اطاعت خدا در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '{{یادآوری پانویس}}' به '')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹: خط ۹:
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
==مفهوم‌شناسی [[اطاعت از خدا]]==
* بر اساس نگرش [[توحیدی]] در [[ربوبیت تشریعی]]، [[حق اطاعت]] [[بالاصاله]]، ویژه [[ذات ربوبی]] است و [[اطاعت]] از [[حکم]] و [[فرمان]] غیر [[خداوند]] اگر به [[فرمان]] و [[اذن الهی]] نباشد، به [[شرک]] در [[اطاعت]] منتهی می‌شود. شماری از [[آیات قرآن]] به [[اطاعت از خدا]] اشاره کرده و آن را لازم شمرده است: {{متن قرآن|قُلْ أَطِيعُواْ اللَّهَ }}<ref> بگو از خداوند فرمان برید؛ سوره آل عمران، آیه:۳۲.</ref>[[امر]] به [[اطاعت]] از [[خداوند]]، در [[آیات]] یاد شده ارشادی است؛ نه [[مولوی]] و گرنه موجب [[تسلسل]] می‌شود، چون این [[عقل انسان]] است که او را به [[اطاعت]] از [[پروردگار]] وا می‌دارد و [[آیات]] {{متن قرآن|أَطِيعُواْ اللَّهَ }} وی را به آن [[حکم عقلی]] [[ارشاد]] می‌کند<ref>دراسات فی ولایة الفقیه، ج‌۱، ص‌۶۴.</ref> یا می‌تواند تأکید [[حکم]] عقل‌ باشد<ref>التبیان، ج‌۲، ص‌۵۸۹.</ref><ref>[[مصطفی جعفر‌پیشه‌ فرد|جعفرپیشه‌ فرد، مصطفی ]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص ۵۲۷ - ۵۳۵.</ref>.
واژه [[اطاعت]] از ریشه «ط ـ ‌و ‌ـ ‌ع» (ضد کَرْه) به‌معنای [[فرمان]] بردن<ref>مقاییس‌اللغه، ج۳، ص۴۳۱؛ المصباح، ج۲، ص۳۸۰؛ مفردات الفاظ قرآن کریم واژه «طوع».</ref> همراه با [[خضوع]] و رغبت و [[اختیار]] است<ref>مفردات، ص‌۵۲۹؛ التحقیق، ج‌۷، ص‌۱۳۸.</ref>. در تفاوت [[اطاعت]] با «[[اِتّباع]]» و «[[اجابت]]» گفته‌اند: [[اطاعت]] [[فرمانبری]] از موجودی [[برتر]] است، در حالی که [[اِتّباع]]، مطلق [[پیروی]] با [[فرمان]] یا بدون‌فرمان و [[اجابت]]، [[پذیرش]] درخواست موجود زیر دست است<ref>التحقیق، ج‌۱، ص‌۳۷۷، «تبع».</ref>.<ref>ر.ک: جعفر پیشه، مصطفی، دائرة المعارف قرآن ج ۳، ص ۵۲۷.</ref>
*هرکس از [[خدا]] و فرستاده‌اش در آنچه [[اطاعت]] کند که بدان امر یا از آن نهی کرده‌اند، به رستگاری بزرگ می‌رسد: {{متن قرآن|تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ}}<ref> اینها حدود خداوند است و آنان که از خداوند و رسول او فرمانبرداری کنند، (خداوند) آنها را به بوستان‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویبارها روان است؛ در آنها جاودانند و این است رستگاری سترگ؛ سوره نساء، آیه: ۱۳.</ref>، {{متن قرآن|يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَمَن يُطِعْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا }}<ref> تا کردارهایتان را شایسته گرداند و گناهانتان را بیامرزد و هر که از خداوند و فرستاده او فرمان برد بی‌گمان به رستگاری سترگی رسیده است؛ سوره احزاب، آیه:۷۱.</ref><ref>جامع البیان، ج ۴، ص ۱۹۶؛ التبیان، ج ۸، ص ۳۶۷-۳۶۹؛ ارشاد الاذهان، ج ۱، ص ۴۳۲.</ref>.
همچنین گفته شده [[اطاعت]] در جایی است که امر و دستوری در کار باشد<ref>المصباح المنیر، ماده «طوع».</ref>، به عبارت دیگر [[اطاعت]] بیشتر در [[فرمانبرداری]] نسبت به امر معنا پیدا می‌کند<ref>مفردات الفاظ قرآن کریم واژه «طوع».</ref>.<ref>ر.ک: شیخ‌الاسلامی، علی، آل رسول، سوسن، حیدری اصفهانی، نادره، اطاعت‌ از خاتم پیامبران در قرآن کریم؛ موسوعة الفقهیة المیسرة، ج ۴، ص ۱۱.</ref>
در معنای اصطلاحی [[اطاعت]] گفته شده؛ ایجاد فعل یا هر آنچه به منزله فعل است موافق با [[اراده]] شخص دیگری که [[جایگاه]] بالاتری نسبت به فاعل داشته باشد البته نباید به صورت [[اجبار]] باشد<ref>رسائل السید المرتضی (المجموعة الثانیة): ۲۷۵ ـ ۲۷۶، رسالة الحدود والحقائق.</ref>. از این تعریف استفاده می‌شود، [[صدق]] [[اطاعت]] متوقف بر وجود [[امر و نهی]] نیست بلکه همین که فعلِ محقق شده مطابق ارادۀ شخص دیگر باشد [[کفایت]] می‌کند.
==اقسام==
[[اطاعت]] بر دو گونه [[تکوینی]] و [[تشریعی]] است:
===[[اطاعت تکوینی]]===
این نوع از [[اطاعت]] خود در دو ‌بخش قابل بررسی است:
====[[اطاعت تکوینی]] از [[فرمان الهی]]====
موجودات عالم دو نحوۀ وجود دارند: یکی وجود [[علمی]] که [[جایگاه]] آن در [[مقام]] [[قدس]] [[الهی]] است و دیگری وجود [[عینی]] که ظرف آن مرتبه [[فعل خداوند]] و عالَم خارج است. وجود [[علمی]] اشیاء، سایه‌ها و مرتبه نازلۀ اسما و صفات و از لوازم ذات، بلکه به اعتباری عین ذات [[حق]] است<ref>شرح فصوص الحکم، ص‌۶۲.</ref>؛ ازاین‌رو [[اطاعت]] در آن قابل [[تصور]] نیست. امّا وجود [[عینی]] اشیا مسبوق به [[اراده خداوند]] است: {{متن قرآن|إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ}}<ref>«فرمان او جز این نیست که چون چیزی را بخواهد بدو می‌گوید: باش! بی‌درنگ خواهد بود» سوره یس، آیه ۸۲.</ref> خطاب «کُنْ» به مرتبه شیئیت اشیا که همان وجود [[علمی]] آنهاست، تعلق دارد و بر اثر آن اشیا با طوع و رغبت از مرحله [[علم]] به مرحله عین درآمده و به‌صورت وجود خارجی ظاهر‌ می‌شوند. این همان چیزی است که از آن به «[[اطاعت تکوینی]]» اشیا تعبیر شده و همه موجودات، اعم از جاندار و بی‌جان و [[عاقل]] و غیر‌عاقل را در برمی‌گیرد.
[[بدیهی]] است [[امتثال]] و [[فرمانبرداری]] یاد شده از روی میل و رغبت است، نه [[اضطرار]]، ازاین‌رو می‌توان آن را [[اطاعت]] نامید، ولی باید خاطرنشان کرد موجودات عالم ماده دارای دو وجهه هستند: ملکوتی و مُلْکی. با توجه به وجهۀ ملکوتی آنها که سراسر [[علم]] و [[شعور]] و [[حیات]] و [[اراده]] و [[قدرت]] و حضور است، [[فرمانبرداری]] از روی میل و رغبت به وضوح قابل [[تصور]] است، ولی با توجه به وجهه مُلْکی اشیا و مراعات خصوصیات عالم ماده که عالم احتجاب و تزاحم و تضاد است، [[فرمانبرداری]] موجودات به صورت [[اجبار]] رخ می‌نماید و چنانچه هر دو وجهه مورد نظر قرار گیرد، از [[اطاعت]] به «[[اسلام]]» تعبیر می‌شود که اعم از طوع و کره است: {{متن قرآن|وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا}}<ref>«آنان که در آسمان‌ها و زمینند خواه‌ناخواه گردن نهاده فرمان اویند» سوره آل عمران، آیه ۸۳.</ref>.
افزون بر [[اطاعت تکوینی]]، اشیا در اصل تحقق وجود آنها، در [[پذیرش]] هرگونه [[تغییر]] و تحولی در اوصاف و [[کمالات]] وجود (ذاتی و عرضی) نیز [[مطیع]] [[فرمان]] پروردگارند و آیاتی که از [[عبودیّت]]<ref>سوره مریم، آیه ۹۳.</ref>، [[سجده]]<ref>سوره رعد، آیه ۱۵.</ref>، [[تسبیح]]<ref>سوره جمعه، آیه ۱.</ref> و قنوتِ<ref>سوره روم، آیه ۲۶؛ سوره بقره، آیه ۱۱۶.</ref> همه موجودات پرده برمی‌دارد، هریک حکایت از [[اطاعت]] اشیا در اوصاف وجود دارد؛ همچنین در آیاتی به [[اطاعت تکوینی]] برخی از موجودات در اوصاف وجود اشاره شده است؛ مانند [[زمین]] که در داستان [[نوح]]{{ع}} آب خود را فرو برد: {{متن قرآن|يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءَكِ}}<ref>«ای زمین آبت را فرو خور» سوره هود، آیه ۴۴.</ref>، [[آسمان]] که در همان واقعه از [[باران]] باز ایستاد: {{متن قرآن|يَا سَمَاءُ أَقْلِعِي}}<ref>«و ای آسمان (از باریدن) باز ایست!» سوره هود، آیه ۴۴.</ref>، [[اصحاب سبت]] که به بوزینه تبدیل شدند: {{متن قرآن|فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ}}<ref>«به آنها گفتیم بوزینگانی باشید، رانده» سوره بقره، آیه ۶۵.</ref>، [[آتش]] [[نمرود]] که بر [[ابراهیم]]{{ع}} سرد و [[سلامت]] شد: {{متن قرآن|يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا}}<ref>«گفتیم: ای آتش! بر ابراهیم سرد و بی‌گزند باش» سوره انبیاء، آیه ۶۹.</ref>، [[زمین]] که به [[فرمان خدا]] رام [[انسان]] است: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا}}<ref>«اوست که زمین را برای شما رام کرد» سوره ملک، آیه ۱۵.</ref>، بلد طیّب که به [[اذن خدا]] گیاه خود را می‌رویاند: {{متن قرآن|وَالْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ}}<ref>«و گیاه سرزمین پاک به اذن پروردگارش بیرون می‌آید» سوره اعراف، آیه ۵۸.</ref>، [[آسمان]] که به [[فرمان خدا]] شکافته می‌شود: {{متن قرآن|إِذَا السَّمَاءُ انْشَقَّتْ وَأَذِنَتْ لِرَبِّهَا وَحُقَّتْ}}<ref>«هنگامی که آسمان شکاف بردارد، و گوش به (فرمان) پروردگارش بسپارد و (همین) او را سزیده باد» سوره انشقاق، آیه ۱ و ۲</ref>، [[زمین]] که به [[اذن]] [[حق]] [[اخبار]] خویش را باز می‌گوید: {{متن قرآن|يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا}}<ref>«در آن روز زمین رازهایش را باز می‌گوید،» سوره زلزال، آیه ۴.</ref>، بادها که درختان را بارور‌می‌سازند: {{متن قرآن|وَأَرْسَلْنَا الرِّيَاحَ لَوَاقِحَ}}<ref>«و بادها را بارورکننده فرستادیم» سوره حجر، آیه ۲۲.</ref> و [[زنبور عسل]] که از کوهها [[خانه]] [[اختیار]] می‌کند و از شهد همه میوه‌ها عسل می‌سازد: {{متن قرآن|وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ ثُمَّ كُلِي مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِهَا شَرَابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«و پروردگارت به زنبور عسل الهام کرد که بر کوه‌ها و بر درخت و بر داربست‌هایی که (مردم) می‌سازند لانه گزین! سپس از (گل) همه میوه‌ها  بخور و راه‌های هموار پروردگارت را بپوی! (آنگاه) از شکمش شهدی با رنگ‌های گوناگون برمی‌آید که در آن برای مردم درمانی است، بی‌گمان در این، نشانه‌ای است برای گروهی که می‌اندیشند» سوره نحل، آیه ۶۸ ـ ۶۹</ref> .<ref>ر.ک: جعفر پیشه، مصطفی، دائرة المعارف قرآن، ج ۳.</ref>
====[[اطاعت تکوینی]] از غیر [[خداوند]]====
[[اطاعت تکوینی]] موجودات ـ ‌در اصلِ وجود و [[کمالات]] و اوصاف‌ ـ [[بالاصاله]] در برابر [[فرمان الهی]] است، ولی با [[مشیّت الهی]]، ممکن است موجودات از [[فرمان]] انسان‌هایی همچون [[پیامبران]] نیز در هر دو بعد یاد شده [[اطاعت تکوینی]] داشته باشند، چنان که کوه‌ها و پرندگان در [[تسخیر]] [[داود]]{{ع}} بوده و از او [[اطاعت]] می‌کردند و به هر جا که [[اراده]] وی بود، بازمی‌گشتند:{{متن قرآن|إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِشْرَاقِ وَالطَّيْرَ مَحْشُورَةً كُلٌّ لَهُ أَوَّابٌ}}<ref>«ما کوه‌ها را رام گرداندیم که با وی در پایان روز و بامدادان  نیایش می‌کردند و (نیز) پرندگان را در حالی که (بر او) گرد آورده  بودیم به سوی او باز می‌گشتند» سوره ص، آیه ۱۸ ـ ۱۹</ref> و جریان باد و شیطان‌های بنّا و غوّاص و شیطان‌های در [[غل و زنجیر]] که [[مطیع]] و فرمانبر [[سلیمان]]{{ع}} بودند: {{متن قرآن|فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَيْثُ أَصَابَ وَالشَّيَاطِينَ كُلَّ بَنَّاءٍ وَغَوَّاصٍ}}<ref>«پس ما باد را رام او کردیم که به فرمان او هر جا می‌خواست به نرمی روان می‌شد و هم دیوساران را از بنّا و غوّاص» سوره ص، آیه ۳۶ ـ ۳۷</ref>.<ref>مجمع‌البیان، ج‌۸، ص‌۷۳۱.</ref> و آفریدن پرنده از گل و زنده ساختن [[مردگان]] و [[شفا دادن]] [[کور]] مادرزاد که به [[اذن خداوند]]، به دست [[عیسی]]{{ع}} صورت گرفت: {{متن قرآن|وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي}}<ref>«آن گاه كه به اذن من، از گِل، [چيزى‏] به شكل پرنده مى‏ ساختى، پس در آن مى‏ دميدى، و به اذن من پرنده‏ اى مى‏ شد» سوره مائده، آیه ۱۱۰.</ref>.<ref>ر.ک: جعفر پیشه، مصطفی، دائرة المعارف قرآن، ج ۳.</ref>
===[[اطاعت تشریعی]]===
[[اطاعت تشریعی]] [[فرمانبری]] ارادی از [[حکم]] و قانونی است که از [[ناحیه]] شخصِ برخوردار از [[حق تشریع]] و آمریت، اعتبار شده باشد. [[بدیهی]] است این [[اطاعت]] در حوزه [[رفتار]] ارادی موجوداتی مختار، مانند [[انسان]] معنا می‌یابد و [[پذیرش]] آن در گرو [[نفی]] مسلک [[جبر]] و بر مبنای ارادی بودن [[اطاعت]] است که [[اطاعت]] و [[عصیان]]، [[ارزش]] یا [[ضد ارزش]] محسوب می‌شود. براساس نگرش [[توحیدی]] در [[ربوبیت تشریعی]]، [[حق اطاعت]] [[بالاصاله]]، ویژه [[ذات ربوبی]] است و [[اطاعت]] از [[حکم]] و [[فرمان]] غیر [[خداوند]] اگر به [[فرمان]] و [[اذن الهی]] نباشد، به [[شرک]] در [[اطاعت]] منتهی می‌شود. شماری از [[آیات قرآن]] به [[اطاعت از خدا]] اشاره کرده و آن را لازم شمرده است: {{متن قرآن|قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ}}<ref>«بگو از خداوند فرمان برید » سوره آل عمران، آیه ۳۲، سوره نساء، آیه ۵۹، سوره مائده، آیه ۹۲.</ref> [[امر]] به [[اطاعت از خداوند]]، در [[آیات]] یاد شده ارشادی است، نه [[مولوی]] و گرنه موجب [[تسلسل]] می‌شود، چون این [[عقل انسان]] است که او را به [[اطاعت]] از [[پروردگار]] وا می‌دارد و [[آیات]] {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ}} وی را به آن [[حکم عقلی]] [[ارشاد]] می‌کند<ref>دراسات فی ولایة الفقیه، ج‌۱، ص‌۶۴.</ref> یا می‌تواند تأکید [[حکم]] عقل‌باشد<ref>التبیان، ج‌۲، ص‌۵۸۹.</ref>.
[[اطاعت از پیامبر]]<ref>سوره آل عمران، آیه ۳۲، سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>، [[اولی الأمر]]<ref>سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> و [[اطاعت]] [[زن]] از شوهر<ref>سوره نساء، آیه ۳۴.</ref> نیز از مصادیق [[اطاعت تشریعی]] از [[خداوند]] هستند زیرا [[اطاعت]] از همه این موارد به [[فرمان]] و [[دستور الهی]] است<ref>ر.ک: جعفر پیشه، مصطفی، دائرة المعارف قرآن، ج ۳،  ۵۲۸ ـ ۵۳۰.</ref>.
در یک تقسیم‌بندی دیگر [[اطاعت]] به دو [[قسم]] [[حقیقی]] و حکمی تقسیم شده است که بیشتر در مباحث [[فقهی]] مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد. مراد از [[اطاعت]] [[حقیقی]] [[اطاعت]] [[مکلف]] از امری است که صدور آن از جانب [[شارع مقدس]] [[ثابت]] شده است، [[اطاعت]] [[اوامر]] صریحی که در [[قرآن]] و [[روایات]] آمده است مانند امر به [[نماز]]، [[زکات]]، [[روزه]]، [[حج]] و.... و مراد از [[اطاعت]] حکمی انجام فعلی است که به واسطه آن [[بنده]] [[مطیع]] محسوب می‌شود به جهت احتمال ورود امر به آن فعل<ref>فرائد الأصول، ج۲، ص۱۵۶؛ نهایة الأفکار، ج۲، ص۲۸۰.</ref>، مانند انجام مواردی که احتمال تعلق امر به آنها وجود دارد، مانند بسیاری از اموری که به آنها [[مستحب]] گفته می‌شود ولی [[دلیل]] معتبری برای آنها وجود ندارد، یعنی موارد قاعده «[[تسامح]] در [[ادله]] [[سنن]]»<ref>موسوعة الفقهیة المیسرة، ج۴، ص۱۲.</ref>.<ref>ر.ک: جعفر پیشه، مصطفی، دائرة المعارف قرآن، ج ۳.</ref>
==[[ادله]] [[لزوم]] [[اطاعت از خداوند]]==
===[[حکم عقل]] به [[لزوم]] [[اطاعت از خدا]]===
[[حق اطاعت]] اولاً و بالذات مخصوص [[خداوند]] است؛ یعنی همین که مفهوم خدای متعالِ آفریننده [[تصور]] شود، [[عقل]]، [[حکم]] به [[لزوم اطاعت]] از او می‌کند. این مطلب چون ذاتی است [[دلیل]] ندارد اما این نیاز به [[تبیین]] دارد که به شکلی [[تفسیر]] همین ذاتی بودن حق‌الطاعة برای [[خدای متعال]] است.
چند بیان برای توضیح حق‌الطاعة ذاتی برای [[خداوند]] مطرح شده است:
#بیان اول، مبتنی بر [[خالقیت]] و [[مالکیت]] [[خداوند]]: خلاصۀ این بیان به این صورت است که «[[خدای متعال]] [[خالق]] است و هر خالقی مالک است در نتیجه هر [[مالکی]]، بر مخلوق خودش [[حق اطاعت]] دارد.
#بیان دوم مبتنی بر [[وجوب]] [[شکر منعم]] است، که از سه [[قیاس]] تشکیل می‌شود:
## [[قیاس]] اول: صغری: [[خداوند]] [[منعم]] و [[محسن]] است؛ کبری: هر منعمی شکرش [[واجب]] است و [[جزاء]] [[احسان]]، [[احسان]] است؛ در نتیجه: [[خدای متعال]] واجب‌الشکر  است.
## [[قیاس]] دوم: صغری: [[شکر نعمت]] [[خدا]] [[واجب]] است؛ کبری: [[شکر]] هر نعمتی به تناسب آن [[نعمت]] است؛ نتیجه: [[شکر نعمت]] [[خلق]] و [[رزق]] خدایی، باید متناسب با همان [[نعمت]] باشد.
## [[قیاس]] سوم: صغری: [[شکر نعمت]] [[خلق]] و [[رزق]] [[خدا]] باید متناسب با همان [[نعمت]] باشد؛ کبری: [[شکر]] متناسب با [[نعمت]] [[خلق]] و [[رزق]]، [[اطاعت]] است؛ نتیجه: [[شکر]] [[خدا]] به [[اطاعت]] اوست<ref>بحوث فی علم الأصول، ج‏۴، ص ۲۹.</ref>.
===[[دلیل]] دوم [[آیات قرآن]] دال بر [[لزوم]] [[اطاعت از خداوند]]===
#{{متن قرآن|قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ}}<ref>«بگو از خداوند و پیامبر فرمان برید و اگر پشت کردند  (بدانند که) بی‌گمان خداوند کافران را دوست نمی‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۳۲.</ref>. [[آیه]] دلالت دارد که [[اعراض]] کردن از [[اطاعت خدا]] و [[رسول]] [[کفر]] است و [[خداوند]] [[کافران]] را [[دوست]] ندارد. «أَطِیعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ» نشانه آن است که [[تقوا]] و [[پرهیز]] از آتشی که برای [[کافران]] آماده شده است، تنها با [[اطاعت خدا]] و [[رسول]] تحقق می‌یابد<ref>ر.ک: اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۱؛ جعفر پیشه، مصطفی، دائرة المعارف قرآن، ج۳، ص۵۳۰.</ref>.
#{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و کردارهایتان را تباه نگردانید» سوره محمد، آیه ۳۳.</ref>.<ref>موسوعة الفقهیة المیسرة، ج ۴، ص ۱۲؛ اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۱.</ref>
#{{متن قرآن|فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«از تو از انفال می‌پرسند بگو: انفال از آن خداوند و پیامبر است پس، از خداوند پروا کنید و میانه  خود را سازش دهید و اگر مؤمنید از خداوند و پیامبرش فرمان برید» سوره انفال، آیه ۱.</ref>.
#{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند و پیامبر او فرمان برید و در حالی که سخن او را می‌شنوید از او رو مگردانید» سوره انفال، آیه ۲۰.</ref>.
در این [[آیات]] به صراحت امر شده به [[اطاعت از خداوند]] و همچنانکه بالمطابقه متضمن [[وجوب]] [[اطاعت خداوند]] هستند، متضمن [[وجوب اطاعت]] [[رسول]] نیز هستند و در هیچ جای [[قرآن]] [[امر]] به [[اطاعت خدا]] از امر به [[اطاعت رسول]] منفک نشده است. علاوه بر اینکه نتیجه رویگردانی از [[اطاعت خداوند]] و [[رسول]] او [[کفر]]، عدم [[ایمان]] و بطلان [[اعمال]] معرفی شده است. همچنین در بعض [[آیات]] به صراحت از [[سرپیچی]] از [[اطاعت خداوند]] [[نهی]] شده است<ref>ر.ک: اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۱.</ref>.
==قلمرو [[اطاعت از خدا]]==
براساس نگرش [[توحیدی]] در [[ربوبیت تشریعی]]، [[حق اطاعت]] [[بالاصاله]]، ویژه [[خداوند]] است<ref>ر.ک: جعفر پیشه، مصطفی، دائرة المعارف قرآن ج ۳ ص ۵۳۰؛ درس خارج اصول فقه اسلام، آیت الله اراکی، جلسه اول، سالتحصیلی ۱۳۹۹ ـ ۱۴۰۰.</ref>، از این رو قلمرو [[اطاعت از خداوند]] هیچ محدودیتی ندارد<ref>موسوعة الفقهیة المیسرة، ج ۴، ص ۱۲.</ref> و [[اطاعت]] از [[حکم]] و [[فرمان]] غیر [[خداوند]]، هم اگر به [[فرمان]] و [[اذن الهی]] نباشد، به [[شرک]] در [[اطاعت]] منتهی می‌شود<ref>ر.ک: جعفر پیشه، مصطفی، دائرة المعارف قرآن، ج ۳، ص ۵۳۰.</ref>. {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ}} [[اقرار به توحید]] و [[انجام فرائض الهی]] در حلام و [[حرام]] و [[احکام]] است<ref>ر.ک: شیخ‌الاسلامی، علی، آل رسول، سوسن، حیدری اصفهانی، نادره، اطاعت‌ از خاتم پیامبران در قرآن کریم به نقل از تفسیر سورآبادی، ج ۳، ص ۱۶۹۰.</ref>. به عبارت دیگر [[اطاعت از خدا]] یعنی [[پیروی]] از احکامی که به عنوان [[وحی]] بر [[قلب]] [[پیامبر]] نازل شده و مورد [[حکم]] و خطاب تمام [[مؤمنین]] هستند و [[اطاعت از پیامبر خدا]] که توضیح و [[تفسیر]] [[وحی الهی]] است نیز به [[امر الهی]] است<ref>ر.ک: حسینی تهرانی، امام‌شناسی، ج ۲، درس پانزدهم.</ref>.
با توجه به اینکه [[مقام]] [[سلطنت]] و [[مُلک]] از آثار و لوازم [[وجوب اطاعت]] مطلق است، لذا [[وجوب اطاعت]] در [[ذات خدای متعال]]، [[حصر]] [[مقام]] [[مُلک]] و [[سلطنت]] در ذات [[اقدس]] اوست<ref>ر.ک: اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۱.</ref>.
بر اساس [[ادله]] [[لزوم]] [[اطاعت از خداوند]] می‌توان گفت: [[حکم عقل]] به [[لزوم]] [[اطاعت از خداوند]]، محدود به حدی نیست چه اینکه [[مالکیت]] و [[خالقیت]] [[خداوند]] بی‌نهایت است؛ در نتیجه [[اطاعت]] از مالک و [[خالق]] [[علی]] الإطلاق لازم است. همچنین بنابر [[حکم عقل]] به [[لزوم]] [[شکر منعم]]، همه [[عالم هستی]] پر از نعمات [[الهی]] است که قابل شمارش نیست و از این جهت هم حدی برای [[لزوم]] [[اطاعت از خداوند]] نیست. از آنجا که [[اراده تکوینی]] [[خداوند]] در همۀ امور نافذ است، [[اراده تشریعی]] [[خداوند]] در همه امور نافذ و [[مطاع]] است.
در [[آیات]] و [[روایات]] هم [[اطاعت از خداوند]] به صورت مطلق و عام ذکر شده و در هیچ موردی [[مقید]] و محدود نیست. بنابراین بر اساس [[ادله]] [[لزوم اطاعت]]، [[اطاعت از خداوند]] محدود به هیچ حدی نیست.
==[[اطاعت از پیامبر]] و [[اولی الأمر]]==
==[[حکم]] [[اطاعت]] از غیر [[خدا]]==
همان گونه که اشاره شد [[اطاعت]] از غیر [[خدا]] اگر بدون [[اذن الهی]] باشد به [[شرک]] منتهی می‌شود، ولی در صورتی که بر اساس [[امر الهی]] باشد، [[اطاعت]] از غیر [[خدا]] هم در واقع [[اطاعت]] از خداست؛ چنانچه در [[آیات]] فراوانی از [[مخالفت]] [[خدا]] و [[رسول]] [[نهی]] شده است بلکه ملاک [[حقیقی]] [[ایمان]]، [[اطاعت از خدا]] و [[رسول]] معرفی شده است، نه صرف [[اقرار]] به [[وحدانیت]] [[خدا]] و [[رسالت]] [[رسول]] و نیز ملاک [[حقیقی]] [[کفر]]، [[معصیت خدا]] و [[رسول]] است؛ اگر چه با [[اقرار]] به [[وحدانیت]] [[خدا]] و [[رسالت]] [[رسول]] همراه باشد.
برخی از آیاتی که از [[مخالفت]] و [[معصیت خدا]] و [[رسول خدا]] [[نهی]] کرده‌اند عبارت‌اند از:
#{{متن قرآن|تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُهِينٌ}}<ref>«اینها حدود خداوند است و آنان که از خداوند و رسول او فرمانبرداری کنند، (خداوند) آنها را به بوستان‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویبارها روان است؛ در آنها جاودانند و این است رستگاری سترگ. و هر کس با خداوند و فرستاده او نافرمانی ورزد و از حدود او فراتر رود (خداوند) او را در آتشی در می‌آورد (که) جاودانه در آن است و او را عذابی خوارساز (در پیش) خواهد بود» سوره نساء، آیه ۱۳ ـ ۱۴</ref>.
#{{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا}}<ref>«و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستاده‌اش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.</ref>.
#{{متن قرآن|وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا}}<ref>«و آنان که با خداوند و پیامبر او نافرمانی کنند بی‌گمان آتش دوزخ، آنان راست که هماره در آن جاودانند» سوره جن، آیه ۲۳.</ref>.
این دسته از [[آیات]]، دلالت بر این دارند که [[معصیت خدا]] و [[رسول]] [[کفر]] محض است؛ اگرچه با [[اقرار]] به [[وحدانیت]] [[خدا]] و [[رسالت]] [[رسول خدا]] همراه باشد.
مطلب فوق در [[آیات]] دیگر مورد تأکید قرار گرفته است، از جمله: {{متن قرآن|كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«چگونه خداوند گروهی را راهنمایی کند که پس از آنکه ایمان آوردند و گواهی دادند که این فرستاده، بر حقّ است و برهان‌ها (ی روشن) برای آنان آمد کفر ورزیدند و خداوند گروه ستمکاران را راهنمایی نمی‌کند» سوره آل عمران، آیه ۸۶.</ref>. در این [[آیه]]، مراد از [[کفر]] بعدالایمان، [[نافرمانی]] از [[رسول اکرم]] است، یعنی بعد از [[اقرار]] به [[رسالت]] [[رسول خدا]]{{صل}} به او [[کافر]] می‌شوند. از آنجا که جملۀ {{متن قرآن|وَشَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ}} عطف بر {{متن قرآن|كَفَرُوا}} است، نه بر {{متن قرآن|إِيمَانِهِمْ}} معنای جمله این است، به رغم آنکه به [[رسالت]] [[رسول خدا]] و [[حقانیت]] آن [[شهادت]] می‌دهند، [[کفر]] می‌ورزند که این [[کفر]] نظیر [[کفر]] در [[آیه]] ذیل، به معنای [[معصیت]] الرسول است: {{متن قرآن|يَوْمَئِذٍ يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَعَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّى بِهِمُ الْأَرْضُ وَلَا يَكْتُمُونَ اللَّهَ حَدِيثًا}}<ref>«در آن روز، آنان که کفر ورزیده‌اند و از پیامبر سرپیچی کرده‌اند دوست دارند کاش با خاک یکسان می‌شدند و هیچ سخنی را از خداوند پنهان نمی‌توانند داشت» سوره نساء، آیه ۴۲.</ref>. همچنین می‌فرماید: {{متن قرآن|قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ}}<ref>«بگو از خداوند و پیامبر فرمان برید و اگر پشت کردند  (بدانند که) بی‌گمان خداوند کافران را دوست نمی‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۳۲.</ref>. در این [[آیه]] نیز [[اعراض]] از [[اطاعت خدا]] و [[رسول]]، [[کفر]] به‌شمار آمده و [[اعراض]] کنندگان از [[اطاعت خدا]] و [[رسول]] "[[کافر]]" نامیده شده‌اند. با توجه به تلازم بین [[اطاعت خدا]] و [[اطاعت رسول]] و امر صریح و مؤکد [[خداوند]] به [[اطاعت]] مطلق [[رسول]]، هرگونه [[معصیت]] [[امر]] [[رسول]]، [[معصیت]] [[امر]] [[خدا]] است و از نظر [[قرآن]] مصداق روشن [[کفر]] است<ref>ر.ک: اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۱.</ref>.
==آثار و نتایج [[اطاعت از خدا]]==
اطاعت از خدا و [[رسول]]، آثار و برکاتی را در پی دارد که به چند نمونه اشاره می‌شود:
#بهره‌مندی از [[رحمت الهی]]: {{متن قرآن|وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ}}<ref>«و از خداوند و فرستاده (او) پیروی کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره آل عمران، آیه ۱۳۲.</ref>.
#ورود به [[بهشت]]: {{متن قرآن|وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ}}<ref>«آنان که از خداوند و رسول او فرمانبرداری کنند، (خداوند) آنها را به بوستان‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویبارها روان است» سوره نساء، آیه ۱۳.</ref>. ورود [[اهل]] [[طاعت]] به [[بهشت]] طبق قاعده [[عقلی]] [[وجوب]] [[وفا]] به [[وعده]] است که ترک آن [[ظلم]] محسوب می‌شود<ref>المیزان، ج‌۱۱، ص‌۳۵.</ref>.
#قرار گرفتن در کنار کسانی که به آنها [[نعمت]] داده شده است: {{متن قرآن|وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا}}<ref>«و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.</ref>.
# [[پاداش]] [[نیکو]] و عدم [[کاستی]] در آن: {{متن قرآن|فَإِنْ تُطِيعُوا يُؤْتِكُمُ اللَّهُ أَجْرًا حَسَنًا}}<ref>«اگر فرمان برید خداوند پاداشی نیکو به شما خواهد داد» سوره فتح، آیه ۱۶.</ref>، {{متن قرآن|وَإِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا}}<ref>«و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمی‌کند  که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۴.</ref>.<ref>جامع البیان، مج‌۱۳، ج‌۲۵، ص‌۱۸۵.</ref>
#رسیدن به [[فوز]] بزرگ: {{متن قرآن|وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا}}<ref>«و هر که از خداوند و فرستاده او فرمان برد بی‌گمان به رستگاری سترگی رسیده است» سوره احزاب، آیه ۷۱.</ref>. هرکس از [[خدا]] و فرستاده‌اش در آنچه که بدان امر یا از آن [[نهی]] کرده‌اند، [[اطاعت]] کند، به [[رستگاری]] بزرگ می‌رسد: {{متن قرآن|تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ}}<ref>«اینها حدود خداوند است و آنان که از خداوند و رسول او فرمانبرداری کنند، (خداوند) آنها را به بوستان‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویبارها روان است؛ در آنها جاودانند و این است رستگاری سترگ» سوره نساء، آیه ۱۳.</ref>، {{متن قرآن|يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا}}<ref>«تا کردارهایتان را شایسته گرداند و گناهانتان را بیامرزد و هر که از خداوند و فرستاده او فرمان برد بی‌گمان به رستگاری سترگی رسیده است» سوره احزاب، آیه ۷۱.</ref>.<ref>جامع البیان، ج ۴، ص ۱۹۶؛ التبیان، ج ۸، ص ۳۶۷-۳۶۹؛ ارشاد الاذهان، ج ۱، ص ۴۳۲.</ref>[[پیروی]] کردن از نوری که همراه [[پیامبر]]{{صل}} نازل شده، از اسباب [[رستگاری]] است: {{متن قرآن|الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref>«همان کسان که از فرستاده پیام‌آور درس ناخوانده پیروی می‌کنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته می‌یابند؛ آنان را به نیکی فرمان می‌دهد و از بدی باز می‌دارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام می‌گرداند و بار (تکلیف) های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمی‌دارد، پس کسانی که به او ایمان آورده و او را بزرگ داشته و بدو یاری رسانده‌اند و از نوری که همراه وی فرو فرستاده شده است پیروی کرده‌اند رستگارند» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.</ref> این [[نور]]، [[قرآن کریم]]<ref>مجمع البیان، ج ۴، ص ۷۵۰؛ کشف الاسرار، ج ۳، ص ۷۶۱؛ روح المعانی، ج ۵، ص ۷۷.</ref> یا [[امیرمؤمنان]]، [[علی]]{{ع}}<ref>تفسیر قمی، ج ۱، ص ۲۴۲؛ روض الجنان، ج ۸، ص ۴۲۸؛ نور الثقلین، ج ۲، ص ۸۳.</ref> است که [[پیروی]] از آنها در [[حقیقت]]، [[اطاعت]] از خداست<ref>یوسف‌زاده، حسین علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۳، ص ۶۱۰ - ۶۲۰.</ref>.
#برخی با [[تمسک]] به [[آیات]] ۶۶ [[سوره مائده]]، ۹۶ [[سوره اعراف]] و ۵۲ [[سوره نور]]، وسعت روزی و [[گشایش]] درهای خیر را هم از آثار [[اطاعت]] دانسته‌اند<ref>کشف الاسرار، ج‌۳، ص‌۱۷۹؛ التفسیر الکبیر، ج‌۳۰، ص‌۱۳۷.</ref>.
در مقابل، پیامدهای [[سوء]] [[اطاعت]] نکردن از [[خدا]] و [[رسول]] و [[نافرمانی]] [[امر و نهی]] [[الهی]]، گریبانگیر [[فرد]] و [[جامعه]] عصیانگر می‌شود. [[وظیفه پیامبر]]{{صل}} تنها رساندن [[پیام الهی]] است<ref>جامع البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۸، ص‌۱۵۸.</ref>: {{متن قرآن|وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ}}<ref>«و از خداوند فرمان برید و از پیامبر فرمانبرداری کنید پس اگر پشت کنید بر عهده پیامبر ما، تنها پیام‌رسانی آشکار است» سوره تغابن، آیه ۱۲.</ref> و این [[انسان]] است که با [[عصیان]] [[فرمان خدا]] و [[رسول]]، گرفتار [[گمراهی]] آشکار خواهد شد<ref>جامع البیان، مج‌۱۲، ج‌۲۳، ص‌۱۶‌ـ‌۱۷.</ref>: {{متن قرآن|وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا}}<ref>«هر کس از خدا و فرستاده‌اش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.</ref>.<ref>ر.ک: جعفرپیشه‌ فرد، مصطفی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص ۵۲۷ - ۵۳۵.</ref>


==مقدمه==
==منابع==
*[[آیات قرآنی]] مربوط به [[وجوب اطاعت خداوند]] و [[حصر]] جواز [[اطاعت]] در ذات [[اقدس]] حق تعالی فراوانند و مضامین وارده در این [[آیات]] نیز متنوع و متعدّد است، برای بررسی این [[آیات]] و دلالت آنها بر مسئله انحصار [[حاکمیت]] و [[فرمانروایی]] در [[ذات اقدس حق تعالی]]، بحث درباره این [[آیات]] را در دو قسمت به پایان می‌بریم.
{{فهرست اثر}}
===قسمت اول===
{{ستون-شروع|2}}
*اشاره‌ای به برخی مقدمات بحث که لازم است مورد توجه قرار گیرد:
# [[پرونده:000064.jpg|22px]] [[حسین علی یوسف‌زاده|یوسف‌زاده، حسین علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳''']].
*'''مقدّمه اول:''' [[اوامر]] مربوط به [[وجوب اطاعت از خدا]] [[ارشاد]] به [[حکم عقل]] است که [[حکم]] به [[وجوب اطاعت خدا]] می‌کند. [[براهین عقلی]] دال بر [[وجوب]] [[اطاعت از خداوند]] و [[حصر]] جواز [[اطاعت]] بالذات در [[ذات اقدس خداوند]].
# [[پرونده:000055.jpg|22px]] [[مصطفی جعفر‌پیشه‌ فرد|جعفرپیشه‌ فرد، مصطفی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳''']].
*اینکه [[اوامر]] [[شرعی]] مربوط به [[وجوب اطاعت خداوند]] ارشادی‌اند، نه بدین معناست که الزامی نیستند، بلکه بدین معنا است که اثر الزامی جدیدی در پی ندارند و الزامی را که بر آن دلالت می‌کنند، همان الزامی است که پیش از بیان [[شرعی]] به وسیله [[عقل]] ثابت و منجّز است.
# [[پرونده:11123.jpg|22px]] [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|'''فقه نظام سیاسی اسلام ج۱''']].
*این بدان معنا نیست که بیان [[شرعی]] ارشادی در این مورد بی‌اثر است، بلکه دارای آثار مهم و متعدّدی است که در ذیل به برخی از آنها اشاره می‌شود:
# [[پرونده:9030760879.jpg|22px]] [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[درس خارج اصول فقه، حق الطاعه |'''درس خارج اصول فقه، حق الطاعه''']].
#متنبّه ساختن [[وجدان]] [[عقلی]] به این [[الزام]] [[عقلی]]؛ زیرا وجود [[حکم]] الزامی [[عقلی]] در نهاد [[عقل]] [[انسانی]] ملازمتی با توجه و التفات [[انسان]] به این [[حکم عقلی]] ندارد. لهذا ورود بیان [[شرعی]] برای جلب توجه [[آدمی]] به این [[حکم]] الزامی [[عقلی]] مفید، بلکه با توجه به معرضیت [[انسان]] برای [[غفلت]] و [[فراموشی]]، لازم است؛
# [[پرونده:9030760879.jpg|22px]] [[نادره حیدری اصفهانی|حیدری اصفهانی، نادره]]، [[علی شیخ‌الاسلامی|شیخ‌الاسلامی، علی]]، [[اطاعت از خاتم پیامبران در قرآن کریم (مقاله)|مقالۀ اطاعت از خاتم پیامبران در قرآن کریم]]، [[فصلنامه مطالعات قرآنی]]، تابستان ١٣٨٩ش.
#اظهار [[حکم عقل]] در قالب بیان در ایجاد [[انگیزه]] [[امتثال]] در [[انسان]] مؤثر است. [[آدمی]] معمولاً چنین است که با آنکه نسبت به [[لزوم]] کاری [[باور]] دارد، لکن با واداشتن از سوی دیگران به وسیله ابزارهای بیانی، [[انگیزه]] قوی‌تری در انجام آن کار پیدا می‌کند؛
{{پایان}}
#تاکّد [[اتمام حجت]] بر [[مردم]] اثباتاً و ثبوتاً.
{{پایان}}
*اما اثباتاً: بستن باب عذر [[جهل]] ناشی از [[غفلت]] و عدم التفات به [[حکم عقل]].
*و اما ثبوتاً: [[نفی]] احتمال ترخیص در [[احکام]] الزامیه واقعیه.
*'''توضیح اینکه:''' اگر چه [[حکم عقل]] به [[وجوب اطاعت]] مولای [[حقیقی]] که در ذات [[اقدس]] حق تعالی متعین و منحصر است، برای [[اتمام حجت]] بر [[بندگان]] کافی است و موجب [[استحقاق]] [[کیفر]] بر تخلّف از [[اوامر و نواهی]] خداوندی می‌شود، یا به تعبیری دیگر؛ [[حکم عقل]] برای تنجّز [[احکام]] الزامی واقعی [[کفایت]] می‌کند، لکن توهّم وجود [[مانع]] از تنجّز در [[مقام ثبوت]] و نیز در [[مقام اثبات]] می‌تواند [[عزم]] بر [[اطاعت]] را در [[بندگان]] [[ضعیف]] کند. لهذا برای دفع این توهم ورود بیان [[شرعی]] بر [[وجوب اطاعت]]، مؤثر است. توهم وجود [[مانع]] از تنجّز در [[مقام ثبوت]]، ناشی از احتمال ورود ترخیص واقعی نسبت به [[حکم]] الزامی به [[دلیل]] تزاحم ملاک [[الزام]] با ملاک تسهیل است. و توهم وجود [[مانع]] از تنجّز در [[مقام اثبات]]، ناشی از احتمال [[جهل]] نسبت به [[حکم عقلی]] به [[وجوب اطاعت]] خداست، احتمال جهلی که ناشی از [[غفلت]] و عدم التفات به [[حکم عقل]] است.
*با ورود امر به [[اطاعت خداوند]] در بیان [[شرعی]]، [[حجت]] بر [[بندگان]] تمام می‌شود و هرگونه احتمال [[مانع]] از تنجّز [[احکام واقعی]] الزامی [[خداوند]] - چه [[مانع]] ثبوتی و چه [[مانع]] اثباتی - برطرف می‌شود و موجبی برای [[ضعف]] [[عزم]] [[بندگان]] بر [[اطاعت خداوند]] باقی نمی‌ماند.
*'''مقدمه دوم:''' آنچه در ارشادیبودن امر به [[اطاعت خدا]] گفتیم، در امر [[شرعی]] به [[اطاعت رسول]] و [[اولی الامر]] وارد نیست. [[امر]] به [[اطاعت رسول]] و [[اولی الامر]]، امری [[مولوی]] است، نه ارشادی؛ زیرا محدوده [[حکم عقل]] به [[وجوب اطاعت]]، از [[ذات خدا]] فراتر نمی‌رود، [[وجوب اطاعت]] [[رسول]] و [[اولی الامر]] ناشی از [[امر مولوی]] [[الهی]] به [[وجوب اطاعت]] است.
*[[امر مولوی]] به [[وجوب اطاعت]] [[رسول]] و [[اولی الامر]]، موجب انتزاع [[حکم وضعی]] [[جعل]] [[ولایت]] و [[حاکمیت]] برای [[رسول خدا]] و [[اولی الامر]] است. [[عقل]] از [[امر مولوی]] به [[وجوب اطاعت]] مطلق [[رسول]]، [[جعل]] [[مقام]] [[مُلک]] را برای او انتزاع می‌کند؛ یعنی لازم امر به [[اطاعت رسول]] [[خدا]] از سوی [[خدا]] [[جعل]] [[مقام]] [[سلطنت]] و [[مُلک]] برای [[رسول اکرم]]{{صل}} است؛ همانگونه که لازم امر به [[اطاعت]] [[اولی الامر]] نیز [[جعل]] [[مقام ولایت]] و [[سلطنت الهی]] برای [[اولی‌الامر]] است.
*لهذا امر [[خدا]] به [[اطاعت رسول]] و [[اطاعت امام]] به دلالت التزامی بر [[جعل]] [[مقام ولایت]] و [[امامت]] و [[ریاست]] مطلقه [[رسول]] و [[امام]] بر عباد دلالت می‌کند.
*'''مقدّمه سوم:''' با توجه به اینکه [[مقام]] [[سلطنت]] و [[مُلک]] از آثار و لوازم [[وجوب اطاعت]] مطلق است، لهذا لازم [[حصر]] [[وجوب اطاعت]] در [[ذات خدای متعال]] [[حصر]] [[مقام]] [[مُلک]] و [[سلطنت]] در ذات [[اقدس]] اوست.


===قسمت دوم===
*بررسی آیاتی از [[قرآن کریم]] که متضمن [[وجوب اطاعت]] [[خدای متعال]] است. [[آیات]] متضمن [[وجوب اطاعت]] [[خدای متعال]] چند دسته‌اند:
====دسته اول====
*[[آیات]] داله بر [[وجوب اطاعت]] [[خدای متعال]] به دلالت مطابقی.
*آیاتی که بالمطابقه متضمن [[وجوب اطاعت]] خداست، متضمن [[وجوب اطاعت]] [[رسول]] نیز می باشند و در هیچ جای [[قرآن]] امر به [[اطاعت خدا]] از امر به [[اطاعت رسول]] منفک نشده است و در برخی موارد بر امر به [[اطاعت رسول]]، [[امر]] به [[اطاعت]] [[اولی الامر]] نیز اضافه شده است.
*آیاتی که بر [[وجوب اطاعت خدا]] و [[رسول]] دلالت دارند بدین قرارند:
#{{متن قرآن|قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ}}<ref>«بگو: "از خدا و پیامبر، اطاعت کنید؛ و اگر سرپیچى کنید، خداوند کافران را دوست نمى‌دارد"» سوره آل عمران، آیه ۳۲.</ref>.
#{{متن قرآن|وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ}}<ref>«و خدا و پیامبر را اطاعت کنید، تا مشمول رحمت شوید» سوره آل عمران، آیه ۱۳۲.</ref>.
#{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ}}<ref>«اى کسانى که ایمان آورده‌اید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر (خدا) و پیشوایان شناخته شده از میان خود را. پس اگر درباره چیزی نزاع کردید، آن را به خدا و رسول بازگردانید اگر به خدا و روز جزاء ایمان دارید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>.
#{{متن قرآن|وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَاحْذَرُوا}}<ref>«اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر (خدا) را؛ و (از نافرمانى) برحذر باشید» سوره مائده، آیه ۹۲.</ref>.
#{{متن قرآن|فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«پس، از (مخالفتِ فرمانِ) خدا بپرهیزید؛ و خصومت‌هایى را که در میان شماست، اصلاح کنید؛ و اگر ایمان دارید، از خدا و پیامبرش اطاعت کنید» سوره انفال، آیه ۱.</ref>.
#{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ}}<ref>«اى کسانى که ایمان آورده‌اید! خدا و پیامبرش را اطاعت کنید؛ و از فرمان او سرپیچى ننمایید درحالى‌که (سخنان او را) مى‌شنوید» سوره انفال، آیه ۲۰.</ref>.
#{{متن قرآن|وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ}}<ref>«و از خدا و پیامبرش اطاعت نمایید؛ و با یکدیگر نزاع نکنید، که سست مى‌شوید، و قدرت (و شوکت) شما از میان مى‌رود!» سوره انفال، آیه ۴۶.</ref>.
#{{متن قرآن|قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَيْكُمْ مَا حُمِّلْتُمْ}}<ref>«بگو: "اطاعت کنید خدا را، و اطاعت کنید پیامبر (خدا) را؛ و اگر سرپیچى نمایید، پیامبر مسئول تکالیف خویش است و شما مسئول تکالیف خود"» سوره نور، آیه ۵۴.</ref>.
#{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمْ}}<ref>«اى کسانى که ایمان آورده‌اید! اطاعت کنید خدا را، و اطاعت کنید پیامبر (خدا) را، و اعمال خود را باطل نسازید» سوره محمد، آیه ۳۳.</ref>.
#{{متن قرآن|وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ}}<ref>«و خدا و پیامبرش را اطاعت نمایید و (بدانید) خداوند از آنچه انجام مى‌دهید آگاه است» سوره مجادله، آیه ۱۳.</ref>.
#{{متن قرآن|وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ}}<ref>«و از خداوند فرمان برید و از پیامبر فرمانبرداری کنید پس اگر پشت کنید بر عهده پیامبر ما، تنها پیام‌رسانی آشکار است» سوره تغابن، آیه ۱۲.</ref>.
*از [[آیات]] کریمه فوق مطالب زیر استفاده می‌شود:
*نتیجه عدم [[اطاعت خدا]] و [[رسول]] [[کفر]] است. در [[آیات]] فوق غالباً، بلکه علی الاتفاق نقطه مقابل [[اطاعت خدا]] و [[رسول]] [[کفر]] به شمار آمده است. در [[آیه]] اول می‌فرماید: {{متن قرآن|قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ}}<ref>«بگو: "از خدا و پیامبر، اطاعت کنید؛ و اگر سرپیچى کنید، خداوند کافران را دوست نمى‌دارد"» سوره آل عمران، آیه ۳۲.</ref>.
*[[آیه]] دلالت بر این دارد که پشت کردن و اعراض کردن از [[اطاعت خدا]] و [[رسول]] [[کفر]] است و [[خداوند]] [[کافران]] را [[دوست]] ندارد. [[خدای متعال]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ}}<ref>«و از آتشى بپرهیزید که براى کافران آماده شده است!» سوره آل عمران، آیه ۱۳۱.</ref>. سپس می‌فرماید: {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ...}} که نشانه آن است که [[تقوا]] و [[پرهیز]] از آتشی که برای [[کافران]] آماده شده است، تنها با [[اطاعت خدا]] و [[رسول]] تحقق می‌یابد.
*و در [[آیه]] سوم می‌فرماید: {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ}}<ref>«اى کسانى که ایمان آورده‌اید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر (خدا) و پیشوایان شناخته شده از میان خود را. پس اگر درباره چیزی نزاع کردید، آن را به خدا و رسول بازگردانید اگر به خدا و روز جزاء ایمان دارید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>.
*ظاهر [[آیه]] این است که {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ...}} تا {{متن قرآن|فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ}} همگی جزای شرط متأخرند؛ یعنی اگر [[ایمان به خدا]] و روز [[جزا]] دارید، از [[خدا]] و [[رسول]] و [[اولی الامر]] [[اطاعت]] کنید و در هر [[اختلاف]] و نزاعی به آنان [[رجوع]] کنید. جمله شرطیه دلالت بر تلازم بین شرط و [[جزاء]] و انتفاء شرط به انتفاء [[جزاء]] دارد که نتیجه آن عدم [[ایمان]] کسانی است که از [[اطاعت خدا]] و [[رسول]] و [[اولی الامر]] [[سرپیچی]] کنند.
*این مطلب در [[آیات]] پس از این [[آیه]] شدیداً مورد تأکید قرار گرفته است. نظیر: [[آیه]] شصت [[سوره نساء]]:{{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ}}<ref>«آیا ندیدى کسانى را که ادّعا مى‌کنند به آنچه (از کتاب‌هاى آسمانى که) بر تو و پیش از تو نازل شده، ایمان آورده‌اند، درحالى‌که مى‌خواهند براى داورى نزد طاغوت و حکّام باطل بروند؟! با اینکه به آنها دستور داده شده که به طاغوت کافر شوند» سوره نساء، آیه ۶۰.</ref>.
*و [[آیه]] شصت و پنجم از همین [[سوره]]: {{متن قرآن|فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}<ref>«به پروردگارت سوگند که آنها ایمان نخواهند آورد، مگر اینکه در اختلافات خود، تو را به داورى طلبند؛ و سپس از داورى تو، در دل خود احساس ناراحتى نکنند؛ و کاملاً تسلیم باشند» سوره نساء، آیه ۶۵.</ref>.
*و در [[آیه]] پنجم از [[آیات اطاعت]] فوقالذکر جمله {{متن قرآن|إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}} شرط است و جزای آن {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ}} است که نظیر [[آیه]] سوم دلالت بر تلازم بین [[ایمان]] و [[اطاعت خدا]] و [[رسول]]، و انتفای [[ایمان]] به انتفای [[اطاعت از خدا]] و [[رسول]] دارد.
*در [[آیات]] دیگر مجموعه فوق نیز همین مطلب مورد تأکید قرار گرفته، افزون بر [[آیات]] دیگری که در آنها به صراحت کسانی که [[اطاعت از خدا]] و [[رسول]] نکنند، [[کافر]] یا غیر مؤمن به شمار آمده‌اند؛ نظیر: {{متن قرآن|فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِيدًا * يَوْمَئِذٍ يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَعَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّى بِهِمُ الْأَرْضُ وَلَا يَكْتُمُونَ اللَّهَ حَدِيثًا}}<ref>«حال آنها چگونه است هنگامى که از هر امّـتى، شاهد و گواهى (بر اعمالشان) مى‌آوریم، و تو را نیز بر آنان گواه خواهیم آورد؟! * در آن روز، آنها که کافر شدند و با پیامبر به مخالفت برخاستند، آرزو مى‌کنند (خاک بودند، و) با زمین یکسان مى‌شدند. و (در آن روز،) نمى‌توانند سخنى را از خدا پنهان کنند» سوره نساء، آیه ۴۱-۴۲.</ref>.
*مقصود از {{متن قرآن|الَّذِينَ كَفَرُوا}} در این [[آیه]]، کسانی است که به رغم اعلام [[پذیرش اسلام]] و [[تصدیق]] به [[رسالت]] [[رسول خدا]] از [[فرمان]] آن [[حضرت]] [[سرپیچی]] کرده و از آن [[حضرت]] [[اطاعت]] نکرده‌اند. جمله {{متن قرآن|وَعَصَوُا الرَّسُولَ}} که [[مفسّر]] جمله قبل است، بر این معنا دلالت می‌کند، افزون بر این، [[حدیث متواتر]] معروف به "[[حدیث]] الحوض" نیز بر این معنا دلالت کرده و آن را مورد تأکید قرار می‌دهد.
*[[بخاری]] در صحیح معروف خود به سندش از [[عمرو بن مره]] [[نقل]] می‌کند: "[[پیامبر]]{{صل}} به من فرمود: بخوان بر من، گفتم: برشما بخوانم در حالی‌ که بر شما نازل شده؟! فرمود: دوست دارم که آن را از دیگری بشنوم. پس [[سوره نساء]] را خواندم تا به این [[آیه]] رسیدم: {{متن قرآن|فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِيدًا}} فرمود: نگهدار، ناگهان دیدم [[اشک]] از چشمانش فروریخت"<ref>{{متن حدیث|قال: قال لي النبيّ{{صل}}: اقرأ علیّ. قلت: أقرأ عليك، و عليك أنزل؟! قال: فإني أحب أن أسمعه من غيري. فقرأت عليه سورة النساء حتی بلغت: {{متن قرآن|فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِيدًا}} قال: أمسك، فإذا عيناه تذرفان}}؛ ابوعبدالله محمد بن اسماعیل البخاری، صحیح بخاری، ج۳، ص۱۱۹.</ref>.
*[[بخاری]] در جای دیگر از صحیح خود از [[ابن عباس]] [[روایت]] می‌کند: "[[پیامبر]]{{صل}} خطبه‌ای ایراد فرمود - تا آنجا که گفت: - همانا (در [[روز قیامت]]) مردانی را از امتم می‌آورند آنها را به سوی سمت چپ می‌برند، پس می‌گویم: پروردگارا اینان [[اصحاب]] من‌اند، می‌فرماید: نمی‌دانی پس از تو چه [[بدعت‌ها]] کردند، پس آنچه را [[بنده]] [[صالح]] [[خدا]] - [[عیسی]]{{ع}} - گفت می‌گویم: {{متن قرآن|وَكُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَا دُمْتُ فِيهِمْ...}}... تا {{متن قرآن|شَهِيدٌ}}. پس گفته می‌شود: اینان همچنان به پیشینه خود برگشتند از آنگاه که از آنان جدا شدی"<ref>{{متن حدیث|خَطَبَ‌ النَّبِيُّ{{صل}}‌، إِلَى أَن قَالَ‌: أَلَا إِنَّهُ‌ يُجَاءُ‌ بِرِجَالٍ‌ مِنْ‌ أُمَّتِي، فَيُؤْخَذُ بِهِمْ‌ ذَاتَ‌ الشِّمَالِ‌، فَأَقُولُ‌: يَا رَبِّ‌ أَصْحَابِي. فَيُقَالُ‌: لَا تَدْرِي مَا أَحْدَثُوا بَعْدَكَ‌. فَأَقُولُ‌: كَمَا قَالَ ‌ الْعَبْدُ الصَّالِحُ: {{متن قرآن|وَكُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَا دُمْتُ فِيهِمْ...}} إِلَى قَوْلِهِ‌: {{متن قرآن|شَهِيدٌ}} فَيُقَالُ‌: إِنَّ‌ هَؤُلَاءِ‌ لَمْ‌ يَزَالُوا مُرْتَدِّينَ‌ عَلَى أَعْقَابِهِمْ‌ مُنْذُ فَارَقْتَهُمْ}}؛ ابوعبدالله محمد بن اسماعیل البخاری، صحیح بخاری، ج۳، ص۱۶۰، نظیر همین روایت در الجامع الصحیح، ج۸، ص۱۵۷.</ref>.
*و نیز مسلم در صحیح خود [[روایت]] می‌کند به سندش عن [[عمرو بن مره]] عن [[ابراهیم]]: "[[پیامبر]] به [[عبدالله بن مسعود]] فرمود: بخوان بر من، گفت: بر تو بخوانم حال آنکه بر تو نازل شده است؟! فرمود: دوست دارم از دیگری بشنوم، گفت: پس [[سوره نساء]] را خواند از آغاز آن تا [[آیه]] {{متن قرآن|فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِيدًا}}، پس گریست، مسعر گفت: [[روایت]] کرد برای من، معن از [[جعفر بن عمرو بن حریث]] از پدرش از [[ابن مسعود]]، گفت: [[پیامبر]] فرمود: "[[شهید]] بر آنها بودم مادام در میان آنها بودم"<ref>{{متن حدیث|قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ{{صل}} لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ: اقْرَأْ عَلَيَّ، قَالَ: أَقْرَأُ عَلَيْكَ وَعَلَيْكَ أُنْزِلَ؟ قَالَ: إِنِّي أُحِبُّ أَنْ أَسْمَعَهُ مِنْ غَيْرِي، قَالَ: فَقَرَأَ عَلَيْهِ مِنْ أَوَّلِ سُورَةِ النِّسَاءِ -‎ إِلَى قَوْلِهِ: {{متن قرآن|فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِيدًا}}، بَكَى. قَالَ مِسْعَرٌ: فَحَدَّثَنِي مَعْنٌ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عَمْرِو بْنِ حُرَيْثٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ، قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ{{صل}}: شَهِيدًا عَلَيْهِمْ مَا دُمْتُ فِيهِمْ أَوْ مَا كُنْتُ فِيهِمْ}}؛ مسلم بن حجاج نیشابوری، الجامع الصحیح، ج۲، ص۱۹۶.</ref>.
*از این [[روایات]] استفاده می‌شود که مراد از {{متن قرآن|الَّذِينَ كَفَرُوا وَعَصَوُا الرَّسُولَ}} کسانی است که به رغم [[اقرار]] به [[توحید]] و [[نبوّت]] [[رسول خدا]]{{صل}} [[معصیت]] آن [[حضرت]] را پیشه خود ساختند و از [[اطاعت]] آن بزرگوار [[سرپیچی]] کردند که در این [[آیه]] از آنان به {{متن قرآن|الَّذِينَ كَفَرُوا}} یاد شده است.
*عدم [[ایمان]] و [[کفر]] دانستن [[معصیت خدا]] و [[رسول]] در [[قرآن کریم]]، افزون بر [[آیات]] فوق، در [[آیات]] دیگری نیز آمده است؛ نظیر [[آیات]] [[سوره محمد]]{{صل}} که با این [[آیات]] آغاز می‌شود:{{متن قرآن|الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ *...}}<ref>«کسانى که کافر شدند و (مردم را) از راه خدا باز داشتند، (خداوند) اعمالشان را نابود مى‌کند» سوره محمد، آیه ۱.</ref> - تا آنجا که می‌فرماید: - {{متن قرآن|طَاعَةٌ وَقَوْلٌ مَعْرُوفٌ فَإِذَا عَزَمَ الْأَمْرُ فَلَوْ صَدَقُوا اللَّهَ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ *...}}<ref>«(ولى بدانند) اطاعت (فرمان خدا) و سخن سنجیده براى آنان شایسته‌تر است؛ و اگر هنگامى که فرمان جهاد قطعى مى‌شود به خدا راست گویند (و از در صدق و صفا درآیند) براى آنها بهتر مى‌باشد» سوره محمد، آیه ۲۱.</ref> - تا آنجا که می‌فرماید: - {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَشَاقُّوا الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئًا وَسَيُحْبِطُ أَعْمَالَهُمْ * يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمْ * إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ مَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ}}<ref>«آنان که کافر شدند و (مردم را) از راه خدا باز داشتند و بعد از روشن شدن هدایت براى آنان (باز) به مخالفت با پیامبر برخاستند، هرگز زیانى به خدا نمى‌رسانند و (خداوند) بزودى اعمالشان را نابود مى‌کند. * اى کسانى که ایمان آورده‌اید! اطاعت کنید خدا را، و اطاعت کنید پیامبر (خدا) را، و اعمال خود را باطل نسازید. * کسانى که کافر شدند و (مردم را) از راه خدا بازداشتند سپس در حال کفر از دنیا رفتند، خدا هرگز آنها را نخواهد بخشید» سوره محمد، آیه ۳۲-۳۴.</ref>.
*از این [[آیات]] به روشنی استفاده می‌شود که مقصود از "[[کفر]]" [[معصیت رسول]] است و لذا با عباراتی نظیر:{{متن قرآن|أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ}} و {{متن قرآن|سَيُحْبِطُ أَعْمَالَهُمْ}} و {{متن قرآن|لَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمْ}} و نیز {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى}} و امثال آنها همراه است و نیز قرینه [[تقابل]] بین [[کفر]] و [[اطاعت رسول]] [[خدا]] قرینه روشنی است که دلالت دارد بر اینکه [[معصیت رسول]] [[خدا]] و [[خروج]] از اطاعتش از نگاه [[قرآن کریم]] [[کفر]] محض است و اینکه [[ایمان]] تنها با [[اطاعت خدا]] و [[رسول]] محقق می‌شود.
*همین مطلب به صراحت در [[آیه]] [[چهل]] و هفتم [[سوره نور]] و [[آیات]] بعد از آن آمده است. در این [[آیه]]، [[خداوند متعال]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَيَقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالرَّسُولِ وَأَطَعْنَا ثُمَّ يَتَوَلَّى فَرِيقٌ مِنْهُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ وَمَا أُولَئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«آنها مى‌گویند: "به خدا و پیامبر ایمان آورده‌ایم و اطاعت کرده‌ایم" ولى بعد از این (ادعا)، گروهى از آنان روی‌گردان مى‌شوند؛ آنها (در حقیقت) مؤمن نیستند» سوره نور، آیه ۴۷.</ref>.
====دسته دوم====
*[[آیات]] دالّه بر تلازم میان [[اطاعت خدا]] و [[اطاعت رسول]]؛ نظیر: {{متن قرآن|مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ}}<ref>«آن کس که رسول را اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده است» سوره نساء، آیه ۸۰.</ref>.
*در این [[آیه]] [[اطاعت رسول]] عین [[اطاعت خدا]] دانسته شده است و از آنجا که این تلازم مطلق است، [[آیه]] دلالت بر این دارد که [[اطاعت رسول]] به طور مطلق، چه در [[امور دنیوی]] و چه در [[امور اخروی]]، عین [[اطاعت]] خداست و بدین ترتیب، این [[آیه کریمه]] بر [[عصمت]] [[رسول]] در همه امور، چه [[دنیوی]] و چه [[اخروی]] دلالت دارد و در نتیجه دلالت بر [[کذب]] احادیثی نظیر [[حدیث]] "تأبیر [[نخل]]"<ref>صحیح مسلم، ج۷، ص۹۵.</ref> که در [[منابع اهل سنت]] آمده، دارد؛ زیرا مضمون [[حدیث]] تأبیر [[نخل]] عدم [[عصمت]] [[رسول]] در [[اوامر]] [[دنیوی]] است که به معنای [[نفی]] تلازم بین [[اطاعت رسول]] و [[اطاعت خدا]] در [[امور دنیوی]] است.
*به تلازم مطلق بین [[اطاعت رسول]] و [[اطاعت خدا]] در [[آیات]] دیگر نیز اشاره شده از جمله، [[آیات]] دسته اول که در آنها امر به [[اطاعت رسول]] و [[اطاعت خدا]] به طور مطلق و در [[سیاق]] واحد آمده بود و از جمله [[آیات]] دیگری نظیر: {{متن قرآن|وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا}}<ref>«دستوری که رسول به شما می‌دهد، بگیرید و به کار بندید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد پرهیز کنید» سوره حشر، آیه ۷.</ref>.
*در این [[آیه]]، [[امر الهی]] به اخذ به تمام آنچه [[رسول]] برای [[مردم]] بیان می‌کند تعلق گرفته و نیز [[نهی]] [[الهی]] به آنچه [[رسول]] از آن [[نهی]] کرده تعلق یافته است. جمله {{متن قرآن|مَا آتَاكُمُ}} همه آنچه به وسیله [[رسول خدا]] بیان شده است را شامل می‌شود؛ به گونه‌ای که شامل بیان لفظی و فعلی و تقریری نیز می‌شود؛ همانگونه که شامل بیان در [[امور دنیوی]] و [[اخروی]] فردی و [[اجتماعی]] و هر نوع دیگر از امور و مسائلی که در بیان [[رسول خدا]]{{صل}} آمده باشد، می‌شود. لهذا [[دلیل]] دیگری است بر [[کذب]] قطعی امثال [[حدیث]] تأبیر [[نخل]] از یکسو و بر تلازم قطعی و فراگیر و [[بلا]] استثنای [[اوامر]] و خواسته‌ها و محبوبات و مبغوضات [[رسول اکرم]]{{صل}} با [[اوامر]] و خواسته‌ها و محبوبات و مبغوضات [[خدای متعال]] از سوی دیگر دلالت دارد.
*این تلازم بین امر [[رسول]] و امر [[خدا]] و [[اطاعت رسول]] و [[اطاعت خدا]]، میان [[اطاعت خدا]] و [[رسول]] و [[اطاعت]] [[اولی الامر]] نیز وجود دارد و بدین ترتیب، همانگونه که بر [[عصمت رسول خدا]] دلالت دارد، بر [[عصمت]] [[اولی الامر]] نیز دلالت دارد. در اینجا مقصود، بحث درباره [[عصمت رسول خدا]] یا [[اولی الامر]] نیست بلکه مقصود تنها اشاره به تلازمی است که در [[آیات]] آمره به [[اطاعت خدا]] بین [[اطاعت خدا]] از یکسو و [[اطاعت رسول]] و [[اولی الامر]] از سوی دیگر به آن اشاره شده است.
*در [[آیه]] پنجاه و نهم از [[سوره نساء]] که به [[اطاعت رسول]] و [[اولی الامر]] با صیغه امر واحد [[دستور]] داده شده است: {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر (خدا) و پیشوایان (معصوم) خود را» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>.
*بر این معنا دلالت شده که [[اطاعت]] [[اولی الامر]]، عین [[اطاعت رسول]] است که نتیجه آن تلازم بین [[اطاعت]] [[اولی الامر]] و [[اطاعت رسول]] [[خدا]] است و با توجه به آیاتی که دال بر تلازم بین [[اطاعت رسول]] [[خدا]] و [[اطاعت خدا]] است، تلازم بین [[اطاعت]] [[اولی الامر]] و [[اطاعت از خدا]] [[ثابت]] می‌شود که نتیجه آن [[عصمت]] [[اولی الامر]] است.
*[[آیات]] دیگری نیز بر تلازم بین [[اطاعت]] [[اولی الامر]] و [[اطاعت از خدا]] و [[رسول]] دلالت دارند؛ نظیر:{{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرپرست و ولیّ شما، تنها خداست و پیامبر او و کسانى که ایمان آورده‌اند؛ آنها که نماز را بر پا مى‌دارند، و در حال رکوع، زکات مى‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref> و نیز: {{متن قرآن|أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا وَلَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنْكُمْ وَلَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَا رَسُولِهِ وَلَا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً}}<ref>«آیا چنین پنداشتید که (به حال خود) رها مى‌شوید درحالى‌که خداوند هنوز کسانى را که از شما جهاد کردند، و غیر از خدا و پیامبرش و مؤمنان را محرم اسرار خویش انتخاب ننمودند، (از دیگران) مشخّص نساخته است؟! (باید آزمایش شوید؛ تا مؤمنان واقعى شناخته شوند)» سوره توبه، آیه ۱۶.</ref>.
====دسته سوم====
* [[آیات]] ناهیه از [[معصیت خدا]] و [[رسول]]؛ نظیر: {{متن قرآن|تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ * وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُهِينٌ}}<ref>«اینها مرزهاى الهى است؛ و هر کس خدا و پیامبرش را اطاعت کند، (و قوانین او را محترم بشمرد،) خداوند وى را در باغ‌هایى بهشتى وارد مى‌کند که نهرها از پاى درختانش جارى است؛ جاودانه در آن خواهند بود؛ و این، رستگارى بزرگ است. * و هر کس در برابر خدا و پیامبرش نافرمانى کند و از مرزهاى او تجاوز نماید، خداوند او را در آتشى وارد می‌کند که جاودانه در آن خواهد بود؛ و براى او مجازات خوارکننده‌اى است» سوره نساء، آیه ۱۳-۱۴.</ref>.
*همچنین: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا}}<ref>«هیچ مرد و زن با ایمانى حق ندارد هنگامى که خدا و پیامبرش فرمانى صادر کنند، اختیارى (در برابر فرمان خدا) در کار خود داشته باشد؛ و هر کس خدا و پیامبرش را نافرمانى کند، به گمراهى آشکارى گرفتار شده است!» سوره احزاب، آیه ۳۶.</ref>.
*و نیز: {{متن قرآن|وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا}}<ref>«و کسانى که نافرمانى خدا و پیامبرش کنند، آتش دوزخ از آن آنهاست و جاودانه در آن مى‌مانند» سوره جن، آیه ۲۳.</ref>.
*این دسته از [[آیات]]، دلالت بر این دارد که [[معصیت خدا]] و [[رسول]] [[کفر]] محض است؛ اگرچه با [[اقرار]] به [[وحدانیت]] [[خدا]] و [[رسالت]] [[رسول خدا]] همراه باشد، و اینکه ملاک [[حقیقی]] [[ایمان]] [[اطاعت خدا]] و [[رسول]] است، نه صرف [[اقرار]] به [[وحدانیت]] [[خدا]] و [[رسالت]] [[رسول]] و نیز ملاک [[حقیقی]] [[کفر]] [[معصیت خدا]] و [[رسول]] است؛ اگر چه با [[اقرار]] به [[وحدانیت]] [[خدا]] و [[رسالت]] [[رسول]] همراه باشد.
*آنچه مطلب فوق را مورد تأکید قرار می‌دهد، [[آیات]] ذیل است: {{متن قرآن|كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«چگونه خداوند گروهى را هدایت مى‌کند که بعد از ایمان و گواهى به حقّانیّت پیامبر و رسیدن نشانه‌هاى روشن به آنها، کافر شدند؟! و خدا، گروه ستمکاران را هدایت نخواهد کرد!» سوره آل عمران، آیه ۸۶.</ref>.
*در این [[آیه]]، [[کفر]] بعدالایمان به معنای [[معصیت]] الرسول است. بعدالایمان، چنانچه در سایر [[آیات]] مربوط به [[کفر]] بعدالایمان ملاحظه می‌شود به معنای بعد از [[اقرار]] به [[رسالت]] [[رسول خدا]]{{صل}} و در همین [[آیه]] از آنجا که جمله {{متن قرآن|وَشَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ}} عطف بر {{متن قرآن|كَفَرُوا}} است، نه بر {{متن قرآن|إِيمَانِهِمْ}} معنای جمله این است که به رغم آنکه بر [[رسالت]] [[رسول خدا]] و [[حقانیت]] آن [[شهادت]] می‌دهند، [[کفر]] می‌ورزند که این [[کفر]] نظیر [[کفر]] در [[آیه]] ذیل به معنای [[معصیت]] الرسول است: {{متن قرآن|يَوْمَئِذٍ يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَعَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّى بِهِمُ الْأَرْضُ وَلَا يَكْتُمُونَ اللَّهَ حَدِيثًا}}<ref>«در آن روز، آنها که کافر شدند و با پیامبر به مخالفت برخاستند، آرزو مى‌کنند (خاک بودند، و) با زمین یکسان مى‌شدند. و (در آن روز،) نمى‌توانند سخنى را از خدا پنهان کنند» سوره نساء، آیه ۴۲.</ref>.
*همچنین در [[سوره آل‌عمران]] می‌فرماید: {{متن قرآن|قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ}}<ref>«بگو: "از خدا و پیامبر، اطاعت کنید؛ و اگر سرپیچى کنید، خداوند کافران را دوست نمى‌دارد"» سوره آل عمران، آیه ۳۲.</ref>.
*در این [[آیه]]، [[اعراض]] از [[اطاعت خدا]] و [[رسول]]، [[کفر]] به‌شمار آمده و اعراض کنندگان از [[اطاعت خدا]] و [[رسول]] "[[کافر]]" نامیده شده‌اند: {{متن قرآن|فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ}}<ref>«و اگر سرپیچى کنید، خداوند کافران را دوست نمى‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۳۲.</ref>.
*و با توجه به تلازم بین [[اطاعت خدا]] و [[اطاعت رسول]] و امر صریح و مؤکد [[خداوند]] به [[اطاعت]] مطلق [[رسول]]، هرگونه [[معصیت]] [[امر]] [[رسول]]، [[معصیت]] [[امر]] [[خدا]] است و از نظر [[قرآن]] مصداق روشن [[کفر]] است.
====دسته چهارم====
*آیاتی است که متضمن [[نهی]] از [[اطاعت]] غیر [[خدا]] و [[رسول]] و [[شرک]] شمردن آن است؛ نظیر [[آیات]] ذیل:{{متن قرآن|وَلَا تَأْكُلُوا مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ}}<ref>«و از آنچه نام خدا بر آن برده نشده، نخورید که این کار گناه است؛ و شیاطین به دوستان خود مطالبى مخفیانه القا مى‌کنند، تا با شما به مجادله برخیزند؛ اگر از آنها اطاعت کنید، شما هم مشرک خواهید بود» سوره انعام، آیه ۱۲۱.</ref>.
*در این [[آیه]] چنانکه پیداست، [[اطاعت]] اولیای [[شیاطین]] که همان [[کافران]] و مشرکانند، [[شرک]] به [[خدا]] به شمار آمده و مورد [[نهی]] و منع [[الهی]] قرار گرفته است.
*از مجموع [[آیات قرآن]]، به ویژه [[آیه کریمه]]: {{متن قرآن|أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ * وَأَنِ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ}}<ref>«اى فرزندان آدم! آیا با شما عهد نکردم که شیطان را نپرستید، که او براى شما دشمن آشکارى است؟! * و این که مرا بپرستید که راه مستقیم این است؟!» سوره یس، آیه ۶۰-۶۱.</ref> استفاده می‌شود که در برابر [[انسان]] بیش از دو راه وجود ندارد: [[اطاعت خدا]] یا [[اطاعت]] [[شیطان]] و هر چه جز [[اطاعت خدا]] باشد، [[اطاعت]] [[شیطان]] است. در [[آینده]] به تفصیل توضیح خواهیم داد که [[عبادت]] در این [[آیه]] و در سایر [[آیات قرآن کریم]]، به معنای [[اطاعت]] است.
*بنابراین، از [[آیه]] مورد بحث {{متن قرآن|وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ}} استفاده می‌شود که [[اطاعت]] غیر [[خدا]] و هر اطاعتی که مصداق [[اطاعت]] غیر [[خدا]] باشد، از نظر [[قرآن کریم]] [[شرک]] به شمار آمده و مورد [[نهی]] صریح و اکید [[قرآن کریم]] است.
*از جمله آیاتی که [[شرک]] بودن [[اطاعت]] از غیر [[رسول اکرم]] را که به معنای [[اطاعت]] از غیر خداست مورد تأکید قرار داده است، [[آیه کریمه]] ذیل است: {{متن قرآن|وَمَنْ يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى وَيَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا}}<ref>«هرکس که بعد از آشکار شدن هدایت براى او، با پیامبر مخالفت کند، و از راهى جز راه مؤمنان پیروى نماید، ما او را به همان سو که مى‌رود مى‌بریم؛ و به دوزخ داخل مى‌کنیم؛ و چه بد فرجامى است» سوره نساء، آیه ۱۱۵.</ref>.
*"مشاقّه" به معنای [[اصرار]] بر [[مخالفت]] است که در این [[آیه]] موجب [[استحقاق]] [[عذاب الهی]] و [[بدبختی]] و [[تباهی]] [[سرنوشت]] دانسته شده است. سپس در [[آیه]] بعد، این [[مخالفت]] مصّرانه [[شرک]] به [[خدا]] دانسته شده و تنها معصیتی بهشمار آمده است که غیر قابل غفران [[الهی]] است: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ}}<ref>«خداوند، شرک به او را نمى‌آمرزد؛ (ولى) کمتر از آن را براى هر کس بخواهد (و شایسته ببیند) مى‌آمرزد» سوره نساء، آیه ۴۸.</ref>.
*از مجموع [[آیات قرآن]] استفاده می‌شود که علت آنکه این نوع [[معصیت]] - یعنی [[مخالفت]] مصرّانه [[رسول خدا]] که مصداق اتمّ [[شرک]] در [[اطاعت خداوند]] است - قابل [[مغفرت]] و [[گذشت]] [[الهی]] نیست، این است که این نوع [[معصیت]]، [[آدمی]] را از حوزه [[شفاعت]] [[رسول]] دور می‌کند و در نتیجه قابلیت تعلق غفران [[الهی]] از او [[سلب]] می‌شود؛ زیرا سایر [[معاصی]]، به سبب [[شفاعت]] [[رسول]]، قابل مغفرت‌ااند و نکته قابلیت آنها برای [[مغفرت]]، [[پیوستن]] [[عاصی]] به حوزه [[ولایت]] [[رسول]] و دوام [[تمسک]] و [[عصمت]] به حبل خداست که همان [[اطاعت]] و [[ولایت]] [[رسول]] خداست. بقای در حوزه [[ولایت]] و [[اطاعت رسول]]، به معنای بقای [[تمسک]] [[انسان]] به حبل [[رحمت الهی]] و تداوم [[اعتصام]] به ریسمان خداست که با [[تمرّد]] و [[مخالفت]] مصرّانه امر [[رسول خدا]] از میان می‌رود و در نتیجه امکان [[مغفرت الهی]] و قابلیت [[بخشش]] و [[گذشت]] [[الهی]] را از دست می‌دهد.
*همچنین از جمله آیاتی که بر [[نهی]] از [[معصیت خدا]] و [[رسول]] و [[کفر]] شمردن آن دلالت دارد، [[آیات]] کریمه ذیل است: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْكَافِرِينَ وَأَعَدَّ لَهُمْ سَعِيرًا * خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا لَا يَجِدُونَ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا * يَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ يَقُولُونَ يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَا * وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا}}<ref>«خداوند کافران را از رحمت خود دور داشته و براى آنان آتش سوزاننده‌اى آماده نموده است. * درحالى‌که همواره در آن تا ابد مى‌مانند؛ و سرپرست و یاورى نخواهند یافت. * در آن روز که صورت‌هاى آنان در آتش (دوزخ) زیر و رو خواهد شد (پشیمان مى‌شوند و) مى‌گویند: "اى کاش خدا و پیامبر را اطاعت کرده بودیم!" * و مى‌گویند: پروردگارا! ما از سران و بزرگان خود اطاعت کردیم و ما را گمراه ساختند» سوره احزاب، آیه ۶۴-۶۷.</ref>.
*از این [[آیات]] استفاده می‌شود علّت اصلی [[بدبختی]] و [[شقاوت]] [[کافران]] که منجر به [[خلود]] در [[آتش دوزخ]] می‌شود [[اعراض]] از [[اطاعت خدا]] و [[رسول]] است: {{متن قرآن|يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَا}}<ref>«اى کاش خدا و پیامبر را اطاعت کرده بودیم!» سوره احزاب، آیه ۶۶.</ref>
*و [[اطاعت]] از [[فرمانروایان]] [[گمراه]] و مستکبری است که به ناحق بر [[جایگاه]] [[فرمانروایی]] تکیه زده و [[مردم]] را به [[اطاعت]] و [[فرمانبری]] از خویش وادار کرده‌اند: {{متن قرآن|رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا}}<ref>«پروردگارا! ما از سران و بزرگان خود اطاعت کردیم و ما را گمراه ساختند» سوره احزاب، آیه ۶۷.</ref>.
*همین مطلب در [[آیات]] [[سوره فرقان]] نیز مورد تأکید و [[تبیین]] قرار گرفته است. آنجا که [[خداوند]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا * يَا وَيْلَتَى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا * لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِي وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولًا * وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا * وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ وَكَفَى بِرَبِّكَ هَادِيًا وَنَصِيرًا}}<ref>«و همان روزى که ستمکار دستان خود را (از شدّت حسرت) به دندان مى‌گزد و مى‌گوید: "اى کاش با رسول (خدا) راهى برگزیده بودم! * اى واى بر من، کاش فلان (شخص گمراه) را به دوستى انتخاب نکرده بودم! * او مرا از یادآورى (حق) گمراه ساخت بعد از آنکه (یاد حق) به سراغ من آمده بود." و شیطان همیشه انسان را تنها و بى‌یاور مى‌گذارد. * و پیامبر عرضه داشت: "پروردگارا! قوم من قرآن را متروک ساختند". * (آرى،) این‌گونه براى هر پیامبرى دشمنى از مجرمان قرار دادیم؛ امّا همین بس که پروردگارت هادى و یاور (تو) باشد» سوره فرقان، آیه ۲۷-۳۱.</ref>.
*از این [[آیات]] نیز استفاده می‌شود [[ظلم]] بزرگی که [[آدمی]] را مصداق "[[ظالم]]" [[برتر]] می‌کند - چنانکه از [[آیات]] دیگر نیز استفاده می‌شود - [[اعراض]] از [[اطاعت خدا]] و [[رسول]] است و اینکه آنچه در [[قرآن]] به عنوان "[[سبیل]] [[خدا]]" از آن یاد می‌شود، همان [[اطاعت از رسول]] است؛ چنانکه در این [[آیات]]، به خوبی [[تبیین]] شده است: {{متن قرآن|يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا... لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ...}} ذکر در اینجا چنانکه در [[آیات]] دیگر نیز توضیح داده شده با "[[سبیل]] [[خدا]]" یکی است و ذکر همان "[[رسول]]" است؛ چنانکه در [[سوره طلاق]] می‌فرماید: {{متن قرآن|فَاتَّقُوا اللَّهَ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرًا * رَسُولًا...}}<ref>«پس اى خردمندانى که ایمان آورده‌اید از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! به یقین خداوند چیزى که مایه تذکر است بر شما نازل کرده؛ * پیامبرى (به سوى شما فرستاده) که.».. سوره طلاق، آیه ۱۰-۱۱.</ref>.
*و در [[سوره زمر]] از [[نافرمانی]] [[رسول خدا]] و [[اعراض]] از [[اطاعت]] و [[پیروی]] از او به عنوان [[برترین]] [[ظلم]] یاد شده است: {{متن قرآن|إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَيِّتُونَ * ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عِنْدَ رَبِّكُمْ تَخْتَصِمُونَ * فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَكَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جَاءَهُ أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًى لِلْكَافِرِينَ * وَالَّذِي جَاءَ بِالصِّدْقِ وَصَدَّقَ بِهِ أُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ}}<ref>«به یقین تو مى‌میرى و آنها نیز خواهند مُرد. * سپس شما روز قیامت نزد پروردگارتان مخاصمه مى‌کنید. * چه کسى ستمکارتر است از آن کسى که بر خدا دروغ ببندد و سخن راست (و وحى الهى) را هنگامى که به سراغ او آمده تکذیب کند؟! آیا در جهنم جایگاهى براى کافران نیست؟! * امّا کسى که سخن راست بیاورد و کسى که آن را تصدیق کند، آنان پرهیزگارانند» سوره زمر، آیه ۳۰-۳۳.</ref>.
*در این [[آیات]]، "[[صدق]]" همان "[[سبیل]] [[خدا]]" است که به معنای "[[اطاعت از خدا]] و [[رسول]]" است و لذا مکذّب به "[[صدق]]" [[برترین]] [[ظالم]] بهشمار آمده و در مقابل او مصدّق به "[[صدق]]"؛ یعنی [[مطیع]] و [[فرمانبردار]] [[رسول خدا]] تنها مصداق "[[متقین]]" به شمار آمده است. از مجموع [[آیات قرآن کریم]] استفاده می‌شود هرجا "من اظلم" آمده است، مراد یک مصداق است که عبارت از کسانی است که به رغم ادّعای [[پیروی]] از [[خدا]] و [[رسول]] راه و رسم [[معصیت رسول]] [[خدا]] را پیشه خود ساختند که این راه و رسم، منجر به "[[صد]] عن سبیل الله" و "تعطیل [[مسجد]] [[رسول الله]] و [[قتل]] و [[تشرید]] ذوی القربای [[رسول]] که همان "[[سبیل]] [[رسول خدا]]" بعد از [[رسول]] بودند، شد.
*آنچه بر سبیل الله بودن ذوی القربای [[رسول]]، بعد از [[رسول]] دلالت می‌کند، دو [[آیه]] از [[قرآن مجید]] است:
#{{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى}}<ref>«بگو: "من هیچگونه اجر و پاداشى از شما بر این دعوت درخواست نمى‌کنم جز دوست داشتن نزدیکانم [= اهل بیتم]» سوره شوری، آیه ۲۳.</ref>.
#{{متن قرآن|قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَنْ شَاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلًا}}<ref>«بگو: "من در برابر آن (ابلاغ آیین خدا) از شما هیچ گونه پاداشى نمى‌طلبم؛ مگر کسى که بخواهد راهى به سوى پروردگارش برگزیند (و این پاداش من است)"» سوره فرقان، آیه ۵۷.</ref>.
*در [[آیه]] نخست [[اجر رسالت]] [[نبی اکرم]]{{صل}} منحصر در "[[مودّت]] ذوی القربی" که به معنای [[محبت]] اظهار شده به وسیله عمل است، دانسته شده و در [[آیه]] بعد [[اجر رسالت]] [[نبی اکرم]]{{صل}} در "اتخاذ [[سبیل]] الی الرّبّ" منحصر دانسته شده، که [[دلیل]] روشنی بر تطابق و [[اتحاد]] این دو در مصداق خارجی است.
*در برخی [[روایات]] وارده از [[رسول اکرم]]{{صل}} شرح و [[تفسیر]] این [[ظلم]] [[برتر]] که در [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَيِّتُونَ * ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عِنْدَ رَبِّكُمْ تَخْتَصِمُونَ}}<ref>«تو خواهی مرد و آنان نیز خواهند مرد * سپس شما در روز رستاخیز در نزد خدا به دادخواهی خواهید پرداخت» سوره زمر، آیه ۳۰-۳۱.</ref> به آن اشاره شده، بدین صورت آمده است:
*[[بخاری]] [[محدّث]] معروف [[اهل سنت]] در صحیح خود چنین آورده است: "از [[علی بن ابی‌طالب]] [[روایت]] است که فرمود: من نخستین کسی هستم که در [[روز رستاخیز]] در برابر [[پروردگار]] برای [[دادخواهی]] زانو می‌زند" <ref>{{متن حدیث|عن عليّ بن ابى طالب قال: أنا أوّل من يجثو بين يدي الرحمان للخصومة يوم القيامة}}البخاری، صحیح بخاری، ج۳، ص۱۶۱، تفسیر سوره حج، حدیث۴.</ref>.
*تکمله این [[حدیث]] را [[صدوق]] در خصال [[روایت]] کرده است: "از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدم که می‌فرمود: سه چیز در [[روز قیامت]] در پیشگاه [[خدا]] [[دادخواهی]] می‌کنند. [[مصحف]]، و [[مسجد]]، و [[عترت]]. [[مصحف]] می‌گوید: پروردگارا مرا سوزاندند و پاره ‌پاره کردند. [[مسجد]] می‌گوید: پروردگارا مرا تعطیل و ضایع کردند. و [[عترت]] می‌گوید: پروردگارا ما را کشتند و بیرون راندند و آواره ساختند، پس در پیشگاه [[خدا]] برای [[دادخواهی]] زانو می‌زنم. پس [[خدای جل جلاله]] خطاب به من می‌فرماید: من خود به این [[دادخواهی]] شایسته‌ترم (این [[دادخواهی]] را خود بر عهده خواهم گرفت)"<ref>{{متن حدیث|عَنْ جَابِرٍ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} يَقُولُ: يَجِي‏ءُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثَلَاثَةٌ يَشْكُونَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الْمُصْحَفُ وَ الْمَسْجِدُ وَ الْعِتْرَةُ. يَقُولُ الْمُصْحَفُ: يَا رَبِّ حَرَّقُونِي وَ مَزَّقُونِي، وَ يَقُولُ الْمَسْجِدُ: يَا رَبِّ عَطَّلُونِي وَ ضَيَّعُونِي، وَ تَقُولُ الْعِتْرَةُ: يَا رَبِّ قَتَلُونَا وَ طَرَدُونَا وَ شَرَّدُونَا فَأُجْثُوا لِلرُّكْبَتَيْنِ لِلْخُصُومَةِ فَيَقُولُ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ لِي: أَنَا أَوْلَى بِذَلِكَ}}؛ صدوق، الخصال، ص۱۷۵.</ref>.
*بنابراین، نخستین [[دادخواهی]] [[روز قیامت]]، [[دادخواهی]] [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} است که [[دادخواهی]] [[عترت]] است؛ این [[دادخواهی]] را پس از [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} [[رسول خدا]]{{صل}} به عهده می‌گیرد و به عنوان شاکی در پیشگاه [[خدا]] زانو می‌زند و [[دادخواهی]] می‌کند که [[آیه کریمه]] {{متن قرآن|ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عِنْدَ رَبِّكُمْ تَخْتَصِمُونَ}} اشاره به این [[دادخواهی]] است. این [[دادخواهی]] را پس از [[رسول خدا]]{{صل}} [[خدای متعال]] خود به عهده می‌گیرد و در اینجاست که شاکی و [[قاضی]] یکی می‌شوند<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۱.</ref>.
==منابع==
* [[پرونده:000055.jpg|22px]] [[مصطفی جعفر‌پیشه‌ فرد|جعفرپیشه‌ فرد، مصطفی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳''']]
* [[پرونده:11123.jpg|22px]] [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|'''فقه نظام سیاسی اسلام ج۱''']]


==جستارهای وابسته==
==جستارهای وابسته==
خط ۱۴۸: خط ۱۱۳:


==پانویس==
==پانویس==
{{پانویس2}}
{{پانویس2}}



نسخهٔ ‏۲۸ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۶:۲۰

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث اطاعت خدا است. "اطاعت خدا" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل اطاعت خدا (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مفهوم‌شناسی اطاعت از خدا

واژه اطاعت از ریشه «ط ـ ‌و ‌ـ ‌ع» (ضد کَرْه) به‌معنای فرمان بردن[۱] همراه با خضوع و رغبت و اختیار است[۲]. در تفاوت اطاعت با «اِتّباع» و «اجابت» گفته‌اند: اطاعت فرمانبری از موجودی برتر است، در حالی که اِتّباع، مطلق پیروی با فرمان یا بدون‌فرمان و اجابت، پذیرش درخواست موجود زیر دست است[۳].[۴] همچنین گفته شده اطاعت در جایی است که امر و دستوری در کار باشد[۵]، به عبارت دیگر اطاعت بیشتر در فرمانبرداری نسبت به امر معنا پیدا می‌کند[۶].[۷] در معنای اصطلاحی اطاعت گفته شده؛ ایجاد فعل یا هر آنچه به منزله فعل است موافق با اراده شخص دیگری که جایگاه بالاتری نسبت به فاعل داشته باشد البته نباید به صورت اجبار باشد[۸]. از این تعریف استفاده می‌شود، صدق اطاعت متوقف بر وجود امر و نهی نیست بلکه همین که فعلِ محقق شده مطابق ارادۀ شخص دیگر باشد کفایت می‌کند.

اقسام

اطاعت بر دو گونه تکوینی و تشریعی است:

اطاعت تکوینی

این نوع از اطاعت خود در دو ‌بخش قابل بررسی است:

اطاعت تکوینی از فرمان الهی

موجودات عالم دو نحوۀ وجود دارند: یکی وجود علمی که جایگاه آن در مقام قدس الهی است و دیگری وجود عینی که ظرف آن مرتبه فعل خداوند و عالَم خارج است. وجود علمی اشیاء، سایه‌ها و مرتبه نازلۀ اسما و صفات و از لوازم ذات، بلکه به اعتباری عین ذات حق است[۹]؛ ازاین‌رو اطاعت در آن قابل تصور نیست. امّا وجود عینی اشیا مسبوق به اراده خداوند است: ﴿إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ[۱۰] خطاب «کُنْ» به مرتبه شیئیت اشیا که همان وجود علمی آنهاست، تعلق دارد و بر اثر آن اشیا با طوع و رغبت از مرحله علم به مرحله عین درآمده و به‌صورت وجود خارجی ظاهر‌ می‌شوند. این همان چیزی است که از آن به «اطاعت تکوینی» اشیا تعبیر شده و همه موجودات، اعم از جاندار و بی‌جان و عاقل و غیر‌عاقل را در برمی‌گیرد. بدیهی است امتثال و فرمانبرداری یاد شده از روی میل و رغبت است، نه اضطرار، ازاین‌رو می‌توان آن را اطاعت نامید، ولی باید خاطرنشان کرد موجودات عالم ماده دارای دو وجهه هستند: ملکوتی و مُلْکی. با توجه به وجهۀ ملکوتی آنها که سراسر علم و شعور و حیات و اراده و قدرت و حضور است، فرمانبرداری از روی میل و رغبت به وضوح قابل تصور است، ولی با توجه به وجهه مُلْکی اشیا و مراعات خصوصیات عالم ماده که عالم احتجاب و تزاحم و تضاد است، فرمانبرداری موجودات به صورت اجبار رخ می‌نماید و چنانچه هر دو وجهه مورد نظر قرار گیرد، از اطاعت به «اسلام» تعبیر می‌شود که اعم از طوع و کره است: ﴿وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا[۱۱]. افزون بر اطاعت تکوینی، اشیا در اصل تحقق وجود آنها، در پذیرش هرگونه تغییر و تحولی در اوصاف و کمالات وجود (ذاتی و عرضی) نیز مطیع فرمان پروردگارند و آیاتی که از عبودیّت[۱۲]، سجده[۱۳]، تسبیح[۱۴] و قنوتِ[۱۵] همه موجودات پرده برمی‌دارد، هریک حکایت از اطاعت اشیا در اوصاف وجود دارد؛ همچنین در آیاتی به اطاعت تکوینی برخی از موجودات در اوصاف وجود اشاره شده است؛ مانند زمین که در داستان نوح(ع) آب خود را فرو برد: ﴿يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءَكِ[۱۶]، آسمان که در همان واقعه از باران باز ایستاد: ﴿يَا سَمَاءُ أَقْلِعِي[۱۷]، اصحاب سبت که به بوزینه تبدیل شدند: ﴿فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ[۱۸]، آتش نمرود که بر ابراهیم(ع) سرد و سلامت شد: ﴿يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا[۱۹]، زمین که به فرمان خدا رام انسان است: ﴿هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا[۲۰]، بلد طیّب که به اذن خدا گیاه خود را می‌رویاند: ﴿وَالْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ[۲۱]، آسمان که به فرمان خدا شکافته می‌شود: ﴿إِذَا السَّمَاءُ انْشَقَّتْ وَأَذِنَتْ لِرَبِّهَا وَحُقَّتْ[۲۲]، زمین که به اذن حق اخبار خویش را باز می‌گوید: ﴿يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا[۲۳]، بادها که درختان را بارور‌می‌سازند: ﴿وَأَرْسَلْنَا الرِّيَاحَ لَوَاقِحَ[۲۴] و زنبور عسل که از کوهها خانه اختیار می‌کند و از شهد همه میوه‌ها عسل می‌سازد: ﴿وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ ثُمَّ كُلِي مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِهَا شَرَابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ[۲۵] .[۲۶]

اطاعت تکوینی از غیر خداوند

اطاعت تکوینی موجودات ـ ‌در اصلِ وجود و کمالات و اوصاف‌ ـ بالاصاله در برابر فرمان الهی است، ولی با مشیّت الهی، ممکن است موجودات از فرمان انسان‌هایی همچون پیامبران نیز در هر دو بعد یاد شده اطاعت تکوینی داشته باشند، چنان که کوه‌ها و پرندگان در تسخیر داود(ع) بوده و از او اطاعت می‌کردند و به هر جا که اراده وی بود، بازمی‌گشتند:﴿إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِشْرَاقِ وَالطَّيْرَ مَحْشُورَةً كُلٌّ لَهُ أَوَّابٌ[۲۷] و جریان باد و شیطان‌های بنّا و غوّاص و شیطان‌های در غل و زنجیر که مطیع و فرمانبر سلیمان(ع) بودند: ﴿فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَيْثُ أَصَابَ وَالشَّيَاطِينَ كُلَّ بَنَّاءٍ وَغَوَّاصٍ[۲۸].[۲۹] و آفریدن پرنده از گل و زنده ساختن مردگان و شفا دادن کور مادرزاد که به اذن خداوند، به دست عیسی(ع) صورت گرفت: ﴿وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي[۳۰].[۳۱]

اطاعت تشریعی

اطاعت تشریعی فرمانبری ارادی از حکم و قانونی است که از ناحیه شخصِ برخوردار از حق تشریع و آمریت، اعتبار شده باشد. بدیهی است این اطاعت در حوزه رفتار ارادی موجوداتی مختار، مانند انسان معنا می‌یابد و پذیرش آن در گرو نفی مسلک جبر و بر مبنای ارادی بودن اطاعت است که اطاعت و عصیان، ارزش یا ضد ارزش محسوب می‌شود. براساس نگرش توحیدی در ربوبیت تشریعی، حق اطاعت بالاصاله، ویژه ذات ربوبی است و اطاعت از حکم و فرمان غیر خداوند اگر به فرمان و اذن الهی نباشد، به شرک در اطاعت منتهی می‌شود. شماری از آیات قرآن به اطاعت از خدا اشاره کرده و آن را لازم شمرده است: ﴿قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ[۳۲] امر به اطاعت از خداوند، در آیات یاد شده ارشادی است، نه مولوی و گرنه موجب تسلسل می‌شود، چون این عقل انسان است که او را به اطاعت از پروردگار وا می‌دارد و آیات ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وی را به آن حکم عقلی ارشاد می‌کند[۳۳] یا می‌تواند تأکید حکم عقل‌باشد[۳۴]. اطاعت از پیامبر[۳۵]، اولی الأمر[۳۶] و اطاعت زن از شوهر[۳۷] نیز از مصادیق اطاعت تشریعی از خداوند هستند زیرا اطاعت از همه این موارد به فرمان و دستور الهی است[۳۸]. در یک تقسیم‌بندی دیگر اطاعت به دو قسم حقیقی و حکمی تقسیم شده است که بیشتر در مباحث فقهی مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد. مراد از اطاعت حقیقی اطاعت مکلف از امری است که صدور آن از جانب شارع مقدس ثابت شده است، اطاعت اوامر صریحی که در قرآن و روایات آمده است مانند امر به نماز، زکات، روزه، حج و.... و مراد از اطاعت حکمی انجام فعلی است که به واسطه آن بنده مطیع محسوب می‌شود به جهت احتمال ورود امر به آن فعل[۳۹]، مانند انجام مواردی که احتمال تعلق امر به آنها وجود دارد، مانند بسیاری از اموری که به آنها مستحب گفته می‌شود ولی دلیل معتبری برای آنها وجود ندارد، یعنی موارد قاعده «تسامح در ادله سنن»[۴۰].[۴۱]

ادله لزوم اطاعت از خداوند

حکم عقل به لزوم اطاعت از خدا

حق اطاعت اولاً و بالذات مخصوص خداوند است؛ یعنی همین که مفهوم خدای متعالِ آفریننده تصور شود، عقل، حکم به لزوم اطاعت از او می‌کند. این مطلب چون ذاتی است دلیل ندارد اما این نیاز به تبیین دارد که به شکلی تفسیر همین ذاتی بودن حق‌الطاعة برای خدای متعال است. چند بیان برای توضیح حق‌الطاعة ذاتی برای خداوند مطرح شده است:

  1. بیان اول، مبتنی بر خالقیت و مالکیت خداوند: خلاصۀ این بیان به این صورت است که «خدای متعال خالق است و هر خالقی مالک است در نتیجه هر مالکی، بر مخلوق خودش حق اطاعت دارد.
  2. بیان دوم مبتنی بر وجوب شکر منعم است، که از سه قیاس تشکیل می‌شود:
    1. قیاس اول: صغری: خداوند منعم و محسن است؛ کبری: هر منعمی شکرش واجب است و جزاء احسان، احسان است؛ در نتیجه: خدای متعال واجب‌الشکر است.
    2. قیاس دوم: صغری: شکر نعمت خدا واجب است؛ کبری: شکر هر نعمتی به تناسب آن نعمت است؛ نتیجه: شکر نعمت خلق و رزق خدایی، باید متناسب با همان نعمت باشد.
    3. قیاس سوم: صغری: شکر نعمت خلق و رزق خدا باید متناسب با همان نعمت باشد؛ کبری: شکر متناسب با نعمت خلق و رزق، اطاعت است؛ نتیجه: شکر خدا به اطاعت اوست[۴۲].

دلیل دوم آیات قرآن دال بر لزوم اطاعت از خداوند

  1. ﴿قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ[۴۳]. آیه دلالت دارد که اعراض کردن از اطاعت خدا و رسول کفر است و خداوند کافران را دوست ندارد. «أَطِیعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ» نشانه آن است که تقوا و پرهیز از آتشی که برای کافران آماده شده است، تنها با اطاعت خدا و رسول تحقق می‌یابد[۴۴].
  2. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمْ[۴۵].[۴۶]
  3. ﴿فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ[۴۷].
  4. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ[۴۸].

در این آیات به صراحت امر شده به اطاعت از خداوند و همچنانکه بالمطابقه متضمن وجوب اطاعت خداوند هستند، متضمن وجوب اطاعت رسول نیز هستند و در هیچ جای قرآن امر به اطاعت خدا از امر به اطاعت رسول منفک نشده است. علاوه بر اینکه نتیجه رویگردانی از اطاعت خداوند و رسول او کفر، عدم ایمان و بطلان اعمال معرفی شده است. همچنین در بعض آیات به صراحت از سرپیچی از اطاعت خداوند نهی شده است[۴۹].

قلمرو اطاعت از خدا

براساس نگرش توحیدی در ربوبیت تشریعی، حق اطاعت بالاصاله، ویژه خداوند است[۵۰]، از این رو قلمرو اطاعت از خداوند هیچ محدودیتی ندارد[۵۱] و اطاعت از حکم و فرمان غیر خداوند، هم اگر به فرمان و اذن الهی نباشد، به شرک در اطاعت منتهی می‌شود[۵۲]. ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ اقرار به توحید و انجام فرائض الهی در حلام و حرام و احکام است[۵۳]. به عبارت دیگر اطاعت از خدا یعنی پیروی از احکامی که به عنوان وحی بر قلب پیامبر نازل شده و مورد حکم و خطاب تمام مؤمنین هستند و اطاعت از پیامبر خدا که توضیح و تفسیر وحی الهی است نیز به امر الهی است[۵۴]. با توجه به اینکه مقام سلطنت و مُلک از آثار و لوازم وجوب اطاعت مطلق است، لذا وجوب اطاعت در ذات خدای متعال، حصر مقام مُلک و سلطنت در ذات اقدس اوست[۵۵]. بر اساس ادله لزوم اطاعت از خداوند می‌توان گفت: حکم عقل به لزوم اطاعت از خداوند، محدود به حدی نیست چه اینکه مالکیت و خالقیت خداوند بی‌نهایت است؛ در نتیجه اطاعت از مالک و خالق علی الإطلاق لازم است. همچنین بنابر حکم عقل به لزوم شکر منعم، همه عالم هستی پر از نعمات الهی است که قابل شمارش نیست و از این جهت هم حدی برای لزوم اطاعت از خداوند نیست. از آنجا که اراده تکوینی خداوند در همۀ امور نافذ است، اراده تشریعی خداوند در همه امور نافذ و مطاع است. در آیات و روایات هم اطاعت از خداوند به صورت مطلق و عام ذکر شده و در هیچ موردی مقید و محدود نیست. بنابراین بر اساس ادله لزوم اطاعت، اطاعت از خداوند محدود به هیچ حدی نیست.

اطاعت از پیامبر و اولی الأمر

حکم اطاعت از غیر خدا

همان گونه که اشاره شد اطاعت از غیر خدا اگر بدون اذن الهی باشد به شرک منتهی می‌شود، ولی در صورتی که بر اساس امر الهی باشد، اطاعت از غیر خدا هم در واقع اطاعت از خداست؛ چنانچه در آیات فراوانی از مخالفت خدا و رسول نهی شده است بلکه ملاک حقیقی ایمان، اطاعت از خدا و رسول معرفی شده است، نه صرف اقرار به وحدانیت خدا و رسالت رسول و نیز ملاک حقیقی کفر، معصیت خدا و رسول است؛ اگر چه با اقرار به وحدانیت خدا و رسالت رسول همراه باشد. برخی از آیاتی که از مخالفت و معصیت خدا و رسول خدا نهی کرده‌اند عبارت‌اند از:

  1. ﴿تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُهِينٌ[۵۶].
  2. ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا[۵۷].
  3. ﴿وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا[۵۸].

این دسته از آیات، دلالت بر این دارند که معصیت خدا و رسول کفر محض است؛ اگرچه با اقرار به وحدانیت خدا و رسالت رسول خدا همراه باشد. مطلب فوق در آیات دیگر مورد تأکید قرار گرفته است، از جمله: ﴿كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ[۵۹]. در این آیه، مراد از کفر بعدالایمان، نافرمانی از رسول اکرم است، یعنی بعد از اقرار به رسالت رسول خدا(ص) به او کافر می‌شوند. از آنجا که جملۀ ﴿وَشَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ عطف بر ﴿كَفَرُوا است، نه بر ﴿إِيمَانِهِمْ معنای جمله این است، به رغم آنکه به رسالت رسول خدا و حقانیت آن شهادت می‌دهند، کفر می‌ورزند که این کفر نظیر کفر در آیه ذیل، به معنای معصیت الرسول است: ﴿يَوْمَئِذٍ يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَعَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّى بِهِمُ الْأَرْضُ وَلَا يَكْتُمُونَ اللَّهَ حَدِيثًا[۶۰]. همچنین می‌فرماید: ﴿قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ[۶۱]. در این آیه نیز اعراض از اطاعت خدا و رسول، کفر به‌شمار آمده و اعراض کنندگان از اطاعت خدا و رسول "کافر" نامیده شده‌اند. با توجه به تلازم بین اطاعت خدا و اطاعت رسول و امر صریح و مؤکد خداوند به اطاعت مطلق رسول، هرگونه معصیت امر رسول، معصیت امر خدا است و از نظر قرآن مصداق روشن کفر است[۶۲].

آثار و نتایج اطاعت از خدا

اطاعت از خدا و رسول، آثار و برکاتی را در پی دارد که به چند نمونه اشاره می‌شود:

  1. بهره‌مندی از رحمت الهی: ﴿وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ[۶۳].
  2. ورود به بهشت: ﴿وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ[۶۴]. ورود اهل طاعت به بهشت طبق قاعده عقلی وجوب وفا به وعده است که ترک آن ظلم محسوب می‌شود[۶۵].
  3. قرار گرفتن در کنار کسانی که به آنها نعمت داده شده است: ﴿وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا[۶۶].
  4. پاداش نیکو و عدم کاستی در آن: ﴿فَإِنْ تُطِيعُوا يُؤْتِكُمُ اللَّهُ أَجْرًا حَسَنًا[۶۷]، ﴿وَإِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا[۶۸].[۶۹]
  5. رسیدن به فوز بزرگ: ﴿وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا[۷۰]. هرکس از خدا و فرستاده‌اش در آنچه که بدان امر یا از آن نهی کرده‌اند، اطاعت کند، به رستگاری بزرگ می‌رسد: ﴿تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ[۷۱]، ﴿يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا[۷۲].[۷۳]پیروی کردن از نوری که همراه پیامبر(ص) نازل شده، از اسباب رستگاری است: ﴿الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۷۴] این نور، قرآن کریم[۷۵] یا امیرمؤمنان، علی(ع)[۷۶] است که پیروی از آنها در حقیقت، اطاعت از خداست[۷۷].
  6. برخی با تمسک به آیات ۶۶ سوره مائده، ۹۶ سوره اعراف و ۵۲ سوره نور، وسعت روزی و گشایش درهای خیر را هم از آثار اطاعت دانسته‌اند[۷۸].

در مقابل، پیامدهای سوء اطاعت نکردن از خدا و رسول و نافرمانی امر و نهی الهی، گریبانگیر فرد و جامعه عصیانگر می‌شود. وظیفه پیامبر(ص) تنها رساندن پیام الهی است[۷۹]: ﴿وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ[۸۰] و این انسان است که با عصیان فرمان خدا و رسول، گرفتار گمراهی آشکار خواهد شد[۸۱]: ﴿وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا[۸۲].[۸۳]

منابع


جستارهای وابسته

پانویس

  1. مقاییس‌اللغه، ج۳، ص۴۳۱؛ المصباح، ج۲، ص۳۸۰؛ مفردات الفاظ قرآن کریم واژه «طوع».
  2. مفردات، ص‌۵۲۹؛ التحقیق، ج‌۷، ص‌۱۳۸.
  3. التحقیق، ج‌۱، ص‌۳۷۷، «تبع».
  4. ر.ک: جعفر پیشه، مصطفی، دائرة المعارف قرآن ج ۳، ص ۵۲۷.
  5. المصباح المنیر، ماده «طوع».
  6. مفردات الفاظ قرآن کریم واژه «طوع».
  7. ر.ک: شیخ‌الاسلامی، علی، آل رسول، سوسن، حیدری اصفهانی، نادره، اطاعت‌ از خاتم پیامبران در قرآن کریم؛ موسوعة الفقهیة المیسرة، ج ۴، ص ۱۱.
  8. رسائل السید المرتضی (المجموعة الثانیة): ۲۷۵ ـ ۲۷۶، رسالة الحدود والحقائق.
  9. شرح فصوص الحکم، ص‌۶۲.
  10. «فرمان او جز این نیست که چون چیزی را بخواهد بدو می‌گوید: باش! بی‌درنگ خواهد بود» سوره یس، آیه ۸۲.
  11. «آنان که در آسمان‌ها و زمینند خواه‌ناخواه گردن نهاده فرمان اویند» سوره آل عمران، آیه ۸۳.
  12. سوره مریم، آیه ۹۳.
  13. سوره رعد، آیه ۱۵.
  14. سوره جمعه، آیه ۱.
  15. سوره روم، آیه ۲۶؛ سوره بقره، آیه ۱۱۶.
  16. «ای زمین آبت را فرو خور» سوره هود، آیه ۴۴.
  17. «و ای آسمان (از باریدن) باز ایست!» سوره هود، آیه ۴۴.
  18. «به آنها گفتیم بوزینگانی باشید، رانده» سوره بقره، آیه ۶۵.
  19. «گفتیم: ای آتش! بر ابراهیم سرد و بی‌گزند باش» سوره انبیاء، آیه ۶۹.
  20. «اوست که زمین را برای شما رام کرد» سوره ملک، آیه ۱۵.
  21. «و گیاه سرزمین پاک به اذن پروردگارش بیرون می‌آید» سوره اعراف، آیه ۵۸.
  22. «هنگامی که آسمان شکاف بردارد، و گوش به (فرمان) پروردگارش بسپارد و (همین) او را سزیده باد» سوره انشقاق، آیه ۱ و ۲
  23. «در آن روز زمین رازهایش را باز می‌گوید،» سوره زلزال، آیه ۴.
  24. «و بادها را بارورکننده فرستادیم» سوره حجر، آیه ۲۲.
  25. «و پروردگارت به زنبور عسل الهام کرد که بر کوه‌ها و بر درخت و بر داربست‌هایی که (مردم) می‌سازند لانه گزین! سپس از (گل) همه میوه‌ها بخور و راه‌های هموار پروردگارت را بپوی! (آنگاه) از شکمش شهدی با رنگ‌های گوناگون برمی‌آید که در آن برای مردم درمانی است، بی‌گمان در این، نشانه‌ای است برای گروهی که می‌اندیشند» سوره نحل، آیه ۶۸ ـ ۶۹
  26. ر.ک: جعفر پیشه، مصطفی، دائرة المعارف قرآن، ج ۳.
  27. «ما کوه‌ها را رام گرداندیم که با وی در پایان روز و بامدادان نیایش می‌کردند و (نیز) پرندگان را در حالی که (بر او) گرد آورده بودیم به سوی او باز می‌گشتند» سوره ص، آیه ۱۸ ـ ۱۹
  28. «پس ما باد را رام او کردیم که به فرمان او هر جا می‌خواست به نرمی روان می‌شد و هم دیوساران را از بنّا و غوّاص» سوره ص، آیه ۳۶ ـ ۳۷
  29. مجمع‌البیان، ج‌۸، ص‌۷۳۱.
  30. «آن گاه كه به اذن من، از گِل، [چيزى‏] به شكل پرنده مى‏ ساختى، پس در آن مى‏ دميدى، و به اذن من پرنده‏ اى مى‏ شد» سوره مائده، آیه ۱۱۰.
  31. ر.ک: جعفر پیشه، مصطفی، دائرة المعارف قرآن، ج ۳.
  32. «بگو از خداوند فرمان برید » سوره آل عمران، آیه ۳۲، سوره نساء، آیه ۵۹، سوره مائده، آیه ۹۲.
  33. دراسات فی ولایة الفقیه، ج‌۱، ص‌۶۴.
  34. التبیان، ج‌۲، ص‌۵۸۹.
  35. سوره آل عمران، آیه ۳۲، سوره نساء، آیه ۵۹.
  36. سوره نساء، آیه ۵۹.
  37. سوره نساء، آیه ۳۴.
  38. ر.ک: جعفر پیشه، مصطفی، دائرة المعارف قرآن، ج ۳، ۵۲۸ ـ ۵۳۰.
  39. فرائد الأصول، ج۲، ص۱۵۶؛ نهایة الأفکار، ج۲، ص۲۸۰.
  40. موسوعة الفقهیة المیسرة، ج۴، ص۱۲.
  41. ر.ک: جعفر پیشه، مصطفی، دائرة المعارف قرآن، ج ۳.
  42. بحوث فی علم الأصول، ج‏۴، ص ۲۹.
  43. «بگو از خداوند و پیامبر فرمان برید و اگر پشت کردند (بدانند که) بی‌گمان خداوند کافران را دوست نمی‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۳۲.
  44. ر.ک: اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۱؛ جعفر پیشه، مصطفی، دائرة المعارف قرآن، ج۳، ص۵۳۰.
  45. «ای مؤمنان! از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و کردارهایتان را تباه نگردانید» سوره محمد، آیه ۳۳.
  46. موسوعة الفقهیة المیسرة، ج ۴، ص ۱۲؛ اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۱.
  47. «از تو از انفال می‌پرسند بگو: انفال از آن خداوند و پیامبر است پس، از خداوند پروا کنید و میانه خود را سازش دهید و اگر مؤمنید از خداوند و پیامبرش فرمان برید» سوره انفال، آیه ۱.
  48. «ای مؤمنان! از خداوند و پیامبر او فرمان برید و در حالی که سخن او را می‌شنوید از او رو مگردانید» سوره انفال، آیه ۲۰.
  49. ر.ک: اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۱.
  50. ر.ک: جعفر پیشه، مصطفی، دائرة المعارف قرآن ج ۳ ص ۵۳۰؛ درس خارج اصول فقه اسلام، آیت الله اراکی، جلسه اول، سالتحصیلی ۱۳۹۹ ـ ۱۴۰۰.
  51. موسوعة الفقهیة المیسرة، ج ۴، ص ۱۲.
  52. ر.ک: جعفر پیشه، مصطفی، دائرة المعارف قرآن، ج ۳، ص ۵۳۰.
  53. ر.ک: شیخ‌الاسلامی، علی، آل رسول، سوسن، حیدری اصفهانی، نادره، اطاعت‌ از خاتم پیامبران در قرآن کریم به نقل از تفسیر سورآبادی، ج ۳، ص ۱۶۹۰.
  54. ر.ک: حسینی تهرانی، امام‌شناسی، ج ۲، درس پانزدهم.
  55. ر.ک: اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۱.
  56. «اینها حدود خداوند است و آنان که از خداوند و رسول او فرمانبرداری کنند، (خداوند) آنها را به بوستان‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویبارها روان است؛ در آنها جاودانند و این است رستگاری سترگ. و هر کس با خداوند و فرستاده او نافرمانی ورزد و از حدود او فراتر رود (خداوند) او را در آتشی در می‌آورد (که) جاودانه در آن است و او را عذابی خوارساز (در پیش) خواهد بود» سوره نساء، آیه ۱۳ ـ ۱۴
  57. «و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستاده‌اش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.
  58. «و آنان که با خداوند و پیامبر او نافرمانی کنند بی‌گمان آتش دوزخ، آنان راست که هماره در آن جاودانند» سوره جن، آیه ۲۳.
  59. «چگونه خداوند گروهی را راهنمایی کند که پس از آنکه ایمان آوردند و گواهی دادند که این فرستاده، بر حقّ است و برهان‌ها (ی روشن) برای آنان آمد کفر ورزیدند و خداوند گروه ستمکاران را راهنمایی نمی‌کند» سوره آل عمران، آیه ۸۶.
  60. «در آن روز، آنان که کفر ورزیده‌اند و از پیامبر سرپیچی کرده‌اند دوست دارند کاش با خاک یکسان می‌شدند و هیچ سخنی را از خداوند پنهان نمی‌توانند داشت» سوره نساء، آیه ۴۲.
  61. «بگو از خداوند و پیامبر فرمان برید و اگر پشت کردند (بدانند که) بی‌گمان خداوند کافران را دوست نمی‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۳۲.
  62. ر.ک: اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۱.
  63. «و از خداوند و فرستاده (او) پیروی کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره آل عمران، آیه ۱۳۲.
  64. «آنان که از خداوند و رسول او فرمانبرداری کنند، (خداوند) آنها را به بوستان‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویبارها روان است» سوره نساء، آیه ۱۳.
  65. المیزان، ج‌۱۱، ص‌۳۵.
  66. «و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.
  67. «اگر فرمان برید خداوند پاداشی نیکو به شما خواهد داد» سوره فتح، آیه ۱۶.
  68. «و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمی‌کند که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۴.
  69. جامع البیان، مج‌۱۳، ج‌۲۵، ص‌۱۸۵.
  70. «و هر که از خداوند و فرستاده او فرمان برد بی‌گمان به رستگاری سترگی رسیده است» سوره احزاب، آیه ۷۱.
  71. «اینها حدود خداوند است و آنان که از خداوند و رسول او فرمانبرداری کنند، (خداوند) آنها را به بوستان‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویبارها روان است؛ در آنها جاودانند و این است رستگاری سترگ» سوره نساء، آیه ۱۳.
  72. «تا کردارهایتان را شایسته گرداند و گناهانتان را بیامرزد و هر که از خداوند و فرستاده او فرمان برد بی‌گمان به رستگاری سترگی رسیده است» سوره احزاب، آیه ۷۱.
  73. جامع البیان، ج ۴، ص ۱۹۶؛ التبیان، ج ۸، ص ۳۶۷-۳۶۹؛ ارشاد الاذهان، ج ۱، ص ۴۳۲.
  74. «همان کسان که از فرستاده پیام‌آور درس ناخوانده پیروی می‌کنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته می‌یابند؛ آنان را به نیکی فرمان می‌دهد و از بدی باز می‌دارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام می‌گرداند و بار (تکلیف) های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمی‌دارد، پس کسانی که به او ایمان آورده و او را بزرگ داشته و بدو یاری رسانده‌اند و از نوری که همراه وی فرو فرستاده شده است پیروی کرده‌اند رستگارند» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
  75. مجمع البیان، ج ۴، ص ۷۵۰؛ کشف الاسرار، ج ۳، ص ۷۶۱؛ روح المعانی، ج ۵، ص ۷۷.
  76. تفسیر قمی، ج ۱، ص ۲۴۲؛ روض الجنان، ج ۸، ص ۴۲۸؛ نور الثقلین، ج ۲، ص ۸۳.
  77. یوسف‌زاده، حسین علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۳، ص ۶۱۰ - ۶۲۰.
  78. کشف الاسرار، ج‌۳، ص‌۱۷۹؛ التفسیر الکبیر، ج‌۳۰، ص‌۱۳۷.
  79. جامع البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۸، ص‌۱۵۸.
  80. «و از خداوند فرمان برید و از پیامبر فرمانبرداری کنید پس اگر پشت کنید بر عهده پیامبر ما، تنها پیام‌رسانی آشکار است» سوره تغابن، آیه ۱۲.
  81. جامع البیان، مج‌۱۲، ج‌۲۳، ص‌۱۶‌ـ‌۱۷.
  82. «هر کس از خدا و فرستاده‌اش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.
  83. ر.ک: جعفرپیشه‌ فرد، مصطفی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص ۵۲۷ - ۵۳۵.