مخالفان امام علی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '''']].' به '''']]') |
جز (جایگزینی متن - ']] صفحه' به ']]، ص') |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
# [[اصحاب جمل]] ([[ناکثین]]): این جماعت در غالب اهل پولپرستی، صاحبان مطامع و طرفداران تبعیض بودند. سخنان [[امام علی|علی]] {{ع}} درباره عدل و مساوات بیشتر متوجه این جمعیت است. | # [[اصحاب جمل]] ([[ناکثین]]): این جماعت در غالب اهل پولپرستی، صاحبان مطامع و طرفداران تبعیض بودند. سخنان [[امام علی|علی]] {{ع}} درباره عدل و مساوات بیشتر متوجه این جمعیت است. | ||
# [[اصحاب صفین]] ([[قاسطین]]): روح این گروه، روح سیاستبازی و تقلب و نفاق بود. آنها میکوشیدند زمام حکومت را در دست گرفته و بنیان حکومت [[امام علی|علی]] {{ع}} را فرو ریزند. جنگ [[امام علی|علی]] {{ع}} با [[معاویه]] و افراد او در حقیقت جنگ با نفاق و دورویی بود. | # [[اصحاب صفین]] ([[قاسطین]]): روح این گروه، روح سیاستبازی و تقلب و نفاق بود. آنها میکوشیدند زمام حکومت را در دست گرفته و بنیان حکومت [[امام علی|علی]] {{ع}} را فرو ریزند. جنگ [[امام علی|علی]] {{ع}} با [[معاویه]] و افراد او در حقیقت جنگ با نفاق و دورویی بود. | ||
# [[اصحاب نهروان]] ([[خوارج]] یا [[مارقین]]): شاخصههای مهم این افراد را میتوان در عصبیتهای ناروا، خشکهمقدسیگری و جهالتهای خطرناک یافت<ref>[[عبدالله محمدی|محمدی، عبدالله]]، [[امیر مؤمنان علی (کتاب)|امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت]] | # [[اصحاب نهروان]] ([[خوارج]] یا [[مارقین]]): شاخصههای مهم این افراد را میتوان در عصبیتهای ناروا، خشکهمقدسیگری و جهالتهای خطرناک یافت<ref>[[عبدالله محمدی|محمدی، عبدالله]]، [[امیر مؤمنان علی (کتاب)|امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت]]، ص ۹۳ تا۱۰۶.</ref> | ||
==ویژگیهای اصلی مخالفان [[امام علی]] {{ع}}== | ==ویژگیهای اصلی مخالفان [[امام علی]] {{ع}}== | ||
# '''[[جهل]]:''' از اصلیترین ویژگیها که هم در خوارج و هم در یاران معاویه وجود داشت، جهل است. جهل شامیان سبب شد تا معاویه بتواند آنچه میخواهد با نام اسلام ترویج کند. هنگامی که پیک [[امام علی|علی]] {{ع}} در شام بود، معاویه در روز چهارشنبه گفت: اعلام نماز جمعه کنید و در همان روز نماز جمعه خواند و کسی هم اعتراض نکرد. مخفیانه نماینده [[امام علی|علی]] {{ع}} را خواست و به او گفت: به [[امام علی|علی]] {{ع}} بگو با صدهزار شمشیرزن به سراغ تو میآیم که چهارشنبه را از جمعه تشخیص نمیدهند<ref> مجموعه آثار، ج ۱۸، ص ۶۱۱.</ref> خوارج نیز چنان جاهل بودند که برای دشمنی خود با [[امام علی|علی]] {{ع}}، فلسفه و مبنا ساخته بودند و آن را به صورت یک مذهب و روش دینی درآوردند؛ یعنی تعصب را با جهل آمیختند.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[حکمتها و اندرزها (کتاب)|حکمتها و اندرزها]]، مجموعه آثار، ج ۲۲، ص ۲۴۹.</ref> در اوصاف خوارج در آینده بیشتر سخن خواهیم گفت. | # '''[[جهل]]:''' از اصلیترین ویژگیها که هم در خوارج و هم در یاران معاویه وجود داشت، جهل است. جهل شامیان سبب شد تا معاویه بتواند آنچه میخواهد با نام اسلام ترویج کند. هنگامی که پیک [[امام علی|علی]] {{ع}} در شام بود، معاویه در روز چهارشنبه گفت: اعلام نماز جمعه کنید و در همان روز نماز جمعه خواند و کسی هم اعتراض نکرد. مخفیانه نماینده [[امام علی|علی]] {{ع}} را خواست و به او گفت: به [[امام علی|علی]] {{ع}} بگو با صدهزار شمشیرزن به سراغ تو میآیم که چهارشنبه را از جمعه تشخیص نمیدهند<ref> مجموعه آثار، ج ۱۸، ص ۶۱۱.</ref> خوارج نیز چنان جاهل بودند که برای دشمنی خود با [[امام علی|علی]] {{ع}}، فلسفه و مبنا ساخته بودند و آن را به صورت یک مذهب و روش دینی درآوردند؛ یعنی تعصب را با جهل آمیختند.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[حکمتها و اندرزها (کتاب)|حکمتها و اندرزها]]، مجموعه آثار، ج ۲۲، ص ۲۴۹.</ref> در اوصاف خوارج در آینده بیشتر سخن خواهیم گفت. | ||
# '''[[نفاق]]:''' نفاق، بارزترین مشخصۀ معاویه و طرفداران او بود که بخش مهمی از مخالفان [[امام علی]] {{ع}} را تشکیل میدادند و [[امام علی|علی]] {{ع}} سالیان متمادی مشغول مبارزه با آنها بود. مشکلترین مبارزهها مبارزه با نفاق است. مبارزه با زیرکهایی که احمقها را وسیلۀ خود قرار میدهند. این پیکار چون مبارزه با جریان پنهان است از مبارزه با کفر دشوارتر است. نفاق دو رو دارد: روی ظاهر که اسلام است و چهرۀ باطن که کفر و شیطنت است و درک آن برای مردم عادی بسیار دشوار و گاهی ناممکن است؛ چون درک تودهها از ظاهر فراتر نمیرود. [[پیامبر]] {{صل}} فرمودند: من بر امتم از مؤمن و مشرک نمیترسم، بلکه از منافق دانای زمان میترسم که آنچه را میپسندد، میگوید و آنچه را ناشایست میداند، میکند. هر قدر در جامعهای افراد احمق و جاهل بیشتر باشد بازار نفاق داغتر است، زیرا جاهل ابزار دست منافق است<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[جاذبه و دافعه علی (کتاب)|جاذبه و دافعه علی]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۳۳۸.</ref> تاریخ اسلام گواه این مطلب است که هرگاه مسلمانان با کفر روبهرو شدهاند پیروز گشته و هر زمان در مقابل جبهۀ نفاق قرار گرفتهاند مغلوب شدهاند؛ زیرا شناخت و مبارزه با جبهۀ کفر آسان و تشخیص خط نفاق بسیار مشکل است<ref>آشنایی با قرآن، ج ۱، ص ۱۶۶.</ref> در میان دشمنان [[امام علی|امیرمؤمنان]] {{ع}} از سرکردۀ جبهه نفاق معاویه بود. او در هر زمان برای حفظ حکومت خود از ترفندی سود میجست. هنگامی که عثمان در اثر انحرافاتش در محاصره مخالفان و نیازمند حمایت بود، [[معاویه]] هیچ کمکی به او نکرد. زیرا او به خوبی دریافته بود که در چنین شرایطی مرده عثمان بیشتر از زنده او مفید است؛ از اینرو با وقتکشی زمینه را برای قتل او فراهم ساخت. بلافاصله پس از کشتهشدن عثمان، معاویه جاسوسان خود را گسیل داشت تا لباس خونآلود و انگشت بريدۀ عثمان را به شام آوردند. او نیز پیراهن خلیفۀ سوم را بر سر دروازه شام یا مسجد جامع دمشق آویزان کرد و در خطبهای عوامفریبانه در غم کشته شدن خلیفۀ مظلوم به شدت گریست و مردم را به انتقامجویی و خونخواهی تحریک کرد. مردم که از قتل مظلومانۀ عثمان به شدت ناراحت بوده و [[امام علی]] {{ع}} را قاتل او میدانستند، برای خونخواهی عثمان حاضر به جنگ با [[امام علی|علی]] {{ع}} شدند<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[نبرد حق و باطل (کتاب)|نبرد حق و باطل]]، مجموعه آثار، ج ۳، ص ۴۴۵.</ref> اکثر مردم دورههای پیشین باور نمیکردند که معاویه در قتل عثمان دست داشته و یا حداقل در دفاع از او کوتاهی کرده باشد، زیرا هر دو اموی بوده، پیوند قبیلهای بسیار محکمی داشتند. معاویه بارها از حمایت و محبت عثمان بهرهمند بود. اما [[امام علی]] {{ع}} با تیزبینی توانست تشخیص دهد که معاویه برای قتل عثمان زمینهچینی کرده و در لحظاتی که کاملاً قادر به حمایت بود، او را تنها گذاشت. [[امام علی|امیرمؤمنان]] {{ع}} در نامه ۲۸ و ۳۷ نهج البلاغه این نکته را به معاویه گوشزد کردهاند: تو بسیار مسئله عثمان و قاتلان او را مطرح میکنی، در حالی که تا جایی که یاری او به سود تو بود وی را حمایت کردی، ولی آنجا که یاری تو به سود عثمان بود وی را تنها گذاشتی و با وقتکشی زمینه مرگ او را فراهم آوردی<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[سیری در نهج البلاغه (کتاب)|سیری در نهج البلاغه]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۴۷۸.</ref> معاویه در خونخواهی عثمان، هم بهانهای برای مبارزه با امام علی {{ع}} پیدا کرد و هم توانست خود را در نظر عوام مردم به ابزار دین مجهز کند. امویان پس از حکومت عثمان، بر بیتالمال و مناصب حکومتی دست یافتند. تنها عامل نیرومندی که کسر داشتند دیانت بود. او پس از قتل عثمان خود را مؤمن و مدافع خون ریخته شدۀ خليفۀ مظلوم جلوه داد و با زبردستی این عامل را نیز استخدام کرد. او با سر دادن آیه ۳۳ سوره اسراء {{متن قرآن|وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا}}؛ هرکس مظلومانه کشته شود ما برای ولی او حقی قرار دادهایم توانست سپاهی به نام دین ضد [[امام علی]] {{ع}} تجهیز کند. [[معاویه]] پس از این ماجرا با اجیر کردن روحانینمایان پولپرستی همچون ابوهریره، عامل روحانیت را نیز در اختیار گرفت<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[حماسه حسینی (کتاب)|حماسه حسینی]]، مجموعه آثار، ج ۱۷، ص ۴۳۳.</ref> او در جنگ صفین نیز هنگامی که خود را در آستانه شکست میدید منافقانه دستور داد قرآنها را بر سر نیزهها کردند و به سپاه [[امام علی]]{{ع}} گفت: [[قرآن]] در میان ما و شما حاکم است. در حالی که او نه اهل [[قرآن]] بود و نه اعتقادی به آن داشت. او برای رسیدن به هدفهای خود از تظاهر به هر عقیدهای بهره میبرد<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[اسلام و نیازهای زمان (کتاب)|اسلام ونیازهای زمان]]، مجموعه آثار، ج ۲۱، ص ۸۸.</ref> معاویه حتی پس از شهادت [[امام علی]] {{ع}} دست از دشمنی با وی بر نداشت. او پس از مشاهده تأثیر روش و اندیشه [[امام علی]] {{ع}} بر جانها، دستور داد بر ایشان در منابر و خطابهها لعن کنند. طرفداران [[امام علی]] {{ع}} را به هر بهانهای هرچند به ناروا دستگیر میکرد و با هزینههای مالی فراوان برخی را به جعل حدیث ضد [[امام علی]] {{ع}} و به نفع امویان تشویق میکرد. این سنت سوء تا سالها پس از مرگ معاویه نیز ادامه داشت<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[حماسه حسینی (کتاب)|حماسه حسینی]]، مجموعه آثار، ج ۱۷، ص ۴۳۸.</ref> | # '''[[نفاق]]:''' نفاق، بارزترین مشخصۀ معاویه و طرفداران او بود که بخش مهمی از مخالفان [[امام علی]] {{ع}} را تشکیل میدادند و [[امام علی|علی]] {{ع}} سالیان متمادی مشغول مبارزه با آنها بود. مشکلترین مبارزهها مبارزه با نفاق است. مبارزه با زیرکهایی که احمقها را وسیلۀ خود قرار میدهند. این پیکار چون مبارزه با جریان پنهان است از مبارزه با کفر دشوارتر است. نفاق دو رو دارد: روی ظاهر که اسلام است و چهرۀ باطن که کفر و شیطنت است و درک آن برای مردم عادی بسیار دشوار و گاهی ناممکن است؛ چون درک تودهها از ظاهر فراتر نمیرود. [[پیامبر]] {{صل}} فرمودند: من بر امتم از مؤمن و مشرک نمیترسم، بلکه از منافق دانای زمان میترسم که آنچه را میپسندد، میگوید و آنچه را ناشایست میداند، میکند. هر قدر در جامعهای افراد احمق و جاهل بیشتر باشد بازار نفاق داغتر است، زیرا جاهل ابزار دست منافق است<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[جاذبه و دافعه علی (کتاب)|جاذبه و دافعه علی]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۳۳۸.</ref> تاریخ اسلام گواه این مطلب است که هرگاه مسلمانان با کفر روبهرو شدهاند پیروز گشته و هر زمان در مقابل جبهۀ نفاق قرار گرفتهاند مغلوب شدهاند؛ زیرا شناخت و مبارزه با جبهۀ کفر آسان و تشخیص خط نفاق بسیار مشکل است<ref>آشنایی با قرآن، ج ۱، ص ۱۶۶.</ref> در میان دشمنان [[امام علی|امیرمؤمنان]] {{ع}} از سرکردۀ جبهه نفاق معاویه بود. او در هر زمان برای حفظ حکومت خود از ترفندی سود میجست. هنگامی که عثمان در اثر انحرافاتش در محاصره مخالفان و نیازمند حمایت بود، [[معاویه]] هیچ کمکی به او نکرد. زیرا او به خوبی دریافته بود که در چنین شرایطی مرده عثمان بیشتر از زنده او مفید است؛ از اینرو با وقتکشی زمینه را برای قتل او فراهم ساخت. بلافاصله پس از کشتهشدن عثمان، معاویه جاسوسان خود را گسیل داشت تا لباس خونآلود و انگشت بريدۀ عثمان را به شام آوردند. او نیز پیراهن خلیفۀ سوم را بر سر دروازه شام یا مسجد جامع دمشق آویزان کرد و در خطبهای عوامفریبانه در غم کشته شدن خلیفۀ مظلوم به شدت گریست و مردم را به انتقامجویی و خونخواهی تحریک کرد. مردم که از قتل مظلومانۀ عثمان به شدت ناراحت بوده و [[امام علی]] {{ع}} را قاتل او میدانستند، برای خونخواهی عثمان حاضر به جنگ با [[امام علی|علی]] {{ع}} شدند<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[نبرد حق و باطل (کتاب)|نبرد حق و باطل]]، مجموعه آثار، ج ۳، ص ۴۴۵.</ref> اکثر مردم دورههای پیشین باور نمیکردند که معاویه در قتل عثمان دست داشته و یا حداقل در دفاع از او کوتاهی کرده باشد، زیرا هر دو اموی بوده، پیوند قبیلهای بسیار محکمی داشتند. معاویه بارها از حمایت و محبت عثمان بهرهمند بود. اما [[امام علی]] {{ع}} با تیزبینی توانست تشخیص دهد که معاویه برای قتل عثمان زمینهچینی کرده و در لحظاتی که کاملاً قادر به حمایت بود، او را تنها گذاشت. [[امام علی|امیرمؤمنان]] {{ع}} در نامه ۲۸ و ۳۷ نهج البلاغه این نکته را به معاویه گوشزد کردهاند: تو بسیار مسئله عثمان و قاتلان او را مطرح میکنی، در حالی که تا جایی که یاری او به سود تو بود وی را حمایت کردی، ولی آنجا که یاری تو به سود عثمان بود وی را تنها گذاشتی و با وقتکشی زمینه مرگ او را فراهم آوردی<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[سیری در نهج البلاغه (کتاب)|سیری در نهج البلاغه]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۴۷۸.</ref> معاویه در خونخواهی عثمان، هم بهانهای برای مبارزه با امام علی {{ع}} پیدا کرد و هم توانست خود را در نظر عوام مردم به ابزار دین مجهز کند. امویان پس از حکومت عثمان، بر بیتالمال و مناصب حکومتی دست یافتند. تنها عامل نیرومندی که کسر داشتند دیانت بود. او پس از قتل عثمان خود را مؤمن و مدافع خون ریخته شدۀ خليفۀ مظلوم جلوه داد و با زبردستی این عامل را نیز استخدام کرد. او با سر دادن آیه ۳۳ سوره اسراء {{متن قرآن|وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا}}؛ هرکس مظلومانه کشته شود ما برای ولی او حقی قرار دادهایم توانست سپاهی به نام دین ضد [[امام علی]] {{ع}} تجهیز کند. [[معاویه]] پس از این ماجرا با اجیر کردن روحانینمایان پولپرستی همچون ابوهریره، عامل روحانیت را نیز در اختیار گرفت<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[حماسه حسینی (کتاب)|حماسه حسینی]]، مجموعه آثار، ج ۱۷، ص ۴۳۳.</ref> او در جنگ صفین نیز هنگامی که خود را در آستانه شکست میدید منافقانه دستور داد قرآنها را بر سر نیزهها کردند و به سپاه [[امام علی]]{{ع}} گفت: [[قرآن]] در میان ما و شما حاکم است. در حالی که او نه اهل [[قرآن]] بود و نه اعتقادی به آن داشت. او برای رسیدن به هدفهای خود از تظاهر به هر عقیدهای بهره میبرد<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[اسلام و نیازهای زمان (کتاب)|اسلام ونیازهای زمان]]، مجموعه آثار، ج ۲۱، ص ۸۸.</ref> معاویه حتی پس از شهادت [[امام علی]] {{ع}} دست از دشمنی با وی بر نداشت. او پس از مشاهده تأثیر روش و اندیشه [[امام علی]] {{ع}} بر جانها، دستور داد بر ایشان در منابر و خطابهها لعن کنند. طرفداران [[امام علی]] {{ع}} را به هر بهانهای هرچند به ناروا دستگیر میکرد و با هزینههای مالی فراوان برخی را به جعل حدیث ضد [[امام علی]] {{ع}} و به نفع امویان تشویق میکرد. این سنت سوء تا سالها پس از مرگ معاویه نیز ادامه داشت<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[حماسه حسینی (کتاب)|حماسه حسینی]]، مجموعه آثار، ج ۱۷، ص ۴۳۸.</ref> | ||
# '''[[تعصب باطل]]:''' یکی از ویژگیهای برخی دشمنان [[امام علی]] {{ع}} جمود و تعصب باطل بود که بیش از همه در میان خوارج دیده میشد و میتوان گفت خوارج نخستین جریان جمود فکری و تعصب باطل در دنیای اسلام هستند. ایشان عقل و منطق را در اجرای دین به کار نبرده و سرسختانه بر ظاهر تأكيد میکردند. ظاهربینی آنان ضربههای سختی به جامعه اسلامی وارد آورد. جمود و جهالت ایشان به قدری بود که توطئه قتل [[امام علی]] {{ع}} را در شب نوزدهم رمضان ترتیب دادند تا اجر بیشتری از این عبادت ببرند.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[اسلام و نیازهای زمان (کتاب)|اسلام ونیازهای زمان]]، مجموعه آثار، ج ۲۱، ص ۹۲.</ref> از آنجا که خوارج مهمترین دشمنان [[امام علی]] {{ع}} بودند، ایشان را بهطور جداگانه بررسی مینماییم.<ref>[[عبدالله محمدی|محمدی، عبدالله]]، [[امیر مؤمنان علی (کتاب)|امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت]] | # '''[[تعصب باطل]]:''' یکی از ویژگیهای برخی دشمنان [[امام علی]] {{ع}} جمود و تعصب باطل بود که بیش از همه در میان خوارج دیده میشد و میتوان گفت خوارج نخستین جریان جمود فکری و تعصب باطل در دنیای اسلام هستند. ایشان عقل و منطق را در اجرای دین به کار نبرده و سرسختانه بر ظاهر تأكيد میکردند. ظاهربینی آنان ضربههای سختی به جامعه اسلامی وارد آورد. جمود و جهالت ایشان به قدری بود که توطئه قتل [[امام علی]] {{ع}} را در شب نوزدهم رمضان ترتیب دادند تا اجر بیشتری از این عبادت ببرند.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[اسلام و نیازهای زمان (کتاب)|اسلام ونیازهای زمان]]، مجموعه آثار، ج ۲۱، ص ۹۲.</ref> از آنجا که خوارج مهمترین دشمنان [[امام علی]] {{ع}} بودند، ایشان را بهطور جداگانه بررسی مینماییم.<ref>[[عبدالله محمدی|محمدی، عبدالله]]، [[امیر مؤمنان علی (کتاب)|امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت]]، ص ۹۳ تا۱۰۶.</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |
نسخهٔ ۲۶ مارس ۲۰۲۰، ساعت ۱۳:۱۵
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امام علی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- عدالتمحوری و دینمداری امام علی (ع) سبب مخالفت گروههایی با ایشان شد؛ لکن آن حضرت در نحوۀ مقابله با ایشان نه حبّ و بغض شخصی، بلکه مصلحت عموم مسلمانان و نظام اسلامی را در نظر داشت.
دستهبندی مخالفان امام علی(ع)
- امیرمؤمنان (ع) در دوران خلافتش سه دسته را از خود طرد کرد و با آنان به پیکار برخاست:
- اصحاب جمل (ناکثین): این جماعت در غالب اهل پولپرستی، صاحبان مطامع و طرفداران تبعیض بودند. سخنان علی (ع) درباره عدل و مساوات بیشتر متوجه این جمعیت است.
- اصحاب صفین (قاسطین): روح این گروه، روح سیاستبازی و تقلب و نفاق بود. آنها میکوشیدند زمام حکومت را در دست گرفته و بنیان حکومت علی (ع) را فرو ریزند. جنگ علی (ع) با معاویه و افراد او در حقیقت جنگ با نفاق و دورویی بود.
- اصحاب نهروان (خوارج یا مارقین): شاخصههای مهم این افراد را میتوان در عصبیتهای ناروا، خشکهمقدسیگری و جهالتهای خطرناک یافت[۱]
ویژگیهای اصلی مخالفان امام علی (ع)
- جهل: از اصلیترین ویژگیها که هم در خوارج و هم در یاران معاویه وجود داشت، جهل است. جهل شامیان سبب شد تا معاویه بتواند آنچه میخواهد با نام اسلام ترویج کند. هنگامی که پیک علی (ع) در شام بود، معاویه در روز چهارشنبه گفت: اعلام نماز جمعه کنید و در همان روز نماز جمعه خواند و کسی هم اعتراض نکرد. مخفیانه نماینده علی (ع) را خواست و به او گفت: به علی (ع) بگو با صدهزار شمشیرزن به سراغ تو میآیم که چهارشنبه را از جمعه تشخیص نمیدهند[۲] خوارج نیز چنان جاهل بودند که برای دشمنی خود با علی (ع)، فلسفه و مبنا ساخته بودند و آن را به صورت یک مذهب و روش دینی درآوردند؛ یعنی تعصب را با جهل آمیختند.[۳] در اوصاف خوارج در آینده بیشتر سخن خواهیم گفت.
- نفاق: نفاق، بارزترین مشخصۀ معاویه و طرفداران او بود که بخش مهمی از مخالفان امام علی (ع) را تشکیل میدادند و علی (ع) سالیان متمادی مشغول مبارزه با آنها بود. مشکلترین مبارزهها مبارزه با نفاق است. مبارزه با زیرکهایی که احمقها را وسیلۀ خود قرار میدهند. این پیکار چون مبارزه با جریان پنهان است از مبارزه با کفر دشوارتر است. نفاق دو رو دارد: روی ظاهر که اسلام است و چهرۀ باطن که کفر و شیطنت است و درک آن برای مردم عادی بسیار دشوار و گاهی ناممکن است؛ چون درک تودهها از ظاهر فراتر نمیرود. پیامبر (ص) فرمودند: من بر امتم از مؤمن و مشرک نمیترسم، بلکه از منافق دانای زمان میترسم که آنچه را میپسندد، میگوید و آنچه را ناشایست میداند، میکند. هر قدر در جامعهای افراد احمق و جاهل بیشتر باشد بازار نفاق داغتر است، زیرا جاهل ابزار دست منافق است[۴] تاریخ اسلام گواه این مطلب است که هرگاه مسلمانان با کفر روبهرو شدهاند پیروز گشته و هر زمان در مقابل جبهۀ نفاق قرار گرفتهاند مغلوب شدهاند؛ زیرا شناخت و مبارزه با جبهۀ کفر آسان و تشخیص خط نفاق بسیار مشکل است[۵] در میان دشمنان امیرمؤمنان (ع) از سرکردۀ جبهه نفاق معاویه بود. او در هر زمان برای حفظ حکومت خود از ترفندی سود میجست. هنگامی که عثمان در اثر انحرافاتش در محاصره مخالفان و نیازمند حمایت بود، معاویه هیچ کمکی به او نکرد. زیرا او به خوبی دریافته بود که در چنین شرایطی مرده عثمان بیشتر از زنده او مفید است؛ از اینرو با وقتکشی زمینه را برای قتل او فراهم ساخت. بلافاصله پس از کشتهشدن عثمان، معاویه جاسوسان خود را گسیل داشت تا لباس خونآلود و انگشت بريدۀ عثمان را به شام آوردند. او نیز پیراهن خلیفۀ سوم را بر سر دروازه شام یا مسجد جامع دمشق آویزان کرد و در خطبهای عوامفریبانه در غم کشته شدن خلیفۀ مظلوم به شدت گریست و مردم را به انتقامجویی و خونخواهی تحریک کرد. مردم که از قتل مظلومانۀ عثمان به شدت ناراحت بوده و امام علی (ع) را قاتل او میدانستند، برای خونخواهی عثمان حاضر به جنگ با علی (ع) شدند[۶] اکثر مردم دورههای پیشین باور نمیکردند که معاویه در قتل عثمان دست داشته و یا حداقل در دفاع از او کوتاهی کرده باشد، زیرا هر دو اموی بوده، پیوند قبیلهای بسیار محکمی داشتند. معاویه بارها از حمایت و محبت عثمان بهرهمند بود. اما امام علی (ع) با تیزبینی توانست تشخیص دهد که معاویه برای قتل عثمان زمینهچینی کرده و در لحظاتی که کاملاً قادر به حمایت بود، او را تنها گذاشت. امیرمؤمنان (ع) در نامه ۲۸ و ۳۷ نهج البلاغه این نکته را به معاویه گوشزد کردهاند: تو بسیار مسئله عثمان و قاتلان او را مطرح میکنی، در حالی که تا جایی که یاری او به سود تو بود وی را حمایت کردی، ولی آنجا که یاری تو به سود عثمان بود وی را تنها گذاشتی و با وقتکشی زمینه مرگ او را فراهم آوردی[۷] معاویه در خونخواهی عثمان، هم بهانهای برای مبارزه با امام علی (ع) پیدا کرد و هم توانست خود را در نظر عوام مردم به ابزار دین مجهز کند. امویان پس از حکومت عثمان، بر بیتالمال و مناصب حکومتی دست یافتند. تنها عامل نیرومندی که کسر داشتند دیانت بود. او پس از قتل عثمان خود را مؤمن و مدافع خون ریخته شدۀ خليفۀ مظلوم جلوه داد و با زبردستی این عامل را نیز استخدام کرد. او با سر دادن آیه ۳۳ سوره اسراء ﴿وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا﴾؛ هرکس مظلومانه کشته شود ما برای ولی او حقی قرار دادهایم توانست سپاهی به نام دین ضد امام علی (ع) تجهیز کند. معاویه پس از این ماجرا با اجیر کردن روحانینمایان پولپرستی همچون ابوهریره، عامل روحانیت را نیز در اختیار گرفت[۸] او در جنگ صفین نیز هنگامی که خود را در آستانه شکست میدید منافقانه دستور داد قرآنها را بر سر نیزهها کردند و به سپاه امام علی(ع) گفت: قرآن در میان ما و شما حاکم است. در حالی که او نه اهل قرآن بود و نه اعتقادی به آن داشت. او برای رسیدن به هدفهای خود از تظاهر به هر عقیدهای بهره میبرد[۹] معاویه حتی پس از شهادت امام علی (ع) دست از دشمنی با وی بر نداشت. او پس از مشاهده تأثیر روش و اندیشه امام علی (ع) بر جانها، دستور داد بر ایشان در منابر و خطابهها لعن کنند. طرفداران امام علی (ع) را به هر بهانهای هرچند به ناروا دستگیر میکرد و با هزینههای مالی فراوان برخی را به جعل حدیث ضد امام علی (ع) و به نفع امویان تشویق میکرد. این سنت سوء تا سالها پس از مرگ معاویه نیز ادامه داشت[۱۰]
- تعصب باطل: یکی از ویژگیهای برخی دشمنان امام علی (ع) جمود و تعصب باطل بود که بیش از همه در میان خوارج دیده میشد و میتوان گفت خوارج نخستین جریان جمود فکری و تعصب باطل در دنیای اسلام هستند. ایشان عقل و منطق را در اجرای دین به کار نبرده و سرسختانه بر ظاهر تأكيد میکردند. ظاهربینی آنان ضربههای سختی به جامعه اسلامی وارد آورد. جمود و جهالت ایشان به قدری بود که توطئه قتل امام علی (ع) را در شب نوزدهم رمضان ترتیب دادند تا اجر بیشتری از این عبادت ببرند.[۱۱] از آنجا که خوارج مهمترین دشمنان امام علی (ع) بودند، ایشان را بهطور جداگانه بررسی مینماییم.[۱۲]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ محمدی، عبدالله، امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت، ص ۹۳ تا۱۰۶.
- ↑ مجموعه آثار، ج ۱۸، ص ۶۱۱.
- ↑ مطهری مرتضی، حکمتها و اندرزها، مجموعه آثار، ج ۲۲، ص ۲۴۹.
- ↑ مطهری مرتضی، جاذبه و دافعه علی، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۳۳۸.
- ↑ آشنایی با قرآن، ج ۱، ص ۱۶۶.
- ↑ مطهری مرتضی، نبرد حق و باطل، مجموعه آثار، ج ۳، ص ۴۴۵.
- ↑ مطهری مرتضی، سیری در نهج البلاغه، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۴۷۸.
- ↑ مطهری مرتضی، حماسه حسینی، مجموعه آثار، ج ۱۷، ص ۴۳۳.
- ↑ مطهری مرتضی، اسلام ونیازهای زمان، مجموعه آثار، ج ۲۱، ص ۸۸.
- ↑ مطهری مرتضی، حماسه حسینی، مجموعه آثار، ج ۱۷، ص ۴۳۸.
- ↑ مطهری مرتضی، اسلام ونیازهای زمان، مجموعه آثار، ج ۲۱، ص ۹۲.
- ↑ محمدی، عبدالله، امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت، ص ۹۳ تا۱۰۶.