نزول قرآن در علوم قرآنی: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = نزول قرآن | عنوان مدخل = نزول قرآن| مداخل مرتبط = نزول قرآن در علوم قرآنی | پرسش مرتبط = }} == مقدمه == مراد، نزول تدریجی قرآن کریم در طول ۲۳ سال دوران نبوّت بر قلب پیامبر اکرم{{صل}} است. با اینکه نزول قرآن در طول...» ایجاد کرد) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←پانویس) |
||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = نزول قرآن | عنوان مدخل = نزول قرآن| مداخل مرتبط = [[نزول قرآن در علوم قرآنی]] | پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = نزول قرآن | عنوان مدخل = نزول قرآن| مداخل مرتبط = [[نزول قرآن در علوم قرآنی]] | پرسش مرتبط = }} | ||
== | == نزول تدریجی == | ||
مراد، [[ | مراد، نزول تدریجی [[قرآن کریم]] در طول ۲۳ سال دوران [[نبوّت]] بر [[قلب]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} است. با اینکه [[نزول قرآن]] در طول ۲۳ سال به مناسبتهای مختلف که از آنها به «[[شأن نزول آیات]]» یاد میشود، از بدیهیترین مسائل مربوط به [[تاریخ قرآن]] و [[نزول]] آن در موضوع [[علوم قرآنی]] و توابع آن است، در عین حال وجود روایاتی چند که در آنها نزول دیگری برای [[قرآن]] به عنوان «[[نزول دفعی]]» یادآور گردیده، سبب شده است که بر اساس قولی مشهور دو نزول «دفعی و تدریجی» برای قرآن از سوی شماری از علمای [[فریقین]] در کتابهای [[تاریخ]] و نزول قرآن ثبت و درج گردد. تا جایی که [[صدوق]] در کتاب «[[اعتقادات]]» مینویسد: «[[اعتقاد]] ما درباره قرآن این است که همه قرآن به طور دفعی در [[ماه رمضان]] در [[شب قدر]] به [[بیت المعمور]] نازل شده و سپس در مدت بیست سال تدریجاً بر [[رسول خدا]] نازل گشته است»<ref>{{عربی|"اعتقادنا أن القرآن نزل في شهر رمضان في ليلة القدر جملة واحدة إلى البيت المعمور نزل من البيت المعمور في مدة عشرين سنة"}}، الإعتقادات، ص۸۲.</ref>. چنین اظهار نظری مبتنی بر روایتی است که در [[امالی]] [[شیخ صدوق]]<ref>امالی صدوق، ص۶۲.</ref> و [[الکافی]]<ref>الکافی، ج۲، ص۶۲۸.</ref> آمده است. به نظر میرسد این دیدگاه، به خاطر آن است که یکی از [[راویان]] بیاحتیاط [[عامه]] آن [[روایت]] را، به [[امام صادق]]{{ع}} نسبت داده است. در چنین [[حدیثی]]، [[مدت نزول قرآن]] از ۲۳ سال به ۲۰ سال تقلیل یافته که بر خلاف تاریخ قرآن و [[تاریخ اسلام]] است. ضمناً معلوم نیست که صدوق در اینجا خواسته است اعتقاد خود را بیان کند یا [[اعتقاد شیعه]] [[امامیه]] را؟ اگر اعتقاد خود را گفته است، این اعتقاد مبنی بر یک [[حدیث]] بیاعتبار است که نه در [[منابع حدیثی]] [[اهل سنت]] صحیح دانسته شده و نه در [[منابع حدیثی شیعه]] میتواند صحیح باشد. و اگر اعتقاد شیعه امامیه را گفته است باید دانست که این مسئله نظری و قابل بحث است که باید درباره آن تحقیق و [[اجتهاد]] کرد و نمیتوان آن را با ضرس [[قاطع]] به قاطبه [[شیعه امامیه]] به عنوان یک اتفاق نسبت داد. | ||
چنان که بعضی از [[علمای شیعه]] مانند: [[شیخ مفید]] و [[سید مرتضی]] چنین نظری را قبول ندارند؛ لذا مفید در کتاب «اوائل المقالات» آن را [[نقد]] کرده و گوید: «گفته [[صدوق]] درباره [[نزول دفعی]] و تدریجی [[قرآن]]، مضمون خبر واحدی است که نه موجب [[علم]] است و نه عمل. و این که قسمتی از قرآن به دنبال اسباب نزولی که حادث میشد نازل میگشت بر خلاف مضمون [[حدیث]] مزبور دلالت دارد؛ زیرا این گونه [[آیات]] مشتمل است بر [[حکم]] آن حوادث و ذکر آنچه اتفاق افتاده است و این ممکن نیست مگر اینکه [[نزول آیات]]، بعد از تحقق [[اسباب نزول]] باشد. یک نمونه از این آیات، [[آیه]] ای است که درباره حکم «ظهار» آمده و [[مجادله]] زنی را که درباره شوهرش داشته است حکایت میکند، آیه مزبور خطاب به [[رسول خدا]]{{صل}} میگوید: {{متن قرآن|قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجَادِلُكَ فِي زَوْجِهَا وَتَشْتَكِي إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ يَسْمَعُ تَحَاوُرَكُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ}}<ref>«خداوند، سخن زنی را که با تو درباره همسرش چالش داشت و به خداوند شکوه میکرد شنیده است و خداوند گفت و گوی شما را میشنود که خداوند، شنوایی بیناست» سوره مجادله، آیه ۱.</ref>. میدانیم که قصّه [[شکایت]] این [[زن]] که شوهرش او را ظهار کرده بود در [[مدینه]] واقع شده است، پس چگونه ممکن است آیاتی که درباره مجادله این زن آمده، در [[مکه]] [[قبل از هجرت]] نازل شود و حکایت کند که این قصه واقع شده است؛ در حالی که قصه هنوز واقع نشده است و بعداً در مدینه واقع خواهد شد؟! | چنان که بعضی از [[علمای شیعه]] مانند: [[شیخ مفید]] و [[سید مرتضی]] چنین نظری را قبول ندارند؛ لذا مفید در کتاب «اوائل المقالات» آن را [[نقد]] کرده و گوید: «گفته [[صدوق]] درباره [[نزول دفعی]] و تدریجی [[قرآن]]، مضمون خبر واحدی است که نه موجب [[علم]] است و نه عمل. و این که قسمتی از قرآن به دنبال اسباب نزولی که حادث میشد نازل میگشت بر خلاف مضمون [[حدیث]] مزبور دلالت دارد؛ زیرا این گونه [[آیات]] مشتمل است بر [[حکم]] آن حوادث و ذکر آنچه اتفاق افتاده است و این ممکن نیست مگر اینکه [[نزول آیات]]، بعد از تحقق [[اسباب نزول]] باشد. یک نمونه از این آیات، [[آیه]] ای است که درباره حکم «ظهار» آمده و [[مجادله]] زنی را که درباره شوهرش داشته است حکایت میکند، آیه مزبور خطاب به [[رسول خدا]]{{صل}} میگوید: {{متن قرآن|قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجَادِلُكَ فِي زَوْجِهَا وَتَشْتَكِي إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ يَسْمَعُ تَحَاوُرَكُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ}}<ref>«خداوند، سخن زنی را که با تو درباره همسرش چالش داشت و به خداوند شکوه میکرد شنیده است و خداوند گفت و گوی شما را میشنود که خداوند، شنوایی بیناست» سوره مجادله، آیه ۱.</ref>. میدانیم که قصّه [[شکایت]] این [[زن]] که شوهرش او را ظهار کرده بود در [[مدینه]] واقع شده است، پس چگونه ممکن است آیاتی که درباره مجادله این زن آمده، در [[مکه]] [[قبل از هجرت]] نازل شود و حکایت کند که این قصه واقع شده است؛ در حالی که قصه هنوز واقع نشده است و بعداً در مدینه واقع خواهد شد؟! | ||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:علوم قرآنی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۶ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۳۲
نزول تدریجی
مراد، نزول تدریجی قرآن کریم در طول ۲۳ سال دوران نبوّت بر قلب پیامبر اکرم(ص) است. با اینکه نزول قرآن در طول ۲۳ سال به مناسبتهای مختلف که از آنها به «شأن نزول آیات» یاد میشود، از بدیهیترین مسائل مربوط به تاریخ قرآن و نزول آن در موضوع علوم قرآنی و توابع آن است، در عین حال وجود روایاتی چند که در آنها نزول دیگری برای قرآن به عنوان «نزول دفعی» یادآور گردیده، سبب شده است که بر اساس قولی مشهور دو نزول «دفعی و تدریجی» برای قرآن از سوی شماری از علمای فریقین در کتابهای تاریخ و نزول قرآن ثبت و درج گردد. تا جایی که صدوق در کتاب «اعتقادات» مینویسد: «اعتقاد ما درباره قرآن این است که همه قرآن به طور دفعی در ماه رمضان در شب قدر به بیت المعمور نازل شده و سپس در مدت بیست سال تدریجاً بر رسول خدا نازل گشته است»[۱]. چنین اظهار نظری مبتنی بر روایتی است که در امالی شیخ صدوق[۲] و الکافی[۳] آمده است. به نظر میرسد این دیدگاه، به خاطر آن است که یکی از راویان بیاحتیاط عامه آن روایت را، به امام صادق(ع) نسبت داده است. در چنین حدیثی، مدت نزول قرآن از ۲۳ سال به ۲۰ سال تقلیل یافته که بر خلاف تاریخ قرآن و تاریخ اسلام است. ضمناً معلوم نیست که صدوق در اینجا خواسته است اعتقاد خود را بیان کند یا اعتقاد شیعه امامیه را؟ اگر اعتقاد خود را گفته است، این اعتقاد مبنی بر یک حدیث بیاعتبار است که نه در منابع حدیثی اهل سنت صحیح دانسته شده و نه در منابع حدیثی شیعه میتواند صحیح باشد. و اگر اعتقاد شیعه امامیه را گفته است باید دانست که این مسئله نظری و قابل بحث است که باید درباره آن تحقیق و اجتهاد کرد و نمیتوان آن را با ضرس قاطع به قاطبه شیعه امامیه به عنوان یک اتفاق نسبت داد.
چنان که بعضی از علمای شیعه مانند: شیخ مفید و سید مرتضی چنین نظری را قبول ندارند؛ لذا مفید در کتاب «اوائل المقالات» آن را نقد کرده و گوید: «گفته صدوق درباره نزول دفعی و تدریجی قرآن، مضمون خبر واحدی است که نه موجب علم است و نه عمل. و این که قسمتی از قرآن به دنبال اسباب نزولی که حادث میشد نازل میگشت بر خلاف مضمون حدیث مزبور دلالت دارد؛ زیرا این گونه آیات مشتمل است بر حکم آن حوادث و ذکر آنچه اتفاق افتاده است و این ممکن نیست مگر اینکه نزول آیات، بعد از تحقق اسباب نزول باشد. یک نمونه از این آیات، آیه ای است که درباره حکم «ظهار» آمده و مجادله زنی را که درباره شوهرش داشته است حکایت میکند، آیه مزبور خطاب به رسول خدا(ص) میگوید: ﴿قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجَادِلُكَ فِي زَوْجِهَا وَتَشْتَكِي إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ يَسْمَعُ تَحَاوُرَكُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ﴾[۴]. میدانیم که قصّه شکایت این زن که شوهرش او را ظهار کرده بود در مدینه واقع شده است، پس چگونه ممکن است آیاتی که درباره مجادله این زن آمده، در مکه قبل از هجرت نازل شود و حکایت کند که این قصه واقع شده است؛ در حالی که قصه هنوز واقع نشده است و بعداً در مدینه واقع خواهد شد؟!
اگر قصّههای قرآن را دنبال کنیم بسیاری از این نمونهها را خواهیم یافت و سخن گسترده خواهد شد. بنابر این «نزول دفعی» با مشکلات عدیدهای رو به رو خواهد بود. علم الهدی گوید: «اگر ابوجعفر صدوق در این که قرآن یک جا نازل شده است بر روایات تکیه کرده باشد، آنها نه موجب علماند و نه مایه یقین. و در مقابل آنها روایات بسیاری است که خلاف آن را ثابت میکند و قرآن را نازل شده در مناسبتهای مختلف میداند. برخی در مکه و برخی در مدینه و احیاناً حضرت رسول(ص) در پیش آمدهایی منتظر میماند تا آیه یا آیاتی بر او نازل شود و این قبیل آیات در قرآن بسیار است. به علاوه خود قرآن، صریحاً دلالت دارد که به طور پراکنده نازل شده است: ﴿وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً كَذَلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِيلًا﴾[۵]. جمله ﴿كَذَلِكَ لِنُثَبِّتَ﴾ نشان میدهد که قرآن به طور پراکنده نازل شده تا موجب استواری قلب پیامبر(ص) گردد[۶].
وقتی که آیه ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ﴾[۷] میگوید: قرآن را در شب قدر نازل کردیم طبعاً معنای آن این است که شروع نزولش در شب قدر بوده است، و این نه مجاز است و نه لازم است کلمهای مثل «بعض» در تقدیر باشد؛ زیرا اطلاق لفظ «قرآن» بر بعض قرآن، اطلاق حقیقی است چنان که اطلاق آب قنات بر بعضی از آب آن، اطلاق حقیقی است.
و هنگامی که آیه ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ﴾[۸] میگوید: قرآن در ماه رمضان نازل شد و آیه ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُبَارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرِينَ﴾[۹] میگوید: قرآن در شبی مبارک نازل شد، چون در جوّ نزول معلوم بود که قرآن کریم تدریجاً نازل میشود و تا آنجا این مطلب روشن بود که مخالفان میگفتند: چرا کلّ قرآن یک دفعه نازل نشد؟ از این رو، طبعاً معنای دو آیه یاد شده این است که نزول اولین قسمت قرآن در ماه رمضان و در شبی مبارک است. بعضی تصوّر کردهاند که «اِنزال» از باب اِفعال به معنای «نزول دفعی» است و «تنزیل» از باب تفعیل به معنای نزول تدریجی و بنابر این آیه ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ﴾ و آیات مشابه آن دلالت دارند که همه قرآن به طور دفعی نازل شده و آیه ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ تَنْزِيلًا﴾[۱۰] و آیات مشابه آن دلالت بر نزول تدریجی دارند. ولی این تصوّر صحیح نیست؛ زیرا انزال از باب افعال و تنزیل از باب تفعیل هر دو به معنای مطلق نازل کردن است و معنای دفعی یا تدریجی جزء مفهوم هیچ کدام نیست و دفعی بودن نزول یا تدریجی بودن آن باید از قرائن فهمیده شود و در قرآن کریم هم «انزال» از باب افعال در معنای نزول تدریجی استعمال شده و هم «تنزیل» از باب تفعیل به معنای نزول دفعی به کار رفته است مانند: ﴿أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً﴾[۱۱] که انزال از باب افعال در معنای نزول تدریجی استعمال شده است؛ زیرا باران همیشه تدریجاً نازل میشود. در اینجا قرینه خارجی یعنی اینکه باران همیشه تدریجاً نازل میشود دلالت بر نزول تدریجی دارد و آیه مزبور با آیه ﴿وَنَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً مُبَارَكًا﴾[۱۲] که در آن «تنزیل» از باب تفعیل آمده است فرقی ندارد، یعنی در هر دو آیه، با قرینه خارجی میفهمیم که نزول تدریجی باران مقصود است. و همچنین در آیه ﴿وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً﴾[۱۳] تنزیل از باب تفعیل در معنای نزول دفعی استعمال شده است و عبارت ﴿جُمْلَةً وَاحِدَةً﴾ قرینه است بر این که در این آیه، نزول دفعی قرآن مقصود است. ولی خود صیغه ﴿نُزِّلَ﴾ از باب تفعیل نه مفهوم دفعی دارد و نه مفهوم تدریجی.
صاحب تفسیر المیزان که قائل به دو نزول (دفعی و تدریجی) برای قرآن است در توجیه نزول دفعی چنین گوید: «معنای آیاتی که میگوید قرآن در ماه رمضان و در شبی مبارک و در شب قدر نازل شد این است که حقیقت قرآن در آن مرحلهای که در لوح محفوظ و در کتاب مکنون و در اُمّ الکتاب است و دور از کثرت و تدرّج و تغییر میباشد بر قلب رسول خدا(ص) نازل شده است و این مرحله قبل از تفصیل است که در قالب الفاظ و عبارات نمیگنجد و قرآن در این مرحله، علیّ و حکیم و نزد خدا است و دور از درک عقول میباشد و جزء جزء و آیه آیه نیست و در صُقْع (= ناحیه، جانب) علم ربوبی قرار دارد. در این مرحله، حقیقت قرآن به طور دفعی بر قلب رسول خدا نازل شد ولی اجازه نداشت چیزی از آن را به زبان آورد. در این مرحله، بعثت و رسالت رسمی برای وی وجود ندارد، چون قرآنی که در قالب الفاظ و عبارات بگنجد نازل نشده است تا آن را بر مردم بخواند و با خواندن آن تبلیغ رسالت کند و آنچه نازل شده حقیقت قرآن است نه الفاظ آن[۱۴].
ولی این مطالب قابل مناقشه است:
- ایشان هیچ دلیلی از عقل یا قرآن و حدیث بر اثبات این نظر ارائه ننمودهاند بلکه تنها به بیانی استحسانی و ذوقی اکتفا کردهاند که شخص محقّق را قانع نمیسازد. این که میگویند قرآن در آن مرحله در قالب الفاظ و عبارات نمیگنجد یعنی چه؟ چیزی که در قالب الفاظ و عبارات نمیگنجد چگونه مایه هدایت است؟ با این که خود قرآن میفرماید: ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ﴾[۱۵].
- اینکه ایشان میگوید: حقیقت قرآن در مرحلهای که در لوح محفوظ است برتر از زمان و مکان قرار دارد و نمیتوان برای آن ظرف زمانی یا مکانی تصور کرد چنان که نمیتوان برای آن لفظ و عبارت و آیه و سوره فرضش کرد و تا وقتی که در قالب الفاظ و عبارات ریخته نشود و قابل قرائت و کتابت نشود در زمان و مکان نمیگنجد. بر اساس این گفتار، در این مرحله صحیح نیست گفته شود: حقیقت قرآن که در زمان نمیگنجد در ماه رمضان نازل شد؛ زیرا آنچه طبعاً در ماه رمضان نازل میشود طبعاً در زمان میگنجد و قابل قرائت و کتابت و استماع با گوش عادی است، پس اینکه برای نزول قرآن، ظرف زمانی یعنی ماه رمضان تعیین شده، دلیل است که مقصود از قرآن در آیه مزبور، مرحله نازل شده آن است که در قالب الفاظ و عبارات ریخته شده و در زمان میگنجد؛ نه مرحله حقیقت قرآن که در صُقع علم ربوبی و برتر از زمان و جهان ماده است. بنابر این ظاهر آیات قرآن، به همین قرآن که در دست مردم است اشاره دارد و از قرآن دیگر و حقیقتی دیگر که پنهان از چشم همگان باشد سخن نمیگوید. این که قرآن را در ماه رمضان و در شب قدر نازل میفرماید علیالقاعده علاوه بر ابراز عظمت ماه رمضان و شب قدر، باید این مطلب قابل فهم و درک شنوندگان باشد و از قرآنی سخن بگوید که مورد شناسایی مردم بوده باشد.
در مورد زمان بعثت چهار قول وجود دارد:
- دهم ربیع الاول[۱۶]؛
- بیست و پنجم رجب[۱۷]؛
- بیست و هفتم رجب[۱۸]؛
- ماه رمضان. (یعقوبی مینویسد: از جعفر بن محمد(ص) نقل کردهاند: روز جمعه، ده روز از ماه رمضان مانده جبرئیل شب شنبه و یکشنبه نزد رسول خدا(ص) آمده و روز دوشنبه بر آن حضرت ابلاغ وحی کرده است[۱۹]. ابن کثیر مینویسد: مشهور این است که بعثت رسول خدا(ص) در ماه رمضان بوده است[۲۰].
ضمناً هر یک از سه قول اول در صورتی صحیح مینماید که مراد از بعثت، صِرفاً به معنی نزول وحی غیر قرآنی بر پیامبر(ص) باشد؛ زیرا وحی قرآنی بر اساس تصریح قرآن کریم در ماه رمضان آن هم در شب مبارک و شب قدر بوده است.
در قرآن کریم به نزول تدریجی قرآن تصریح شده است: ﴿وَقُرْآنًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُكْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنْزِيلًا﴾[۲۱]. ﴿وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً كَذَلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِيلًا﴾[۲۲]. این دو آیه، به وضوح نزول قرآن را تدریجی میداند و دیگر آیاتی که با کلمه ﴿أَنْزَلْنَاهُ﴾ و ﴿نَزَّلْنَا﴾ یا ﴿نَزَّلْنَاهُ﴾ درباره نزول قرآن آمده، مطلق نزول را بیان میکنند. پس بر اساس قاعده حمل مطلق بر مقید، در واقع آیاتی که نزول قرآن را تدریجی میداند، مفسر آیاتی است که مطلق نزول را بیان کرده است و نتیجه این میشود که آیات مطلقه نیز، میخواهد بگوید که قرآن به تدریج نازل شده است. در قرآن کریم آیهای که نزول قرآن را مقیّد به نزول دفعی کند وجود ندارد و روایات وارده مبتنی بر نزول دفعی هم از نظر سند و هم از جهت دلالت مخدوش و بیاعتبار هستند.
اگر فرضاً قرآن به طور دفعی بر قلب رسول خدا [و حتی بر بیت المعمور بر اساس شماری از روایات بیاعتبار نازل شده بود باید در جواب کفّاری که میگفتند: چرا قرآن یکباره و یکجا به طور دفعی نازل نشد؟ بگوید: چرا، نازل شده ولی شما خبر ندارید. در حالی که چنین نگفته است، بلکه با به کار بردن کلمه ﴿كَذَلِكَ﴾ گفته است: ما قرآن را تدریجاً نازل کردیم. پس این که در آیه ﴿وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً كَذَلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِيلًا﴾[۲۳] نمیگوید قرآن یکجا و به طور دفعی نازل شده است بلکه به عکس، بر تدریجی بودن نزول قرآن تأکید میگذارد، معلوم میشود میخواهد بگوید: قبول دارم که قرآن به طور دفعی نازل نشده است، همان طور که کفّار میگویند و بدین گونه تلویحاً نزول دفعی قرآن را نفی میکند و میفهماند که قرآن به طور دفعی نازل نشده است نه بر بیت المعمور و نه بر قلب رسول خدا(ص) بلکه صرفاً به طور تدریجی نازل شده است[۲۴].[۲۵]
منابع
پانویس
- ↑ "اعتقادنا أن القرآن نزل في شهر رمضان في ليلة القدر جملة واحدة إلى البيت المعمور نزل من البيت المعمور في مدة عشرين سنة"، الإعتقادات، ص۸۲.
- ↑ امالی صدوق، ص۶۲.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۶۲۸.
- ↑ «خداوند، سخن زنی را که با تو درباره همسرش چالش داشت و به خداوند شکوه میکرد شنیده است و خداوند گفت و گوی شما را میشنود که خداوند، شنوایی بیناست» سوره مجادله، آیه ۱.
- ↑ «و کافران گفتند: چرا قرآن بر او یکجا فرو فرستاده نشده است؟ این چنین (فرو فرستادهایم) تا دلت را بدان استوار داریم و آن را (بر تو) بسیار آرام خواندیم» سوره فرقان، آیه ۳۲.
- ↑ رسائل الشریف المرتضی، ج۱، ص۴۰۳-۴۰۵.
- ↑ «ما آن (قرآن) را در شب قدر فرو فرستادیم» سوره قدر، آیه ۱.
- ↑ «(روزهای روزه گرفتن در) ماه رمضان است که قرآن را در آن فرو فرستادهاند» سوره بقره، آیه ۱۸۵.
- ↑ «که ما آن را در شبی خجسته فرو فرستادیم، بیگمان ما بیمدهنده بودیم» سوره دخان، آیه ۳.
- ↑ «به راستی ما این قرآن را بر تو خرده خرده فرو فرستادهایم» سوره انسان، آیه ۲۳.
- ↑ «و از آسمان، آبی فرو فرستاد» سوره بقره، آیه ۲۲.
- ↑ «و از آسمان، آبی خجسته فرو فرستادیم» سوره ق، آیه ۹.
- ↑ «و کافران گفتند: چرا قرآن بر او یکجا فرو فرستاده نشده است؟ این چنین (فرو فرستادهایم) تا دلت را بدان استوار داریم و آن را (بر تو) بسیار آرام خواندیم» سوره فرقان، آیه ۳۲.
- ↑ المیزان، ج۲، ص۱۴- ۱۶.
- ↑ «(روزهای روزه گرفتن در) ماه رمضان است که قرآن را در آن فرو فرستادهاند؛ به رهنمودی برای مردم» سوره بقره، آیه ۱۸۵.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۷؛ التنبیه و الاشراف، ص۱۹۸.
- ↑ المقنع، ص۲۰۷.
- ↑ التهذیب، ج۶، ص۲؛ روضه الواعظین، ص۵۲.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۷ و ۱۸.
- ↑ البدایة والنهایة، ج۳، ص۶.
- ↑ «و آن را قرآنی بخشبخش کردهایم تا بر مردم با درنگ بخوانی و آن را خردهخرده فرو فرستادهایم» سوره اسراء، آیه ۱۰۶.
- ↑ «و کافران گفتند: چرا قرآن بر او یکجا فرو فرستاده نشده است؟ این چنین (فرو فرستادهایم) تا دلت را بدان استوار داریم و آن را (بر تو) بسیار آرام خواندیم» سوره فرقان، آیه ۳۲.
- ↑ «و کافران گفتند: چرا قرآن بر او یکجا فرو فرستاده نشده است؟ این چنین (فرو فرستادهایم) تا دلت را بدان استوار داریم و آن را (بر تو) بسیار آرام خواندیم» سوره فرقان، آیه ۳۲.
- ↑ حدیثهای خیالی در مجمع البیان، ص۳۰۹-۳۴۶.
- ↑ کوشا، محمد علی، مقاله «نزول تدریجی قرآن»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص ۱۱۳۱ - ۱۱۳۴.