محدثان و آموزه نصب الهی امام از دوران غیبت تا پایان قرن پنجم
محدثان و آموزه نصب الهی امام معصوم، از دوران غیبت تا پایان قرن پنجم
برخلاف تأکیدهای پیامبر خاتم(ص)، حاکمان نخستین جامعه اسلامی، اصرار عجیبی بر منع نوشتن و نگهداری احادیث داشتند[۱]. هرچند این امر، آثار خسارت باری بر جامعه حدیثی و مسلمانان به جا نهاد، تأکید و اهتمام فراوان خاندان مطهر پیامبر نسبت به حفظ و کتابت حدیث، احادیث شیعه را تا حدود زیادی در امان داشت و پیشینه کهنی را برای تاریخ حدیث شیعه به ارمغان آورد.
اهل بیت(ع) نه تنها بر این موضوع تأکید داشتند، خود نیز برخی متونِ حدیثی را نوشتند[۲]. در منابع روایی از اثری معروف به صحیفه امام علی(ع) سخن گفته شده است که حاصل ملاقاتهای خصوصی رسول اکرم(ص) با امیر مؤمنان(ع) میباشد. مطابق روایات، این کتاب را پیامبر خاتم(ص) املا فرمود و امام علی(ع) نوشت. این کتاب در میان اهل بیت(ع)، یکی پس از دیگری، دستبهدست گشته، از منابع علم ایشان بوده است[۳]. یکی دیگر از آثاری که به دست امیرمؤمنان(ع) نوشته شده است و اهل بیت(ع) در بیان معارف به آن استناد میکردند، مصحف فاطمه(س) است[۴]. دیگر امامان معصوم نیز بر نوشتن متون حدیثی تأکید[۵] نموده، خود و اصحابشان نیز به انجام آن اقدام کردهاند[۶] که از جمله آنها مجموعهای میباشد که به دست اصحاب نگاشته شده است. این مجموعه، به اصول اربعمأه مشهور است[۷] و بسیاری از روایات آن، در منابع حدیثی بعدی موجود میباشد.
درباره آثار به جای مانده از محدثان قرون سوم و چهارم، گفتنی است که چون ایشان بر نقش بنیادین خویش در گردآوری احادیث آگاه بودند، تلاش فراوانی کردند تا در حد امکان در نقل و ثبت اخبار دقت کرده، از نقل احادیث ضعیف و غیر قابل قبول دوری نمایند[۸]؛ چنان که برخی از آنان نیز به این مطلب تصریح کرده، از اعتقاد خود نسبت به احادیثی که در کتابشان گردآوری کردهاند، سخن گفتهاند[۹]. دقت ایشان در نقل اخبار به گونهای بود که حتی برخی از محدثان را که به نقل اخبار ضعیف متهم بودند، از شهر قم اخراج کردند[۱۰]. نکته دیگر اینکه ایشان گاهی مجموعه روایات را در ابواب مختلفی دستهبندی نموده، و محتوای هر دسته را با عنوانی معرفی کردهاند. این همه، شواهدی بر این مطلباند که نویسندگان این مجموعهها، به احادیث ثبتشده در کتابهای خود و یا عناوینی که خود برای اخبار دستهبندی شده قرار دادهاند، باور داشتهاند[۱۱].
آموزه نصب الهی امام معصوم از نظر محدثان
محدثان شیعی، به استثنای شیخ صدوق، در تبیین عقلی و نقلی این آموزه تلاش چندانی نکردهاند و تنها، روایات ناظر به این بحث را نقل و دستهبندی کرده، گاهی اندک توضیحی نیز دادهاند؛ ولی شیخ صدوق، افزون بر ذکر این آموزه، آن را مستدل کرده است. از این رو، سخنان شیخ صدوق را جداگانه، ذیل عنوانی مستقل و پس از ذکر نظرات، محدثان دیگر بیان خواهیم کرد[۱۲].
احمد بن خالد برقی، کلینی، ابن بابویه، نعمانی و علی بن خزاز
از جمله باسابقهترین منابع حدیثی شیعه که در دوران غیبت صغرا نوشته شده و به دست ما رسیده است، کتاب المحاسن نوشته احمد بن محمد بن خالد برقی (م ۲۷۴ یا ۲۸۰ق) است. وی در این کتاب، روایاتی را ذیل عناوین “عِقاب کسی که درباره امیرمؤمنان(ع) تردید کند یا منکر حق اهل بیت(ع)، باشد و یا کسی که امام خود را نشناسد یا عقاب کسی که به امامت ائمه جور معتقد است”[۱۳]، نقل کرده که تعدادی از آنها به صراحت از نصب الهی ائمه سخن گفتهاند. برخی از این اخبار، به الهی بودن امامت امیر مؤمنان(ع) اختصاص دارد. محتوای این روایات چنین است که عبادات کسی که به امامت امام منصوب از سوی خداوند معتقد نیست، برایش فایدهای نخواهد داشت[۱۴]. این مجموعه روایات، هم از الهی بودن امر امامت سخن میگویند و هم آن را به اهل بیت(ع)، به خصوص امیرمؤمنان(ع) اختصاص میدهند.
از محدثان نامدار شیعه در قرن سوم و چهارم هجری، مرحوم کلینی (۳۲۹ق) است که کتاب وی (الکافی) از مهمترین منابع حدیثی شیعه میباشد. مرحوم کلینی در مقدمه کتاب شریف کافی، از الهی بودن امامت اهل بیت(ع) سخن گفته است. وی مینویسد: “خداوند متعال، در پی درگذشت هر یک از این امامان، امام و رهبر دیگری که حجت خدا و دعوتکننده به سوی اوست را جایگزین ساخت”[۱۵].
این محدث بزرگ شیعی، مطالبی در امامت و رهبری ائمه معصوم(ع) نوشته است. از نظر وی، خداوند، این خاندان پاک را برای سرپرستی خلق گماشته است[۱۶]. سخن گفتن از سرپرستی خلق توسط ائمه، بیانگر پذیرش امامت و رهبری سیاسی ایشان است.
ایشان در این کتاب، چهار روایت را ذیل باب ان الامامة عهد من الله عز وجل معهود من واحد إلی واحد ذکر کرده، این دستهبندی نشان میدهد که مرحوم کلینی، تعیین امام را کاری مربوط به خداوند دانسته، آن را مختص ائمه معصوم(ع) خوانده است. این دیدگاه مرحوم کلینی، از عنوانبندیهای دیگرش نیز قابل درک است. وی چهار روایت دیگر نیز در باب إن الأئمة لم یفعلوا شیئا و لا یفعلون إلا بعهد من الله... گرد آورده است که نشان میدهد اهل بیت(ع) در اعمال خود، دستوری خاص از سوی باریتعالی دارند. در کتاب شریف کافی روایاتی هم ذیل عنوان نص الله عز وجل و رسوله علی الأئمة واحدا فواحدا... ذکر شده است. این اخبار بیانگر این است که امامان معصوم، کسانی هستند که خداوند متعال به نام و امامت آنها تصریح کرده است. مرحوم کلینی اخباری را هم در بابهای تفویض الی رسول الله(ص) و الی الائمة(ع) فی امر الدین، ان الائمة(ع) خزنه علمه ذکر کرده است. احادیث موجود ذیل این عنوان بدین معنا هستند که خداوند، امر دین خود را به خاتم الانبیاء(ص) و ائمه هدی واگذار کرده تا مردم نسبت به اطاعت ایشان امتحان کردند. این عنوانبندی، بیانگر اعتقاد مرحوم کلینی به الهی بودن منصب امامت و مرجعیت دینی امامان معصوم میباشد.
محدث برجسته دیگری که در همان دوران میزیست، علی بن حسین بن بابویه قمی (۳۲۹ق) بوده است. وی در کتاب "الامامه و التبصرة من الحیره" با ذکر نصوص متعدد، در پی اثبات انحصار امامت در ائمه دوازدهگانه و ابطال امامت دیگر مدعیان است. وی عنوان بخشی از روایات را چنین قرار داده که “امامت، عهدی الهی است”[۱۷]. عنوان یادشده، عقیده این محدث شیعی را به الهی بودن امر امامت بیان میکند. او بخش دیگری از روایات را ذیل عنوان “خداوند، امامت را به اهل بیت پیامبر اختصاص داده است”[۱۸] دستهبندی کرده، تحت این نام، مصادیق این منصب را مطرح نموده، و ائمه از اهل بیت(ع) را امامان منتخب خداوند میخواند. بر اساس حدیثی که وی نقل کرده، کسانی که علاوه بر ائمه هدایتگر، به امامت افرادی معتقدند که امامتشان از جانب خداوند نیست، در حکم مشرک به خدا میباشند[۱۹].
از محدثان دیگر شیعی قرن چهارم (نیمه اول قرن چهار قمری) محمد بن ابراهیم نعمانی است. وی صاحب کتاب الغیبه است که احادیث فراوانی را درباره امامت، به خصوص “مهدویت” در آن جمع کرده است. اخبار موجود در این منبع نیز، دیدگاه وی را درباره الهی بودن جایگاه امامت به روشنی نشان میدهد. نعمانی عنوان یکی از ابواب کتاب خود را “امامت و وصایت، اموری از جانب خدا و به اختیار اوست”، نامیده و هفت روایت را در این باب ذکر کرده است[۲۰]. بر اساس باب دیگری از این کتاب که مؤلف، چهل روایت را ذیل آن قرار داده است، امامت ائمه دوازدهگانه به انتخاب و گزینش الهی میباشد[۲۱]. این عناوین، دیدگاه مرحوم نعمانی را در پذیرش الهی بودن امر امامت و گزینش الهی ائمه هدی به روشنی نشان میدهد. افزون اینکه نعمانی در مقدمه این کتاب، از نظر خود و شیعیان، امام را حجت خدا، ولی امر و برگزیده الهی دانسته است[۲۲]. محدث مشهور دیگر قرن چهارم، علی بن محمد بن علی خزاز قمی (نیمه دوم قرن چهار)، نویسنده کتاب کفایه الأثر فی النص علی الأئمه الاثنی عشر میباشد. این محدث بزرگوار، افزون بر ذکر احادیثی که به روشنی بر امامت الهی ائمه معصومین دلالت دارند، خود نیز از این امر سخن گفته است. وی هنگامی که میخواها. امامان را توصیف نماید، از آنها با این کلمات یاد میکند: الأئمه الراشدین... الأبرار الطیبین، الأتقیاء الطاهرین، خلفاء الله فی بلاده و حججه علی عباده[۲۳]. وی در ادامه گفته است: “خداوند متعال، امامان معصوم را چراغهای هدایت و الگوی انسانها، مخازن علم خود و ستونهای دین قرار داده، و آنها را از هر گونه آلودگی پاک کرده است”[۲۴].
در این کتاب، روایاتی نیز بر امامت الهی اهل بیت رسول خدا(ص) تصریح دارند. در یکی از این اخبار از نبی اکرم(ص) نقل شده است که فرمود: خداوند متعال توجهی به زمین کرد، مرا انتخاب نمود و پیغمبر قرار داد. سپس عنایت دیگری کرد، علی را انتخاب [نمود] و او را امام قرار داد. سپس به من دستور داد که او را برادر، دوست، وصی، خلیفه و وزیر خود سازم. علی از من است و من از علی. او داماد و پدر دو نوهام (حسن و حسین) است. خداوند مرا همراه آنها بر بندگان خود حجت ساخته، از فرزندان حسین، امامانی نصب کرده که به امر من سفارش میکنند[۲۵].
هرچند این محدث شیعی در پی این بوده تا اثبات کند ائمه هدی، امامانی منصوص از سوی خدا و رسولش هستند، روایاتی نیز نقل کرده که نشان میدهد اساساً منصب امامت، مقامی است که انسانها حق دخالت در آن را ندارند و این امر، به باریتعالی مربوط است. مثلاً ابن خزاز قمی خبری را نقل کرده که در آن، حضرت زهرا(س) دخالت مردم را در انتخاب امام نفی کرده است: آنها کسی را مقدم کردند که خداوند، او را عقب انداخته بود و کسی را عقب انداختند که خداوند او را مقدم کرده بود... و سخن حق تعالی را نشنیدند که فرمود: “پروردگار تو هرچه بخواهد، میآفریند و هرچه بخواهد، بر میگزیند، آنان اختیاری ندارند”[۲۶]؛ بلکه شنیدند؛ ولی چنان شدند که باریتعالی فرمود: “چراکه چشمهای ظاهر، نابینا نمیشود، بلکه دلهایی که در سینههاست، کور میشود... ”[۲۷].[۲۸].[۲۹]
شیخ صدوق
ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی، معروف به شیخ صدوق، از مشهورترین دانشمندان و محدثان تاریخ شیعه است. هرچند ممکن است از نظر تاریخی، این شخصیت بزرگوار بر بعضی از محدثان مذکور قبلی مقدم باشد، اما به دلیل آثار متعددی که درباره امامت از خود بر جای گذاشته و به تفصیل، درباره امامت و جایگاه آن سخن گفته است، جداگانه بررسی میگردد.
وی در معارف مختلف مانند کلام، فقه و حدیث دارای آثار است. هر چند بیشتر تألیفات شیخ صدوق در طول تاریخ از بین رفته است؛ اما تا سیصد اثر را به وی نسبت دادهاند[۳۰]. آثار فراوان او به دلیل تسلطش بر علوم مختلف است که با سفرهای متعدد و بهرهمندی از اساتید مختلف به دست آورده بود. وی در میان دانشمندان امامیه شخصیت ممتازی دارد و بارها از سوی شرح حال نویسان ستایش شده است. مرحوم نجاشی، او را شیخ، استاد خود و بزرگ شیعه در خراسان دانسته است[۳۱]. شیخ طوسی در توصیف ایشان میگوید: “جلیلالقدر... بزرگ، حافظ احادیث، آگاه از رجال و حدیثشناس بود. در میان قمیها مانند او در حفظ و زیادی دانش دیده نشده است”[۳۲]. وی پس از عمری خدمت به مکتب اهل بیت(ع) در سال ۳۸۱ هجری قمری در شهر ری درگذشت[۳۳].[۳۴]
الهی بودن امامت از نظر شیخ صدوق
این عالم بزرگ شیعی با عبارات مختلف، از منزلت الهی امام سخن گفته است. او معتقد است: منصب امامت و نبوت از این جهت با هم مشترکاند و خدا همانطور که فردی را برای پیامبری منصوب کرده، شخص برگزیده خود را در امامت نصب نموده، تمام فضایل نبی را (غیر از نبوت) به او بخشیده است[۳۵].
وی امامان معصوم را همان “اولوالامر” دانسته که خداوند به اطاعتشان دستور داده است[۳۶]. شیخ صدوق، حضرت حجت(ع) را خلیفه کنونی خداوند در زمین دانسته و معتقد است آن حضرت، همان کسی است که خاتم الانبیاء(ص) به دستور الهی از نام و نسبش خبر داده و با حاکمیت ایشان، شرق و غرب عالم، فتح گردیده، دین اسلام بر همه ادیان غالب و زمین پر از عدل و داد خواهد شد[۳۷].
از نظر او، محدوده اطاعت از امام الهی نیز همانند اطاعت از نبی است و مردم موظفاند در تمامی اموری که از پیامبر اطاعت میکنند، از امامان معصوم نیز اطاعت نمایند[۳۸]. این کلمات، اعتقاد شیخ صدوق را مبنی بر مرجعیت دینی و رهبری سیاسی امامان معصوم(ع) نشان میدهد.
شیخ صدوق معتقد است که لازمه انکار امام، انکار نبی است که آن هم به معنای انکار اصل توحید میباشد؛ لذا خداوند، تنها عمل کسی را میپذیرد که به همه انبیا (به طور اجمالی) و به نبوت نبی اعظم(ص) و امامت ائمه معصوم (به نحو تفصیلی) با دانستن نام و خصوصیاتشان اقرار داشته باشد[۳۹]. در همین راستا وی معتقد است که هر باوری درباره انبیا داشته باشیم، درباره ائمه نیز جاری است[۴۰]. این سخنان، انتساب امامت الهی را در باور او تأیید میکند. این محدث مشهور، مصداق ائمه عالیقدر را نیز بیان نموده، با ذکر نام، آنها را حجتهای الهی و امامان دوازدهگانه پس از خاتم الانبیاء(ص) دانسته است[۴۱].
مرحوم صدوق در آثار متعدد خویش، بارها از ویژگیهای انحصاری اهل بیت(ع) سخن گفته است. وی به جایگاه عظیم و نقش تکوینی ائمه معصوم(ع) تصریح کرده، با استناد به روایات، ایشان را واسطه الهی در افتتاح و اختتام امور و سبب امنیت اهل زمین خوانده است[۴۲]. در نظر او، اساساً عالَم به یُمن وجود آنها (ائمه(ع)) خلق شده است و اگر این خاندان مکرم نبودند، آسمان و زمین، بهشت و جهنم و هیچ مخلوقی آفریده نمیشد[۴۳]. گفتنی است: محدثان پیشین نیز کم و بیش چنین روایاتی را نقل کردهاند؛ ولی مرحوم صدوق بهصراحت از این باور خود سخن گفته است. از چنین سخنانی میتوان دریافت که در نگاه این محدث شیعی، جایگاه اهل بیت(ع) والاتر از آن است که خداوند آنها را تنها به عنوان امام برگزیده باشد؛ بلکه باریتعالی آنها را محور عالم و موجب جریان نظام خلقت قرار داده است[۴۴].
ادله شیخ صدوق بر نصب الهی امام
این عالم برجسته امامیه با استناد به آیه شریفه ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً...﴾[۴۵].[۴۶]، شش دلیل بر الهی بودن أمر أمامت بیان کرده است. هرچند ایشان این ادله را در الهی بودن امر خلافت ذکر میکند؛ اما چنانکه خواهد آمد در باور ایشان، در این آیه شریفه، منظور از خلافت، امامت هم هست. پس میتوان اینها را استدلالی بر الهی بودن امامت دانست. استدلال دیگر وی در این موضوع، به آیه شریفه ابتلاء است که در پایان ادله خواهد آمد[۴۷].
حکمت فراگیر الهی
حقتعالی در آیه شریفه فوق بحث گزینش خلیفه خود را پیش از بحث خلقت مطرح میکند. این امر نشان میدهد حکمت انتخاب خلیفه مقدم بر حکمت خلق کردن میباشد. شیخ، در توضیح حکمت گزینش خلیفه میگوید: آفرینش، هرگز بدون خلیفه الهی نبوده و نمیتواند باشد. وجود “خلیفة اللّه”، لازمه حکمت خداست؛ زیرا اگر خداوند برای اقامه حدود و ارشاد مفسدان، خلیفه و جانشینی منصوب نکند، مردم را در معرض فساد و تباهی قرار داده، این امر، بر خلاف حکمت باریتعالی است[۴۸].
آنچه مرحوم صدوق در توضیح حکمت باریتعالی در بالا اهمیت گزینش خلیفه گفته است را میتوان بدین بیان تقریر کرد: ۔اگر خداوند برای اقامه حدود و ارشاد مفسدان، خلیفه و جانشینی منصوب نکند، مردم را در معرض فساد و تباهی قرار داده است؛ ۔ اگر خداوند، همیشه یا گاهی مردم را در معرض فساد و تباهی قرار دهد، حکیم نیست و یا حکمت او همیشگی و فراگیر نیست؛ ولی حکمت خداوند همیشگی و فراگیر است. پس واجب است خداوند همیشه خلیفه و جانشینی منصوب کند. از اینرو، در هر زمانی خلیفه الهی وجود دارد مرحوم صدوق در توضیح فراگیر بودن حکمت الهی، به عمومیت داشتن اطاعت از خداوند استناد کرده است. به عبارت دیگر، اگر اطاعت از خدا امری همیشگی و فراگیر است، بیان راه شناخت فرامین الهی و هدایت نیز امری همیشگی خواهد بود که نشاندهنده حکمت فراگیر خداست؛ یعنی اگر حکمت خداوند، همیشگی نباشد و با اینکه اطاعت از او بر همگان واجب است، باریتعالی کسی را منصوب نسازد تا همگان برای شناخت مسیر هدایت و فرامین خود به او مراجعه کنند، نقض غرض خواهد شد و اطاعت از وی ممکن نخواهد بود[۴۹].
نقض غرض از گزینش خلیفه با انتخاب مردمی آن
شیخ صدوق با استناد به آیه مذکور معتقد است که خداوند با انتخاب حضرت آدم(ع) به عنوان خلیفه خود، در پی روشن شدن باطن و نفاق و یا اخلاص بندگان خود بوده است که در نهایت نیز نفاقِ شیطان و اخلاصِ ملائکه نمایان گشت؛ در حالیکه اگر کار تعیین امام و خلیفه به مردم واگذار گردد، چنین مقصودی به دست نمیآید؛ زیرا منافقان کسی را بر میگزینند که موافق طبع خودشان باشد و اطاعت از وی، دیگر نشاندهنده اخلاص و ایمان آنها نخواهد بود[۵۰].
این برهان را نیز میتوان به گونهای روشنتر تقریر نمود: از اهداف انتخاب خلیفه، روشن شدن نفاق و اخلاص بندگان است. چنانکه خداوند با گزینش حضرت آدم(ع) به عنوان جانشین، نفاق شیطان و اخلاص فرشتگان را نمایان ساخت.
اگر کار گزینش خلیفه به مردم واگذار گردد، هدف ذکر شده به دست نمیآید؛ زیرا مردم کسی را به عنوان حاکم و خلیفه بر میگزینند که مطابق میلشان عمل کند و چهبسا دستورش بر خلاف مصلحت و در جهت گمراهی دیگران باشد. از اینرو، اطاعت از منتخب مردم، بیانگر ایمان و اخلاص پیروانش نخواهد بود؛ اما اگر کار گزینش خلیفه بهدست خداوند باشد، هدف ذکر شده بهدست میآید. پس کار گزینش خلیفه، تنها بهدست خداست[۵۱].
شهادت همه فرشتگان به مخالفت با انتخاب مردمی خلیفه
آیه فوق به صراحت از نصب الهی خلیفهسخن گفته و فرشتگان الهی را هم شاهد و گواه بر این امر دانسته است. با توجه به این آیه کریمه، کسی که گزینش خلیفه را به اختیار مردم میداند، از عذاب الهی نجات نخواهد یافت؛ زیرا همه فرشتگان بر خلاف او شهادت میدهند و کسی هم که تعیین خلیفه را به نص الهی میداند، عذاب نمیگردد؛ زیرا همه فرشتگان به سود او گواهی میدهند و طبق این آیه شریفه، ملائکه شاهد بودهاند که انتخاب خلیفه با خداست[۵۲].
بیان روشنتر این استدلال چنین است: بر اساس آیه شریفه: ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً...﴾[۵۳]: ۱. خداوند، کار انتخاب خلیفه را به اختیار خود دانسته است؛ ۲. خداوند، همه فرشتگان را بر انتخاب خود شاهد گرفته است.
توضیح اینکه طبق آیه ذکر شده، خداوند به همه فرشتگانش خبر داد که خلیفهای در زمین انتخاب خواهد کرد. شیخ صدوق معتقد است که این خبر دادن به معنای گواه گرفتن آنهاست؛ زیرا علم داشتن، اساس گواهی دادن است و فرشتگان نیز از انتخاب الهی خلیفه آگاه بودهاند. حال اگر کسی بر خلاف آیه ذکر شده، کار گزینش خلیفه را بهدست مردم بداند، همه فرشتگان الهی در مخالفت با او شهادت خواهند داد؛ زیرا آنها از انتخاب الهی خلیفه آگاه بودهاند و بر الهی بودن این منصب شهادت میدهند. قطعاً وجود گواهی با این عظمت، اثر بزرگی دارد و از اینرو، چنین فردی از عذاب الهی نجات نخواهد یافت.
مطابق آیه ذکر شده، اگر کسی کار گزینش خلیفه را مربوط به خداوند بداند، همه فرشتگان به سود او گواهی خواهند داد؛ زیرا آنها از انتخاب الهی خلیفه آگاه بودهاند. بنابراین، بر درستی اعتقاد وی شهادت میدهند و البته فردی با چنین پشتوانه عظیمی که همه فرشتگان به نفعش شهادت دهند، در عذاب الهی واقع نخواهد شد.
پس اعتقاد به خلافت مردمی، باطل بوده و فردِ معتقد به آن، عذاب خواهد شد. گفتنی است تتمّه این استدلال چندان روشن نیست. به نظر میرسد صرف اعتقاد به خلافت انتصابی، برای بهشتی شدن کافی نباشد و همینطور جهنمی شدن کسی که معتقد به خلافت مردمی است، ادعایی است که باید بررسی شود. بهعلاوه اصل استدلال هم قوّت چندانی ندارد. محور استدلال شیخ صدوق این است که فرشتگان، شاهد بر نصب الهی خلیفه بودهاند و بر آن شهادت خواهند داد. در نقد استدلال شیخ صدوق میتوان گفت: گواهی فرشتگان به درستی یا نادرستی انتصاب الهی امام چیزی نمیافزاید؛ پس نمیتوان گواهی فرشتگان را سبب بهشتی شدن معتقدان به انتصاب الهی امام و جهنمی شدن باورمندان به انتخاب مردمی امام دانست[۵۴].
اولویت فرشتگان بر انسانها در انتخاب خلیفه
وجه دیگری که شیخ صدوق با استناد به همین آیه شریفه مطرح کرده، این است که فرشتگان الهی با آنکه مقام و فضیلت زیادی دارند که خداوند نیز بر آن تصریح کرده، و ایشان را در آیات مختلفی مدح نموده است[۵۵]، شایسته تعیین امام و خلیفه نبودند، پس چگونه انسان با این همه نقص و اشکالات بتواند امام و جانشین خداوند را برگزیند؟ بر اساس این آیه کریمه، فرشتگان وقتی از اراده الهی بر گزینش خلیفه مطلع شدند، گفتند: “آیا کسی را در آن قرار میدهی که فساد و خونریزی کند؟! ما تسبیح و حمد تو را به جا میآوریم و تو را تقدیس میکنیم”[۵۶].
فرشتگان با این پاسخ از باریتعالی خواستند که آنها را بهعنوان جانشین و خلیفه خود در زمین انتخاب کند. به عبارت دیگر، آنها میدانستند کار گزینش خلیفه، تنها به دست خداست؛ لذا درباره واگذاری آن به خود، سخنی نگفتند؛ ولی با این حال، خداوند از جهل ایشان خبر داد و در نهایت نیز حضرت آدم(ع) را برای خلافت و جانشینی خویش برگزید. باریتعالی در حالی در برابر ملائکه، خود، کارِ گزینش خلیفه را انجام داد و آنها را حتی برای تعیین مصداق خلیفه شایسته ندانست که در آیات متعددی آنها را مدح نموده، از عظمت مقامشان سخن گفته است: “... آنها (فرشتگان) بندگان شایسته اویند. هرگز در سخن بر او پیشی نمیگیرند و به فرمان او عمل میکنند”[۵۷]. “... فرشتگانی بر آن گمارده شده که خشن و سختگیرند و هرگز فرمان خدا را مخالفت نمیکنند و آنچه را از فرمان داده شدهاند، اجرا مینمایند”[۵۸].
فرشتگان الهی بندگانی مقرب و مطیع خداوند هستند؛ در حالیکه وقتی باریتعالی از انسان سخن میگوید بارها از نقص و عیب وی انتقاد کرده است”[۵۹]. سخن شیخ صدوق این است که وقتی خداوند، حق انتخاب خلیفه و جانشینش را به ملائکه که عباد مطیع و خالصش هستند، نمیدهد؛ چگونه چنین حق بزرگی را به انسان میبخشد؟ وی در ادامه مؤید دیگری نیز برای سخن خود ذکر کرده، میگوید: باریتعالی احکام کوچکتری مانند نماز و حج و... را به خود انسان واگذار نکرده؛ پس چگونه مسئله مهمتری چون امامت را که متضمن احکام دیگر است، به انتخاب او واگذار نماید؟[۶۰]“
استدلال فوق را در قالبی روشنتر، میتوان چنین بیان کرد: ۔ حق انتخاب خلیفه، یک کمال و امتیاز است؛ - با توجه به توصیفات قرآنی، فرشتگان، بندگان مخلص و مطیع خدا هستند و از این جهت، کمالات فراوانی نسبت به انسان دارند؛ - خداوند حق انتخاب خلیفه خود را به فرشتگان واگذار ننمود؛ ۔ اگر خداوند حق انتخاب خلیفه خود را به انسانها بخشیده باشد، ترجیح انسان بر فرشته خواهد شد که ترجیح مرجوح بر راجح بوده و از خداوند قبیح است.
افزون اینکه خداوند حتی احکامی جزئی که به مراتب از حق انتخاب خلیفه و جانشین خداوند کمتر است را به خود انسان واگذار نکرده است. بنابراین خداوند به طریق اُولی، حق انتخاب خلیفه را به انسان نداده است.
سخن شیخ صدوق در این استدلال، به کلیت خودش، بدین معناست که همه فرشتگان از همه انسانها برترند. این در حالی است که در همین آیه کریمه و آیات دیگر، خداوند از برتری و خلیفة اللّهی برخی انسانها بر فرشتگان خبر داده است[۶۱].
خطاب خداوند به خاتم الانبیاء در انتخاب خلیفه الهی
دلیل دیگر شیخ صدوق بر انتخاب الهی خلیفه این است که در این آیه شریفه خداوند متعال برای خبر دادن از انتخاب جانشین، خطاب را به رسول گرامی اسلام(ص) متوجه ساخت و فرمود: ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ﴾ و نفرمود: و اذ قال ربّهم. وی معتقد است: این خطاب نشان میدهد کار انتخاب خلیفه و جانشین الهی در امت اسلام و تا قیامت همچنان ادامه دارد و هیچگاه زمین از حجت خدا خالی نخواهد بود[۶۲]. به عبارت دیگر، اگر کار انتخاب خلیفه، امری پایان یافته و مربوط به گذشته بود، خداوند در خبر از آن میفرمود: و اذ قال ربّهم؛ یعنی پروردگار فرشتگان. پس گفتن “و اذ قال ربّک”، وجهی نداشت؛ اما اینکه خداوند به پیامبرش خطاب میکند که: “پروردگار تو به آنها فرمود: در زمین جانشینی خواهم گماشت”، بدین دلیل است که کار گزینش خلیفه در امت اسلام و تا قیامت ادامه خواهد داشت و فقط مسئلهای مربوط به گذشته و امری پایانیافته نیست.
گفتنی است اگر بر این باور باشیم که “خلیفه” در آیه ذکر شده، تنها “نبی” را شامل میگردد، دیگر استدلالهای شیخ صدوق در نصب الهی امام اعتباری نخواهد داشت؛ زیرا در آن صورت، آیه در پی خبر دادن از گزینش الهی نبی بوده، دیگر ارتباطی با گزینش امام نخواهد داشت. ایشان به این مطلب نیز پرداخته است و در پاسخ آن، از آیهای دیگر کمک میگیرد. او معتقد است که اگر مراد از خلیفه در آیه ذکرشده، صرفاً “نبی” باشد، با توجه به اینکه حضرت محمد(ص) خاتم الانبیاء بوده است، دیگر وجود خلیفه پس از ایشان صحیح نخواهد بود؛ در حالیکه خداوند متعال در قرآن کریم نسبت به خلافت و جانشینی مؤمنان در زمین وعده داده است: “خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، وعده میدهد که قطعاً آنان را خلیفه روی زمین خواهد کرد؛ همانگونه که به پیشینیان آنها خلافت روی زمین را بخشید و دین و آیینی را که برای آنان پسندیده، پابرجا و ریشهدار خواهد ساخت... ”[۶۳].
پس با توجه به بیان قرآن کریم، خلیفه میتواند فردی غیر از نبی باشد[۶۴].[۶۵]
استدلال به آیه شریفه ابتلاء[۶۶]
آیه شریفه به صراحت، امامت را از ظالمین نفی میکند. استدلال مرحوم صدوق به اجمال چنین است که بنابر این آیه، امام باید معصوم باشد و چون عصمت چیزی نیست که در ظاهر انسان نمایان باشد، شناختش تنها به دست خداست؛ لذا این خداست که باید وی را معرفی سازد[۶۷].[۶۸]
پاسخ به شبهه
برخی خواستهاند با نگاهی تاریخی، خاستگاه و پیشینه عقاید شیعی، از جمله اعتقاد به نصب الهی امامان دوازدهگانه را مورد تردید قرار دهند. ایشان معتقدند که برداشت کنونی جامعه شیعی از امام، بسیار متفاوت با تلقّی رایج در میان شیعیان قرن سوم تا اوایل قرن پنجم است. به باور یکی از آنها، شیعیان در ابتدا نگاهی بشری به مسئله امامت داشتهاند و تلقّی فرابشری در مورد امامت، از اوایل قرن دوم پدیدار شد؛ اما این برداشت، در قرن سوم و چهارم با افزایش فعالیت معتقدانش که کوفه را پایگاه خود قرار داده بودند، به عنوان یک نظریه مطرح گردید. هرچند این رویکرد به مسئله امامت با انکار جریان غالب شیعه که در دست اندیشمندان قم بود، به عقب رانده شد؛ اما در اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم توسط علمای بغداد بازسازی عقلی شد و چنان رشد یافت که قرائت فرابشری از آموزه امامت، اندیشه اصلی تشیع دانسته شد. به عبارت دیگر، تا اوایل قرن پنجم، جامعه شیعی که دانشمندانش عموماً از مدرسه قم بودند، عصمت، علم الدنی، نصب الهی و... را که از ضروریات عقیدتی شیعه در دوران معاصر است، انکار کرده، قائلان به آن را غالی میخواندند؛ اما پس از تلاش بزرگان مدرسه بغداد، رویکرد فرابشری به امامت به عنوان دیدگاه تشیع تثبیت گردید[۶۹].
ایشان برای این ادعا که بیشتر علمای متقدم شیعی، اعتقادی به امامت الهی نداشتهاند، تنها یک شاهد قابل ذکر آوردهاند. و شاهد وی،. سخن شهید ثانی (متولد ۹۶۵ق) است. این فقیه شیعی، نه تنها ایمان کسی که ویژگیهای امام مانند نصب الهی، علم الهی، عصمت، محدث بودن و... را تصدیق تفصیلی نکند، منکر نشده؛ بلکه وجهی نیز در توجیه ایمان وی ذکر کرده است. ایشان معتقد است: برخی شیعیان معاصرِ ائمه که از سوی این بزرگواران، عادل شمرده شدهاند، به عصمت آنها معتقد نبودند[۷۰]. شهید ثانی بحث عصمت را به دیگر ویژگیهای امام تعمیم داده و معتقد است: تعدادی از اصحاب ائمه، برخی صفاتی را که ما جزء صفات ضروری امام میدانیم (مثل الهی بودن ایشان) قبول نداشتند؛ ولی مورد مدح ائمه قرار گرفتند. پس میتوان گفت که انکار این صفات، ضرری به تشیع فرد نمیزند[۷۱].
بقیه ادله ذکر شده، ارتباط چندانی با اعتقاد به نصب الهی ائمه دوازدهگانه(ع) ندارد و تنها در پی القاء تفاوت رویکرد کنونی شیعه در نگاه به امامت، بهخصوص عصمت امام با دیدگاه شیعیان قرن سوم تا ابتدای قرن پنجم میباشد[۷۲].
پاسخ: اولاً: انتساب کتاب حقیقة الایمان به شهید ثانی قطعی نبوده، برخی محققان در آن تردید کردهاند[۷۳]؛
ثانیاً: بر فرض صحت این انتساب، شهید ثانی شاهدی مبنی بر اینکه وی منکر الهی بودن مقام امامت از سوی امام ممدوح میباشد، نیاورده است. این مطلب صرفاً مربوط به بحث عصمت میباشد و تعمیم آن به سایر ویژگیهای امام، مانند نصب الهی وجهی ندارد و مدح امام درباره این افراد نیز میتواند علل دیگری داشته، به شرایط زمانی و فرهنگی حاکم بر دوران هر یک از ائمه برگردد که در فصلهای گذشته اشاره شد؛ ثالثاً: طرفداران این نظریه که امامت منصبی الهی است، منکر وجود دیدگاه مخالف در دوران متقدم نیستند؛ بلکه معتقدند: ائمه بزرگوار، بسیاری از اصحاب ایشان و بیشتر علمای شیعی در دوران متقدم، به الهی بودن مقام امامت اعتقاد داشتهاند. نویسنده محترم در مقاله یادشده، نه تنها برای انکار امامت الهی در جامعه شیعی متقدم، مصداق روشنی ذکر نمیکند؛ بلکه چنین عقیدهای را به تمام جامعه شیعی آن دوران، به ویژه مدرسه قم نسبت میدهد. روشن است که حتی اگر فرض کنیم یک عالم یا برخی علمای شیعی متقدم، چنین دیدگاهی داشتهاند، تعمیم آن به همه جامعه شیعی متقدم یاغالب آنها نادرست است.
جای شگفتی است که نویسنده یادشده، علمای مدرسه قم در نیمه دوم قرن سوم تا اوایل قرن پنجم را منکر الهی بودن امامت دانسته است؛ درحالیکه چنانکه گذشت، بزرگان شیعه این دوران، مانند برقی، کلینی، ابن بابویه، شیخ صدوق، نعمانی و ابن خزاز قمی به نصب الهی ائمه دوازدهگانه(ع) معتقد بودهاند[۷۴].[۷۵]
جمعبندی
با توجه به آنچه در این فصل ذکر شد، میتوان گفت:
- اغلب محدثانی که در دوران غیبت امام زمان(ع) تا قرن پنجم میزیستهاند، حقیقتاً به نصب الهی امام معتقد بودهاند. برخی احادیث موجود در آثار ایشان را که از الهی بودن منصب امامت سخن گفتهاند، میتوان ناظر به امامت دینی و برخی را نیز میتوان بیانگر امامت سیاسی امامان دوازدهگانه(ع) دانست؛
- تعدادی از محدثان این دوران، علاوه بر اینکه روایات ناظر به امامت الهی را در کتاب خود ذکر کردهاند، خود نیز بهصراحت از نصب الهی امام سخن گفتهاند؛
- محدثان این دوران، نه تنها به امامت الهی امام در حاکمیت و مرجعیت دینی باور داشتند؛ بلکه به جایگاه عظیم و نقش تکوینی امامان معصوم در عالَم خلقت معتقد و یا لااقل با چنین باوری آشنا بودند؛ بهخصوص شیخ صدوق، بهصراحت از عقیده خود مبنی بر جایگاه والا و نقش تکوینی ایشان نیز سخن گفته است؛
- مرحوم شیخ صدوق از محدثانی است که در آثار متعدد خود، افزون بر جمعآوری این روایات، خود نیز بر آموزه امامت الهی تصریح کرده، با اقامه براهین مختلف، آن را تبیین نموده است[۷۶].
جستارهای وابسته
- تعیین امام
- انتخاب امام
- نصب الهی امام
- نصب الهی امام در دوران پیامبر خاتم
- نصب الهی امام در دوران امام علی
- نصب الهی امام در دوران امام حسن مجتبی تا امام سجاد
- نصب الهی امام در دوران امام باقر تا امام رضا
- نصب الهی امام در دوران امام جواد تا حضور امام مهدی
- نظریه نصب الهی امام در عصر غیبت
- نظریه نصب الهی امام از آغاز غیبت تا پایان قرن پنجم هجری
- نظریه نصب الهی امام در قرن ششم هجری
- نظریه نصب الهی امام در قرن هفتم هجری
- نظریه نصب الهی امام در قرن هشتم هجری
- نظریه نصب الهی امام در قرن نهم هجری
- نظریه نصب الهی امام در قرن دهم هجری
- نظریه نصب الهی امام در قرن یازدهم هجری
- نظریه نصب الهی امام در قرن دوازدهم هجری
- نظریه نصب الهی امام در قرن سیزدهم هجری
- نظریه نصب الهی امام در قرن چهاردهم هجری
- نظریه نصب الهی امام در قرن پانزدهم هجری
منابع
پانویس
- ↑ روایات متعددی از پیامبر خاتم(ص) درباره لزوم نوشتن سخنانشان نقل شده است ر.ک: محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، ج۳، ص۹۵؛ حاکم نیسابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۱۰۶؛ المتقی الهندی، کنز العمال، ج۱۰، ص۲۶۲).
- ↑ امیرمؤمنان(ع) توصیههای تربیتی خود را نیز به شکل نامه ثبت میکردند تا برای افراد غایب هم باقی بماند. مثلاً هنگام شهادت، در وصیتنامه خود خطاب به امام حسن و امام حسین(ع) مینویسند: «أُوصِيكُمَا وَ جَمِيعَ وَلَدِي وَ أَهْلِي وَ مَنْ بَلَغَهُ كِتَابِي بِتَقْوَى اللَّهِ» (علی بن حسین الشریف الرضی، نهج البلاغه للصبحی صالح، ص۴۲۷).
- ↑ ر.ک: احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، نشر مرتضی، ج۲، ص۶-۷؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۴۴، ص۱۰۰.
- ↑ ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۱۵۳؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکانی ج۳، ص۵۰۷.
- ↑ روایات متعددی از اهل بیت(ع) درباره لزوم نوشتن احادیث و حفظ آنها وارد شده است. مثلاً: «إِنَّكُمْ صِغَارُ قَوْمٍ... فمن لم یحسن منکم ان یودیه أَو يَحْفَظَهُ فَلْيَكْتُبْهُ وَ لْيَضَعْهُ فِي بَيْتِهِ» (متقی الهندی، کنز العمال، ج۱۰، ص۲۵۷): «احْتَفِظُوا بِكُتُبِكُمْ؛ فَإِنَّكُمْ سَوْفَ تَحْتَاجُونَ إِلَيْهَا» (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۲)، «اكْتُبْ، وَ بُثَ عِلْمَكَ فِي إِخْوَانِكَ» (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۲)؛ «اكْتُبُوا فَإِنَّكُمْ لَا تَحْفَظُونَ حَتَّى تَكْتُبُوا» (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۲)، «الْقَلْبُ يَتَّكِلُ عَلَى الْكِتَابَةِ» (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۲).
- ↑ ر.ک: سیدرضا مؤدب، تاریخ حدیث، ص۴۷-۷۶.
- ↑ ر.ک: سیدرضا مؤدب، تاریخ حدیث، ص۷۶-۸۲؛ سیدمحمدکاظم طباطبایی، تاریخ احادیث شیعه، ج۱، ص۲۰۶-۲۱۲.
- ↑ شیخ حر عاملی مینویسد: «بیشتر صاحبان این کتابها در اوایل یا اواخر و یا ضمن مطالب کتابشان، به صحت احادیثشان گواهی دادهاند. این مؤلفان کسانی هستند که حدیث را به سب داشتن معارض قوی و مانند آن، ضعیف میدانند یا آن را تأویل میکنند [و] یا میگویند که اگر فلان غرض را نداشتم، ذکر نمیکردم و اشاره و یا تشریح میکنند بر اینکه به باقی احادیث اعتماد داشته، به محتوای آنها معتقد بوده و به صدورشان یقین دارند» (محمد بن حسن حرّ عاملی، وسایل الشیعه، ج۲۰، ص۲۰۲).
- ↑ ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۸؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲؛ جعفر بن محمد ابن قولویه، کامل الزیارات، ص۴.
- ↑ طبق نقل، احمد بن محمد بن عیسی که شیخ و بزرگ قم بود، احمد بن خالد برقی را به اتهام نقل روایات ضعیف، از قم بیرون کرد، البته پس از مدتی او را برگرداند و از وی عذرخواهی نمود (ر.ک: احمد بن حسین ابن غضائری، رجال ابن الغضائری، ج۱، ص۳۹؛ حسن بن داوود حلی، رجال ابن داود، ج۲، ص۴۲۱؛ حسن بن یوسف حلی، الخلاصه، ص۱۴).
- ↑ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص۲۹۹.
- ↑ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص۳۰۲.
- ↑ ر.ک: احمد بن محمد برقی، المحاسن، ج۱، ص۸۹-۹۴.
- ↑ ر.ک: احمد بن محمد برقی، المحاسن، ج۱، ص۹۲-۹۳.
- ↑ «كُلَّمَا مَضَى مِنْهُمْ إِمَامٌ نَصَبَ لِخَلْقِهِ مِنْ عَقِبِهِ إِمَاماً عَلَماً بَيِّناً وَ هَادِياً نَيِّراً وَ إِمَاماً قَيِّماً يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ حُجَجُ اللَّهِ وَ دُعَاتُهُ» (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴).
- ↑ «کلما مضی منهم إمام نصب لخلقه من عقبه إماما بیّنا،... ورعاته علی خلقه یدین بهدیهم العباد و یستهل بنورهم البلاد جعلهم الله حیاة للأنام» (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴).
- ↑ ر.ک: علی بن حسین بن بابویه قمی، الامامه و التبصره من الحیره، ص۳۷-۳۹.
- ↑ ر.ک: علی بن حسین بن بابویه قمی، الامامه و التبصره من الحیره، ص۴۰-۴۶.
- ↑ «مَنْ أَشْرَكَ مَعَ إِمَامٍ- إِمَامَتُهُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ- مَنْ لَيْسَتْ إِمَامَتُهُ مِنَ عِنْدِ اللَّهِ، كَانَ مُشْرِكاً بِاللَّهِ» (علی بن حسین بن بابویه قمی، الامامه و التبصره من الحیره، ص۹۱).
- ↑ ر.ک: محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص۵۱-۵۶.
- ↑ ر.ک: محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص۵۷-۱۱۱.
- ↑ أما بعد فإنا رأینا طوائف من العصابة المنسوبة إلی التشیع المنتمیة إلی نبیها محمد وآله(ص) ممن یقول بالإمامة... انخفض بعضها تقصیرا وشکوا جمیعا إلا القلیل فی إمام زمانهم و ولی أمرهم و حجة ربهم التی اختارها بعلمه... (محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص۲۱).
- ↑ علی بن محمد بن علی خزاز قمی، کفایة الاثر، ص۵.
- ↑ جعلهم الله مصابیح فی الظلام و قدوة للأنام... جعلهم حججا علی خلقه و أعلاما فی بریته و سفراء بینهم و بین عباده و خزانا لعلمه و دعائم دینه و أرکانا لتوحیده و خلفاء فی أرضه و أذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا عن الله یبلغون و إلیه یدعون و بما یأمرهم به من الخیرات یعملون و عما ینهاهم عنه ینتهون. (علی بن محمد بن علی خزاز قمی، کفایة الاثر، ص۱۰).
- ↑ ر.ک: علی بن محمد بن علی خزاز قمی، کفایة الاثر، ص۱۰.
- ↑ ﴿وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ﴾ «و پروردگارت هر چه خواهد میآفریند و میگزیند؛ آنان را گزینشی نیست، پاکا خداوند و فرابرترا (که اوست) از آنچه (برای او) شریک میآورند» سوره قصص، آیه ۶۸.
- ↑ ﴿أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ﴾ «آیا در زمین نگشتهاند تا آنان را دلهایی باشد که بدان دریابند یا گوشهایی که بدان بشنوند؟ زیرا (تنها) چشمها نابینا نمیشوند بلکه آن دلها که درون سینهها جا دارند (نیز) نابینا میگردند» سوره حج، آیه ۴۶.
- ↑ علی بن محمد بن علی خزاز قمی، کفایة الاثر، ص۱۹۹-۲۰۰.
- ↑ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص۳۰۲.
- ↑ ر.ک: محمد بن حسن طوسی، الفهرست، ص۴۴۳.
- ↑ ر.ک: احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، ص۳۸۹.
- ↑ محمد بن حسن طوسی، الفهرست، ص۴۴۲؛ ر.ک: همو، رجال الطوسی، ص۴۳۹؛ سیدعلی بن موسی ابن طاووس، فلاح السائل، ص۱۱؛ حسن بن داوود حلی، رجال ابن داود، ص۳۲۴-۳۲۵؛ حسن بن یوسف حلی، الخلاصه، ص۱۴۷.
- ↑ ر.ک: حسن بن داوود حلی، رجال ابن داود، ص۳۲۵؛ حسن بن یوسف حلی، الخلاصه، ص۱۴۷؛ برای مطالعه بیشتر، ر.ک: حیدرعلی رستمی، بررسی توصیفی و تحلیلی کمال الدین و تمام النعمه، ص۱۳-۴۱.
- ↑ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص۳۰۸.
- ↑ یجب أن یعتقد... و یعتقد أن الله عز وجل الذی جعل النبی نبیا هو الذی جعل الامام اماما و أن نصب الامام و اقامته و اختیاره إلی الله عز وجل و أن فضله منه... و أن کل فضل آتاه الله عز وجل نبیه فقد آتاه الإمام إلا النبوة (محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الهدایة فی الأصول و الفروع، ص۲۵-۲۷).
- ↑ ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الهدایة فی الأصول و الفروع، ص۳۱.
- ↑ ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الهدایة فی الأصول و الفروع، ص۳۹-۴۰؛ همو، الاعتقادات، ص۹۵.
- ↑ ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الهدایة فی الأصول و الفروع، ص۲۷.
- ↑ و یجب أن یعتقد... و یعتقد أن (المنکر للامامة) کالمنکر للنبوة و المنکر للنبوة کالمنکر للتوحید و یعتقد أن الله عز وجل لا یقبل من عامل عمله إلا بالإقرار بأنبیائه (و رسله و کتبه) جملة و بالإقرار بنبینا محمد(ص) و الائمة صلوات الله علیهم تفصیلا و أنه واجب علینا أن نعرف النبی و الأئمة بعده صلوات الله علیهم بأسمائهم و أعیانهم و ذلک فریضة لازمة لنا، واجبة علینا، لا یقبل الله عز وجل عذر (جاهل بها) أو مقصر فیها (محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الهدایة فی الاصول و الفروع، ص۲۷-۲۹).
- ↑ أن کل ما کان جائزا فیالأنبیاء فهو واجب لازم فی الأئمة حذو النعل بالنعل (محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال الدین و تمام النعمه، ج۱، ص۲۳).
- ↑ ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الهدایة فی الأصول و الفروع، ص۳۰.
- ↑ وَ یجب أن یعتقد أن بهم فتح الله، وبهم یختم... وأنّهم أمان لأهل الأرض، کما أنّ النجوم أمان لاهل السّماء (محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الهدایة فی الأصول و الفروع، ص۳۰- ۳۶).
- ↑ و أن الله تعالی خلق جمیع ما خلق له و لِأهل بیته و أنّه لولاهم لما خلق الله السماء والأرض، و لا الجنّه و لا النار، و لا آدم و لا حواء، و لا الملائکة و لا شیئا ممّا خلق، صلوات الله علیهم أجمعین (محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الاعتقادات، ص۹۳؛ همو، الهدایة فی الأصول و الفروع، ص۲۵).
- ↑ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص۳۰۹.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: میخواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.
- ↑ ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ﴾ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: میخواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن میگماری که در آن تباهی میکند و خونها میریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی میستاییم و تو را پاک میشمریم؛ فرمود: من چیزی میدانم که شما نمیدانید» سوره بقره، آیه ۳۰.
- ↑ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص۳۱۲.
- ↑ ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال الدین و تمام النعمه، ج۱، ص۴.
- ↑ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص۳۱۳.
- ↑ ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال الدین و تمام النعمه، ج۱، ص۶.
- ↑ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص۳۱۴.
- ↑ ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال الدین و تمام النعمه، ج۱، ص۵.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: میخواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.
- ↑ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص۳۱۵.
- ↑ ر.ک: ﴿وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُكْرَمُونَ * لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ﴾ «و گفتند خداوند بخشنده (از فرشتگان) فرزندی گزیده است؛ پاکا که اوست؛ بلکه (فرشتهها تنها) بندگانی ارجمندند * در گفتار بر او پیشی نمیجویند و آنان به فرمان وی کار میکنند» سوره انبیاء، آیه ۲۶-۲۷؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ﴾ «ای مؤمنان! خود و خانواده خویش را از آتشی بازدارید که هیزم آن آدمیان و سنگهاست؛ فرشتگان درشتخوی سختگیری بر آن نگاهبانند که از آنچه خداوند به آنان فرمان دهد سر نمیپیچند و آنچه فرمان یابند بجای میآورند» سوره تحریم، آیه ۶.
- ↑ ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ﴾ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: میخواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن میگماری که در آن تباهی میکند و خونها میریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی میستاییم و تو را پاک میشمریم؛ فرمود: من چیزی میدانم که شما نمیدانید» سوره بقره، آیه ۳۰.
- ↑ ﴿وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُكْرَمُونَ * لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ﴾ «و گفتند خداوند بخشنده (از فرشتگان) فرزندی گزیده است؛ پاکا که اوست؛ بلکه (فرشتهها تنها) بندگانی ارجمندند * در گفتار بر او پیشی نمیجویند و آنان به فرمان وی کار میکنند» سوره انبیاء، آیه ۲۶-۲۷.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ﴾ «ای مؤمنان! خود و خانواده خویش را از آتشی بازدارید که هیزم آن آدمیان و سنگهاست؛ فرشتگان درشتخوی سختگیری بر آن نگاهبانند که از آنچه خداوند به آنان فرمان دهد سر نمیپیچند و آنچه فرمان یابند بجای میآورند» سوره تحریم، آیه ۶.
- ↑ ر.ک: ﴿يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُخَفِّفَ عَنْكُمْ وَخُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِيفًا﴾ «خداوند بر آن است تا بر شما آسان گیرد و آدمی را ناتوان آفریدهاند» سوره نساء، آیه ۲۸؛ ﴿وَيَدْعُ الْإِنْسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَيْرِ وَكَانَ الْإِنْسَانُ عَجُولًا﴾ «و آدمی بدی را چنان فرا میخواند که نیکی را و آدمی شتابگر است» سوره اسراء، آیه ۱۱؛ ﴿وَإِنَّ رَبَّكَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَشْكُرُونَ﴾ «و به راستی پروردگارت به مردم بخششی (بزرگ) دارد اما بیشتر آنان سپاس نمیگزارند» سوره نمل، آیه ۷۳؛ ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا﴾ «ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم، از برداشتن آن سر برتافتند و از آن هراسیدند و آدمی آن را برداشت؛ بیگمان او ستمکارهای نادان است» سوره احزاب، آیه ۷۲.
- ↑ ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال الدین و تمام النعمه، ج۱، ص۹.
- ↑ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص۳۱۷.
- ↑ لقوله: ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ﴾ الآیة فی الخطاب الذی خاطب الله عز وجل به نبیه(ص) لما قال رَبُّکَ من أصح الدلیل علی أنه سبحانه یستعمل هذا المعنی فی أمته إلی یوم القیامة فإن الأرض لا تخلو من حجة له علیهم وَ لولا ذلک لما کان لقوله رَبُّکَ حکمة وَ کان یجب أن یقول ربهم و حکمة الله فی السلف کحکمته فی الخلف لا یختلف فی مر الأیام وَ کر الأعوام وَ ذلک أنه عدل حکیم لا یجمعه وَ أحد من خلقه نسب جل الله عن ذلک (محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال الدین و تمام النعمه، ج۱، ص۱۰).
- ↑ ﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾ «خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند وعده داده است که آنان را به یقین در زمین جانشین میگرداند -چنان که کسانی پیش از آنها را جانشین گردانید- و بیگمان دینی را که برای آنان پسندیده است برای آنها استوار میدارد و (حال) آنان را از پس هراس به آرامش بر میگرداند؛ (آنان) مرا میپرستند و چیزی را شریک من نمیگردانند و کسانی که پس از این کفر ورزند نافرمانند» سوره نور، آیه ۵۵.
- ↑ ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال الدین و تمام النعمه، ج۱، ص۵-۶.
- ↑ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص۳۲۰.
- ↑ ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج۱، ص۳۱۰.
- ↑ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص۳۲۱.
- ↑ ر.ک: محسن کدیور، «قرائت فراموش شده»، فصلنامه مدرسه، سال دوم، ش۳، ص۹۲- ۱۰۲.
- ↑ ر.ک: زینالدین بن علی عاملی جبعی (شهید ثانی)، حقایق الایمان، ص۱۴۹- ۱۵۱.
- ↑ ر.ک: زینالدین بن علی عاملی جبعی (شهید ثانی)، حقایق الایمان، ص۱۴۹- ۱۵۱.
- ↑ چنانکه اشاره شد، این مقاله در پی القاء این نکته است که رویکرد کنونی جامعه شیعی به امامت، با رویکرد جامعه شیعی متقدم (قرن سوم تا ابتدای قرن پنجم) متفاوت است. نویسنده چنین القا میکند که شیعیان متقدم قائل به صفات ویژهای برای امام، اعم از علم لدنی، عصمت و نصب الهی نبودهاند. ما در این نوشتار تنها آموزه نصب الهی امام را در آن مقاله بهاجمال بررسی کردیم. برای دیدن نقد مقاله یادشده در حوزههای دیگر، ر.ک: محمدجواد رضایی، کژخوانی تاریخ تشیع»، فصلنامه مدرسه، سال دوم، ش۶، ص۴۹- ۵۷؛ همچنین برای دیدن نقد آن در حوزه عصمت، ر.ک: محمدحسین فاریاب، عصمت امام در تاریخ تفکر امامیه تا قرن پنجم هجری، ص۲۵۸- ۲۶۱.
- ↑ ر.ک: رضا مختاری، «حقایق الایمان شهید ثانی یا ایضاح الایمان زینالدین بن محسن عاملی»، کتاب شیعه، پاییز و زمستان ۱۳۸۹، ش۲، ص۲۹- ۴۲.
- ↑ به سخن سعد بن عبدالله قمی (متولد ۳۰۱ق) در توصیف امامیه زمان خود، توجه کنید: «امامیه معتقدند بعد از درگذشت حسن بن علی، حجت خدا بر بندگان و خلیفه الهی در بلاد الهی، بپادارنده امر خداوند، فرزند حسن بن علی، محمد بن علی الرضا است.... برای ما و برای هیچ کس جایز نیست با نظر و استدلال و فکر خود، امام را برگزیند.... بهدرستی که انتخاب حجج و امامان به اختیار خداوند است.... خداست که آنها را بپا میدارد و انتخاب میکند و مخفی میکند»... (سعد بن عبدالله قمی، المقالات و الفرق، ص۱۰۲- ۱۰۶).
- ↑ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص۳۲۲.
- ↑ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص۳۲۶.