ضرورت خلافت الهی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۱۰: خط ۱۰:


==مقدمه==
==مقدمه==
*بدون وجود [[خلیفه الهی]] نه [[فیض]] وجود از مبدأ جواد صادر می‌گردد، و نه [[سیر]] تکاملی موجودات ـ به ویژه افراد [[انسان]] ـ سامان می‌یابد: {{عربی|"بِكُمْ‏ فَتَحَ‏ اللَّهُ‏ وَ بِكُمْ‏ يَخْتِم‏"}} و شاید به همین سبب است که [[خداوند]] جهت بیان [[جعل]] [[خلیفه]] در [[زمین]] واژه "جاعل" را که مشتقّ است و بر زمان خاصّی دلالت ندارد به‌کار برده است: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً}} <ref> و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم؛ سوره بقره، آیه: ۳۰.</ref>؛ گویا خواسته است بگوید [[نظام آفرینش]] بدون [[خلیفه الهی]] جسدی بی‌روح و موجودی بی‌خاصیت است، ازاین‌رو لازم است به طور پیوسته در [[زمین]] خلیفة [[جعل]] شود تا هیچ‌گاه [[زمین]] از [[حجّت]] [[خدا]] تهی نباشد، افزون بر این، [[خلیفه الهی]] علّت غایی ایجاد است: {{عربی|" لَوْلَاكَ‏ لَمَا خَلَقْتُ‏ الْأَفْلَاك‏‏"}} و بدون او حرکت ایجادی ناقص و ابتر است، پس نمی‌توان وجود عالَم را بدون وجود [[خلیفه الهی]] پذیرفت: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ}} <ref> و تو را جز رحمتی برای جهانیان، نفرستاده‌ایم؛ سوره انبیاء، آیه: ۱۰۷.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/4/50.htm#f5 ر.ک: رمضانی، حسن؛ خلیفه الهی؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۵۱۲]</ref>.
*[[خلیفه]] کسی است که پس از مستخلف عنه و پشت سر وی در زمان غیبتش [[ظهور]] پیدا می‌کند و [[وظیفه]] وی را در انجام امور به عهده می‌گیرد. در بحث [[خلافت]] الهی این [[پرسش]] مطرح است که با وجود محیط بودن و حاضر بودن [[خداوند متعال]]، نمی‌توان غیبتی برای [[خداوند متعال]] [[تصور]] کرد و این خلاف [[عقل]] است و با این [[وصف]] که [[خداوند متعال]] حاضر مطلق است دیگر نیازی به [[خلیفه]] بودن [[انسان]] نیست و این خود ضعفی بر وجود [[خداوند متعال]] است و [[تصور]] [[ضعف]] بر وجود وی محال است. پس خدایی که دائماً حاضر، ناظر و قیوم است چه نیازی به [[جانشین]] وخلیفه دارد؟ و چرا برای رسیدن به هدف‌هایش، بی‌واسطه [[اقدام]] نکرده است؟
*[[خلیفه]] کسی است که پس از مستخلف عنه و پشت سر وی در زمان غیبتش [[ظهور]] پیدا می‌کند و [[وظیفه]] وی را در انجام امور به عهده می‌گیرد. در بحث [[خلافت]] الهی این [[پرسش]] مطرح است که با وجود محیط بودن و حاضر بودن [[خداوند متعال]]، نمی‌توان غیبتی برای [[خداوند متعال]] [[تصور]] کرد و این خلاف [[عقل]] است و با این [[وصف]] که [[خداوند متعال]] حاضر مطلق است دیگر نیازی به [[خلیفه]] بودن [[انسان]] نیست و این خود ضعفی بر وجود [[خداوند متعال]] است و [[تصور]] [[ضعف]] بر وجود وی محال است. پس خدایی که دائماً حاضر، ناظر و قیوم است چه نیازی به [[جانشین]] وخلیفه دارد؟ و چرا برای رسیدن به هدف‌هایش، بی‌واسطه [[اقدام]] نکرده است؟
*در پاسخ باید گفت:
*در پاسخ باید گفت:
خط ۳۶: خط ۳۷:
*بنابراین هر [[انسانی]] استعداد و [[آمادگی]] [[خلافت]] الهی را دارد و [[خلیفه]] بالقوه است و با [[انتخاب]] مسیر تکاملی مخصوص [[انسان‌ها]] به اندازه‌ای که در مسیر [[انسانی]] خود موفق باشد، از مراتب فعلیت [[خلافت]] الهی، برخوردار می‌شود.
*بنابراین هر [[انسانی]] استعداد و [[آمادگی]] [[خلافت]] الهی را دارد و [[خلیفه]] بالقوه است و با [[انتخاب]] مسیر تکاملی مخصوص [[انسان‌ها]] به اندازه‌ای که در مسیر [[انسانی]] خود موفق باشد، از مراتب فعلیت [[خلافت]] الهی، برخوردار می‌شود.
*اما این [[تصرف]] بر اساس اقتضای [[عنایت الهی]] [[معیشت]] ذات [[ازلی]] صورت می‌گیرد و استعدادی که به شکل عین ثابت [[عبد]]، در او قرار دارد؛ بنابراین هر [[عینی]] از اعیان ثابته، ظرفیت و استعداد ویژه‌ای است که تنها در مسیر استعداد و قابلیت خویش پذیرای [[فیض]] [[حق]] خواهد بود، پس [[فیض]] [[حق]] واحد است و تفاوت در استعدادهاست و کسی که این چنین [[مقام]] و [[مرتبت]] را داشته باشد، از جانب مبدأ [[حق]] به [[امامت]] و [[حجیت]] [[منصوب]] می‌گردد و [[امامت]] به او اعطا می‌شود<ref>محمد شجاعی، انسان و خلافت الهی، ص۹۲.</ref><ref>[[فاطمه زیوری کبیرنیا|زیوری کبیرنیا، فاطمه]]، [[بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان (کتاب)|بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان]]، ص:۸۶-۹۳.</ref>
*اما این [[تصرف]] بر اساس اقتضای [[عنایت الهی]] [[معیشت]] ذات [[ازلی]] صورت می‌گیرد و استعدادی که به شکل عین ثابت [[عبد]]، در او قرار دارد؛ بنابراین هر [[عینی]] از اعیان ثابته، ظرفیت و استعداد ویژه‌ای است که تنها در مسیر استعداد و قابلیت خویش پذیرای [[فیض]] [[حق]] خواهد بود، پس [[فیض]] [[حق]] واحد است و تفاوت در استعدادهاست و کسی که این چنین [[مقام]] و [[مرتبت]] را داشته باشد، از جانب مبدأ [[حق]] به [[امامت]] و [[حجیت]] [[منصوب]] می‌گردد و [[امامت]] به او اعطا می‌شود<ref>محمد شجاعی، انسان و خلافت الهی، ص۹۲.</ref><ref>[[فاطمه زیوری کبیرنیا|زیوری کبیرنیا، فاطمه]]، [[بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان (کتاب)|بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان]]، ص:۸۶-۹۳.</ref>
==[[دلیل عقلی]] [[ضرورت]] [[خلافت الهی]]==
==[[دلیل عقلی]] [[ضرورت]] [[خلافت الهی]]==
*[[دلیل عقلی]] این است که [[انسان]] به [[تنهایی]] توان آن را ندارد که همه نیازهای یک [[زندگی]] نسبتاً راحت را برای خود فراهم سازد؛ در نتیجه، تَن به [[زندگی اجتماعی]] می‌دهد تا با [[تعاون]] و تقسیم کار، بهتر بتواند [[زندگی]] کند. حریص بودن [[انسان]] او را وامی‌دارد هر چه بیش‌تر از دیگران بهره گرفته، و تا آنجا که می‌تواند از [[خدمت]] به دیگران دوری کند؛ لذا [[زندگی اجتماعی]]، میدان [[ستمگری]] و [[تجاوز]] [[انسان‌ها]] به [[حقوق]] همنوعان شده، چیزی که [[انسان]] از آن [[انتظار]] [[آرامش]] و سود دارد، عامل [[آزار]] و [[رنج]] بیش‌تر [[مردم]] می‌گردد. به همین [[دلیل]]، [[جامعه]] برای تنظیم روابط‍ بین افراد خود، به [[قانون]] نیاز پیدا می‌کند؛ و از جهتی، نباید [[قانون]] را در [[اختیار انسان]] واگذارند، زیرا هر یک از افراد یا گروهی از آنان، تنها سود خود را برابر با [[عدالت]] دانسته و زیانش را [[ظلم]] قلمداد می‌کند. پس باید [[قانون‌گذاری]]، بیرون از حوزه طبیعی [[بشر]] وجود داشته باشد؛ و آن عامل بیرونی و مصون از [[خودمحوری]] و [[خودخواهی]]، همان فرستادگان بشری از سوی [[خدای حکیم]] است. خدایی که نیازهای بسیار جزئی [[انسان]] را نادیده نگرفته، همانند روییدن مو در ابرو، یا فرو رفتگی در [[کف]] پاها، آن عامل مهم و مؤثر در [[زندگی]] [[انسان]] را که موجب [[آرامش]] و [[راهنمایی]] به سوی [[سعادت]] باشد، از او دریغ نخواهد کرد<ref>الهیات من کتاب الشفاء، ص۴۸۷-۴۸۸؛ النجاة، ص۳۰۳-۳۰۴.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۶۹.</ref>
*[[دلیل عقلی]] این است که [[انسان]] به [[تنهایی]] توان آن را ندارد که همه نیازهای یک [[زندگی]] نسبتاً راحت را برای خود فراهم سازد؛ در نتیجه، تَن به [[زندگی اجتماعی]] می‌دهد تا با [[تعاون]] و تقسیم کار، بهتر بتواند [[زندگی]] کند. حریص بودن [[انسان]] او را وامی‌دارد هر چه بیش‌تر از دیگران بهره گرفته، و تا آنجا که می‌تواند از [[خدمت]] به دیگران دوری کند؛ لذا [[زندگی اجتماعی]]، میدان [[ستمگری]] و [[تجاوز]] [[انسان‌ها]] به [[حقوق]] همنوعان شده، چیزی که [[انسان]] از آن [[انتظار]] [[آرامش]] و سود دارد، عامل [[آزار]] و [[رنج]] بیش‌تر [[مردم]] می‌گردد. به همین [[دلیل]]، [[جامعه]] برای تنظیم روابط‍ بین افراد خود، به [[قانون]] نیاز پیدا می‌کند؛ و از جهتی، نباید [[قانون]] را در [[اختیار انسان]] واگذارند، زیرا هر یک از افراد یا گروهی از آنان، تنها سود خود را برابر با [[عدالت]] دانسته و زیانش را [[ظلم]] قلمداد می‌کند. پس باید [[قانون‌گذاری]]، بیرون از حوزه طبیعی [[بشر]] وجود داشته باشد؛ و آن عامل بیرونی و مصون از [[خودمحوری]] و [[خودخواهی]]، همان فرستادگان بشری از سوی [[خدای حکیم]] است. خدایی که نیازهای بسیار جزئی [[انسان]] را نادیده نگرفته، همانند روییدن مو در ابرو، یا فرو رفتگی در [[کف]] پاها، آن عامل مهم و مؤثر در [[زندگی]] [[انسان]] را که موجب [[آرامش]] و [[راهنمایی]] به سوی [[سعادت]] باشد، از او دریغ نخواهد کرد<ref>الهیات من کتاب الشفاء، ص۴۸۷-۴۸۸؛ النجاة، ص۳۰۳-۳۰۴.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۶۹.</ref>

نسخهٔ ‏۱۳ اوت ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۴۹

اعتقادات شیعه
خداشناسی
توحیدتوحید ذاتیتوحید صفاتیتوحید افعالیتوحید عبادیصفات ذات و صفات فعل
فروعتوسلشفاعتتبرکاستغاثه
عدل الهی
حُسن و قُبحبداءامر بین الامرین
نبوت
عصمت پیامبرانخاتمیتپیامبر اسلاممعجزهعدم تحریف قرآن
امامت
باورهاعصمت امامانولایت تكوینیعلم غیبخلیفة‌اللهغیبتمهدویتانتظار فرجظهوررجعت
امامانامام علیامام حسنامام حسینامام سجادامام باقرامام صادقامام کاظمامام رضاامام جوادامام هادیامام عسکریامام مهدی
معاد
برزخمعاد جسمانیحشرصراطتطایر کتبمیزان
مسائل برجسته
اهل‌بیتچهارده معصومکرامتتقیهمرجعیتولایت فقیه
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث خلافت الهی است. "ضرورت خلافت الهی" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ضرورت خلافت الهی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  • بدون وجود خلیفه الهی نه فیض وجود از مبدأ جواد صادر می‌گردد، و نه سیر تکاملی موجودات ـ به ویژه افراد انسان ـ سامان می‌یابد: "بِكُمْ‏ فَتَحَ‏ اللَّهُ‏ وَ بِكُمْ‏ يَخْتِم‏" و شاید به همین سبب است که خداوند جهت بیان جعل خلیفه در زمین واژه "جاعل" را که مشتقّ است و بر زمان خاصّی دلالت ندارد به‌کار برده است: ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً [۱]؛ گویا خواسته است بگوید نظام آفرینش بدون خلیفه الهی جسدی بی‌روح و موجودی بی‌خاصیت است، ازاین‌رو لازم است به طور پیوسته در زمین خلیفة جعل شود تا هیچ‌گاه زمین از حجّت خدا تهی نباشد، افزون بر این، خلیفه الهی علّت غایی ایجاد است: " لَوْلَاكَ‏ لَمَا خَلَقْتُ‏ الْأَفْلَاك‏‏" و بدون او حرکت ایجادی ناقص و ابتر است، پس نمی‌توان وجود عالَم را بدون وجود خلیفه الهی پذیرفت: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ [۲][۳].
  • خلیفه کسی است که پس از مستخلف عنه و پشت سر وی در زمان غیبتش ظهور پیدا می‌کند و وظیفه وی را در انجام امور به عهده می‌گیرد. در بحث خلافت الهی این پرسش مطرح است که با وجود محیط بودن و حاضر بودن خداوند متعال، نمی‌توان غیبتی برای خداوند متعال تصور کرد و این خلاف عقل است و با این وصف که خداوند متعال حاضر مطلق است دیگر نیازی به خلیفه بودن انسان نیست و این خود ضعفی بر وجود خداوند متعال است و تصور ضعف بر وجود وی محال است. پس خدایی که دائماً حاضر، ناظر و قیوم است چه نیازی به جانشین وخلیفه دارد؟ و چرا برای رسیدن به هدف‌هایش، بی‌واسطه اقدام نکرده است؟
  • در پاسخ باید گفت:
  1. جانشینی انسان نه به خاطر نیاز و عجز خداوند است، بلکه این مقام به خاطر کرامت و فضیلت رتبه انسانیت است.
  2. نظام آفرینش براساس واسطه‌هاست. یعنی با اینکه خداوند مستقیماً قادر بر انجام هر کاری است، ولی برای اجرای امور، واسطه‌هایی را قرار داده که نمونه‌هایی را بیان می‌کنیم:

دلیل عقلی ضرورت خلافت الهی

آیات قرآن ضرورت خلافت الهی

روایات ضرورت خلافت الهی

منابع

جستارهای وابسته

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم؛ سوره بقره، آیه: ۳۰.
  2. و تو را جز رحمتی برای جهانیان، نفرستاده‌ایم؛ سوره انبیاء، آیه: ۱۰۷.
  3. ر.ک: رمضانی، حسن؛ خلیفه الهی؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۵۱۲
  4. «پروردگارتان خداوندی است که... کارسازی می‌کند» سوره یونس، آیه ۳.
  5. «آنگاه، به فرشتگان کارگزار» سوره نازعات، آیه ۵.
  6. «و چون بیمار شوم اوست که بهبودی‌ام می‌بخشد» سوره شعراء، آیه ۸۰.
  7. «در آن برای مردم درمانی است» سوره نحل، آیه ۶۹.
  8. «غیب، تنها از آن خداوند است» سوره یونس، آیه ۲۰.
  9. «جز فرستاده‌ای را که بپسندد» سوره جن، آیه ۲۷.
  10. «هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بی‌گمان از خداوند فرمان برده است» سوره نساء، آیه ۸۰.
  11. «بی‌گمان آنان که با تو بیعت می‌کنند جز این نیست که با خداوند بیعت می‌کنند» سوره فتح، آیه ۱۰.
  12. زیارت جامعه کبیره.
  13. «من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۳۰.
  14. محسن قرائتی، تفسیر نور، ج۱، ص۸۸.
  15. «و اگر او را فرشته‌ای می‌گرداندیم، او را (به گونه) مردی در می‌آوردیم و باز هم بر آنان همان اشتباهی را که می‌کردند پیش می‌آوردیم» سوره انعام، آیه ۹.
  16. عبدالله جوادی آملی، حیات حقیقی انسان در قرآن، ص۱۷۶.
  17. نهج البلاغه، خطبه اول:
  18. یحیی یثربی، عرفان نظری، ص۵۳۴.
  19. محمد شجاعی، انسان و خلافت الهی، ص۸۴.
  20. یحیی یثربی، عرفان نظری، ص۵۳۵.
  21. یحیی یثربی، عرفان نظری، ص۵۳۶.
  22. یحیی یثربی، عرفان نظری، ص۵۳۷.
  23. انسان در عرف عرفان، ص۱۱۸.
  24. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.
  25. محمد شجاعی، انسان و خلافت الهی، ص۹۲.
  26. زیوری کبیرنیا، فاطمه، بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان، ص:۸۶-۹۳.
  27. الهیات من کتاب الشفاء، ص۴۸۷-۴۸۸؛ النجاة، ص۳۰۳-۳۰۴.
  28. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۶۹.