زندان در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(252\,\s252\,\s233\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\'\'\'\[\[(.*)\]\]\'\'\'(.*)\"\'\'\'(.*)\'\'\'\"(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(255\,\s245\,\s227\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(206\,242\,\s299\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\sn...)
 
(۱۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{نبوت}}
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = زندان
| موضوع مرتبط = زندان
| عنوان مدخل  = [[زندان]]
| عنوان مدخل  = زندان
| مداخل مرتبط = [[زندان در قرآن]] - [[زندان در حدیث]] - [[زندان در کلام اسلامی]]
| مداخل مرتبط = [[زندان در قرآن]] - [[زندان در فقه سیاسی]]
| پرسش مرتبط  = زندان (پرسش)
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}
==مقدمه==
==مقدمه==
از دیگر مسائل [[تهدید]] آمیز [[حیات پیامبر]] که در دوران [[دعوت]] اتفاق افتاده و به آن خبر می‌دهد، [[توطئه]] زندانی کردن [[حضرت]] در [[شهر]] [[مکه]] است. سران [[مشرکان]] نقشه کشیدند که اگر نمی‌توانند او را بکشند، زندانی کنند. {{متن قرآن|وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که کافران با تو نیرنگ می‌باختند تا تو را بازداشت کنند یا بکشند یا بیرون رانند، آنان نیرنگ می‌باختند و خداوند تدبیر می‌کرد و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است» سوره انفال، آیه ۳۰.</ref> در [[تفسیر]] کلمه {{متن قرآن|لِيُثْبِتُوكَ}} از [[ابن عباس]] و [[حسن]] و [[مجاهد]] و قتاده [[نقل]] شده که گویند: یعنی می‌خواستند ترا به بند بکشند. عطا و سدی گویند: یعنی می‌خواستند ترا زندانی کنند ([[مجمع البیان]] ج ۱۰ ص ۲۰۴)<ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص ۶۷۰.</ref>.
«زندان» در لغت به معنای جایی است که متهمان و محکومان را در آن نگه می‌دارند و به آن «بندی [[خانه]]» و «قید خانه» نیز گفته می‌شود<ref>لغت نامه، ج ۸، ص۱۱۴۱۷؛ فرهنگ فارسی، ج ۲، ص۱۷۵۳؛ فرهنگ سخن، ج ۵، ص۳۸۸۷، «زندان».</ref> و در اصطلاح [[حقوق]] به جایی گفته می‌شود که محکومان و بزهکارانی را که [[حکم]] آنان [[قطعی]] شده است با معرفی [[مقامات]] صلاحیت‌دار [[قضایی]] و قانونی، برای مدتی معین، برای [[تحمل]] [[کیفر]] و با [[هدف]] [[اصلاح]]، [[ارشاد]] و [[آموزش]] در آنجا نگه می‌دارند<ref>ترمینولوژی حقوق، ج ۳، ص۲۱۰۴ - ۲۱۰۵؛ مجموعه قوانین دومین دوره مجلس شورای اسلامی، ص۲۱۸؛ معجم مصطلحات الشریعة والقانون، ص۲۲۲.</ref>. برای زندان در [[عربی]] معادل‌هایی مانند سِجْن<ref>العین، ج ۶، ص۵۶؛ معجم مقاییس اللغه، ج ۳، ص۱۳۷؛ مفردات، ص۲۲۵، «سجن».</ref>، حَبْس، مَحبِس، مَحْبَسه<ref>العین، ج ۳، ص۱۵۰؛ لسان‌العرب، ج ۶، ص۴۴، «حبس».</ref> و [[حصیر]]<ref>لسان‌العرب، ج ۴، ص۱۹۴، «حصر»؛ مجمع البحرین، ج ۱، ص۵۲۳.</ref> ذکر شده است.
 
در زبان [[شرع]]، [[حبس]] تنها به معنای [[زندانی]] کردن در مکانی تنگ نیست، بلکه هر نوع محدودیتی که باعث شود شخص نتواند با [[اراده]] خود در امور خویش [[تصرف]] کند را شامل می‌شود و ممکن است در خانه یا [[مسجد]] باشد<ref>فقه السنه، ج ۳، ص۴۶۳؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج ۲، ص۴۲۳،۴۳۴.</ref>. در منابع و [[اسناد]] [[تاریخی]] [[زمان]] دقیقی برای تأسیس نخستین زندان ذکر نشده است. شاید از زمانی که [[زندگی اجتماعی]] [[بشر]] شروع شد و حکومت‌هایی پدید آمدند، [[حاکمان]]، مالکان و اربابان [[ستمگر]] برای [[تنبیه]] رعایای خود زندان‌هایی‌ساختند<ref>پیام قرآن، ص۲۲۵ - ۲۲۶؛ دائرة المعارف القرن العشرین، ج ۵، ص۵۰.</ref>. برخی معتقدند عبرانی‌ها، [[سامی‌ها]] و دیگر [[اقوام]] پیشین به جای زندانی کردن افراد، آنان را به محلی [[تبعید]] یا در خانه‌هایشان [[غل و زنجیر]] می‌کردند<ref>المفصل، ج ۵، ص۵۸۷.</ref>. از [[کتاب مقدس]] چنین برمی‌آید که [[بنی‌اسرائیل]]، ابتدا افراد را در مکانی چاه‌مانند زندانی می‌کردند<ref>کتاب مقدس، پیدایش ۳۷: ۲۲؛ ارمیا ۳۸: ۶؛ قاموس کتاب مقدس، ص۴۵۱.</ref>؛ اما [[پادشاهان بنی‌اسرائیل]] تا [[زمان]] هیرودیس و [[جانشینان]] او زندان‌هایی را در قصر خود ساختند<ref>قاموس کتاب مقدس، ص۴۵۱.</ref>. با ظهور [[مسیحیت]] و گسترش [[قدرت]] [[کلیسا]]، اغلب [[زندانیان]] را در زیر زمین‌های کلیسا، کاخ‌ها یا در قلعه‌ها [[حبس]] می‌کردند<ref>دایرة المعارف فارسی، ج ۱، ص۱۱۸۸؛ دایرة المعارف نو، ص۲۳۶۲، «زندان».</ref>. در [[قرن]] ۱۸ میلادی در پی افزایش [[انتقاد]] به [[حکم]] [[اعدام]] و مجازات‌های سخت، [[حکومت‌ها]] بیشتر به [[مجازات]] [[زندان]] روی آوردند<ref>الموسوعة العربیه، ج ۱۲، ص۱۸۱ - ۱۸۲.</ref>. با افزایش زندانیان در اروپا چنان وضع اسف‌بار شد که عده‌ای به [[دفاع]] از زندانیان برخاستند<ref>دایرة المعارف فارسی، ج ۱، ص۱۱۸۸؛ دائره‌المعارف بستانی، ج ۹، ص۵۱۴.</ref>. در [[تاریخ اسلام]]، در [[عصر پیامبر اکرم]]{{صل}} محل مشخصی به عنوان زندان وجود نداشت<ref>المفصل، ج ۵، ص۵۸۹؛ فقه‌السنه، ج ۳، ص۲۴۸.</ref> و [[مجرمان]] را تا مشخص شدن حکم آنان، در [[مسجد]] یا [[خانه]] نگه می‌داشتند<ref>التفسیر الکبیر، ج ۹، ص۲۳۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص۸۴؛ المفصل، ج ۵، ص۵۸۹.</ref>. به گفته برخی، نخستین مکانی که در [[اسلام]] زندان قرار داده شد به دست [[خلیفه دوم]] و خانه‌ای بود در [[مکه]] که آن را از [[صفوان بن امیه]] خرید<ref>المفصل، ج ۵، ص۵۸۹؛ فقه السنه، ج ۳، ص۴۶۴؛ الموسوعة الذهبیه، ج ۲۷، ص۲۹۴.</ref> و نخستین کسی که زندان ساخت و برای آن [[نگهبان]] گذاشت، [[معاویه]] بود<ref>دائره‌المعارف بستانی، ج ۹، ص۵۰۹؛ احکام زندان در اسلام، ص۳۸۳ - ۳۸۴.</ref>. سپس خلفای [[بنی‌امیه]]<ref>البدایة والنهایه، ج ۹، ص۱۵۶؛ احکام زندان در اسلام، ص۳۸۵ - ۳۸۶.</ref> و [[بنی‌عباس]]<ref>النصائح الکافیه، ص۲۲۲؛ ازمة الخلافة والامامه، ص۱۷؛ احکام زندان در اسلام، ص۴۱۳ - ۴۱۷.</ref> برای [[سرکوب]] مخالفان خود، زندان‌هایی مخوف برای خود بنا کردند.
 
اسلام از [[زندانی]] کردن افراد به ناحق [[نهی]] کرده و تنها در مواردی زندانی کردن را [[اجازه]] داده که [[آزادی]] فرد [[مجرم]] باعث سلب آزادی دیگران و آسیب رسیدن به [[جامعه]] شود. در این موارد چاره‌ای جز جدا کردن مجرمان از پیکر جامعه نیست، تا جامعه از آسیب آنان در [[امان]] بماند و نیز زمینه [[اصلاح]] [[مجرمان]] فراهم شود<ref>احکام زندان در اسلام، ص۲۰۹ - ۲۲۴؛ قضایا الحبس والاعتقال فی الفقه الاسلامی، ص۲۳-۳۲.</ref>. بسیاری از [[عالمان شیعه]]<ref>المبسوط، طوسی، ج ۴، ص۲۳۱ - ۲۳۲؛ ج ۸، ص۲؛ تذکرة الفقهاء، ج ۱۴، ص۶۸.</ref> و [[اهل سنت]]<ref>ادب القاضی، ج ۲، ص۳۶۴ - ۳۶۵؛ الفقه الاسلامی، ج ۷، ص۵۵۹۲.</ref> [[زندانی]] کردن را از مصادیق [[تعزیر]] دانسته‌اند، بنابراین در جرم‌هایی که [[حکم]] آنها تعزیر است می‌توان به [[حبس]] حکم کرد. در [[روایات]] و [[منابع فقهی]] به حکم حبس برای برخی از [[گناهان]] تصریح شده است؛ مانند [[دزدی]]<ref>الخلاف، ج۵، ص۴۳۶-۴۳۷؛ المبسوط، سرخسی، ج ۹، ص۱۶۶؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۸، ص۱۲۵.</ref>، [[راهزنی]]<ref>المبسوط، سرخسی، ج ۹، ص۱۹۵، ۱۹۹؛ وسائل الشیعه، ج ۲۸، ص۳۱۲.</ref>، [[ارتداد]]<ref>تهذیب، ج ۱۰، ص۱۳۷؛ نزهة الناظر، ص۱۲۰ - ۱۲۱.</ref>، معاونت در [[قتل]]<ref>السنن الکبری، ج ۱۲، ص۷۹؛ وسائل الشیعه، ج ۲۹، ص۵۰.</ref>، [[فرمان]] قتل<ref>المغنی، ج ۹، ص۴۷۹؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۸، ص۲۲۶.</ref>، [[غصب]]، [[تصرف]] [[مال یتیم]]، [[خیانت]] در [[امانت]]<ref>وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص۲۴۸.</ref>، [[ترک نماز]]<ref>الخلاف، ج ۵، ص۳۵۹؛ المجموع، ج ۳، ص۱۶.</ref>، زنای غیر محصنه<ref>الخلاف، ج ۵، ص۳۶۸؛ احکام‌القرآن، جصاص، ج ۳، ص۳۸۵.</ref>، عدم پرداخت [[دین]]<ref>احکام القرآن، جصاص، ج ۱، ص۵۷۵؛ النهایه، ص۳۰؛ وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص۲۴۷.</ref>، خودداری از [[لعان]]<ref>تفسیر بغوی، ج ۳، ص۲۷۷؛ المغنی، ج ۹، ص۷۲.</ref>، فراری دادن [[قاتل]]<ref>وسائل الشیعه، ج ۲۹، ص۴۹.</ref>، خودداری از پرداخت [[نفقه]]<ref>المغنی، ج ۹، ص۲۴۵.</ref>، طبابت [[جاهلانه]]<ref>وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص۳۰۱.</ref> و [[بغی]]<ref>الخلاف، ج ۵، ص۳۴۰ - ۳۴۱.</ref> ([[شورش بر امام]] و [[حاکم مشروع]]).
 
از دیدگاه [[اسلام]] [[زندانیان]] [[حقوقی]] دارند که باید رعایت شوند؛ از جمله جدا کردن زندانیان [[زن]] از مرد، [[نوجوانان]] از بزرگسالان و افراد معمولی از مجرمان سابقه‌دار<ref>دراسات فی ولایة الفقیه، ج ۲، ص۴۵۵.</ref>، سرعت در رسیدگی به کار آنان<ref>الموسوعة الذهبیه، ج ۲۷، ص۲۹۴، «السجن»؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج ۲، ص۴۶۷.</ref>، تأمین مخارج زندانی و خانواده‌اش از [[بیت‌المال]] در صورت [[فقیر]] بودن<ref>الموسوعة الذهبیه، ج ۲۷، ص۲۹۴ - ۲۹۵؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج ۲، ص۴۵۸ - ۴۵۹.</ref>، [[حرمت]] ضرب و شتم<ref>وسائل الشیعه، ج ۲۹، ص۲۱؛ فقه السنه، ج ۳، ص۴۶۶؛ الموسوعة الذهبیه، ج ۲۷، ص۲۹۴.</ref>، وسیع بودن محل [[حبس]]<ref>الموسوعة الذهبیه، ج ۲۷، ص۲۹۵؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج ۲، ص۴۶۹.</ref> و فراهم کردن زمینه انجام [[اعمال]] [[دینی]]<ref>وسائل الشیعه، ج ۷، ص۳۴۰؛ ج ۲۷، ص۳۰۱؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج ۲، ص۴۷۴ - ۴۷۵.</ref>. در صورتی که به سبب کوتاهی زندانبان، [[زندانی]] تلف شود، زندانبان ضامن است و با توجه به مورد، باید [[قصاص]] شود یا [[دیه]] بپردازد<ref>المبسوط، طوسی، ج ۷، ص۱۸؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج ۲، ص۴۷۰ - ۴۷۱.</ref>. در [[قرآن کریم]]، مشتقات واژه [[سجن]] ۱۲ بار به کار رفته‌اند<ref>سوره یوسف آیه ۲۵، ۳۲، ۳۳، ۳۵، ۳۶، ۳۹، ۴۱، ۴۲، ۱۰۰؛ سوره شعراء آیه ۲۹؛ سوره مطفّفین آیات ۷، ۸</ref> که ۱۰ مورد آن یاد کردن از [[زندان]] به عنوان ابزاری در دست [[ستمگران]] است و مشتقات واژه [[حصر]] ۶ بار به کار رفته که دو مورد آن مربوط به موضوع مقاله است<ref>سوره توبه آیه ۵؛ سوره اسراء آیه ۸</ref> و مشتقات واژه حبس دو بار در معنایی غیر از زندان به کار رفته است؛ همچنین واژه‌ها و تعبیرهایی دیگر نیز در قرآن به کار رفته که در برخی منابع تفسیری، در بیان معنای آنها از زندان سخن به میان آمده است؛ مانند ارجاء <ref>{{متن قرآن|قَالُوٓا۟ أَرْجِهْ وَأَخَاهُ وَأَرْسِلْ فِى ٱلْمَدَآئِنِ حَـٰشِرِينَ}}«(و به فرعون) گفتند: او و برادرش را باز دار و گردآورندگانی را به شهرها (دنبال جادوگران) بفرست؛» سوره اعراف، آیه ۱۱۱.</ref>، مکظوم <ref>{{متن قرآن|فَٱصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُن كَصَاحِبِ ٱلْحُوتِ إِذْ نَادَىٰ وَهُوَ مَكْظُومٌۭ}} «پس برای (رسیدن) فرمان پروردگارت شکیبایی پیشه کن و چون «همراه ماهی» (یونس) مباش آنگاه که بانگ برداشت در حالی که اندوهگین بود» سوره قلم، آیه ۴۸.</ref>، [[عذاب]] شدید<ref>{{متن قرآن|لَأُعَذِّبَنَّهُۥ عَذَابًۭا شَدِيدًا أَوْ لَأَا۟ذْبَحَنَّهُۥٓ أَوْ لَيَأْتِيَنِّى بِسُلْطَـٰنٍۢ مُّبِينٍۢ}} «او را سخت عذاب خواهم کرد یا سرش را خواهم برید مگر آنکه حجّتی آشکار برای من بیاورد» سوره نمل، آیه ۲۱.</ref>، [[اثبات]]<ref>{{متن قرآن|وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ ٱللَّهُ وَٱللَّهُ خَيْرُ ٱلْمَـٰكِرِينَ}} «و (یاد کن) آنگاه را که کافران با تو نیرنگ می‌باختند تا تو را بازداشت کنند یا بکشند یا بیرون رانند، آنان نیرنگ می‌باختند و خداوند تدبیر می‌کرد و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است» سوره انفال، آیه ۳۰.</ref>، عَضل<ref>{{متن قرآن|يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ لَا يَحِلُّ لَكُمْ أَن تَرِثُوا۟ ٱلنِّسَآءَ كَرْهًۭا وَلَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا۟ بِبَعْضِ مَآ ءَاتَيْتُمُوهُنَّ إِلَّآ أَن يَأْتِينَ بِفَـٰحِشَةٍۢ مُّبَيِّنَةٍۢ وَعَاشِرُوهُنَّ بِٱلْمَعْرُوفِ فَإِن كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَىٰٓ أَن تَكْرَهُوا۟ شَيْـًۭٔا وَيَجْعَلَ ٱللَّهُ فِيهِ خَيْرًۭا كَثِيرًۭا}} «ای مؤمنان! بر شما حلال نیست که از زنان بر خلاف میل آنان (با نگه داشتن در نکاح خود) میراث برید و برای آنکه (با طلاق خلع) برخی از آنچه بدیشان داده‌اید باز برید، با آنان سختگیری نکنید مگر آنکه به زشتکاری آشکاری دست یازیده باشند و با آنان شایسته رفتار کنید و اگر ایشان را نمی‌پسندید (بدانید) بسا چیزی را ناپسند می‌دارید و خداوند در آن خیری بسیار نهاده است» سوره نساء، آیه ۱۹.</ref>، امساک<ref>{{متن قرآن|وَٱلَّـٰتِى يَأْتِينَ ٱلْفَـٰحِشَةَ مِن نِّسَآئِكُمْ فَٱسْتَشْهِدُوا۟ عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةًۭ مِّنكُمْ فَإِن شَهِدُوا۟ فَأَمْسِكُوهُنَّ فِى ٱلْبُيُوتِ حَتَّىٰ يَتَوَفَّىٰهُنَّ ٱلْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ ٱللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا}} «و از زنان شما آنان که زنا کنند چهار تن از میان خود بر آنان گواه گیرید و اگر گواهی دهند، آنها را در خانه‌ها بازدارید تا مرگ، آنان را دریابد یا خداوند، راهی (دیگر) پیش پای آنها بگذارد» سوره نساء، آیه ۱۵.</ref>، [[وقف]]<ref>{{متن قرآن|وَلَوْ تَرَىٰٓ إِذْ وُقِفُوا۟ عَلَىٰ رَبِّهِمْ قَالَ أَلَيْسَ هَـٰذَا بِٱلْحَقِّ قَالُوا۟ بَلَىٰ وَرَبِّنَا قَالَ فَذُوقُوا۟ ٱلْعَذَابَ بِمَا كُنتُمْ تَكْفُرُونَ}} «و کاش می‌دیدی آنگاه را که در پیشگاه پروردگارشان باز داشته شوند (و خداوند) فرماید: آیا این (عرصه) بر حق نیست؟ می‌گویند: چرا (هست) به پروردگارمان سوگند؛ می‌فرماید: پس، عذاب را برای انکاری که می‌کردید بچشید!» سوره انعام، آیه ۳۰.</ref>، مَوْبِق<ref>{{متن قرآن|وَيَوْمَ يَقُولُ نَادُوا۟ شُرَكَآءِىَ ٱلَّذِينَ زَعَمْتُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ يَسْتَجِيبُوا۟ لَهُمْ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُم مَّوْبِقًۭا}}«و روزی که می‌فرماید: شریک‌هایی را که برای من می‌پنداشتید فرا خوانید؛ آنان را فرا می‌خوانند اما پاسخی بدیشان نمی‌دهند و میان آنان نابودگاهی نهاده‌ایم» سوره کهف، آیه ۵۲.</ref>، فلق<ref>{{متن قرآن|بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَـٰنِ ٱلرَّحِيمِ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلْفَلَقِ}} «بگو: به پروردگار سپیده‌دم پناه می‌برم» سوره فَلَق، آیه ۱.</ref> و [[نفی]] از [[زمین]].<ref>{{متن قرآن|إِنَّمَا جَزَٰٓؤُا۟ ٱلَّذِينَ يُحَارِبُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَيَسْعَوْنَ فِى ٱلْأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُوٓا۟ أَوْ يُصَلَّبُوٓا۟ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلَـٰفٍ أَوْ يُنفَوْا۟ مِنَ ٱلْأَرْضِ ذَٰلِكَ لَهُمْ خِزْىٌۭ فِى ٱلدُّنْيَا وَلَهُمْ فِى ٱلْـَٔاخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}«کیفر کسانی که با خداوند و پیامبرش به جنگ برمی‌خیزند و در زمین به تبهکاری می‌کوشند جز این نیست که کشته یا به دار آویخته شوند یا دست‌ها و پاهایشان ناهمتا بریده شود یا از سرزمین خود تبعید گردند؛ این (کیفرها) برای آنان خواری در این جهان است و در جهان واپسین عذابی سترگ خواهند داشت» سوره مائده، آیه ۳۳.</ref>.<ref>[[سید محمد اسماعیلی|اسماعیلی، سید محمد]]، [[زندان (مقاله)|مقاله «زندان»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴]]، ص ۵۳۸.</ref>.
 
==یادکردهای [[تاریخی]] [[قرآن]] از [[زندان]]==
در آیاتی از قرآن، به [[زندانی]] شدن افرادی یا [[تهدید]] شدن برخی به آن، در میان [[اقوام]] و [[ملل]] گوناگون اشاره شده است:
 
۱. '''تهدید شدن [[موسی]]{{ع}} به زندان''': هنگامی که موسی{{ع}} در پی مأموریتی [[الهی]] به سوی [[فرعون]] و [[قوم]] وی رفت و [[خداوند]] را به عنوان [[پروردگار]] همه چیز به آنان معرفی کرد<ref>{{متن قرآن|وَإِذْ نَادَىٰ رَبُّكَ مُوسَىٰٓ أَنِ ٱئْتِ ٱلْقَوْمَ ٱلظَّـٰلِمِينَ * قَالَ رَبُّ ٱلْمَشْرِقِ وَٱلْمَغْرِبِ وَمَا بَيْنَهُمَآ إِن كُنتُمْ تَعْقِلُونَ}} «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت موسی را ندا داد که به سوی قوم ستمکار برو * (موسی) گفت: پروردگار خاور و باختر و آنچه میان آنهاست اگر خرد بورزید» سوره شعراء، آیه ۱۰ و ۲۸.</ref> فرعون، آن‌گاه که از پاسخ دادن به برهان‌های موسی{{ع}} عاجز شد، او را تهدید کرد و به وی گفت: اگر معبودی جز من برگزینی، تو را از [[زندانیان]] قرار خواهم داد: {{متن قرآن|قَالَ لَئِنِ ٱتَّخَذْتَ إِلَـٰهًا غَيْرِى لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ ٱلْمَسْجُونِينَ}}<ref>«(فرعون) گفت: اگر خدایی جز من بگزینی تو را زندانی خواهم کرد» سوره شعراء، آیه ۲۹.</ref>؛<ref>التبیان، ج ۸، ص۱۵ - ۱۶.</ref> همچنین پس از آنکه [[موسی]]{{ع}} [[رسالت]] خویش را به [[فرعونیان]] اعلام کرد و [[معجزات]] خود را نشان داد<ref>{{متن قرآن|وَقَالَ مُوسَى يَا فِرْعَوْنُ إِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ * حَقِيقٌ عَلَى أَنْ لَا أَقُولَ عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ قَدْ جِئْتُكُمْ بِبَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَرْسِلْ مَعِيَ بَنِي إِسْرَائِيلَ * قَالَ إِنْ كُنْتَ جِئْتَ بِآيَةٍ فَأْتِ بِهَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ * فَأَلْقَى عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُبِينٌ}} «و موسی گفت: ای فرعون! بی‌گمان من پیام‌آوری از سوی پروردگار جهانیانم * در خور است که درباره خداوند جز حقّ نگویم؛ به راستی برای شما برهانی از پروردگارتان آورده‌ام، از این روی بنی اسرائیل را با من گسیل کن! * (فرعون) گفت: اگر راست می‌گویی که برهانی آورده‌ای پس آن را (به میان) بیاور! * آنگاه او چوبه‌دستش را فرو افکند ناگهان (دیدند که) اژدهایی است آشکار» سوره اعراف، آیه ۱۰۴-۱۰۷.</ref>؛ اشراف [[قوم فرعون]] به او پیشنهاد دادند که کار موسی{{ع}} و برادرش را به تأخیر انداخته، در کشتن آنان [[شتاب]] نکند<ref>کشف الاسرار، ج ۷، ص۱۰۳؛ البحر المحیط، ج ۵، ص۱۳۵؛ التفسیر الکاشف، ج ۳، ص۳۷۵.</ref> و کسانی را به [[شهرها]] فرستد تا [[ساحران]] ماهری را برای [[مبارزه]] با وی بیاورند: {{متن قرآن|قَالُوٓا۟ أَرْجِهْ وَأَخَاهُ وَٱبْعَثْ فِى ٱلْمَدَآئِنِ حَـٰشِرِينَ}}<ref>«گفتند: (کار) او و برادرش را (چندی) واپس انداز و گردآورندگانی را در شهرها گسیل کن» سوره شعراء، آیه ۳۶.</ref> به گفته برخی [[مفسران]]، تعبیر «اَرجِهْ واَخاهُ» بدین معناست که او و برادرش را [[زندانی]] کن<ref>جامع البیان، ج ۹، ص۱۲؛ تفسیر ثعلبی، ج ۴، ص۲۶۸؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص۲۵۷.</ref>.
 
۲. '''زندانی شدن [[یونس]]{{ع}} در شکم ماهی''': یونس{{ع}} که از سوی [[پروردگار]] بر [[اهل]] [[نینوا]] [[مبعوث]] شده بود، مدتی طولانی آنان را به سوی [[خدا]] [[دعوت]] کرد؛ ولی ایشان [[ایمان]] نیاوردند. وی از آنان [[خشمگین]] شد و با [[تهدید]] کردن ایشان به [[عذاب الهی]] از میانشان رفت: {{متن قرآن|وَذَا ٱلنُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَـٰضِبًۭا}}<ref>«و یونس را (یاد کن) هنگامی که خشمناک راه خویش در پیش گرفت» سوره انبیاء، آیه ۸۷.</ref><ref>مجمع البیان، ج ۷، ص۹۶؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۵، ص۳۲.</ref>. [[یونس]]{{ع}} می‌پنداشت که [[خداوند]] بر او سخت نخواهد گرفت: {{متن قرآن|فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ}}<ref>سوره انبیاء، آیه ۸۷.</ref> به گفته برخی وی [[گمان]] می‌کرد که خداوند او را در شکم ماهی [[زندانی]] نمی‌کند<ref>تفسیر سمرقندی، ج ۲، ص۴۳۹؛ تفسیر شبر، ص۳۲۰؛ الجدید، ج ۴، ص۵۲۰.</ref>. [[قوم یونس]] با دیدن نشانه‌های [[عذاب]] [[توبه]] کرده، ایمان آوردند و خدا عذاب را از آنان برداشت و یونس{{ع}} در دریا گرفتار نهنگی بزرگ شد که وی را بلعید: {{متن قرآن|فَٱلْتَقَمَهُ ٱلْحُوتُ وَهُوَ مُلِيمٌۭ}}<ref>«و ماهی (بزرگی) او را به کام خود فرو برد در حالی که او سزاوار سرزنش بود» سوره صافّات، آیه ۱۴۲.</ref> او در آن [[زندان]] ترسناک و در آن تاریکی‌های متراکم<ref>{{متن قرآن|وَذَا ٱلنُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَـٰضِبًۭا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَىٰ فِى ٱلظُّلُمَـٰتِ أَن لَّآ إِلَـٰهَ إِلَّآ أَنتَ سُبْحَـٰنَكَ إِنِّى كُنتُ مِنَ ٱلظَّـٰلِمِينَ}} «و یونس را (یاد کن) هنگامی که خشمناک راه خویش در پیش گرفت و گمان برد که هیچ‌گاه او را در تنگنا نمی‌نهیم پس در آن تاریکی‌ها بانگ برداشت که هیچ خدایی جز تو نیست، پاکا که تویی، بی‌گمان من از ستمکاران بوده‌ام» سوره انبیاء، آیه ۸۷.</ref> خدا را خواند و تقاضای [[فریادرسی]] کرد: {{متن قرآن|إِذْ نَادَى وَهُوَ مَكْظُومٌ}}<ref>«پس برای (رسیدن) فرمان پروردگارت شکیبایی پیشه کن و چون «همراه ماهی» (یونس) مباش آنگاه که بانگ برداشت در حالی که اندوهگین بود» سوره قلم، آیه ۴۸.</ref> برخی [[مفسران]] واژه «مَکظُوم» در این [[آیه]] را به معنای [[محبوس]] دانسته‌اند<ref>مجمع البیان، ج ۱۰، ص۵۱۲؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۹، ص۲۵۳؛ تفسیر علیین، ص۵۶۶.</ref>. اگر [[یونس]]{{ع}} از [[تسبیح]] کنندگان نبود، تا [[روز]] [[برانگیخته شدن]] در شکم ماهی می‌ماند: {{متن قرآن|فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ * لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ}}<ref>«و اگر او از نیایشگران نبود * بی‌گمان در شکم آن (ماهی)، تا روزی که (همگان) برانگیخته می‌گردند می‌ماند» سوره صافات، آیه ۱۴۳-۱۴۴.</ref> برخی گفته‌اند: [[آیه]] بدین معناست که زنده، مانند یک [[زندانی]] در [[زندان]] می‌ماند<ref>الکشاف، ج ۴، ص۶۲؛ زبدة التفاسیر، ج ۵، ص۵۷۹.</ref>. در روایاتی، مدت ماندن یونس{{ع}} در شکم ماهی، سه روز بیان شده<ref>بحارالانوار، ج ۱۴، ص۳۸۳.</ref> و در برخی [[تفاسیر]]، احتمالات دیگری مانند ۶ ماه، ۴۰ روز، یک هفته یا یک روز نیز ذکر شده است<ref>کشف الاسرار، ج ۸، ص۳۰۶.</ref>.
 
۳. '''زندانی شدن یوسف{{ع}}''': [[زلیخا]] [[همسر]] [[عزیز مصر]]، پس از آنکه از یوسف{{ع}} درخواست کامجویی کرد و با پاسخ منفی آن حضرت و [[فرار]] وی به سوی در روبه‌رو شد، با دیدن عزیز مصر به یوسف{{ع}} [[افترا]] زده و او را به [[خیانت]] متهم کرد و از عزیز مصر خواست وی را زندانی کند یا برایش [[کیفری]] دردناک در نظر بگیرد: {{متن قرآن|وَاسْتَبَقَا الْبَابَ وَقَدَّتْ قَمِيصَهُ مِن دُبُرٍ وَأَلْفَيَا سَيِّدَهَا لَدَى الْبَابِ قَالَتْ مَا جَزَاء مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِكَ سُوءًا إِلاَّ أَن يُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«و هر دو به سوی در پیش تاختند و آن زن پیراهن او را از پشت درید و شویش را کنار در، یافتند؛ زن گفت: کیفر کسی که به همسرت نظر بد داشته باشد جز آنکه زندانی شود یا به عذابی دردناک دچار گردد چیست؟» سوره یوسف، آیه ۲۵.</ref>؛<ref>مجمع‌البیان، ج ۵، ص۳۴۷.</ref> همچنین زلیخا، در [[مجلسی]] که برای [[زنان]] [[مصر]] ترتیب داده بود، یوسف{{ع}} را [[تهدید]] کرد که اگر به خواسته‌اش تن ندهد، زندانی و [[خوار]] خواهد شد: {{متن قرآن|قَالَتْ فَذَلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي فِيهِ وَلَقَدْ رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ وَلَئِنْ لَمْ يَفْعَلْ مَا آمُرُهُ لَيُسْجَنَنَّ وَلَيَكُونًا مِنَ الصَّاغِرِينَ}}<ref>«(آن زن) گفت: این همان است که مرا درباره او سرزنش کردید؛ آری، از او کام خواستم که خویشتنداری کرد و اگر آنچه به او فرمان می‌دهم انجام ندهد بی‌گمان به زندان افکنده می‌شود و از خوارشدگان خواهد بود» سوره یوسف، آیه ۳۲.</ref> یوسف{{ع}} در دو راهی [[آلوده]] شدن دامن به [[گناه]] یا [[زندانی]] شدن، [[زندان]] را برگزید: {{متن قرآن|قَالَ رَبِّ ٱلسِّجْنُ أَحَبُّ إِلَىَّ مِمَّا يَدْعُونَنِىٓ إِلَيْهِ وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّى كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُن مِّنَ ٱلْجَـٰهِلِينَ}}<ref>«(یوسف) گفت: پروردگارا! زندان از آنچه مرا به آن فرا می‌خواند خوش‌تر است و اگر فریبشان را از من نگردانی به آنان می‌گرایم و از نادانان خواهم بود» سوره یوسف، آیه ۳۳.</ref> سرانجام به رغم ثابت شدن [[پاکدامنی]] یوسف{{ع}}، تصمیم بر آن شد که آن حضرت را برای مدتی ـ تا زمانی که داستان مراوده [[زلیخا]] با او به [[فراموشی]] سپرده شود و از سر زبان‌ها بیفتد ـ<ref>المیزان، ج ۱۱، ص۱۷۰.</ref> زندانی کنند: {{متن قرآن|ثُمَّ بَدَا لَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا رَأَوُا الْآيَاتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِينٍ}}<ref>«آنگاه، پس از آنکه آن نشانه‌ها را دیدند بر آن شدند که او را تا زمانی زندانی کنند» سوره یوسف، آیه ۳۵.</ref> همراه یوسف{{ع}} دو [[جوان]] نیز زندانی شدند. آن دو از یوسف{{ع}} خواستند خوابی را که دیده‌اند برایشان تعبیر کند: {{متن قرآن|وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيَانِ قَالَ أَحَدُهُمَا إِنِّي أَرَانِي أَعْصِرُ خَمْرًا وَقَالَ الْآخَرُ إِنِّي أَرَانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزًا تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«و دو جوان با او به زندان در آمدند، یکی از آنها گفت من در خواب می‌دیدم که شراب می‌اندازم و دیگری گفت: من در خواب می‌دیدم که روی سرم نان می‌برم، پرندگان از آن می‌خورند، ما را از تعبیر آن آگاه کن که ما تو را از نیکوکاران می‌بینیم» سوره یوسف، آیه ۳۶.</ref> یوسف{{ع}} از [[فرصت]] استفاده کرده، در زندان هم به [[تبلیغ دین]] [[حق]] پرداخت و آن دو را به سوی خدای واحد [[قهار]] فرا خواند و سپس رؤیای آنان را تعبیر کرد: {{متن قرآن|يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ * مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«ای دو یار زندان! آیا خدایان پراکنده بهتر است یا خداوند یگانه دادفرما؟ * شما به جای او جز نام‌هایی را نمی‌پرستید که خود و پدرانتان آنها را نامیده‌اید و خداوند بر آنها هیچ حجّتی نفرستاده است، داوری جز از آن خداوند نیست، فرمان داده است که جز وی را نپرستید؛ این، دین پا برجاست اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره یوسف، آیه ۳۹-۴۰.</ref> آن حضرت به یکی از آن دو که می‌دانست از [[زندان]] [[نجات]] می‌یابد سفارش کرد که نزد [[پادشاه]] از وی یاد و آزادیش را درخواست کند؛ ولی [[شیطان]] موجب شد وی این سفارش را فراموش کند و در نتیجه یوسف{{ع}} چند سال در زندان ماند: {{متن قرآن|وَقَالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِنْهُمَا اذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ فَأَنْسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ}}<ref>«و (یوسف) از آن دو تن به آنکه گمان می‌برد رهایی می‌یابد گفت: نزد سرورت از من یاد کن! اما شیطان یادکرد سرورش را از یاد او برد و (یوسف) چند سال در زندان فروماند» سوره یوسف، آیه ۴۲.</ref> بر پایه روایتی، آن حضرت ۷ سال<ref>تفسیر عیاشی، ج ۲، ص۱۷۸؛ البرهان، ج ۳، ص۱۷۷.</ref> و به گفته برخی ۱۲ یا ۱۴ سال [[زندانی]] بود<ref>تفسیر بغوی، ج ۲، ص۳۵۹؛ تفسیر قرطبی، ج ۹، ص۱۹۷.</ref>. پس از آن، [[درمانده]] شدن سران و اشراف [[قوم]] از تعبیر خوابی که پادشاه دیده بود موجب شد که هم‌زندانی یوسف{{ع}} به یاد وی بیفتد و این امر سبب [[آزادی]] آن حضرت از زندان شد. یوسف{{ع}} آزادی خویش از زندان را به [[خدا]] نسبت داده، آن را احسانی از جانب [[پروردگار]] خویش به شمار آورد: {{متن قرآن|وَرَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّوا لَهُ سُجَّدًا وَقَالَ يَا أَبَتِ هَذَا تَأْوِيلُ رُؤْيَايَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّي حَقًّا وَقَدْ أَحْسَنَ بِي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ وَجَاءَ بِكُمْ مِنَ الْبَدْوِ مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشَّيْطَانُ بَيْنِي وَبَيْنَ إِخْوَتِي إِنَّ رَبِّي لَطِيفٌ لِمَا يَشَاءُ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ}}<ref>«و پدر و مادر خود را بر اورنگ (خویش) فرا برد و همه برای او به فروتنی در افتادند و گفت: پدر جان! این تعبیر خواب پیشین من است که خداوند آن را درست گردانید و بی‌گمان به من نیکی فرمود هنگامی که مرا از زندان بیرون آورد و شما را پس از آنکه شیطان میان من و برادرانم را خراب کرده بود از بیابان (نزد من) آورد؛ به راستی پروردگارم در آنچه بخواهد، نازک‌بین است؛ همانا اوست که دانای فرزانه است» سوره یوسف، آیه ۱۰۰.</ref>
 
۴. '''[[تهدید]] شدن هدهد به [[زندان]]''': سلیمان{{ع}} آن‌گاه که جویای [[حال]] پرندگان سپاهش شد، هدهد را در جایگاه خود ندید<ref>{{متن قرآن|وَتَفَقَّدَ ٱلطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِىَ لَآ أَرَى ٱلْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ ٱلْغَآئِبِينَ}} «و از حال مرغان باز پرسید و گفت: مرا چه می‌شود که هدهد را نمی‌بینم یا او از غایبان است؟» سوره نمل، آیه ۲۰.</ref> و وی تهدید کرد که اگر هدهد برای غیبتش دلیل روشنی نیاورد او را [[کیفری]] شدید یا [[ذبح]] خواهد کرد: {{متن قرآن|لَأُعَذِّبَنَّهُۥ عَذَابًۭا شَدِيدًا أَوْ لَأَا۟ذْبَحَنَّهُۥٓ أَوْ لَيَأْتِيَنِّى بِسُلْطَـٰنٍۢ مُّبِينٍۢ}}<ref>«او را سخت عذاب خواهم کرد یا سرش را خواهم برید مگر آنکه حجّتی آشکار برای من بیاورد» سوره نمل، آیه ۲۱.</ref> بنابر احتمالی، مقصود از [[عذاب]] [[سختی]] که هدهد به آن تهدید شد، [[زندانی]] شدن در قفس بود.<ref>الکشاف، ج ۳، ص۳۵۹؛ کشف الاسرار، ج ۷، ص۲۰۲؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۴، ص۱۸۰.</ref>.
 
۵. '''توطیه برای زندانی کردن [[پیامبر اکرم]]{{صل}}''': سران [[کفرپیشه]] [[قریش]] برای مقابله با [[دعوت]] [[رسول خدا]]{{صل}}، در [[دارالندوه]] گرد هم آمدند و پس از [[مشورت]] با یکدیگر تصمیم گرفتند که آن حضرت را در بند کشند یا بکُشند یا از [[مکه]] بیرون کنند؛ [[ولی خدا]] [[نیرنگ]] آنان را به بهترین وجه خنثا کرد: {{متن قرآن|وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ ٱللَّهُ وَٱللَّهُ خَيْرُ ٱلْمَـٰكِرِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که کافران با تو نیرنگ می‌باختند تا تو را بازداشت کنند یا بکشند یا بیرون رانند، آنان نیرنگ می‌باختند و خداوند تدبیر می‌کرد و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است» سوره انفال، آیه ۳۰.</ref><ref>تفسیر عیاشی، ج ۲، ص۵۳ - ۵۴؛ زادالمسیر، ج ۲، ص۲۰۴ - ۲۰۵.</ref>. {{متن قرآن|لِيُثْبِتُوكَ}} از «[[اثبات]]» به معنای به [[زندان]] انداختن و به زنجیر کشیدن است<ref>جامع‌البیان، ج ۹، ص۱۴۸ - ۱۵۰؛ مجمع‌البیان، ج ۴، ص۸۲۵ - ۸۲۶؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص۳۸.</ref>. [[جبرئیل]]{{ع}} بر [[پیامبر]]{{صل}} نازل شد و او را از [[توطئه]] [[مشرکان]] با خبر ساخت و به او دستور داد شب را در بستر خویش نخوابد و علی{{ع}} در بستر ایشان خوابید و بدین ترتیب توطئه [[دشمنان]] خنثا شد<ref>تفسیر ثعلبی، ج ۴، ص۳۴۹؛ الدرالمنثور، ج ۳، ص۱۷۹ - ۱۸۰؛ البرهان، ج ۲، ص۶۶۸ - ۶۷۱.</ref>.<ref>[[سید محمد اسماعیلی|اسماعیلی، سید محمد]]، [[زندان (مقاله)|مقاله «زندان»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴]]، ص ۵۴۱.</ref>.
 
==[[مشروعیت]] زندان==
[[زندانی]] کردن افراد به صورت خودسرانه و بی‌اجازه [[شرع]]، [[ناپسند]] و ممنوع است. [[قرآن کریم]] [[مؤمنان]] را از اینکه زنانشان را در تنگنا قرار دهند تا مجبور شوند از بخشی از حقوقشان بگذرند مگر آنکه مرتکب [[زشتکاری]] آشکاری شوند: {{متن قرآن|يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ لَا يَحِلُّ لَكُمْ أَن تَرِثُوا۟ ٱلنِّسَآءَ كَرْهًۭا وَلَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا۟ بِبَعْضِ مَآ ءَاتَيْتُمُوهُنَّ إِلَّآ أَن يَأْتِينَ بِفَـٰحِشَةٍۢ مُّبَيِّنَةٍۢ وَعَاشِرُوهُنَّ بِٱلْمَعْرُوفِ فَإِن كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَىٰٓ أَن تَكْرَهُوا۟ شَيْـًۭٔا وَيَجْعَلَ ٱللَّهُ فِيهِ خَيْرًۭا كَثِيرًۭا}}<ref>«ای مؤمنان! بر شما حلال نیست که از زنان بر خلاف میل آنان (با نگه داشتن در نکاح خود) میراث برید و برای آنکه (با طلاق خلع) برخی از آنچه بدیشان داده‌اید باز برید، با آنان سختگیری نکنید مگر آنکه به زشتکاری آشکاری دست یازیده باشند و با آنان شایسته رفتار کنید و اگر ایشان را نمی‌پسندید (بدانید) بسا چیزی را ناپسند می‌دارید و خداوند در آن خیری بسیار نهاده است» سوره نساء، آیه ۱۹.</ref> و نیز از بازداشتن [[زنان]] از [[ازدواج]]، پس از [[طلاق]]: {{متن قرآن|وَإِذَا طَلَّقْتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا تَعْضُلُوهُنَّ أَن يَنكِحْنَ أَزْوَٰجَهُنَّ إِذَا تَرَٰضَوْا۟ بَيْنَهُم بِٱلْمَعْرُوفِ ذَٰلِكَ يُوعَظُ بِهِۦ مَن كَانَ مِنكُمْ يُؤْمِنُ بِٱللَّهِ وَٱلْيَوْمِ ٱلْـَٔاخِرِ ذَٰلِكُمْ أَزْكَىٰ لَكُمْ وَأَطْهَرُ وَٱللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«و چون زنان را طلاق دادید و به سرآمد عدّه خویش رسیدند دیگر آنان را از زناشویی با شوهران دلخواه خود که با هم به شایستگی به سازش رسیده‌اند باز ندارید؛ هر کس از شما به خداوند و روز بازپسین ایمان داشته باشد بدین سخن اندرز داده می‌شود؛ این برای شما پاک‌تر و پاکیزه‌تر است و خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۲۳۲.</ref> منع کرده است. به گفته برخی «عضل» در [[آیه]] ۱۹ [[سوره نساء]] و ۲۳۲ [[سوره بقره]] به معنای [[زندانی]] کردن در [[خانه]] است، بنابراین، زندانی کردن افراد تنها با [[اجازه]] [[شرع]] رواست.
 
در آیاتی از [[قرآن]] به [[تشریع]] [[زندان]] برای برخی از [[گنهکاران]] اشاره شده است؛ مثلاً [[حکم]] زنان [[مسلمان]] و [[آزادی]]<ref>مجمع البیان، ج ۳، ص۳۴؛ الدرالمنثور، ج ۲، ص۱۲۹.</ref> که مرتکب عمل [[ناپسند]] [[زنا]]<ref>جامع‌البیان، ج ۴، ص۱۹۷؛ مجمع البیان، ج ۳، ص۳۴.</ref> شده و ۴ نفر ضدّ آنان [[شهادت]] داده باشند، در ابتدا چنین بود که باید آن زنان را در خانه زندانی کرد تا مرگشان فرا رسد، یا [[خداوند]] برای ایشان راهی قرار دهد: {{متن قرآن|وَٱلَّـٰتِى يَأْتِينَ ٱلْفَـٰحِشَةَ مِن نِّسَآئِكُمْ فَٱسْتَشْهِدُوا۟ عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةًۭ مِّنكُمْ فَإِن شَهِدُوا۟ فَأَمْسِكُوهُنَّ فِى ٱلْبُيُوتِ حَتَّىٰ يَتَوَفَّىٰهُنَّ ٱلْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ ٱللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا}}<ref>«و از زنان شما آنان که زنا کنند چهار تن از میان خود بر آنان گواه گیرید و اگر گواهی دهند، آنها را در خانه‌ها بازدارید تا مرگ، آنان را دریابد یا خداوند، راهی (دیگر) پیش پای آنها بگذارد» سوره نساء، آیه ۱۵.</ref><ref>تفسیر قمی، ج ۱، ص۱۳۳؛ التبیان، ج ۳، ص۱۴۲ - ۱۴۳؛ مجمع البیان، ج ۳، ص۳۴، ۴۰.</ref>. که با اعلام [[حکم]] زدن ۱۰۰ تازیانه به زناکار این حکم [[لغو]] شد<ref>تفسیر قمی، ج ۱، ص۱۳۳؛ احکام‌القرآن، جصاص، ج ۳، ص۳۳؛ التبیان، ج ۳، ص۱۴۲ - ۱۴۳.</ref>. در آیه‌ای دیگر برای کسانی که با [[خدا]] و پیامبرش می‌جنگند و در [[زمین]] به [[فساد]] می‌کوشند، مجازات‌هایی بیان شده که یکی از آنها «[[نفی]] از زمین» است: {{متن قرآن|إِنَّمَا جَزَٰٓؤُا۟ ٱلَّذِينَ يُحَارِبُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَيَسْعَوْنَ فِى ٱلْأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُوٓا۟ أَوْ يُصَلَّبُوٓا۟ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلَـٰفٍ أَوْ يُنفَوْا۟ مِنَ ٱلْأَرْضِ ذَٰلِكَ لَهُمْ خِزْىٌۭ فِى ٱلدُّنْيَا وَلَهُمْ فِى ٱلْـَٔاخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«کیفر کسانی که با خداوند و پیامبرش به جنگ برمی‌خیزند و در زمین به تبهکاری می‌کوشند جز این نیست که کشته یا به دار آویخته شوند یا دست‌ها و پاهایشان ناهمتا بریده شود یا از سرزمین خود تبعید گردند؛ این (کیفرها) برای آنان خواری در این جهان است و در جهان واپسین عذابی سترگ خواهند داشت» سوره مائده، آیه ۳۳.</ref> برخی مقصود از «یُنفَوا مِنَ الاَرضِ» را [[زندان]]<ref>مجمع‌البیان، ج ۳، ص۲۹۲؛ احکام القرآن، ابن عربی، ج ۲، ص۶۰۱؛ فقه القرآن، ج ۱، ص۳۶۷.</ref> و برخی [[تبعید]] و زندان<ref>جامع البیان، ج ۶، ص۱۴۱؛ تفسیر ثعلبی، ج ۴، ص۵۶ - ۵۷؛ فتح القدیر، ج ۲، ص۴۳.</ref> و برخی نیز تنها تبعید<ref>التبیان، ج ۳، ص۵۰۶؛ البحرالمحیط، ج ۴، ص۲۴۱؛ زبدة التفاسیر، ج ۲، ص۲۵۳.</ref> دانسته‌اند. به گفته بیشتر [[مفسران]]، این [[کیفر]] برای کسانی است که با [[سلاح]]، دیگران را بترسانند؛ ولی نه کسی را کشته و نه [[مالی]] دزدیده باشند<ref>التبیان، ج ۳، ص۵۰۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۱، ص۲۱۶ - ۲۱۷.</ref>. در جایی نیز پس از آنکه به [[مشرکان]] ۴ ماه [[فرصت]] داده شده تا آزادانه در زمین بگردند و در این فرصت یا از [[شرک]] دست بردارند و به [[توحید]] روی آورند یا نابودی خود را برگزینند<ref>{{متن قرآن|بَرَآءَةٌۭ مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦٓ إِلَى ٱلَّذِينَ عَـٰهَدتُّم مِّنَ ٱلْمُشْرِكِينَ * فَسِيحُوا۟ فِى ٱلْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍۢ وَٱعْلَمُوٓا۟ أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِى ٱللَّهِ وَأَنَّ ٱللَّهَ مُخْزِى ٱلْكَـٰفِرِينَ * وَأَذَٰنٌۭ مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦٓ إِلَى ٱلنَّاسِ يَوْمَ ٱلْحَجِّ ٱلْأَكْبَرِ أَنَّ ٱللَّهَ بَرِىٓءٌۭ مِّنَ ٱلْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُۥ فَإِن تُبْتُمْ فَهُوَ خَيْرٌۭ لَّكُمْ وَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَٱعْلَمُوٓا۟ أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِى ٱللَّهِ وَبَشِّرِ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ}} «(این) بیزاری خداوند و پیامبر اوست از مشرکانی که با آنان پیمان بسته‌اید * چهار ماه در این سرزمین (آزاد) بگردید و بدانید که شما خداوند را به ستوه نمی‌توانید آورد و خداوند رسواگر کافران است * و (این) اعلامی از سوی خداوند و پیامبر او در روز حجّ اکبر به مردم است که خداوند و پیامبرش از مشرکان بیزارند پس اگر توبه کنید برای شما بهتر است و اگر روی بگردانید بدانید که شما خداوند را به ستوه نمی‌توانید آورد و کافران را به عذابی دردناک نوید ده!» سوره توبه، آیه ۱-۳.</ref> به [[مؤمنان]] [[فرمان]] داده شده که پس از پایان مهلت ۴ ماه، [[مشرکان]] را هر کجا یافتند، بکُشند یا بگیرند و محصور سازند...: {{متن قرآن|فَإِذَا ٱنسَلَخَ ٱلْأَشْهُرُ ٱلْحُرُمُ فَٱقْتُلُوا۟ ٱلْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَٱحْصُرُوهُمْ وَٱقْعُدُوا۟ لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍۢ فَإِن تَابُوا۟ وَأَقَامُوا۟ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُا۟ ٱلزَّكَوٰةَ فَخَلُّوا۟ سَبِيلَهُمْ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٌۭ رَّحِيمٌۭ}}<ref>«و چون ماه‌های حرام به پایان رسید مشرکان را هر جا یافتید بکشید و دستگیرشان کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهی به کمین آنان بنشینید؛ و اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند آزادشان بگذارید که بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۵.</ref> بسیاری از [[مفسران]]، تعبیر «وخُذوهُم واحصُروهُم» را به [[اسیر]] و [[زندانی]] کردن مشرکان<ref>تفسیر بیضاوی، ج ۳، ص۷۱؛ زادالمسیر، ج ۲، ص۲۳۶؛ التفسیر الکاشف، ج ۴، ص۱۲.</ref>، نیز جلوگیری از دسترسی آنان به [[مسجدالحرام]]<ref>جامع‌البیان، ج ۱۰، ص۵۶؛ الکشاف، ج ۲، ص۲۴۷؛ تفسیر بیضاوی، ج ۳، ص۷۱.</ref> [[تفسیر]] کرده‌اند. برخی «احصُروهُم» را به این معنا دانسته‌اند که [[مشرکان]] در جایگاه‌هایشان [[زندانی]] شوند تا نتوانند بیرون آیند و با [[مردم]] [[معاشرت]] کنند و به شهرهای دیگر روند<ref>تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص۹۸؛ المیزان، ج ۹، ص۱۵۲.</ref>.<ref>[[سید محمد اسماعیلی|اسماعیلی، سید محمد]]، [[زندان (مقاله)|مقاله «زندان»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴]]، ص ۵۴۴.</ref>.
 
==[[زندان]] در [[آخرت]]==
در برخی از [[آیات]] مربوط به [[قیامت]] و [[دوزخ]]، واژگان و تعبیرهایی به کار رفته که معنای زندان از آنها برداشت شده است؛ از جمله در آیاتی به بازداشته شدن [[کافران]] و [[ستمگران]] نزد پروردگارشان به منظور [[پرسش]] از آنان اشاره شده است: {{متن قرآن|وَلَوْ تَرَىٰٓ إِذْ وُقِفُوا۟ عَلَىٰ رَبِّهِمْ قَالَ أَلَيْسَ هَـٰذَا بِٱلْحَقِّ قَالُوا۟ بَلَىٰ وَرَبِّنَا قَالَ فَذُوقُوا۟ ٱلْعَذَابَ بِمَا كُنتُمْ تَكْفُرُونَ}}<ref>«و کاش می‌دیدی آنگاه را که در پیشگاه پروردگارشان باز داشته شوند (و خداوند) فرماید: آیا این (عرصه) بر حق نیست؟ می‌گویند: چرا (هست) به پروردگارمان سوگند؛ می‌فرماید: پس، عذاب را برای انکاری که می‌کردید بچشید!» سوره انعام، آیه ۳۰.</ref>، {{متن قرآن|ٱحْشُرُوا۟ ٱلَّذِينَ ظَلَمُوا۟ وَأَزْوَٰجَهُمْ وَمَا كَانُوا۟ يَعْبُدُونَ * وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْـُٔولُونَ}} <ref>«و ستم‌پیشگان و همگونان ایشان و آنچه را به جای خداوند می‌پرستیدند گرد آورید و به راه دوزخ راهنمایی کنید * و آنان را باز دارید، که آنان بازخواست خواهند شد» سوره صافات، آیه ۲۲ و ۲۴</ref> برخی بازداشته شدن ستمگران در این آیات را به زندانی شدن آنان [[تفسیر]] کرده‌اند<ref>الکشاف، ج ۲، ص۱۶؛ زبدة التفاسیر، ج ۵، ص۴۴۴؛ روح البیان، ج ۳، ص۲۱.</ref>. این [[حبس]] برای پرسش از ایشان در باره [[عقاید]] و اعمالشان<ref>التبیان، ج ۸، ص۴۹۰؛ المیزان، ج ۱۷، ص۱۳۲؛ تفسیر مراغی، ج ۲۳، ص۵۰.</ref> و درباره [[ولایت امیر مؤمنان]] علی{{ع}}<ref>تفسیر قمی، ج ۲، ص۲۲۲؛ الصافی، ج ۴، ص۲۶۶.</ref> است.
 
برپایه آیه‌ای دیگر، [[خداوند]] در قیامت میان مشرکان و معبودانشان «مَوْبِق» قرار می‌دهد: {{متن قرآن|وَيَوْمَ يَقُولُ نَادُوا۟ شُرَكَآءِىَ ٱلَّذِينَ زَعَمْتُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ يَسْتَجِيبُوا۟ لَهُمْ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُم مَّوْبِقًۭا}}<ref>«و روزی که می‌فرماید: شریک‌هایی را که برای من می‌پنداشتید فرا خوانید؛ آنان را فرا می‌خوانند اما پاسخی بدیشان نمی‌دهند و میان آنان نابودگاهی نهاده‌ایم» سوره کهف، آیه ۵۲.</ref> که برخی آن را به معنای [[محبس]] دانسته‌اند<ref>ایجاز البیان، ج ۲، ص۵۲۳؛ زادالمسیر، ج ۳، ص۹۱؛ اعراب القرآن، ج ۵، ص۶۲۲.</ref> که [[مشرکان]] در آن [[زندانی]] می‌شوند.


== پرسش‌های وابسته ==
در آیاتی نیز [[جهنم]]، [[زندان]] [[دوزخیان]] دانسته شده است، چنان‌که بر اساس آیه‌ای، [[خداوند]] جهنم را برای [[کافران]] «[[حصیر]]» قرار داده است: {{متن قرآن|عَسَىٰ رَبُّكُمْ أَن يَرْحَمَكُمْ وَإِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَـٰفِرِينَ حَصِيرًا}}<ref>«باشد که پروردگارتان بر شما بخشایش آورد و اگر (به نافرمانی) بازگردید ما نیز باز می‌گردیم و دوزخ را زندان کافران قرار داده‌ایم» سوره اسراء، آیه ۸.</ref> حصیر از ماده «حَصْر» در لغت به معنای [[حبس]] کردن و در تنگنا قرار دادن است<ref>لسان‌العرب، ج ۴، ص۱۹۳ - ۱۹۴؛ مجمع‌البحرین، ج ۱، ص۵۲۳، «حصر».</ref> و به گفته [[مفسران]]، جهنم، زندان [[ابدی]] کافران است که هیچ گاه نمی‌توانند از آن خارج شوند<ref>تفسیر بیضاوی، ج ۳، ص۲۴۹؛ الصافی، ج ۳، ص۱۷۹؛ تفسیر اثنا عشری، ج ۷، ص۳۳۴.</ref>. برپایه آیاتی دیگر، جایگاه کسانی که [[شیطان]] آنان را [[گمراه]] کند [[دوزخ]] است و هیچ راه فراری از آن ندارند: {{متن قرآن|يَعِدُهُمْ وَيُمَنِّيهِمْ وَمَا يَعِدُهُمُ ٱلشَّيْطَـٰنُ إِلَّا غُرُورًا * أُو۟لَـٰٓئِكَ مَأْوَىٰهُمْ جَهَنَّمُ وَلَا يَجِدُونَ عَنْهَا مَحِيصًۭا}}<ref>«(شیطان) به آنان وعده می‌دهد و در آرزو (های دور و دراز) می‌افکند و شیطان به ایشان جز به فریب وعده‌ای نمی‌دهد * جایگاه آنان دوزخ است و از آن گریزگاهی نمی‌یابند» سوره نساء، آیه ۱۲۰-۱۲۱.</ref> و جایگاه [[فاسقان]] [[آتش]] است و هر گاه بخواهند از آن خارج شوند، به آن بازگردانده می‌شوند: {{متن قرآن|وَأَمَّا ٱلَّذِينَ فَسَقُوا۟ فَمَأْوَىٰهُمُ ٱلنَّارُ كُلَّمَآ أَرَادُوٓا۟ أَن يَخْرُجُوا۟ مِنْهَآ أُعِيدُوا۟ فِيهَا وَقِيلَ لَهُمْ ذُوقُوا۟ عَذَابَ ٱلنَّارِ ٱلَّذِى كُنتُم بِهِۦ تُكَذِّبُونَ}}<ref>«و اما نافرمانان جایگاهشان آتش (دوزخ) است؛ هر بار که می‌خواهند از آن بیرون روند دوباره به آن بازگردانده می‌شوند و به آنان می‌گویند: عذاب آتشی را که دروغ می‌شمردید، بچشید» سوره سجده، آیه ۲۰.</ref> در آیه‌ای نیز به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[فرمان]] داده شده که از [[شرّ]] «ما [[خلق]]»، به [[پروردگار]] فَلَق [[پناه]] برد: {{متن قرآن|قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلْفَلَقِ}}<ref>«بگو: به پروردگار سپیده‌دم پناه می‌برم» سوره فلق، آیه ۱.</ref> که بنابر [[نقلی]] از [[ابن عباس]]، فلق نام [[زندانی]] در [[جهنم]] است<ref>جامع‌البیان، ج ۳۰، ص۲۲۵؛ تفسیر ثعلبی، ج ۱۰، ص۳۳۹؛ تفسیر ابن زمنین، ج ۵، ص۱۷۴.</ref>. در [[آیه]] ۷ [[مطفّفین]] نیز [[نامه اعمال]] [[بدکاران]] در «[[سجّین]]» دانسته شده است: {{متن قرآن|كَلَّآ إِنَّ كِتَـٰبَ ٱلْفُجَّارِ لَفِى سِجِّينٍۢ}}<ref>«نه چنین است، کارنامه بدکاران در «سجّین» است،» سوره مطفّفین، آیه ۷.</ref>. گفته شده: [[سجین]] [[مبالغه]] [[سجن]] به معنای [[زندان]] و مفاد آیه این است که جزای بدکاران در زندانی خواهد بود که هرکس به آن وارد شود برای مدتی طولانی یا همیشه در آن می‌ماند<ref>المیزان، ج ۲۰، ص۲۳۱ - ۲۳۲.</ref>. برخی سجّین را نامی برای جهنم دانسته‌اند<ref>مفردات، ص۲۲۵؛ بصائر ذوی التمییز، ج ۳، ص۱۹۴، «سجن».</ref>.<ref>[[سید محمد اسماعیلی|اسماعیلی، سید محمد]]، [[زندان (مقاله)|مقاله «زندان»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴]]، ص ۵۴۵.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== رابطه بحث زندان با پیامبر خاتم ==
از مسائل [[تهدید]] آمیز حیات پیامبر که در دوران [[دعوت]] اتفاق افتاده و به آن خبر می‌دهد، [[توطئه]] زندانی کردن حضرت در [[شهر مکه]] است. سران [[مشرکان]] نقشه کشیدند که اگر نمی‌توانند او را بکشند، زندانی کنند. {{متن قرآن|وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که کافران با تو نیرنگ می‌باختند تا تو را بازداشت کنند یا بکشند یا بیرون رانند، آنان نیرنگ می‌باختند و خداوند تدبیر می‌کرد و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است» سوره انفال، آیه ۳۰.</ref> در [[تفسیر]] کلمه {{متن قرآن|لِيُثْبِتُوكَ}} از [[ابن عباس]] و [[حسن]] و [[مجاهد]] و قتاده [[نقل]] شده که گویند: یعنی می‌خواستند ترا به بند بکشند. عطا و سدی گویند: یعنی می‌خواستند ترا زندانی کنند<ref>[[مجمع البیان]] ج ۱۰ ص ۲۰۴.</ref>.<ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱]]، ص ۶۷۰.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:55210091.jpg|22px]] [[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم''']]
# [[پرونده:55210091.jpg|22px]] [[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱''']]
# [[پرونده:1100408.jpg|22px]] [[سید محمد اسماعیلی|اسماعیلی، سید محمد]]، [[زندان (مقاله)|مقاله «زندان»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۲۱: خط ۵۲:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:زندان در قرآن]]
[[رده:مفاهیم]]
[[رده:مدخل]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۱۸

مقدمه

«زندان» در لغت به معنای جایی است که متهمان و محکومان را در آن نگه می‌دارند و به آن «بندی خانه» و «قید خانه» نیز گفته می‌شود[۱] و در اصطلاح حقوق به جایی گفته می‌شود که محکومان و بزهکارانی را که حکم آنان قطعی شده است با معرفی مقامات صلاحیت‌دار قضایی و قانونی، برای مدتی معین، برای تحمل کیفر و با هدف اصلاح، ارشاد و آموزش در آنجا نگه می‌دارند[۲]. برای زندان در عربی معادل‌هایی مانند سِجْن[۳]، حَبْس، مَحبِس، مَحْبَسه[۴] و حصیر[۵] ذکر شده است.

در زبان شرع، حبس تنها به معنای زندانی کردن در مکانی تنگ نیست، بلکه هر نوع محدودیتی که باعث شود شخص نتواند با اراده خود در امور خویش تصرف کند را شامل می‌شود و ممکن است در خانه یا مسجد باشد[۶]. در منابع و اسناد تاریخی زمان دقیقی برای تأسیس نخستین زندان ذکر نشده است. شاید از زمانی که زندگی اجتماعی بشر شروع شد و حکومت‌هایی پدید آمدند، حاکمان، مالکان و اربابان ستمگر برای تنبیه رعایای خود زندان‌هایی‌ساختند[۷]. برخی معتقدند عبرانی‌ها، سامی‌ها و دیگر اقوام پیشین به جای زندانی کردن افراد، آنان را به محلی تبعید یا در خانه‌هایشان غل و زنجیر می‌کردند[۸]. از کتاب مقدس چنین برمی‌آید که بنی‌اسرائیل، ابتدا افراد را در مکانی چاه‌مانند زندانی می‌کردند[۹]؛ اما پادشاهان بنی‌اسرائیل تا زمان هیرودیس و جانشینان او زندان‌هایی را در قصر خود ساختند[۱۰]. با ظهور مسیحیت و گسترش قدرت کلیسا، اغلب زندانیان را در زیر زمین‌های کلیسا، کاخ‌ها یا در قلعه‌ها حبس می‌کردند[۱۱]. در قرن ۱۸ میلادی در پی افزایش انتقاد به حکم اعدام و مجازات‌های سخت، حکومت‌ها بیشتر به مجازات زندان روی آوردند[۱۲]. با افزایش زندانیان در اروپا چنان وضع اسف‌بار شد که عده‌ای به دفاع از زندانیان برخاستند[۱۳]. در تاریخ اسلام، در عصر پیامبر اکرم(ص) محل مشخصی به عنوان زندان وجود نداشت[۱۴] و مجرمان را تا مشخص شدن حکم آنان، در مسجد یا خانه نگه می‌داشتند[۱۵]. به گفته برخی، نخستین مکانی که در اسلام زندان قرار داده شد به دست خلیفه دوم و خانه‌ای بود در مکه که آن را از صفوان بن امیه خرید[۱۶] و نخستین کسی که زندان ساخت و برای آن نگهبان گذاشت، معاویه بود[۱۷]. سپس خلفای بنی‌امیه[۱۸] و بنی‌عباس[۱۹] برای سرکوب مخالفان خود، زندان‌هایی مخوف برای خود بنا کردند.

اسلام از زندانی کردن افراد به ناحق نهی کرده و تنها در مواردی زندانی کردن را اجازه داده که آزادی فرد مجرم باعث سلب آزادی دیگران و آسیب رسیدن به جامعه شود. در این موارد چاره‌ای جز جدا کردن مجرمان از پیکر جامعه نیست، تا جامعه از آسیب آنان در امان بماند و نیز زمینه اصلاح مجرمان فراهم شود[۲۰]. بسیاری از عالمان شیعه[۲۱] و اهل سنت[۲۲] زندانی کردن را از مصادیق تعزیر دانسته‌اند، بنابراین در جرم‌هایی که حکم آنها تعزیر است می‌توان به حبس حکم کرد. در روایات و منابع فقهی به حکم حبس برای برخی از گناهان تصریح شده است؛ مانند دزدی[۲۳]، راهزنی[۲۴]، ارتداد[۲۵]، معاونت در قتل[۲۶]، فرمان قتل[۲۷]، غصب، تصرف مال یتیم، خیانت در امانت[۲۸]، ترک نماز[۲۹]، زنای غیر محصنه[۳۰]، عدم پرداخت دین[۳۱]، خودداری از لعان[۳۲]، فراری دادن قاتل[۳۳]، خودداری از پرداخت نفقه[۳۴]، طبابت جاهلانه[۳۵] و بغی[۳۶] (شورش بر امام و حاکم مشروع).

از دیدگاه اسلام زندانیان حقوقی دارند که باید رعایت شوند؛ از جمله جدا کردن زندانیان زن از مرد، نوجوانان از بزرگسالان و افراد معمولی از مجرمان سابقه‌دار[۳۷]، سرعت در رسیدگی به کار آنان[۳۸]، تأمین مخارج زندانی و خانواده‌اش از بیت‌المال در صورت فقیر بودن[۳۹]، حرمت ضرب و شتم[۴۰]، وسیع بودن محل حبس[۴۱] و فراهم کردن زمینه انجام اعمال دینی[۴۲]. در صورتی که به سبب کوتاهی زندانبان، زندانی تلف شود، زندانبان ضامن است و با توجه به مورد، باید قصاص شود یا دیه بپردازد[۴۳]. در قرآن کریم، مشتقات واژه سجن ۱۲ بار به کار رفته‌اند[۴۴] که ۱۰ مورد آن یاد کردن از زندان به عنوان ابزاری در دست ستمگران است و مشتقات واژه حصر ۶ بار به کار رفته که دو مورد آن مربوط به موضوع مقاله است[۴۵] و مشتقات واژه حبس دو بار در معنایی غیر از زندان به کار رفته است؛ همچنین واژه‌ها و تعبیرهایی دیگر نیز در قرآن به کار رفته که در برخی منابع تفسیری، در بیان معنای آنها از زندان سخن به میان آمده است؛ مانند ارجاء [۴۶]، مکظوم [۴۷]، عذاب شدید[۴۸]، اثبات[۴۹]، عَضل[۵۰]، امساک[۵۱]، وقف[۵۲]، مَوْبِق[۵۳]، فلق[۵۴] و نفی از زمین.[۵۵].[۵۶].

یادکردهای تاریخی قرآن از زندان

در آیاتی از قرآن، به زندانی شدن افرادی یا تهدید شدن برخی به آن، در میان اقوام و ملل گوناگون اشاره شده است:

۱. تهدید شدن موسی(ع) به زندان: هنگامی که موسی(ع) در پی مأموریتی الهی به سوی فرعون و قوم وی رفت و خداوند را به عنوان پروردگار همه چیز به آنان معرفی کرد[۵۷] فرعون، آن‌گاه که از پاسخ دادن به برهان‌های موسی(ع) عاجز شد، او را تهدید کرد و به وی گفت: اگر معبودی جز من برگزینی، تو را از زندانیان قرار خواهم داد: ﴿قَالَ لَئِنِ ٱتَّخَذْتَ إِلَـٰهًا غَيْرِى لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ ٱلْمَسْجُونِينَ[۵۸]؛[۵۹] همچنین پس از آنکه موسی(ع) رسالت خویش را به فرعونیان اعلام کرد و معجزات خود را نشان داد[۶۰]؛ اشراف قوم فرعون به او پیشنهاد دادند که کار موسی(ع) و برادرش را به تأخیر انداخته، در کشتن آنان شتاب نکند[۶۱] و کسانی را به شهرها فرستد تا ساحران ماهری را برای مبارزه با وی بیاورند: ﴿قَالُوٓا۟ أَرْجِهْ وَأَخَاهُ وَٱبْعَثْ فِى ٱلْمَدَآئِنِ حَـٰشِرِينَ[۶۲] به گفته برخی مفسران، تعبیر «اَرجِهْ واَخاهُ» بدین معناست که او و برادرش را زندانی کن[۶۳].

۲. زندانی شدن یونس(ع) در شکم ماهی: یونس(ع) که از سوی پروردگار بر اهل نینوا مبعوث شده بود، مدتی طولانی آنان را به سوی خدا دعوت کرد؛ ولی ایشان ایمان نیاوردند. وی از آنان خشمگین شد و با تهدید کردن ایشان به عذاب الهی از میانشان رفت: ﴿وَذَا ٱلنُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَـٰضِبًۭا[۶۴][۶۵]. یونس(ع) می‌پنداشت که خداوند بر او سخت نخواهد گرفت: ﴿فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ[۶۶] به گفته برخی وی گمان می‌کرد که خداوند او را در شکم ماهی زندانی نمی‌کند[۶۷]. قوم یونس با دیدن نشانه‌های عذاب توبه کرده، ایمان آوردند و خدا عذاب را از آنان برداشت و یونس(ع) در دریا گرفتار نهنگی بزرگ شد که وی را بلعید: ﴿فَٱلْتَقَمَهُ ٱلْحُوتُ وَهُوَ مُلِيمٌۭ[۶۸] او در آن زندان ترسناک و در آن تاریکی‌های متراکم[۶۹] خدا را خواند و تقاضای فریادرسی کرد: ﴿إِذْ نَادَى وَهُوَ مَكْظُومٌ[۷۰] برخی مفسران واژه «مَکظُوم» در این آیه را به معنای محبوس دانسته‌اند[۷۱]. اگر یونس(ع) از تسبیح کنندگان نبود، تا روز برانگیخته شدن در شکم ماهی می‌ماند: ﴿فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ * لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ[۷۲] برخی گفته‌اند: آیه بدین معناست که زنده، مانند یک زندانی در زندان می‌ماند[۷۳]. در روایاتی، مدت ماندن یونس(ع) در شکم ماهی، سه روز بیان شده[۷۴] و در برخی تفاسیر، احتمالات دیگری مانند ۶ ماه، ۴۰ روز، یک هفته یا یک روز نیز ذکر شده است[۷۵].

۳. زندانی شدن یوسف(ع): زلیخا همسر عزیز مصر، پس از آنکه از یوسف(ع) درخواست کامجویی کرد و با پاسخ منفی آن حضرت و فرار وی به سوی در روبه‌رو شد، با دیدن عزیز مصر به یوسف(ع) افترا زده و او را به خیانت متهم کرد و از عزیز مصر خواست وی را زندانی کند یا برایش کیفری دردناک در نظر بگیرد: ﴿وَاسْتَبَقَا الْبَابَ وَقَدَّتْ قَمِيصَهُ مِن دُبُرٍ وَأَلْفَيَا سَيِّدَهَا لَدَى الْبَابِ قَالَتْ مَا جَزَاء مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِكَ سُوءًا إِلاَّ أَن يُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۷۶]؛[۷۷] همچنین زلیخا، در مجلسی که برای زنان مصر ترتیب داده بود، یوسف(ع) را تهدید کرد که اگر به خواسته‌اش تن ندهد، زندانی و خوار خواهد شد: ﴿قَالَتْ فَذَلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي فِيهِ وَلَقَدْ رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ وَلَئِنْ لَمْ يَفْعَلْ مَا آمُرُهُ لَيُسْجَنَنَّ وَلَيَكُونًا مِنَ الصَّاغِرِينَ[۷۸] یوسف(ع) در دو راهی آلوده شدن دامن به گناه یا زندانی شدن، زندان را برگزید: ﴿قَالَ رَبِّ ٱلسِّجْنُ أَحَبُّ إِلَىَّ مِمَّا يَدْعُونَنِىٓ إِلَيْهِ وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّى كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُن مِّنَ ٱلْجَـٰهِلِينَ[۷۹] سرانجام به رغم ثابت شدن پاکدامنی یوسف(ع)، تصمیم بر آن شد که آن حضرت را برای مدتی ـ تا زمانی که داستان مراوده زلیخا با او به فراموشی سپرده شود و از سر زبان‌ها بیفتد ـ[۸۰] زندانی کنند: ﴿ثُمَّ بَدَا لَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا رَأَوُا الْآيَاتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِينٍ[۸۱] همراه یوسف(ع) دو جوان نیز زندانی شدند. آن دو از یوسف(ع) خواستند خوابی را که دیده‌اند برایشان تعبیر کند: ﴿وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيَانِ قَالَ أَحَدُهُمَا إِنِّي أَرَانِي أَعْصِرُ خَمْرًا وَقَالَ الْآخَرُ إِنِّي أَرَانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزًا تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ[۸۲] یوسف(ع) از فرصت استفاده کرده، در زندان هم به تبلیغ دین حق پرداخت و آن دو را به سوی خدای واحد قهار فرا خواند و سپس رؤیای آنان را تعبیر کرد: ﴿يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ * مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ[۸۳] آن حضرت به یکی از آن دو که می‌دانست از زندان نجات می‌یابد سفارش کرد که نزد پادشاه از وی یاد و آزادیش را درخواست کند؛ ولی شیطان موجب شد وی این سفارش را فراموش کند و در نتیجه یوسف(ع) چند سال در زندان ماند: ﴿وَقَالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِنْهُمَا اذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ فَأَنْسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ[۸۴] بر پایه روایتی، آن حضرت ۷ سال[۸۵] و به گفته برخی ۱۲ یا ۱۴ سال زندانی بود[۸۶]. پس از آن، درمانده شدن سران و اشراف قوم از تعبیر خوابی که پادشاه دیده بود موجب شد که هم‌زندانی یوسف(ع) به یاد وی بیفتد و این امر سبب آزادی آن حضرت از زندان شد. یوسف(ع) آزادی خویش از زندان را به خدا نسبت داده، آن را احسانی از جانب پروردگار خویش به شمار آورد: ﴿وَرَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّوا لَهُ سُجَّدًا وَقَالَ يَا أَبَتِ هَذَا تَأْوِيلُ رُؤْيَايَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّي حَقًّا وَقَدْ أَحْسَنَ بِي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ وَجَاءَ بِكُمْ مِنَ الْبَدْوِ مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشَّيْطَانُ بَيْنِي وَبَيْنَ إِخْوَتِي إِنَّ رَبِّي لَطِيفٌ لِمَا يَشَاءُ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ[۸۷]

۴. تهدید شدن هدهد به زندان: سلیمان(ع) آن‌گاه که جویای حال پرندگان سپاهش شد، هدهد را در جایگاه خود ندید[۸۸] و وی تهدید کرد که اگر هدهد برای غیبتش دلیل روشنی نیاورد او را کیفری شدید یا ذبح خواهد کرد: ﴿لَأُعَذِّبَنَّهُۥ عَذَابًۭا شَدِيدًا أَوْ لَأَا۟ذْبَحَنَّهُۥٓ أَوْ لَيَأْتِيَنِّى بِسُلْطَـٰنٍۢ مُّبِينٍۢ[۸۹] بنابر احتمالی، مقصود از عذاب سختی که هدهد به آن تهدید شد، زندانی شدن در قفس بود.[۹۰].

۵. توطیه برای زندانی کردن پیامبر اکرم(ص): سران کفرپیشه قریش برای مقابله با دعوت رسول خدا(ص)، در دارالندوه گرد هم آمدند و پس از مشورت با یکدیگر تصمیم گرفتند که آن حضرت را در بند کشند یا بکُشند یا از مکه بیرون کنند؛ ولی خدا نیرنگ آنان را به بهترین وجه خنثا کرد: ﴿وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ ٱللَّهُ وَٱللَّهُ خَيْرُ ٱلْمَـٰكِرِينَ[۹۱][۹۲]. ﴿لِيُثْبِتُوكَ از «اثبات» به معنای به زندان انداختن و به زنجیر کشیدن است[۹۳]. جبرئیل(ع) بر پیامبر(ص) نازل شد و او را از توطئه مشرکان با خبر ساخت و به او دستور داد شب را در بستر خویش نخوابد و علی(ع) در بستر ایشان خوابید و بدین ترتیب توطئه دشمنان خنثا شد[۹۴].[۹۵].

مشروعیت زندان

زندانی کردن افراد به صورت خودسرانه و بی‌اجازه شرع، ناپسند و ممنوع است. قرآن کریم مؤمنان را از اینکه زنانشان را در تنگنا قرار دهند تا مجبور شوند از بخشی از حقوقشان بگذرند مگر آنکه مرتکب زشتکاری آشکاری شوند: ﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ لَا يَحِلُّ لَكُمْ أَن تَرِثُوا۟ ٱلنِّسَآءَ كَرْهًۭا وَلَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا۟ بِبَعْضِ مَآ ءَاتَيْتُمُوهُنَّ إِلَّآ أَن يَأْتِينَ بِفَـٰحِشَةٍۢ مُّبَيِّنَةٍۢ وَعَاشِرُوهُنَّ بِٱلْمَعْرُوفِ فَإِن كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَىٰٓ أَن تَكْرَهُوا۟ شَيْـًۭٔا وَيَجْعَلَ ٱللَّهُ فِيهِ خَيْرًۭا كَثِيرًۭا[۹۶] و نیز از بازداشتن زنان از ازدواج، پس از طلاق: ﴿وَإِذَا طَلَّقْتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا تَعْضُلُوهُنَّ أَن يَنكِحْنَ أَزْوَٰجَهُنَّ إِذَا تَرَٰضَوْا۟ بَيْنَهُم بِٱلْمَعْرُوفِ ذَٰلِكَ يُوعَظُ بِهِۦ مَن كَانَ مِنكُمْ يُؤْمِنُ بِٱللَّهِ وَٱلْيَوْمِ ٱلْـَٔاخِرِ ذَٰلِكُمْ أَزْكَىٰ لَكُمْ وَأَطْهَرُ وَٱللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ[۹۷] منع کرده است. به گفته برخی «عضل» در آیه ۱۹ سوره نساء و ۲۳۲ سوره بقره به معنای زندانی کردن در خانه است، بنابراین، زندانی کردن افراد تنها با اجازه شرع رواست.

در آیاتی از قرآن به تشریع زندان برای برخی از گنهکاران اشاره شده است؛ مثلاً حکم زنان مسلمان و آزادی[۹۸] که مرتکب عمل ناپسند زنا[۹۹] شده و ۴ نفر ضدّ آنان شهادت داده باشند، در ابتدا چنین بود که باید آن زنان را در خانه زندانی کرد تا مرگشان فرا رسد، یا خداوند برای ایشان راهی قرار دهد: ﴿وَٱلَّـٰتِى يَأْتِينَ ٱلْفَـٰحِشَةَ مِن نِّسَآئِكُمْ فَٱسْتَشْهِدُوا۟ عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةًۭ مِّنكُمْ فَإِن شَهِدُوا۟ فَأَمْسِكُوهُنَّ فِى ٱلْبُيُوتِ حَتَّىٰ يَتَوَفَّىٰهُنَّ ٱلْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ ٱللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا[۱۰۰][۱۰۱]. که با اعلام حکم زدن ۱۰۰ تازیانه به زناکار این حکم لغو شد[۱۰۲]. در آیه‌ای دیگر برای کسانی که با خدا و پیامبرش می‌جنگند و در زمین به فساد می‌کوشند، مجازات‌هایی بیان شده که یکی از آنها «نفی از زمین» است: ﴿إِنَّمَا جَزَٰٓؤُا۟ ٱلَّذِينَ يُحَارِبُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَيَسْعَوْنَ فِى ٱلْأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُوٓا۟ أَوْ يُصَلَّبُوٓا۟ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلَـٰفٍ أَوْ يُنفَوْا۟ مِنَ ٱلْأَرْضِ ذَٰلِكَ لَهُمْ خِزْىٌۭ فِى ٱلدُّنْيَا وَلَهُمْ فِى ٱلْـَٔاخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۱۰۳] برخی مقصود از «یُنفَوا مِنَ الاَرضِ» را زندان[۱۰۴] و برخی تبعید و زندان[۱۰۵] و برخی نیز تنها تبعید[۱۰۶] دانسته‌اند. به گفته بیشتر مفسران، این کیفر برای کسانی است که با سلاح، دیگران را بترسانند؛ ولی نه کسی را کشته و نه مالی دزدیده باشند[۱۰۷]. در جایی نیز پس از آنکه به مشرکان ۴ ماه فرصت داده شده تا آزادانه در زمین بگردند و در این فرصت یا از شرک دست بردارند و به توحید روی آورند یا نابودی خود را برگزینند[۱۰۸] به مؤمنان فرمان داده شده که پس از پایان مهلت ۴ ماه، مشرکان را هر کجا یافتند، بکُشند یا بگیرند و محصور سازند...: ﴿فَإِذَا ٱنسَلَخَ ٱلْأَشْهُرُ ٱلْحُرُمُ فَٱقْتُلُوا۟ ٱلْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَٱحْصُرُوهُمْ وَٱقْعُدُوا۟ لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍۢ فَإِن تَابُوا۟ وَأَقَامُوا۟ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُا۟ ٱلزَّكَوٰةَ فَخَلُّوا۟ سَبِيلَهُمْ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٌۭ رَّحِيمٌۭ[۱۰۹] بسیاری از مفسران، تعبیر «وخُذوهُم واحصُروهُم» را به اسیر و زندانی کردن مشرکان[۱۱۰]، نیز جلوگیری از دسترسی آنان به مسجدالحرام[۱۱۱] تفسیر کرده‌اند. برخی «احصُروهُم» را به این معنا دانسته‌اند که مشرکان در جایگاه‌هایشان زندانی شوند تا نتوانند بیرون آیند و با مردم معاشرت کنند و به شهرهای دیگر روند[۱۱۲].[۱۱۳].

زندان در آخرت

در برخی از آیات مربوط به قیامت و دوزخ، واژگان و تعبیرهایی به کار رفته که معنای زندان از آنها برداشت شده است؛ از جمله در آیاتی به بازداشته شدن کافران و ستمگران نزد پروردگارشان به منظور پرسش از آنان اشاره شده است: ﴿وَلَوْ تَرَىٰٓ إِذْ وُقِفُوا۟ عَلَىٰ رَبِّهِمْ قَالَ أَلَيْسَ هَـٰذَا بِٱلْحَقِّ قَالُوا۟ بَلَىٰ وَرَبِّنَا قَالَ فَذُوقُوا۟ ٱلْعَذَابَ بِمَا كُنتُمْ تَكْفُرُونَ[۱۱۴]، ﴿ٱحْشُرُوا۟ ٱلَّذِينَ ظَلَمُوا۟ وَأَزْوَٰجَهُمْ وَمَا كَانُوا۟ يَعْبُدُونَ * وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْـُٔولُونَ [۱۱۵] برخی بازداشته شدن ستمگران در این آیات را به زندانی شدن آنان تفسیر کرده‌اند[۱۱۶]. این حبس برای پرسش از ایشان در باره عقاید و اعمالشان[۱۱۷] و درباره ولایت امیر مؤمنان علی(ع)[۱۱۸] است.

برپایه آیه‌ای دیگر، خداوند در قیامت میان مشرکان و معبودانشان «مَوْبِق» قرار می‌دهد: ﴿وَيَوْمَ يَقُولُ نَادُوا۟ شُرَكَآءِىَ ٱلَّذِينَ زَعَمْتُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ يَسْتَجِيبُوا۟ لَهُمْ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُم مَّوْبِقًۭا[۱۱۹] که برخی آن را به معنای محبس دانسته‌اند[۱۲۰] که مشرکان در آن زندانی می‌شوند.

در آیاتی نیز جهنم، زندان دوزخیان دانسته شده است، چنان‌که بر اساس آیه‌ای، خداوند جهنم را برای کافران «حصیر» قرار داده است: ﴿عَسَىٰ رَبُّكُمْ أَن يَرْحَمَكُمْ وَإِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَـٰفِرِينَ حَصِيرًا[۱۲۱] حصیر از ماده «حَصْر» در لغت به معنای حبس کردن و در تنگنا قرار دادن است[۱۲۲] و به گفته مفسران، جهنم، زندان ابدی کافران است که هیچ گاه نمی‌توانند از آن خارج شوند[۱۲۳]. برپایه آیاتی دیگر، جایگاه کسانی که شیطان آنان را گمراه کند دوزخ است و هیچ راه فراری از آن ندارند: ﴿يَعِدُهُمْ وَيُمَنِّيهِمْ وَمَا يَعِدُهُمُ ٱلشَّيْطَـٰنُ إِلَّا غُرُورًا * أُو۟لَـٰٓئِكَ مَأْوَىٰهُمْ جَهَنَّمُ وَلَا يَجِدُونَ عَنْهَا مَحِيصًۭا[۱۲۴] و جایگاه فاسقان آتش است و هر گاه بخواهند از آن خارج شوند، به آن بازگردانده می‌شوند: ﴿وَأَمَّا ٱلَّذِينَ فَسَقُوا۟ فَمَأْوَىٰهُمُ ٱلنَّارُ كُلَّمَآ أَرَادُوٓا۟ أَن يَخْرُجُوا۟ مِنْهَآ أُعِيدُوا۟ فِيهَا وَقِيلَ لَهُمْ ذُوقُوا۟ عَذَابَ ٱلنَّارِ ٱلَّذِى كُنتُم بِهِۦ تُكَذِّبُونَ[۱۲۵] در آیه‌ای نیز به پیامبر اکرم(ص) فرمان داده شده که از شرّ «ما خلق»، به پروردگار فَلَق پناه برد: ﴿قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلْفَلَقِ[۱۲۶] که بنابر نقلی از ابن عباس، فلق نام زندانی در جهنم است[۱۲۷]. در آیه ۷ مطفّفین نیز نامه اعمال بدکاران در «سجّین» دانسته شده است: ﴿كَلَّآ إِنَّ كِتَـٰبَ ٱلْفُجَّارِ لَفِى سِجِّينٍۢ[۱۲۸]. گفته شده: سجین مبالغه سجن به معنای زندان و مفاد آیه این است که جزای بدکاران در زندانی خواهد بود که هرکس به آن وارد شود برای مدتی طولانی یا همیشه در آن می‌ماند[۱۲۹]. برخی سجّین را نامی برای جهنم دانسته‌اند[۱۳۰].[۱۳۱].

رابطه بحث زندان با پیامبر خاتم

از مسائل تهدید آمیز حیات پیامبر که در دوران دعوت اتفاق افتاده و به آن خبر می‌دهد، توطئه زندانی کردن حضرت در شهر مکه است. سران مشرکان نقشه کشیدند که اگر نمی‌توانند او را بکشند، زندانی کنند. ﴿وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ[۱۳۲] در تفسیر کلمه ﴿لِيُثْبِتُوكَ از ابن عباس و حسن و مجاهد و قتاده نقل شده که گویند: یعنی می‌خواستند ترا به بند بکشند. عطا و سدی گویند: یعنی می‌خواستند ترا زندانی کنند[۱۳۳].[۱۳۴]

منابع

پانویس

  1. لغت نامه، ج ۸، ص۱۱۴۱۷؛ فرهنگ فارسی، ج ۲، ص۱۷۵۳؛ فرهنگ سخن، ج ۵، ص۳۸۸۷، «زندان».
  2. ترمینولوژی حقوق، ج ۳، ص۲۱۰۴ - ۲۱۰۵؛ مجموعه قوانین دومین دوره مجلس شورای اسلامی، ص۲۱۸؛ معجم مصطلحات الشریعة والقانون، ص۲۲۲.
  3. العین، ج ۶، ص۵۶؛ معجم مقاییس اللغه، ج ۳، ص۱۳۷؛ مفردات، ص۲۲۵، «سجن».
  4. العین، ج ۳، ص۱۵۰؛ لسان‌العرب، ج ۶، ص۴۴، «حبس».
  5. لسان‌العرب، ج ۴، ص۱۹۴، «حصر»؛ مجمع البحرین، ج ۱، ص۵۲۳.
  6. فقه السنه، ج ۳، ص۴۶۳؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج ۲، ص۴۲۳،۴۳۴.
  7. پیام قرآن، ص۲۲۵ - ۲۲۶؛ دائرة المعارف القرن العشرین، ج ۵، ص۵۰.
  8. المفصل، ج ۵، ص۵۸۷.
  9. کتاب مقدس، پیدایش ۳۷: ۲۲؛ ارمیا ۳۸: ۶؛ قاموس کتاب مقدس، ص۴۵۱.
  10. قاموس کتاب مقدس، ص۴۵۱.
  11. دایرة المعارف فارسی، ج ۱، ص۱۱۸۸؛ دایرة المعارف نو، ص۲۳۶۲، «زندان».
  12. الموسوعة العربیه، ج ۱۲، ص۱۸۱ - ۱۸۲.
  13. دایرة المعارف فارسی، ج ۱، ص۱۱۸۸؛ دائره‌المعارف بستانی، ج ۹، ص۵۱۴.
  14. المفصل، ج ۵، ص۵۸۹؛ فقه‌السنه، ج ۳، ص۲۴۸.
  15. التفسیر الکبیر، ج ۹، ص۲۳۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص۸۴؛ المفصل، ج ۵، ص۵۸۹.
  16. المفصل، ج ۵، ص۵۸۹؛ فقه السنه، ج ۳، ص۴۶۴؛ الموسوعة الذهبیه، ج ۲۷، ص۲۹۴.
  17. دائره‌المعارف بستانی، ج ۹، ص۵۰۹؛ احکام زندان در اسلام، ص۳۸۳ - ۳۸۴.
  18. البدایة والنهایه، ج ۹، ص۱۵۶؛ احکام زندان در اسلام، ص۳۸۵ - ۳۸۶.
  19. النصائح الکافیه، ص۲۲۲؛ ازمة الخلافة والامامه، ص۱۷؛ احکام زندان در اسلام، ص۴۱۳ - ۴۱۷.
  20. احکام زندان در اسلام، ص۲۰۹ - ۲۲۴؛ قضایا الحبس والاعتقال فی الفقه الاسلامی، ص۲۳-۳۲.
  21. المبسوط، طوسی، ج ۴، ص۲۳۱ - ۲۳۲؛ ج ۸، ص۲؛ تذکرة الفقهاء، ج ۱۴، ص۶۸.
  22. ادب القاضی، ج ۲، ص۳۶۴ - ۳۶۵؛ الفقه الاسلامی، ج ۷، ص۵۵۹۲.
  23. الخلاف، ج۵، ص۴۳۶-۴۳۷؛ المبسوط، سرخسی، ج ۹، ص۱۶۶؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۸، ص۱۲۵.
  24. المبسوط، سرخسی، ج ۹، ص۱۹۵، ۱۹۹؛ وسائل الشیعه، ج ۲۸، ص۳۱۲.
  25. تهذیب، ج ۱۰، ص۱۳۷؛ نزهة الناظر، ص۱۲۰ - ۱۲۱.
  26. السنن الکبری، ج ۱۲، ص۷۹؛ وسائل الشیعه، ج ۲۹، ص۵۰.
  27. المغنی، ج ۹، ص۴۷۹؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۸، ص۲۲۶.
  28. وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص۲۴۸.
  29. الخلاف، ج ۵، ص۳۵۹؛ المجموع، ج ۳، ص۱۶.
  30. الخلاف، ج ۵، ص۳۶۸؛ احکام‌القرآن، جصاص، ج ۳، ص۳۸۵.
  31. احکام القرآن، جصاص، ج ۱، ص۵۷۵؛ النهایه، ص۳۰؛ وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص۲۴۷.
  32. تفسیر بغوی، ج ۳، ص۲۷۷؛ المغنی، ج ۹، ص۷۲.
  33. وسائل الشیعه، ج ۲۹، ص۴۹.
  34. المغنی، ج ۹، ص۲۴۵.
  35. وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص۳۰۱.
  36. الخلاف، ج ۵، ص۳۴۰ - ۳۴۱.
  37. دراسات فی ولایة الفقیه، ج ۲، ص۴۵۵.
  38. الموسوعة الذهبیه، ج ۲۷، ص۲۹۴، «السجن»؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج ۲، ص۴۶۷.
  39. الموسوعة الذهبیه، ج ۲۷، ص۲۹۴ - ۲۹۵؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج ۲، ص۴۵۸ - ۴۵۹.
  40. وسائل الشیعه، ج ۲۹، ص۲۱؛ فقه السنه، ج ۳، ص۴۶۶؛ الموسوعة الذهبیه، ج ۲۷، ص۲۹۴.
  41. الموسوعة الذهبیه، ج ۲۷، ص۲۹۵؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج ۲، ص۴۶۹.
  42. وسائل الشیعه، ج ۷، ص۳۴۰؛ ج ۲۷، ص۳۰۱؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج ۲، ص۴۷۴ - ۴۷۵.
  43. المبسوط، طوسی، ج ۷، ص۱۸؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج ۲، ص۴۷۰ - ۴۷۱.
  44. سوره یوسف آیه ۲۵، ۳۲، ۳۳، ۳۵، ۳۶، ۳۹، ۴۱، ۴۲، ۱۰۰؛ سوره شعراء آیه ۲۹؛ سوره مطفّفین آیات ۷، ۸
  45. سوره توبه آیه ۵؛ سوره اسراء آیه ۸
  46. ﴿قَالُوٓا۟ أَرْجِهْ وَأَخَاهُ وَأَرْسِلْ فِى ٱلْمَدَآئِنِ حَـٰشِرِينَ«(و به فرعون) گفتند: او و برادرش را باز دار و گردآورندگانی را به شهرها (دنبال جادوگران) بفرست؛» سوره اعراف، آیه ۱۱۱.
  47. ﴿فَٱصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُن كَصَاحِبِ ٱلْحُوتِ إِذْ نَادَىٰ وَهُوَ مَكْظُومٌۭ «پس برای (رسیدن) فرمان پروردگارت شکیبایی پیشه کن و چون «همراه ماهی» (یونس) مباش آنگاه که بانگ برداشت در حالی که اندوهگین بود» سوره قلم، آیه ۴۸.
  48. ﴿لَأُعَذِّبَنَّهُۥ عَذَابًۭا شَدِيدًا أَوْ لَأَا۟ذْبَحَنَّهُۥٓ أَوْ لَيَأْتِيَنِّى بِسُلْطَـٰنٍۢ مُّبِينٍۢ «او را سخت عذاب خواهم کرد یا سرش را خواهم برید مگر آنکه حجّتی آشکار برای من بیاورد» سوره نمل، آیه ۲۱.
  49. ﴿وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ ٱللَّهُ وَٱللَّهُ خَيْرُ ٱلْمَـٰكِرِينَ «و (یاد کن) آنگاه را که کافران با تو نیرنگ می‌باختند تا تو را بازداشت کنند یا بکشند یا بیرون رانند، آنان نیرنگ می‌باختند و خداوند تدبیر می‌کرد و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است» سوره انفال، آیه ۳۰.
  50. ﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ لَا يَحِلُّ لَكُمْ أَن تَرِثُوا۟ ٱلنِّسَآءَ كَرْهًۭا وَلَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا۟ بِبَعْضِ مَآ ءَاتَيْتُمُوهُنَّ إِلَّآ أَن يَأْتِينَ بِفَـٰحِشَةٍۢ مُّبَيِّنَةٍۢ وَعَاشِرُوهُنَّ بِٱلْمَعْرُوفِ فَإِن كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَىٰٓ أَن تَكْرَهُوا۟ شَيْـًۭٔا وَيَجْعَلَ ٱللَّهُ فِيهِ خَيْرًۭا كَثِيرًۭا «ای مؤمنان! بر شما حلال نیست که از زنان بر خلاف میل آنان (با نگه داشتن در نکاح خود) میراث برید و برای آنکه (با طلاق خلع) برخی از آنچه بدیشان داده‌اید باز برید، با آنان سختگیری نکنید مگر آنکه به زشتکاری آشکاری دست یازیده باشند و با آنان شایسته رفتار کنید و اگر ایشان را نمی‌پسندید (بدانید) بسا چیزی را ناپسند می‌دارید و خداوند در آن خیری بسیار نهاده است» سوره نساء، آیه ۱۹.
  51. ﴿وَٱلَّـٰتِى يَأْتِينَ ٱلْفَـٰحِشَةَ مِن نِّسَآئِكُمْ فَٱسْتَشْهِدُوا۟ عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةًۭ مِّنكُمْ فَإِن شَهِدُوا۟ فَأَمْسِكُوهُنَّ فِى ٱلْبُيُوتِ حَتَّىٰ يَتَوَفَّىٰهُنَّ ٱلْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ ٱللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا «و از زنان شما آنان که زنا کنند چهار تن از میان خود بر آنان گواه گیرید و اگر گواهی دهند، آنها را در خانه‌ها بازدارید تا مرگ، آنان را دریابد یا خداوند، راهی (دیگر) پیش پای آنها بگذارد» سوره نساء، آیه ۱۵.
  52. ﴿وَلَوْ تَرَىٰٓ إِذْ وُقِفُوا۟ عَلَىٰ رَبِّهِمْ قَالَ أَلَيْسَ هَـٰذَا بِٱلْحَقِّ قَالُوا۟ بَلَىٰ وَرَبِّنَا قَالَ فَذُوقُوا۟ ٱلْعَذَابَ بِمَا كُنتُمْ تَكْفُرُونَ «و کاش می‌دیدی آنگاه را که در پیشگاه پروردگارشان باز داشته شوند (و خداوند) فرماید: آیا این (عرصه) بر حق نیست؟ می‌گویند: چرا (هست) به پروردگارمان سوگند؛ می‌فرماید: پس، عذاب را برای انکاری که می‌کردید بچشید!» سوره انعام، آیه ۳۰.
  53. ﴿وَيَوْمَ يَقُولُ نَادُوا۟ شُرَكَآءِىَ ٱلَّذِينَ زَعَمْتُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ يَسْتَجِيبُوا۟ لَهُمْ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُم مَّوْبِقًۭا«و روزی که می‌فرماید: شریک‌هایی را که برای من می‌پنداشتید فرا خوانید؛ آنان را فرا می‌خوانند اما پاسخی بدیشان نمی‌دهند و میان آنان نابودگاهی نهاده‌ایم» سوره کهف، آیه ۵۲.
  54. ﴿بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَـٰنِ ٱلرَّحِيمِ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلْفَلَقِ «بگو: به پروردگار سپیده‌دم پناه می‌برم» سوره فَلَق، آیه ۱.
  55. ﴿إِنَّمَا جَزَٰٓؤُا۟ ٱلَّذِينَ يُحَارِبُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَيَسْعَوْنَ فِى ٱلْأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُوٓا۟ أَوْ يُصَلَّبُوٓا۟ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلَـٰفٍ أَوْ يُنفَوْا۟ مِنَ ٱلْأَرْضِ ذَٰلِكَ لَهُمْ خِزْىٌۭ فِى ٱلدُّنْيَا وَلَهُمْ فِى ٱلْـَٔاخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ«کیفر کسانی که با خداوند و پیامبرش به جنگ برمی‌خیزند و در زمین به تبهکاری می‌کوشند جز این نیست که کشته یا به دار آویخته شوند یا دست‌ها و پاهایشان ناهمتا بریده شود یا از سرزمین خود تبعید گردند؛ این (کیفرها) برای آنان خواری در این جهان است و در جهان واپسین عذابی سترگ خواهند داشت» سوره مائده، آیه ۳۳.
  56. اسماعیلی، سید محمد، مقاله «زندان»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴، ص ۵۳۸.
  57. ﴿وَإِذْ نَادَىٰ رَبُّكَ مُوسَىٰٓ أَنِ ٱئْتِ ٱلْقَوْمَ ٱلظَّـٰلِمِينَ * قَالَ رَبُّ ٱلْمَشْرِقِ وَٱلْمَغْرِبِ وَمَا بَيْنَهُمَآ إِن كُنتُمْ تَعْقِلُونَ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت موسی را ندا داد که به سوی قوم ستمکار برو * (موسی) گفت: پروردگار خاور و باختر و آنچه میان آنهاست اگر خرد بورزید» سوره شعراء، آیه ۱۰ و ۲۸.
  58. «(فرعون) گفت: اگر خدایی جز من بگزینی تو را زندانی خواهم کرد» سوره شعراء، آیه ۲۹.
  59. التبیان، ج ۸، ص۱۵ - ۱۶.
  60. ﴿وَقَالَ مُوسَى يَا فِرْعَوْنُ إِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ * حَقِيقٌ عَلَى أَنْ لَا أَقُولَ عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ قَدْ جِئْتُكُمْ بِبَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَرْسِلْ مَعِيَ بَنِي إِسْرَائِيلَ * قَالَ إِنْ كُنْتَ جِئْتَ بِآيَةٍ فَأْتِ بِهَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ * فَأَلْقَى عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُبِينٌ «و موسی گفت: ای فرعون! بی‌گمان من پیام‌آوری از سوی پروردگار جهانیانم * در خور است که درباره خداوند جز حقّ نگویم؛ به راستی برای شما برهانی از پروردگارتان آورده‌ام، از این روی بنی اسرائیل را با من گسیل کن! * (فرعون) گفت: اگر راست می‌گویی که برهانی آورده‌ای پس آن را (به میان) بیاور! * آنگاه او چوبه‌دستش را فرو افکند ناگهان (دیدند که) اژدهایی است آشکار» سوره اعراف، آیه ۱۰۴-۱۰۷.
  61. کشف الاسرار، ج ۷، ص۱۰۳؛ البحر المحیط، ج ۵، ص۱۳۵؛ التفسیر الکاشف، ج ۳، ص۳۷۵.
  62. «گفتند: (کار) او و برادرش را (چندی) واپس انداز و گردآورندگانی را در شهرها گسیل کن» سوره شعراء، آیه ۳۶.
  63. جامع البیان، ج ۹، ص۱۲؛ تفسیر ثعلبی، ج ۴، ص۲۶۸؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص۲۵۷.
  64. «و یونس را (یاد کن) هنگامی که خشمناک راه خویش در پیش گرفت» سوره انبیاء، آیه ۸۷.
  65. مجمع البیان، ج ۷، ص۹۶؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۵، ص۳۲.
  66. سوره انبیاء، آیه ۸۷.
  67. تفسیر سمرقندی، ج ۲، ص۴۳۹؛ تفسیر شبر، ص۳۲۰؛ الجدید، ج ۴، ص۵۲۰.
  68. «و ماهی (بزرگی) او را به کام خود فرو برد در حالی که او سزاوار سرزنش بود» سوره صافّات، آیه ۱۴۲.
  69. ﴿وَذَا ٱلنُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَـٰضِبًۭا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَىٰ فِى ٱلظُّلُمَـٰتِ أَن لَّآ إِلَـٰهَ إِلَّآ أَنتَ سُبْحَـٰنَكَ إِنِّى كُنتُ مِنَ ٱلظَّـٰلِمِينَ «و یونس را (یاد کن) هنگامی که خشمناک راه خویش در پیش گرفت و گمان برد که هیچ‌گاه او را در تنگنا نمی‌نهیم پس در آن تاریکی‌ها بانگ برداشت که هیچ خدایی جز تو نیست، پاکا که تویی، بی‌گمان من از ستمکاران بوده‌ام» سوره انبیاء، آیه ۸۷.
  70. «پس برای (رسیدن) فرمان پروردگارت شکیبایی پیشه کن و چون «همراه ماهی» (یونس) مباش آنگاه که بانگ برداشت در حالی که اندوهگین بود» سوره قلم، آیه ۴۸.
  71. مجمع البیان، ج ۱۰، ص۵۱۲؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۹، ص۲۵۳؛ تفسیر علیین، ص۵۶۶.
  72. «و اگر او از نیایشگران نبود * بی‌گمان در شکم آن (ماهی)، تا روزی که (همگان) برانگیخته می‌گردند می‌ماند» سوره صافات، آیه ۱۴۳-۱۴۴.
  73. الکشاف، ج ۴، ص۶۲؛ زبدة التفاسیر، ج ۵، ص۵۷۹.
  74. بحارالانوار، ج ۱۴، ص۳۸۳.
  75. کشف الاسرار، ج ۸، ص۳۰۶.
  76. «و هر دو به سوی در پیش تاختند و آن زن پیراهن او را از پشت درید و شویش را کنار در، یافتند؛ زن گفت: کیفر کسی که به همسرت نظر بد داشته باشد جز آنکه زندانی شود یا به عذابی دردناک دچار گردد چیست؟» سوره یوسف، آیه ۲۵.
  77. مجمع‌البیان، ج ۵، ص۳۴۷.
  78. «(آن زن) گفت: این همان است که مرا درباره او سرزنش کردید؛ آری، از او کام خواستم که خویشتنداری کرد و اگر آنچه به او فرمان می‌دهم انجام ندهد بی‌گمان به زندان افکنده می‌شود و از خوارشدگان خواهد بود» سوره یوسف، آیه ۳۲.
  79. «(یوسف) گفت: پروردگارا! زندان از آنچه مرا به آن فرا می‌خواند خوش‌تر است و اگر فریبشان را از من نگردانی به آنان می‌گرایم و از نادانان خواهم بود» سوره یوسف، آیه ۳۳.
  80. المیزان، ج ۱۱، ص۱۷۰.
  81. «آنگاه، پس از آنکه آن نشانه‌ها را دیدند بر آن شدند که او را تا زمانی زندانی کنند» سوره یوسف، آیه ۳۵.
  82. «و دو جوان با او به زندان در آمدند، یکی از آنها گفت من در خواب می‌دیدم که شراب می‌اندازم و دیگری گفت: من در خواب می‌دیدم که روی سرم نان می‌برم، پرندگان از آن می‌خورند، ما را از تعبیر آن آگاه کن که ما تو را از نیکوکاران می‌بینیم» سوره یوسف، آیه ۳۶.
  83. «ای دو یار زندان! آیا خدایان پراکنده بهتر است یا خداوند یگانه دادفرما؟ * شما به جای او جز نام‌هایی را نمی‌پرستید که خود و پدرانتان آنها را نامیده‌اید و خداوند بر آنها هیچ حجّتی نفرستاده است، داوری جز از آن خداوند نیست، فرمان داده است که جز وی را نپرستید؛ این، دین پا برجاست اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره یوسف، آیه ۳۹-۴۰.
  84. «و (یوسف) از آن دو تن به آنکه گمان می‌برد رهایی می‌یابد گفت: نزد سرورت از من یاد کن! اما شیطان یادکرد سرورش را از یاد او برد و (یوسف) چند سال در زندان فروماند» سوره یوسف، آیه ۴۲.
  85. تفسیر عیاشی، ج ۲، ص۱۷۸؛ البرهان، ج ۳، ص۱۷۷.
  86. تفسیر بغوی، ج ۲، ص۳۵۹؛ تفسیر قرطبی، ج ۹، ص۱۹۷.
  87. «و پدر و مادر خود را بر اورنگ (خویش) فرا برد و همه برای او به فروتنی در افتادند و گفت: پدر جان! این تعبیر خواب پیشین من است که خداوند آن را درست گردانید و بی‌گمان به من نیکی فرمود هنگامی که مرا از زندان بیرون آورد و شما را پس از آنکه شیطان میان من و برادرانم را خراب کرده بود از بیابان (نزد من) آورد؛ به راستی پروردگارم در آنچه بخواهد، نازک‌بین است؛ همانا اوست که دانای فرزانه است» سوره یوسف، آیه ۱۰۰.
  88. ﴿وَتَفَقَّدَ ٱلطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِىَ لَآ أَرَى ٱلْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ ٱلْغَآئِبِينَ «و از حال مرغان باز پرسید و گفت: مرا چه می‌شود که هدهد را نمی‌بینم یا او از غایبان است؟» سوره نمل، آیه ۲۰.
  89. «او را سخت عذاب خواهم کرد یا سرش را خواهم برید مگر آنکه حجّتی آشکار برای من بیاورد» سوره نمل، آیه ۲۱.
  90. الکشاف، ج ۳، ص۳۵۹؛ کشف الاسرار، ج ۷، ص۲۰۲؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۴، ص۱۸۰.
  91. «و (یاد کن) آنگاه را که کافران با تو نیرنگ می‌باختند تا تو را بازداشت کنند یا بکشند یا بیرون رانند، آنان نیرنگ می‌باختند و خداوند تدبیر می‌کرد و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است» سوره انفال، آیه ۳۰.
  92. تفسیر عیاشی، ج ۲، ص۵۳ - ۵۴؛ زادالمسیر، ج ۲، ص۲۰۴ - ۲۰۵.
  93. جامع‌البیان، ج ۹، ص۱۴۸ - ۱۵۰؛ مجمع‌البیان، ج ۴، ص۸۲۵ - ۸۲۶؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص۳۸.
  94. تفسیر ثعلبی، ج ۴، ص۳۴۹؛ الدرالمنثور، ج ۳، ص۱۷۹ - ۱۸۰؛ البرهان، ج ۲، ص۶۶۸ - ۶۷۱.
  95. اسماعیلی، سید محمد، مقاله «زندان»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴، ص ۵۴۱.
  96. «ای مؤمنان! بر شما حلال نیست که از زنان بر خلاف میل آنان (با نگه داشتن در نکاح خود) میراث برید و برای آنکه (با طلاق خلع) برخی از آنچه بدیشان داده‌اید باز برید، با آنان سختگیری نکنید مگر آنکه به زشتکاری آشکاری دست یازیده باشند و با آنان شایسته رفتار کنید و اگر ایشان را نمی‌پسندید (بدانید) بسا چیزی را ناپسند می‌دارید و خداوند در آن خیری بسیار نهاده است» سوره نساء، آیه ۱۹.
  97. «و چون زنان را طلاق دادید و به سرآمد عدّه خویش رسیدند دیگر آنان را از زناشویی با شوهران دلخواه خود که با هم به شایستگی به سازش رسیده‌اند باز ندارید؛ هر کس از شما به خداوند و روز بازپسین ایمان داشته باشد بدین سخن اندرز داده می‌شود؛ این برای شما پاک‌تر و پاکیزه‌تر است و خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۲۳۲.
  98. مجمع البیان، ج ۳، ص۳۴؛ الدرالمنثور، ج ۲، ص۱۲۹.
  99. جامع‌البیان، ج ۴، ص۱۹۷؛ مجمع البیان، ج ۳، ص۳۴.
  100. «و از زنان شما آنان که زنا کنند چهار تن از میان خود بر آنان گواه گیرید و اگر گواهی دهند، آنها را در خانه‌ها بازدارید تا مرگ، آنان را دریابد یا خداوند، راهی (دیگر) پیش پای آنها بگذارد» سوره نساء، آیه ۱۵.
  101. تفسیر قمی، ج ۱، ص۱۳۳؛ التبیان، ج ۳، ص۱۴۲ - ۱۴۳؛ مجمع البیان، ج ۳، ص۳۴، ۴۰.
  102. تفسیر قمی، ج ۱، ص۱۳۳؛ احکام‌القرآن، جصاص، ج ۳، ص۳۳؛ التبیان، ج ۳، ص۱۴۲ - ۱۴۳.
  103. «کیفر کسانی که با خداوند و پیامبرش به جنگ برمی‌خیزند و در زمین به تبهکاری می‌کوشند جز این نیست که کشته یا به دار آویخته شوند یا دست‌ها و پاهایشان ناهمتا بریده شود یا از سرزمین خود تبعید گردند؛ این (کیفرها) برای آنان خواری در این جهان است و در جهان واپسین عذابی سترگ خواهند داشت» سوره مائده، آیه ۳۳.
  104. مجمع‌البیان، ج ۳، ص۲۹۲؛ احکام القرآن، ابن عربی، ج ۲، ص۶۰۱؛ فقه القرآن، ج ۱، ص۳۶۷.
  105. جامع البیان، ج ۶، ص۱۴۱؛ تفسیر ثعلبی، ج ۴، ص۵۶ - ۵۷؛ فتح القدیر، ج ۲، ص۴۳.
  106. التبیان، ج ۳، ص۵۰۶؛ البحرالمحیط، ج ۴، ص۲۴۱؛ زبدة التفاسیر، ج ۲، ص۲۵۳.
  107. التبیان، ج ۳، ص۵۰۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۱، ص۲۱۶ - ۲۱۷.
  108. ﴿بَرَآءَةٌۭ مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦٓ إِلَى ٱلَّذِينَ عَـٰهَدتُّم مِّنَ ٱلْمُشْرِكِينَ * فَسِيحُوا۟ فِى ٱلْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍۢ وَٱعْلَمُوٓا۟ أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِى ٱللَّهِ وَأَنَّ ٱللَّهَ مُخْزِى ٱلْكَـٰفِرِينَ * وَأَذَٰنٌۭ مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦٓ إِلَى ٱلنَّاسِ يَوْمَ ٱلْحَجِّ ٱلْأَكْبَرِ أَنَّ ٱللَّهَ بَرِىٓءٌۭ مِّنَ ٱلْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُۥ فَإِن تُبْتُمْ فَهُوَ خَيْرٌۭ لَّكُمْ وَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَٱعْلَمُوٓا۟ أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِى ٱللَّهِ وَبَشِّرِ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ «(این) بیزاری خداوند و پیامبر اوست از مشرکانی که با آنان پیمان بسته‌اید * چهار ماه در این سرزمین (آزاد) بگردید و بدانید که شما خداوند را به ستوه نمی‌توانید آورد و خداوند رسواگر کافران است * و (این) اعلامی از سوی خداوند و پیامبر او در روز حجّ اکبر به مردم است که خداوند و پیامبرش از مشرکان بیزارند پس اگر توبه کنید برای شما بهتر است و اگر روی بگردانید بدانید که شما خداوند را به ستوه نمی‌توانید آورد و کافران را به عذابی دردناک نوید ده!» سوره توبه، آیه ۱-۳.
  109. «و چون ماه‌های حرام به پایان رسید مشرکان را هر جا یافتید بکشید و دستگیرشان کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهی به کمین آنان بنشینید؛ و اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند آزادشان بگذارید که بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۵.
  110. تفسیر بیضاوی، ج ۳، ص۷۱؛ زادالمسیر، ج ۲، ص۲۳۶؛ التفسیر الکاشف، ج ۴، ص۱۲.
  111. جامع‌البیان، ج ۱۰، ص۵۶؛ الکشاف، ج ۲، ص۲۴۷؛ تفسیر بیضاوی، ج ۳، ص۷۱.
  112. تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص۹۸؛ المیزان، ج ۹، ص۱۵۲.
  113. اسماعیلی، سید محمد، مقاله «زندان»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴، ص ۵۴۴.
  114. «و کاش می‌دیدی آنگاه را که در پیشگاه پروردگارشان باز داشته شوند (و خداوند) فرماید: آیا این (عرصه) بر حق نیست؟ می‌گویند: چرا (هست) به پروردگارمان سوگند؛ می‌فرماید: پس، عذاب را برای انکاری که می‌کردید بچشید!» سوره انعام، آیه ۳۰.
  115. «و ستم‌پیشگان و همگونان ایشان و آنچه را به جای خداوند می‌پرستیدند گرد آورید و به راه دوزخ راهنمایی کنید * و آنان را باز دارید، که آنان بازخواست خواهند شد» سوره صافات، آیه ۲۲ و ۲۴
  116. الکشاف، ج ۲، ص۱۶؛ زبدة التفاسیر، ج ۵، ص۴۴۴؛ روح البیان، ج ۳، ص۲۱.
  117. التبیان، ج ۸، ص۴۹۰؛ المیزان، ج ۱۷، ص۱۳۲؛ تفسیر مراغی، ج ۲۳، ص۵۰.
  118. تفسیر قمی، ج ۲، ص۲۲۲؛ الصافی، ج ۴، ص۲۶۶.
  119. «و روزی که می‌فرماید: شریک‌هایی را که برای من می‌پنداشتید فرا خوانید؛ آنان را فرا می‌خوانند اما پاسخی بدیشان نمی‌دهند و میان آنان نابودگاهی نهاده‌ایم» سوره کهف، آیه ۵۲.
  120. ایجاز البیان، ج ۲، ص۵۲۳؛ زادالمسیر، ج ۳، ص۹۱؛ اعراب القرآن، ج ۵، ص۶۲۲.
  121. «باشد که پروردگارتان بر شما بخشایش آورد و اگر (به نافرمانی) بازگردید ما نیز باز می‌گردیم و دوزخ را زندان کافران قرار داده‌ایم» سوره اسراء، آیه ۸.
  122. لسان‌العرب، ج ۴، ص۱۹۳ - ۱۹۴؛ مجمع‌البحرین، ج ۱، ص۵۲۳، «حصر».
  123. تفسیر بیضاوی، ج ۳، ص۲۴۹؛ الصافی، ج ۳، ص۱۷۹؛ تفسیر اثنا عشری، ج ۷، ص۳۳۴.
  124. «(شیطان) به آنان وعده می‌دهد و در آرزو (های دور و دراز) می‌افکند و شیطان به ایشان جز به فریب وعده‌ای نمی‌دهد * جایگاه آنان دوزخ است و از آن گریزگاهی نمی‌یابند» سوره نساء، آیه ۱۲۰-۱۲۱.
  125. «و اما نافرمانان جایگاهشان آتش (دوزخ) است؛ هر بار که می‌خواهند از آن بیرون روند دوباره به آن بازگردانده می‌شوند و به آنان می‌گویند: عذاب آتشی را که دروغ می‌شمردید، بچشید» سوره سجده، آیه ۲۰.
  126. «بگو: به پروردگار سپیده‌دم پناه می‌برم» سوره فلق، آیه ۱.
  127. جامع‌البیان، ج ۳۰، ص۲۲۵؛ تفسیر ثعلبی، ج ۱۰، ص۳۳۹؛ تفسیر ابن زمنین، ج ۵، ص۱۷۴.
  128. «نه چنین است، کارنامه بدکاران در «سجّین» است،» سوره مطفّفین، آیه ۷.
  129. المیزان، ج ۲۰، ص۲۳۱ - ۲۳۲.
  130. مفردات، ص۲۲۵؛ بصائر ذوی التمییز، ج ۳، ص۱۹۴، «سجن».
  131. اسماعیلی، سید محمد، مقاله «زندان»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴، ص ۵۴۵.
  132. «و (یاد کن) آنگاه را که کافران با تو نیرنگ می‌باختند تا تو را بازداشت کنند یا بکشند یا بیرون رانند، آنان نیرنگ می‌باختند و خداوند تدبیر می‌کرد و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است» سوره انفال، آیه ۳۰.
  133. مجمع البیان ج ۱۰ ص ۲۰۴.
  134. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱، ص ۶۷۰.