عقیل بن ابیطالب: تفاوت میان نسخهها
(←پانویس) |
(←منابع) |
||
خط ۱۰۴: | خط ۱۰۴: | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:1100356.jpg|22px]] [[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[عقیل بن ابیطالب (مقاله)|مقاله «عقیل بن ابیطالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۶ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۶''']] | |||
# [[پرونده:13681049.jpg|22px]] [[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه ج۲''']] | # [[پرونده:13681049.jpg|22px]] [[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه ج۲''']] | ||
# [[پرونده:IM010703.jpg|22px]] [[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|'''محمدنامه''']] | # [[پرونده:IM010703.jpg|22px]] [[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|'''محمدنامه''']] |
نسخهٔ ۳۱ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۵۳
عقیل بن ابیطالب | |
---|---|
نام کامل | عقیل بن ابیطالب بن عبدالمطلب |
جنسیت | مرد |
کنیه | ابویزید |
از قبیله | قریش |
از تیره | بنی هاشم |
پدر | ابوطالب بن عبدالمطلب |
مادر | فاطمه بنت اسد |
پسر | |
برادر | |
تاریخ تولد | ده سال بعد از عام الفیل |
محل تولد | مکه |
محل زندگی | |
درگذشت | ۵۲ هجری |
طول عمر | ۹۶ سال |
محل آرامگاه | بقیع |
از اصحاب | |
حضور در جنگ | |
علت شهرت | برادر امیرالمؤمنین |
مقدمه
ابویزید، عقیل، فرزند ارشد ابوطالب بن عبدالمطلب و فاطمه بنت اسد بود و برادرانش جعفر و علی (ع) بودند. اختلاف سن او با امام بیست سال و با جعفر ده سال است. ابوطالب عقیل را از دیگر پسران خویش بیشتر دوست میداشت، از اینرو پیامبر (ص) به او فرمود: «ای ابایزید من تو را به دو جهت دوست میدارم و دوستی من برای تو دو برابر است: یک دوستی برای خویشاوندی با تو و دیگر اینکه میدانم عمویم ابوطالب تو را دوست میداشت.» طبق نقل منابع، عقیل تا هنگام جنگ بدر در مکه باقی ماند و هنگام خروج مشرکان از مکه برای جنگ، به زور و با کراهت به همراه چند نفر دیگر از بنیهاشم از جمله عباس بن عبدالمطلب، روانه جنگ شد. در این جنگ پنج تن از بنیهاشم، از جمله عقیل به اسارت مسلمانان درآمدند. عقیل بنا به دستور پیامبر (ص) با پرداخت فدیه بهدست عباس، آزاد شد. برخی منابع معتقدند پس از آزادی به دین اسلام مشرف شد. منابع دیگر، اسلام وی را قبل از صلح حدیبیه، بعد از حدیبیه، قبل از فتح مکه، عام الفتح (سال فتح مکه) و سال حجة الوداع ذکر کردهاند[۱].
اسلام آوردن عقیل
به نقل از برخی منابع، عقیل بعد از جنگ بدر به مکه بازگشت و همانجا مقیم بود تا آنکه در آغاز سال هشتم هجری به حضور رسول خدا (ص) هجرت کرد و در جنگ موته (سال هشتم) همراه مسلمانان بود. سپس بیمار شد و از او در فتح مکه، طائف، خیبر و حنین نامی برده نشده است. پیامبر (ص) برای او سالیانه ۱۴۰ خروار از محصول خیبر مقرر فرمود و سِقایت (آب دادن) حاجیان را که از دوران جاهلیت برعهده بنیهاشم بود، به وی واگذار کرد. گرچه برخی معتقدند وی در جنگ حُنین نیز شرکت داشته و سوزنی بهعنوان غنیمت جنگی برای همسرش آورده بود که با دستور پیامبر (ص) مبنی بر بازگرداندن غنایم جنگی پیش از تقسیم ایشان (ص)، آن را بازگرداند. عقیل از اصحاب و راویان حضرت علی (ع) و جزء معدود افرادی بود که هنگام دفن حضرت زهرا (س) حضور داشتند. همچنین وی از افرادی بود که با وجود منع عثمان در همراهی ابوذر هنگام تبعید به ربذه در کنار حضرت علی (ع) حضور داشت. عقیل فردی حاضر جواب بود که بهشدت با مخالفان درگیر میشد و آنان را خاموش میساخت. برخی معتقدند عقیل در جنگ جمل و صفین همراه حضرت علی (ع) نبود. در مقابل، برخی دیگر میگویند وی در جنگهای جمل، صفین و نهروان با حضرت (ع) همراه بود. به نظر میرسد با توجه به نامه عقیل به حضرت علی (ع) بعد از جریان حکمیت و فرمان حضرت (ع) بر باقی ماندن وی در مدینه و شرکت نکردن در جنگ، قول اول بهواقع نزدیکتر است[۲].
عقیل و معاویه
در مورد رفتن یا نرفتن عقیل نزد معاویه در زمان خلافت علی (ع)، میان مورخان اختلاف نظر است. برخی معتقدند عقیل از حجاز به کوفه رفت تا بهخاطر بدهیهای زیاد خویش از علی (ع) کمک بگیرد، ولی چون کمک ایشان نتوانست او را بینیاز کند، نزد معاویه رفت. اما برخی دیگر معتقدند وی تا قبل از شهادت امام (ع) نزد معاویه نرفته و بعد از جریان صلح امام حسن (ع) نزد او رفته است. عقیل در واپسین روزهای خلافت و پس از جریان حکمیت، نامهای به امام علی (ع) نوشت و در آن نامه، که پس از جریان غارتهای ضحاک بن قیس در حجاز نوشته شده، عقیل از گروهی یاد میکند که بر سر راه برگشت او از حجاز به مدینه قرار گرفتند و از برخورد آنها متوجه آمادگی نبردشان با امام (ع) شده بود. در این نامه خطاب به امام (ع) مینویسد: «چون این خبر به من رسید چنین پنداشتم که گویا یاران و شیعیان تو از یاری تو خودداری کردهاند. اکنون ای پسر مادرم تصمیم خود را برای من بنویس، اگر آهنگ مرگ و کشته شدن داری برادرزادگان و فرزندان پدرت را پیش تو آورم و تا هنگامی که تو زنده هستی ما هم با تو زنده باشیم و چون بمیری ما هم با تو بمیریم. بهخدا سوگند دوست ندارم پس از تو به اندازه فاصله میان دو بار دوشیدن شیر ماده شتری زنده بمانم. سوگند به خدای عزوجل که زندگی پس از تو زندگی گوارا و خوش و سازگاری نیست و سلام و رحمت خدای بر تو باد». امام (ع) در پاسخ، دستور به ماندن او در مدینه میدهد: «اما اینکه پیشنهاد کردهای با پسران خود و پسران پدرت پیش من آیی، مرا به این کار نیازی نیست و تو بر جای خود باش، پسندیده و راه یافته. به خدا سوگند دوست ندارم اگر من هلاک شوم شما هم با من هلاک شوید و پسر مادرت را هرگز چنین مپندار که اگر مردم هم او را رها کنند زاری کننده و پذیرای ستم باشد».
بنابراین عقیل در دوران حکومت امام علی (ع) از مدینه خارج نشد، تا بتوان مسافرت به شام و رفتن به نزد معاویه را برای وی فرض کرد. تنها یکبار وی بههمراه فرزندانش برای دریافت وجوهات بیشتر از امام (ع) به کوفه میآیند که با برخورد امام (ع) روبهرو میشود و با فرزندانش به مدینه بازمیگردند. بعدها وی دراینباره و در جواب معاویه که از او درخواست کرده بود تا جریان آهن گداخته را برای او بازگوید، چنین میگوید: «سخت درمانده شدم و گرفتاری و گرسنگی مرا فراگرفت. چیزی از او خواستم توجهی نکرد و تغییری در او پدید نیامد. من کودکان خویش را جمع کردم و آنان را که بینوایی و درماندگی بر چهرهشان آشکار بود پیش او آوردم. فرمود: «شامگاه پیش من آی تا چیزی به تو بدهم، شامگاه در حالیکه یکی از پسرانم دستم را گرفته بود، نزد او رفتم. به فرزندم فرمان داد دور شود، آنگاه به من گفت: «بگیر.» درحالی که طمع بر من چیره شده بود و میپنداشتم کیسه پولی است، دست دراز کردم و دست خود را بر قطعه آهنی نهادم که چون آتش بود. آن را نگرفته رها کردم و چنان بانگی برآوردم که گاو نر زیر دست قصاب میکشد. علی (ع) به من گفت: «مادرت در سوگت بگرید! این آهن است که آتش این جهان آن را برافروخته، چگونه خواهد بود حال من و تو فردای قیامت اگر ما را با زنجیرهای جهنم فروبندند.» سپس این آیه را تلاوت فرمود: «هنگامی که غلها بر گردنهای ایشان است و زنجیرها را میکشند.» آنگاه به من گفت: «برای تو پیش من افزون از حقی که خداوند برای تو واجب کرده است جز همین که دیدی نیست، نزد خانوادهات برگرد»[۳].
نسب شناس بودن عقیل
تخصص عقیل در زمینه انساب و ایام العرب بود. او در مسجدالنبی (ص) پس از اقامه نماز بر فرشی مینشست و مردم از وی سؤال میکردند. طبق نقل منابع قریش بهجهت اینکه عقیل در مورد نسب و جنگهای گذشته دانا بود و سوابق نادرست و رفتارهای ناشایست آنان را آشکار میکرد، او را خوش نمیداشتند.
وی به دستور عمر و با همراهی مخرمة بن نوفل و جبیر بن مطعم در سال ۲۰ ق کتابی در انساب با نام دیوان العساکر الاسلامیة نوشت. در این کتاب اسامی سپاهیان اسلام را بهترتیب خاندانها نوشتند و از خویشاوندان رسول خدا (ص) آغاز کردند. پس از آن هر خاندانی نزدیکتر به خاندان نبوت بود، آن را مقدم داشتند[۴].
وفات عقیل
عقیل در اواخر عمر نابینا شد و بنابر نقل بیشتر منابع در دوران خلافت معاویه در سال ۵۰ و بنابر نقلی سال ۵۲ ق در سن نود و شش سالگی درگذشت[۵].
عقیل بن ابی طالب
عقیل فرزند ابوطالب و مادرش فاطمه بنت اسد است. او عموزاده رسول خدا(ص) و برادر امیر مؤمنان علی(ع) است. ابوطالب چهار پسر به نامهای طالب، عقیل، جعفر و علی(ع) داشت که هر یک از آنان به ترتیب ده سال از هم کوچکتر بودند و لذا علی(ع) از عقیل، بیست سال و از جعفر ده سال کوچکتر بود. کنیه عقیل ابویزید است. او و عباس عموی رسول خدا(ص) به اجبار همراه مشرکین در جنگ بدر شرکت کردند و هر دو به اسارت مسلمانان در آمدند که سرانجام به پرداخت فدیه و نقدینه آزاد شدند[۶]. عقیل قبل از جنگ حدیبیه به مدینه هجرت کرد. او علاوه بر قرابت و قوم و خویشی با رسول خدا(ص) و امیرمؤمنان(ع) جزء اصحاب و یاران آن دو بزرگوار نیز بود. عقیل در سال پنجاه هجری در مدینه از دنیا رفت و در داخل خانه خود که در کنار بقیع قرار داشت، به خاک سپرده شد. عقیل در فصاحت و بلاغت، صراحت لهجه سرآمد دوران بود و به نسابه عرب معروف بود. او به انساب قبائل مختلف، به خصوص بر حسب و نسب قبیله قریش و بنیامیه آشنایی کامل داشت و از گفتن معایب و نقاط ضعف و پیشینه سوء آنان در مجالس، خودداری نمیکرد. گفتارش برای مخالفانش خطرناکتر از تیر مسموم و زبانش برندهتر از شمشیر بود؛ لذا سردمداران بنیامیه به دشمنی با وی برخاستند و درباره او مطالب بیاساس به هم بافتند و به جای ذکر فضائل و نقاط قوت، دروغهای بسیاری در تضعیف و تحقیر او منتشر کردند و تا آنجا از جاده انصاف به دور افتادند که حتی عقیل بنیهاشم را به سفاهت متهم ساختند[۷].
در فضیلت عقیل و محبت رسول خدا(ص) نسبت به وی احادیثی است که به بیشتر آنها در منابع اهل سنت آمده است. پیامبر(ص) فرمود: ای ابویزید! من از دو جهت تو را دوست دارم؛ یکی به جهت قوم و خویشی که با من داری و دیگری به جهت علاقه و محبت عمویم ابوطالب نسبت به تو[۸]. ابن ابی الحدید در شرح و تأیید متن این حدیث مینویسد: «ابوطالب در میان فرزندانش، عقیل را بیش از دیگران دوست میداشت و از این رو در سال قحطی، آنگاه که رسول خدا(ص) و عمویش عباس به ابوطالب پیشنهاد کردند تا فرزندانش را در اختیار آنان بگذارد تا از بار سنگین هزینه زندگی قدری بکاهد، ابوطالب در پاسخ چنین گفت: عقیل را برای من بگذارید و سایر فرزندانم هر کدام را میخواهید با خود ببرید». سرانجام عباس، سرپرستی جعفر را و رسول خدا(ص) سرپرستی علی(ع) را به عهده گرفتند[۹]. از دیگر فضائل عقیل این است که در ملاقات با معاویه، گذشته از دفاع از شخصیت امیرمؤمنان(ع) و بیان شخصیت یاران آن حضرت از بعضی فضائل امیرمؤمنان(ع) سخن گفته است که اگر او نمیگفت کسی بر آن آگاهی نمییافت و به دست فراموشی سپرده میشد.
عقیل در شرایطی این فضائل را نقل کرده است که نه تنها بیان فضائل امیرمؤمنان(ع) در سراسر جهان اسلام ممنوع بود و بزرگترین جرم محسوب میشد، بلکه به جای فضائل، حدیثهای ساختگی در نکوهش آن بزرگوار رواج داشت و آن حضرت در خطبههای جمعه مورد لعن قرار میگرفت[۱۰]. یکی از افتخارات و امتیازات دیگر عقیل بن ابی طالب این است که تعداد دوازده نفر از شهدای قیام عاشورا از اولاد و احفاد او هستند و این افتخار بزرگ، به جز وی و برادرش امیرمؤمنان(ع) نصیب هیچ کس از مسلمانان نشده است. اما فرزندان عقیل که با حسین بن علی(ع) به شهادت رسیدند، شش نفر و شش نفر دیگر از نوادگان او بودند[۱۱].[۱۲]
خانه عقیل
عقیل بن ابی طالب از سال دوم هجرت رسول خدا(ص) به مدینه مهاجرت کرد. رسول خدا(ص) زمینهایی را در مدینه و در فاصله بقیع و مسجد، تقطیع کرد و برای احداث خانه در اختیار مهاجران قرار داد. عقیل نیز از این طریق در این منطقه، صاحب خانه شد. در میان این خانهها، تنها خانه عقیل بن ابی طالب است که دارای اهمیت و خصوصیت ممتاز میباشد، به طوری که این خانه مورد توجه رسول خدا(ص) و افراد سرشناس پس از آن حضرت بوده و معرفی منازل دیگر در جهت معرفی خانه عقیل و حول محور آن میباشد. این خانه اگر چه از نظر ساختمانی یک خانه مسکونی و منتسب به عقیل بوده، اما در عین حال به آرامگاه خصوصی و خانوادگی اقوام و فرزندان رسول خدا(ص) مبدل شده است. اولین کسی که در داخل آن دفن شده، فاطمه بنت اسد است و پس از آن عباس عموی پیامبر(ص) است و پس از آنها، پیکر پاک و مطهر چهار تن از ائمه هدی(ع) و فرزندان رسول خدا(ص) در این بیت به خاک سپرده شده است. ممکن است این سئوال مطرح شود که با وجود بقیع، چرا پیکر عده ای از اقوام و فرزندان رسول خدا(ص) در خارج از این آرامگاه عمومی و در داخل خانه عقیل دفن گردیده است؟ پاسخ آن است که: آن روزها دفن شدن افراد متشخص و مورد احترام، به جای گورستان عمومی، در داخل خانهها بوده و توجه به آرامگاههای خصوصی معمول و رایج بوده است. به عنوان مثال میتوان از دفن شدن عبدالله پدر گرامی رسول خدا(ص) در خانه نابغه و رافع بن مالک در خانهآل نوفل و سعد بن مالک انصاری در کنار خانه بنی قارط یاد کرد و نیز دفن شدن خلیفه اول و دوم در داخل خانه رسول خدا(ص) و پیشنهاد امام حسن مجتبی(ع) از همین نمونههاست. و اساساً دفن شدن رسول خدا(ص) و حضرت زهرا(س) در داخل خانه و حجره خویش از نظر اجتماعی نه تنها یک مسأله تازه و بیسابقه نبوده، بلکه نسبت به شخصیت آن دو بزرگوار، یک عمل طبیعی به حساب میآمد.
بعدها خانه عقیل به بقیع ملحق شد و الان داخل قبرستان بقیع است. رسول خدا(ص) در اوقات مختلف در کنار بقیع میرفت و در آنجا به مناجات میپرداخت و بر اهل بقیع دعا و از خداوند برای آنان استغفار میکرد. گاهی نیمههای شب برای همین مقصود، رختخواب خود را ترک و به سوی بقیع حرکت مینمود. خالد بن عوسجه میگوید: شبی رو به سوی زاویه خانه عقیل که در جنب درب این خانه قرار گرفته است، دعا میکردم. جعفر بن محمد(ع) که به همراه خانوادهاش عازم عُرَیض بود، مرا در آن حال دید و پرسید: آیا درباره این محل، خبر و مطلب خاصی شنیدهای؟ گفتم: نه، فرمود: این جا جایگاه دعای رسول خداست؛ زیرا آن حضرت، شب هنگام که برای استغفار اهل بقیع میآمد، در این جا توقف میکرد[۱۳]. عقیل وقتی از دنیا رفت، او را در همان خانه مدفون ساختند.[۱۴]
جستارهای وابسته
- مسلم بن عقیل (فرزند)
- جعفر بن عقیل (فرزند)
- عون بن عقیل بن ابی طالب (فرزند)
- عبدالرحمن بن عقیل (فرزند)
- محمد بن مسلم بن عقیل بن ابیطالب (نواده)
- عبدالله بن مسلم بن عقیل (نواده)
- جعفر بن محمد بن عقیل (نواده)
- محمد بن ابی سعید بن عقیل (نواده)
- ابوطالب بن عبدالمطلب (پدر)
- فاطمه بنت اسد (مادر)
- قریش (قبیله)
منابع
پانویس
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۶۹-۵۷۱.
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۶۹-۵۷۱.
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۶۹-۵۷۱.
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۶۹-۵۷۱.
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۶۹-۵۷۱.
- ↑ طبقات الکبری، ابن سعد، ج۱، ص۲۹؛ فصلنامه میقات حج، ش۵۶، ص۱۱۱.
- ↑ اسدالغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۴۲۳.
- ↑ اسدالغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۴۲۲؛ طبقات، ابن سعد، ج۴، ص۳۰.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۲۵۰.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۱، ص۴۴.
- ↑ تاریخ حرم ائمه بقیع، نجمی، مشعر، ص۲۷۲.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۶۸۶.
- ↑ تاریخ حرم ائمه بقیع، نجمی، ۱۳۸۷، ص۷۲.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۴۶۲.