زهد در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط =| عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = زهد در لغت - زهد در قرآن - زهد در حدیث - زهد در نهج البلاغه - زهد در اخلاق اسلامی - زهد در عرفان اسلامی - زهد در معارف دعا و زیارات - زهد در معارف و سیره علوی - زهد در معارف و سیره...» ایجاد کرد) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط =| عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[زهد در لغت]] - [[زهد در قرآن]] - [[زهد در حدیث]] - [[زهد در نهج البلاغه]] - [[زهد در اخلاق اسلامی]] - [[زهد در عرفان اسلامی]] - [[زهد در معارف دعا و زیارات]] - [[زهد در معارف و سیره علوی]] - [[زهد در معارف و سیره سجادی]] - [[زهد در معارف و سیره نبوی]] - [[زهد در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] | پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = زهد| عنوان مدخل = زهد| مداخل مرتبط = [[زهد در لغت]] - [[زهد در قرآن]] - [[زهد در حدیث]] - [[زهد در نهج البلاغه]] - [[زهد در اخلاق اسلامی]] - [[زهد در عرفان اسلامی]] - [[زهد در معارف دعا و زیارات]] - [[زهد در معارف و سیره علوی]] - [[زهد در معارف و سیره سجادی]] - [[زهد در معارف و سیره نبوی]] - [[زهد در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] | پرسش مرتبط = }} | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
[[زهد]]؛ رویگرداندن و [[اعراض]] [[قلب]] از [[دنیا]] و روآوردن به [[آخرت]] است. [[امام خمینی]] [[زهد]] را ترک و اعراض از شیء و بیمیلی به آن و قلیلشمردن و حقیرشمردن معنا کردهاست. | [[زهد]]؛ رویگرداندن و [[اعراض]] [[قلب]] از [[دنیا]] و روآوردن به [[آخرت]] است. [[امام خمینی]] [[زهد]] را ترک و اعراض از شیء و بیمیلی به آن و قلیلشمردن و حقیرشمردن معنا کردهاست. |
نسخهٔ ۲۵ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۴۸
مقدمه
زهد؛ رویگرداندن و اعراض قلب از دنیا و روآوردن به آخرت است. امام خمینی زهد را ترک و اعراض از شیء و بیمیلی به آن و قلیلشمردن و حقیرشمردن معنا کردهاست.
در اسلام، به زهد و پرهیز از دنیاطلبی توصیه شده؛ البته امام خمینی تأکید دارد که زهد به معنای ترک امور ضروری حیات نیست؛ زیرا این نوعی رهبانیت است که انبیا(ع) آن را منع کردهاند.
امام خمینی زهد را به صورت مستقل، از کمالات و مقامات روحانی بهشمار نیاورده، بلکه آن را ابزاری برای رسیدن به حق بیان کردهاست، و زهد حقیقی را خالیشدن قلب از شک و شرک و حقیقت زهد را تنفر از نقص و اعراض از غیر حق، میداند.
امام خمینی زهد را به حقیقی و کاذب و مراتبی چون؛ زهد عامه، خاصه و اخص خواص تقسیم میکند و برای زهد آثار فردی چون بینیازی از غیر خدا و فقر محض به خدا و آثار جتماعی چون اقتدار در جامعه و شجاعت سیاسی برمیشمارد.
سیره عملی امام خمینی همراه با زهد و سادگی بوده و بیاعتنایی به مقام و فرار از مرجعیت از مصادیق عملی زهد ایشان بهشمار میرود.[۱]
معنی
زهد به معنای قلیل، اندک،[۲] رویگردانی و اعراض از چیزی[۳] است و ضد آن میل و رغبت است.[۴] زهد در اصطلاح علمای اخلاق رویگرداندن و اعراض قلب از دنیا و روآوردن به آخرت یا قطع نظر از غیر خداوند حتی بهشت است.[۵] این واژه در اصطلاح عرفا دلنبستن و عدم وابستگی و عدم گرایش قلبی انسان به چیزی است.[۶]
امام خمینی زهد را به حسب لغت، ترک و اعراض از شیء و بیمیلی به آن و قلیلشمردن و حقیرشمردن معنا کردهاست.[۷] ایشان در تبیین معنای اصطلاحی زهد، چند احتمال را مطرح میکند:
- زهد به معنای بیرغبتی به دنیاست به صورت مطلق؛ یعنی چه فرد اعراض عملی داشته باشد و چه نداشته باشد.
- زهد ترک عملی دنیاست؛ اعم از اینکه رغبتی به دنیا باشد یا نباشد.
- زهد بیمیلی و بیرغبتیای است که ملازم ترک است.
- زهد ترککردنی است که از روی بیرغبتی است.
ایشان معنای سوم و سپس چهارم و در مرحله بعد معنای اول را ترجیح میدهد و احتمال دوم را بعید میداند.[۸] ازجمله واژگان مرتبط با زهد، فقر، عزلت و رهبانیت است. فقر فقدان چیزی است که انسان به آن نیازمند است[۹]؛ ولی زهد، اعراض قلبی از دنیا و ترک آن مگر به قدر ضرورت است.[۱۰] عزلت نیز کنارهگیری از غیر اهلالله مگر به قدر ضرورت است[۱۱] و دلیل آن وجود روایاتی است که در مدح عزلت و گوشهگیری میباشد.[۱۲]
برخی از عالمان اخلاق، عزلت را از مصاحبت و الفت با مردم برتر شمردهاند[۱۳]؛ همانند روایتی از امام صادق(ع) که تنهایی را به سبب فاسد شدن زمان و دگرگونی برادران و نزدیکان، آرامبخشتر دانستهاست.[۱۴] برخی نیز نیکو بودن عزلت را به حسب حال افراد و شرایط موجود، مختلف دانستهاند[۱۵]؛ اما رهبانیت به معنای زیادهروی در تحمل عبادات از فرط خوف است.[۱۶] در امتهای گذشته به منظور سختی دادن به نفس، خود را ملزم به ریاضتهای سخت میکردند و بر اساس این اندیشه که کار دنیا و آخرت از یکدیگر جداست، از مردم میبریدند و روی به عبادت میآوردند[۱۷]؛ اما در اسلام به جای آن حج و جهاد تشریع شده است.[۱۸] فرق رهبانیت و عزلت با زهد این است که زهد بیرغبتی به مظاهر دنیا و رویگردانی قلب از آن است[۱۹]؛ اما عزلت و رهبانیت نوعی کنارهگیری از مردم است.[۲۰]
امام خمینی رهبانیت را کنارهگیری از خلق و لذتهای دنیوی برای اشتغال به عبادت معنا کرده است که اسلام از آن نهی کردهاست. ایشان رهبانیت را ـ که به معنای ترک همنشینی با مردم و بازداشتن قوای شریف الهیهای است که خداوند به انسان عطا فرموده است ـ از غایت نادانی میداند که نوعاً مفاسد بسیاری بر آن مترتب است.[۲۱].[۲۲]
پیشینه
در تاریخ مکاتب و ادیان، همواره زهد و اعراض از مظاهر دنیا مورد توجه بعضی از مکاتب بوده است؛ چنانکه در آیین جین و بودا ترک تعلقات نفسانی و دوری از بخشی از نعمتهای دنیوی توصیه شده است؛ حتی برخی از بنیانگذاران مکاتب و ادیان بشری با دوری از مردم و تحمل ریاضتهای سخت، مدعی رسیدن به حقیقت بودهاند.[۲۳] کلبیها پیش از میلاد مسیح(ع) چون غایت وجود را در فضیلت و فضیلت را در ترک همه بهرههای جسمانی و روحانی میدانستند، روش انصراف از دنیا و علایق آن را در پیش گرفته، چنان در آن مبالغه کردند که از آداب و رسوم معاشرت و لوازم زندگی متمدن دست برداشتند و با لباس کهنه و پاره، سر و پای برهنه و موی ژولیده میان مردم میرفتند.[۲۴]
در میان ادیان ابراهیمی نیز بر دوری از دنیا و محبتنداشتن به آن تأکید شده است[۲۵]؛ البته مسیحیان به سبب جدا دانستن دین از دنیا، زهد را روآوردن از کار دنیا به کار آخرت معنا کردهاند و با این نظریه، از اجتماع جدا شدند و رهبانیت را پیشه کردند[۲۶]؛ به گونهای که رهبانیت ازجمله شاخصههای این دین به حساب میآید.[۲۷] بعضی علت صومعهنشینی در مسیحیت را اعتراض به سیاستهای شهوانی و دنیوی ستمکاران بیان میکنند.[۲۸]رهبانیت در میان مسیحیان به صورت یک نهضت خاص، در اواخر قرن سوم میلادی ظاهر شد. نخستین فردی که این روش را انتخاب کرد، قدیسی از اهل مصر به نام «آنتونیوس» بود؛ بر همین اساس برخی نقطه شروع رهبانیت مسیحی را از مصر میدانند.[۲۹] در روایتی از پیامبر اکرم(ص) علت گوشهگیری پس از حضرت عیسی(ع)، ظهور جباران و شکست خوردن زاهدان در برابر ستمگران دانسته و این امر سبب متواری شدن آنان در بیابانها و عبادت در کوهها بیان شده است.[۳۰]
در منطق اسلام، با وجود اینکه بهرهمندی از بعضی لذتها و رزقهای پاکیزه، حلال شمرده شده ﴿قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ﴾[۳۱]، ﴿كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَلَا تَطْغَوْا فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبِي وَمَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوَى﴾[۳۲][۳۳] و صالحان برای بهرهبرداری از موهبتهای الهی در زمانی که وسایل زندگی مردم فراهم است، سزاوارتر از بدکاران و فاسقان معرفی شدهاند،[۳۴] به مغرور نشدن به دنیا، ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ وَاخْشَوْا يَوْمًا لَا يَجْزِي وَالِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَلَا مَوْلُودٌ هُوَ جَازٍ عَنْ وَالِدِهِ شَيْئًا إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَلَا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ﴾[۳۵] دلنبستن به زینتها و امور مادی آن، ﴿الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ أَمَلًا﴾[۳۶] خشنود نشدن به زندگی دنیوی، ﴿اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقْدِرُ وَفَرِحُوا بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا مَتَاعٌ﴾[۳۷] علاقه نداشتن به شهوات زودگذر،﴿زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ﴾[۳۸]، ﴿قُلْ أَؤُنَبِّئُكُمْ بِخَيْرٍ مِنْ ذَلِكُمْ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَأَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ﴾[۳۹] پرهیز از دنیاطلبی ﴿مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشَاءُ لِمَنْ نُرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلَاهَا مَذْمُومًا مَدْحُورًا﴾[۴۰]، ﴿وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ كَانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُورًا﴾[۴۱] و واقعی ندانستن دنیای پوچ و بیارزش ﴿وَمَا هَذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ﴾[۴۲]، ﴿وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَى﴾[۴۳] توصیه شده است و این امور همگی در راستای تحصیل زهد و دوری از دنیاست. در روایات نیز زهد مایه آسایش و راحتی جسم و روح،[۴۴] کوتاه کردن آرزوها، خالصکردن اعمال،[۴۵] میل و رغبت به آنچه نزد خداست،[۴۶] آسان شدن سختیها،[۴۷]رشد معرفت و حکمت،[۴۸] نجات از بدیهای دنیا،[۴۹] کلید برای تمام نیکیها[۵۰] و عامل اساسی در یاد مرگ[۵۱] معرفی شده است.
برخی از عارفان، زهد را اصل همه احوال پسندیده دانستهاند[۵۲] و آن را یکی از مقامات و منازل سلوک شمردهاند که خود دارای درجاتی است.[۵۳] نزد اهل تصوف نیز پوشاندن خرقه به مرید به جهت آشناکردن او با زهد، ورع و پارسایی است[۵۴]؛ چنانکه پوشیدن پشمینه و صوف که شعار اهل زهد و تارکان دنیا است، برای سرمشقدادن مبتدیان است که طریق زهد در پیش گیرند.[۵۵] عالمان اخلاق نیز زهد را ازجمله صفات پسندیده اخلاقی دانستهاند و بابی به آن اختصاص دادهاند.[۵۶]
امام خمینی با استناد به برخی احادیث،[۵۷] زهد را در صورتی که مستقلاً مورد توجه قرار گیرد، از مقامات ندانسته، بلکه آن را از ابزار رسیدن به حق و مقدمه خیرات و سعادات و کلید آنها معرفی کرده[۵۸] و در آثار خود به موضوعاتی مانند درجات و مراتب زهد،[۵۹] منزلت زهد نسبت به مقام سلوک انسانی[۶۰] و بررسی ادله نقلی در باب زهد[۶۱] پرداخته است.[۶۲]
حقیقت زهد
قرآن کریم حقیقت زهد را با این معنا بیان کردهاست که ﴿لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ﴾[۶۳] [۶۴] بعضی روایات نیز همین امر را حد زهد معرفی کردهاند.[۶۵] بعضی از عرفا حقیقت زهد را رویگردانی از غیر خداوند[۶۶] و زهدی میدانند که برای رسیدن به عوض دیگری نباشد.[۶۷] برخی از علمای اخلاق نیز حقیقت زهد را رویگرداندن میل از چیزی که مطلوب و محبوب انسان است، به چیزی که بهتر و بالاتر از آن میباشد، بیان کردهاند که نتیجه آن ترک مباحاتی است که نفس حظ و بهرهای از آن میبرد.[۶۸]
امام خمینی با توجه به اینکه زهد را به صورت مستقل، از کمالات انسانی و مقامات روحانی بهشمار نیاورده، بلکه آن را ابزاری برای رسیدن به حق بیان کرده است، زهد حقیقی را خالیشدن قلب از شک و شرک میداند.[۶۹] ایشان حقیقت زهد را تنفر از نقص و اعراض از غیر حق، رسیدن به لقای پروردگار، معرفت و توحید میداند که ریشه در فطرت دارد؛ چنانکه در نگاه ایشان رغبت به غیر حق به سبب احتجاب فطرت است[۷۰] و پرهیز از شهوات و ریاضت نفس با توجه به جهات روحانی و اقتضاهای طبیعی وجود انسان و ارتباط آن دو با یکدیگر است. از این جهت شریعت با زیر کنترل درآوردن و پرورش قوای نفس سعی میکند انسان را به کمال لایق جامع خویش برساند، بدون اینکه او را با ریاضتهای سخت و سرکوب قوا و شهوت، از احتیاجهای طبیعی خویش محروم کند.[۷۱] ایشان زهد در دنیا را فارغ شدن قلب برای آخرت و انصراف و تنفر قلب از حقیقت دنیا و توجه به مبدأ آفرینش میداند.[۷۲]
براساس تعریفهای مختلفی که از زهد شده است، زهد میتواند امری سلبی یا ایجابی باشد. برخی که زهد را ترک دنیا و اعراض از آن معنا کردهاند، آن را امری سلبی میدانند[۷۳] که حالتی روحی است و شخص به جهت دلبستگی که به آخرت دارد، به مظاهر مادی بیاعتنا است، البته این بیاعتنایی باید در مرحله عمل هم ظاهر شود و شخص سادگی و قناعت را پیشه سازد.[۷۴] امام خمینی معتقد است اگر زهد در اصطلاح عبارت از ترک دنیا برای رسیدن به آخرت باشد، داخل در اعمال جوارحی است و اگر عبارت از بیرغبتی و بیمیلی به دنیا باشد، نوعی عمل جوانحی و قلبی است.[۷۵] ایشان تأکید دارد که زهد در دنیا به معنای ترک امور ضروری حیات نیست؛ زیرا این نوعی رهبانیت است که در شرایع الهی، انبیا(ع) از آن منع کردهاند و از آنجاکه قوه شهوت و حرص به دنیا در نهاد انسان قرار داده شده است، اگر بهطور کلی مهار شود و جلوی آن گرفته شود، طغیان میکند و آثاری به خلاف مقصود بهجای میگذارد و سبب میشود که انسان برای همیشه اهل دنیا شده، آخرت را رها کند.[۷۶] به اعتقاد ایشان نشئه دنیا اگر برای کسب کمالات و مقامات و به دست آوردن سعادت ابدی باشد، ممدوح است. از اینرو در روایتی از امیرالمؤمنین(ع) دنیا دار صدق، عافیت و موعظه و محل تجارت اولیای الهی شمرده شده است.[۷۷] بنابراین آنچه مذموم است، تعلق قلب به دنیا و وابستگی به آن است.[۷۸].[۷۹]
منشأ زهد
علمای اخلاق و عرفان، علم و ایمان به آخرت[۸۰] و کوتاهکردن آرزوها[۸۱] را سبب زهد شمردهاند. همچنین علم و ایمان به خداوند و وعدههای او در آخرت را سبب انصراف از دنیا، و کوچک شمردن غیر حق حتی نعمتهای اخروی را سبب زهد از ماسویالله دانستهاند.[۸۲] امام خمینی راه رسیدن به زهد و رویگردانی از دنیا را در دو امر میداند: یکی باورداشتن زوال و تغیر دنیا و عالم ملک که با این عقیده قلب از اشتغال به دنیا فارغ میگردد و همین سبب رویگردانی از دنیا میشود[۸۳] و دیگری علم و ایمان به مراتب عالیه اخروی است که سبب میشود لذات جسمانی، ناچیز دیده شوند و همین، مبدأ رویگردانی و منشأ دوری نفس از دنیا میشود[۸۴].[۸۵]
اقسام و مراتب
در روایات برای زهد درجاتی بیان شده است. بالاترین درجه زهد، بالاترین درجه ورع شمرده شده[۸۶] که از آن جمله ترک محرمات[۸۷] و بهرهمند شدن از حلال در حد لزوم[۸۸] است. برخی روایات بالاترین درجه زهد را پایینترین درجه ورع شمردهاند.[۸۹]
بعضی از علمای اخلاق به اعتبارات مختلف زهد را به اقسام و درجاتی تقسیم کردهاند:
- به اعتبار خود زهد که تقسیم میشود به:
- زهد به اعتبار آنچه در آن زهد میورزد (مرغوبعنه) که تقسیم میشود به:
- زهد به اعتبار علتی که برای آن دنیا را ترک میکند (مرغوبفیه) که تقسیم میشود به:
امام خمینی نیز برای زهد اقسام و مراتبی بیان کرده است. ایشان در تقسیمبندی زهد با اشاره به دو قسم «زهد حقیقی»[۹۱] و «زهد کاذب و رهبانیت» که نوعی تزهد و اظهار دوری از دنیاست، رهبانیت را مخالف با برنامه پیامبران(ع) میداند.[۹۲] ایشان شادشدن از مدح و ثنای دیگران، تمایل به زر و زیور و همنشینی با اهل دنیا را علامت زهد کاذب و مدعیان دروغین آن میداند.[۹۳]
امام خمینی با بیان اینکه زهد دارای مراتب بیشماری است، به برخی از مراتب آن پرداختهاست؛ ازجمله:
- «زهد عامه» که در آن رویگردانی از دنیا برای رسیدن به نعمتهای آخرت یا ترس از عذاب آن است؛ گرچه در کاربرد زهد در مورد دوم مسامحهای است.[۹۴] در واقع این درجه از زهد از آن جهت که برای رسیدن به نعمتهای آخرت است، ترک شهوت برای رسیدن به شهوت است. صاحب این درجه به حکم عقل، برای رسیدن به لذات اخروی؛ لذات زودگذر را ترک میکند.[۹۵]
- «زهد خاصه» که رویگردانی از لذتهای حیوانی و شهوانی برای رسیدن به مقامات عقلانی است. این مرتبه نیز زهد حقیقی نخواهد بود؛ زیرا در این مرتبه نیز پای نفس در کار بوده و ترک شهوت و لذت حیوانی برای رسیدن به شهوت و لذت عقلانی است که مورد توجه فلاسفه و ارباب علم و دانش است.[۹۶]
- «زهد اخص خواص» که رویگردانی از لذات روحانی و ترک مشتهیات عقلانی برای رسیدن به مشاهده جمال جمیل الهی و وصول به حقایق معارف ربانی است و این مرتبه از زهد در حقیقت ترک غیر خدا برای خداست.[۹۷].[۹۸]
آفات زهد
عالمان اخلاق یکی از آفات زهد را ریا دانستهاند؛ چنانکه برخی با نشاندادن زندگی زاهدانه یا پوشیدن لباسهای کهنه و خشن، در مقام حفظ جایگاه خود در میان مردماند.[۹۹] صفت بخل نیز آفت دیگری برای زهد است؛ زیرا زهد دعوت به ترک، اما بخل دعوت به امساک است.[۱۰۰]
امام خمینی نیز ایجاد ظاهری زاهدانه و ژندهپوشی بدون توجه به اصلاح درون را از مکاید نفس دانسته و زهد (منفی) را سرمنشأ و علت خطرناکترین رذایل اخلاقی چون خود برتربینی، افتخار، عجب، تکبر، ریا، غفلت، خروج از دایره اولیای الهی و داخلشدن در دامن شیطان و سرچشمه همه گناهان معرفی میکند.[۱۰۱] ایشان اصل شهوت و غضب را در نظامی که مطابق حکمت الهی است، برای بقای نوع بشر لازم و ضروری میداند و هدف از فرستادن پیامبران را مرزبندی و قانونیکردن این امور میداند و معتقد است چون شهوت و حرص به دنیا در باطن ذات انسان قرار داده شد، کنارهگیری و جلوگیری از آن بهطور کامل، باعث میشود انسان برای همیشه اهل دنیا شود و نسبت به آخرت زهد داشته باشد و فشارآوردن به نفس در آغاز جوانی سبب افسارگسیخته شدن و زیر بار دیانت نرفتن نفس میشود[۱۰۲].[۱۰۳]
آثار زهد
در قرآن ورود نور ایمان به قلب﴿وَإِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ﴾[۱۰۴] و الفت با مؤمنان و محبت به آنان ﴿لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَى ذَلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ﴾[۱۰۵] ازجمله آثار رهبانیت معرفی شدهاست. در روایات نیز برای زهد آثاری ذکر شده است؛ ازجمله:
- جاری شدن حکمت از قلب بر زبان[۱۰۶]؛
- چشیدن حلاوت و شیرینی ایمان[۱۰۷]؛
- آسان شدن فرمانبرداری از اوامر الهی[۱۰۸]؛
- شکیبایی و تحمل مصیبتها[۱۰۹]؛
- درک حقیقت و زشتی دنیا[۱۱۰]؛
- جلوگیری از غوطهور شدن در دامهای شیطان[۱۱۱]؛
- سادهپنداشتن مصیبتها[۱۱۲]؛
- همدردی و مهربانی با همه مسلمانان[۱۱۳]؛
- تقوا و پرهیزکاری در میان مردم[۱۱۴]؛
- راه نجات در آخرت و برائت از آتش[۱۱۵]؛
- بینیازی در دنیا.[۱۱۶]
عالمان اخلاق زهد را سبب جاری شدن چشمههای حکمت، محبت الهی، کمال ایمان،[۱۱۷] کوچک و حقیر شدن مصیبتها، عدم توجه به دنیا، راحتی قلب، نزدیکی به خدا، کاملشدن عقل، ایمنی در آخرت، حصول ثروت، برتری مقام و کوتاهی آمال و آرزوها[۱۱۸] میدانند.
امام خمینی غنا و بینیازی از غیر خدا، فقر و نیاز محض به خدا، خالص شدن و رویگردانی قلب از غیر خدا در امور مادی و معنوی را از آثار زهد میداند و بیتوجهی به آن را علت محرومشدن از بهشت لقا که بالاترین مرتبه بهشت است، معرفی میکند.[۱۱۹] از نظر ایشان چون حب به دنیا سرمنشأ تمام خطاها و عیبهاست، سلامت نفس با زهد در دنیا حاصل میشود و زمانی که تعلق به غیر خدا نباشد، سلامت مطلق تحقق پیدا میکند. از نظر ایشان زهد، کلید تمام خیرات، علت حلاوت و شیرینی ایمان و ابزاری نیرومند در گذراندن منازل حیوانی و رسیدن به مقام روحانی است و بدون آن، درِ سعادت و معرفت برای همیشه بسته میماند.[۱۲۰] از اینرو زهد بزرگترین جنود عقل و رحمان بهشمار میرود که انسان به واسطه آن به سوی عالم قدس و طهارت پرواز میکند و از عالم طبیعت رهایی یافته و انقطاع کامل به سوی خداوند برای او حاصل میشود. ایشان رغبت و توجه به دنیا را از بزرگترین دامهای شیطان و نفس معرفی میکند، به طوری که راه هدایت و رشد را بر انسان میبندد.[۱۲۱] ایشان زهد و ترک دنیا را حقیقت تقوا میداند و این مرحله را مقدمه برای تطهیر قلب و خلوص برای خدا بیان میکند و تأکید فراوان آیات و روایات بر زهد را دلیل بر اهمیت خاص آن میداند.[۱۲۲]
امام خمینی ازجمله آثار اجتماعی زهد و سادهزیستی را اقتدار و محبوبیت در جامعه، از بین رفتن ترس و هراس در برابر باطل، شجاعت سیاسی، استقلال فکری، قدرت ابتکار عمل و آرامش هنگام ازدست دادن موقعیت اجتماعی و سیاسی میشمارد.[۱۲۳].[۱۲۴]
زهد در سیره امام خمینی
امام خمینی افزون بر تأکید بر زهد و سادهزیستی در مقام موعظه،[۱۲۵] سیره عملی ایشان نیز همراه با زهد و سادگی بود.[۱۲۶] از مصادیق عملی زهد ایشان، بیاعتنایی به جاه و مقام و فرار از مرجعیت بود.[۱۲۷] ایشان در عین حال که از بهترین زمینهها و امکانات برای رسیدن به مظاهر دنیا برخوردار بود و با اراده خداوند در دوران مرجعیت و پس از آن رهبری نظام جمهوری اسلامی ایران، دنیا با تمام مظاهر گوناگونش به ایشان روی آورد و به اوج محبوبیت، شهرت، قدرت و امکانات دنیا دست یافت، اما هیچگاه به دنبال دنیا نرفت، بلکه از آن گریزان و رویگردان بود.[۱۲۸]
امام خمینی هیچگونه دلبستگی به دنیا نداشت و دل خود را یکپارچه به محبوب سپرده بود و به چیزی جز خدا دل نبسته بود.[۱۲۹] از آنجاکه زندگی زاهدانه و همسان با طبقه ضعیف جامعه از ویژگیهای رهبر اسلامی است،[۱۳۰] ایشان در طول مدتی که در نجف اقامت داشت همسطح با مردم عادی و طلاب[۱۳۱] در خانهای محقر و فرسوده به صورت اجارهای ساکن بود. ایشان پس از انقلاب اسلامی و تصدی رهبری انقلاب نیز در منزلی اجارهای و کوچک در جماران زندگی میکرد[۱۳۲].[۱۳۳]
منابع
پانویس
- ↑ فکور افشاگر، احمد، مقاله «زهد»، دانشنامه امام خمینی، ج۶، ص۷۴ – ۸۲.
- ↑ ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۳/۳۰.
- ↑ فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۲۵۷.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ۳/۱۹۶–۱۹۷.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۳/۱۰۸–۱۰۹؛ خواجهنصیر، اوصاف الاشراف، ۳۱؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۵۷.
- ↑ مستملی بخاری، شرح التعرف لمذهب التصوف، ۳/۱۲۲۰؛ تلمسانی، شرح منازل، ۱/۱۳۹؛ کاشانی، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایه، ۳۷۳.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۲۹۳.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۲۹۳–۲۹۴.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۸۰.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۲/۵۷.
- ↑ بحرالعلوم، رساله سیر و سلوک، ۱۶۰.
- ↑ احسائی، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیه، ۱/۲۸۰؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۴/۹.
- ↑ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۷۵۶.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۴/۵.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۶/۶۲؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۴/۳۶.
- ↑ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۳۶۷.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۶/۵۱۵.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۳۸۵–۳۸۶.
- ↑ کاشانی، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایه، ۳۷۳.
- ↑ جرجانی، سیدشریف، کتاب التعریفات، ۶۴؛ میبدی، کشف الاسرار و عدة الابرار، ۹/۵۰۱.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۳۲۵–۳۲۶.
- ↑ فکور افشاگر، احمد، مقاله «زهد»، دانشنامه امام خمینی، ج۶، ص۷۴ – ۸۲.
- ↑ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۴۲.
- ↑ فروغی، سیر حکمت در اروپا، ۱/۵۵.
- ↑ کتاب مقدس، رساله اول یوحنا، ب۲، ۱۵–۱۷؛ کتاب مقدس، رساله یعقوب، ب۱، ۲۷ و ب۴، ۴ و ۵.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۵/۴۶۲–۴۶۴.
- ↑ هینلز، راهنمای ادیان زنده، ۱/۲۵۲.
- ↑ دورانت، تاریخ تمدن، ۴/۷۳–۷۴.
- ↑ ناس، ۶۳۹.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۹/۳۶۶.
- ↑ «بگو: چه کسی زیوری را که خداوند برای بندگانش پدید آورده و (نیز) روزیهای پاکیزه را، حرام کرده است؟ بگو: آن (ها) در زندگی این جهان برای کسانی است که ایمان آوردهاند، در روز رستخیز (نیز) ویژه (ی مؤمنان) است؛ این چنین ما آیات خود را برای گروهی که دانشورند روشن میداریم» سوره اعراف، آیه ۳۲.
- ↑ «از چیزهای پاکیزهای که روزیتان کردهایم بخورید و در آن از اندازه مگذرید که خشم من شما را فرا گیرد و هر که خشم من او را فرا گیرد بیگمان نابود خواهد شد» سوره طه، آیه ۸۱.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۵/۴۶۷.
- ↑ کلینی، الکافی، ۵/۶۵.
- ↑ «ای مردم! از پروردگارتان پروا کنید و از روزی بهراسید که هیچ پدری نیست که از فرزندش و هیچ فرزندی نیست که از پدرش چیزی را باز تواند داشت؛ بیگمان وعده خداوند، راستین است پس زندگانی این جهان شما را نفریبد و (زنهار!) آن فریبکار شما را به (آمرزش) خداوند فریف» سوره لقمان، آیه ۳۳.
- ↑ «دارایی و پسران زیور زندگی دنیایند و کارهای ماندگار شایسته در نزد پروردگارت در پاداش و امید (به آینده) بهتر است» سوره کهف، آیه ۴۶.
- ↑ «خداوند روزی را برای هر که بخواهد فراخ میدارد یا تنگ میگرداند و (آنان) به زندگانی این جهان شادند و زندگانی این جهان در برابر (زندگانی) جهان واپسین جز بهرهای (اندک) نیست» سوره رعد، آیه ۲۶.
- ↑ «دوستداری خواستنیها از زنان و فرزندان و داراییهای فراوان انباشته از زر و سیم و اسبهای نشاندار و چارپایان و کشتزاران، برای مردم آراستگی یافته است؛ اینها سرمایه زندگی نزدیکتر (در این جهان) است و خداوند است که نکوفرجامی ، (تنها) نزد او است» سوره آل عمران، آیه ۱۴.
- ↑ «بگو آیا (میخواهید) شما را به بهتر از آن آگاه سازم؟ برای کسانی که پرهیزگارند نزد پروردگارشان بوستانهایی است که از بن آنها جویباران روان است؛ در آنها جاودانند و (آنان را) همسرانی پاکیزه و خشنودی از سوی خداوند خواهد بود و خداوند به (کار) بندگان، بیناست» سوره آل عمران، آیه ۱۵.
- ↑ «هر کس این جهان زودگذر را بخواهد، آنچه در آن بخواهیم برای هر کس اراده کنیم زود بدو میدهیم سپس برای او دوزخ را میگماریم که در آن نکوهیده رانده درآید» سوره اسراء، آیه ۱۸.
- ↑ «و از کوشش آنانکه جهان واپسین را بخواهند و فراخور آن بکوشند و مؤمن باشند؛ سپاسگزاری خواهد شد» سوره اسراء، آیه ۱۹.
- ↑ «و اگر میدانستند زندگانی این جهان جز سرگرمی و بازیچهای نیست و بیگمان زندگی سرای واپسین است که زندگی (راستین) است» سوره عنکبوت، آیه ۶۴.
- ↑ «و به آنچه با آن دستههایی از آنان را بهرهمند گرداندهایم چشم مدوز، آراستگی زندگی این جهان را (به آنان دادهایم) تا آنان را در آن بیازماییم و روزی پروردگارت بهتر و پایاتر است» سوره طه، آیه ۱۳۱.
- ↑ ابنشعبه، تحف العقول، ۳۵۸.
- ↑ آمدی، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ۲۷۵.
- ↑ آمدی، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ۲۷۵.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۵۰.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۱۲۸.
- ↑ صدوق، علل الشرائع، ۱/۲۳۷.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۱۲۸.
- ↑ کلینی، الکافی، ۳/۲۵۵.
- ↑ مستملی بخاری، شرح التعرف لمذهب التصوف، ۳/۱۲۱۹ و ۱۲۲۵.
- ↑ انصاری، منازل السائرین، ۵۳–۵۴.
- ↑ گوهرین، شرح اصطلاحات تصوف، ۵/۸۲–۸۳.
- ↑ همایی، مقدمه کتاب مصباح الهدایة و مفتاح الکرامه، ۷۷–۷۹.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۷/۳۴۵؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۵۷.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۱۲۸؛ ورام، ۲/۱۹۱.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۲۹۸–۲۹۹ و ۳۰۸–۳۰۹.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۲۹۴–۲۹۶.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۲۹۷–۳۰۰.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۳۰۴–۳۱۳.
- ↑ فکور افشاگر، احمد، مقاله «زهد»، دانشنامه امام خمینی، ج۶، ص۷۴ – ۸۲.
- ↑ «تا بر آنچه از دست شما رفت دریغ نخورید و بر آنچه به شما دهد شادی نکنید و خداوند هیچ خود پسند خویشتن ستایی را دوست نمیدارد» سوره حدید، آیه ۲۳.
- ↑ قمی، تفسیر القمی، ۲/۱۴۶ و ۲۶۰.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۱۲۸؛ نهج البلاغه، ح۴۳۱، ۶۰۳.
- ↑ سلمی، مجموعه آثار، ۱/۴۸۰.
- ↑ مکی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، ۱/۴۶۹.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۳/۱۰۸–۱۰۹.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۲۹۸–۲۹۹.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۳۰۳.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۵–۲۸؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۶–۱۷.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۲۷–۳۲۸.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۷/۱۱۴.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۶/۵۱۴.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۲۹۳.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۳۳۷–۳۳۸.
- ↑ نهج البلاغه، ح۱۲۶، ۵۳۱.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۲۱.
- ↑ فکور افشاگر، احمد، مقاله «زهد»، دانشنامه امام خمینی، ج۶، ص۷۴ – ۸۲.
- ↑ غزالی، مجموعه رسائل، ۱۵۱.
- ↑ قشیری، رساله قشیریه، ۲۳۴.
- ↑ غزالی، مجموعه رسائل، ۱۵۱.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۸۳.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۲۹۶.
- ↑ فکور افشاگر، احمد، مقاله «زهد»، دانشنامه امام خمینی، ج۶، ص۷۴ – ۸۲.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۶۲.
- ↑ صدوق، معانی الاخبار، ۲۵۱.
- ↑ صدوق، معانی الاخبار، ۲۸۷.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۱۲۸.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۶۷–۷۶؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۳۷۱–۳۷۷.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۳۰۳.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۳۲۵–۳۲۶؛ امام خمینی، تقریرات، ۳/۳۳۷.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۶۱.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۲۹۵.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۲۹۵.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۲۹۶.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۲۹۶.
- ↑ فکور افشاگر، احمد، مقاله «زهد»، دانشنامه امام خمینی، ج۶، ص۷۴ – ۸۲.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۶/۱۴۹.
- ↑ مکی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، ۱/۴۴۲.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۸۹.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۳۳۷–۳۳۸.
- ↑ احمد فکور افشاگر|فکور افشاگر، احمد، مقاله «زهد»، دانشنامه امام خمینی، ج۶، ص۷۴ – ۸۲.
- ↑ «و هر گاه آنچه را بر پیامبر فرو فرستاده شده است بشنوند، با شناختی که از حق یافتهاند چشمانشان را میبینی که از اشک لبریز میشود؛ میگویند: پروردگارا! ما ایمان آوردهایم ما را با گروه گواهان بنگار!» سوره مائده، آیه ۸۳.
- ↑ «بیگمان یهودیان و مشرکان را دشمنترین مردم به مؤمنان مییابی و نزدیکترین آنان در دوستی به مؤمنان کسانی را مییابی که میگویند ما مسیحی هستیم؛ این از آن روست که برخی از آنان کشیشان و راهبانی (حقجو) هستند و اینکه آنان گردنکشی نمیکنند» سوره مائده، آیه ۸۲.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۱۲۸.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۱۲۸.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۱۲۸.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۱۳۲.
- ↑ نهج البلاغه، ح۳۸۳، ۵۹۳.
- ↑ نهج البلاغه، ح۷۴، ۵۱۵.
- ↑ نهج البلاغه، ح۳۰، ۵۰۶.
- ↑ مجلسی، بحار، ۷۰/۴۸.
- ↑ مجلسی، بحار، ۶۷/۶۸.
- ↑ مجلسی، بحار، ۶۷/۳۱۵.
- ↑ لیثی، عیون الحکم و المواعظ، ۴۰۸.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۳/۱۱۵–۱۱۶.
- ↑ خواجهنصیر، اخلاق محتشمی، ۸۵–۸۸.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۲۵۷ و ۳۲۷–۳۲۸.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۳۰۸–۳۱۰.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۳۰۳.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۹۲–۹۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۲۱۹–۲۲۱؛ ۸/۴۲۹؛ ۹/۱۹۰ و ۱۸/۴۷۱.
- ↑ فکور افشاگر، احمد، مقاله «زهد»، دانشنامه امام خمینی، ج۶، ص۷۴ – ۸۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۳۷۳–۳۷۶، ۴۹۰–۴۹۱ و ۲۱/۲۷۶–۲۷۷.
- ↑ قرهی، خاطره، ۱۰۰؛ جلالی خمینی، خاطره، ۱۰۱؛ غیوری، خاطره، ۱۰۲.
- ↑ امینی، مصاحبه، ۳/۲۶۱؛ دعایی، مصاحبه، ۲/۲۲۵.
- ↑ رحیمیان، در سایه آفتاب، ۵۸.
- ↑ رحیمیان، در سایه آفتاب، ۵۸.
- ↑ نهج البلاغه، خ۲۰۰، ۲۹۹–۳۰۰.
- ↑ رحیمیان، سرگذشتهای ویژه، ۵/۶۰.
- ↑ رحیمیان، در سایه آفتاب، ۸۲.
- ↑ فکور افشاگر، احمد، مقاله «زهد»، دانشنامه امام خمینی، ج۶، ص۷۴ – ۸۲.