بنی شکامة بن شبیب: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = بنی اشرس بن کنده | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }} ==نسب بنی شکامه== این طایفه در شمار اعراب قحطانی و از شاخه‌های بنی اشرس بن کنده هستند که نسب از شُکامَة بن شبیب بن سکون بن اشرس بن کندة بن عفیر می‌‌ب...» ایجاد کرد)
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۴: خط ۱۴:
==[[تاریخ]] [[جاهلی]] این قوم==
==[[تاریخ]] [[جاهلی]] این قوم==
چنین به نظر می‌‌رسد که در جریان [[مهاجرت]] [[کندی‌ها]] به مناطق شمالی‌تر شبه [[جزیره عربستان]] در اواسط [[قرن پنجم]] میلادی، جمع زیادی از [[مردم]] بنی شکامه نیز در این کوچ حضور داشتند. به احتمال، آنان نیز در کنار دیگر [[کندیان]]، به [[خاندان]] آکل المرار در تأسیس و استمرار [[دولت]] کنده و وقایع و رخدادهای آن ایام سهیم بودند. آنها همچنان با این دولت همراه بودند تا این که پس از آغاز [[جنگ داخلی]] بین [[فرزندان]] [[حارث بن عمرو]] و کشتاری که منذر از بازماندگان آنان به راه انداخت، [[فرمانروایی]] از کندیان و آل آکل المرار منقرض شد و باقیمانده [[کِندیان]] به [[مساکن]] نخستین خود در [[حَضرموت]] بازگشتند. اما با توجه به [[حاکمیت]] اکیدِر بن [[عبدالملک]] بر [[دومة الجندل]] تا [[زمان]] اسارتش به دست [[خالد بن ولید]] در جریان [[جنگ تبوک]] (در [[سال نهم هجری]])،چنین برمی‌آید که برخی از سکونی‌ها و [[طایفه]] نامدارش بنی شکامه، در شمال باقی ماندند و در دومة‌الجندل [[حکومتی]] مبتنی بر رفتارهای قبیله‌ای برپا کردند. از متن ابن‌هشام و [[واقدی]] برمی‌آید [[برادران]] [[اکیدر بن عبدالملک سکونی]] از کنده که [[پادشاه]] دومة الجندل بود در امر [[حکومت]] با وی [[شریک]] بودند و اکیدر تنها عنوان [[پادشاهی]] داشته است.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>
چنین به نظر می‌‌رسد که در جریان [[مهاجرت]] [[کندی‌ها]] به مناطق شمالی‌تر شبه [[جزیره عربستان]] در اواسط [[قرن پنجم]] میلادی، جمع زیادی از [[مردم]] بنی شکامه نیز در این کوچ حضور داشتند. به احتمال، آنان نیز در کنار دیگر [[کندیان]]، به [[خاندان]] آکل المرار در تأسیس و استمرار [[دولت]] کنده و وقایع و رخدادهای آن ایام سهیم بودند. آنها همچنان با این دولت همراه بودند تا این که پس از آغاز [[جنگ داخلی]] بین [[فرزندان]] [[حارث بن عمرو]] و کشتاری که منذر از بازماندگان آنان به راه انداخت، [[فرمانروایی]] از کندیان و آل آکل المرار منقرض شد و باقیمانده [[کِندیان]] به [[مساکن]] نخستین خود در [[حَضرموت]] بازگشتند. اما با توجه به [[حاکمیت]] اکیدِر بن [[عبدالملک]] بر [[دومة الجندل]] تا [[زمان]] اسارتش به دست [[خالد بن ولید]] در جریان [[جنگ تبوک]] (در [[سال نهم هجری]])،چنین برمی‌آید که برخی از سکونی‌ها و [[طایفه]] نامدارش بنی شکامه، در شمال باقی ماندند و در دومة‌الجندل [[حکومتی]] مبتنی بر رفتارهای قبیله‌ای برپا کردند. از متن ابن‌هشام و [[واقدی]] برمی‌آید [[برادران]] [[اکیدر بن عبدالملک سکونی]] از کنده که [[پادشاه]] دومة الجندل بود در امر [[حکومت]] با وی [[شریک]] بودند و اکیدر تنها عنوان [[پادشاهی]] داشته است.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>
==مناسبات [[سیاسی]] - [[اجتماعی]] [[جاهلی]] بنی شکامه==
علاوه بر نبردهای جاهلی، [[پیمان‌ها]] و [[احلاف]] نیز بخشی از برنامه‌های [[قبایل]] از جمله بنی سکون و طایفه نامدارش بنی شکامه در [[حفظ]] بقاء و صیانت از [[منافع]] خود بود. شکامه ای‌ها در کنار [[قبیله]] [[مادری]] خود کنده و بنی سکون، در راستای [[تحکیم]] [[قدرت]] خود در [[یمن]]، پیمانهایی را با برخی قبایل منعقد نمودند. هر چند از احلاف مستقل بنی شکامه با دیگر قبایل همجوار خبری به دست ما نرسیده است اما می‌‌توان به دیگر مؤلفه‌های مهم اجتماعی نظیر ازدواج‌های جاهلی که در واقع کارکردی مشابه پیمان‌های میان قبیلگی داشتند و پشتوانه ای برای [[استحکام]] روابط فیما بین [[قبائل]]، محسوب می‌‌شدند، به عنوان عاملی مهم در فراهم‌سازی زمینه‏های [[امنیت]] و [[آسایش]] خاطر آنان، در دست یافتن به اهداف مورد نظر، نگریست. بنی شکامه در کنار دیگر [[طوایف]] [[بنی کنده]]، در جهت رفع [[تهدیدها]] و خطرات و نیز پشتوانه‌سازی برای [[قبیله]] خود، کوشیدند تا با برقراری پیوندهای سببی با دیگر تیره‌ها و [[قبایل]] ساکن [[یمن]] و [[عراق]]، به استوارسازی جایگاه خود در میان قبایل منطقه بپردازند. از جمله این ازدواج‌ها می‌‌توان به پیمان‌های سببی [[شکامة بن شبیب]] با [[غاضره بنت مالک بن ثعلبة بن دودان بن اسد]] از [[بنی خزیمه]]، ربیعة بن شکامه با دره بنت نصر بن ربیعة بن لخم از [[بنی لخم]] و نیز [[اسماء بنت ثمامة بن ربیعة بن شکامه]] با [[مردم بن عوف بن ذبیان]] از اشراف و بزرگان [[قبیله بنی اسد بن وبرة بن تغلب]] اشاره کرد. [[پیمان]] [[زناشویی]] صهباء دختر [[حرب بن امیه]] - [[خواهر]] [[ابوسفیان]] - با [[بشر بن عبدالملک]] - [[برادر]] اکیدر - هم از دیگر ازدواج‌هایی بود که بین بنی شکامه و [[قریش]] اتفاق افتاد. [[بشر بن عبدالملک]] که، تجارت‌هایی با [[مکه]] و به‌ویژه با ابوسفیان و [[ابوقیس بن عبدمناف]] انجام می‌‌داد، با این [[ازدواج]]، جایگاه خود را در [[حجاز]] مستحکم‌تر کرد و قریش هم در [[سایه]] این پیمان، امنیت نسبی کاروان‌های [[تجاری]] خود را در [[حیره]] و [[شام]] تأمین کرد. بشر از این ازدواج، صاحب دو دختر شد که یکی از آنان بعدها به ازدواج [[حارث بن عمرو بن حرجه فزاری]] در آمد. [[روابط دوستانه]] [[بنی امیه]] با این [[خاندان]] در دوره‌های [[اسلامی]] نیز ادامه یافت؛ چندان که از [[یزید بن معاویه]]، به عنوان یکی از دامادهای [[حریث بن عبدالملک]] - برادر دیگر بشر بن عبدالملک - یاد شده است. علاوه بر یزید، از اشراف بنی‌کلب هم به عنوان دامادهای [[حریث]] نام برده شده است. گذشته از [[ارتباطات]] [[سیاسی]]، بشر بن عبدالملک اعلم خطباء یمن و الانبار به شمار می‌‌رفت. او این فن را از خطباء [[حرم]] آموخته بود. [[بشر]]، را همچنین انتقال دهنده خط [[عربی]] شمالی موسوم به«الجَزم» به شبه [[جزیره عربستان]] از جمله [[حجاز]] و [[مکه]] گفته‌اند. او به بزرگان حجاز که تا آن [[زمان]] با خط عربی جنوبی موسوم به [[مسند]] مکاتبه می‌‌کردند، این خط را [[آموزش]] داد. وی این نوع [[کتابت]] را نزد [[مرامر بن مره]] (مروه) و [[اسلم بن جدره]] (جَزَره) آموخت و سپس به مکه رفت و ضمن [[ازدواج]] با صهباء بنت حرب - [[خواهر]] [[ابوسفیان]] - آن را به ابوسفیان و برخی از [[رجال]] مکه آموخت. او این خط عربی را که نخستین بار توسط قومی از [[قبیله طی]] در بقّه - موضعی در [[شام]] بر کرانه [[فرات]] - [[ابداع]] گردید، به [[مردم]] الانبار نیز آموزش داد. او همچنین به [[اهل]] [[حیره]] نیز کتابت آموختو سپس به [[طائف]] رفت و آن را به [[غیلان بن سلمه ثقفی]] نیز آموزش داد. وی با [[سفر]] به [[بادیه]] [[مضر عروة بن زرارة]] کاتب را نیز از [[نعمت]] [[نوشتن]] این خط برخوردار کرد و پس آن گاه در [[سفر به شام]]، این خط را به آنها هم آموخت.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>
==[[ادیان]] [[جاهلی]] بنی شکامه==
در این که در میان [[قبایل یمنی]] از جمله بنی شکامه چه [[دینی]] وجود داشته، گزارش دقیقی وجود ندارد. اما آنچه که مسلم است این است که در زمان [[دولت]] [[حمیریان]]، [[مردم یمن]] [[بت]] پرست بودند؛ چندان که از «الْجَلسد» به عنوان یکی از بت‌های معروف [[کندیان]] در منطقه حضرموت و [[معبود]] [[حضرمیان]] و [[بنی شکامة بن شبیب بن سکون]] یاد شده است. [[حفظ]] و نگهداری این بت بر عهده بنی شکامه و سپس یکی از [[بیوت]] آنها به نام بنی علّاق بود. پس از [[مسیحی]] شدن [[پادشاهان روم]] و تلاش آنان در گسترش [[مسیحیت]]، [[آیین مسیحیت]] نیز در بین کندیان - بخصوص کندیان حاضر در حیره و [[نجد]]- [[نفوذ]] و گسترش یافت تا آنجا که در اوایل [[ظهور اسلام]]، تعداد قابل ملاحظه ای از [[کندیان]] و [[طوایف]] آن، از جمله برخی شخصیتهای برجسته کندی [[مسیحی]] شده بودند. بنا بر نقل گزارشات [[تاریخی]]، زمانی که [[پیامبر خدا]]{{صل}} در سال نهم [[قمری]]، [[خالد بن ولید]] را سراغ [[اکیدر بن عبدالملک]] در [[دومة الجندل]] فرستاد، اکیدر، [[پادشاه]] کندیان در این منطقه، فردی مسیحی بوده است. - [[بشر بن عبدالملک]] - [[برادر]] اکیدر - هم از دیگر [[نصرانیان]] بود. وی در حالی که [[نصرانی]] بود به [[حیره]] رفت و مدتی را در آنجا [[روزگار]] گذراند.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۱۴ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۳۸

نسب بنی شکامه

این طایفه در شمار اعراب قحطانی و از شاخه‌های بنی اشرس بن کنده هستند که نسب از شُکامَة بن شبیب بن سکون بن اشرس بن کندة بن عفیر می‌‌برند. شکامة بن شبیب از همسر بنی اسدی‌اش - غاضرة بنت مالک بن ثعلبه - دارای پسرانی به نام‌های سلمه، ربیعه و نصر گردید که طایفه بزرگ بنی شکامه بر اساس آنان و فرزندانشان، بنیان نهاده شد. از بنی شکامه، فروعات و شعب بسیاری متفرع شده است که از جمله آنها می‌‌توان به اسامی طوایفی چون بنی سلمة بن شکامه، بنی غفیلة بن عوف، بنی ابامة بن سلمه، بنی ملیح بن عمرو و بنی معاویة بن عامر اشاره کرد. برخی از نقل‌ها هم حاکی از آن است که بعد از مرگ شکامه، همسرش غاضره همراه با فرزند خردسال خود نصر، نزد قوم خود بازگشت. بدین ترتیب، نصر، به بنی اسد پیوست و نسب از بنی اسد گرفت و به ایشان منتسب گشت. اما برادران او سلمه و ربیعه، در میان اقوام پدری ماندند و بدین‌سان، طایفه بنی شکامه بر پایه فرزندانشان شکل گرفت.[۱]

منازل و مساکن بنی شکامه

مردم طایفه بنی شکامه اصالتی یمنی داشتند. آنان نیز به احتمال، همراه با دیگر کندیان، در حضرموت و در قسمت مرکزی آن و در شمال غربی دره حضرموت، در کنار قبیله بنی صدف - از تیره‌های قبیله کِنده - و شاخه‌هایی از قبایل حِمیَر و همدان سکونت داشتند. حیره، بحرین و منطقه دومة الجندل در جوف نجد هم از دیگر منازلی بود که در آن جمعی از مردم بنی شکامة بن شبیب سکونت داشتند. پس از پذیرش اسلام و در پی فتوحات اسلامی، علاوه بر یمن، جمعی از آنان به بلاد دیگر از جمله یمامه، اردن و حمص مهاجرت کرده در آن رحل اقامت افکندند. عمان نیز از دیگر مناطقی بود که پذیرای جمع کثیری از مردم طوایف بنی شکامه بود.[۲]

تاریخ جاهلی این قوم

چنین به نظر می‌‌رسد که در جریان مهاجرت کندی‌ها به مناطق شمالی‌تر شبه جزیره عربستان در اواسط قرن پنجم میلادی، جمع زیادی از مردم بنی شکامه نیز در این کوچ حضور داشتند. به احتمال، آنان نیز در کنار دیگر کندیان، به خاندان آکل المرار در تأسیس و استمرار دولت کنده و وقایع و رخدادهای آن ایام سهیم بودند. آنها همچنان با این دولت همراه بودند تا این که پس از آغاز جنگ داخلی بین فرزندان حارث بن عمرو و کشتاری که منذر از بازماندگان آنان به راه انداخت، فرمانروایی از کندیان و آل آکل المرار منقرض شد و باقیمانده کِندیان به مساکن نخستین خود در حَضرموت بازگشتند. اما با توجه به حاکمیت اکیدِر بن عبدالملک بر دومة الجندل تا زمان اسارتش به دست خالد بن ولید در جریان جنگ تبوک (در سال نهم هجری)،چنین برمی‌آید که برخی از سکونی‌ها و طایفه نامدارش بنی شکامه، در شمال باقی ماندند و در دومة‌الجندل حکومتی مبتنی بر رفتارهای قبیله‌ای برپا کردند. از متن ابن‌هشام و واقدی برمی‌آید برادران اکیدر بن عبدالملک سکونی از کنده که پادشاه دومة الجندل بود در امر حکومت با وی شریک بودند و اکیدر تنها عنوان پادشاهی داشته است.[۳]

مناسبات سیاسی - اجتماعی جاهلی بنی شکامه

علاوه بر نبردهای جاهلی، پیمان‌ها و احلاف نیز بخشی از برنامه‌های قبایل از جمله بنی سکون و طایفه نامدارش بنی شکامه در حفظ بقاء و صیانت از منافع خود بود. شکامه ای‌ها در کنار قبیله مادری خود کنده و بنی سکون، در راستای تحکیم قدرت خود در یمن، پیمانهایی را با برخی قبایل منعقد نمودند. هر چند از احلاف مستقل بنی شکامه با دیگر قبایل همجوار خبری به دست ما نرسیده است اما می‌‌توان به دیگر مؤلفه‌های مهم اجتماعی نظیر ازدواج‌های جاهلی که در واقع کارکردی مشابه پیمان‌های میان قبیلگی داشتند و پشتوانه ای برای استحکام روابط فیما بین قبائل، محسوب می‌‌شدند، به عنوان عاملی مهم در فراهم‌سازی زمینه‏های امنیت و آسایش خاطر آنان، در دست یافتن به اهداف مورد نظر، نگریست. بنی شکامه در کنار دیگر طوایف بنی کنده، در جهت رفع تهدیدها و خطرات و نیز پشتوانه‌سازی برای قبیله خود، کوشیدند تا با برقراری پیوندهای سببی با دیگر تیره‌ها و قبایل ساکن یمن و عراق، به استوارسازی جایگاه خود در میان قبایل منطقه بپردازند. از جمله این ازدواج‌ها می‌‌توان به پیمان‌های سببی شکامة بن شبیب با غاضره بنت مالک بن ثعلبة بن دودان بن اسد از بنی خزیمه، ربیعة بن شکامه با دره بنت نصر بن ربیعة بن لخم از بنی لخم و نیز اسماء بنت ثمامة بن ربیعة بن شکامه با مردم بن عوف بن ذبیان از اشراف و بزرگان قبیله بنی اسد بن وبرة بن تغلب اشاره کرد. پیمان زناشویی صهباء دختر حرب بن امیه - خواهر ابوسفیان - با بشر بن عبدالملک - برادر اکیدر - هم از دیگر ازدواج‌هایی بود که بین بنی شکامه و قریش اتفاق افتاد. بشر بن عبدالملک که، تجارت‌هایی با مکه و به‌ویژه با ابوسفیان و ابوقیس بن عبدمناف انجام می‌‌داد، با این ازدواج، جایگاه خود را در حجاز مستحکم‌تر کرد و قریش هم در سایه این پیمان، امنیت نسبی کاروان‌های تجاری خود را در حیره و شام تأمین کرد. بشر از این ازدواج، صاحب دو دختر شد که یکی از آنان بعدها به ازدواج حارث بن عمرو بن حرجه فزاری در آمد. روابط دوستانه بنی امیه با این خاندان در دوره‌های اسلامی نیز ادامه یافت؛ چندان که از یزید بن معاویه، به عنوان یکی از دامادهای حریث بن عبدالملک - برادر دیگر بشر بن عبدالملک - یاد شده است. علاوه بر یزید، از اشراف بنی‌کلب هم به عنوان دامادهای حریث نام برده شده است. گذشته از ارتباطات سیاسی، بشر بن عبدالملک اعلم خطباء یمن و الانبار به شمار می‌‌رفت. او این فن را از خطباء حرم آموخته بود. بشر، را همچنین انتقال دهنده خط عربی شمالی موسوم به«الجَزم» به شبه جزیره عربستان از جمله حجاز و مکه گفته‌اند. او به بزرگان حجاز که تا آن زمان با خط عربی جنوبی موسوم به مسند مکاتبه می‌‌کردند، این خط را آموزش داد. وی این نوع کتابت را نزد مرامر بن مره (مروه) و اسلم بن جدره (جَزَره) آموخت و سپس به مکه رفت و ضمن ازدواج با صهباء بنت حرب - خواهر ابوسفیان - آن را به ابوسفیان و برخی از رجال مکه آموخت. او این خط عربی را که نخستین بار توسط قومی از قبیله طی در بقّه - موضعی در شام بر کرانه فرات - ابداع گردید، به مردم الانبار نیز آموزش داد. او همچنین به اهل حیره نیز کتابت آموختو سپس به طائف رفت و آن را به غیلان بن سلمه ثقفی نیز آموزش داد. وی با سفر به بادیه مضر عروة بن زرارة کاتب را نیز از نعمت نوشتن این خط برخوردار کرد و پس آن گاه در سفر به شام، این خط را به آنها هم آموخت.[۴]

ادیان جاهلی بنی شکامه

در این که در میان قبایل یمنی از جمله بنی شکامه چه دینی وجود داشته، گزارش دقیقی وجود ندارد. اما آنچه که مسلم است این است که در زمان دولت حمیریان، مردم یمن بت پرست بودند؛ چندان که از «الْجَلسد» به عنوان یکی از بت‌های معروف کندیان در منطقه حضرموت و معبود حضرمیان و بنی شکامة بن شبیب بن سکون یاد شده است. حفظ و نگهداری این بت بر عهده بنی شکامه و سپس یکی از بیوت آنها به نام بنی علّاق بود. پس از مسیحی شدن پادشاهان روم و تلاش آنان در گسترش مسیحیت، آیین مسیحیت نیز در بین کندیان - بخصوص کندیان حاضر در حیره و نجد- نفوذ و گسترش یافت تا آنجا که در اوایل ظهور اسلام، تعداد قابل ملاحظه ای از کندیان و طوایف آن، از جمله برخی شخصیتهای برجسته کندی مسیحی شده بودند. بنا بر نقل گزارشات تاریخی، زمانی که پیامبر خدا(ص) در سال نهم قمری، خالد بن ولید را سراغ اکیدر بن عبدالملک در دومة الجندل فرستاد، اکیدر، پادشاه کندیان در این منطقه، فردی مسیحی بوده است. - بشر بن عبدالملک - برادر اکیدر - هم از دیگر نصرانیان بود. وی در حالی که نصرانی بود به حیره رفت و مدتی را در آنجا روزگار گذراند.[۵]

منابع

پانویس