حضرت شعیب علیه السلام: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[حضرت شعیب در قرآن]] - [[حضرت شعیب در علوم قرآنی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[حضرت شعیب در قرآن]] - [[حضرت شعیب در علوم قرآنی]]| پرسش مرتبط  = }}


== مقدمه ==
== نام و نسب ==
یکی از [[پیامبران الهی]] از [[فرزندان]] [[اسحاق]] و [[نسل]] [[حضرت ابراهیم]] که بعد از [[حضرت یوسف]] و قبل از [[حضرت موسی]] {{ع}} می‌زیست. اهل مَدیَن و زبانش [[عربی]] بود. [[قوم]] خود را به [[یکتاپرستی]] و [[عدالت]] و [[انصاف]] در [[تجارت]] و داد و ستد فرا می‌خواند. چون [[طغیان]] [[قوم]] او فزونی یافت، [[خداوند]] هلاکشان ساخت و او را به جای دیگری فرستاد که "اهل اَیکه" نام داشتند.
درباره نام و نسب [[حضرت شعیب]]{{ع}} میان تاریخ‌نویسان [[اختلاف]] است. [[ابن اثیر]] در کتاب کامل التواریخ نقل می‌کند که برخی نام آن حضرت را یثرون<ref>تاریخ طبری، ج۱، ص۲۲۸.</ref> ذکر کرده و برخی همان [[شعیب]] نوشته‌اند. در لغت [[نامه]] دهخدا نقل شده که نام اصلی آن حضرت را یثرن و به فارسی بویب گویند و بعضی یثرون، یثروب و یا یثروب بن بویب هم نوشته‌اند. در [[تورات]] هم یثرون آمده است. و معلوم است که در نقل‌های مزبور [[تحریف]] راه یافته و نام اصلی یکی از آنها بیشتر نبوده است. جمعی از تاریخ‌نویسان نیز همان نام [[قرآنی]] او، یعنی شعیب که در [[زبان سریانی]] یترون بوده است را ذکر کرده‌اند<ref>ثعلبی، عرائس الفنون.</ref>.


[[حضرت موسی]] قبل از [[پیامبر]] شدن چند سال برای او چوپانی کرد و با یکی از دختران او [[ازدواج]] نمود. در [[گذشت]] و مدفن او را در [[مکه]] می‌دانند.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۱۲۵.</ref>.
درباره این که نسب آن حضرت به [[ابراهیم خلیل]]{{ع}} نیز می‌رسد یا نه؟ اختلاف است. جمعی شعیب را از [[فرزندان]] [[مدین بن ابراهیم]]{{ع}} می‌دانند، چنان‌که در احوالات ابراهیم{{ع}} و فرزندان آن حضرت بدان اشاره شد<ref>مجمع البیان، ج۴، ص۴۴۷ - ۴۵۰.</ref>. [[یعقوبی]] پدران آن حضرت را تا مدین این‌گونه نوشته است: شعیب بن نویب بن عیا بن مدین بن ابراهیم<ref>تاریخ طبری، ج۱، ص۲۲۸.</ref>. [[طبری]] گوید: شعیب بن صبفون بن عنقاد بن ثابت بن مدین بن ابراهیم<ref>تاریخ طبری، ج۱، ص۲۲۸.</ref>. و [[مسعودی]] گفته است: [[شعیب بن نویت بن رعویل بن مر بن عنقاء بن مدین بن ابراهیم]]<ref>مروج الذهب، ج۱، ص۶۱.</ref>. در کتاب [[اثبات الوصیه]] نیز گوید: شعیب از فرزندان [[نابت بن ابراهیم]] بوده و از فرزندان اسماعیل و [[اسحاق]] نیست.
 
در مقابل اینان جمعی گفته‌اند: شعیب از فرزندان ابراهیم{{ع}} نبوده، بلکه نسب وی به برخی از مردمانی می‌رسد که به ابراهیم{{ع}}[[ ایمان]] آورده و با وی به [[شام]] [[مهاجرت]] کرده بودند، ولی از طرف مادر نسبش به [[لوط]] [[پیغمبر]] می‌رسد. این قولی است که ابن اثیر از بعضی نقل کرده است<ref>کامل التواریخ، ج۱، ص۵۴ و ۵۵.</ref> و راوندی نیز به سند خود از وهب [[روایت]] کرده که گفته است: شعیب پیغمبر و ایوب{{ع}} و [[بلعم بن باعورا]] نسبشان به کسانی می‌رسد که در [[روز]] [[نجات]] [[ابراهیم]]{{ع}} از [[آتش]] [[نمرود]] به آن حضرت [[ایمان]] آورده و با وی به [[شام]] [[هجرت]] کردند و ابراهیم{{ع}} [[دختران]] [[لوط]] را به همسری ایشان درآورد و هر [[پیغمبری]] پس از ابراهیم{{ع}} و پیش از [[بنی‌اسرائیل]] آمدند، همگی از [[نسل]] آنها هستند<ref>قصص الانبیاء، ص۱۴۶ و ۱۴۷.</ref>.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۳۴۵.</ref>
 
== سرگذشت تاریخی ==
در [[سوره اعراف]] چنین نقل شده است: «ما برادرشان [[شعیب]] را به سوی [[مردم]] [[مدین]] فرستادیم و او به آنها گفت: ای مردم! [[خدای یگانه]] را که جز وی معبودی نیست، [[پرستش]] کنید. [[برهان]] روشنی از جانب پروردگارتان به نزد شما آمده. پیمانه و وزن را کامل دهید و [[حق مردم]] را کم ندهید. پس از [[اصلاح]] این سرزمین، در آن [[تباهی]] مکنید که اگر شما [[ایمان]] داشته باشید، این برای شما بهتر است. بر سر راه‌ها ننشینید که مردم را بترسانید و کسی را که به [[خدا]] ایمان آورده از راه او باز دارید و منحرفش خواهید. آن زمانی را که مردم اندکی بودید و [[خداوند]] زیادتان کرد به یاد آورید و بنگرید عاقبت حال [[مفسدان]] چگونه بود...»<ref>{{متن قرآن|وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ * وَلَا تَقْعُدُوا بِكُلِّ صِرَاطٍ تُوعِدُونَ وَتَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِهِ وَتَبْغُونَهَا عِوَجًا وَاذْكُرُوا إِذْ كُنْتُمْ قَلِيلًا فَكَثَّرَكُمْ وَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ}} «و به سوی مدین، برادرشان شعیب را فرستادیم، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که جز او خدایی ندارید، بی‌گمان برهانی از سوی پروردگارتان برایتان آمده است پس پیمانه و ترازو را تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در این سرزمین پس از سامان یافتن آن تباهی نورزید، این برای شما اگر مؤمن باشید بهتر است * و بر سر هر راهی منشینید که (مردم را) بترسانید و کسانی را که به آن ایمان آورده‌اند از راه خداوند باز دارید و آن را ناراست (و ناهموار) بخواهید و به یاد آورید هنگامی را که اندک بودید و شما را بی‌شمار گردانید و بنگرید که سرانجام تبهکاران چگونه بود» سوره اعراف، آیه ۸۵-۸۶.</ref>.
 
برخی از [[مفسران]] از این [[آیه]] استفاده کرده‌اند که [[قوم شعیب]] علاوه بر کم‌فروشی، به این [[گناه بزرگ]] هم دچار شده بودند که بر سر راه‌ها کمین کرده و به راهزنی می‌پرداختند. ولی بعید نیست منظور آن حضرت راهزنی از نظر [[دین]] و گوهر گران‌بهای [[ایمان]] بوده باشد، از این رو در ادامه فرمود: «... و کسی را که به [[خدا]] ایمان آورده او را از راه باز دارید و منحرفش خواهید.».. و چنان که بعضی از مفسران گفته‌اند، اینان بر سر راه کسانی که به [[شعیب]]{{ع}} ایمان آورده بودند می‌نشستند و آنها را با [[تهدید]] می‌ترساندند که دست از ایمان به شعیب بردارند.
 
به هر صورت، [[خدای تعالی]] در ادامه [[آیات]] فوق، پاسخ قوم شعیب را به آن حضرت این‌گونه نقل فرموده است: «بزرگان [[قوم]] وی که بزرگی (و [[گردن‌کشی]]) می‌کردند، گفتند: ای شعیب! ما تو را با کسانی که به تو ایمان آورده‌اند از دهکده خویش بیرون می‌کنیم یا این که به [[آیین]] ما بازگردید»<ref>{{متن قرآن|قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ يَا شُعَيْبُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَكَ مِنْ قَرْيَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا}} «سرکردگان سرکش از قوم او گفتند: ای شعیب! بی‌گمان تو و کسانی را که همراه تو ایمان آورده‌اند، از شهر خود بیرون خواهیم راند یا آنکه به آیین ما باز گردید» سوره اعراف، آیه ۸۸.</ref>.
 
کسانی که به شعیب ایمان آورده بودند، در پاسخ آن [[مردم]] خیره‌سر و [[نادان]] چنین گفتند: «اگر پس از آن‌که خدا ما را از آیین شما [[رهایی]] داده، دوباره بدان بازگردیم، به خدا [[افترا]] بسته (و دروغی ساخته‌ایم) و ما را نشاید که بدان بازگردیم. مگر خدا بخواهد که [[علم]] [[پروردگار]] ما به همه چیز رساست و ما بر خدا [[توکل]] کنیم. پروردگارا! میان ما و قوممان به [[حق]] [[داوری]] کن که تو بهترین داورانی»<ref>{{متن قرآن|قَدِ افْتَرَيْنَا عَلَى اللَّهِ كَذِبًا إِنْ عُدْنَا فِي مِلَّتِكُمْ بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللَّهُ مِنْهَا وَمَا يَكُونُ لَنَا أَنْ نَعُودَ فِيهَا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّنَا وَسِعَ رَبُّنَا كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنَا رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَأَنْتَ خَيْرُ الْفَاتِحِينَ}} «اگر به آیین شما -پس از آنکه خداوند ما را از آن رهایی بخشیده است- باز گردیم بی‌گمان بر خداوند دروغ بسته‌ایم و ما را نرسد که به آن باز گردیم مگر آنکه خداوند پروردگار ما بخواهد، دانش پروردگار ما همه چیز را فرا گرفته است، ما بر خداوند توکّل داریم، خداوندا! میان ما و قوم ما به حق داوری فرما و تو بهترین داورانی» سوره اعراف، آیه ۸۹.</ref>.
 
ولی [[قوم]] [[جاهل]] و [[مغرور]] [[شعیب]] باز هم به سخنان نادرست خود ادامه دادند و گفتند: «اگر از شعیب [[پیروی]] کنید، شما مردمی زیان‌کار خواهید بود»<ref>{{متن قرآن|وَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَيْبًا إِنَّكُمْ إِذًا لَخَاسِرُونَ}} «و سرکردگان کافر از قوم وی گفتند: اگر از شعیب پیروی کنید در آن صورت بی‌گمان زیانکار خواهید بود» سوره اعراف، آیه ۹۰.</ref>.
 
سرانجام این [[سرکشی]] و غرور را [[خداوند]] چنین بیان فرموده است: «[[زلزله]] ایشان را بگرفت و در خانه‌های خویش بی‌جان شدند و آنها که شعیب را [[تکذیب]] کرده بودند، گویی هرگز در آن [[خانه‌ها]] نبوده‌اند و مردمی که شعیب را تکذیب کرده بودند، خودشان [[مردم]] زیان‌کاری بودند»<ref>{{متن قرآن|فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ * الَّذِينَ كَذَّبُوا شُعَيْبًا كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيهَا الَّذِينَ كَذَّبُوا شُعَيْبًا كَانُوا هُمُ الْخَاسِرِينَ}} «آنگاه زمین‌لرزه آنان را فرو گرفت و در خانه‌شان از پا در آمدند * آنان که شعیب را دروغگو می‌شمردند گویی هرگز آنجا به سر نمی‌برده‌اند آنان که شعیب را دروغگو می‌شمردند خود زیانکار بودند» سوره اعراف، آیه ۹۱-۹۲.</ref>.
 
در [[سوره هود]] چنین آمده است: «برادرشان [[شعیب]] را به سوی [[مدین]] فرستادیم. وی بدان‌ها گفت: ای [[مردم]]! [[خدای یگانه]] را بپرستید که معبودی جز او ندارید و از پیمانه و وزن کم ندهید. من کار شما را خوب می‌بینم (و احتیاجی به کم‌فروشی ندارید) و از [[عذاب]] روزی که ([[کافران]]) را فرا گیرنده است، بر شما بیمناکم. ای مردم! پیمانه و وزن را از روی [[عدالت]] تمام بدهید و [[حق مردم]] را (در [[داد و ستد]]) کم ندهید و به [[فساد]] در روی [[زمین]] کوشش نکنید. آن‌چه [[خدا]] برای شما باقی گذاشته (در معامله صحیح) برای شما بهتر است (از آنچه به وسیله کم‌فروشی به دست آورید) اگر [[ایمان]] دارید...»<ref>{{متن قرآن|وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ وَلَا تَنْقُصُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ إِنِّي أَرَاكُمْ بِخَيْرٍ وَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ * وَيَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ * بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ * قَالُوا يَا شُعَيْبُ أَصَلَاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ * قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ * وَيَا قَوْمِ لَا يَجْرِمَنَّكُمْ شِقَاقِي أَنْ يُصِيبَكُمْ مِثْلُ مَا أَصَابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صَالِحٍ وَمَا قَوْمُ لُوطٍ مِنْكُمْ بِبَعِيدٍ * وَاسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ * قَالُوا يَا شُعَيْبُ مَا نَفْقَهُ كَثِيرًا مِمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاكَ فِينَا ضَعِيفًا وَلَوْلَا رَهْطُكَ لَرَجَمْنَاكَ وَمَا أَنْتَ عَلَيْنَا بِعَزِيزٍ}} «و به سوی (قوم) مدین، برادرشان شعیب را (فرستادیم که به ایشان) گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید و در پیمانه و ترازو کم ننهید، من شما را در رفاه می‌یابم و بر شما از عذاب روزی فراگیر می‌هراسم * و ای قوم من! پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید * برنهاده خداوند برای شما بهتر است اگر مؤمن باشید و من بر شما نگهبان نیستم * گفتند: ای شعیب! آیا دینت تو را وا می‌دارد که (به ما بگویی) آنچه را پدرانمان می‌پرستیدند وا نهیم یا با دارایی‌های خود آنچه می‌خواهیم انجام ندهیم؟ بی‌گمان تو خود بردبار راهدانی * گفت: ای قوم من! به من بگویید که اگر برهانی از پروردگار خود داشته باشم و او نیز از نزد خویش به من روزی نیکویی ارزانی داشته باشد (شما چه خواهید کرد؟) و من در آنچه شما را از آن باز می‌دارم نمی‌خواهم با شما مخالفت کنم، تا آنجا که می‌توانم جز اصلاح نظری ندارم و توفیق من جز با خداوند نیست، بر او توکل دارم و به سوی او باز می‌گردم * و ای قوم من! مخالفت با من، شما را وا ندارد که به شما همان رسد که به قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح رسید و (زمان) قوم لوط از شما دور نیست * و از پروردگارتان آمرزش بخواهید سپس به درگاه او توبه کنید، بی‌گمان پروردگار من بخشاینده‌ای دوستدار است * گفتند: ای شعیب! ما بسیاری از آنچه را که می‌گویی درنمی‌یابیم و تو را در میان خویش ناتوان می‌بینیم و اگر (پاس) تبارت نبود تو را سنگسار می‌کردیم و تو در نظر ما توانمند نیستی» سوره هود، آیه ۸۴-۹۱.</ref>
 
آن [[مردم]] دور از [[سعادت]] در پاسخ آن حضرت اظهار کردند: «آیا [[نماز]] و [[دین]] تو دستورت می‌دهد تا ما چیزهایی را که پدرانمان [[پرستش]] می‌کرده‌اند، رها کنیم یا در [[اموال]] خویش به هرگونه که می‌خواهیم [[تصرف]] نکنیم؟ تو که شخص [[بردبار]] و بافهمی هستی»<ref>{{متن قرآن|وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ وَلَا تَنْقُصُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ إِنِّي أَرَاكُمْ بِخَيْرٍ وَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ * وَيَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ * بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ * قَالُوا يَا شُعَيْبُ أَصَلَاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ * قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ * وَيَا قَوْمِ لَا يَجْرِمَنَّكُمْ شِقَاقِي أَنْ يُصِيبَكُمْ مِثْلُ مَا أَصَابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صَالِحٍ وَمَا قَوْمُ لُوطٍ مِنْكُمْ بِبَعِيدٍ * وَاسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ * قَالُوا يَا شُعَيْبُ مَا نَفْقَهُ كَثِيرًا مِمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاكَ فِينَا ضَعِيفًا وَلَوْلَا رَهْطُكَ لَرَجَمْنَاكَ وَمَا أَنْتَ عَلَيْنَا بِعَزِيزٍ}} «و به سوی (قوم) مدین، برادرشان شعیب را (فرستادیم که به ایشان) گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید و در پیمانه و ترازو کم ننهید، من شما را در رفاه می‌یابم و بر شما از عذاب روزی فراگیر می‌هراسم * و ای قوم من! پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید * برنهاده خداوند برای شما بهتر است اگر مؤمن باشید و من بر شما نگهبان نیستم * گفتند: ای شعیب! آیا دینت تو را وا می‌دارد که (به ما بگویی) آنچه را پدرانمان می‌پرستیدند وا نهیم یا با دارایی‌های خود آنچه می‌خواهیم انجام ندهیم؟ بی‌گمان تو خود بردبار راهدانی * گفت: ای قوم من! به من بگویید که اگر برهانی از پروردگار خود داشته باشم و او نیز از نزد خویش به من روزی نیکویی ارزانی داشته باشد (شما چه خواهید کرد؟) و من در آنچه شما را از آن باز می‌دارم نمی‌خواهم با شما مخالفت کنم، تا آنجا که می‌توانم جز اصلاح نظری ندارم و توفیق من جز با خداوند نیست، بر او توکل دارم و به سوی او باز می‌گردم * و ای قوم من! مخالفت با من، شما را وا ندارد که به شما همان رسد که به قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح رسید و (زمان) قوم لوط از شما دور نیست * و از پروردگارتان آمرزش بخواهید سپس به درگاه او توبه کنید، بی‌گمان پروردگار من بخشاینده‌ای دوستدار است * گفتند: ای شعیب! ما بسیاری از آنچه را که می‌گویی درنمی‌یابیم و تو را در میان خویش ناتوان می‌بینیم و اگر (پاس) تبارت نبود تو را سنگسار می‌کردیم و تو در نظر ما توانمند نیستی» سوره هود، آیه ۸۴-۹۱.</ref>.
 
[[شعیب]] بدان‌ها فرمود: «ای [[مردم]]! به نظر شما اگر من دلیل آشکاری از پروردگارم داشته باشم و روزی نیکویی از پیش خود روزی‌ام کرده باشد، (چگونه دست از اطاعتش بردارم) و من نمی‌خواهم آن‌چه را از شما منع می‌کنم، خودم مرتکب شوم که [[هدف]] من تا آنجا که بتوانم چیزی به جز [[اصلاح]] نیست و [[توفیق]] من (در [[دعوت]] خویش) جز به [[اراده خدا]] نیست. بر او [[توکل]] می‌کنم و به درگاهش رو می‌آورم. ای مردم! [[مخالفت]] و [[دشمنی]] با من شما را گرفتار آن بلایی نکند که بر [[قوم نوح]] یا [[قوم هود]] یا [[قوم صالح]] رسید و ([[زمان]] یا مکان) [[قوم لوط]] از شما چندان دور نیست. از [[پروردگار]] خود [[آمرزش]] بخواهید و به درگاهش روی [[توبه]] آرید که به [[راستی]] پروردگار من [[رحیم]] و [[مهربان]] است».
 
ولی باز هم [[تعقل]] نکردند و نظیر همان سخنان یاوه را در پاسخ آن [[پیغمبر]] بزرگوار اظهار داشته و گفتند: «ای [[شعیب]]! ما بسیاری از این چیزها را که می‌گویی نمی‌فهمیم و تو را میان خود [[ناتوان]] می‌بینیم و اگر به سبب [[فامیل]] و طایفه‌ات نبود، سنگ‌سارت می‌کردیم وگرنه تو در برابر ما قدرتی نداری»<ref>{{متن قرآن|وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ وَلَا تَنْقُصُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ إِنِّي أَرَاكُمْ بِخَيْرٍ وَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ * وَيَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ * بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ * قَالُوا يَا شُعَيْبُ أَصَلَاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ * قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ * وَيَا قَوْمِ لَا يَجْرِمَنَّكُمْ شِقَاقِي أَنْ يُصِيبَكُمْ مِثْلُ مَا أَصَابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صَالِحٍ وَمَا قَوْمُ لُوطٍ مِنْكُمْ بِبَعِيدٍ * وَاسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ * قَالُوا يَا شُعَيْبُ مَا نَفْقَهُ كَثِيرًا مِمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاكَ فِينَا ضَعِيفًا وَلَوْلَا رَهْطُكَ لَرَجَمْنَاكَ وَمَا أَنْتَ عَلَيْنَا بِعَزِيزٍ}} «و به سوی (قوم) مدین، برادرشان شعیب را (فرستادیم که به ایشان) گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید و در پیمانه و ترازو کم ننهید، من شما را در رفاه می‌یابم و بر شما از عذاب روزی فراگیر می‌هراسم * و ای قوم من! پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید * برنهاده خداوند برای شما بهتر است اگر مؤمن باشید و من بر شما نگهبان نیستم * گفتند: ای شعیب! آیا دینت تو را وا می‌دارد که (به ما بگویی) آنچه را پدرانمان می‌پرستیدند وا نهیم یا با دارایی‌های خود آنچه می‌خواهیم انجام ندهیم؟ بی‌گمان تو خود بردبار راهدانی * گفت: ای قوم من! به من بگویید که اگر برهانی از پروردگار خود داشته باشم و او نیز از نزد خویش به من روزی نیکویی ارزانی داشته باشد (شما چه خواهید کرد؟) و من در آنچه شما را از آن باز می‌دارم نمی‌خواهم با شما مخالفت کنم، تا آنجا که می‌توانم جز اصلاح نظری ندارم و توفیق من جز با خداوند نیست، بر او توکل دارم و به سوی او باز می‌گردم * و ای قوم من! مخالفت با من، شما را وا ندارد که به شما همان رسد که به قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح رسید و (زمان) قوم لوط از شما دور نیست * و از پروردگارتان آمرزش بخواهید سپس به درگاه او توبه کنید، بی‌گمان پروردگار من بخشاینده‌ای دوستدار است * گفتند: ای شعیب! ما بسیاری از آنچه را که می‌گویی درنمی‌یابیم و تو را در میان خویش ناتوان می‌بینیم و اگر (پاس) تبارت نبود تو را سنگسار می‌کردیم و تو در نظر ما توانمند نیستی» سوره هود، آیه ۸۴-۹۱.</ref>.
 
[[شعیب]]{{ع}} با [[منطق]] نیرومند و محکمی به آنها پاسخ داد و فرمود: «ای [[مردم]]! آیا [[طایفه]] (و [[فامیل]]) من نزد شما از [[خدا]] عزیزترند که شما او را فراموش کرده‌اید و به [[راستی]] که [[پروردگار]] من بر آن‌چه می‌کنید [[آگاه]] است. ای مردم! (حال که چنین است) شما هر چه می‌توانید بکنید و من نیز به [[وظیفه]] خود عمل می‌کنم و به زودی خواهید دانست [[عذاب]] [[خوار]] کننده به چه کسی خواهد رسید و [[دروغ‌گو]] کیست... و شما [[منتظر]] باشید که من هم با شما منتظر هستم»<ref>{{متن قرآن|قَالَ يَا قَوْمِ أَرَهْطِي أَعَزُّ عَلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَاتَّخَذْتُمُوهُ وَرَاءَكُمْ ظِهْرِيًّا إِنَّ رَبِّي بِمَا تَعْمَلُونَ مُحِيطٌ * وَيَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَمَنْ هُوَ كَاذِبٌ وَارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ}} «گفت: ای قوم من! آیا تبارم نزد شما توانمندتر از خداوند است که او را پس پشت افکنده‌اید؛ بی‌گمان پروردگار من فراگیر هر کاری است که انجام می‌دهید * و ای قوم من! هر چه از دستتان برمی‌آید انجام دهید، من نیز انجام می‌دهم، زودا که بدانید بر سر چه کس عذابی که او را خوار سازد خواهد آمد و چه کسی دروغ می‌گوید. و شما چشم به راه باشید من نیز با شما چشم به راه خواهم بود» سوره هود، آیه ۹۲-۹۳.</ref>.
 
یعنی شما [[منتظر]] [[عذاب]] [[موعود]] [[خدا]] باشید که من هم [[چشم به راه]] فرود آمدن آن بر شما هستم. [[ابن عباس]] در این جا گفته است: یعنی شما منتظر عذاب باشید و من هم چشم به راه [[رحمت]] و [[یاری]] [[حق]] هستم.
 
به هر صورت نتیجه این خیره‌سری در برابر فرستاده حق آن شد که [[خداوند]] فرمود: «و چون [[فرمان]] ما آمد، [[شعیب]] را با کسانی که بدو [[ایمان]] آورده بودند با رحمت خویش [[نجات]] دادیم و آن کسانی را که [[ستم]] کرده بودند، [[صیحه]] (آسمانی) فراگرفت و در خانه‌های خویش بی‌جان شدند، گویی هیچ‌گاه در آن نبوده‌اند. نابودی بر [[مردم]] [[مدین]] باد، چنان‌که [[قوم هود]] نابود شدند»<ref>{{متن قرآن|وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا شُعَيْبًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَأَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ * كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيهَا أَلَا بُعْدًا لِمَدْيَنَ كَمَا بَعِدَتْ ثَمُودُ}} «و چون «امر» ما دررسید شعیب و مؤمنان همراه او را با بخشایشی از سوی خویش رهایی بخشیدیم و بانگ آسمانی ستمگران را فرو گرفت و در خانه‌های خود از پا در افتادند * گویی (هرگز) در آن نمی‌زیسته‌اند؛ هان! نابود باد مدین! چنان که ثمود نابود گشت» سوره هود، آیه ۹۴-۹۵.</ref>.
 
در [[سوره شعراء]] داستان این گونه شروع می‌شود: «[[مردم]] [[ایکه]] [[پیمبران]] را [[تکذیب]] کردند، آن‌گاه که [[شعیب]] به آنها گفت: چرا نمی‌ترسید که من [[پیغمبری]] [[خیر خواه]] برای شما هستم، پس از [[خدا]] بترسید و مرا [[اطاعت]] کنید...»<ref>{{متن قرآن|كَذَّبَ أَصْحَابُ الْأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ * إِذْ قَالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ أَلَا تَتَّقُونَ * إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ * فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ}} «اصحاب ایکه» پیامبران را دروغگو شمردند * (یاد کن) آنگاه (را) که شعیب به آنان گفت: آیا پرهیزگاری نمی‌ورزید؟ * من برای شما پیامبری امینم*از خداوند پروا و از من فرمانبرداری کنید!» سوره شعراء، آیه ۱۷۶-۱۷۹.</ref> به دنبال این سخنان همان گفتاری را که غالباً انبیای دیگر [[الهی]] نیز به مردم گوشزد می‌کردند، به [[قوم]] خویش فرمود: «و من برای پیغمبری خود مردی از شما نمی‌خواهم که مزد من تنها به عهده [[پروردگار]] جهانیان است»<ref>{{متن قرآن|وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ * أَوْفُوا الْكَيْلَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ * وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ * وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ * وَاتَّقُوا الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِينَ}} «و من از شما برای این (پیامبری) پاداشی نمی‌خواهم، پاداش من جز با پروردگار جهانیان نیست * پیمانه را تمام بپیمایید و از کم‌فروشان نباشید * و چون پیمانه می‌کنید تمام بپیمایید و با ترازوی درست وزن کنید؛ این بهتر و نیک‌فرجام‌تر است * و ای قوم من! پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید* و از آن کس که شما و آفریدگان پیشین را آفرید پروا کنید» سوره شعراء، آیه ۱۸۰-۱۸۴.</ref>.
 
سپس مأموریت خود را به آنان [[ابلاغ]] کرد و فرمود: «ای مردم! پیمانه را کامل داده و کم ندهید و با ترازوی درست وزن کنید و از [[حق مردم]] کم نگذارید و در [[زمین]] به [[فساد]] مکوشید و از آن خدایی که شما و مردم گذشته را [[آفریده]] است، بترسید»<ref>{{متن قرآن|وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ * أَوْفُوا الْكَيْلَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ * وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ * وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ * وَاتَّقُوا الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِينَ}} «و من از شما برای این (پیامبری) پاداشی نمی‌خواهم، پاداش من جز با پروردگار جهانیان نیست * پیمانه را تمام بپیمایید و از کم‌فروشان نباشید * و چون پیمانه می‌کنید تمام بپیمایید و با ترازوی درست وزن کنید؛ این بهتر و نیک‌فرجام‌تر است * و ای قوم من! پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید* و از آن کس که شما و آفریدگان پیشین را آفرید پروا کنید» سوره شعراء، آیه ۱۸۰-۱۸۴.</ref>
آن [[مردم]] بی‌شرم، با کمال بی‌حیایی در پاسخ [[شعیب]] گفتند: «ای شعیب! حقاً که تو جادوزده هستی (و [[جادو]] شده‌ای). آخر تو جز بشری مانند ما نیستی و ما تو را [[دروغ‌گو]] می‌پنداریم»<ref>{{متن قرآن|قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ * وَمَا أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا وَإِنْ نَظُنُّكَ لَمِنَ الْكَاذِبِينَ * فَأَسْقِطْ عَلَيْنَا كِسَفًا مِنَ السَّمَاءِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ * قَالَ رَبِّي أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ * فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذَابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ كَانَ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ}} «گفتند: تو بی‌گمان از جادو زدگانی * و تو جز بشری مانند ما نیستی و بی‌گمان ما تو را از دروغگویان می‌دانیم * بنابراین اگر راست می‌گویی پاره‌هایی از آسمان را بر ما فرود آر * گفت: پروردگارم به آنچه انجام می‌دهید داناتر است * پس، او را دروغگو شمردند آنگاه عذاب «روز ابر آتشبار» آنان را فرو گرفت؛ که آن، بی‌گمان عذاب روزی سترگ بود» سوره شعراء، آیه ۱۸۵-۱۸۹.</ref>.
 
سپس بی‌حیایی را از حد گذرانده و گفتند: «اگر راست می‌گویی، پاره‌ای از [[آسمان]] را روی ما بینداز.»..<ref>{{متن قرآن|فَأَسْقِطْ عَلَيْنَا كِسَفًا مِنَ السَّمَاءِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ * قَالَ رَبِّي أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ * فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذَابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ كَانَ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ * إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ}} «بنابراین اگر راست می‌گویی پاره‌هایی از آسمان را بر ما فرود آر * گفت: پروردگارم به آنچه انجام می‌دهید داناتر است * پس، او را دروغگو شمردند آنگاه عذاب «روز ابر آتشبار» آنان را فرو گرفت؛ که آن، بی‌گمان عذاب روزی سترگ بود * بی‌گمان در آن نشانه‌ای است و بیشتر آنان مؤمن نبودند» سوره شعراء، آیه ۱۸۷-۱۹۰.</ref>.
 
[[شعیب]]{{ع}} در پاسخشان فرمود: «[[پروردگار]] من به اعمالی که می‌کنید، داناتر است»<ref>{{متن قرآن|فَأَسْقِطْ عَلَيْنَا كِسَفًا مِنَ السَّمَاءِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ * قَالَ رَبِّي أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ * فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذَابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ كَانَ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ * إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ}} «بنابراین اگر راست می‌گویی پاره‌هایی از آسمان را بر ما فرود آر * گفت: پروردگارم به آنچه انجام می‌دهید داناتر است * پس، او را دروغگو شمردند آنگاه عذاب «روز ابر آتشبار» آنان را فرو گرفت؛ که آن، بی‌گمان عذاب روزی سترگ بود * بی‌گمان در آن نشانه‌ای است و بیشتر آنان مؤمن نبودند» سوره شعراء، آیه ۱۸۷-۱۹۰.</ref>.
 
سرانجام [[خداوند]] عاقبت آنها را چنین نقل فرموده: «آنها شعیب را [[تکذیب]] کردند و به [[عذاب]] [[روز]] ([[سایه]] آتش‌بار) دچار گشتند که به [[راستی]] عذاب روزی بزرگ بود و در این جریان عبرتی است و بیشتر آنها [[مؤمن]] نبودند»<ref>{{متن قرآن|فَأَسْقِطْ عَلَيْنَا كِسَفًا مِنَ السَّمَاءِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ * قَالَ رَبِّي أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ * فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذَابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ كَانَ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ * إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ}} «بنابراین اگر راست می‌گویی پاره‌هایی از آسمان را بر ما فرود آر * گفت: پروردگارم به آنچه انجام می‌دهید داناتر است * پس، او را دروغگو شمردند آنگاه عذاب «روز ابر آتشبار» آنان را فرو گرفت؛ که آن، بی‌گمان عذاب روزی سترگ بود * بی‌گمان در آن نشانه‌ای است و بیشتر آنان مؤمن نبودند» سوره شعراء، آیه ۱۸۷-۱۹۰.</ref>.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۳۴۹-۳۵۳.</ref>
 
== [[مفاسد]] [[اقتصادی]] [[قوم شعیب]] ==
این [[پیامبر]] این [[برادر]] دلسوز و [[مهربان]] همانگونه که شیوۀ همۀ [[پیامبران]] در آغاز [[دعوت]] بود نخست آنها را به اساسی‌ترین پایه‌های [[مذهب]] یعنی «[[توحید]]» دعوت کرد و «گفت: ای [[قوم]]! [[خداوند]] یگانۀ یکتا را بپرستید که جز او معبودی برای شما نیست»<ref>{{متن قرآن|وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ وَلَا تَنْقُصُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ إِنِّي أَرَاكُمْ بِخَيْرٍ وَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ}} «و به سوی (قوم) مدین، برادرشان شعیب را (فرستادیم که به ایشان) گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید و در پیمانه و ترازو کم ننهید، من شما را در رفاه می‌یابم و بر شما از عذاب روزی فراگیر می‌هراسم» سوره هود، آیه ۸۴.</ref>.


==[[مفاسد]] [[اقتصادی]] [[قوم شعیب]]==
این [[پیامبر]] این [[برادر]] [[دلسوز]] و [[مهربان]] همانگونه که شیوۀ همۀ [[پیامبران]] در آغاز [[دعوت]] بود نخست آنها را به اساسی‌ترین پایه‌های [[مذهب]] یعنی «[[توحید]]» دعوت کرد و «گفت: ای [[قوم]]! [[خداوند]] یگانۀ [[یکتا]] را بپرستید که جز او معبودی برای شما نیست»<ref>{{متن قرآن|وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ وَلَا تَنْقُصُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ إِنِّي أَرَاكُمْ بِخَيْرٍ وَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ}} «و به سوی (قوم) مدین، برادرشان شعیب را (فرستادیم که به ایشان) گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید و در پیمانه و ترازو کم ننهید، من شما را در رفاه می‌یابم و بر شما از عذاب روزی فراگیر می‌هراسم» سوره هود، آیه ۸۴.</ref>.
آنگاه به یکی از مفاسد اقتصادی که از [[روح]] [[شرک]] و [[بت‌پرستی]] سرچشمه می‌گیرد و در آن [[زمان]] در میان [[اهل]] «[[مدین]]» سخت رائج بود اشاره کرد و گفت: «به هنگام [[خرید و فروش]]، پیمانه و وزن اشیاء را کم نکنید»<ref>{{متن قرآن|وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ وَلَا تَنْقُصُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ إِنِّي أَرَاكُمْ بِخَيْرٍ وَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ}} «و به سوی (قوم) مدین، برادرشان شعیب را (فرستادیم که به ایشان) گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید و در پیمانه و ترازو کم ننهید، من شما را در رفاه می‌یابم و بر شما از عذاب روزی فراگیر می‌هراسم» سوره هود، آیه ۸۴.</ref>.
آنگاه به یکی از مفاسد اقتصادی که از [[روح]] [[شرک]] و [[بت‌پرستی]] سرچشمه می‌گیرد و در آن [[زمان]] در میان [[اهل]] «[[مدین]]» سخت رائج بود اشاره کرد و گفت: «به هنگام [[خرید و فروش]]، پیمانه و وزن اشیاء را کم نکنید»<ref>{{متن قرآن|وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ وَلَا تَنْقُصُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ إِنِّي أَرَاكُمْ بِخَيْرٍ وَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ}} «و به سوی (قوم) مدین، برادرشان شعیب را (فرستادیم که به ایشان) گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید و در پیمانه و ترازو کم ننهید، من شما را در رفاه می‌یابم و بر شما از عذاب روزی فراگیر می‌هراسم» سوره هود، آیه ۸۴.</ref>.
کم کردن پیمانه به معنی [[کم‌فروشی]] و نپرداختن [[حقوق مردم]] است.
 
رواج این دو کار در میان آنها نشانه‌ای بود از نبودن [[نظم]] و حساب و [[میزان]] و سنجش در کارهایشان، و نمونه‌ای بود از [[غارتگری]] و [[استثمار]] و [[ظلم و ستم]] در جامعۀ [[ثروتمند]] آنها.
کم کردن پیمانه به معنی کم‌فروشی و نپرداختن [[حقوق مردم]] است. رواج این دو کار در میان آنها نشانه‌ای بود از نبودن [[نظم]] و حساب و [[میزان]] و سنجش در کارهایشان، و نمونه‌ای بود از [[غارتگری]] و [[استثمار]] و [[ظلم و ستم]] در جامعۀ [[ثروتمند]] آنها.
 
قوم شعیب ([[مردم]] «[[ایکه]]» و «مدین») در یک منطقه حساس [[تجاری]] بر سر راه کاروان‌هایی که از [[حجاز]] به [[شام]]، و از شام به [[حجاز]] و مناطق دیگر رفت و آمد می‌کردند قرار داشتند.
قوم شعیب ([[مردم]] «[[ایکه]]» و «مدین») در یک منطقه حساس [[تجاری]] بر سر راه کاروان‌هایی که از [[حجاز]] به [[شام]]، و از شام به [[حجاز]] و مناطق دیگر رفت و آمد می‌کردند قرار داشتند.
می‌دانیم این قافله‌ها در وسط راه، نیازهای فراوانی پیدا می‌کنند که گاهی [[مردم]] شهرهایی که در مسیر قرار دارند از این نیازها حداکثر سوءاستفاده را می‌کنند، اجناس آنها را به کمترین قیمت می‌خرند و اجناس خود را به گران‌ترین قیمت می‌فروشند (توجه داشته باشید که در آن [[زمان]] بسیاری از [[معاملات]] به صورت [[معامله]] جنس با جنس انجام می‌شد).


گاه بر اجناسی که می‌خرند هزار [[عیب]] می‌گذارند، و جنسی را که در مقابل آن می‌فروشند صد گونه تعریف می‌کنند، و هنگام وزن و پیمانه جنس خود را دقیقاً می‌سنجند و گاه [[کم‌فروشی]] می‌کنند ولی جنس دیگران را با [[بی‌اعتنایی]] وزن می‌نمایند و گاهی بیشتر از مقدار لازم بر می‌دارند، و چون طرف مقابل به هر حال محتاج و نیازمند است ناچار است به تمام این مسائل تن در دهد!
می‌دانیم این قافله‌ها در وسط راه، نیازهای فراوانی پیدا می‌کنند که گاهی [[مردم]] شهرهایی که در مسیر قرار دارند از این نیازها حداکثر سوءاستفاده را می‌کنند، اجناس آنها را به کمترین قیمت می‌خرند و اجناس خود را به گران‌ترین قیمت می‌فروشند (توجه داشته باشید که در آن [[زمان]] بسیاری از معاملات به صورت معامله جنس با جنس انجام می‌شد).
گذشته از کاروان‌هایی که در مسیر راه هستند [[اهل]] خود منطقه نیز آنها که ضعیف‌تر و کم درآمدترند و مجبورند جنس خود را با [[سرمایه‌داران]] گردن کلفت معامله کنند سرنوشتی بهتر از این ندارند.
 
قیمت متاع، اعم از جنسی را که می‌خرند و جنسی را که می‌فروشند به میل آن [[ثروتمندان]] تعیین می‌شود، پیمانه و وزن نیز در هر حال در [[اختیار]] آنها است و این بینوای [[مستضعف]] باید مانند «مرده‌ای در دست غسال» [[تسلیم]] باشد!.
گاه بر اجناسی که می‌خرند هزار [[عیب]] می‌گذارند، و جنسی را که در مقابل آن می‌فروشند صد گونه تعریف می‌کنند، و هنگام وزن و پیمانه جنس خود را دقیقاً می‌سنجند و گاه کم‌فروشی می‌کنند ولی جنس دیگران را با بی‌اعتنایی وزن می‌نمایند و گاهی بیشتر از مقدار لازم بر می‌دارند، و چون طرف مقابل به هر حال محتاج و نیازمند است ناچار است به تمام این مسائل تن در دهد!
گذشته از کاروان‌هایی که در مسیر راه هستند [[اهل]] خود منطقه نیز آنها که ضعیف‌تر و کم درآمدترند و مجبورند جنس خود را با [[سرمایه‌داران]] گردن کلفت معامله کنند سرنوشتی بهتر از این ندارند. قیمت متاع، اعم از جنسی را که می‌خرند و جنسی را که می‌فروشند به میل آن [[ثروتمندان]] تعیین می‌شود، پیمانه و وزن نیز در هر حال در [[اختیار]] آنها است و این بینوای [[مستضعف]] باید مانند «مرده‌ای در دست غسال» [[تسلیم]] باشد!
 
[[شعیب]] مجدداً روی [[نظام اقتصادی]] آنها تأکید می‌کند اگر قبلاً [[قوم]] خود را از کم‌فروشی [[نهی]] کرده بود در اینجا [[دعوت]] به پرداختن [[حقوق مردم]] کرده، می‌گوید: «ای قوم! پیمانه و وزن را با [[عدالت]] تمام دهید»<ref>{{متن قرآن|وَيَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ}} «و ای قوم من! پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره هود، آیه ۸۵.</ref>.
[[شعیب]] مجدداً روی [[نظام اقتصادی]] آنها تأکید می‌کند اگر قبلاً [[قوم]] خود را از کم‌فروشی [[نهی]] کرده بود در اینجا [[دعوت]] به پرداختن [[حقوق مردم]] کرده، می‌گوید: «ای قوم! پیمانه و وزن را با [[عدالت]] تمام دهید»<ref>{{متن قرآن|وَيَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ}} «و ای قوم من! پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره هود، آیه ۸۵.</ref>.
سپس قدم از آن فراتر نهاده، می‌گوید: «بر اشیاء و اجناس [[مردم]] [[عیب]] مگذارید، و چیزی از آنها را کم مکنید»<ref>{{متن قرآن|وَيَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ}} «و ای قوم من! پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره هود، آیه ۸۵.</ref>.
سپس قدم از آن فراتر نهاده، می‌گوید: «بر اشیاء و اجناس [[مردم]] [[عیب]] مگذارید، و چیزی از آنها را کم مکنید»<ref>{{متن قرآن|وَيَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ}} «و ای قوم من! پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره هود، آیه ۸۵.</ref>.


در پایان باز هم از این فراتر رفته، می‌گوید: «در روی [[زمین]] [[فساد]] مکنید»<ref>{{متن قرآن|وَيَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ}} «و ای قوم من! پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره هود، آیه ۸۵.</ref>.
در پایان باز هم از این فراتر رفته، می‌گوید: «در روی [[زمین]] [[فساد]] مکنید»<ref>{{متن قرآن|وَيَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ}} «و ای قوم من! پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره هود، آیه ۸۵.</ref>. فساد از طریق کم‌فروشی، فساد از طریق [[غصب]] [[حقوق مردم]] و [[تجاوز]] به [[حق دیگران]]، فساد به خاطر بر هم زدن میزان‌ها و مقیاس‌های [[اجتماعی]]، فساد از طریق عیب گذاشتن بر [[اموال]] و اشخاص و بالاخره به خاطر تجاوز به حریم حیثیت و [[آبرو]] و ناموس و [[جان]] مردم!. سرانجام به آنها گوشزد کرد که افزایش کمیت [[ثروت]] ـ ثروتی که از راه [[ظلم و ستم]] و [[استثمار]] دیگران به‌دست آید ـ سبب [[بی‌نیازی]] شما نخواهد بود، بلکه «سرمایۀ حلالی که برای شما باقی می‌ماند هر چند کم و اندک باشد اگر [[ایمان]] به [[خدا]] و دستورش داشته باشید بهتر است»<ref>{{متن قرآن|بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ}} «برنهاده خداوند برای شما بهتر است اگر مؤمن باشید و من بر شما نگهبان نیستم» سوره هود، آیه ۸۶.</ref>.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|قصه‌های قرآن]] ص ۲۱۲.</ref>
فساد از طریق [[کم‌فروشی]]، فساد از طریق [[غصب]] [[حقوق مردم]] و [[تجاوز]] به [[حق دیگران]]، فساد به خاطر بر هم زدن میزان‌ها و مقیاس‌های [[اجتماعی]]، فساد از طریق عیب گذاشتن بر [[اموال]] و اشخاص و بالاخره به خاطر تجاوز به [[حریم]] حیثیت و [[آبرو]] و [[ناموس]] و [[جان]] مردم!. سرانجام به آنها گوشزد کرد که افزایش کمیت [[ثروت]] - ثروتی که از راه [[ظلم و ستم]] و [[استثمار]] دیگران به‌دست آید - سبب [[بی‌نیازی]] شما نخواهد بود، بلکه «سرمایۀ حلالی که برای شما باقی می‌ماند هر چند کم و اندک باشد اگر [[ایمان به خدا]] و دستورش داشته باشید بهتر است»<ref>{{متن قرآن|بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ}} «برنهاده خداوند برای شما بهتر است اگر مؤمن باشید و من بر شما نگهبان نیستم» سوره هود، آیه ۸۶.</ref>.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|قصه‌های قرآن]] ص ۲۱۲.</ref>


==سرگذشت [[تاریخی]]==
== آموزه‌های [[شعیب]] {{ع}} ==
آنها که [[بت‌ها]] را آثار نیاکان و نشانۀ اصالت [[فرهنگ]] خویش می‌پنداشتند و از [[کم‌فروشی]] و [[تقلب]] در [[معامله]] [[سود]] کلانی می‌بردند، در برابر [[شعیب]] چنین گفتند:
شعیب {{ع}} در آغاز [[مردم]] را به [[توحید]] و پس از آن به پرهیز از [[مفاسد]] گوناگون [[اجتماعی]]، [[اقتصادی]] و [[اخلاقی]] [[دعوت]] کرد. آموزه‌های آن حضرت عبارت‌اند از:
«ای شعیب! آیا نمازت به تو دستور می‌دهد که ما آنچه را پدرانمان می‌پرستیدند ترک گوئیم؟ و یا [[آزادی]] خود را در [[اموال]] خویش از دست دهیم و نتوانیم به دلخواهمان در اموالمان [[تصرف]] کنیم؟ تو که [[آدم]] [[بردبار]]، پرحوصله و فهمیده‌ای»<ref>{{متن قرآن|قَالُوا يَا شُعَيْبُ أَصَلَاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ}} «گفتند: ای شعیب! آیا دینت تو را وا می‌دارد که (به ما بگویی) آنچه را پدرانمان می‌پرستیدند وا نهیم یا با دارایی‌های خود آنچه می‌خواهیم انجام ندهیم؟ بی‌گمان تو خود بردبار راهدانی» سوره هود، آیه ۸۷.</ref>،<ref>در اینجا این سؤال پیش می‌آید که چرا آنها روی «[[نماز]]» شعیب تکیه کردند؟.
# [[یگانه پرستی]]: [[دعوت به یگانه‌پرستی]] و [[نفی]] دیگر خدایان از آموزه‌های محوری شعیب {{ع}}بود: {{متن قرآن|وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«و به سوی مدین، برادرشان شعیب را فرستادیم، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که جز او خدایی ندارید، بی‌گمان برهانی از سوی پروردگارتان برایتان آمده است پس پیمانه و ترازو را تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در این سرزمین پس از سامان یافتن آن تباهی نورزید، این برای شما اگر مؤمن باشید بهتر است» سوره اعراف، آیه ۸۵.</ref>. آن حضرت از مردم خواست [[آمرزش گناهان]] خود را از [[پروردگار]] خویش بخواهند و با [[ایمان]] به دعوت [[توحیدی]] وی و انجام [[عمل صالح]] به سوی [[خداوند]] بازگردند و در ادامه، برای ترغیب آنان از [[رحمت]] و [[محبت]] خداوند نسبت به آنان سخن می‌گفت: {{متن قرآن|وَاسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ}}<ref>«و از پروردگارتان آمرزش بخواهید سپس به درگاه او توبه کنید، بی‌گمان پروردگار من بخشاینده‌ای دوستدار است» سوره هود، آیه ۹۰.</ref>.<ref> التبیان، ج۶، ص۵۳؛ المیزان، ج۱۰، ص۳۷۳ - ۳۷۴.</ref>
بعضی گفته‌اند، این به دلیل آن بوده که شعیب بسیار نماز می‌خواند و به [[مردم]] می‌گفت: نماز [[انسان]] را از [[کارهای زشت]] و [[منکرات]] باز می‌دارد، ولی [[جمعیت]] [[نادان]] که رابطۀ میان نماز و ترک منکرات را [[درک]] نمی‌کردند، از روی مسخره به او گفتند: آیا این [[اوراد]] و حرکات تو [[فرمان]] به تو می‌دهد که ما [[سنت]] نیاکان و فرهنگ مذهبی خود را زیر پا بگذاریم، و یا نسبت به اموالمان مسلوب الاختبار شویم!؟</ref> از تو چنین سخنانی بعید است!
# معاد باوری: [[اعتقاد]] به معاد و [[امید]] به [[ثواب]] و [[ترس]] از [[کیفر]] [[اخروی]] نیز از آموزه‌های حضرت شعیب بود: {{متن قرآن|وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا فَقَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَارْجُوا الْيَوْمَ الْآخِرَ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ}}<ref>«و به سوی (مردم) مدین، برادرشان شعیب را (فرستادیم) که گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید و به روز بازپسین امیدوار باشید و در این (سر) زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره عنکبوت، آیه ۳۶.</ref>.<ref>التبیان، ج۸، ص۲۰۷ - ۲۰۸؛ مجمع البیان، ج۸، ص ۴۴۴؛ المیزان، ج۱۶، ص۱۲۶.</ref>
این جمعیت [[ظالم]] و [[ستمگر]] که خود را در برابر حرف‌های منطقی شعیب بی‌دلیل دیدند برای اینکه به [[خودکامگی]] خود ادامه دهند، سیل [[تهمت]] و [[دروغ]] را متوجه او ساختند. همان برچسب همیشگی را که [[مجرمان]] و [[جباران]] به [[پیامبران]] می‌زدند به او زدند و «گفتند: تو فقط از افسون‌شدگانی»!<ref>{{متن قرآن|قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ}} «گفتند: تو بی‌گمان از جادو زدگانی» سوره شعراء، آیه ۱۸۵.</ref>
# [[تقوای الهی]]: [[دعوت به تقوای الهی]] از دیگر آموزه‌های حضرت شعیب {{ع}} بود: {{متن قرآن|كَذَّبَ أَصْحَابُ الأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ إِذْ قَالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ أَلا تَتَّقُونَ إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ}}<ref>««اصحاب ایکه» پیامبران را دروغگو شمردند (یاد کن) آنگاه (را) که شعیب به آنان گفت: آیا پرهیزگاری نمی‌ورزید؟ من برای شما پیامبری امینم. پس، از خداوند پروا کنید و از من فرمان برید» سوره شعراء، آیه ۱۷۶-۱۷۹.</ref>.
تو اصلاً یک حرف منطقی در سخنانت دیده نمی‌شود و [[گمان]] می‌کنی با این سخنان می‌توانی ما را از [[آزادی]] عمل در اموالمان باز داری؟!.
# [[نهی]] از کم فروشی: [[حضرت شعیب]] {{ع}} [[مردم]] را از ارتکاب ناهنجاری‌های [[اجتماعی]]، به ویژه در حوزه روابط اقتصادی، انواع کم‌فروشی، غش و [[فریب]] در معامله و [[فسادانگیزی]] نهی می‌کرد: {{متن قرآن|وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«و به سوی مدین، برادرشان شعیب را فرستادیم، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که جز او خدایی ندارید، بی‌گمان برهانی از سوی پروردگارتان برایتان آمده است پس پیمانه و ترازو را تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در این سرزمین پس از سامان یافتن آن تباهی نورزید، این برای شما اگر مؤمن باشید بهتر است» سوره اعراف، آیه ۸۵.</ref>.
به علاوه «تو فقط بشری هستی همچون ما»<ref>{{متن قرآن|قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ}} «گفتند: تو بی‌گمان از جادو زدگانی» سوره شعراء، آیه ۱۸۵.</ref>، چه انتظاری داری که ما پیرو تو شویم، اصلاً چه [[فضیلت]] و [[برتری]] بر ما داری؟.
# [[نهی]] از [[فسادانگیزی]]: نهی از فسادانگیزی، دیگر آموزه [[حضرت شعیب]] {{ع}} بود: {{متن قرآن|وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«و به سوی مدین، برادرشان شعیب را فرستادیم، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که جز او خدایی ندارید، بی‌گمان برهانی از سوی پروردگارتان برایتان آمده است پس پیمانه و ترازو را تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در این سرزمین پس از سامان یافتن آن تباهی نورزید، این برای شما اگر مؤمن باشید بهتر است» سوره اعراف، آیه ۸۵.</ref>.
«ما تنها گمانی که دربارۀ تو داریم این است که فرد [[دروغگویی]] هستی»!<ref>{{متن قرآن|وَمَا أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا وَإِنْ نَظُنُّكَ لَمِنَ الْكَاذِبِينَ}} «و تو جز بشری مانند ما نیستی و بی‌گمان ما تو را از دروغگویان می‌دانیم» سوره شعراء، آیه ۱۸۶.</ref>
# ولایت پدر در [[ازدواج]] دختر: پیشنهاد شعیب {{ع}} به [[موسی]] {{ع}} مبنی بر ازدواج با یکی از [[دختران]] وی نشان می‌دهد که براساس تعالیم آن حضرت، پدر در موضوع ازدواج دختر دارای [[ولایت]] بود و می‌شد منفعتی مانند کار کردن برای مدت زمانی معین را مهریه [[زن]] قرار داد: {{متن قرآن|قَالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هَاتَيْنِ عَلَى أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمَانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرًا فَمِنْ عِنْدِكَ وَمَا أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«(شعیب) گفت: می‌خواهم یکی از این دو دخترم را همسر تو کنم بنابر آنکه هشت سال برای من کار کنی و اگر به ده سال رساندی آن دیگر با توست و من نمی‌خواهم بر تو سخت بگیرم؛ اگر خدا بخواهد مرا از شایستگان خواهی یافت» سوره قصص، آیه ۲۷.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شعیب (مقاله)|مقاله «شعیب»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>
بعد از گفتن این سخنان [[ضد]] و نقیض که گاهی او را [[دروغگو]] و [[انسانی]] فرصت‌طلب که می‌خواهد با این وسیله بر آنها برتری جوید، و گاه او را افسون شده خواندند، آخرین سخنشان این بود که بسیار خوب «اگر راست می‌گویی [[سنگ‌های آسمانی]] را بر سر ما فرو ریز»<ref>{{متن قرآن|فَأَسْقِطْ عَلَيْنَا كِسَفًا مِنَ السَّمَاءِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ}} «بنابراین اگر راست می‌گویی پاره‌هایی از آسمان را بر ما فرود آر» سوره شعراء، آیه ۱۸۷.</ref> و ما را به همان بلایی که به آن تهدیدمان می‌کنی [[مبتلا]] ساز تا بدانی ما از این [[تهدیدها]] نمی‌ترسیم!
و به این ترتیب [[بی‌شرمی]] و [[وقاحت]] را به آخر رساندند و [[کفر]] و [[تکذیب]] را به بدترین صورتی نشان دادند.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|قصه‌های قرآن]] ص ۲۱۴.</ref>


==پاسخ [[شعیب]]==
== پایان [[عمر]] [[تبهکاران]] [[مدین]] ==
اما شعیب در پاسخ آنها که سخنانش را حمل بر [[سفاهت]] و دلیل بر [[بی‌خردی]] گرفته بودند «گفت: ای [[قوم]] من! (ای گروهی که شما از منید و من هم از شما و آنچه را برای خود دوست دارم برای شما هم می‌خواهم) هرگاه [[خداوند]] دلیل روشن و [[وحی]] و [[نبوت]] به من داده باشد و علاوه بر این روزی [[پاکیزه]] و [[مال]] به قدر نیاز به من داده باشد، آیا در این صورت، صحیح است که من [[مخالفت]] [[فرمان]] او کنم و یا نسبت به شما قصد و غرضی داشته باشم و خیرخواهتان نباشم؟!»<ref>{{متن قرآن|قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}} «گفت: ای قوم من! به من بگویید که اگر برهانی از پروردگار خود داشته باشم و او نیز از نزد خویش به من روزی نیکویی ارزانی داشته باشد (شما چه خواهید کرد؟) و من در آنچه شما را از آن باز می‌دارم نمی‌خواهم با شما مخالفت کنم، تا آنجا که می‌توانم جز اصلاح نظری ندارم و توفیق من جز با خداوند نیست، بر او توکل دارم و به سوی او باز می‌گردم» سوره هود، آیه ۸۸.</ref>.
در سرگذشت اقوام پیشین بارها در [[قرآن مجید]] خوانده‌ایم که در مرحله نخست، [[پیامبران]] به [[دعوت]] آنها به سوی [[خدا]] بر می‌خاستند و از هرگونه آگاه‌سازی و [[اندرز]] و [[نصیحت]] مضایقه نمی‌کردند، در مرحله بعد که [[اندرزها]] برای گروهی سود نمی‌داد، روی [[تهدید]] به [[عذاب الهی]] تکیه می‌کردند، تا آخرین کسانی که آمادگی پذیرش دارند [[تسلیم]] [[حق]] شوند و به [[راه خدا]] باز گردند و [[اتمام حجت]] شود، در مرحلۀ سوم که هیچ‌یک از اینها سودی نمی‌داد به [[حکم]] [[سنت الهی]] در زمینۀ تصفیه و پاکسازی روی [[زمین]]، مجازات فرا می‌رسید و این خارهای سر راه را از میان می‌برد.
شعیب با این جمله می‌خواهد بگوید من در این کار تنها انگیزۀ [[معنوی]] و [[انسانی]] و [[تربیتی]] دارم، من حقایقی را می‌دانم که شما نمی‌دانید و همیشه [[انسان]] [[دشمن]] چیزی است که نمی‌داند.
سپس این [[پیامبر]] بزرگ اضافه می‌کند «[[گمان]] مبرید که من می‌خواهم شما را از چیزی باز دارم ولی خودم به سراغ آن بروم»<ref>{{متن قرآن|قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}} «گفت: ای قوم من! به من بگویید که اگر برهانی از پروردگار خود داشته باشم و او نیز از نزد خویش به من روزی نیکویی ارزانی داشته باشد (شما چه خواهید کرد؟) و من در آنچه شما را از آن باز می‌دارم نمی‌خواهم با شما مخالفت کنم، تا آنجا که می‌توانم جز اصلاح نظری ندارم و توفیق من جز با خداوند نیست، بر او توکل دارم و به سوی او باز می‌گردم» سوره هود، آیه ۸۸.</ref>.
به شما بگویم [[کم‌فروشی]] نکنید و [[تقلب]] و [[غش]] در [[معامله]] روا مدارید، اما خودم با انجام این [[اعمال]] ثروتی بیندوزم و یا شما را از [[پرستش]] [[بت‌ها]] منع کنم اما خود در برابر آنها سر [[تعظیم]] فرود آورم، نه هرگز چنین نیست.


از این جمله چنین بر می‌آید که آنها [[شعیب]] را متهم می‌کردند که او قصد سودجوئی برای شخص خودش دارد، و لذا صریحاً این موضوع را [[نفی]] می‌کند.
در مورد [[قوم شعیب]] یعنی [[مردم]] «مدین» نیز، سرانجام مرحلۀ نهائی فرا رسید، چنانکه [[قرآن]] گوید: «هنگامی که [[فرمان]] ما (دائر به مجازات این [[قوم]] گمراه و [[ستمکار]] و لجوج) فرا رسید، نخست [[شعیب]] و کسانی را که با او [[ایمان]] آورده بودند به [[برکت]] [[رحمت]] خود از آن [[سرزمین]] [[نجات]] دادیم»<ref>{{متن قرآن|وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا شُعَيْبًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَأَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ}} «و چون «امر» ما دررسید شعیب و مؤمنان همراه او را با بخشایشی از سوی خویش رهایی بخشیدیم و بانگ آسمانی ستمگران را فرو گرفت و در خانه‌های خود از پا در افتادند» سوره هود، آیه ۹۴.</ref>. «سپس فریاد آسمانی و صیحۀ عظیم مرگ‌آفرین، [[ظالمان]] و [[ستمگران]] را فرو گرفت»<ref>{{متن قرآن|وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا شُعَيْبًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَأَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ}} «و چون «امر» ما دررسید شعیب و مؤمنان همراه او را با بخشایشی از سوی خویش رهایی بخشیدیم و بانگ آسمانی ستمگران را فرو گرفت و در خانه‌های خود از پا در افتادند» سوره هود، آیه ۹۴.</ref>. «[[صیحه]]» به معنی هرگونه صدای عظیم است، این صیحه احتمالا به وسیلۀ [[صاعقه]] و مانند آن بوده است، گاهی ممکن است امواج صوتی به قدری [[قوی]] باشد که سبب [[مرگ]] گروهی شود.
سرانجام به آنها می‌گوید: «من یک [[هدف]] بیشتر ندارم و آن [[اصلاح]] شما و [[جامعه]] شما است تا آنجا که در [[قدرت]] دارم»<ref>{{متن قرآن|قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}} «گفت: ای قوم من! به من بگویید که اگر برهانی از پروردگار خود داشته باشم و او نیز از نزد خویش به من روزی نیکویی ارزانی داشته باشد (شما چه خواهید کرد؟) و من در آنچه شما را از آن باز می‌دارم نمی‌خواهم با شما مخالفت کنم، تا آنجا که می‌توانم جز اصلاح نظری ندارم و توفیق من جز با خداوند نیست، بر او توکل دارم و به سوی او باز می‌گردم» سوره هود، آیه ۸۸.</ref>.
«تنها از [[خدا]] [[توفیق]] می‌طلبم. تنها بر او تکیه می‌کنم و در همه چیز به او باز می‌گردم»<ref>{{متن قرآن|قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}} «گفت: ای قوم من! به من بگویید که اگر برهانی از پروردگار خود داشته باشم و او نیز از نزد خویش به من روزی نیکویی ارزانی داشته باشد (شما چه خواهید کرد؟) و من در آنچه شما را از آن باز می‌دارم نمی‌خواهم با شما مخالفت کنم، تا آنجا که می‌توانم جز اصلاح نظری ندارم و توفیق من جز با خداوند نیست، بر او توکل دارم و به سوی او باز می‌گردم» سوره هود، آیه ۸۸.</ref>.
برای [[حل مشکلات]]، با تکیه بر [[یاری]] او تلاش می‌کنم، و برای [[تحمل]] [[شدائد]] این راه، به او باز می‌گردم.
سپس آنها را متوجه به یک نکته [[اخلاقی]] می‌کند و آن اینکه بسیار می‌شود که [[انسان]] به خاطر [[بغض]] و [[عداوت]] نسبت به کسی، و یا [[تعصب]] و [[لجاجت]] نسبت به چیزی، تمام [[مصالح]] خویش را نادیده می‌گیرد، و [[سرنوشت]] خود را به دست [[فراموشی]] می‌سپارد، به آنها می‌گوید «ای [[قوم]] من! مبادا [[دشمنی]] و عداوت با من شما را به [[گناه]] و [[عصیان]] و [[سرکشی]] وا دارد. مبادا همان [[بلاها]] و [[مصائب]] و [[رنج‌ها]] و مجازات‌هایی که به [[قوم نوح]] یا [[قوم هود]] یا [[قوم صالح]] رسید به شما هم برسد حتی [[قوم لوط]] با آن بلای [[عظیم]] یعنی زیر و رو شدن شهرهایشان و سنگباران شدن از شما چندان دور نیستند»<ref>{{متن قرآن|وَيَا قَوْمِ لَا يَجْرِمَنَّكُمْ شِقَاقِي أَنْ يُصِيبَكُمْ مِثْلُ مَا أَصَابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صَالِحٍ وَمَا قَوْمُ لُوطٍ مِنْكُمْ بِبَعِيدٍ}} «و ای قوم من! مخالفت با من، شما را وا ندارد که به شما همان رسد که به قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح رسید و (زمان) قوم لوط از شما دور نیست» سوره هود، آیه ۸۹.</ref>.


نه [[زمان]] آنها از شما چندان فاصله دارد، و نه مکان زندگیشان و نه [[اعمال]] و [[گناهان]] شما از گناهان آنان دست کمی دارد!.
و به دنبال آن می‌فرماید: «[[قوم شعیب]] بر اثر این [[صیحۀ آسمانی]] در خانه‌های خود برو افتادند و مردند»<ref>{{متن قرآن|وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا شُعَيْبًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَأَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ}} «و چون «امر» ما دررسید شعیب و مؤمنان همراه او را با بخشایشی از سوی خویش رهایی بخشیدیم و بانگ آسمانی ستمگران را فرو گرفت و در خانه‌های خود از پا در افتادند» سوره هود، آیه ۹۴.</ref> و اجساد بی‌جانشان به عنوان درس‌های عبرتی تا مدتی در آنجا بود.
البته «[[مدین]]» که مرکز [[قوم شعیب]] بود از [[سرزمین]] [[قوم لوط]] فاصلۀ زیادی نداشت،؛ چراکه هر دو از مناطق [[شامات]] بودند، و از نظر زمانی هر چند فاصله داشتند اما فاصلۀ آنها نیز آنچنان نبود که تاریخشان به دست [[فراموشی]] سپرده شده باشد، و اما از نظر عمل هر چند میان [[انحرافات]] جنسی قوم لوط و انحرافات [[اقتصادی]] قوم شعیب، ظاهراً فرق بسیار بود، ولی هر دو در [[تولید]] [[فساد]]، در [[جامعه]] و به هم ریختن [[نظام اجتماعی]] و از میان بردن [[فضائل اخلاقی]] و اشاعۀ فساد با هم شباهت داشتند.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|قصه‌های قرآن]] ص ۲۱۵.</ref>
 
==تهدیدهای متقابل [[شعیب]] و قومش==
شعیب این [[پیامبر]] بزرگ که به خاطر سخنان حساب شده و رسا و دلنشین به عنوان [[خطیب]] الانبیاء [[لقب]] گرفته، گفتارش را که بهترین راهگشای [[زندگی مادی]] و [[معنوی]] این گروه بود با [[صبر]] و حوصله و [[متانت]] و [[دلسوزی]] تمام ایراد کرد، اما ببینیم این [[قوم]] [[گمراه]] چگونه به او پاسخ گفتند.
آنها با چهار جمله که همگی حکایت از [[لجاجت]] و [[جهل]] و بی‌خبری می‌کرد جواب دادند.
نخست اینکه «گفتند: ای شعیب ما بسیاری از حرف‌های تو را نمی‌فهمیم»<ref>{{متن قرآن|قَالُوا يَا شُعَيْبُ مَا نَفْقَهُ كَثِيرًا مِمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاكَ فِينَا ضَعِيفًا وَلَوْلَا رَهْطُكَ لَرَجَمْنَاكَ وَمَا أَنْتَ عَلَيْنَا بِعَزِيزٍ}} «گفتند: ای شعیب! ما بسیاری از آنچه را که می‌گویی درنمی‌یابیم و تو را در میان خویش ناتوان می‌بینیم و اگر (پاس) تبارت نبود تو را سنگسار می‌کردیم و تو در نظر ما توانمند نیستی» سوره هود، آیه ۹۱.</ref>.
اساساً سخنان تو سر و ته ندارد! و محتوا و [[منطق]] با ارزشی در آن نیست که ما بخواهیم پیرامون آن بیندیشیم! و به همین دلیل چیزی نیست که بخواهیم آن را ملاک عمل قرار دهیم، بنابراین زیاد خود را خسته مکن و به سراغ دیگران برو!
دیگر اینکه «ما تو را در میان خود [[ضعیف]] و [[ناتوان]] می‌یابیم»<ref>{{متن قرآن|قَالُوا يَا شُعَيْبُ مَا نَفْقَهُ كَثِيرًا مِمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاكَ فِينَا ضَعِيفًا وَلَوْلَا رَهْطُكَ لَرَجَمْنَاكَ وَمَا أَنْتَ عَلَيْنَا بِعَزِيزٍ}} «گفتند: ای شعیب! ما بسیاری از آنچه را که می‌گویی درنمی‌یابیم و تو را در میان خویش ناتوان می‌بینیم و اگر (پاس) تبارت نبود تو را سنگسار می‌کردیم و تو در نظر ما توانمند نیستی» سوره هود، آیه ۹۱.</ref>.
بنابراین اگر [[فکر]] کنی حرف‌های بی‌منطقت را با [[قدرت]] و [[زور]] می‌توانی به [[کرسی]] بنشانی، آن هم [[اشتباه]] است.
 
[[گمان]] مکن اگر ما حساب تو را نمی‌رسیم به خاطر [[ترس]] از قدرت تو است، «اگر ملاحظۀ قوم و قبیله‌ات و احترامی که برای آنها قائل هستیم نبود» تو را به بدترین صورتی به [[قتل]] می‌رساندیم یعنی «تو را سنگباران می‌کردیم»!<ref>{{متن قرآن|قَالُوا يَا شُعَيْبُ مَا نَفْقَهُ كَثِيرًا مِمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاكَ فِينَا ضَعِيفًا وَلَوْلَا رَهْطُكَ لَرَجَمْنَاكَ وَمَا أَنْتَ عَلَيْنَا بِعَزِيزٍ}} «گفتند: ای شعیب! ما بسیاری از آنچه را که می‌گویی درنمی‌یابیم و تو را در میان خویش ناتوان می‌بینیم و اگر (پاس) تبارت نبود تو را سنگسار می‌کردیم و تو در نظر ما توانمند نیستی» سوره هود، آیه ۹۱.</ref>
سرانجام گفتند «تو برای ما فردی نیرومند و شکست‌ناپذیر نیستی»<ref>{{متن قرآن|قَالُوا يَا شُعَيْبُ مَا نَفْقَهُ كَثِيرًا مِمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاكَ فِينَا ضَعِيفًا وَلَوْلَا رَهْطُكَ لَرَجَمْنَاكَ وَمَا أَنْتَ عَلَيْنَا بِعَزِيزٍ}} «گفتند: ای شعیب! ما بسیاری از آنچه را که می‌گویی درنمی‌یابیم و تو را در میان خویش ناتوان می‌بینیم و اگر (پاس) تبارت نبود تو را سنگسار می‌کردیم و تو در نظر ما توانمند نیستی» سوره هود، آیه ۹۱.</ref>.
تو هر چند از بزرگان قبیله‌ات محسوب می‌شوی به خاطر برنامه‌ای که در پیش گرفتی در نظر ما [[قرب]] و منزلتی نداری. [[شعیب]] بدون اینکه از سخنان زننده و توهین‌های آنها از جا در برود، با همان [[منطق]] شیوا و بیان رسا به آنها چنین پاسخ «گفت: ای [[قوم]]! آیا این چند نفر قوم و قبیلۀ من نزد شما از [[خداوند]] عزیزترند»؟<ref>{{متن قرآن|قَالَ يَا قَوْمِ أَرَهْطِي أَعَزُّ عَلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَاتَّخَذْتُمُوهُ وَرَاءَكُمْ ظِهْرِيًّا إِنَّ رَبِّي بِمَا تَعْمَلُونَ مُحِيطٌ}} «گفت: ای قوم من! آیا تبارم نزد شما توانمندتر از خداوند است که او را پس پشت افکنده‌اید؛ بی‌گمان پروردگار من فراگیر هر کاری است که انجام می‌دهید» سوره هود، آیه ۹۲.</ref>
شما که به خاطر [[فامیل]] من که به گفتۀ خودتان چند نفری بیش نیستند به من [[آزار]] نمی‌رسانید چرا به خاطر [[خدا]] سخنانم را نمی‌پذیرید؟ آیا چند نفر در برابر [[عظمت]] [[پروردگار]] به حساب می‌آیند؟


آیا شما برای خدا [[احترام]] قائلید؟ «با اینکه او و [[فرمان]] او را پشت سر انداخته‌اید»؟<ref>{{متن قرآن|قَالَ يَا قَوْمِ أَرَهْطِي أَعَزُّ عَلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَاتَّخَذْتُمُوهُ وَرَاءَكُمْ ظِهْرِيًّا إِنَّ رَبِّي بِمَا تَعْمَلُونَ مُحِيطٌ}} «گفت: ای قوم من! آیا تبارم نزد شما توانمندتر از خداوند است که او را پس پشت افکنده‌اید؛ بی‌گمان پروردگار من فراگیر هر کاری است که انجام می‌دهید» سوره هود، آیه ۹۲.</ref>
آنچنان طومار زندگانی آنها در هم پیچیده شد که «گویا هرگز ساکن آن سرزمین نبودند. هفت [[روز]]، گرمای سوزانی سرزمین آنها را فرا گرفت، و مطلقاً نسیمی نمی‌وزید، ناگاه قطعه ابری در [[آسمان]] ظاهر شد و نسیمی وزیدن گرفت، آنها از خانه‌های خود بیرون ریختند و از شدت ناراحتی به سایۀ [[ابر]] پناه بردند.
و در پایان می‌گوید: [[فکر]] نکنید [[خداوند]] [[اعمال]] شما را نمی‌بیند و سخنانتان را نمی‌شنود. «[[یقین]] بدانید که [[پروردگار]] من به تمام اعمالی که انجام می‌دهید، احاطه دارد»<ref>{{متن قرآن|قَالَ يَا قَوْمِ أَرَهْطِي أَعَزُّ عَلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَاتَّخَذْتُمُوهُ وَرَاءَكُمْ ظِهْرِيًّا إِنَّ رَبِّي بِمَا تَعْمَلُونَ مُحِيطٌ}} «گفت: ای قوم من! آیا تبارم نزد شما توانمندتر از خداوند است که او را پس پشت افکنده‌اید؛ بی‌گمان پروردگار من فراگیر هر کاری است که انجام می‌دهید» سوره هود، آیه ۹۲.</ref>. از آنجا که [[مشرکان]] [[قوم شعیب]] در آخر سخنان خود، او را [[تهدید]] ضمنی به سنگسار کردن نمودند، و [[قدرت]] خود را به رخ او کشیدند، [[شعیب]] موضع خویش را در برابر تهدید آنها چنین مشخص می‌کند.
«ای [[قوم]] من! هر چه در قدرت دارید انجام دهید و کوتاهی نکنید و هر کاری از دستتان ساخته است مضایقه ننمائید. من نیز کار خودم را می‌کنم. اما بزودی خواهید فهمید چه کسی گرفتار [[عذاب]] خوارکننده خواهد شد من یا شما و چه کسی [[دروغگو]] است، من یا شما؟. و حال که چنین است، شما در [[انتظار]] بمانید، من هم در انتظارم»<ref>{{متن قرآن|وَيَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَمَنْ هُوَ كَاذِبٌ وَارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ}} «و ای قوم من! هر چه از دستتان برمی‌آید انجام دهید، من نیز انجام می‌دهم، زودا که بدانید بر سر چه کس عذابی که او را خوار سازد خواهد آمد و چه کسی دروغ می‌گوید. و شما چشم به راه باشید من نیز با شما چشم به راه خواهم بود» سوره هود، آیه ۹۳.</ref>.
شما در انتظار این باشید که بتوانید با [[قدرت]] و [[جمعیت]] و [[ثروت]] و نفوذتان بر من [[پیروز]] شوید من هم در [[انتظار]] این هستم که [[مجازات]] دردناک [[الهی]] بزودی دامان شما جمعیت [[گمراه]] را بگیرد و از صفحه [[گیتی]] براندازد.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|قصه‌های قرآن]] ص ۲۱۷.</ref>


==پایان [[عمر]] [[تبهکاران]] [[مدین]]==
در این هنگام صاعقه‌ای مرگبار از ابر برخاست، صاعقه‌ای با صدای گوش خراش، و به دنبال آن [[آتش]] بر سر آنها فرو ریخت، و لرزه‌ای بر [[زمین]] افتاد، و همگی هلاک و نابود شدند. تمام آن ثروت‌هایی که به خاطر آن [[گناه]] و [[ظلم و ستم]] کردند و تمام آن کاخ‌ها و زینت‌ها و زرق و برق‌ها و غوغاها، همه از میان رفت و همه خاموش شدند.
در سرگذشت [[اقوام]] پیشین بارها در [[قرآن مجید]] خوانده‌ایم که در مرحله نخست، [[پیامبران]] به [[دعوت]] آنها به سوی [[خدا]] بر می‌خاستند و از هرگونه آگاه‌سازی و [[اندرز]] و [[نصیحت]] مضایقه نمی‌کردند، در مرحله بعد که [[اندرزها]] برای گروهی [[سود]] نمی‌داد، روی [[تهدید]] به [[عذاب الهی]] تکیه می‌کردند، تا آخرین کسانی که [[آمادگی]] پذیرش دارند [[تسلیم]] [[حق]] شوند و به [[راه خدا]] باز گردند و [[اتمام حجت]] شود، در مرحلۀ سوم که هیچ‌یک از اینها سودی نمی‌داد به [[حکم]] [[سنت الهی]] در زمینۀ [[تصفیه]] و پاکسازی روی [[زمین]]، مجازات فرا می‌رسید و این خارهای سر راه را از میان می‌برد.
در مورد [[قوم شعیب]] یعنی [[مردم]] «مدین» نیز، سرانجام مرحلۀ نهائی فرا رسید، چنانکه [[قرآن]] گوید:
«هنگامی که [[فرمان]] ما (دائر به مجازات این [[قوم]] گمراه و [[ستمکار]] و لجوج) فرا رسید، نخست [[شعیب]] و کسانی را که با او [[ایمان]] آورده بودند به [[برکت]] [[رحمت]] خود از آن [[سرزمین]] [[نجات]] دادیم»<ref>{{متن قرآن|وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا شُعَيْبًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَأَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ}} «و چون «امر» ما دررسید شعیب و مؤمنان همراه او را با بخشایشی از سوی خویش رهایی بخشیدیم و بانگ آسمانی ستمگران را فرو گرفت و در خانه‌های خود از پا در افتادند» سوره هود، آیه ۹۴.</ref>.
«سپس فریاد آسمانی و صیحۀ [[عظیم]] مرگ‌آفرین، [[ظالمان]] و [[ستمگران]] را فرو گرفت»<ref>{{متن قرآن|وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا شُعَيْبًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَأَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ}} «و چون «امر» ما دررسید شعیب و مؤمنان همراه او را با بخشایشی از سوی خویش رهایی بخشیدیم و بانگ آسمانی ستمگران را فرو گرفت و در خانه‌های خود از پا در افتادند» سوره هود، آیه ۹۴.</ref>.
«[[صیحه]]» به معنی هرگونه صدای [[عظیم]] است، این صیحه احتمالا به وسیلۀ [[صاعقه]] و مانند آن بوده است، گاهی ممکن است امواج صوتی به قدری [[قوی]] باشد که سبب [[مرگ]] گروهی شود.


و به دنبال آن می‌فرماید: «[[قوم شعیب]] بر اثر این [[صیحۀ آسمانی]] در خانه‌های خود برو افتادند و مردند»<ref>{{متن قرآن|وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا شُعَيْبًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَأَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ}} «و چون «امر» ما دررسید شعیب و مؤمنان همراه او را با بخشایشی از سوی خویش رهایی بخشیدیم و بانگ آسمانی ستمگران را فرو گرفت و در خانه‌های خود از پا در افتادند» سوره هود، آیه ۹۴.</ref> و اجساد بی‌جانشان به عنوان درس‌های عبرتی تا مدتی در آنجا بود.
سرانجام [[قرآن]] می‌فرماید: «دور باد سرزمین [[مدین]] از [[لطف]] و [[رحمت]] [[پروردگار]] همان‌گونه که [[قوم ثمود]] دور شدند»<ref>{{متن قرآن|كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيهَا أَلَا بُعْدًا لِمَدْيَنَ كَمَا بَعِدَتْ ثَمُودُ}} «گویی (هرگز) در آن نمی‌زیسته‌اند؛ هان! نابود باد مدین! چنان که ثمود نابود گشت» سوره هود، آیه ۹۵.</ref>. روشن است که منظور از «مدین» در اینجا [[اهل مدین]] است. آنها بودند که از [[رحمت خدا]] دور افتادند<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|قصه‌های قرآن]] ص ۲۱۸.</ref>.
آنچنان طومار زندگانی آنها در هم پیچیده شد که «گویا هرگز ساکن آن [[سرزمین]] نبودند. هفت [[روز]]، گرمای سوزانی سرزمین آنها را فرا گرفت، و مطلقاً نسیمی نمی‌وزید، ناگاه قطعه ابری در [[آسمان]] ظاهر شد و نسیمی وزیدن گرفت، آنها از خانه‌های خود بیرون ریختند و از شدت [[ناراحتی]] به سایۀ [[ابر]] [[پناه]] بردند.
در این هنگام صاعقه‌ای مرگبار از ابر برخاست، صاعقه‌ای با صدای گوش خراش، و به دنبال آن [[آتش]] بر سر آنها فرو ریخت، و لرزه‌ای بر [[زمین]] افتاد، و همگی هلاک و نابود شدند.
تمام آن ثروت‌هایی که به خاطر آن [[گناه]] و [[ظلم و ستم]] کردند و تمام آن کاخ‌ها و زینت‌ها و زرق و برق‌ها و غوغاها، همه از میان رفت و همه خاموش شدند.
سرانجام [[قرآن]] می‌فرماید: «دور باد سرزمین [[مدین]] از [[لطف]] و [[رحمت]] [[پروردگار]] همان‌گونه که [[قوم ثمود]] دور شدند»<ref>{{متن قرآن|كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيهَا أَلَا بُعْدًا لِمَدْيَنَ كَمَا بَعِدَتْ ثَمُودُ}} «گویی (هرگز) در آن نمی‌زیسته‌اند؛ هان! نابود باد مدین! چنان که ثمود نابود گشت» سوره هود، آیه ۹۵.</ref>.
روشن است که منظور از «مدین» در اینجا [[اهل مدین]] است. آنها بودند که از [[رحمت خدا]] دور افتادند.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|قصه‌های قرآن]] ص ۲۱۸.</ref>


== ولادت و نیاکان ==
== رحلت حضرت شعیب و محل دفن ==
در بعضی از نقل‌ها آمده است که [[شعیب]]{{ع}} پس از نابود شدن [[قوم]] خویش به همراه مردمانی که به وی [[ایمان]] آورده بودند، به [[مکه]] آمدند و همان جا ماندند تا مرگشان فرا رسید.


== پدر و مادر ==
در [[روایت]] دیگری آمده است که شعیب{{ع}} پس از نابودی [[مردم]]، به [[مدین]] آمد و در آنجا بود تا وقتی که [[موسی]]{{ع}} بدان [[شهر]] آمد و با وی دیدار کرد و داستان [[ازدواج]] او با دخترانش پیش آمد<ref>راوندی، قصص الانبیاء، ص۱۴۷؛ بحارالانوار، ج۱۲، ص۳۸۵ -۳۸۹.</ref>.
== نام و نسب ==
== کنیه‌ها و القاب ==
== فرزندان ==
== شمایل و صفات ظاهری ==
== صفات و ویژگی‌های شخصیتی ==
== قوم و محل سکونت ==
=== [[قوم شعیب]] ===


== سرگذشت تاریخی ==
در اینکه آیا مردی که موسی در [[شهر مدین]] با او دیدار کرد و بحث ازدواج او با دخترش پیش آمد، شعیب{{ع}} بوده یا شخص دیگری (از بستگان آن حضرت با ایمان آورندگان به شعیب) [[اختلاف]] است. درباره [[عمر]] شعیب{{ع}} نیز اختلاف است. از [[ابن عباس]] نقل شده که شعیب{{ع}} ۲۴۲ سال عمر کرد<ref>راوندی، قصص الانبیاء، ص۱۴۶؛ بحارالانوار، ج۱۲، ص۲۸۶ و ۳۸۷.</ref>. در بعضی از نقل‌ها عمر آن حضرت بیش از این مقدار نقل شده.
== نبوت و رسالت ==
=== [[دین حضرت شعیب]] ===


== امامت و ولایت ==
از [[تواریخ]] و [[روایات]] درباره مدفن شعیب{{ع}} چیزی به دست نیامد، جز آن‌که [[عبدالوهاب نجار]] در [[قصص]] الانبیای خود نوشته که در سرزمین حضرموت قبری است که مردم آن بلاد معتقدند که آنجا [[قبر]] شعیب{{ع}} است. قبر مزبور در شمال شبام قرار دارد و فاصله آن قبر تا شبام دو [[ساعت]] راه است که برای [[زیارت]] آن قبر باید از [[وادی]] ابن علی بگذرند و در اطراف آن قبر نیز اثری از [[عمران]] و آبادی نبوده و کسی جز برای زیارت آن قبر بدان جا نمی‌رود. اما در پایان می‌گوید: من در این که قبر مزبور، قبر [[حضرت شعیب]]{{ع}} باشد، تردید دارم<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۳۵۷.</ref>.
== علم ویژه الهی ==
== عصمت ==
== فضایل و مناقب ==
== سیره ==
== اصحاب ==
== مخالفان و دشمنان ==
== رحلت و محل دفن ==


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
خط ۱۱۴: خط ۱۰۶:
== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه دینی''']]
# [[پرونده:1100842.jpg|22px]] [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|'''قصه‌های قرآن''']]
# [[پرونده:1100842.jpg|22px]] [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|'''قصه‌های قرآن''']]
# [[پرونده:13681351.jpg|22px]] [[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|'''تاریخ انبیاء''']]
# [[پرونده:1100410.jpg|22px]] [[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شعیب (مقاله)|مقاله «شعیب»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}



نسخهٔ کنونی تا ‏۱۷ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۴۸

نام و نسب

درباره نام و نسب حضرت شعیب(ع) میان تاریخ‌نویسان اختلاف است. ابن اثیر در کتاب کامل التواریخ نقل می‌کند که برخی نام آن حضرت را یثرون[۱] ذکر کرده و برخی همان شعیب نوشته‌اند. در لغت نامه دهخدا نقل شده که نام اصلی آن حضرت را یثرن و به فارسی بویب گویند و بعضی یثرون، یثروب و یا یثروب بن بویب هم نوشته‌اند. در تورات هم یثرون آمده است. و معلوم است که در نقل‌های مزبور تحریف راه یافته و نام اصلی یکی از آنها بیشتر نبوده است. جمعی از تاریخ‌نویسان نیز همان نام قرآنی او، یعنی شعیب که در زبان سریانی یترون بوده است را ذکر کرده‌اند[۲].

درباره این که نسب آن حضرت به ابراهیم خلیل(ع) نیز می‌رسد یا نه؟ اختلاف است. جمعی شعیب را از فرزندان مدین بن ابراهیم(ع) می‌دانند، چنان‌که در احوالات ابراهیم(ع) و فرزندان آن حضرت بدان اشاره شد[۳]. یعقوبی پدران آن حضرت را تا مدین این‌گونه نوشته است: شعیب بن نویب بن عیا بن مدین بن ابراهیم[۴]. طبری گوید: شعیب بن صبفون بن عنقاد بن ثابت بن مدین بن ابراهیم[۵]. و مسعودی گفته است: شعیب بن نویت بن رعویل بن مر بن عنقاء بن مدین بن ابراهیم[۶]. در کتاب اثبات الوصیه نیز گوید: شعیب از فرزندان نابت بن ابراهیم بوده و از فرزندان اسماعیل و اسحاق نیست.

در مقابل اینان جمعی گفته‌اند: شعیب از فرزندان ابراهیم(ع) نبوده، بلکه نسب وی به برخی از مردمانی می‌رسد که به ابراهیم(ع)ایمان آورده و با وی به شام مهاجرت کرده بودند، ولی از طرف مادر نسبش به لوط پیغمبر می‌رسد. این قولی است که ابن اثیر از بعضی نقل کرده است[۷] و راوندی نیز به سند خود از وهب روایت کرده که گفته است: شعیب پیغمبر و ایوب(ع) و بلعم بن باعورا نسبشان به کسانی می‌رسد که در روز نجات ابراهیم(ع) از آتش نمرود به آن حضرت ایمان آورده و با وی به شام هجرت کردند و ابراهیم(ع) دختران لوط را به همسری ایشان درآورد و هر پیغمبری پس از ابراهیم(ع) و پیش از بنی‌اسرائیل آمدند، همگی از نسل آنها هستند[۸].[۹]

سرگذشت تاریخی

در سوره اعراف چنین نقل شده است: «ما برادرشان شعیب را به سوی مردم مدین فرستادیم و او به آنها گفت: ای مردم! خدای یگانه را که جز وی معبودی نیست، پرستش کنید. برهان روشنی از جانب پروردگارتان به نزد شما آمده. پیمانه و وزن را کامل دهید و حق مردم را کم ندهید. پس از اصلاح این سرزمین، در آن تباهی مکنید که اگر شما ایمان داشته باشید، این برای شما بهتر است. بر سر راه‌ها ننشینید که مردم را بترسانید و کسی را که به خدا ایمان آورده از راه او باز دارید و منحرفش خواهید. آن زمانی را که مردم اندکی بودید و خداوند زیادتان کرد به یاد آورید و بنگرید عاقبت حال مفسدان چگونه بود...»[۱۰].

برخی از مفسران از این آیه استفاده کرده‌اند که قوم شعیب علاوه بر کم‌فروشی، به این گناه بزرگ هم دچار شده بودند که بر سر راه‌ها کمین کرده و به راهزنی می‌پرداختند. ولی بعید نیست منظور آن حضرت راهزنی از نظر دین و گوهر گران‌بهای ایمان بوده باشد، از این رو در ادامه فرمود: «... و کسی را که به خدا ایمان آورده او را از راه باز دارید و منحرفش خواهید.».. و چنان که بعضی از مفسران گفته‌اند، اینان بر سر راه کسانی که به شعیب(ع) ایمان آورده بودند می‌نشستند و آنها را با تهدید می‌ترساندند که دست از ایمان به شعیب بردارند.

به هر صورت، خدای تعالی در ادامه آیات فوق، پاسخ قوم شعیب را به آن حضرت این‌گونه نقل فرموده است: «بزرگان قوم وی که بزرگی (و گردن‌کشی) می‌کردند، گفتند: ای شعیب! ما تو را با کسانی که به تو ایمان آورده‌اند از دهکده خویش بیرون می‌کنیم یا این که به آیین ما بازگردید»[۱۱].

کسانی که به شعیب ایمان آورده بودند، در پاسخ آن مردم خیره‌سر و نادان چنین گفتند: «اگر پس از آن‌که خدا ما را از آیین شما رهایی داده، دوباره بدان بازگردیم، به خدا افترا بسته (و دروغی ساخته‌ایم) و ما را نشاید که بدان بازگردیم. مگر خدا بخواهد که علم پروردگار ما به همه چیز رساست و ما بر خدا توکل کنیم. پروردگارا! میان ما و قوممان به حق داوری کن که تو بهترین داورانی»[۱۲].

ولی قوم جاهل و مغرور شعیب باز هم به سخنان نادرست خود ادامه دادند و گفتند: «اگر از شعیب پیروی کنید، شما مردمی زیان‌کار خواهید بود»[۱۳].

سرانجام این سرکشی و غرور را خداوند چنین بیان فرموده است: «زلزله ایشان را بگرفت و در خانه‌های خویش بی‌جان شدند و آنها که شعیب را تکذیب کرده بودند، گویی هرگز در آن خانه‌ها نبوده‌اند و مردمی که شعیب را تکذیب کرده بودند، خودشان مردم زیان‌کاری بودند»[۱۴].

در سوره هود چنین آمده است: «برادرشان شعیب را به سوی مدین فرستادیم. وی بدان‌ها گفت: ای مردم! خدای یگانه را بپرستید که معبودی جز او ندارید و از پیمانه و وزن کم ندهید. من کار شما را خوب می‌بینم (و احتیاجی به کم‌فروشی ندارید) و از عذاب روزی که (کافران) را فرا گیرنده است، بر شما بیمناکم. ای مردم! پیمانه و وزن را از روی عدالت تمام بدهید و حق مردم را (در داد و ستد) کم ندهید و به فساد در روی زمین کوشش نکنید. آن‌چه خدا برای شما باقی گذاشته (در معامله صحیح) برای شما بهتر است (از آنچه به وسیله کم‌فروشی به دست آورید) اگر ایمان دارید...»[۱۵]

آن مردم دور از سعادت در پاسخ آن حضرت اظهار کردند: «آیا نماز و دین تو دستورت می‌دهد تا ما چیزهایی را که پدرانمان پرستش می‌کرده‌اند، رها کنیم یا در اموال خویش به هرگونه که می‌خواهیم تصرف نکنیم؟ تو که شخص بردبار و بافهمی هستی»[۱۶].

شعیب بدان‌ها فرمود: «ای مردم! به نظر شما اگر من دلیل آشکاری از پروردگارم داشته باشم و روزی نیکویی از پیش خود روزی‌ام کرده باشد، (چگونه دست از اطاعتش بردارم) و من نمی‌خواهم آن‌چه را از شما منع می‌کنم، خودم مرتکب شوم که هدف من تا آنجا که بتوانم چیزی به جز اصلاح نیست و توفیق من (در دعوت خویش) جز به اراده خدا نیست. بر او توکل می‌کنم و به درگاهش رو می‌آورم. ای مردم! مخالفت و دشمنی با من شما را گرفتار آن بلایی نکند که بر قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح رسید و (زمان یا مکان) قوم لوط از شما چندان دور نیست. از پروردگار خود آمرزش بخواهید و به درگاهش روی توبه آرید که به راستی پروردگار من رحیم و مهربان است».

ولی باز هم تعقل نکردند و نظیر همان سخنان یاوه را در پاسخ آن پیغمبر بزرگوار اظهار داشته و گفتند: «ای شعیب! ما بسیاری از این چیزها را که می‌گویی نمی‌فهمیم و تو را میان خود ناتوان می‌بینیم و اگر به سبب فامیل و طایفه‌ات نبود، سنگ‌سارت می‌کردیم وگرنه تو در برابر ما قدرتی نداری»[۱۷].

شعیب(ع) با منطق نیرومند و محکمی به آنها پاسخ داد و فرمود: «ای مردم! آیا طایفهفامیل) من نزد شما از خدا عزیزترند که شما او را فراموش کرده‌اید و به راستی که پروردگار من بر آن‌چه می‌کنید آگاه است. ای مردم! (حال که چنین است) شما هر چه می‌توانید بکنید و من نیز به وظیفه خود عمل می‌کنم و به زودی خواهید دانست عذاب خوار کننده به چه کسی خواهد رسید و دروغ‌گو کیست... و شما منتظر باشید که من هم با شما منتظر هستم»[۱۸].

یعنی شما منتظر عذاب موعود خدا باشید که من هم چشم به راه فرود آمدن آن بر شما هستم. ابن عباس در این جا گفته است: یعنی شما منتظر عذاب باشید و من هم چشم به راه رحمت و یاری حق هستم.

به هر صورت نتیجه این خیره‌سری در برابر فرستاده حق آن شد که خداوند فرمود: «و چون فرمان ما آمد، شعیب را با کسانی که بدو ایمان آورده بودند با رحمت خویش نجات دادیم و آن کسانی را که ستم کرده بودند، صیحه (آسمانی) فراگرفت و در خانه‌های خویش بی‌جان شدند، گویی هیچ‌گاه در آن نبوده‌اند. نابودی بر مردم مدین باد، چنان‌که قوم هود نابود شدند»[۱۹].

در سوره شعراء داستان این گونه شروع می‌شود: «مردم ایکه پیمبران را تکذیب کردند، آن‌گاه که شعیب به آنها گفت: چرا نمی‌ترسید که من پیغمبری خیر خواه برای شما هستم، پس از خدا بترسید و مرا اطاعت کنید...»[۲۰] به دنبال این سخنان همان گفتاری را که غالباً انبیای دیگر الهی نیز به مردم گوشزد می‌کردند، به قوم خویش فرمود: «و من برای پیغمبری خود مردی از شما نمی‌خواهم که مزد من تنها به عهده پروردگار جهانیان است»[۲۱].

سپس مأموریت خود را به آنان ابلاغ کرد و فرمود: «ای مردم! پیمانه را کامل داده و کم ندهید و با ترازوی درست وزن کنید و از حق مردم کم نگذارید و در زمین به فساد مکوشید و از آن خدایی که شما و مردم گذشته را آفریده است، بترسید»[۲۲] آن مردم بی‌شرم، با کمال بی‌حیایی در پاسخ شعیب گفتند: «ای شعیب! حقاً که تو جادوزده هستی (و جادو شده‌ای). آخر تو جز بشری مانند ما نیستی و ما تو را دروغ‌گو می‌پنداریم»[۲۳].

سپس بی‌حیایی را از حد گذرانده و گفتند: «اگر راست می‌گویی، پاره‌ای از آسمان را روی ما بینداز.»..[۲۴].

شعیب(ع) در پاسخشان فرمود: «پروردگار من به اعمالی که می‌کنید، داناتر است»[۲۵].

سرانجام خداوند عاقبت آنها را چنین نقل فرموده: «آنها شعیب را تکذیب کردند و به عذاب روز (سایه آتش‌بار) دچار گشتند که به راستی عذاب روزی بزرگ بود و در این جریان عبرتی است و بیشتر آنها مؤمن نبودند»[۲۶].[۲۷]

مفاسد اقتصادی قوم شعیب

این پیامبر این برادر دلسوز و مهربان همانگونه که شیوۀ همۀ پیامبران در آغاز دعوت بود نخست آنها را به اساسی‌ترین پایه‌های مذهب یعنی «توحید» دعوت کرد و «گفت: ای قوم! خداوند یگانۀ یکتا را بپرستید که جز او معبودی برای شما نیست»[۲۸].

آنگاه به یکی از مفاسد اقتصادی که از روح شرک و بت‌پرستی سرچشمه می‌گیرد و در آن زمان در میان اهل «مدین» سخت رائج بود اشاره کرد و گفت: «به هنگام خرید و فروش، پیمانه و وزن اشیاء را کم نکنید»[۲۹].

کم کردن پیمانه به معنی کم‌فروشی و نپرداختن حقوق مردم است. رواج این دو کار در میان آنها نشانه‌ای بود از نبودن نظم و حساب و میزان و سنجش در کارهایشان، و نمونه‌ای بود از غارتگری و استثمار و ظلم و ستم در جامعۀ ثروتمند آنها.

قوم شعیب (مردم «ایکه» و «مدین») در یک منطقه حساس تجاری بر سر راه کاروان‌هایی که از حجاز به شام، و از شام به حجاز و مناطق دیگر رفت و آمد می‌کردند قرار داشتند.

می‌دانیم این قافله‌ها در وسط راه، نیازهای فراوانی پیدا می‌کنند که گاهی مردم شهرهایی که در مسیر قرار دارند از این نیازها حداکثر سوءاستفاده را می‌کنند، اجناس آنها را به کمترین قیمت می‌خرند و اجناس خود را به گران‌ترین قیمت می‌فروشند (توجه داشته باشید که در آن زمان بسیاری از معاملات به صورت معامله جنس با جنس انجام می‌شد).

گاه بر اجناسی که می‌خرند هزار عیب می‌گذارند، و جنسی را که در مقابل آن می‌فروشند صد گونه تعریف می‌کنند، و هنگام وزن و پیمانه جنس خود را دقیقاً می‌سنجند و گاه کم‌فروشی می‌کنند ولی جنس دیگران را با بی‌اعتنایی وزن می‌نمایند و گاهی بیشتر از مقدار لازم بر می‌دارند، و چون طرف مقابل به هر حال محتاج و نیازمند است ناچار است به تمام این مسائل تن در دهد! گذشته از کاروان‌هایی که در مسیر راه هستند اهل خود منطقه نیز آنها که ضعیف‌تر و کم درآمدترند و مجبورند جنس خود را با سرمایه‌داران گردن کلفت معامله کنند سرنوشتی بهتر از این ندارند. قیمت متاع، اعم از جنسی را که می‌خرند و جنسی را که می‌فروشند به میل آن ثروتمندان تعیین می‌شود، پیمانه و وزن نیز در هر حال در اختیار آنها است و این بینوای مستضعف باید مانند «مرده‌ای در دست غسال» تسلیم باشد!

شعیب مجدداً روی نظام اقتصادی آنها تأکید می‌کند اگر قبلاً قوم خود را از کم‌فروشی نهی کرده بود در اینجا دعوت به پرداختن حقوق مردم کرده، می‌گوید: «ای قوم! پیمانه و وزن را با عدالت تمام دهید»[۳۰].

سپس قدم از آن فراتر نهاده، می‌گوید: «بر اشیاء و اجناس مردم عیب مگذارید، و چیزی از آنها را کم مکنید»[۳۱].

در پایان باز هم از این فراتر رفته، می‌گوید: «در روی زمین فساد مکنید»[۳۲]. فساد از طریق کم‌فروشی، فساد از طریق غصب حقوق مردم و تجاوز به حق دیگران، فساد به خاطر بر هم زدن میزان‌ها و مقیاس‌های اجتماعی، فساد از طریق عیب گذاشتن بر اموال و اشخاص و بالاخره به خاطر تجاوز به حریم حیثیت و آبرو و ناموس و جان مردم!. سرانجام به آنها گوشزد کرد که افزایش کمیت ثروت ـ ثروتی که از راه ظلم و ستم و استثمار دیگران به‌دست آید ـ سبب بی‌نیازی شما نخواهد بود، بلکه «سرمایۀ حلالی که برای شما باقی می‌ماند هر چند کم و اندک باشد اگر ایمان به خدا و دستورش داشته باشید بهتر است»[۳۳].[۳۴]

آموزه‌های شعیب (ع)

شعیب (ع) در آغاز مردم را به توحید و پس از آن به پرهیز از مفاسد گوناگون اجتماعی، اقتصادی و اخلاقی دعوت کرد. آموزه‌های آن حضرت عبارت‌اند از:

  1. یگانه پرستی: دعوت به یگانه‌پرستی و نفی دیگر خدایان از آموزه‌های محوری شعیب (ع)بود: ﴿وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ[۳۵]. آن حضرت از مردم خواست آمرزش گناهان خود را از پروردگار خویش بخواهند و با ایمان به دعوت توحیدی وی و انجام عمل صالح به سوی خداوند بازگردند و در ادامه، برای ترغیب آنان از رحمت و محبت خداوند نسبت به آنان سخن می‌گفت: ﴿وَاسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ[۳۶].[۳۷]
  2. معاد باوری: اعتقاد به معاد و امید به ثواب و ترس از کیفر اخروی نیز از آموزه‌های حضرت شعیب بود: ﴿وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا فَقَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَارْجُوا الْيَوْمَ الْآخِرَ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ[۳۸].[۳۹]
  3. تقوای الهی: دعوت به تقوای الهی از دیگر آموزه‌های حضرت شعیب (ع) بود: ﴿كَذَّبَ أَصْحَابُ الأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ إِذْ قَالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ أَلا تَتَّقُونَ إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ[۴۰].
  4. نهی از کم فروشی: حضرت شعیب (ع) مردم را از ارتکاب ناهنجاری‌های اجتماعی، به ویژه در حوزه روابط اقتصادی، انواع کم‌فروشی، غش و فریب در معامله و فسادانگیزی نهی می‌کرد: ﴿وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ[۴۱].
  5. نهی از فسادانگیزی: نهی از فسادانگیزی، دیگر آموزه حضرت شعیب (ع) بود: ﴿وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ[۴۲].
  6. ولایت پدر در ازدواج دختر: پیشنهاد شعیب (ع) به موسی (ع) مبنی بر ازدواج با یکی از دختران وی نشان می‌دهد که براساس تعالیم آن حضرت، پدر در موضوع ازدواج دختر دارای ولایت بود و می‌شد منفعتی مانند کار کردن برای مدت زمانی معین را مهریه زن قرار داد: ﴿قَالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هَاتَيْنِ عَلَى أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمَانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرًا فَمِنْ عِنْدِكَ وَمَا أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ[۴۳].[۴۴]

پایان عمر تبهکاران مدین

در سرگذشت اقوام پیشین بارها در قرآن مجید خوانده‌ایم که در مرحله نخست، پیامبران به دعوت آنها به سوی خدا بر می‌خاستند و از هرگونه آگاه‌سازی و اندرز و نصیحت مضایقه نمی‌کردند، در مرحله بعد که اندرزها برای گروهی سود نمی‌داد، روی تهدید به عذاب الهی تکیه می‌کردند، تا آخرین کسانی که آمادگی پذیرش دارند تسلیم حق شوند و به راه خدا باز گردند و اتمام حجت شود، در مرحلۀ سوم که هیچ‌یک از اینها سودی نمی‌داد به حکم سنت الهی در زمینۀ تصفیه و پاکسازی روی زمین، مجازات فرا می‌رسید و این خارهای سر راه را از میان می‌برد.

در مورد قوم شعیب یعنی مردم «مدین» نیز، سرانجام مرحلۀ نهائی فرا رسید، چنانکه قرآن گوید: «هنگامی که فرمان ما (دائر به مجازات این قوم گمراه و ستمکار و لجوج) فرا رسید، نخست شعیب و کسانی را که با او ایمان آورده بودند به برکت رحمت خود از آن سرزمین نجات دادیم»[۴۵]. «سپس فریاد آسمانی و صیحۀ عظیم مرگ‌آفرین، ظالمان و ستمگران را فرو گرفت»[۴۶]. «صیحه» به معنی هرگونه صدای عظیم است، این صیحه احتمالا به وسیلۀ صاعقه و مانند آن بوده است، گاهی ممکن است امواج صوتی به قدری قوی باشد که سبب مرگ گروهی شود.

و به دنبال آن می‌فرماید: «قوم شعیب بر اثر این صیحۀ آسمانی در خانه‌های خود برو افتادند و مردند»[۴۷] و اجساد بی‌جانشان به عنوان درس‌های عبرتی تا مدتی در آنجا بود.

آنچنان طومار زندگانی آنها در هم پیچیده شد که «گویا هرگز ساکن آن سرزمین نبودند. هفت روز، گرمای سوزانی سرزمین آنها را فرا گرفت، و مطلقاً نسیمی نمی‌وزید، ناگاه قطعه ابری در آسمان ظاهر شد و نسیمی وزیدن گرفت، آنها از خانه‌های خود بیرون ریختند و از شدت ناراحتی به سایۀ ابر پناه بردند.

در این هنگام صاعقه‌ای مرگبار از ابر برخاست، صاعقه‌ای با صدای گوش خراش، و به دنبال آن آتش بر سر آنها فرو ریخت، و لرزه‌ای بر زمین افتاد، و همگی هلاک و نابود شدند. تمام آن ثروت‌هایی که به خاطر آن گناه و ظلم و ستم کردند و تمام آن کاخ‌ها و زینت‌ها و زرق و برق‌ها و غوغاها، همه از میان رفت و همه خاموش شدند.

سرانجام قرآن می‌فرماید: «دور باد سرزمین مدین از لطف و رحمت پروردگار همان‌گونه که قوم ثمود دور شدند»[۴۸]. روشن است که منظور از «مدین» در اینجا اهل مدین است. آنها بودند که از رحمت خدا دور افتادند[۴۹].

رحلت حضرت شعیب و محل دفن

در بعضی از نقل‌ها آمده است که شعیب(ع) پس از نابود شدن قوم خویش به همراه مردمانی که به وی ایمان آورده بودند، به مکه آمدند و همان جا ماندند تا مرگشان فرا رسید.

در روایت دیگری آمده است که شعیب(ع) پس از نابودی مردم، به مدین آمد و در آنجا بود تا وقتی که موسی(ع) بدان شهر آمد و با وی دیدار کرد و داستان ازدواج او با دخترانش پیش آمد[۵۰].

در اینکه آیا مردی که موسی در شهر مدین با او دیدار کرد و بحث ازدواج او با دخترش پیش آمد، شعیب(ع) بوده یا شخص دیگری (از بستگان آن حضرت با ایمان آورندگان به شعیب) اختلاف است. درباره عمر شعیب(ع) نیز اختلاف است. از ابن عباس نقل شده که شعیب(ع) ۲۴۲ سال عمر کرد[۵۱]. در بعضی از نقل‌ها عمر آن حضرت بیش از این مقدار نقل شده.

از تواریخ و روایات درباره مدفن شعیب(ع) چیزی به دست نیامد، جز آن‌که عبدالوهاب نجار در قصص الانبیای خود نوشته که در سرزمین حضرموت قبری است که مردم آن بلاد معتقدند که آنجا قبر شعیب(ع) است. قبر مزبور در شمال شبام قرار دارد و فاصله آن قبر تا شبام دو ساعت راه است که برای زیارت آن قبر باید از وادی ابن علی بگذرند و در اطراف آن قبر نیز اثری از عمران و آبادی نبوده و کسی جز برای زیارت آن قبر بدان جا نمی‌رود. اما در پایان می‌گوید: من در این که قبر مزبور، قبر حضرت شعیب(ع) باشد، تردید دارم[۵۲].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. تاریخ طبری، ج۱، ص۲۲۸.
  2. ثعلبی، عرائس الفنون.
  3. مجمع البیان، ج۴، ص۴۴۷ - ۴۵۰.
  4. تاریخ طبری، ج۱، ص۲۲۸.
  5. تاریخ طبری، ج۱، ص۲۲۸.
  6. مروج الذهب، ج۱، ص۶۱.
  7. کامل التواریخ، ج۱، ص۵۴ و ۵۵.
  8. قصص الانبیاء، ص۱۴۶ و ۱۴۷.
  9. رسولی محلاتی، سید هاشم، تاریخ انبیاء ص ۳۴۵.
  10. ﴿وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ * وَلَا تَقْعُدُوا بِكُلِّ صِرَاطٍ تُوعِدُونَ وَتَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِهِ وَتَبْغُونَهَا عِوَجًا وَاذْكُرُوا إِذْ كُنْتُمْ قَلِيلًا فَكَثَّرَكُمْ وَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ «و به سوی مدین، برادرشان شعیب را فرستادیم، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که جز او خدایی ندارید، بی‌گمان برهانی از سوی پروردگارتان برایتان آمده است پس پیمانه و ترازو را تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در این سرزمین پس از سامان یافتن آن تباهی نورزید، این برای شما اگر مؤمن باشید بهتر است * و بر سر هر راهی منشینید که (مردم را) بترسانید و کسانی را که به آن ایمان آورده‌اند از راه خداوند باز دارید و آن را ناراست (و ناهموار) بخواهید و به یاد آورید هنگامی را که اندک بودید و شما را بی‌شمار گردانید و بنگرید که سرانجام تبهکاران چگونه بود» سوره اعراف، آیه ۸۵-۸۶.
  11. ﴿قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ يَا شُعَيْبُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَكَ مِنْ قَرْيَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا «سرکردگان سرکش از قوم او گفتند: ای شعیب! بی‌گمان تو و کسانی را که همراه تو ایمان آورده‌اند، از شهر خود بیرون خواهیم راند یا آنکه به آیین ما باز گردید» سوره اعراف، آیه ۸۸.
  12. ﴿قَدِ افْتَرَيْنَا عَلَى اللَّهِ كَذِبًا إِنْ عُدْنَا فِي مِلَّتِكُمْ بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللَّهُ مِنْهَا وَمَا يَكُونُ لَنَا أَنْ نَعُودَ فِيهَا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّنَا وَسِعَ رَبُّنَا كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنَا رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَأَنْتَ خَيْرُ الْفَاتِحِينَ «اگر به آیین شما -پس از آنکه خداوند ما را از آن رهایی بخشیده است- باز گردیم بی‌گمان بر خداوند دروغ بسته‌ایم و ما را نرسد که به آن باز گردیم مگر آنکه خداوند پروردگار ما بخواهد، دانش پروردگار ما همه چیز را فرا گرفته است، ما بر خداوند توکّل داریم، خداوندا! میان ما و قوم ما به حق داوری فرما و تو بهترین داورانی» سوره اعراف، آیه ۸۹.
  13. ﴿وَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَيْبًا إِنَّكُمْ إِذًا لَخَاسِرُونَ «و سرکردگان کافر از قوم وی گفتند: اگر از شعیب پیروی کنید در آن صورت بی‌گمان زیانکار خواهید بود» سوره اعراف، آیه ۹۰.
  14. ﴿فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ * الَّذِينَ كَذَّبُوا شُعَيْبًا كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيهَا الَّذِينَ كَذَّبُوا شُعَيْبًا كَانُوا هُمُ الْخَاسِرِينَ «آنگاه زمین‌لرزه آنان را فرو گرفت و در خانه‌شان از پا در آمدند * آنان که شعیب را دروغگو می‌شمردند گویی هرگز آنجا به سر نمی‌برده‌اند آنان که شعیب را دروغگو می‌شمردند خود زیانکار بودند» سوره اعراف، آیه ۹۱-۹۲.
  15. ﴿وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ وَلَا تَنْقُصُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ إِنِّي أَرَاكُمْ بِخَيْرٍ وَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ * وَيَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ * بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ * قَالُوا يَا شُعَيْبُ أَصَلَاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ * قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ * وَيَا قَوْمِ لَا يَجْرِمَنَّكُمْ شِقَاقِي أَنْ يُصِيبَكُمْ مِثْلُ مَا أَصَابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صَالِحٍ وَمَا قَوْمُ لُوطٍ مِنْكُمْ بِبَعِيدٍ * وَاسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ * قَالُوا يَا شُعَيْبُ مَا نَفْقَهُ كَثِيرًا مِمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاكَ فِينَا ضَعِيفًا وَلَوْلَا رَهْطُكَ لَرَجَمْنَاكَ وَمَا أَنْتَ عَلَيْنَا بِعَزِيزٍ «و به سوی (قوم) مدین، برادرشان شعیب را (فرستادیم که به ایشان) گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید و در پیمانه و ترازو کم ننهید، من شما را در رفاه می‌یابم و بر شما از عذاب روزی فراگیر می‌هراسم * و ای قوم من! پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید * برنهاده خداوند برای شما بهتر است اگر مؤمن باشید و من بر شما نگهبان نیستم * گفتند: ای شعیب! آیا دینت تو را وا می‌دارد که (به ما بگویی) آنچه را پدرانمان می‌پرستیدند وا نهیم یا با دارایی‌های خود آنچه می‌خواهیم انجام ندهیم؟ بی‌گمان تو خود بردبار راهدانی * گفت: ای قوم من! به من بگویید که اگر برهانی از پروردگار خود داشته باشم و او نیز از نزد خویش به من روزی نیکویی ارزانی داشته باشد (شما چه خواهید کرد؟) و من در آنچه شما را از آن باز می‌دارم نمی‌خواهم با شما مخالفت کنم، تا آنجا که می‌توانم جز اصلاح نظری ندارم و توفیق من جز با خداوند نیست، بر او توکل دارم و به سوی او باز می‌گردم * و ای قوم من! مخالفت با من، شما را وا ندارد که به شما همان رسد که به قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح رسید و (زمان) قوم لوط از شما دور نیست * و از پروردگارتان آمرزش بخواهید سپس به درگاه او توبه کنید، بی‌گمان پروردگار من بخشاینده‌ای دوستدار است * گفتند: ای شعیب! ما بسیاری از آنچه را که می‌گویی درنمی‌یابیم و تو را در میان خویش ناتوان می‌بینیم و اگر (پاس) تبارت نبود تو را سنگسار می‌کردیم و تو در نظر ما توانمند نیستی» سوره هود، آیه ۸۴-۹۱.
  16. ﴿وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ وَلَا تَنْقُصُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ إِنِّي أَرَاكُمْ بِخَيْرٍ وَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ * وَيَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ * بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ * قَالُوا يَا شُعَيْبُ أَصَلَاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ * قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ * وَيَا قَوْمِ لَا يَجْرِمَنَّكُمْ شِقَاقِي أَنْ يُصِيبَكُمْ مِثْلُ مَا أَصَابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صَالِحٍ وَمَا قَوْمُ لُوطٍ مِنْكُمْ بِبَعِيدٍ * وَاسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ * قَالُوا يَا شُعَيْبُ مَا نَفْقَهُ كَثِيرًا مِمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاكَ فِينَا ضَعِيفًا وَلَوْلَا رَهْطُكَ لَرَجَمْنَاكَ وَمَا أَنْتَ عَلَيْنَا بِعَزِيزٍ «و به سوی (قوم) مدین، برادرشان شعیب را (فرستادیم که به ایشان) گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید و در پیمانه و ترازو کم ننهید، من شما را در رفاه می‌یابم و بر شما از عذاب روزی فراگیر می‌هراسم * و ای قوم من! پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید * برنهاده خداوند برای شما بهتر است اگر مؤمن باشید و من بر شما نگهبان نیستم * گفتند: ای شعیب! آیا دینت تو را وا می‌دارد که (به ما بگویی) آنچه را پدرانمان می‌پرستیدند وا نهیم یا با دارایی‌های خود آنچه می‌خواهیم انجام ندهیم؟ بی‌گمان تو خود بردبار راهدانی * گفت: ای قوم من! به من بگویید که اگر برهانی از پروردگار خود داشته باشم و او نیز از نزد خویش به من روزی نیکویی ارزانی داشته باشد (شما چه خواهید کرد؟) و من در آنچه شما را از آن باز می‌دارم نمی‌خواهم با شما مخالفت کنم، تا آنجا که می‌توانم جز اصلاح نظری ندارم و توفیق من جز با خداوند نیست، بر او توکل دارم و به سوی او باز می‌گردم * و ای قوم من! مخالفت با من، شما را وا ندارد که به شما همان رسد که به قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح رسید و (زمان) قوم لوط از شما دور نیست * و از پروردگارتان آمرزش بخواهید سپس به درگاه او توبه کنید، بی‌گمان پروردگار من بخشاینده‌ای دوستدار است * گفتند: ای شعیب! ما بسیاری از آنچه را که می‌گویی درنمی‌یابیم و تو را در میان خویش ناتوان می‌بینیم و اگر (پاس) تبارت نبود تو را سنگسار می‌کردیم و تو در نظر ما توانمند نیستی» سوره هود، آیه ۸۴-۹۱.
  17. ﴿وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ وَلَا تَنْقُصُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ إِنِّي أَرَاكُمْ بِخَيْرٍ وَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ * وَيَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ * بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ * قَالُوا يَا شُعَيْبُ أَصَلَاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ * قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ * وَيَا قَوْمِ لَا يَجْرِمَنَّكُمْ شِقَاقِي أَنْ يُصِيبَكُمْ مِثْلُ مَا أَصَابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صَالِحٍ وَمَا قَوْمُ لُوطٍ مِنْكُمْ بِبَعِيدٍ * وَاسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ * قَالُوا يَا شُعَيْبُ مَا نَفْقَهُ كَثِيرًا مِمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاكَ فِينَا ضَعِيفًا وَلَوْلَا رَهْطُكَ لَرَجَمْنَاكَ وَمَا أَنْتَ عَلَيْنَا بِعَزِيزٍ «و به سوی (قوم) مدین، برادرشان شعیب را (فرستادیم که به ایشان) گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید و در پیمانه و ترازو کم ننهید، من شما را در رفاه می‌یابم و بر شما از عذاب روزی فراگیر می‌هراسم * و ای قوم من! پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید * برنهاده خداوند برای شما بهتر است اگر مؤمن باشید و من بر شما نگهبان نیستم * گفتند: ای شعیب! آیا دینت تو را وا می‌دارد که (به ما بگویی) آنچه را پدرانمان می‌پرستیدند وا نهیم یا با دارایی‌های خود آنچه می‌خواهیم انجام ندهیم؟ بی‌گمان تو خود بردبار راهدانی * گفت: ای قوم من! به من بگویید که اگر برهانی از پروردگار خود داشته باشم و او نیز از نزد خویش به من روزی نیکویی ارزانی داشته باشد (شما چه خواهید کرد؟) و من در آنچه شما را از آن باز می‌دارم نمی‌خواهم با شما مخالفت کنم، تا آنجا که می‌توانم جز اصلاح نظری ندارم و توفیق من جز با خداوند نیست، بر او توکل دارم و به سوی او باز می‌گردم * و ای قوم من! مخالفت با من، شما را وا ندارد که به شما همان رسد که به قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح رسید و (زمان) قوم لوط از شما دور نیست * و از پروردگارتان آمرزش بخواهید سپس به درگاه او توبه کنید، بی‌گمان پروردگار من بخشاینده‌ای دوستدار است * گفتند: ای شعیب! ما بسیاری از آنچه را که می‌گویی درنمی‌یابیم و تو را در میان خویش ناتوان می‌بینیم و اگر (پاس) تبارت نبود تو را سنگسار می‌کردیم و تو در نظر ما توانمند نیستی» سوره هود، آیه ۸۴-۹۱.
  18. ﴿قَالَ يَا قَوْمِ أَرَهْطِي أَعَزُّ عَلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَاتَّخَذْتُمُوهُ وَرَاءَكُمْ ظِهْرِيًّا إِنَّ رَبِّي بِمَا تَعْمَلُونَ مُحِيطٌ * وَيَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَمَنْ هُوَ كَاذِبٌ وَارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ «گفت: ای قوم من! آیا تبارم نزد شما توانمندتر از خداوند است که او را پس پشت افکنده‌اید؛ بی‌گمان پروردگار من فراگیر هر کاری است که انجام می‌دهید * و ای قوم من! هر چه از دستتان برمی‌آید انجام دهید، من نیز انجام می‌دهم، زودا که بدانید بر سر چه کس عذابی که او را خوار سازد خواهد آمد و چه کسی دروغ می‌گوید. و شما چشم به راه باشید من نیز با شما چشم به راه خواهم بود» سوره هود، آیه ۹۲-۹۳.
  19. ﴿وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا شُعَيْبًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَأَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ * كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيهَا أَلَا بُعْدًا لِمَدْيَنَ كَمَا بَعِدَتْ ثَمُودُ «و چون «امر» ما دررسید شعیب و مؤمنان همراه او را با بخشایشی از سوی خویش رهایی بخشیدیم و بانگ آسمانی ستمگران را فرو گرفت و در خانه‌های خود از پا در افتادند * گویی (هرگز) در آن نمی‌زیسته‌اند؛ هان! نابود باد مدین! چنان که ثمود نابود گشت» سوره هود، آیه ۹۴-۹۵.
  20. ﴿كَذَّبَ أَصْحَابُ الْأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ * إِذْ قَالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ أَلَا تَتَّقُونَ * إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ * فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ «اصحاب ایکه» پیامبران را دروغگو شمردند * (یاد کن) آنگاه (را) که شعیب به آنان گفت: آیا پرهیزگاری نمی‌ورزید؟ * من برای شما پیامبری امینم*از خداوند پروا و از من فرمانبرداری کنید!» سوره شعراء، آیه ۱۷۶-۱۷۹.
  21. ﴿وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ * أَوْفُوا الْكَيْلَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ * وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ * وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ * وَاتَّقُوا الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِينَ «و من از شما برای این (پیامبری) پاداشی نمی‌خواهم، پاداش من جز با پروردگار جهانیان نیست * پیمانه را تمام بپیمایید و از کم‌فروشان نباشید * و چون پیمانه می‌کنید تمام بپیمایید و با ترازوی درست وزن کنید؛ این بهتر و نیک‌فرجام‌تر است * و ای قوم من! پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید* و از آن کس که شما و آفریدگان پیشین را آفرید پروا کنید» سوره شعراء، آیه ۱۸۰-۱۸۴.
  22. ﴿وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ * أَوْفُوا الْكَيْلَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ * وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ * وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ * وَاتَّقُوا الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِينَ «و من از شما برای این (پیامبری) پاداشی نمی‌خواهم، پاداش من جز با پروردگار جهانیان نیست * پیمانه را تمام بپیمایید و از کم‌فروشان نباشید * و چون پیمانه می‌کنید تمام بپیمایید و با ترازوی درست وزن کنید؛ این بهتر و نیک‌فرجام‌تر است * و ای قوم من! پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید* و از آن کس که شما و آفریدگان پیشین را آفرید پروا کنید» سوره شعراء، آیه ۱۸۰-۱۸۴.
  23. ﴿قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ * وَمَا أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا وَإِنْ نَظُنُّكَ لَمِنَ الْكَاذِبِينَ * فَأَسْقِطْ عَلَيْنَا كِسَفًا مِنَ السَّمَاءِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ * قَالَ رَبِّي أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ * فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذَابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ كَانَ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ «گفتند: تو بی‌گمان از جادو زدگانی * و تو جز بشری مانند ما نیستی و بی‌گمان ما تو را از دروغگویان می‌دانیم * بنابراین اگر راست می‌گویی پاره‌هایی از آسمان را بر ما فرود آر * گفت: پروردگارم به آنچه انجام می‌دهید داناتر است * پس، او را دروغگو شمردند آنگاه عذاب «روز ابر آتشبار» آنان را فرو گرفت؛ که آن، بی‌گمان عذاب روزی سترگ بود» سوره شعراء، آیه ۱۸۵-۱۸۹.
  24. ﴿فَأَسْقِطْ عَلَيْنَا كِسَفًا مِنَ السَّمَاءِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ * قَالَ رَبِّي أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ * فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذَابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ كَانَ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ * إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ «بنابراین اگر راست می‌گویی پاره‌هایی از آسمان را بر ما فرود آر * گفت: پروردگارم به آنچه انجام می‌دهید داناتر است * پس، او را دروغگو شمردند آنگاه عذاب «روز ابر آتشبار» آنان را فرو گرفت؛ که آن، بی‌گمان عذاب روزی سترگ بود * بی‌گمان در آن نشانه‌ای است و بیشتر آنان مؤمن نبودند» سوره شعراء، آیه ۱۸۷-۱۹۰.
  25. ﴿فَأَسْقِطْ عَلَيْنَا كِسَفًا مِنَ السَّمَاءِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ * قَالَ رَبِّي أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ * فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذَابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ كَانَ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ * إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ «بنابراین اگر راست می‌گویی پاره‌هایی از آسمان را بر ما فرود آر * گفت: پروردگارم به آنچه انجام می‌دهید داناتر است * پس، او را دروغگو شمردند آنگاه عذاب «روز ابر آتشبار» آنان را فرو گرفت؛ که آن، بی‌گمان عذاب روزی سترگ بود * بی‌گمان در آن نشانه‌ای است و بیشتر آنان مؤمن نبودند» سوره شعراء، آیه ۱۸۷-۱۹۰.
  26. ﴿فَأَسْقِطْ عَلَيْنَا كِسَفًا مِنَ السَّمَاءِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ * قَالَ رَبِّي أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ * فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذَابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ كَانَ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ * إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ «بنابراین اگر راست می‌گویی پاره‌هایی از آسمان را بر ما فرود آر * گفت: پروردگارم به آنچه انجام می‌دهید داناتر است * پس، او را دروغگو شمردند آنگاه عذاب «روز ابر آتشبار» آنان را فرو گرفت؛ که آن، بی‌گمان عذاب روزی سترگ بود * بی‌گمان در آن نشانه‌ای است و بیشتر آنان مؤمن نبودند» سوره شعراء، آیه ۱۸۷-۱۹۰.
  27. رسولی محلاتی، سید هاشم، تاریخ انبیاء ص ۳۴۹-۳۵۳.
  28. ﴿وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ وَلَا تَنْقُصُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ إِنِّي أَرَاكُمْ بِخَيْرٍ وَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ «و به سوی (قوم) مدین، برادرشان شعیب را (فرستادیم که به ایشان) گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید و در پیمانه و ترازو کم ننهید، من شما را در رفاه می‌یابم و بر شما از عذاب روزی فراگیر می‌هراسم» سوره هود، آیه ۸۴.
  29. ﴿وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ وَلَا تَنْقُصُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ إِنِّي أَرَاكُمْ بِخَيْرٍ وَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ «و به سوی (قوم) مدین، برادرشان شعیب را (فرستادیم که به ایشان) گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید و در پیمانه و ترازو کم ننهید، من شما را در رفاه می‌یابم و بر شما از عذاب روزی فراگیر می‌هراسم» سوره هود، آیه ۸۴.
  30. ﴿وَيَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ «و ای قوم من! پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره هود، آیه ۸۵.
  31. ﴿وَيَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ «و ای قوم من! پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره هود، آیه ۸۵.
  32. ﴿وَيَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ «و ای قوم من! پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره هود، آیه ۸۵.
  33. ﴿بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ «برنهاده خداوند برای شما بهتر است اگر مؤمن باشید و من بر شما نگهبان نیستم» سوره هود، آیه ۸۶.
  34. مکارم شیرازی، ناصر، قصه‌های قرآن ص ۲۱۲.
  35. «و به سوی مدین، برادرشان شعیب را فرستادیم، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که جز او خدایی ندارید، بی‌گمان برهانی از سوی پروردگارتان برایتان آمده است پس پیمانه و ترازو را تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در این سرزمین پس از سامان یافتن آن تباهی نورزید، این برای شما اگر مؤمن باشید بهتر است» سوره اعراف، آیه ۸۵.
  36. «و از پروردگارتان آمرزش بخواهید سپس به درگاه او توبه کنید، بی‌گمان پروردگار من بخشاینده‌ای دوستدار است» سوره هود، آیه ۹۰.
  37. التبیان، ج۶، ص۵۳؛ المیزان، ج۱۰، ص۳۷۳ - ۳۷۴.
  38. «و به سوی (مردم) مدین، برادرشان شعیب را (فرستادیم) که گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید و به روز بازپسین امیدوار باشید و در این (سر) زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره عنکبوت، آیه ۳۶.
  39. التبیان، ج۸، ص۲۰۷ - ۲۰۸؛ مجمع البیان، ج۸، ص ۴۴۴؛ المیزان، ج۱۶، ص۱۲۶.
  40. ««اصحاب ایکه» پیامبران را دروغگو شمردند (یاد کن) آنگاه (را) که شعیب به آنان گفت: آیا پرهیزگاری نمی‌ورزید؟ من برای شما پیامبری امینم. پس، از خداوند پروا کنید و از من فرمان برید» سوره شعراء، آیه ۱۷۶-۱۷۹.
  41. «و به سوی مدین، برادرشان شعیب را فرستادیم، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که جز او خدایی ندارید، بی‌گمان برهانی از سوی پروردگارتان برایتان آمده است پس پیمانه و ترازو را تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در این سرزمین پس از سامان یافتن آن تباهی نورزید، این برای شما اگر مؤمن باشید بهتر است» سوره اعراف، آیه ۸۵.
  42. «و به سوی مدین، برادرشان شعیب را فرستادیم، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که جز او خدایی ندارید، بی‌گمان برهانی از سوی پروردگارتان برایتان آمده است پس پیمانه و ترازو را تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در این سرزمین پس از سامان یافتن آن تباهی نورزید، این برای شما اگر مؤمن باشید بهتر است» سوره اعراف، آیه ۸۵.
  43. «(شعیب) گفت: می‌خواهم یکی از این دو دخترم را همسر تو کنم بنابر آنکه هشت سال برای من کار کنی و اگر به ده سال رساندی آن دیگر با توست و من نمی‌خواهم بر تو سخت بگیرم؛ اگر خدا بخواهد مرا از شایستگان خواهی یافت» سوره قصص، آیه ۲۷.
  44. اسدی، علی، مقاله «شعیب»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  45. ﴿وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا شُعَيْبًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَأَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ «و چون «امر» ما دررسید شعیب و مؤمنان همراه او را با بخشایشی از سوی خویش رهایی بخشیدیم و بانگ آسمانی ستمگران را فرو گرفت و در خانه‌های خود از پا در افتادند» سوره هود، آیه ۹۴.
  46. ﴿وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا شُعَيْبًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَأَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ «و چون «امر» ما دررسید شعیب و مؤمنان همراه او را با بخشایشی از سوی خویش رهایی بخشیدیم و بانگ آسمانی ستمگران را فرو گرفت و در خانه‌های خود از پا در افتادند» سوره هود، آیه ۹۴.
  47. ﴿وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا شُعَيْبًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَأَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ «و چون «امر» ما دررسید شعیب و مؤمنان همراه او را با بخشایشی از سوی خویش رهایی بخشیدیم و بانگ آسمانی ستمگران را فرو گرفت و در خانه‌های خود از پا در افتادند» سوره هود، آیه ۹۴.
  48. ﴿كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيهَا أَلَا بُعْدًا لِمَدْيَنَ كَمَا بَعِدَتْ ثَمُودُ «گویی (هرگز) در آن نمی‌زیسته‌اند؛ هان! نابود باد مدین! چنان که ثمود نابود گشت» سوره هود، آیه ۹۵.
  49. مکارم شیرازی، ناصر، قصه‌های قرآن ص ۲۱۸.
  50. راوندی، قصص الانبیاء، ص۱۴۷؛ بحارالانوار، ج۱۲، ص۳۸۵ -۳۸۹.
  51. راوندی، قصص الانبیاء، ص۱۴۶؛ بحارالانوار، ج۱۲، ص۲۸۶ و ۳۸۷.
  52. رسولی محلاتی، سید هاشم، تاریخ انبیاء ص ۳۵۷.