بنی معاویة الاکرمین بن حارث: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = بنی معاویة بن کنده | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }} ==نسب بنی معاویة الاکرمین== این طایفه در شمار اعراب کهلانی<ref>هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۳۶.</ref> و از شاخه‌های بنی معاویة بن ک...» ایجاد کرد)
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۴: خط ۱۴:
از منازل متأخرتر بنی وهب - از شاخه‌های بنی معاویة الاکرمین - هم می‌‌توان به عمان اشاره کرد. به نقل از برخی منابع، [[فرزندان]] [[سعد بن ارقم]] - از شاخه‌های طایفه بنی ارقم - از جمله این وهبی‌ها بودند که به [[عمان]] [[مهاجرت]] کردند. [[بنی حاضر بن سعد]] - از جمله [[بنی کاوس بن حاضر]] - هم، از دیگر ارقمی‌های [[مهاجر]] به عمان بودند که در «سونی» و «عینی» - از بخش‌های رستاق یحمد - ساکن شدند ضمن این که [[بنی رفد بن حاضر]] را نیز از ساکنان «جبال کنده» در عمان گفته‌اند<ref>عوتبی صحاری، الانساب، ج۱، ص۴۴۱.</ref>. به گزارش عوتبی صحاری، [[سکونت]] بنی رفد در این [[سرزمین]]، تا [[زمان]] وی ([[قرن پنجم]]) همچنان ادامه داشته است. علاوه بر آن، «شوکه» هم از منزلگاههای بنی منّاع بن ملدّ و «[[وادی]] مدحی» و «روستای [[بنی یحیی بن عبدالله بن محمد]]» و دیگر مناطق عمان هم از منزلگاه‌های جمعی از [[مردم]] این [[قوم]] به شمار رفته است. عوتبی صحاری در ادامه از سکونت [[بنی سعد بن ارقم]] در «کرشا» خبر داده، و از [[بنی سعید بن سعد]] به عنوان ساکنان «دوت» یاد کرده است. وی سپس پس از ذکر بنی حبیب به عنوان ساکنان اولیه «حتّی»، آنان را همراه با بنی ازدک از ساکنان متفرق کوههای کنده برشمرده، می‌‌افزاید: در [[حال]] حاضر تعداد زیادی از آنها در «[[مدح]]» ساکنند<ref>عوتبی صحاری، الانساب، ج۱، ص۴۴۱.</ref>.
از منازل متأخرتر بنی وهب - از شاخه‌های بنی معاویة الاکرمین - هم می‌‌توان به عمان اشاره کرد. به نقل از برخی منابع، [[فرزندان]] [[سعد بن ارقم]] - از شاخه‌های طایفه بنی ارقم - از جمله این وهبی‌ها بودند که به [[عمان]] [[مهاجرت]] کردند. [[بنی حاضر بن سعد]] - از جمله [[بنی کاوس بن حاضر]] - هم، از دیگر ارقمی‌های [[مهاجر]] به عمان بودند که در «سونی» و «عینی» - از بخش‌های رستاق یحمد - ساکن شدند ضمن این که [[بنی رفد بن حاضر]] را نیز از ساکنان «جبال کنده» در عمان گفته‌اند<ref>عوتبی صحاری، الانساب، ج۱، ص۴۴۱.</ref>. به گزارش عوتبی صحاری، [[سکونت]] بنی رفد در این [[سرزمین]]، تا [[زمان]] وی ([[قرن پنجم]]) همچنان ادامه داشته است. علاوه بر آن، «شوکه» هم از منزلگاههای بنی منّاع بن ملدّ و «[[وادی]] مدحی» و «روستای [[بنی یحیی بن عبدالله بن محمد]]» و دیگر مناطق عمان هم از منزلگاه‌های جمعی از [[مردم]] این [[قوم]] به شمار رفته است. عوتبی صحاری در ادامه از سکونت [[بنی سعد بن ارقم]] در «کرشا» خبر داده، و از [[بنی سعید بن سعد]] به عنوان ساکنان «دوت» یاد کرده است. وی سپس پس از ذکر بنی حبیب به عنوان ساکنان اولیه «حتّی»، آنان را همراه با بنی ازدک از ساکنان متفرق کوههای کنده برشمرده، می‌‌افزاید: در [[حال]] حاضر تعداد زیادی از آنها در «[[مدح]]» ساکنند<ref>عوتبی صحاری، الانساب، ج۱، ص۴۴۱.</ref>.
علاوه بر آن، منطقه [[نخل]] نیز سکونتگاه [[بیت]] [[بنی عمرو بن مسعود]] بود. در منطقه [[فداء]]، بیت الصّمّه و در یکدم و [[أهل]] العیون هم، بنی معن بن عدن ساکن بودند. [[بنی سیار بن عبداللّه]] هم در سمد در منطقه نزوی در کنار بنی اعمام خود بنی الیحیانیة بن خیار ساکن بودند<ref>عوتبی صحاری، الانساب، ج۱، ص۴۴۲.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]]</ref>
علاوه بر آن، منطقه [[نخل]] نیز سکونتگاه [[بیت]] [[بنی عمرو بن مسعود]] بود. در منطقه [[فداء]]، بیت الصّمّه و در یکدم و [[أهل]] العیون هم، بنی معن بن عدن ساکن بودند. [[بنی سیار بن عبداللّه]] هم در سمد در منطقه نزوی در کنار بنی اعمام خود بنی الیحیانیة بن خیار ساکن بودند<ref>عوتبی صحاری، الانساب، ج۱، ص۴۴۲.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]]</ref>
==[[تاریخ]] [[جاهلی]] بنی معاویة الاکرمین==
پس از [[مرگ]] [[حارث بن عمرو]] - بزرگترین و مشهورترین [[ملوک]] [[دولت]] [[بنی کنده]]، - و با به راه افتادن [[جنگ داخلی]] بین [[فرزندان حارث]]، و در پی آن با کشتاری که منذر از بازماندگان آنها به راه انداخت<ref>ابن‌شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۲، ص۵۴۵</ref>، [[فرمانروایی]] از آنان منقرض شد<ref>حمزة بن حسن اصفهانی، سنی ملوک الارض و الأنبیاء، ترجمه جعفر شعار، ص۱۴۸</ref> و باقیمانده [[کِندیان]] از [[حیره]] و نجد، به [[مساکن]] نخستین خود در [[حَضرموت]] بازگشتند<ref>ابن حبیب بغدادی، المُحَبِّر، ص۳۷۰؛ ابوعبیده معمر بن المثنی، ایام العرب قبل الاسلام، ص۶۵؛ فیلیپ حتی، تاریخ عرب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ص۱۰۷.</ref>. در پی این واقعه، [[حکومت]] از [[نسل]] [[بنی آکل المرار]] خارج شد و به دست [[بنی جبلة بن عدی بن ربیعه]] - از [[طوایف]] بنی‌معاویة الاکرمین بن حارث - افتاد<ref>مجهول، مجمل التواریخ و القصص ص۱۷۹؛ حمزة بن حسن اصفهانی، سنی ملوک الارض و الأنبیاء، ترجمه جعفر شعار، ص۱۴۸؛ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۳، ص۳۵۷؛ ابن خلدون، تاریخ، ج۲، ص۳۳۱.</ref>. معدیکرب بن جبله، جدّ اشعث، که از ملوک [[قدرتمند]] [[عرب]] به شمار رفته و توسط «اعشی» [[شاعر]] مشهور، در قصاید چهارگانه‌اش [[ستوده]] شده است، از جمله [[پادشاهان]] این تیره<ref>نکته حائز اهمیت این است که هر چند از روؤسای کنده در پیش از اسلام با نام ملوک کنده یاد شده اما در حقیقت این پادشاهان از پادشاهی جز نامی نداشتند. اینان عنوان ملک را از اجدادشان به ارث می‌بردند و به آن افتخار می‌جستند و آن‌گونه که از رفتار امرؤالقیس شاعر و اشعث بن قیس برمی‌آید جاه‌طلبی آنان را وامی‌داشت تا با این عنوان بر رقبای خود برتری جویند. در واقع اینان مالک دره‌ها بودند و به طور مستقل بر قلعه‌ها و سرزمین‌های خود حکومت می‌کردند و در قبیله خود ملک خوانده می‌شدند، به طوری که ابن‌سعد می‌گوید: به این علت به آنان پادشاه می‌گفتند که دره‌هایی داشتند و مالک آنچه در آنها قرار داشت، بودند. (ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ح۵، ص۱۳)</ref> است که عهده‌دار [[ریاست]] این [[قبیله]] گردید<ref>قفطی، تاریخ الحکماء، ترجمه بهین دارایی، ص۴۹۹.</ref>. پس از کشته شدن او، فرزندش قیس الاشجّ<ref>قیس بن معدی‌کرب به خاطر زخمی که سرش در یکی از جنگ‌ها برداشته بود، به «اشج» معروف بود، (شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص۱۳۶.)</ref> [[حاکم]] بر [[کندیان]] شد و چون بواسطه خیانتش به [[بنی مراد]]، در [[جنگ]] با آنان کشته شد<ref>ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۲۴۵.</ref>، پسرش معدیکرب معروف به «اشعث»<ref>چون موهای سرش همواره ژولیده بود به او «اشعث» می‌‌گفتند. (ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۳۸؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۲۳۹.)</ref> به ریاست کندیان دست یافت<ref>ابن قتیبه دینوری، المعارف، ص۱۴۵.</ref>. اشعث در صدد [[خونخواهی]] پدر برآمد، ولی به [[اسارت]] در آمد و مجبور شد تا جهت [[آزادی]] خود، سه‌هزار شتر فدیه بپردازد<ref>ابو علی اسماعیل بن القاسم القالی البغدادی، ذیل الامالی و النوادر، ص۱۴۶.</ref>. اشعث در نوبه دیگر، با شکستن [[پیمان صلح]] و [[حسن همجواری]] خود با [[بنی حارث بن کعب]] - یکی از [[طوایف]] بزرگ [[مَذحِج]] - [[حمله]] برد اما در این جنگ نیز [[شکست]] خورد و بار دیگر [[اسیر]] شد و [[تعهد]] کرد تا برای آزادی خود دویست ماده شتر [[جوان]] فدیه دهد، ولی صد شتر پرداخت و از پرداخت ما بقی آن طفره رفت<ref>ابن رسته، الاعلاق النفیسه، ترجمه حسین قره چانلو، ص۲۸۱. در توضیح مختصرچگونگی وقوع این جنگ، نقل شده که بنی کنده تحت سه لواء: یکی لواء [[مطلع بن هانی بن حجر بن شرحبیل بن حارث]] معروف به [[کبش بن هانی]]، دیگری لواء [[قشم بن یزید بن ارقم]] و سومی لواء اشعث خارج شدند. آنان با بنی مقل از طایفه بنی حارث بن کعب - از بزرگترین شاخه‌های قبیله مذحج - روبرو شدند. در جنگی که بین آنها رخ داد کبش و قشعم و نیز فرزندان فروة بن زرارة بن ارقم کشته شدند و اشعث به اسارت سپاه مذحج در آمد (هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۵ - ۱۴۶.) این واقعه توجه نابغه را به خود جلب کرد چندان که در وصف این واقعه چنین سرود: {{عربی|بعد كبش بن هاني‌ء و بني فر وة و الأشعث بن قيس أسيرا *** بعد كبش بن هاني‌ء و بني فر حيث أضحت خيارهم منحورا}}} (هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۶)</ref> در توضیح دقیق‌تر این ماجرا، نقل شده که پس از کشته شدن پدر [[اشعث بن قیس]] به دست [[بنی مراد]] - از شاخه‌های [[مذحج]] - اشعث به قصد [[انتقام]] [[خون]] پدر خروج کرد. [[بنی کنده]] تحت سه [[لواء]]: یکی لواء [[مطلع بن هانی بن حجر بن شرحبیل بن حارث]] معروف به کبش بن هانی، دیگری لواء [[قشم بن یزید بن ارقم]] و سومی لواء اشعث خارج شدند. آنان با بنی معقّل از [[طایفه]] [[بنی حارث بن کعب]] - از بزرگترین شاخه‌های [[قبیله مذحج]] - روبرو شدند. در [[جنگی]] که بین آنها رخ داد کبش و قشعم و نیز [[فرزندان]] فروة بن زرارة بن ارقم کشته شدند و اشعث به [[اسارت]] [[سپاه]] مذحج در آمد<ref>هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۵ - ۱۴۶. این واقعه توجه نابغه را به خود جلب کرد چندان که در وصف این واقعه چنین سرود: {{عربی|بعد كبش بن هاني‌ء و بني فر وة و الأشعث بن قيس أسيرا *** بعد كبش بن هاني‌ء و بني فر حيث أضحت خيارهم منحورا}} (هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۶)</ref>. کبش یا همان [[مطلع بن هانی بن حجر بن شرحبیل بن حارث]]، از تک سواران این [[قوم]] در ایام [[جاهلی]] بود<ref>هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۶؛ ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۲۵۱. ابن درید از او با نام کبس یاد کرده او را از تک سواران جاهلی نام برده است. (ابن درید، الاشتقاق، ص۳۶۵)</ref> و به هنگام وقوع [[جنگ‌ها]] در پیشتاز قومش بود و در طلیعه [[سپاه]] قومش حاضر بود<ref>هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۶.</ref>. در این [[جنگ]] همچنین [[فروة بن زرارة بن ارقم بن نعمان]] و پسرش کشته شدند<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۵، ص۴۰۳.</ref> و [[قیس بن فروة بن زراره]] - پسر دیگر فروة بن ارقم - هم که از دیگر شرکت کنندگان در این جنگ بود پس از کشته شدن پدر و برادرش به [[انتقام]] [[خون]] آنها خروج کرد<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۵، ص۴۰۳.</ref>. مشارکت برخی از [[مردم]] [[بنی حجر]] در [[نبرد]] «[[یوم]] الصفا» و کشته شدن [[سعید بن عمرو بن نعمان]] به دست یکی از افراد [[بنی حجر بن وهب]] - از [[طوایف]] بنی معاویة الاکرمین - به نام [[معاویة بن حجر]]<ref>هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۲</ref> هم، از دیگر [[اخبار]] [[جاهلی]] این [[قوم]] برشمرده شده است.
ازدیگر اخبار دوران جاهلی [[بنی معاویه]] می‌‌توان به خبر [[ازدواج]] قیس با هند دختر [[شراحیل بن زید بن شرحبیل]] - قتیل یوم الکلاب - و شعرسرایی برخی از [[شعرا]] در این باب<ref>هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۶۳.</ref>، اشاره کرد.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]]</ref>


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۳ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۳۶

نسب بنی معاویة الاکرمین

این طایفه در شمار اعراب کهلانی[۱] و از شاخه‌های بنی معاویة بن کنده‌اند که نسب از معاویة الاکرمین بن حارث بن معاویة بن حارث بن معاویة بن ثور بن مرتّع بن معاویة بن کندة بن عفیر می‌‌برند[۲]. معاویة الاکرمین از همسری به نام هند بنت ربیعة بن وهب بن حارث الأکبر پسرانی به نام‌های ربیعه، عاتک و مثل داشت[۳] که نسل او را در زمین منتشر کردند. از بنی معاویة الاکرمین که از آنها با نسبت «المعاوی» یاد می‌‌شود[۴]، فروعات و شاخه‌های بسیاری منشعب گردیده‌اند که از مهمترین آنان می‌‌توان از بنی عدی بن ربیعه[۵] بنی وهب بن ربیعه[۶]، بنی ابوکرب بن ربیعه[۷]، بنی امرؤالقیس بن ربیعه[۸]بنی مالک بن ربیعه[۹] بنی جبلة بن عدی[۱۰]، بنی حارث بن عدی[۱۱] بنی مرة بن حجر بن عدی[۱۲]، بنی شجرة بن معاویة بن ربیعه[۱۳]، بنی مجر بن عمرو[۱۴]، بنی الارقم بن نعمان[۱۵] بنی أبوالخیر بن وهب[۱۶]، بنی امری‌ء القیس بن حارث[۱۷] معروف به «بنی الذائد»[۱۸]، بنی بهدلة بن المثل[۱۹]، بنی حجر بن وهب[۲۰]، بنی خمر بن عمرو[۲۱]، بنی شیبان بن عاتک[۲۲]، بنی طمح بن حارث[۲۳]، بنی عمرو بن نعمان[۲۴] بنی مالک بن حارث[۲۵] مشهور به «بنی هند»[۲۶]، بنی أشاة[۲۷]، بنی معن بن عدن، بنی جریر بن عدن، بنی حجر بن عدن، بنی ماء السماء بن عدن بن مالک[۲۸]، بنی الیحیانیة بن خیار[۲۹] و... و بیوتی چون الصّمّه یا همان بنی السّیر بن سعد بن جابر[۳۰] و بیت بنی عمرو بن مسعود بن عدن[۳۱] یاد کرد.

منازل و مساکن بنی معاویة الاکرمین

بنی معاویة الاکرمین و طوایف آن اصالتی یمنی داشتند و در مناطقی مانند غمر ذی کنده - که در بیست مایلی مکه قرار داشت - [۳۲] ساکن بودند این منطقه پیوسته به نام کندیان مشهور و معروف بود و چهار قبیله صدف، تجیب، عباد و بنی معاویه کنده در آن سکونت داشتند[۳۳]. حضرموت هم که در پیش و پس از اسلام، بطون عمده‌ای از کندیان را - عمدتاً در قسمت شرقی یمن - در خود جا داده بود، از مناطق اصلی کندیان و نیز طوایف بنی معاویة الاکرمین به شمار می‌رفت[۳۴]. اما پس از اسلام و در پی فتوحات اسلامی علاوه بر یمن و به طور خاص منطقه حضرموت[۳۵]، جمعی از آنان به حجاز[۳۶]، و نیز در سرزمین‌های مفتوحه از جمله عراق به ویژه کوفه[۳۷]، بصره[۳۸] شام[۳۹]، حمص[۴۰]، جزیره[۴۱] و رهاء[۴۲] مهاجرت کردند. دومة الجندل[۴۳] و مرو[۴۴] نیز از دیگر منزلگاه‌های این قوم بود که در آن جمعی از مردم بنی مالک بن حارث سکونت داشتند. فروعات این طایفه اعم از شاخه‌های بنی عدی بن ربیعه، بنی وهب بن ربیعه، بنی ابوکرب بن ربیعه، بنی امرؤالقیس بن ربیعه، بنی مالک بن ربیعه[۴۵]، بنی حارث بن عدی[۴۶] بنی جبلة بن عدی[۴۷]، بنی امرؤالقیس بن حارث[۴۸]، بنی مجر بن عمرو[۴۹]، بنی مرة بن حجر[۵۰]، بنی حجر[۵۱]، بنی شجرة بن معاویه[۵۲]، بنی بهدلة بن مثل[۵۳] بنی ارقم[۵۴] و بنی ابوالخیر[۵۵] در کوفه مساجدی مختص به خود داشتند که نشان از انبوهی جمعیت این طایفه در این شهر دارد.

از منازل متأخرتر بنی وهب - از شاخه‌های بنی معاویة الاکرمین - هم می‌‌توان به عمان اشاره کرد. به نقل از برخی منابع، فرزندان سعد بن ارقم - از شاخه‌های طایفه بنی ارقم - از جمله این وهبی‌ها بودند که به عمان مهاجرت کردند. بنی حاضر بن سعد - از جمله بنی کاوس بن حاضر - هم، از دیگر ارقمی‌های مهاجر به عمان بودند که در «سونی» و «عینی» - از بخش‌های رستاق یحمد - ساکن شدند ضمن این که بنی رفد بن حاضر را نیز از ساکنان «جبال کنده» در عمان گفته‌اند[۵۶]. به گزارش عوتبی صحاری، سکونت بنی رفد در این سرزمین، تا زمان وی (قرن پنجم) همچنان ادامه داشته است. علاوه بر آن، «شوکه» هم از منزلگاههای بنی منّاع بن ملدّ و «وادی مدحی» و «روستای بنی یحیی بن عبدالله بن محمد» و دیگر مناطق عمان هم از منزلگاه‌های جمعی از مردم این قوم به شمار رفته است. عوتبی صحاری در ادامه از سکونت بنی سعد بن ارقم در «کرشا» خبر داده، و از بنی سعید بن سعد به عنوان ساکنان «دوت» یاد کرده است. وی سپس پس از ذکر بنی حبیب به عنوان ساکنان اولیه «حتّی»، آنان را همراه با بنی ازدک از ساکنان متفرق کوههای کنده برشمرده، می‌‌افزاید: در حال حاضر تعداد زیادی از آنها در «مدح» ساکنند[۵۷]. علاوه بر آن، منطقه نخل نیز سکونتگاه بیت بنی عمرو بن مسعود بود. در منطقه فداء، بیت الصّمّه و در یکدم و أهل العیون هم، بنی معن بن عدن ساکن بودند. بنی سیار بن عبداللّه هم در سمد در منطقه نزوی در کنار بنی اعمام خود بنی الیحیانیة بن خیار ساکن بودند[۵۸].[۵۹]

تاریخ جاهلی بنی معاویة الاکرمین

پس از مرگ حارث بن عمرو - بزرگترین و مشهورترین ملوک دولت بنی کنده، - و با به راه افتادن جنگ داخلی بین فرزندان حارث، و در پی آن با کشتاری که منذر از بازماندگان آنها به راه انداخت[۶۰]، فرمانروایی از آنان منقرض شد[۶۱] و باقیمانده کِندیان از حیره و نجد، به مساکن نخستین خود در حَضرموت بازگشتند[۶۲]. در پی این واقعه، حکومت از نسل بنی آکل المرار خارج شد و به دست بنی جبلة بن عدی بن ربیعه - از طوایف بنی‌معاویة الاکرمین بن حارث - افتاد[۶۳]. معدیکرب بن جبله، جدّ اشعث، که از ملوک قدرتمند عرب به شمار رفته و توسط «اعشی» شاعر مشهور، در قصاید چهارگانه‌اش ستوده شده است، از جمله پادشاهان این تیره[۶۴] است که عهده‌دار ریاست این قبیله گردید[۶۵]. پس از کشته شدن او، فرزندش قیس الاشجّ[۶۶] حاکم بر کندیان شد و چون بواسطه خیانتش به بنی مراد، در جنگ با آنان کشته شد[۶۷]، پسرش معدیکرب معروف به «اشعث»[۶۸] به ریاست کندیان دست یافت[۶۹]. اشعث در صدد خونخواهی پدر برآمد، ولی به اسارت در آمد و مجبور شد تا جهت آزادی خود، سه‌هزار شتر فدیه بپردازد[۷۰]. اشعث در نوبه دیگر، با شکستن پیمان صلح و حسن همجواری خود با بنی حارث بن کعب - یکی از طوایف بزرگ مَذحِج - حمله برد اما در این جنگ نیز شکست خورد و بار دیگر اسیر شد و تعهد کرد تا برای آزادی خود دویست ماده شتر جوان فدیه دهد، ولی صد شتر پرداخت و از پرداخت ما بقی آن طفره رفت[۷۱] در توضیح دقیق‌تر این ماجرا، نقل شده که پس از کشته شدن پدر اشعث بن قیس به دست بنی مراد - از شاخه‌های مذحج - اشعث به قصد انتقام خون پدر خروج کرد. بنی کنده تحت سه لواء: یکی لواء مطلع بن هانی بن حجر بن شرحبیل بن حارث معروف به کبش بن هانی، دیگری لواء قشم بن یزید بن ارقم و سومی لواء اشعث خارج شدند. آنان با بنی معقّل از طایفه بنی حارث بن کعب - از بزرگترین شاخه‌های قبیله مذحج - روبرو شدند. در جنگی که بین آنها رخ داد کبش و قشعم و نیز فرزندان فروة بن زرارة بن ارقم کشته شدند و اشعث به اسارت سپاه مذحج در آمد[۷۲]. کبش یا همان مطلع بن هانی بن حجر بن شرحبیل بن حارث، از تک سواران این قوم در ایام جاهلی بود[۷۳] و به هنگام وقوع جنگ‌ها در پیشتاز قومش بود و در طلیعه سپاه قومش حاضر بود[۷۴]. در این جنگ همچنین فروة بن زرارة بن ارقم بن نعمان و پسرش کشته شدند[۷۵] و قیس بن فروة بن زراره - پسر دیگر فروة بن ارقم - هم که از دیگر شرکت کنندگان در این جنگ بود پس از کشته شدن پدر و برادرش به انتقام خون آنها خروج کرد[۷۶]. مشارکت برخی از مردم بنی حجر در نبرد «یوم الصفا» و کشته شدن سعید بن عمرو بن نعمان به دست یکی از افراد بنی حجر بن وهب - از طوایف بنی معاویة الاکرمین - به نام معاویة بن حجر[۷۷] هم، از دیگر اخبار جاهلی این قوم برشمرده شده است. ازدیگر اخبار دوران جاهلی بنی معاویه می‌‌توان به خبر ازدواج قیس با هند دختر شراحیل بن زید بن شرحبیل - قتیل یوم الکلاب - و شعرسرایی برخی از شعرا در این باب[۷۸]، اشاره کرد.[۷۹]

منابع

پانویس

  1. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۳۶.
  2. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۳۸. نیز ر.ک: ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۳، ص۲۳۰.
  3. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۳۹.
  4. ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۳، ص۲۳۰.
  5. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۳۹.
  6. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۳۹.
  7. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۳۹.
  8. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۳۹.
  9. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۳۹.
  10. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۳۹.
  11. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۳۹.
  12. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۳.
  13. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۱. نیز ر.ک: ابن درید، الاشتقاق، ص۳۶۶؛ قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ج۱، ص۳۰۳؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۲، ص۱۸۷.
  14. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۸. نیز ر.ک: ابن حبیب بغدادی، مختلف القبائل و مؤتلفها، ج۱، ص۷۸؛ ابن درید، الاشتقاق، ص۳۶۶. این نسب در کتاب «معجم قبائل العرب» به نقل از کتاب «المشتبه» ذهبی، به اشتباه «المجر بن سلمه» عنوان گردیده است. (عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۳، ص۱۰۴۰)
  15. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۸. این نسب در کتاب «جمهرة انساب العرب»، ارقم بن نعمان بن عمرو بن وهب بن ربیعة بن معاویة بن حارث بن معاویة بن ثور بن مرتع بن معاویة بن کنده عنوان گردیده است. (ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۲۶)
  16. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۷.
  17. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۳۸ و ۱۶۰. نیز ر.ک: ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۴، ص۴۵۱.
  18. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۶۲.
  19. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۸. نیز ر.ک: ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۱، ص۱۹۱.
  20. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۸؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۱، ص۳۴۵.
  21. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۸. نیز ر.ک: ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۱، ص۴۶۰؛ زبیدی، تاج العروس، ج۶، ص۳۶۹.
  22. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۹؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۲، ص۲۲۰. ضمن این که ابن اثیر نیز در ذکر نسب برخی از شخصیت‌های این قوم از آنها به بنی شیبان بن فاتک یاد کرده است. (ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۱۳۶ و ج۱، ص۳۹۵ و ج۲ ص۲۳۹)
  23. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۳۸؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۲۷. نیز رو ک. ابن درید، الاشتقاق، ص۳۶۳.
  24. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۸.
  25. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۳۸؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۳، ص۱۵۴.
  26. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۳۸. نیز ر.ک: ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۲، ص۱۲۹؛ زرکلی، الاعلام، ج۵، ص۲۵۹.
  27. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۳. در کتاب «الاشتقاق» این نام، «بنی أشاءه» ذکر شده است. (ابن درید، الاشتقاق، ص۳۶۴)
  28. عوتبی صحاری، الانساب، ج۱، ص۴۴۲.
  29. عوتبی صحاری، الانساب، ج۱، ص۴۴۲.
  30. عوتبی صحاری، الانساب، ج۱، ص۴۴۲.
  31. عوتبی صحاری، الانساب، ج۱، ص۴۴۲.
  32. حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۱۶۶ - ۱۶۹.
  33. حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۱۶۶ - ۱۶۹.
  34. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۷۵؛ حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۸۸. ابن کلبی از عمرو (افحل) بن ابوکرب بن قیس بن سلمه به عنوان کسی که کنده را از غمر ذی کنده به حضرموت وارد کرده، نام برده است. (هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۷۰)
  35. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۱؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۲، ص۱۸۷. ر.ک: ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۱۸۴ - ۱۸۵.
  36. بامطرف، الجامع(جامع شمل أعلام المهاجرین المنتسبین إلی الیمن و قبائلهم)، ج۲، ص۵۸۹.
  37. ر.ک: هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۳۹، ۱۴۶، ۱۴۷، ۱۴۹ و ۱۵۳؛. ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۲۵ - ۴۲۶؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۴۰، ص۱۴۱.
  38. ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۵، ص۷۰.
  39. بامطرف، الجامع(جامع شمل أعلام المهاجرین المنتسبین إلی الیمن و قبائلهم)، ج۱، ص۱۵۷ و ج۲، ص۵۸۹. ر.ک: ابن حبان، الثقات، ج۴، ص۹۱؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۷۲، ص۳۰۲.
  40. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۲۲، ص۴۵۵ و ج۷۲، ص۳۰۲.
  41. ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۲۹۵. نیز ر.ک: هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۳۹، ۱۴۶، ۱۴۷، ۱۴۹ و ۱۵۳؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۲۶؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۴۰، ص۱۴۱.
  42. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۹؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۲۶؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۳، ص۵۱۳. ر.ک: هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۳۹، ۱۴۶، ۱۴۷، ۱۴۹ و ۱۵۳. نیز ر.ک: ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۲۶؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۴۰، ص۱۴۱. ابن کلبی و ابن اثیر در شرح چگونگی این سکونت نوشته‌اند: هر گاه مردم عراق بر معاویه وارد می‌‌شدند از ترس این که افکارشان بر مردم عراق تأثیر بگذارد، آنها را در جزیره ساکن می‌‌کرد. بر این اساس، پس از ورود بنی ارقم به شام، معاویه آنها را در نصیبین منزل داد و اقطاعاتی برای آنها در نظر گرفت. سپس نامه ای به آنها نوشت با این دلیل که من از جان شما به جهت عقرب های(یا سرما و سختی‌های زیاد) منطقه بیم دارم در رها منزل داد و اقطاعاتی برای ایشان انجام داد. (هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۹؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۳، ص۵۱۳)
  43. بامطرف، الجامع(جامع شمل أعلام المهاجرین المنتسبین إلی الیمن و قبائلهم)، ج۲، ص۵۳۲. نیز ر.ک: ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۲، ص۱۲۹.
  44. ر.ک: ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۳، ص۳۴۰. نیز ر.ک: هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۶۴.
  45. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۳۹.
  46. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۳۹. داشتن مسجد اختصاصی حکایت از انبوهی جمعیت این طایفه در کوفه دارد.
  47. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۳۹.
  48. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۳۸.
  49. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۸. وجود این مسجد اختصاصی، خود، گواه بر جمعیت قابل توجه این قوم در کوفه است.
  50. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۷.
  51. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۷ - ۱۴۸؛ ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۲۹۵.
  52. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۱.
  53. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۸؛ بلاذری، فتوح البلدان، ص۲۸۰؛ البراقی، تاریخ الکوفه، ص۱۴۰.
  54. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۷ - ۱۴۸؛ ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۲۹۵.
  55. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۷ - ۱۴۸؛ ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۲۹۵.
  56. عوتبی صحاری، الانساب، ج۱، ص۴۴۱.
  57. عوتبی صحاری، الانساب، ج۱، ص۴۴۱.
  58. عوتبی صحاری، الانساب، ج۱، ص۴۴۲.
  59. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت
  60. ابن‌شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۲، ص۵۴۵
  61. حمزة بن حسن اصفهانی، سنی ملوک الارض و الأنبیاء، ترجمه جعفر شعار، ص۱۴۸
  62. ابن حبیب بغدادی، المُحَبِّر، ص۳۷۰؛ ابوعبیده معمر بن المثنی، ایام العرب قبل الاسلام، ص۶۵؛ فیلیپ حتی، تاریخ عرب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ص۱۰۷.
  63. مجهول، مجمل التواریخ و القصص ص۱۷۹؛ حمزة بن حسن اصفهانی، سنی ملوک الارض و الأنبیاء، ترجمه جعفر شعار، ص۱۴۸؛ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۳، ص۳۵۷؛ ابن خلدون، تاریخ، ج۲، ص۳۳۱.
  64. نکته حائز اهمیت این است که هر چند از روؤسای کنده در پیش از اسلام با نام ملوک کنده یاد شده اما در حقیقت این پادشاهان از پادشاهی جز نامی نداشتند. اینان عنوان ملک را از اجدادشان به ارث می‌بردند و به آن افتخار می‌جستند و آن‌گونه که از رفتار امرؤالقیس شاعر و اشعث بن قیس برمی‌آید جاه‌طلبی آنان را وامی‌داشت تا با این عنوان بر رقبای خود برتری جویند. در واقع اینان مالک دره‌ها بودند و به طور مستقل بر قلعه‌ها و سرزمین‌های خود حکومت می‌کردند و در قبیله خود ملک خوانده می‌شدند، به طوری که ابن‌سعد می‌گوید: به این علت به آنان پادشاه می‌گفتند که دره‌هایی داشتند و مالک آنچه در آنها قرار داشت، بودند. (ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ح۵، ص۱۳)
  65. قفطی، تاریخ الحکماء، ترجمه بهین دارایی، ص۴۹۹.
  66. قیس بن معدی‌کرب به خاطر زخمی که سرش در یکی از جنگ‌ها برداشته بود، به «اشج» معروف بود، (شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص۱۳۶.)
  67. ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۲۴۵.
  68. چون موهای سرش همواره ژولیده بود به او «اشعث» می‌‌گفتند. (ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۳۸؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۲۳۹.)
  69. ابن قتیبه دینوری، المعارف، ص۱۴۵.
  70. ابو علی اسماعیل بن القاسم القالی البغدادی، ذیل الامالی و النوادر، ص۱۴۶.
  71. ابن رسته، الاعلاق النفیسه، ترجمه حسین قره چانلو، ص۲۸۱. در توضیح مختصرچگونگی وقوع این جنگ، نقل شده که بنی کنده تحت سه لواء: یکی لواء مطلع بن هانی بن حجر بن شرحبیل بن حارث معروف به کبش بن هانی، دیگری لواء قشم بن یزید بن ارقم و سومی لواء اشعث خارج شدند. آنان با بنی مقل از طایفه بنی حارث بن کعب - از بزرگترین شاخه‌های قبیله مذحج - روبرو شدند. در جنگی که بین آنها رخ داد کبش و قشعم و نیز فرزندان فروة بن زرارة بن ارقم کشته شدند و اشعث به اسارت سپاه مذحج در آمد (هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۵ - ۱۴۶.) این واقعه توجه نابغه را به خود جلب کرد چندان که در وصف این واقعه چنین سرود: بعد كبش بن هاني‌ء و بني فر وة و الأشعث بن قيس أسيرا *** بعد كبش بن هاني‌ء و بني فر حيث أضحت خيارهم منحورا} (هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۶)
  72. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۵ - ۱۴۶. این واقعه توجه نابغه را به خود جلب کرد چندان که در وصف این واقعه چنین سرود: بعد كبش بن هاني‌ء و بني فر وة و الأشعث بن قيس أسيرا *** بعد كبش بن هاني‌ء و بني فر حيث أضحت خيارهم منحورا (هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۶)
  73. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۶؛ ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۲۵۱. ابن درید از او با نام کبس یاد کرده او را از تک سواران جاهلی نام برده است. (ابن درید، الاشتقاق، ص۳۶۵)
  74. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۶.
  75. ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۵، ص۴۰۳.
  76. ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۵، ص۴۰۳.
  77. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۲
  78. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۶۳.
  79. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت