عصمت حضرت ابراهیم: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
(۶۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۲: خط ۲:
| موضوع مرتبط = عصمت پیامبران
| موضوع مرتبط = عصمت پیامبران
| عنوان مدخل  =  
| عنوان مدخل  =  
| مداخل مرتبط =  
| مداخل مرتبط = [[عصمت حضرت ابراهیم در کلام اسلامی]]
| پرسش مرتبط  = عصمت (پرسش)
| پرسش مرتبط  = عصمت (پرسش)
}}
}}


'''عصمت حضرت ابراهیم {{ع}}''' به معنای مصونیت ایشان از هر [[گناه]] و [[خطا]] و اشتباهی است. به طور کلی عصمت حضرت ابراهیم{{ع}} با استناد به براهین عقلی و [[ادله]] [[نقلی]] که در اثبات عصمت سایر انبیا از آنها بهره گرفته می‌شود قابل اثبات است. به عنوان نمونه [[برهان حفظ شریعت]]، [[برهان لطف]]، [[برهان تسلسل]]، [[برهان]] [[وجوب]] [[اطاعت از پیامبر]]، برخی از براهین عقلی عصمت آن حضرت هستند. همچنین است استناد به آیات و روایاتی که در آنها خصوصیاتی همچون اصطفای [[الهی]]، [[وجوب اطاعت]] تام و عدم [[تسلط]] [[شیطان]] بر برخی [[انسان‌های برگزیده]] و نیز [[الگو]] بودن [[انبیا]] بیان شده که به مصونیت همه انبیا از ارتکاب کبائر، [[خطا]]، [[نسیان]] و [[اشتباه]] که همان [[حقیقت عصمت]] است، اشاره دارند.
'''عصمت حضرت ابراهیم {{ع}}''' به معنای مصونیت ایشان از هر [[گناه]] و [[خطا]] و اشتباهی است. به طور کلی عصمت حضرت ابراهیم{{ع}} با استناد به براهین عقلی و [[ادله]] [[نقلی]] که در اثبات عصمت سایر انبیا از آنها بهره گرفته می‌شود قابل اثبات است. به عنوان نمونه [[برهان حفظ شریعت]]، [[برهان لطف]]، [[برهان تسلسل]]، [[برهان]] [[وجوب]] [[اطاعت از پیامبر]]، برخی از براهین عقلی عصمت آن حضرت هستند. همچنین است استناد به آیات و روایاتی که در آنها خصوصیاتی همچون اصطفای [[الهی]]، [[وجوب اطاعت]] تام و عدم [[تسلط]] [[شیطان]] بر برخی [[انسان‌های برگزیده]] و نیز [[الگو]] بودن [[انبیا]] بیان شده که به مصونیت همه انبیا از ارتکاب کبائر، [[خطا]]، نسیان و [[اشتباه]] که همان [[حقیقت عصمت]] است، اشاره دارند.


== معناشناسی [[عصمت]] ==
== معناشناسی [[عصمت]] ==
=== معنای لغوی ===
=== معنای لغوی ===
عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده {{عربی|«عَصِمَ يَعْصِمُ»}} است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: {{عربی|«مَسَکَ»}} به معنای حفظ و نگهداری<ref>راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: {{عربی|العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم}}؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و {{عربی|عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه}}؛ یعنی [[خداوند]] فلانی را از [[مکروه]] حفظ کرده ({{عربی|عصمه}}) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.</ref>، دوم: {{عربی|«مَنَعَ»}} به معنای مانع شدن<ref>ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.</ref> و سوم به معنای وسیله بازداشتن<ref>ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: {{عربی|أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُ}}لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و [[حفظ]] چیز دیگری شود، به کار می‌رود.</ref>. با این وجود واژه «[[عصمت]]»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند<ref>ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷..</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص۱۴.</ref>
عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده {{عربی|«عَصِمَ يَعْصِمُ»}} است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: {{عربی|«مَسَكَ»}} به معنای حفظ و نگهداری<ref>راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: {{عربی|"العصم: الإمساك والاعتصام الاستمساك... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما يعصم به‌ اي يشد وعصمة الأنبياء حفظه إياهم"}}؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و {{عربی|عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه}}؛ یعنی [[خداوند]] فلانی را از [[مکروه]] حفظ کرده ({{عربی|عصمه}}) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.</ref>، دوم: {{عربی|«مَنَعَ»}} به معنای مانع شدن<ref>ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن آدم، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.</ref> و سوم به معنای وسیله بازداشتن<ref>ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: {{عربی|أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُ}}لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و [[حفظ]] چیز دیگری شود، به کار می‌رود.</ref>. با این وجود واژه «[[عصمت]]»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند<ref>ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷..</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص۱۴.</ref>


=== در اصطلاح [[متکلمان]] ===
=== در اصطلاح [[متکلمان]] ===
خط ۱۹: خط ۱۹:
== ادله اثبات عصمت حضرت ابراهیم{{ع}} ==
== ادله اثبات عصمت حضرت ابراهیم{{ع}} ==
=== براهین عقلی ===
=== براهین عقلی ===
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[دلایل عقلی اثبات عصمت انبیاء چیست؟ (پرسش)| دلایل عقلی اثبات عصمت انبیاء چیست؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
{{اصلی|اثبات عصمت پیامبران در کلام اسلامی}}
{{اصلی|اثبات عصمت پیامبران در کلام اسلامی}}
از آنجا که [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} یکی از [[انبیای الهی]] است؛ لذا می‌توان جهت [[اثبات عصمت]] آن حضرت به همان براهین عقلی که [[متکلمان]] در [[اثبات عصمت انبیا]] به آنها استناد کرده‌اند، استناد نمود که بارزترین آنها عبارت‌اند از: [[برهان امتناع تسلسل]]<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۵.</ref> <ref>ر.ک: [[امیر دیوانی]]؛ [[محمد سعیدی مهر]]؛ [[علی رضا امینی]] و [[محسن جوادی]]، [[معارف اسلامی ج۲ (کتاب)|معارف اسلامی ج۲]]، ص۱۴۴ - ۱۴۵.</ref>، برهان لزوم هدایت بشر، برهان نقض غرض<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۴۷۱.</ref> <ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۶۳.</ref>، [[برهان]] وجوب اطاعت از معصوم<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ص۲، ص۶۷-۶۸.</ref>.<ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref>، [[برهان حفظ شریعت]] <ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۶.</ref>.<ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref> برهان لزوم اطمینان <ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۷-۶۸.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱]]، ص۱۹۲-۲۰۳؛ [[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref>، [[برهان لطف]] <ref>سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ص۱۱۵.</ref> و غیره.
از آنجا که [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} یکی از [[انبیای الهی]] است؛ لذا می‌توان جهت [[اثبات عصمت]] آن حضرت به همان براهین عقلی که [[متکلمان]] در [[اثبات عصمت انبیا]] به آنها استناد کرده‌اند، استناد نمود که بارزترین آنها عبارت‌اند از: [[برهان امتناع تسلسل]]<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۵.</ref>.<ref>ر.ک: [[امیر دیوانی]]؛ [[محمد سعیدی مهر]]؛ [[علی رضا امینی]] و [[محسن جوادی]]، [[معارف اسلامی ج۲ (کتاب)|معارف اسلامی ج۲]]، ص۱۴۴ - ۱۴۵.</ref>، برهان لزوم هدایت بشر، برهان نقض غرض<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۴۷۱.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۶۳.</ref>، [[برهان]] وجوب اطاعت از معصوم<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ص۲، ص۶۷-۶۸.</ref>، [[برهان حفظ شریعت]]<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۶.</ref>.<ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref> برهان لزوم اطمینان<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۷-۶۸.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱]]، ص۱۹۲-۲۰۳؛ [[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref>، [[برهان لطف]]<ref>سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ص۱۱۵.</ref> و غیره.


=== ادله نقلی ===
=== ادله نقلی ===
==== ادله قرآنی ====
==== ادله قرآنی ====
در برخی از [[آیات قرآن کریم]] خصوصیاتی همچون اصطفای [[الهی]]، [[وجوب اطاعت]] تام و عدم [[تسلط]] [[شیطان]] بر برخی [[انسان‌های برگزیده]] و نیز [[الگو]] بودن [[انبیا]] بیان شده که به مصونیت همه انبیا از ارتکاب کبائر، [[خطا]]، [[نسیان]] و [[اشتباه]] که همان [[حقیقت عصمت]] است، اشاره دارند. کلیت این [[آیات]] شامل [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} نیز شده و بر اساس آنها، [[عصمت]] آن حضرت نیز ثابت می‌گردد.
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[دلایل قرآنی اثبات عصمت انبیاء چیست؟ (پرسش)| دلایل قرآنی اثبات عصمت انبیاء چیست؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
در برخی از [[آیات قرآن کریم]] خصوصیاتی همچون اصطفای [[الهی]]، [[وجوب اطاعت]] تام و عدم [[تسلط]] [[شیطان]] بر برخی [[انسان‌های برگزیده]] و نیز [[الگو]] بودن [[انبیا]] بیان شده که به مصونیت همه انبیا از ارتکاب کبائر، [[خطا]]، نسیان و [[اشتباه]] که همان [[حقیقت عصمت]] است، اشاره دارند. کلیت این [[آیات]] شامل [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} نیز شده و بر اساس آنها، [[عصمت]] آن حضرت نیز ثابت می‌گردد.


===== عدم تسلط شیطان بر [[پیامبران]] =====
===== عدم تسلط شیطان بر [[پیامبران]] =====
به عنوان نمونه [[خدای متعال]] در آیه‌ای خطاب به شيطان مى‌فرمايد: {{متن قرآن|إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوينَ}}<ref>«قطعاً تو بر بندگان (خالص) من تسلّطى ندارى و حمايت و نگهبانى پروردگارت (براى آنان) كافى است». سوره حجر، آیه ۴۲.</ref>. فراز: {{متن قرآن|لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ}}، نكره در سياق نفى و مفيد عموم است، در نتيجه هر گونه سيطره و تصرف شيطان به هر نحوى از انحاء از [[بندگان]] حقيقى [[خداوند]] را منتفی می‌کند. از طرفی عمومیت این فراز از [[آیه]]، قرینه است بر اینکه مراد از «[[عبادی]]»، صرفا بندگان [[خالص]] و [[حقیقی]] خداوند است و نه گنه‌کاران یا کسانی که در [[زندگی]] خویش مرتکب برخی [[گناهان]] شده‌اند. با این بیان، مراد از اثر، اعم از [[ارتکاب معاصی]]، خطا، اشتباه و نسیان است که از تأثیر [[وسوسه‌های ابلیس]] نشأت می‌گیرد. بدیهی است که انتفای اثر صرفا به معنای [[نفی]] تأثیر [[وسوسه]] در [[عبادالله]] است و نه نفی خروج ایشان از دایره وسوسه‌های ابلیس. همین معنا در آیه دیگری از [[قرآن کریم]] و با بیان دیگر نیز آمده و تسلط شیطان بر مؤمنانی که به [[خدا]] [[توکل]] می‌کنند را نفی نموده است که حقیقت عصمت را در بندگان [[واقعی]] خدا، [[ثابت]] می‌نماید<ref>سوره نحل، آیات ۹۹ و ۱۰۰.</ref>.<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>.
به عنوان نمونه [[خدای متعال]] در آیه‌ای خطاب به شيطان مى‌فرمايد: {{متن قرآن|إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوينَ}}<ref>«قطعاً تو بر بندگان (خالص) من تسلّطى ندارى و حمايت و نگهبانى پروردگارت (براى آنان) كافى است». سوره حجر، آیه ۴۲.</ref>. فراز: {{متن قرآن|لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ}} هر گونه سيطره و تصرف شيطان به هر نحوى از انحاء از [[بندگان]] حقيقى [[خداوند]] را منتفی می‌کند<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>.


===== اصطفای الهی پیامبران =====
===== اصطفای الهی پیامبران =====
واژه «[[اصطفا]]» در لغت در معنای خالصِ چیزی را به دست آوردن استعمال شده است<ref>راغب اصفهانی، حسین، ماده صفو» بر اساس برخى آيات دیگر، خداوند متعال تعدادى از بندگانش را از ميان خلق خود برگزیده و آنها را براى خود خالص گردانیده است. سوره مریم، ۵۸ و دخان، آیه ۳۲.</ref>. روشن است که حاصل [[گزینش الهی]] و [[خالص]] کردن برخی توسط او چیزی جز [[عصمت]] نیست.
واژه «[[اصطفا]]» در لغت در معنای خالصِ چیزی را به دست آوردن استعمال شده است<ref>راغب اصفهانی، حسین، ماده صفو» بر اساس برخى آيات دیگر، خداوند متعال تعدادى از بندگانش را از ميان خلق خود برگزیده و آنها را براى خود خالص گردانیده است. سوره مریم، ۵۸ و دخان، آیه ۳۲.</ref>. روشن است که حاصل [[گزینش الهی]] و [[خالص]] کردن برخی توسط او چیزی جز [[عصمت]] نیست. به عنوان نمونه [[قرآن کریم]] در جایی می‌فرماید: {{متن قرآن|اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ}}<ref>«خدا از ميان فرشتگان رسولانى برمى‌گزيند، و نيز از ميان مردم. بى‌گمان خدا شنواى بيناست. آنچه در دسترس آنان و آنچه پشت سرشان است مى‌داند و [همه‌] كارها به خدا بازگردانيده مى‌شود». سوره حج، آیات ۷۵ و ۷۶.</ref>. با توجه به اینکه ضمایر «هم» در کلمات {{متن قرآن|أَيْدِيهِمْ}} و {{متن قرآن|خَلْفَهُمْ}} بر اساس دیدگاه برخی [[مفسران]] به {{متن قرآن|رُسُلًا}}<ref>طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۱۰، ص۴۱۰.</ref> و طبق نظر برخی دیگر به {{متن قرآن|النَّاسِ}}<ref>زمخشری، محمود بن عمر، ج۳، ص۱۷۲؛ آلوسی، شهاب الدین محمود، ج۱۰، ص۳۰۶ و...</ref> برمی‌گردد و با عنایت به معنای لغوی [[اصطفا]]، [[تفسیر آیه]] چنین می‌شود که [[خداوند]] از میان [[مردم]] و [[فرشتگان]]، شایستگان را برمی‌گزیند. از این رو اگر عصمت پیام‌آور تضمین نشده باشد، [[ابلاغ]] این پیام دچار آسیب شده و با غرض [[ارسال رسل]] ناسازگار خواهد بود<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>.
 
به عنوان نمونه [[قرآن کریم]] در جایی می‌فرماید: {{متن قرآن|اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ}}، {{متن قرآن|يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ}}<ref>«خدا از ميان فرشتگان رسولانى برمى‌گزيند، و نيز از ميان مردم. بى‌گمان خدا شنواى بيناست»، «آنچه در دسترس آنان و آنچه پشت سرشان است مى‌داند و [همه‌] كارها به خدا بازگردانيده مى‌شود». سوره حج، آیات ۷۵ و ۷۶.</ref>. با توجه به اینکه ضمایر «هم» در کلمات {{متن قرآن|أَيْدِيهِمْ}} و {{متن قرآن|خَلْفَهُمْ}} بر اساس دیدگاه برخی [[مفسران]] به {{متن قرآن|رُسُلًا}}<ref>طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۱۰، ص۴۱۰.</ref> و طبق نظر برخی دیگر به {{متن قرآن|النَّاسِ}}<ref>زمخشری، محمود بن عمر، ج۳، ص۱۷۲؛ آلوسی، شهاب الدین محمود، ج۱۰، ص۳۰۶ و...</ref> برمی‌گردد و با عنایت به معنای لغوی [[اصطفا]]، [[تفسیر آیه]] چنین می‌شود که [[خداوند]] از میان [[مردم]] و [[فرشتگان]]، شایستگان را برمی‌گزیند. از این رو اگر عصمت [[پیام]] آور تضمین نشده باشد، [[ابلاغ]] این پیام دچار آسیب شده و با غرض [[ارسال رسل]] ناسازگار خواهد بود<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>.


===== امر به [[اطاعت]] تام و مطلق از [[پیامبران]] =====
===== امر به [[اطاعت]] تام و مطلق از [[پیامبران]] =====
[[خداوند متعال]] در دسته دیگری از [[آیات]] به [[وجوب اطاعت]] مطلق از [[رسولان]] خود و نیز [[تأسی]] به آنان امر کرده است<ref>سوره نساء، آیات ۵۹ و ۶۴.</ref>. روشن است که بر اساس [[قواعد]] [[کلامی]] صدور چنین امری از سوی [[خدای متعال]]، مستلزم عصمت آن شخص است.؛ چراکه در غیر این صورت گرفتار تناقض خواهیم شد و تناقض از مولای [[حکیم]] صادر نمی‌شود. عصمت در اینجا به معنای مصونیت از اقسام [[معاصی]]، [[نسیان]]، [[خطا]] و [[اشتباه]] است؛ چراکه اگر مصونیت را منحصر در عدم [[ارتکاب معاصی]] دانسته و به جواز صدور نسیان، خطا و اشتباه از [[انبیا]] {{عم}}، [[معتقد]] شویم، غرض از ارسال [[نبی]] یا [[رسول]] نقض شده و [[اطمینان]] به گفتار و [[کردار]] [[انبیا]] و [[رسل]] {{عم}} در نظر مکلفین به [[اطاعت]] به صورت کامل محقق نخواهد شد<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>.
[[خداوند متعال]] در دسته دیگری از [[آیات]] به [[وجوب اطاعت]] مطلق از [[رسولان]] خود و نیز [[تأسی]] به آنان امر کرده است<ref>سوره نساء، آیات ۵۹ و ۶۴.</ref>. روشن است که بر اساس قواعد [[کلامی]] صدور چنین امری از سوی [[خدای متعال]]، مستلزم عصمت آن شخص است؛ چراکه در غیر این صورت گرفتار تناقض خواهیم شد و تناقض از مولای [[حکیم]] صادر نمی‌شود. عصمت در اینجا به معنای مصونیت از اقسام [[معاصی]]، نسیان، [[خطا]] و [[اشتباه]] است؛ چراکه اگر مصونیت را منحصر در عدم [[ارتکاب معاصی]] دانسته و به جواز صدور نسیان، خطا و اشتباه از [[انبیا]] {{عم}}، [[معتقد]] شویم، غرض از ارسال [[نبی]] یا [[رسول]] نقض شده و [[اطمینان]] به گفتار و [[کردار]] [[انبیا]] و [[رسل]] {{عم}} در نظر مکلفین به [[اطاعت]] به صورت کامل محقق نخواهد شد<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>.


===== معرفی [[پیامبران]] به عنوان [[الگوی حسنه]] =====
===== معرفی [[پیامبران]] به عنوان الگوی [[حسنه]] =====
[[مصونیت انبیا]] {{عم}} را می‌توان از [[آیات]] دیگری که ضمن نام بردن از برخی انبیا، آنان را به صورت مطلق به عنوان الگویی حسنه معرفی کرده و به [[تأسی]] از آنان ترغیب می‌نمایند، استفاده کرد. چه اینکه [[قرآن کریم]] از [[رسول گرامی اسلام]] {{صل}} به عنوان اسوه‌ای [[نیکو]] یاد کرده و می‌فرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا}}<ref>«قطعاً براى شما در [اقتدا به‌] رسول خدا سرمشقى نيكوست: براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مى‌كند».، سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>. همچنین از [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} یاد کرده و می‌فرماید: {{متن قرآن|قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ}}<ref>«قطعاً براى شما در [پيروى از] ابراهيم و كسانى كه با اويند سرمشقى نيكوست»، سوره ممتحنه، آیه ۴.</ref>.
[[مصونیت انبیا]] {{عم}} را می‌توان از [[آیات]] دیگری که ضمن نام بردن از برخی انبیا، آنان را به صورت مطلق به عنوان الگویی حسنه معرفی کرده و به [[تأسی]] از آنان ترغیب می‌نمایند، استفاده کرد. چه اینکه [[قرآن کریم]] از [[رسول گرامی اسلام]] {{صل}} به عنوان اسوه‌ای [[نیکو]] یاد کرده و می‌فرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا}}<ref>«قطعاً براى شما در [اقتدا به‌] رسول خدا سرمشقى نيكوست: براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مى‌كند».، سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>. همچنین از [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} یاد کرده و می‌فرماید: {{متن قرآن|قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ}}<ref>«قطعاً براى شما در [پيروى از] ابراهيم و كسانى كه با اويند سرمشقى نيكوست»، سوره ممتحنه، آیه ۴.</ref>.


واژه «[[اسوه]]» در کتب لغت به معنای «قُدوه» است. [[قدوه]] نیز در مورد کسی به کار می‌رود که به او [[اقتدا]] می‌شود<ref>فیومی مقری، احمد بن محمد، ص۴۹۴.</ref>. کیفیت [[استدلال]] به این آیات چنین است که [[خدای متعال]]، [[پیامبراکرم]] {{صل}} و حضرت ابراهیم{{ع}} را به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی به عنوان [[الگو]] و [[سرمشق]] دیگران معرفی کرده است. با عنایت به معنای لغوی اسوه، این آیات در شمار آیاتی قرار می‌گیرند که به نحو مطلق به اقتدا و اطاعت از انبیا {{عم}}[[ امر]] کرده‌اند و چنانچه سابقا گذشت، امر مطلق به اطاعت از شخصی مساوی با [[عصمت]] اوست؛ چراکه در غیر این صورت هرگز امر به اقتدا به غیر [[معصوم]] و اسوه قرار دادن او تعلق نگرفته و این مسأله به تناقض خواهد انجامید<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>.
[[خدای متعال]]، [[پیامبراکرم]] {{صل}} و حضرت ابراهیم{{ع}} را به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی به عنوان [[الگو]] و [[سرمشق]] دیگران معرفی کرده است. با عنایت به معنای لغوی اسوه، این آیات در شمار آیاتی قرار می‌گیرند که به نحو مطلق به اقتدا و اطاعت از انبیا {{عم}} [[امر]] کرده‌اند و امر مطلق به اطاعت از شخصی مساوی با [[عصمت]] اوست؛ چراکه در غیر این صورت هرگز امر به اقتدا به غیر [[معصوم]] و اسوه قرار دادن او تعلق نگرفته و این مسأله به تناقض خواهد انجامید<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>.


===== [[اتمام حجت]] [[هدف]] از [[بعثت انبیا]] =====
===== [[اتمام حجت]] [[هدف]] از [[بعثت انبیا]] =====
در دسته‌ای دیگر از آیات، [[اتمام حجت]] بر [[مردم]] به عنوان یکی از [[اهداف بعثت انبیا]] معرفی شده است. [[قرآن کریم]] در این خصوص می‌فرماید: {{متن قرآن|رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا}}، <ref>«پيامبرانى كه بشارتگر و هشداردهنده بودند، تا براى مردم، پس از [فرستادن‌] پيامبران، در مقابل خدا [بهانه و] حجّتى نباشد، و خدا توانا و حكيم است»، سوره نساء، آیه ۱۶۵.</ref>.<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>
در دسته‌ای دیگر از آیات، [[اتمام حجت]] بر [[مردم]] به عنوان یکی از [[اهداف بعثت انبیا]] معرفی شده است. [[قرآن کریم]] در این خصوص می‌فرماید: {{متن قرآن|رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا}}<ref>«پيامبرانى كه بشارتگر و هشداردهنده بودند، تا براى مردم، پس از [فرستادن‌] پيامبران، در مقابل خدا [بهانه و] حجّتى نباشد، و خدا توانا و حكيم است»، سوره نساء، آیه ۱۶۵.</ref>.<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>


===== آیاتی که بر عصمت فرشته وحی دلالت دارند =====
===== آیاتی که بر عصمت فرشته وحی دلالت دارند =====
در [[قرآن کریم]] از [[عصمت]] و [[امانتداری]] [[فرشتۀ وحی]] [[سخن]] گفته شده است به نحوی که [[خداوند]] دربارۀ آنان فرموده است: {{متن قرآن|لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ}}<ref>«در گفتار بر او پیشی نمی‌جویند و آنان به فرمان وی کار می‌کنند» سوره انبیاء، آیه ۲۷.</ref>، بنابراین اگر حاملِ اول [[وحی]] یعنی [[فرشتگان]] از جمله [[جبرئیل]] دارای [[عصمت]] باشد، حامل دیگر آن یعنی [[پیامبر]] هم چنین صفتی باید داشته باشد، زیرا نداشتن [[عصمت]] همانطور که نقض [[امانتداری]] [[فرشته وحی]] محسوب می‌‌شود، نقض [[امانتداری]] [[پیامبران]] هم خواهد بود<ref>ر. ک: [[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص ۲۱۹ - ۲۲۱. </ref>.
در [[قرآن کریم]] از [[عصمت]] و [[امانتداری]] [[فرشتۀ وحی]] [[سخن]] گفته شده است به نحوی که [[خداوند]] دربارۀ آنان فرموده است: {{متن قرآن|لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ}}<ref>«در گفتار بر او پیشی نمی‌جویند و آنان به فرمان وی کار می‌کنند» سوره انبیاء، آیه ۲۷.</ref>، بنابراین اگر حاملِ اول [[وحی]] یعنی [[فرشتگان]] از جمله [[جبرئیل]] دارای [[عصمت]] باشد، حامل دیگر آن یعنی [[پیامبر]] هم چنین صفتی باید داشته باشد، زیرا نداشتن [[عصمت]] همانطور که نقض [[امانتداری]] فرشته وحی محسوب می‌‌شود، نقض [[امانتداری]] [[پیامبران]] هم خواهد بود<ref>ر.ک: [[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص ۲۱۹ - ۲۲۱.</ref>.


==== ادله روایی ====
==== ادله روایی ====
در [[روایات]] متعددی بر [[قطعی]] بودن [[عصمت انبیا]]{{ع}} تأکید شده است<ref>نک: کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۲ـ۲۰۳؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۱۴، ص۱۰۳؛ ج۱۲، ص۳۴۸؛ ج۴، ص۴۵؛ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۱۹۲ـ۲۰۴.</ref> از جمله آنها روایتی است از [[امام باقر]]{{ع}} که در آن آمده است: «[[انبیا]] [[گناه]] نمی‌کنند؛ چون همگی [[معصوم]] و پاک‌اند و آنان [[مرتکب گناه]] کوچک یا بزرگ نمی‌شوند»<ref>صدوق، الخصال، ص۳۹۹.</ref>.
در [[روایات]] متعددی بر [[قطعی]] بودن [[عصمت انبیا]]{{ع}} تأکید شده است<ref>نک: کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۲ـ۲۰۳؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۱۴، ص۱۰۳؛ ج۱۲، ص۳۴۸؛ ج۴، ص۴۵؛ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۱۹۲ـ۲۰۴.</ref>، از جمله آنها روایتی است از [[امام باقر]]{{ع}} که در آن آمده است: «[[انبیا]] [[گناه]] نمی‌کنند؛ چون همگی [[معصوم]] و پاک‌اند و آنان [[مرتکب گناه]] کوچک یا بزرگ نمی‌شوند»<ref>صدوق، الخصال، ص۳۹۹.</ref>.
 
[[امام رضا]] {{ع}} نیز دربارۀ [[عصمت پیامبران]] برای [[مأمون]] نوشت: «[[خداوند]] [[فرمان]] کسی که می‌‌داند [[مردم]] را [[گمراه]] می‌‌کند [[واجب]] نمی‌کند و برای [[رسالت]] خویش کسی را [[انتخاب]] نمی‌کند که می‌‌داند او به [[خدا]] و بندگانش [[کفر]] ورزیده و [[شیطان]] را به جایی [[خدا]] [[عبادت]] می‌‌کند»<ref>{{متن حدیث|فِیمَا کَتَبَ الرِّضَا {{ع}} لِلْمَأْمُونِ لَا یَفْرِضُ اللَّهُ تَعَالَی طَاعَةَ مَنْ‏ یَعْلَمُ‏ أَنَّهُ‏ یُضِلُّهُمْ‏ وَ یُغْوِیهِمْ وَ لَا یَخْتَارُ لِرِسَالَتِهِ وَ لَا یَصْطَفِی مِنْ عِبَادِهِ مَنْ یَعْلَمُ أَنَّهُ یَکْفُرُ بِهِ وَ بِعِبَادَتِهِ وَ یَعْبُدُ الشَّیْطَانَ دُونَهُ}}؛ بحار الانوار، ج۲۵، ص۱۹۹، ح۹.</ref>.<ref>ر.ک: [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۱۸۰-۱۸۱.</ref>
 
== توهم تعارض برخی [[آیات]] با عصمت حضرت ابراهیم{{ع}} ==
برغم [[ادله]] فوق که دلالت بر عصمت حضرت ابراهیم{{ع}} دارند، [[آیات]] دیگری در [[قرآن کریم]] وجود دارد که ظاهر آنها با اعتقاد به عصمت آن حضرت ناسازگار است. به عنوان نمونه به برخی از این آیات اشاره می‌نماییم.


[[امام رضا]] {{ع}} نیز دربارۀ [[عصمت پیامبران]] برای [[مأمون]] نوشت: «[[خداوند]] [[فرمان]] کسی که می‌‌داند [[مردم]] را [[گمراه]] می‌‌کند [[واجب]] نمی‌کند و برای [[رسالت]] خویش کسی را [[انتخاب]] نمی‌کند که می‌‌داند او به [[خدا]] و بندگانش [[کفر]] ورزیده و [[شیطان]] را به جایی [[خدا]] [[عبادت]] می‌‌کند»<ref>{{متن حدیث|فِیمَا کَتَبَ الرِّضَا {{ع}} لِلْمَأْمُونِ لَا یَفْرِضُ اللَّهُ تَعَالَی طَاعَةَ مَنْ‏ یَعْلَمُ‏ أَنَّهُ‏ یُضِلُّهُمْ‏ وَ یُغْوِیهِمْ وَ لَا یَخْتَارُ لِرِسَالَتِهِ وَ لَا یَصْطَفِی مِنْ عِبَادِهِ مَنْ یَعْلَمُ أَنَّهُ یَکْفُرُ بِهِ وَ بِعِبَادَتِهِ وَ یَعْبُدُ الشَّیْطَانَ دُونَهُ}}؛ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏ بحار الانوار، ج۲۵، ص۱۹۹، ح۹.</ref>.<ref>ر.ک: [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۱۸۰-۱۸۱.</ref>
=== آیات ۴۶ و ۴۷ سوره مریم ===
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[آیا آیه ۴۷ سوره مریم بر عدم عصمت حضرت ابراهیم دلالت دارد؟ (پرسش)| آیا آیه ۴۷ سوره مریم بر عدم عصمت حضرت ابراهیم دلالت دارد؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
برخی بر اساس مبانی نقلی شبهه‌ای را در مورد عصمت حضرت ابراهیم{{ع}} مطرح کرده‌اند که [[خداوند]] می‌فرماید: {{متن قرآن|قَالَ أَرَاغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِي يَا إِبْرَاهِيمُ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّكَ وَاهْجُرْنِي مَلِيًّا * قَالَ سَلَامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي إِنَّهُ كَانَ بِي حَفِيًّا}}<ref>«گفت: ای ابراهیم! آیا تو از خدایان من روی می‌گردانی؟ اگر دست نکشی تو را با سنگ خواهم راند و از من چند گاهی دور شو * گفت: درود بر تو، از پروردگارم برای تو آمرزش خواهم خواست که او با من مهربان است» سوره مریم، آیه ۴۶-۴۷.</ref>.


در برخی ادعیه چنین آمده که إعتبار بازخواست الهی در پرتو [[عصمت]] است. توضیح اینکه [[خداوند متعال]] انبیاء و [[اوصیاء]] را فرستاده است و برای هر یک از ایشان شریعتی قرار داده تا [[دین]] الهی را برپا کنند و به تبع [[حجت]] را بر [[بندگان]] تمام. روشن است که اگر آنان خود معصوم نباشند، حجت بر بندگان هم تمام نبوده و بازخواست الهی لغو است<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۶۹.</ref>.
آنها می‌گویند: چرا ابراهیم{{ع}} به عموی خود [[وعده]] [[استغفار]] داد، با اینکه می‌دانیم [[آزر]]، هرگز [[ایمان]] نیاورد و استغفار برای [[مشرکان]]، طبق صریح [[آیه]] ۱۱۳ [[سوره توبه]] ممنوع است: {{متن قرآن|مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ وَلَوْ كَانُوا أُولِي قُرْبَى}}<ref>«پیامبر و مؤمنان نباید برای مشرکان پس از آنکه بر ایشان آشکار شد که آنان دوزخیند آمرزش بخواهند هر چند خویشاوند باشند» سوره توبه، آیه ۱۱۳.</ref>. اگر این کار ممنوع است، چرا این [[پیامبر]] بزرگ [[خدا]] انجام داد؟ بنابراین ابراهیم{{ع}} دچار [[اشتباه]] شده و این موضوع با [[عصمت]] ایشان ناسازگار است.


== توهم تعارض برخی [[آیات]] با عصمت حضرت ابراهیم{{ع}} ==
'''پاسخ به شبهه:''' در کتب [[کلامی]] [[شیعه]] و در بحث [[عصمت انبیا]]، یکی از خصوصیاتی که برای انبیا، لازم شمرده شده است، تنزّه والدین ایشان از [[دنائت]] و ناپاکی است. چراکه این گونه خصوصیات در هر کسی که وجود داشته باشد، باعث گریز و نفرت [[مردم]] از او و ایجاد فاصله بین او و دیگران می‌شود و روشن است که اگر [[پیامبری]] از [[پیامبران خدا]]، دچار این [[مشکلات]] شود، از انجام [[رسالت الهی]] خود باز خواهد ماند.
برغم ادله فوق که دلالت بر عصمت حضرت ابراهیم{{ع}} دارند، آیات دیگری در قرآن کریم وجود دارد که ظاهر آنها با اعتقاد به عصمت آن حضرت ناسازگار است. به عنوان نمونه به برخی از این آیات اشاره می‌نماییم.
 
دلیل دیگری که می‌توان اقامه کرد، عدم [[کفر]] و [[شرک]] آباء و اجداد [[پیامبر اسلام]]{{صل}} است. از آنجا که [[نبی گرامی اسلام]]{{صل}} از نسل حضرت ابراهیم{{ع}} است، با [[اثبات]] دوری اجداد ایشان از شرک و کفر، پدر ابراهیم{{ع}} نیز مشمول این [[حکم]] خواهد بود. به علاوه در منابع [[اهل تسنن]] و [[شیعه]] روایتی از وجود [[مقدس]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} است که می‌فرماید: «من همواره از صلب [[پاکان]]، به رحم پاکیزگان در حال انتقالم<ref>{{متن حدیث|لَم أَزل أَنتَقِلُ من أَصلابِ الطَّاهرين إِلى أَرحام الطَّاهِراتِ}}، سیوطی، الدرالمنثور، ج۳، ص۲۹۲؛ بحار الأنوار، ج۱۵، ص۱۱۸.</ref>.<ref>[[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم]]، ص ۲۹۳.</ref>
 
=== آیه ۱۱۴ سوره توبه ===
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[آیا آیه ۱۱۴ سوره توبه بر عدم عصمت حضرت ابراهیم دلالت دارد؟ (پرسش)| آیا آیه ۱۱۴ سوره توبه بر عدم عصمت حضرت ابراهیم دلالت دارد؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
یکی از آیاتی که موجب شده تا برای برخی توهم عدم عصمت حضرت ابراهیم {{ع}} به وجود آید، [[آیه]] ۱۱۴ [[سوره توبه]] است که در آن [[ابراهیم]]{{ع}} به عموی خود [[آزر]]، که [[بت]] پرست و [[مشرک]] به [[خدای یگانه]] بود، [[وعده]] طلب [[بخشش]] از [[خدا]] نموده و به این [[وعده]] نیز عمل نمود: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ}}<ref>«و آمرزش خواهی ابراهیم برای پدرش جز بنا به وعده‌ای نبود که به وی داده بود و چون بر او آشکار گشت که وی دشمن خداوند است از وی دوری جست؛ بی‌گمان ابراهیم دردمندی بردبار بود» سوره توبه، آیه ۱۱۴.</ref> و حال آنکه [[قرآن کریم]]، از [[استغفار]] برای [[مشرکان]] [[نهی]] کرده است. از این رو این [[کار]] خلاف [[دستور]] [[قرآن کریم]] بوده و مخل به [[عصمت]] است.
 
'''پاسخ نخست: [[وعده]] [[استغفار]] به [[امید]] [[ایمان آوردن]] او''': [[خداوند]] پس از آنکه در [[آیه]] ۱۱۳ [[سوره توبه]] [[طلب آمرزش]] برای [[مشرکان]] را ناروا می‌شمارد، در [[آیه]] ۱۱۴ همین [[سوره]]، در توجیه [[کار]] آن حضرت می‌فرماید: [[استغفار]] او به این [[دلیل]] بود که به عمویش [[وعده]] داده بود. حضرت به این [[امید]] برایش [[استغفار]] کرد که او [[ایمان]] بیاورد؛ اما پس از آنکه [[ناامید]] شد (یا با مرگش یا به وسیله [[وحی]]) [[ استغفار]] را رها کرد.
 
'''پاسخ دوم: عدم تناسب دو صفت دل‌سوز و [[بردبار]] با [[خطا]]''': در فراز پایانی [[آیه]]، حضرت با دو صفت {{متن قرآن|لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ}}<ref>«بی‌گمان ابراهیم دردمندی بردبار بود» سوره توبه، آیه ۱۱۴.</ref> یعنی دل سوز و [[بردبار]] [[ستایش]] شده است. در [[وجه]] تناسب این دو صفت با [[کار]] حضرت، می‌توان گفت کسی که دارای این صفات باشد، میل شدید [[باطنی]] او این است که برای پدرش [[طلب آمرزش]] کند و او را از [[عذاب الهی]] برهاند؛ اما چون [[خداوند]] او را از این [[کار]] بازداشت، او نیز این [[کار]] را رها کرد. این [[ستایش]]، با [[گناه]] و [[خطا]] تناسبی ندارد<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص۲۱۹.</ref>.
 
=== آیه ۸۲ سوره شعراء ===
حضرت ابراهیم بنا به نص یکی از آیات قرآن کریم از خدای متعال درخواست آمرزش کرده است. ظاهر این آیه دلالت بر صدور لغزش از آن حضرت دارد. آن هم لغزشی که نیازمند آمرزش و بخشش الهی است و این همان چیزی است که با عصمت ناسازگار است. قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن|وَالَّذِي أَطْمَعُ أَن يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ}}<ref>«و همان خدایی که چشم امید دارم که روز جزا گناهم را بیامرزد.» سوره شعراء، آیه ۸۲.</ref>.


=== طلب استغفار برای مشرک ===
'''پاسخ: نگاه به [[ترک اولی]] در حد [[لغزش]]''': این اعتراف [[پیامبران الهی]] به لغزش، حاکی از لغزش به معنای متعارف آن نیست؛ بلکه [[پیامبران]]، کوچک‌ترین ترک اولی را برای خود، لغزش می‌دانند و بابت آن به درگاه الهی [[توبه]] می‌کنند: {{متن حدیث|حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَيِّئَاتُ الْمُقَرَّبِينَ‌}}. پس این ترک اولی در مورد [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} این گونه [[تفسیر]] شده است که [[انسان]] با پرداختن به کارهای [[زندگی]] چون خوردن، آشامیدن و خوابیدن، از توجه کامل و [[خالص]] به [[خداوند]] باز می‌ماند؛ گرچه این [[کارها]] هیچ نوع تخلفی را در بر ندارد<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۱۲، جزء ۲۴، ص۱۴۷؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۵، ص۲۸۵.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۲۱۸.</ref>
برخی بر اساس [[مبانی نقلی]] شبهه‌ای را در مورد [[عصمت حضرت ابراهیم]]{{ع}} به مطرح کرده‌اند که [[خداوند]] می‌فرماید:
{{متن قرآن|قَالَ أَرَاغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِي يَا إِبْرَاهِيمُ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّكَ وَاهْجُرْنِي مَلِيًّا * قَالَ سَلَامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي إِنَّهُ كَانَ بِي حَفِيًّا}}<ref>«گفت: ای ابراهیم! آیا تو از خدایان من روی می‌گردانی؟ اگر دست نکشی تو را با سنگ خواهم راند و از من چند گاهی دور شو * گفت: درود بر تو، از پروردگارم برای تو آمرزش خواهم خواست که او با من مهربان است» سوره مریم، آیه ۴۶-۴۷.</ref>.
آنها می‌گویند: چرا ابراهیم{{ع}} به او [[وعده]] [[استغفار]] داد، با این که می‌دانیم [[آزر]]، هرگز [[ایمان]] نیاورد و استغفار برای [[مشرکان]]، طبق صریح [[آیه]] ۱۱۳ [[سوره توبه]] ممنوع است. مگر آزر [[مشرک]] نبود؟ اگر این کار ممنوع است، چرا این [[پیامبر]] بزرگ [[خدا]] انجام داد؟ ابراهیم{{ع}} به عمویش آزر وعده استغفار داد و طبق [[ظاهر آیه]] ۱۱۳ سوره توبه و [[آیات]] دیگر [[قرآن مجید]] به این وعده [[وفا]] کرد؛ با اینکه او هرگز ایمان نیاورد و در صف مشرکان و [[بت پرستان]] بود و استغفار برای چنین کسانی ممنوع است، بنابراین ابراهیم{{ع}} در اینجا دچار [[اشتباه]] شده است و این موضوع با [[عصمت]] ایشان ناسازگار است.


'''پاسخ نخست: [[وعده]] [[استغفار]] به [[امید]] [[ایمان آوردن]] او''': [[خداوند]] پس از آنکه در [[آیه]] ۱۱۳ [[سوره توبه]] [[طلب آمرزش]] برای [[مشرکان]] را ناروا می‌شمارد، در آیه ۱۱۴ همین [[سوره]]، در توجیه کار آن [[حضرت]] می‌فرماید: استغفار او به این دلیل بود که به عمویش وعده داده بود. حضرت به این امید برایش استغفار کرد که او [[ایمان]] بیاورد؛ اما پس از آنکه [[ناامید]] شد (یا با مرگش یا به وسیله [[وحی]]) استغفار را رها کرد.
=== آیات ۲۴ الی ۳۷ سوره ذاریات ===
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[آیا آیه ۲۴ الی ۳۷ سوره ذاریات با عصمت حضرت ابراهیم منافات دارد؟ (پرسش)| آیا آیه ۲۴ الی ۳۷ سوره ذاریات با عصمت حضرت ابراهیم منافات دارد؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
از [[شبهات]] [[عصمت]]، ماجرای [[ترس]] ابراهیم{{ع}}، هنگام مهمان شدن دو [[ملک]] در جریان [[عذاب]] [[قوم لوط]] است. برخی بر اساس مبانی نقلی، شبهه‌ای را در مورد عصمت حضرت ابراهیم{{ع}} مطرح نموده‌اند که اگر [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} [[معصوم]] بوده، پس چرا دچار ترس شده است؟ [[خداوند]] در [[آیات شریفه]] ۲۴ الی ۳۷ در سوره مبارکه ذاریات می‌فرماید: {{متن قرآن|هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ ضَيْفِ إِبْرَاهِيمَ الْمُكْرَمِينَ * فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قَالُوا لَا تَخَفْ وَبَشَّرُوهُ بِغُلَامٍ عَلِيمٍ}}<ref>«آیا داستان مهمانان گرامی ابراهیم به (گوش) تو رسیده است؟» سوره ذاریات، آیه ۲۴و۲۸.</ref>.


'''پاسخ دوم: عدم تناسب دو صفت [[دل‌سوز]] و بردبار با [[خطا]]''': در فراز پایانی آیه، حضرت با دو صفت {{متن قرآن|لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ}}<ref>«بی‌گمان ابراهیم دردمندی بردبار بود» سوره توبه، آیه ۱۱۴.</ref> یعنی [[دل]] سوز و بردبار [[ستایش]] شده است. در وجه تناسب این دو صفت با کار حضرت، می‌توان گفت کسی که دارای این صفات باشد، میل شدید [[باطنی]] او این است که برای پدرش طلب آمرزش کند و او را از [[عذاب الهی]] برهاند؛ اما چون خداوند او را از این کار بازداشت، او نیز این کار را رها کرد. این ستایش، با [[گناه]] و خطا تناسبی ندارد»<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص ۲۱۹.</ref>.
اولاً، مگر حضرت ابراهیم{{ع}} با [[علم]] [[نبوت]] خود نمی‌دانست که اینها [[ملائکه]] [[الهی]] هستند که به شکل [[انسان]] در آمده‌اند تا از آنها نترسد: {{متن قرآن|فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً}}؟ بنابراین طبق این [[آیات]] حضرت ابراهیم{{ع}} دچار ترس شده است که این موضوع با عصمت ایشان منافات دارد. ثانیا، [[مقام نبوت]] ملازم با [[عصمت از گناه]] و منافی باصفات ناپسند از جمله ترسی است که [[مقاومت]] نفس را گرفته، توان [[تدبیر]] را از [[آدمی]] سلب می‌کند، عصمت در [[انبیا]]، ملازم با [[شجاعت]] است.


'''پاسخ سوم:''' علاوه بر اینها خداوند در [[آیه]] ۱۱۳ و ۱۱۴ [[سوره توبه]] می‌فرماید: {{متن قرآن|مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ وَلَوْ كَانُوا أُولِي قُرْبَى مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ * وَمَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ}}<ref>«پیامبر و مؤمنان نباید برای مشرکان پس از آنکه بر ایشان آشکار شد که آنان دوزخیند آمرزش بخواهند هر چند خویشاوند باشند * و آمرزش خواهی ابراهیم برای پدرش جز بنا به وعده‌ای نبود که به وی داده بود و چون بر او آشکار گشت که وی دشمن خداوند است از وی دوری جست؛ بی‌گمان ابراهیم دردمندی بردبار بود» سوره توبه، آیه ۱۱۳-۱۱۴.</ref>.
پاسخ این است که ابراهیم{{ع}} تصور می‌‌کرد آنها از جنس بشرند: «و هنگامی که دید دست به سوی غذا نمی‌برند، در [[دل]] [[احساس]] [[وحشت]] کرد: {{متن قرآن|فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً}}؛ زیرا در آن [[زمان]] ـ و امروز هم در میان بسیاری از اقوام که پایبند به [[اخلاق]] سنتی هستند ـ هرگاه کسی از غذای دیگری بخورد به او آزاری نمی‌رساند و خیانتی نمی‌کند، و آنجا که نمک خورند، نمکدان را نمی‌شکنند و از این رو اگر میهمان دست به غذا [[نبرد]]، این [[گمان]] پیدا می‌شود که او برای کار خطرناکی آمده است. این ضرب المثل نیز در [[عرب]] معروف است که می‌گویند: {{عربی|"من لم یأکل طعامک، لم یحفظ ذمامک"}}؛ «کسی که غذای تو را، نخورد، به [[پیمان]] تو [[وفا]] نخواهد کرد».
[[آیه]] نخست با تعبیری رسا و [[قاطع]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[مؤمنان]] را از [[استغفار]] برای [[مشرکان]] [[نهی]] می‌کند و می‌گوید: «[[شایسته]] نیست که [[پیغمبر]] و افراد با [[ایمان]] برای مشرکان [[طلب آمرزش]] کنند» سپس برای تأکید و تعمیم اضافه می‌کند: «حتی اگر از نزدیکانشان باشند». بعدا دلیل این موضوع را ضمن جمله‌ای چنین توضیح می‌دهد: «بعد از آنکه برای [[مسلمانان]] روشن شد که مشرکان [[اهل]] دوزخ‌اند، طلب آمرزش برای آنها معنا ندارد»؛ این کاری [[بیهوده]] و آرزویی نابه جا است؛ چراکه [[مشرک]] به هیچ وجه قابل [[آمرزش]] نیست و آنان که راه [[شرک]] را پوییده‌اند، راه نجاتی ندارند. افزون بر اینکه استغفار و طلب آمرزش نوعی [[اظهار محبت]] و پیوند و علاقه با مشرکان است و این همان چیزی است که بارها [[قرآن]] از آن نهی کرده است.
آنچه در این شبهه و مشابه آن مطرح شده، تلاشی است در راه [[نفی]] یک [[باور]] کلی، که با قاعده مسلّم و اصلی سازگاری ندارد؛ ازاین رو در پاسخ نیز ابتدا، [[دلایل]] دوری [[پدران]] و [[مادران]] [[انبیا]] را از شرک و [[کفر]] بررسی می‌کنیم و سپس به حل اشکال وارده می‌‌پردازیم؛ گرچه ما پیش از این نیز در بررسی مقاله «انبیا و و [[نبوت]]» به طور مشروح به تبیین این امر پرداختیم.


در کتب [[کلامی]] [[شیعه]] و در بحث [[عصمت انبیا]]، یکی از خصوصیاتی که برای انبیا، لازم شمرده شده است، تنزّه [[والدین]] ایشان از [[دنائت]] و [[ناپاکی]] است، چنان که [[خواجه طوسی]] در تجرید الاعتقاد می‌گوید:{{عربی|و یجب فی النبی العصمة عدم السهو و کل ما ینفر عنه دنائت الآباء و عهر من و... الأمهات}}<ref>. علامه حلی، کشف المراد، تصحیح حسن حسن زاده آملی، ص۴۷۲.</ref>. این نکته در کتب [[شیعی]] دیگر نیز مطرح شده است. البته این [[عقیده]] به [[شیعیان]] اختصاص ندارد و برخی از بزرگان [[اهل سنت]] نیز آن را [[تأیید]] می‌کنند، چنان که [[علاء]] الدین [[قوشچی]] در شرح خود بر تجرید، مدعای [[خواجه طوسی]] را پذیرفته است<ref>. علاء الدین قوشجی، شرح تجرید العقائد، ص۳۵۹.</ref>.
در هر حال ترس [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} از این بود که نکند آنها در پی شر و طرح خصومتی به [[منزل]] او آمده باشند؛ این [[شر]] می‌توانست مربوط به [[مردم]] باشد؛ چراکه آنها از [[اهل]] آن [[دیار]] نبودند. توضیح اینکه حضرت ابراهیم{{ع}} وقتی برای آنها غذا آماده کرد، آنها دست به غذا نبردند و این در [[فرهنگ]] آنان و بسیاری از فرهنگهای [[روزگار]] ما معنای خوبی نداشته و ندارد و نشان دهنده [[خصومت]] و [[ناراحتی]] است. حضرت از این نوع برخورد احساس کرد آنها در پی طرح خصومتی به منزل او آمده‌اند که با شناختن آنها [[نگرانی]] او برطرف شد<ref>[[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم]]، ص ۳۰۸.</ref>.
دلیل [[باور]] به [[لزوم]] دوری و [[پاکی]] [[پیامبران الهی]] از هرگونه صفت [[نفرت]] انگیز را می‌توان از میان کلمات فوق به روشنی ملاحظه کرد؛ چراکه این گونه خصوصیات در هر کسی که وجود داشته باشد، باعث [[گریز]] و نفرت [[مردم]] از او و ایجاد فاصله بین او و دیگران می‌شود، و روشن است که اگر [[پیامبری]] از [[پیامبران خدا]]، دچار این [[مشکلات]] شود، از انجام [[رسالت الهی]] خود باز خواهد ماند. این نکته مورد توجه [[ابوالحسن]] ماوردی نیز بوده است. او [[معتقد]] است که اگر [[پدران]] [[پیامبر]]، از [[شرک]] بری باشند، [[قلوب]] مردم نسبت به آنها شنواتر و [[نفوس]] ایشان برای پذیرش آماده‌تر خواهد بود و از این رو [[شرافت]] [[نسب]] را جزو [[شرایط نبوت]] و [[عصمت]] دانسته است<ref>. ر.ک: بحار الانوار، ج۱۵، ص۱۱۸ - ۱۲۲.</ref>. البته ممکن است کسی در مقدمه اول تشکیک کرده و بگوید که [[مشرک]] بودن پدر و یا مادر، باعث ایجاد [[تنفر]] از پیامبر نخواهد شد. از این جهت دلیل فوق، [[کارایی]] خود را از دست خواهد داد. با نگاهی اجمالی به نزاع‌های [[فکری]] جاری در [[تاریخ اسلام]]، پاسخ این نکته به خوبی روشن می‌شود، چنان که [[اصرار]] بیش از حدّ عدّه‌ای برای [[اثبات]] شرک [[ابو طالب]]{{ع}}، پدر [[علی بن ابی طالب]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و [[دفاع]] [[شیعه]] در این مورد، [[گواه]] خوبی بر این مدعاست که موقعیت پدر، تأثیر فراوانی در تعیین [[جایگاه اجتماعی]] فرزند دارد<ref>.. برای اطلاع از تفصیل این بحث ر.ک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۶۵ - ۸۵. وی ذیل همین بحث اشاره‌ای نیز به بحث پدر ابراهیم{{ع}} به کرده است.</ref>.
مطلب دیگر این که در [[روایات]] درباره پدر [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} [[اختلاف]] وجود دارد و برخی از روایات، «[[آزر]]» را پدر ابراهیم{{ع}} می‌دانند و در برخی دیگر از «تارُخ» یا «تارح» نام برده شده است<ref>. برای مثال در کتاب کافی روایتی آمده است و به صراحت آزر را پدر حضرت ابراهیم{{ع}} می‌داند، کلینی، الکافی، ج۸، ص۳۶۶، حدیث ۵۵۸؛ ولی در تمام روایاتی که در آنها نام انبیای الهی آمده است از تاریخ به عنوان پدر حضرت ابراهیم{{ع}} نام برده شده است. ر.ک: بحار الانوار، ج۱۵، ص۳۶ و ۱۰۶ - ۱۰۸؛ ص۲۸۰؛ ج۱۷، ص۱۴۸؛ ج۲۳، ص۱۴۵.</ref>. و نیز نقل شده که بین علمای [[انساب]] هیچ اختلافی وجود ندارد که نام پدر ابراهیم{{ع}} «تارُخ» بوده است<ref>. ر.ک: ابن کثیر، الحافظ ابی الفداء، البدایه والنهایه، ج۱، ص۱۶۳؛ تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۱۵۵؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۴، ص۱۹؛ الزبیدی، تاج العروس، ج۳، ص۱۲.</ref>. در کتاب [[تورات]] نیز همین دو نام ذکر شده است<ref>. کتاب مقدس عهد عتیق، سفر پیدایش ۱۱</ref>.


دلیل دیگری که می‌توان بر این مدعا اقامه کرد، عدم [[کفر]] و [[شرک]] آبا و اجداد [[پیامبر اسلام]]{{صل}} است. از آنجا که [[نبی گرامی اسلام]]{{صل}} از [[نسل حضرت ابراهیم]]{{ع}} است، با [[اثبات]] دوری اجداد ایشان از شرک و کفر، پدر ابراهیم{{ع}} شد نیز مشمول این [[حکم]] خواهد بود.
=== آیات ۶۲ و ۶۳ سوره انبیاء ===
قاطبه [[علمای شیعه]] و برخی از علمای [[اهل سنت]] در این [[مورد اتفاق]] نظر دارند و در میان مستندات ایشان می‌توان به [[آیه]] {{متن قرآن|وَتَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ}}<ref>«و گردش تو را در میان سجده‌گزاران (می‌بیند)» سوره شعراء، آیه ۲۱۹.</ref> اشاره کرد که طبق نظر [[مفسرین]]، صفت ساجدین، درباره اجداد [[پیامبر]]{{صل}} است<ref>. ر.ک: طبرسی، امین الاسلام فضل بن الحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۳۵۶ وی این تفسیر را به عنوان یک قول ذکر می‌کند و روایاتی را نیز در ذیل آن می‌آورد. استناد به این آیه را امام فخر رازی نیز در تفسیر خود به شیعیان نسبت داده است، ر.ک: بحار الانوار، ج۱۲، ص۴۸.</ref>. به علاوه در منابع [[اهل تسنن]] و [[شیعه]] روایتی از وجود [[مقدس]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} است که می‌فرماید: «من همواره از صلب [[پاکان]]، به رحم پاکیزگان در حال انتقالم<ref>. {{متن حدیث|لَم أَزل أَنتَقِلُ من أَصلابِ الطَّاهرين إِلى أَرحام الطَّاهِراتِ}} (سیوطی، الدر المنثور، ج۳، ص۲۹۲؛ بحار الأنوار، ج۱۵، ص۱۱۸).</ref>». این [[روایت]] در کنار [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ}}<ref>«ای مؤمنان! مشرکان پلیدند بنابراین پس از امسال نباید به مسجد الحرام نزدیک شوند و اگر از ناداری بیمناکید خداوند به زودی شما را با بخشش خویش اگر بخواهد بی‌نیاز می‌گرداند که خداوند دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۲۸.</ref> رساننده مقصود است<ref>. ر.ک: مجلسی، بحار الانوار، ج۱۲، ص۴۸.</ref>؛ زیرا اجداد [[پیامبر]]{{صل}} [[پاک]] توصیف شده‌اند، در حالی که [[خداوند]] [[مشرکین]] را [[نجس]] می‌داند. البته در نقل دیگری از این [[حدیث]] تصریح شده است که: {{متن حدیث|لَم تُدَنِسُنا الجاهِليَّة بِأرجاسِها و سَفاحُها}}<ref>. العاملی النباطی، علی بن یونس الصراط المستقیم الی مستحقی التقدیم، ج۱، ص۳۴۱. او این حدیث را از کتابی به نام الیاقوت نوشته ابوعمر الزاهد، از علمای اهل سنت نقل می‌کند.</ref>، و از این رو خود روایت به [[تنهایی]] بر مقصود دلالت می‌کند.
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[آیا آیه ۶۲ و ۶۳ سوره انبیاء بر عدم عصمت حضرت ابراهیم دلالت دارد؟ (پرسش)| آیا آیه ۶۲ و ۶۳ سوره انبیاء بر عدم عصمت حضرت ابراهیم دلالت دارد؟]]'''{{پایان}}
بر اساس نقل [[علامه مجلسی]]، [[سیوطی]] نیز در این [[عقیده]] با [[امامیه]] همراه است و به جز [[دلایل]] فوق، خود نیز دلیلی بر این مدعا اقامه کرده است که با دو مقدمه آن را به [[اثبات]] می‌‌رساند. او می‌گوید: «[[احادیث]] صحیحه‌ای وجود دارد مبنی بر این که اجداد پیامبر{{صل}} در هر زمانی، از همه [[اهل]] [[زمان]] خود [[افضل]] و [[برتر]] بوده‌اند. [[روایات]] دیگری نیز داریم که می‌گویند هیچ دورانی خالی از انسان‌های [[موحد]] نبوده است و همیشه کسانی بوده‌اند که با [[فطرت]] پاک خود [[خدا]] را یافته باشند و خداوند نیز [[زمین]] را به خاطر آنها از [[فروپاشی]] [[حفظ]] کرده است». او سپس از این دو نکته نتیجه می‌گیرد که اجداد [[رسول اکرم]]{{صل}}، همگی جزو موحّدین بوده‌اند. سیوطی، در این باره، [[امام]] [[فخر رازی]] را نیز هم [[رأی]] خود می‌داند<ref>. ر.ک: بحار الانوار، ج۱۵، ص۱۱۸ - ۱۲۲، پاورقی.</ref>.
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
ابراهیم‌{{ع}} پس از آنکه راهنمایی‌ها و ارشادات او در مورد [[ناتوانی]] [[بت‌ها]] و عدم سزاواری آنها برای [[پرستش]]، در قومش مؤثر نیفتاد، برای [[مبارزه]] راه دیگری را پیش گرفت: در یک [[روز]] [[عید]] که [[مردم]] برای انجام مراسمی خاص از [[شهر]] خارج شده بودند، به سراغ بت‌ها رفته، با تبر همه آنها را از پای درآورد و تنها [[بت]] بزرگ را سالم نگه داشته، تبر را بر دوش آن نهاد. وقتی مردم از مراسم عید بازگشتند، با ویرانی بتکده مواجه شدند و از آنجا که تقریباً [[اطمینان]] داشتند کسی جز [[ابراهیم]] نمی‌تواند دست به چنین کاری زده باشد، به سراغ وی رفته، سؤال کردند: {{متن قرآن|قَالُوا أَأَنْتَ فَعَلْتَ هَذَا بِآلِهَتِنَا يَا إِبْرَاهِيمُ}}<ref>«گفتند: ای ابراهیم! آیا تو با خدایان ما چنین کرده‌ای؟» سوره انبیاء، آیه ۶۲.</ref>. ابراهیم {{ع}} در پاسخ فرمود: {{متن قرآن|قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ كَانُوا يَنْطِقُونَ}}<ref>«گفت: بلکه همین بزرگشان این کار را کرده است؛ اگر سخن می‌گویند از خود آنان بپرسید!» سوره انبیاء، آیه ۶۳.</ref>. سؤال این است که اگر [[انبیا]] در همه [[عمر]]، از تمامی [[گناهان]] معصومند، چگونه ابراهیم‌{{ع}} برای [[دفاع از خود]] به [[دروغ]] [[متوسل]] شده، شکستن بت‌ها را به غیر خود نسبت می‌دهد؟


نتیجه آنکه اولا، [[مشرک]] نبودن پدر و مادر [[انبیا]]، امری است مسلّم، که در انجام [[وظایف]] [[رسالت]] لازم است و از این رو خلاف آن ممکن نیست، و این نکته مورد پذیرش برخی از علمای [[اهل سنت]] نیز قرار گرفته است. پدر [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} نیز [[مشرک]] نبوده است و آن کس که نامش در [[قرآن]] آمده، پدر [[واقعی]] ابراهیم{{ع}} نیست.
[[مفسران]] و [[اندیشمندان اسلامی]]، در پاسخ به این [[شبهه]]، جواب‌های گوناگونی را بیان کرده‌اند که به پاره‌ای از آنها اشاره می‌کنیم:
ثانیا، بر فرض آنکه پدر مورد نظر ابراهیم در [[آیه]] پدر صلبی او باشد، و بر فرض اینکه پدر صلبی ابراهیم{{ع}} مشرک بوده باشد و [[طهارت مولد]] یا عدم آن تأثیری در موضوع مورد بحث ما نداشته باشد، از آنجا که [[سلام]]، روش و پیرامون [[عصمت پیامبران اولوالعزم]] [[عادت]] بزرگواران است، حضرت ابراهیم{{ع}} با تقدیم آن [[جهالت]] پدر را [[تلافی]] کرد؛ او که وی را به خاطر حرف حقی که زده بود، [[تهدید]] به [[رجم]] و طرد کرد، ولی وی او را [[وعده]] [[امنیت]] و [[سلامتی]] و [[احسان]] داد. این همان دستورالعملی است که [[قرآن کریم]] در آیه {{متن قرآن|وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا}}<ref>«و آنان که گواهی دروغ نمی‌دهند و چون بر یاوه بگذرند بزرگوارانه می‌گذرند» سوره فرقان، آیه ۷۲.</ref>؛ و آیه ۶۳سوره [[فرقان]]{{متن قرآن|وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا}}<ref>«و بندگان (خداوند) بخشنده آنانند که بر زمین فروتنانه گام برمی‌دارند و هرگاه نادانان با آنان سخن سر کنند پاسخی نرم گویند» سوره فرقان، آیه ۶۳.</ref>؛ بیان کرده است. بنابراین [[استغفار]] او هیچ منافاتی با [[عصمت]] ایشان ندارد.»<ref>[[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم]] ص ۲۹۳.</ref>.
# عده‌ای گفته‌اند<ref>ر.ک: مجمع‌البیان، ج۷، ص۸۵.</ref> چون این جمله به شرط غیر محققی معلّق شده است، در نتیجه دروغ نیست؛ یعنی، [[سخن]] ابراهیم‌{{ع}} این است که اگر این بت‌ها [کاری از دستشان برمی‌آید و] [[قدرت]] بر [[سخن گفتن]] دارند [پس می‌توانند یکدیگر را نیز از بین ببرند و در نتیجه بت بزرگ این عمل را مرتکب شده است. مفهوم این جمله این است که "اگر بت‌ها قادر بر سخنگویی نیستند، پس [[بت]] بزرگ این کار را نکرده است. روشن است که با این توضیح، هیچ دروغی از ابراهیم‌{{ع}} صادر نشده است؛ چنانکه در روایتی<ref>معانی الأخبار، ص۲۰۹-۲۱۰.</ref> از [[امام صادق]]{{ع}} به همین نکته اشاره می‌شود<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[دین و نبوت (کتاب)|دین و نبوت]]، ص ۲۹۳-۲۹۶؛ [[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۲۱۰-۲۱۳؛ [[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم]] ص ۳۰۶؛  [[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۲۱۳-۲۱۷.</ref>.
# پاسخ دیگری که به این اشکال داده شده، این است که معنای ظاهری جمله {{متن قرآن|بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ}} مراد حضرت نبوده است و حتّی [[بت‌پرستان]] نیز این معنا را از بیان او برداشت نکرده‌اند. بلکه بیانی است کنایی که برای ابطال معتقدات بت‌پرستان ایراد شده است. این شیوه [[سخن گفتن]]، نه تنها [[دروغ]] محسوب نمی‌شود، بلکه تأثیر آن در مخاطب، به مراتب از سخن صریح بیشتر است. منظور حضرت این است که کسی جز من نمی‌تواند این کار را کرده باشد. بت‌های شما و حتّی بت بزرگتان، حقیرتر و پست‌تر از آنند که از عهده چنین عملی برآیند. بدین ترتیب، نه تنها دروغی از [[ابراهیم]] صادر نگشته، بلکه به ضعف و [[عجز]] [[بت‌ها]] در سخنان او، تصریح شده است<ref>الکشاف، ج۳، ص۱۲۴.</ref>.
# پاره‌ای از [[مفسرین]] که با نگاهی عمیق‌تر به مطلب نگریسته‌اند، برآنند که هر چند ظاهر جمله {{متن قرآن|بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ}} این است که ابراهیم‌{{ع}} خبر از شکننده بت‌ها می‌دهد، ولی در واقع، چنین سخنی در محاورات عرفی، خبر محسوب نمی‌شود. بلکه همچنان که معمول است، گاه در مقام مناظره، مطلبی که مورد پذیرش طرف مقابل است، به صورت جمله خبری به خود او بازگردانده می‌شود، در حالی که برای طرفین، این نکته روشن است که گوینده، قصد [[اخبار]] نداشته، بر آن است که لازمه مبانی مورد پذیرش [[خصم]] را باز گوید. غرض از ایراد چنین سخنی این است که طرف مقابل مجبور شود برای تصدیق یا [[تکذیب]] خبر مذکور، از برخی مبانی و مواضع خود عقب نشیند. در این جریان هم، معنای سخن ابراهیم‌{{ع}} این می‌شود که: با توجه به اینکه از نظر شما، [[بت‌ها]] دارای مقام الوهیت می‌باشند. ناچار باید [[بت]] بزرگ این عمل را مرتکب شده باشد، چون دیگران [[توانایی]] نابودی خدایان را ندارند<ref>مجمع‌البیان، ج۷، ص۸۵. </ref> و یا اینکه: چون همه بت‌ها شکسته شده‌اند و تنها بت بزرگ سالم مانده است، ظاهر حال نشان می‌دهانه که باید بت بزرگ این کار را کرده باشد<ref>المیزان، ج۱۴، ص۳۰۰.</ref>.<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن][[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۲۱۰-۲۱۳.</ref>
# مقام مناظره و جدل: حضرت با این شیوه بر مشی مخاطبان جواب می‌دهد و مخاطب بت‌پرست را در محذور جواب قرار می‌دهد که اگر بگویند: "بت‌ها جواب نمی‌دهند" باید از مبانی بت‌پرستی دست بردارند و اگر بگوید بت‌ها جواب می‌دهند، باید بروند و از بت بزرگ بپرسند<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[دین و نبوت (کتاب)|دین و نبوت]]، ص ۲۹۳-۲۹۶.</ref>.


=== درخواست آمرزش خویش از خدا ===
جمع‌بندی مطلب چنین است که حضرت در مقام مناظره و [[احتجاج]] بوده است و توجه و آگاه‌سازی مخاطبان این سان میسر بوده که بر پایه ظاهر حال سخن بگوید و شکسته شدن [[بت‌ها]] را به [[بت]] بزرگ نسبت دهد؛ چون آن بت برخلاف دیگر بت‌ها شکسته نشده بود. ظاهر حال، حاکی از آن بود که آن بت این کار را انجام داده باشد و همین، [[حس]] حقیقت‌جویی [[مردم]] را برانگیخت و زمینه را برای پاسخ‌گویی به جمله {{متن قرآن|فَاسْأَلُوهُمْ}} فراهم ساخت. این [[تفسیر]]، [[برترین]] تفسیر در میان [[تفاسیر]] است. در نتیجه، دیگر تفاسیر مورد نقد قرار می‌گیرند یا با وجود تفسیر [[برتر]]، پذیرش آنها توجیه وجیهی نمی‌یابد<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۲۱۳-۲۱۷.</ref>.
حضرت ابراهیم بنا به نص یکی از آیات قرآن کریم از خدای متعال درخواست آمرزش کرده است. ظاهر این آیه دلالت بر صدور لغزش از آن حضرت دارد. آن هم لغزشی که نیازمند آمرزش و بخشش الهی است و این همان چیزی است که با عصمت ناسازگار است. قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن|وَالَّذِي أَطْمَعُ أَن يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ}} <ref>«و همان خدایی که چشم امید دارم که روز جزا گناهم را بیامرزد.» سوره شعراء، آیه 82</ref>.


'''پاسخ نخست: نگاه به [[ترک اولی]] در حد [[لغزش]]''': این اعتراف [[پیامبران الهی]] به لغزش، حاکی از لغزش به معنای متعارف آن نیست؛ بلکه [[پیامبران]]، کوچک‌ترین ترک اولی را برای خود، لغزش می‌دانند و بابت آن به [[درگاه الهی]] از در [[توبه]] در می‌آیند: {{متن حدیث|حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَيِّئَاتُ الْمُقَرَّبِينَ‌}}، و {{عربی|حسنات المقربین سیئات النبیین}}. پس این ترک اولی در مورد [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} این گونه [[تفسیر]] شده است که [[انسان]] با پرداختن به کارهای [[زندگی]] چون خوردن، [[آشامیدن]] و خوابیدن، از توجه کامل و [[خالص]] به [[خداوند]] باز می‌ماند؛ گرچه این [[کارها]] هیچ نوع تخلفی را در بر ندارد<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۱۲، جزء ۲۴، ص۱۴۷؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۵، ص۲۸۵.</ref>.
=== آیات ۷۶ الی ۷۸ سوره انعام ===
این پاسخ، خالی از ایراد و عاری از اشکال است.
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[آیا آیه ۷۶ سوره انعام بر عدم عصمت حضرت ابراهیم دلالت می‌کند؟ (پرسش)| آیا آیه ۷۶ سوره انعام بر عدم عصمت حضرت ابراهیم دلالت می‌کند؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
یکی از آیاتی که توهم عدم عصمت حضرت ابراهیم {{ع}} را برای برخی به وجود آورده آیات ۷۶ سوره انعام است که می‌فرماید: {{متن قرآن|فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ}}<ref>«و چون شب بر او چادر افکند ستاره‌ای دید گفت: این پروردگار من است اما هنگامی که ناپدید شد گفت: ناپدیدشوندگان را دوست نمی‌دارم» سوره انعام، آیه ۷۶.</ref>. اگر [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} در این گفتار خود از ایده و عقیده‌اش پرده برداشته است، پس [[اعتقاد]] آن حضرت به الوهیت این اختران آسمانی به [[اثبات]] می‌رسد و اگر میان ایده آن حضرت با آنچه از گفتارش برمی‌آید دوگانگی باشد، این نمونه روشن [[دروغ]] خواهد بود و در هر دو صورت، [[عصمت]] آن حضرت به چالش کشیده خواهد شد<ref>ر.ک: جعفر سبحانی، عصمة الانبیاء، ص۱۲۶.</ref>.


'''پاسخ دوم: [[خطیئه]]؛ همان دروغ‌های [[حضرت]]''': منظور از خطیئه همان دروغ‌هایی است که حضرت بر زبانش جاری شده است: {{متن قرآن|إِنِّي سَقِيمٌ}}، {{متن قرآن|فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ}}<ref>به نقل از: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۱۲، جزء ۲۴، ص۱۴۷.</ref> و.... ایراد این پاسخ در این است که با دیدگاه کلی [[عصمت پیامبران]] از [[گناهان]] سازگاری ندارد. توضیح و توجیه این موارد قبلاً در همین بخش مطرح شده است.
'''پاسخ نخست: گفتار بر مبنای [[تقیه]]''': حضرت برای گفت‌وگو و بحث با آنان، ناچار بود در ظاهر، ایده ایشان را بر زبان خود جاری سازد. آن حضرت با دلی آرام و [[قلبی]] مطمئن، دست به این کار زد. [[انسان]] برای [[نجات]] خود، می‌تواند گفتار کفرآمیزی بر زبان جاری سازد: {{متن قرآن|...إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ...}}<ref>«بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شده‌اند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.</ref> پس اظهار [[کفر]] برای نجات دیگر [[انسان‌ها]] از [[شقاوت]] جاویدان و [[هدایت]] آنان به [[سعادت]] ماندگار، به طریق اولی روا خواهد بود<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۷، جزء ۱۳، ص۵۲.</ref>.
مرحوم [[علامه طباطبایی]] در بحث [[ادب]] پیامبران به تبیین ادب حضرت ابراهیم {{ع}} نیز پرداخته است که این بحث در معرفی [[شخصیت]] آن حضرت تأثیرگذار است. از این رو در این مجال، گزیده‌ای از آن مقال نقل می‌شود:
آن حضرت در [[مقام]] ثناگویی [[پروردگار]] از [[جامع‌ترین]] ستایش‌ها بهره می‌جوید. تمام [[عنایت خداوند]] را از [[آغاز آفرینش]] خود تا زمانی که به سوی او باز می‌گردد، بیان می‌دارد. خود را بنده‌ای تمام نیاز در برابر پروردگاری کاملاً [[بی‌نیاز]] قرار می‌دهد. [[بیمار]] شدن را به خود نسبت می‌دهد و [[شفا]] را از آن او می‌داند. از او نعمت‌های [[حقیقی]] ماندگار می‌خواهد و از نعمت‌های پوشالی و فانی [[دنیوی]] [[چشم]] می‌باشد. [[شریعت]] ماندگار و پیوستن به افراد [[پرهیزکار]] و [[وراثت بهشت]] و [[عزت]] [[اخروی]] [[پایدار]] از دیگر خواسته‌های او بوده است. او [[پیامبری]] بزرگ بود که برای [[زنده کردن]] [[دین توحیدی]] به پا خاست. ندای او چنان عرصه [[گیتی]] را فراگرفت که تا عصر حاضر، همچنان در [[گوش]] [[موحدان]] [[جهان]] طنین‌افکن است<ref>محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۶، ص۲۶۹.</ref>.
کوتاه سخن اینکه او از آغاز عمرش همیشه مورد [[عنایت خاص]] [[پروردگار]] بوده و در راه او گام برداشته است. حال چسان می‌توان لغزش‌هایی آن‌چنانی را به حضرتش نسبت داد؟»<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص ۲۱۸.</ref>.


=== ترس ابراهیم از عذاب قوم لوط ===
'''پاسخ دوم: ابراز این جمله بر اساس [[جدال احسن]]''': [[شأن]] و [[منزلت]] خلیل الرحمن {{ع}} [[برتر]] از این بود که در برهه‌ای از عمرش [[مشرک]] باشد. [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} بر اساس قاعده جدال برتر، برای [[همراهی]] با [[خصم]]، مطابق [[عقیده]] و [[گمان]] آنان سخن گفته است؛ چون او با ستاره پرستانی روبه‌رو بود که ستاره را [[رب]] خود و خدای همه [[انسان‌ها]] می‌دانستند. از این رو نخست بر اساس [[سیاست]] مماشات و همراهی با خصم، ستاره را رب خود خواند. در محاورات [[عرفی]] و [[احتجاج‌ها]] این گونه [[سخن گفتن]] رایج است و در قرآن نیز گاه «رب» و «[[اله]]» مطابق گمان [[باطل]] مشرکان به کار رفته است. بر این اساس، [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} به خصم فرموده است شما که [[ستاره]] را رب من و خود می‌دانید، من نیز مطابق گمان شما می‌گویم {{متن قرآن|هَذَا رَبِّي}} تا صلاحیت [[ربوبیت]] او بررسی شود؛ رب باید محبوب و از احوال مربوب باخبر باشد و توان رفع نیازها و حل مشکلاتش را داشته باشد. آیا ستاره که غروب، [[غیبت]] و [[غفلت]] دارد و فیضش قطع می‌شود، این صلاحیت را دارد؟ هرگز؛ {{متن قرآن|قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ}}<ref>«گفت: ناپدیدشوندگان را دوست نمی‌دارم» سوره انعام، آیه ۷۶.</ref>.
از [[شبهات]] [[عصمت]]، ماجرای [[ترس]] ابراهیم{{ع}}، به هنگام مهمان شدن دو [[ملک]] به هنگام [[عذاب]] [[قوم لوط]] است. برخی بر اساس [[مبانی نقلی]]، شبهه‌ای را در مورد [[عصمت حضرت ابراهیم]]{{ع}} مطرح نموده‌اند که اگر [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} شد [[معصوم]] بوده، پس چرا دچار ترس شده است؟ [[خداوند]] در [[آیات شریفه]] ۲۴ الی ۳۷ در [[سوره مبارکه ذاریات]] می‌فرماید:
{{متن قرآن|هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ ضَيْفِ إِبْرَاهِيمَ الْمُكْرَمِينَ * فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قَالُوا لَا تَخَفْ وَبَشَّرُوهُ بِغُلَامٍ عَلِيمٍ}}<ref>«آیا داستان مهمانان گرامی ابراهیم به (گوش) تو رسیده است؟» سوره ذاریات، آیه ۲۴و۲۸.</ref>
اولاً، مگر حضرت ابراهیم{{ع}} با [[علم]] [[نبوت]] خود نمی‌دانست که اینها [[ملائکه]] [[الهی]] هستند که به شکل [[انسان]] در آمده‌اند تا از آنها نترسد:{{متن قرآن|فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً}}؟ بنابراین طبق این [[آیات]] حضرت ابراهیم{{ع}} دچار ترس شده است که این موضوع با عصمت ایشان منافات دارد.
ثانیا، [[مقام نبوت]] ملازم با [[عصمت از گناه]] و منافی باصفات [[ناپسند]] از جمله ترسی است که [[مقاومت]] نفس را گرفته، توان [[تدبیر]] را از [[آدمی]] سلب می‌کند و [در کتابهای [[اخلاق]]] از آن به «[[جبن]]» که [[تفریط]] در به‌کارگیری [[قوه غضبیه]] است، تعبیر می‌شود، چنانکه «[[تهور]]» یعنی عدم تأثر از [[مشاهده]] [[مکروه]] به طور مطلق، [[افراط]] در به‌کارگیری قوه غضبیه و در شمار [[رذایل اخلاقی]] است. عصمت در [[انبیا]]، ملازم با [[شجاعت]] است و آن [[اعتدال]] در به‌کارگیری قوه غضبیه به شمار می‌رود و شجاعت صفتی در برابر جبن است، نه [[خوف]].


پاسخ این است که ابراهیم{{ع}} [[تصور]] می‌‌کرد آنها از جنس بشرند: «و هنگامی که دید دست به سوی [[غذا]] نمی‌برند، در [[دل]] [[احساس]] [[وحشت]] کرد. {{متن قرآن|فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً}}؛ زیرا در آن [[زمان]] - و امروز هم در میان بسیاری از [[اقوام]] که پایبند به [[اخلاق]] سنتی هستند - هرگاه کسی از غذای دیگری بخورد به او آزاری نمی‌رساند و خیانتی نمی‌کند، و آنجا که نمک خورند، نمکدان را نمی‌شکنند، و از این رو اگر میهمان دست به غذا [[نبرد]]، این [[گمان]] پیدا می‌شود که او برای کار خطرناکی آمده است. این ضرب المثل نیز در [[عرب]] معروف است که می‌گویند: {{عربی|من لم یأکل طعامک، لم یحفظ ذمامک}}؛ «کسی که غذای تو را، نخورد، به [[پیمان]] تو [[وفا]] نخواهد کرد».
'''پاسخ سوم: سخن حضرت بر اساس [[بینش]] [[قوم]]''': مقصود حضرت از این گفتار، این بوده است که به [[اعتقاد]] شما این [[ستاره]] [[پروردگار]] من است<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۷، جزء ۱۳، ص۵۲.</ref>. شمایید که [[فکر]] می‌کنید این ستاره، پروردگار [[ابراهیم]] است<ref>ر.ک: فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۳-۴، ص۵۰۲؛ عبدالله شبر، الجوهر الثمین، ج۲، ص۲۷۸.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۱۹۶-۲۰۶.</ref>
«ایجاس» از ماده «وجس» (بر وزن مکث) در اصل به معنای صدای مخفی است؛ به همین مناسبت «ایجاس» به معنای [[احساس]] پنهانی و درونی آمده، گویی [[انسان]] صدایی را از درون خود می‌شنود و هنگامی که با «خیفه» همراه شود، به معنای احساس [[ترس]] است. در اینجا میهمانان - همان گونه که در [[سوره هود]] [[آیه]] ۷۰ آمده است - «به او گفتند: نترس» و به او [[اطمینان]] خاطر دادند {{متن قرآن|قَالُوا لَا تَخَفْ}}<ref>«و چون دید که دستشان به سوی آن دراز نمی‌شود؛ آنان را ناآشنا یافت و از ایشان هراسی در دل نهاد؛ گفتند: مهراس! ما به سوی قوم لوط فرستاده شده‌ایم» سوره هود، آیه ۷۰.</ref>. سپس می‌‌افزاید: {{متن قرآن|وَبَشَّرُوهُ بِغُلَامٍ عَلِيمٍ}}<ref>«آنگاه در دل از آنان ترسی یافت، گفتند: نترس و او را به پسری دانا مژده دادند» سوره ذاریات، آیه ۲۸.</ref>.
در هر حال ترس [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} از این بود که نکند آنها در پی شری و طرح خصومتی به [[منزل]] او آمده باشند؛ این [[شر]] می‌توانست مربوط به [[مردم]] باشد؛ چراکه آنها از [[اهل]] آن [[دیار]] نبودند. توضیح این که حضرت ابراهیم{{ع}} وقتی برای آنها [[غذا]] آماده کرد، آنها دست به غذا نبردند و این در [[فرهنگ]] آنان و بسیاری از فرهنگهای [[روزگار]] ما معنای خوبی نداشته و ندارد و نشان دهنده [[خصومت]] و [[ناراحتی]] است. حضرت از این نوع برخورد احساس کرد آنها در پی طرح خصومتی به منزل او آمده‌اند که با شناختن آنها [[نگرانی]] او برطرف شد»<ref>[[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم]] ص ۳۰۸.</ref>.


=== سخن گفتن بر خلاف واقع ===
=== آیات ۸۸ و ۸۹ سوره صافات ===
برخی چنین شبهه کرده‌اند که وقتی از حضرت ابراهیم درباره عامل شکستن بت‌ها سؤال شد، وی بت بزرگ را معرفی نمود. و روشن است که این یک سخن خلاف واقع است در حالی که خود وی بتها را شکسته بود.
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[آیا آیه ۸۸ سوره صافات با عصمت حضرت ابراهیم منافات دارد؟ (پرسش)| آیا آیه ۸۸ سوره صافات با عصمت حضرت ابراهیم منافات دارد؟]]'''{{پایان}}
{متن قرآن|قَالُوا أَأَنْتَ فَعَلْتَ هَذَا بِآلِهَتِنَا يَا إِبْرَاهِيمُ * قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ كَانُوا يَنْطِقُونَ}}<ref>«گفتند: ای ابراهیم! آیا تو با خدایان ما چنین کرده‌ای؟ * گفت: بلکه همین بزرگشان این کار را کرده است؛ اگر سخن می‌گویند از خود آنان بپرسید!» سوره انبیاء، آیه ۶۲-۶۳.</ref>
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
فراز {{متن قرآن|بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ}} سخنی بر خلاف واقع است؛ زیرا طبق نقل [[قرآن]]، شکننده آن [[بت‌ها]] کسی جز [[ابراهیم]] {{ع}} نبوده است<ref>ر.ک: جعفر سبحانی، عصمة الانبیاء، ص۱۲۹.</ref> و خود [[حضرت]] هم بر [[ناتوانی]] آن بت‌ها تأکید کرده است: {{متن قرآن|جَعَلَهُمْ جُذَاذًا}}<ref>«آنگاه آنها را ریزریز کرد جز (بت) بزرگی که داشتند، باشد که آنان به سوی او باز آیند» سوره انبیاء، آیه ۵۸.</ref>، {{متن قرآن|إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ...}}<ref>«هنگامی که به پدر خویش گفت: ای پدر! چرا چیزی را می‌پرستی که نه می‌شنود و نه می‌بیند و نه هیچ به کار تو می‌آید؟» سوره مریم، آیه ۴۲.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ أَفَتَعْبُدُونَ...}}<ref>«گفت: آیا به جای خداوند چیزی را می‌پرستید که برای شما هیچ سودی و زیانی ندارد؟» سوره انبیاء، آیه ۶۶.</ref>. این برخلاف واقع [[سخن گفتن]]، لغزشی است که [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} مرتکب آن شده است.
قوم ابراهیم{{ع}} از او خواستند با آنان به خارج [[شهر]] بیاید، ابراهیم{{ع}} نگاهی به [[ستارگان]] افکند و گفت: {{متن قرآن|فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ * فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٌ * فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِينَ}}<ref>«آنگاه نگاهی به ستارگان افکند * و گفت: من بیمارم * و (آنان) پشت‌کنان روی از او گرداندند (و رفتند)» سوره صافات، آیه ۸۸-۹۰.</ref> در حالی که [[بیمار]] نبود. آیا این [[دروغ]] نیست؟ و اگر دروغ باشد، با [[مقام عصمت]] در تضادّ نخواهد بود؟


'''پاسخ نخست: [[الزام]] [[خصم]] و ابطال [[الوهیت]] بت‌ها''': این جمله، به دلیل ملزم‌سازی طرف مقابل، بر زبان حضرت ابراهیم {{ع}} جاری شده و هدفش آن بوده است که مهر بطلانی بر الوهیت بت‌ها بزند. این روش ملزم‌سازی، در مناظره‌ها و گفت‌و‌گوها بسیار کاربرد دارد. با این توجیه، [[آیه]] این سان [[تفسیر]] می‌شود که حادثه‌ای به وقوع پیوسته است؛ شکسته شدن همه بت‌ها و باقی ماندن [[بت]] بزرگ. ظاهر، حکایت از آن دارد که این کار به دست بت بزرگ انجام شده باشد و این خود، زمینه را برای جمله {{متن قرآن|فَاسْأَلُوهُمْ}} آماده می‌سازد که از آن بت‌ها در مورد فاعل این کار پرسیده شود. حال اگر آنها را یارای سخن گفتن باشد، در [[مقام]] [[پاسخ‌گویی]] بر خواهند آمد. این [[حس]] [[حقیقت‌جویی]]، طرف مقابل را وادار می‌سازد به [[ناتوانی]] آن [[بت‌ها]] اعتراف کند<ref>ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۴، ص۳۰۰.</ref>.
به این شبهه پاسخ‌های متعددی داده شده است:
این پاسخ مناسب‌ترین پاسخ‌هاست.


'''پاسخ دوم: [[صدق]] جمله شرطیه وابسته به شرط آن''': جمله شرطیه {{متن قرآن|إِنْ كَانُوا يَنْطِقُونَ}} قید و شرط جمله {{متن قرآن|بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ}} است؛ یعنی نسبت شکستن این بت‌ها به [[بت]] بزرگ، مشروط بر این است که آنها سخن بگویند و در غیر این صورت، این کار به او منسوب نخواهد بود<ref>ر.ک: محمد سبزواری نجفی، الجدید، ج۴، ص۵۰۶.</ref>. از آنجا که آنها یقیناً سخن نمی‌گویند، پس [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} شکستن را به آن بت نسبت نداده است تا مرتکب [[دروغ]] شده باشد. پس این جمله شرطیه، دلالت دارد که آن [[حضرت]] به دروغ [[متوسل]] نشده است؛ زیرا صدق و [[کذب]] قضیه شرطیه، به صدق و کذب تلازم بین مقدم و [[تالی]] آن است، نه خصوص مقدم. در این [[آیه]]، دو قضیه شرطی وجود دارد که هر دو صادق‌اند؛ هر چند مقدم آنها کاذب یا در [[حکم]] کاذب است: یک. مشروط کردن بت شکنی بت بزرگ به [[پاسخ‌گویی]] بتان؛ دو. مشروط بودن [[پرسش]] از بت‌ها به [[توانمندی]] پاسخ‌گویی<ref>ر.ک: عبدالله جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، تحقیق مرتضی واعظ جوادی، ص۲۵۱.</ref>.
'''پاسخ اول:''' نگاه به [[ستاره]] برای اطلاع از وقت بیماری: نگاه [[ابراهیم]] {{ع}} به ستارگان، بدان انگیزه بود که می‌خواست از حرکت آنها، وقت بیماری خود را دقیقاً دریابد؛ مانند کسی که نوعی بیماری همچون تب، در فواصل زمانی خاص به سراغش می‌آید (البته منظور، [[تاریخ]] بیماری نیست که تنها از حرکت ماه بتوان بدان دست یافت؛ بلکه منظور این است که از نوع حرکت ستارگان می‌توانسته به [[زمان]] بیماری خود [[آگاه]] شود. چه بسا [[علم]] هیئت امروزی نیز آن را [[تأیید]] کند). در مورد بیماری هم هیچ دلیلی نداریم که حضرت ابراهیم {{ع}} به راستی [[بیمار]] نبوده است. او خود از بیماری‌اش سخن گفته و قرآن از سلیم بودن [[قلب]] او خبر داده است. پس وی از [[دروغ]] و هرگونه بیهوده‌گویی به دور است<ref>ر.ک: جعفر سبحانی، عصمة الانبیاء، ص۱۳۴؛ سیدمحمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۱۷، ص۱۴۸.</ref>. البته توجه به این نکته ضروری می‌نماید که [[بیماری]] حضرت، آن‌چنان نبوده است که او را از فعالیت جسمانی باز دارد و نتواند بت‌شکنی کند. چه بسیارند بیمارانی که در طول [[روز]] مشغول کارند؛ به ویژه کارهای نشاط‌آوری مانند شکستن بت‌ها برای قهرمان [[توحید]] همچون [[ابراهیم]]!<ref>ر.ک: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیام قرآن، ج۷، ص۱۱۴.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۲۰۶-۲۱۳.</ref>


'''پاسخ سوم: حذف شدن کلمه‌ای از جمله''': «فاعل فعل در {{متن قرآن|فَعَلَهُ}} حذف شده و کلمه {{متن قرآن|كَبِيرُهُمْ}} آغاز جمله دیگری است. پس معنای آیه چنین خواهد شد. این کار را فاعلش انجام داده و این بت بزرگشان است؛ از او بپرسید»<ref>محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۱۱، جزء ۲۲، ص۱۸۵.</ref>.
'''پاسخ دوم:''' [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} برای حفظ جان خود توریه کرد؛ یعنی [[کلام]] صادقی را بر زبان جاری کرد، ولی مخاطب معنایی غیر آنچه منظور متکلم بود را فهمید. «توریه» بر وزن «توصیه» که گاهی از آن تعبیر به «معاریض» نیز می‌شود، این است که سخنی بگویند که ظاهری دارد، اما منظور گوینده چیز دیگر است؛ هرچند شنونده نظرش متوجه همان ظاهر می‌شود؛ برای مثال کسی از دیگری سؤال می‌کند کی از [[سفر]] آمدی؟ او می‌گوید: پیش از غروب، در حالی که پیش از ظهر آمده است؛ در این حال شنونده از ظاهر این کلام کمی قبل از غروب را می‌فهمد، در حالی که گوینده قبل از ظهر را [[اراده]] کرده؛ چراکه آن هم قبل از غروب است! یا کسی از دیگری سؤال می‌کند غذا خورده‌ای؟ می‌گوید آری، شنونده از این سخن چنین می‌‌فهمد که امروز غذا خورده، در صورتی که منظورش این است دیروز غذا خورده. توریه از نظر [[فقهی]] جزء دروغ نیست؛ از این رو نه عرفا بر آن [[کذب]] صادق است، نه از [[روایات اسلامی]] الحاق آن به کذب استفاده می‌شود، بلکه در پاره‌ای از [[روایات]] عنوان «کذب» رسما از آن [[نفی]] شده است<ref>[[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم]]، ص ۳۰۳؛ [[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۲۰۶-۲۱۳؛ [[سید موسی هاشمی تنکابنی|هاشمی تنکابنی، سید موسی]]، [[عصمت ضرورت و آثار (کتاب)|عصمت ضرورت و آثار]]، ص ۲۲۶.</ref>.
ایراد این [[تفاسیر]] در این است که این توجیهات، مضمون آیه را دچار پیچیدگی می‌کنند. چگونه شرط در آخر آیه، فعلی را در میان آیه مشروط سازد و میان شرط و مشروط هم جمله {{متن قرآن|فَاسْأَلُوهُمْ}} جدایی افکنده است. همچنین فاعل {{متن قرآن|فَعَلَهُ}} را در تقدیر گرفتن واژه {{متن قرآن|كَبِيرُهُمْ}} را آغاز جمله دیگر دانستن، خلاف ظاهر و دور از [[ذهن]] است و [[کلام الهی]] هرگز این پیچیدگی‌ها را برنمی‌تابد<ref>سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۴، ص۳۰۰.</ref>.
همچنین اگر مورد سؤال {{متن قرآن|كَبِيرُهُمْ}} باشد، ضمیر در {{متن قرآن|فَاسْأَلُوهُمْ}} نباید ضمیر جمع باشد.


'''پاسخ چهارم: منظور از {{متن قرآن|كَبِيرُهُمْ}} خود [[حضرت]]''': «منظور حضرت از {{متن قرآن|كَبِيرُهُمْ}} خود شخص او بوده؛ زیرا هر [[انسانی]] از [[بت]] بزرگ‌تر است»<ref>محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۱۱، جزء ۲۲، ص۱۸۵.</ref>.
== پرسش مستقیم ==
این پاسخ نیز بر خلاف ظاهر [[آیه]] است؛ زیرا آنچه از {{متن قرآن|كَبِيرُهُمْ}} فهمیده می‌شود، همان بزرگ بت‌هاست، نه بزرگ‌تر از [[بت‌ها]]؛ {{متن قرآن|كَبِيرُهُمْ}} گفته شده، نه {{عربی|اکبر منهم}}.
{{پرسش‌های وابسته}}
# [[دلایل عقلی اثبات عصمت انبیاء چیست؟ (پرسش)]]
# [[دلایل قرآنی اثبات عصمت انبیاء چیست؟ (پرسش)]]
# [[آیا آیه ۶۲ و ۶۳ سوره انبیاء بر عدم عصمت حضرت ابراهیم دلالت دارد؟ (پرسش)]]
# [[آیا آیه ۲۴ الی ۳۷ سوره ذاریات با عصمت حضرت ابراهیم منافات دارد؟ (پرسش)]]
# [[آیا آیه ۴۷ سوره مریم بر عدم عصمت حضرت ابراهیم دلالت دارد؟ (پرسش)]]
# [[آیا آیه ۸۸ سوره صافات با عصمت حضرت ابراهیم منافات دارد؟ (پرسش)]]
# [[آیا آیه ۷۶ سوره انعام بر عدم عصمت حضرت ابراهیم دلالت می‌کند؟ (پرسش)]]
# [[آیا آیه ۱۱۴ سوره توبه بر عدم عصمت حضرت ابراهیم دلالت دارد؟ (پرسش)]]
{{پایان پرسش‌های وابسته}}


'''پاسخ پنجم: [[زشت]] نبودن [[دروغ]] در پاره‌ای موارد''': این گفتار دروغ است، ولی چون [[زشتی]] دروغ ذاتی نیست، پس با وجود مصلحتی مهم‌تر، دروغ به کاری [[نیکو]] تبدیل می‌شود. حال چون در این مورد [[مصلحت]] بسیار مهمی وجود داشته، دیگر لغزشی تحقق نیافته است.
== جستارهای وابسته ==
ایراد این [[تفسیر]] در این است که پذیرش این سخن، سبب می‌شود [[اعتماد]] به دیگر [[گفتار پیامبران]] آسیب پذیر شود و با احتمال اینکه شاید موارد دیگر هم از نوع دروغ مصلحت آمیز باشد، اطمینانی به گفتارشان باقی نخواهد ماند<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۱۱، جزء ۲۲، ص۱۸۵.</ref>. در نتیجه، پایه و اساس [[رسالت الهی]] [[متزلزل]] می‌شود.
{{مدخل وابسته}}
* [[حضرت ابراهیم]]
* [[پیامبران اولوالعزم]]
{{پایان مدخل وابسته}}


'''پاسخ ششم: وجود بت بزرگ؛ سبب این [[اقدام]]''': از آنجا که بت بزرگ در میان آنان دارای جایگاهی ویژه بود، در نتیجه حضرت در [[قلب]] خود از او بیشتر [[احساس]] [[ناراحتی]] می‌کرد. از این رو این کار را به آن نسبت داد؛ یعنی وجود این بت بزرگ، سبب این کار شده است، نه آنکه مباشر باشد<ref>ر.ک: ابوالفضل شهاب الدین محمود آلوسی، روح المعانی، ج۱۷، ص۶۵؛ محمد بن یوسف ابوحیان اندلسی، البحر المحیط، ج۶، ص۳۲۳؛ احمد مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، ج۱۷، ص۴۹؛ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۱، ص۲۹۹.</ref>.
== منابع ==
این پاسخ را [[مفسران]] بسیاری پذیرفته‌اند، ولی خود درخور [[نقد]] است. اصل این است که هر فعلی، به مباشر آن [[اسناد]] داده شود و اسناد آن به سبب فعل، نیازمند قرینه است. در [[فقه]] نیز مباشر اقوی از سبب شمرده شده است. البته در این مجال، اگر دست از رسیدن به پاسخ درست و کامل کوتاه می‌بود، می‌توانستیم [[دلیل عقلی]] [[عصمت پیامبران]] را در [[مقام]] قرینه‌ای بر این توجیه قرار دهیم؛ ولی با عرضه آن پاسخ درست، دیگر راهی برای [[پذیرفتن]] این توجیه باقی نمی‌ماند.
{{منابع}}
جمع‌بندی مطلب چنین است که [[حضرت]] در مقام [[مناظره]] و [[احتجاج]] بوده است و توجه و آگاه‌سازی مخاطبان این سان میسر بوده که بر پایه ظاهر حال سخن بگوید و شکسته شدن [[بت‌ها]] را به [[بت]] بزرگ نسبت دهد؛ چون آن بت برخلاف دیگر بت‌ها شکسته نشده بود. ظاهر حال، حاکی از آن بود که آن بت این کار را انجام داده باشد و همین، [[حس]] [[حقیقت‌جویی]] [[مردم]] را برانگیخت و زمینه را برای [[پاسخ‌گویی]] به جمله {{متن قرآن|فَاسْأَلُوهُمْ}} فراهم ساخت.
# [[پرونده:11446.jpg|22px]] [[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|'''پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی''']]
این [[تفسیر]]، [[برترین]] تفسیر در میان [[تفاسیر]] است. در نتیجه، دیگر تفاسیر مورد [[نقد]] قرار می‌گیرند یا با وجود تفسیر [[برتر]]، پذیرش آنها توجیه وجیهی نمی‌یابد»<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص ۲۱۳-۲۱۷.</ref>.
# [[پرونده:1379719.jpg|22px]] [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|'''عصمت از منظر فریقین''']]
# [[پرونده:1100767.jpg|22px]] [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|'''عصمت امام''']]
# [[پرونده:1100453.jpg|22px]] [[هادی اکبری ملک‌آبادی]] و [[رقیه یوسفی سوته]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|'''ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی''']]
# [[پرونده:1379151.jpg|22px]] [[محمد تقی فیاض‌بخش]]، [[فرید محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|'''ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱''']]
# [[پرونده:1100840.jpg|22px]] [[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|'''خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم''']]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]]
# [[پرونده:11450.JPG|22px]] [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|'''مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن''']]
# [[پرونده:1368903.jpg|22px]] [[امیر دیوانی]]؛ [[محمد سعیدی مهر]]؛ [[علی رضا امینی]] و [[محسن جوادی]]، [[معارف اسلامی ج۲ (کتاب)|'''معارف اسلامی ج۲''']]
# [[پرونده:1379703.jpg|22px]] [[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|'''نور عصمت بر سیمای نبوت''']]
# [[پرونده:1379701.jpg|22px]] [[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|'''عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن''']]
# [[پرونده:1379718.jpg|22px]] [[سید موسی هاشمی تنکابنی|هاشمی تنکابنی، سید موسی]]، [[عصمت ضرورت و آثار (کتاب)|'''عصمت ضرورت و آثار''']]
# [[پرونده:53960800.jpg|22px]] [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]؛ [[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|'''پژوهشی در عصمت معصومان''']]
# [[پرونده:151722.jpg|22px]] [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[دین و نبوت (کتاب)|'''دین و نبوت''']]
{{پایان منابع}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
[[رده:عصمت پیامبران]]
[[رده:حضرت ابراهیم]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۰ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۸:۲۱

عصمت حضرت ابراهیم (ع) به معنای مصونیت ایشان از هر گناه و خطا و اشتباهی است. به طور کلی عصمت حضرت ابراهیم(ع) با استناد به براهین عقلی و ادله نقلی که در اثبات عصمت سایر انبیا از آنها بهره گرفته می‌شود قابل اثبات است. به عنوان نمونه برهان حفظ شریعت، برهان لطف، برهان تسلسل، برهان وجوب اطاعت از پیامبر، برخی از براهین عقلی عصمت آن حضرت هستند. همچنین است استناد به آیات و روایاتی که در آنها خصوصیاتی همچون اصطفای الهی، وجوب اطاعت تام و عدم تسلط شیطان بر برخی انسان‌های برگزیده و نیز الگو بودن انبیا بیان شده که به مصونیت همه انبیا از ارتکاب کبائر، خطا، نسیان و اشتباه که همان حقیقت عصمت است، اشاره دارند.

معناشناسی عصمت

معنای لغوی

عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده «عَصِمَ يَعْصِمُ» است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: «مَسَكَ» به معنای حفظ و نگهداری[۱]، دوم: «مَنَعَ» به معنای مانع شدن[۲] و سوم به معنای وسیله بازداشتن[۳]. با این وجود واژه «عصمت»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند[۴].[۵]

در اصطلاح متکلمان

در علم کلام دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است:

  1. عصمت به معنای لطف: مرحوم شیخ مفید نخستین متکلم امامیه است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه خداوند متعال، همان توفیق و لطف او برای حجت‌های اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله حجج الهی برای حفظ دین خداوند از ورود گناهان و خطاها در آن است[۶]. متکلمان امامیه به تبع مرحوم مفید قرن‌ها عصمت را به لطف تعریف کرده‌اند و بزرگانی همچون سیدمرتضی، شیخ طوسی، نوبختی، نباطی[۷] و مانند آنها در آثار خود آن را به کار برده‌اند.
  2. عصمت به معنای ملکه: پس از آنکه شیخ مفید عصمت را به لطف تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی آن را به نقل از فلاسفه، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش گناهان صادر نمی‌شود و این بنا بر اندیشه حکماست[۸]. پس از خواجه برخی از متکلمان معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتاب‌های خود ارائه کردند[۹].[۱۰]

ادله اثبات عصمت حضرت ابراهیم(ع)

براهین عقلی

از آنجا که حضرت ابراهیم(ع) یکی از انبیای الهی است؛ لذا می‌توان جهت اثبات عصمت آن حضرت به همان براهین عقلی که متکلمان در اثبات عصمت انبیا به آنها استناد کرده‌اند، استناد نمود که بارزترین آنها عبارت‌اند از: برهان امتناع تسلسل[۱۱].[۱۲]، برهان لزوم هدایت بشر، برهان نقض غرض[۱۳].[۱۴]، برهان وجوب اطاعت از معصوم[۱۵]، برهان حفظ شریعت[۱۶].[۱۷] برهان لزوم اطمینان[۱۸].[۱۹]، برهان لطف[۲۰] و غیره.

ادله نقلی

ادله قرآنی

در برخی از آیات قرآن کریم خصوصیاتی همچون اصطفای الهی، وجوب اطاعت تام و عدم تسلط شیطان بر برخی انسان‌های برگزیده و نیز الگو بودن انبیا بیان شده که به مصونیت همه انبیا از ارتکاب کبائر، خطا، نسیان و اشتباه که همان حقیقت عصمت است، اشاره دارند. کلیت این آیات شامل حضرت ابراهیم(ع) نیز شده و بر اساس آنها، عصمت آن حضرت نیز ثابت می‌گردد.

عدم تسلط شیطان بر پیامبران

به عنوان نمونه خدای متعال در آیه‌ای خطاب به شيطان مى‌فرمايد: ﴿إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوينَ[۲۱]. فراز: ﴿لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ هر گونه سيطره و تصرف شيطان به هر نحوى از انحاء از بندگان حقيقى خداوند را منتفی می‌کند[۲۲].

اصطفای الهی پیامبران

واژه «اصطفا» در لغت در معنای خالصِ چیزی را به دست آوردن استعمال شده است[۲۳]. روشن است که حاصل گزینش الهی و خالص کردن برخی توسط او چیزی جز عصمت نیست. به عنوان نمونه قرآن کریم در جایی می‌فرماید: ﴿اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ[۲۴]. با توجه به اینکه ضمایر «هم» در کلمات ﴿أَيْدِيهِمْ و ﴿خَلْفَهُمْ بر اساس دیدگاه برخی مفسران به ﴿رُسُلًا[۲۵] و طبق نظر برخی دیگر به ﴿النَّاسِ[۲۶] برمی‌گردد و با عنایت به معنای لغوی اصطفا، تفسیر آیه چنین می‌شود که خداوند از میان مردم و فرشتگان، شایستگان را برمی‌گزیند. از این رو اگر عصمت پیام‌آور تضمین نشده باشد، ابلاغ این پیام دچار آسیب شده و با غرض ارسال رسل ناسازگار خواهد بود[۲۷].

امر به اطاعت تام و مطلق از پیامبران

خداوند متعال در دسته دیگری از آیات به وجوب اطاعت مطلق از رسولان خود و نیز تأسی به آنان امر کرده است[۲۸]. روشن است که بر اساس قواعد کلامی صدور چنین امری از سوی خدای متعال، مستلزم عصمت آن شخص است؛ چراکه در غیر این صورت گرفتار تناقض خواهیم شد و تناقض از مولای حکیم صادر نمی‌شود. عصمت در اینجا به معنای مصونیت از اقسام معاصی، نسیان، خطا و اشتباه است؛ چراکه اگر مصونیت را منحصر در عدم ارتکاب معاصی دانسته و به جواز صدور نسیان، خطا و اشتباه از انبیا (ع)، معتقد شویم، غرض از ارسال نبی یا رسول نقض شده و اطمینان به گفتار و کردار انبیا و رسل (ع) در نظر مکلفین به اطاعت به صورت کامل محقق نخواهد شد[۲۹].

معرفی پیامبران به عنوان الگوی حسنه

مصونیت انبیا (ع) را می‌توان از آیات دیگری که ضمن نام بردن از برخی انبیا، آنان را به صورت مطلق به عنوان الگویی حسنه معرفی کرده و به تأسی از آنان ترغیب می‌نمایند، استفاده کرد. چه اینکه قرآن کریم از رسول گرامی اسلام (ص) به عنوان اسوه‌ای نیکو یاد کرده و می‌فرماید: ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا[۳۰]. همچنین از حضرت ابراهیم(ع) یاد کرده و می‌فرماید: ﴿قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ[۳۱].

خدای متعال، پیامبراکرم (ص) و حضرت ابراهیم(ع) را به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی به عنوان الگو و سرمشق دیگران معرفی کرده است. با عنایت به معنای لغوی اسوه، این آیات در شمار آیاتی قرار می‌گیرند که به نحو مطلق به اقتدا و اطاعت از انبیا (ع) امر کرده‌اند و امر مطلق به اطاعت از شخصی مساوی با عصمت اوست؛ چراکه در غیر این صورت هرگز امر به اقتدا به غیر معصوم و اسوه قرار دادن او تعلق نگرفته و این مسأله به تناقض خواهد انجامید[۳۲].

اتمام حجت هدف از بعثت انبیا

در دسته‌ای دیگر از آیات، اتمام حجت بر مردم به عنوان یکی از اهداف بعثت انبیا معرفی شده است. قرآن کریم در این خصوص می‌فرماید: ﴿رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا[۳۳].[۳۴]

آیاتی که بر عصمت فرشته وحی دلالت دارند

در قرآن کریم از عصمت و امانتداری فرشتۀ وحی سخن گفته شده است به نحوی که خداوند دربارۀ آنان فرموده است: ﴿لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ[۳۵]، بنابراین اگر حاملِ اول وحی یعنی فرشتگان از جمله جبرئیل دارای عصمت باشد، حامل دیگر آن یعنی پیامبر هم چنین صفتی باید داشته باشد، زیرا نداشتن عصمت همانطور که نقض امانتداری فرشته وحی محسوب می‌‌شود، نقض امانتداری پیامبران هم خواهد بود[۳۶].

ادله روایی

در روایات متعددی بر قطعی بودن عصمت انبیا(ع) تأکید شده است[۳۷]، از جمله آنها روایتی است از امام باقر(ع) که در آن آمده است: «انبیا گناه نمی‌کنند؛ چون همگی معصوم و پاک‌اند و آنان مرتکب گناه کوچک یا بزرگ نمی‌شوند»[۳۸].

امام رضا (ع) نیز دربارۀ عصمت پیامبران برای مأمون نوشت: «خداوند فرمان کسی که می‌‌داند مردم را گمراه می‌‌کند واجب نمی‌کند و برای رسالت خویش کسی را انتخاب نمی‌کند که می‌‌داند او به خدا و بندگانش کفر ورزیده و شیطان را به جایی خدا عبادت می‌‌کند»[۳۹].[۴۰]

توهم تعارض برخی آیات با عصمت حضرت ابراهیم(ع)

برغم ادله فوق که دلالت بر عصمت حضرت ابراهیم(ع) دارند، آیات دیگری در قرآن کریم وجود دارد که ظاهر آنها با اعتقاد به عصمت آن حضرت ناسازگار است. به عنوان نمونه به برخی از این آیات اشاره می‌نماییم.

آیات ۴۶ و ۴۷ سوره مریم

برخی بر اساس مبانی نقلی شبهه‌ای را در مورد عصمت حضرت ابراهیم(ع) مطرح کرده‌اند که خداوند می‌فرماید: ﴿قَالَ أَرَاغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِي يَا إِبْرَاهِيمُ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّكَ وَاهْجُرْنِي مَلِيًّا * قَالَ سَلَامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي إِنَّهُ كَانَ بِي حَفِيًّا[۴۱].

آنها می‌گویند: چرا ابراهیم(ع) به عموی خود وعده استغفار داد، با اینکه می‌دانیم آزر، هرگز ایمان نیاورد و استغفار برای مشرکان، طبق صریح آیه ۱۱۳ سوره توبه ممنوع است: ﴿مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ وَلَوْ كَانُوا أُولِي قُرْبَى[۴۲]. اگر این کار ممنوع است، چرا این پیامبر بزرگ خدا انجام داد؟ بنابراین ابراهیم(ع) دچار اشتباه شده و این موضوع با عصمت ایشان ناسازگار است.

پاسخ به شبهه: در کتب کلامی شیعه و در بحث عصمت انبیا، یکی از خصوصیاتی که برای انبیا، لازم شمرده شده است، تنزّه والدین ایشان از دنائت و ناپاکی است. چراکه این گونه خصوصیات در هر کسی که وجود داشته باشد، باعث گریز و نفرت مردم از او و ایجاد فاصله بین او و دیگران می‌شود و روشن است که اگر پیامبری از پیامبران خدا، دچار این مشکلات شود، از انجام رسالت الهی خود باز خواهد ماند.

دلیل دیگری که می‌توان اقامه کرد، عدم کفر و شرک آباء و اجداد پیامبر اسلام(ص) است. از آنجا که نبی گرامی اسلام(ص) از نسل حضرت ابراهیم(ع) است، با اثبات دوری اجداد ایشان از شرک و کفر، پدر ابراهیم(ع) نیز مشمول این حکم خواهد بود. به علاوه در منابع اهل تسنن و شیعه روایتی از وجود مقدس پیامبر اکرم(ص) است که می‌فرماید: «من همواره از صلب پاکان، به رحم پاکیزگان در حال انتقالم[۴۳].[۴۴]

آیه ۱۱۴ سوره توبه

یکی از آیاتی که موجب شده تا برای برخی توهم عدم عصمت حضرت ابراهیم (ع) به وجود آید، آیه ۱۱۴ سوره توبه است که در آن ابراهیم(ع) به عموی خود آزر، که بت پرست و مشرک به خدای یگانه بود، وعده طلب بخشش از خدا نموده و به این وعده نیز عمل نمود: ﴿وَمَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ[۴۵] و حال آنکه قرآن کریم، از استغفار برای مشرکان نهی کرده است. از این رو این کار خلاف دستور قرآن کریم بوده و مخل به عصمت است.

پاسخ نخست: وعده استغفار به امید ایمان آوردن او: خداوند پس از آنکه در آیه ۱۱۳ سوره توبه طلب آمرزش برای مشرکان را ناروا می‌شمارد، در آیه ۱۱۴ همین سوره، در توجیه کار آن حضرت می‌فرماید: استغفار او به این دلیل بود که به عمویش وعده داده بود. حضرت به این امید برایش استغفار کرد که او ایمان بیاورد؛ اما پس از آنکه ناامید شد (یا با مرگش یا به وسیله وحی) استغفار را رها کرد.

پاسخ دوم: عدم تناسب دو صفت دل‌سوز و بردبار با خطا: در فراز پایانی آیه، حضرت با دو صفت ﴿لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ[۴۶] یعنی دل سوز و بردبار ستایش شده است. در وجه تناسب این دو صفت با کار حضرت، می‌توان گفت کسی که دارای این صفات باشد، میل شدید باطنی او این است که برای پدرش طلب آمرزش کند و او را از عذاب الهی برهاند؛ اما چون خداوند او را از این کار بازداشت، او نیز این کار را رها کرد. این ستایش، با گناه و خطا تناسبی ندارد[۴۷].

آیه ۸۲ سوره شعراء

حضرت ابراهیم بنا به نص یکی از آیات قرآن کریم از خدای متعال درخواست آمرزش کرده است. ظاهر این آیه دلالت بر صدور لغزش از آن حضرت دارد. آن هم لغزشی که نیازمند آمرزش و بخشش الهی است و این همان چیزی است که با عصمت ناسازگار است. قرآن می‌فرماید: ﴿وَالَّذِي أَطْمَعُ أَن يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ[۴۸].

پاسخ: نگاه به ترک اولی در حد لغزش: این اعتراف پیامبران الهی به لغزش، حاکی از لغزش به معنای متعارف آن نیست؛ بلکه پیامبران، کوچک‌ترین ترک اولی را برای خود، لغزش می‌دانند و بابت آن به درگاه الهی توبه می‌کنند: «حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَيِّئَاتُ الْمُقَرَّبِينَ‌». پس این ترک اولی در مورد حضرت ابراهیم (ع) این گونه تفسیر شده است که انسان با پرداختن به کارهای زندگی چون خوردن، آشامیدن و خوابیدن، از توجه کامل و خالص به خداوند باز می‌ماند؛ گرچه این کارها هیچ نوع تخلفی را در بر ندارد[۴۹].[۵۰]

آیات ۲۴ الی ۳۷ سوره ذاریات

از شبهات عصمت، ماجرای ترس ابراهیم(ع)، هنگام مهمان شدن دو ملک در جریان عذاب قوم لوط است. برخی بر اساس مبانی نقلی، شبهه‌ای را در مورد عصمت حضرت ابراهیم(ع) مطرح نموده‌اند که اگر حضرت ابراهیم(ع) معصوم بوده، پس چرا دچار ترس شده است؟ خداوند در آیات شریفه ۲۴ الی ۳۷ در سوره مبارکه ذاریات می‌فرماید: ﴿هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ ضَيْفِ إِبْرَاهِيمَ الْمُكْرَمِينَ * فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قَالُوا لَا تَخَفْ وَبَشَّرُوهُ بِغُلَامٍ عَلِيمٍ[۵۱].

اولاً، مگر حضرت ابراهیم(ع) با علم نبوت خود نمی‌دانست که اینها ملائکه الهی هستند که به شکل انسان در آمده‌اند تا از آنها نترسد: ﴿فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً؟ بنابراین طبق این آیات حضرت ابراهیم(ع) دچار ترس شده است که این موضوع با عصمت ایشان منافات دارد. ثانیا، مقام نبوت ملازم با عصمت از گناه و منافی باصفات ناپسند از جمله ترسی است که مقاومت نفس را گرفته، توان تدبیر را از آدمی سلب می‌کند، عصمت در انبیا، ملازم با شجاعت است.

پاسخ این است که ابراهیم(ع) تصور می‌‌کرد آنها از جنس بشرند: «و هنگامی که دید دست به سوی غذا نمی‌برند، در دل احساس وحشت کرد: ﴿فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً؛ زیرا در آن زمان ـ و امروز هم در میان بسیاری از اقوام که پایبند به اخلاق سنتی هستند ـ هرگاه کسی از غذای دیگری بخورد به او آزاری نمی‌رساند و خیانتی نمی‌کند، و آنجا که نمک خورند، نمکدان را نمی‌شکنند و از این رو اگر میهمان دست به غذا نبرد، این گمان پیدا می‌شود که او برای کار خطرناکی آمده است. این ضرب المثل نیز در عرب معروف است که می‌گویند: "من لم یأکل طعامک، لم یحفظ ذمامک"؛ «کسی که غذای تو را، نخورد، به پیمان تو وفا نخواهد کرد».

در هر حال ترس حضرت ابراهیم(ع) از این بود که نکند آنها در پی شر و طرح خصومتی به منزل او آمده باشند؛ این شر می‌توانست مربوط به مردم باشد؛ چراکه آنها از اهل آن دیار نبودند. توضیح اینکه حضرت ابراهیم(ع) وقتی برای آنها غذا آماده کرد، آنها دست به غذا نبردند و این در فرهنگ آنان و بسیاری از فرهنگهای روزگار ما معنای خوبی نداشته و ندارد و نشان دهنده خصومت و ناراحتی است. حضرت از این نوع برخورد احساس کرد آنها در پی طرح خصومتی به منزل او آمده‌اند که با شناختن آنها نگرانی او برطرف شد[۵۲].

آیات ۶۲ و ۶۳ سوره انبیاء

ابراهیم‌(ع) پس از آنکه راهنمایی‌ها و ارشادات او در مورد ناتوانی بت‌ها و عدم سزاواری آنها برای پرستش، در قومش مؤثر نیفتاد، برای مبارزه راه دیگری را پیش گرفت: در یک روز عید که مردم برای انجام مراسمی خاص از شهر خارج شده بودند، به سراغ بت‌ها رفته، با تبر همه آنها را از پای درآورد و تنها بت بزرگ را سالم نگه داشته، تبر را بر دوش آن نهاد. وقتی مردم از مراسم عید بازگشتند، با ویرانی بتکده مواجه شدند و از آنجا که تقریباً اطمینان داشتند کسی جز ابراهیم نمی‌تواند دست به چنین کاری زده باشد، به سراغ وی رفته، سؤال کردند: ﴿قَالُوا أَأَنْتَ فَعَلْتَ هَذَا بِآلِهَتِنَا يَا إِبْرَاهِيمُ[۵۳]. ابراهیم (ع) در پاسخ فرمود: ﴿قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ كَانُوا يَنْطِقُونَ[۵۴]. سؤال این است که اگر انبیا در همه عمر، از تمامی گناهان معصومند، چگونه ابراهیم‌(ع) برای دفاع از خود به دروغ متوسل شده، شکستن بت‌ها را به غیر خود نسبت می‌دهد؟

مفسران و اندیشمندان اسلامی، در پاسخ به این شبهه، جواب‌های گوناگونی را بیان کرده‌اند که به پاره‌ای از آنها اشاره می‌کنیم:

  1. عده‌ای گفته‌اند[۵۵] چون این جمله به شرط غیر محققی معلّق شده است، در نتیجه دروغ نیست؛ یعنی، سخن ابراهیم‌(ع) این است که اگر این بت‌ها [کاری از دستشان برمی‌آید و] قدرت بر سخن گفتن دارند [پس می‌توانند یکدیگر را نیز از بین ببرند و در نتیجه بت بزرگ این عمل را مرتکب شده است. مفهوم این جمله این است که "اگر بت‌ها قادر بر سخنگویی نیستند، پس بت بزرگ این کار را نکرده است. روشن است که با این توضیح، هیچ دروغی از ابراهیم‌(ع) صادر نشده است؛ چنانکه در روایتی[۵۶] از امام صادق‌(ع) به همین نکته اشاره می‌شود[۵۷].
  2. پاسخ دیگری که به این اشکال داده شده، این است که معنای ظاهری جمله ﴿بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ مراد حضرت نبوده است و حتّی بت‌پرستان نیز این معنا را از بیان او برداشت نکرده‌اند. بلکه بیانی است کنایی که برای ابطال معتقدات بت‌پرستان ایراد شده است. این شیوه سخن گفتن، نه تنها دروغ محسوب نمی‌شود، بلکه تأثیر آن در مخاطب، به مراتب از سخن صریح بیشتر است. منظور حضرت این است که کسی جز من نمی‌تواند این کار را کرده باشد. بت‌های شما و حتّی بت بزرگتان، حقیرتر و پست‌تر از آنند که از عهده چنین عملی برآیند. بدین ترتیب، نه تنها دروغی از ابراهیم صادر نگشته، بلکه به ضعف و عجز بت‌ها در سخنان او، تصریح شده است[۵۸].
  3. پاره‌ای از مفسرین که با نگاهی عمیق‌تر به مطلب نگریسته‌اند، برآنند که هر چند ظاهر جمله ﴿بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ این است که ابراهیم‌(ع) خبر از شکننده بت‌ها می‌دهد، ولی در واقع، چنین سخنی در محاورات عرفی، خبر محسوب نمی‌شود. بلکه همچنان که معمول است، گاه در مقام مناظره، مطلبی که مورد پذیرش طرف مقابل است، به صورت جمله خبری به خود او بازگردانده می‌شود، در حالی که برای طرفین، این نکته روشن است که گوینده، قصد اخبار نداشته، بر آن است که لازمه مبانی مورد پذیرش خصم را باز گوید. غرض از ایراد چنین سخنی این است که طرف مقابل مجبور شود برای تصدیق یا تکذیب خبر مذکور، از برخی مبانی و مواضع خود عقب نشیند. در این جریان هم، معنای سخن ابراهیم‌(ع) این می‌شود که: با توجه به اینکه از نظر شما، بت‌ها دارای مقام الوهیت می‌باشند. ناچار باید بت بزرگ این عمل را مرتکب شده باشد، چون دیگران توانایی نابودی خدایان را ندارند[۵۹] و یا اینکه: چون همه بت‌ها شکسته شده‌اند و تنها بت بزرگ سالم مانده است، ظاهر حال نشان می‌دهانه که باید بت بزرگ این کار را کرده باشد[۶۰].[۶۱]
  4. مقام مناظره و جدل: حضرت با این شیوه بر مشی مخاطبان جواب می‌دهد و مخاطب بت‌پرست را در محذور جواب قرار می‌دهد که اگر بگویند: "بت‌ها جواب نمی‌دهند" باید از مبانی بت‌پرستی دست بردارند و اگر بگوید بت‌ها جواب می‌دهند، باید بروند و از بت بزرگ بپرسند[۶۲].

جمع‌بندی مطلب چنین است که حضرت در مقام مناظره و احتجاج بوده است و توجه و آگاه‌سازی مخاطبان این سان میسر بوده که بر پایه ظاهر حال سخن بگوید و شکسته شدن بت‌ها را به بت بزرگ نسبت دهد؛ چون آن بت برخلاف دیگر بت‌ها شکسته نشده بود. ظاهر حال، حاکی از آن بود که آن بت این کار را انجام داده باشد و همین، حس حقیقت‌جویی مردم را برانگیخت و زمینه را برای پاسخ‌گویی به جمله ﴿فَاسْأَلُوهُمْ فراهم ساخت. این تفسیر، برترین تفسیر در میان تفاسیر است. در نتیجه، دیگر تفاسیر مورد نقد قرار می‌گیرند یا با وجود تفسیر برتر، پذیرش آنها توجیه وجیهی نمی‌یابد[۶۳].

آیات ۷۶ الی ۷۸ سوره انعام

یکی از آیاتی که توهم عدم عصمت حضرت ابراهیم (ع) را برای برخی به وجود آورده آیات ۷۶ سوره انعام است که می‌فرماید: ﴿فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ[۶۴]. اگر حضرت ابراهیم (ع) در این گفتار خود از ایده و عقیده‌اش پرده برداشته است، پس اعتقاد آن حضرت به الوهیت این اختران آسمانی به اثبات می‌رسد و اگر میان ایده آن حضرت با آنچه از گفتارش برمی‌آید دوگانگی باشد، این نمونه روشن دروغ خواهد بود و در هر دو صورت، عصمت آن حضرت به چالش کشیده خواهد شد[۶۵].

پاسخ نخست: گفتار بر مبنای تقیه: حضرت برای گفت‌وگو و بحث با آنان، ناچار بود در ظاهر، ایده ایشان را بر زبان خود جاری سازد. آن حضرت با دلی آرام و قلبی مطمئن، دست به این کار زد. انسان برای نجات خود، می‌تواند گفتار کفرآمیزی بر زبان جاری سازد: ﴿...إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ...[۶۶] پس اظهار کفر برای نجات دیگر انسان‌ها از شقاوت جاویدان و هدایت آنان به سعادت ماندگار، به طریق اولی روا خواهد بود[۶۷].

پاسخ دوم: ابراز این جمله بر اساس جدال احسن: شأن و منزلت خلیل الرحمن (ع) برتر از این بود که در برهه‌ای از عمرش مشرک باشد. حضرت ابراهیم (ع) بر اساس قاعده جدال برتر، برای همراهی با خصم، مطابق عقیده و گمان آنان سخن گفته است؛ چون او با ستاره پرستانی روبه‌رو بود که ستاره را رب خود و خدای همه انسان‌ها می‌دانستند. از این رو نخست بر اساس سیاست مماشات و همراهی با خصم، ستاره را رب خود خواند. در محاورات عرفی و احتجاج‌ها این گونه سخن گفتن رایج است و در قرآن نیز گاه «رب» و «اله» مطابق گمان باطل مشرکان به کار رفته است. بر این اساس، حضرت ابراهیم (ع) به خصم فرموده است شما که ستاره را رب من و خود می‌دانید، من نیز مطابق گمان شما می‌گویم ﴿هَذَا رَبِّي تا صلاحیت ربوبیت او بررسی شود؛ رب باید محبوب و از احوال مربوب باخبر باشد و توان رفع نیازها و حل مشکلاتش را داشته باشد. آیا ستاره که غروب، غیبت و غفلت دارد و فیضش قطع می‌شود، این صلاحیت را دارد؟ هرگز؛ ﴿قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ[۶۸].

پاسخ سوم: سخن حضرت بر اساس بینش قوم: مقصود حضرت از این گفتار، این بوده است که به اعتقاد شما این ستاره پروردگار من است[۶۹]. شمایید که فکر می‌کنید این ستاره، پروردگار ابراهیم است[۷۰].[۷۱]

آیات ۸۸ و ۸۹ سوره صافات

قوم ابراهیم(ع) از او خواستند با آنان به خارج شهر بیاید، ابراهیم(ع) نگاهی به ستارگان افکند و گفت: ﴿فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ * فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٌ * فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِينَ[۷۲] در حالی که بیمار نبود. آیا این دروغ نیست؟ و اگر دروغ باشد، با مقام عصمت در تضادّ نخواهد بود؟

به این شبهه پاسخ‌های متعددی داده شده است:

پاسخ اول: نگاه به ستاره برای اطلاع از وقت بیماری: نگاه ابراهیم (ع) به ستارگان، بدان انگیزه بود که می‌خواست از حرکت آنها، وقت بیماری خود را دقیقاً دریابد؛ مانند کسی که نوعی بیماری همچون تب، در فواصل زمانی خاص به سراغش می‌آید (البته منظور، تاریخ بیماری نیست که تنها از حرکت ماه بتوان بدان دست یافت؛ بلکه منظور این است که از نوع حرکت ستارگان می‌توانسته به زمان بیماری خود آگاه شود. چه بسا علم هیئت امروزی نیز آن را تأیید کند). در مورد بیماری هم هیچ دلیلی نداریم که حضرت ابراهیم (ع) به راستی بیمار نبوده است. او خود از بیماری‌اش سخن گفته و قرآن از سلیم بودن قلب او خبر داده است. پس وی از دروغ و هرگونه بیهوده‌گویی به دور است[۷۳]. البته توجه به این نکته ضروری می‌نماید که بیماری حضرت، آن‌چنان نبوده است که او را از فعالیت جسمانی باز دارد و نتواند بت‌شکنی کند. چه بسیارند بیمارانی که در طول روز مشغول کارند؛ به ویژه کارهای نشاط‌آوری مانند شکستن بت‌ها برای قهرمان توحید همچون ابراهیم![۷۴].[۷۵]

پاسخ دوم: حضرت ابراهیم(ع) برای حفظ جان خود توریه کرد؛ یعنی کلام صادقی را بر زبان جاری کرد، ولی مخاطب معنایی غیر آنچه منظور متکلم بود را فهمید. «توریه» بر وزن «توصیه» که گاهی از آن تعبیر به «معاریض» نیز می‌شود، این است که سخنی بگویند که ظاهری دارد، اما منظور گوینده چیز دیگر است؛ هرچند شنونده نظرش متوجه همان ظاهر می‌شود؛ برای مثال کسی از دیگری سؤال می‌کند کی از سفر آمدی؟ او می‌گوید: پیش از غروب، در حالی که پیش از ظهر آمده است؛ در این حال شنونده از ظاهر این کلام کمی قبل از غروب را می‌فهمد، در حالی که گوینده قبل از ظهر را اراده کرده؛ چراکه آن هم قبل از غروب است! یا کسی از دیگری سؤال می‌کند غذا خورده‌ای؟ می‌گوید آری، شنونده از این سخن چنین می‌‌فهمد که امروز غذا خورده، در صورتی که منظورش این است دیروز غذا خورده. توریه از نظر فقهی جزء دروغ نیست؛ از این رو نه عرفا بر آن کذب صادق است، نه از روایات اسلامی الحاق آن به کذب استفاده می‌شود، بلکه در پاره‌ای از روایات عنوان «کذب» رسما از آن نفی شده است[۷۶].

پرسش مستقیم

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: "العصم: الإمساك والاعتصام الاستمساك... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما يعصم به‌ اي يشد وعصمة الأنبياء حفظه إياهم"؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه؛ یعنی خداوند فلانی را از مکروه حفظ کرده (عصمه) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.
  2. ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن آدم، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.
  3. ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُلسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و حفظ چیز دیگری شود، به کار می‌رود.
  4. ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷..
  5. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص۱۴.
  6. محمدبن محمدبن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.
  7. علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.
  8. خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت می‌دهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته مرحوم خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.
  9. میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.
  10. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۴ - ۳۵.
  11. علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۵.
  12. ر.ک: امیر دیوانی؛ محمد سعیدی مهر؛ علی رضا امینی و محسن جوادی، معارف اسلامی ج۲، ص۱۴۴ - ۱۴۵.
  13. کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۴۷۱.
  14. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص ۶۳.
  15. علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ص۲، ص۶۷-۶۸.
  16. علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۶.
  17. اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۸۰-۸۲.
  18. علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۷-۶۸.
  19. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱، ص۱۹۲-۲۰۳؛ اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۸۰-۸۲.
  20. سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ص۱۱۵.
  21. «قطعاً تو بر بندگان (خالص) من تسلّطى ندارى و حمايت و نگهبانى پروردگارت (براى آنان) كافى است». سوره حجر، آیه ۴۲.
  22. محمد هادی فرقانی و محمد عباس‌زاده جهرمی، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی.
  23. راغب اصفهانی، حسین، ماده صفو» بر اساس برخى آيات دیگر، خداوند متعال تعدادى از بندگانش را از ميان خلق خود برگزیده و آنها را براى خود خالص گردانیده است. سوره مریم، ۵۸ و دخان، آیه ۳۲.
  24. «خدا از ميان فرشتگان رسولانى برمى‌گزيند، و نيز از ميان مردم. بى‌گمان خدا شنواى بيناست. آنچه در دسترس آنان و آنچه پشت سرشان است مى‌داند و [همه‌] كارها به خدا بازگردانيده مى‌شود». سوره حج، آیات ۷۵ و ۷۶.
  25. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۱۰، ص۴۱۰.
  26. زمخشری، محمود بن عمر، ج۳، ص۱۷۲؛ آلوسی، شهاب الدین محمود، ج۱۰، ص۳۰۶ و...
  27. محمد هادی فرقانی و محمد عباس‌زاده جهرمی، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی.
  28. سوره نساء، آیات ۵۹ و ۶۴.
  29. محمد هادی فرقانی و محمد عباس‌زاده جهرمی، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی.
  30. «قطعاً براى شما در [اقتدا به‌] رسول خدا سرمشقى نيكوست: براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مى‌كند».، سوره احزاب، آیه ۲۱.
  31. «قطعاً براى شما در [پيروى از] ابراهيم و كسانى كه با اويند سرمشقى نيكوست»، سوره ممتحنه، آیه ۴.
  32. محمد هادی فرقانی و محمد عباس‌زاده جهرمی، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی.
  33. «پيامبرانى كه بشارتگر و هشداردهنده بودند، تا براى مردم، پس از [فرستادن‌] پيامبران، در مقابل خدا [بهانه و] حجّتى نباشد، و خدا توانا و حكيم است»، سوره نساء، آیه ۱۶۵.
  34. محمد هادی فرقانی و محمد عباس‌زاده جهرمی، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی.
  35. «در گفتار بر او پیشی نمی‌جویند و آنان به فرمان وی کار می‌کنند» سوره انبیاء، آیه ۲۷.
  36. ر.ک: احمدی، رحمت‌الله، پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی، ص ۲۱۹ - ۲۲۱.
  37. نک: کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۲ـ۲۰۳؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۱۴، ص۱۰۳؛ ج۱۲، ص۳۴۸؛ ج۴، ص۴۵؛ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۱۹۲ـ۲۰۴.
  38. صدوق، الخصال، ص۳۹۹.
  39. «فِیمَا کَتَبَ الرِّضَا (ع) لِلْمَأْمُونِ لَا یَفْرِضُ اللَّهُ تَعَالَی طَاعَةَ مَنْ‏ یَعْلَمُ‏ أَنَّهُ‏ یُضِلُّهُمْ‏ وَ یُغْوِیهِمْ وَ لَا یَخْتَارُ لِرِسَالَتِهِ وَ لَا یَصْطَفِی مِنْ عِبَادِهِ مَنْ یَعْلَمُ أَنَّهُ یَکْفُرُ بِهِ وَ بِعِبَادَتِهِ وَ یَعْبُدُ الشَّیْطَانَ دُونَهُ»؛ بحار الانوار، ج۲۵، ص۱۹۹، ح۹.
  40. ر.ک: علوی مهر، حسین، مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص ۱۸۰-۱۸۱.
  41. «گفت: ای ابراهیم! آیا تو از خدایان من روی می‌گردانی؟ اگر دست نکشی تو را با سنگ خواهم راند و از من چند گاهی دور شو * گفت: درود بر تو، از پروردگارم برای تو آمرزش خواهم خواست که او با من مهربان است» سوره مریم، آیه ۴۶-۴۷.
  42. «پیامبر و مؤمنان نباید برای مشرکان پس از آنکه بر ایشان آشکار شد که آنان دوزخیند آمرزش بخواهند هر چند خویشاوند باشند» سوره توبه، آیه ۱۱۳.
  43. «لَم أَزل أَنتَقِلُ من أَصلابِ الطَّاهرين إِلى أَرحام الطَّاهِراتِ»، سیوطی، الدرالمنثور، ج۳، ص۲۹۲؛ بحار الأنوار، ج۱۵، ص۱۱۸.
  44. سازندگی، مهدی، عصمت پیامبران اولوالعزم، ص ۲۹۳.
  45. «و آمرزش خواهی ابراهیم برای پدرش جز بنا به وعده‌ای نبود که به وی داده بود و چون بر او آشکار گشت که وی دشمن خداوند است از وی دوری جست؛ بی‌گمان ابراهیم دردمندی بردبار بود» سوره توبه، آیه ۱۱۴.
  46. «بی‌گمان ابراهیم دردمندی بردبار بود» سوره توبه، آیه ۱۱۴.
  47. انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص۲۱۹.
  48. «و همان خدایی که چشم امید دارم که روز جزا گناهم را بیامرزد.» سوره شعراء، آیه ۸۲.
  49. ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۱۲، جزء ۲۴، ص۱۴۷؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۵، ص۲۸۵.
  50. انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۲۱۸.
  51. «آیا داستان مهمانان گرامی ابراهیم به (گوش) تو رسیده است؟» سوره ذاریات، آیه ۲۴و۲۸.
  52. سازندگی، مهدی، عصمت پیامبران اولوالعزم، ص ۳۰۸.
  53. «گفتند: ای ابراهیم! آیا تو با خدایان ما چنین کرده‌ای؟» سوره انبیاء، آیه ۶۲.
  54. «گفت: بلکه همین بزرگشان این کار را کرده است؛ اگر سخن می‌گویند از خود آنان بپرسید!» سوره انبیاء، آیه ۶۳.
  55. ر.ک: مجمع‌البیان، ج۷، ص۸۵.
  56. معانی الأخبار، ص۲۰۹-۲۱۰.
  57. قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۹۳-۲۹۶؛ شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان ص ۲۱۰-۲۱۳؛ سازندگی، مهدی، عصمت پیامبران اولوالعزم ص ۳۰۶؛ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۲۱۳-۲۱۷.
  58. الکشاف، ج۳، ص۱۲۴.
  59. مجمع‌البیان، ج۷، ص۸۵.
  60. المیزان، ج۱۴، ص۳۰۰.
  61. شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان ص ۲۱۰-۲۱۳.
  62. قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۹۳-۲۹۶.
  63. انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۲۱۳-۲۱۷.
  64. «و چون شب بر او چادر افکند ستاره‌ای دید گفت: این پروردگار من است اما هنگامی که ناپدید شد گفت: ناپدیدشوندگان را دوست نمی‌دارم» سوره انعام، آیه ۷۶.
  65. ر.ک: جعفر سبحانی، عصمة الانبیاء، ص۱۲۶.
  66. «بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شده‌اند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.
  67. ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۷، جزء ۱۳، ص۵۲.
  68. «گفت: ناپدیدشوندگان را دوست نمی‌دارم» سوره انعام، آیه ۷۶.
  69. ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۷، جزء ۱۳، ص۵۲.
  70. ر.ک: فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۳-۴، ص۵۰۲؛ عبدالله شبر، الجوهر الثمین، ج۲، ص۲۷۸.
  71. انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۱۹۶-۲۰۶.
  72. «آنگاه نگاهی به ستارگان افکند * و گفت: من بیمارم * و (آنان) پشت‌کنان روی از او گرداندند (و رفتند)» سوره صافات، آیه ۸۸-۹۰.
  73. ر.ک: جعفر سبحانی، عصمة الانبیاء، ص۱۳۴؛ سیدمحمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۱۷، ص۱۴۸.
  74. ر.ک: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیام قرآن، ج۷، ص۱۱۴.
  75. انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۲۰۶-۲۱۳.
  76. سازندگی، مهدی، عصمت پیامبران اولوالعزم، ص ۳۰۳؛ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۲۰۶-۲۱۳؛ هاشمی تنکابنی، سید موسی، عصمت ضرورت و آثار، ص ۲۲۶.