شجاعت در اخلاق اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹: خط ۹:
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
==چیستی [[شجاعت]]==
*[[شجاعت]]، فضیلتی سخت بزرگ است. اهمیّت این [[فضیلت]]، به گونه‌ای است که [[قرآن کریم]] آن را در شمار پایه‌های لازم برای حکمرانی إلهی ذکر می‌‌کند: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما گمارده است، گفتند:» سوره بقره، آیه ۲۴۷.</ref>؛ و باز در همین زمینه می‌‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ}}<ref>«بی‌گمان خداوند کسانی را دوست می‌دارد که در راه او صف زده کارزار می‌کنند چنان که گویی بنیادی به هم پیوسته (و استوار) اند» سوره صف، آیه ۴.</ref>. و آن را در شمار [[صفات]] [[مؤمنان]] یاد می‌‌کند: {{متن قرآن|مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ}}<ref>«محمد، پیامبر خداوند است و آنان که با وی‌اند، بر کافران سختگیر، میان خویش مهربانند» سوره فتح، آیه ۲۹.</ref>.
[[شجاعت]]، به معنای [[استواری]] و [[پابرجا بودن]] [[قلب]] در زمان بروز [[سختی‌ها]] و [[مشکلات]] است<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ج ۸، ص ۱۷۲؛ الجوهری، الصحاح، ج ۳، ص ۱۲۳۵ و الزبیدی، تاج العروس، ج ۱۱، ص۲۳۴. </ref>.<ref>ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۵۰؛ یوسف‌زاده، حسین علی، شجاعت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶؛ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۴۰۱-۴۰۲.</ref>[[شجاعت]] به معنای [[احتیاط]] نکردن نیست، بلکه انجام دادن کاری است که از آن می‌ترسیم لذا [[انسان]] [[شجاع]] از [[جنگ]] نمی‌ترسد و [[اقدام]] به آن می‌کند<ref>المصباح، ص۳۰۵، «شجع»؛ نیز نک: علم الاخلاق الی نیقوماخوس، ص۱۰، «مقدمه». </ref>. صفت [[شجاعت]] در برابر صفت "[[جبن]]" ([[ترس]]) قرار دارد که باعث می‌‌شود [[قدرت]] [[تدبیر]] و [[تصمیم‌گیری]] از [[انسان]] گرفته شده و موجب سردرگمی و [[شکست]] او شود<ref>لسان العرب، ج۱۳، ص۸۴؛ التحقیق، ج۲، ص۵۹ - ۶۰، «جبن»؛ المیزان، ج۱۰، ص۳۲۲. </ref> اما در [[شجاعت]] چنین نیست<ref>ر.ک: یوسف‌زاده، حسین علی، شجاعت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.</ref>.
*نیز شجاعان را مورد [[محبّت]] و [[عنایت]] خاصّ [[الهی]] قرار می‌‌دهد: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ}}<ref>«ای مؤمنان! هر کس از دینش برگردد خداوند به زودی گروهی را می‌آورد که دوستشان می‌دارد و دوستش می‌دارند؛ در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند، در راه خداوند جهاد می‌کنند و از سرزنش سرزنشگری نمی‌هراسند؛ این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد ارزا» سوره مائده، آیه ۵۴.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۴۰۱-۴۰۲.</ref>.
از مشخصات دیگر [[شجاعت]] این است که [[انسان]] را به [[اقدام]] و [[ایستادگی]] فرامی خواند. به وسیلۀ [[شجاعت]] می‌توان هنگام عمل، بر [[ترس]] [[پیروز]] شد و [[اقدام]] کرد و در موقع [[ضرورت]] نیز [[دست]] از [[اقدام]] برداشت و [[صبر]] کرد<ref>ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۵۰. </ref>. [[شجاعت]] منشأ برخی صفات دیگر مانند: [[عفّت]]، [[شهامت]]، [[بلندهمتی]]، [[حلم]]، [[آرامش]] و ثَبات، [[کظم غیظ]] ([[فرو خوردن خشم]]) و [[وقار]] است و در مقابل، [[تهور]] ([[بی باکی]] و مرحلۀ [[افراط]] در [[شجاعت]])، منشأ [[کبر]] و [[غرور]]؛ است و همچنین [[ترس]] نیز منشأ [[ذلت]]، خساست، [[ضعف]]، [[بی‌غیرتی]] است<ref>اخلاق ناصری، ص۷۶، ۱۴۸؛ احیاء علوم الدین، ج۸، ص ۹۹. </ref>.<ref>ر.ک: یوسف‌زاده، حسین علی، شجاعت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.</ref>
[[انسان]] [[شجاع]] در هر مرحله‌ای از مراحل [[زندگی]] هنگامی‌که باید [[اقدام]] کند، [[دست]] به کار می‌شود و هنگامی که باید بازایستد، شجاعانه از [[اقدام]] بی‌موقع سرباز می‌زند و با [[صبر]] بر [[جهل]] و [[نادانی]] [[غلبه]] می‌کند. [[شجاعت]] معیاری است برای مشخص شدن [[ارزش انسان]]<ref>ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۴۸۴. </ref>.
[[شجاعت]] معنای گسترده ای دارد و علاوه بر [[دلاوری]] در میدان [[نبرد]]، [[شجاعت]] در [[سیاست]]، [[شجاعت]] در مسائل [[علمی]] و ابراز دیدگاه‌های جدید منطقی و نوآوری‌ها، [[شجاعت]] در [[داوری]] و... شاخه‌هایی از آن هستند<ref>ر.ک: یوسف‌زاده، حسین علی، شجاعت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.</ref>.
==[[شجاعت]] در [[قرآن]]==
==[[شجاعت]] در [[روایات]]==
[[روایات]] فراوانی دربارۀ [[فضیلت]] [[شجاعت]] از ناحیۀ [[معصومین]]{{ع}} صادر شده است که برخی از آنها عبارت‌اند از:
# [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمودند: «به ما [[اهل بیت]] هفت صفت بخشیده شده، که نه پیش از ما و نه پس از ما به این اندازه کسی از این صفات بهره‌مند نبوده و نخواهد بود. آن هفت صفت عبارتند از: نیکومنظری، خوش گفتاری، [[بزرگواری]]، [[شجاعت]]، [[دانش]] و علاقه به [[زنان]]»<ref>{{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} أُعْطِینَا أَهْلَ الْبَیْتِ سَبْعاً لَمْ یُعْطَهُنَّ أَحَدٌ کَانَ قَبْلَنَا وَ لَا یُعْطَاهُنَّ أَحَدٌ بَعْدَنَا الصَّبَاحَةُ وَ الْفَصَاحَةُ وَ السَّمَاحَةُ وَ الشَّجَاعَةُ وَ الْعِلْمُ وَ الْمَحَبَّةُ فِی النِّسَاءِ}}؛ بحار الأنوار، ج۶۹، ص۴۳۰. </ref>.
# [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌‌فرماید: «[[ارزش]] مرد به اندازۀ [[همت]] اوست و [[صدق]] او به مقدار جوان‌مردی‌اش و [[دلیری]] ([[شجاعت]]) او به [[میزان]] ننگی ـ که از بدنامی ـ دارد و [[پارسایی]] او به مقدار غیرتی که دارد»<ref>{{متن حدیث|قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَی قَدْرِ هِمَّتِهِ، وَ صِدْقُهُ عَلَی قَدْرِ مُرُوءَتِهِ، وَ شَجَاعَتُهُ عَلَی قَدْرِ أَنَفَتِهِ، وَ عِفَّتُهُ عَلَی قَدْرِ غَیْرَتِهِ}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۴۷.</ref>.<ref>ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۴۸۴. </ref>
# [[امام صادق]]{{ع}} فرمودند: «[[خداوند]] [[انبیاء]] را به [[اخلاقی]] [[نیکو]] اختصاص داده، لذا هرکس این [[اخلاق]] را در خود بیابد، باید [[خداوند]] را بر آن [[سپاس]] گوید و هرکس دارای این [[اخلاق]] نباشد، باید به [[درگاه الهی]] [[تضرّع]] نموده تا این صفات را دریابد. [[راوی]] می‌‌گوید: [[خدمت]] [[امام]] عرض کردم: فدایت شوم! این [[اخلاق]] که ویژه انبیاست کدام است؟ فرمود: [[پرهیزگاری]]، [[قناعت]]، [[صبر]]، [[شکر]]، [[بردباری]]، حیاء، [[بخشندگی]]، [[شجاعت]]، [[غیرت]]، [[نیکوکاری]]، راست گفتاری، و [[امانت‌داری]]»<ref>{{متن حدیث|عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} قَالَ: إِنَّا لَنُحِبُّ مَنْ کَانَ عَاقِلًا فَهِماً فَقِیهاً حَلِیماً مُدَارِیاً صَبُوراً صَدُوقاً وَفِیّاً إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَصَّ الْأَنْبِیَاءَ بِمَکَارِمِ الْأَخْلَاقِ فَمَنْ کَانَتْ فِیهِ فَلْیَحْمَدِ اللَّهَ عَلَی ذَلِکَ وَ مَنْ لَمْ تَکُنْ فِیهِ فَلْیَتَضَرَّعْ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لْیَسْأَلْهُ إِیَّاهَا. قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ! وَ مَا هُنَّ؟ قَالَ: هُنَّ الْوَرَعُ وَ الْقَنَاعَةُ وَ الصَّبْرُ وَ الشُّکْرُ وَ الْحِلْمُ وَ الْحَیَاءُ وَ السَّخَاءُ وَ الشَّجَاعَةُ وَ الْغَیْرَةُ وَ الْبِرُّ وَ صِدْقُ الْحَدِیثِ وَ أَدَاءُ الْأَمَانَةِ}}؛ اصول کافی، ج۲، ص۵۶.</ref>.
#همچنین فرمودند: «[[خداوند]] پیامبرانش را به [[اخلاقی]] [[شایسته]] و [[نیکو]] ویژه ساخته است؛ شما نیز خودتان را [[امتحان]] کنید، اگر این صفات را در خود یافتید [[خداوند]] را [[سپاس]] گوئید و بدانید که این خیر و [[نیکی]] است و اگر در خود نیافتید از [[خداوند]] درخواست نمایید که به شما نیز این صفات را ببخشد. [[امام]] این صفات را اینگونه برشمردند: [[یقین]]، [[قناعت]]، [[صبر]]، [[شکرگزاری]]، [[بردباری]]، خوش خُلقی، [[بخشندگی]]، [[غیرت]]، [[شجاعت]] و [[مروت]]»<ref>{{متن حدیث|عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْکَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَصَّ رُسُلَهُ بِمَکَارِمِ الْأَخْلَاقِ فَامْتَحِنُوا أَنْفُسَکُمْ فَإِنْ کَانَتْ فِیکُمْ فَاحْمَدُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ ذَلِکَ مِنْ خَیْرٍ وَ إِنْ لَا تَکُنْ فِیکُمْ فَاسْأَلُوا اللَّهَ وَ ارْغَبُوا إِلَیْهِ فِیهَا. قَالَ فَذَکَرَهَا عَشَرَةً الْیَقِینَ وَ الْقَنَاعَةَ وَ الصَّبْرَ وَ الشُّکْرَ وَ الْحِلْمَ وَ حُسْنَ الْخُلُقِ وَ السَّخَاءَ وَ الْغَیْرَةَ وَ الشَّجَاعَةَ وَ الْمُرُوءَةَ}}؛ اصول کافی، ج۲، ص۵۶. </ref>.<ref>ر.ک: مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۴۰۷-۴۰۸. </ref>
==گستره [[شجاعت]]==
[[شجاعت]] بخش‌های زیادی از [[زندگی]] [[انسان]] را شامل شده و آن را تحت تاثیر خود قرار داده است، مانند:
# [[شجاعت]] در [[جنگ]]: [[شجاعت]] در [[جنگ]] از مهم‌ترین ویژگی‌های [[مجاهد]] [[مؤمن]] است و در برخی [[آیات]] از آن سخن به میان آمده است مانند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! هر کس از دینش برگردد خداوند به زودی گروهی را می‌آورد که دوستشان می‌دارد و دوستش می‌دارند؛ در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند، در راه خداوند جهاد می‌کنند و از سرزنش سرزنشگری نمی‌هراسند؛ این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد  ارزانى مى‏ دارد و خداوند نعمت‏ گسترى داناست» سوره مائده، آیه ۵۴.</ref>، {{متن قرآن|لَكِنِ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ وَأُولَئِكَ لَهُمُ الْخَيْرَاتُ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref>«اما پیامبر و کسانی که با وی ایمان آورده‌اند با مال و جان جهاد کرده‌اند و آنانند که نیکی‌ها از آن آنهاست و آنانند که رستگارند» سوره توبه، آیه ۸۸.</ref> و {{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ}}<ref>«تنها مؤمنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان آورده‌اند سپس تردید نورزیده‌اند و با دارایی‌ها و جان‌هایشان در راه خداوند جهاد کرده‌اند، آنانند که راستگویند» سوره حجرات، آیه ۱۵.</ref>. در [[روایات]] نیز [[جهاد]]، زکاتِ [[شجاعت]] معرفی شده است<ref>عیون الحکم، ص۲۷۵؛ مستدرک الوسائل، ج۷، ص۴۶. </ref>. [[شجاعت]] صفتی تشکیکی است و همه [[مؤمنان]] به نسبت ایمانشان از آن برخوردارند و [[قرآن]] همه کسانی را که به [[جنگ با دشمنان]] می‌پردازند [[محبوب]] [[خدا]] دانسته و در [[وصف]] شجاعتشان آنان را به دیواری پیوسته و محکم و [[نفوذ]] ناپذیر [[تشبیه]] کرده است: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ}}<ref>«بی‌گمان خداوند کسانی را دوست می‌دارد که در راه او صف زده کارزار می‌کنند چنان که گویی بنیادی به هم پیوسته (و استوار) اند» سوره صف، آیه ۴.</ref>. آنان انسان‌هایی [[خدا]] محور: «رِبِّیُّونَ»اند که اطراف [[پیامبران الهی]] جمع شده و با آنان به [[جنگ]] با [[دشمن]] می‌پردازند و از آسیب‌هایی که در این [[راه]] به آنان می‌رسد [[ضعف]] و [[سستی]] به خود [[راه]] نمی‌دهند: {{متن قرآن|وَكَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ}}<ref>«و بسا پیامبرانی که همراه آنان توده‌های انبوه به نبرد (با دشمنان خداوند) پرداختند و در راه خداوند هر چه به ایشان رسید نه سست و نه ناتوان شدند و نه تن به زبونی سپردند؛ و خداوند شکیبایان را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۶.</ref>.<ref>ر.ک: یوسف‌زاده، حسین علی، شجاعت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶. </ref>
# [[شجاعت]] در [[دفاع از عقیده]]: [[خداوند]] از [[ابراهیم]]{{ع}} و [[یاران]] او که در برابر [[دشمنان]] [[ایستادگی]] کرده و از عقیدۀ [[حق]] خویش [[دفاع]] کردند، به [[نیکی]] یاد کرده و آنان را الگویی [[نیکو]] برای [[مسلمانان]] در [[مبارزه]] با [[کافران]] و [[بت‌پرستان]] قرار داده است: {{متن قرآن|قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا}}<ref>«بی‌گمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونه‌ای  نیکویند آنگاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه به جای خداوند می‌پرستید بیزاریم، شما را انکار می‌کنیم و میان ما و شما جاودانه دشمنی و کینه پدید آمده است» سوره ممتحنه، آیه ۴.</ref>. [[شجاعت]] از خصلت‌های بارز [[ابراهیم]]{{ع}} بوده است، زیرا وی آشکارا به [[بت‌پرستی]] عمویش و دیگر [[بت‌پرستان]] قومش [[اعتراض]] کرد و آنان و پدرانشان را [[گمراه]] خواند و [[سوگند]] یاد کرد که بت‌های آنان را خواهد [[شکست]]<ref>سوره انبیاء، آیه: ۵۲-۵۷. </ref>.  [[رفتار]] ساحرانی را که در برابر [[فرعون]] به [[موسی]] [[ایمان]] آوردند و از [[تهدید]] به [[قطع]] [[دست]] و پا و به دار آویختن نترسیدند، نیز می‌توان برخاسته از [[شجاعت]] آنان دانست<ref>سوره طه، آیه: ۷۰ – ۷۲. </ref>.
# [[شجاعت]] در [[فرماندهی]]: [[شجاعت]] شرط [[فرماندهی]] است، در داستان [[بنی اسرائیل]] که از [[دشمن]] به تنگ آمده بودند و از پیامبرشان خواستند [[فرماندهی]] برای آنان [[انتخاب]] کند، [[پیامبر]] آنها برایشان [[طالوت]] را [[فرمانده]] قرار داد و [[علم]] و [[توانایی جسمی]] وی را دو [[دلیل]] عمده در [[گزینش]] او به [[فرماندهی]] [[بنی‌اسرائیل]] بیان کرد<ref>سوره بقره، آیه ۲۴۶-۲۴۷. </ref> [[مفسران]]، [[توانایی جسمی]] را [[شجاعت]] دانسته اند<ref>مجمع البیان، ج۲، ص۶۱۲ - ۶۱۳؛ التفسیر الکبیر، ج۶، ص۵۰۵؛ مخزن العرفان، ج۲، ص۳۶۸. </ref>.
# [[شجاعت]] در [[تبلیغ دین]]: [[خداوند]] [[شجاعت]] در [[تبلیغ دین]] را امری [[پسندیده]] دانسته: {{متن قرآن|الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا}}<ref>«همان کسانی که پیام‌های خداوند را می‌رسانند و از او می‌ترسند و از هیچ کس جز خدا نمی‌ترسند و حسابرسی را خداوند بسنده است» سوره احزاب، آیه ۳۹.</ref> و [[ترس]] از [[مردم]] را [[نهی]] کرده و به [[ترس]] از خویش [[فرمان]] داده است: {{متن قرآن|فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ}}<ref>« پس، از مردم نهراسيد و از من بهراسيد» سوره مائده، آیه ۴۴.</ref>. [[شجاعت]] در [[تبلیغ دین]]، [[وصف]] همه [[پیامبران]] بوده و آنان در [[تبلیغ دین]] از هیچ‌کس جز [[خدا]] نمی‌ترسیدند<ref>نک: التبیان، ج۸، ص۳۴۵ - ۳۴۶؛ مجمع البیان، ج۸، ص۵۶۶؛ مخزن العرفان، ج۱۰، ص۲۳۴. </ref>.  
# [[شجاعت]] در عمل به [[دین]]: عمل به [[وظایف دینی]] در جامعه‌ای که بیشتر افراد آن با انجام دادن [[امور دینی]] مخالف‌اند و در جهت نابودی [[دین]] تلاش می‌‌کنند، اقدامی شجاعانه است، لذا [[قرآن]] کسانی را که به [[وظایف دینی]] خویش عمل می‌کنند و افرادی را که در جهت بقای [[دین]] خود می‌کوشند و از [[سرزنش]] کسی نمی‌هراسند ستوده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! هر کس از دینش برگردد خداوند به زودی گروهی را می‌آورد که دوستشان می‌دارد و دوستش می‌دارند؛ در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند، در راه خداوند جهاد می‌کنند و از سرزنش سرزنشگری نمی‌هراسند؛ این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد ارزانى مى‏ دارد و خداوند نعمت‏ گسترى داناست» سوره مائده، آیه ۵۴.</ref>. برخورد [[پیامبر اکرم]]{{صل}} با کارهای [[قریش]] از موارد [[شجاعت]] در [[عمل به وظیفه]] شرعی‌اند؛ مانند اینکه [[زینب]] را که اشراف‌زاده بود به [[عقد]] بنده‌ای درآورد و نیز ازدواجش با [[زینب]] [[همسر]] مطلّقه [[فرزند]] خوانده خود که می‌توانست واکنش [[مسلمانان]] را در پی داشته باشد<ref>مجمع البیان، ج۸، ص۵۶۴؛ البرهان، ج۴، ص۴۷۲ – ۴۷۳. </ref>.<ref>ر.ک: یوسف‌زاده، حسین علی، شجاعت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶. </ref>
==عوامل و زمینه‌های [[شجاعت]]==
[[شجاعت]] زمینه‌ها و عواملی دارد که به برخی از آنها اشاره می‌شود:
# [[ایمان به خدا]]: [[قرآن کریم]] [[شجاعت]] را با [[ایمان]] مرتبط دانسته و آن را نشانۀ انسان‌های [[مؤمن]] می‌‌داند<ref>نک: روح البیان، ج۹، ص۹۵ - ۹۶؛ التفسیر الکاشف، ج ۴، ص۴۴۵. </ref>: {{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ}}<ref>«تنها مؤمنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان آورده‌اند سپس تردید نورزیده‌اند و با دارایی‌ها و جان‌هایشان در راه خداوند جهاد کرده‌اند، آنانند که راستگویند» سوره حجرات، آیه ۱۵.</ref> و کسانی را که با [[شجاعت]] در برابر [[دشمن]] [[ایستاده]] و با [[جان]] و [[مال]] خویش به [[جهاد]] در [[راه خدا]] می‌پردازند، [[برتر]] از کسانی دانسته است که صرفاً [[ایمان]] آورده و بر اثر [[ترس]] از [[دشمن]] در [[خانه]] نشسته و به [[جنگ]] با [[دشمن]] نمی‌پردازند: {{متن قرآن|فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً وَكُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا}}<ref>«مؤمنان جهادگریز که آسیب دیده نباشند با جهادگران در راه خداوند به جان و مال، برابر نیستند، خداوند جهادگران به جان و مال را بر جهادگریزان به پایگاهی (والا) برتری بخشیده و به همگان وعده نیکو داده است و خداوند جهادگران را بر جهادگریزان به پاداشی سترگ، برتری داده است» سوره نساء، آیه ۹۵.</ref> و در آیۀ {{متن قرآن|وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«و سستی نورزید و اندوهگین مباشید که اگر مؤمن باشید شما برترید» سوره آل عمران، آیه ۱۳۹.</ref> با [[نهی]] [[مؤمنان]] از [[سستی]] کردن در [[جنگ]]، آنان را به [[شجاعت]] [[ترغیب]] کرده و [[پیروزی]] آنان را در گرو ایمان‌شان دانسته است<ref>زاد المسیر، ج۱، ص۴۶۵. </ref>. بنابراین [[شجاعت]] از مهم‌ترین ویژگی‌های [[مجاهد]] [[مؤمن]]، شرط کمال [[ایمان]] و موجب [[توانمندی]] در برابر [[دشمن]] می‌شود. [[قرآن کریم]] نمونه‌هایی از [[شجاعت]] [[مؤمنان]] را بیان کرده است مانند [[جنگ احزاب]] که در آن [[جنگ]] [[مؤمنان]] با [[مشاهده]] [[لشکر]] [[دشمن]] که ترکیبی از گروه‌های مختلف بود، نه تنها از آنان نترسیدند، بلکه [[ایمان]] آنان افزوده شد و در برابر [[حق]] [[تسلیم]] شدند<ref>سوره احزاب، آیه ۲۲. </ref>.<ref>ر.ک: یوسف‌زاده، حسین علی، شجاعت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.</ref>
# [[خوف از خدا]]: [[ترس از خدا]] شجاعت‌ آفرین و از بین برندۀ [[ترس]] از [[دشمن]] و [[مردم]] است، چنانکه [[ترس]] از [[مردم]] سبب [[تغییر]] در [[احکام الهی]] می‌شود<ref>البحر المحیط، ج۴، ص۲۶۹. </ref>، لذا [[خداوند]] [[ترس]] از [[مردم]] [[نهی]] کرده و به [[ترس]] از خویش [[فرمان]] داده است: {{متن قرآن|فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا}}<ref>«پس، از مردم نهراسيد و از من بهراسيد و آيات مرا ارزان مفروشيد» سوره مائده، آیه ۴۴.</ref>.
# [[عقیده]] به [[معاد]]: اگر [[انسان]] [[مرگ]] را نابودی بداند، از هر کاری که موجب خطر شود [[پرهیز]] می‌‌کند، اما کسی که [[اعتقاد]] به [[معاد]] دارد بعد از بررسی تمام جوانب کار و اینکه [[مانع]] [[عقلی]] و [[شرعی]] نداشته باشد [[اقدام]] به آن کار می‌‌کند هرچند موجب خطر شود: {{متن قرآن|فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَمَا تَأْلَمُونَ وَتَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لَا يَرْجُونَ}}<ref>«اگر شما (در پیکار با آنها) به رنج افتاده‌اید آنان نیز چون شما به رنج افتاده‌اند و شما به خداوند امیدی دارید که آنان ندارند» سوره نساء، آیه ۱۰۴.</ref>. [[مؤمنان]] چون خودشان را در [[جنگ]] با [[دشمن]] میان دنیای فناپذیر و [[آخرت]] پایدار می‌بینند، در میدان [[نبرد]] از خود [[شجاعت]] بیشتری بروز می‌دهند<ref>الصحیح من سیرة النبی، ج۹، ص۳۳۷.</ref>.
# [[توکل بر خدا]]: [[توکل]] بر [[خداوند]] به [[انسان]] [[شجاعت]] می‌بخشد و [[تحمل]] او را در برابر ناگواری‌ها بالا می‌برد<ref>نک: اطیب البیان، ج۸، ص۳۳۳ – ۳۳۴. </ref>، لذا [[پیامبران الهی]] در برابر تمام [[مشکلات]] و توطئه‌ها با استفاده از [[توکل]] بر [[خداوند]] [[ایستادگی]] می‌‌کردند<ref>سوره یونس، آیه ۷۱؛ سوره هود، آیه ۵۳ – ۵۸.  </ref>.
# [[امدادهای الهی]]: [[امدادهای الهی]] سبب محکم شدن [[دل]] و نترسیدن از زیادی [[دشمن]] است. در این زمینه در [[قرآن کریم]] مثال‌های فراوانی وجود دارد که به واسطۀ [[امدادهای الهی]] کارهای شجاعانه ای صورت گرفته است مانند: داستان [[مادر]] [[حضرت موسی]]<ref>سوره قصص، آیه ۱۰. </ref>، داستان [[اصحاب کهف]]<ref>سوره کهف، آیه ۱۴. </ref> و.... البته باید دانست [[امداد الهی]] در صورتی است که [[مؤمنان]] در [[جهاد]] [[صبر]] و [[پایداری]] داشته باشند: {{متن قرآن|بَلَى إِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا وَيَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هَذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُسَوِّمِينَ وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَى لَكُمْ وَلِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُمْ بِهِ وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ}}<ref>«چرا؛ (بی‌گمان بسنده است و) اگر شکیبایی کنید و پرهیزگاری ورزید و آنان چنین شتابان به سوی شما آیند خداوند شما را با پنج هزار فرشته نشانگذار  یاری خواهد رساند و خداوند آن را جز مژده‌ای برای شما قرار نداد و (آنان را فرستاد) تا دل‌هاتان بدان آرام یابد و یاری جز از سوی خداوند پیروزمند فرزانه نیست» سوره آل عمران، آیه ۱۲۵ ـ ۱۲۶</ref>.<ref>ر.ک: یوسف‌زاده، حسین علی، شجاعت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.</ref>
==مراتب [[شجاعت]]==
# [[برتری]] پیدا کردن بر دیگران در امور [[دنیایی]] و مادی: حال این [[غلبه]] در [[جنگ]] باشد یا در موضوعی [[علمی]] و یا در [[ورزش]] و.... در این مرتبه، [[انسان]] [[شجاع]] با [[ثبات]] [[قلب]] و به‌کارگیری امکانات می‌‌تواند بر کسی دیگر [[غلبه]] کند: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ}}<ref>«در حقيقت، خدا او را بر شما برترى داده، و او را در دانش و [نيروى‏] بدن بر شما برترى بخشيده است» سوره بقره، آیه ۲۴۷.</ref>.<ref>ر.ک: مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۴۰۴. </ref>
# [[غلبه]] بر [[نفس اماره]]: [[پیامبر اکرم]]{{صل}} می‌‌فرمایند: «شجاعترین [[مردمان]] کسی است که بر [[هوای نفس]] خود [[غلبه]] کند»<ref>{{متن حدیث|أَشْجَعُ النَّاسِ مَنْ غَلَبَ هَوَاهُ}}؛ نهج الفصاحة، حدیث ۲۹۹.</ref>. در این مرتبه، چیزی که مقابل [[انسان]] [[شجاع]] قرار دارد [[حقیقت]] و واقعیّت خود [[انسان]] است: {{متن قرآن|إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي}}<ref>«و من نفس خویش را تبرئه نمی‌کنم که نفس به بدی بسیار فرمان می‌دهد» سوره یوسف، آیه ۵۳.</ref>، از این‌رو، [[غلبه]] بر آن بسیار دشوار است و بدون [[فضل]] و [[رحمت]] [[خداوند]] امکان پذیر نیست<ref>ر.ک: مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۴۰۴-۴۰۵. </ref>.
# [[غلبه]] بر [[مشکلات]]، در [[امتحانات الهی]]: [[آیات قرآن]]، [[سنّت]] [[معصومین]]{{ع}} و [[تاریخ]] بیانگر آن است که اگر [[انسان]] مورد [[رحمت]] [[خداوند]] قرار نگیرد، در امتحانات به [[سختی]] [[شکست]] می‌‌خورد به گونه ای که ممکن است شخص ماهیّت [[انسانی]] خود را از [[دست]] بدهد: {{متن قرآن|أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ}}<ref>«آیا مردم پنداشته‌اند همان بگویند ایمان آورده‌ایم وانهاده می‌شوند و آنان را نمی‌آزمایند؟ و بی‌گمان پیشینیان آنان را (نیز) آزموده‌ایم، و همانا خداوند راستگویان را خوب می‌شناسد و دروغگویان را (نیز) نیک می‌شناسد» سوره عنکبوت، آیه ۲ ـ ۳</ref>.
# [[غلبه]] بر [[رذایل اخلاقی]]: بالاترین مرتبه ای که برای [[شجاعت]] بیان شده، مرتبۀ [[غلبه]] بر [[صفات رذیله]] و [[اخلاق ناپسند]] است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ وَمَنْ يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! گام‌های شیطان را پی نگیرید و هر کس گام‌های شیطان را پی بگیرد (بداند که) بی‌گمان او  به کار زشت و ناپسند فرمان می‌دهد و اگر بخشش خداوند و بخشایش وی بر شما نبود هرگز هیچ یک از شما پاک نمی‌ماند اما خداوند هر که را بخواهد پاک می‌دارد و خداوند شنوا و داناست» سوره نور، آیه ۲۱.</ref>.<ref>ر.ک: مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۴۰۶. </ref>
==[[آثار شجاعت]]==
==موانع [[شجاعت]]==
==[[شجاعت]] در [[سیره نبوی]]==
==[[شجاعت]] در [[سیرۀ علوی]]==
[[امیرالمؤمنین]]{{ع}}، نمونه و الگوی کاملی از [[انسان]] [[شجاع]] است که هنگام [[اقدام]] و [[نبرد]]، کسی نمی‌توانست در برابر ایشان بایستد و هیچ انگیزه‌ای او را از [[اقدام]] و کوشش بازنمی‌داشت، همان‌گونه که [[شب هجرت]] در بستر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} خوابید و [[جان]] خویش را در معرض بزرگ‌ترین خطر [[قرارداد]]. امّا آنجا که باید از [[اقدام]] بی‌مورد [[پرهیز]] می‌کرد، به خاطر مصلحتی بزرگ‌تر، از [[حق]] خویش [[گذشت]] و در برابر جریان [[سقیفه]] و برخی جریانات دیگر، [[سکوت]] کرد. [[امام]]{{ع}} به [[انسان‌ها]] یاد می‌‌دهد همواره باید در مسیر [[زندگی]]، شجاعانه گام برداشت، آنجا که [[یقین]] به امری حاصل شد، شجاعانه [[اقدام]] کرد و آنجا که [[آدمی]] گرفتار [[شک]] و [[شبهه]] شد، باید شجاعانه از [[اقدام]] به آن کار [[دست]] کشد<ref>{{متن حدیث|فَإِنْ أَیْقَنْتَ أَنْ قَدْ صَفَا قَلْبُکَ فَخَشَعَ وَ تَمَّ رَأْیُکَ فَاجْتَمَعَ وَ کَانَ هَمُّکَ فِی ذَلِکَ هَمّاً وَاحِداً فَانْظُرْ فِیمَا فَسَّرْتُ لَکَ وَ إِنْ [أَنْتَ] لَمْ یَجْتَمِعْ لَکَ مَا تُحِبُّ مِنْ نَفْسِکَ وَ فَرَاغِ نَظَرِکَ وَ فِکْرِکَ فَاعْلَمْ أَنَّکَ إِنَّمَا تَخْبِطُ الْعَشْوَاءَ وَ تَتَوَرَّطُ الظَّلْمَاءَ وَ لَیْسَ طَالِبُ الدِّینِ مَنْ خَبَطَ أَوْ خَلَطَ وَ الْإِمْسَاکُ عَنْ ذَلِکَ أَمْثَل}}؛ نهج البلاغه، نامه ۳۱.</ref>. [[شجاعت]] آنچنان نزد ایشان اهمیت داشت که یکی از معیارهای [[حضرت]] در [[گزینش]] افراد به شمار می‌رفت<ref>ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۴۸۴ ـ ۴۸۵.</ref>.
[[امیرمؤمنان]]{{ع}} در [[جنگ اُحد]]، رشادت‌های بسیاری از خود نشان داد. ایشان با اینکه در این [[جنگ]]، زخم‌های زیادی برداشته بود، شجاعانه می‌جنگید؛ به گونه‌ای که شمشیرش [[شکست]] و از [[پیامبر]]{{صل}} درخواست [[شمشیر]] کرد و [[حضرت]] [[ذوالفقار]] خود را به او داد<ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۱، ص۱۱۶. </ref>. به پاس شجاعت‌ها و جوانمردی‌های [[علی]]{{ع}} در این روز، منادی از [[آسمان]] ندا در داد: {{متن حدیث|لَا سَیْفَ إِلَّا ذُو الْفَقَارِ وَ لَا فَتَی إِلَّا عَلِی‏}}<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۵۱۴؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۱۰۰؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۵۶. </ref>. [[ابن ابی الحدید]] در توصیف [[پایداری]] [[علی]]{{ع}} می‌گوید: "هنگامی که عموم [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} در روز [[احد]] فرار کردند، دسته‌های [[لشکر]] [[مشرکان]] که متشکّل از پهلوانان بزرگ بودند، پی در پی به سمت [[رسول خدا]]{{صل}} حمله‌ور شدند، کار بسیار دشوار و [[بحرانی]] شد، یک دسته پنجاه نفره از دلاوران [[قریش]]، قصد [[جان]] [[پیامبر]]{{صل}} را کردند، [[رسول خدا]]{{صل}} به [[امیرمؤمنان]]{{ع}} فرمود: ای [[علی]]! این گروه را از من دور کن. او پیاده به آنها حمله کرد و بی‌پروا [[شمشیر]] زد، تا شماری از آنان را کشت و بقیه را متفرق ساخت"<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۲۵۰. </ref>. خود [[حضرت]] هم در در توصیف این روز به مردی [[عرب]] فرمود: «اگر آن روز بودی، می‌دیدی که من از یک سو [[دشمن]] را می‌راندم و [[ابودجانه]] هم از سوی دیگر [[دشمن]] را می‌راند و [[سعد بن ابی‌وقاص]]، گروه دیگری، تا اینکه [[خداوند]]، همه [[گرفتاری‌ها]] را دفع فرمود»<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۵۶. </ref>.<ref>ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، غزوه احد، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۱۲۵-۱۲۶. </ref>


==تعریف [[شجاعت]]==
*[[شجاعت]] را به معنی [[قوت قلب]] دانسته‌اند.
*این صفت نیز دارای مراتبی است، و - همانگونه که پیش از این اشاره کردیم -، تمامی مراتب آن [[نیکو]] بوده نمی‌توان در آن دوسویه [[ناپسند]] [[افراط و تفریط]] را تصوّر نمود.
*از این‌رو، سخن برخی از اخلاقیان که کندروی در آن را جُبن / [[ترس]]، و تندروی در آن را تَهَوُّر /بی‌با کی خوانده به مذمّت آن دو پرداخته‌اند را، نادرست می‌دانیم؛ چرا که نه [[ترس]] در مراتب [[شجاعت]] است، و نه بی‌باکی در عنوان [[شجاعت]] جای می‌‌گیرد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۴۰۲.</ref>.
*توضیح آنکه تهوّر بمعنی سقوط و ریزش آمده است؛ نمونه را گر کسی ساختمانی بلند را بر زمینی [[سست]] [[استوار]] کند، او را [[بی‌باک]]، و ساختمان را متهوَّر -: بنای بی‌اساس – می‌خوانند؛ پرواضح است که این عملِ بی‌اساس، هیچ ارتباطی با [[شجاعت]] و [[قوّت]] [[قلب]] نخواهد داشت. [[حضرت حق]] در این زمینه می‌‌فرماید: {{متن قرآن|أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى تَقْوَى مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٍ خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«آیا کسی که بنیان خود را بر پروا از خداوند و خشنودی (او) نهاده بهتر است یا آنکه بنیان خود را بر لب پرتگاهی در حال ریزش گذارده است که او را به درون آتش دوزخ فرو می‌لغزاند ؟ و خداوند گروه ستمکاران را رهنمایی نمی‌کند» سوره توبه، آیه ۱۰۹.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۴۰۲.</ref>.
*از این‌رو، هرکس [[قوّت]] قلبش را در محلّی ناشایست- که عاقلان روزگار آن را تأیید نمی‌کنند- به کار برد، او را متهوَّر وکارش را متهوِّرانه می‌‌خوانند؛ چونان کسی که بدون [[سلاح]] به شیری خشمگین نزدیک شود، و یا بدون آنکه علتّی شرعی و یا [[عقلانی]] در میان باشد، با دست خالی به میدان [[دشمن]] بشتابد؛ پرواضح است که این گونه عمل را، نه [[شرع]] تأیید می‌‌نماید و نه [[عقل]] صحیح می‌‌شمارد: {{متن قرآن|وَأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«و در راه خداوند هزینه کنید و با دست خویش خود را به نابودی نیفکنید و نیکوکار باشید که خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد» سوره بقره، آیه ۱۹۵.</ref>. از این‌رو، تهوّر فعلی [[ناپسند]] بوده در شمار صفات حسنه قرار نمی‌گیرد تا مرتبه‌ای از مراتب [[شجاعت]] برشمرده شود. آری! آنکس که از [[شجاعت]] بی‌بهره است، از بسیاری از نعمت‌های دیگر - همچون امکان [[امر به معروف و نهی از منکر]]، و [[جهاد]] در [[راه خدا]] - باز می‌‌ماند؛ و بسیاری از ننگها و آنچه در نتیجه بی شخصیّتی و [[سست]] شخصیّتی حاصل می‌‌شود را می‌‌پذیرد؛ از این‌رو می‌‌توان این صفت را در شمار [[برترین]] [[فضائل]] قرار داد؛ و محرومیّت از آن را در شمار بدترین رذائل دانست<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۴۰۳.</ref>.
*متهوّر امّا، نه تنها [[نعمت]] [[ثبات]] را در غیر محلّ آن به کار برده است- و از این‌رو به [[کفران نعمت]] پرداخته -، که خود و دیگران را در مهلکه نهاده [[مفاسد]] بسیاری پدید می‌‌آورد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۴۰۳.</ref>.
*امروزه [[اخبار]] بسیاری درباره برخی از [[یاران]] [[اهل بیت]]{{عم}} به‌دست داریم، که تهوّر ورزیده [[اسرار]] آنان را افشا می‌‌نموده‌اند؛ و می‌‌دانیم که اینان بسختی در [[روایات]] مذمّت شده حتّی به [[لعن]] [[ائمه هدی]]{{عم}} نیز دچار شده‌اند. آنچه آنان انجام می‌‌دادند، در شمار نمونه‌های روشن تهوّر - ونه [[شجاعت]] - بوده است<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۴۰۳.</ref>.
==مراتب [[شجاعت]]==
*[[شجاعت]] را به دو مرتبة اصلی ضعیف و شدید تقسیم کرده، هریک از این دو مرتبه را به مراتب دیگری تقسیم نموده‌اند.
#پیشی گرفتن و [[غلبه]] کردن بر طرف مقابل، در [[جنگ]]، میدان مباحثه [[علمی]]، میدان‌های ورزشی و از اینگونه امور دانسته‌اند. در این مرتبه، [[انسان]] [[شجاع]] در مقابل موردی مادّی قرار می‌‌گیرد، که با [[ثبات]] [[قلب]] و بکارگیری امکانات خود، می‌‌تواند از میدان [[منازعه]] سرافراز بیرون آید:  {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ}}<ref>«و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما گمارده است، گفتند:» سوره بقره، آیه ۲۴۷.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۴۰۴.</ref>.
#مرتبه [[غلبه]] بر [[نفس اماره]] دانسته‌اند. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در این زمینه می‌‌فرمایند: "شجاعترین [[مردمان]]، کسی است که بر [[هوای نفس]] خود غالب آید" <ref>{{متن حدیث| أَشْجَعُ النَّاسِ مَنْ غَلَبَ هَوَاهُ}}نهج الفصاحة، حدیث ۲۹۹.</ref>؛ و هم ایشان فرموده‌اند: "آفرین و [[درود]] بر کسانی که از [[جهاد]] کوچک فارغ شده‌اند و اکنون [[جهاد]] بزرگ بر آنان [[باقی]] مانده است. سؤال شد: ای [[پیامبر خدا]]! [[جهاد]] بزرگ کدام است؟ فرمودند: [[جهاد]] با [[نفس]]" <ref>{{متن حدیث| مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا الْجِهَادَ الْأَصْغَرَ وَ بَقِيَ عَلَيْهِمُ الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ قَالَ جِهَادُ النَّفْسِ}}؛ بحار الأنوار، ج ۷۰، ص ۶۴.</ref>. در این مرتبه، آنچه در مقابل [[انسان]] [[شجاع]] قرار دارد، نه یک موجود مادّی که [[حقیقت]] و واقعیّت خود [[انسان]] است. از این‌رو، [[غلبه]] بر این [[دشمن]] بسیار دشوار بوده می‌‌توان گفت که بدون [[فضل]] و [[رحمت]] [[حضرت حق]] امکان پذیر نمی‌باشد: {{متن قرآن|إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي}}<ref>« که نفس به بدی بسیار فرمان می‌دهد مگر پروردگارم بخشایش آورد» سوره یوسف، آیه ۵۳.</ref>؛ و باز می‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ}}<ref>« و اگر فریبشان را از من نگردانی به آنان می‌گرایم و از نادانان خواهم بود» سوره یوسف، آیه ۳۳.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۴۰۴-۴۰۵.</ref>.
#مرتبه [[پیروزی]] و [[غلبه]] بر مشکلات، در جذر و مدهای روزگار؛ و امتحاناتی است که [[خداوند]] در روزگار پدید می‌‌آورد. او - جلّ وعلا !- خود در این زمینه فرموده است: {{متن قرآن|أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ * وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ}}<ref>«آیا مردم پنداشته‌اند همان بگویند ایمان آورده‌ایم وانهاده می‌شوند و آنان را نمی‌آزمایند؟ * و بی‌گمان پیشینیان آنان را (نیز) آزموده‌ایم، و همانا خداوند راستگویان را خوب می‌شناسد و دروغگویان را (نیز) نیک می‌شناسد» سوره عنکبوت، آیه ۲-۳.</ref>. [[قرآن]]، [[سنّت]] [[معصومین]]{{عم}} و [[تاریخ]] بشری برجای مانده، بخوبی [[شهادت]] می‌‌دهند که [[انسان]] اگر مورد [[رحمت]] [[حضرت حق]] قرار نگیرد، در این میدانها به [[سختی]] [[شکست]] خورده گه گاه ماهیّت انسانی خویش را از دست می‌‌دهد.
#[[برترین]] مراتب است، که هیچ رتبه‌ای فراتر از آن متصوّر نیست؛ و آن مرتبه [[غلبه]] بر صفات رذیله و [[اخلاق]] [[ناپسند]] است؛ بویژه آنکه سالک [[مسیر کمال]] بتواند ریشه درخت [[پست]] رذائل را از [[نفس]] خویش برکنده بوستان خوش عطر [[فضائل]] را در آن جایگزین نماید. این امر در هر روزگاری تنها برای شماری معدود از آنان که در دایره [[رحمت]] خاصّ [[حضرت حق]] قرار می‌‌گیرند، ممکن می‌‌شود و بس: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ وَمَنْ يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! گام‌های شیطان را پی نگیرید و هر کس گام‌های شیطان را پی بگیرد (بداند که) بی‌گمان او به کار زشت و ناپسند فرمان می‌دهد و اگر بخشش خداوند و بخشایش وی بر شما نبود هرگز هیچ یک از شما پاک نمی‌ماند اما خداوند هر که را بخواهد پاک می‌دارد و خداوند شنو» سوره نور، آیه ۲۱.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۴۰۵-۴۰۶.</ref>.
*برخی از اساتید [[اخلاق]]، چه [[نیکو]] گفته‌اند: "[[پیروزی]] بر [[صفات ناپسند]] و محو آن از [[نفس]]، همچون آن است که کسی به [[کمک]] سوزنی، چاهی حفر نماید!"؛ آیا دشواری‌ای سخت‌تر از دشواریِ این عمل هست؟.
*با این‌حال امّا این [[جهاد]] سخت لازم است، و - همانگونه که پیش از این دیدیم -، هیچ امری نزد [[عقل]] و [[شرع]] به اینسان [[واجب]] و لازم شمرده نمی‌شود.
*[[حضرت حق]]، خود پس از آنکه با چندین تأکید، اهمیّت این مسأله را نشان داده یازده مرتبه بر آن قسم یاد می‌‌کند، می‌‌فرماید: {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا}}<ref>«بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد * و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت» سوره شمس، آیه ۹-۱۰.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۴۰۶.</ref>.


==منابع==
==منابع==

نسخهٔ ‏۲۴ اوت ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۴۸

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث شجاعت است. "شجاعت" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل شجاعت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

چیستی شجاعت

شجاعت، به معنای استواری و پابرجا بودن قلب در زمان بروز سختی‌ها و مشکلات است[۱].[۲]شجاعت به معنای احتیاط نکردن نیست، بلکه انجام دادن کاری است که از آن می‌ترسیم لذا انسان شجاع از جنگ نمی‌ترسد و اقدام به آن می‌کند[۳]. صفت شجاعت در برابر صفت "جبن" (ترس) قرار دارد که باعث می‌‌شود قدرت تدبیر و تصمیم‌گیری از انسان گرفته شده و موجب سردرگمی و شکست او شود[۴] اما در شجاعت چنین نیست[۵]. از مشخصات دیگر شجاعت این است که انسان را به اقدام و ایستادگی فرامی خواند. به وسیلۀ شجاعت می‌توان هنگام عمل، بر ترس پیروز شد و اقدام کرد و در موقع ضرورت نیز دست از اقدام برداشت و صبر کرد[۶]. شجاعت منشأ برخی صفات دیگر مانند: عفّت، شهامت، بلندهمتی، حلم، آرامش و ثَبات، کظم غیظ (فرو خوردن خشم) و وقار است و در مقابل، تهور (بی باکی و مرحلۀ افراط در شجاعت)، منشأ کبر و غرور؛ است و همچنین ترس نیز منشأ ذلت، خساست، ضعف، بی‌غیرتی است[۷].[۸] انسان شجاع در هر مرحله‌ای از مراحل زندگی هنگامی‌که باید اقدام کند، دست به کار می‌شود و هنگامی که باید بازایستد، شجاعانه از اقدام بی‌موقع سرباز می‌زند و با صبر بر جهل و نادانی غلبه می‌کند. شجاعت معیاری است برای مشخص شدن ارزش انسان[۹]. شجاعت معنای گسترده ای دارد و علاوه بر دلاوری در میدان نبرد، شجاعت در سیاست، شجاعت در مسائل علمی و ابراز دیدگاه‌های جدید منطقی و نوآوری‌ها، شجاعت در داوری و... شاخه‌هایی از آن هستند[۱۰].

شجاعت در قرآن

شجاعت در روایات

روایات فراوانی دربارۀ فضیلت شجاعت از ناحیۀ معصومین(ع) صادر شده است که برخی از آنها عبارت‌اند از:

  1. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «به ما اهل بیت هفت صفت بخشیده شده، که نه پیش از ما و نه پس از ما به این اندازه کسی از این صفات بهره‌مند نبوده و نخواهد بود. آن هفت صفت عبارتند از: نیکومنظری، خوش گفتاری، بزرگواری، شجاعت، دانش و علاقه به زنان»[۱۱].
  2. امیرالمؤمنین(ع) می‌‌فرماید: «ارزش مرد به اندازۀ همت اوست و صدق او به مقدار جوان‌مردی‌اش و دلیری (شجاعت) او به میزان ننگی ـ که از بدنامی ـ دارد و پارسایی او به مقدار غیرتی که دارد»[۱۲].[۱۳]
  3. امام صادق(ع) فرمودند: «خداوند انبیاء را به اخلاقی نیکو اختصاص داده، لذا هرکس این اخلاق را در خود بیابد، باید خداوند را بر آن سپاس گوید و هرکس دارای این اخلاق نباشد، باید به درگاه الهی تضرّع نموده تا این صفات را دریابد. راوی می‌‌گوید: خدمت امام عرض کردم: فدایت شوم! این اخلاق که ویژه انبیاست کدام است؟ فرمود: پرهیزگاری، قناعت، صبر، شکر، بردباری، حیاء، بخشندگی، شجاعت، غیرت، نیکوکاری، راست گفتاری، و امانت‌داری»[۱۴].
  4. همچنین فرمودند: «خداوند پیامبرانش را به اخلاقی شایسته و نیکو ویژه ساخته است؛ شما نیز خودتان را امتحان کنید، اگر این صفات را در خود یافتید خداوند را سپاس گوئید و بدانید که این خیر و نیکی است و اگر در خود نیافتید از خداوند درخواست نمایید که به شما نیز این صفات را ببخشد. امام این صفات را اینگونه برشمردند: یقین، قناعت، صبر، شکرگزاری، بردباری، خوش خُلقی، بخشندگی، غیرت، شجاعت و مروت»[۱۵].[۱۶]

گستره شجاعت

شجاعت بخش‌های زیادی از زندگی انسان را شامل شده و آن را تحت تاثیر خود قرار داده است، مانند:

  1. شجاعت در جنگ: شجاعت در جنگ از مهم‌ترین ویژگی‌های مجاهد مؤمن است و در برخی آیات از آن سخن به میان آمده است مانند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ[۱۷]، ﴿لَكِنِ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ وَأُولَئِكَ لَهُمُ الْخَيْرَاتُ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۱۸] و ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ[۱۹]. در روایات نیز جهاد، زکاتِ شجاعت معرفی شده است[۲۰]. شجاعت صفتی تشکیکی است و همه مؤمنان به نسبت ایمانشان از آن برخوردارند و قرآن همه کسانی را که به جنگ با دشمنان می‌پردازند محبوب خدا دانسته و در وصف شجاعتشان آنان را به دیواری پیوسته و محکم و نفوذ ناپذیر تشبیه کرده است: ﴿إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ[۲۱]. آنان انسان‌هایی خدا محور: «رِبِّیُّونَ»اند که اطراف پیامبران الهی جمع شده و با آنان به جنگ با دشمن می‌پردازند و از آسیب‌هایی که در این راه به آنان می‌رسد ضعف و سستی به خود راه نمی‌دهند: ﴿وَكَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ[۲۲].[۲۳]
  2. شجاعت در دفاع از عقیده: خداوند از ابراهیم(ع) و یاران او که در برابر دشمنان ایستادگی کرده و از عقیدۀ حق خویش دفاع کردند، به نیکی یاد کرده و آنان را الگویی نیکو برای مسلمانان در مبارزه با کافران و بت‌پرستان قرار داده است: ﴿قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا[۲۴]. شجاعت از خصلت‌های بارز ابراهیم(ع) بوده است، زیرا وی آشکارا به بت‌پرستی عمویش و دیگر بت‌پرستان قومش اعتراض کرد و آنان و پدرانشان را گمراه خواند و سوگند یاد کرد که بت‌های آنان را خواهد شکست[۲۵]. رفتار ساحرانی را که در برابر فرعون به موسی ایمان آوردند و از تهدید به قطع دست و پا و به دار آویختن نترسیدند، نیز می‌توان برخاسته از شجاعت آنان دانست[۲۶].
  3. شجاعت در فرماندهی: شجاعت شرط فرماندهی است، در داستان بنی اسرائیل که از دشمن به تنگ آمده بودند و از پیامبرشان خواستند فرماندهی برای آنان انتخاب کند، پیامبر آنها برایشان طالوت را فرمانده قرار داد و علم و توانایی جسمی وی را دو دلیل عمده در گزینش او به فرماندهی بنی‌اسرائیل بیان کرد[۲۷] مفسران، توانایی جسمی را شجاعت دانسته اند[۲۸].
  4. شجاعت در تبلیغ دین: خداوند شجاعت در تبلیغ دین را امری پسندیده دانسته: ﴿الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا[۲۹] و ترس از مردم را نهی کرده و به ترس از خویش فرمان داده است: ﴿فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ[۳۰]. شجاعت در تبلیغ دین، وصف همه پیامبران بوده و آنان در تبلیغ دین از هیچ‌کس جز خدا نمی‌ترسیدند[۳۱].
  5. شجاعت در عمل به دین: عمل به وظایف دینی در جامعه‌ای که بیشتر افراد آن با انجام دادن امور دینی مخالف‌اند و در جهت نابودی دین تلاش می‌‌کنند، اقدامی شجاعانه است، لذا قرآن کسانی را که به وظایف دینی خویش عمل می‌کنند و افرادی را که در جهت بقای دین خود می‌کوشند و از سرزنش کسی نمی‌هراسند ستوده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ[۳۲]. برخورد پیامبر اکرم(ص) با کارهای قریش از موارد شجاعت در عمل به وظیفه شرعی‌اند؛ مانند اینکه زینب را که اشراف‌زاده بود به عقد بنده‌ای درآورد و نیز ازدواجش با زینب همسر مطلّقه فرزند خوانده خود که می‌توانست واکنش مسلمانان را در پی داشته باشد[۳۳].[۳۴]

عوامل و زمینه‌های شجاعت

شجاعت زمینه‌ها و عواملی دارد که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

  1. ایمان به خدا: قرآن کریم شجاعت را با ایمان مرتبط دانسته و آن را نشانۀ انسان‌های مؤمن می‌‌داند[۳۵]: ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ[۳۶] و کسانی را که با شجاعت در برابر دشمن ایستاده و با جان و مال خویش به جهاد در راه خدا می‌پردازند، برتر از کسانی دانسته است که صرفاً ایمان آورده و بر اثر ترس از دشمن در خانه نشسته و به جنگ با دشمن نمی‌پردازند: ﴿فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً وَكُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا[۳۷] و در آیۀ ﴿وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ[۳۸] با نهی مؤمنان از سستی کردن در جنگ، آنان را به شجاعت ترغیب کرده و پیروزی آنان را در گرو ایمان‌شان دانسته است[۳۹]. بنابراین شجاعت از مهم‌ترین ویژگی‌های مجاهد مؤمن، شرط کمال ایمان و موجب توانمندی در برابر دشمن می‌شود. قرآن کریم نمونه‌هایی از شجاعت مؤمنان را بیان کرده است مانند جنگ احزاب که در آن جنگ مؤمنان با مشاهده لشکر دشمن که ترکیبی از گروه‌های مختلف بود، نه تنها از آنان نترسیدند، بلکه ایمان آنان افزوده شد و در برابر حق تسلیم شدند[۴۰].[۴۱]
  2. خوف از خدا: ترس از خدا شجاعت‌ آفرین و از بین برندۀ ترس از دشمن و مردم است، چنانکه ترس از مردم سبب تغییر در احکام الهی می‌شود[۴۲]، لذا خداوند ترس از مردم نهی کرده و به ترس از خویش فرمان داده است: ﴿فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا[۴۳].
  3. عقیده به معاد: اگر انسان مرگ را نابودی بداند، از هر کاری که موجب خطر شود پرهیز می‌‌کند، اما کسی که اعتقاد به معاد دارد بعد از بررسی تمام جوانب کار و اینکه مانع عقلی و شرعی نداشته باشد اقدام به آن کار می‌‌کند هرچند موجب خطر شود: ﴿فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَمَا تَأْلَمُونَ وَتَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لَا يَرْجُونَ[۴۴]. مؤمنان چون خودشان را در جنگ با دشمن میان دنیای فناپذیر و آخرت پایدار می‌بینند، در میدان نبرد از خود شجاعت بیشتری بروز می‌دهند[۴۵].
  4. توکل بر خدا: توکل بر خداوند به انسان شجاعت می‌بخشد و تحمل او را در برابر ناگواری‌ها بالا می‌برد[۴۶]، لذا پیامبران الهی در برابر تمام مشکلات و توطئه‌ها با استفاده از توکل بر خداوند ایستادگی می‌‌کردند[۴۷].
  5. امدادهای الهی: امدادهای الهی سبب محکم شدن دل و نترسیدن از زیادی دشمن است. در این زمینه در قرآن کریم مثال‌های فراوانی وجود دارد که به واسطۀ امدادهای الهی کارهای شجاعانه ای صورت گرفته است مانند: داستان مادر حضرت موسی[۴۸]، داستان اصحاب کهف[۴۹] و.... البته باید دانست امداد الهی در صورتی است که مؤمنان در جهاد صبر و پایداری داشته باشند: ﴿بَلَى إِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا وَيَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هَذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُسَوِّمِينَ وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَى لَكُمْ وَلِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُمْ بِهِ وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ[۵۰].[۵۱]

مراتب شجاعت

  1. برتری پیدا کردن بر دیگران در امور دنیایی و مادی: حال این غلبه در جنگ باشد یا در موضوعی علمی و یا در ورزش و.... در این مرتبه، انسان شجاع با ثبات قلب و به‌کارگیری امکانات می‌‌تواند بر کسی دیگر غلبه کند: ﴿إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ[۵۲].[۵۳]
  2. غلبه بر نفس اماره: پیامبر اکرم(ص) می‌‌فرمایند: «شجاعترین مردمان کسی است که بر هوای نفس خود غلبه کند»[۵۴]. در این مرتبه، چیزی که مقابل انسان شجاع قرار دارد حقیقت و واقعیّت خود انسان است: ﴿إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي[۵۵]، از این‌رو، غلبه بر آن بسیار دشوار است و بدون فضل و رحمت خداوند امکان پذیر نیست[۵۶].
  3. غلبه بر مشکلات، در امتحانات الهی: آیات قرآن، سنّت معصومین(ع) و تاریخ بیانگر آن است که اگر انسان مورد رحمت خداوند قرار نگیرد، در امتحانات به سختی شکست می‌‌خورد به گونه ای که ممکن است شخص ماهیّت انسانی خود را از دست بدهد: ﴿أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ[۵۷].
  4. غلبه بر رذایل اخلاقی: بالاترین مرتبه ای که برای شجاعت بیان شده، مرتبۀ غلبه بر صفات رذیله و اخلاق ناپسند است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ وَمَنْ يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۵۸].[۵۹]

آثار شجاعت

موانع شجاعت

شجاعت در سیره نبوی

شجاعت در سیرۀ علوی

امیرالمؤمنین(ع)، نمونه و الگوی کاملی از انسان شجاع است که هنگام اقدام و نبرد، کسی نمی‌توانست در برابر ایشان بایستد و هیچ انگیزه‌ای او را از اقدام و کوشش بازنمی‌داشت، همان‌گونه که شب هجرت در بستر پیامبر اکرم(ص) خوابید و جان خویش را در معرض بزرگ‌ترین خطر قرارداد. امّا آنجا که باید از اقدام بی‌مورد پرهیز می‌کرد، به خاطر مصلحتی بزرگ‌تر، از حق خویش گذشت و در برابر جریان سقیفه و برخی جریانات دیگر، سکوت کرد. امام(ع) به انسان‌ها یاد می‌‌دهد همواره باید در مسیر زندگی، شجاعانه گام برداشت، آنجا که یقین به امری حاصل شد، شجاعانه اقدام کرد و آنجا که آدمی گرفتار شک و شبهه شد، باید شجاعانه از اقدام به آن کار دست کشد[۶۰]. شجاعت آنچنان نزد ایشان اهمیت داشت که یکی از معیارهای حضرت در گزینش افراد به شمار می‌رفت[۶۱]. امیرمؤمنان(ع) در جنگ اُحد، رشادت‌های بسیاری از خود نشان داد. ایشان با اینکه در این جنگ، زخم‌های زیادی برداشته بود، شجاعانه می‌جنگید؛ به گونه‌ای که شمشیرش شکست و از پیامبر(ص) درخواست شمشیر کرد و حضرت ذوالفقار خود را به او داد[۶۲]. به پاس شجاعت‌ها و جوانمردی‌های علی(ع) در این روز، منادی از آسمان ندا در داد: «لَا سَیْفَ إِلَّا ذُو الْفَقَارِ وَ لَا فَتَی إِلَّا عَلِی‏»[۶۳]. ابن ابی الحدید در توصیف پایداری علی(ع) می‌گوید: "هنگامی که عموم اصحاب پیامبر(ص) در روز احد فرار کردند، دسته‌های لشکر مشرکان که متشکّل از پهلوانان بزرگ بودند، پی در پی به سمت رسول خدا(ص) حمله‌ور شدند، کار بسیار دشوار و بحرانی شد، یک دسته پنجاه نفره از دلاوران قریش، قصد جان پیامبر(ص) را کردند، رسول خدا(ص) به امیرمؤمنان(ع) فرمود: ای علی! این گروه را از من دور کن. او پیاده به آنها حمله کرد و بی‌پروا شمشیر زد، تا شماری از آنان را کشت و بقیه را متفرق ساخت"[۶۴]. خود حضرت هم در در توصیف این روز به مردی عرب فرمود: «اگر آن روز بودی، می‌دیدی که من از یک سو دشمن را می‌راندم و ابودجانه هم از سوی دیگر دشمن را می‌راند و سعد بن ابی‌وقاص، گروه دیگری، تا اینکه خداوند، همه گرفتاری‌ها را دفع فرمود»[۶۵].[۶۶]


منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ابن‌منظور، لسان العرب، ج ۸، ص ۱۷۲؛ الجوهری، الصحاح، ج ۳، ص ۱۲۳۵ و الزبیدی، تاج العروس، ج ۱۱، ص۲۳۴.
  2. ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۵۰؛ یوسف‌زاده، حسین علی، شجاعت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶؛ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۴۰۱-۴۰۲.
  3. المصباح، ص۳۰۵، «شجع»؛ نیز نک: علم الاخلاق الی نیقوماخوس، ص۱۰، «مقدمه».
  4. لسان العرب، ج۱۳، ص۸۴؛ التحقیق، ج۲، ص۵۹ - ۶۰، «جبن»؛ المیزان، ج۱۰، ص۳۲۲.
  5. ر.ک: یوسف‌زاده، حسین علی، شجاعت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  6. ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۵۰.
  7. اخلاق ناصری، ص۷۶، ۱۴۸؛ احیاء علوم الدین، ج۸، ص ۹۹.
  8. ر.ک: یوسف‌زاده، حسین علی، شجاعت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  9. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۴۸۴.
  10. ر.ک: یوسف‌زاده، حسین علی، شجاعت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  11. «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) أُعْطِینَا أَهْلَ الْبَیْتِ سَبْعاً لَمْ یُعْطَهُنَّ أَحَدٌ کَانَ قَبْلَنَا وَ لَا یُعْطَاهُنَّ أَحَدٌ بَعْدَنَا الصَّبَاحَةُ وَ الْفَصَاحَةُ وَ السَّمَاحَةُ وَ الشَّجَاعَةُ وَ الْعِلْمُ وَ الْمَحَبَّةُ فِی النِّسَاءِ»؛ بحار الأنوار، ج۶۹، ص۴۳۰.
  12. «قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَی قَدْرِ هِمَّتِهِ، وَ صِدْقُهُ عَلَی قَدْرِ مُرُوءَتِهِ، وَ شَجَاعَتُهُ عَلَی قَدْرِ أَنَفَتِهِ، وَ عِفَّتُهُ عَلَی قَدْرِ غَیْرَتِهِ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۴۷.
  13. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۴۸۴.
  14. «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: إِنَّا لَنُحِبُّ مَنْ کَانَ عَاقِلًا فَهِماً فَقِیهاً حَلِیماً مُدَارِیاً صَبُوراً صَدُوقاً وَفِیّاً إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَصَّ الْأَنْبِیَاءَ بِمَکَارِمِ الْأَخْلَاقِ فَمَنْ کَانَتْ فِیهِ فَلْیَحْمَدِ اللَّهَ عَلَی ذَلِکَ وَ مَنْ لَمْ تَکُنْ فِیهِ فَلْیَتَضَرَّعْ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لْیَسْأَلْهُ إِیَّاهَا. قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ! وَ مَا هُنَّ؟ قَالَ: هُنَّ الْوَرَعُ وَ الْقَنَاعَةُ وَ الصَّبْرُ وَ الشُّکْرُ وَ الْحِلْمُ وَ الْحَیَاءُ وَ السَّخَاءُ وَ الشَّجَاعَةُ وَ الْغَیْرَةُ وَ الْبِرُّ وَ صِدْقُ الْحَدِیثِ وَ أَدَاءُ الْأَمَانَةِ»؛ اصول کافی، ج۲، ص۵۶.
  15. «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْکَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَصَّ رُسُلَهُ بِمَکَارِمِ الْأَخْلَاقِ فَامْتَحِنُوا أَنْفُسَکُمْ فَإِنْ کَانَتْ فِیکُمْ فَاحْمَدُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ ذَلِکَ مِنْ خَیْرٍ وَ إِنْ لَا تَکُنْ فِیکُمْ فَاسْأَلُوا اللَّهَ وَ ارْغَبُوا إِلَیْهِ فِیهَا. قَالَ فَذَکَرَهَا عَشَرَةً الْیَقِینَ وَ الْقَنَاعَةَ وَ الصَّبْرَ وَ الشُّکْرَ وَ الْحِلْمَ وَ حُسْنَ الْخُلُقِ وَ السَّخَاءَ وَ الْغَیْرَةَ وَ الشَّجَاعَةَ وَ الْمُرُوءَةَ»؛ اصول کافی، ج۲، ص۵۶.
  16. ر.ک: مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۴۰۷-۴۰۸.
  17. «ای مؤمنان! هر کس از دینش برگردد خداوند به زودی گروهی را می‌آورد که دوستشان می‌دارد و دوستش می‌دارند؛ در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند، در راه خداوند جهاد می‌کنند و از سرزنش سرزنشگری نمی‌هراسند؛ این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد ارزانى مى‏ دارد و خداوند نعمت‏ گسترى داناست» سوره مائده، آیه ۵۴.
  18. «اما پیامبر و کسانی که با وی ایمان آورده‌اند با مال و جان جهاد کرده‌اند و آنانند که نیکی‌ها از آن آنهاست و آنانند که رستگارند» سوره توبه، آیه ۸۸.
  19. «تنها مؤمنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان آورده‌اند سپس تردید نورزیده‌اند و با دارایی‌ها و جان‌هایشان در راه خداوند جهاد کرده‌اند، آنانند که راستگویند» سوره حجرات، آیه ۱۵.
  20. عیون الحکم، ص۲۷۵؛ مستدرک الوسائل، ج۷، ص۴۶.
  21. «بی‌گمان خداوند کسانی را دوست می‌دارد که در راه او صف زده کارزار می‌کنند چنان که گویی بنیادی به هم پیوسته (و استوار) اند» سوره صف، آیه ۴.
  22. «و بسا پیامبرانی که همراه آنان توده‌های انبوه به نبرد (با دشمنان خداوند) پرداختند و در راه خداوند هر چه به ایشان رسید نه سست و نه ناتوان شدند و نه تن به زبونی سپردند؛ و خداوند شکیبایان را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۶.
  23. ر.ک: یوسف‌زاده، حسین علی، شجاعت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  24. «بی‌گمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونه‌ای نیکویند آنگاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه به جای خداوند می‌پرستید بیزاریم، شما را انکار می‌کنیم و میان ما و شما جاودانه دشمنی و کینه پدید آمده است» سوره ممتحنه، آیه ۴.
  25. سوره انبیاء، آیه: ۵۲-۵۷.
  26. سوره طه، آیه: ۷۰ – ۷۲.
  27. سوره بقره، آیه ۲۴۶-۲۴۷.
  28. مجمع البیان، ج۲، ص۶۱۲ - ۶۱۳؛ التفسیر الکبیر، ج۶، ص۵۰۵؛ مخزن العرفان، ج۲، ص۳۶۸.
  29. «همان کسانی که پیام‌های خداوند را می‌رسانند و از او می‌ترسند و از هیچ کس جز خدا نمی‌ترسند و حسابرسی را خداوند بسنده است» سوره احزاب، آیه ۳۹.
  30. « پس، از مردم نهراسيد و از من بهراسيد» سوره مائده، آیه ۴۴.
  31. نک: التبیان، ج۸، ص۳۴۵ - ۳۴۶؛ مجمع البیان، ج۸، ص۵۶۶؛ مخزن العرفان، ج۱۰، ص۲۳۴.
  32. «ای مؤمنان! هر کس از دینش برگردد خداوند به زودی گروهی را می‌آورد که دوستشان می‌دارد و دوستش می‌دارند؛ در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند، در راه خداوند جهاد می‌کنند و از سرزنش سرزنشگری نمی‌هراسند؛ این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد ارزانى مى‏ دارد و خداوند نعمت‏ گسترى داناست» سوره مائده، آیه ۵۴.
  33. مجمع البیان، ج۸، ص۵۶۴؛ البرهان، ج۴، ص۴۷۲ – ۴۷۳.
  34. ر.ک: یوسف‌زاده، حسین علی، شجاعت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  35. نک: روح البیان، ج۹، ص۹۵ - ۹۶؛ التفسیر الکاشف، ج ۴، ص۴۴۵.
  36. «تنها مؤمنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان آورده‌اند سپس تردید نورزیده‌اند و با دارایی‌ها و جان‌هایشان در راه خداوند جهاد کرده‌اند، آنانند که راستگویند» سوره حجرات، آیه ۱۵.
  37. «مؤمنان جهادگریز که آسیب دیده نباشند با جهادگران در راه خداوند به جان و مال، برابر نیستند، خداوند جهادگران به جان و مال را بر جهادگریزان به پایگاهی (والا) برتری بخشیده و به همگان وعده نیکو داده است و خداوند جهادگران را بر جهادگریزان به پاداشی سترگ، برتری داده است» سوره نساء، آیه ۹۵.
  38. «و سستی نورزید و اندوهگین مباشید که اگر مؤمن باشید شما برترید» سوره آل عمران، آیه ۱۳۹.
  39. زاد المسیر، ج۱، ص۴۶۵.
  40. سوره احزاب، آیه ۲۲.
  41. ر.ک: یوسف‌زاده، حسین علی، شجاعت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  42. البحر المحیط، ج۴، ص۲۶۹.
  43. «پس، از مردم نهراسيد و از من بهراسيد و آيات مرا ارزان مفروشيد» سوره مائده، آیه ۴۴.
  44. «اگر شما (در پیکار با آنها) به رنج افتاده‌اید آنان نیز چون شما به رنج افتاده‌اند و شما به خداوند امیدی دارید که آنان ندارند» سوره نساء، آیه ۱۰۴.
  45. الصحیح من سیرة النبی، ج۹، ص۳۳۷.
  46. نک: اطیب البیان، ج۸، ص۳۳۳ – ۳۳۴.
  47. سوره یونس، آیه ۷۱؛ سوره هود، آیه ۵۳ – ۵۸.
  48. سوره قصص، آیه ۱۰.
  49. سوره کهف، آیه ۱۴.
  50. «چرا؛ (بی‌گمان بسنده است و) اگر شکیبایی کنید و پرهیزگاری ورزید و آنان چنین شتابان به سوی شما آیند خداوند شما را با پنج هزار فرشته نشانگذار یاری خواهد رساند و خداوند آن را جز مژده‌ای برای شما قرار نداد و (آنان را فرستاد) تا دل‌هاتان بدان آرام یابد و یاری جز از سوی خداوند پیروزمند فرزانه نیست» سوره آل عمران، آیه ۱۲۵ ـ ۱۲۶
  51. ر.ک: یوسف‌زاده، حسین علی، شجاعت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  52. «در حقيقت، خدا او را بر شما برترى داده، و او را در دانش و [نيروى‏] بدن بر شما برترى بخشيده است» سوره بقره، آیه ۲۴۷.
  53. ر.ک: مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۴۰۴.
  54. «أَشْجَعُ النَّاسِ مَنْ غَلَبَ هَوَاهُ»؛ نهج الفصاحة، حدیث ۲۹۹.
  55. «و من نفس خویش را تبرئه نمی‌کنم که نفس به بدی بسیار فرمان می‌دهد» سوره یوسف، آیه ۵۳.
  56. ر.ک: مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۴۰۴-۴۰۵.
  57. «آیا مردم پنداشته‌اند همان بگویند ایمان آورده‌ایم وانهاده می‌شوند و آنان را نمی‌آزمایند؟ و بی‌گمان پیشینیان آنان را (نیز) آزموده‌ایم، و همانا خداوند راستگویان را خوب می‌شناسد و دروغگویان را (نیز) نیک می‌شناسد» سوره عنکبوت، آیه ۲ ـ ۳
  58. «ای مؤمنان! گام‌های شیطان را پی نگیرید و هر کس گام‌های شیطان را پی بگیرد (بداند که) بی‌گمان او به کار زشت و ناپسند فرمان می‌دهد و اگر بخشش خداوند و بخشایش وی بر شما نبود هرگز هیچ یک از شما پاک نمی‌ماند اما خداوند هر که را بخواهد پاک می‌دارد و خداوند شنوا و داناست» سوره نور، آیه ۲۱.
  59. ر.ک: مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۴۰۶.
  60. «فَإِنْ أَیْقَنْتَ أَنْ قَدْ صَفَا قَلْبُکَ فَخَشَعَ وَ تَمَّ رَأْیُکَ فَاجْتَمَعَ وَ کَانَ هَمُّکَ فِی ذَلِکَ هَمّاً وَاحِداً فَانْظُرْ فِیمَا فَسَّرْتُ لَکَ وَ إِنْ [أَنْتَ] لَمْ یَجْتَمِعْ لَکَ مَا تُحِبُّ مِنْ نَفْسِکَ وَ فَرَاغِ نَظَرِکَ وَ فِکْرِکَ فَاعْلَمْ أَنَّکَ إِنَّمَا تَخْبِطُ الْعَشْوَاءَ وَ تَتَوَرَّطُ الظَّلْمَاءَ وَ لَیْسَ طَالِبُ الدِّینِ مَنْ خَبَطَ أَوْ خَلَطَ وَ الْإِمْسَاکُ عَنْ ذَلِکَ أَمْثَل»؛ نهج البلاغه، نامه ۳۱.
  61. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۴۸۴ ـ ۴۸۵.
  62. علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۱، ص۱۱۶.
  63. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۵۱۴؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۱۰۰؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۵۶.
  64. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۲۵۰.
  65. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۵۶.
  66. ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، غزوه احد، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۱۲۵-۱۲۶.