تعیین امام: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'علیه ' به 'علیه ')
 
(۹۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱۰ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش غیرنهایی}}
{{مدخل مرتبط
{{امامت}}
| موضوع مرتبط = امامت
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عنوان مدخل  =  
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[امام]]''' است. "'''تعيين امام'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| مداخل مرتبط = [[تعیین امام در قرآن]] - [[تعیین امام در حدیث]] - [[تعیین امام در کلام اسلامی]] - [[تعیین امام از دیدگاه اهل سنت]] - [[تعیین امام در معارف و سیره علوی]] - [[تعیین امام در معارف و سیره فاطمی]] - [[تعیین امام در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| پرسش مرتبط  = تعیین امام (پرسش)
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[تعیین امام در قرآن]] | [[تعیین امام در حدیث]] | [[تعیین امام در کلام اسلامی]]</div>
}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[تعیین امام (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


'''تعیین امام''' نزد مذاهب اسلامی تعریف متفاوتی دارد.
== دیدگاه [[شیعه]] ==
{{اصلی|راه تعیین امام}}
یکی از مباحث اساسی و مورد [[اختلاف]] در موضوع [[امامت]] چگونگی تعیین امام برای [[امت اسلامی]] است به این بیان که تعیین امام برای [[امامت]] [[مسلمین]] از چه طریقی حاصل می‌‌شود<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۵۶؛ گوهر مراد، ص۴۷۷. </ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۴۱۴.</ref>


=== دیدگاه [[شیعه امامیه]] ===
[[شیعیان]] در [[تعیین امامت]] [[امامان]] با هم [[اختلاف]] نظر دارند به نحوی که شیعۀ [[دوازده امامی]] [[معتقد]] است [[انتصاب]] تمام [[امامان]] فقط از طریق [[نص]] حاصل می‌‌شود و [[دلیل]] این ادعا بر این اساس است که آنان معتقدند تنها راه معتبر برای تعیین امام [[نص]] است، زیرا به [[اعتقاد]] آنان یکی از [[شرایط امام]]، [[عصمت]] و [[افضلیت]] آنان است که این دو شرط به غیر از راه [[نص]]، در [[امامت]] آنان فهمیده نمی‌شود، به عبارت دیگر فهمیدن [[عصمت]] و [[افضلیت امامان]] فقط از طریق [[نص]] حاصل می‌‌شود<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۴۱۴.</ref>.


==مقدمه==
=== دیدگاه [[زیدیه]] ===
*یکی از مباحث کلی [[امامت]]، بحث درباره راه تعیین [[امام]] است. این بحث بر این پایه استوار است که داشتن صلاحیت برای امامت برای تحقق و تعین یافتن [[امامت]] در فردی خاص کافی نیست، بلکه تحقق و تعیین [[امامت]] در او نیازمند عامل دیگری است که متکلمان آن را راه ثبوت امامت یا راه تعیین [[امام]] نامیده‌اند<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۵۶؛ گوهر مراد، ص۴۷۷.</ref> در این که تعیین [[امامت]] در فردی خاص با نص شرعی ثابت می‌شود، اختلافی وجود ندارد، ولی در این که آیا نص در [[امامت]] وجود دارد یا نه، دیدگاه‌ها متفاوت است.
[[شیعیان]] [[زیدیه]] چنین نصی را فقط برای [[امیرالمؤمنین]] {{ع}}، [[امام حسن]] و [[امام حسین]] ({{ع}}) معتبر می‌‌دانند، ولی نسبت به [[امامان]] بعد از آنان معتقدند [[امامت]] به [[فرزندان حضرت زهرا]] {{س}} اختصاص دارد، ولی شرط اصلی [[امامت]] آنان [[قیام]] در برابر [[ظلم و ستم]] [[حاکم ظالم]] است، بنابراین معتقدند هرکسی از [[فرزندان حضرت]] [[زهرا]] در برابر [[ظلم و ستم]] [[قیام]] کند به عنوان [[امام]] پذیرفته خواهد شد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۴۱۴.</ref>.
*شیعه امامیه چنان که اشاره شد معتقد است یگانه راه معتبر برای تعیین [[امام]]، نص است، زیرا به اعتقاد آنان در [[امام]] شرایطی چون [[عصمت]] و افضلیت معتبر است که راه فهم آنها منحصر در نص است. البته، معجزه نیز نقش نص را ایفا می‌کند و به عبارت دیگر نص فعلی است، زیرا اعطای معجزه به کسی که مدعی [[امامت]] است تأیید عملی اوست؛ چنان که نص تأیید قولی او می‌باشد<ref>اللوامع الإلهیة، ص۳۳۴؛ الشافی فی الإمامه، ج۲، ص۵ـ۷؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۹۶؛ کشف المراد، ص ۴۹۶؛ گوهر مراد، ص۴۸۱.</ref> سیره [[پیامبر]]{{صل}} نیز اقتضا می‌کند که پیشوای مسلمانان پس از خود را تعیین کرده باشد، زیرا [[پیامبر]]{{صل}} نسبت به سرنوشت اسلام و مسلمانان بسیار حساس و نگران بود، او برای سعادتمندی آنان از بیان ساده ترین مسائل دریغ نمی‌ورزیدند، چگونه ممکن است درباره جانشین خود که مهم ترین تأثیر را در سرنوشت مسلمانان داشت هیچ گونه اقدامی‌ نکرده و فرد یا افراد شایسته‌ای را برای این مهم تعیین نکرده باشد <ref>الشافی فی الإمامة، ج۲، ص۲۱ـ ۲۴.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]؛ ج۱، ص ۶۹.</ref>.
*در نقد استدلال یاد شده گفته شده است اولاً، مطلب مزبور صرف استبعاد است و در مباحث علمی، استبعاد اعتباری ندارد و ثانیاً، واگذار کردن مسئله [[امامت]] به انتخاب نخبگان جامعه و اجتهاد خردمندان نوعی تعیین جانشین است؛ همان گونه که بسیاری از فروع دین به اجتهاد صاحب نظران واگذار شده است <ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۵۶ـ ۲۵۷.</ref>.
*نقد مزبور نادرست است، زیرا استدلال یاد شده صرف استبعاد نیست، بلکه مبتنی بر قیاس اولویت است که از اعتبار منطقی بالایی برخوردار است. مانند استدلال بر حرمت زدن پدر و مادر به حرمت گفتن اُف به آنان. مقتضای این قاعده بدیهی عقلی این است که [[پیامبر]]{{صل}} که نسبت به مسائل ساده زندگی مسلمانان بی تفاوت نبود و آنان را در آن زمینه راهنمایی می‌کرد، در مسند مهم رهبری مسلمانان پس از خود، بی‌تفاوت نبوده و حتماً جانشین خود را تعیین کرده است. قیاس انتخاب امام توسط نخبگان به استنباط احکام دینی توسط مجتهدان، مع الفارق است. استنباط احکام دینی توسط مجتهدان آن گاه پذیرفته است که به کتاب و سنت یا احکام قطعی عقل بازگردد، اما اجتهاد بر اساس مستندات ظنّی چون قیاس و استحسان که حجیت شرعی ندارند، پذیرفته نخواهد بود و چون منابع استنباط احکام در حد لازم در کتاب و سنت نبوی وجود ندارد چنان که مؤلف غایة المرام به آن تصریح کرده است <ref>غایة المرام، ص۳۸۰.</ref> بدون شک [[پیامبر]]{{صل}} تمام احکام شرعی را به جانشین خود سپرده است، تا در شرایط مناسب به مردم بیاموزد. بر این اساس، تمامیت اجتهاد در احکام شریعت وابسته به امامت معصوم است<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]؛ ج۱، ص ۶۹.</ref>.


==آیا وجوب تعیین امام بدعت‌آمیز است؟==
گروه دیگر از [[شیعیان]] به نام [[کیسانیه]] در اینکه تعیین [[امامت]] [[امامان]] منوط به [[نص]] است با [[شیعیان]] [[دوازده امامی]] [[اختلاف]] نظری ندارد، ولی از لحاظ مصداقی با [[شیعیان]] [[اختلاف]] نظر دارند به طوری که آنان معتقدند [[امامت]] [[امامان معصوم]] بعد از [[امام حسین]] {{ع}} به [[محمد ابن حنفیه]] منتقل شد در حالی که شیعیۀ [[دوازده امامی]] [[معتقد]] است [[امامت]] بعد از [[امام حسین]] {{ع}} به واسطۀ [[نص]] به [[امام سجاد]] {{ع}} انتقال یافته است<ref>الفصول المختاره، ص۳۰۰ـ ۳۰۳ ک مدخل کیسانیه.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۴۱۴.</ref>
*برخی از [[اهل سنت]] این [[شبهه]] را مطرح می‌‌کنند که دیدگاه [[شیعه]] درباره [[امامت]] مبنی بر [[وجوب تعیین امام]] توسط [[خداوند]] یا [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} و وجود [[نص]] [[بدعت]] است؛ چرا که هیچ کدام از آن دو "[[وجوب تعیین امام]] و [[نص بر امام]] خاص" در [[دین]] "[[قرآن]] و [[سنت نبوی]]" وجود ندارد و [[بدعت]] نیز همان است. چون در تعریف [[بدعت]] گفته شده است که:{{عربی|" ادخال ما لیس فی الدین علی الدین و اخرج ما فی الدین من الدین‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}. [[ابن خلدون]] در ذکر این [[شبهه]] می‌‌گوید:{{عربی|" ظهر من بدعة الأمامیة من قولهم... انه یجب علی النبی تعیینها‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}} <ref>تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۵۸۸، فصل ۱۰.</ref>. توضیح اینکه امروزه این [[شبهه]] "[[امامت]] و [[حکومت]] از [[شئون]] [[دین]] و [[نبوت]] نیست" را برخی سکولارهای [[شیعی]] و [[سنی]] مطرح کردند که در جای خود نقل و نقد خواهد شد.  در تحلیل این [[شبهه]] نکات ذیل قابل تأمل است:
#'''نزاع مبنایی:''' در کبرای بحث واصل و تعریف [[بدعت]] و حرمت آن بین [[شیعه]] و [[سنی]] اختلافی نیست، برای اینکه [[بدعت]] هرچند در لغت احداث و ایجاد کردن هر شیء جدید بدون سابقه است، اما در اصطلاح دینی [[بدعت]]، احداث امر جدید در [[دین]] است به گونه‌ای که [[مخالف]] [[شریعت]] و [[سنت نبوی]] باشد، چنان‌که لغویی نیز به آن متعرض شدند. [[ابن اثیر]] [[بدعت]] را به دو قسم [[بدعت]] [[هدایت]] و [[ضلالت]] تقسیم کرده و در تعریف آن دو می‌‌نویسد:{{عربی|" فما کان فی خلاف ما امر الله به و رسوله{{صل}} فهو حیّز الذم و الأنکار و ما کان تحت عموم ما ندب الله الیه و حضّ علیه الله او رسوله فهو فی حیز المدح‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج ۱, ص ۱۱۲. </ref>. [[ابن منظور]] می‌‌گوید:{{عربی|"انما یرید ما خالف اصول الشریعة و لم یوافق السنة"}}<ref>لسان العرب، ج ۱، ص ۳۴۲، ذیل ماده بدعت و نیز، ج ۸، ص ۶؛ تاج العروس، ج ۱۱، ص ۹.</ref>. [[طریحی]] نیز می‌‌نویسد:{{عربی|"البدعة الحدث فی الدین و ما لیس له اصل فی کتاب و لا سنة"}} <ref>مجمع البحرین، ج ۱، ص ۱۶۴.</ref>. [[امام شافعی]] نیز ملاک حرمت [[بدعت]] را نه نفس امر جدید بلکه مخالفت با [[کتاب]] و [[سنت]] یا [[اجماع]] ذکر می‌‌کند:{{عربی|"ما احدث و خالف کتاباً او سنة او اجماعا فهو البدعة الضلالة و ما احدث من الخبر و لم یخالف شیئا من ذلک فهو البدعة المحمودة"}} <ref>نقل از: السیرة الحلبیة، ج ۱، ص ۱۳۷. </ref>. [[ابن کثیر]] از [[مفسران]] متقدم [[اهل سنت]] نیز [[بدعت]] را احداث امری در [[دین]] از طرف خود بدون مبنای دینی تعریف می‌‌کند، چنان‌که در شرح آیه {{متن قرآن|ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ }}<ref> سوره حدید، آیه: ۲۷.</ref> می‌‌نویسد:{{عربی|"انماهم التزموها من تلقاء انفسهم... الابتداع فی دین الله ما لم یأمر به الله"}} <ref>تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص ۴۸۲. </ref>. [[زمخشری]]<ref>تفسیر الکشاف، ج ۴، ص ۴۸۲.</ref>، [[فخر رازی]]<ref>تفسیر کبیر، ج ۲۹، ص ۲۴۶ و نیز: ابن حجر عسقلانی، تفسیر فتح الباری، ج ۳، ص ۲۵۳؛ ابن نجیم مصری حنفی، البحر الرائق فی شرح کنز الدقائق، ج ۱، ص ۶۱۱ و ج ۳، ص ۴۱۹. </ref> و سایر [[مفسران]] [[اهل سنت]] {{متن قرآن|ابْتَدَعُوهَا}} را به {{عربی|"أحدثوها من عند انفسهم"}} [[تفسیر]] می‌‌کنند. بر این اساس بحث درباره بودن یا نبودن [[امامت]] یک [[بدعت]] نه در کبرا بلکه در [[مقام]] ثبوت و در صغری است، به این صورت که اصل [[امامت]] از [[دین]] هست یا نیست تا ادخال یا اخراج آن مشمول تعریف [[بدعت]] گردد؟. [[شیعه]] با ادله نقلی اعم از [[کتاب الله]] و [[سنت نبوی]] معتقد است اصل [[امامت]] در [[قرآن]] و [[سنت نبوی]] آمده و [[خداوند]] و [[رسول|رسولش]] نیز برحسب ادله‌ای لازم بود [[امام]] و [[رهبر]] [[سیاست|سیاسی]] و مذهبی را بر [[مسلمانان]] مشخص کنند - که چنین نیز نمودند - پس اصل [[امامت]] و [[تعیین]] آن جزء [[دین]] بوده است. بنابراین، در اینجا دو دیدگاه وجود دارد و نمی‌‌توان بدون تحلیل و نقد آرای و ادله طرفین مدعی شد که [[امامت]] و [[تعیین]] آن از [[شئون پیامبر]] و [[نبوت]] نبوده و داخل کردن آن در [[دین]] [[بدعت]] است. بیشتر [[عالمان]] [[اهل سنت]] بر این نکته متفطن بوده و لذا این [[شبهه]] را طرح نکردند.
#'''[[کشف]] [[وجوب]] نه تکلیف [[وجوب]] بر خدا:''' نکته دیگر اینکه [[وجوب تعیین امام]] برای [[خداوند]] - چنان‌که در نقد اشکال پیشین اشاره شد - نه به معنای [[وجوب]] اعتباری و وضعی است که موجب تکلیف بر [[خداوند]] از ناحیه غیر [[خدا]] گردد، بلکه به معنای تکوینی است که از [[صفات کمالی]] [[خداوند]] مانند [[صفت]] [[حکمت]] استنتاج می‌‌شود. در واقع [[شیعه]] معتقد است وجود [[تعیین]] برای [[خداوند]] یا پیامبرش نه نسبت وجود و تکلیف بر آن دو بلکه [[کشف]] [[وجوب]] از [[صفات]] [[خداوند]] و [[پیامبر اسلام]]{{صل}} است، به عبارت دقیق نسبتی به [[خدا]] داده نشده بلکه [[کشف]] شده است.
#'''اعتراف برخی از [[اهل سنت]] به [[وجوب]] فوق:''' برخی از [[عالمان]] [[اهل سنت]] به این نوع [[وجوب]] "کشف" اعتراف نموده و آن را پذیرفتند، چنان‌که [[نسفی]] درباره بعثت [[پیامبران]] می‌‌گوید:{{عربی|" و فی ارسال الرسل حکمة‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>شرح العقائد النسفیه، مندرج در: شرح عقاید اهل سنت، ص ۲۱۳.</ref>. [[تفتازانی]] در شرح آن می‌‌نویسد:{{عربی|" ای مصلحة و عاقبة حمیدة و فی هذا اشارة الی ان الأرسال واجب لا بمعنی الوجوب علی الله بل بمعنی ان قضیة الحکمة تقتضیه لما فیه من المصلحة‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>شرح العقائد النسفیه، مندرج در: شرح عقاید اهل سنت، ص ۲۱۳.</ref>.
#'''امکان ادعای [[بدعت]] برای رقیب:''' چنان‌که برخی از [[عالمان]] [[اهل سنت]] ادعای [[بدعت]] و [[تکفیر]] [[شیعه]] را مطرح کردند؛ این مجال و امکان برای [[شیعه]] وجود دارد که عین این ادعا را برای [[اهل سنت]] طرح کنند، به این معنی که [[امامت]] و [[تعیین]] آن حسب ادله عقلی و نقلی جزء [[دین]] بلکه از آموزه‌های کلیدی و مهم [[دین]] بوده که متأسفانه [[اهل سنت]] آن را از [[دین]] خارج و عرفی و دنیوی نمودند. پس اگر قرار باشد به مستمسک [[بدعت]] تمسک شود این مجال برای [[شیعه]] نیز وجود دارد.
#'''اختصاص به عمد و غیر موارد اجتهادی:''' درست است که [[بدعت]] ادخال آنچه در [[دین]] نیست به [[دین]] یا اخراج آنچه در [[دین]] است، از [[دین]] است، اما آن به قید تعمد و عناد اختصاص دارد، به این معنی که شخصی با [[علم]] به دینی بودن یک مسئله‌ای بکوشد آن را غیر دینی [[تبیین]] کند یا با [[علم]] به اینکه از [[دین]] نیست، آن را جزء [[دین]] قرار دهد.
* اگر [[بدعت]] به این قید مقید نشود دامنه [[اکثریت]] قریب به اتفاق [[عالمان دینی]] اعم از [[شیعه]] و [[سنی]] را خواهد گرفت، چون بیشتر مباحث کلامی‌، [[علم فقه|فقهی]] و غیره میان [[عالمان]] یک مذهب اختلافی است، فقه [[اهل سنت]] خود به چهار مذهب منشعب شده است که در یک مسئله و موضوع آرای متفاوتی اظهار کردند که قطعاً یکی مطابق [[دین]] حقیقی است، اما نمی‌‌توان دیگر آرا را [[بدعت]] توصیف نمود؛ چراکه عالم دیگر حسب فرض نهایت کوشش خود را مبذول نموده، نهایت به [[خطا]] رفته است. [[اهل سنت]] خود از [[ابو هریره]] نقل کرده‌اند که:{{عربی|" للمخطی اجر و للمصیب أجران‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}} <ref>فتح الباری، ج ۱، ص ۶۳؛ کتب و رسایل و فناوی ابن تیمه، ج ۳۳، ص ۴۱. </ref>
* پس در جری و متهم نمودن رقیب به [[بدعت]] باید وسواس و دقت خرج داد و صرف [[مخالف]] بودن رأی رقیب با رأی یا مذهب خود [[بدعت]] تلقی نمی‌‌شود. لذا مسئله [[امامت]] نیز انتظارش چنین است خصوصاً [[اهل سنت]] که آن را یک مسئله فرعی و [[علم فقه|فقهی]] تلقی نموده نباید صاحب رأی [[مخالف]] در یک مسئله [[علم فقه|فقهی]] را به [[بدعت]] متهم و محکوم نمایند. آنان مطابق مبنای خود، {{عربی|" للمخطی اجر و للمصیب أجران‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}} باید [[شیعه]] و منکران [[خلافت]] [[سه خلیفه اول]] را نهایت به [[خطا]] در [[اجتهاد]] وصف نموده و به یک جر معتقد باشند، نه اینکه از [[بدعت]] و [[تکفیر]] سخن رانند.
* ناگفته پیداست این‌گونه اتهامات - چنان‌که ذکر شد - به عده قلیلی اختصاص داشته و امروزه [[اکثریت]] [[عالمان]] [[اهل سنت]] و [[امامیه]] خود را از هرگونه اتهام [[تکفیر]] و [[بدعت]] مبرا می‌‌دانند.<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص۷۰ - ۷۴.</ref>


==[[روش تعیین امام]] ==
== دیدگاه [[اهل سنت]] ==
==تعیین امام در معارف و عقاید ۵ ج۱==
[[اختلاف]] اصلی در تعیین امام مربوط به [[اختلاف]] بین [[شیعه]] و [[اهل سنت]] می‌‌شود، چنانکه عدۀ زیادی از [[اهل سنت]] برخلاف نظر [[شیعه]] معتقدند تعیین امام، تکلیفی بر [[مردم]] است که حصول آن فقط از طریق [[بیعت]] [[اهل حل و عقد]]، [[خلافت]] و یا قهر و [[غلبه]] محقق می‌‌شود<ref>ر. ک: [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۱۰۷-۱۰۸. </ref>.
===راه‌های دیگر [[تعیین امام]]===
از دیدگاه [[اهل سنت]] علاوه بر [[نص]] و [[اختیار]]، یکی از راه‌های [[تعیین امام]] [[استیلاء]] و [[غلبه]] است یعنی اگر در [[جامعه اسلامی]] فردی به [[زور]] و بدون [[رضایت]] [[امت]] زمام امور را به دست گرفت و خود را [[خلیفه]] [[مسلمانان]] خواند - حتی اگر فاقد شرائط بود - باید به عنوان یک [[تکلیف]] شرعی از او [[تبعیت]] کرد؛ زیرا ملاک [[امامت]] و [[زعامت]] بر [[امت اسلام]] تسلط [[حاکم]] و [[تصدی]] امور [[مسلمانان]] است. بنابراین همین که شخصی بر اریکه [[قدرت]] نشست کافی است که او را به عنوان [[امام]] و [[خلیفه]] بپذیرند هرچند که با [[قهر]] و [[غلبه]] بر سر کار آمده باشد و در [[لزوم اطاعت]] و [[پیروی]] از [[حاکم]] [[رضایت]] و [[اختیار]] [[امت]] شرط نشده است.


[[تفتازانی]] (م ۷۹۱) [[متکلم]] شهیر [[اهل سنت]] می‌‌گوید: {{عربی| تنعقد الإمامه بطرق، أحدها بیعه أهل الحل و العقد و الثانی استخلاف الامام و عهده و الثالث القهر و الاستیلا}}<ref>ر.ک: شرح المقاصد، ج ۵، ص ۲۳۳. قبل از تفتازانی هم دیگر نویسندگان سنی به این نظر تصریح کرده‌اند مانند اسفرائینی (م ۴۰۶) در کتاب الجنایات: {{عربی| و تنعقد الإمامة بالقهر و الاستیلاء، ولو کان فاسقا أو جاهلا أو عجیما}} ر.ک: الإلهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، ج ۴، ص ۲۰.</ref>.
برخی از [[اهل سنت]] که به [[بکریه]] مشهور هستند مانند [[شیعه]] معتقدند [[امامت]] فقط از طریق [[نص]] حاصل می‌‌شود، ولی در مصداق امامت با [[شیعیان]] [[اختلاف]] نظر دارند، آنان در گفتاری عجیب و بدون [[دلیل]] معتقدند، [[پیامبر]] [[پیشوایی]] و [[رهبری]] بعد از خودش را به [[ابوبکر]] واگذار کرده در حالی که [[شیعه]] با ادلۀ متقن و مستند [[اعتقاد]] دارد، [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} بر اساس [[نص]] و [[نصب الهی]] توسط [[پیامبر]] مصداق اصلی [[جانشینی پیامبر]] است<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۴۱۴.</ref>.
این شیوه در [[تعیین امام]] و زعیم [[امت اسلامی]] نزد [[پیشوایان]] [[اهل سنت]] معتبر و [[مشروع]] شمرده شده است: [[احمد حنبل]] (م ۲۴۱) می‌‌گوید: هر که بر علیه [[پیشوائی]] [[مسلمانان]] که مورد توافق شده و خلافتش پذیرفته شده باشد- از روی [[رضایت]] باشد یا با [[زور]] [[خروج]] کند شق عصای [[مسلمانان]] کرده و با [[روایات]] رسیده از [[پیامبر]]{{صل}} [[مخالفت]] کرده پس اگر این [[خروج]] کننده بمیرد به [[مرگ جاهلی]] مرده است<ref>اصول السنة، ص ۴۵ احمد بن حنبل شیبانی (م ۲۴۱)، و اعتقاد اهل السنة، ج ۱، ص ۱۶۸ حسن بن منصور لا کلائی، و جلاء العینین فی محاکمة الاحمدین، ص ۲۲۵ نعمان بن محمود خیرالدین الوسی.</ref>. و [[ابن تیمیه]] حرانی (م ۷۲۸) ملاک [[امامت]] را تسلل می‌‌داند ولو [[حاکم]] فاقد شرائط و صلاحیت لازم باشد<ref>منهاج السنة، ج ۱، ص ۵۵۶.</ref>.


علاوه بر آنچه از اعتبار و [[مشروعیت]] [[استیلاء]] از بزرگان [[اهل سنت]] [[نقل]] شد بعضی از آنان اعتبار و [[مشروعیت]] [[استیلاء]] ادعای [[اجماع]] و توافق [[اهل سنت]] کرده‌اند: [[ابوالحسن اشعری]] (م ۳۲۴) در «رساله إلی اهل الثغر» می‌‌نویسد: بر [[تسلیم]] و [[پیروی از پیشوایان]] [[مسلمانان]] [[اجماع]] کرده‌اند و بر [[لزوم]] [[همراهی]] با [[امام]] - چه با [[رضایت]] و چه با [[زور]] آماده باشد- در [[جهاد]] با [[دشمن]] و [[حج]] رفتن با آنان و پرداخت صدقات در صورتی که مطالبه کنند و [[لزوم]] [[نماز خواندن]] پشت سر آنان در جمعه‌ها و [[اعیاد]]<ref>رسالة إلی اهل الثغر، ص ۲۹۶.</ref>.
== اشکالات [[اهل سنت]] بر دیدگاه [[امامیه]] ==
[[ابن حجر]] (م ۸۵۲) در ذیل [[احادیث]] [[اطاعت]] می‌‌نویسد: [[فقهاء]] [[اجماع]] کرده‌اند بر اینکه [[اطاعت]] از سلطانی که به [[زور]] مسلط شده [[واجب]] است و [[جهاد]] در رکاب او و [[پیروی]] از او بهتر است از [[خروج]] علیه او<ref>اجمع الفقهاء علی وجوب طاعة السلطان المتغلب و الجهاد معه و ان طاعته خیر من الخروج علیه. فتح الباری، ج ۱۳، ص ۵.</ref>.
=== اشکال اول ===
===مستندات [[نظریه ]][[استیلاء]]===
[[اهل سنت]] معتقدند بر اساس آیۀ {{متن قرآن|وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ}}<ref>«و آنان که (فراخوان) پروردگارشان را اجابت کرده‌اند و نماز را بر پا داشته‌اند و کارشان رایزنی میان همدیگر است» سوره شوری، آیه ۳۸.</ref> و آیۀ {{متن قرآن|وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ}}<ref>«و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref>، [[مشورت]] به امور تعلق گرفته و یکی از امور اساسی و مهم [[جامعۀ اسلامی]] تعیین [[رهبری]] [[حکومت]] است بنابراین با توجه به این دو [[آیه]]، تعیین [[امامت]] و [[رهبری]] چون جزء امور اساسی [[جامعۀ اسلامی]] شمرده شده و فقط به واسطۀ [[مشورت]] کردن محقق می‌‌شود.
[[اهل سنت]] برای [[مشروع]] جلوه دادن [[حکومت‌های مستبد]] و [[ستمگر]] و برای [[مشروعیت]] بخشیدن به [[استیلاء]] و [[غلبه]] به عنوان یکی از راه‌های تعیین و [[شناخت امام]] و [[جانشین رسول خدا]]{{صل}} به اموری [[تمسک]] کرده‌اند:
===مستند [[روائی]] [[استیلاء]]===
برای [[مشروع]] جلوه دادن [[فرمان]] روایان [[جائر]] که بدون [[رضایت]] [[امت]] بر اریکه [[قدرت]] قرار گرفته‌اند به روایاتی که به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نسبت داده شده [[تمسک]] جسته‌اند؛ در این [[احادیث]] از [[امت]] خواسته شده که [[ظلم]] و [[بیدادگری]] [[حاکمان]] را [[تحمل]] کنند و این خود [[دلیل]] بر [[مشروعیت]] آنان دانسته شده است.
[[مسلم نیشابوری ]](م ۲۶۱) در کتاب صحیح از قول [[حذیفه بن یمان]] آورده است که [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|يكون بعدى أئمة لا يهتدون بهداى و لا يستنون بسنتى، و سيقوم فيهم رجال قلوبهم قلوب الشياطين في جثمان انس، قال قلت كيف أصنع يا رسول اللّه ان أدركت ذلك؟ قال: تسمع و تطيع للامير و ان ضرب ظهرك و أخذ مالك، فاسمع و أطع}}<ref>صحیح مسلم، {{متن حدیث|باب الأمر بلزوم الجماعه عند ظهور الفتن و تحذیر الدعاه إلی الکفر}}. بعد از من پیشوایانی می‌‌آیند که به روش و سنت من عمل نخواهند کرد در بین آنان مردانی هستند که در قالب انسانند اما قلب‌های شیطانی دارند. حدیفه از رسول خدا{{صل}} پرسید: اگر ما در زمان این حاکمان بودیم چه کنیم؟ حضرت فرمود دستور می‌‌شنوی و اطاعت می‌‌کنی حتی اگر بر پشت تو تازیانه زده شود و مال تو به زور گرفته شود باید دستور او را بشنوی و اطاعت کنی.</ref>.
[[بخاری]] (م ۲۵۶) در کتاب الأحکام باب قول [[الله]] تعالی {{متن قرآن| أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> از [[نبی اکرم]]{{صل}} [[روایت]] می‌‌کند: {{متن حدیث|مَنْ أَطَاعَنِي فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَانِي فَقَدْ عَصَى اللَّهَ وَ مَنْ أَطَاعَ أَمِيرِي فَقَدْ أَطَاعَنِي وَ مَنْ عَصَى أَمِيرِي فَقَدْ عَصَانِي}}<ref>ر.ک: صحیح بخاری کتاب الحکام، ج ۸، ص ۱۰۴. هر که مرا اطاعت کند خداوند را اطاعت کرده و هر که مرا عصیان کند خداوند را عصیان کرده و هر که امیر مرا اطاعت کند مرا اطاعت کرده و هر که امیر مرا عصیان کند مرا عصیان کرده است.</ref>.


[[مسلم]] همچنین در [[باب ]]«[[حکم]] من فرق امر المسلمین و هو مجتمع» از [[ابن عباس]] از [[رسول خدا]]{{صل}} [[نقل]] می‌‌کند: {{متن حدیث|مَنْ كَرِهَ مِنْ أَمِيرِهِ شَيْئاً فَلْيَصْبِرْ عَلَیْهِ فَإِنَّهُ لَیْسَ أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ خَرَجَ مِنْ السُّلْطَانِ شِبْراً فَمَاتَ عَلَیْهِ إِلَّا مِيتَةً جَاهِلِيَّةً}}<ref>ر.ک: صحیح مسلم، ج ۶، ص ۲۲. هر که از کار حاکمش ناراحت شد باید صبر کند زیرا هر که حتی یک وجب از سلطان فاصله گرفت و در این حالت مرد، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.</ref>.
به این اشکال پاسخ‌های مختلفی داده شده است از جمله:
علاوه بر آنچه گفته شد، با الفاظ گوناگون به [[نبی اکرم]]{{صل}} نسبت داده شده که [[سلطان]] سایه [[خدا]] در روی [[زمین]] است {{عربی|و من اکرم سلطان الله فی الدنیا أکرمه الله یوم القیامه}}<ref>مسند احمد، ج ۵، ص ۴۲ و ر.ک: کنز العمال، ج ۶، ص ۴.</ref>. و هر که [[سلطان]] [[خدا]] را در [[دنیا]] اکرام کند [[خداوند]] او را در [[روز قیامت]] مورد اکرام قرار می‌‌دهد.
# از جملۀ {{متن قرآن|فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ}} استفاده می‌شود شورای مورد نظر در [[آیه]]، آن است که یک نفر در میان آنان، [[حق]] تصمیم‌گیری داشته باشد، در حالی که در شورای تعیین [[رهبری]]، هیچ‌ کدام [[حق]] تصمیم‌گیری ندارند؛ چون هیچکدام از مشاورین هنوز [[حاکم]] نشدند که بتوانند تصمیم بگیرند و از طرفی اگر قائل شویم یک نفر تصمیم گیرندۀ آخر است با مشورتی که [[اهل سنت]] آن را [[حجت]] می‌‌داند منافات دارد، زیرا با توجه به [[آیه]] زمانی که [[معتقد]] شویم یک نفر تصمیم آخر را می‌‌گیرد، نظر مشاورین اعتباری ندارد، درواقع این جمله از [[آیه]] در جهت نقض مدعیان [[مشورت]] در مسئله تعیین [[امامت]] است چراکه [[تأیید]] می‌‌کند در جمع مشاورین یک نفر باید حرف آخر را بزند نه اینکه نظر تمام مشاورین [[اعمال]] شود.
نقد و بررسی: در این [[روایات]] با توجه به بهره‌برداری و سوءاستفاده [[سلاطین]] [[جور]] و [[ستمگران]] احتمال [[جعل]] بسیار [[قوی]] است. اما بعد از چشم پوشی از [[بررسی سندی]] - و غمض عین از احتمال جعلی بودن - از [[رسول خدا]]{{صل}} در رد [[نظریه ]][[استیلاء]] روایاتی در منابع معتبر [[اهل سنت]] آمده است:
# اگر قائل شویم این [[آیات]] دلالت بر [[مشورت]] کردن در امور [[امامت]] می‌‌کند، پس چرا چگونگی آن را [[پیامبر اکرم]] {{صل}} بیان نکرده‌اند؟ در حالی که موضوعاتی با [[ارزش]] کمتر توسط [[پیامبر]] بیان شده است.
===[[روایات نبوی]] در رد [[استیلاء]]===
# اگر [[انتخاب]] [[امامت]] بر پایۀ [[مشورت]] است؛ چرا در جریان [[خلیفۀ اول]] و دوم چنین مشورتی [[اعمال]] نشد<ref>ر.ک: [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص۱۰۷-۱۱۰.</ref>.
سخنان [[نبی اکرم]]{{صل}} [[نظریه ]][[استیلاء]] و تغلب را رد می‌‌کند و [[پیامبر اکرم]]{{صل}} انتساب [[حاکمان ستمگر]] را به خود مردود می‌‌شمارد:
بنابر [[نقل]] [[احمد بن حنبل]] (م ۲۴۱) ابن [[عمر]] از [[نبی اکرم]]{{صل}} [[نقل]] می‌‌کند: {{متن حدیث|سَيَكُونُ عَلَيْكُم أُمَراءُ يَأْمُرُونَكُمْ بِمَا لَا يَفْعَلُونَ فَمَنْ صَدَّقَهُمْ بِكِذْبِهِمْ وَ أَعَانَهُمْ عَلَى ظُلْمِهِمْ وَ غَشِيَ أَبْوَابَهُمْ فَلَيْسَ مِنِّي وَ لَسْتُ مِنْهُ وَ لَمْ يَرِدْ عَلَيَّ الْحَوْضَ}}<ref>مسند احمد، ج ۲، ص ۹۵، مسند عبدالله بن عمر.</ref>.
و از [[رسول الله]]{{صل}} [[نقل]] شده که هر گونه [[یاری]] و [[کمک]] و [[همراهی]] با [[فرمان]] [[روایی]] [[ستمگر]] را به شدت [[مذمت]] فرمودند<ref>{{متن حدیث|قَالَ: أَلَا وَ مَنْ عَلَّقَ سَوْطاً بَيْنَ يَدَيْ سُلْطَانٍ جَعَلَ اللَّهُ ذَلِكَ السَّوْطَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ- ثُعْبَاناً مِنَ النَّارِ طُولُهُ سَبْعُونَ ذِرَاعاً يُسَلِّطُهُ اللَّهُ عَلَيْهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ وَ عَنْهُ{{صل}} ایضاً أَنَّهُ قَالَ: إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ نَادَى مُنَادٍ أَيْنَ أَعْوَانُ الظَّلَمَةِ وَ مَنْ لَاقَ لَهُمْ دَوَاةً أَوْ رَبَطَ كِيساً أَوْ مَدَّ لَهُمْ مَدَّةَ قَلَمٍ فَاحْشُرُوهُمْ مَعَهُمْ}}؛ وسائل، ج ۱۷، ص ۱۸۰.</ref>.
اما روایاتی که [[سلطان]] را ظل [[الله]] نامیده است در واقع [[مدح]] [[سلطان]] [[عادل]] است و [[مذمت]] [[سلطان]] [[ستمگر]]. {{متن حدیث|عَنِ النَّبِيِّ{{صل}} أَنَّهُ قَالَ: إِنَّ السُّلْطَانَ ظِلُّ اللَّهِ فِي الْأَرْضِ يَأْوِي إِلَيْهِ كُلُّ مَظْلُومٍ مِنْ عِبَادِهِ فَإِنْ عَدَلَ كَانَ لَهُ الْأَجْرُ وَ عَلَى الرَّعِيَّةِ الشُّكْرُ وَ إِذَا جَارَ كَانَ عَلَيْهِ الْإِصْرُ وَ عَلَى الرَّعِيَّةِ الصَّبْرُ}} <ref>ر.ک: کنز العمال، ج ۶، ص ۴.</ref>، [[سلطان]] سایه [[خداوند]] روی [[زمین]] است که [[بندگان]] [[مظلوم]] [[خداوند]] به او [[پناه]] می‌‌آورند پس اگر به [[عدالت]] [[رفتار]] کند برای او [[پاداش]] و بر آن [[بنده]] [[مظلوم]] [[سپاس]] لازم است اما اگر [[ستم]] کند بر او [[کیفر]] و بر رعیت [[تحمل]] لازم است<ref>و از پیامبر اکرم{{صل}} نقل شده است: {{متن حدیث|السُّلْطَانُ ظِلُّ اللَّهِ فِي الْأَرْضِ يَأْوِي إِلَيْهِ الضعیف و به ینتصر المظلوم و من اکرم سلطان الله فی الدنیا اکرمه الله فی الاخره یوم القیامه}}. جلال الدین سیوطی الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۶۹.</ref>.


اما [[روایات]] السمع و الطاعه بعد از غمض عین از [[سند]]، [[اطاعت]] و [[تسلیم]] [[فرمان]] [[حاکم]] متوقف شده است به {{عربی| ما لم يَأْمُر بِمَعْصِيَةٍ}}<ref>صحیح بخاری، {{عربی|باب السمع و الطاعه للامام}}، ج ۴، ص ۸ و ج ۸، ص ۱۰۶.</ref> علاوه بر این که تشخیص [[معصیت]] بودن [[اوامر]] [[فرمان]] روا در مواردی مشکل است به ویژه با حضور [[فریب]] کارانه علمای وابسته به [[حکام]] [[جور]] و وعاظ السلاطین که موظف به تئوریزه کردن [[رفتار]] [[فرمان]] روایان هستند.
=== اشکال دوم ===
حاصل [[کلام]] اینکه روایاتی که [[دستور]] به [[اطاعت]] و [[پیروی]] محض و بی چون و چرا از [[حاکم]] می‌‌دهد با [[تعالیم]] [[مسلم]] و روشن [[دین اسلام]] [[سازگاری]] ندارد: [[قرآن کریم]] [[پیروی]] و [[تبعیت]] از [[حاکم]] [[جور]] را [[تأیید]] نکرده و [[سکوت]] و بی تفاوتی و ترک [[نهی از منکر]] و [[پیروی]] از [[ستمگران]] را به شدت [[مذمت]] فرموده است: {{متن قرآن|وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ}}<ref>«و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد در حالی که شما را در برابر خداوند، سروری نباشد، آنگاه یاری نخواهید شد» سوره هود، آیه ۱۱۳.</ref> و نیز می‌‌فرماید: {{متن قرآن|لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُودَ وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ * كَانُوا لَا يَتَنَاهَوْنَ عَنْ مُنْكَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَفْعَلُونَ}}<ref>«کافران از بنی اسرائیل بر زبان داود و عیسی پسر مریم لعنت شده‌اند از این رو که نافرمانی ورزیدند و تجاوز می‌‌کردند * از کار ناپسندی که می‌‌کردند باز نمی‌ایستادند بی گمان، زشت است کاری که می‌‌کردند» سوره مائده، آیه ۷۸-۷۹.</ref>
اشکالی دیگری که سبب شد [[اهل سنت]] [[نص]] و [[نصب الهی]] را برای [[تعیین]] [[امامت]] نپذیرند [[اجماع صحابه]] برای [[بیعت با ابوبکر]] بوده است، آنان معتقدند چون تمام [[صحابه]] با [[ابوبکر]] [[بیعت]] کردند و هیچ کس نسبت به این امر با آنان [[مخالفت]] نکرد می‌‌توان نتیجه گرفت امر [[امامت]] بدون [[نص]] و [[نصب الهی]] نیز محقق می‌‌شود<ref>ر. ک: [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۱۱۰-۱۱۴. </ref>.
{{متن قرآن|وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا}}<ref>«و از آن کس که دلش را از یاد خویش غافل کرده ایم و از هوای (نفس) خود پیروی کرده و کارش تباه است پیروی مکن» سوره کهف، آیه ۲۸.</ref>.
{{متن قرآن|يَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ يَقُولُونَ يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَا * وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا * رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَيْنِ مِنَ الْعَذَابِ وَالْعَنْهُمْ لَعْنًا كَبِيرًا}}<ref>«روزی که چهره‌های آنان در آتش گردانده شود می‌‌گویند: ای کاش از خداوند و پیامبر فرمان برده بودیم * و می‌‌گویند: پروردگارا! ما از سرکردگان و بزرگانمان فرمان بردیم و آنان ما را از راه به در بردند * پروردگارا! به آنان دو چندان عذاب ده! و آنها را به لعنتی بزرگ لعنت فرما!» سوره احزاب، آیه ۶۶-۶۸.</ref>.


===استناد [[نظریه ]][[استیلاء]] به [[سلف]]===
به این اشکال نیز جواب‌های مختلفی داده شده مانند:
[[سازش]] و [[همراهی]] در گفتار و [[رفتار]] افرادی مانند [[عبدالله بن عمر]] با [[فرمان]] روایان [[ستمگر]] سبب [[مشروع]] جلوه دادن [[ستمگران]] در [[تاریخ]] [[امت اسلامی]] شده است<ref>ر.ک: بررسی حدیث معرفت امام، ص ۱۵۲.</ref>.
# [[خلافت ابوبکر]] [[اجماعی]] نیست، زیرا [[بنی‌هاشم]] و گروهی از [[مهاجران]] و [[انصار]] چنین خلافتی را نپذیرفتند<ref>ر. ک: [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۱۱۰-۱۱۴.</ref>.
[[عبدالله بن عمر]] بعد از واقعه جنایت بار و اسفناک [[حره]] در [[نماز]] [[فرمان]] دار شرکت نموده و به جنایت کاران [[اقتدا]] کرد و کار خود را این گونه توجیه کرد که ما با کسی همراهیم که بر اریکه [[قدرت]] قرار گرفته باشد. [[قاضی]] أبویعلی (م ۴۵۸) استناد [[احمد حنبل]] به کار [[عبدالله بن عمر]] را [[نقل]] می‌‌کند: {{عربی|و احتج بأن ابن عمر صلی بأهل المدینه فی زمن الحره و قال نحن مع من غلب}}<ref>الأحکام السلطانیة للفراء، ص ۲۳.</ref>.
# [[مخالفت]] نکردن با گفتار یا [[رفتار]] کسی، ملازم با قبول آن گفتار یا [[رفتار]] نیست<ref>ر. ک: [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۱۱۰-۱۱۴. </ref>.
روش [[سلف]] در [[انقیاد]] و [[تبعیت]] از [[حاکمان]] [[ستمکار]] نزد [[اهل سنت]] به عنوان یک [[حجت]] و [[دلیل شرعی]] تلقی شده است تا جایی که [[تفتازانی]] نیز در تعلیل [[حکم]] به منعزل نشدن [[حاکم]] به سبب [[فسق]] گوید: {{عربی|لانه قد ظهر الفسق و انتشر الجور بعد الخلفاء الراشدین و السلف کانوا ینقادون لهم و یقیمون الاعیاد باذنهم و لا یرون الخروج علیهم}}<ref>شرح العقائد النسفیة، ص ۱۰۰.</ref>.
# [[اجماعی]] که [[عامه]] می‌گویند، بر فرض محقق شدنش [[حجت]] نیست، زیرا [[اجتماع]] افرادی که هر کدام به [[تنهایی]] ممکن است [[خطا]] کنند موجب حجّیت و [[مصونیت از خطا]] نمی‌شود<ref>ر. ک: [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۱۱۰-۱۱۴. </ref>.
# برفرض قبول [[اجماع]] [[اهل سنت]] در مسئلۀ [[تعیین]] [[امامت]] این [[اجماع]] توسط خود آنان نقض می‌‌شود زیرا [[اهل سنت]] در ابتدا [[اجماعی]] را قبول داشتند که در آن ([[علما]]، رؤسا و سران قبایل) در [[بیعت]] با کسی [[اتفاق نظر]] داشته باشند و چون دیدند [[اتفاق نظر]] [[اهل حلّ و عقد]] سراسر [[مملکت اسلامی]] مقدور نیست، گفتند: [[اتفاق نظر]] سران [[مرکز حکومت]] [[کفایت]] می‌کند و نیازی به اتفاق سران سایر بلاد نیست و زمانی که دیدند سران و بزرگان [[مرکز حکومت]]، همانند [[علی]] {{ع}} در [[سقیفه]] حاضر نبودند، گفتند: [[بیعت]] یک نفر از سران و بزرگان نیز [[کفایت]] می‌کند؛ در جواب این نظریه باید گفت این چه [[اجماعی]] است که با یک نفر نیز تحقق پیدا می‌کند؟ چنین [[اجماعی]] شبیه آن است که از یک نفر خواسته شود تا به [[تنهایی]] [[صفی]] را تشکیل دهد که چنین امری نه تنها معقول نیست بلکه سبب [[سستی]] و ابتذال چنین استدلالی یعنی [[اجماع]] می‌‌شود<ref>ر. ک: [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۱۱۰-۱۱۴.</ref>.
 
=== اشکال سوم ===
[[اهل سنت]] معتقدند [[تعیین]] [[امامت]] از طریق [[خداوند]] و یا [[پیامبر]] و یا از طریق [[نص]] بدعتی آشکار است چرا که هیچ کدام از آن دو یعنی [[وجوب]] [[تعیین]] از طریق [[خداوند]] و [[پیامبر]] و [[نص]] بر [[تعیین]]، در [[قرآن]] و [[سنت نبوی]] وجود ندارد.
 
قبل از از پاسخ باید مفهوم و معنای [[بدعت]] مشخص شود؛ [[شیعه]] و [[اهل سنت]] قائلند [[بدعت]] یعنی داخل کردن عمدی چیزی در [[دین]]، که در [[دین]] وجود ندارد و همچنین خارج کردن عمدی چیزی که در [[دین]] وجود دارد. با توجه به این معنا می‌‌توان به این [[شبهه]] چنین پاسخ داد<ref>ر. ک: [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص۷۰ - ۷۴. </ref>:
# در تعریف [[بدعت]] اختلافی نیست اما آیا [[امامت]] مصداق [[بدعت]] و تعریف آن محسوب می‌‌شود؟ [[شیعه]] با [[ادلۀ نقلی]] اعم از [[کتاب و سنت]] [[نبوی]] [[معتقد]] است اصل [[امامت در قرآن]] و [[سنت نبوی]] وجود دارد و براین اساس برخداوند و پیامبرش لازم و [[واجب]] است که نسبت به این موضوع ([[رهبری]] [[امامان معصوم]]) به [[مردم]] اطلاع رسانی کنند. بنابراین وقتی مشخص شد مسئلۀ [[تعیین]] [[امامت]] جزء [[مبانی دینی]] است، اشکال [[بدعت]] به این موضوع اشکالی بی اساس است<ref>ر. ک: [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص۷۰ - ۷۴. </ref>.
# [[اثبات]] [[بدعت]] در مسئله [[تعیین]] [[امامت]] سبب [[فروپاشی]] مدعای [[اهل سنت]] مبنی بر [[بدعت]] در مسئلۀ [[تعیین]] [[امامت]] نیز می‌‌شود، چراکه وقتی [[شیعه]] با [[ادله]] متقن و مستند ثابت کرد مسئلۀ [[تعیین]] [[امامت]] جزء [[دین]] به حساب می‌‌آید، می‌‌توان ادلۀ [[بدعت]] را بر ضد مبانی [[اهل سنت]] به کار برد، به این صورت که وقتی [[تعیین]] [[امامت]] جزء [[دین اسلام]] محسوب شد بیرون کردن آن توسط [[اهل سنت]] یعنی [[بدعت]] در [[دین]]، زیرا آنان امری را که در [[دین]] وجود داشت را از [[دین]] خارج کردند<ref>ر. ک: [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص۷۰ - ۷۴. </ref>.
 
=== جمع‌بندی ===
با اندکی تامل در ادلۀ [[اهل سنت]] در می‌‌یابیم آنان بر اساس مبانی [[قرآنی]] و [[روایی]] نسبت به [[تعیین]] [[امامت]] [[سخن]] نگفته‌اند، بلکه تمام تلاش خود را به کار گرفته‌اند که [[خلافت]] [[خلفا]] را [[مشروع]] جلوه دهند<ref>ر. ک: [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۱۱۰-۱۱۴. </ref>.


نقد و بررسی: از آنچه [[گذشت]] یعنی با نگاه به سخنان [[رسول خدا]]{{صل}} در [[مذمت]] [[حاکم]] [[ستمگر]] و [[آیات قرآن کریم]] در منع [[پیروی]] از [[ظالم]]، جایی برای استناد به [[سلف]] [[باقی]] نمی‌ماند علاوه بر این که استناد به [[سلف]] باید بعد از اثبات [[حجیت]] و اعتبار فعل [[سلف]] باشد.
یادآوری این نکته مهم را لازم می‌‌دانیم که حتی برخی از [[سلف]] در مقابل [[حکام]] [[جور]] [[قیام]] کرده‌اند<ref>ر.ک: شرح صحیح مسلم، ج ۱۲، ص ۲۲۹.</ref>.
===استناد به [[ضرورت]]===
برخی از [[اهل سنت]] مانند [[محی الدین]] نووی (م ۶۷۶) [[ضرورت]] [[حفظ نظام]] و پرهیز از [[هرج و مرج]] و از هم گسیختگی [[جامعه اسلامی]] را [[دلیل]] بر [[مشروعیت]] [[استیلاء]] می‌‌داند هرچند [[حاکم]] مسلط بر [[امت اسلامی]] فاقد صلاحیت‌های لازم باشد<ref>روضة الطالبین، ج ۷، ص ۲۶۶.</ref>.
حتی [[ابن حجر عسقلانی]] (م ۸۵۲) شارح [[صحیح بخاری]] ذیل [[احادیث]] [[اطاعت]]، مدعی [[اجماع]] [[فقها]] بر ترجیح [[سکوت]] و [[سازش]] با [[حاکمان ستمگر]] شده است<ref>فتح الباری، ج ۱۳، ص ۵.</ref>. برخی از نویسندگان معاصر [[اهل سنت]] هم [[استدلال]] به [[ضرورت]] را پذیرفته‌اند<ref>ر.ک: شرح العقیدة السفارینیه، ج ۲، ص ۱۲۷؛ الامامة العظمی عند أهل السنة و الجماعة، ص ۲۰۰.</ref>.
نقد و بررسی: روشن است که [[ضرورت]] - بر فرض تحقق - صرفاً [[وجوب]] مقابله با [[حاکم]] را برمی دارد اما [[ضرورت]] نمی‌تواند [[دلیل]] بر [[مشروعیت حکومت]] [[جور]] و انتساب حاکم فاقد صلاحیت به [[خدا]] و [[رسول]]{{صل}} باشد تا اینکه [[پیروی]] و [[تبعیت]] از او [[اطاعت از خدا]] و [[رسول]]{{صل}} شمرده شود<ref>برای تفصیل اقوال ر.ک: فصلنامه تخصصی امامت پژوهی سال چهارم شماره ۱۶، ص ۱۱۹.</ref>.
===نظریه [[دعوت]]===
این شیوه برای [[تعیین امام]] و [[خلیفه رسول خدا]]{{صل}} به وسیله [[زیدیه]] ابداع و اختراع شده است. آنان بعد از [[امامت]] [[حضرت سجاد]]{{ع}} بر این [[رأی]] قرار گرفتند که: {{عربی| کل فاطمی خرج بالسیف داعیا الی الحق و کان عالما بامور الدین شجاعا فهو امام یجب مطاوعته}}<ref>ر.ک: شرح المواقف، ج ۸، ص ۳۵۳؛ شرح المقاصد، ج ۵، ص ۲۵۴؛ النجاة فی القیامة فی تحقیق أمر الإمامة، ص ۱۹۴؛ امامت در بینش اسلامی، ص ۲۸۹.</ref>. از [[نسل حضرت فاطمه]]{{س}} هر که [[قیام مسلحانه]] و [[دعوت]] به [[حق]] کند اگر امور [[دین]] را بشناسد و [[شجاع]] باشد او [[امام]] است و پیروی‌اش [[واجب]] می‌‌گردد.
با مطالبی که پیرامون انحصاری بودن راه [[نص]] گفته شد مجالی برای مطرح شدن نظریه دیگری که هیچ مستند قابل ارائه‌ای ندارد [[باقی]] نمی‌ماند. و راهی که [[زیدیه]] مطرح کرده‌اند با [[اجماع]] مرکب مردود است<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص ۱۶۳-۱۶۹.</ref>.
== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==
{{پرسش وابسته}}
* [[آیا وجوب تعیین امام بدعت‌آمیز است؟ (پرسش)]]
* [[آیا وجوب تعیین امام بدعت‌آمیز است؟ (پرسش)]]
{{پایان پرسش وابسته}}


==منابع==
== جستارهای وابسته ==
{{فهرست اثر}}
{{مدخل وابسته}}
{{ستون-شروع|2}}  
* [[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۱''']]
* [[پرونده:Imamat.jpg|22px]] [[احد فرامرز قراملکی| فرامرز قراملکی، احد]]، [[امامت‌پژوهی (کتاب)|'''امامت‌پژوهی''']]
* [[پرونده:1368921.jpg|22px]] [[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[انسان‌شناسی (کتاب)|'''نسان‌شناسی''']]
* [[پرونده:978964298273.jpg|22px]] [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|'''امامت''']]
* [[پرونده:1368914.jpg|22px]] [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|'''معارف و عقاید ۵''']]
{{پایان}}
{{پایان}}
 
==جستارهای وابسته==
* [[انتخاب امام]]
* [[انتخاب امام]]
* [[انتصاب امام]]
* [[راه تعیین امام]]
* [[تعیین جانشین]]
* [[نظریه نصب الهی در تعیین امام]]
* [[نظریه استیلاء و غلبه در تعیین امام]]
* [[نظریه دعوت در تعیین امام]]
* [[نصب الهی امام]]
* [[نصب الهی امام در دوران پیامبر خاتم]]
* [[نصب الهی امام در دوران امام علی]]
* [[نصب الهی امام در دوران امام حسن مجتبی تا امام سجاد]]
* [[نصب الهی امام در دوران امام باقر تا امام رضا]]
* [[نصب الهی امام در دوران امام جواد تا حضور امام مهدی]]
* [[نظریه نصب الهی امام در عصر غیبت]]
* [[نظریه نصب الهی امام از آغاز غیبت تا پایان قرن پنجم هجری]]
* [[محدثان و آموزه نصب الهی امام از دوران غیبت تا پایان قرن پنجم]]
* [[نظریه نصب الهی امام در قرن ششم هجری]]
* [[نظریه نصب الهی امام در قرن هفتم هجری]]
* [[نظریه نصب الهی امام در قرن هشتم هجری]]
* [[نظریه نصب الهی امام در قرن نهم هجری]]
* [[نظریه نصب الهی امام در قرن دهم هجری]]
* [[نظریه نصب الهی امام در قرن یازدهم هجری]]
* [[نظریه نصب الهی امام در قرن دوازدهم هجری]]
* [[نظریه نصب الهی امام در قرن سیزدهم هجری]]
* [[نظریه نصب الهی امام در قرن چهاردهم هجری]]
* [[نظریه نصب الهی امام در قرن پانزدهم هجری]]
{{پایان مدخل وابسته}}


=='''[[:رده:آثار تعیین امام|منبع‌شناسی جامع تعیین امام]]'''==
== منابع ==
* [[:رده:کتاب‌شناسی کتاب‌های تعیین امام|کتاب‌شناسی تعیین امام]]؛
{{منابع}}
* [[:رده:مقاله‌شناسی مقاله‌های تعیین امام|مقاله‌شناسی تعیین امام]]؛
# [[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۱''']]
* [[:رده:پایان‌نامه‌شناسی پایان‌نامه‌های تعیین امام|پایان‌نامه‌شناسی تعیین امام]].
# [[پرونده:978964298273.jpg|22px]] [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|'''امامت''']]
# [[پرونده:1368142.jpg|22px]] [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|'''درسنامه امام‌شناسی''']]
{{پایان منابع}}


== پانویس ==
{{پانویس}}


==پانویس==
[[رده:امامت عامه]]
{{یادآوری پانویس}}
[[رده:مقاله‌های اولویت یک]]
{{پانویس2}}
{{امامت شناسی}}
[[رده:مدخل]]
[[رده:تعیین امام]]
[[رده:امامت]]
[[رده:مدخل امامت پاسخ به شبهات کلامی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۴ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۱۱

دیدگاه شیعه

یکی از مباحث اساسی و مورد اختلاف در موضوع امامت چگونگی تعیین امام برای امت اسلامی است به این بیان که تعیین امام برای امامت مسلمین از چه طریقی حاصل می‌‌شود[۱].[۲]

دیدگاه شیعه امامیه

شیعیان در تعیین امامت امامان با هم اختلاف نظر دارند به نحوی که شیعۀ دوازده امامی معتقد است انتصاب تمام امامان فقط از طریق نص حاصل می‌‌شود و دلیل این ادعا بر این اساس است که آنان معتقدند تنها راه معتبر برای تعیین امام نص است، زیرا به اعتقاد آنان یکی از شرایط امام، عصمت و افضلیت آنان است که این دو شرط به غیر از راه نص، در امامت آنان فهمیده نمی‌شود، به عبارت دیگر فهمیدن عصمت و افضلیت امامان فقط از طریق نص حاصل می‌‌شود[۳].

دیدگاه زیدیه

شیعیان زیدیه چنین نصی را فقط برای امیرالمؤمنین (ع)، امام حسن و امام حسین ((ع)) معتبر می‌‌دانند، ولی نسبت به امامان بعد از آنان معتقدند امامت به فرزندان حضرت زهرا (س) اختصاص دارد، ولی شرط اصلی امامت آنان قیام در برابر ظلم و ستم حاکم ظالم است، بنابراین معتقدند هرکسی از فرزندان حضرت زهرا در برابر ظلم و ستم قیام کند به عنوان امام پذیرفته خواهد شد[۴].

گروه دیگر از شیعیان به نام کیسانیه در اینکه تعیین امامت امامان منوط به نص است با شیعیان دوازده امامی اختلاف نظری ندارد، ولی از لحاظ مصداقی با شیعیان اختلاف نظر دارند به طوری که آنان معتقدند امامت امامان معصوم بعد از امام حسین (ع) به محمد ابن حنفیه منتقل شد در حالی که شیعیۀ دوازده امامی معتقد است امامت بعد از امام حسین (ع) به واسطۀ نص به امام سجاد (ع) انتقال یافته است[۵].[۶]

دیدگاه اهل سنت

اختلاف اصلی در تعیین امام مربوط به اختلاف بین شیعه و اهل سنت می‌‌شود، چنانکه عدۀ زیادی از اهل سنت برخلاف نظر شیعه معتقدند تعیین امام، تکلیفی بر مردم است که حصول آن فقط از طریق بیعت اهل حل و عقد، خلافت و یا قهر و غلبه محقق می‌‌شود[۷].

برخی از اهل سنت که به بکریه مشهور هستند مانند شیعه معتقدند امامت فقط از طریق نص حاصل می‌‌شود، ولی در مصداق امامت با شیعیان اختلاف نظر دارند، آنان در گفتاری عجیب و بدون دلیل معتقدند، پیامبر پیشوایی و رهبری بعد از خودش را به ابوبکر واگذار کرده در حالی که شیعه با ادلۀ متقن و مستند اعتقاد دارد، امیرالمؤمنین (ع) بر اساس نص و نصب الهی توسط پیامبر مصداق اصلی جانشینی پیامبر است[۸].

اشکالات اهل سنت بر دیدگاه امامیه

اشکال اول

اهل سنت معتقدند بر اساس آیۀ ﴿وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ[۹] و آیۀ ﴿وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ[۱۰]، مشورت به امور تعلق گرفته و یکی از امور اساسی و مهم جامعۀ اسلامی تعیین رهبری حکومت است بنابراین با توجه به این دو آیه، تعیین امامت و رهبری چون جزء امور اساسی جامعۀ اسلامی شمرده شده و فقط به واسطۀ مشورت کردن محقق می‌‌شود.

به این اشکال پاسخ‌های مختلفی داده شده است از جمله:

  1. از جملۀ ﴿فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ استفاده می‌شود شورای مورد نظر در آیه، آن است که یک نفر در میان آنان، حق تصمیم‌گیری داشته باشد، در حالی که در شورای تعیین رهبری، هیچ‌ کدام حق تصمیم‌گیری ندارند؛ چون هیچکدام از مشاورین هنوز حاکم نشدند که بتوانند تصمیم بگیرند و از طرفی اگر قائل شویم یک نفر تصمیم گیرندۀ آخر است با مشورتی که اهل سنت آن را حجت می‌‌داند منافات دارد، زیرا با توجه به آیه زمانی که معتقد شویم یک نفر تصمیم آخر را می‌‌گیرد، نظر مشاورین اعتباری ندارد، درواقع این جمله از آیه در جهت نقض مدعیان مشورت در مسئله تعیین امامت است چراکه تأیید می‌‌کند در جمع مشاورین یک نفر باید حرف آخر را بزند نه اینکه نظر تمام مشاورین اعمال شود.
  2. اگر قائل شویم این آیات دلالت بر مشورت کردن در امور امامت می‌‌کند، پس چرا چگونگی آن را پیامبر اکرم (ص) بیان نکرده‌اند؟ در حالی که موضوعاتی با ارزش کمتر توسط پیامبر بیان شده است.
  3. اگر انتخاب امامت بر پایۀ مشورت است؛ چرا در جریان خلیفۀ اول و دوم چنین مشورتی اعمال نشد[۱۱].

اشکال دوم

اشکالی دیگری که سبب شد اهل سنت نص و نصب الهی را برای تعیین امامت نپذیرند اجماع صحابه برای بیعت با ابوبکر بوده است، آنان معتقدند چون تمام صحابه با ابوبکر بیعت کردند و هیچ کس نسبت به این امر با آنان مخالفت نکرد می‌‌توان نتیجه گرفت امر امامت بدون نص و نصب الهی نیز محقق می‌‌شود[۱۲].

به این اشکال نیز جواب‌های مختلفی داده شده مانند:

  1. خلافت ابوبکر اجماعی نیست، زیرا بنی‌هاشم و گروهی از مهاجران و انصار چنین خلافتی را نپذیرفتند[۱۳].
  2. مخالفت نکردن با گفتار یا رفتار کسی، ملازم با قبول آن گفتار یا رفتار نیست[۱۴].
  3. اجماعی که عامه می‌گویند، بر فرض محقق شدنش حجت نیست، زیرا اجتماع افرادی که هر کدام به تنهایی ممکن است خطا کنند موجب حجّیت و مصونیت از خطا نمی‌شود[۱۵].
  4. برفرض قبول اجماع اهل سنت در مسئلۀ تعیین امامت این اجماع توسط خود آنان نقض می‌‌شود زیرا اهل سنت در ابتدا اجماعی را قبول داشتند که در آن (علما، رؤسا و سران قبایل) در بیعت با کسی اتفاق نظر داشته باشند و چون دیدند اتفاق نظر اهل حلّ و عقد سراسر مملکت اسلامی مقدور نیست، گفتند: اتفاق نظر سران مرکز حکومت کفایت می‌کند و نیازی به اتفاق سران سایر بلاد نیست و زمانی که دیدند سران و بزرگان مرکز حکومت، همانند علی (ع) در سقیفه حاضر نبودند، گفتند: بیعت یک نفر از سران و بزرگان نیز کفایت می‌کند؛ در جواب این نظریه باید گفت این چه اجماعی است که با یک نفر نیز تحقق پیدا می‌کند؟ چنین اجماعی شبیه آن است که از یک نفر خواسته شود تا به تنهایی صفی را تشکیل دهد که چنین امری نه تنها معقول نیست بلکه سبب سستی و ابتذال چنین استدلالی یعنی اجماع می‌‌شود[۱۶].

اشکال سوم

اهل سنت معتقدند تعیین امامت از طریق خداوند و یا پیامبر و یا از طریق نص بدعتی آشکار است چرا که هیچ کدام از آن دو یعنی وجوب تعیین از طریق خداوند و پیامبر و نص بر تعیین، در قرآن و سنت نبوی وجود ندارد.

قبل از از پاسخ باید مفهوم و معنای بدعت مشخص شود؛ شیعه و اهل سنت قائلند بدعت یعنی داخل کردن عمدی چیزی در دین، که در دین وجود ندارد و همچنین خارج کردن عمدی چیزی که در دین وجود دارد. با توجه به این معنا می‌‌توان به این شبهه چنین پاسخ داد[۱۷]:

  1. در تعریف بدعت اختلافی نیست اما آیا امامت مصداق بدعت و تعریف آن محسوب می‌‌شود؟ شیعه با ادلۀ نقلی اعم از کتاب و سنت نبوی معتقد است اصل امامت در قرآن و سنت نبوی وجود دارد و براین اساس برخداوند و پیامبرش لازم و واجب است که نسبت به این موضوع (رهبری امامان معصوم) به مردم اطلاع رسانی کنند. بنابراین وقتی مشخص شد مسئلۀ تعیین امامت جزء مبانی دینی است، اشکال بدعت به این موضوع اشکالی بی اساس است[۱۸].
  2. اثبات بدعت در مسئله تعیین امامت سبب فروپاشی مدعای اهل سنت مبنی بر بدعت در مسئلۀ تعیین امامت نیز می‌‌شود، چراکه وقتی شیعه با ادله متقن و مستند ثابت کرد مسئلۀ تعیین امامت جزء دین به حساب می‌‌آید، می‌‌توان ادلۀ بدعت را بر ضد مبانی اهل سنت به کار برد، به این صورت که وقتی تعیین امامت جزء دین اسلام محسوب شد بیرون کردن آن توسط اهل سنت یعنی بدعت در دین، زیرا آنان امری را که در دین وجود داشت را از دین خارج کردند[۱۹].

جمع‌بندی

با اندکی تامل در ادلۀ اهل سنت در می‌‌یابیم آنان بر اساس مبانی قرآنی و روایی نسبت به تعیین امامت سخن نگفته‌اند، بلکه تمام تلاش خود را به کار گرفته‌اند که خلافت خلفا را مشروع جلوه دهند[۲۰].

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. شرح المقاصد، ج۵، ص۲۵۶؛ گوهر مراد، ص۴۷۷.
  2. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «امامت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ ص ۴۱۴.
  3. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «امامت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ ص ۴۱۴.
  4. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «امامت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ ص ۴۱۴.
  5. الفصول المختاره، ص۳۰۰ـ ۳۰۳ ک مدخل کیسانیه.
  6. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «امامت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۴۱۴.
  7. ر. ک: مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص:۱۰۷-۱۰۸.
  8. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «امامت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ ص ۴۱۴.
  9. «و آنان که (فراخوان) پروردگارشان را اجابت کرده‌اند و نماز را بر پا داشته‌اند و کارشان رایزنی میان همدیگر است» سوره شوری، آیه ۳۸.
  10. «و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
  11. ر.ک: مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص۱۰۷-۱۱۰.
  12. ر. ک: مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص:۱۱۰-۱۱۴.
  13. ر. ک: مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص:۱۱۰-۱۱۴.
  14. ر. ک: مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص:۱۱۰-۱۱۴.
  15. ر. ک: مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص:۱۱۰-۱۱۴.
  16. ر. ک: مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص:۱۱۰-۱۱۴.
  17. ر. ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۷۰ - ۷۴.
  18. ر. ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۷۰ - ۷۴.
  19. ر. ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۷۰ - ۷۴.
  20. ر. ک: مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص:۱۱۰-۱۱۴.