تربیت دینی در معارف و سیره علوی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = تربیت دینی | عنوان مدخل = تربیت دینی | مداخل مرتبط = تربیت دینی در کلام اسلامی - تربیت دینی در معارف و سیره علوی | پرسش مرتبط = }} == مقدمه == علل آسیب‌زا در تربیت دینی را می‌توان از منظر نحوه دخالت مستقیم یا غیرمستق...» ایجاد کرد)
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


== مقدمه ==
== علل آسیب‌زا به تربیت دینی ==
علل آسیب‌زا در [[تربیت دینی]] را می‌توان از منظر نحوه دخالت مستقیم یا غیرمستقیم در [[تربیت]]، به علل غیرمستقیم و علل مستقیم تقسیم کرد. علل غیرمستقیم، عللی است که به ویژگی‌های شخصیتی و یا به [[امور اجتماعی]] و پیرامونی متربی مربوط می‌شود. علل مستقیم نیز عللی هستند که مستقیماً با تربیت دینی متربی سروکار دارند؛ نظیر [[روش‌های تربیتی]]، مربی و محتوای [[دینی]].<ref>[[محمد علی حاجی‌ ده‌آبادی|حاجی‌ ده‌آبادی، محمد علی]]، [[آسیب‌شناسی تربیت دینی (مقاله)| مقاله «آسیب‌شناسی تربیت دینی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۴، ص ۴۴۰.</ref>
علل آسیب‌زا در [[تربیت دینی]] را می‌توان از منظر نحوه دخالت مستقیم یا غیرمستقیم در [[تربیت]]، به علل غیرمستقیم و علل مستقیم تقسیم کرد. علل غیرمستقیم، عللی است که به ویژگی‌های شخصیتی و یا به [[امور اجتماعی]] و پیرامونی متربی مربوط می‌شود. علل مستقیم نیز عللی هستند که مستقیماً با تربیت دینی متربی سروکار دارند؛ نظیر [[روش‌های تربیتی]]، مربی و محتوای [[دینی]].<ref>[[محمد علی حاجی‌ ده‌آبادی|حاجی‌ ده‌آبادی، محمد علی]]، [[آسیب‌شناسی تربیت دینی (مقاله)| مقاله «آسیب‌شناسی تربیت دینی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۴، ص ۴۴۰.</ref>



نسخهٔ ‏۲۸ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۴۵

علل آسیب‌زا به تربیت دینی

علل آسیب‌زا در تربیت دینی را می‌توان از منظر نحوه دخالت مستقیم یا غیرمستقیم در تربیت، به علل غیرمستقیم و علل مستقیم تقسیم کرد. علل غیرمستقیم، عللی است که به ویژگی‌های شخصیتی و یا به امور اجتماعی و پیرامونی متربی مربوط می‌شود. علل مستقیم نیز عللی هستند که مستقیماً با تربیت دینی متربی سروکار دارند؛ نظیر روش‌های تربیتی، مربی و محتوای دینی.[۱]

علل آسیب‌زای غیرمستقیم

زمینه‌های شخصیتی و شخصی آسیب‌زا

امروزه تمام کارشناسان تعلیم و تربیت به این نکته اذعان دارند که «تربیت» غیر از «صنعت» است. این تمایز، جدا از محتوا و روش، به موضوع تربیت، یعنی انسان، باز می‌گردد. صنعت‌گر با چیزی سر و کار دارد که هیچ‌گونه اراده و اختیاری نداشته و به هر شکل که بخواهد می‌تواند آن را تغییر دهد، اما سروکار مربی با موجودی دارای اراده و اختیار و با سرشتی کاملاً پیچیده و ناشناخته است که بخشی از آن را از پیشینیان خود به ارث برده و بخش دیگر را از محیط پیرامون خود گرفته است؛ موجودی که دارای امیال و گرایش‌ها است، و نه لوح نانوشته‌ای که پذیرای هر نقشی است؛ موجودی با محدودیت‌ها و استعدادهای بی‌شمار که می‌توانند عامل یا مانع تربیت باشند؛ از این رو شناخت آنها برای مربی بسیار ضروری است. در این بخش به سه نمونه از این عوامل اشاره می‌شود.[۲]

هوا و هوس و امیال نفسانی

سرشت آدمی به گونه‌ای است که هم به نیکی‌ها و خوبی‌ها گرایش دارد و هم به بدی‌ها؛ او هم، تا حدودی، از نیکی‌ها و خوبی‌ها آگاه است و هم از شرور و مفاسد:﴿وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا[۳]، اما آدمی معمولاً از آغاز با تربیت صحیح و شایسته رشد نمی‌یابد و اوضاع و احوال اجتماعی نیز غالباً گرایش به شهوات و مفاسد را دامن می‌زند. به همین دلیل گرایش‌های سوء بیشتر نمود و بروز می‌یابد و این مانع شکوفایی استعدادها و گرایش‌های نیک آدمی است. بنابراین هوا و هوس بدترین آسیب به دینداری است. امام علی (ع) می‌فرماید: «مَا أَهْلَكَ الدِّينَ كَالْهَوَى‌»[۴]؛ «هیچ چیز مانند هوا و هوس دین را تباه نمی‌کند». کراهت و دشواری عمل به تکالیف دینی نیز ریشه در همین سرشت نفسانی دارد. امام علی (ع) در این باره می‌فرماید: «وَ عْلَمُوا أَنَّهُ مَا مِنْ طَاعَةِ اللَّهِ شَيْ‌ءٌ إِلَّا يَأْتِي فِي كُرْهٍ وَ مَا مِنْ مَعْصِيَةِ اللَّهِ شَيْ‌ءٌ إِلَّا يَأْتِي فِي شَهْوَةٍ فَرَحِمَ اللَّهُ رَجُلًا نَزَعَ عَنْ شَهْوَتِهِ وَ قَمَعَ هَوَى نَفْسِهِ فَإِنَّ هَذِهِ النَّفْسَ أَبْعَدُ شَيْ‌ءٍ مَنْزِعاً وَ إِنَّهَا لَا تَزَالُ تَنْزِعُ إِلَى الْمَعْصِيَةِ فِي هَوًى»[۵]؛ «بدانید که طاعت خدا چیزی نیست جز آن‌که با کراهت انجام گیرد و نافرمانی او چیزی نیست جز آن‌که با رغبت پدید آید. خدا بیامرزد کسی را که شهوت را مغلوب کند و هوای نفس را سرکوب؛ زیرا نفس را به دشواری می‌توان از شهوت جدا کرد، که پیوسته خواهان نافرمانی و هوس راندن است».

اهل طمع به درک حقیقت دین نایل نمی‌آیند؛ چه دین و طمع با یکدیگر جمع نمی‌شوند و هر گاه یکی از آن دو برتری یابد، از دیگری خبری نمی‌ماند؛ از این رو است که علی (ع) می‌فرماید: «بِئْسَ قَرِينُ الدِّينِ الطَّمَعُ‌»[۶]؛ «طمع انسان بدترین همنشین دینداری او است». و نیز می‌فرماید: «لَا يُفْسِدُ الدِّينَ كَالطَّمَعِ‌»[۷]؛ «هیچ چیز مانند طمع دین را تباه نمی‌کند».[۸]

اخلاق فاسد

دین در هرقلب و ضمیر، جای نمی‌گیرد. شرط پذیرش و انقیاد در پیشگاه دین، داشتن روح پاک و تزکیه شده و برخوردار از کمالات اخلاقی و انسانی است. هر قدر فرد بیشتر پای‌بند اخلاق باشد، به همان میزان از آمادگی بیشتری برای پذیرش دین و اطاعت از فرمان الهی برخوردار است. با مطالعه آموزه‌های دینی، به ویژه کلمات گهربار امام علی (ع)، به خوبی معلوم می‌شود که اخلاق فاسدی همچون کبر، حسد، غیبت، جبن، حقد و... از عوامل دین‌ستیزی و دین‌گریزی است. ریشه‌کن کردن این صفات، کار آسانی نیست و به همین جهت است که افراد به راحتی به دینداری تن نمی‌دهند و چه بسا با آن مخالفت نیز می‌کنند. امام علی (ع)، از جمله، درباره حسد می‌فرماید: «الْحَسَدُ يَأْكُلُ الْإِيمَانَ كَمَا تَأْكُلُ النَّارُ الْحَطَبَ»[۹]؛ «حسد ایمان را می‌خورد (می‌سوزاند) آن‌گونه که آتش هیزم را».[۱۰]

پیش‌زمینه‌های ارثی نامناسب

شخصیت انسان محصول تعامل وراثت و محیط است. بخشی از ساختار روحی و روانی انسان از طریق وراثت و بخش دیگر آن در تعامل با محیط شکل می‌گیرد. این که مثلاً در برخی روایات از ازدواج با مردان با زنان زناکار منع شده، به این دلیل است که گفته‌اند علامت ولدالزنا این است که با اهل بیت سر دوستی ندارد و به حرام و فسق و فجور تمایل دارد. به همین جهت پیش‌زمینه‌های ارثی نامناسب از جمله عوامل آسیب‌زا، و برای برخی غیرقابل کنترل، در تربیت دینی است. در کلمات امام علی (ع) اشارات روشنی به این امر وجود دارد؛ آن حضرت می‌فرماید: «إِذَا كَرُمَ أَصْلُ الرَّجُلِ كَرُمَ مَغِيبُهُ وَ مَحْضَرُهُ»[۱۱]؛ «وقتی اصل و ریشه انسان، شریف باشد، نهان و آشکارش نیز شریف خواهد بود».

همچنین می‌فرماید: «حُسْنُ الْأَخْلَاقِ بُرْهَانُ كَرَمِ الْأَعْرَاقِ‌»[۱۲]؛ «نیکویی اخلاق، دلیل پاکی و فضیلت در ریشه خانوادگی است».[۱۳]

زمینه‌های نامناسب اجتماعی، اقتصادی و سیاسی

رواج فرهنگ دنیاگرایی در جامعه

در جهان‌بینی اسلامی، بهره‌برداری از دنیا و مواهب الهی منع نشده است، بلکه انسان با استفاده از این مواهب می‌تواند سازوکار تعالی و کمال خویشتن را فراهم کند. به همین سبب اسلام، رهبانیت و پرهیز از دنیا را به عنوان یکی از آسیب‌های تربیت دینی به شدت نهی کرده است[۱۴]. در مقابل، متون اسلامی شدیداً روحیه دنیاگرایی و دلبستگی به دنیا را نکوهش کرده‌اند. دنیاگرایی به مفهوم گرایش به دنیا نیست؛ منظور از دنیاگرایی مذموم آن است که بشر زندگی و لذت و سعادت دنیوی را اصیل بداند و دنیا را خط پایان سیر حیات خویش فرض کند. طبیعی است با وجود چنین روحیه‌ای، دین به کناری گذاشته می‌شود و از آن تنها به عنوان ابزاری برای رسیدن به لذت‌های دنیوی استفاده خواهد شد، و دینداران به جای آن‌که از دنیا برای دین و آخرت خویش بهره جویند، از دین به نفع دنیای خویش دوری می‌کنند. امام علی (ع) می‌فرماید:

«إِنْ جَعَلْتَ دِينَكَ تَبَعاً لِدُنْيَاكَ أَهْلَكْتَ دِينَكَ وَ دُنْيَاكَ وَ كُنْتَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ»[۱۵]؛ «اگر دین خود را تابع دنیایت قراردادی، دین و دنیای خود را تباه کرده‌ای و در روز قیامت از زیان‌کاران خواهی بود».

و نیز می‌فرماید: «حَصِّنُوا الدِّينِ بِالدُّنْيَا وَ لَا تُحَصِّنُوا الدُّنْيَا بِالدِّينِ‌»[۱۶]؛ «دین را به وسیله دنیا حفظ کنید، و دنیا را با دین پاس ندارید (و به خاطر دنیا، دین خود را از دست ندهید)».

با وجود این فرهنگ، انسان به امور مادی و شهوانی حریص می‌شود و این حرص، سلامت دینی را از میان می‌برد و آن‌گاه هشدارهای الهی در ایشان کارگر نمی‌افتد و انگیزه دینداری حقیقی را از دست می‌دهد، بلکه آن‌چه از دین می‌ماند، پوسته و ظاهر دین است، که آن هم ابزاری برای دستیابی به مطامع دنیوی خواهد بود. آسیب‌هایی که در بحث پیشین به آنها اشاره شد، معلول این فرهنگ نادرست در افراد و اجتماع است.[۱۷]

سستی در تربیت فرزندان

از تحلیل متون اسلامی، به ویژه کلمات امام علی (ع)، به دست می‌آید که از وظایف حکومت، تربیت دینی شهروندان است. خانواده‌ها نیز موظف به تربیت صحیح فرزندان خود بر اساس آموزه‌های دینی هستند، و اساساً تمام افراد اجتماع باید به این مسئله مهم توجه کنند تا فرهنگ دینی، به معنای صحیح خود، در جامعه رواج یابد و شهروندان جامعه اسلامی با فرهنگ دینی تربیت شوند. سستی هر یک از این عوامل در انجام دادن وظایف خویش، مانع شکل‌گیری صحیح و مناسب دینداری خواهد بود. از این رو نمی‌توان گفت دین امری شخصی است و حکومت هیچ وظیفه‌ای در این باره بر عهده ندارد. حکومت هم موظف است اعمال زمامداران خویش را با موازین اسلامی هماهنگ کند و هم موظف است برنامه‌های صحیح را برای تربیت دینی افراد اجرا کند. علی (ع) می‌فرماید: «عَلَى الْإِمَامِ أَنْ يُعَلِّمَ أَهْلَ وَلَايَتِهِ حُدُودَ الْإِسْلَامِ وَ الْإِيمَانِ‌»[۱۸]؛ «بر امام واجب است که حدود اسلام و ایمان را به (مردم) اهل ولایت خویش بیاموزد».

از آنجا که مهم‌ترین دوران شکل‌گیری شخصیت انسان در خانواده سپری می‌شود؛ خانواده موظف به تربیت دینی کودکان و نسل نوپای جامعه است؛ چه، دوران کودکی و نوجوانی دوران پذیرش است و روح کودک دچار آشفتگی و شقاوت نگشته و آماده تربیت است[۱۹]. کارکرد دو عامل حکومت و خانواده زمانی بیش‌ترین تأثیر را خواهد داشت که فرهنگ حاکم بر جامعه، دینی باشد و آحاد اجتماع یکدیگر را به امور دینی ترغیب کنند و از رفتارهای ناصواب باز دارند (امر به معروف و نهی از منکر). از این رو اگر هر یک از این دو عامل از ایفای وظیفه خویش سرباز زنند، فرآیند تربیت دینی با شکست و نقصان مواجه خواهد شد.[۲۰]

فقر و بحران‌های اقتصادی

از جمله عوامل آسیب‌زا در تربیت دینی، بحران‌های اقتصادی است که به دو صورت فقر و غنای مفرط ظهور می‌یابد. هر چند نه فقر، به خودی خود، عامل خروج از دین است و نه رفاه اقتصادی لزوماً با دین‌گریزی توأمان است، اما شکل حاد و افراطی این دو وضعیت، که از آن به «بحران» تعبیر می‌کنیم، می‌تواند زمینه‌ساز انحراف از مسیر دینداری و بی‌ثمر گشتن کوشش‌های مربیان دینی باشد، اگر خود مربیان به سلامت بمانند! این معنا از کلام امام علی (ع) نیز استفاده می‌شود. آن حضرت در سفارش به فرزند خود می‌فرماید: «يَا بُنَيَّ مَنِ ابْتُلِيَ بِالْفَقْرِ فَقَدِ ابْتُلِيَ بِأَرْبَعِ خِصَالٍ بِالضَّعْفِ فِي يَقِينِهِ وَ النُّقْصَانِ فِي عَقْلِهِ وَ الرِّقَّةِ فِي دِينِهِ وَ قِلَّةِ الْحَيَاءِ فِي وَجْهِهِ فَنَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفَقْرِ»[۲۱]؛ «فرزندم! فردی که دچار فقر شود، به چهار خصلت گرفتار می‌شود. ضعف یقین، نقصان عقل، سستی در دین و کم حیایی در چهره. از فقر به خدا پناه می‌بریم».

امیرالمؤمنین (ع)، غنا را عامل طغیان و خروج از دینداری می‌داند: «الْغِنَى يُطْغِي‌»[۲۲]؛ «غنا سرکشی می‌آورد».

دلالت این کلمات، بیان علیت تامه بین فقر و غنا با دین‌گریزی و دین‌ستیزی نیست، بلکه تنها بیان یکی از عوامل زمینه‌ساز و به تعبیری در حکم علل ناقصه آنها است.[۲۳]

رفیقان ناباب

در متون اسلامی به تأثیرپذیری انسان از همنشینان و دوستان بسیار اشاره شده است. امام علی (ع) در حدیثی از پیامبر اکرم (ص) چنین نقل می‌کند: «الْمَرْءُ عَلَى دِينِ مَنْ يُخَالِلُ‌»[۲۴]؛ «انسان بر دین و آیین دوست و همراه خود است». به همین جهت باید کوشید با کسانی دوست و همراه شد که یار و همدم انسان در حفظ دینداری باشند و این‌گونه افراد را می‌توان به راستی «رفیق» نامید. امام می‌فرماید: «إِنَّمَا سُمِّيَ الرَّفِيقُ رَفِيقاً لِأَنَّهُ يَرْفَقُكَ عَلَى صَلَاحِ دِينِكَ فَمَنْ أَعَانَكَ عَلَى صَلَاحِ دِينِكَ فَهُوَ الرَّفِيقُ الشَّفِيقُ‌»[۲۵]؛ «رفیق را از این رو رفیق نامیدند که با تو در آن‌چه صلاح دینت در آن است مرافقت و همراهی کند. آن کس که در امر دینت یاری‌ات رساند، همو رفیق شفیق است».

بنابراین باید از معاشرت با کسانی که انسان را از مسیر صحیح باز می‌دارند، پرهیز کرد. چه، دوستی اینان برای دینداری خطرناک است. علی (ع) می‌فرماید: «إِيَّاكَ وَ مُقَارَبَةَ مَنْ رَهِبْتَهُ عَلَى دِينِكَ وَ عِرْضِكَ»[۲۶]؛ «از رفاقت با کسی که از او بر دین و آبروی خود بیمناکی بپرهیز»

این‌گونه همنشینی‌ها انسان را از یاد خدا دور و شیطان را بر انسان چیره می‌کند: «مُجَالَسَةَ أَهْلِ الْهَوَى مَنْسَاةٌ لِلْإِيمَانِ وَ مَحْضَرَةٌ لِلشَّيْطَانِ»[۲۷]؛ «هم‌نشینی و دوستی با اهل هوا و هوس، سبب فراموشی ایمان و حضور شیطان (در زندگی است».[۲۸]

علل آسیب‌زای مستقیم

منظور از این علل، کسانی هستند که مستقیماً با تربیت دینی متربی سرو کار دارند و به اصطلاح، متولیان تربیت دینی‌اند. اینان باکردار و گفتار خود اسوه تربیت دینی‌اند و در عمل، فرد را به دینداری دعوت می‌کنند و انگیزه تمایل به دین را از جهت عاطفی و شناخت اعتقادات دینی (حیطه شناختی) و چگونگی کاربست آنها در عمل به تکالیف دینی (حیطه حرکتی – رفتاری) را ایجاد می‌کنند. این کار، نیازمند برخورداری از آگاهی و مهارت‌های تربیتی متعدد، و از همه مهم‌تر عشق به انجام دادن وظیفه، در این وادی خطیر است. فقدان یا کمبود هر یک از این امور می‌تواند آسیب‌زا باشد و نتیجه مورد انتظار از تربیت دینی را برآورده سازد. در ذیل به برخی از آسیب‌های مرتبط با این زمینه در کلام امام علی (ع) اشاره می‌کنیم:

تولی و سیطره نااهلان بر فرآیند تربیت دینی

تربیت دینی و هدایت فرد برای انجام دادن دستورهای الهی از عهده هر فردی ساخته نیست؛ تنها کسانی می‌توانند عهده‌دار هدایت دیگران شوند که خود در مسیر هدایت گام نهاده و به هدایت الهی رسیده باشند؛ در غیر این صورت فرجامی جز گمراهی به بار نخواهد آمد. تربیت دینی زمانی ره به مقصود می‌سپرد که کسانی که هدایت الهی را درک کرده و از دین و دانش بهره کافی داشته و در عمل به آن ملتزم باشند، عهده‌دار آن شوند؛ از این رو است که نه عالمان بی‌عمل و نه جاهلان بی‌خبر از شیوه صحیح دعوت افراد به دین، نمی‌توانند از عهده هدایت دیگران برآیند. امام علی (ع) با اشاره به اینکه تنها هدایت یافتگان می‌توانند عهده‌دار هدایت دیگران به وادی سیر و سلوک الهی شوند می‌فرماید: «مَنْ يَطْلُبِ الْهِدَايَةَ مِنْ غَيْرِ أَهْلِهَا يَضِلُّ»[۲۹]؛ «هر کس هدایت را جز از اهلش طلب کند، گمراه می‌شود».

در تربیت دینی، مربی اسوه متربی است و متربی نماد دینداری را در وجود مربی جست‌و‌جو می‌کند. حرکت و رفتار او را همان چیزی می‌پندارد که دین از او خواسته است. و روشن است که انسان گمراه و تربیت نایافته جز اسوه گمراهی نخواهد بود. افزون بر این، روش‌هایی که او در پیش می‌گیرد، روش‌های نادرستی نیز هست که فرد را از مسیر صحیح منحرف خواهد کرد.[۳۰]

بهره نگرفتن از زیبایی‌ها و فنون هنری و لطایف ادبی

دینداری مستلزم تن دادن به تکالیف دینی است و مربی دینی باید بکوشد تا این مهم را در روح و رفتار متربی نهادینه سازد؛ اما از سویی آدمی گرفتار تمایلات نفسانی است و چه بسا فراغت و دربند برنامه نبودن را بیشتر خوش دارد. مضافاً اینکه تکالیف دینی مستلزم زحمت است و لذا باید کوشید تا شوق و رغبت لازم در متربی برای دینداری و انجام دادن تکالیف دینی فراهم آید. بهره‌گیری از فنون و زیبایی‌های هنری و طرایف و ظرایف، این مهم را به خوبی برآورده می‌سازد، وگرنه شاهد سستی متربی در انجام دادن تکالیف دینی خواهیم بود. امام علی (ع) می‌فرماید: «‌إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ كَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِكَمِ‌»[۳۱]؛ «دل‌ها مانند بدن‌ها ملول و خسته می‌شود، برای رفع ملالت آنها حکمت‌های تازه (که باعث مسرور شدن آنها می‌شود) طلب کنید».

البته این امر مخصوص به تربیت دینی نیست و هر چیز می‌تواند خستگی‌آور باشد، اما در این ملالت تربیت دینی، گذشته از آن‌که خود آسیب است، منشأ آسیب‌های دیگر نیز هست؛ مثلاً تهاون و دین‌گریزی می‌تواند از این امر ریشه گیرد.

به هر حال، تربیت، به ویژه تربیت دینی، درونی و جوششی است و ثمردهی آن در گرو تمهیدات درونی است، در غیر این صورت آن‌چه از فرد سر می‌زند، تأثیر چندانی در روح و روان او نخواهد داشت. وظیفه مربی آن است که این مقدمات نفسانی را از خفیف‌ترین مرتبه آن، یعنی میل و رغبت، تا شدیدترین مرتبه آن، یعنی عشق و جذبه، فراهم آورد.

در متون دینی برای ایجاد این مهم توصیه‌های گوناگونی شده است که از جمله می‌توان به بیان محبت خداوند به بندگان، بیان زیبایی‌های دین و ترسیم سیمای نیکوی انسان‌های دین‌دار، ترسیم عاقبت دل‌انگیز دینداری، تزیین گفتار (نیکو سخن گفتن با متربی) و... اشاره کرد.[۳۲]

اکراه و اجبار

دینداری با قلب و روان آدمی عمیقاً پیوند می‌خورد. منزل اصلی دین، قلب آدمی است و رفتار و گفتار انسان نیز شدیداً از آن متأثر می‌شود. این بعد از وجود هیچ‌گاه در اختیار دیگران نیست و متربی نمی‌تواند آن را یکسره در اختیار خود بگیرد. پذیرش و نپذیرفتن چیزی مانند دین، هیچ‌گاه اجبار و الزام‌بردار نیست[۳۳]. در مرتبه عمل می‌توان انسان را به انجام دادن کاری واداشت، اما این هیچ‌گاه به این معنا نیست که انسان آن را پذیرفته است.

با وجود این، در تربیت دینی، در مرتبه تکالیف دینی، و نه پذیرش اصل دین، به جهت آن‌که نوعی عادت پسندیده به انجام دادن تکالیف دینی حاصل آید و از رهگذر عمل به ظواهر، باطن آدمی نیز تا حدی دستخوش تحول شود، از الزام به انجام دادن تکالیف گریزی نیست. انسان هم باید خود به انجام دادن فرایض دینی ملزم باشد، و هم کسانی را که به لحاظ شرعی عهده‌دار تربیت آنها است، به انجام دادن تکالیف دینی امر کند. امام علی (ع) در بیان سیره رسول خدا (ص) می‌فرماید: رسول خدا (ص) پس از آن‌که به بهشت بشارت داده شد، خود را در نماز خواندن به زحمت می‌انداخت؛ زیرا خداوند به او فرمود: خانواده خویش را به نماز فرمان ده و بر انجام دادن آن شکیبا باش. پیامبر خانواده خود را، پی در پی، به نماز خواندن فرمان می‌داد و خود نیز در اقامه نماز شکیبا بود[۳۴].

این الزام باید در محدوده شرع مقدس صورت گیرد[۳۵]. از جمله اینکه این الزام تنها به واجبات و ترک محرمات الهی محدود می‌شود و الزام به امور مستحب یا مباح یا اجبار به ترک امور مباح، نوعی بدعت در دین است[۳۶] و اساساً راه درونی کردن این‌گونه امور انجام دادن الزام و اجبار نیست. افزون بر این، الزام و اجبار باید با رفق و مدارا و ایجاد رغبت همراه باشد و مراعات شرایط روح و روان آدمی و اقبال و ادبار قلب او بسیار ضروری است. در غیر این صورت انجام دادن تکالیف دینی نتیجه‌ای جز نفرت و ملالت نخواهد داشت. امام علی (ع) می‌فرماید: «‌إِنَّ لِلْقُلُوبِ شَهْوَةً وَ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً فَأْتُوهَا مِنْ قِبَلِ شَهْوَتِهَا وَ إِقْبَالِهَا فَإِنَّ الْقَلْبَ إِذَا أُكْرِهَ عَمِيَ‌»[۳۷]؛ «دل‌ها را روی آوردن و پشت کردنی است، آن‌گاه که روی می‌آورند، آنها را به کاری وادارید، که اگر دل را، به اجبار، به کاری واداری، کور می‌شود».

از این رو است که علی (ع) در نامه خود به حارث همدانی می‌نویسد: «خَادِعْ نَفْسَكَ فِي الْعِبَادَةِ وَ ارْفُقْ بِهَا وَ لَا تَقْهَرْهَا وَ خُذْ عَفْوَهَا وَ نَشَاطَهَا إِلَّا مَا كَانَ مَكْتُوباً عَلَيْكَ مِنَ الْفَرِيضَةِ فَإِنَّهُ لَا بُدَّ مِنْ قَضَائِهَا وَ تَعَاهُدِهَا عِنْدَ مَحَلِّهَا»[۳۸]؛ «در انجام دادن عبادت با خود مدارا کن و خویشتن را بر آن مجبور منما، بکوش آن را با نشاط و در وقت فراغت انجام دهی، مگر فرایضی که بر تو حتم است و به هر حال باید آنها را به انجام رسانی و تعهد خود را به هنگام ادا کنی».

تربیت دینی، که فقط با امر و نهی و الزام و اجبار ناروا همراه باشد، نتیجه‌ای جز هلاکت دین و گریز متربی از دینداری و پیوستن به جمع دین‌ستیزان نخواهد داشت. امام علی (ع) در نامه خود به مالک اشتر می‌نویسد: «وَ لَا تَقُولَنَّ إِنِّي مُؤَمَّرٌ آمُرُ فَأُطَاعُ فَإِنَّ ذَلِكَ إِدْغَالٌ فِي الْقَلْبِ وَ مَنْهَكَةٌ لِلدِّينِ وَ تَقَرُّبٌ مِنَ الْغِيَرِ»[۳۹]؛ «مگو من مأمورم و امر می‌کنم و باید اطاعت شود؛ زیرا این موجب فساد قلب و خرابی دین و نزدیک شدن تغییر و تحول در قدرت است».[۴۰]

بی‌توجهی به سایر ابعاد تربیت

ساختار وجودی آدمی، ساختاری به هم پیوسته و یکپارچه است که تجزی آن جز در فرض ممکن نیست؛ از این رو اگر از تربیت عقلانی، اخلاقی، جسمی، دینی و... سخن به میان می‌آید، به معنای جدا بودن حیطه‌های عقلی و اخلاقی آدمی نیست. به همین جهت تربیت در هر یک از این حیطه‌ها وقتی مفهوم واقعی خود را خواهد یافت و کارکرد مطلوب از آن برآورده خواهد شد که با تربیت متوازن و همگون با حیطه‌های دیگر همراه باشد. بنابراین تربیت دینی جز از رهگذر توجه به تربیت عقلی، اخلاقی، جسمی و... امکان‌پذیر نیست. انسانی که دچار تمایلات نفسانی و کینه و عداوت با دیگران باشد و تزکیه نیافته باشد، هیچ‌گاه نمی‌تواند لذت و شوق عبادت را دریابد و به دینداری حقیقی دست یابد. امام علی (ع) می‌فرماید: «كَيْفَ يَجِدُ لَذَّةَ الْعِبَادَةِ مَنْ لَا يَصُومُ عَنِ الْهَوَى‌»[۴۱]؛ «چگونه لذت عبادت را در می‌یابد کسی که از هواپرستی دست نکشیده است؟»

به همین سبب اگر فعالیت مربی تنها معطوف به تربیت مناسکی و عبادی باشد و از دیگر ابعاد تربیتی غافل باشد، تربیت دینی وی هیچ‌گاه نتیجه نخواهد داد.[۴۲]

استفاده از دروغ و خرافه‌پردازی

دینداری از هر طریق حاصل نمی‌آید. نمی‌توان برای تربیت دینی افراد به هر روش ناصواب تمسک جست. حتی اگر از رهگذر استفاده از این روش‌ها، مخاطبان برای مدتی رفتارهای دینی از خود بروز دهند، این امر هیچ‌گاه دوام نخواهد داشت و چونان کف آبی است که از میان خواهد رفت. از جمله این روش‌ها می‌توان به دروغ اشاره کرد[۴۳] که، متأسفانه، بازار رایجی در میان جوامع اسلامی داشته و دارد. امام علی (ع) در بیان بعثت پیامبران می‌فرماید: خداوند رسولانش را با وحی الهی مبعوث ساخت و آنان را حجت بر بندگان خویش قرار داد و به این ترتیب بندگان را به زبان راستی به سوی حق فرا خواند[۴۴].

پیامد شوم دروغ، بسیار بیشتر از آثار به ظاهر مثبت و کوتاه آن خواهد بود؛ زیرا افزون بر این که این امر محتوای دین را دستخوش آسیب و تحریف می‌سازد و حقایق را با خرافات می‌آمیزد، به هنگام آشکار شدن حقایق بر متربی، تنفر و بی‌اعتمادی او به مربی و دین را به دنبال خواهد داشت. شهید مطهری در کتاب امدادهای غیبی در زندگی بشر می‌گوید: افرادی مانند من که با پرسش‌های مردم درباره مسائل مذهبی مواجه هستیم، کاملاً این حقیقت را درک می‌کنیم که بسیاری از افراد تحت تأثیر تلقینات پدران و مادران جاهل و مبلغان بی‌سواد، افکار غلطی در زمینه مسائل مذهبی در ذهنشان رسوخ کرده است و همان افکار غلط، اثر سوء بخشیده و آنها را درباره حقیقت دین و مذهب دچار تردید و احیاناً انکار کرده است.[۴۵]

افراط در به‌کارگیری روش تبشیر و تخویف

پاره‌ای دیگر از روش‌های آسیب‌زا، روش‌هایی‌اند که نامشروع نیستند، اما استفاده از آنها برای تربیت دینی چندان شایسته نیست؛ از جمله این روش‌ها می‌توان به استفاده افراطی از روش تبشیر و تخویف اشاره کرد. درست است که بشارت دادن به بهشت برین و نعمت‌هایی که خداوند برای بندگان صالح در آخرت مهیا فرموده است می‌تواند فرد را به سوی دینداری بکشاند و او را به انجام دادن تکالیف دینی ملتزم کند، و اگرچه پیامبر و امامان نیز از این روش استفاده می‌کرده‌اند، اما نباید تنها به استفاده از این روش بسنده کرد و تنها با این‌گونه محرک‌ها افراد را به دینداری فراخواند، بلکه باید همراه آن، لزوم عبادت خداوند را، حتی اگر چنین پاداش‌هایی مقرر نمی‌شد، به مردم تفهیم کرد.

بدتر از این حالت، وضعیتی است که تشویق‌های مادی و دنیوی، ابزار رایج در تربیت دینی شود؛ زیرا ثمره این‌گونه تربیت‌ها، نوعی تجارت و معامله است و بدیهی است که تاجر، نقد را به نسیه نمی‌دهد و چه بسا به همین دلیل از انجام دادن اعمال دینی سرباز می‌زند. کسی که از ترس آتش سوزان جهنم خدا را می‌پرستد یا از ترس از دست دادن موقعیت‌های مادی و دنیوی به انجام دادن تکالیف دینی تن می‌دهد، از فهم حقیقت دین و دینداری باز می‌ماند. از این رو است که امام علی (ع) این دو شیوه دینداری را ناقص و کم‌ارزش می‌داند و تربیت دینی را دارای مبنای دیگری می‌داند که همان درک حقیقی خداوند و شایستگی برای پرستش است: «إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ سُبْحَانَهُ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَ قَوْماً عَبَدُوهُ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ وَ قَوْماً عَبَدُوهُ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ»[۴۶]؛ «گروهی خدای سبحان را به طمع نعمت‌های او می‌پرستند؛ این عبادت تاجران است. گروهی خداوند را از سر بیم عذاب می‌پرستند؛ این عبادت غلامان است. و گروهی او را از سر شکر و سپاس می‌پرستند؛ این عبادت آزادگان است».[۴۷]

اکتفا به انباشتن معلومات دینی

از جمله عوامل آسیب‌زا در تربیت دینی، بسنده کردن به انباشتن معلومات دینی در ذهن متربیان و دل خوش داشتن به ایجاد برخی عادات دینی در آنها است؛ بی‌آنکه کوشش درخور توجهی برای نفوذ باورهای دینی در آنان صورت گیرد؛ در حالی که امام می‌فرماید: «حِفْظُ الدِّينِ ثَمَرَةُ الْمَعْرِفَةِ»[۴۸]؛ «نتیجه و فایده معرفت به دین، حفظ و پاسداشت آن است». به همین جهت آن حضرت به جوانان چنین توصیه می‌کرد: «یا معشر الفتیان حصنوا أعراضکم بالأدب و دینکم بالعلم»[۴۹]؛ «ای جوانان، آبروی خویش را با پای‌بندی به آداب پسندیده، و دین خویش را با دانش حفظ کنید».

چراکه آن حضرت، علم را دستمایه اطاعت، عبادت، شناخت و موحد بودن می‌داند: «بِالْعِلْمِ يُطَاعُ اللَّهُ وَ يُعْبَدُ وَ بِالْعِلْمِ يُعْرَفُ اللَّهُ وَ يُوَحَّدُ وَ بِالْعِلْمِ تُوصَلُ الْأَرْحَامُ وَ يُعْرَفُ الْحَلَالُ وَ الْحَرَامُ»[۵۰].

بنابراین اگر در تربیت دینی به ایجاد و تقویت اعتقادات دینی اهتمام نشد، و به پرسش‌های متربیان پاسخ‌های لازم داده نشد و با آنان به سبب بیان پرسش‌ها برخوردهای ناصواب صورت گرفت، و در نتیجه فضای شبهه بر جامعه حاکم شد، باید در انتظار زوال و افول دینداری بود؛ زیرا دینداری مرهون معرفت ناب است و بی‌آن، معرفت حقیقی نیز حاصل نخواهد گشت. امام علی (ع) می‌فرماید: «عَلَيْكَ بِلُزُومِ الْيَقِينِ وَ تَجَنُّبِ الشَّكِ فَلَيْسَ لِلْمَرْءِ شَيْ‌ءٌ أَهْلَكَ لِدِينِهِ مِنْ غَلَبَةِ الشَّكِّ عَلَى يَقِينِهِ»[۵۱]؛ «بر تو باد به ملازمت یقین و دوری از شک؛ زیرا هیچ چیز مانند غلبه شک بر یقین موجب هلاکت دینداری نمی‌شود».[۵۲]

منابع

پانویس

  1. حاجی‌ ده‌آبادی، محمد علی، مقاله «آسیب‌شناسی تربیت دینی»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۴۴۰.
  2. حاجی‌ ده‌آبادی، محمد علی، مقاله «آسیب‌شناسی تربیت دینی»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۴۴.
  3. «و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت * پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد» سوره شمس، آیه ۷-۸.
  4. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ج۶ ص۷۲.
  5. نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶.
  6. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ص۲۵۵.
  7. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ج۶، ص۳۷۶.
  8. حاجی‌ ده‌آبادی، محمد علی، مقاله «آسیب‌شناسی تربیت دینی»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۴۴۱.
  9. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ص۳۱۹.
  10. حاجی‌ ده‌آبادی، محمد علی، مقاله «آسیب‌شناسی تربیت دینی»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۴۴۲.
  11. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ج۳، ص۱۸۸.
  12. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ج۳، ص۳۹۲.
  13. حاجی‌ ده‌آبادی، محمد علی، مقاله «آسیب‌شناسی تربیت دینی»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۴۴۲.
  14. ر. ک: باقری، خسرو، «آسیب و سلامت در تربیت دینی»، تربیت اسلامی، ش۶۶؛ نیز مطهری، مرتضی، سیری در نهج البلاغه.
  15. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ج۳، ص۲۳.
  16. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ج۳، ص۴۰۶.
  17. حاجی‌ ده‌آبادی، محمد علی، مقاله «آسیب‌شناسی تربیت دینی»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۴۴۳.
  18. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ج۴، ص۳۱۸.
  19. ر. ک: نهج البلاغه، نامه ۳۱.
  20. حاجی‌ ده‌آبادی، محمد علی، مقاله «آسیب‌شناسی تربیت دینی»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۴۴۴.
  21. بحارالانوار، ج۷۲، ص۴۷، ح۵۸.
  22. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ج۱، ص۱۵.
  23. حاجی‌ ده‌آبادی، محمد علی، مقاله «آسیب‌شناسی تربیت دینی»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۴۴۵.
  24. محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۳۱۲.
  25. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ج۳، ص۷۹، ح۳۸۷۸.
  26. ناظم زاده، اصغر، جلوه‌های حکمت، ص۲۳۶.
  27. نهج البلاغه، خطبه ۸۶.
  28. حاجی‌ ده‌آبادی، محمد علی، مقاله «آسیب‌شناسی تربیت دینی»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۴۴۶.
  29. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ج۵، ص۳۰۸.
  30. حاجی‌ ده‌آبادی، محمد علی، مقاله «آسیب‌شناسی تربیت دینی»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۴۴۷.
  31. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ج۲، ص۵۴۴.
  32. حاجی‌ ده‌آبادی، محمد علی، مقاله «آسیب‌شناسی تربیت دینی»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۴۴۸.
  33. ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
  34. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۹.
  35. رسول خدا (ص) می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى حَدَّ لَكُمْ حُدُوداً فَلَا تَعْتَدُوهَا وَ فَرَضَ عَلَيْكُمْ فَرَائِضَ فَلَا تُضَيِّعُوهَا وَ سَنَّ لَكُمْ سُنَناً فَاتَّبِعُوهَا وَ حَرَّمَ عَلَيْكُمْ حُرُمَاتٍ فَلَا تَهْتِكُوهَا وَ عَفَا لَكُمْ عَنْ أَشْيَاءَ رَحْمَةً مِنْهُ لَكُمْ مِنْ غَيْرِ نِسْيَانٍ فَلَا تَتَكَلَّفُوهَا»؛ (بحارالانوار، ج۲، ص۲۶۳).
  36. پیامبر می‌فرماید: «مَا كُنْتُ لِأَلْقَى اللَّهَ تَعَالَى بِبِدْعَةٍ لَمْ يُحَدِّثْ إِلَيَّ فِيهَا شَيْئاً ﴿وَمَا أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ»؛ (بحارالانوار، ج۱۰، ص۳۴۳).
  37. نهج البلاغه، حکمت ۱۹۳.
  38. نهج البلاغه، نامه ۶۹.
  39. نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  40. حاجی‌ ده‌آبادی، محمد علی، مقاله «آسیب‌شناسی تربیت دینی»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۴۴۹.
  41. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ج۴، ص۵۶۱.
  42. حاجی‌ ده‌آبادی، محمد علی، مقاله «آسیب‌شناسی تربیت دینی»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۴۵۰.
  43. ر. ک: اسلامی، سیدحسن، «دروغ‌گویی برای ترویج دین»، دین پژوهان، ۱۳۷۹، ص۱۲۴-۱۲۵.
  44. نهج البلاغه، خطبه ۱۴۴.
  45. حاجی‌ ده‌آبادی، محمد علی، مقاله «آسیب‌شناسی تربیت دینی»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۴۵۱.
  46. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ج۲، ص۵۷۸.
  47. حاجی‌ ده‌آبادی، محمد علی، مقاله «آسیب‌شناسی تربیت دینی»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۴۵۲.
  48. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ج۳، ص۴۰۵.
  49. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۱۶.
  50. ری‌شهری، محمد، میزان الحکمه، ج۶ ص۴۵۳.
  51. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ج۴، ص۲۹۷.
  52. حاجی‌ ده‌آبادی، محمد علی، مقاله «آسیب‌شناسی تربیت دینی»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۴۵۳.