زیارت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش ۲|ماه=[[مهر]]|روز=[[7]]|سال=[[۱۴۰۲]]|کاربر=Bahmani}}
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = حقوق متقابل امامت
| موضوع مرتبط = حقوق متقابل امامت
خط ۷: خط ۶:
}}
}}


'''زیارت:''' [[دیدار]] و [[ملاقات]] کردن، به دیدن اشخاص محترم و مکان‌های [[مقدّس]] و حرم‌های [[امامان]] و امامزادگان رفتن. یکی از دستورالعمل‌های اکید [[اسلام]]، رفتن به زیارت [[قبر]] [[پیشوایان دین]]، [[انبیا]] و [[اولیا]]، از جمله زیارت [[قبور]] [[مؤمنین]] است. زیارت [[خانه خدا]] که "[[حج]]" نام دارد، برای آنان که [[توانایی]] جسمی و [[مالی]] داشته باشند [[واجب]] است. زائرانی که به زیارت [[حرم‌های مطهّر]] می‌روند، [[بهره معنوی]] می‌برند و از مدفونین در آن مزارها، [[الهام]] می‌گیرند. بیشترین [[تشویق]]، نسبت به زیارت [[قبر]] [[امام حسین]] {{ع}} در [[کربلا]] انجام گرفته است. رفتن به [[دیدار]] [[مرقد]] [[امامان]]، احیای خاطره آنان و زنده نگه داشتن نام و [[فرهنگ]] و [[تعالیم]] آنان است. به متنی که در [[حرم]] [[امامان]] و هنگام [[دیدار]] قبورشان خوانده می‌شود، زیارت و [[زیارتنامه]] می‌گویند، مثل [[زیارت عاشورا]]، زیارت [[وارث]]، [[زیارت جامعه]]. زیارت اختصاص به [[شهدا]] و [[مردگان]] ندارد. به [[دیدار]] زنده‌ها رفتن، بخصوص انسان‌های والا و با [[ایمان]] و [[صالح]] هم "زیارت" نام دارد<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۱۱۰.</ref>.
== مقدمه ==
زیارت پیامبر و [[ائمّه]] {{عم}} هم در حال حیاتشان ارزشمند و تأثیرگذار است، هم پس از رحلت یا شهادتشان سازنده و [[الهام]] بخش است و تأکید [[زیارت]]، نسبت به [[حضرت رسول]] {{صل}}، [[حضرت زهرا]]، [[امامان معصوم]]، شهدای [[آل]] [[محمّد]]، [[علما]] و صلحاست. [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: «هر کس ما را پس از مرگمان [[زیارت]] کند، گویا در حال [[حیات]]، زیارتمان کرده است»<ref>{{متن حدیث|مَنْ زَارَنَا فِي مَمَاتِنَا فَكَأَنَّمَا زَارَنَا فِي حَيَاتِنَا}}، بحار الأنوار، ج۹۷، ص۱۲۴.</ref>.
 
[[زیارت]] [[ائمّه]]، نشانه [[احترام]] به مقامشان، [[پیروی]] از راهشان، [[تبعیّت]] از مواضعشان، [[استمرار]] خطّشان، تجدید عهد با امامتشان، [[وفاداری]] به ولایتشان و زنده نگاهداشتن نام و یاد و خاطره و [[فرهنگ]] و تعالیم آنان است. [[حضرت رضا]] {{ع}} فرمود: «برای هر امامی در گردن و بر عهده هواداران و پیروانش [[عهد]] و پیمانی است و از جمله نشانه‌های وفای کامل به این [[پیمان]]، [[زیارت]] [[قبور]] [[امامان]] است»<ref>{{متن حدیث|إِنَّ لِكُلِّ إِمَامٍ عَهْداً فِي عُنُقِ أَوْلِيَائِهِ وَ شِيعَتِهِ وَ إِنَّ مِنْ تَمَامِ الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ وَ حُسْنِ الْأَدَاءِ زِيَارَةَ قُبُورِهِمْ...}}، بحار الأنوار، ج۹۷، ص۱۱۶؛ وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۳۴۶.</ref>.
 
اینگونه [[زیارت‌ها]]، علاوه بر آنکه برای خود [[زائر]]، اثر [[تربیتی]] و [[تزکیه]] [[روح]] دارد و [[دلیل]] [[حق‌شناسی]] او نسبت به [[اولیاء]] [[خدا]] و [[پیشوایان دین]] است، در زمینه احیاء [[امر]] [[امامان]] و ترویج [[مکتب]] [[انسانی]] و [[تربیتی]] آن اسوه‌ها در [[جوامع بشری]] و توجّه دادن به خط صحیح [[رهبری]] و [[ولایت]] در [[جامعه]] مؤثّر است<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص ۲۱۹.</ref>.
 
== معناشناسی ==
زیارت در لغت عبارت است از [[تمایل]] و میل کردن<ref>{{عربی|زور: أصل واحد يدلّ على الميل و العدول}}؛ مقائیس اللغه، ص۴۴۳؛ المفردات، ص۳۸۷.</ref> و در اصطلاح تمایلی است که افزون بر میل و حرکت جسمی، [[قلب]] هم [[گرایش]] جدی پیدا کرده و نسبت به مزور هم با اکرام و [[تعظیم]] [[قلبی]] وانس [[روحی]] همراه باشد و این معنا در مرتبه برین و کامل خود همانا اقبال قلبی، [[روحی]] و [[فکری]]، [[اخلاقی]] و عملی نسبت به مزور را با خود دارد<ref>مرتضی جوادی، فلسفه زیارت و آیین آن، ص۱۹.</ref>.
 
[[زیارت]] ارکانی دارد:
# [[زائر]] یعنی شخصی که میل و [[گرایش]] به چیزی یا کسی دارد.
# مزور، یعنی شخصی یا چیزی که میل به سوی اوست.
# خصیصه‌ای [[انسانی]] به نام [[گرایش]] [[قلبی]] که با [[تکریم]] و [[تعظیم]] و [[انس]] گرفتن با مزور همراه است<ref>محمد حسینی، زیارت، ص۳۲ و ۳۷.</ref>.<ref>[[آرزو شکری|شکری، آرزو]]، [[حقوق اهل بیت (کتاب)|حقوق اهل بیت]]، ص۱۰۰- ۱۰۱.</ref>
 
زیارت، سنّتی [[دینی]] است که مورد سفارش [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]] و [[ائمه]] است. [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}} به [[امام حسین]] {{ع}} فرمود: "هرکس مرا در حال [[حیات]] یا پس از مرگم زیارت کند، یا پدرت یا برادرت یا تو را زیارت کند، بر من است که [[روز قیامت]] او را دیدار کنم و از گناهانش برهانم"<ref>{{متن حدیث|مَنْ زَارَنِي حَيّاً أَوْ مَيِّتاً، أَوْ زَارَ أَبَاكَ، أَوْ زَارَ أَخَاكَ، أَوْ زَارَكَ، كَانَ حَقّاً عَلَيَّ أَنْ أَزُورَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، وَ أُخَلِّصَهُ مِنْ ذُنُوبِهِ}}؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۲ ص ۵۷۷.</ref> زیارت هر [[امام]]، [[حقّ]] او بر گردن [[پیروان]] و [[دوستان]] اوست و از نشانه‌های وفای به این [[عهد]] و ادای این [[حق]]، زیارت [[قبر]] اوست. این [[کلام]] [[امام رضا|حضرت رضا]] {{ع}} است که فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ لِكُلِّ إِمَامٍ عَهْداً فِي عُنُقِ أَوْلِيَائِهِ وَ شِيعَتِهِ وَ إِنَّ مِنْ تَمَامِ الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ وَ حُسْنِ الْأَدَاءِ زِيَارَةَ قُبُورِهِمْ فَمَنْ زَارَهُمْ رَغْبَةً فِي زِيَارَتِهِمْ وَ تَصْدِيقاً بِمَا رَغِبُوا فِيهِ كَانَتْ أَئِمَّتُهُمْ شُفَعَاءَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ}}<ref>من لا یحضره الفقیه، ج ۲ ص ۵۷۷.</ref>. [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} فرمود: هرکس برای [[حج]] به [[مکّه]] آید و مرا در [[مدینه]] زیارت نکند، [[روز قیامت]] بر او [[جفا]] می‌کنم و هرکس به زیارت من آید، [[شفاعت]] او بر من [[واجب]] می‌شود و هرکه شفاعتش بر من [[واجب]] شود، وارد [[بهشت]] می‌گردد<ref>من لا یحضره الفقیه، ج ۲ ص ۵۶۵.</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۹۳.</ref>
 
== ریشه‌یابی [[زیارت]] در [[فطرت]] ==
[[انسان]]، ذاتا موجودی [[اجتماعی]] است که با هم نوع خود، اُنس می‌گیرد و پیوند برقرار می‌نماید. از این‌رو، دیدار همراه با میل و [[محبّت]] [[انسان‌ها]] با یکدیگر، ریشه در فطرت آنها دارد و زیارت، در واقع، تأمین کننده بخشی از نیازهای [[فطری]] انسان است. این نیاز فطری، پس از [[مرگ]] محبوب انسان نیز ادامه دارد، هر چند از شدّت آن، کاسته می‌گردد. به دلیل همین نیاز فطری، در میان همه اقوام و [[ملل]] [[جهان]]، کمابیش [[زیارت قبور]] [[نزدیکان]] و [[دوستان]]، مرسوم است<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]]، ص ۸۳۳.</ref>.
 
== زیارت از نگاه [[اسلام]] ==
اسلام ـ که [[آیین]] فطرت است ـ به موضوع زیارت، توجّه ویژه‌ای دارد. نکته قابل توجّه اینکه با [[تأمّل]] در [[احادیث]] [[پیامبر]] {{صل}} و [[اهل بیت]] {{عم}}، معلوم می‌شود معیار توصیه و [[تشویق]] آنان به زیارت، [[میزان]] تأثیر و نقش آن در سازندگی فردی و اجتماعی است و بدین‌سان، هر چه زیارت برای ساختن [[جامعه]] [[توحیدی]] سودمندتر باشد، انجام دادن آن، بیشتر مورد تأکید است و بر این اساس، زیارتِ: [[خویشاوندان]]، [[اهل]] [[ایمان]]، دانشمندان، [[اولیای الهی]] و به‌ویژه [[خاندان]] [[خاتم انبیا]] {{صل}}، در [[زمان]] حیاتشان و پس از آن، توصیه شده است<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]]، ص ۸۳۳.</ref>.
 
== اهمیت زیارت ==
{{اصلی|اهمیت زیارت}}
یکی از اهداف مهم [[زیارت]] که خاستگاه [[اعتقادی]] دارد، تأثیر خارجی ارادۀ [[اهل بیت]] {{عم}} در حل [[مشکلات]] [[دنیایی]] و [[اخروی]] انسان‌هاست. این [[قدرت]] و [[اختیار]] [[اولیای الهی]] در پدیده‌های [[تکوینی]] با براهین عقلی و [[نقلی]] مسلم قابل [[اثبات]] است تا جایی که خود این اسباب و پدیده‌های [[تکوینی]] [[نیازمند]] افاضه و توجه [[اولیا]] و [[اهل بیت]] هستند: {{متن حدیث|وَ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ}}<ref>مجلسی، زاد المعاد - مفتاح الجنان، دعای عدیله، ص۴۲۳.</ref> زیرا به [[برکت]] وجود امام معصوم ماسوی الله از روزی برخوردار هستند و در پرتو وجود اوست که [[زمین]] در [[آسمان]] پایدار است... این ویژگی همواره در حال [[حیات]] و ممات وجود داشته و دارد و این قدرت ایشان در سایه ارتباط و اتصال با [[خداوند]] است که بعد از [[وفات]] آنها به شکل زیارت جلوه می‌کند. به همین [[دلیل]] زیارت در نزد همه حقیقتی [[فطری]] و مسلم است. گرچه عده‌ای با [[فطرت]] و خواست ذاتی [[انسان]] مقابله می‌کنند<ref>ر.ک: مرتضی جوادی، فلسفه زیارت آیین آن، ص۱۵۰.</ref>.<ref>[[آرزو شکری|شکری، آرزو]]، [[حقوق اهل بیت (کتاب)|حقوق اهل بیت]]، ص۱۰۱- ۱۰۳.</ref>
 
== شبهه و پاسخ آن ==
[[وهابیان]] ادعا می‌کنند: [[سفر]] کردن به قصد [[زیارت قبور]]، حتی قبور انبیا و [[اولیا]] [[مشروع]] نیست؛ زیرا [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرموده است: {{متن حدیث|لَا تُشَدُّ الرِّحَالُ إِلَّا إِلَى ثَلَاثَةِ مَسَاجِدَ: مسجدي هذا و مسجد الحرام و مسجد الأقصى}}؛ «بار سفر بسته نمی‌شود مگر به سوی سه [[مسجد]]: مسجد من، [[مسجد الحرام]] و [[مسجد الاقصی]]»<ref>صحیح مسلم، ج‌۴، ص۱۲.</ref>. بنابراین، بار سفر بستن به قصد زیارت قبور غیرمشروع است؛ حتی اگر کسی بخواهد به [[مدینه]] سفر کند فقط می‌تواند به قصد [[زیارت]] [[مسجدالنبی]] سفر نماید نه به قصد زیارت قبر پیامبر{{صل}} که در آن صورت [[مرتکب گناه]] بزرگی شده است.
 
در پاسخ، چند نکته قابل ذکر است:
 
'''نکته نخست''': مهم‌ترین دستاویز وهابیان برای [[حکم]] به عدم جواز سفر برای زیارت، همین [[حدیث]] است. اگر دقت شود در این حدیث مستثنی‌منه در [[کلام]] نیست. بنابر [[قواعد]] عربی باید چیزی را به عنوان مستثنی‌منه در تقدیر گرفت و آن می‌تواند یکی از دو احتمال ذیل باشد:
#{{عربی|لا تشد الرحال إلى مسجد}}؛ «یعنی سفر به سوی هیچ مسجدی روا نیست».
#{{عربی|لا تشد الرحال إلى مكان}}؛ «یعنی سفر به سوی هیچ مکانی روا نیست».
 
بنابر احتمال اول، معنی حدیث چنین است: سفر به سوی هیچ مسجدی از [[مساجد]] روا نیست مگر به سوی سه مسجد: مسجدالنبی، [[مسجدالحرام]] و [[مسجدالاقصی]]. دلیلش هم روشن است؛ زیرا غیر از این سه مسجد، بقیه مساجد عالم از حیث [[ثواب]] یکسان‌اند؛ یعنی اگر کسی در شهری [[زندگی]] می‌کند ثواب [[مسجد جامع]] آن [[شهر]] با ثواب مسجد جامع هر شهر دیگر برابر است، بنابراین، [[رنج]] [[تحمل]] سفر به شهر دیگر بی‌معنی است.
 
در این احتمال، حدیث فوق ربطی به [[اماکن زیارتی]] ندارد فقط درباره مساجد، سخن می‌گوید؛ پس با این حساب نمی‌توان برای عدم جواز سفرهای زیارتی به این حدیث استناد کرد.
 
اما بنابر احتمال دوم، معنی حدیث چنین است که سفر به هیچ مکانی سزاوار نیست مگر به سوی سه مسجد: مسجدالنبی، مسجدالحرام و مسجدالاقصی. ولی این احتمال قطعا مردود است؛ زیرا معنی سخن این است که به طور کلی [[سفر]] کردن در [[اسلام]] به غیر از سفر به این سه [[مسجد]]، [[نامشروع]] است و این حرف علاوه بر آنکه عقلاً و عادتاً غیر قابل پذیرش است با صدها [[روایت]] و [[آیه]] در ارتباط با [[استحباب]] بلکه [[وجوب]] سفرهای [[علمی]]، سفرهای [[تجاری]]، سفر برای [[صله ارحام]]، سفر برای [[سیاحت]]، سفر برای [[جهاد]] و غیره، در [[تعارض]] است.


== مقدمه ==
'''نکته دوم''': [[زیارت]] به معنی حضور [[زائر]] در محضر زیارت شونده است، [[قرآن]] رفتن [[مسلمانان]] نزد [[پیامبر]]{{صل}} را عملی [[پسندیده]] دانسته است که موجب جلب [[رحمت]] و [[مغفرت الهی]] است<ref>سوره نساء، آیه ۶۴.</ref>.<ref>[[مهدی رستم‌نژاد|رستم‌نژاد، مهدی]]، [[پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه (کتاب)|پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه]]، ص ۵۳۹.</ref>
* زیارت، سنّتی [[دینی]] است که مورد سفارش [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]] و [[ائمه]] است. [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}} به [[امام حسین]] {{ع}} فرمود: "هرکس مرا در حال [[حیات]] یا پس از مرگم زیارت کند، یا پدرت یا برادرت یا تو را زیارت کند، بر من است که [[روز قیامت]] او را [[دیدار]] کنم و از گناهانش برهانم"<ref>{{متن حدیث|مَنْ زَارَنِي حَيّاً أَوْ مَيِّتاً، أَوْ زَارَ أَبَاكَ، أَوْ زَارَ أَخَاكَ، أَوْ زَارَكَ، كَانَ حَقّاً عَلَيَّ أَنْ أَزُورَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، وَ أُخَلِّصَهُ مِنْ ذُنُوبِهِ}}؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۲ ص ۵۷۷</ref>زیارت هر [[امام]]، [[حقّ]] او بر گردن [[پیروان]] و [[دوستان]] اوست و از نشانه‌های وفای به این [[عهد]] و ادای این [[حق]]، زیارت [[قبر]] اوست. این [[کلام]] [[امام رضا|حضرت رضا]] {{ع}} است که فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ لِكُلِّ إِمَامٍ عَهْداً فِي عُنُقِ أَوْلِيَائِهِ وَ شِيعَتِهِ وَ إِنَّ مِنْ تَمَامِ الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ وَ حُسْنِ الْأَدَاءِ زِيَارَةَ قُبُورِهِمْ فَمَنْ زَارَهُمْ رَغْبَةً فِي زِيَارَتِهِمْ وَ تَصْدِيقاً بِمَا رَغِبُوا فِيهِ كَانَتْ أَئِمَّتُهُمْ شُفَعَاءَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ}}<ref>من لا یحضره الفقیه، ج ۲ ص ۵۷۷</ref>. [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} فرمود: هرکس برای [[حج]] به [[مکّه]] آید و مرا در [[مدینه]] زیارت نکند، [[روز قیامت]] بر او [[جفا]] می‌کنم و هرکس به زیارت من آید، [[شفاعت]] او بر من [[واجب]] می‌شود و هرکه شفاعتش بر من [[واجب]] شود، وارد [[بهشت]] می‌گردد<ref>من لا یحضره الفقیه، ج ۲ ص ۵۶۵</ref>.
* در [[منابع حدیثی]] [[شیعه]] و [[اهل سنت]]، [[احادیث]] فراوان در مورد زیارت [[نقل]] شده است. در [[سنّت]] و سیرۀ عملی [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]] {{صل}} و [[امامان]] و [[صحابه]] و [[تابعین]] و بزرگان [[دین]] و [[عالمان]] و [[راویان]] و [[محدّثان]] نیز در طول قرون، رفتن به زیارت [[قبر]] اموات، [[شهدا]] و [[اولیای خدا]] مرسوم و رایج بوده است. رهاورد اینگونه [[زیارت‌ها]]، [[تقرّب]] به [[خدا]]، [[الهام]] گرفتن از اولیای [[دین]]، [[پاک]] شدن از [[گناهان]] و پالایش و [[صفا]] یافتن [[روح]] است. متأسفانه [[جاهلان]] بی‌خبر از [[سنّت]] [[نبوی]] و کج‌فهمان دور از [[روح]] متعالی [[دین]]، زیارت و بنای [[قبور]] را نوعی [[بدعت]] و [[شرک]] می‌دانند و وهّابیان با [[عشق]] و علاقۀ [[مسلمانان]] نسبت به اولیای [[دین]] و [[حرم]] [[نبوی]] و [[قبور]] [[امامان]] [[مبارزه]] می‌کنند، در حالی که به [[گواهی]] [[تاریخ]]، بسیاری از [[علما]] و بزرگان [[اهل سنت]] نیز [[اهل]] زیارت [[قبور]] و [[تبرک]] جستن به [[مرقد]] [[اولیاء]] اللّه بوده‌اند و این را عمل به توصیۀ [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]] {{صل}} و [[پیروی]] از عمل او و صحابۀ بزرگ می‌دانستند.
* [[روایات]] فراوانی دربارۀ زیارت خانۀ [[خدا]]، مدینۀ منوّره، [[قبر]] [[پیامبر خاتم|حضرت رسول]] {{صل}} و [[امامان]] [[معصوم]] {{عم}}، حتّی امامزادگان وارد شده و زیارتنامه‌های مخصوص از [[پیشوایان دین]] در [[منابع حدیثی]] [[نقل]] شده است، که در این مختصر نمی‌گنجد.<ref>بحث زیارت و روایات آن از جمله در این منابع است: «من لا یحضره الفقیه»، ج ۲، «تهذیب»، ج ۶، «وسائل الشیعه»، ج۹، «بحار الأنوار»، ج ۹۷،۹۸ و ۹۹، «میزان الحکمه»، واژۀ زیارت، «کامل الزیارات» ابن قولویه، «جواهر»، ج ۱۹ و چندین «کتاب المزار» از علمای شیعه مثل شیخ طوسی و شهید اول و شیخ مفید و دیگران</ref>.
* [[عالمان]] بسیاری کوشیده‌اند با استناد به [[منابع حدیثی]] [[اهل سنت]]، هم [[مشروعیّت]] زیارت را [[اثبات]] کنند، هم نمونه‌های فراوانی از عملکرد [[پیامبر]] و [[ائمه]] {{عم}} و بزرگان [[دین]] و [[مشایخ]] [[طریقت]] و [[پیشوایان]] [[مذاهب]] گوناگون [[اسلامی]] [[نقل]] کنند که پاسخی محکم به یاوه‌های [[وهابیان]] است. اصل زیارت و آثار [[تربیتی]] آن و [[برکات]] این سیرۀ [[عبادی]] و آموزش‌های [[امام‌شناسی]] و [[معارف]] نهفته در [[زیارتنامه‌ها]]، از مسلّمات [[آیین]] [[اسلام]] است و تألیفات بسیاری هم دربارۀ این [[سنّت]] [[دینی]] نگاشته شده است<ref>از جمله ر. ک: «زیارت»، سیّد محمّد حسینی، «زیارت» جواد محدثی، «شوق دیدار» محمّد مهدی رکنی، «فلسفۀ زیارت و آیین آن» مرتضی جوادی آملی، «دائرة المعارف تشیّع» ج ۸ ص ۵۶۴ مدخل زیارت</ref>.
* کتاب‌های تألیفی دربارۀ زیارت، در محورهای مختلفی است، همچون ماهیت و [[مشروعیت زیارت]]، [[آداب زیارت]]، متن زیارتنامه‌های چهارده [[معصوم]]، کتب مستقل [[ادعیه]] و [[زیارات]]، شرح برخی زیارتنامه‌های [[مأثور]]، تاریخچۀ [[شهرهای زیارتی]]<ref>در بخش الحاقی کتاب «زیارت» سیّد محمّد حسینی (دفتر نشر فرهنگ اسلامی) فهرست مفصّلی است که صدها کتاب در محورهای یاد شده را معرّفی کرده است.</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۹۳.</ref>
* در بحث "زیارت" پیش از آنکه [[استدلال]] شود که چرا باید رفت و رفتن به زیارت را چه سود؟ اگر شناختی محبت‌آور، نسبت به صاحبان "[[مزار]]" باشد، جایی برای این سؤال و [[استدلال]] باقی نمی‌گذارد. در زیارت، بیش از [[فلسفه]] و [[برهان]]، [[عشق]] و شور و [[محبت]] نهفته است. بیش از آنکه [[عقل]]، [[محاسبه]] کرده و دریابد که چرا؟ [[دل]]، [[فرمان]] داده و [[زائر]] را به [[مزار]] رسانده است. وادی زیارت، بیش و پیش از آنکه وادی معقولات و محاسبات [[عقلی]] باشد، وادیِ [[دل]] و جذبه درون است. [[زائر]]، اگر بداند و بشناسد که مورد زیارت "کیست؟".. دیگر نمی‌پرسد: "کجاست؟". به راه می‌افتد و همچون [[خضر]]، به دنبالِ آب [[حیات]]، و همچون [[موسی]] {{ع}} در پیِ [[عبد]] [[صالح]] روان می‌گردد تا برسد و بیابد و بهره برگیرد و کامیاب شود زیارت، از این مقوله است، [[پیوند قلبی]] است، [[محبت]] و علاقه است. آنچه [[زائر]] را به پیمودن راه‌ها و طی مسافت‌ها و [[رنج]] [[سفر]] و [[بیم]] [[بادیه]] و استقبال از [[خوف]] و خطر وا می‌‌دارد، کشش درونی و علاقه [[قلبی]] اوست. و اگر [[عشق]] آمد، خستگی رخت بر می‌‌بندد اگر [[محبت]] در کار بود، ملال، متواری می‌شود<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۲،۲۱.</ref>
* گفتیم که [[معرفت]] و [[عشق]]، پای را به رفتن می‌گشاید و "[[دوستی]]" به "[[دیدار]]" می‌انجامد. گاهی جریان، بر عکس این است. یعنی "دیدن"، "[[دوست داشتن]]" را به دنبال دارد و [[دیدار]]، [[عشق]] می‌آفریند و "زیارت" سببِ حصول ### [[313]]### می‌گردد. وقتی که [[دیدار]]، بذر [[عشق]] بپاشد، "[[ملاقات]]"، [[محبت]] می‌آورد و نزدیک شدن [[جسم]]، نزدیک شدن [[روح]] را به دنبال دارد و از [[قرب]] [[مادّی]] می‌توان به [[قرب]] [[معنوی]] رسید و از رفتن به [[خانه]] ای [[محبت]] صاحبخانه را می‌توان به [[دل]] گرفت. چه بسیار پیوندها و عشق‌ها که مولود یک برخورد بوده است. چه بسیار محبّت‌ها و انس‌ها و الفت‌ها، که در سایه حضور و ### [[313]]### فراهم شده است. یعنی گاهی [[موتور]] محرّک [[انسان]] در [[دیدار]] و زیارت، [[شناخت]] و علاقه و [[انس]] [[قلبی]] است - که در فصل پیش، مفصل از آن یاد کردیم- گاهی اگر از این بُعد، ضعیف باشد، زیارت و [[دیدار]]، باعث روشن شدن [[موتور]] می‌شود و [[ملاقات]] حضوری، "استارت" [[محبت]] [[باطنی]] می‌گردد. چرا که از نزدیک، [[جمال]] معنی را می‌بیند و به [[مشاهده]] [[ارزش]]‌های متعالی می‌رسد و علاقمند می‌شود. همچنان که [[موتور]] اتومبیل، ماشین و چرخ‌ها را به حرکت وا می‌دارد، ولی هنگامی که به خاطر [[نقص]] فنی و یا یخ زدگی و [[ضعف]] باطری و خفگی [[موتور]]، ماشین روشن نشود. هُل دادن به ماشین و حرکتِ چرخ‌ها، [[موتور]] را هم روشن می‌کند. زیارت، گاهی از این مقوله است. یعنی اگر [[انسان]] برود و ببیند و خود را در فضاهای خاطره آمیز قرار دهد و در شعاع یک پرتو قرار بگیرد، چه بسا که حرارت معنی، وجود یخ کرده [[زائر]] را گرم کند و فروغ [[دیدار]]، [[خانه]] [[دل]] را روشن سازد و دیده [[اهل]] نظر، مسِ وجودش را کیمیا کند. منتها، صرفِ رفتن کافی نیست، "دیدن" هم لازم است تا به [[شهود]] [[جمال]] [[حق]] نائل نشود، آتش‌گیره [[عشق]]، وجودش را مشتعل نمی‌سازد. اگر رفت و دید و به [[شهود]] رسید و [[زیبایی]] [[حقیقت]] و [[جمال]] [[فضیلت]] را دریافت، به طور طبیعی، "[[معرفت]]" هم می‌یابد<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۸،۲۷.</ref>.
* [[حق]]، در قامت [[حق]] پرستان جلوه می‌کند. [[حقّ]]، با [[ایثار]] و [[فداکاری]] [[حق‌جویان]]، ماندگار می‌شود. [[حق]]، با تلاش و [[باطل‌ستیزی]]ِ حق‌طلبان، بر [[کرسی]] می‌نشیند. و... زیارت، گامی است در این راه. زیارت، با [[امامان]] [[شیعه]] و [[اهل بیت]] [[پیامبر]] پیوند دارد و ماجراهای [[ائمه]] {{عم}} و حیاتِ [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] شان و برخوردهای [[فکری]] و [[فقهی]] شان، همه و همه تقابلِ [[حق و باطل]] بود. جریانِ "[[اسلام]]" و "ضد [[اسلام]]"، در "خطّ [[ائمه]] {{عم}}" و "خطّ [[امویان]] و [[عباسیان]]" با هم در [[تعارض]] دائمی بود و این [[تقابل]]، به شکل‌های مختلف و در زمینه‌های گوناگون وجود داشت<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۸۲-۸۸.</ref>.
* [[ائمه]] {{عم}}، تجسم خط [[راستین]] [[اسلام]] بودند و قدرت‌های [[حاکم]] زمانشان، [[مدعیان دروغین]] [[اسلام]]. در این راه و در [[دفاع]] از [[حق]] و [[قرآن]] و [[تبیین]] [[مکتب]] و تحقّق بخشیدن به [[احکام]] متعالی [[اسلام]]، به همان شدّت وحدّت و نستوهی و [[استواری]]، که از سوی [[امامان]]، [[حماسه]] [[آفریده]] می‌شد و فداکاری‌هایی کم نظیر به عمل می‌آمد و [[خون]] داده می‌شد و [[رنج‌ها]] و مشقت‌های جسمی و [[روحی]] و محدودیت‌ها و ابتلاءات [[تحمّل]] می‌شد، از سوی قدرتمندانِ [[حاکم]] هم، برای توجیه خودکامگی و ادامه [[سلطه]] و [[مشروعیت]] بخشیدن به [[کارها]] و سیاست‌های شان، دستاویزهایی به کار گرفته می‌‌شد، و با استفاده از شیوه‌های گوناگون، در قالب [[مذهب]]، [[سعی]] می‌کردند که جناح [[حق]] و خطّ [[ائمه]] {{عم}} را لوث کنند و چهره‌های تابناک [[اسلام]] را پنهان سازند و فروغ همیشه تابان [[حق]] را، که از پس صدها [[ابر]] و غبار و [[شبهه]] و ابهام‌های [[دشمن]] [[آفریده]]، [[نور]] می‌افشاند، خاموش کنند<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۸۲-۸۸.</ref>.
* این تلاش، از هر دو سوی، به شکل‌های خاص ادامه داشت. از یک سو [[کتمان]]، از سوی دیگر [[تبیین]]. یکی از محورهای اساسی [[تعالیم]] و تلاش‌های [[ائمه]] [[شیعه]] {{عم}}، احیای [[حق]] و زنده نگهداشتن آن [[حماسه‌ها]] و فروزان داشتن آن مشعل‌ها و [[یادآوری]] آن یادهای [[عزیز]] و خاطره‌های ارجمندِ صحنه‌های [[حق‌طلبی]] و ایثارگری و [[فداکاری]] خالصانه در راه [[قرآن]] و [[دین خدا]] بود. [[تبیین]] [[حق]] و بیان [[معارف]] [[دین]]، و نیز [[مبارزه]] با سیاستِ [[کتمان]] [[فضایل]] و [[تحریف]] و [[مسخ]] حقایق و وارونه نشان دادن چهره‌ها و تعلیمات [[مکتب]] که از سوی [[حاکمان]] [[مستبد]] و [[والیان]] [[فاسد]] و [[فاسق]] [[اموی]] و [[عباسی]] رایج بود، [[استراتژی]] و برنامه اصولی [[ائمه]] {{عم}} بود. و در این راستا، از شیوه‌ها و [[شعارها]] و تاکتیک‌های متناسب با هر زمان و محیطو شرایط [[اجتماعی]]، بهره می‌گرفتند. از طریق بیان [[حدیث]]، [[حمایت]] از شاعرانِ موضع دار و [[متعهد]]، توصیه به [[مدح]] [[اهل بیت]] {{عم}} و [[مرثیه]] [[شهیدان]] [[مظلوم]] [[خاندان]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}}، [[گریه]] و [[عزاداری]]، زیارت، [[نقل روایت]] و [[ثبت]] و درج گفتار [[ائمه]] {{عم}} و رابطه داشتن با [[اهل بیت]] {{عم}} و تجدید [[دیدارها]] و تحکیم میثاق‌ها و... استفاده می‌شد تا آن خط زنده بماند و آن مشعل، فروزان‌تر گردد<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۸۲-۸۸.</ref>.
* اهمیت کار ادبی و شعری و مراسم و [[شعارها]] و [[تعظیم]] [[شعائر]] و [[تبیین]] [[حق]] و رفتن به زیارت و... وقتی بیشتر آشکار می‌شود که [[وضعیت اجتماعی]] عصر [[ائمه]] {{عم}} از جهت [[خفقان]] و سانسور و تضییقات معلوم گردد. مگر امروز برای به [[انزوا]] کشاندن خط [[امامان]] تلاش نمی‌شود؟ امروز هم روز زیارت است... و باید "[[زائر]]" شد و زیارت را خواند و فهمید و عاشقانه به زیارت [[مزار]] "اولیاءالله" رفت. چرا که سخت‌گیری و [[اعمال]] فشار علیه [[مکتب]] و مرام [[اهل بیت]] {{عم}}، هنوز هم وجود دارد، پس زیارت هم بار [[فرهنگی]] و مبارزاتی دارد و از [[اجر]] فراوان برخوردار است. هرگز عملی را نباید بریده از پیرامون و مجرّد از محیط و شرایط بررسی کرد. [[ارزش]] هر عمل، با مسائل جنبی، با [[انگیزه]] و [[نیّت]]، با [[میزان]] تأثیر آن در خود و دیگران، با اندازه [[بصیرت]] و معرفتِ صاحب عمل، با بجا و به موقع بودن عمل،.... بی‌رابطه نیست. زیارت نیز اینگونه باید مورد ارزیابی قرار گیرد. زیارت، سنتی است که در بستر زمان جریان پیدا می‌کند و با مسائل [[جامعه]] و جوّ [[حاکم]] و شرایط محیط و... مرتبط است. پس برای [[درک]] [[ارزش]] و [[عظمت]] زیارت و [[فلسفه سیاسی]] و [[اجتماعی]] آن و [[راز]] تأکید فراوان [[ائمه]] {{عم}} بر این مسأله، باید با فضای [[سیاسی]] [[اجتماعی]] آن عصر آشنا شد<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۸۲-۸۸.</ref>.
* در روزگار [[حکومت]] [[امویان]]، [[مروانیان]] و [[عباسیان]]، محدودیت‎ها و فشارهای بسیاری بر [[پیروان]] [[اهل بیت]] {{عم}} وارد می‌شد و سیاستِ سانسور و جلوگیری از نشر [[فضایل]] [[خاندان]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} رواج داشت. می‌کوشیدند تا هر نوع ارتباطی را میان [[مردم]] و [[خاندان]] [[عصمت]] و [[طهارت]]، [[قطع]] یا [[تضعیف]] کنند. [[معاویه]]، یکی از کسانی بود که با تمام نیرو در جهت پوشاندن [[فضایل]] [[اهل بیت]] {{عم}} می‌کوشید و تلاش می‌کرد که آنچه از [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}}در [[فضیلت]] آنان [[روایت]] شده است مطرح نگردد. به عنوان نمونه به این ماجرا توجه کنید: یک سال پس از [[صلح]] با [[امام حسن]] {{ع}}، [[معاویه]] به زیارت [[حج]] رفته بود، در آنجا بر گروهی گذر کرد و همه به عنوان [[احترام]] برخاستند ولی "[[ابن عباس]]"<ref>عبدالله بن عباس، صحابی معروف [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} و شاگرد برجسته [[امام علی|علی]] {{ع}} و قرآن‌شناس و مفسر بزرگ اسلام.</ref> بلند نشد. جواب منطقی به سخنان [[ابن عباس]] درمانده بود، گفت: ما به همه آفاق نوشته‌ایم و از ذکر [[مناقب]] [[امام علی|علی]] {{ع}} و [[خاندان]] او [[نهی]] کرده ایم. پس، ای [[ابن عباس]]! زبانت را نگهدار... [[ابن عباس]]: آیا ما را از [[خواندن]] [[قرآن]] [[نهی]] می‌کنی؟! [[معاویه]]: خیر. [[ابن عباس]]: پس، از بیان [[تأویل آیات]]، [[نهی]] می‌کنی؟ [[معاویه]]: آری. [[ابن عباس]]: پس [[قرآن]] بخوانیم و نپرسیم که مقصود [[خدا]] چیست؟ [[معاویه]]: آری. [[ابن عباس]]: پس، آیا کدامیک از این دو کار، لازم‌تر است؟ [[خواندن]] [[قرآن]]؟ یا عمل کردن به آن؟ [[معاویه]]: عمل کردن به آن. [[ابن عباس]]: پس تا ندانیم که مقصود [[خداوند]] از آنچه نازل کرده، چیست، چگونه عمل کنیم؟ [[معاویه]]: از کسانی بپرس که [[قرآن]] را به غیر از این‌گونه که تو [[تأویل]] می‌کنی [[تأویل]] کنند. [[ابن عباس]]: [[قرآن]] بر دودمان ما نازل شده است. آیا معنایش را از "[[آل ابوسفیان]]" بپرسیم؟ [[معاویه]]: [[قرآن]] بخوانید ولی آنچه را که [[خداوند]] درباره شما نازل کرده و [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} آن را در [[فضیلت]] شما دانسته، [[روایت]] و [[نقل]] نکنید، و جز این هرچه می‌خواهید [[روایت]] کنید. اینجا بود که [[ابن عباس]]، در حالی که [[معاویه]] را مسخره می‌کرد، [[آیه]] {{متن قرآن|يُرِيدُونَ أَن يُطْفِؤُواْ نُورَ اللَّهِ}}<ref>توبه، ۳۲</ref>. را خواند و [[معاویه]] بر سرش فریاد کشید که:... زبانت را ببند!.. اگر هم چیزی می‌گویی پنهانی [[نقل]] کن، نه آشکارا<ref>حیاۀ الامام الحسن، باقر شریف القرشی، ج۲، ص۳۴۹؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۱۲۴.</ref>. [[معاویه]] گفت: [[ابن عباس]]!.. چرا بلند نشدی؟ پس از یک سری [[گفتگو]] پیرامون ماجرای [[قتل عثمان]] و... [[معاویه]] که از دادن این برخورد، نشان دهنده [[سیاست]] [[امویان]] در مورد به [[انزوا]] کشاندن [[اهل بیت]] {{عم}} و پوشاندن [[فضایل]] آنهاست و کلًا [[خلفا]] نسبت به [[ائمه]] {{عم}} و [[علویون]] و [[اولاد]] [[فاطمه زهرا|فاطمه]] {{س}} دوگونه فعالیت حذفی داشتند:
# [[مبارزه]] [[فرهنگی]]- [[تبلیغی]]؛
# [[مبارزه]] فیزیکی و [[کشتار]] و [[حبس]] و [[حصر]].
* بخشنامه سراسری [[معاویه]]، مبنی بر ممنوعیت بیان [[فضایل]] [[آل علی]] {{عم}} و جلوگیری از [[تأویل]] و [[تبیین]] آیاتی که در [[مدح]] [[خاندان پیامبر]] و [[ائمه]] {{عم}} نازل شده بود، یکی از این شیوه‌های [[کتمان]] و [[حق‌پوشی]] بود<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۸۲-۸۸.</ref>.
*"[[ابن ابی الحدید]]" در [[شرح نهج البلاغه]] خود، از "[[طبری]]" [[نقل]] می‌کند: "... "حَجّاج" و کسانی که او را به [[حکومت]] گماشته بودند- همچون [[عبدالملک]] و [[ولید]] و فرعون‌های دیگرِ [[بنی امیه]] که قبل از اینها بودند- بیشتر از جلوگیری از قرائتِ "[[ابن مسعود]]" و "ابیّ"، تأکیدی بر پوشاندن و مخفی نگاه داشتن [[نیکی‌ها]] و [[فضایل]] [[امام علی|علی]] {{ع}} و [[فرزندان]] و [[شیعیان]] و پیروانش داشتند و می‌کوشیدند تا آنها را از چشم‌ها بیندازند و در نظر [[مردم]]، آنها را بی [[ارزش]] جلوه دهند؛ زیرا روش [[قرائت]] [[ابن مسعود]]، و چنین [[کارها]] هرگز ضرری به آنها نمی‌رساند و موجب زوال حکومتشان و تباه شدن کارشان نمی‌شد. اما مشهور شدن و گسترش [[فضایل]] [[امام علی|علی]] {{ع}} و فرزندانش و روشن شدن [[ارزش‌ها]] و نیکی‌های آنان بود که باعث [[رسوایی]] و آشکار شدن حال و در نتیجه [[هلاکت]] و نابودی و زوال آنگونه [[حاکمان]] می‌شد و سبب می‌گشت که [[احکام]] و [[قوانین]] [[قرآن]] که دور افکنده و کنارش نهاده بودند بر آنان تسلّط یابد و چیره شود. از این جهت با [[اصرار]] و [[حرص]] هرچه تمام و کوشش پیگیر، [[فضایل]] آنان را پنهان می‌داشتند و [[مردم]] را نیز بر پنهان داشتن و [[کتمان]] و پوشاندن آن [[فضایل]] وامی داشتند. ولی [[خداوند]] چنان خواسته بود که [[علی]] رغم آن همه تلاش خصمانه، کار [[امام علی|علی]] {{ع}} و [[فرزندان]] پاکش و فضایلشان بیشتر [[نور]] می‌داد و می‌‌درخشید و [[محبت]] آنان در [[دل‌ها]] افزون‌تر می‌گشت و یادشان بیشتر رواج پیدا می‌‌کرد و گسترده می‌شد و [[حجت‌ها]] و برهان‌های آنان روشن‌تر و [[قوی]]‌تر می‌گشت و [[فضل]] و مقامشان والاتر می‌شد. تا آنجا که [[امام علی|علی]] {{ع}} و فرزندانش، با اهانت‌های آنان، [[عزیز]] و [[محبوب]] شدند و با کشتن و میراندنشان زنده گشتند و هر شرّی را که نسبت به آنان در سر می‌پروراندند و عملی می‌ساختند تبدیل به [[نیکی]] و خیر می‌شد. تا آنجا که از [[فضایل]] و برتری‌ها و سوابق درخشان آنان تا حد بسیاری به دست ما رسیده که هرگز دیگران به مرز آن نمی‌رسیدند... و اگر نبود اینکه ارزش‌های [[انسانی]] و [[فضایل]] [[امام علی|علی]] {{ع}} و فرزندانش همچون «[[قبله]]» مشهور بود و همچون سنت‌های محفوظ فراوان بود، با آن شرایط و حق‌پوشی‌هایی که ذکر شد، در روزگار، حتی یک سخن هم از آنان به دست ما نمی‌رسید..."<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۱۳، ص۲۲۳.</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۸۲-۸۸.</ref>.
* اهمیت این [[نقل]] قول مفصل، بیشتر در آن بود که از قول شارح [[معتزلی]] [[مذهب]] [[نهج البلاغه]]، یعنی [[ابن ابی الحدید]] [[نقل]] شده است نه دیگران. در زمان [[بنی عباس]] نیز این گونه [[سیاست‌ها]] رایج بود. حتی با جذبِ ادیبان و خریدن شاعرانِ [[دنیا]] طلب، آنان را وادار می‌کردند که در [[مدح]] و [[ستایش]] [[خلفا]] و در مذمّت و [[بدگویی]] و [[انتقاد]] از [[آل علی]] {{عم}} [[شعر]] بگویند و برای سروده‌های خود، جایزه و [[صله]] دریافت نمایند<ref>شیعه و زمامداران خودسر، ص۱۶۳.</ref>. این برنامه تا آنجا گسترش یافته بود که عده ای نه چندان کم از [[شاعران]] برای دریافت جوایز فراوان و رسیدن به [[مال]] و [[مقام]] و [[تقرب]] به دستگاه [[خلفا]]، به خصوص در زمان [[هارون الرشید]]، به [[ادبیات]] فروشی مشغول بودند و گوهر [[شعر]] را به پای سفلگانی همچون [[هارون]] می‌ریختند و با [[بدگویی]] از [[آل]] البیت و حتی [[فاطمه زهرا|حضرت زهرا]] {{س}} به درهم و [[دینار]] می‌رسیدند<ref>حیاۀ الامام الحسن، باقر شریف القرشی، ج۲، ص۸۱</ref>. [[امام کاظم|امام موسی بن جعفر]] {{ع}} چرا سال‌ها در زندان [[هارون الرشید]] به سر برد؟ جز برای اینکه از دسترس [[مردم]] دور باشد؟ [[امام رضا]] {{ع}} چرا مورد [[کینه]] و [[حسد]] [[مأمون]] بود و حتی [[مأمون]] اجازه نداد که [[نماز عید]] را به پایان برساند و از نیمه راه باز گرداند؟ جز برای [[وحشت]] از اینکه دیده‌ها و توجه‌ها به سوی [[امام]] جلب می‌گردد و این برای حکومتِ [[مأمون]] خطرناک است؟! «وقتی آوازه [[علمی]] و [[فضایل]] [[امام رضا]] {{ع}} گسترده شد و [[علما]] از هر سو برای [[آموختن]] [[معارف]] [[دین]] به حضورش می‌شتافتند، [[محبت]] آن [[حضرت]] در [[دل‌ها]] جای گرفت و [[پیوند قلبی]] [[مردم]] با او [[استوار]] می‌شد. این خبرها وقتی به [[مأمون]] گزارش داده شد، کینه‌اش نسبت به [[امام]] افزون‌تر گشت و به "[[محمد بن عمرو طوسی]]" [[دستور]] داد که [[مردم]] را از پیرامون آن [[حضرت]] طرد کرده و از حضورشان در مجلس آن [[امام]]، جلوگیری کند»...<ref>حیاۀ الامام الحسن، باقر شریف القرشی، ج۲، ص۳۹۳.</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۸۲-۸۸.</ref>.
* در این قسمت از برخی [[تدابیر]] [[شیعی]] و شیوه‌ها و شکل‌های به کار رفته و به کار گرفته شده از سوی جناحِ خطّ [[امام]] و [[فرهنگ]] [[اهل بیت]] {{عم}} سخن می‌گوییم تا ببینیم [[امامان]] {{عم}} [[شیعه]] {{عم}}، برای مقابله با آن «انزوای تحمیلی» در عرصه [[فرهنگی]] و [[سیاسی]] چه می‌کردند و برای در هم شکستن [[توطئه]] [[سکوت]] و خنثی کردن آثار [[سیاست]] بایکوت نسبت به جناح [[حق]]، چه برنامه‌هایی داشتند و شکل‌های [[مبارزه]] با [[خفقان]] [[اموی]] و [[عباسی]] چگونه بود؟ نقاب بر چهره [[خورشید]] انداختن، ریشه‌ای قدیمی دارد، به قدمتِ [[انسان]]، و وجود [[حق]] و [[باطل]] در [[جهان]]. و [[نور]] را زندانی کردن در حصار [[شب]]، [[شیوه]] ای کهن است. اما هرچه هست، بوده است و هست و شاید پس از این هم تا همیشه در [[تاریخ]] [[بشر]]، [[اعمال]] گردد. چندان شگفت انگیز نیست آنچه در گذشته یاد کردیم. یعنی ممنوعیت اسم [[ائمه]] {{عم}} و [[ملاقات]] و زیارتشان. برای ناآشنای به بازی‌های [[تاریخ]]، شاید [[باور]] کردنی نباشد که چگونه ممکن است [[اولاد]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} و [[عترت]] [[طیبه]] {{عم}} او و [[ائمه]] [[دین]] {{عم}}، که [[پاک]] ترین و [[داناترین]] و [[شایسته]] ترین انسان‌های عصر خویش بودند، آنگونه مورد هتک [[حرمت]] و [[ستم]] و طرد و [[نفی]] و [[انزوا]] قرار گیرند، آنهم در زمانی که از عصر [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]] {{صل}} چندان هم نمی‌گذشت! و چنان مورد [[بی‌مهری]] و حتی [[کینه]] معاصران خویش قرار گیرند که [[زندگی]] را در شدیدترین شرایط سانسور و [[خفقان]] ناشی از [[سلطه]] [[بنی عباس]] و پیش از آنان [[بنی امیه]] بسر برند. حوادث [[تاریخ]]، روشنگر و [[تبیین]] کننده یکدیگر و [[مفسّر]] هم‌اند. ممنوعیت نام [[امام علی|علی]] {{ع}} در دوره [[بنی امیه]] و جلوگیری از زیارت [[امام حسین|حسین]] {{ع}} و بیان [[فضایل]] [[اهل بیت]] [[عصمت]] {{عم}}، در عصر [[حاکمیت]] [[امویان]] و [[عباسیان]]، اگر در قرن‌های بعد، اندکی باورنکردنی به نظر می‌‌رسید، حوادث مشابهی در مورد ادامه دهندگان و اخلافِ هر یک از این دو خط و دو جریان [[حق]] و [[باطل]] و [[نور]] و [[ظلمت]]، به خوبی روشنگر گذشته است<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۹۱-۹۴.</ref>.
* در عصر خفقانِ رضاخانی هم، [[عزاداری]] بر [[امام حسین|حسین]] {{ع}} قدغن بود و مخفیانه در [[خانه‌ها]] انجام می‌گرفت. در دوره پهلوی هم، نام و نوار و اعلامیه و رساله و کتاب [[حضرت]] [[امام خمینی]] و به [[دیدار]] او رفتن [[ممنوع]] بود و همسنگران و همراهان [[رهبر]] در [[جهاد]] با [[ستم]] در عصر [[سلطنت]] [[طاغوت]]، مورد تعقب و [[تهدید]] و [[تضییق]] و [[تبعید]] قرار می‌گرفتند. ولی مگر تبعیدی‌ها [[سکوت]] می‌کردند و [[زندانیان]] تن به [[تسلیم]] می‌دادند؟ در [[عصر خلفا]] نیز [[پیروان]] [[حق]] چنین بودند و همچنان که قبلًا اشاره شد، [[امامان]] [[شیعه]] {{عم}}، به عنوانِ محور اینگونه تحرّک‌ها، برای [[دعوت]] [[مردم]] به چکادهای بلند [[حق]] و خورشیدهای روشنی بخش و حرارت آفرین [[ایمان]] و [[عدالت]]، با شیوه‌ها و برنامه‌هایی، در جهت احیای فضیلت‌های فراموش شده و مطرح ساختن نمونه‌های [[عینی]] [[کمالات]] و مجسمه‌های [[تقوا]] و [[پاکی]] و [[ارزش‌های مکتبی]]، تلاش می‌کردند. آنچه با عنوانِ "[[شعر]]، ذکر و زیارت" مطرح می‌شود اشاره به بعضی از این شیوه‌ها و برنامه هاست. اینگونه فعالیت‌ها و استفاده از این نوع قالب‌ها و شیوه‌ها، برخی بیشتر به دورانِ حیاتِ [[ائمه]] {{عم}} مربوط می‌شود و بعضی دیگر پس از [[شهادت]] [[ائمه]] {{عم}} هم می‌تواند مورد استفاده و عمل قرار گیرد. [[نوشتن]] و گفتن و نشر [[فکر]]، از اسلوب‌های مهم [[تبلیغی]] در رابطه با یک [[فکر]] و [[فرهنگ]] و [[سیاست]] است. وقتی [[پیروان]] [[باطل]] از زبان و قلم و [[شعر]] و شیوه‌های [[تبلیغی]] بهره می‌‌گیرند، چرا [[حق‌جویان]] به اینگونه ابزار و وسایل بیانی روی نیاورند؟! در مقابل [[دروغ]] پردازی‌ها و [[جعل حدیث]] و پخش [[فضایل]] ساختگی نسبت به [[امویان]] و وابستگان [[حکّام]] [[جور]]، می‌بایست [[فضایل]] والای [[اهل بیت]] {{عم}} بیان شود و احادیثی مستند و درست، که در [[تمجید]] و [[بزرگداشت]] این [[خاندان]] از زبان [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]] {{صل}} [[نقل]] شده است، مطرح و بیان گردد که این، امری است کاملًا منطقی و به جا و خردمندانه. در زمینه [[شعر]] هم چنین است<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۹۱-۹۴.</ref>.
* در مقابل شاعرانِ [[متملّق]] و [[چاپلوس]] دربارهای [[بنی امیه]] و [[بنی عباس]] که با بیان شعری خود، [[خلافت]] را [[حق]] مسلّم آن غاصبان دانسته و خلفای [[جور]] را [[شایسته]] ترین افراد برای تصدّی و به عهده گرفتن [[رهبری]] [[امت]] برای [[مردم]] جا می‌زدند، شاعرانِ متعهّد [[شیعه]]، ضمن رسوا کردنِ [[دشمنان]] و [[افشاگری]] علیه [[مظالم]] و جنایات و بی کفایتی‌های [[جبّاران]] [[حاکم]]، به تشریح و [[تبیین]] و اظهار [[فضایل]] [[امامان]] [[شیعه]] {{عم}} و [[آل علی]] {{عم}} و... می‌پرداختند و چه بسیار شاعرانی از [[شیعه]] که در [[ستیز]] با [[حکّام]] [[اموی]] و [[دفاع]] از [[ائمه]] {{عم}} و [[ترویج]] [[فرهنگ]] [[علوی]]، سر به دار یا آواره گشتند و یا [[شهید]] راه [[تعهّد]] شدند<ref> به نمونه‌هایی از اینگونه تلاش‌ها از سوی شاعران متعهد [[شیعه]]، می‌توانید رجوع کنید به: "الغدیر" ج ۲، و «ادبیات انقلاب در [[شیعه]]» از آیینه وند.</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۹۱-۹۴.</ref>.
* ذکر [[مناقب]] و بیانِ [[احادیث]] مربوط به [[فضایل]] [[اهل بیت]] {{عم}}، در آن جوّ [[آلوده]] به [[تزویر]] و سالوس و دغل، ارزشی گران داشت. "[[سید حمیری]]"، افتخارش این بود که هیچ منقبتی درباره [[امام علی|علی]] {{ع}} و [[اهل بیت]] {{عم}} نیست مگر آنکه آنها را در سروده‌های خویش آورده است. در مقابل [[دروغ]] پردازی‌های شگفت و وقیحانه که از سوی [[روایت]] سازان و [[جعل]] کنندگان [[حدیث]] در [[فضایل]] ساختگی [[خلفا]] و [[فاسقان]] و... رواج داشت و عده ای با گرفتن [[رشوه]] و جایزه، به [[تجارت]] و بازرگانی [[حدیث]] مشغول بودند، بی‌شک، بیان [[فضایل]] روشن و شایستگی‌های درخشان و همچون آفتابِ [[ائمه]] [[معصومین]] {{عم}}، جهادی [[عظیم]] بود که می‌توانست تا حدّی سدّ راه آن تبلیغاتِ منفی و خنثی کننده تلاش‌های [[فرهنگی]] و [[حدیثی]] [[مسموم]] آن دوره از سوی وابستگان به دربار [[خلفا]] باشد. [[عبدالحسین امینی|علامه امینی]] چهره بسیاری از این [[دروغگویان]] بزرگ [[تاریخ]] را افشا کرده و تناقض دروغ‌های این کم حافظه گان [[دروغگو]] را آشکار ساخته است و چه خوب از عهده این کار برآمده است و [[فضایل]] جعلی انباشته شده در کتب قدیمی را که در مورد [[حاکمان]] بی [[تقوا]] و [[حکّام]] بی [[تعهد]] و لاقید نسبت به [[شرع]] و [[اخلاق]] و [[دین]] و [[شرف]] [[نقل]] شده، بیان کرده است<ref>به بحث‌های پربار و مبسوط و مستوفای مرحوم علامه امینی در این مورد، به کتابِ «الغدیر»، جلدهای ۵، ۹ و ۱۰ مراجعه کنید.</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۹۱-۹۴.</ref>.


== [[زیارت اهل بیت]] ==
== [[زیارت اهل بیت]] ==

نسخهٔ ‏۳۰ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۴۴

مقدمه

زیارت پیامبر و ائمّه (ع) هم در حال حیاتشان ارزشمند و تأثیرگذار است، هم پس از رحلت یا شهادتشان سازنده و الهام بخش است و تأکید زیارت، نسبت به حضرت رسول (ص)، حضرت زهرا، امامان معصوم، شهدای آل محمّد، علما و صلحاست. امام صادق (ع) فرمود: «هر کس ما را پس از مرگمان زیارت کند، گویا در حال حیات، زیارتمان کرده است»[۱].

زیارت ائمّه، نشانه احترام به مقامشان، پیروی از راهشان، تبعیّت از مواضعشان، استمرار خطّشان، تجدید عهد با امامتشان، وفاداری به ولایتشان و زنده نگاهداشتن نام و یاد و خاطره و فرهنگ و تعالیم آنان است. حضرت رضا (ع) فرمود: «برای هر امامی در گردن و بر عهده هواداران و پیروانش عهد و پیمانی است و از جمله نشانه‌های وفای کامل به این پیمان، زیارت قبور امامان است»[۲].

اینگونه زیارت‌ها، علاوه بر آنکه برای خود زائر، اثر تربیتی و تزکیه روح دارد و دلیل حق‌شناسی او نسبت به اولیاء خدا و پیشوایان دین است، در زمینه احیاء امر امامان و ترویج مکتب انسانی و تربیتی آن اسوه‌ها در جوامع بشری و توجّه دادن به خط صحیح رهبری و ولایت در جامعه مؤثّر است[۳].

معناشناسی

زیارت در لغت عبارت است از تمایل و میل کردن[۴] و در اصطلاح تمایلی است که افزون بر میل و حرکت جسمی، قلب هم گرایش جدی پیدا کرده و نسبت به مزور هم با اکرام و تعظیم قلبی وانس روحی همراه باشد و این معنا در مرتبه برین و کامل خود همانا اقبال قلبی، روحی و فکری، اخلاقی و عملی نسبت به مزور را با خود دارد[۵].

زیارت ارکانی دارد:

  1. زائر یعنی شخصی که میل و گرایش به چیزی یا کسی دارد.
  2. مزور، یعنی شخصی یا چیزی که میل به سوی اوست.
  3. خصیصه‌ای انسانی به نام گرایش قلبی که با تکریم و تعظیم و انس گرفتن با مزور همراه است[۶].[۷]

زیارت، سنّتی دینی است که مورد سفارش پیامبر خدا و ائمه است. پیامبر اکرم (ص) به امام حسین (ع) فرمود: "هرکس مرا در حال حیات یا پس از مرگم زیارت کند، یا پدرت یا برادرت یا تو را زیارت کند، بر من است که روز قیامت او را دیدار کنم و از گناهانش برهانم"[۸] زیارت هر امام، حقّ او بر گردن پیروان و دوستان اوست و از نشانه‌های وفای به این عهد و ادای این حق، زیارت قبر اوست. این کلام حضرت رضا (ع) است که فرمود: «إِنَّ لِكُلِّ إِمَامٍ عَهْداً فِي عُنُقِ أَوْلِيَائِهِ وَ شِيعَتِهِ وَ إِنَّ مِنْ تَمَامِ الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ وَ حُسْنِ الْأَدَاءِ زِيَارَةَ قُبُورِهِمْ فَمَنْ زَارَهُمْ رَغْبَةً فِي زِيَارَتِهِمْ وَ تَصْدِيقاً بِمَا رَغِبُوا فِيهِ كَانَتْ أَئِمَّتُهُمْ شُفَعَاءَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»[۹]. رسول خدا (ص) فرمود: هرکس برای حج به مکّه آید و مرا در مدینه زیارت نکند، روز قیامت بر او جفا می‌کنم و هرکس به زیارت من آید، شفاعت او بر من واجب می‌شود و هرکه شفاعتش بر من واجب شود، وارد بهشت می‌گردد[۱۰].[۱۱]

ریشه‌یابی زیارت در فطرت

انسان، ذاتا موجودی اجتماعی است که با هم نوع خود، اُنس می‌گیرد و پیوند برقرار می‌نماید. از این‌رو، دیدار همراه با میل و محبّت انسان‌ها با یکدیگر، ریشه در فطرت آنها دارد و زیارت، در واقع، تأمین کننده بخشی از نیازهای فطری انسان است. این نیاز فطری، پس از مرگ محبوب انسان نیز ادامه دارد، هر چند از شدّت آن، کاسته می‌گردد. به دلیل همین نیاز فطری، در میان همه اقوام و ملل جهان، کمابیش زیارت قبور نزدیکان و دوستان، مرسوم است[۱۲].

زیارت از نگاه اسلام

اسلام ـ که آیین فطرت است ـ به موضوع زیارت، توجّه ویژه‌ای دارد. نکته قابل توجّه اینکه با تأمّل در احادیث پیامبر (ص) و اهل بیت (ع)، معلوم می‌شود معیار توصیه و تشویق آنان به زیارت، میزان تأثیر و نقش آن در سازندگی فردی و اجتماعی است و بدین‌سان، هر چه زیارت برای ساختن جامعه توحیدی سودمندتر باشد، انجام دادن آن، بیشتر مورد تأکید است و بر این اساس، زیارتِ: خویشاوندان، اهل ایمان، دانشمندان، اولیای الهی و به‌ویژه خاندان خاتم انبیا (ص)، در زمان حیاتشان و پس از آن، توصیه شده است[۱۳].

اهمیت زیارت

یکی از اهداف مهم زیارت که خاستگاه اعتقادی دارد، تأثیر خارجی ارادۀ اهل بیت (ع) در حل مشکلات دنیایی و اخروی انسان‌هاست. این قدرت و اختیار اولیای الهی در پدیده‌های تکوینی با براهین عقلی و نقلی مسلم قابل اثبات است تا جایی که خود این اسباب و پدیده‌های تکوینی نیازمند افاضه و توجه اولیا و اهل بیت هستند: «وَ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ»[۱۴] زیرا به برکت وجود امام معصوم ماسوی الله از روزی برخوردار هستند و در پرتو وجود اوست که زمین در آسمان پایدار است... این ویژگی همواره در حال حیات و ممات وجود داشته و دارد و این قدرت ایشان در سایه ارتباط و اتصال با خداوند است که بعد از وفات آنها به شکل زیارت جلوه می‌کند. به همین دلیل زیارت در نزد همه حقیقتی فطری و مسلم است. گرچه عده‌ای با فطرت و خواست ذاتی انسان مقابله می‌کنند[۱۵].[۱۶]

شبهه و پاسخ آن

وهابیان ادعا می‌کنند: سفر کردن به قصد زیارت قبور، حتی قبور انبیا و اولیا مشروع نیست؛ زیرا پیامبر اکرم(ص) فرموده است: «لَا تُشَدُّ الرِّحَالُ إِلَّا إِلَى ثَلَاثَةِ مَسَاجِدَ: مسجدي هذا و مسجد الحرام و مسجد الأقصى»؛ «بار سفر بسته نمی‌شود مگر به سوی سه مسجد: مسجد من، مسجد الحرام و مسجد الاقصی»[۱۷]. بنابراین، بار سفر بستن به قصد زیارت قبور غیرمشروع است؛ حتی اگر کسی بخواهد به مدینه سفر کند فقط می‌تواند به قصد زیارت مسجدالنبی سفر نماید نه به قصد زیارت قبر پیامبر(ص) که در آن صورت مرتکب گناه بزرگی شده است.

در پاسخ، چند نکته قابل ذکر است:

نکته نخست: مهم‌ترین دستاویز وهابیان برای حکم به عدم جواز سفر برای زیارت، همین حدیث است. اگر دقت شود در این حدیث مستثنی‌منه در کلام نیست. بنابر قواعد عربی باید چیزی را به عنوان مستثنی‌منه در تقدیر گرفت و آن می‌تواند یکی از دو احتمال ذیل باشد:

  1. لا تشد الرحال إلى مسجد؛ «یعنی سفر به سوی هیچ مسجدی روا نیست».
  2. لا تشد الرحال إلى مكان؛ «یعنی سفر به سوی هیچ مکانی روا نیست».

بنابر احتمال اول، معنی حدیث چنین است: سفر به سوی هیچ مسجدی از مساجد روا نیست مگر به سوی سه مسجد: مسجدالنبی، مسجدالحرام و مسجدالاقصی. دلیلش هم روشن است؛ زیرا غیر از این سه مسجد، بقیه مساجد عالم از حیث ثواب یکسان‌اند؛ یعنی اگر کسی در شهری زندگی می‌کند ثواب مسجد جامع آن شهر با ثواب مسجد جامع هر شهر دیگر برابر است، بنابراین، رنج تحمل سفر به شهر دیگر بی‌معنی است.

در این احتمال، حدیث فوق ربطی به اماکن زیارتی ندارد فقط درباره مساجد، سخن می‌گوید؛ پس با این حساب نمی‌توان برای عدم جواز سفرهای زیارتی به این حدیث استناد کرد.

اما بنابر احتمال دوم، معنی حدیث چنین است که سفر به هیچ مکانی سزاوار نیست مگر به سوی سه مسجد: مسجدالنبی، مسجدالحرام و مسجدالاقصی. ولی این احتمال قطعا مردود است؛ زیرا معنی سخن این است که به طور کلی سفر کردن در اسلام به غیر از سفر به این سه مسجد، نامشروع است و این حرف علاوه بر آنکه عقلاً و عادتاً غیر قابل پذیرش است با صدها روایت و آیه در ارتباط با استحباب بلکه وجوب سفرهای علمی، سفرهای تجاری، سفر برای صله ارحام، سفر برای سیاحت، سفر برای جهاد و غیره، در تعارض است.

نکته دوم: زیارت به معنی حضور زائر در محضر زیارت شونده است، قرآن رفتن مسلمانان نزد پیامبر(ص) را عملی پسندیده دانسته است که موجب جلب رحمت و مغفرت الهی است[۱۸].[۱۹]

زیارت اهل بیت

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. «مَنْ زَارَنَا فِي مَمَاتِنَا فَكَأَنَّمَا زَارَنَا فِي حَيَاتِنَا»، بحار الأنوار، ج۹۷، ص۱۲۴.
  2. «إِنَّ لِكُلِّ إِمَامٍ عَهْداً فِي عُنُقِ أَوْلِيَائِهِ وَ شِيعَتِهِ وَ إِنَّ مِنْ تَمَامِ الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ وَ حُسْنِ الْأَدَاءِ زِيَارَةَ قُبُورِهِمْ...»، بحار الأنوار، ج۹۷، ص۱۱۶؛ وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۳۴۶.
  3. محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص ۲۱۹.
  4. زور: أصل واحد يدلّ على الميل و العدول؛ مقائیس اللغه، ص۴۴۳؛ المفردات، ص۳۸۷.
  5. مرتضی جوادی، فلسفه زیارت و آیین آن، ص۱۹.
  6. محمد حسینی، زیارت، ص۳۲ و ۳۷.
  7. شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۱۰۰- ۱۰۱.
  8. «مَنْ زَارَنِي حَيّاً أَوْ مَيِّتاً، أَوْ زَارَ أَبَاكَ، أَوْ زَارَ أَخَاكَ، أَوْ زَارَكَ، كَانَ حَقّاً عَلَيَّ أَنْ أَزُورَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، وَ أُخَلِّصَهُ مِنْ ذُنُوبِهِ»؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۲ ص ۵۷۷.
  9. من لا یحضره الفقیه، ج ۲ ص ۵۷۷.
  10. من لا یحضره الفقیه، ج ۲ ص ۵۶۵.
  11. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۹۳.
  12. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین، ص ۸۳۳.
  13. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین، ص ۸۳۳.
  14. مجلسی، زاد المعاد - مفتاح الجنان، دعای عدیله، ص۴۲۳.
  15. ر.ک: مرتضی جوادی، فلسفه زیارت آیین آن، ص۱۵۰.
  16. شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۱۰۱- ۱۰۳.
  17. صحیح مسلم، ج‌۴، ص۱۲.
  18. سوره نساء، آیه ۶۴.
  19. رستم‌نژاد، مهدی، پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه، ص ۵۳۹.