انس بن مالک انصاری در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
(/* انس و نقل روایتانس یکی از صحابهای است که احادیث فراوانی را از پیامبر{{صل}} نقل کرده است و در کثرت نقل حدیث، پس از ابوهریره و عبد اللّه بن عمر قرار دارد. (جوامع السیره، ابن حزم، ص۲۷۵-۲۷۶) تعداد احادیث نقل شده از او را دو هزار و دویست و هشتاد و شش حدیث دانستهاند. از این تعداد، صد و شصت و هشت حدیث را بخاری و مسلم، و هشتاد و سه حدیث را تنها بخاری و هفتاد و یک حدیث را تنها مسلم نقل کرده است. (تهذیب الأسماء و اللغات، نوری ۱ ۱۲۷) او احادیث اندکی را مستقیما از پیامبر{{صل}} را نقل کرده و بقیه را...) |
(/* انس و نقل روایتانس یکی از صحابهای است که احادیث فراوانی را از پیامبر{{صل}} نقل کرده است و در کثرت نقل حدیث، پس از ابوهریره و عبد اللّه بن عمر قرار دارد. (جوامع السیره، ابن حزم، ص۲۷۵-۲۷۶) تعداد احادیث نقل شده از او را دو هزار و دویست و هشتاد و شش حدیث دانستهاند. از این تعداد، صد و شصت و هشت حدیث را بخاری و مسلم، و هشتاد و سه حدیث را تنها بخاری و هفتاد و یک حدیث را تنها مسلم نقل کرده است. (تهذیب الأسماء و اللغات، نوری ۱ ۱۲۷) او احادیث اندکی را مستقیما از پیامبر{{صل}} را نقل کرده و بقیه را...) |
||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
برخی از مطالب نقل شده از انس، مخالف مبانی [[شیعه]] و [[سنی]] است. مانند اینکه از او نقل شده که [[رسول خدا]]{{صل}} بر شهدای أحد [[نماز]] گزارد<ref>واقدی، ج۱، ص۳۱۰.</ref>. یا گفته است: [[خداوند]] درباره شهدای [[بئر معونه]] آیهای نازل کرد که {{متن حدیث| بَلِّغُوا قَوْمَنَا أَنا قَدْ لَقِينَا رَبَّنَا فَرَضِيَ عَنَّا}}؛ «به [[قوم]] ما بگویید که ما [[پروردگار]] خویش را [[ملاقات]] کردیم، و او از ما [[خشنود]] بود». سپس این آیه نسخ شد و بعد از مدتی [[آیه]] {{متن قرآن|وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ * فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ}}<ref>«و کسانی را که در راه خداوند کشته شدهاند مرده مپندار که زندهاند، نزد پروردگارشان روزی میبرند * به آنچه خداوند با بخشش خویش به آنان داده است شادمانند و برای کسانی که از پس آنها هنوز به آنان نپیوستهاند شاد میشوند که آنها نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۹-۱۷۰.</ref>. نازل گردید<ref>طبری، ج۳، ص۵۵۰.</ref>. از [[احادیث]] دیگر انس که صحیح نیست، نقل داستان شکافته شدن سینه [[پیامبر]] ([[حدیث]] [[شق صدر]]) است که در ادامه داستان گفته است: من محل دوخته شده را در سینه آن حضرت دیدم<ref>ابن سعد، ج۱، ص۱۲۰.</ref>. مگر اینکه [[روایت]]، مجعول و منسوب بدو باشد. | برخی از مطالب نقل شده از انس، مخالف مبانی [[شیعه]] و [[سنی]] است. مانند اینکه از او نقل شده که [[رسول خدا]]{{صل}} بر شهدای أحد [[نماز]] گزارد<ref>واقدی، ج۱، ص۳۱۰.</ref>. یا گفته است: [[خداوند]] درباره شهدای [[بئر معونه]] آیهای نازل کرد که {{متن حدیث| بَلِّغُوا قَوْمَنَا أَنا قَدْ لَقِينَا رَبَّنَا فَرَضِيَ عَنَّا}}؛ «به [[قوم]] ما بگویید که ما [[پروردگار]] خویش را [[ملاقات]] کردیم، و او از ما [[خشنود]] بود». سپس این آیه نسخ شد و بعد از مدتی [[آیه]] {{متن قرآن|وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ * فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ}}<ref>«و کسانی را که در راه خداوند کشته شدهاند مرده مپندار که زندهاند، نزد پروردگارشان روزی میبرند * به آنچه خداوند با بخشش خویش به آنان داده است شادمانند و برای کسانی که از پس آنها هنوز به آنان نپیوستهاند شاد میشوند که آنها نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۹-۱۷۰.</ref>. نازل گردید<ref>طبری، ج۳، ص۵۵۰.</ref>. از [[احادیث]] دیگر انس که صحیح نیست، نقل داستان شکافته شدن سینه [[پیامبر]] ([[حدیث]] [[شق صدر]]) است که در ادامه داستان گفته است: من محل دوخته شده را در سینه آن حضرت دیدم<ref>ابن سعد، ج۱، ص۱۲۰.</ref>. مگر اینکه [[روایت]]، مجعول و منسوب بدو باشد. | ||
از انس درباره [[قرآن]] خواندن [[رسول خدا]]{{صل}} سؤال شد، گفت: آن حضرت صدای خود را هنگام [[خواندن قرآن]] میکشید<ref>ابن سعد، ج۲، ص۳۷۶.</ref>. درباره [[خلق و خوی]] حضرت از او روایتی طولانی نقل شده که گوید: رسول خدا{{صل}} هرگز زانوی خود را جلوتر از زانوی همنشینش قرار نمیداد. با هر کس دست میداد، [[دست]] خود را نمیکشید تا آن شخص دست خود را بکشد و هیچگاه به طریق استفهامی نپرسید: آیا فلان کار را انجام دادی یا چرا چنین کردی؟ هیچ عطری مانند بوی بدن [[مبارک]] آن حضرت نبود. هرکس سر خود را نزدیک گوش او میآورد، تا سر خود را کنار نمیبرد، آن حضرت سرش را کنار نمیکشید<ref>ابن سعد، ج۱، ص۲۸۹.</ref>. هرگز در غذای [[روز]] یا شب او نان و گوشت با هم در سفره نبود<ref>ابن سعد، ج۱، ص۳۰۹.</ref>. آن حضرت | از انس درباره [[قرآن]] خواندن [[رسول خدا]]{{صل}} سؤال شد، گفت: آن حضرت صدای خود را هنگام [[خواندن قرآن]] میکشید<ref>ابن سعد، ج۲، ص۳۷۶.</ref>. درباره [[خلق و خوی]] حضرت از او روایتی طولانی نقل شده که گوید: رسول خدا{{صل}} هرگز زانوی خود را جلوتر از زانوی همنشینش قرار نمیداد. با هر کس دست میداد، [[دست]] خود را نمیکشید تا آن شخص دست خود را بکشد و هیچگاه به طریق استفهامی نپرسید: آیا فلان کار را انجام دادی یا چرا چنین کردی؟ هیچ عطری مانند بوی بدن [[مبارک]] آن حضرت نبود. هرکس سر خود را نزدیک گوش او میآورد، تا سر خود را کنار نمیبرد، آن حضرت سرش را کنار نمیکشید<ref>ابن سعد، ج۱، ص۲۸۹.</ref>. هرگز در غذای [[روز]] یا شب او نان و گوشت با هم در سفره نبود<ref>ابن سعد، ج۱، ص۳۰۹.</ref>. آن حضرت رحلت کرد در حالی که هیچگاه در شب و روز دو مرتبه شکم او از نان جو [[سیر]] نشد<ref>ابن سعد، ج۱، ص۳۱۰.</ref>. | ||
انس گوید: روزی با [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} در بیرون [[مدینه]] از [[باغی]] عبور کردیم. علی{{ع}} گفت: چه باغ [[زیبایی]] است! رسول خدا{{صل}} فرمود: «باغهای شما در [[بهشت]] از این زیباتر است و نام هفت باغ [[امام علی]]{{ع}} را در بهشت شمرد»، سپس سر بر شانه علی گذاشت و [[گریه]] کرد. علی بن ابی طالب از سبب گریه آن حضرت پرسید، فرمود: {{متن حدیث|ضَغَائِنَ فِي صُدُورِ أَقْوَامٍ عَلَيْكَ لاَ يُظْهِرُونَهَا حَتَّى يَفْقِدُونِي، فَإِذَا فَقَدُونِي}}؛ [[کینهها]] در سینههای گروههایی هست که آن را آشکار نخواهند کرد مگر پس از من»<ref>ابن شاذان، ص۴۵۴.</ref>. همو نقل کرده است: هنگامی که رسول خدا{{صل}} درهای [[مسجد]] را بست، [[قریش]] نزد او آمدند و سرزنشش کردند و گفتند: درهای ما را بستی و در [[خانه]] [[علی بن ابی طالب]] را رها کردی؟ [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: [[فرمان]] من نبود که بستم و گشودم»<ref>ابن حجر، لسان، ج۶، ص۲۰۱.</ref>. | انس گوید: روزی با [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} در بیرون [[مدینه]] از [[باغی]] عبور کردیم. علی{{ع}} گفت: چه باغ [[زیبایی]] است! رسول خدا{{صل}} فرمود: «باغهای شما در [[بهشت]] از این زیباتر است و نام هفت باغ [[امام علی]]{{ع}} را در بهشت شمرد»، سپس سر بر شانه علی گذاشت و [[گریه]] کرد. علی بن ابی طالب از سبب گریه آن حضرت پرسید، فرمود: {{متن حدیث|ضَغَائِنَ فِي صُدُورِ أَقْوَامٍ عَلَيْكَ لاَ يُظْهِرُونَهَا حَتَّى يَفْقِدُونِي، فَإِذَا فَقَدُونِي}}؛ [[کینهها]] در سینههای گروههایی هست که آن را آشکار نخواهند کرد مگر پس از من»<ref>ابن شاذان، ص۴۵۴.</ref>. همو نقل کرده است: هنگامی که رسول خدا{{صل}} درهای [[مسجد]] را بست، [[قریش]] نزد او آمدند و سرزنشش کردند و گفتند: درهای ما را بستی و در [[خانه]] [[علی بن ابی طالب]] را رها کردی؟ [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: [[فرمان]] من نبود که بستم و گشودم»<ref>ابن حجر، لسان، ج۶، ص۲۰۱.</ref>. |
نسخهٔ ۳ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۳۹
این مقاله هماکنون در دست ویرایش است.
این برچسب در تاریخ 12 آذر ۱۴۰۳ توسط کاربر:Bahmani برای جلوگیری از تعارض ویرایشی اینجا گذاشته شده است. اگر بیش از پنج روز از آخرین ویرایش مقاله میگذرد میتوانید برچسب را بردارید. در غیر این صورت، شکیبایی کرده و تغییری در مقاله ایجاد نکنید. |
مقدمه
انس بن مالک[۱] نام و نسب او انس بن مالک بن نضر بن خزرج بن حارثة انصاری خزرجی نجاری بصری[۲] و مادرش، ام سلیم، دختر ملحان است[۳]. انس از تیره بنی عدی بن مالک بن نجار[۴] و از قبیله خزرج است[۵].
کنیه او ابوحمزه و ملقب به «ذوالأُذنین» است[۶]. در وجه نامگذاری کنیه او به ابوحمزه، گفته شده انس گیاهی ترش را چید و دسته کرد. وقتی رسول خدا(ص) آن را در دست انس دید، او را ابوحمزه کنیه داد[۷]. چنان که در وجه لقب او نیز گفته شده است: روزی رسول خدا(ص) به مزاح او را ذوالأذنین خواند، از آن پس لقب او شد[۸]. البانی[۹] این گزارش را غریب و از نظر سند ضعیف دانسته است.
او خادم پیامبر اسلام(ص) بود؛ هنگامی که رسول اکرم(ص) وارد مدینه شد هر یک از مردم مدینه به اندازه قدرت خود هدایایی برای حضرت میآوردند، مادر انس دست فرزندش را گرفته، نزد پیامبر اکرم(ص) آورد و گفت: "یا رسول الله! هر کس برای شما هدیه ای آورد و من از اموال دنیا چیزی که لایق مقام شما باشد ندارم، از شما میخواهم فرزندم را برای خدمتگزاری بپذیرید". پیامبر(ص) هم پذیرفت. از این رو او به خادم پیامبر(ص) معروف شد و خود به این عنوان افتخار میکرد[۱۰].
انس میگوید: "ده ساله بودم که مادرم مرا به نزد پیامبر(ص) آورد. ده سال به پیامبر(ص) خدمت کردم و در این مدت پیامبر(ص) برای یک بار هم درباره کارهایی که کردم نفرمود خوب یا بد بود! و درباره هیچ کاری که به من فرمان داده بود، چه آن را خوب انجام میدادم و چه در انجام آن سستی میکردم، مرا سرزنش نفرمود و اگر یکی از همسران آن حضرت مرا سرزنش میکرد، میفرمود: "رهایش کنید، اگر مقدّر میبود انجام میداد"، یا میفرمود: " هرگونه مقدّر شده باشد، همانگونه است "[۱۱]. وی گوید: مادران من ـ همسران رسول خدا(ص) ـ مرا به خدمتگزاری آن حضرت تشویق میکردند. روزی رسول خدا(ص) به خانه ما آمد و از بزی که داشتیم برای او شیر دوشیدم. آن حضرت از آن شیر خورد و به کسان دیگر نیز داد[۱۲].
انس میگوید حضرت روزی مرا برای انجام کاری فرستاد. با کودکان مشغول بازی شدم. آن حضرت آمدند و به کودکان سلام دادند[۱۳]. همچنین او گوید: نزد همسران رسول خدا(ص) رفت و آمد میکردم. وقتی آیه حجاب ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا﴾[۱۴] نازل شد، حضرت فرمود: «وَرَاءَكَ يَا بَنِي»؛ و از ورود من نزد آنان منع کرد[۱۵].
وقتی مادر انس به پیامبر(ص) گفت: "یا رسول الله! انس خدمتگزار شماست، برای او دعا کنید"، ایشان فرمودند: «اللهمَّ أَكْثِرْ مَالَهُ وَ وُلْدَهُ وَ بَارِكْ لَهُ فِيمَا أَعْطَيْتَهُ»؛ پروردگارا! اموال و اولادش را زیاد گردان و آنچه را به او دادی بر وی مبارک فرما. به نقل دیگر فرمودند: «اللهم ارزقه مالا و ولدا، و بارک له»[۱۶] و یا «اللّهُمَّ أَكْثر ماله، وَ وَلَدهُ، وَ بَارِك لَهُ فِیما»[۱۷].
علامه شوشتری درباره این دعا میگوید: این دعا میتواند علیه او باشد نه به نفع او؛ همانگونه که خدا در قرآن میفرماید: ﴿فَلَا تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُمْ إِنَّمَا يُرِيدُ الله لِيُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَتَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ﴾[۱۸]. مبادا از (کثرت) اموال و اولاد آنها در شگفت آیی! جز این نیست که خدا میخواهد آنها را به همان مال و فرزندان، عذاب کند[۱۹].
دعای پیامبر(ص) درباره انس مستجاب شد و او تا زمان عمر بن عبدالعزیز زنده بود؛ یعنی بیشتر از صد سال عمر کرد. انس میگوید: "بعضی از فرزندانم به من اطلاع دادند که از نسل من، صد و بیست و پنج نفر دفن شدهاند"[۲۰]. باغهایش نیز سالی دو بار میوه میداد[۲۱]. اخبار نقل شده درباره تعداد فرزندان وی مختلف است اما به هر صورت فرزندان وی بیشتر از صد تن بودهاند و دعای رسول الله در حق وی مستجاب شده است[۲۲].
در اسلام تنها چهار نفر ذکر شدهاند که توانستهاند در زمان حیاتشان صد تن از فرزندان خود را ببینند: انس بن مالک، عبدالله بن عمیر لیثی، خلیفه سعری و جعفر بن سلیمان هاشمی[۲۳].
همچنین انس یکی از تیراندازان مشهور بود که گاهی با فرزندانش مسابقه تیراندازی میداد و برنده مسابقه شناخته میشد[۲۴].[۲۵].
انس و شرکت در جنگها
او خود گفته است در جنگ بدر حاضر و در خدمت پیامبر(ص) بوده است[۲۶]. ولی او در پیکارها حضور نداشت و به روایات منقول از انس درباره حضورش در جنگهای بدر و أحد باید با احتیاط نگریسته شود. اینکه رسول خدا(ص) در بدر سهمی برای او قرار نداد، شاهدی است بر اینکه او در جنگ بدر حضور نداشته است؛ چراکه تمام کسانی که در بدر حضور داشتند، از بدریان شمرده شدهاند. شرکت او در أحد نیز مسلم نیست. با این حال، حکایت شکستن دندانهای حضرت را در احد نقل کرده است که چه بسا با واسطه است[۲۷].
اما در غزوات دیگر مانند حدیبیه، فتح مکه، حنین و خیبر چنان که خود گفته همراه پیامبر(ص) بوده است[۲۸]. از موسی پسر، انس سؤال شد: انس در چند نبرد همراه رسول خدا(ص) بود؟ گفت: در هشت نبرد[۲۹] بدون آنکه آنها را برشمرد.
پس از وفات پیامبر(ص) ابوبکر با مشورت عمر، انس را برای گرفتن صدقات به بحرین فرستاد[۳۰]. وقتی از بحرین برگشت، عمر جانشین ابوبکر شده بود. عمر از او خواست اموالش را بیاورد، اما انس گفت: اول با شما بیعت کنم، بعد اموال را بیاورم. او ابتدا با عمر بیعت کرد و عمر، چهار هزار درهم را که انس از بحرین آورده بود، به او بخشید[۳۱]. زمانی که عمر ولایت بصره را به ابوموسی اشعری سپرد، انس و برادرش براء بن مالک را نیز همراه او به آنجا فرستاد[۳۲].
در جنگ شوشتر که هرمزان، فرمانده ایرانی اسیر شد، انس از فرماندهان سپاه مسلمانان بود و او بود که هرمزان و همراهان او را با عده ای سوار به مدینه برد[۳۳].[۳۴]
انس و نقل روایت[۳۵]
او از پیامبر(ص)، ابوبکر، عمر، عثمان، عبدالله بن مسعود، حذیفة بن یمان، ابوذر، معاذ بن جبل، عبادة بن صامت و ابی درداء حدیث روایت کرده است و قتاده، ثابت بنانی، عبدالعزیز بن صهیب، حمید طویلی، حسن بصری، محمد بن سیرین و جماعتی از اهل بصره و کوفه از او حدیث روایت کردهاند[۳۶]. گرچه در منابع شیعی به نقل از امام صادق(ع) آمده است: "سه نفر بر رسول خدا(ص) دروغ بستند: ابوهریره، انس بن مالک و یک زن"[۳۷].[۳۸].[۳۹]
روایات فراوانی از او نقل شده است[۴۰]. برخی شمار آنها را ۲۲۸۶ حدیث گفتهاند[۴۱]. بخاری و مسلم، ۱۸۲ حدیث از او نقل کردهاند که سی حدیث از آنها مشترک، هفتاد حدیث در کتاب مسلم و ۸۲ حدیث در کتاب بخاری است[۴۲]. ابوحنیفه احادیث انس را حجت نمیدانست[۴۳]. انس خود نیز تصریح کرده است که هر حدیثی نقل کرده، مستقیم از رسول خدا(ص) نیست[۴۴]. انس برای فرزندان خود حدیث نمیگفت. گفتند: چرا بر ما حدیث نمیگویی؟ گفت: همانا کسی که زیاد سخن میگوید، یاوه سرایی میکند[۴۵]. انس در منابع شیعی متهم است[۴۶].
برخی از مطالب نقل شده از انس، مخالف مبانی شیعه و سنی است. مانند اینکه از او نقل شده که رسول خدا(ص) بر شهدای أحد نماز گزارد[۴۷]. یا گفته است: خداوند درباره شهدای بئر معونه آیهای نازل کرد که « بَلِّغُوا قَوْمَنَا أَنا قَدْ لَقِينَا رَبَّنَا فَرَضِيَ عَنَّا»؛ «به قوم ما بگویید که ما پروردگار خویش را ملاقات کردیم، و او از ما خشنود بود». سپس این آیه نسخ شد و بعد از مدتی آیه ﴿وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ * فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ﴾[۴۸]. نازل گردید[۴۹]. از احادیث دیگر انس که صحیح نیست، نقل داستان شکافته شدن سینه پیامبر (حدیث شق صدر) است که در ادامه داستان گفته است: من محل دوخته شده را در سینه آن حضرت دیدم[۵۰]. مگر اینکه روایت، مجعول و منسوب بدو باشد.
از انس درباره قرآن خواندن رسول خدا(ص) سؤال شد، گفت: آن حضرت صدای خود را هنگام خواندن قرآن میکشید[۵۱]. درباره خلق و خوی حضرت از او روایتی طولانی نقل شده که گوید: رسول خدا(ص) هرگز زانوی خود را جلوتر از زانوی همنشینش قرار نمیداد. با هر کس دست میداد، دست خود را نمیکشید تا آن شخص دست خود را بکشد و هیچگاه به طریق استفهامی نپرسید: آیا فلان کار را انجام دادی یا چرا چنین کردی؟ هیچ عطری مانند بوی بدن مبارک آن حضرت نبود. هرکس سر خود را نزدیک گوش او میآورد، تا سر خود را کنار نمیبرد، آن حضرت سرش را کنار نمیکشید[۵۲]. هرگز در غذای روز یا شب او نان و گوشت با هم در سفره نبود[۵۳]. آن حضرت رحلت کرد در حالی که هیچگاه در شب و روز دو مرتبه شکم او از نان جو سیر نشد[۵۴].
انس گوید: روزی با علی بن ابی طالب(ع) در بیرون مدینه از باغی عبور کردیم. علی(ع) گفت: چه باغ زیبایی است! رسول خدا(ص) فرمود: «باغهای شما در بهشت از این زیباتر است و نام هفت باغ امام علی(ع) را در بهشت شمرد»، سپس سر بر شانه علی گذاشت و گریه کرد. علی بن ابی طالب از سبب گریه آن حضرت پرسید، فرمود: «ضَغَائِنَ فِي صُدُورِ أَقْوَامٍ عَلَيْكَ لاَ يُظْهِرُونَهَا حَتَّى يَفْقِدُونِي، فَإِذَا فَقَدُونِي»؛ کینهها در سینههای گروههایی هست که آن را آشکار نخواهند کرد مگر پس از من»[۵۵]. همو نقل کرده است: هنگامی که رسول خدا(ص) درهای مسجد را بست، قریش نزد او آمدند و سرزنشش کردند و گفتند: درهای ما را بستی و در خانه علی بن ابی طالب را رها کردی؟ رسول خدا(ص) فرمود: فرمان من نبود که بستم و گشودم»[۵۶].
احادیث دیگری نیز از او درباره دوازده امام[۵۷]، وصایت امام علی(ع)[۵۸]، حجامت[۵۹]، دعای رسول خدا(ص) برای آمدن باران[۶۰] و همچنین در خصوص برخی معجزات آن حضرت[۶۱] نقل شده است. در روایتی نیز گفته است: رسول خدا(ص) فرمود: «هفت چیز است که برای مرده ثواب جاری دارد: علمی که آموزش داده، نهری که روان کرده، چاهی که به آب رسانده، نخلی که کاشته، مسجدی که بنا کرده، قرآنی که به ارث گذاشته یا فرزندی که بعد از مرگش برای او استغفار کند»[۶۲].[۶۳]
انس و کتمان فضائل علی بن ابی طالب(ع)
کتمان حدیث غدیر
روزی علی(ع) از انس درباره دعای پیامبر(ص) در غدیر که فرمود: "خدایا دوست بدار کسی را که علی(ع) را دوست بدارد و دشمن بدار کسی را که علی(ع) را دشمن بدارد"، سؤال کردند، انس گفت: "پیر شده و فراموش کردهام!" علی(ع) فرمود: "اگر دروغ میگویی خداوند تو را به برص (سفیدی پوست) مبتلا سازد که عمامه نتواند آن را بپوشاند".
از موارد دیگر در زندگی انس کتمان حدیث غدیر و عدم شهادت به آن است. امیرالمؤمنین(ع) در کوفه بالای منبر اعلام کردند که هر کس حدیث غدیر را از رسول خدا(ص) شنیده است برخیزد و شهادت دهد که پیامبر اکرم(ص) در روز غدیر فرمودند: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ»؛ هر کس من مولای اویم، این علی مولای اوست خدایا کسی که ولایت او را بپذیرد او را تحت سرپرستی خود قرار بده و دشمن کسی باش که با او دشمنی کند.
جمعی برخاستند و شهادت دادند و تعدادی هم کتمان کردند. انس از افرادی بود که شهادت نداد. وقتی امیرالمؤمنین(ع) از وی پرسید چرا شهادت نمیدهی؟ او در پاسخ گفت: من پیر شدهام و فراموش کردهام! حضرت هم دعا کرد که اگر انس دروغ میگوید، خداوند او را به مرضی ظاهر مبتلا سازد که قادر به مخفی کردن آن مرض نباشد.
بر اثر دعای امیرالمؤمنین انس دچار بیماری «برص» یعنی «پیسی» شد به طوری که هر چه عمامهاش را بزرگتر میکرد نمیتوانست آن لکه را بپوشاند[۶۴].
توجه به این نکته ضروری است که انس در این جریان حداکثر ۴۵ سال داشته است؛ زیرا براساس آنچه نقل شده، انس در سن هشت سالگی به خانه رسول خدا(ص) آمد و خادم ایشان شد. پیامبر ده سال در مدینه حیات داشتند. پس سن انس هنگام رحلت رسول خدا هجده سال بوده است.
امیرالمؤمنین(ع) بعد از ۲۵ سال امور را به دست گرفتند، پس در خلافت ظاهری امیرالمؤمنین انس ۴۳ ساله بوده است. بنابراین روشن است که ادعای پیری به عنوان عذری برای عدم شهادت به حدیث غدیر، دروغی مضحک بوده، و به همین جهت امیرالمؤمنین(ع) او را نفرین کردند.
ابن قتیبه مینویسد: كان بوجهه برص، وذكر قوم أن عليا سأله عن قول رسول الله(ص) اللهم وال من والاه وعاد من عاده. فقال أنس: كبرت سني ونسيت، فقال علي: إن كنت كاذبا فضربك الله ببيضاء لا تواريها العمامة[۶۵]؛ در صورت او پیسی بود. قومی ذکر کردهاند که امیرالمؤمنین(ع) از وی در مورد حدیث رسول خدا(ص) پرسید که رسول خدا(ص) فرمودند: خدایا کسی را که ولایت علی را بپذیرد تحت سرپرستی خود قرار بده و با دشمن او دشمن باش. انس گفت: سن ام بالا رفته و فراموش کردهام امیرالمؤمنین(ع) فرمود: اگر دروغ میگویی خداوند تو را به لکه سفیدی مبتلا سازد که عمامه هم آن را نپوشاند.
در انساب الاشراف آمده که امیرالمؤمنین(ع) به خاطر کتمان حدیث غدیر از سوی انس فرمود: «اللهم من كتم هذه الشهادة وهو يعرفها، فلا تخرجه من الدنيا حتى تجعل به آية (أي آفة) يعرف بها، قال (أبو وائل) فبرص أنس»[۶۶]؛ خدایا کسی را که از این جریان مطلع بود اما آن را کتمان کرد از دنیا خارج مکن تا آیه (یا آفتی) در او قرار دهی که به آن شناخته شود، پس (ابووائل) میگوید: انس پیسی گرفت و به واسط این مرض در میان مردم انگشت نما شده بود.
ذهبی بدون اشاره به اصل داستان و نفرین امیرالمؤمنین(ع) مینویسد: كان أنس بن مالك أبرص وبه وضح شديد[۶۷]؛ انس بن مالک پیسی گرفت و به واسطه آن سفیدی شدیدی در پیشانی او به وجود آمد.
احمد بن حنبل هم به نام کتمان کنندگان حدیث غدیر اشاره نمیکند و وارد جزئیات نمیشود فقط به صورت کلی میگوید: فقام إلا ثلاثة لم يقوموا. فدعا عليهم فأصابتهم دعوته[۶۸]؛ پس همه برخاستند جز سه نفر که برای ادای شهادت برنخاستند پس امیرالمؤمنین(ع) بر آنان نفرین کرد و نفرینش آنها را مبتلا ساخت.
برخی هم داستان را بدون ذکر نام انس نقل کردهاند. در المعجم الکبیر مینویسد: كان علي رضي الله عنه دعا على من كتم[۶۹]؛ علی(ع) کسی را که کتمان کرده بود نفرین کرد. ابونعیم اصفهانی که انس را در زمره اولیاء شمرده است داستان ابتلای او به پیسی را با تصرفاتی این گونه ذکر میکند: فقاموا كلهم، فقالوا: أللهم نعم. وقعد رجل. فقال أمير المؤمنين(ع): ما منعك أن تقوم؟ قال: يا أمير المؤمنين كبرت ونسيت. قال: أللهم إن كان كاذبا فاضربه ببلاء حسن، قال: فما مات حتى رأينا بين عينيه نكتة بيضاء لا تواريها العمامة[۷۰]؛ همه برخاستند و گفتند: به خدا چنین است در حالی که مردی نشسته بود.
امیرالمؤمنین(ع) فرمود: چه چیزی از برخاستن تو مانع شد؟ گفت: ای امیر مؤمنان سن من بالا رفته و فراموش کردهام. فرمود: خدایا اگر دروغ میگوید: او را به بلای قابل تحملی گرفتار کن. پس او نمرد تا این که در پیشانی وی لکه سفیدی مشاهده کردیم که عمامه هم آن را نمیپوشانید.
علی رغم تصرفات و تحریفات عالمان سنی[۷۱] روشن است که انس بن مالک به خاطر مخالفت با امیرالمؤمنین(ع) و کتمان شهادت به حدیث رسول خدا(ص) در اثر نفرین امیرالمؤمنین(ع) به مرضی مبتلا شد که تا آخر عمر انگشت نما گردید[۷۲].
همچنین در دوران خلافت علی(ع) عدهای از اصحاب رسول خدا(ص) از جمله قیس بن سعد بن عباده، أبو ایوب، خزیمة بن ثابت ذو الشهادتین و عبدالله بن بدیل بن ورقاء همگی شهادت دادند که از رسول خدا(ص) شنیدند که در غدیر خم فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه» علی(ع) به انس بن مالک و براء بن عازب که در آنجا بودند و چیزی نگفتند، فرمود: "چه چیز باعث شد که شهادت ندهید؟ شما هم مثل این قوم شنیدید". سپس فرمود: "خدایا! اگر اینان حقیقت را از روی خصومت مخفی میکنند آنها را به بلایی مبتلا ساز" نقل شده است براء نابینا شد و انس به برص مبتلا شد[۷۳].
اگر چه در این باره اختلاف است که حضرت او را برای انکار خبر غدیر نفرین کردند، همانطور که کشی و ابن قتیبه و دیگران گفتهاند و یا بر اثر انکار خبر طیر در یوم الدار، همانطور که در الأمالی آمده است[۷۴].[۷۵]
حدیث پرنده بریان
شیخ صدوق به نقل از أبی هدبه مینویسد: انس بن مالک را دیدم که عمامهای به سر خود پیچیده بود، از او درباره آن سؤال کردم. گفت: "این نتیجه نفرین علی ابن ابیطالب(ع) است". گفتم: چگونه؟! گفت: "من خادم رسول خدا(ص) بودم، مرغ بریانی برای رسول خدا(ص) هدیه آوردند. پیامبر(ص) فرمود: "خدایا! محبوبترین بندگان نزد خودت را بفرست تا او با من هم غذا شود". ناگاه علی(ع) آمد. من به علی(ع) گفتم: رسول خدا(ص) مشغول است و نمیتوانی نزد او بروی، در حالی که دوست داشتم مردی از قوم خودم نزد پیامبر(ص) بیاید. رسول خدا(ص) دستش را برای بار دوم بالا برد و همان دعا را تکرار فرمود. دوباره علی(ع) آمد. دوباره من گفتم: رسول خدا(ص) مشغول کاری است. پیامبر(ص) برای بار سوم همانگونه دعا فرمودند، دوباره علی(ع) آمد و من همان جمله را تکرار کردم که ناگاه علی(ع) صدایش را بالا برد و گفت: "چه چیزی رسول خدا(ص) را مشغول کرده است". رسول خدا(ص) صدای علی(ع) را شنید و فرمود: "ای انس چه کسی است؟" گفتم: علی بن ابیطالب(ع) است.
فرمود: "به او اجازه بده داخل شود". زمانی که علی(ع) داخل شد، رسول خدا(ص) فرمود: "یا علی! همانا سه بار دعا کردم که خداوند محبوبترین بندگانش را بفرستد تا با من هم غذا شود و اگر در بار سوم نمیآمدی، هر آینه خدا را به اسمت میخواندم که تو را نزد من بیاورد".
علی(ع) فرمود: "یا رسول الله! من سه بار آمدم اما هر بار انس گفت رسول خدا(ص) مشغول کاری است". رسول خدا(ص) فرمود: "ای انس! چرا این کار را کردی؟ " من گفتم: ای رسول خدا(ص) من دعای شما را شنیدم پس دوست داشتم مردی از قوم خودم نزد شما بیاید[۷۶].
و در روایت دیگری آمده است: «فقال رسول الله(ص): يا أنس، انظر من على الباب، فقلت: اللهم اجعله رجلا من الأنصار. فذهبت فإذا علي بالباب، قلت: إن رسول الله على حاجة»[۷۷]؛ رسول خدا(ص) فرمود: ای انس ببین چه کسی پشت درب است. گفتم: خدایا او را مردی از انصار قرار بده، پس رفتم وقتی دیدم علی(ع) پشت درب است گفتم: رسول خدا(ص) مشغول کاری است.
بر اساس برخی نقلها انس این دروغ را تا سه مرتبه تکرار کرد. بار سوم امیرالمؤمنین(ع) درب را هل دادند و وارد شدند. در برخی روایات هم آمده است که خود رسول خدا(ص) درب را باز کردند. برخی نقلها حاکی از آن است که پیامبر اکرم(ص) از همان جا که نشسته بودند، خطاب به انس ندا کردند: کیست که هر بار میآید و تو میگویی رسول خدا(ص) مشغول کاری است؟ اگر علی است بگو وارد شود! امیرالمؤمنین(ع) وارد شدند[۷۸] و در روایت دیگری آمده است: «فلما رآه النبي(ص) تبسم وقال: الحمد لله الذي جعلك، فإني أدعو في كل لقمة أن يأتيني الله بأحب الخلق إليه و إلي فكنت أنت»[۷۹].[۸۰]
حدیث یومالدار
زمانی که یوم الدار رسید، علی(ع) از من خواست که شهادت دهم به آنچه دیده بودم اما من گفتم: فراموش کردهام. در این هنگام علی(ع) دستش را بالا آورد و گفت: "خدایا! انس را به مرض آشکاری مبتلا ساز که آن را نتواند از مردم پنهان دارد". سپس انس دستار را از سرش باز کرد و دوبار گفت: "این اثر نفرین علی است"[۸۱]. بنابراین حدیت طیر بر انحراف انس از علی بن ابیطالب(ع) دلالت دارد[۸۲].
از مجموع احادیت نقل شده درباره انس و علی بن ابیطالب(ع) مشخص میشود که انس به این مسئله که علی(ع) چه جایگاهی دارد، آگاه بوده اما آن را عمداً پنهان میکرده است. به عنوان مثال، حدیث خیبر که خود انس راوی آن است حکایت از شأن و مرتبه والای علی(ع) دارد؛ انس نقل کرده است بعد از فتح خیبر، رسول خدا(ص) فرمود: "ای مردم! هر کس دوست دارد که به آدم، در دارائیش و به ابراهیم، در دوستی و رفاقتش و به موسی، در مناجاتش و به یحیی، در زهدش و به عیسی، در سیما و راه و روشش نگاه کند، به علی بن ابیطالب(ع) بنگرد" و در ادامه فرمود: "ای مردم! فرزندان خود را با دوستی علی(ع) امتحان کنید. همانا علی(ع) به گمراهی دعوت نمیکند و از طریق هدایت دور نمیشود، پس هر کس او را دوست دارد از شماست و هر کس او را دشمن دارد از شما نیست".
انس میگوید: "بعد از این سخن پیامبر(ص)، برخی مردم فرزند خود را بر گردن خود گذاشتند و در راه عبور علی(ع) میایستادند. هنگامی که علی(ع) میآمد، به فرزند خود میگفتند: فرزندم! آیا این مردی را که میآید دوست داری؟ اگر فرزندشان میگفت آری، او را میبوسیدند و اگر میگفت نه، پایش را به زمین میکوبیدند و میگفتند این از مادرت است"[۸۳].[۸۴]
انس در دوران امام علی(ع) و بعد از آن
هنگام شورش بر ضد عثمان، انس در بصره مردم را به یاری عثمان فرا خواند[۸۵]. او در دوران خلافت امام علی(ع) از حمایت وی و یا گروه مخالف ایشان مثل جنگ جمل پرهیز کرد[۸۶]. انس در دوره خلافت معاویه پیوسته به شام رفت و آمد داشت[۸۷]. یک بار معاویه از او خواست حدیثی را که مستقیم از رسول خدا(ص) شنیده برای او نقل کند[۸۸]. انس به بهانه اینکه او جزء آخرین صحابه رسول خدا است، مورد تکریم خلفا قرار میگرفت و در مجالس آنان حضور مییافت.
انس در زمان خلافت یزید در قصر دارالاماره همراه ابن زیاد بود و زمانی که یزید با شاخهای به دندانهای مبارک امام حسین(ع) میزد، انس گریه کرد و گفت: "حسین شبیهترین افراد به رسول خدا(ص) بود"[۸۹].
در دوران مصعب ابن زبیر جزء اشراف بصره و امامت جماعت را بر عهده داشت[۹۰]. انس پس از حاکمیت حجاج بن یوسف ثقفی بر بصره، نزد او نیز رفت و آمد داشت[۹۱] تا آنکه فرزندش عبدالله، ابن جارود را بر ضد حجاج یاری داد[۹۲] و خود نیز در فتنه عبدالرحمان بن اشعث از او جانبداری کرد. حجاج بن یوسف که از این همیاری به خشم آمده بود، سال ۸۲ برای خوار کردن انس و برخی دیگر از صحابه رسول خدا(ص)، به گردن آنان مهر زد[۹۳]. علت مهر زدن حجاج به بعضی از صحابه این بود که در سال ۷۴ هجری سهل بن مسعد را احضار کرد و از او پرسید: چه چیز مانع شد که تو امیر المؤمنین عثمان را یاری نکنی؟ سهل گفت: "من او را یاری کردم". حجاج گفت: "دروغ میگویی"، سپس دستور داد به گردن سهل و گردن انس بن مالک و دست جابر بن عبدالله انصاری مهر بزنند و هدفش خوار ساختن آنان بود؛ گرچه مردم حجاج را از این کار منع کردند ولی او نپذیرفت[۹۴].[۹۵]
همچنین گفته شده است: پس از شکست عبدالرحمان بن اشعث، حجاج بن یوسف یاران ابن اشعث را کشت و انس را خواست و پس از تحقیر او گفت: هان ای انس! در فتنهها یک روز با مختاری و روز دیگر با پسر اشعث جولان میدهی؟ سوگند به خدا تصمیم دارم تو را زیر سنگهای آسیا له و نشانه تیرها کنم. انس از ترس حجاج برای عبدالملک بن مروان نامه نوشت و از دشنام و سخنان زشت و ناروای حجاج به خود، شکایت کرد. عبدالملک وقتی نامه انس را خواند، خشمگین شد و به حجاج نامه نوشت و از او خواست از انس عذرخواهی کند. بخشی از نامه عبدالملک به حجاج بن یوسف چنین است: ای پسر زنی که..، گویا شغل پدرانت را فراموش کردهای؟ به من خبر رسیده گستاخی تو چنان شده است که بر انس بن مالک که خادم رسول خدا(ص) بود، دشنام میدهی... بعد از رسیدن نامه عبدالملک، حجاج از انس عذرخواهی کرد و از رضایت او برای عبدالملک نوشت[۹۶].
سید محسن امین[۹۷] نامه نوشتن عبدالملک به دلیل دفاع از انس و همچنین حدیث طیر[۹۸] را دلیل انحراف او از امام علی(ع) دانسته است. شاهد بر مدعای امین، این حدیث انس از رسول خدا(ص) است فرمود: « لا تَزالُ طائِفَةٌ مِن أُمَّتي يُقاتِلُونَ علَى الحَقِّ ظاهِرِينَ إلى يَومِ القِيامَةِ»[۹۹]؛ سپس به شام اشاره کرده و در جنگها اهل شام را حق دانسته است. بسا این حدیث بعداً به نام او جعل شده باشد[۱۰۰].
شمایل انس
درباره قیافه ظاهری و پوشش انس بن مالک گفتهاند: موی جلوی سرش زیاد بود و دندانهای خود را با طلا به هم وصل میکرد[۱۰۱]. عبای سیاه نازکی بر تن داشت و بر سر خود پارچهای میافکند تا او را از تابش آفتاب حفظ کند[۱۰۲]. سلمة بن وردان گوید: بر سر انس، عمامه سیاهی دیدم که بدون شب کلاه بسته و آن را از پشت سر آویخته بود[۱۰۳]. او مردم را از پوشیدن خز باز میداشت، ولی خود خز میپوشید! به او گفته شد: چگونه است که ما را باز میداری، اما خود خزمی پوشی؟ گفت: امیران این لباسها را به ما میدهند و دوست دارند آنها را بر تن ما ببینند[۱۰۴].
به دلیل نهی عمر از نوشتن کلمات عربی بر نگین انگشتر، نقش انگشتر انس، عکس گرگ، روباه[۱۰۵] یا شیر بیشه بود[۱۰۶]. به روایتی نیز نقش نگین انگشتر او محمد رسول الله(ص) بود که هنگام رفتن به آبریز آن را در میآورد[۱۰۷]. اگر هر دو روایت درست باشد، باید نقش انگشتر دوم را مربوط به پس از درگذشت عمر بدانیم. روزی او در مسجد آب دهان انداخت و یادش رفت آن را دفن کند. به خانه که رسید، یادش آمد. آن وقت با چراغ به مسجد رفت و آب دهانش را دفن کرد[۱۰۸].
در بدن انس، برص (پیسی و سفیدی) بود[۱۰۹] که آن را با بوی خوشی که بیشتر آن از زعفران بود، آغشته میکرد[۱۱۰]. گفته شده این برص، در اثر دعای امام علی(ع) بود که در رحبه کوفه از او خواست آنچه را درباره امام در غدیر خم شنیده، شهادت دهد. انس با عذر نسیان و فراموشی، کتمان شهادت کرد و امام نفرینش نمود و او به برص مبتلا شد[۱۱۱]. پس از این واقعه، کسی از او درباره امام علی(ع) پرسید، گفت: بعد از واقعه رحبه، عهد کردهام تا هر کس درباره علی بن ابی طالب پرسید، چیزی را مخفی نکنم. به خدا قسم از پیامبر شما شنیدم که فرمود: «علی در روز قیامت پیشوای متقیان است»[۱۱۲]. انس گوید: هرگاه میخواستیم از رسول خدا(ص) چیزی درخواست کنیم، علی(ع)، سلمان فارسی یا ثابت بن معاذ را واسطه قرار میدادیم[۱۱۳].[۱۱۴]
سرانجام انس
او آخرین صحابی بود که در روزگار خلافت ولید بن عبدالملک در قصرش، در طف درگذشت[۱۱۵]. یک سال پیش از مرگ، از روزه گرفتن معذور شد و در عوض آن سی فقیر را غذا داد. او وصیت کرد مویی از رسول خدا(ص) را که همراه داشت زیر زبانش بگذارند[۱۱۶] و عصای کوچکی از آن حضرت را که نزد او بود، همراهش دفن کنند[۱۱۷] و برای حنوط او نیز کیسه کوچکی از مشک و تار مویی از موهای رسول خدا(ص) را قرار دهند و بر آن سَک (ماده خوشبویی از گل خیری و رامک) بیفزایند
نماز وی را قطن بن مدک کلابی خواند[۱۱۸]، اگرچه در روایات دیگر گفته شده که محمد بن سیرین بر وی نماز خواند و بر طبق وصیت انس، او انس را غسل داد. البته محمد بن سیرین در آن موقع به خاطر بدهکاری در زندان بود و در این باره با عمر بن یزید، والی بصره گفتگو شد و وی او را آزاد کرد تا بر جنازه انس نماز بخواند. محمد بن سیرین تا آخر عمر از خاندان عمر بن یزید برای این کار سپاسگزار بود[۱۱۹].[۱۲۰]
سال درگذشت او را به اختلاف ۹۱[۱۲۱]، ۹۲[۱۲۲]، ۹۳[۱۲۳] و ۹۵[۱۲۴] و سن او را نیز ۹۷، ۹۸، ۱۰۳ و ۱۰۷ سال نوشتهاند[۱۲۵].
با توجه به اینکه عمده اخبار، شروع خدمتگزاری او را در ده سالگی و درگذشت او را در سال ۹۳ گفتهاند، باید سن او هنگام درگذشت، ۱۰۳ سال باشد، چنان که خلیفة بن خیاط نیز تصریح کرده که او هنگام درگذشت، ۱۰۳ سال داشت[۱۲۶]، و ذهبی[۱۲۷]، نیز این قول را صحیحترین اقوال دانسته است. ابن حجر[۱۲۸] گوید: عجیب این است که واقدی گفته است: انس بن مالک در سال ۹۲ و در سن ۹۹ سالگی درگذشته است، در حالی که ده ساله بودن او هنگام هجرت رسول خدا(ص) نزد همه یقینی است[۱۲۹].
منابع
پانویس
- ↑ به نوشته مرصع، رسول خدا(ص) به أنس، لقب ذوالاذنین را داده بودند. (ریحانة الادب، مدرس تبریزی، ج۲، ص۲۵۷) ذوالاذونین یعنی صاحبان دو گوش و شاید کنایه از این باشد که انس در زمان خادمی خود در منزل رسول خدا(ص) گوشهای تیزی داشته و همه چیز را میشنیده است). در این باره ابن حجر میگوید: پیامبر(ص) با وی شوخی میکرد که به وی این لقب را داده بود. (الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۲۷۶).
- ↑ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۱۰۹ وأعیان الشیعة، امین عاملی، ج۳، ص۵۰۳.
- ↑ الاستیعاب، ابن عبد البر، ص۱۰۹ و معجم الصحابه، ابن قانع، ج۱، ص۲۴۰.
- ↑ و به قولی از تیره بنی عامربن غنم، ر. ک: خلیفة بن خیاط، ص۱۵۹.
- ↑ ابن سلام، ص۲۷۹؛ ابن کلبی، ج۲، ص۴۹.
- ↑ ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۳۰۴.
- ↑ ترمذی، ج۵، ص۳۴۶؛ ابویعلی، ج۷، ص۱۱۰.
- ↑ ابن ابی عاصم، ج۴، ص۲۳۵؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۲۷۶.
- ↑ البانی، ص۵۱۵.
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۷، ص۱۶.
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۷، ص۱۴.
- ↑ ابن سعد، ج۷، ص۱۴.
- ↑ ابن سعد، ج۱، ص۲۸۹.
- ↑ «ای پیامبر! به همسرانت و دخترانت و زنان مؤمن بگو چادرها یشان را بر خویش نیک بپوشند؛ این (کار) برای اینکه (به پاکدامنی) شناخته شوند و آزار نبینند نزدیکتر است و خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره احزاب، آیه ۵۹.
- ↑ بلاذری، ج۲، ص۱۰۲؛ بغوی، ج۱، ص۴۴.
- ↑ المعارف، ابن قتیبه، ص۳۰۸.
- ↑ الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۲۷۷.
- ↑ «و داراییها و فرزندان آنان تو را به شگفتی نیفکند، جز این نیست که خداوند میخواهد آنان را در زندگی این جهان به عذاب افکند و در حالی که کافرند جانشان (از تن) بیرون رود» سوره توبه، آیه ۵۵.
- ↑ قاموس الرجال، شوشتری، ج۲، ص۲۰۱.
- ↑ الاصابه، ابن، ج۱، ص۲۷۷
- ↑ اسد الغابة، ابن اثیر، ج۱، ص۱۵۲.
- ↑ الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۲۷۷.
- ↑ اسد الغابة، ابن اثیر، ج۱، ص۱۵۲ وأعیان الشیعة، امین عاملی، ج۲، ص۵۰۲.
- ↑ اسد الغابة، ابن اثیر، ج۱، ص۱۵۲.
- ↑ قاسمی، محمود رضا، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳، ص۴۸۶؛ عزیزی، رستگار، بیات، راویان مشترک ج۲، ص 30؛ محمدی، رمضان، مقاله «انس بن مالک بن نضر انصاری نجاری»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص۱۴۱-۱۴۴.
- ↑ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۲، ص۲۱۸.
- ↑ بلاذری، ج۱، ص۳۹۲؛ طبری، ج۲، ص۵۱۵.
- ↑ ابن حجر، تهذیب، ج۱، ص۳۳۰.
- ↑ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۲۷۶.
- ↑ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۲۷۸.
- ↑ ذهبی، سیر، ج۳، ص۴۰۱.
- ↑ بلاذری، ج۲، ص۱۳۵.
- ↑ الأخبار الطوال، دینوری، ص۱۳۲.
- ↑ عزیزی، رستگار، بیات، راویان مشترک ج۲، ص 30؛ محمدی، رمضان، مقاله «انس بن مالک بن نضر انصاری نجاری»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص۱۴۱-۱۴۴.
- ↑ انس یکی از صحابهای است که احادیث فراوانی را از پیامبر(ص) نقل کرده است و در کثرت نقل حدیث، پس از ابوهریره و عبد اللّه بن عمر قرار دارد. (جوامع السیره، ابن حزم، ص۲۷۵-۲۷۶) تعداد احادیث نقل شده از او را دو هزار و دویست و هشتاد و شش حدیث دانستهاند. از این تعداد، صد و شصت و هشت حدیث را بخاری و مسلم، و هشتاد و سه حدیث را تنها بخاری و هفتاد و یک حدیث را تنها مسلم نقل کرده است. (تهذیب الأسماء و اللغات، نوری ۱ ۱۲۷) او احادیث اندکی را مستقیما از پیامبر(ص) را نقل کرده و بقیه را با واسطه صحابه نقل کرده است. (المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۵۷۴) انس از صحابیانی مثل ابوبکر، عمر، عثمان، معاذ بن جبل و ابوهریره حدیث نقل کرده است. (الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۷، ص۲۶) و گروه بسیاری از تابعین همچون ابن سیرین، شعبی، مکحول، قتاده و دیگران از او حدیث شنیدهاند. شمار راویان از انس را تا دویست تن بر شمردهاند. (سیراعلام النبلاء، ذهبی، ج۳، ص۳۹۷) ابو حنیفه، انس و چند تن دیگر از صحابه مانند او را عادل نمیداند. (شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۴، ص۶۸) و در منابع امامیه، شیخ طوسی تنها به ذکر خادم پیامبر(ص) بودن او اکتفا کرده اما دیگر منابع او را از منحرفان از راه علی(ع) دانستهاند. (رجال الکشی، کشی، ص۴۵ و الأمالی، شیخ صدوق، ص۱۰).
- ↑ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۹، ص۳۳۲ و الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۷، ص۲۶.
- ↑ در این باره روایتی از انس نقل شده که این مطلب را تأیید میکند: انس حدیثی را از رسول خدا(ص) روایت میکرد، در این هنگام شخصی گفت: آیا خودت آن را از رسول خدا(ص) شنیدی؟ انس سخت عصبانی شد و گفت: به خدا قسم، نه؛ همه آنچه که برای شما روایت میکنم از رسول خدا(ص) نشنیده ام ولی ما از یکدیگر روایت میکنیم و یکدیگر را هم متهم نمیکنیم. (المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۶۶۵).
- ↑ الخصال، شیخ صدوق، ج۱، ص۱۹۰؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۲، ص۲۰۱ و معجم رجال الحدیث، خویی، ج۳، ص۲۴۱.
- ↑ قاسمی، محمود رضا، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳، ص۴۸۷؛ عزیزی، رستگار، بیات، راویان مشترک ج۲، ص 30.
- ↑ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۲۷۶.
- ↑ ابن حزم، ص۳۹؛ ذهبی، تجرید، ج۱، ص۳۱.
- ↑ ذهبی، تذکره، ج۱، ص۴۴.
- ↑ دائرة المعارف الاسلامیه، ج۳، ص۴۸.
- ↑ ابن سعد، ج۷، ص۱۵؛ ابن ابیحاتم، ج۱، ص۳۷۲؛ باجی، ج۱، ص۳۷۲.
- ↑ ابن سعد، ج۷، ص۱۶؛ ذهبی، سیر، ج۳، ص۴۰۳.
- ↑ مجلسی، ج۲۸، ص۱۵۴.
- ↑ واقدی، ج۱، ص۳۱۰.
- ↑ «و کسانی را که در راه خداوند کشته شدهاند مرده مپندار که زندهاند، نزد پروردگارشان روزی میبرند * به آنچه خداوند با بخشش خویش به آنان داده است شادمانند و برای کسانی که از پس آنها هنوز به آنان نپیوستهاند شاد میشوند که آنها نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۹-۱۷۰.
- ↑ طبری، ج۳، ص۵۵۰.
- ↑ ابن سعد، ج۱، ص۱۲۰.
- ↑ ابن سعد، ج۲، ص۳۷۶.
- ↑ ابن سعد، ج۱، ص۲۸۹.
- ↑ ابن سعد، ج۱، ص۳۰۹.
- ↑ ابن سعد، ج۱، ص۳۱۰.
- ↑ ابن شاذان، ص۴۵۴.
- ↑ ابن حجر، لسان، ج۶، ص۲۰۱.
- ↑ نعمانی، ص۱۲۴.
- ↑ آل عبد الجبار، ص۱۱۹.
- ↑ ابن سعد، ج۱، ص۳۹۱.
- ↑ ابن سعد، ج۱، ص۱۳۹.
- ↑ ابن سعد، ج۱، ص۱۴۰.
- ↑ ابن حبان، ثقات، ج۲، ص۲۴۷؛ سیوطی، ج۴، ص۲۲۷؛ هیثمی، ج۱، ص۱۶۷.
- ↑ محمدی، رمضان، مقاله «انس بن مالک بن نضر انصاری نجاری»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص۱۴۱-۱۴۴.
- ↑ قاسمی، محمود رضا، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳، ص۴۸۷؛ عزیزی، رستگار، بیات، راویان مشترک ج۲، ص 30؛ حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱، ص ۲۲۹.
- ↑ المعارف، ص۵۸۰؛ حلیة الأولیاء، ج۵، ص۲۷.
- ↑ انساب الاشراف، ج۲، ص۱۵۷.
- ↑ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۴۰۵.
- ↑ مسند احمد، ج۱، ص۱۱۹، حدیث ۹۴۹.
- ↑ المعجم الکبیر، ج۵، ص۱۷۱، حدیث ۴۹۸۵؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۳۲.
- ↑ حلیة الاولیاء، ج۵، ص۲۶-۲۷.
- ↑ تذکر به این نکته ضروری است که همه تصرفات و تحریفات را نمیتوان به مؤلفان کتابهای یاد شده نسبت داد؛ چراکه ممکن است این تصرفات توسط راویان و رجال حدیث صورت گرفته باشد یا در چاپ و نشر کتاب به تصرف و تحریف در قسمتهایی از کتاب اقدام شده باشد.
- ↑ حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱، ص ۲۲۹.
- ↑ قاموس الرجال، شوشتری، ج۲، ص۱۹۷- ۱۹۸.
- ↑ قاموس الرجال، شوشتری، ج۲، ص۱۹۹- ۱۹۸.
- ↑ قاسمی، محمود رضا، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳، ص۴۸۷؛ عزیزی، رستگار، بیات، راویان مشترک ج۲، ص 30.
- ↑ قال أنس بن مالك: كنت أخدم رسول الله(ص)، فقدم لرسول الله(ص) فرخ مشوي فقال: اللهم ائتني بأحب خلقك إليك... فجاء علي بن أبي طالب فقلت: إن رسول الله(ص) على حاجة، ثم جاء فقلت إن رسول الله(ص) على حاجة، فقال رسول الله(ص): افتح، فدخل، فقال رسول الله(ص): ما حبسك علي؟ فقال: إن هذا آخر ثلاث كرات يردني أنس يزعم أنك على حاجة. فقال: ما حملك على ما صنعت؟ فقلت: يا رسول الله، سمعت دعاءك فأحببت أن يكون رجلا من قومي؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۴۱، حدیث ۴۶۵۰؛ التاریخ الکبیر، ج۱، ص۳۵۸، حدیث ۱۱۳۲؛ المعجم الکبیر، ج۱، ص۲۵۳، حدیث ۷۳۰؛ ج۷، ص۸۲، حدیث ۶۴۳۷؛ المعجم الاوسط، ج۲، ص۲۰۶؛ ج۶، ص۹۰ و ۳۳۶؛ ج۷، ص۲۶۷؛ ج۹، ص۱۴۶، حدیث ۱۷۴۴، ۵۸۸۶، ۶۵۶۱ و ۷۴۶۶؛ حلیة الاولیاء، ج۶، ص۳۳۹؛ ذکر اخبار اصبهان، ج۱، ص۲۰۵؛ تاریخ بغداد، ج۹، ص۳۶۹، حدیث ۴۹۴۴؛ تاریخ دمشق، ج۳۷، ص۴۰۶؛ ج۴۲، ص۲۴۵-۲۵۸ و ۴۳۲؛ اسد الغابة، ج۳، ص۶۰۸؛ تاریخ الاسلام، ج۳، ص۶۳۳؛ البدایة والنهایة، ج۷، ص۳۸۷-۳۹۰؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۶۷-۱۶۹، حدیث ۱۴۷۲۳ و ۱۴۷۲۶ و ۱۴۷۲۸.
- ↑ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۴۲، حدیث ۴۶۵۱؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۶۸، حدیث ۱۴۷۲۶؛ تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۲۵۱.
- ↑ این داستان یکی از ادلۀ قطعی برای اثبات امامت حضرت امیرالمؤمنین(ع) است زیرا فقط احب الخلق إلى الله وإلى رسوله شایستگی جانشینی رسول خدا(ص) را دارد. از این رو، اهل سنت تلاش کردهاند به اشکال مختلف در سند و دلالت این حدیث خدشه کنند. برخی از عالمان سنی هم گفتهاند اختصاص این قضیه به امیرالمؤمنین(ع) از آن جهت بوده است که ابوبکر و عمر در آن روز به مسافرت رفته بودند و در مدینه حضور نداشتند، اما أبویعلی موصلی و نسائی میگویند: جاء ابوبکر فرده وجاء عمر فرده؛ وجاء علی فأذن له؛ ابوبکر آمد و او را رد کردند سپس عمر آمد او را هم برگرداندند و علی(ع) آمد و به ایشان اجازه دادند. مسند ابویعلی، ج۷، ص۱۰۵، حدیث ۴۰۵۲؛ خصائص علی بن ابی طالب، ص۵۲؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۶۸، حدیث ۱۴۷۲۵. هیثمی میگوید: رجال حدیث مسند ابویعلی ثقه هستند.
- ↑ ذخائر العقبی، ج۱، ص۶۲؛ جواهر المطالب، ج۱، ص۵۲.
- ↑ قاسمی، محمود رضا، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳، ص۴۸۸؛ حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱، ص ۲۲۹.
- ↑ قاموس الرجال، شوشتری، ج۲، ص۱۹۹ و معجم رجال الحدیث، خویی، ج۳، ص۲۴۱.
- ↑ أعیان الشیعة، امین عاملی، ج۳، ص۵۰۲.
- ↑ قاموس الرجال، شوشتری، ج۲، ص۱۹۸.
- ↑ قاسمی، محمود رضا، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳، ص۴۸۸؛ حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱، ص ۲۲۹.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۲، ص۱۴۱
- ↑ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۲۰، ص۲۰.
- ↑ ابن عساکر، ج۹، ص۳۳۹.
- ↑ ابن عساکر، ج۹، ص۳۳۳.
- ↑ أعیان الشیعة، امین عاملی، ج۳، ص۵۰۲؛ احمد بن حنبل، مسند، ج۳، ص۲۶۱؛ بخاری، ج۴، ص۲۱۴؛ ترمذی، ج۵، ص۳۲۵؛ طبرانی، ج۳، ص۱۲۵.
- ↑ تاریخ الطبری، طبری، ج۵، ص۵۲۸.
- ↑ ابن سعد، ج۷، ص۱۶.
- ↑ ابن اثیر، الکامل، ج۴، ص۳۸۶.
- ↑ تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، ج۲، ص۲۷۲؛ ابن عبد البر، ج۱، ص۱۹۹.
- ↑ تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج۲، ص۲۱۸.
- ↑ قاسمی، محمود رضا، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳، ص۴۹۰؛ عزیزی، رستگار، بیات، راویان مشترک ج۲، ص 30؛ محمدی، رمضان، مقاله «انس بن مالک بن نضر انصاری نجاری»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص۱۴۱-۱۴۴.
- ↑ دینوری، ص۱۳۰؛ حاکم، ج۳، ص۵۷۴؛ ذهبی، سیر، ج۳، ص۴۰۲.
- ↑ سید محسن امین، ج۳، ص۵۰۲.
- ↑ برای توضیح حدیث طیر، ر. ک: احمد بن حنبل، العلل، ج۳، ص۶۸؛ اسکافی، ص۳۱۲؛ قاضی نعمان، ج۱، ص۱۳۷.
- ↑ ابن قانع، ج۱، ص۱۴.
- ↑ محمدی، رمضان، مقاله «انس بن مالک بن نضر انصاری نجاری»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص۱۴۱-۱۴۴.
- ↑ ابونعیم، ج۱، ص۲۳۱.
- ↑ ابن سعد، ج۷، ص۱۲.
- ↑ ابن سعد، ج۷، ص۱۳ و ۱۷.
- ↑ ابن سعد، ج۷، ص۱۷.
- ↑ ابن سعد، ج۷، ص۱۳.
- ↑ ابونعیم، ج۱، ص۲۳۱.
- ↑ ابن سعد، ج۷، ص۱۶.
- ↑ ابن جوزی، ج۱، ص۳۱۹.
- ↑ ذهبی، سیر، ج۳، ص۴۰۵.
- ↑ ابونعیم، ج۱، ص۲۳۲.
- ↑ ابن کلبی، ج۲، ص۲۷.
- ↑ ابن ابی الحدید، ج۴، ص۷۴.
- ↑ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۵۳۵.
- ↑ محمدی، رمضان، مقاله «انس بن مالک بن نضر انصاری نجاری»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص۱۴۱-۱۴۴.
- ↑ أعیان الشیعة، امین عاملی، ج۲، ص۵۰۲.
- ↑ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۲۷۶.
- ↑ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۲۹۶.
- ↑ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۱۱۰ و اسد الغابة، ابن اثیر، ج۱، ص۱۵۲.
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۷، ص۲۲.
- ↑ قاسمی، محمود رضا، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳، ص۴۹۱.
- ↑ ابن ابیحاتم، ج۱، ص۳۷۲.
- ↑ ابن عساکر، ج۹، ص۳۳۷.
- ↑ خلیفة بن خیاط، ص۲۳۷.
- ↑ ابن حجر، تهذیب، ج۱، ص۳۳۱.
- ↑ ابن سعد، ج۷، ص۱۹؛ ابن عساکر، ج۹، ص۳۳۹ و ۳۸۲؛ ابن جوزی، ج۱، ص۳۱۹.
- ↑ خلیفة بن خیاط، ص۲۳۷؛ ابن عبدالبر، ج۱، ص۱۹۹.
- ↑ تاریخ، ج۶، ص۲۵۷.
- ↑ تهذیب، ج۱، ص۳۳.
- ↑ محمدی، رمضان، مقاله «انس بن مالک بن نضر انصاری نجاری»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص۱۴۱-۱۴۴.