نصب الهی امام در دوران امام جواد تا حضور امام مهدی
نصب الهی امام معصوم از نظر امام جواد، امام هادی، امام عسکری و امام زمان(ع)
با شهادت حضرت رضا(ع)، فرزندش امام جوادامامت را به مدت هفده سال عهدهدار گردید. از آنجا که ایشان در زمان شهادت پدرشان سن کمی داشتند، با شرکت در مناظرات و مباحث مختلف، توان علمی و صلاحیت خویش را برای منصب امامت اثبات میکردند. ایشان در کلمات خویش، به مباحث اعتقادی، بهخصوص امامت نیز پرداختهاند.
امام هادی(ع) بعد از شهادت پدر بزرگوارشان به مدت ۳۳ سال، امامت مسلمانان را به عهده داشتند. در دوران امامت ایشان، ظلم و ستم حاکمان گسترش یافت و حضرت مجبور بودند به طور مخفیانه به هدایت مردم و مبارزه با حکومت بپردازند. حاکمان وقت، امام را از مدینه به سامرّا (پایتخت حکومت) تبعید کردند تا رفتار و حرکات ایشان را زیر نظر داشته باشند[۱]. برخلاف فشارها و محدودیتهای فراوان موجود، امام دست از تبیین معارف شیعی و هدایت مردم برنداشتند و بهطور مخفیانه در جهت رشد و ارتقای فکری مسلمانان اقدام نموده، معارفی مانند امامت را تبیین میکردند.
امام حسن عسکری بعد از پدر بزرگوارش به مدت شش سال امامت و رهبری مردم را به عهده گرفت. از آنجا که با تلاشهای اهل بیت(ع) گرایش به تشیع در میان مسلمانان هر روز بیشتر میشد و در این دوران، جمعیت شیعه به اندازه قابل توجهی رسیده بود، فشار حاکمان وقت بر این امام همام شدیدتر بود. آنها از شیعیان شنیده بودند که فرزند حضرت، همان کسی است که بساط ظلم و جور را خواهد برچید و حکومت را به دست خواهد گرفت. بدین جهت، تصمیم گرفته بودند که به هر طریق ممکن، درب خانه امامت را ببندند و به این موضوع خاتمه دهند. از این رو، امام عسکری(ع) بیشتر دوران امامت خود را تحتنظر بودند و تماس شیعیان با ایشان بسیار محدود بود؛ اما به هرحال، آن حضرت نمایندگانی را برای خود معرفی کردند و از طریق ایشان معارف الهی و مسائلی مانند بحث امامت را برای مردم روشن ساخته، آنها را هدایت مینمودند[۲].
با درگذشت امام عسکری(ع) تنها فرزندش در شرایطی بسیار سخت و پنهان از نظر حاکمان وقت به امامت رسید. همانطور که اجداد بزرگوار ایشان خبر داده، و زمینه آن را آماده کرده بودند، امامت آن حضرت با غیبت همراه گشت. امام حدود ۶۹ سال از طریق افراد خاصی که خود آنها را تأیید و معرفی کرده بود، با مردم ارتباط داشت. این افراد عبارت بودند از: عثمان بن سعید، محمد بن عثمان، حسین بن روح نوبختی و علی بن محمد سمری، که مردم بهواسطه ایشان هدایتهای لازم را از حضرت صاحب الزمان(ع) دریافت میکردند؛ اما با رحلت علی بن محمد سمری و آغاز غیبت کبرا، ارتباط مردم با آن حضرت تا حدودی قطع شد. هرچند امام تکلیف مردم را روشن ساخته و آنها را برای حل مسائل خود به علمای دین و راویان احادیث ارجاع داده بودند[۳]، گاه برخی بزرگان نیز سفارشها و راهنماییهای لازم را از ایشان دریافت مینمودند. با مراجعه به منابع روایی میتوان گفت: از مباحث مورد تأکید امام زمان(ع) در دوران غیبت صغرا و پس از آن، مسئله امامت و جایگاه ارزشمند آن در میان عقاید شیعی است که ایشان بارها در نامههای خود خطاب به افراد مختلف، بر آن اصرار کردهاند.
در منابع روایاتی وجود دارد که بر اساس آنها، این امامان معصوم به جایگاه ویژه خود و سایر اهل بیت(ع) در عالم و تفاوت وجودی آنها با دیگر مخلوقات معتقد بودهاند. به هر حال، اگر ائمه چنین جایگاهی برای خود قائل بودهاند، پذیرش این مطلب، که آنها خود را امامانِ منصوب از سوی خدا در امامت دینی و سیاسی میدانستند، آسانتر خواهد بود.
بنا بر نقلی، حضرت جواد الائمه(ع) به خلقت پیشین و جداگانه بعضی اهل بیت(ع) تصریح کرده و آفرینش آنها را هزار دوره قبل از دیگران دانسته است[۴]. ایشان نور الهی را منشأ خلقت خویش میداند[۵].
از امام هادی(ع) نیز نقل شده که اهل بیت(ع) سبب نزول رحمت و نعمت الهی و دفع بلاها هستند[۶].
در منابع آمده است که امام حسن عسکری(ع) به چنین مضمونی تصریح کرده است. به اعتقاد ایشان، بهواسطه حجت خداست که نعمتهای الهی به انسانها داده میشود و بلا از آنها دور میگردد[۷]. از حضرت مهدی(ع) نیز نقل شده است که امامان معصوم را واسطه آفرینش سایر مخلوقات[۸]، سبب روزی دادن خداوند به آنها[۹] [(مخلوقات)] و امانِ اهل زمین[۱۰] و دفع بلا از شیعیان[۱۱] خواندهاند[۱۲].
اخبار نقل شده از این امامان همام درباره امامت الهی در عناوین زیر قابل طرح است:
نصب الهی مقام امامت
در نقلی آمده است که امام حسن عسکری(ع) اموری مانند علم امام به زبانهای مختلف و شناخت نسبها، اجلها و حوادث را از تمایزاتی که خداوند میان امام و حجت خود با بندگان دیگر قرار داده، قلمداد کرده است[۱۳] و از گماشته بودن روحالقدس بر ائمه سخن گفته است[۱۴]. به استناد روایت نقل شده در منابع و نگاه صاحب الزمان(ع)، انتخاب مردمی امام، بهجهت جهل مردم به باطن افراد، باطل است. ایشان فرمودهاند: “چون امامِ منتخب مردم، ممکن است فاسد باشد، گزینش امام تنها به دست خداست”[۱۵]. در نامهای که از امام زمان نقل شده است، چنین آمده که خداوند از زمان حضرت آدم(ع)، همواره رهبرانی برای هدایت مردم مقرّر کرده است[۱۶].[۱۷]
نصب الهی ائمه معصوم برای امامت
این اعتقاد را میتوان از سخنان ائمه یا از کراماتی که برای اثبات امامت خود انجام دادهاند، دریافت.
گزینش الهی ائمه معصوم برای امامت
یکی از چالشهای اعتقادی شیعیان پس از شهادت امام رضا(ع)، خردسالی حضرت جواد(ع) بود. پذیرش امامت کسی که هنوز به سن بلوغ نرسیده است، برای برخی دشوار بود و همین امر، درستی مذهب تشیع را در نظر آنها متزلزل میساخت. امام جواد(ع) برای رفع چنین شک و تردیدی، این مسئله را اراده الهی دانست و آن را همانند خواست باریتعالی در گزینش برخی انبیا معرفی نمود. به اعتقاد ایشان، همانطور که خداوند، گاهی نبوت را به کودک عطا مینمود، درباره منصب امامت نیز چنین کرده است[۱۸]. به استناد روایتی، در دعایی که حضرت جواد(ع) به یکی از یاران خود میآموزد، بعد از اقرار به توحید، نبوت و امامت، حضرت حجت(ع) را ولی و سرپرست الهی خوانده است[۱۹]. امام جواد(ع)، خود و سایر اهل بیت(ع) را برگزیده الهی و امین خداوند، خزانه علم و حکمت الهی خوانده است[۲۰]. روشن است که بهرهمندی از علوم الهی (مانند احکام و معارف) با مراجعه به مخازن این علوم که به فرمایش این امام معصوم، اهل بیت(ع) هستند، ممکن میشود و این امر، به معنای مرجعیت دینی اهل بیت(ع) است. حضرت جواد(ع) در سخنی دیگر، پیامبر، امیر مؤمنان و حضرت زهرا(ع) را بهطور خاص نام میبرد و آنها را بیانکننده حلال و حرام از سوی خداوند خوانده، در ادامه میفرماید خداونداطاعت از ایشان را همان دین صحیح دانسته است[۲۱].
از سخنان نقلشده توسط حضرت هادی(ع) میتوان دریافت که جایگاه امامان معصوم در نظر ایشان به گونهای میباشد که از محدوده تشخیص و انتخاب مردم خارج است. در نگاه ایشان (طبق نقل) پیامبر اسلام(ص) بنا به دستور خداوند، پیروی از امیر مؤمنان(ع) را واجب کرد و بر این مطلب از مردم پیمان گرفت[۲۲]. البته این دستور الهی اختصاص به امیر مؤمنان(ع) ندارد، بلکه از نظر حضرت هادی(ع) اطاعت و کسب خشنودی هر یک از امامان معصوم به فرمان خداوند واجب بوده است[۲۳]. امام علی النقی(ع) در زیارت امیر مؤمنان(ع) در روز غدیر که از ایشان نقل شده، فرمایش رسول خدا(ص) را در غدیر، دستور الهی دانسته است[۲۴] و چون سخن پیامبر خاتم(ص) در غدیر، بر خلافت و حاکمیت سیاسی امام علی(ع) پس از آن حضرت دلالت دارد[۲۵]، میتوان این سخن حضرت هادی(ع) را به معنای الهی بودن همین منصب دانست. آن حضرت، در ادامه همین روایت، مجدداً به این موضوع اشاره کرده و امیر مؤمنان(ع) را شخصیتی دانسته است که قرآن به ولایتش تصریح نموده و معتقد میباشد که نبیّ اعظم(ص) نیز نسبت به ولایت او، از امت اسلام پیمان گرفته است[۲۶].
بنا بر استناد روایتی، امام حسن عسکری(ع) خود را از جمله امامانی میداند که از سوی خدا منصوب شدهاند[۲۷]. در نقلی مفصل، امام عسکری(ع) بر هریک از اهل بیت(ع) بهطور جداگانه درود فرستاده هر کدام را به عنوان امین اللّه، حجت اللّه، امام و پیشوای برگزیده الهی و یا ولیّ امر خداوند توصیف نموده است[۲۸]. در روایتی آمده است که امام حسن عسکری(ع)، در بیان شیوه صلوات و تکریم اهل بیت(ع)، آنها را اولیا و سرپرستان الهی خوانده است[۲۹]. از این امام همام، سخنی بدین مضمون نیز نقل شده است: “خداوند، امامان بعد از پیامبر را برای سرپرستی مردم منصوب کرد و به پیامبرش فرمود: " امروز دینتان را برای شما کامل ساختم و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین برای شما پسندیدم ". سپس حقوقی را نسبت به آنها بر مردم واجب نمود”[۳۰]. ولی امر و سرپرست دانستن ائمه، لااقل از شأن حاکمیت و رهبری سیاسی ایشان در نظر امام عسکری(ع) حکایت میکند. شأن مرجعیت دینی و هدایتگری ایشان نیز حداقل برداشتی است که از برخی سخنان این امام همام قابل دریافت است. امام حسن عسکری(ع) در روایتی، مردم را در شناخت واجبات مدیون اهل بیت(ع) دانسته، و در ادامه فرموده است که خداوند، امامان بعد از پیامبر را جهت کامل کردن دین خود منصوب ساخته است[۳۱]. “حجت اللّه بودن” خود[۳۲] و فرزند بزرگوارش در زمین[۳۳] نیز از نکات دیگری است که در روایات نقل شده از این امام بزرگوار به چشم میخورد.
امام زمان(ع) نیز در سخنانی که از ایشان نقل شده، خود و سایر اهل بیت(ع) را افرادی خوانده که توسط خداوند برای منصب امامت انتخاب شدهاند. به استناد روایتی از آن حضرت، امیر مؤمنان(ع) و برخی از فرزندان ایشان، همان کسانی هستند که خداوند متعال، پس از نبی اعظم(ص) مسئولیت امور مختلف را بهعهده آنها نهاد[۳۴]. مطابق آنچه نقل شده است، حضرت مهدی(ع) در ردّ امامت عموی خود (جعفر کذّاب) فرمودهاند: “تنها برادرانی که از سوی خداوند برای امامت انتخاب شدهاند، امام حسن و امام حسین(ع) هستند و باریتعالی پس از آنها امامت را در هیچ دو برادری قرار نداده است[۳۵]. همچنین در دعایی که از صاحب الزمان(ع) نقل شده است، امیر مؤمنان و فرزندان ایشان از اهل بیت(ع)، امام مؤمنان، حجتها و خلفای الهی تلقی شدهاند[۳۶]. حضرت صاحبالزمان(ع)، ضمن اینکه امامت و هدایتگری پدر بزرگوارش را به امر و فرمان الهی منتسب کرده است[۳۷]، در اعتراض به کسانی که نسبت به ادامه امامت، دچار تردید شده بودند، بر این مطلب تأکید میکند که دین تا قیامت همچنان باقی است و خداوند با درگذشت امام حسن عسکری(ع)، دین خود و راه اتصال میان خود و خلق را باطل نکرده است؛ بلکه بعد از درگذشت پدر والا مقام، ایشان را برای این منصب تعیین نموده است[۳۸]. در زیارتنامهای که از این امام همام نقل شده است، بارها هریک از اهل بیت(ع) با واژه “حجت اللّه” خطاب میشوند[۳۹]. محتوای یکی از این روایات چنین است که آنها حجتهای الهیاند که خداوند، به عنوان هدایتگر بندگان و عهدهدار دینش برگزیده است[۴۰]. برخی روایات نقل شده از حضرت حجت(ع) را میتوان به معنای گزینش الهی اهل بیت(ع) برای حاکمیت و رهبری سیاسی جامعه دانست. بنابر نقلی، حضرت مهدی(ع) نیز خود را خلیفه و ولی خداوند دانسته است[۴۱]، آنچنان که در منابع نقل شده ایشان در پاسخ به یکی از اصحاب خود، امر ولایت و سرپرستی امت اسلام را فرمانی الهی دانستهاند که پس از رسول اعظم(ص)، به امیر مؤمنان(ع) و جانشینان از نسل وی اختصاص یافته است[۴۲]. همین مضمون در نقلی دیگر نیز آمده است که حضرت، دوازده امام از اهل بیت(ع) را نام برده، آنها را والیان و سرپرستان الهی خوانده است[۴۳]. همچنین در روایتی نقل شده است که صاحب الزمان(ع)، در اولین سخنانشان در دوران ظهور، خود را به عنوان خلیفه الهی بر مردم معرفی خواهد نمود[۴۴].
برخی روایات نقل شده از این امامان معصوم را نیز میتوان تأییدی بر این مطلب دانست که ایشان اهل بیت(ع) را افراد برگزیده الهی میدانند. امام هادی(ع)، ائمه هدی(ع) را در ارتباط مستمر با فرشتگان خوانده است[۴۵]. از نظر ایشان، امامان معصوم، به تمام معارف پیامبران و فرشتگان الهی عالِم هستند[۴۶] و برتری آنها بر همه عالمیان و منزلت آنان تا جایی است که هیچکس حتی نمیتواند امید رسیدن به آنها را نیز داشته باشد[۴۷].[۴۸]
انجام کرامت برای اثبات امامت
چنانکه قبلاً گفته شد، علاوه بر سخنان اهل بیت(ع) که بیانگر اعتقاد ایشان نسبت به الهی بودن مقام امامت میباشد، کراماتی نیز از ایشان نقل شده است که برای اثبات الهی بودن منصب امامتشان نشان دادهاند که بهجهت رعایت اختصار، به ذکر برخی از آنها اکتفا میشود: امام جواد(ع) در پاسخ به کسی که از نشانههای امام پرسید، با انجام کرامتی، توان انجام این اعمال را علامت امام خواند. در این کرامت، عصایی که در دست حضرت بود، به سخن آمد و ایشان را به عنوان امام زمان و حجت خداوند معرفی نمود[۴۹]. همچنین در نقلی دیگر، قدرت بر انجام اموری مانند نرم کردن آهن، بدون استفاده از حرارت را از نشانههای امام خواند[۵۰].
در منابع آمده است که متوکّل (خلیفه عباسی) شرایط سختی را برای امام هادی(ع) بهوجود آورده بود. هنگامی که یکی از اصحاب درباره بدی اوضاع به ایشان شکایت نمود، امام برای تسکین و تقویت اعتقاد وی، بخشی از نعمتهای بهشتی، مانند باغها و نهرهای روان را که در اختیار آن حضرت قرار داشت، نشان داد و فرمود: “ما هرجا که باشیم، این نعمتها برای ما مهیاست”[۵۱].
امام حسن عسکری(ع)، قبل از گرفتن سهم امام، از مقدار و صاحبان اموال خبر میداد و بدین وسیله، مردم را از امامت خویش مطمئن میساخت. طبق نقل منابع، بعد از شهادت این امام همام، عدهای که امام زمان خود را نمیشناختند، برای دادن سهم امام دچار مشکل شدند؛ اما وقتی حضرت حجت(ع) نیز، مانند پدر بزرگوارشان از صاحبان اموال، مقدار آنها و جزئیات سفر ایشان خبر داد، پی به امامت حضرت برده، اموال را به ایشان تقدیم کردند[۵۲]. در نقل دیگری نیز آمده است که وقتی احمد بن اسحاق[۵۳] از امام عسکری(ع) نشانهای خواست که بر امامت فرزند بزرگوار آن حضرت دلالت کند، امام مهدی(ع) که کودکی سه ساله بودند، به زبان عربی فصیح از امامت و بقیةاللّه بودن خویش سخن گفتند[۵۴].[۵۵]
نصب الهی امام معصوم از نظر اصحاب امام جواد تا امام زمان(ع)
اگر چه در این دوران، فشارها بر شیعیان افزون گشت، به نظر میرسد نظریه نصب الهی امام که با تلاش امامان گذشته تا حدودی در میان شیعیان تثبیت شده بود، همچنان پابرجا ماند. در منابع نیز گزارشی مبنی بر تغییر نگرش آنها در این اعتقاد نقل نشده است. جایگاه عظیم امامت که بهعنوان یکی از اصول تفکر شیعی در میان مسلمانان جای خود را باز کرده بود و به عنوان یک نظریه قابل توجه، رسمیت داشت، در این دوران نیز (البته با سرعت کمتری) رشد یافت.
ادعای رشد و تکامل اعتقاد به امامت را میتوان به استناد مطالب نقل شده از آن دوران مطرح کرد. در منابع آمده است که وقتی برادر امام رضا(ع) مدعی جانشینی ایشان گشت، فقهای امامیه سخن وی را نپذیرفتند و برخی از آنها در تأیید موضع خویش، به سخن نقل شده از امام باقر و امام صادق(ع)، که پس از امام حسین(ع)، امامت را در برادر جایز نمیدانستند[۵۶]، استناد کردند[۵۷]. در نقلی هم آمده است که همه شیعیان در دوران امام هادی(ع)، به علم غیب ایشان معتقد بودهاند[۵۸]. شخصی که از سوی متوکّل (خلیفه عباسی) برای حبس و قتل امام هادی(ع) مأموریت داشت، به یکی از آشنایانش که به عنوان شیعه شناخته میشد، به کنایه گفت: “میخواهی الهِ خود را ببینی؟[۵۹]“ این تعبیرات، هم نشاندهنده این است که شیعیان به عنوان یک گروه عقیدتیِ شناخته شده در آن دوران رسمیت داشتند و هم اینکه از میزان و عمق باور شیعیان نسبت به جایگاه اهل بیت(ع) پرده برمیدارد. این مطلب، از توصیف یکی از درباریان عباسی درباره جایگاه والای امام حسن عسکری(ع) در نزد رجال سیاسی و مردم نیز برمیآید. او در گزارش از جامعه زمان خود گفته است: “آن حضرت، تنها کسی بوده که عموم مردم، حتی برخی درباریان، ایشان را بر خود و بزرگان و رجال خود مقدّم نموده، و همه از وی با احترام یاد میکردند”[۶۰].
با توجه به اینکه شیعیان در این دوره شرایط سختی را میگذراندند و ارتباطشان با امامان معصوم بسیار محدود و تحتنظر حاکمان انجام میشد، طبیعی است که از آنها راجع به الهی بودن این مقام، سخن چندانی نقل نشده باشد؛ ولی به هر حال، نقلهایی از برخی اصحاب در این موضوع وجود دارد. علی بن جعفر[۶۱] (که عموی حضرت جواد(ع) بود، ایشان را بسیار احترام میکرد و با توجه به اینکه آن حضرت سن کمی داشتند، این احترام زیاد برای برخی قابل پذیرش نبود. او در پاسخ به این افراد میگفت: “چه کنم، وقتی خدا مرا با این پیری شایسته این مقام ندیده و این طفل را شایسته آن یافته است؟[۶۲]“ وی همچنین در حضور امام رضا(ع)، پسرشان امام جواد(ع) را امام منتخب خداوند خوانده بود[۶۳].
محتوای کلام ریّانبنصلت[۶۴] نیز بر اعتقاد او به الهی بودن مقام امامت دلالت دارد. وی در پاسخ به کسانی که در امامت امام محمدتقی(ع)، به جهت خردسالی ایشان مردّد شده بودند و اطاعت از وی را صحیح نمیدانستند، میگوید: “اگر امامت او از جانب خدا باشد، حتی اگر طفل دوروزه باشد، مثل پیرمرد صدساله خواهد بود”[۶۵]. او بدین طریق، در صدد رفع تردید از دیگران بود. به عبارت دیگر، وی با این سخن خود در پی بیان این نکته بود که مهم این است که خداوند فردی را به عنوان امام انتخاب کرده و خردسالی یا بزرگسالی، دخالتی در امامت وی ندارد. در منابع آمده است که برخی با دیدن کراماتی از اهل بیت(ع)، عقیده خود را درباره جایگاه امامت و الهی بودن آن بیان میکردند.
بنابر نقل، شخصی به نام قاسمبنعبدالرحمان[۶۶]، پس از دیدن کرامتی، به امامت حضرت جواد(ع) معتقد شده، ایشان را حجت خداوند بر مردم دانسته است[۶۷]. وقتی ابواسحاق عریضی [۶۸] میبیند که امام هادی(ع) از نیت وی آگاه است، به حجت خدا بودن ایشان گواهی میدهد[۶۹]. یحیی بن هرثمه[۷۰] نیز با دیدن کرامتی دیگر از حضرت هادی(ع) مسلمان، شیعه و خدمتگزار ایشان شد و حضرت را خلیفه خدا خواند[۷۱]. کرامت امام عسکری(ع) نیز سبب شد تا ابوهاشم جعفری[۷۲]، ایشان را ولیّ خدا خوانده و اطاعت حضرت را نیز عمل به دین خداوند بداند[۷۳].
همچنین در منابع از فردی به نام احمد خراسانی[۷۴] نام برده شده که معتقد بوده آن حضرت امام عسکری(ع)، حجت خدا بر مردم میباشد[۷۵]. کامل مدنی[۷۶] نیز این امام بزرگوار را ولی و حجت خداوند دانسته است[۷۷]. پرسش محمد بن عبدالجبار[۷۸] از امام حسن عسکری(ع) نشاندهنده اعتقادش به حجت الهی بودن ائمه معصوم(ع) است. وی از حضرت پرسید که امام و حجت خدا پس از ایشان چه کسی است[۷۹]؟ حضرت حکیمه (عمه بزرگوار آن حضرت) هم به صراحت، مقام امامت را مقامی میداند که گزینش آن تنها از سوی خداست. به اعتقاد وی، خداوند زمین را بدون حجّتِ ناطق یا خاموش نمیگذارد و امامت را پس از امام حسین(ع)، در دو برادر قرار نداده است[۸۰]. عبداللّه حمیری[۸۱] نیز معتقد بود که زمین تا چهل روز قبل از قیامت، بدون حجّت نخواهد بود[۸۲]، و برای شناخت او از عثمان بن سعید پرسید که جانشین امام عسکری(ع) چه کسی است لذا میتوان گفت وی ائمه هدی(ع) را حجتهای الهی میدانسته است. وقتی محمد بلخی[۸۳]، امام حسن عسکری(ع) را بیرون از خانهاش دید، خواست فریاد بزند و ایشان را به عنوان حجت خدا معرفی کند که با اشاره حضرت منصرف شد[۸۴].
آنچه گذشت مربوط به دوران امامت قبل از امام زمان(ع) بود، اما در دوران امامت ایشان نقل صریحی را از اصحاب نیافتم که بیانگر الهی بودن مقام امامت باشد؛ چراکه اصحاب معمولاً عقیده خود را در گفتوگو با امام مطرح میکردند تا به درستی یا نادرستی آن پی ببرند؛ ولی در دوران امامت حضرت مهدی(ع)، غالب شیعیان با امام خود ارتباط مستقیم نداشتند که با ایشانسخن بگویند. بهنظر میرسد بههمین جهت، در منابع روایی از عقاید اصحاب آن حضرت ذکر چندانی نشده است؛ اما به هر حال، با توجه به مجموع شواهد زیر، میتوان گفت که اعتقاد به الهی بودن امامت، دیدگاه بسیاری از شیعیان در آن زمان بوده است:
- با توجه به سخنان صریح حضرت ولی عصر(ع) درباره امامت الهی خویش، به نظر میرسد حداقل اصحاب خاصی نظیر نایبان ایشان و کسانی که آن حضرت بارها آنان را تأیید کرده بود، به این عقیده قائل بودهاند؛ چنان که جناب حسین بن روح (از نوّاب خاص حضرت)، در گفتو گو با مردی، بر ولیّ الهی بودن امام حسین(ع) تصریح کرده است[۸۵]؛
- افرادی مانند عبداللّه حمیری و حکیمه که در زمان امام عسکری(ع) به الهی بودن امامت اهل بیت(ع) تصریح کرده بودند، و از اصحاب امام زمان(ع) نیز محسوب میشدند. از طرفی، گزارشی مبنی بر اینکه پیروان حضرت، منکر امامت الهی ایشان بودهاند، نیز یافت نشد. بدین جهت، ظاهراً اصحاب امام مهدی(ع) هم به همان عقیده اصحاب اجداد بزرگوارشان، بر الهی بودن این منصب باقی ماندهاند؛
- چنان که در روایات ذکر شد، برخی شیعیان، در آن زمان برای تشخیص امام، از ایشان میخواستند تا از امور غیبی خبر دهد. این امر نشان میدهد آنها به جایگاه ویژه امام و ارتباط او با عالم غیب معتقد بودند؛
- صدور زیارتنامههایی از سوی امام و نقل آنها توسط اصحاب، که در آنها به صراحت، اعتقاد به الهی بودن این مقام تکرار و تأکید شده است، نشاندهنده این است که فضای فکری شیعیان در آن دوره پذیرای این مطالب بوده است و آنها نیز به این امر معتقد بودهاند[۸۶].
پاسخ به شبهات
برخی در نقد دیدگاه نصب الهی امامان معصوم مطالبی گفتهاند که به اجمال بررسی میشود
خردسالی امام جواد(ع)
در زمان شهادت حضرت رضا(ع)، فرزند بزرگوارش فقط هفت سال داشت. بنا بر دستور قرآن، افراد تا قبل از بلوغ، حتی حقّ تصرف در اموال خود را ندارند[۸۷]. این عاقلانه نیست که یک کودک هفتساله که از نظر شرع حتی نمیتواند در اموال خود تصرف کند، به عنوان امام امت اسلامی منصوب گردد. این یک تناقض روشن است که خداوند از طرفی کسی را به امامت مردم برگزیند و با این کار به او اجازه تصرف در اموال و نفوس مردم را بدهد و از سویی دیگر، حتی اجازه تصرف در اموال خودش را به او نداده باشد[۸۸]. برخی استدلال دیگری مطرح نموده، میگفتند: اگر خداوند، کودکی را به امامت مسلمانان برگزیند، لازم میآید انسان نابالغی را مکلّف کرده باشد؛ در حالی که این امر به لحاظ عقلی قابل پذیرش نیست؛ زیرا کودک از فهم احکام اسلام ناتوان است[۸۹]. به هر حال، سن کم حضرت، سبب شد بسیاری از شیعیان نسبت به حقانیت ایشان در امر امامت دچار شک و تردید شوند[۹۰].
پاسخ: روایاتی که از وقوع مشاجرات و اختلافات در میان اصحاب ائمه پس از شهادت حضرت رضا(ع) و یا پاسخهای اهل بیت(ع) به تردید آنها حکایت میکند، خود اثبات کننده وجود چنین دیدگاهی در آن دوران است. این روایات نشان میدهند، اینکه امامان افراد منتخب خداوند هستند، نظری است که در میان شیعیان مطرح بوده و حتی خردسالی امام محمدتقی(ع) نیز نتوانسته است برخی شیعیان را نسبت به این عقیده متزلزل سازد.
اختلاف نظر شیعیان درباره امامت حضرت جواد، به دلیل خردسالی ایشان طبیعی است. به هر حال، سربلندی در این امتحان الهی و تسلیم در برابر امامت کودکی هفتساله برای بسیاری از شیعیان، بهخصوص ریش سفیدان مشکل است؛ اما مهم این است که سن کم آن حضرت، ضرری به امامت ایشان نمیزند؛ زیرا:
- اهل بیت(ع)، در روایاتی نام امامان، از جمله حضرت جواد(ع) را ذکر کرده بودند و برخی نیز از امکان امامت در سنین پایین خبر داده، اصحاب را برای پذیرش آن آماده ساخته بودند؛ مثلاً نقل شده که امام صادق(ع) با اشاره به کودکی پنج ساله، از ولایت امامی هم سن او در آینده خبر داده بود[۹۱]. امام رضا(ع) نیز بارها از امامت فرزند بزرگوار خود سخن گفته، و از سن اندک ایشان برای امامتدفاع کرده بود[۹۲]. لازم به ذکر است مسئله خلافت برای فرد خردسال، حادثه جدیدی نبود و در گذشته نیز اتفاق افتاده بود. عموم مسلمانان معتقدند که پیامبر اعظم(ص) در اوایل نبوت خویش، امیر مؤمنان(ع) را که سن کمی داشتند، به عنوان خلیفه و وزیر خود انتخاب نمودند[۹۳]؛
- قرآن کریم از نبوت برخی پیامبران در سنین کودکی خبر داده است. حضرت عیسی[۹۴](ع) که از بزرگترین پیامبران الهی است، همچنین حضرت یحیی[۹۵](ع) در کودکی به نبوت رسیدند. اگر قرآن کریم، نبوت را برای کودک ممکن میداند و از وقوع آن خبر داده است، امامت امت و وصایت پیامبران نیز برای کودک ممکن خواهد بود. روشن است که این آیات، شبهه طرحشده را نقض نموده، امکان امامت را برای کودک اثبات میکند. جالب است که خودِ امام رضا و امام جواد(ع) هم در پاسخ به این پرسش، به نبوت برخی پیامبران در کودکی استدلال کردهاند. امام رضا(ع) معتقد است که خردسالیِ فرزند عالی رتبهاش، خللی به امامت وی [(فرزندش)] وارد نمیسازد؛ همانطور که طفولیت حضرت عیسی(ع) ضرری برای نبوتش نداشت[۹۶]. خود حضرت امام محمدتقی(ع) نیز چنانکه گفته شد، به همین استدلال اشاره کرده است[۹۷]؛
- امام جواد(ع) در جلسات متعدد و مناظرات مختلف، صلاحیت و برتری علمی خود را بر دیگران اثبات نمود[۹۸]. بسیاری از شیعیان، وقتی پاسخهای قاطع و محکم ایشان را میشنیدند، به مقام آن حضرت پی برده، از امامت ایشان مطمئن میشدند[۹۹]. وجاهت علمی حضرت به گونهای بود که هیچ دانشمندی به آن نمیرسید و از اینرو -بنابر نقل- حتی مأمون (خلیفه عباسی) شیفته ایشان شده بود[۱۰۰]؛
- هرچند ظهور و بروز استعدادهای انسان به طور عادی در سنین کم تحقق نمییابد؛ ولی ممکن است خداوند بنا بر مصالحی، کمال عقلی و شکوفایی استعدادها را در همان کودکی به گروهی ببخشد[۱۰۱] و چنانکه گفته شد، ایشان را به عنوان نبی یا امام منصوب سازد. روشن است کودکی که آنچنان رشد و کمال عقلی یافته که به این مقام رسیده است، از زمره کودکان محجور و غیر مکلّف خارج است؛ زیرا منظور از بلوغ، رسیدن به رشد عقلانی در پذیرش تکلیف است و امام از همان زمان امامت، به رشد و کمال لازم برای عهدهداری امامت مردم دست یافته است. از این رو، به طریق اُولی مکلّف میباشد و نسبت به اموال خود محجور نیست؛ هرچند در سن کودکی باشد[۱۰۲]. شیخ مفید نیز معتقد است: “آیاتی مانند آیه محجور بودن کودک، مربوط به کسانی است که عقلشان کامل نشده است و هیچ ارتباطی به افرادی که حتی در کودکی به بالاترین حد کمال رسیدهاند، ندارد. از اینرو، این آیات شامل اهل بیت(ع) نمیشود”[۱۰۳].[۱۰۴]
وقوع بداء در امامت
در نگاه مخالفان امامت الهی، یکی از مطالبی که نشان میدهد اهل بیت(ع) و مسئله امامت را امری عادی و بشری میدانستند، این است که ایشان گاهی فردی را به عنوان جانشین خود و امام بعد معرفی مینمودند و با بروز حادثهای برای وی، به راحتی شخص دیگری را جایگزین میکردند و در اینکار، هیچ تناقض یا مشکلی نمیدیدند. بر اساس گزارش منابع، امام هادی(ع) فرزند بزرگ خود، “محمد” را رسماً به عنوان جانشین خود اعلام کرد؛ اما با درگذشت وی، ایشان فرزند دیگرش، “امام حسن(ع)” را امام پس از خود معرفی کرد[۱۰۵]. اگر چنانکه متکلمان امامیه معتقدند، امام از طرف خداوند منصوب میشود و امام سابق بنا به دستور الهی، وی را به مردم معرفی میکند، پس چرا حضرت هادی(ع) در ابتدا پسر بزرگ خود، محمد را به عنوان امام بعد معرفی نمود؟ آیا خداوند از رحلت زودهنگام وی آگاه نبود یا نظر خدا درباره امامت او تغییر کرد و فرد دیگری را به این مقام منصوب ساخت؟ هر دو فرض این پرسش، مخالف نظر امامیه درباره علم مطلق الهی است. بنابراین بهنظر میرسد دیدگاه اهل بیت(ع) با نظر کنونی متکلمان شیعی متفاوت بوده است و آنها به بشری بودن امامت اعتقاد داشتهاند[۱۰۶].
پاسخ: درباره این شبهه، باید به نکاتی توجه داشت: دلیل این ادعا، روایتی است که از نظر علمای رجال، ضعیف معرفی شده است[۱۰۷]. پس سخن مطرحشده، سخنی بدون دلیل میباشد و برای اثبات جانشینی سید محمد نمیتوان به این خبر استناد کرد. بهعلاوه، اگر این روایت، معتبر هم باشد؛ باز شاهدی بر نصب الهی امام است؛ زیرا در این خبر، حضرت هادی(ع) انتخاب امام را به خداوند نسبت داده و فرموده است: «بَدَا لِلَّهِ فِي أَبِي مُحَمَّدٍ بَعْدَ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) مَا لَمْ يَكُنْ يُعْرَفُ لَهُ»[۱۰۸]. البته “بداء” به معنای تغییر رأی و پشیمانی خداوند از نظر خود نیست[۱۰۹]؛ بلکه بدین معناست که چون محمد پسر بزرگ امام بود، گویا برخی منتظر امامت وی بودند که خداوند متعال با وفات او، اشتباه آنها را آشکار نمود. بنابراین معنای بخش ذکر شده روایت منقول از امام هادی(ع) این است که خداوند، (حکمش را) درباره امامت ابومحمد (امام حسن(ع) بعد از وفات ابو جعفر (محمد) روشن نمود. این حکم برای ابو محمد در اگر نظر مردم مشهور نبود”[۱۱۰].
از شواهدی که نشان میدهد امامت حضرت عسکری(ع) از قبل ثابت بوده و ارتباطی با وفات برادر بزرگتر ایشان (سید محمد) نداشته است، روایات متعددی است که از اهل بیت(ع) درباره امامت ایشان وارد شده است[۱۱۱]؛ در حالیکه در منابع، حتی یک خبر معتبر درباره امامت سیدمحمد پیدا نمیشود[۱۱۲].[۱۱۳]
نداشتن فرزند
منتقدان دیدگاه امامت الهی، در نقد الهی بودن امامت حضرت عسکری(ع) معتقدند که ایشان از خود فرزندی به جا نگذاشتند و همین امر سبب شد با رحلت ایشان، در میان شیعیان تردید و نگرانی زیادی نسبت به امامت بهوجود آید[۱۱۴]. به گفته بزرگان شیعی، پیروان این مسلک به چهارده فرقه متفرق شدند و برخی، از اعتقاد خود مبنی بر امامت حضرت عسکری(ع) دست برداشتند؛ چراکه در غیر اینصورت، باید به توقف امامت بعد از ایشان معتقد میشدند. هرچند به استناد کلمات علمای دوازده امامی، عده بسیار اندکی که قائل شدند فرزند ایشان بهطور مخفیانه متولد شده است، دلیل محکمی بر این ادعا وجود ندارد و روایاتشاهد بر آن نیز دچار ضعف هستند[۱۱۵]. به هر حال، با رحلت یازدهمین امام شیعیان، پیروان ایشان در حیرت و تردید شدید فرو رفتند که تا نیمه قرن چهارم ادامه داشت؛ بهگونهای که بزرگان این مکتب، مانند علی بن بابویه درباره آن کتاب نوشتند و یا اوضاع بحرانی آن دوران را ذکر کردند.
پاسخ: نقد این شبهه در دو بخش است که بهاختصار بیان میگردد.
- استناد به برخی شواهد ادعا شده در پرسش، دقیق نیست؛
- شواهد متعددی بر اینکه امام عسکری(ع) دارای فرزند بودهاند، وجود دارد.
در بخش اول میتوان گفت که با مراجعه به منابع، نادرستی استنادهای پرسشکننده به کلمات علما، روشن میگردد. البته برخی بزرگان شیعی درباره تجزیه شیعیان آن دوران به چهارده فرقه سخن گفتهاند؛ اما نه تنها معتقدان به فرزندِ امام را کم ندانستهاند، بلکه غالب شیعیان آن زمان را پیرو همین دیدگاه شمردهاند. شیخ مفید میگوید: به گفته نوبختی، با وفات امام عسکری(ع)، اصحاب ایشان به چهارده فرقه تقسیم شدند و غالب آنها به امامت قائم منتظر معتقد شدند و ولادت ایشان را پذیرفتند”[۱۱۶]. در کلمات بزرگان این مکتب، سخنی که ادعای پرسشکننده را تأیید کند، پیدا نشد. حتی کلمات بسیاری از علمای اهلسنت هم بر انکار این ادعا دلالت دارد. ابوالحسن اشعری، ۳۵ سال بعد از شهادت امام عسکری(ع) در کتاب خود مینویسد: “بیشتر شیعیان به امامت فرزند آن حضرت معتقدند”[۱۱۷]. بنابراین ادعای اینکه اعتقاد به وجود فرزند برای آن امام همام، طرفدار چندانی نداشته است، صحیح نمیباشد[۱۱۸]. بهعلاوه، بهنظر میرسد حیرت و سرگردانی شیعیان در آن زمان به خاطر انکار وجود فرزند برای آن حضرت نبود؛ بلکه دلیل آن، واقع شدن حادثه غیبت امام بود. حادثهای که سابقهای در جامعه اسلامی نداشت و فضای بهوجود آمده، بهخصوص بعد از وفات نایب چهارم، فضای جدیدی بود که ارتباط مردم با امام قطع میشد و مردمی که به چنین شرایطی عادت نداشتند، دچار حیرت شدند[۱۱۹].
درباره بخش دوم پاسخ، میتوان از روایات متعددی که از اهل بیت(ع) نقل شده و نشاندهنده ولادت فرزند امام عسکری(ع) هستند، بهره برد. هرچند تعداد این اخبار به حدی است که مفید یقین بوده، نیاز به بررسی سندی ندارد، بسیاری از آنها روایاتی هستند که از نظر بزرگان رجال قابل اعتماد میباشند. این نوشتار، مجال بررسی تفصیلی این موضوع را ندارد؛ اما به طور کلی میتوان مجموعه این احادیث را در عنوانهای زیر خلاصه نمود[۱۲۰]:
- پیشگوییهای رسول خدا(ص) و امامان معصوم(ع) درباره تولد حضرت مهدی(ع)[۱۲۱].
- تصریح امام عسکری(ع) به ولادت فرزند خود[۱۲۲]؛
- دیدار کنندگان با امام مهدی(ع) در خردسالی و پس از آن[۱۲۳]؛
- کرامات ثبت شده از امام زمان(ع)[۱۲۴].
- گواهی برخی عالمان اهلسنت، بر ولادت حضرت ولی عصر(ع)[۱۲۵][۱۲۶].
جمعبندی
از مباحث مطرحشده در این فصل میتوان چنین نتیجه گرفت که اهل بیت(ع)، از امام جواد(ع) تا حضرت ولی عصر(ع)، منصب امامت را الهی میدانستند و امام را فردی منصوب از سوی باریتعالی برای حاکمیت و مرجعیت دینی مردم معرفی میکردند. این امامان عالیقدر، بر خلاف فشار و خفقان کمسابقه دستگاه حاکم، بر تبیین و نشر دیدگاه خویش مبنی بر نصب الهی امام اصرار داشتند. در زیارتنامههایی که از این ائمه معصوم(ع) نقل شده است، معارف بلندی درباره مقام امام و الهی بودن آن وجود دارد. روشن است که چنین روایاتی برای شیعیان نقل میشد تا شناخت آنها نسبت به امام کاملتر گردد؛ بهعلاوه، هنگام زیارت امامان معصوم، با رعایت شرایط و مراقبتهای لازم، از آن استفاده کنند. نکته قابل توجه این است که در این دوران، شیعیان در سختترین شرایط به سر میبردند و چنین زیارتنامههایی عموماً در همین مقطع بیان شدهاند. این امر، نشاندهنده اصرار اهل بیت(ع) در این دوران، بر همهگیر شدن این عقاید در میان پیروانشان میباشد. نقل این معارف بلند و پذیرش شیعیان، نشاندهنده رشد فضای فکری پیروان این مکتب در چنین مقطع میباشد و سخنان اصحاب درباره امامت و شواهد تاریخی موجود، نسبت به جایگاه امام در میان مردم، گواه دیگری بر آن میباشد.
از نظر این امامان بزرگوار، مردم حق هیچ دخالتی در انتخاب و نصب امام ندارند؛ بلکه آنها باید از امامی که خداوند انتخاب و نصب کرده است، اطاعت کنند و زمینه اجرای احکام الهی را برای امام فراهم سازند. بهنظر میرسد موضوع امامت الهی که با تلاش اهل بیت(ع) در دوران قبل تا حدودی جای خود را در میان پیروان این مکتب یافته بود، با تلاش این امامان عالیقدر تثبیت شد و شیعیان به عنوان گروهی با عقایدی مستقل در میان مسلمانان شناخته میشدند. از سویی، با توجه به روایات مذکور، بحث امامت الهی، از اصول مهم اعتقادی شیعه در نظر اهل بیت(ع) است و از سویی دیگر، با غیبت امام زمان(ع) ارتباط مردم با امام تقریباً قطع میشد. بهنظر میرسد امامان معصوم از فرصت خود در طول این مقطع کمال استفاده را کرده، معارف مهم اعتقادی، مانند مباحث امامت، حتی شئون تکوینی امام در خلقت و امانبخشی وی را به عموم شیعیان منتقل نمودند تا معارف عقیدتی شیعی به طور کامل بیان شده باشد[۱۲۷].
جستارهای وابسته
- تعیین امام
- انتخاب امام
- نصب الهی امام
- نصب الهی امام در دوران پیامبر خاتم
- نصب الهی امام در دوران امام علی
- نصب الهی امام در دوران امام حسن مجتبی تا امام سجاد
- نصب الهی امام در دوران امام باقر تا امام رضا
- نظریه نصب الهی امام در عصر غیبت
- نظریه نصب الهی امام از آغاز غیبت تا پایان قرن پنجم هجری
- محدثان و آموزه نصب الهی امام از دوران غیبت تا پایان قرن پنجم
- نظریه نصب الهی امام در قرن ششم هجری
- نظریه نصب الهی امام در قرن هفتم هجری
- نظریه نصب الهی امام در قرن هشتم هجری
- نظریه نصب الهی امام در قرن نهم هجری
- نظریه نصب الهی امام در قرن دهم هجری
- نظریه نصب الهی امام در قرن یازدهم هجری
- نظریه نصب الهی امام در قرن دوازدهم هجری
- نظریه نصب الهی امام در قرن سیزدهم هجری
- نظریه نصب الهی امام در قرن چهاردهم هجری
- نظریه نصب الهی امام در قرن پانزدهم هجری
منابع
پانویس
- ↑ ر.ک: داوود الهامی، سیری در تاریخ تشیع، ص۷۰۵.
- ↑ ر.ک: داوود الهامی، سیری در تاریخ تشیع، ص۷۵۴.
- ↑ «وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا» (محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج۲، ص۴۸۴؛ محمد بن حسن طوسی، الغیبه، ص۲۹۱).
- ↑ ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۴۱.
- ↑ ر.ک: محمد بن علی ابنشهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۳۸۷؛ محمد بن جریر طبری، دلائل الامامه، ص۲۰۲.
- ↑ این روایت، صحیح است (ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۵؛ محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، ص۹۹).
- ↑ این روایت، صحیح است (ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال الدین، ص۳۸۴؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ص۴۳۹).
- ↑ ر.ک: محمد بن حسن طوسی، الغیبه، ص۲۸۵؛ احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج۲، ص۴۶۷.
- ↑ ر.ک: محمد بن حسن طوسی، الغیبه، ص۲۹۴؛ احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل الحجاج، ج۲، ص۴۷۲.
- ↑ ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج۲، ۴۸۵؛ محمد بن حسن طوسی، الغیبه، ص۲۹۲.
- ↑ ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال الدین، ح۴۴۱؛ محمد بن حسن طوسی، الغیبه، ص۲۴۶؛ ر.ک: شیخ طوسی، الغیبه، ص۲۹۲.
- ↑ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص۲۵۹.
- ↑ ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۰۹؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ص۳۷۶.
- ↑ ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج۲، ص۴۲۹؛ ر.ک: محمد بن حسن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج۲، ص۲۵۹.
- ↑ ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج۲، ص۴۶۱؛ احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، نشر مرتضی، ج۲، ص۴۶۴.
- ↑ ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج۲، ص۴۸۷.
- ↑ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص۲۶۳.
- ↑ این روایت، موثق است (ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۹۴؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۲۳۸؛ ر.ک: محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الارشاد فی معرفة الحجج علی العباد، ج۲، ص۲۹۳).
- ↑ ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۴۸؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۲۷.
- ↑ ر.ک: محمد بن جریر طبری، دلائل الامامه، ص۳۸۴؛ محمد بن علی ابنشهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۳۸۷؛ همچنین ر.ک: ابن حمزه طوسی، الثاقب فی المناقب، ص۵۲۲. درباره دلالت واژه «امین اللّه» در کلام اهل بیت بر الهی بودن امامت دینی، ر.ک: همین نوشتار، مقدمه، بررسی واژگان کلیدی، ج) امین اللّه.
- ↑ ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۴۱.
- ↑ ر.ک: محمد بن جعفر ابن مشهدی، المزار الکبیر، ص۲۹۰؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۹۷، ص۳۹۰.
- ↑ ر.ک: محمد بن جعفر ابن مشهدی، المزار الکبیر، ص۲۱۱؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۹۹، ص۱۸۳.
- ↑ ر.ک: محمد بن جعفر ابن مشهدی، المزار الکبیر، ص۲۶۵.
- ↑ هرچند برخی معتقدند که حدیث غدیر، هم حاکمیت سیاسی امیر مؤمنان را میرساند و هم مرجعیت دینی ایشان را؛ اما برخی مانند شهید صدر، آن را تنها بیانگر زعامت سیاسی و حاکمیت امیر مؤمنان دانستهاند (ر.ک: سیدمحمدباقر صدر، نشأة الشیعه و التشیع، ص۸۴). برای مطالعه بیشتر، ر.ک: محمدحسین فاریاب، معنا و چیستی امامت در قرآن، سنت و آثار متکلمان، ۳۵۳- ۳۵۴؛ همچنین ر.ک: عبدالحسین امینی، الغدیر، ج۱، ص۶۷۱- ۶۹۳.
- ↑ ر.ک: محمد بن جعفر ابن مشهدی، المزار الکبیر، ص۲۶۵.
- ↑ ر.ک: قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۴۵۲-۴۵۳؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج۲، ص۴۳۰.
- ↑ ر.ک: محمد بن حسن طوسی، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج۱، ص۳۹۹- ۴۰۶. درباره دلالت واژه «حجت اللّه» و «امین اللّه» در کلام اهل بیت(ع) بر الهی بودن امامت دینی، ر.ک: همین نوشتار، مقدمه، بررسی واژگان کلیدی الف) حجت اللّه، ج) امین اللّه.
- ↑ ر.ک: محمد بن حسن طوسی، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ص۴۰۱- ۴۰۶.
- ↑ این روایت، صحیح است (ر.ک: حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول عن آلالرسول، ص۴۸۵؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج۱، ص۲۴۹؛ محمد بن حسن طوسی، أمالی، ص۶۵۵).
- ↑ حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول عن آلالرسول، ص۴۸۵.
- ↑ این روایت، صحیح است (ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج۱، ص۲۲۲. درباره دلالت واژه «حجت اللّه» در کلام اهل بیت(ع) بر الهی بودن امامت دینی، ر.ک: همین نوشتار، مقدمه، بررسی واژگان کلیدی الف) حجت اللّه.
- ↑ ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج۲، ص۴۲۴ ر.ک: محمد بن حسن طوسی، الغیبه، ص۲۷۳.
- ↑ ر.ک: محمد بن حسن طوسی، الغیبه، ص۲۸۸؛ احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، نشر مرتضی، ج۲، ص۴۶۸.
- ↑ ر.ک: محمد بن حسن طوسی، الغیبه، ص۲۸۹؛ احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، نشر مرتضی، ج۲، ص۴۹۶.
- ↑ ر.ک: محمد بن حسن طوسی، الغیبه، ص۲۷۸، درباره دلالت واژه «حجتاللّه» و «خلیفةاللّه» در کلام اهل بیت(ع) بر الهی بودن امامت دینی و سیاسی، ر.ک: همین نوشتار، مقدمه، بررسی واژگان کلیدی الف) حجتاللّه، ب) خلیفةاللّه.
- ↑ ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمالالدین، ج۲، ص۵۱۱.
- ↑ ر.ک: محمد بن حسن طوسی، الغیبه، ص۲۸۶؛ احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، نشر مرتضی، ج۲، ص۴۶۷.
- ↑ ر.ک: احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، نشر مرتضی، ج۲، ص۴۹۴.
- ↑ ر.ک: محمد بن حسن طوسی، مصباح المتهجد، ص۴۰۷؛ سیدعلی بن موسی ابن طاووس، جمال الاسبوع، ص۵۰۲.
- ↑ ر.ک: احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، نشر مرتضی، ج۲، ص۴۹۳- ۴۹۴.
- ↑ ر.ک: محمد بن حسن طوسی، الغیبه، ص۲۸۸.
- ↑ ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج۲، ص۵۱۲. در این روایت که به شکل دعا از امام زمان(ع) نقل شده، بارها از ایشان به عنوان ولیّ امر الهی یاد شده است.
- ↑ ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج۱، ص۳۳۱؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ص۴۶۳. درباره دلالت واژه «خلیفة اللّه» در کلام اهل بیت بر الهی بودن امامت سیاسی و دینی، ر.ک: همین نوشتار، مقدمه، بررسی واژگان کلیدی، ب) خلیفةاللّه.
- ↑ این روایت، صحیح است (ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۰؛ محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۹۶).
- ↑ این سخن، بخشی از روایت صحیح قبلی است (ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۵؛ محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۹۹).
- ↑ این سخن، بخشی از روایت صحیح قبلی است (ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۳؛ محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۹۸).
- ↑ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص۲۶۴-۲۷۱.
- ↑ ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۵۳؛ ر.ک: محمد بن جریر طبری، دلائل الامامه، ص۴۰۳.
- ↑ ر.ک: محمد بن جریر طبری، دلائل الامامه، ص۳۹۹.
- ↑ ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۹۸؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الارشاد، ج۲، ص۳۱۱.
- ↑ ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج۲، ص۴۷۷- ۴۷۸؛ قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۳، ص۱۱۰۵-۱۱۰۷.
- ↑ احمد بن اسحاق بن عبداللّه بن سعد اشعری، از اصحاب امام جواد، امام هادی و امام عسکری(ع) است که توثیق شده است (ر.ک: محمد بن عمر کشّی، اختیار معرفة الرجال، ص۵۵۷؛ محمد بن حسن طوسی، رجال الطوسی، ص۳۹۷؛ همو، الفهرست، ص۶۳).
- ↑ این روایت، صحیح است (ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمالالدین، ج۲، ص۳۸۴).
- ↑ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص۲۷۱.
- ↑ «لَا تَجْتَمِعُ الْإِمَامَةُ فِي أَخَوَيْنِ بَعْدَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ». این روایت، صحیح است (ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۸۶؛ ر.ک: علی بن حسین ابن بابویه، الامامه و التبصره من الحیره، ص۵۸).
- ↑ ر.ک: محمد بن علی بن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۳۸۳.
- ↑ ر.ک: محمد بن علی بن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۴۱۳.
- ↑ ر.ک: قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۴۱۲؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج۲، ص۳۹۴.
- ↑ این روایت، صحیح است (ر.ک: محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الارشاد، ج۲، ص۳۲۷-۳۲۱(.
- ↑ علی بن جعفر عموی امام جواد و از اصحاب امام صادق، امام کاظم، امام رضا و امام جواد(ع) است که به گفته محمد بن حسن طوسی، جلیلالقدر و ثقه میباشد (ر.ک: محمد بن حسن طوسی، الفهرست، ص۲۶۵).
- ↑ این روایت، موثّق است. ظاهراً منظور از «الحسینبنموسیالخشاب» در سند حدیث، الحسن بن موسی الخشاب» باشد! (ر.ک: علی بن جعفر، مسائل علی بن جعفر، ص۳۲۵-۳۲۴؛ محمد بن عمر کشّی، اختیار معرفة الرجال، ص۴۲۹).
- ↑ ر.ک: محمدین یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۲۳؛ ر.ک: فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ص۳۴۵؛ علی بن جعفر، مسائل علی بن جعفر، ص۳۲۲).
- ↑ ریانبنالصلتالاشعری از اصحاب امام رضا، امام جواد و امام هادی(ع) است که به گفته نجاشی، ثقه و صدوق میباشد (ر.ک: احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، ص۱۶۵).
- ↑ ر.ک: محمد بن جریر طبری، دلائل الامامه، ص۳۸۹.
- ↑ قاسم بن عبدالرحمان در منابع رجالی توصیف نشده است.
- ↑ ر.ک: علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج۲، ص۳۶۳.
- ↑ ابواسحاق بن عبداللّه العلوی العریضی در منابع رجالی توصیف نشده است.
- ↑ ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التهذیب فی الاحکام، ج۴، ص۳۰۶.
- ↑ این شخص در کتابهای رجالی توصیف نشده است.
- ↑ ر.ک: قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۳۹۶؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج۲، ص۳۹۲.
- ↑ ابو هاشم از اصحاب امام رضا، امام جواد، امام هادی و امام عسکری(ع) است که دارای منزلت عظیم و ثقه بوده است (ر.ک: احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، ص۱۵۶).
- ↑ ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۱۲؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج۲، ص۴۲۲؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ص۳۷۵.
- ↑ احمد بن میمون خراسانی در منابع رجالی توصیف نشده است.
- ↑ ر.ک: حسینبنحمدان الخصیبی، الهدایة الکبری، ص۳۳۷.
- ↑ کامل بن ابراهیم مدنی در منابع رجالی توصیف نشده است.
- ↑ ر.ک: حسین بن حمدان الخصیبی، الهدایة الکبری، ص۳۵۹.
- ↑ محمد بن عبدالجبار قمی از اصحاب امام جواد، امام هادی و امام عسکری(ع) است که توثیق شده است (ر.ک: محمد بن حسن طوسی، رجال الطوسی، ص۳۹۱ و ۴۰۱).
- ↑ ر.ک: محمد بن حسن حرّ عاملی، اثبات الهداه بالنصوص و المعجزات، ج۵، ص۱۹۶.
- ↑ ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمالالدین، ج۲، ص۴۲۶.
- ↑ عبداللّه بن جعفر حمیری از اصحاب امام هادی و امام عسکری(ع) است که به گفته نجاشی: شیخ القمیین و وجههم میباشد (ر.ک: احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، ص۲۲۰.
- ↑ این روایت، صحیح است (ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۳۰؛ محمد بن حسن طوسی، الغیبه، ص۳۶۰).
- ↑ محمد بن عبدالعزیز بلخی نیز در کتابهای رجالی توصیف نشده است.
- ↑ ر.ک: علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج۲، ص۴۲۲؛ قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۴۴۷.
- ↑ ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج۲، ص۵۰۷؛ محمد بن حسن طوسی، الغیبه، ص۳۲۴.
- ↑ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص۲۷۳-۲۸۰.
- ↑ ﴿وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ...﴾ «و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید، پس اگر در آنان کاردانی یافتید، داراییهایشان را به آنان بازگردانید» سوره نساء، آیه ۶.
- ↑ ر.ک: أحمد کاتب، تطوّر الفکر السیاسی، ص۱۰۳-۱۰۲.
- ↑ ر.ک: حسن بن موسی نوبختی، فِرَق الشیعه، ص۸۸.
- ↑ ر.ک: محمد بن جریر طبری، دلائل الامامه، ص۳۸۸.
- ↑ ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۸۳.
- ↑ در این نقلها روایات صحیح نیز وجود دارد (ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۲۰-۳۲۳).
- ↑ سید مرتضی، الفصول المختاره، ص۳۱۶.
- ↑ ﴿... قَالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كَانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا * قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا﴾ «(مریم) به او اشارت کرد؛ گفتند: چگونه با کودکی که در گاهواره است سخن بگوییم؟ *(نوزاد) گفت: بیگمان من بنده خداوندم، به من کتاب (آسمانی) داده و مرا پیامبر کرده است!» سوره مریم، آیه ۲۹-۳۰.
- ↑ ﴿...آتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا﴾ «ای یحیی، کتاب (آسمانی) را با توانمندی بگیر! و ما به او در کودکی (نیروی) داوری دادیم؛» سوره مریم، آیه ۱۲؛ البته از نظر علامه طباطبایی، واژه «حکم» در این آیه شریفه به معنای «نبوت» نیست؛ بلکه به معنای «علم به معارف حقه الهی و کشف حقایقی که در پرده غیب است و از نظر عادی پنهان است»، تفسیر شده است (ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی همدانی، ج۱۴، ص۲۳). اگر «حکم» به این معنی هم باشد، باز هم شبهه مطرحشده نقض میشود؛ زیرا علم به معارف غیبی نیز برای کودک نابالغ امری است که از نظر آنها قابل پذیرش نمیباشد. البته برخی بزرگان اهلسنت، مانند فخر رازی، منظور از «حکم» در این آیه شریفه را «نبوت» دانستهاند (ر.ک: فخر رازی، تفسیر مفاتیح الغیب، ج۲۱، ص۵۱۶-۵۱۷).
- ↑ این روایت، صحیح است: «مَا يَضُرُّهُ مِنْ ذَلِكَ فَقَدْ قَامَ عِيسَى(ع) بِالْحُجَّةِ وَ هُوَ ابن ثَلَاثِ سِنِينَ» (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۲۱).
- ↑ ر.ک: همین فصل، ذیل عنوان: «گزینش الهی ائمه معصوم(ع) برای امامت».
- ↑ ر.ک: مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، ص۵۴۲- ۵۵۵.
- ↑ ر.ک: محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۵۰، ص۱۰۰.
- ↑ ر.ک: محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الارشاد، ج۲، ص۲۸۱.
- ↑ ر.ک: مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، ص۵۳۴- ۵۳۵.
- ↑ ر.ک: علی اصغر رضوانی، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص۲۴۰- ۲۴۲.
- ↑ ر.ک: سید مرتضی، الفصول المختاره، ص۱۴۹- ۱۵۱.
- ↑ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص۲۸۰.
- ↑ ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۲۷؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الارشاد فی معرفة الحجج علی العباد، ج۲، ص۳۱۸- ۳۱۹؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج۲، ص۴۰۶.
- ↑ ر.ک: احمد کاتب، تطور الفکر السیاسی، ص۱۰۶-۱۰۷.
- ↑ اسحاق بن محمد بن احمد نخعی که در سند این روایت موجود است، در کتابهای رجالی، ضعیف شمرده شده است (ر.ک: احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، ص۷۳؛ محمد بن حسن طوسی، رجال الطوسی، ص۳۸۴؛ محمد بن عمر کشی، اختیار معرفة الرجال، ص۳۲۲).
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۲۷.
- ↑ امام صادق(ع) فرمود: «علم خداوند به گونهای است که جهل در آن راه ندارد» (ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، التوحید، ص۱۴۶)؛ این امام همام میفرماید: «برای خداوند در هیچ چیزی بداء حاصل نمیشود، مگر اینکه قبلاً میدانسته است. قطعاً برای خدا از روی جهل، بداء رخ نمیدهد» (ر.ک: محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۲، ص۲۱۸): از آن حضرت نقل شده است: «هر که بر این عقیده باشد که برای خداوند درباره چیزی بداء حاصل میشود که دیروز نمیدانسته است، از چنین کسی دوری کنید و بیزار باشید» (ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج۱، ص۷۰). برای مطالعه بیشتر، ر.ک: محمدرضا عطایی، «بداء در قرآن و حدیث»، مشکوه، بهار ۱۳۸۳، ش۸۲ ص۶۱- ۶۵.
- ↑ ر.ک: محمد صالح بن احمد مازندرانی، شرح الکافی - الأصول و الروضة، ج۶، ص۲۲۲.
- ↑ بعضی از این روایات، صحیح یا معتبرند (ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۲۵-۵۲۸؛ ر.ک: محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۳۶، ص۱۹۲- ۴۱۴).
- ↑ ر.ک: محمدحسین الصغیر، الفکر الأمامی من النص حتی المرجعیه، ص۱۵۹.
- ↑ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص۲۸۵.
- ↑ ر.ک: احمد کاتب، تطور الفکر السیاسی، ص۱۲۹-۱۲۷.
- ↑ ر.ک: احمد کاتب، تطور الفکر السیاسی، ص۲۰۸.
- ↑ لما توفی أبو محمد الحسن بن علی بن محمد افترق أصحابه بعده علی ما حکاه أبو محمد الحسن بن موسی النوبختی رضی اللّه عنه أربع عشرة فرقة فقال الجمهور منهم بإمامه ابند القائم المنتظر و أثبتوا ولادته (سید مرتضی، الفصول المختاره، ص۳۱۸).
- ↑ هم جمهور الشیعه یزعمون... ان الحسن بن علی نص علی امامه ابنه محمد بن الحسن بن علی و هو الغائب المنتظر (ابو الحسن اشعری، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ص۱۷- ۱۸).
- ↑ برای مطالعه بیشتر، ر.ک: سید سامی بدری، شبهات و ردود، ص۳۹۱- ۴۰۸.
- ↑ ر.ک: سید سامی بدری، شبهات و ردود، ص۴۰۹- ۴۱۲.
- ↑ برای مطالعه بیشتر، ر.ک: سیدثامر هاشم العمیدی، در انتظار ققنوس، ترجمه و تحقیق مهدی علیزاده، ص۱۷۰-۱۳۸؛ علی اصغر رضوانی، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص۱۷۹- ۱۹۶؛ مهدی اکبرنژاد، «ولادت امام مهدی در دیدگاه شیعه و اهلسنت»، مشکوة، تابستان ۸۴ ش۸۷ ص۶۲- ۷۵).
- ↑ در منتخب الاثر، ۱۴۶ حدیث مبنی بر اینکه حضرت مهدی(ع) فرزند امام عسکری(ع) است، ذکر شده است (ر.ک: لطف اللّه صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص۲۲۶- ۲۳۰).
- ↑ بعضی از این روایات، صحیح یا معتبرند (ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج۲، ص۴۰۶- ۴۰۷).
- ↑ بعضی از این روایات، صحیح یا معتبرند (ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۲۹- ۳۳۲؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج۲، ص۴۲۷- ۴۳۴).
- ↑ ر.ک: محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الارشاد، ج۲، ص۳۵۵- ۳۶۷.
- ↑ در کتاب در انتظار ققنوس، به اسامی برخی علمای اهلسنت که از ولادت آن حضرت سخن گفتهاند، با ذکر منبع تصریح شده است (ر.ک: سیدثامر هاشم العمیدی، در انتظار ققنوس، ص۱۶۲- ۱۶۶).
- ↑ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص۲۸۷.
- ↑ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص۲۹۱.