ام‌کلثوم دختر امام علی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">\n: +))
 
(۲۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۸ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = فرزندان امام علی | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[ام‌کلثوم دختر امام علی در تاریخ اسلامی]] - [[ام‌کلثوم دختر امام علی در معارف و سیره حسینی]] - [[ام‌کلثوم دختر امام علی در کلام اسلامی]] | پرسش مرتبط  = }}
{{دیگر کاربردها|ام کلثوم}}
'''ام کلثوم دختر [[امام علی]] {{ع}}''' در سال‌های آخر [[عمر]] [[پیامبر خاتم]] {{صل}} به [[دنیا]] آمد. زنی با [[فضیلت]]، [[فصیح]] و دانا بود. درسال ۶۱ هجری در رکاب [[امام حسین]] به [[کربلا]] آمد و پس از [[عاشورا]] در مدت [[اسارت]] نیز با سخنانش در [[کوفه]] و [[شام]] [[عترت]] [[امام حسین]] {{ع}} را معرفی و ستم‌های [[حکام]] را افشا می‌کرد. پس از بازگشت [[اهل بیت]] به [[مدینه]] نیز، ام کلثوم از کسانی بود که گزارش این [[سفر]] خونین را به [[مردم]] می‌داد. درباره [[زمان]] [[وفات]] و محل [[دفن]] ایشان اطلاع دقیقی در دست نیست.
== مقدمه ==
[[ام کلثوم]]، دختر [[امام امیرالمؤمنین]] [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}}، در دامن [[زهرای مرضیه]]{{س}} پیش از [[رحلت پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} و در [[سال ششم هجری]] [[چشم]] به [[جهان]] گشود و دوران [[تربیت]] خود را در [[خانه]] [[وحی]] گذراند<ref>ر.ک: جلد دوم دایرة المعارف.</ref>.<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[ام‌کلثوم دختر امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب (مقاله)|مقاله «ام‌کلثوم دختر امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۸۳؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص۶۴.</ref>


{{امامت}}
== [[لقب]] [[ام‌کلثوم]] ==
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
از [[دختران]] امیرالمؤمنین علی{{ع}}، تعدادی لقب ام‌کلثوم داشتند که [[سید محسن امین]] و دیگر مورخان در آثار خود نام چهار تن از ایشان را آورده‌اند<ref>اعیان الشیعة، امین عاملی، ج۷، ص۱۳۶.</ref>. [[علی بن عیسی اربلی]] از [[کمال الدین]] بن [[طلحه]] نقل کرده که مؤرخان درباره تعداد [[فرزندان]] [[امام امیرالمؤمنین]] علی{{ع}} اختلاف‌ نظر دارند. فرزندان دختر ایشان عبارت‌اند از: [[زینب کبری]]، [[ام‌کلثوم]]، ام‌الحسن، [[رمله]] کبری، [[ام‌هانی]]، [[میمونه]]، زینب صغری، رمله صغری و ام‌کلثوم صغری<ref>کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی، ج۲، ص۶۸.</ref>.<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[ام‌کلثوم دختر امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب (مقاله)|مقاله «ام‌کلثوم دختر امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۸۳-۸۴.</ref>
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[ام‌کلثوم دختر امام علی در تاریخ اسلامی]] - [[ام‌کلثوم دختر امام علی در معارف و سیره حسینی]] </div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">


{{دیگر کاربردها|ام کلثوم}}
== ام‌کلثوم در رثای مادر ==
نقل شده موقعی که [[حضرت زهرا]]{{س}} از [[دنیا]] رفت، [[مردم]] [[شهر مدینه]] [[عزادار]] شدند؛ [[زنان]] [[بنی‌هاشم]] همگی در [[خانه]] آن حضرت جمع شده و [[عزاداری]] پرشوری برپا کردند. مردان، خدمت [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌آمدند و حسنین{{عم}} در جلو روی حضرت نشسته بودند، در این هنگام، ام‌کلثوم، در حالی که روپوش به صورت افکنده و لباس‌هایش به [[زمین]] کشیده می‌شد و با یک چادر تمام بدن را پوشانده بود، از خانه بیرون آمد و با صدای بلند ناله کرد و فرمود: "ای جد بزرگوار! ای [[رسول خدا]]! به [[راستی]] امروز چنان تو را از دست دادیم که دیگر [[ملاقات]] و دیداری دست نخواهد داد"<ref>{{متن حدیث|يا أبتاه يا رسول الله الآن حقاً فقدناك فقداً لا لقاء بعده أبداً}}؛ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، ص۱۵۱-۱۵۲. این گزارش درست نیست،؛ چراکه شهادت آن حضرت شبانه بوده است. (یوسفی غروی)</ref>.<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[ام‌کلثوم دختر امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب (مقاله)|مقاله «ام‌کلثوم دختر امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۲]]، ص۸۴.</ref>
 
== ماجرای [[ازدواج]] ام‌کلثوم ==
موضوعی که درباره [[زندگی]] این بانوی بزرگ [[اسلام]] به آن توجه شده و مؤرخان و [[اندیشمندان اسلامی]] نظریات مختلفی درباره آن بیان کرده‌اند، مسئله ازدواج ایشان با [[عمر بن خطاب]] است. این موضوع در تعدادی از کتاب‌های [[فریقین]] ([[شیعه]] و [[سنی]]) نقل شده است<ref>کتب اهل سنت: الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۴، ص۱۹۵۵-۱۹۵۶؛ الذریة الطاهره، ابوبشر الدولابی، ص۹۲؛ السنن الکبری، بیهقی، ج۴، ص۳۳؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۹۵۵-۱۹۵۶؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۶، ص۳۸۷-۳۸۸؛ کتب شیعه: تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج۹، ص۳۶۲-۳۶۳؛ وسائل الشیعه، حر عاملی، ج۲، ص۸۱۱؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۷۸، ص۳۸۲.</ref>.
 
بیشتر [[اهل سنت]]، این موضوع را قبول کرده و آن را یک امر مسلّم [[تاریخی]] می‌دانند؛ البته عده‌ای نیز به نقد و بررسی [[روایات]] نقل شده پرداخته و در نتیجه این موضوع را یک امر مسلّم نمی‌دانند و عده‌ای از ایشان، این موضوع را تحلیل و توجیه کرده و با آن توجیهات، قبول کرده‌اند.
 
از اندیشمندان [[شیعه]]، بزرگانی چون [[شیخ مفید]] نه تنها این قصه را رد کرده‌اند، بلکه آن را یک موضوع ساختگی می‌دانند<ref>المسائل السرویه، شیخ مفید، ص۸۶-۹۲.</ref>. برخی دیگر چون [[سید مرتضی]] آن را پذیرفته و یک امر [[اضطراری]] که خارج از [[اختیار]] [[امام]]{{ع}} و برخلاف میل ایشان بوده، دانسته‌اند<ref>انکاح امیرالمؤمنین{{ع}} ابنته من عمر، مرتضی.</ref>. برخی دیگر با توجه به این موضوع، برخی [[احکام شرعی]] را از آن [[استنباط]] کرده‌اند<ref>الکافی، تهذیب الاحکام، وسائل الشیعه و...</ref>.


==مقدمه==
با توجه به اینکه این ماجرا در کتب معتبر [[حدیثی]] اهل سنت چون صحیحین، مسانید و معاجم [[روایی]] نقل نشده است و اهل سنت بسیاری از [[احادیث]] را به دلیل عدم نقل صحیحین [[تکذیب]] می‌کنند و نیز راویان آن ماجرا بنا به نظر علمای اهل سنت به [[ضعف]] و جرح [[مبتلا]] می‌باشند؛ لذا محققین [[فریقین]] این ماجرا را تحلیل و بررسی کرده‌اند و چند مطلب از آن را مسلم دانسته، بسیاری از مسائل نقل شده را رد کرده‌اند<ref>جهت اطلاع بیشتر درباره نظریات و ادله ایشان و تفصیل مطلب، ر.ک: تزویج ام‌کلثوم من عمر، سیدعلی میلانی.</ref>.
دختر [[امام علی|امیر المؤمنین]]{{ع}} و [[خواهر]] [[زینب]] و [[امام حسین|حسین]] وی در سال‌های آخر [[عمر]] [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]]{{صل}} به [[دنیا]] آمد. زنی با [[فضیلت]]، [[فصیح]]، سخنور و [[دانا]] بود. نامش را [[زینب]] صغری هم گفته‌اند. وی در طول [[زندگی]]، [[شاهد]] [[شهادت]] مظلومانه [[عترت]] [[پیامبر]] بود. درسال ۶۱ [[هجری]] نیز در رکاب [[امام حسین|سید الشهدا]] به [[کربلا]] آمد و پس از [[عاشورا]]، در مدت [[اسارت]] نیز با سخنانش [[عترت]] [[امام حسین|رسول خدا]] را معرفی و ستم‌های [[حکام]] را افشا می‌کرد از جمله وقتی کاروان [[اسیران]] را به [[کوفه]] وارد کردند، در جمع انبوه حاضران، ام کلثوم به [[مردم]] [[دستور]] [[سکوت]] داد. چون نفس‌ها آرام گرفت و همه ساکت شدند به سخن پرداخت و [[کوفیان]] را به خاطر [[سستی]] در [[یاری امام]] و آلودن دست به [[خون]] [[امام حسین|سید الشهدا]] ملامت کرد. آغاز خطبه‌اش چنین است: {{متن حدیث|يَا أَهْلَ اَلْكُوفَةِ سَوْأَةً لَكُمْ مَا لَكُمْ خَذَلْتُمْ حُسَيْناً وَ قَتَلْتُمُوهُ وَ اِنْتَهَبْتُمْ أَمْوَالَهُ وَ وَرِثْتُمُوهُ وَ سَبَيْتُمْ نِسَاءَهُ وَ نَكَبْتُمُوهُ فَتَبّاً لَكُمْ وَ سُحْقاً وَيْلَكُمْ أَ تَدْرُونَ أَيَّ دَوَاهٍ دَهَتْكُمْ}}<ref>بحار الانوار، ج ۴۵،ص ۱۱۲،اعیان الشیعه،ج ۳،ص ۴۸۵</ref> و صدای [[گریه]] همه برخاست و [[زنان]] صورت خراشیدند و موی کندند و مویه کردند. هنگام ورود به [[شام]] نیز [[شمر]] را‌طلبید و از او خواست که آنان را از دروازه‌ای وارد کنند که [[اجتماع]] کمتری باشد و سرهای [[شهدا]] را دورتر نگهدارند تا [[مردم]] به تماشای آنها پرداخته، کمتر به چهره [[اهل بیت]] [[پیامبر]] نگاه کنند. [[شمر]] دقیقا بر خلاف خواسته او عمل کرد و [[اسیران]] را از دروازه ساعات وارد [[دمشق]] کردند<ref>اعیان الشیعه، ج ۳، ص ۴۸۵</ref>. در ایام حضور در [[دمشق]] نیز هرگز از بیان حقایق و افشای جنایات [[امویان]] کوتاهی نکرد. پس از بازگشت [[اهل بیت]] به [[مدینه]] نیز، ام کلثوم از کسانی بود که گزارش این [[سفر]] خونین را به [[مردم]] می‌داد. [[شعر]] معروف {{عربی|مدینة جدنا لا تقبلینا، فبالحسرات و الاحزان جئنا}} که هنگام ورود به [[مدینه]] خوانده شده از ام کلثوم است <ref>تمام شعر که ۳۸ بیت است در عوالم جلد امام حسین، ص ۴۲۳آمده است</ref>. البته بعضی معتقدند ام کلثوم که دختر [[فاطمه زهرا|حضرت فاطمه]] بوده، در زمان [[امام حسن|امام مجتبی]] از [[دنیا]] رفت. این بانو که نامش در [[حادثه کربلا]] مطرح است، از یکی دیگر از [[همسران]] [[امام علی|امیر المؤمنین]] است<ref>ر. ک. [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص۶۴.</ref>.


==افشاگری و خطبه‌خوانی ام کلثوم در قیام حسینی==
از جمله نقل شده است، پس از آنکه عمر درخواست [[ازدواج]] را مطرح کرد، با [[مخالفت]] امیرالمؤمنین علی{{ع}} مواجه شد. وقتی مخالفت شدید از سوی حضرت ادامه یافت، [[عمر بن خطاب]] آن حضرت را به شکل‌های گوناگون [[تهدید]] کرد. وقتی عمر، [[عباس بن عبدالمطلب]] ـ عموی امیرالمؤمنین علی{{ع}} ـ را نیز همانند آن حضرت تهدید کرد، او واسطه شد و علی{{ع}} انجام این کار را به عباس واگذار کرد<ref>موسوعة التاریخ الاسلامی، [[یوسفی غروی]]، ج۴، ص۲۸۰-۲۸۱ و برای توضیح بیشتر، ر.ک: [[تزویج]] [[ام‌کلثوم]] من عمر، سیدعلی میلانی. باید توجه داشت که اگر ام‌کلثوم در [[سال ششم هجری]] به [[دنیا]] آمده باشد و ماجرای درخواست [[ازدواج]] عمر بن خطاب، بنا به نقل [[یعقوبی]]، در سال هفدهم [[هجری]] صورت گرفته باشد، ام‌کلثوم در سن حدود ده سالگی و عمر بن خطاب در سن بیش از پنجاه و هفت سالگی بوده‌اند.</ref>.<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[ام‌کلثوم دختر امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب (مقاله)|مقاله «ام‌کلثوم دختر امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۸۴-۸۶.</ref>
ام کلثوم{{س}} در [[شهر کوفه]] در [[روز یازدهم محرم]] در خطاب سرزنش‌آمیز به [[اهل کوفه]] چنین فرمود:
«ای اهل کوفه، وای به حالتان! با حسین{{ع}} چه کردید؟ او را تنها گذاشتید، به [[قتل]] رسانیدید و اموالش را به [[غارت]] بردید و خود را [[وارث]] او شمردید. زنانش را [[اسیر]] کرده، و [[آزار]] دادید. [[هلاکت]] بر شما باد، از [[رحمت خدا]] به دور باشید! که [[مصیبت]] بزرگی آفریدید! آیا می‌دانید بار چه گناه سنگینی را بر دوش خود نهاده‌اید و چه خون‌های [[پاک]] و [[مطهری]] را بر [[زمین]] ریختید؟ و چه [[اموال]] محترمی را به غارت بردید؟ شما [[برترین انسان]] پس از [[پیامبر]] را کشتید».
«[[قساوت]] باد شما را که از [[رحمت]] و [[مهربانی]] به دورید. به [[درستی]] که [[یاران]] خدا رستگارانند و [[حزب شیطان]] زیان‌کاران».


سپس در خلال اشعاری که سرود فرمود:
== [[ام‌کلثوم]] و [[شهادت]] پدر ==
شما برادرم را به گونه زجر و [[سختی]] به [[شهادت]] رسانیدید، وای بر شما...! که به زودی [[آتش]] پاداشتان خواهد بود. خونی را بر زمین ریختید که خدای آن را محترم شمرده بود و [[قرآن]] و سپس [[رسول خدا]] ریختن آن را [[حرام]]. آتش [[روز قیامت]] پاداشتان باد که به [[یقین]] در آن جاودانه‌اید. من پیوسته تا زنده‌ام بر برادرم می‌گریم، بر آن [[برادری]] که پس از [[رسول خدا]]{{صل}} [[برترین]] بود و اشک‌هایم همچون سیل و [[باران]] پیوسته بر گونه‌هایم جاری می‌شوند و هرگز خشک نخواهند شد»<ref>وقایع الایام، خیابانی، ص۲۵۱.</ref>.
[[ابوحمزه ثمالی]] از ابو اسحق السبیعی و او از [[عمرو بن الحمق]] نقل می‌کند که قبل از [[شهادت امیرالمؤمنین]]{{ع}} نزد او رفتم، دیدم روی زخم سرش را گشوده است، گفتم: با [[امیرالمؤمنین]]! این زخم چیزی نیست و خطری ندارد، [[حضرت علی]]{{ع}} فرمود: "عمرو! به [[خدا]] قسم الان از شما جدا می‌شوم"، من گریستم. پس ام‌کلثوم که در کنار بستر پدر ایستاده بود، گریان شد، [[امام]]{{ع}} به او فرمود: "دخترم چرا [[گریه]] می‌کنی؟" او گفت: "چگونه نگریم با آنکه می‌فرمایید الان از شما جدا می‌شوم!" حضرت فرمود: "دخترم گریه مکن؛ زیرا اگر می‌دیدی آنچه پدرت می‌بیند گریه نمی‌کردی".


صاحبان [[مقاتل]] گویند: پس از آنکه [[ام کلثوم]] این عبارات را بیان کرد، [[مردم]] از [[گریه]] و [[شیون]] جنجالی به پا کردند و [[خاک]] بر سر خود می‌ریختند و صورت می‌خراشیدند و سیلی به صورت می‌زدند و واویلا می‌گفتند. [[سید بن طاووس]] در [[لهوف]]<ref>لهوف، سید بن طاووس، ص۵۶.</ref> و [[محدث قمی]] در [[نفس المهموم]]<ref>محدث قمی، نفس المهموم، ص۷۹.</ref> می‌فرماید:
من گفتم: یا امیرالمؤمنین! چه می‌بینید؟ امام{{ع}} فرمود: "[[ملائکه]] [[آسمان]] و [[انبیاء]] را می‌بینم که پشت سر هم ایستاده و در [[انتظار]] من هستند؛ این برادرم [[رسول خدا]]{{صل}} است که در کنار من نشسته و می‌فرماید: " بشتاب که آنچه در پیش داری بهتر از آن است که در آن به سر می‌بری". هنوز از نزد حضرت نرفته بودم که حضرت به شهادت رسید<ref>الخرائج و الجرائح، قطب راوندی، ج۱، ص۱۷۸-۱۷۹. ام‌کلثوم قبل از این ماجرا از دنیا رفته بود پس نظر درست این است که این زن، زینب کبری بوده ولی چون ام‌کلثوم شناخته شده‌تر بود لذا نام او برده شده است. (یوسفی غروی)</ref>.<ref>حسین شهسواری|شهسواری، حسین، ام‌کلثوم دختر امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب (مقاله)|مقاله «ام‌کلثوم دختر امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب»، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۸۷-۸۸.</ref>
پس از استماع این [[خطبه]]، مردان به [[سختی]] گریستند و هرگز دیده نشد، مردم به شدت آن [[روز]] گریه کنند.<ref>[[زهرا فخر روحانی|فخر روحانی، زهرا]]، [[نقش زنان در نهضت حسینی (مقاله)|مقاله «نقش زنان در نهضت حسینی»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۹ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۹]] ص ۷۷.</ref>


==نقش ام کلثوم دختر امام علی در حماسه عاشورا==
== [[ام‌کلثوم]] در [[کربلا]] ==
[[امّ کلثوم دختر امام علی]]{{ع}} و [[فاطمه زهرا]]{{س}} است<ref>الفصول المهمه، ج۱، ص۶۴۱؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۱۱۸؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۴۱۱؛ الارشاد، ج۱، ص۳۵۳.</ref>. [[تاریخ]] ولادت او به طور دقیق روشن نیست. نوشته‌اند پیش از [[رحلت پیامبر اکرم]]{{صل}} متولد شده است.
در بیشتر کتب [[تاریخ]] و [[مقاتل]] که وقایع سال ۶۱ هجری و ماجرای [[قیام امام حسین]]{{ع}} و [[شهادت]] آن حضرت و [[اسارت]] [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} بیان شده است، نام ام‌کلثوم، دختر [[امام امیرالمؤمنین]]{{ع}} نیز آورده شده و مطالبی از آن بزرگوار نقل نموده‌اند. مسلماً دختری از [[دختران]] حضرت [[امام علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} به نام ام‌کلثوم در این واقعه حضور داشته و فعالیت‌های زیادی به همراه خواهر بزرگوارش [[عقیله بنی هاشم]]، [[حضرت زینب]] کبری{{س}} در پیشبرد [[اهداف نهضت امام حسین]]{{ع}} انجام داده است.


[[مؤرخان]] و [[محدثان]] [[اهل سنت]] بر آن هستند که [[عُمر]] [[خلیفه دوم]] او را از علی{{ع}} [[خواستگاری]] کرد و با مِهر چهل هزار [[درهم]] به همسری خود درآورد.
برخی از نویسندگان در این باره که ام‌کلثوم همان دختر امیرالمؤمنین{{ع}} و [[فاطمه زهرا]]{{س}} باشد به تردید افتاده و عده‌ای نیز آن را [[انکار]] کرده‌اند. این گروه به روایتی که [[محدث]] [[خبیر]]، مرحوم [[شیخ حر عاملی]] از کتاب خلاف [[شیخ الطایفه]] که ایشان از [[عمار یاسر]] نقل کرده است، استناد کرده‌اند. از آن [[روایت]] فهمیده می‌شود که [[ام کلثوم]] و فرزندش زید، در حالی که [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} نیز حضور داشتند، با هم از [[دنیا]] رفته‌اند<ref>وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج۳، ص۱۲۸.</ref> و لذا نمی‌توان تصور کرد که ایشان در [[سفر]] کربلا همراه امام حسین{{ع}} و یا در [[کوفه]] و [[شام]] با اسرا بوده باشند<ref>برای توضیح بیشتر، ر. ک: تزویج ام‌کلثوم من عمر، سیدعلی میلانی.</ref>.


اکثر [[علمای شیعه]] [[ازدواج]] [[امّ کلثوم]] را با عمر آن هم با مهر چهل هزار درهم که با مهرالسنه [[سازگاری]] ندارد درست نمی‌دانند. برخی بر این باورند که علی{{ع}} دو دختر به نام امّ کلثوم داشته است: یکی از فاطمه زهراست که در [[زمان امام حسن]]، یعنی پیش از سال ۵۰ هجری از [[دنیا]] رفته است<ref>اسدالغابه، ج۷، ص۳۸۷؛ الاصابه، ج۴، ص۴۶۸؛ الاستیعاب، ج۴، ص۴۶۹، حاشیه.</ref>. ولی [[ابن شهر آشوب]] گفته است که امّ کلثوم پس از عمر، با [[عون]]، محمد و عبدالله پسران [[جعفر طیار]] یکی پس از [[مرگ]] دیگری ازدواج کرده است که بدون تردید ازدواجش با [[عبدالله]] [[همسر]] [[زینب کبری]] پس از [[وفات]] آن بانو بوده است<ref>بحارالانوار، ج۲، ص۹۰.</ref>. این دو تاریخ وفات باید متعلق به این دو امّ کلثوم باشد، نه یکی از آنها، اما کدام یک زودتر درگذشته‌اند؟ [[سید محسن امین]] می‌گوید: علی{{ع}} دو دختر به نام امّ کلثوم داشته است: [[ام کلثوم]] کبری دختر فاطمه که پیش از [[واقعه کربلا]] از دنیا رفته است و امّ کلثوم دیگر که به زینب صغری موسوم بوده است<ref>اعیان الشیعه، ج۱، ص۳۲۷.</ref>. بنابراین ام کلثومی که همراه [[کاروان حسینی]] بوده از یکی دیگر از [[همسران]] علی{{ع}} بوده است <ref>الملهوف، ص۲۰۰.</ref>.<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص:۲۰۸-۲۰۹.</ref>
این عده گفته‌اند: ام‌کلثوم، دختر [[امام علی]]{{ع}}، در کربلا بوده ولی نه آن ام‌کلثوم کبری که فرزند [[حضرت زهرا]]{{س}} است بلکه او دختر دیگری از سایر [[همسران]] آن حضرت می‌باشد. با دقت در [[احادیث]] نقل شده و نیز آنچه در کتب تاریخ ثبت شده است بعضی از محققین خلاف نظریه مذکور را ارائه کرده و ام‌کلثوم حاضر در کربلا و همراه اسرا را همان فرزند حضرت [[زهرای مرضیه]]{{س}} می‌دانند<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[ام‌کلثوم دختر امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب (مقاله)|مقاله «ام‌کلثوم دختر امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۸۸-۸۹.</ref>.


==امّ کلثوم با کاروان حسینی==
== امّ کلثوم در [[کوفه]] و [[شام]] ==
یکی دیگر از [[زنان]] [[هاشمی]] که به هنگام خروج از [[مدینه]]، [[امام]] را [[همراهی]] کرد ام کلثوم بود. او در [[شب عاشورا]] پس از شنیدن اشعار امام درباره [[بی‌وفایی]] دنیا فریاد برآورد: {{عربی|"وا محمّداه، وا علياه، وا أمّاه، وا فاطماه، وا حسناه، وا حسيناه، واضيعتاه بعدك يا أباعبدالله"}} و در حالی که اینها را صدا میزد گفت: ای وای از آن [[درماندگی]] که پس از تو گریبان گیر ما خواهد شد ای [[اباعبدالله]]! [[امام]] خواهرش را [[تسلی]] داد و فرمود: خواهرم [[وعده الهی]] را از یاد مبر و مطمئن باش که ساکنان [[آسمان‌ها]] و [[اهل]] [[زمین]] همه از بین خواهند رفت. سپس آن [[حضرت]] خطاب به گروهی از [[خاندان]] خود از جمله [[امّ کلثوم]] فرمود: پس از شهادتم [[بی‌تابی]] نکنید. گریبان چاک نکنید، صورت‌های خود را مجروح نکنید و سخنان بیهوده‌ای که سبب [[نارضایتی]] [[خداوند]] گردد بر زبان نرانید<ref>ابن اعثم کوفی، الفتوح، ترجمه احمد مستوفی هروی، ص۸۸۴ - ۸۸۵؛ الملهوف، ص۱۴۰ - ۱۴۱.</ref>.
[[ام کلثوم]] در همه مصائبی که بر [[زینب]] و دیگر اعضای کاروان حسینی پس از [[اسارت]] وارد شد [[شریک]] بوده است. او پس از رویداد عاشورا، مانند دیگر [[زنان]] [[هاشمی]] نقش مهمی در افشای چهره [[دشمن]] در [[کوفه]] و [[شام]] داشت.  


در [[روز عاشورا]] [[امام زین‌العابدین]]{{ع}} وقتی که [[تنهایی]] [[پدر]] را دید با [[عصا]] و [[شمشیر]] از جای برخاست تا [[امام حسین]] را [[یاری]] کند، اما امام به امّ کلثوم فرمود:
ام کلثوم{{س}} در [[شهر کوفه]] در روز یازدهم محرم در خطاب سرزنش‌آمیز به [[اهل کوفه]] چنین فرمود: «ای اهل کوفه، وای به حالتان! با حسین{{ع}} چه کردید؟ او را تنها گذاشتید، به [[قتل]] رسانیدید و اموالش را به [[غارت]] بردید و خود را [[وارث]] او شمردید. زنانش را [[اسیر]] کرده، و [[آزار]] دادید. هلاکت بر شما باد، از [[رحمت خدا]] به دور باشید! که [[مصیبت]] بزرگی آفریدید! آیا می‌دانید بار چه [[گناه]] سنگینی را بر دوش خود نهاده‌اید و چه خون‌های [[پاک]] و [[مطهری]] را بر [[زمین]] ریختید؟ و چه [[اموال]] محترمی را به غارت بردید؟ شما برترین انسان پس از [[پیامبر]] را کشتید». «[[قساوت]] باد شما را که از [[رحمت]] و [[مهربانی]] به دورید. به [[درستی]] که [[یاران]] [[خدا]] رستگارانند و حزب شیطان زیان‌کاران».
خواهرم او را نگه دار و به [[خیمه]] بر گردان تا زمین از [[نسل]] [[آل محمد]] خالی نماند. وی نیز چنین کرد<ref>خوارزمی، مقتل الحسین، ج۲، ص۳۶.</ref>.<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص:۲۰۹-۲۱۰.</ref>


==امّ کلثوم در [[کوفه]] و [[شام]]==
سپس در خلال اشعاری که سرود فرمود: شما برادرم را به گونه زجر و [[سختی]] به [[شهادت]] رسانیدید، وای بر شما...! که به زودی [[آتش]] پاداشتان خواهد بود. خونی را بر زمین ریختید که خدای آن را [[محترم]] شمرده بود و [[قرآن]] و سپس [[رسول خدا]] ریختن آن را [[حرام]]. آتش [[روز قیامت]] پاداشتان باد که به [[یقین]] در آن جاودانه‌اید. من پیوسته تا زنده‌ام بر برادرم می‌گریم، بر آن [[برادری]] که پس از رسول خدا{{صل}} [[برترین]] بود و اشک‌هایم همچون سیل و [[باران]] پیوسته بر گونه‌هایم جاری می‌شوند و هرگز خشک نخواهند شد»<ref>وقایع الایام، خیابانی، ص۲۵۱.</ref>.
[[ام کلثوم]] در همه مصائبی که بر [[زینب]] و دیگر اعضای [[کاروان حسینی]] پس از [[اسارت]] وارد شد [[شریک]] بوده است. او پس از رویداد [[عاشورا]]، مانند دیگر [[زنان]] [[هاشمی]] نقش مهمی در افشای چهره [[دشمن]] در کوفه و شام داشت.  


آن بانو پس از آنکه در [[کوفه]] [[خطبه]] خواند و آنان را به دلیل [[سستی]] و کوتاهی در [[یاری امام حسین]] [[نکوهش]] کرد، بر سر مردمی که برای تماشای آنان گرد آمده بودند این‌گونه فریاد کشید: «ای [[مردم کوفه]]! آیا از خدا و [[رسول]] [[شرم]] نمی‌کنید از این که به [[حرم]] و [[دودمان پیامبر]] نگاه می‌کنید؟»<ref>{{متن حدیث|یا أهلَ الکوفةِ؛ أما تَستَحیونَ من اللّهِ و رسولِه أن تَنظروا إلی حَرَمِ النبیّ؟}}؛ مقرم، مقتل الحسین، ص۴۰۰.</ref>؛
صاحبان [[مقاتل]] گویند: پس از آنکه ام کلثوم این عبارات را بیان کرد، [[مردم]] از [[گریه]] و شیون جنجالی به پا کردند و خاک بر سر خود می‌ریختند و صورت می‌خراشیدند و سیلی به صورت می‌زدند و واویلا می‌گفتند. [[سید بن طاووس]] در لهوف<ref>لهوف، سید بن طاووس، ص۵۶.</ref> و [[محدث قمی]] در [[نفس المهموم]]<ref>محدث قمی، نفس المهموم، ص۷۹.</ref> می‌فرماید: پس از استماع این [[خطبه]]، مردان به [[سختی]] گریستند و هرگز دیده نشد، مردم به شدت آن [[روز]] گریه کنند<ref>[[زهرا فخر روحانی|فخر روحانی، زهرا]]، [[نقش زنان در نهضت حسینی (مقاله)|مقاله «نقش زنان در نهضت حسینی»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۹ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۹]]، ص۷۷؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص۶۴.</ref>.


[[شیخ صدوق]] می‌نویسد: [[ابن زیاد]] خطاب به [[ام کلثوم]] گفت: خدای را [[سپاس]] که مردانتان را کشت؛ آنچه را بر سر شما رفت چگونه می‌‌بینی؟
آن بانو پس از آنکه در کوفه [[خطبه]] خواند و آنان را به دلیل [[سستی]] و کوتاهی در یاری امام حسین نکوهش کرد، بر سر مردمی که برای تماشای آنان گرد آمده بودند این‌گونه فریاد کشید: «ای [[مردم کوفه]]! آیا از [[خدا]] و [[رسول]] [[شرم]] نمی‌کنید از این که به [[حرم]] و دودمان پیامبر نگاه می‌کنید؟»<ref>{{متن حدیث|یا أهلَ الکوفةِ؛ أما تَستَحیونَ من اللّهِ و رسولِه أن تَنظروا إلی حَرَمِ النبیّ؟}}؛ مقرم، مقتل الحسین، ص۴۰۰.</ref>.


فرمود: ای ابن زیاد! اگر چشم تو به [[کشتن حسین]] روشن شد، بدان که بارها چشم جدش به [[دیدار]] او روشن گشته بود. پیامبر او را میبوسید، لب هایش را میمکید و او را بر دوش خود سوار می‌کرد. ای ابن زیاد! برای جدّ او پاسخی آماده کن که در [[روز قیامت]] [[دشمن]] تو خواهد بود<ref>امالی صدوق، ص۱۳۹، مجلس ۳۰، ح۱.</ref>.<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص:۲۱۰-۲۱۱.</ref>
[[شیخ صدوق]] می‌نویسد: [[ابن زیاد]] خطاب به [[ام کلثوم]] گفت: خدای را [[سپاس]] که مردانتان را کشت؛ آنچه را بر سر شما رفت چگونه می‌‌بینی؟ فرمود: ای ابن زیاد! اگر چشم تو به [[کشتن حسین]] روشن شد، بدان که بارها چشم جدش به دیدار او روشن گشته بود. [[پیامبر]] او را میبوسید، لب هایش را میمکید و او را بر دوش خود سوار می‌کرد. ای ابن زیاد! برای جدّ او پاسخی آماده کن که در [[روز قیامت]] دشمن تو خواهد بود<ref>امالی صدوق، ص۱۳۹، مجلس ۳۰، ح۱.</ref>.<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص۲۱۰-۲۱۱.</ref>


==با کاروان [[اسیران]] از کوفه تا [[شام]]==
== با کاروان اسیران از کوفه تا شام ==
به هنگام حرکت کاروان اسیران از کوفه تا شام واکنش [[زنان]] و مردان مسیر راه متفاوت بود. برخی با مأموران یزیدی درگیر شده از [[اهل بیت]] [[حمایت]] می‌کردند. برای نمونه نوشته‌اند: چون به حماة رسیدند. اهالی آنجا از اهل بیت حمایت کردند. [[امّ کلثوم]] چون از برخورد آنان با مأموران ابن زیاد آگاه شد، آن بانو پرسید که نام این [[شهر]] چیست؟ گفتند: حماة. فرمود: [[خداوند]] این شهر را از [[شرّ]] ستم‌گران نگه دارد.
به هنگام حرکت کاروان اسیران از کوفه تا شام واکنش زنان و مردان مسیر راه متفاوت بود. برخی با مأموران یزیدی درگیر شده از [[اهل بیت]] حمایت می‌کردند. برای نمونه نوشته‌اند: چون به حماة رسیدند. اهالی آنجا از اهل بیت حمایت کردند. [[امّ کلثوم]] چون از برخورد آنان با مأموران ابن زیاد [[آگاه]] شد، آن بانو پرسید که نام این [[شهر]] چیست؟ گفتند: حماة. فرمود: [[خداوند]] این شهر را از [[شرّ]] ستم‌گران نگه دارد.


برخی [[شهرها]] نیز با خوش‌حالی از مأموران [[ابن زیاد]] استقبال کردند. به روایتی وقتی کاروان [[اسیران]] به نزدیک بعلبک رسیدند، [[مردم]] با خوش‌حالی تا دو فرسخی شهر به استقبال آنها رفتند. [[امّ کلثوم]] وقتی خوش حالی آنان را بر [[شهادت امام حسین]] و یارانش دید، آنها را با سخنان زیر [[نفرین]] کرد: «[[خدا]] زیادی شما را نابود کند و کسی را را بر شما مسلط کند که شما را بکشد»<ref>{{متن حدیث|أَبَادَ اللَّهُ كَثْرَتَكُمْ وَ سَلَّطَ عَلَيْكُمْ مَنْ يَقْتُلُكُمْ}}</ref>
برخی [[شهرها]] نیز با خوش‌حالی از مأموران [[ابن زیاد]] استقبال کردند. به روایتی وقتی کاروان اسیران به نزدیک بعلبک رسیدند، [[مردم]] با خوش‌حالی تا دو فرسخی [[شهر]] به استقبال آنها رفتند. [[امّ کلثوم]] وقتی خوش حالی آنان را بر [[شهادت امام حسین]] و یارانش دید، آنها را با سخنان زیر [[نفرین]] کرد: «[[خدا]] زیادی شما را نابود کند و کسی را را بر شما مسلط کند که شما را بکشد»<ref>{{متن حدیث|أَبَادَ اللَّهُ كَثْرَتَكُمْ وَ سَلَّطَ عَلَيْكُمْ مَنْ يَقْتُلُكُمْ}}</ref>


پس از سخنان یاد شده [[امام سجاد]]{{ع}} گریست و آنگاه فرمود:
پس از سخنان یاد شده [[امام سجاد]]{{ع}} گریست و آنگاه فرمود:
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''وَ هُوَ الزَّمَانُ فَلَا تَفْنَى عَجَائِبُهُ''|2=''مِنَ الْكِرَامِ وَ مَا تُهْدَى مَصَائِبُهُ''}}
{{ب|''وَ هُوَ الزَّمَانُ فَلَا تَفْنَى عَجَائِبُهُ''|۲=''مِنَ الْكِرَامِ وَ مَا تُهْدَى مَصَائِبُهُ''}}
{{ب|''فَلَيْتَ شَعْرِي إِلَى كَمْ ذَا تُجَاذِبُنَا''|2=''فُنُونُهُ وَ تَرَانَا لَمْ نُجَاذِبْهُ''}}
{{ب|''فَلَيْتَ شَعْرِي إِلَى كَمْ ذَا تُجَاذِبُنَا''|۲=''فُنُونُهُ وَ تَرَانَا لَمْ نُجَاذِبْهُ''}}
{{ب|''يُسْرَى بِنَا فَوْقَ أَقْتَابٍ بِلَا وِطَاءٍ''|2=''وَ سَابِقُ الْعِيسِ يَحْمِي عَنْهُ غَارِبُهُ''}}
{{ب|''يُسْرَى بِنَا فَوْقَ أَقْتَابٍ بِلَا وِطَاءٍ''|۲=''وَ سَابِقُ الْعِيسِ يَحْمِي عَنْهُ غَارِبُهُ''}}
{{ب|''كَأَنَّنَا مِنْ أُسَارَى الرُّومِ بَيْنَهُمْ''|2=''كَأَنَّ مَا قَالَهُ الْمُخْتَارُ كَاذِبُهُ''}}
{{ب|''كَأَنَّنَا مِنْ أُسَارَى الرُّومِ بَيْنَهُمْ''|۲=''كَأَنَّ مَا قَالَهُ الْمُخْتَارُ كَاذِبُهُ''}}
{{ب|''كَفَرْتُمُ بِرَسُولِ اللَّهِ وَيْحَكُمْ''|2=''فَكُنْتُمْ مِثْلَ مَنْ ضَلَّتْ مَذَاهِبُه''<ref>بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۲۶.</ref>}}
{{ب|''كَفَرْتُمُ بِرَسُولِ اللَّهِ وَيْحَكُمْ''|۲=''فَكُنْتُمْ مِثْلَ مَنْ ضَلَّتْ مَذَاهِبُه''<ref>بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۲۶.</ref>}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
:این همان [[زمان]] است که شگفتی‌هایش از نظر بزرگان پایان‌پذیر نیست و [[مصائب]] آن نامشخص است. ای کاش می‌دانستم که مشغله‌های زمان، ما را تا کجا به دنبال خود میکشاند و می‌‌بینی که ما او را به دنبال خود نمی‌کشانیم! ما را بر شتران عریان و بی‌جهاز در هر شهر و دیاری میگردانند و کسانی از دنبال، دارندگان مهار شتران را [[حمایت]] می‌کنند. گویا ما در میان آنان چون اسیران [[روم]] هستیم و گویا آنچه را [[پیامبر]] بیان فرموده است، نادرست بود. وای بر شما! در برابر [[رسول خدا]] [[کفران]] پیشه کردید و شما به گم کرده راهی میمانید که راه‌ها را نمی‌شناسد.<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص:۲۱۱-۲۱۳.</ref>
:این همان [[زمان]] است که شگفتی‌هایش از نظر بزرگان پایان‌پذیر نیست و [[مصائب]] آن نامشخص است. ای کاش می‌دانستم که مشغله‌های زمان، ما را تا کجا به دنبال خود میکشاند و می‌‌بینی که ما او را به دنبال خود نمی‌کشانیم! ما را بر شتران عریان و بی‌جهاز در هر شهر و دیاری میگردانند و کسانی از دنبال، دارندگان مهار شتران را حمایت می‌کنند. گویا ما در میان آنان چون [[اسیران]] [[روم]] هستیم و گویا آنچه را [[پیامبر]] بیان فرموده است، نادرست بود. وای بر شما! در برابر [[رسول خدا]] کفران پیشه کردید و شما به گم کرده راهی میمانید که راه‌ها را نمی‌شناسد<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص۲۱۱-۲۱۳.</ref>.


==امّ کلثوم در [[شام]]==
== امّ کلثوم در [[شام]] ==
چون کاروان اسیران به نزدیک شام رسیدند، [[ام کلثوم]] به [[شمر]] گفت: ما را از دروازه‌ای وارد شهر کنید که تماشاگر کمتری داشته باشد و به سر بازان بگو این سرها را از میان ما بیرون ببرند و از ما دور کنند؛ زیرا از بس ما را به این حال دیدند [[خوار]] شدیم.
چون کاروان اسیران به نزدیک شام رسیدند، [[ام کلثوم]] به [[شمر]] گفت: ما را از دروازه‌ای وارد شهر کنید که تماشاگر کمتری داشته باشد و به سر بازان بگو این سرها را از میان ما بیرون ببرند و از ما دور کنند؛ زیرا از بس ما را به این حال دیدند [[خوار]] شدیم.


[[شمر]] براساس [[خوی]] [[تجاوزگری]] و [[نفاق]] و کفرش بر عکس گفته وی، دستور داد سرها را بر نوک نیزه‌ها کرده در وسط کجاوه‌ها ببرند و در چنین وضعیتی آنها را بین تماشاگران بگردانند، تا آنکه به دروازه‌های [[دمشق]] رسیدند و بر پله‌های در [[مسجد جامع]] ایستادند؛ همان جایی که [[اسیران]] را در آنجا نگه میداشتند<ref>الملهوف، ص۲۱۰؛ بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۲۷.</ref>.
[[شمر]] براساس [[خوی]] [[تجاوزگری]] و [[نفاق]] و کفرش بر عکس گفته وی، دستور داد سرها را بر نوک نیزه‌ها کرده در وسط کجاوه‌ها ببرند و در چنین وضعیتی آنها را بین تماشاگران بگردانند، تا آنکه به دروازه‌های [[دمشق]] رسیدند و بر پله‌های در مسجد جامع ایستادند؛ همان جایی که [[اسیران]] را در آنجا نگه می‌داشتند<ref>الملهوف، ص۲۱۰؛ بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۲۷.</ref>.


[[عمر بن منذر همدانی]] می‌گوید: در دروازه [[شام]] [[ام کلثوم]] را دیدم، چنان که پنداری [[فاطمه زهرا]] است. چادری کهنه بر سر داشت و روبندی روی سینه. من نزدیک رفتم و به [[امام سجاد]] و [[اهل بیت]]{{عم}} [[سلام]] کردم. آنها به من گفتند: ای [[مؤمن]] اگر می‌‌توانی چیزی به این شخص بده تا سر [[بریده]] [[امام حسین]]{{ع}} را از میان ما بیرون ببرد؛ زیرا نگاه [[مردم]] ما را [[آزار]] می‌دهد. من صد [[درهم]] به نیزه‌دار دادم تا سر را از میان اهل بیت بیرون ببرد<ref>بهایی، الکامل، ص۶۴۰.</ref>.
عمر بن منذر همدانی می‌گوید: در دروازه [[شام]] [[ام کلثوم]] را دیدم، چنان که پنداری [[فاطمه]] [[زهرا]] است. چادری کهنه بر سر داشت و روبندی روی سینه. من نزدیک رفتم و به [[امام سجاد]] و [[اهل بیت]]{{عم}} [[سلام]] کردم. آنها به من گفتند: ای [[مؤمن]] اگر می‌‌توانی چیزی به این شخص بده تا سر بریده [[امام حسین]]{{ع}} را از میان ما بیرون ببرد؛ زیرا نگاه [[مردم]] ما را [[آزار]] می‌دهد. من صد درهم به نیزه‌دار دادم تا سر را از میان اهل بیت بیرون ببرد<ref>بهایی، الکامل، ص۶۴۰.</ref>.


این گزارش نیز بیان‌گر اهتمام اهل بیت{{عم}} به [[عفاف]] و [[حجاب]] [[زن]] در [[اسلام]] است.
این گزارش نیز بیان‌گر اهتمام اهل بیت{{عم}} به [[عفاف]] و [[حجاب]] [[زن]] در [[اسلام]] است.


او که هیچ درخواستی از [[دشمن]] تا به حال نداشته، حاضر است برای [[حفظ]] [[حجاب]] خود و دیگر [[زنان]] [[هاشمی]] با شمر گفت و گو کند و از او چنین درخواستی داشته باشد.<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص:۲۱۳-۲۱۴.</ref>
او که هیچ درخواستی از [[دشمن]] تا به حال نداشته، حاضر است برای [[حفظ]] حجاب خود و دیگر [[زنان]] [[هاشمی]] با شمر گفت و گو کند و از او چنین درخواستی داشته باشد<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص۲۱۳-۲۱۴.</ref>.


==[[امّ کلثوم]] [[رویارویی]] [[یزید]] و مرد شامی==
== [[امّ کلثوم]] رویارویی یزید و مرد شامی ==
در مجلس یزید وقتی مردی از [[اهل شام]]، [[فاطمه دختر امام حسین]] را به کنیزی خواست، امّ کلثوم بسیار ناراحت شد و به آن مرد شامی گفت: «ساکت شو ای فرومایه‌ترین و [[پست‌ترین]] مردان! [[خدا]] [[زبان]] تو را قطع، [[چشم]] تو را [[کور]] و دستت را خشک کند و [[جهنم]] را جایگاه تو قرار دهد. [[فرزندان]] [[پیامبران]] [[خدمت]] گزار [[دشمنان]] نمی‌شوند»<ref>{{متن حدیث|قَالَتْ أُمُّ كُلْثُومٍ لِلشَّامِيِّ اسْكُتْ يَا لُكَعَ الرِّجَالِ قَطَعَ اللَّهُ لِسَانَكَ وَ أَعْمَى عَيْنَيْكَ وَ أَيْبَسَ يَدَيْكَ وَ جَعَلَ النَّارَ مَثْوَاكَ إِنَّ أَوْلَادَ الْأَنْبِيَاءِ لَا يَكُونُونَ خَدَمَةً لِأَوْلَادِ الْأَدْعِيَاءِ}}؛ بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۳۷.</ref>؛
در مجلس یزید وقتی مردی از [[اهل شام]]، [[فاطمه دختر امام حسین]] را به کنیزی خواست، امّ کلثوم بسیار ناراحت شد و به آن مرد شامی گفت: «ساکت شو ای فرومایه‌ترین و پست‌ترین مردان! [[خدا]] زبان تو را قطع، [[چشم]] تو را کور و دستت را خشک کند و [[جهنم]] را جایگاه تو قرار دهد. [[فرزندان]] [[پیامبران]] خدمت گزار [[دشمنان]] نمی‌شوند»<ref>{{متن حدیث|قَالَتْ أُمُّ كُلْثُومٍ لِلشَّامِيِّ اسْكُتْ يَا لُكَعَ الرِّجَالِ قَطَعَ اللَّهُ لِسَانَكَ وَ أَعْمَى عَيْنَيْكَ وَ أَيْبَسَ يَدَيْكَ وَ جَعَلَ النَّارَ مَثْوَاكَ إِنَّ أَوْلَادَ الْأَنْبِيَاءِ لَا يَكُونُونَ خَدَمَةً لِأَوْلَادِ الْأَدْعِيَاءِ}}؛ بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۳۷.</ref>؛ راوی می‌گوید: به [[خدا]] [[سوگند]]! هنوز سخن [[امّ کلثوم]] تمام نشده بود که خدا دعای او را [[اجابت]] کرد. [[ام کلثوم]] فرمود: خدای را [[سپاس]] که کیفرش را پیش از [[آخرت]] شامل حال تو کرد. این [[کیفر]] کسی است که متعرّض [[حرم]] [[رسول خدا]]{{صل}} شود<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص۲۱۴.</ref>.


[[راوی]] می‌گوید: به [[خدا]] [[سوگند]]! هنوز سخن [[امّ کلثوم]] تمام نشده بود که خدا دعای او را [[اجابت]] کرد. [[ام کلثوم]] فرمود: خدای را [[سپاس]] که کیفرش را پیش از [[آخرت]] شامل حال تو کرد. این [[کیفر]] کسی است که متعرّض [[حرم]] [[رسول خدا]]{{صل}} شود.<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص:۲۱۴.</ref>
== امّ کلثوم در برابر سخنان یزید ==
پس از آنکه [[اهل بیت]]{{عم}}، [[مردم]] [[شام]] را با سخنان و خطبه‌های خود و همچنین با [[سوگواری]] و [[مرثیه سرایی]] بر [[امام حسین]] دگرگون کردند، یزید به ظاهر از آنان خواست که در شام بمانند، ولی اهل بیت خواستار بازگشت به [[مدینه]] شدند. یزید دستور داد محمل‌هایی را حاضر و برای آنان [[زینت]] کنند و اموالی را نیز بر آنان عرضه داشت و گفت: ای ام کلثوم! این [[اموال]] را عوض آنچه به شما رسیده دریافت کنید<ref>{{عربی|"يَا أُمَّ كُلْثُومٍ خُذُوا هَذَا الْمَالَ عِوَضَ مَا أَصَابَكُمْ"}}</ref>. ام کلثوم در پاسخ فرمود: {{متن حدیث|يَا يَزِيدُ مَا أَقَلَّ حَيَاءَكَ وَ أَصْلَبَ وَجْهَكَ تَقْتُلُ أَخِي وَ أَهْلَ بَيْتِي وَ تُعْطِينِي عِوَضَهُمْ}}<ref>بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۹۶.</ref>.<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص۲۱۴-۲۱۵.</ref>


==امّ کلثوم در برابر سخنان [[یزید]]==
== هنگام ورود به مدینه ==
پس از آنکه [[اهل بیت]]{{عم}}، [[مردم]] [[شام]] را با سخنان و خطبه‌های خود و همچنین با [[سوگواری]] و مرثیه سرایی بر [[امام حسین]] دگرگون کردند، یزید به ظاهر از آنان خواست که در شام بمانند، ولی اهل بیت خواستار بازگشت به [[مدینه]] شدند. یزید دستور داد محمل‌هایی را حاضر و برای آنان [[زینت]] کنند و اموالی را نیز بر آنان عرضه داشت و گفت: ای ام کلثوم! این [[اموال]] را عوض آنچه به شما رسیده دریافت کنید<ref>{{عربی|"يَا أُمَّ كُلْثُومٍ خُذُوا هَذَا الْمَالَ عِوَضَ مَا أَصَابَكُمْ"}}</ref>.
 
ام کلثوم در پاسخ فرمود: {{متن حدیث|يَا يَزِيدُ مَا أَقَلَّ حَيَاءَكَ وَ أَصْلَبَ وَجْهَكَ تَقْتُلُ أَخِي وَ أَهْلَ بَيْتِي وَ تُعْطِينِي عِوَضَهُمْ}}<ref>بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۹۶.</ref>.<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص:۲۱۴-۲۱۵.</ref>
 
==هنگام ورود به مدینه==
کاروانیان به سوی مدینه حرکت می‌کردند و هرچه به مدینه نزدیک‌تر می‌شدند، به جای آنکه خوش حال شوند ناراحت می‌شدند،؛ چراکه هنگام خروج همراه امام حسین{{ع}} و [[یاران]] باوفایش همراه آنان بودند، ولی اکنون جز [[امام سجاد]]{{ع}} کسی از آنها باقی نمانده است. هنگامی که امّ کلثوم دیوارهای مدینه را دید، گریست.
کاروانیان به سوی مدینه حرکت می‌کردند و هرچه به مدینه نزدیک‌تر می‌شدند، به جای آنکه خوش حال شوند ناراحت می‌شدند،؛ چراکه هنگام خروج همراه امام حسین{{ع}} و [[یاران]] باوفایش همراه آنان بودند، ولی اکنون جز [[امام سجاد]]{{ع}} کسی از آنها باقی نمانده است. هنگامی که امّ کلثوم دیوارهای مدینه را دید، گریست.


برخی از منابع اشعار زیادی را به امّ کلثوم نسبت داده‌اند که هنگام ورود به مدینه گفته است و این [[شعر]] از جمله آنهاست:
برخی از منابع اشعار زیادی را به امّ کلثوم نسبت داده‌اند که هنگام ورود به مدینه گفته است و این [[شعر]] از جمله آنهاست:
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''مَدِينَةَ جَدِّنَا لَا تَقْبَلِينَا''|2=''فَبِالْحَسَرَاتِ وَ الْأَحْزَانِ جِئْنَا''}}
{{ب|''مَدِينَةَ جَدِّنَا لَا تَقْبَلِينَا''|۲=''فَبِالْحَسَرَاتِ وَ الْأَحْزَانِ جِئْنَا''}}
{{ب|''أَلَا فَأَخْبِرْ رَسُولَ اللَّهِ عَنَّا''|2=''بِأَنَّا قَدْ فُجِعْنَا فِي أَبِينَا''}}
{{ب|''أَلَا فَأَخْبِرْ رَسُولَ اللَّهِ عَنَّا''|۲=''بِأَنَّا قَدْ فُجِعْنَا فِي أَبِينَا''}}
{{ب|''وَ أَنَّ رِجَالَنَا بِالطَّفِّ صَرْعَى''|2=''بِلَا رُؤْسٍ وَ قَدْ ذَبَحُوا الْبَنِينَا''}}
{{ب|''وَ أَنَّ رِجَالَنَا بِالطَّفِّ صَرْعَى''|۲=''بِلَا رُؤْسٍ وَ قَدْ ذَبَحُوا الْبَنِينَا''}}
{{ب|''وَ أَخْبِرْ جَدَّنَا أَنَّا أُسِرْنَا''|2=''وَ بَعْدَ الْأَسْرِ يَا جَدَّا سُبِينَا''}}
{{ب|''وَ أَخْبِرْ جَدَّنَا أَنَّا أُسِرْنَا''|۲=''وَ بَعْدَ الْأَسْرِ يَا جَدَّا سُبِينَا''}}
{{ب|''وَ رَهْطُكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَضْحَوْا''|2=''عَرَايَا بِالطُّفُوفِ مُسَلَّبِينَا''}}
{{ب|''وَ رَهْطُكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَضْحَوْا''|۲=''عَرَايَا بِالطُّفُوفِ مُسَلَّبِينَا''}}
{{ب|''وَ قَدْ ذَبَحُوا الْحُسَيْنَ وَ لَمْ يُرَاعُوا''|2=''جَنَابَكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فِينَا''}}
{{ب|''وَ قَدْ ذَبَحُوا الْحُسَيْنَ وَ لَمْ يُرَاعُوا''|۲=''جَنَابَكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فِينَا''}}
{{ب|''فَلَوْ نَظَرَتْ عُيُونُكَ لِلْأُسَارَى''|2=''عَلَى أَقْتَابِ الْجِمَالِ مُحَمَّلِينَا''<ref>بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۹۶.</ref>}}
{{ب|''فَلَوْ نَظَرَتْ عُيُونُكَ لِلْأُسَارَى''|۲=''عَلَى أَقْتَابِ الْجِمَالِ مُحَمَّلِينَا''<ref>بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۹۶.</ref>}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
:ای مدینه جدّ ما! ما را نپذیر،؛ چراکه با حسرت‌ها و اندوه‌ها به سوی تو آمدیم. ای [[مدینه]]! از جانب ما به [[رسول خدا]] خبر بده، که ما در [[مصیبت]] فقدان پدرمان، دردمند و [[اندوه]] بار شدیم. مردان ما در [[سرزمین]] [[کربلا]] بدون سر بر [[زمین]] افتاده‌اند و [[کودکان]] ما را نیز سر بریده‌اند. ای مدینه! به جد ما خبر بده که ما را به [[اسارت]] بردند.
:ای [[مدینه]] جدّ ما! ما را نپذیر،؛ چراکه با حسرت‌ها و اندوه‌ها به سوی تو آمدیم. ای مدینه! از جانب ما به [[رسول خدا]] خبر بده، که ما در [[مصیبت]] فقدان پدرمان، دردمند و [[اندوه]] بار شدیم. مردان ما در سرزمین [[کربلا]] بدون سر بر [[زمین]] افتاده‌اند و کودکان ما را نیز سر بریده‌اند. ای مدینه! به جد ما خبر بده که ما را به [[اسارت]] بردند.


ای مدینه! هنگامی که از میان تو بیرون رفتیم، بستگانمان همراه ما بودند، ولی اکنون که به سوی تو باز گشته ایم، مردان و پسران ما همراهمان نیستند.
ای مدینه! هنگامی که از میان تو بیرون رفتیم، بستگانمان همراه ما بودند، ولی اکنون که به سوی تو باز گشته ایم، مردان و پسران ما همراهمان نیستند.


ای جد بزرگوار ما! حسین را کشتند و به حضور و [[قرب]] [[خدا]] در مورد ما توجه نکردند. ای جدّ بزرگوار! [[دشمنان]] ما به آرزوهای خود رسیدند و [[دل]] شان با دیدن [[مصائب]] ما شاد گردید. آنها [[حریم]] [[بانوان]] ما را رعایت نکردند و همه آنها را به [[اجبار]] بر جهاز بی‌رو پوش شترها سوار نمودند.<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص:۲۱۵-۲۱۶.</ref>
ای جد بزرگوار ما! حسین را کشتند و به حضور و قرب خدا در مورد ما توجه نکردند. ای جدّ بزرگوار! [[دشمنان]] ما به آرزوهای خود رسیدند و [[دل]] شان با دیدن [[مصائب]] ما شاد گردید. آنها حریم [[بانوان]] ما را رعایت نکردند و همه آنها را به [[اجبار]] بر جهاز بی‌رو پوش شترها سوار نمودند<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص۲۱۵-۲۱۶.</ref>.
 
== [[ام‌کلثوم]] و صیانت از حریم [[حیا]] و [[عفت]] ==
وقتی کاروان اسرا به همراه سرهای [[مبارک]] [[شهدای کربلا]] در آستانه ورود به [[شام]] قرار گرفتند، ام‌کلثوم برای [[حفظ]] [[حیا]] و [[حرمت]] [[بانوان]] نزد [[مسئول]] حمل کاروان اسرا و [[سرهای شهدا]] آمد و به او فرمود: "برای اینکه [[مردم]] شام به [[حرم]] [[پیامبر]]{{صل}} نگاه نکنند سرهای شهدا را از در دیگری وارد [[شهر]] کنند و کاروان اسرا را از در دیگر تا مردم، مشغول تماشای سرها شوند و کمتر چشم نامحرم به بانوان کاروان بیفتد. البته مسؤول کاروان این درخواست آن بانوی داغدار را نپذیرفت<ref>مقتل الحسین، مقرم، ص۴۷۷.</ref>.<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[ام‌کلثوم دختر امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب (مقاله)|مقاله «ام‌کلثوم دختر امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۲]]، ص۸۹.</ref>
 
== [[وفات]] و [[محل دفن]] ام‌کلثوم ==
درباره [[زمان]] وفات و محل دفن ایشان اطلاع دقیقی در دست نیست؛ البته این مطلب به علت آن است که درباره [[زندگی]] ام‌کلثوم در کتب [[تاریخی]] [[اختلاف]] وجود دارد. عده‌ای می‌گویند ام‌کلثوم، [[فرزندی]] به نام زید داشته است و وفات مادر و فرزند را با هم دانسته، درباره سال وفات و محل دفن ام‌کلثوم مطلبی را ذکر نکرده‌اند<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۴۶۴-۴۶۵؛ العلل، احمد بن حنبل، ج۱، ص۱۴۰-۱۴۱؛ ذخائر العقبی، طبری، ص۱۷۱.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
گروهی دیگر، رحلت این بانوی بزرگ را در زمان عثمان و محل دفن او را [[قبرستان بقیع]] می‌دانند<ref>موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۵، ص۴۱۳ (پاورقی).</ref> و گروهی دیگر رحلت او را در زمان [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} و محل دفن ایشان را در قبرستان بقیع دانسته‌اند<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۴۶۴-۴۶۵؛ العلل، احمد بن حنبل، ج۱، ص۱۴۰-۱۴۱؛ ذخائر العقبی، طبری، ص۱۷۱.</ref>.


==منابع==
گروه دیگری محل دفن آن بانوی بزرگ را [[دمشق]] ذکر کرده‌اند و به همین نام، قبری در قبرستان [[باب الصغیر]] شهر دمشق کنار مرقد حضرت [[سکینه]]، دختر امام حسین{{ع}} وجود دارد و برخی نیز [[محل دفن]] ایشان را روستای راویه ـ [[زینبیه]] فعلی ـ در [[دمشق]] می‌دانند<ref>اعیان الشیعه و دائرة المعارف الاسلامیة الشیعیة، امین عاملی و زیارات الشام، ابن جورانی.</ref>.<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[ام‌کلثوم دختر امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب (مقاله)|مقاله «ام‌کلثوم دختر امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۹۰.</ref>
 
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
#[[پرونده:13681024.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|'''فرهنگ عاشورا''']]
# [[پرونده:13681024.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|'''فرهنگ عاشورا''']]
# [[پرونده:1100854.jpg|22px]] [[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|'''نقش زنان در حماسه عاشورا''']]
# [[پرونده:1100854.jpg|22px]] [[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|'''نقش زنان در حماسه عاشورا''']]
# [[پرونده:1100820.jpg|22px]] [[زهرا فخر روحانی|فخر روحانی، زهرا]]، [[نقش زنان در نهضت حسینی (مقاله)|'''نقش زنان در نهضت حسینی''']]، [[فرهنگ عاشورایی ج۹ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۹]]
# [[پرونده:1100352.jpg|22px]] [[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[ام‌کلثوم دختر امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب (مقاله)|مقاله «ام‌کلثوم دختر امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


{{صحابه}}
[[رده:امامزادگان سوریه]]
[[رده:مدخل فرهنگ عاشورا]]
[[رده:مدخل فرهنگ عاشورا]]
[[رده:اسیران واقعه کربلا]]
[[رده:اسیران واقعه کربلا]]
[[رده: ام‌کلثوم دختر امام علی]]
[[رده:فرزندان امام علی]]
[[رده: اعلام]]
[[رده:بانوان عاشورایی]]
[[رده: صحابه]]
[[رده:اصحاب پیامبر]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۷ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۶:۳۰

ام کلثوم دختر امام علی (ع) در سال‌های آخر عمر پیامبر خاتم (ص) به دنیا آمد. زنی با فضیلت، فصیح و دانا بود. درسال ۶۱ هجری در رکاب امام حسین به کربلا آمد و پس از عاشورا در مدت اسارت نیز با سخنانش در کوفه و شام عترت امام حسین (ع) را معرفی و ستم‌های حکام را افشا می‌کرد. پس از بازگشت اهل بیت به مدینه نیز، ام کلثوم از کسانی بود که گزارش این سفر خونین را به مردم می‌داد. درباره زمان وفات و محل دفن ایشان اطلاع دقیقی در دست نیست.

مقدمه

ام کلثوم، دختر امام امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب(ع)، در دامن زهرای مرضیه(س) پیش از رحلت پیامبر گرامی اسلام(ص) و در سال ششم هجری چشم به جهان گشود و دوران تربیت خود را در خانه وحی گذراند[۱].[۲]

لقب ام‌کلثوم

از دختران امیرالمؤمنین علی(ع)، تعدادی لقب ام‌کلثوم داشتند که سید محسن امین و دیگر مورخان در آثار خود نام چهار تن از ایشان را آورده‌اند[۳]. علی بن عیسی اربلی از کمال الدین بن طلحه نقل کرده که مؤرخان درباره تعداد فرزندان امام امیرالمؤمنین علی(ع) اختلاف‌ نظر دارند. فرزندان دختر ایشان عبارت‌اند از: زینب کبری، ام‌کلثوم، ام‌الحسن، رمله کبری، ام‌هانی، میمونه، زینب صغری، رمله صغری و ام‌کلثوم صغری[۴].[۵]

ام‌کلثوم در رثای مادر

نقل شده موقعی که حضرت زهرا(س) از دنیا رفت، مردم شهر مدینه عزادار شدند؛ زنان بنی‌هاشم همگی در خانه آن حضرت جمع شده و عزاداری پرشوری برپا کردند. مردان، خدمت امیرالمؤمنین(ع) می‌آمدند و حسنین(ع) در جلو روی حضرت نشسته بودند، در این هنگام، ام‌کلثوم، در حالی که روپوش به صورت افکنده و لباس‌هایش به زمین کشیده می‌شد و با یک چادر تمام بدن را پوشانده بود، از خانه بیرون آمد و با صدای بلند ناله کرد و فرمود: "ای جد بزرگوار! ای رسول خدا! به راستی امروز چنان تو را از دست دادیم که دیگر ملاقات و دیداری دست نخواهد داد"[۶].[۷]

ماجرای ازدواج ام‌کلثوم

موضوعی که درباره زندگی این بانوی بزرگ اسلام به آن توجه شده و مؤرخان و اندیشمندان اسلامی نظریات مختلفی درباره آن بیان کرده‌اند، مسئله ازدواج ایشان با عمر بن خطاب است. این موضوع در تعدادی از کتاب‌های فریقین (شیعه و سنی) نقل شده است[۸].

بیشتر اهل سنت، این موضوع را قبول کرده و آن را یک امر مسلّم تاریخی می‌دانند؛ البته عده‌ای نیز به نقد و بررسی روایات نقل شده پرداخته و در نتیجه این موضوع را یک امر مسلّم نمی‌دانند و عده‌ای از ایشان، این موضوع را تحلیل و توجیه کرده و با آن توجیهات، قبول کرده‌اند.

از اندیشمندان شیعه، بزرگانی چون شیخ مفید نه تنها این قصه را رد کرده‌اند، بلکه آن را یک موضوع ساختگی می‌دانند[۹]. برخی دیگر چون سید مرتضی آن را پذیرفته و یک امر اضطراری که خارج از اختیار امام(ع) و برخلاف میل ایشان بوده، دانسته‌اند[۱۰]. برخی دیگر با توجه به این موضوع، برخی احکام شرعی را از آن استنباط کرده‌اند[۱۱].

با توجه به اینکه این ماجرا در کتب معتبر حدیثی اهل سنت چون صحیحین، مسانید و معاجم روایی نقل نشده است و اهل سنت بسیاری از احادیث را به دلیل عدم نقل صحیحین تکذیب می‌کنند و نیز راویان آن ماجرا بنا به نظر علمای اهل سنت به ضعف و جرح مبتلا می‌باشند؛ لذا محققین فریقین این ماجرا را تحلیل و بررسی کرده‌اند و چند مطلب از آن را مسلم دانسته، بسیاری از مسائل نقل شده را رد کرده‌اند[۱۲].

از جمله نقل شده است، پس از آنکه عمر درخواست ازدواج را مطرح کرد، با مخالفت امیرالمؤمنین علی(ع) مواجه شد. وقتی مخالفت شدید از سوی حضرت ادامه یافت، عمر بن خطاب آن حضرت را به شکل‌های گوناگون تهدید کرد. وقتی عمر، عباس بن عبدالمطلب ـ عموی امیرالمؤمنین علی(ع) ـ را نیز همانند آن حضرت تهدید کرد، او واسطه شد و علی(ع) انجام این کار را به عباس واگذار کرد[۱۳].[۱۴]

ام‌کلثوم و شهادت پدر

ابوحمزه ثمالی از ابو اسحق السبیعی و او از عمرو بن الحمق نقل می‌کند که قبل از شهادت امیرالمؤمنین(ع) نزد او رفتم، دیدم روی زخم سرش را گشوده است، گفتم: با امیرالمؤمنین! این زخم چیزی نیست و خطری ندارد، حضرت علی(ع) فرمود: "عمرو! به خدا قسم الان از شما جدا می‌شوم"، من گریستم. پس ام‌کلثوم که در کنار بستر پدر ایستاده بود، گریان شد، امام(ع) به او فرمود: "دخترم چرا گریه می‌کنی؟" او گفت: "چگونه نگریم با آنکه می‌فرمایید الان از شما جدا می‌شوم!" حضرت فرمود: "دخترم گریه مکن؛ زیرا اگر می‌دیدی آنچه پدرت می‌بیند گریه نمی‌کردی".

من گفتم: یا امیرالمؤمنین! چه می‌بینید؟ امام(ع) فرمود: "ملائکه آسمان و انبیاء را می‌بینم که پشت سر هم ایستاده و در انتظار من هستند؛ این برادرم رسول خدا(ص) است که در کنار من نشسته و می‌فرماید: " بشتاب که آنچه در پیش داری بهتر از آن است که در آن به سر می‌بری". هنوز از نزد حضرت نرفته بودم که حضرت به شهادت رسید[۱۵].[۱۶]

ام‌کلثوم در کربلا

در بیشتر کتب تاریخ و مقاتل که وقایع سال ۶۱ هجری و ماجرای قیام امام حسین(ع) و شهادت آن حضرت و اسارت اهل بیت پیامبر(ص) بیان شده است، نام ام‌کلثوم، دختر امام امیرالمؤمنین(ع) نیز آورده شده و مطالبی از آن بزرگوار نقل نموده‌اند. مسلماً دختری از دختران حضرت امام علی بن ابی‌طالب(ع) به نام ام‌کلثوم در این واقعه حضور داشته و فعالیت‌های زیادی به همراه خواهر بزرگوارش عقیله بنی هاشم، حضرت زینب کبری(س) در پیشبرد اهداف نهضت امام حسین(ع) انجام داده است.

برخی از نویسندگان در این باره که ام‌کلثوم همان دختر امیرالمؤمنین(ع) و فاطمه زهرا(س) باشد به تردید افتاده و عده‌ای نیز آن را انکار کرده‌اند. این گروه به روایتی که محدث خبیر، مرحوم شیخ حر عاملی از کتاب خلاف شیخ الطایفه که ایشان از عمار یاسر نقل کرده است، استناد کرده‌اند. از آن روایت فهمیده می‌شود که ام کلثوم و فرزندش زید، در حالی که امام حسن و امام حسین(ع) نیز حضور داشتند، با هم از دنیا رفته‌اند[۱۷] و لذا نمی‌توان تصور کرد که ایشان در سفر کربلا همراه امام حسین(ع) و یا در کوفه و شام با اسرا بوده باشند[۱۸].

این عده گفته‌اند: ام‌کلثوم، دختر امام علی(ع)، در کربلا بوده ولی نه آن ام‌کلثوم کبری که فرزند حضرت زهرا(س) است بلکه او دختر دیگری از سایر همسران آن حضرت می‌باشد. با دقت در احادیث نقل شده و نیز آنچه در کتب تاریخ ثبت شده است بعضی از محققین خلاف نظریه مذکور را ارائه کرده و ام‌کلثوم حاضر در کربلا و همراه اسرا را همان فرزند حضرت زهرای مرضیه(س) می‌دانند[۱۹].

امّ کلثوم در کوفه و شام

ام کلثوم در همه مصائبی که بر زینب و دیگر اعضای کاروان حسینی پس از اسارت وارد شد شریک بوده است. او پس از رویداد عاشورا، مانند دیگر زنان هاشمی نقش مهمی در افشای چهره دشمن در کوفه و شام داشت.

ام کلثوم(س) در شهر کوفه در روز یازدهم محرم در خطاب سرزنش‌آمیز به اهل کوفه چنین فرمود: «ای اهل کوفه، وای به حالتان! با حسین(ع) چه کردید؟ او را تنها گذاشتید، به قتل رسانیدید و اموالش را به غارت بردید و خود را وارث او شمردید. زنانش را اسیر کرده، و آزار دادید. هلاکت بر شما باد، از رحمت خدا به دور باشید! که مصیبت بزرگی آفریدید! آیا می‌دانید بار چه گناه سنگینی را بر دوش خود نهاده‌اید و چه خون‌های پاک و مطهری را بر زمین ریختید؟ و چه اموال محترمی را به غارت بردید؟ شما برترین انسان پس از پیامبر را کشتید». «قساوت باد شما را که از رحمت و مهربانی به دورید. به درستی که یاران خدا رستگارانند و حزب شیطان زیان‌کاران».

سپس در خلال اشعاری که سرود فرمود: شما برادرم را به گونه زجر و سختی به شهادت رسانیدید، وای بر شما...! که به زودی آتش پاداشتان خواهد بود. خونی را بر زمین ریختید که خدای آن را محترم شمرده بود و قرآن و سپس رسول خدا ریختن آن را حرام. آتش روز قیامت پاداشتان باد که به یقین در آن جاودانه‌اید. من پیوسته تا زنده‌ام بر برادرم می‌گریم، بر آن برادری که پس از رسول خدا(ص) برترین بود و اشک‌هایم همچون سیل و باران پیوسته بر گونه‌هایم جاری می‌شوند و هرگز خشک نخواهند شد»[۲۰].

صاحبان مقاتل گویند: پس از آنکه ام کلثوم این عبارات را بیان کرد، مردم از گریه و شیون جنجالی به پا کردند و خاک بر سر خود می‌ریختند و صورت می‌خراشیدند و سیلی به صورت می‌زدند و واویلا می‌گفتند. سید بن طاووس در لهوف[۲۱] و محدث قمی در نفس المهموم[۲۲] می‌فرماید: پس از استماع این خطبه، مردان به سختی گریستند و هرگز دیده نشد، مردم به شدت آن روز گریه کنند[۲۳].

آن بانو پس از آنکه در کوفه خطبه خواند و آنان را به دلیل سستی و کوتاهی در یاری امام حسین نکوهش کرد، بر سر مردمی که برای تماشای آنان گرد آمده بودند این‌گونه فریاد کشید: «ای مردم کوفه! آیا از خدا و رسول شرم نمی‌کنید از این که به حرم و دودمان پیامبر نگاه می‌کنید؟»[۲۴].

شیخ صدوق می‌نویسد: ابن زیاد خطاب به ام کلثوم گفت: خدای را سپاس که مردانتان را کشت؛ آنچه را بر سر شما رفت چگونه می‌‌بینی؟ فرمود: ای ابن زیاد! اگر چشم تو به کشتن حسین روشن شد، بدان که بارها چشم جدش به دیدار او روشن گشته بود. پیامبر او را میبوسید، لب هایش را میمکید و او را بر دوش خود سوار می‌کرد. ای ابن زیاد! برای جدّ او پاسخی آماده کن که در روز قیامت دشمن تو خواهد بود[۲۵].[۲۶]

با کاروان اسیران از کوفه تا شام

به هنگام حرکت کاروان اسیران از کوفه تا شام واکنش زنان و مردان مسیر راه متفاوت بود. برخی با مأموران یزیدی درگیر شده از اهل بیت حمایت می‌کردند. برای نمونه نوشته‌اند: چون به حماة رسیدند. اهالی آنجا از اهل بیت حمایت کردند. امّ کلثوم چون از برخورد آنان با مأموران ابن زیاد آگاه شد، آن بانو پرسید که نام این شهر چیست؟ گفتند: حماة. فرمود: خداوند این شهر را از شرّ ستم‌گران نگه دارد.

برخی شهرها نیز با خوش‌حالی از مأموران ابن زیاد استقبال کردند. به روایتی وقتی کاروان اسیران به نزدیک بعلبک رسیدند، مردم با خوش‌حالی تا دو فرسخی شهر به استقبال آنها رفتند. امّ کلثوم وقتی خوش حالی آنان را بر شهادت امام حسین و یارانش دید، آنها را با سخنان زیر نفرین کرد: «خدا زیادی شما را نابود کند و کسی را را بر شما مسلط کند که شما را بکشد»[۲۷]

پس از سخنان یاد شده امام سجاد(ع) گریست و آنگاه فرمود:

وَ هُوَ الزَّمَانُ فَلَا تَفْنَى عَجَائِبُهُ{{{2}}}
فَلَيْتَ شَعْرِي إِلَى كَمْ ذَا تُجَاذِبُنَا{{{2}}}
يُسْرَى بِنَا فَوْقَ أَقْتَابٍ بِلَا وِطَاءٍ{{{2}}}
كَأَنَّنَا مِنْ أُسَارَى الرُّومِ بَيْنَهُمْ{{{2}}}
كَفَرْتُمُ بِرَسُولِ اللَّهِ وَيْحَكُمْ{{{2}}}
این همان زمان است که شگفتی‌هایش از نظر بزرگان پایان‌پذیر نیست و مصائب آن نامشخص است. ای کاش می‌دانستم که مشغله‌های زمان، ما را تا کجا به دنبال خود میکشاند و می‌‌بینی که ما او را به دنبال خود نمی‌کشانیم! ما را بر شتران عریان و بی‌جهاز در هر شهر و دیاری میگردانند و کسانی از دنبال، دارندگان مهار شتران را حمایت می‌کنند. گویا ما در میان آنان چون اسیران روم هستیم و گویا آنچه را پیامبر بیان فرموده است، نادرست بود. وای بر شما! در برابر رسول خدا کفران پیشه کردید و شما به گم کرده راهی میمانید که راه‌ها را نمی‌شناسد[۲۸].

امّ کلثوم در شام

چون کاروان اسیران به نزدیک شام رسیدند، ام کلثوم به شمر گفت: ما را از دروازه‌ای وارد شهر کنید که تماشاگر کمتری داشته باشد و به سر بازان بگو این سرها را از میان ما بیرون ببرند و از ما دور کنند؛ زیرا از بس ما را به این حال دیدند خوار شدیم.

شمر براساس خوی تجاوزگری و نفاق و کفرش بر عکس گفته وی، دستور داد سرها را بر نوک نیزه‌ها کرده در وسط کجاوه‌ها ببرند و در چنین وضعیتی آنها را بین تماشاگران بگردانند، تا آنکه به دروازه‌های دمشق رسیدند و بر پله‌های در مسجد جامع ایستادند؛ همان جایی که اسیران را در آنجا نگه می‌داشتند[۲۹].

عمر بن منذر همدانی می‌گوید: در دروازه شام ام کلثوم را دیدم، چنان که پنداری فاطمه زهرا است. چادری کهنه بر سر داشت و روبندی روی سینه. من نزدیک رفتم و به امام سجاد و اهل بیت(ع) سلام کردم. آنها به من گفتند: ای مؤمن اگر می‌‌توانی چیزی به این شخص بده تا سر بریده امام حسین(ع) را از میان ما بیرون ببرد؛ زیرا نگاه مردم ما را آزار می‌دهد. من صد درهم به نیزه‌دار دادم تا سر را از میان اهل بیت بیرون ببرد[۳۰].

این گزارش نیز بیان‌گر اهتمام اهل بیت(ع) به عفاف و حجاب زن در اسلام است.

او که هیچ درخواستی از دشمن تا به حال نداشته، حاضر است برای حفظ حجاب خود و دیگر زنان هاشمی با شمر گفت و گو کند و از او چنین درخواستی داشته باشد[۳۱].

امّ کلثوم رویارویی یزید و مرد شامی

در مجلس یزید وقتی مردی از اهل شام، فاطمه دختر امام حسین را به کنیزی خواست، امّ کلثوم بسیار ناراحت شد و به آن مرد شامی گفت: «ساکت شو ای فرومایه‌ترین و پست‌ترین مردان! خدا زبان تو را قطع، چشم تو را کور و دستت را خشک کند و جهنم را جایگاه تو قرار دهد. فرزندان پیامبران خدمت گزار دشمنان نمی‌شوند»[۳۲]؛ راوی می‌گوید: به خدا سوگند! هنوز سخن امّ کلثوم تمام نشده بود که خدا دعای او را اجابت کرد. ام کلثوم فرمود: خدای را سپاس که کیفرش را پیش از آخرت شامل حال تو کرد. این کیفر کسی است که متعرّض حرم رسول خدا(ص) شود[۳۳].

امّ کلثوم در برابر سخنان یزید

پس از آنکه اهل بیت(ع)، مردم شام را با سخنان و خطبه‌های خود و همچنین با سوگواری و مرثیه سرایی بر امام حسین دگرگون کردند، یزید به ظاهر از آنان خواست که در شام بمانند، ولی اهل بیت خواستار بازگشت به مدینه شدند. یزید دستور داد محمل‌هایی را حاضر و برای آنان زینت کنند و اموالی را نیز بر آنان عرضه داشت و گفت: ای ام کلثوم! این اموال را عوض آنچه به شما رسیده دریافت کنید[۳۴]. ام کلثوم در پاسخ فرمود: «يَا يَزِيدُ مَا أَقَلَّ حَيَاءَكَ وَ أَصْلَبَ وَجْهَكَ تَقْتُلُ أَخِي وَ أَهْلَ بَيْتِي وَ تُعْطِينِي عِوَضَهُمْ»[۳۵].[۳۶]

هنگام ورود به مدینه

کاروانیان به سوی مدینه حرکت می‌کردند و هرچه به مدینه نزدیک‌تر می‌شدند، به جای آنکه خوش حال شوند ناراحت می‌شدند،؛ چراکه هنگام خروج همراه امام حسین(ع) و یاران باوفایش همراه آنان بودند، ولی اکنون جز امام سجاد(ع) کسی از آنها باقی نمانده است. هنگامی که امّ کلثوم دیوارهای مدینه را دید، گریست.

برخی از منابع اشعار زیادی را به امّ کلثوم نسبت داده‌اند که هنگام ورود به مدینه گفته است و این شعر از جمله آنهاست:

مَدِينَةَ جَدِّنَا لَا تَقْبَلِينَا{{{2}}}
أَلَا فَأَخْبِرْ رَسُولَ اللَّهِ عَنَّا{{{2}}}
وَ أَنَّ رِجَالَنَا بِالطَّفِّ صَرْعَى{{{2}}}
وَ أَخْبِرْ جَدَّنَا أَنَّا أُسِرْنَا{{{2}}}
وَ رَهْطُكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَضْحَوْا{{{2}}}
وَ قَدْ ذَبَحُوا الْحُسَيْنَ وَ لَمْ يُرَاعُوا{{{2}}}
فَلَوْ نَظَرَتْ عُيُونُكَ لِلْأُسَارَى{{{2}}}
ای مدینه جدّ ما! ما را نپذیر،؛ چراکه با حسرت‌ها و اندوه‌ها به سوی تو آمدیم. ای مدینه! از جانب ما به رسول خدا خبر بده، که ما در مصیبت فقدان پدرمان، دردمند و اندوه بار شدیم. مردان ما در سرزمین کربلا بدون سر بر زمین افتاده‌اند و کودکان ما را نیز سر بریده‌اند. ای مدینه! به جد ما خبر بده که ما را به اسارت بردند.

ای مدینه! هنگامی که از میان تو بیرون رفتیم، بستگانمان همراه ما بودند، ولی اکنون که به سوی تو باز گشته ایم، مردان و پسران ما همراهمان نیستند.

ای جد بزرگوار ما! حسین را کشتند و به حضور و قرب خدا در مورد ما توجه نکردند. ای جدّ بزرگوار! دشمنان ما به آرزوهای خود رسیدند و دل شان با دیدن مصائب ما شاد گردید. آنها حریم بانوان ما را رعایت نکردند و همه آنها را به اجبار بر جهاز بی‌رو پوش شترها سوار نمودند[۳۷].

ام‌کلثوم و صیانت از حریم حیا و عفت

وقتی کاروان اسرا به همراه سرهای مبارک شهدای کربلا در آستانه ورود به شام قرار گرفتند، ام‌کلثوم برای حفظ حیا و حرمت بانوان نزد مسئول حمل کاروان اسرا و سرهای شهدا آمد و به او فرمود: "برای اینکه مردم شام به حرم پیامبر(ص) نگاه نکنند سرهای شهدا را از در دیگری وارد شهر کنند و کاروان اسرا را از در دیگر تا مردم، مشغول تماشای سرها شوند و کمتر چشم نامحرم به بانوان کاروان بیفتد. البته مسؤول کاروان این درخواست آن بانوی داغدار را نپذیرفت[۳۸].[۳۹]

وفات و محل دفن ام‌کلثوم

درباره زمان وفات و محل دفن ایشان اطلاع دقیقی در دست نیست؛ البته این مطلب به علت آن است که درباره زندگی ام‌کلثوم در کتب تاریخی اختلاف وجود دارد. عده‌ای می‌گویند ام‌کلثوم، فرزندی به نام زید داشته است و وفات مادر و فرزند را با هم دانسته، درباره سال وفات و محل دفن ام‌کلثوم مطلبی را ذکر نکرده‌اند[۴۰].

گروهی دیگر، رحلت این بانوی بزرگ را در زمان عثمان و محل دفن او را قبرستان بقیع می‌دانند[۴۱] و گروهی دیگر رحلت او را در زمان امام حسن مجتبی(ع) و محل دفن ایشان را در قبرستان بقیع دانسته‌اند[۴۲].

گروه دیگری محل دفن آن بانوی بزرگ را دمشق ذکر کرده‌اند و به همین نام، قبری در قبرستان باب الصغیر شهر دمشق کنار مرقد حضرت سکینه، دختر امام حسین(ع) وجود دارد و برخی نیز محل دفن ایشان را روستای راویه ـ زینبیه فعلی ـ در دمشق می‌دانند[۴۳].[۴۴]

منابع

پانویس

  1. ر.ک: جلد دوم دایرة المعارف.
  2. شهسواری، حسین، مقاله «ام‌کلثوم دختر امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲، ص۸۳؛ محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص۶۴.
  3. اعیان الشیعة، امین عاملی، ج۷، ص۱۳۶.
  4. کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی، ج۲، ص۶۸.
  5. شهسواری، حسین، مقاله «ام‌کلثوم دختر امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲، ص۸۳-۸۴.
  6. «يا أبتاه يا رسول الله الآن حقاً فقدناك فقداً لا لقاء بعده أبداً»؛ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، ص۱۵۱-۱۵۲. این گزارش درست نیست،؛ چراکه شهادت آن حضرت شبانه بوده است. (یوسفی غروی)
  7. شهسواری، حسین، مقاله «ام‌کلثوم دختر امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۲، ص۸۴.
  8. کتب اهل سنت: الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۴، ص۱۹۵۵-۱۹۵۶؛ الذریة الطاهره، ابوبشر الدولابی، ص۹۲؛ السنن الکبری، بیهقی، ج۴، ص۳۳؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۹۵۵-۱۹۵۶؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۶، ص۳۸۷-۳۸۸؛ کتب شیعه: تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج۹، ص۳۶۲-۳۶۳؛ وسائل الشیعه، حر عاملی، ج۲، ص۸۱۱؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۷۸، ص۳۸۲.
  9. المسائل السرویه، شیخ مفید، ص۸۶-۹۲.
  10. انکاح امیرالمؤمنین(ع) ابنته من عمر، مرتضی.
  11. الکافی، تهذیب الاحکام، وسائل الشیعه و...
  12. جهت اطلاع بیشتر درباره نظریات و ادله ایشان و تفصیل مطلب، ر.ک: تزویج ام‌کلثوم من عمر، سیدعلی میلانی.
  13. موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۴، ص۲۸۰-۲۸۱ و برای توضیح بیشتر، ر.ک: تزویج ام‌کلثوم من عمر، سیدعلی میلانی. باید توجه داشت که اگر ام‌کلثوم در سال ششم هجری به دنیا آمده باشد و ماجرای درخواست ازدواج عمر بن خطاب، بنا به نقل یعقوبی، در سال هفدهم هجری صورت گرفته باشد، ام‌کلثوم در سن حدود ده سالگی و عمر بن خطاب در سن بیش از پنجاه و هفت سالگی بوده‌اند.
  14. شهسواری، حسین، مقاله «ام‌کلثوم دختر امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲، ص۸۴-۸۶.
  15. الخرائج و الجرائح، قطب راوندی، ج۱، ص۱۷۸-۱۷۹. ام‌کلثوم قبل از این ماجرا از دنیا رفته بود پس نظر درست این است که این زن، زینب کبری بوده ولی چون ام‌کلثوم شناخته شده‌تر بود لذا نام او برده شده است. (یوسفی غروی)
  16. حسین شهسواری|شهسواری، حسین، ام‌کلثوم دختر امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب (مقاله)|مقاله «ام‌کلثوم دختر امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲، ص۸۷-۸۸.
  17. وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج۳، ص۱۲۸.
  18. برای توضیح بیشتر، ر. ک: تزویج ام‌کلثوم من عمر، سیدعلی میلانی.
  19. شهسواری، حسین، مقاله «ام‌کلثوم دختر امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲، ص۸۸-۸۹.
  20. وقایع الایام، خیابانی، ص۲۵۱.
  21. لهوف، سید بن طاووس، ص۵۶.
  22. محدث قمی، نفس المهموم، ص۷۹.
  23. فخر روحانی، زهرا، مقاله «نقش زنان در نهضت حسینی»، فرهنگ عاشورایی ج۹، ص۷۷؛ محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص۶۴.
  24. «یا أهلَ الکوفةِ؛ أما تَستَحیونَ من اللّهِ و رسولِه أن تَنظروا إلی حَرَمِ النبیّ؟»؛ مقرم، مقتل الحسین، ص۴۰۰.
  25. امالی صدوق، ص۱۳۹، مجلس ۳۰، ح۱.
  26. مزینانی، محمد صادق، نقش زنان در حماسه عاشورا، ص۲۱۰-۲۱۱.
  27. «أَبَادَ اللَّهُ كَثْرَتَكُمْ وَ سَلَّطَ عَلَيْكُمْ مَنْ يَقْتُلُكُمْ»
  28. مزینانی، محمد صادق، نقش زنان در حماسه عاشورا، ص۲۱۱-۲۱۳.
  29. الملهوف، ص۲۱۰؛ بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۲۷.
  30. بهایی، الکامل، ص۶۴۰.
  31. مزینانی، محمد صادق، نقش زنان در حماسه عاشورا، ص۲۱۳-۲۱۴.
  32. «قَالَتْ أُمُّ كُلْثُومٍ لِلشَّامِيِّ اسْكُتْ يَا لُكَعَ الرِّجَالِ قَطَعَ اللَّهُ لِسَانَكَ وَ أَعْمَى عَيْنَيْكَ وَ أَيْبَسَ يَدَيْكَ وَ جَعَلَ النَّارَ مَثْوَاكَ إِنَّ أَوْلَادَ الْأَنْبِيَاءِ لَا يَكُونُونَ خَدَمَةً لِأَوْلَادِ الْأَدْعِيَاءِ»؛ بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۳۷.
  33. مزینانی، محمد صادق، نقش زنان در حماسه عاشورا، ص۲۱۴.
  34. "يَا أُمَّ كُلْثُومٍ خُذُوا هَذَا الْمَالَ عِوَضَ مَا أَصَابَكُمْ"
  35. بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۹۶.
  36. مزینانی، محمد صادق، نقش زنان در حماسه عاشورا، ص۲۱۴-۲۱۵.
  37. مزینانی، محمد صادق، نقش زنان در حماسه عاشورا، ص۲۱۵-۲۱۶.
  38. مقتل الحسین، مقرم، ص۴۷۷.
  39. شهسواری، حسین، مقاله «ام‌کلثوم دختر امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۲، ص۸۹.
  40. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۴۶۴-۴۶۵؛ العلل، احمد بن حنبل، ج۱، ص۱۴۰-۱۴۱؛ ذخائر العقبی، طبری، ص۱۷۱.
  41. موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۵، ص۴۱۳ (پاورقی).
  42. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۴۶۴-۴۶۵؛ العلل، احمد بن حنبل، ج۱، ص۱۴۰-۱۴۱؛ ذخائر العقبی، طبری، ص۱۷۱.
  43. اعیان الشیعه و دائرة المعارف الاسلامیة الشیعیة، امین عاملی و زیارات الشام، ابن جورانی.
  44. شهسواری، حسین، مقاله «ام‌کلثوم دختر امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲، ص۹۰.