معجزه در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '== مفهوم‌شناسی ==' به '== معناشناسی ==')
 
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = معجزه| عنوان مدخل  = معجزه| مداخل مرتبط = [[معجزه در لغت]] - [[معجزه در قرآن]] - [[معجزه در کلام اسلامی]] - [[معجزه در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = معجزه| عنوان مدخل  = معجزه| مداخل مرتبط = [[معجزه در لغت]] - [[معجزه در قرآن]] - [[معجزه در کلام اسلامی]] - [[معجزه در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
== مقدمه ==
== مقدمه ==
یکی از صفات [[انسان کامل]]، [[توانایی]] در انجام «[[معجزه]]» و «[[کرامت]]» است. [[جرجانی]] معجزه را امر خارق‌ العاده‌ای دانسته است که به خیر و [[سعادت]]، [[دعوت]] می‌کند و مقرون به دعوی [[نبوّت]] است و مقصود از آن اظهار [[صدق]] کسی است که مدّعی است فرستاده خداست<ref>جرجانی، کتاب التعریفات، ۹۶ (باب المیم).</ref>. تهانوی، معجزه را اسم فاعل از [[اعجاز]] و آن را چیزی دانسته که [[بشر]] عاجز است همانند آن را بیاورد<ref>تهانوی، محمد علی، کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج۲، ص۱۵۷۵.</ref>.
یکی از صفات [[انسان کامل]]، [[توانایی]] در انجام «[[معجزه]]» و «[[کرامت]]» است. [[جرجانی]] معجزه را امر خارق‌ العاده‌ای دانسته است که به خیر و [[سعادت]]، [[دعوت]] می‌کند و مقرون به دعوی [[نبوّت]] است و مقصود از آن اظهار [[صدق]] کسی است که مدّعی است فرستاده خداست<ref>جرجانی، کتاب التعریفات، ۹۶ (باب المیم).</ref>. تهانوی، معجزه را اسم فاعل از [[اعجاز]] و آن را چیزی دانسته که [[بشر]] عاجز است همانند آن را بیاورد<ref>تهانوی، محمد علی، کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج۲، ص۱۵۷۵.</ref>.
خط ۶: خط ۷:


[[متکلمان شیعه]] پس از بیان صفاتی که باید مدعی [[نبوت]] داشته باشد، [[ظهور]] معجزه به دست [[نبی]] را راه [[شناخت صدق]] او دانسته و گفته‌اند: معجزه، ثبوت چیزی است که عادی نیست یا [[نفی]] چیزی است که عادی است همراه با [[خرق عادت]] و مطابقت با ادعا. و ثبوت و نفی در اعجاز، یکسان است؛ زیرا فرقی بین [[قلب]] [[عصا]] به مار، و بین منع [[قادر]]، از برداشتن کوچک‌ترین اشیاء نیست و خرق عادت را شرط کردیم؛ زیرا کار عادی یا نفی آن، بر صدق دلالت نمی‌کند و گفتیم باید با ادعا مطابقت داشته باشد؛ زیرا کسی که [[ادعای نبوت]] می‌کند و معجزه خود را به خوب کردن [[کور]] اسناد می‌دهد؛ ولی نه تنها کور را [[بینا]] نکند بلکه او را کر هم بکند، در دعوی خود صادق نیست <ref>علامه حلی، کشف المراد، ص۳۵۰.</ref>.<ref>[[حسین روحانی‌نژاد|روحانی‌نژاد، حسین]]، [[ولایت‌شناسی (مقاله)| مقاله «ولایت‌شناسی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۱۶۱.</ref>
[[متکلمان شیعه]] پس از بیان صفاتی که باید مدعی [[نبوت]] داشته باشد، [[ظهور]] معجزه به دست [[نبی]] را راه [[شناخت صدق]] او دانسته و گفته‌اند: معجزه، ثبوت چیزی است که عادی نیست یا [[نفی]] چیزی است که عادی است همراه با [[خرق عادت]] و مطابقت با ادعا. و ثبوت و نفی در اعجاز، یکسان است؛ زیرا فرقی بین [[قلب]] [[عصا]] به مار، و بین منع [[قادر]]، از برداشتن کوچک‌ترین اشیاء نیست و خرق عادت را شرط کردیم؛ زیرا کار عادی یا نفی آن، بر صدق دلالت نمی‌کند و گفتیم باید با ادعا مطابقت داشته باشد؛ زیرا کسی که [[ادعای نبوت]] می‌کند و معجزه خود را به خوب کردن [[کور]] اسناد می‌دهد؛ ولی نه تنها کور را [[بینا]] نکند بلکه او را کر هم بکند، در دعوی خود صادق نیست <ref>علامه حلی، کشف المراد، ص۳۵۰.</ref>.<ref>[[حسین روحانی‌نژاد|روحانی‌نژاد، حسین]]، [[ولایت‌شناسی (مقاله)| مقاله «ولایت‌شناسی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۱۶۱.</ref>
== مفهوم‌شناسی ==
== معناشناسی ==
[[معجزه]] از ریشه «عجز» است که به معنی ناتوان‌شدن از انجام کاری می‌باشد<ref>جوهری، صحاح تاج اللغة، ۳/۸۸۳–۸۸۴؛ فیومی، مصباح المنیر، ۳۹۳؛ طریحی، مجمع البحرین، ۴/۲۴–۲۵.</ref> معجزه به کاری گفته می‌شود که دیگران از انجام آن عاجزند.<ref>تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۲/۱۵۷۵.</ref> در اصطلاح، [[امر]] خارق عادتی است که در [[مقام اثبات]] [[نبوت]] رخ می‌دهد و همراه با [[تحدی]] و معارضه‌ طلبی است؛ بدون اینکه معارضی داشته باشد.<ref>خواجه‌نصیر، تلخیص المحصل، ۳۵۰؛ حلی، کشف المراد، ۳۵۰–۳۵۱؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۲۲۲–۲۲۷.</ref> از دیدگاه [[امامیه]]، گاهی [[امام]] [[معصوم]]{{ع}} نیز برای [[اثبات امامت]] خود، معجزه نشان می‌دهد.<ref>حلی، الباب الحادی عشر، ۱۲؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۵/۳۵۳.</ref> [[امام‌ خمینی]] نیز، معجزه را امری می‌داند که با [[اراده خداوند]] از شخص مدعی نبوت ظاهر شده است تا نشانه‌ای بر [[صدق]] ادعای او باشد.<ref>امام‌ خمینی، کشف اسرار، ۴۵.</ref> معجزه با مفاهیمی مانند [[کرامت]]، [[سحر]] و ارهاص مرتبط است.<ref>[[احمد علی محسنی|محسنی، احمد علی]]، [[معجزه (مقاله)| مقاله «معجزه»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۹، ص ۴۱۴ – ۴۱۹.</ref>.
[[معجزه]] از ریشه «عجز» است که به معنی ناتوان‌شدن از انجام کاری می‌باشد<ref>جوهری، صحاح تاج اللغة، ۳/۸۸۳–۸۸۴؛ فیومی، مصباح المنیر، ۳۹۳؛ طریحی، مجمع البحرین، ۴/۲۴–۲۵.</ref> معجزه به کاری گفته می‌شود که دیگران از انجام آن عاجزند.<ref>تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۲/۱۵۷۵.</ref> در اصطلاح، [[امر]] خارق عادتی است که در [[مقام اثبات]] [[نبوت]] رخ می‌دهد و همراه با [[تحدی]] و معارضه‌ طلبی است؛ بدون اینکه معارضی داشته باشد.<ref>خواجه‌نصیر، تلخیص المحصل، ۳۵۰؛ حلی، کشف المراد، ۳۵۰–۳۵۱؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۲۲۲–۲۲۷.</ref> از دیدگاه [[امامیه]]، گاهی [[امام]] [[معصوم]]{{ع}} نیز برای [[اثبات امامت]] خود، معجزه نشان می‌دهد.<ref>حلی، الباب الحادی عشر، ۱۲؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۵/۳۵۳.</ref> [[امام‌ خمینی]] نیز، معجزه را امری می‌داند که با [[اراده خداوند]] از شخص مدعی نبوت ظاهر شده است تا نشانه‌ای بر [[صدق]] ادعای او باشد.<ref>امام‌ خمینی، کشف اسرار، ۴۵.</ref> معجزه با مفاهیمی مانند [[کرامت]]، [[سحر]] و ارهاص مرتبط است.<ref>[[احمد علی محسنی|محسنی، احمد علی]]، [[معجزه (مقاله)| مقاله «معجزه»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۹، ص ۴۱۴ – ۴۱۹.</ref>.


خط ۸۸: خط ۸۹:


[[رده:معجزه]]
[[رده:معجزه]]
[[رده:شرایط نبوت]]
[[رده:مدخل‌های تلخیص شده]]
[[رده:مدخل‌های در انتظار تلخیص]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۰ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۵۱

مقدمه

یکی از صفات انسان کامل، توانایی در انجام «معجزه» و «کرامت» است. جرجانی معجزه را امر خارق‌ العاده‌ای دانسته است که به خیر و سعادت، دعوت می‌کند و مقرون به دعوی نبوّت است و مقصود از آن اظهار صدق کسی است که مدّعی است فرستاده خداست[۱]. تهانوی، معجزه را اسم فاعل از اعجاز و آن را چیزی دانسته که بشر عاجز است همانند آن را بیاورد[۲].

شارح قبسات میرداماد در شرح خود آورده است که: واژه معجزه از عجز در مقابل قدرت، مأخوذ است و حقیقت اعجاز، اثبات معجزاست، سپس برای اظهار آن، استعاره آورده شده، سپس در چیزی که سبب عجز است، استعمال شده است. «تاء» در لفظ «معجزة» برای نقل از وصفیت به اسمیّت است، چنانکه در حقیقة و برخی گفته‌اند «تاء» برای مبالغه است، چنانکه در علامة؛ سپس تفسیر شده است به اینکه معجزه امر خارق‌العاده‌ای است که مقرون به تحدّی قولی یا حکمی است. و امر خارق‌العاده گفته شده تا فعلی چون جوشش آب از بین انگشتان را و عدم فعل مثل عدم احراق آتش را شامل شود[۳].

متکلمان شیعه پس از بیان صفاتی که باید مدعی نبوت داشته باشد، ظهور معجزه به دست نبی را راه شناخت صدق او دانسته و گفته‌اند: معجزه، ثبوت چیزی است که عادی نیست یا نفی چیزی است که عادی است همراه با خرق عادت و مطابقت با ادعا. و ثبوت و نفی در اعجاز، یکسان است؛ زیرا فرقی بین قلب عصا به مار، و بین منع قادر، از برداشتن کوچک‌ترین اشیاء نیست و خرق عادت را شرط کردیم؛ زیرا کار عادی یا نفی آن، بر صدق دلالت نمی‌کند و گفتیم باید با ادعا مطابقت داشته باشد؛ زیرا کسی که ادعای نبوت می‌کند و معجزه خود را به خوب کردن کور اسناد می‌دهد؛ ولی نه تنها کور را بینا نکند بلکه او را کر هم بکند، در دعوی خود صادق نیست [۴].[۵]

معناشناسی

معجزه از ریشه «عجز» است که به معنی ناتوان‌شدن از انجام کاری می‌باشد[۶] معجزه به کاری گفته می‌شود که دیگران از انجام آن عاجزند.[۷] در اصطلاح، امر خارق عادتی است که در مقام اثبات نبوت رخ می‌دهد و همراه با تحدی و معارضه‌ طلبی است؛ بدون اینکه معارضی داشته باشد.[۸] از دیدگاه امامیه، گاهی امام معصوم(ع) نیز برای اثبات امامت خود، معجزه نشان می‌دهد.[۹] امام‌ خمینی نیز، معجزه را امری می‌داند که با اراده خداوند از شخص مدعی نبوت ظاهر شده است تا نشانه‌ای بر صدق ادعای او باشد.[۱۰] معجزه با مفاهیمی مانند کرامت، سحر و ارهاص مرتبط است.[۱۱].

پیشینه

معجزه، پیشینه‌ای به قدمت ادیان الهی دارد و انبیای الهی(ع)، غالباً برای اثبات ادعای خود به معجزه تمسک می‌جستند ﴿وَمَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَا مُوسَى قَالَ هِيَ عَصَايَ أَتَوَكَّأُ عَلَيْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِي وَلِيَ فِيهَا مَآرِبُ أُخْرَى قَالَ أَلْقِهَا يَا مُوسَى فَأَلْقَاهَا فَإِذَا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعَى قَالَ خُذْهَا وَلا تَخَفْ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الأُولَى وَاضْمُمْ يَدَكَ إِلَى جَنَاحِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاء مِنْ غَيْرِ سُوءٍ آيَةً أُخْرَى[۱۲]، ﴿إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ[۱۳]، ﴿أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ[۱۴] بشر نیز از گذشته دور در هنگام بیماری، جنگ و نجات از مرگ، به دنبال معجزه (به معنای اعم آن) بوده است تا از این امور رهایی یابد.[۱۵] ادیان و مذاهب الهی از معجزهسخن گفته‌اند و آن را نشانه رسالت آسمانی به منزله دلیل استواری که خداوند به پیامبران خود می‌دهد، می‌دانستند[۱۶] چنان‌که در مسیحیت معجزه به حوادثی گفته می‌شود که با مداخله عامل ربوبی، در روند طبیعی امور به صورت خارق عادت بر خلاف نظم طبیعی محقق می‌شود.[۱۷] در ادیان الهی نیز هر یک از انبیا(ع) به فراخور زمان خود معجزاتی آورده‌اند. در دین زرتشت، یهود و مسیحیت معجزاتی از انبیا(ع) گزارش شده است.[۱۸]

قرآن کریم به معجزه انبیا(ع) اشاره کرده است؛ مانند زنده‌کردن مردگان، شفادادن بیماران توسط حضرت عیسی(ع)،﴿وَرَسُولًا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ[۱۹] تبدیل‌ شدن عصای موسی(ع) به مار﴿وَأَلْقِ مَا فِي يَمِينِكَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا إِنَّمَا صَنَعُوا كَيْدُ سَاحِرٍ وَلَا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتَى[۲۰] و شکافته‌ شدن رود نیل ﴿فَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنِ اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَكَانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ[۲۱].

در روایات نیز به بعضی از معجزات انبیا(ع) اشاره شده است؛[۲۲] مانند معجزه پیامبر اسلام(ص) در صدازدن درخت و اجابت آنکه برای اثبات نبوت ایشان درخواست شده بود.[۲۳] نخستین آثار در موضوع اعجاز در اواخر قرن سوم شکل گرفت که سرانجام به تدوین کتاب‌های مستقلی چون اعجاز القرآن باقلانی انجامید.

این بحث در آثار مفسران اسلامی[۲۴] و متکلمان[۲۵] گسترش یافت[۲۶] و اندیشمندانی چون محسن نیشابوری، محمد بن‌ زید واسطی و شیخ مفید دربارهٔ اعجاز قرآن کتاب‌هایی نگاشتند[۲۷] و در آنها مباحثی چون انواع اعجاز قرآن را بحث کردند.[۲۸]

امام‌ خمینی افزون بر مفهوم‌شناسی معجزه و اثبات‌پذیری آن، دلالت معجزه بر خداوند و صدق پیامبر(ص) را نیز تحلیل و بررسی کرده است.[۲۹] ایشان در بیان وجه اعجاز قرآن، راه جدیدی پیش می‌گیرد.[۳۰].[۳۱]

حقیقت و اقسام معجزه

به اعتقاد برخی حکما، معجزه و کرامت ناشی از قوت نفس و کم‌شدن مشغولیت‌های حس ظاهر است که نفس می‌تواند با علم و عمل و ریاضت‌های نفسانی قدرت یابد و با اراده خود موجوداتی را خلق یا هلاک سازد یا بر امور غیبی اطلاع پیدا کند[۳۲]

امام‌ خمینی با گواه‌ گرفتن سخن برخی حکما چون ابن‌ سینا،[۳۳] شیخ اشراق[۳۴] و ملاصدرا،[۳۵] معجزه را مبتنی بر سه امر می‌داند:

  1. خاصیتی که در نفس پدید می‌آید که اجسام نزد آن خاضع می‌گردند و نفس می‌تواند صورت و حقیقت آنها را تغییر دهد.
  2. قوه نظری نفس که به واسطه آن، نفس صفا و نزاهتی پیدا می‌کند که می‌تواند فیض و علوم عقلی را از مبادی عالیه دریافت کند.
  3. قوه متخیله شخص قدرت می‌یابد و می‌تواند به عالم غیب و عالم مثال در بیداری، متصل شود و از آن اطلاع یابد.[۳۶]

به اعتقاد ایشان، اگرچه حقیقت معجزه بر این سه امر است، اما حقیقت و ماهیت اصلی معجزه، از قدرت مطلق الهی بهره می‌برد و قدرت خداوند را آشکار می‌سازد و با اذن الهی تحقق می‌یابد تا بدین وسیله، ارتباط با وحی و رسالت پیامبر(ص) از ناحیه خداوند اثبات شود.[۳۷]

برخی متکلمان همچون اشاعره از آنجاکه اصل علیت و تأثیر میان اشیا را منکر بودند، در تبیین حقیقت معجزه و توجیه وقوع امر خارق عادت درماندند.[۳۸] امام‌ خمینی همانند برخی حکما،[۳۹] معجزه را به قولی و فعلی تقسیم می‌کند؛ اعجاز قولی، مانند قرآن است که حقایقی فوق توانایی بشری دارد و اعجاز فعلی، مانند شق‌القمر است که عملی خارج از تواناییبشر است.[۴۰]

فلاسفه اسلامی معجزه فعلی را واقعیتی می‌دانند که هیچ‌گاه خارج از نظام علت و معلول نبوده است.[۴۱] معجزه اگرچه امری بیرون از جریان عادی و طبیعی شمرده می‌شود، اما جزو نظام عالم است و تحت شمول و حاکمیت قانون‌مند عالم می‌باشد.[۴۲] عرفا[۴۳] نیز دراین‌باره با تکیه بر نظریه تجلی و با توجه به مقدماتی چون اقتضای اسم الهی برای ظهور، تنازع اسما و حکومت اسم اعظم وقوع معجزات را تبیین کرده‌اند.[۴۴]

امام‌ خمینی نیز معجزات را خلاف قانون علیت نمی‌داند و معتقد است معجزات و کرامات و اطلاع بر غیب که در نظر مادیون امری غیر ممکن است، در پیشرفت‌های علمی جهان امروز، از امور ممکن و بدیهی به‌شمار می‌رود؛ چنان‌که در علم امروز با هیپنوتیزم (خواب مغناطیسی) بعضی از آثار غیر طبیعی آنها، مانند غیب‌گویی، اثبات شده است و چه بسا ممکن است اموری که در جهان امروز خارق عادت به حساب می‌آید، در آینده به حقیقت‌شان پی برده شود.[۴۵].[۴۶]

فرق معجزه با اِرهاص، کرامت و سحر

تفاوت با کرامت

اهل معرفت، معجزات را مختصّ به انبیاء (ع) می‌دانند و کرامت را که شبیه به معجزه انبیاء، می‌دانند، مختص به اولیاء و فرق بین معجزه و کرامت را در این می‌دانند که نبیّ آن را دلیل و برهان بر صحّت ادعای خود در رسالت قرار می‌دهد و هر زمان به آن حاجت باشد، می‌آورد و به آن تحدّی می‌کند و اظهار آن بر او واجب است، و اما ولیّ، گاهی کرامت بر دست او جاری می‌شود در حالی که خود او قصد ندارد، و گاهی هم با آنکه می‌خواهد بر دست او جاری شود، قدرت ندارد، و نیز آوردن کرامت و اظهار آن بر او واجب نیست[۴۷].

انبیاء و اولیاء تا ضرورت اقتضا نکند، به اظهار معجزه و کرامت که منشأ ربوبی دارد، روی نمی‌آورند؛ بلکه به‌جای آن، عبودیت و بندگی خود را آشکار می‌کنند. نیز در سخنان آنان بیشتر تقدیس به چشم می‌خورد تا تشبیه؛ لذا در سخنان آنان از شطح و طامات اثری نیست؛ چراکه به باور امام خمینی، حفظ مقام عبودیت و ادب در حضرت ربوبیت، اقتضا می‌کند که سالک طریق شریعت، از انانیت و عبودیت نفس به کلی بپرهیزد و بیشتر به تقدیس و تنزیه که از خطرات دورتر است، بپردازد و از تشبیه بپرهیزد؛ لذا در لسان اولیاء تقدیس و تنزیه، بیشتر متداول است تا تشبیه. أئمه (ع) در مقام تقدیس و تنزیه به صراحت از آن سخن می‌گفتند؛ ولی در مقام تشبیه، در کلمات کمّل، از اصحاب وحی و تنزیل، تصریح به آن کم دیده می‌شود؛ بلکه سخن به رمز می‌گفتند و از تصریح، پرهیز می‌کردند. به نظر حضرت امام شطحیّاتی که از بعض اصحاب مکاشفه و سلوک و ارباب ریاضت، سرزده است، بیانگر نقصان سلوکشان و بقای انانیّت در سرّشان یا سرّ سرشان است و نفس آنان به فرعونیّت بر آنان جلوه کرده است[۴۸].

اما سالکان طریق شریعت، انانیّت و عبودیّت نفس خود را به کلی دور می‌افکندند، طهارت نفس را وجهه همت خود قرار می‌دادند و توجّهی به اظهار قدرت و سلطه نمی‌کردند و در عالی‌ترین مرتبه توحید و تقدیس بودند و کثرت، حجاب وحدت و توحید و توحید و وحدت، حجاب کثرت نبود و این نبود جز به علت قوّت سلوک و طهارت نفوس و عدم ظهورشان به ربوبیّت که شأن ربّ مطلق است، با آنکه هیولای عالم امکان در تسخیر و اختیار ولی بود و می‌توانست به اذن الهی هرگونه بخواهد در آن تصرف کند. در منظومه فکری و اجتماعی امام سر اینکه انبیای مرسلین و اولیای راشدین (ع)، از اظهار معجزات و کراماتی که ریشه‌های آنها اظهار ربوبیّت و قدرت و سلطنت و ولایت در عوالم عالی و سافل بود، امتناع می‌کردند، مگر در مواردی که مصلحت اظهار آن را اقتضا می‌کرد و در همان موارد اندک هم به نماز و توجّه به درگاه ربّ‌الارباب می‌پرداختند و اظهار ذلّت و مسکنت و عبودیت می‌کردند.

و امّا اصحاب طلسمات و نیرنگ‌ها، و ارباب سحر و شعبده و ریاضت‌هایی که ریشه‌های آنها اتصال به عالم جنّ و شیاطین است، که همان ملکوت سفلایی است که ظلّ ظلمانی عالم ملک است و در مقابل ظلّ نورانی آن، که ملکوت علیا، و عالم ملائکه است، قرار دارد، همواره در مقام اظهار قدرت و ابراز تصرّفشان می‌بینی؛ زیرا عشق فراوان به انانیّت خود و شوق زیاد به حیثیّت نفوس‌شان دارند. آنان در حقیقت بندگان بت‌های نفس خویش هستند و از پروردگار عالم، غافل‌اند و جهنّم محیط بر کافران است[۴۹].[۵۰]

تفاوت با اِرهاص و سحر

«ارهاص» به معنای کارهای خارق عادتی است که پیامبران پیش از بعثت انجام می‌دادند تا مردم با مشاهده آنها، آماده شنیدن دعوت ایشان شوند.[۵۱] اندیشمندان حقیقت معجزه را با سحر و شعبده متفاوت می‌دانند؛ زیرا معجزه از یک واقعیت و غرض الهی سرچشمه می‌گیرد؛ اما سحر و شعبده، اغراض دنیوی دارد و نوعی تصرف در حواس انسان است؛ به گونه‌ای که حواس انسان چیزی را می‌بیند یا می‌شنود که حقیقت ندارد.[۵۲]

امام‌ خمینی در بیان تفاوت معجزه با سحر و شعبده می‌گوید معجزه بدون آلات طبیعی صورت می‌گیرد، اما غیر معجزه، به آلات طبیعی نیاز دارد.[۵۳] از سوی دیگر، معجزات و کرامات با هدف بسط ربوبیت حق، صورت می‌گرفته، نه با قصد اظهار قدرت شخصی. از این‌رو قصد انبیا(ع) در انجام معجزات، ظاهرساختن ربوبیت حق در مظهر کامل و توجه‌دادن مردم به خداوند بوده است.[۵۴] افزون بر آنکه معجزات تأثیر خارجی داشته، انبیا(ع) به اذن خداوند، قدرت دارند موجوداتی را تحقق ببخشند یا هلاک کنند،[۵۵] ایشان معجزه را دلیل صدق مدعی مقام نبوت می‌داند که بشر را به طرف هدایت دعوت می‌کند که بدون اذن الهی محقق نمی‌شود؛ بر خلاف جادو، سحر و شعبده که مردم را گمراه می‌کنند، و یاد دادن و یاد گرفتن، همچنین کار و کسب با آنها حرام است.[۵۶].[۵۷]

شرایط معجزه

امام‌ خمینی و دیگر اندیشمندان مسلمان، برای معجزه شرایطی ذکر کرده‌اند؛ از آن جمله

  1. معجزه امری خارق عادت است که دیگران قادر به انجام آن نیستند.[۵۸]
  2. وقوع معجزه به دست پیامبر(ع) و به دنبال ادعای نبوّت رخ می‌دهد.[۵۹] این امر مانند زنده‌شدن مرده از جانب خداوند یا به امر اوست.[۶۰]
  3. معجزه همراه با تحدّی و مبارزه‌طلبی است؛ تحدی‌ای که از معارضه سالم بماند و کسی نتواند مثل آن بیاورد.[۶۱]
  4. معجزه قابل تعلیم و تعلّم نیست.[۶۲]
  5. معجزه لزوماً با ادعای نبوت منطبق و همراه است و آن را تکذیب نمی‌کند.[۶۳]
  6. معجزه پیش از ادعای نبوت واقع نمی‌شود.[۶۴].[۶۵]

دلالت معجزه

بیشتر اندیشمندان، معجزه را دلیل نبوت انبیا(ع) می‌دانند؛[۶۶] زیرا ادعای رسالت از ناحیه خداوند امری است که حس و تجربه نمی‌توانند آن را اثبات کنند؛ از این‌رو لازم است امری خارق عادت این امر را تصدیق کند.[۶۷]

امام‌ خمینی دلالت معجزه را گسترده‌تر از این می‌داند و معتقد است در مواردی اظهار معجزات پیامبران، برای بسط ربوبیت حق‌تعالی و اظهار آن در مظهر انسان کامل است.[۶۸] به اعتقاد ایشان، از آنجا که در معجزه نوعی اظهار ربوبیت وجود دارد، انبیای الهی(ع) جز در مواردی که مصلحت اقتضا کند، از اظهار معجزات امتناع می‌کردند. امام‌ خمینی دلالت معجزه را دارای مراتبی می‌داند و معتقد است معجزات فعلی، تنها برای عوام مردم و انسان‌های ظاهربین است؛ اما برای عقلا و حکما، اتقان و استواری معجزات قولی، مانند احکام و قوانین قرآن، بهترین دلیل است.[۶۹] ایشان مانند دیگر اندیشمندان،[۷۰] اثبات معجزه فعلی را از طریق مشاهدات حسی و روایات متواتر می‌داند؛ اما معجزه قولی به اعتقاد ایشان با دلیل عقلی قابل اثبات است.[۷۱].[۷۲]

اعجاز قرآن

قرآن کریم خود را معجزه‌ای معرفی کرده است که همه جن و انس از آوردن مثل آن عاجز هستند﴿قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا[۷۳] و معجزه بودن خود را برای تمام بشر در تمام دوره‌ها اعلان کرده است. ﴿أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ[۷۴] [۷۵]

مسئله اعجاز در قرآن، از آغاز با عنوان یک واقعیت مسلم در میان علمای مسلمان، مطرح شده است.[۷۶] اندیشمندان از دیرزمان دربارهٔ اعجاز قرآن بحث کرده‌اند. ابوعبیدة قاسم‌ بن‌ سلام در قرن سوم و محمد بن‌ زید واسطی در قرن چهارم را می‌توان از نخستین کسانی دانست که در این زمینه کتابی تألیف کرده‌اند.[۷۷] بیشتر محققان علوم قرآنی معتقدند اعجاز قرآن در همه ابعاد آن است؛ مانند فصاحت و بلاغت، بیان حکمت، مسائل اجتماعی و سیاسی، پیشگویی، نبودن اختلاف، تحریف پیدانکردن قرآن و جامعیت قرآن.[۷۸]

امام‌ خمینی نیز قرآن را بزرگ‌ترین معجزه پیامبر اسلام(ص) می‌داند. در عصر نزول قرآن، مردم شبه‌جزیره عربستان بسیار بدوی و عقب‌افتاده بودند؛ در حالی‌که در قرآن، حقایق و معارفی وجود دارد که در جهان آن روز نبوده است؛ برای مثال مسائل عمیق عرفانی‌ای در آن مطرح شده است که در یونان و آثار فلاسفه آن، سابقه نداشته است؛[۷۹] حتی فلاسفه اسلامی که در مهد قرآن کریم رشد کرده و از آن استفاده‌ها نموده‌اند، آیاتی از قرآن کریم را که به‌صراحت، زنده‌ بودن همه موجودات جهان را بیان کرده، تأویل کرده‌اند؛ در عین حال این مسئله در عرفان به‌خوبی تبیین شده است. به اعتقاد امام‌ خمینی، مسائل عرفانی به آن صورت که در قرآن کریم هست، در کتاب‌های دیگر نیست[۸۰]

امام‌ خمینی در بیان وجه اعجاز قرآن، راه خاصی ارائه می‌کند که نسبت به دیگر متکلمان و مفسران، از شمول بیشتری برخوردار است. ایشان در عین حال که اعجاز بلاغی، حسن ترکیب و غایت فصاحت قرآن را قبول دارد، بر این باور است که جهت برتر اعجاز قرآن، در معارف بلند و دقایق توحیدی آن است که عقول اهل معرفت در آن حیران می‌ماند.[۸۱] به اعتقاد ایشان، تحول معنوی و عرفانی که با قرآن در جهان ایجاد شده است، از همه مسائل دیگر برتر و بالاتر است.[۸۲] ایشان همانند دیگر اندیشمندان،[۸۳] معتقد است از موارد اعجاز قرآن که دربرگیرنده معارف حقایق الهی است، این است که آورنده قرآن کریم، انسانی مکتب‌نرفته بوده، در محیطی رشد یافته است که هیچ سخنی از این معارف بلند عرفانی و فلسفی نبوده است.[۸۴] به باور ایشان، جامعیت قرآن نیز که شامل همه حقایق و لطایف است، از معجزات قرآن شمرده می‌شود؛[۸۵] زیرا قرآن روشنگر و تبیان هر چیزی است ﴿وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلَاءِ وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ[۸۶] و شامل همه دستورها و احکامی است که بشر برای سعادت و کمال خود به آنها نیاز دارد.[۸۷].[۸۸]

جستارهای وابسته


منابع

پانویس

  1. جرجانی، کتاب التعریفات، ۹۶ (باب المیم).
  2. تهانوی، محمد علی، کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج۲، ص۱۵۷۵.
  3. احمد بن زین العابدین العلوی، شرح کتاب التمسات، ۶۵۲.
  4. علامه حلی، کشف المراد، ص۳۵۰.
  5. روحانی‌نژاد، حسین، مقاله «ولایت‌شناسی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۱۶۱.
  6. جوهری، صحاح تاج اللغة، ۳/۸۸۳–۸۸۴؛ فیومی، مصباح المنیر، ۳۹۳؛ طریحی، مجمع البحرین، ۴/۲۴–۲۵.
  7. تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۲/۱۵۷۵.
  8. خواجه‌نصیر، تلخیص المحصل، ۳۵۰؛ حلی، کشف المراد، ۳۵۰–۳۵۱؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۲۲۲–۲۲۷.
  9. حلی، الباب الحادی عشر، ۱۲؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۵/۳۵۳.
  10. امام‌ خمینی، کشف اسرار، ۴۵.
  11. محسنی، احمد علی، مقاله «معجزه»، دانشنامه امام خمینی، ج۹، ص ۴۱۴ – ۴۱۹.
  12. «و آن چیست در دست راست تو، ای موسی؟ گفت: چوبدست من است که بر آن تکیه می‌کنم و با آن برای گوسفندانم برگ می‌ریزم و مرا بدان نیازهایی دیگر است. فرمود: آن را بیفکن، ای موسی! و آن را افکند؛ ناگهان، آن (چوبدست) ماری شد که می‌شتافت. فرمود: آن را بگیر و مترس! ما آن را به روال نخست آن، باز می‌گردانیم. و دست خویش (از گریبان به) زیر بازو بر تا بی‌هیچ بیماری درخشان برآید به نشانه ای دیگر» سوره طه، آیه ۱۷-۲۲.
  13. «یاد کن که خداوند فرمود: ای عیسی پسر مریم! نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور هنگامی که تو را با روح القدس پشتیبانی کردم که در گهواره و در میانسالی با مردم سخن می‌گفتی و هنگامی که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم و هنگامی که با اذن من از گل، همگون پرنده می‌ساختی و در آن می‌دمیدی و به اذن من پرنده می‌شد و نابینای مادرزاد و پیس را با اذن من شفا می‌دادی و هنگامی که با اذن من مرده را (از گور) برمی‌خیزاندی و هنگامی که بنی اسرائیل را از (آزار) تو باز داشتم آنگاه که برای آنان برهان‌ها (ی روشن) آوردی و کافران از ایشان گفتند: این (کارها) جز جادویی آشکار نیست» سوره مائده، آیه ۱۱۰.
  14. «یا می‌گویند که آن (قرآن) را بربافته است (و از خداوند نیست)! بگو اگر راست می‌گویید ده سوره‌ای بربافته مانند آن بیاورید و هر که را هم می‌توانید به جای خداوند، (به یاوری) فرا خوانید» سوره هود، آیه ۱۳.
  15. لطفی، معجزه چیست، ۱–۵.
  16. لطفی، معجزه چیست، ۱۰.
  17. آکویناس، تدبیر و حکومت الهی، فلسفه نظری، ۱/۷۹–۸۰.
  18. اوستا، ۲۷؛ یسنا، ۲۱؛ ماستر میدیا، التفسیر التطبیقی للکتاب المقدس، ۱۴۳، ۱۶۰ و ۴۰۵؛ کتاب مقدس، یوحنا، ب۲ و ب۸.
  19. «و به پیامبری به سوی بنی اسرائیل (می‌فرستد، تا بگوید) که من برای شما نشانه‌ای از پروردگارتان آورده‌ام؛ من برای شما از گل، (اندامواره‌ای) به گونه پرنده می‌سازم و در آن می‌دمم، به اذن خداوند پرنده‌ای خواهد شد و به اذن خداوند نابینای مادرزاد و پیس را شفا خواهم داد و به اذن خداوند مردگان را زنده خواهم کرد و شما را از آنچه می‌خورید یا در خانه می‌انبارید آگاه خواهم ساخت، این نشانه‌ای برای شماست اگر مؤمن باشید» سوره آل عمران، آیه ۴۹.
  20. «و آنچه در کف داری بیفکن تا آنچه برساخته‌اند فرو خورد که هر چه برساخته‌اند نیرنگ جادوگری است و جادوگر هر جا آید کامیاب نمی‌گردد» سوره طه، آیه ۶۹.
  21. «آنگاه به موسی وحی کردیم که با چوبدست خود به دریا بزن! و دریا شکافت و هر پاره‌ای چون کوه سترگ بود» سوره شعراء، آیه ۶۳.
  22. صدوق، علل الشرائع، ۱/۱۲۱–۱۲۲.
  23. نهج البلاغه، خ۲۳۴، ۳۶۸–۳۶۹.
  24. طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۵/۱۴۷؛ طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ۴/۱۳۲ و ۷/۸۳.
  25. غزالی، الاقتصاد، ۱۲۰–۱۲۵؛ خواجه‌نصیر، تجرید الاعتقاد، ۲۱۴.
  26. مؤدب، اعجاز قرآن، ۹.
  27. آقابزرگ، الذریعه، ۲/۲۳۲.
  28. باقلانی، اعجاز القرآن، ۲۸؛ حلی، کشف المراد، ۳۵۴–۳۵۷؛ ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۱/۲۴–۲۵ و ۵۴۶–۵۵۲؛ سبحانی، محاضرات فی الالهیات، ۲۸۹–۳۰۹.
  29. امام‌ خمینی، مصباح الهدایه، ۵۳؛ امام‌ خمینی، کشف اسرار، ۴۵–۴۷؛ امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۱۸۶ و ۱۹۴؛ امام‌ خمینی، تقریرات، ۳/۱۹۰؛ امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۶/۲۱۰.
  30. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۱۸۶؛ ادامه مقاله.
  31. محسنی، احمد علی، مقاله «معجزه»، دانشنامه امام خمینی، ج۹، ص ۴۱۴ – ۴۱۹.
  32. شیخ اشراق، مصنفات شیخ اشراق، ۲/۲۳۶–۲۳۸؛ خواجه‌نصیر، شرح الاشارات، ۳/۴۱۶–۴۱۸.
  33. ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، ۱۵۰–۱۵۴.
  34. شیخ اشراق، مصنفات شیخ اشراق، ۲/۲۳۶–۲۳۸.
  35. حاشیه بر شرح حکمة الاشراق، ۵۲۳–۵۲۴.
  36. امام‌ خمینی، کشف اسرار، ۵۱–۵۳.
  37. امام‌ خمینی، کشف اسرار، ۴۵–۴۹.
  38. غزالی، تهافت الفلاسفه، ۲۲۲–۲۳۸؛ خادمی، علیت از دیدگاه متکلمان مسلمان، ۱۱۴.
  39. خواجه‌نصیر، شرح الاشارات، ۳/۳۷۲.
  40. امام‌ خمینی، تقریرات، ۳/۱۹۰–۱۹۱.
  41. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱/۷۲–۸۱؛ سبحانی، محاضرات فی الالهیات، ۲۶۶.
  42. رحیمیان، آفرینش از منظر عرفان، ۳۵۲.
  43. ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۳۷۱–۳۷۵؛ قونوی، النفحات الالهیه، ۱۸۴–۱۸۵؛ فرغانی، مشارق الدراری، شرح تائیة ابن‌فارض، ۶۴۱.
  44. رحیمیان، آفرینش از منظر عرفان، ۳۵۲.
  45. امام‌ خمینی، کشف اسرار، ۵۳–۵۵.
  46. محسنی، احمد علی، مقاله «معجزه»، دانشنامه امام خمینی، ج۹، ص ۴۱۴ – ۴۱۹.
  47. تلمسانی، شرح منازل السائرین، ج۲، ص۳۷۱.
  48. امام خمینی، مصباح الهدایة، ص۵۲-۵۳.
  49. امام خمینی، مصباح الهدایة، ص۵۳ -۵۴.
  50. روحانی‌نژاد، حسین، مقاله «ولایت‌شناسی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۱۶۱.
  51. خواجه‌نصیر، تجرید الاعتقاد، ۲۱۴؛ حلی، مناهج الیقین، ۴۰۳؛ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۱۴/۲۲۲–۲۲۴.
  52. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱/۲۴۴–۲۴۷.
  53. امام‌ خمینی، کشف اسرار، ۵۴.
  54. امام‌ خمینی، مصباح الهدایه، ۵۳؛ امام‌ خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۷ و ۱۷۸–۱۷۹.
  55. امام‌ خمینی، کشف اسرار، ۴۸–۴۹.
  56. امام‌ خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۴۷۳–۴۷۴.
  57. محسنی، احمد علی، مقاله «معجزه»، دانشنامه امام خمینی، ج۹، ص ۴۱۴ – ۴۱۹.
  58. خواجه‌نصیر، تجرید الاعتقاد، ۲۱۴؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۱۱؛ امام‌ خمینی، کشف اسرار، ۵۴.
  59. حلی، کشف المراد، ۳۵۰؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۲۲۳–۲۲۵.
  60. حلی، کشف المراد، ۳۵۰؛ امام‌ خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۸۲–۱۸۳.
  61. خواجه‌نصیر، تجرید الاعتقاد، ۲۱۴؛ حلی، مناهج الیقین، ۴۰۳؛ امام‌ خمینی، کشف اسرار، ۴۷.
  62. طبری امامی، نوادر المعجزات فی مناقب الائمة الهداة(ع)، ۱۷؛ سبحانی، محاضرات فی الالهیات، ۲۶۳.
  63. آمدی، آبکار الافکار فی اصول الدین، ۴/۱۸–۲۰.
  64. آمدی، آبکار الافکار فی اصول الدین، ۴/۲۲.
  65. محسنی، احمد علی، مقاله «معجزه»، دانشنامه امام خمینی، ج۹، ص ۴۱۴ – ۴۱۹.
  66. خواجه‌نصیر، تجرید الاعتقاد، ۲۱۴؛ حلی، مناهج الیقین، ۴۱۰.
  67. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱/۸۳–۸۶.
  68. امام‌ خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۷۴–۱۷۹؛ امام‌ خمینی، مصباح الهدایه، ۵۳.
  69. امام‌ خمینی، تقریرات، ۳/۱۹۰–۱۹۱.
  70. غزالی، الاقتصاد، ۱۶؛ حلی، مناهج الیقین، ۴۱۰–۴۱۱؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۲۵–۲۷.
  71. امام‌ خمینی، کشف اسرار، ۵۵ و ۱۰۴.
  72. محسنی، احمد علی، مقاله «معجزه»، دانشنامه امام خمینی، ج۹، ص ۴۱۴ – ۴۱۹.
  73. «بگو: اگر آدمیان و پریان فراهم آیند تا مانند این قرآن آورند هر چند یکدیگر را پشتیبانی کنند همانند آن نمی‌توانند آورد» سوره اسراء، آیه ۸۸.
  74. «یا می‌گویند که آن (قرآن) را بربافته است (و از خداوند نیست)! بگو اگر راست می‌گویید ده سوره‌ای بربافته مانند آن بیاورید و هر که را هم می‌توانید به جای خداوند، (به یاوری) فرا خوانید» سوره هود، آیه ۱۳.
  75. امام‌ خمینی، کشف اسرار، ۴۷.
  76. بنت‌الشاطی، اعجاز بیانی قرآن، ۷۵.
  77. ابن‌ندیم، کتاب الفهرست، ۶۳ و ۲۲۰؛ معرفت، علوم قرآنی، ۳۴۳.
  78. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱/۵۸–۶۰؛ معرفت، التمهید، ۴/۱۳۳.
  79. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۶/۲۰۹–۲۱۰.
  80. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۶/۲۱۰.
  81. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۲۶۴؛ امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۶/۲۰۹–۲۱۱.
  82. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۸/۲۶۲.
  83. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱/۶۱؛ خویی، البیان فی تفسیر القرآن، ۴۸.
  84. امام‌ خمینی، صحیفه، ۲۰/۲۳۹–۲۴۰؛ امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۲۰۱–۲۰۲؛ امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۱۸۶ و ۲۶۳–۲۶۴.
  85. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۲۶۳–۲۶۴.
  86. «و (یاد کن) روزی را که در هر امّتی گواهی از خودشان بر آنان برانگیزیم و تو را بر اینان گواه آوریم و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است» سوره نحل، آیه ۸۹.
  87. امام‌ خمینی، ولایت فقیه، ۲۹.
  88. محسنی، احمد علی، مقاله «معجزه»، دانشنامه امام خمینی، ج۹، ص ۴۱۴ – ۴۱۹.