکری آماده و مجهز، گوش به فرمان شمایند. پس هر چه زودتر خود را به کوفه برسانید. [[درود]] و رحمت [[خداوند]] بر تو و پدرت. والسلام»<ref>الاخبار الطوال، ص۲۲۹؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۳۵۳؛ الفتوح، ج۵، ص۳۰؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۰-۲۱.</ref>. | |||
درباره نامه نوشتن این قبیل اشراف باید گفت هدف آنان این بود که او را وسیلهای برای بهرهمند شدن بیشتر از مال [[دنیا]] قرار دهند و پس از پیروزی احتمالی [[امام حسین]] {{ع}} و یا حتی برای جذب [[شیعیان]] کوفه، از او استفاده کنند. به هر حال با [[تسلط]] [[عبیدالله بن زیاد]] بر [[کوفه]] و به هنگام [[قیام]] [[مسلم بن عقیل]] در ذیالحجه [[سال ۶۰ هجری]] شبث جزء کسانی بود که به عبیدالله بن زیاد پیوست و [[مردم]] را از [[همراهی]] با مسلم [[بیم]] داد و به [[دستور]] عبیدالله به [[جنگ]] با مسلم پرداخت و در صف [[مخالفان امام حسین]] {{ع}} قرار گرفت | درباره نامه نوشتن این قبیل اشراف باید گفت هدف آنان این بود که او را وسیلهای برای بهرهمند شدن بیشتر از مال [[دنیا]] قرار دهند و پس از پیروزی احتمالی [[امام حسین]] {{ع}} و یا حتی برای جذب [[شیعیان]] کوفه، از او استفاده کنند. به هر حال با [[تسلط]] [[عبیدالله بن زیاد]] بر [[کوفه]] و به هنگام [[قیام]] [[مسلم بن عقیل]] در ذیالحجه [[سال ۶۰ هجری]] شبث جزء کسانی بود که به عبیدالله بن زیاد پیوست و [[مردم]] را از [[همراهی]] با مسلم [[بیم]] داد و به [[دستور]] عبیدالله به [[جنگ]] با مسلم پرداخت و در صف [[مخالفان امام حسین]] {{ع}} قرار گرفت<ref>الاخبار الطوال، ص۲۳۹؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۳۶۹-۳۷۰،۳۸۱؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۶،۳۱.</ref>. لکن هنگام کشته شدن مسلم، خود و دیگران را به خاطر [[قتل]] مسلم مورد [[سرزنش]] قرار داد. به گفته [[دینوری]] هنگامی که عبیدالله او را به همراه [[شمر بن ذی الجوشن]]، [[حصین بن نمیر تمیمی|حُصَین بن نُمَیر]] و [[حجار بن ابجر عجلی|حَجّار بن ابجر]] به [[یاری]] [[عمر بن سعد]] فرستاد، با [[عذر]] [[بیماری]] خودداری نمود، اما با تأکید ابن زیاد به راه افتاد<ref>الاخبار الطوال، ص۲۵۴.</ref>. | ||
در [[روز عاشورا]] [[فرماندهی]] پیادگان [[سپاه]] عمر بن سعد را بر عهده داشت؛<ref>الاخبار الطوال، ص۳۰۲-۳۰۳؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۳۳۴؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۹-۶۰.</ref> [[ | در [[روز عاشورا]] [[فرماندهی]] پیادگان [[سپاه]] عمر بن سعد را بر عهده داشت؛<ref>الاخبار الطوال، ص۳۰۲-۳۰۳؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۳۳۴؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۹-۶۰.</ref>. صبح روز عاشورا و قبل از وقوع [[جنگ]]، در احتجاجاتی که امام حسین{{ع}} در [[حقانیت]] خود و در [[بیوفایی]] و [[خیانت]] [[کوفیان]] بیان کرد، از جمله فرمود: «ای شبث بن ربعی و ای حجاربن ابجر و ای [[قیس بن اشعث]] و ای [[یزید بن حارث]]! مگر شما به من ننوشتید که میوهها رسیده و باغها سرسبز شده و تو بر [[لشکر]] آماده [[یاری]] خود، وارد میشوی؟»<ref> الامامه و السیاسه، ج۲، ص۶؛ تذکرة الخواص، ص۲۱۹؛ ارشاد مفید، ج۲، ص۱۰۱. این عده آخرین نامه کوفیان به امام حسین{{ع}} را مهر کرده بودند.</ref>. | ||
شبث که هرگز نتوانست بر دوگانگی [[شخصیت]] خویش [[غالب]] شود، اگر چه در شمار [[سپاه]] ابن سعد در [[کربلا]] حاضر شد و در قتل عام [[یاران]] [[امام حسین]] {{ع}} مددکار [[کوفیان]] شد، با وجود این گفته میشود که شبث تمایلی به [[ | شبث که هرگز نتوانست بر دوگانگی [[شخصیت]] خویش [[غالب]] شود، اگر چه در شمار [[سپاه]] ابن سعد در [[کربلا]] حاضر شد و در قتل عام [[یاران]] [[امام حسین]] {{ع}} مددکار [[کوفیان]] شد، با وجود این گفته میشود که شبث تمایلی به جنگ با [[امام حسین]] {{ع}} نداشته و هنگامی که [[عمر بن سعد]] از او خواست چون سواران [[عزره بن قیس احمسی]] از هر سو عقب میروند، با پیادگان و تیراندازان خود به [[جنگ]] سواران دلیر و سلحشور [[لشکر]] [[حسین]] برو، بهانه آورد و گفت: سبحانالله میخواهی پیر [[مضر]] و همه [[مردم]] [[شهر]] را با تیراندازان بفرستی، کسی را جز من نیافتی که برای اینکار بفرستی؟<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۳۶.</ref> | ||
[[روایت]] کردهاند که بعدها از شرکت در جنگ با امام حسین {{ع}} نیز اظهار [[ندامت]] نموده بود. [[ابوزهیر اسدی]] گوید که شبث سالها پس از [[واقعه کربلا]]، در [[زمان]] [[مصعب بن زبیر]] میگفت: [[خداوند]] هرگز به مردم این شهر خیری نخواهد داد و به راه هدایتشان نخواهد برد، در شگفت نمیشوید که ما در [[روزگار]] [[علی بن ابیطالب]] و پسرش به مدت پنج سال با آلابوسفیان جنگیدیم، اما سرانجام همراه آلمعاویه و پسر [[سمیه]] زانیه به پسر دیگرش که [[بهترین]] مردم روی [[زمین]] بود، [[حمله]] کردیم. این کار ما [[ضلالت]] بود و چه ضلالتی!<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۲۲،۲۲۰، ۴۳۶-۴۳۷؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۶۰، ۶۸-۶۹.</ref> | [[روایت]] کردهاند که بعدها از شرکت در جنگ با امام حسین {{ع}} نیز اظهار [[ندامت]] نموده بود. [[ابوزهیر اسدی]] گوید که شبث سالها پس از [[واقعه کربلا]]، در [[زمان]] [[مصعب بن زبیر]] میگفت: [[خداوند]] هرگز به مردم این شهر خیری نخواهد داد و به راه هدایتشان نخواهد برد، در شگفت نمیشوید که ما در [[روزگار]] [[علی بن ابیطالب]] و پسرش به مدت پنج سال با آلابوسفیان جنگیدیم، اما سرانجام همراه آلمعاویه و پسر [[سمیه]] زانیه به پسر دیگرش که [[بهترین]] مردم روی [[زمین]] بود، [[حمله]] کردیم. این کار ما [[ضلالت]] بود و چه ضلالتی!<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۲۲،۲۲۰، ۴۳۶-۴۳۷؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۶۰، ۶۸-۶۹.</ref> | ||
شبث، کوفیان را به دلیل [[شادی]] و شعف پس از کشتن [[مسلم بن عوسجه اسدی]] [[سرزنش]] کرد و گفت: به [[خدا]] قسم او جایگاه رفیعی در میان [[مسلمانان]] داشت. در [[فتح]] [[آذربایجان]] دیدم که پیش از رسیدن [[سپاه اسلام]]، خود شش تن را کشته بود | شبث، کوفیان را به دلیل [[شادی]] و شعف پس از کشتن [[مسلم بن عوسجه اسدی]] [[سرزنش]] کرد و گفت: به [[خدا]] قسم او جایگاه رفیعی در میان [[مسلمانان]] داشت. در [[فتح]] [[آذربایجان]] دیدم که پیش از رسیدن [[سپاه اسلام]]، خود شش تن را کشته بود<ref>الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۶.</ref>. | ||
در [[روز عاشورا]] هنگامی که [[شمر بن ذی الجوشن]] به [[خیمه]] امام حسین {{ع}} رسید و قصد [[آتش]] زدن خیمه و کشتن [[زنان]] و [[کودکان]] را داشت، شبث مانع او شد و به او گفت: ترساننده زنان شدهای؟<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۳۸؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۶۹.</ref> | در [[روز عاشورا]] هنگامی که [[شمر بن ذی الجوشن]] به [[خیمه]] امام حسین {{ع}} رسید و قصد [[آتش]] زدن خیمه و کشتن [[زنان]] و [[کودکان]] را داشت، شبث مانع او شد و به او گفت: ترساننده زنان شدهای؟<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۳۸؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۶۹.</ref> | ||
او پس از [[تسلط]] زبیریان بر [[کوفه]]، به آنان پیوست و از طرفدارن [[عبدالله بن زبیر]] گردید. سپس او به [[همراهی]] [[عمر بن سعد]] و [[یزید بن حارث بن رُوَیم]]، در [[تشویق]] [[عبدالله بن یزید خطمی انصاری]] [[حاکم زبیری]] [[کوفه]]، در [[دستگیری]] [[مختار ثقفی]] و [[زندانی]] شدن او نقش داشت | او پس از [[تسلط]] زبیریان بر [[کوفه]]، به آنان پیوست و از طرفدارن [[عبدالله بن زبیر]] گردید. سپس او به [[همراهی]] [[عمر بن سعد]] و [[یزید بن حارث بن رُوَیم]]، در [[تشویق]] [[عبدالله بن یزید خطمی انصاری]] [[حاکم زبیری]] [[کوفه]]، در [[دستگیری]] [[مختار ثقفی]] و [[زندانی]] شدن او نقش داشت<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۵۸۰؛ الفتوح، ج۳، ص۲۴۱.</ref>. | ||
هنگام [[قیام توابین]] به [[رهبری]] [[سلیمان بن صرد خزاعی]]، شبث که جزء [[قاتلان]] شهدای [[کربلا]] و جیرهخوار [[رژیم]] [[اموی]] بود بر این مهم [[اصرار]] داشت و [[تبلیغ]] میکرد و تودهها را به سوی سلیمان بن صرد [[دعوت]] میکرد<ref>الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۶۷.</ref>. | |||
هنگام [[قیام مختار|قیام مختار ثقفی]] در [[روز]] چهارشنبه ۱۳ [[ربیع الاول]] [[سال ۶۶ هجری]] به [[خونخواهی امام حسین]] {{ع}}، شبث جزو [[سرداران]] و [[مشاوران]] [[عبدالله بن مطیع]] [[والی کوفه]] بود و ابنمطیع او را با حدود سه هزار سپاهی به [[جنگ]] [[سپاهیان]] مختار به سوی سبخه (میدان بزرگ کوفه) فرستاد. او همچنین [[راشد بن ایاس بن مضارب]] را با چهار هزار نفر به منطقه مراد اعزام داشت. مختار هم نهصد نفر را به [[فرماندهی]] [[ابراهیم بن مالک اشتر]] برای مقابله با [[راشد بن ایاس]] و [[نعیم بن هبیره]] را با سیصد سوار و ششصد پیاده [[نظام]] علیه شبث فرستاد و [[یزید بن انس اسدی]] را با نهصد نفر به عنوان مقدمةالجیش نعیم بن هبیره راهی عرصه [[نبرد]] کرد. | |||
نیروهای شبث از مقابل نیروهای مختار میگریختند. شبث برای تحریک و [[پایداری]] سپاهش فریاد میزد: ای حامیان بد، از غلامانتان میگریزید؟ اشاره شبث به موالیانی بود که در [[سپاه]] مختار بودند. همین کنایه باعث شد تا گروهی از سپاهیانش برگردند و به شدت بجنگند و هر کدام از [[موالی]] را که [[اسیر]] میکردند، بکشند؛ لذا سپاه مختار در موقعیت [[سختی]] قرار گرفت. [[عبدالله | نیروهای شبث از مقابل نیروهای مختار میگریختند. شبث برای تحریک و [[پایداری]] سپاهش فریاد میزد: ای حامیان بد، از غلامانتان میگریزید؟ اشاره شبث به موالیانی بود که در [[سپاه]] مختار بودند. همین کنایه باعث شد تا گروهی از سپاهیانش برگردند و به شدت بجنگند و هر کدام از [[موالی]] را که [[اسیر]] میکردند، بکشند؛ لذا سپاه مختار در موقعیت [[سختی]] قرار گرفت. [[عبدالله بن مطیع]] همچنین [[یزید بن حارث بن رویم]] را با دو هزار سپاهی به جنگ مختار فرستاد. مختار در این [[پیکار]] فرماندهی پیاده نظام را برعهده گرفت در حالی که [[یزید بن انس اسدی]] را بر سواره [[نظام]] گمارده بود. در این هنگام [[ابراهیم بن مالک اشتر]] توانست نیروهای [[راشد بن ایاس]] را در هم شکند و خود وی را بکشد و به [[یاری]] مختار که در محاصره نیروهای شبث قرار گرفته بود، برود. هنگام [[حمله]] [[ابراهیم بن مالک اشتر]]، شبث و نیروهای تحت امرش عقبنشینی کردند و تا نزدیک خانههای [[کوفه]] متواری شدند. سپس ابنمطیع او را [[مسئول]] محافظت قصر نمود. هنگامی که محاصره ابنمطیع و یارانش در قصر شدت یافت، شبث از او خواست که از مختار [[امان]] بخواهد. [[اشراف کوفه]] نیز همین نظر را داشتند، اما ابنمطیع نپذیرفت و ناگزیر به پیشنهاد دیگر شبث، مخفیانه گریخت و بزرگان کوفه از جمله شبث با مختار [[بیعت]] کردند<ref>تاریخ طبری، ج۶، ص۱۸-۱۹، ۲۲-۳۲.</ref>. | ||
بنا به گفته [[طبری]]، هنگامی که مختار [[کرسی]] منسوب به [[امام علی]] {{ع}} را به دست آورد، [[مردم]] را در [[مسجد]] جمع کرد و طی سخنانی آن را به صندوق [[بنیاسرائیل]] [[تشبیه]] نمود و مؤیدی بر حرکت خود مطرح کرد. در این هنگام شبث بهپا خاسته و [[مُضَریان]] را از پذیرش سخنان او بازداشت | بنا به گفته [[طبری]]، هنگامی که مختار [[کرسی]] منسوب به [[امام علی]] {{ع}} را به دست آورد، [[مردم]] را در [[مسجد]] جمع کرد و طی سخنانی آن را به صندوق [[بنیاسرائیل]] [[تشبیه]] نمود و مؤیدی بر حرکت خود مطرح کرد. در این هنگام شبث بهپا خاسته و [[مُضَریان]] را از پذیرش سخنان او بازداشت<ref>تاریخ طبری، ج۶، ص۸۲-۸۴.</ref>. | ||
شبث جزء اشراف کوفه بود. اشراف کوفه عبارت بودند از سران [[قبایل]]، بردهداران و زمینداران [[عرب]] که پاسدار [[فرهنگ]] و ارزشهای [[جاهلیت]] و مدافع سرسخت نظام طبقاتی بودند. آنان اگر چه از [[آغاز بعثت]] به [[مقاومت]] علیه دستاوردهای آن پرداختند، اما به اقتضای شرایط با نقاب [[نفاق]]، [[تظاهر]] به [[اسلام]] نموده و سعی داشتند با پذیرش دینِ جدید موقعیت | شبث جزء اشراف کوفه بود. اشراف کوفه عبارت بودند از سران [[قبایل]]، بردهداران و زمینداران [[عرب]] که پاسدار [[فرهنگ]] و ارزشهای [[جاهلیت]] و مدافع سرسخت نظام طبقاتی بودند. آنان اگر چه از [[آغاز بعثت]] به [[مقاومت]] علیه دستاوردهای آن پرداختند، اما به اقتضای شرایط با نقاب [[نفاق]]، [[تظاهر]] به [[اسلام]] نموده و سعی داشتند با پذیرش دینِ جدید موقعیت سیاسی ـ [[اجتماعی]] خویش را [[حفظ]] نمایند؛ لذا همیشه تابع [[قدرت]] [[حاکم]] بودند. مختار پیش از [[پیروزی]] میگفت: اشراف در [[شهادت]] [[انقلابیون]] [[شیعه]] و شخص [[مسلم بن عقیل]] و [[شهدای کربلا]] نقش داشتهاند و از عوامل مهم [[حکومت اموی]] در [[عراق]] بهشمار میروند. اما در پگاه پیروزی همین اشراف کوفه، رنگ عوض کردند و پیرامون مختار گرد آمدند. کسانی چون [[شبث بن ربعی تمیمی]]، [[محمد بن اشعث]]، [[حسان بن منذر]] و... مختار آنان را خوب میشناخت و میدانست که از سران برجسته اشراف هستند. اما [[رهبری]] [[نهضت]] به نرمشی محافظه کارانه روی آورد و با اشراف نه تنها گرم گرفت بلکه از میان آنان مشاورینی نیز [[انتخاب]] کرد. همین امر [[خشم]] [[محمد بن حنفیه]] را برانگیخت. | ||
در دوران [[حکومت]] مختار، شبث و دیگر [[اشراف کوفه]] که به شدت از [[پیروزی]] [[شیعیان]] و [[قیام مختار]] دچار [[وحشت]] شده بود، به دنبال [[فرصت]] بودند، تا ضربه را بر [[انقلاب]] مختار وارد سازند. آنان این فرصت را زمانی بهدست آوردند که [[لشکر]] مختار به [[فرماندهی]] [[یزید بن انس اسدی]] برای [[جنگ]] با نیروهای [[شام]] به فرماندهی عبیدالله بن زیاد روانه شده بودند. با | در دوران [[حکومت]] مختار، شبث و دیگر [[اشراف کوفه]] که به شدت از [[پیروزی]] [[شیعیان]] و [[قیام مختار]] دچار [[وحشت]] شده بود، به دنبال [[فرصت]] بودند، تا ضربه را بر [[انقلاب]] مختار وارد سازند. آنان این فرصت را زمانی بهدست آوردند که [[لشکر]] مختار به [[فرماندهی]] [[یزید بن انس اسدی]] برای [[جنگ]] با نیروهای [[شام]] به فرماندهی عبیدالله بن زیاد روانه شده بودند. با مرگ یزید بن انس و بازگشت لشکر به [[کوفه]]، [[شایعه]] [[شکست]] انقلاب مختار توسط [[منافقین]] کوفه در [[شهر]] پیچید. اشراف که با مختار [[بیعت]] کرده بودند و عدهای از سرانشان [[مشاور]] مختار بودند، در شهرِ شایعهپذیر کوفه شایعه کردند که یزید بن انس به [[فرمان]] مختار کشته شده است. این شایعه در شهر قوت گرفت. | ||
در همان جوّ متشنج کوفه، مختار سپاهی [[عظیم]] به فرماندهی [[ابراهیم بن مالک اشتر]] به سوی [[جبهه]] شام اعزام داشت. | در همان جوّ متشنج کوفه، مختار سپاهی [[عظیم]] به فرماندهی [[ابراهیم بن مالک اشتر]] به سوی [[جبهه]] شام اعزام داشت. | ||
در | در این هنگام شبث وارد معرکه دیگری شد و با کمک دیگر سران اشراف از جمله [[شمر بن ذیالجوشن]] که در کوفه مخفی بود، [[توطئه]] علیه مختار را [[تدارک]] دید. | ||
اشراف بلافاصله پس از خالی شدن کوفه از هوادارن مختار، از مخفیگاهها بیرون آمده و تشکیل جلسه دادند، تا هر چه زودتر کار مختار را تمام کنند. پس در [[منزل]] شبث که او را شیخ و بزرگ خود میشمردند، [[اجتماع]] کرده و از او خواستند تا با مختار صحبت کند و بگوید مختار بیرضایت اشراف افرادی را بر آنان [[امارت]] داده و از [[موالیان]] و [[غلامان]] [[حمایت]] میکند و آنان را بر ما ترجیح میدهد. این امر باعث شده تا زیردستان بر ما مسلط شوند و دیگر کسی از ما [[فرمان]] [[نبرد]] و [[زندگی]] ما متلاشی شود. | اشراف بلافاصله پس از خالی شدن کوفه از هوادارن مختار، از مخفیگاهها بیرون آمده و تشکیل جلسه دادند، تا هر چه زودتر کار مختار را تمام کنند. پس در [[منزل]] شبث که او را شیخ و بزرگ خود میشمردند، [[اجتماع]] کرده و از او خواستند تا با مختار صحبت کند و بگوید مختار بیرضایت اشراف افرادی را بر آنان [[امارت]] داده و از [[موالیان]] و [[غلامان]] [[حمایت]] میکند و آنان را بر ما ترجیح میدهد. این امر باعث شده تا زیردستان بر ما مسلط شوند و دیگر کسی از ما [[فرمان]] [[نبرد]] و [[زندگی]] ما متلاشی شود. | ||
خط ۶۰: | خط ۶۲: | ||
مختار در آن موقعیت حساس که درگیر [[جنگ]] با نیروهای [[شام]] بود، مایل نبود که جبههای دیگر در داخل گشوده شود، او اگر چه متوجه عمق [[توطئه]] شد، اما با [[ملایمت]] [[وعده]] داد ناراضیان را [[راضی]] خواهد کرد و به شبث گفت به آنان بگو اگر [[غلامان]] و اموالتان را پس دهم با من علیه [[بنیامیه]] و [[عبدالله بن زبیر]] وارد جنگ میشوید؟ اشراف این پیشنهاد را قبول نکردند. | مختار در آن موقعیت حساس که درگیر [[جنگ]] با نیروهای [[شام]] بود، مایل نبود که جبههای دیگر در داخل گشوده شود، او اگر چه متوجه عمق [[توطئه]] شد، اما با [[ملایمت]] [[وعده]] داد ناراضیان را [[راضی]] خواهد کرد و به شبث گفت به آنان بگو اگر [[غلامان]] و اموالتان را پس دهم با من علیه [[بنیامیه]] و [[عبدالله بن زبیر]] وارد جنگ میشوید؟ اشراف این پیشنهاد را قبول نکردند. | ||
پس از گفتوگوی بینتیجه شبث با مختار، اشراف به سرکردگی شبث از این [[فرصت]] استثنایی استفاده کرده و به [[مخالفت]] با مختار پرداختند و [[تصمیم]] به جنگ با او گرفتند. ابراهیم بن [[مالک اشتر]] که برای جنگ با عبیدالله بن زیاد از [[کوفه]] خارج شده بود، با فرمان مختار برگشت. جنگ [[سختی]] درگرفت. اشراف سه گوشه مهم کوفه را اشغال کرده و نقاط استراتژیک آن را به دست گرفتند | پس از گفتوگوی بینتیجه شبث با مختار، اشراف به سرکردگی شبث از این [[فرصت]] استثنایی استفاده کرده و به [[مخالفت]] با مختار پرداختند و [[تصمیم]] به جنگ با او گرفتند. ابراهیم بن [[مالک اشتر]] که برای جنگ با عبیدالله بن زیاد از [[کوفه]] خارج شده بود، با فرمان مختار برگشت. جنگ [[سختی]] درگرفت. اشراف سه گوشه مهم کوفه را اشغال کرده و نقاط استراتژیک آن را به دست گرفتند<ref>نحوه اشغال کوفه: میدان سبیع تحت اشغال عبدالرحمن بن قیس همدانی، میدان کناسه در دست شبث بن ربعی، میدان بشر تحت تسلط کعب بن ابیبشر بن جریر، میدان مراد در دستان عمرو بن حجاج زبیدی و حجار بن ابجر و یزید بن حارث، میدان کنده تحت اشغال زحر بن قیس جعفی و اسحاق بن محمد بن اشعث کندی، میدان مخنف تحت تصرف عبدالرحمن بن مخنف، میدان بنیسلوک تحت اشغال شمر بن ذیالجوشن. ر.ک: انساب الاشراف، ج۵، ص۲۳۲-۲۳۷؛ تاریخ طبری، ج۶، ص۴۳-۴۹؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۳۱-۲۳۴.</ref>. [[ابراهیم]] با [[تدبیر]] خاص نظامی از دشت وسیع جلوی [[شهر کوفه]] ([[سبیع]]) که تحت اشغال [[عبدالرحمن بن قیس همدانی]] بود، [[حمله]] را آغاز کرد و خط مقدم [[مقاومت]] اشراف را در هم [[شکست]] و به مواضع [[قبیله]] [[مضر]] رسید. در این نبرد، شبث از سران [[مُضَریان]] بود که در میدان [[کناسه]] میجنگید. پس از شکست [[شورشیان]] در میدان سبیع، نیروهای تحت [[فرماندهی]] شبث که با ابراهیم بن مالک اشتر وارد [[جنگ]] شده بودند، نیز منهزم و [[شکست]] خوردند<ref>تاریخ طبری، ج۶، ص۴۳-۴۹؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۳۱-۲۳۴.</ref>. [[ابراهیم]] همچنان فاتحانه پیش میرفت و توانست غائله اشراف را به شدت [[سرکوب]] سازد. در این [[نبرد]] عده زیادی [[اسیر]] شدند. شبث [[فرزندی]] به نام عبدالمؤمن داشت که در [[سپاه]] مختار بود و با [[شجاعت]] و [[قلبی]] پُر از [[کینه]] نسبت به [[اشراف کوفه]] از جمله پدرش میجنگید<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۶۶۷.</ref>. پس از آنکه بزرگان [[کوفه]] از مختار شکست خوردند، به [[بصره]] گریختند و به [[مصعب بن زبیر]] که از طرف برادرش [[عبدالله]] [[حکمران]] بصره بود، پیوستند و او را به جنگ با مختار برانگیختند. گویند شبث به طرز عجیبی وارد [[شهر بصره]] شد. او سوار بر قاطری که دُم و گوش آن را [[بریده]] و [[خون]] از آن جاری بود و با قبای چاکزده فریاد میزد: آی کمک! آی کمک! با همان وضع نزد [[مصعب]] رفت و به او گفت که [[مردم کوفه]] به دلیل اینکه مختار [[غلامان]]، بردگان و [[موالی]] را بر اشراف [[شهر]] مسلط کرده و بردگان را بر بزرگان کوفه شورانده و حتی عدهای از مردم کوفه را در بند کرده، به ستوه آمدهاند. شبث همچنین به مصعب [[اطمینان]] داد که ستون پنجم [[شهر کوفه]] نیز با آنان [[همراهی]] خواهند کرد<ref>ر.ک: الاخبار الطوال، ص۳۰۰-۳۰۱؛ تاریخ طبری، ج۶، ص۹۴،۹۲، ۳۵۵-۳۵۸.</ref>. به این ترتیب اشراف فراری کوفه زیر [[فرماندهی]] [[شبث بن ربعی]] و [[محمد بن اشعث بن قیس کندی]] و زیر چتر [[حمایت]] کامل مصعب بن [[زبیر]] علیه [[مختار ثقفی]] [[بسیج]] شدند. | ||
پس از [[مرگ]] مختار در [[سال ۶۷ هجری]]، [[حارث بن عبدالله بن ابیربیعه مخزومی]] ملقب به قباع به [[دستور]] ابنزبیر [[والی کوفه]] گردید. شبث [[ریاست]] [[شرطه]] آن شهر را از طرف وی به عهده گرفت | پس از [[مرگ]] مختار در [[سال ۶۷ هجری]]، [[حارث بن عبدالله بن ابیربیعه مخزومی]] ملقب به قباع به [[دستور]] ابنزبیر [[والی کوفه]] گردید. شبث [[ریاست]] [[شرطه]] آن شهر را از طرف وی به عهده گرفت<ref>انساب الاشراف، ج۵، ص۲۷۴؛ تهذیب التهذیب، ج۴، ص۳۰۳-۳۰۴.</ref>. در دوران [[حکومت]] مصعب بن زبیر در [[عراق]] شبث به [[جنگ با خوارج]] اَزارقه که در [[فارس]] و [[عراق]] [[شورش]] کرده بودند، رفت<ref>ر.ک: تاریخ طبری، ج۶، ص۱۲۳-۱۲۴؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۸۳.</ref>. به این ترتیب با سیاستپیشگی هر [[روز]] به رنگی درآمد. | ||
بنا به [[نقلی]] شبث در «[[یوم]] جبانة السبیع» هنگام [[نبرد]] با مختار در [[کوفه]] به [[سال ۶۶ هجری]] کشته شد | بنا به [[نقلی]] شبث در «[[یوم]] جبانة السبیع» هنگام [[نبرد]] با مختار در [[کوفه]] به [[سال ۶۶ هجری]] کشته شد<ref>ر.ک: انساب الاشراف، ج۵، ص۲۳۴-۲۳۵، ۲۵۱.</ref>، لکن بنا به نقلی دیگر او تا مدتی بعد میزیسته است و سپس با [[مرگ طبیعی]] و به علت [[بیماری]] مُرد<ref>ر.ک: همان، ص۲۳۵، ۲۷۵-۲۷۶.</ref>. [[ابنحجر]] [[مرگ]] وی را در حدود [[سال ۷۰ هجری]] نوشته است<ref>الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۱۶۳.</ref> که به نظر منطقی مینماید. اما پارهای [[روایات]] دیگر آن را در حدود ۸۰ یا ۹۰ [[هجری]] نوشتهاند<ref>الوافی بالوفیات، ج۱۶، ص۱۰۲.</ref>. بنا به نقل ابنسعد گروههای متعددی بر سر جنازه او حاضر شدند و [[عزاداری]] کردند<ref>الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۱۶.</ref>. | ||
شبث مسجدی در کوفه بنا کرده بود. [[امام علی]] {{ع}} [[مردم]] را از [[خواندن نماز]] در پنج [[مسجد]] در کوفه منع فرمود که از جمله آنها مسجد شبث بود. گفته شده پس از [[واقعه کربلا]]، او مسجدش را تجدید بنا کرد | شبث مسجدی در کوفه بنا کرده بود. [[امام علی]] {{ع}} [[مردم]] را از [[خواندن نماز]] در پنج [[مسجد]] در کوفه منع فرمود که از جمله آنها مسجد شبث بود. گفته شده پس از [[واقعه کربلا]]، او مسجدش را تجدید بنا کرد<ref>الکافی، ج۳، ص۱۰۱، کتاب الصلاة، باب مساجد کوفه.</ref>.<ref>[[مرضیه محمدزاده|محمدزاده، مرضیه]]، [[دوزخیان جاوید (کتاب)|دوزخیان جاوید]]، ص۱۳۰-۱۳۹؛ [[محمد حسین رجبی دوانی|رجبی دوانی، محمد حسین]]، [[کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی (کتاب)|کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی]] ص ۲۲۷.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:87443.jpg|22px]] مرضیه محمدزاده|محمدزاده، | # [[پرونده:87443.jpg|22px]] [[مرضیه محمدزاده|محمدزاده، مرضیه]]، [[دوزخیان جاوید (کتاب)|'''دوزخیان جاوید''']] | ||
# [[پرونده:IM010499.jpg|22px]] [[محمد حسین رجبی دوانی|رجبی دوانی، محمد حسین]]، [[کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی (کتاب)|'''کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی''']] | |||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
خط ۷۶: | خط ۷۹: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: | [[رده:شبث بن ربعی تمیمی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۶ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۶:۵۰
شبث بن ربعی از اشراف و سرداران عرب است. هنگامی که ابوبکر نبرد با مرتدین را آغاز کرد، مسلمانان شد و در فتوحات اسلامی شرکت نمود. در قتل عثمان شرکت داشت و سپس در جنگ جمل از عایشه حمایت کرد، ولی در صفین در لشکر امام علی(ع) بود. روز عاشورا فرماندهی پیادگان سپاه عمر بن سعد را بر عهده داشت. پس از عاشورا با قیام مختار با وی بیعت کرد، اما بعد از آن با اشراف بر علیه او شورش کرد و به زبیریان پیوست و در آخر به مرگ طبیعی از دنیا رفت. او صاحب نقشهای متضاد در حوادث مهم سده اول هجری است.
مقدمه
شبث بن ربعی، از اشراف و سرداران عرب و صاحب نقشهای متضاد در حوادث مهم سده اول هجری از جمله واقعه کربلاست. وی دوران جاهلیت را نیز درک کرده است[۱].
نقش او پیش از واقعه کربلا
نخستین یادکرد از شبث به سال ۱۱ هجری باز میگردد که در خدمت «سجاح» دختر حارث بن سوید بن عقفان، زنی که مدعی پیامبری بود، قرار گرفت[۲]. هنگامی که ابوبکر نبرد با مرتدین را آغاز کرد، وی به مسلمانان پیوست. سپس در زمان خلیفه دوم عمر بن خطاب در فتوحات اسلامی شرکت نمود و در جنگ بویب در سال ۱۳ هجری رهبری بنیحنظله را بر عهده داشت[۳]. به گفته عِجلی، شبث نخستین کسی بود که در قتل عثمان کمک کرد[۴]، اما کمی بعد و در جنگ جمل از عایشه حمایت کرد[۵]. آنگاه در ذیالحجه سال ۳۶ به عنوان نماینده امیرالمؤمنین به همراه کسانی چون بشیر بن عمرو انصاری و سعید بن قیس هَمدانی به نزد معاویه رفت تا او را به سوی خدا و اطاعت و پیوستن به جماعت دعوت کند. پس از آنکه امام چارهای جز جنگ در برابر خود ندید، او در صف امام علی (ع) قرار داشت و به جنگ با سپاه معاویه پرداخت. امام علی (ع) در جنگ صفین سرداران خود از جمله شبث را با دستهای از لشکریان برای نبرد با سپاه شام گسیل میداشت[۶].
در ماه محرم سال ۳۷ هجری هنگامی که در اثنای جنگ صفین، امام علی (ع) و معاویه جنگ کردند، دو طرف فرستادگانی را به امید صلح نزد یکدیگر فرستادند.
امیرالمؤمنین، عدی بن حاتم، یزید بن قیس، شبث بن ربعی تمیمی و زیاد بن خصفه را سوی معاویه فرستاد[۷]، اما با پایان محرم جنگ دوباره آغاز شد و شبث بن ربعی ریاست دو قبیله عمرو و حنظله از خاندانهای کوفه را به دستور امام علی (ع) برعهده داشت[۸].
پس از پایان جنگ در سال ۳۷ هجری و بازگشت سپاه امام علی (ع) به کوفه، شبث یکی از بنیانگذاران جریان خوارج بود که به عنوان اعتراض به قضیه حکمیت همراه دوازده هزار نفر به قریه حروراء در نیم فرسخی کوفه رفتند. در آنجا خوارج، شبث را به امارت برگزیدند. امام علی (ع) با آنان گفتوگو و محاجّه کرد. پس از سخنان امام همگی به کوفه بازگشتند[۹]. در گفتاری که از شبث نقل شده وی خود را نخستین کسی دانسته که «حَروریه» را بنیان نهاد[۱۰]، اما خود توبه کرد و در نهروان در سپاه امام علی (ع) فرماندهی میسره را برعهده داشت و علیه خوارج جنگید[۱۱].
بنا به روایت ثقفی کوفی، چون عبدالله حضرمی، یکی از سرداران معاویه بر بصره یورش برد، ازدیان از امام علی (ع) خواستند تا کسی از بنیتمیم را بر سر بصره فرستد نه فردی از ازد عمان را، مخنف بن سلیم جدّ ابومخنف که حاضر بود و نمیتوانست کنایههای شبث علیه ازدیان را تحمل کند، در پاسخ شبث که به امام توصیه کرد تا از ارسال سرداری ازدی به بصره اجتناب ورزد، به دفاع از وفاداری قومِ خویش نسبت به امام علی (ع) پرداخت و در سرزنش شبث گفت: بیگانگان کینهتوزی که بر خدا عصیان میورزند و به مخالفت با امام علی (ع) میپردازند، قوم تواند؛ اما یاران نزدیک و آن کسانی که خدا را اطاعت میکنند، قوم مناند که یک نفر از آنان بهتر از ده تن از افراد قوم تو است[۱۲].
پس از شهادت امام حسن (ع) و مسلط شدن معاویه بر اوضاع، به او پیوست. به روایت طبری هنگامی که معاویه زمام حکومت را به دست گرفت، او را به همراه سلیمان بن صُرَد خزاعی، حُجر بن عَدی، ابن کواء و عمرو بن حَمِق در کوفه زیر نظر گرفت[۱۳]. زمانی که زیاد بر ضد حُجر بن عَدی از سران قریش شهادت گرفت، شبث نیز در زمره شهادتدهندگان بود[۱۴].[۱۵]
نقش او در زمان واقعه کربلا
در دوران حکومت یزید، شبث جزء افراد فرصت طلب و سودجویی بود که موضع خود را مشخص میکرد و کفه به هر طرف سنگینتر میشد به آن سمت متمایل میگردید. چون دید مسلم بن عقیل در کوفه پیشرفت خوبی دارد و نیروهای امام حسین (ع) هر روز بیشتر و متراکمتر میشوند، او و حجّار بن ابجر عِجلی، یزید بن حارث بن رویم شیبانی، عروة بن قیس احمس، عمرو بن حجاج زبیدی، محمد بن عسیر بن عطارد بن حاجب تمیمی و محمد بن عمیر بن عبید از جمله بزرگان کوفه بودند که به امام حسین (ع) نامه نوشتند و از او دعوت کردند که به کوفه بیاید. مضمون نامه چنین بود: «اما بعد! صحراها سبز شده و میوهها رسیدهاند. بنابراین اگر مشیت آن پیشوای گرانقدر تعلق گرفته به سوی ما تشریففرما شوید که لشکری آماده و مجهز، گوش به فرمان شمایند. پس هر چه زودتر خود را به کوفه برسانید. درود و رحمت خداوند بر تو و پدرت. والسلام»[۱۶].
درباره نامه نوشتن این قبیل اشراف باید گفت هدف آنان این بود که او را وسیلهای برای بهرهمند شدن بیشتر از مال دنیا قرار دهند و پس از پیروزی احتمالی امام حسین (ع) و یا حتی برای جذب شیعیان کوفه، از او استفاده کنند. به هر حال با تسلط عبیدالله بن زیاد بر کوفه و به هنگام قیام مسلم بن عقیل در ذیالحجه سال ۶۰ هجری شبث جزء کسانی بود که به عبیدالله بن زیاد پیوست و مردم را از همراهی با مسلم بیم داد و به دستور عبیدالله به جنگ با مسلم پرداخت و در صف مخالفان امام حسین (ع) قرار گرفت[۱۷]. لکن هنگام کشته شدن مسلم، خود و دیگران را به خاطر قتل مسلم مورد سرزنش قرار داد. به گفته دینوری هنگامی که عبیدالله او را به همراه شمر بن ذی الجوشن، حُصَین بن نُمَیر و حَجّار بن ابجر به یاری عمر بن سعد فرستاد، با عذر بیماری خودداری نمود، اما با تأکید ابن زیاد به راه افتاد[۱۸].
در روز عاشورا فرماندهی پیادگان سپاه عمر بن سعد را بر عهده داشت؛[۱۹]. صبح روز عاشورا و قبل از وقوع جنگ، در احتجاجاتی که امام حسین(ع) در حقانیت خود و در بیوفایی و خیانت کوفیان بیان کرد، از جمله فرمود: «ای شبث بن ربعی و ای حجاربن ابجر و ای قیس بن اشعث و ای یزید بن حارث! مگر شما به من ننوشتید که میوهها رسیده و باغها سرسبز شده و تو بر لشکر آماده یاری خود، وارد میشوی؟»[۲۰].
شبث که هرگز نتوانست بر دوگانگی شخصیت خویش غالب شود، اگر چه در شمار سپاه ابن سعد در کربلا حاضر شد و در قتل عام یاران امام حسین (ع) مددکار کوفیان شد، با وجود این گفته میشود که شبث تمایلی به جنگ با امام حسین (ع) نداشته و هنگامی که عمر بن سعد از او خواست چون سواران عزره بن قیس احمسی از هر سو عقب میروند، با پیادگان و تیراندازان خود به جنگ سواران دلیر و سلحشور لشکر حسین برو، بهانه آورد و گفت: سبحانالله میخواهی پیر مضر و همه مردم شهر را با تیراندازان بفرستی، کسی را جز من نیافتی که برای اینکار بفرستی؟[۲۱]
روایت کردهاند که بعدها از شرکت در جنگ با امام حسین (ع) نیز اظهار ندامت نموده بود. ابوزهیر اسدی گوید که شبث سالها پس از واقعه کربلا، در زمان مصعب بن زبیر میگفت: خداوند هرگز به مردم این شهر خیری نخواهد داد و به راه هدایتشان نخواهد برد، در شگفت نمیشوید که ما در روزگار علی بن ابیطالب و پسرش به مدت پنج سال با آلابوسفیان جنگیدیم، اما سرانجام همراه آلمعاویه و پسر سمیه زانیه به پسر دیگرش که بهترین مردم روی زمین بود، حمله کردیم. این کار ما ضلالت بود و چه ضلالتی![۲۲]
شبث، کوفیان را به دلیل شادی و شعف پس از کشتن مسلم بن عوسجه اسدی سرزنش کرد و گفت: به خدا قسم او جایگاه رفیعی در میان مسلمانان داشت. در فتح آذربایجان دیدم که پیش از رسیدن سپاه اسلام، خود شش تن را کشته بود[۲۳].
در روز عاشورا هنگامی که شمر بن ذی الجوشن به خیمه امام حسین (ع) رسید و قصد آتش زدن خیمه و کشتن زنان و کودکان را داشت، شبث مانع او شد و به او گفت: ترساننده زنان شدهای؟[۲۴]
او پس از تسلط زبیریان بر کوفه، به آنان پیوست و از طرفدارن عبدالله بن زبیر گردید. سپس او به همراهی عمر بن سعد و یزید بن حارث بن رُوَیم، در تشویق عبدالله بن یزید خطمی انصاری حاکم زبیری کوفه، در دستگیری مختار ثقفی و زندانی شدن او نقش داشت[۲۵].
هنگام قیام توابین به رهبری سلیمان بن صرد خزاعی، شبث که جزء قاتلان شهدای کربلا و جیرهخوار رژیم اموی بود بر این مهم اصرار داشت و تبلیغ میکرد و تودهها را به سوی سلیمان بن صرد دعوت میکرد[۲۶].
هنگام قیام مختار ثقفی در روز چهارشنبه ۱۳ ربیع الاول سال ۶۶ هجری به خونخواهی امام حسین (ع)، شبث جزو سرداران و مشاوران عبدالله بن مطیع والی کوفه بود و ابنمطیع او را با حدود سه هزار سپاهی به جنگ سپاهیان مختار به سوی سبخه (میدان بزرگ کوفه) فرستاد. او همچنین راشد بن ایاس بن مضارب را با چهار هزار نفر به منطقه مراد اعزام داشت. مختار هم نهصد نفر را به فرماندهی ابراهیم بن مالک اشتر برای مقابله با راشد بن ایاس و نعیم بن هبیره را با سیصد سوار و ششصد پیاده نظام علیه شبث فرستاد و یزید بن انس اسدی را با نهصد نفر به عنوان مقدمةالجیش نعیم بن هبیره راهی عرصه نبرد کرد.
نیروهای شبث از مقابل نیروهای مختار میگریختند. شبث برای تحریک و پایداری سپاهش فریاد میزد: ای حامیان بد، از غلامانتان میگریزید؟ اشاره شبث به موالیانی بود که در سپاه مختار بودند. همین کنایه باعث شد تا گروهی از سپاهیانش برگردند و به شدت بجنگند و هر کدام از موالی را که اسیر میکردند، بکشند؛ لذا سپاه مختار در موقعیت سختی قرار گرفت. عبدالله بن مطیع همچنین یزید بن حارث بن رویم را با دو هزار سپاهی به جنگ مختار فرستاد. مختار در این پیکار فرماندهی پیاده نظام را برعهده گرفت در حالی که یزید بن انس اسدی را بر سواره نظام گمارده بود. در این هنگام ابراهیم بن مالک اشتر توانست نیروهای راشد بن ایاس را در هم شکند و خود وی را بکشد و به یاری مختار که در محاصره نیروهای شبث قرار گرفته بود، برود. هنگام حمله ابراهیم بن مالک اشتر، شبث و نیروهای تحت امرش عقبنشینی کردند و تا نزدیک خانههای کوفه متواری شدند. سپس ابنمطیع او را مسئول محافظت قصر نمود. هنگامی که محاصره ابنمطیع و یارانش در قصر شدت یافت، شبث از او خواست که از مختار امان بخواهد. اشراف کوفه نیز همین نظر را داشتند، اما ابنمطیع نپذیرفت و ناگزیر به پیشنهاد دیگر شبث، مخفیانه گریخت و بزرگان کوفه از جمله شبث با مختار بیعت کردند[۲۷].
بنا به گفته طبری، هنگامی که مختار کرسی منسوب به امام علی (ع) را به دست آورد، مردم را در مسجد جمع کرد و طی سخنانی آن را به صندوق بنیاسرائیل تشبیه نمود و مؤیدی بر حرکت خود مطرح کرد. در این هنگام شبث بهپا خاسته و مُضَریان را از پذیرش سخنان او بازداشت[۲۸].
شبث جزء اشراف کوفه بود. اشراف کوفه عبارت بودند از سران قبایل، بردهداران و زمینداران عرب که پاسدار فرهنگ و ارزشهای جاهلیت و مدافع سرسخت نظام طبقاتی بودند. آنان اگر چه از آغاز بعثت به مقاومت علیه دستاوردهای آن پرداختند، اما به اقتضای شرایط با نقاب نفاق، تظاهر به اسلام نموده و سعی داشتند با پذیرش دینِ جدید موقعیت سیاسی ـ اجتماعی خویش را حفظ نمایند؛ لذا همیشه تابع قدرت حاکم بودند. مختار پیش از پیروزی میگفت: اشراف در شهادت انقلابیون شیعه و شخص مسلم بن عقیل و شهدای کربلا نقش داشتهاند و از عوامل مهم حکومت اموی در عراق بهشمار میروند. اما در پگاه پیروزی همین اشراف کوفه، رنگ عوض کردند و پیرامون مختار گرد آمدند. کسانی چون شبث بن ربعی تمیمی، محمد بن اشعث، حسان بن منذر و... مختار آنان را خوب میشناخت و میدانست که از سران برجسته اشراف هستند. اما رهبری نهضت به نرمشی محافظه کارانه روی آورد و با اشراف نه تنها گرم گرفت بلکه از میان آنان مشاورینی نیز انتخاب کرد. همین امر خشم محمد بن حنفیه را برانگیخت.
در دوران حکومت مختار، شبث و دیگر اشراف کوفه که به شدت از پیروزی شیعیان و قیام مختار دچار وحشت شده بود، به دنبال فرصت بودند، تا ضربه را بر انقلاب مختار وارد سازند. آنان این فرصت را زمانی بهدست آوردند که لشکر مختار به فرماندهی یزید بن انس اسدی برای جنگ با نیروهای شام به فرماندهی عبیدالله بن زیاد روانه شده بودند. با مرگ یزید بن انس و بازگشت لشکر به کوفه، شایعه شکست انقلاب مختار توسط منافقین کوفه در شهر پیچید. اشراف که با مختار بیعت کرده بودند و عدهای از سرانشان مشاور مختار بودند، در شهرِ شایعهپذیر کوفه شایعه کردند که یزید بن انس به فرمان مختار کشته شده است. این شایعه در شهر قوت گرفت.
در همان جوّ متشنج کوفه، مختار سپاهی عظیم به فرماندهی ابراهیم بن مالک اشتر به سوی جبهه شام اعزام داشت.
در این هنگام شبث وارد معرکه دیگری شد و با کمک دیگر سران اشراف از جمله شمر بن ذیالجوشن که در کوفه مخفی بود، توطئه علیه مختار را تدارک دید.
اشراف بلافاصله پس از خالی شدن کوفه از هوادارن مختار، از مخفیگاهها بیرون آمده و تشکیل جلسه دادند، تا هر چه زودتر کار مختار را تمام کنند. پس در منزل شبث که او را شیخ و بزرگ خود میشمردند، اجتماع کرده و از او خواستند تا با مختار صحبت کند و بگوید مختار بیرضایت اشراف افرادی را بر آنان امارت داده و از موالیان و غلامان حمایت میکند و آنان را بر ما ترجیح میدهد. این امر باعث شده تا زیردستان بر ما مسلط شوند و دیگر کسی از ما فرمان نبرد و زندگی ما متلاشی شود.
مختار در آن موقعیت حساس که درگیر جنگ با نیروهای شام بود، مایل نبود که جبههای دیگر در داخل گشوده شود، او اگر چه متوجه عمق توطئه شد، اما با ملایمت وعده داد ناراضیان را راضی خواهد کرد و به شبث گفت به آنان بگو اگر غلامان و اموالتان را پس دهم با من علیه بنیامیه و عبدالله بن زبیر وارد جنگ میشوید؟ اشراف این پیشنهاد را قبول نکردند.
پس از گفتوگوی بینتیجه شبث با مختار، اشراف به سرکردگی شبث از این فرصت استثنایی استفاده کرده و به مخالفت با مختار پرداختند و تصمیم به جنگ با او گرفتند. ابراهیم بن مالک اشتر که برای جنگ با عبیدالله بن زیاد از کوفه خارج شده بود، با فرمان مختار برگشت. جنگ سختی درگرفت. اشراف سه گوشه مهم کوفه را اشغال کرده و نقاط استراتژیک آن را به دست گرفتند[۲۹]. ابراهیم با تدبیر خاص نظامی از دشت وسیع جلوی شهر کوفه (سبیع) که تحت اشغال عبدالرحمن بن قیس همدانی بود، حمله را آغاز کرد و خط مقدم مقاومت اشراف را در هم شکست و به مواضع قبیله مضر رسید. در این نبرد، شبث از سران مُضَریان بود که در میدان کناسه میجنگید. پس از شکست شورشیان در میدان سبیع، نیروهای تحت فرماندهی شبث که با ابراهیم بن مالک اشتر وارد جنگ شده بودند، نیز منهزم و شکست خوردند[۳۰]. ابراهیم همچنان فاتحانه پیش میرفت و توانست غائله اشراف را به شدت سرکوب سازد. در این نبرد عده زیادی اسیر شدند. شبث فرزندی به نام عبدالمؤمن داشت که در سپاه مختار بود و با شجاعت و قلبی پُر از کینه نسبت به اشراف کوفه از جمله پدرش میجنگید[۳۱]. پس از آنکه بزرگان کوفه از مختار شکست خوردند، به بصره گریختند و به مصعب بن زبیر که از طرف برادرش عبدالله حکمران بصره بود، پیوستند و او را به جنگ با مختار برانگیختند. گویند شبث به طرز عجیبی وارد شهر بصره شد. او سوار بر قاطری که دُم و گوش آن را بریده و خون از آن جاری بود و با قبای چاکزده فریاد میزد: آی کمک! آی کمک! با همان وضع نزد مصعب رفت و به او گفت که مردم کوفه به دلیل اینکه مختار غلامان، بردگان و موالی را بر اشراف شهر مسلط کرده و بردگان را بر بزرگان کوفه شورانده و حتی عدهای از مردم کوفه را در بند کرده، به ستوه آمدهاند. شبث همچنین به مصعب اطمینان داد که ستون پنجم شهر کوفه نیز با آنان همراهی خواهند کرد[۳۲]. به این ترتیب اشراف فراری کوفه زیر فرماندهی شبث بن ربعی و محمد بن اشعث بن قیس کندی و زیر چتر حمایت کامل مصعب بن زبیر علیه مختار ثقفی بسیج شدند.
پس از مرگ مختار در سال ۶۷ هجری، حارث بن عبدالله بن ابیربیعه مخزومی ملقب به قباع به دستور ابنزبیر والی کوفه گردید. شبث ریاست شرطه آن شهر را از طرف وی به عهده گرفت[۳۳]. در دوران حکومت مصعب بن زبیر در عراق شبث به جنگ با خوارج اَزارقه که در فارس و عراق شورش کرده بودند، رفت[۳۴]. به این ترتیب با سیاستپیشگی هر روز به رنگی درآمد.
بنا به نقلی شبث در «یوم جبانة السبیع» هنگام نبرد با مختار در کوفه به سال ۶۶ هجری کشته شد[۳۵]، لکن بنا به نقلی دیگر او تا مدتی بعد میزیسته است و سپس با مرگ طبیعی و به علت بیماری مُرد[۳۶]. ابنحجر مرگ وی را در حدود سال ۷۰ هجری نوشته است[۳۷] که به نظر منطقی مینماید. اما پارهای روایات دیگر آن را در حدود ۸۰ یا ۹۰ هجری نوشتهاند[۳۸]. بنا به نقل ابنسعد گروههای متعددی بر سر جنازه او حاضر شدند و عزاداری کردند[۳۹].
شبث مسجدی در کوفه بنا کرده بود. امام علی (ع) مردم را از خواندن نماز در پنج مسجد در کوفه منع فرمود که از جمله آنها مسجد شبث بود. گفته شده پس از واقعه کربلا، او مسجدش را تجدید بنا کرد[۴۰].[۴۱]
منابع
پانویس
- ↑ تاریخ طبری، ج۶، ص۴۳.
- ↑ المعارف، ص۴۰۵؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۲۷۴؛ التنبیه و الاشراف، ص۲۸۵؛ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۵.
- ↑ تاریخ طبری، ج۳، ص۴۶۴.
- ↑ تاریخ الثقات، ص۲۱۴.
- ↑ تاریخ طبری، ج۴، ص۴۸۳؛ الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۲۲۸.
- ↑ وقعة صفین، ص۱۹۵،۱۸۷؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۵۶۹؛ ۵۷۳-۵۷۴.
- ↑ وقعة صفین، ص۱۹۷؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۵؛ الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۷۳.
- ↑ وقعة صفین، ص۲۰۵؛ الاخبار الطوال، ص۱۷۱-۱۷۲.
- ↑ تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۱۵؛ جمهرة النسب، ص۲۱۷؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۹۱؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۶۳-۶۶؛ الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۲۶-۳۲۸.
- ↑ تاریخ طبری، ج۱۱، ص۶۶۵.
- ↑ تاریخ طبری، ج۵، ص۸۵؛ الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۴۵؛ الوافی بالوفیات، ج۱۶، ص۱۰۲.
- ↑ الغارات، ج۲، ص۳۹۵.
- ↑ تاریخ طبری، ج۵، ص۱۷۹.
- ↑ تاریخ طبری، ج۵، ص۲۶۹.
- ↑ محمدزاده، مرضیه، دوزخیان جاوید، ص۱۳۰-۱۳۹؛ رجبی دوانی، محمد حسین، کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی ص ۲۲۷.
- ↑ الاخبار الطوال، ص۲۲۹؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۳۵۳؛ الفتوح، ج۵، ص۳۰؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۰-۲۱.
- ↑ الاخبار الطوال، ص۲۳۹؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۳۶۹-۳۷۰،۳۸۱؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۶،۳۱.
- ↑ الاخبار الطوال، ص۲۵۴.
- ↑ الاخبار الطوال، ص۳۰۲-۳۰۳؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۳۳۴؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۹-۶۰.
- ↑ الامامه و السیاسه، ج۲، ص۶؛ تذکرة الخواص، ص۲۱۹؛ ارشاد مفید، ج۲، ص۱۰۱. این عده آخرین نامه کوفیان به امام حسین(ع) را مهر کرده بودند.
- ↑ تاریخ طبری، ج۵، ص۴۳۶.
- ↑ تاریخ طبری، ج۵، ص۴۲۲،۲۲۰، ۴۳۶-۴۳۷؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۶۰، ۶۸-۶۹.
- ↑ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۶.
- ↑ تاریخ طبری، ج۵، ص۴۳۸؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۶۹.
- ↑ تاریخ طبری، ج۵، ص۵۸۰؛ الفتوح، ج۳، ص۲۴۱.
- ↑ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۶۷.
- ↑ تاریخ طبری، ج۶، ص۱۸-۱۹، ۲۲-۳۲.
- ↑ تاریخ طبری، ج۶، ص۸۲-۸۴.
- ↑ نحوه اشغال کوفه: میدان سبیع تحت اشغال عبدالرحمن بن قیس همدانی، میدان کناسه در دست شبث بن ربعی، میدان بشر تحت تسلط کعب بن ابیبشر بن جریر، میدان مراد در دستان عمرو بن حجاج زبیدی و حجار بن ابجر و یزید بن حارث، میدان کنده تحت اشغال زحر بن قیس جعفی و اسحاق بن محمد بن اشعث کندی، میدان مخنف تحت تصرف عبدالرحمن بن مخنف، میدان بنیسلوک تحت اشغال شمر بن ذیالجوشن. ر.ک: انساب الاشراف، ج۵، ص۲۳۲-۲۳۷؛ تاریخ طبری، ج۶، ص۴۳-۴۹؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۳۱-۲۳۴.
- ↑ تاریخ طبری، ج۶، ص۴۳-۴۹؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۳۱-۲۳۴.
- ↑ تاریخ طبری، ج۲، ص۶۶۷.
- ↑ ر.ک: الاخبار الطوال، ص۳۰۰-۳۰۱؛ تاریخ طبری، ج۶، ص۹۴،۹۲، ۳۵۵-۳۵۸.
- ↑ انساب الاشراف، ج۵، ص۲۷۴؛ تهذیب التهذیب، ج۴، ص۳۰۳-۳۰۴.
- ↑ ر.ک: تاریخ طبری، ج۶، ص۱۲۳-۱۲۴؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۸۳.
- ↑ ر.ک: انساب الاشراف، ج۵، ص۲۳۴-۲۳۵، ۲۵۱.
- ↑ ر.ک: همان، ص۲۳۵، ۲۷۵-۲۷۶.
- ↑ الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۱۶۳.
- ↑ الوافی بالوفیات، ج۱۶، ص۱۰۲.
- ↑ الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۱۶.
- ↑ الکافی، ج۳، ص۱۰۱، کتاب الصلاة، باب مساجد کوفه.
- ↑ محمدزاده، مرضیه، دوزخیان جاوید، ص۱۳۰-۱۳۹؛ رجبی دوانی، محمد حسین، کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی ص ۲۲۷.