بحث:بدعت در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «==مقدمه== *بدعت در لغت به معنای ایجاد، انشاء و احداث است. در اصطلاح دینی آن...» ایجاد کرد) |
|||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
*بدون تردید [[دین]] و [[مذهب]] از چنان نیرو و مقبولیتی بهرهمند است که فطرتهای سالم، آموزههای آن را میپذیرند. بر همین اساس، بسیاری از افراد برای قبولاندن اهداف خود، از [[توان]] و نیروی [[دین]] سوء استفاده میکنند و [[اعتقادات]] و خواستههای عموماً نفسانی خود را از کانال [[آیات]] و [[روایات]] و با استخدام آنها بیان میکنند. در [[حقیقت]] نکتهای را که جزء [[دین]] نیست، با استفاده از [[آموزههای دینی]] عرضه میکنند. از این منظر غیر [[حقیقت]] جایگزین [[حقیقت]] شده و [[بدعت]] صورت گرفته است. | *بدون تردید [[دین]] و [[مذهب]] از چنان نیرو و مقبولیتی بهرهمند است که فطرتهای سالم، آموزههای آن را میپذیرند. بر همین اساس، بسیاری از افراد برای قبولاندن اهداف خود، از [[توان]] و نیروی [[دین]] سوء استفاده میکنند و [[اعتقادات]] و خواستههای عموماً نفسانی خود را از کانال [[آیات]] و [[روایات]] و با استخدام آنها بیان میکنند. در [[حقیقت]] نکتهای را که جزء [[دین]] نیست، با استفاده از [[آموزههای دینی]] عرضه میکنند. از این منظر غیر [[حقیقت]] جایگزین [[حقیقت]] شده و [[بدعت]] صورت گرفته است. | ||
*[[امام علی]]{{ع}} [[بدعت]] را اینگونه تشریح میکند: "[[کتاب خدا]] در آن [[احکام]] مورد [[مخالفت]] قرار میگیرد"<ref>{{متن حدیث|يُخَالَفُ فِيهَا كِتَابُ اللَّهِ}}</ref>؛ {{متن حدیث|وَ يَتَوَلَّى عَلَيْهَا رِجَالٌ رِجَالًا عَلَى غَيْرِ دِينِ اللَّهِ}}. بعد [[حضرت]] [[فلسفه]] مطلب را ذکر میکند: "پس، اگر [[باطل]] از امتزاج و آمیختگی با [[حق]] جدا باشد، [[مردم]] [[حقجو]] [[منحرف]] نمیشوند؛ چون اغلب [[مردم]] حقگرا هستند"<ref>{{متن حدیث|فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ يَخْفَ عَلَى الْمُرْتَادِينَ}}.</ref>. اهل [[بدعت]] [[حق]] را با [[باطل]] مخلوط و ممزوج میکنند. در این صورت، امر بر [[مردم]] مشتبه میشود و [[مردم]]، [[حق]] را با [[باطل]] اشتباه میگیرند و [[باطل]] را به تصور [[حق]] میپذیرند؛ در حالی که اگر [[باطل]] از [[حق]] جدا شود و با آن در نیامیزد، [[حق]] مخفی نمیماند و از آنجا که اکثر [[مردم]] طالب [[حق]] هستند، نه طالب [[باطل]]؛ [[مردم]] مشتری [[حق]] میشوند و از [[باطل]] روی بر میگردانند و [[بدعت]] از رونق میافتد: "اگر [[حق]] از پوشش [[باطل]] جدا شد و آزاد گردید، زبان بدخواهان از آن قطع میگردد"<ref>{{متن حدیث|وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِينَ}}.</ref>؛ "ولیکن از [[حق]] قسمتی و از [[باطل]] قسمتی گرفته و مخلوط میشوند" <ref>{{متن حدیث|وَ لَكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ}}.</ref> دستاورد این مخلوط، آموزههای [[انحرافی]] است که به [[مردم]] تحویل میگردد. "در اینجاست که [[شیطان]] بر [[دوستان]] خودش مسلط میشود..."<ref>{{متن حدیث|فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِي الشَّيْطَانُ عَلَى أَوْلِيَائِهِ وَ يَنْجُو الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنى}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۵۰.</ref>؛ یعنی ابزار [[شیطان]] باطلی است که [[لباس]] [[حق]] بر آن پوشیده شده است<ref>مطهری، حق و باطل به ضمیمه احیای تشکر اسلامی، ص۶۰ - ۵۷.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۵۳.</ref>. | *[[امام علی]]{{ع}} [[بدعت]] را اینگونه تشریح میکند: "[[کتاب خدا]] در آن [[احکام]] مورد [[مخالفت]] قرار میگیرد"<ref>{{متن حدیث|يُخَالَفُ فِيهَا كِتَابُ اللَّهِ}}</ref>؛ {{متن حدیث|وَ يَتَوَلَّى عَلَيْهَا رِجَالٌ رِجَالًا عَلَى غَيْرِ دِينِ اللَّهِ}}. بعد [[حضرت]] [[فلسفه]] مطلب را ذکر میکند: "پس، اگر [[باطل]] از امتزاج و آمیختگی با [[حق]] جدا باشد، [[مردم]] [[حقجو]] [[منحرف]] نمیشوند؛ چون اغلب [[مردم]] حقگرا هستند"<ref>{{متن حدیث|فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ يَخْفَ عَلَى الْمُرْتَادِينَ}}.</ref>. اهل [[بدعت]] [[حق]] را با [[باطل]] مخلوط و ممزوج میکنند. در این صورت، امر بر [[مردم]] مشتبه میشود و [[مردم]]، [[حق]] را با [[باطل]] اشتباه میگیرند و [[باطل]] را به تصور [[حق]] میپذیرند؛ در حالی که اگر [[باطل]] از [[حق]] جدا شود و با آن در نیامیزد، [[حق]] مخفی نمیماند و از آنجا که اکثر [[مردم]] طالب [[حق]] هستند، نه طالب [[باطل]]؛ [[مردم]] مشتری [[حق]] میشوند و از [[باطل]] روی بر میگردانند و [[بدعت]] از رونق میافتد: "اگر [[حق]] از پوشش [[باطل]] جدا شد و آزاد گردید، زبان بدخواهان از آن قطع میگردد"<ref>{{متن حدیث|وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِينَ}}.</ref>؛ "ولیکن از [[حق]] قسمتی و از [[باطل]] قسمتی گرفته و مخلوط میشوند" <ref>{{متن حدیث|وَ لَكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ}}.</ref> دستاورد این مخلوط، آموزههای [[انحرافی]] است که به [[مردم]] تحویل میگردد. "در اینجاست که [[شیطان]] بر [[دوستان]] خودش مسلط میشود..."<ref>{{متن حدیث|فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِي الشَّيْطَانُ عَلَى أَوْلِيَائِهِ وَ يَنْجُو الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنى}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۵۰.</ref>؛ یعنی ابزار [[شیطان]] باطلی است که [[لباس]] [[حق]] بر آن پوشیده شده است<ref>مطهری، حق و باطل به ضمیمه احیای تشکر اسلامی، ص۶۰ - ۵۷.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۵۳.</ref>. | ||
==[[بدعت]] در [[دانشنامه]] [[کلام اسلامی]]== | |||
==مفهومشناسی== | |||
بدعت در لغت دو معنای ریشهای دارد: | |||
# [[انقطاع]] و بریدگی؛ | |||
#ایجاد چیزی بدون نمونه پیشین<ref>ابن فارس، احمد، معجم مقائیس، ج۱، ص۲۰۹.</ref>. | |||
هر مصنوعی بدون [[الگوگیری]] از چیزی "بدعت" است<ref>راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۲۸؛ فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج۲، ص۵۴.</ref>. از اینرو است که [[خداوند متعال]] خود را {{متن قرآن|بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ}}<ref>«پدیدآور آسمانها و زمین» سوره بقره، آیه ۱۱۷.</ref> خوانده است. یعنی: [[خداوند]] بدون الگوی پیشین [[آسمانها]] و [[زمین]] را آفرید، به همین مناسبت [[خدا]] به پیامبرش امر میکند که بگوید: من فرستاده بیسابقه نبودهام. {{متن قرآن|مَا كُنْتُ بِدْعًا مِنَ الرُّسُلِ}}<ref>«من در میان پیامبران، نوپدید نیستم» سوره احقاف، آیه ۹.</ref> و پیش از من نیز پیامبرانی آمدهاند<ref>طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج۱، ص۴۲۹.</ref>. | |||
بدعت در اصطلاح [[شرعی]] مقابل [[سنت]] به کار میرود، یعنی حکمی که منشا شرعی ندارد به عنوان [[حکم شرعی]] قلمداد شود<ref>عسقلانی، احمد بن حجر، فتح الباری، ج۵، ص۱۵۶؛ رسائل الجاحظ، ۶۰؛ نیشابوری مقری، ابو جعفر، الحدود، ص۷۹. </ref>. | |||
در تعریفهای دیگر، بدعت در موارد ذیل به کار رفته است: چیزی که از سوی [[رسول خدا]]{{صل}} نیامده<ref>رسائل ابن حزم الأندلسی، ص۴۱۰.</ref> و در [[عهد رسول خدا]]{{صل}} سابقه نداشته است<ref>ابن أبیالحدید، شرح نهج البلاغة، ج۹، ص۹۴.</ref>؛ افزودن چیزی بر [[دین]] یا کاستن از آن بدون [[دلیل شرعی]]<ref>الرسائل سید مرتضی، ج۳، ص۸۳؛ ابنعطیه، أبهى المراد، ج۲، ص۶۹۳.</ref>؛ چیزی که [[صحابه]] و [[تابعین]] انجام ندادهاند و هیچ دلیل شرعی اقتضای آن را ندارد<ref>جرجانی، میر سیدشریف، التعریفات، ۱۹؛ تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۲.</ref>؛ چیزی که اصلی در کتاب، [[سنت]] و [[اجماع امت]] نداشته باشد<ref>ابوالقاسم قشیری، شرح الأسماء الحسنی، ص۳۸۸.</ref>؛ پدید آوردن [[اعتقاد]]، عمل یا سخن جدیدی در [[دین]] که در [[کتاب و سنت]] اثری از آن نباشد<ref>طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج۴، ص۲۲۱؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۹، ص۳۶۵.</ref>. | |||
برخی با بیانی جامعتر به تعریف [[بدعت]] پرداخته و بدعت را چیزی دانستهاند که در [[شرع]] پس از [[رسول خدا]]{{صل}} پدید آید و در آن مورد، [[دلیل]] خاصی وجود نداشته باشد و یا مشمول ادلّه عام نگردد، یا از آن، بالخصوص یا به طور عموم، [[نهی]] شده باشد. بنابر تعریف فوق، چیزی که زیر مجموعه ادلّه عام قرار گیرد بدعت شمرده نخواهد شد، مانند ساختن مدارس؛ زیرا داخل در عنوان عمومات "ایواء المؤمنین" (سرپناه دادن به [[مؤمنان]]) و کمک به آنها است و نیز [[نگارش]] برخی از کتب [[علمی]] که تأثیری در [[علوم دینی]] دارند و یا استفاده از لباسها و غذاهای نو؛ زیرا همه این موارد داخل در عمومات حلّیت بوده و فرض آن است که از آنها نهی نشده است. البته مواردی که به صورت عموم [[مستحب]] باشد، ولی به آن رنگ خصوصی بدهند بدعت دانسته شده است، مانند اینکه شخصی [[نمازهای مستحبی]] را که وقت خاصی ندارند [[مقید]] به [[زمان]] خاصی کرده و به [[شریعت]] نسبت دهد، یا اینکه زمان خاصی را که در [[روایات]] نیامده به ذکر خاصی اختصاص دهد<ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۱، ص۲۰۲-۲۰۳؛ امین، سید محسن، کشف الارتیاب، ص۸۲.</ref>. | |||
برخی دیگر قید آگاهانه را نیز به تعریف افزوده و بدعت را عملی دانستهاند که شخص با [[علم]] به اینکه از دین نیست، آن را به دین نسبت دهد<ref>آشتیانی، میرزا محمدحسن، بحرالفوائد، ص۸۰؛ انصاری، شیخ مرتضی، فرائد الاصول، ص۳۰.</ref>. بر این اساس، آنچه از معنای بدعت بین [[فریقین]] مشترک است این است که فردی در [[قلمرو دین]]، اعم از [[عقیده]] و [[احکام]]، [[تصرف]] کند و با علم به اینکه از [[دین]] نیست و یا [[شک]] دارد که از دین هست یا نه، آن را به دین نسبت دهد.<ref>[[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[بدعت - سبحانی (مقاله)|مقاله «بدعت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۲.</ref> | |||
==[[بدعت]] در [[آیات]] و [[روایات]]== | |||
از نظر قرآن، [[تشریع]] به [[خداوند]] اختصاص دارد و هیچ کس [[حق]] ندارد [[تکلیف]] [[بندگان خدا]] را از جانب خود [[تعیین]] کند: {{متن قرآن|إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ}}<ref>«داوری جز از آن خداوند نیست» سوره یوسف، آیه ۴۰.</ref>. در [[آیه]] دیگری [[رهبانیت]] به عنوان بدعتی در [[آیین مسیحیت]] معرفی شده است: {{متن قرآن|رَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ}}<ref>«ما رها کردن این جهان را که از خود درآوردند بر آنان مقرّر نداشتیم» سوره حدید، آیه ۲۷.</ref>. در آیات دیگری گرچه لفظ بدعت به کار نرفته است، اما به [[صراحت]] کسانی که از جانب خود عملی را اختراع کرده و به دین نسبت میدهند را مورد [[نکوهش]] قرار داده و به شدت [[مذمت]] میکند<ref>{{متن قرآن|قُلْ أَرَأَيْتُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ لَكُمْ مِنْ رِزْقٍ فَجَعَلْتُمْ مِنْهُ حَرَامًا وَحَلَالًا قُلْ آللَّهُ أَذِنَ لَكُمْ أَمْ عَلَى اللَّهِ تَفْتَرُونَ}} «بگو: مرا خبر دهید: آنچه را که خداوند از روزی برایتان فرو فرستاده است حلال و (برخی را) حرام گردانیدهاید، آیا خداوند به شما اجازه داده است یا بر خداوند دروغ میبندید؟» سوره یونس، آیه ۵۹.</ref>. در آیهای دیگر به [[رستگار نشدن]] بدعتگزاران تأكید شده است<ref>{{متن قرآن|وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هَذَا حَلَالٌ وَهَذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لَا يُفْلِحُونَ}} «و بر هر چه زبانتان به دروغ وصف میکند، نگویید: «این حلال است و آن حرام» تا بر خداوند دروغ بندید زیرا آنان که بر خداوند دروغ میبندند رستگار نمیگردند» سوره نحل، آیه ۱۱۶.</ref>. در موارد متعددی نیز [[مؤمنان]] را [[دستور]] میدهد تنها از چیزی [[تبعیت]] کنند که [[خداوند متعال]] دستور داده و [[رسول]] او آورده است و هرگز چیزی را از جانب خود به آن اضافه نکنند<ref>{{متن قرآن|مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ}} «آنچه پیامبر به شما میدهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز میدارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است» سوره حشر، آیه ۷؛ {{متن قرآن|الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}} «همان کسان که از فرستاده پیامآور درس ناخوانده پیروی میکنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته مییابند؛ آنان را به نیکی فرمان میدهد و از بدی باز میدارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام میگرداند و بار (تکلیف)های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمیدارد، پس کسانی که به او ایمان آورده و او را بزرگ داشته و بدو یاری رساندهاند و از نوری که همراه وی فرو فرستاده شده است پیروی کردهاند رستگارند» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.</ref>، که مضمون همه آنها [[مذمت]] بدعتگذاران است. | |||
در برخی از [[آیات]] مطرح شده که حتی [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نیز [[حق]] [[تغییر]] [[دین]] و [[احکام الهی]] را ندارد و اگر او نیز این کار را انجام دهد مورد مواخذه قرار خواهد گرفت {{متن قرآن|وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ...}}<ref> «و چون آیات روشن ما برای آنان خوانده شود کسانی که لقای ما را امید نمیبرند میگویند: قرآن دیگری جز این بیاور یا آن را دگرگون کن! بگو: مرا نسزد که از پیش خود آن را دگرگون کنم. من جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم»؛ سوره یونس، آیه ۱۵.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ}}<ref>«و اگر (این پیامبر) بر ما برخی سخنان را میبست» سوره حاقه، آیه ۴۴.</ref>. | |||
همچنین در [[آیات]] متعددی [[خداوند متعال]] کسانی که بر او [[دروغ]] بسته و حکمی که از جانب خود [[جعل]] کرده به او نسبت میدهند را [[گناهکار]]، [[ظالم]] و [[فاسق]] میخواند{{متن قرآن|انْظُرْ كَيْفَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَكَفَى بِهِ إِثْمًا مُبِينًا}}<ref> «در نگر که چگونه بر خداوند دروغ میبافند و گناهی آشکار را، همین بس» سوره نساء، آیه ۵۰.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُوا عَلَيْهِ شُهَدَاءَ فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَالْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«ما تورات را که در آن رهنمود و روشنایی بود، فرو فرستادیم؛ پیامبران که تسلیم (خداوند) بودند و (نیز) دانشوران ربّانی و دانشمندان (توراتشناس) بنابر آنچه از کتاب خداوند به آنان سپرده شده بود و بر آن گواه بودند برای یهودیان داوری میکردند؛ پس، از مردم نهراسید و از من بهراسید و آیات مرا ارزان مفروشید؛ و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند کافرند * و بر آنان در آن (تورات) مقرّر داشتیم که: آدمی در برابر آدمی و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان است و (نیز) زخمها قصاص دارند و هر کس از آن در گذرد کفّاره (گناهان) اوست و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند ستمگرند» سوره مائده، آیه ۴۴-۴۵.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هَذَا حَلَالٌ وَهَذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لَا يُفْلِحُونَ}}<ref>«و بر هر چه زبانتان به دروغ وصف میکند، نگویید: «این حلال است و آن حرام» تا بر خداوند دروغ بندید زیرا آنان که بر خداوند دروغ میبندند رستگار نمیگردند» سوره نحل، آیه ۱۱۶.</ref>. | |||
در روایتی، [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[اهل بدعت]] را [[مخالفان]] [[اوامر]] [[خداوند]]، [[قرآن]] و [[پیامبر]] دانسته و آنها را افرادی خود [[رأی]] و هواپرست معرفی میکند، هر چند تعدادشان بسیار باشد<ref>طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۱، ص۱۶۸.</ref>. [[روایات]] بسیاری در [[منابع حدیثی شیعه]] و [[اهل سنت]] وجود دارد مبنی بر اینکه [[بدعت در دین]]، گناهی بزرگ و نابخشودنی است و [[بدعتگذار]] در [[آتش جهنم]] است. [[احادیث]] متعددی از [[نبی اکرم]]{{صل}} در [[منابع روایی]] [[فریقین]] با این مضمون وارد شده که بدترین [[کارها]]، چیز جدید و نوظهور است و هر [[بدعت]] و [[نوآوری]]، [[گمراهی]] است و هر گمراهی سزاوار [[دوزخ]] است<ref>احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۳، ص۳۱۰؛ عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، ج۲، ص۳۳۱؛ ابنبابویه، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۵۷۲؛ مفید، محمد بن محمد، الأمالی، ص۱۸۸.</ref>. مضمون این [[روایت]] در [[سخنان ائمه]] اطهار{{عم}} نیز فراوان دیده میشود<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۶؛ ابنبابویه، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۱۳۷؛ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الأحکام، ج۳، ص۷۰.</ref>. مسلّماً مقصود از "نوآوری"، هر نوآوری در هر رشتهای نیست، بلکه به قرینه ماقبل و مابعد، نوآوری بیسابقهای است که مربوط به [[دین]] باشد، در حالی که در دین، از آن خبری نیست. همچنین بیان شده [[خداوند متعال]]، [[روزه]]، [[نماز]]، [[صدقه]]، [[حج]]، [[عمره]] و [[جهاد]] بدعتگذار را نمیپذیرد<ref>سنن ابنماجه، ج۱، ص۱۹.</ref>. در برخی دیگر، از بدعت به عنوان [[شرّ]] بعد از [[اسلام]]<ref>نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۵، ص۲۰۶.</ref>، آغاز [[فتنهها]] و [[آشوبها]]<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۴.</ref> یاد شده است و کسی که [[بدعتگذاری]] را [[تعظیم]] کند، در [[راه]] نابودی [[اسلام]] تلاش کرده است<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۴.</ref>. در [[روایات]] فراوانی از [[دانشمندان]] و علمای اسلام خواسته شده که در برابر [[بدعت]] [[سکوت]] نکرده و آن را به [[مردم]] اعلام کنند<ref> کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۴-۵۵.</ref>.<ref>[[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[بدعت - سبحانی (مقاله)|مقاله «بدعت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۲.</ref> | |||
==اقسام بدعت== | |||
برخی بدعت را به دو گونه [[شایسته]] و [[ناشایست]]، تقسیم کرده و معتقدند بدعت [[مذموم]] و [[ناپسند]]، بدعتی است که از بین برنده [[سنت مأثور]] باشد، اما اگر در شکل و نوع خاصی باشد که [[مصلحت]] [[امت]] اقتضا کند، آن بدعت [[پسندیده]] و [[ممدوح]] است<ref>ابو حامد غزالی، مجموعة رسائل الإمام الغزالی، ص۳۲۰.</ref>. | |||
برخی نیز از آن به بدعت [[هدایت]] و بدعت [[ضلالت]] یاد کردهاند<ref>ابناثیر جزری، النهایة، ج۱، ص۱۰۶.</ref>. ریشه این تقسیم، به گفتار [[خلیفه دوم]] برمیگردد؛ زیرا [[نماز تراویح]] قبلاً به صورت فرادی خوانده میشد، بعداً به پیشنهاد او به همگان پشت سر یک [[امام]]، نماز تراویح را میخوانند آن را بدعت پسندیده خواند<ref>بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۳، ص۴۴، کتاب صوم.</ref>. | |||
اما این تقسیم مبنای [[درستی]] ندارد؛ چرا که [[واقعیت]] بدعت، نوعی کنار نهادن [[شریعت]] و تضادّ با آن است و چنین چیزی هرگز به دو دسته [[حسن]] و [[قبیح]] تقسیم نمیشود؛ چرا که [[ستیزهجویی]] با [[شرع]]، هرگز امری [[نیکو]] نخواهد بود<ref>الشاطبی، ابراهیم بن موسی، الموافقات فی اصول الشریعة، ج۱، ص۴۲.</ref>. البته در روایتی معروف: "هر کس در اسلام [[سنت]] نیکویی را پایهگذاری کرده و به آن عمل شود، همانند پاداشی که به عاملان آن داده میشود، به پایهگذار آن نیز داده خواهد شد و کسی که سنت [[بدی]] را پایهگذاری کرده و به آن عمل شود، همانند [[کیفر]] عاملان به آن، به وی نیز داده خواهد شد"<ref>نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۸، ص۶۱.</ref>، از [[سنت حسنه]] و [[سیئه]] [[سخن]] به میان آمده است، اما مقصود از [[سنّت]] [[حسنه]]، کارهای مباحی است که برخی آن را رواج دادهاند مانند: ایجاد مدارس، کتابخانهها و دیگر [[امور فرهنگی]]. مسلماً رواج اینگونه [[سنتها]] مایه [[گسترش علم]] و [[دانش]] در میان [[مردم]] است که کاری [[مباح]] و [[پسندیده]] است، چنان که مقصود از [[سنت سیئه]]، کارهای حرامی است که در [[جامعه]] وجود نداشته، ولی فردی آن را رواج میدهد، مانند اختلاط [[زن]] و مرد در مجالس مهمانی و [[عروسی]]، آن هم بدون [[حجاب]]، همراه با نوازندگی. بنابراین، [[حدیث]] فوق، مربوط به [[بدعت]] اصطلاحی نیست.<ref>[[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[بدعت - سبحانی (مقاله)|مقاله «بدعت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۲.</ref> | |||
===[[بدعت عادی]] و [[شرعی]]=== | |||
برخی "بدعت" را به بدعت در امور عادی و شرعی تقسیم کردهاند<ref>ابنتیمیه، احمد بن عبدالحلیم، اقتضاء الصراط المستقیم، ص۱۲۹.</ref>. این تقسیم نیز پایه صحیحی ندارد؛ زیرا بدعت، [[تغییر]] در [[امور شرعی]] است، خواه در مورد [[عبادات]] باشد یا معاملات، یا در امور مربوط به مسائل [[سیاسی]] [[اسلام]]<ref>ابو اسحاق شاطبی، الاعتصام، ص۳۶۲.</ref>، اما امور عادی که امروز آن را [[فرهنگ]] [[ملتها]] میخوانند از قلمرو [[بدعت شرعی]] بیرون است و تنها میتواند تحت بدعت لغوى داخل شود، مثلاً امروز در [[زندگی]] مردم، دگرگونیهای عمیقی رخ داده است، خواه در مسائل معماری و خانهسازی و خواه در [[آموزش و پرورش]] و یا در رسانههای گروهی و یا در انواع بازیها و سرگرمیها، همه اینها بدعت لغوی بوده، نه بدعت شرعی؛ زیرا هرگز پدیدآورندگان، آنها را به [[شرع]] نسبت نمیدهند، ولی در عین حال، بدعت نبودن، [[دلیل]] بر جواز شرعی آنها نیست و باید [[حکم]] آنها را از کتاب و [[سنّت]] استخراج کرد.<ref>جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر، بدعت - سبحانی (مقاله)|مقاله «بدعت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی، ج۲.</ref> | |||
===بدعت [[حقیقی]] و نسبی=== | |||
برخی بدعت را به حقیقی و نسبی تقسیم کرده و درباره آن گفتهاند: "[[بدعت حقیقی]]" چیزی است که برای آن دلیلی از [[کتاب و سنت]] و [[اجماع]] در کار نباشد، هر چند بدعتگزار مدعی است در [[شرع]] دلیلی بر آن وجود دارد. "[[بدعت نسبی]]" کاری است که از یک سو برای آن دلیلی هست و از سوی دیگر فاقد [[دلیل]] میباشد و به همین جهت نام "نسبی" گفته میشود. برای روشن شدن این تقسیم، مثالهایی زده شده است، مانند: هرگاه فردی در ماه، [[روز]] معینی را به [[روزه]] گرفتن اختصاص داده و بر آن استمرار ورزد و روزه در آن روز، نه مورد [[نهی]] واقع شده باشد و نه مورد امر، یا فردی شبی یا روزی را برای [[خواندن قرآن]] اختصاص دهد و پیوسته در آن ساعات مشغول خواندن قرآن شود و یا در عصر [[عرفه]] [[اجتماعی]] در [[مسجد]] شکل داده و به صورت دستهجمعی [[قرآن]] یا [[دعا]] بخوانند<ref>ابو اسحاق شاطبی، الاعتصام، ص۲۳۴.</ref>.<ref>[[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[بدعت - سبحانی (مقاله)|مقاله «بدعت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۲.</ref> | |||
==بدعتهای پنجگانه== | |||
برخی با توجه به [[احکام]] پنجگانه [[شرعی]]، به بدعتهای پنجگانه قائل شده و گفتهاند: | |||
# [[بدعت]] [[واجب]]، بدعتی است که برای [[دین]] لازم بوده و [[اهمال]] در آن [[حرام]] است، مانند تدوین قرآن و [[شرایع آسمانی]]، در صورتی که [[ترس]] از بین رفتن آن را داشته باشیم و مانند رساندن دین به قرون بعدی. | |||
#بدعت حرام، بدعتی است که [[مخالف]] [[قواعد]] شرعی و [[ادله]] آن است و قواعد [[تحریم]] شامل آن شده و به نظر همه [[علما]] حرام است، مانند هر چیز جدیدی در دین، تقدیم جهال بر علما، و دادن [[مناصب]] شرعی به افرادی که [[لیاقت]] و اهلیت آن را ندارند. | |||
#بدعت [[مستحب]]، بدعتی است که تحت قواعد [[استحباب]] و ادله آن واقع شود، مانند [[نماز تراویح]]. | |||
#بدعت [[مکروه]]، بدعتی است که تحت ادله [[کراهت]] و قواعد آن قرار گیرد، مانند تخصیص دادن ایامی خاص به عبادتی خاص، یا اضافه کردن مستحباتی که عدد خاص دارند، مانند اینکه بعد از [[نماز]] به جای ۳۳ مرتبه [[الله]] اكبر، ۱۰۰ مرتبه بگوید. | |||
#بدعت [[مباح]] نیز بدعتی است که ادله و قواعد [[اباحه]] در [[شریعت]] شامل آن شود، مانند [[انتخاب]] برخی از خوردنیها و پوشیدنیهای [[مباح]] به عنوان [[شریعت]]<ref>ابو اسحاق شاطبی، الاعتصام، ص۱۵۱-۱۵۴.</ref>. | |||
در نقد این دیدگاه گفته شده که این تقسیم هیچ دلیلی ندارد، [[بدعت]] به معنای چیز جدید در [[دین]] است که [[مستند شرعی]] نداشته باشد، لذا اگر چیزی مستند شرعی داشته باشد، جزء دین بوده و [[حکم شرعی]] بر آن بار میشود، یعنی اگر [[ادله]] [[وجوب]] شامل آن شود، آن امر [[واجب]] و اگر ادله [[استحباب]] شامل آن شود، [[مستحب]] محسوب شده و مابقی هم بر همین منوال است<ref>ابو اسحاق شاطبی، الاعتصام، ص۱۵۵؛ مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول، ج۱، ص۱۹۳.</ref>. برخی به [[شهید]] اول نسبت دادهاند که ایشان نیز تقسیم بدعت به پنچ قسم را پذیرفته است<ref>پاکتچی، احمد، «بدعت»، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۱.</ref>. اما این انتساب درست نیست، بلکه شهید اول بعد از بیان تقسیمات ذکر شده، تصریح میکند که {{عربی|"لا يطلق اسم البدعة عندنا الا على ما هو محرم منها"}} به این معنا که در نزد ما تنها به [[قسم]] [[محرم]] از این پنج [[قسم]](همان بدعت اصطلاحی) بدعت اطلاق میشود<ref>عاملی، محمد بن مکی، القواعد والفوائد، ج۲، ص۱۴۵.</ref>.<ref>[[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[بدعت - سبحانی (مقاله)|مقاله «بدعت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۲.</ref> | |||
==بدعت در [[تفسیر]] بدعت== | |||
برخی در تفسیر بدعت، مرتکب بدعت شده و پارهای از امور را بدون [[دلیل]]، [[حرام]] دانستهاند، به بهانه اینکه این امور، در عصر [[صحابه]] و [[تابعان]] وجود نداشته است. پیشرو این بدعتگزاری، [[ابنتیمیه]] است. وی برگزاری جشنهای [[میلاد پیامبر]] اکرم{{صل}} که در میان [[مسلمین]] رواج داشت را بدعت خواند با ادعای اینکه اگر چنین کاری درست و [[شایسته]] بود، [[یاران پیامبر]] و تابعان آنها در انجام آن [[سبقت]] میگرفتند. یا در مورد بوسیدن [[قرآن]] میگوید: از [[سلف]] چیزی در این باره به ما نرسیده است<ref>ابنتیمیه، احمد بن عبدالحلیم، الفتاوی الکبری، ج۱، ص۱۷۶.</ref>. همین [[اندیشه]] را [[محمد بن عبدالوهاب]] پذیرفته و [[پیروان]] او در [[تخریب]] [[ضریح]] [[امامان]] [[بقیع]] به آن [[تمسک]] جستند. [[عبدالله بن بلیهد]] از علمای [[مدینه]]، [[حکم]] بنای [[قبور]] را [[استفتا]] کرده و خود او پیشاپیش، در متن استفتا، [[فتوا]] را صادر کرده و میگوید: در [[بهترین]] زمانها که همان سیصد سال نخست [[تاریخ اسلام]] است، چنین چیزی وجود نداشته است<ref>امین، سید محسن، کشف الارتیاب، ص۳۵۷.</ref>. در نقد این [[اندیشه]] میتوان گفت: پیشینیان که ایشان را به [[سلف صالح]]، تعبیر میکنند محور [[حق و باطل]] نبوده و فعل و ترک آنها مدار [[حلال و حرام]] نیست، هیچ مفتیای ترک عمل [[سلف]] را دلیلی بر [[حرمت]] نگرفته است. اینکه گفته شده در [[زمان]] [[صحابه]] چنین بناهایی وجود نداشته است، مغایر با [[تاریخ]] صحیح است. هنگامی که [[مسلمانان]]، [[قدس]] [[شریف]] را [[فتح]] کردند، در آنجا مقبرههای پیامبرانی همچون: [[حضرت ابراهیم]]، [[یعقوب]] و [[فرزندان]] او برپا بوده و اکنون نیز پابرجاست و هرگز از [[ذهن]] [[خلیفه]] نگذشت که این نوع بناها [[بدعت]] در [[شریعت]] بوده و باید آنها را منهدم کرد. بنابراین ویران کردن آنها به استناد [[شریعت اسلامی]]، خود، نوعی "بدعت" است.<ref>[[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[بدعت - سبحانی (مقاله)|مقاله «بدعت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۲.</ref> | |||
==عوامل پیدایش بدعت== | |||
هرگاه بدعت به معنای افزودن چیزی بر [[دین]] و یا کاستن از آن باشد، این سؤال پیش میآید که چرا گروهی دست به این کار میزنند و چه چیزی سبب [[تغییر]] در دین میشود؟ عواملی که [[بدعتگزاران]] را به این کار، وادار میکند عبارتند از: | |||
#'''[[تقدس جاهلانه]]:''' افراد عالم و [[آگاه]] از حدوددین به ویژه [[عبادات]]، در [[امور عبادی]] و [[زندگی]]، [[اعتدال]] را رعایت کرده و از حدودی که [[خدا]] معین کرده است، پا را فراتر نمینهند، امّا افراد ناآزموده و [[ناآگاه]]، گاهی [[زیادهروی]] در [[عبادت]] را پیشه خود ساخته و [[تصور]] میکنند که با این کار به خدا [[تقرب]] میجویند. [[عثمان بن مظعون]]، مردی که در [[سفر]] [[روزه]] گرفته بود<ref>احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۳، ص۳۹۰ و ۳۹۹.</ref> و همچنین کسانی که [[اعمال]] [[حج]] را مطابق [[سنت پیامبر]]{{صل}} انجام ندادند <ref>نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۳۷-۳۸ و ۴۰؛ بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۲، ص۱۴۰.</ref> مواردی از این قبیلاند، [[انگیزه]] چنین افرادی [[تقرّب]] بیشتر به خدا بوده است. | |||
#'''[[پیروی از هوا و هوس]]:''' عامل دوم برای تغییر [[دین خدا]]، پیروی از هوا و هوس و [[برتریجویی]] و [[شهرت طلبی]] است. [[امیرمؤمنان]]{{ع}} در [[خطبه]] خود، به این عامل اشاره کرده و فرموده است: "ای [[مردم]]! آغاز [[فتنهها]] و [[آشوبها]]، [[پیروی از هوسها]] و پدیدآوری [[احکام]] خودساختهای است که با [[کتاب خدا]] [[مخالف]] است و بر سر آنها گروهی با یکدیگر هماهنگ و همدست میشوند"<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۴.</ref>. | |||
#'''[[تعصّب]] ناروا:''' عامل سوم پیدایش بدعت، [[تعصب]] ناروای [[بدعتگذار]]، نسبت به [[عقاید]] موروثی از نیاکان است، مانند اینکه [[نقل]] شده روزی [[نمایندگان]] [[طائف]] به حضور [[رسول خدا]]{{صل}} رسیدند و خواهان [[پیوستن]] به [[مسلمانان]] شدند امّا مشروط بر رسمی شدن چند [[آیین]] موروثی از قبیل: [[حلال]] بودن [[ربا]]؛ [[آزاد]] بودن در زنای معروفهشان؛ دایر بودن بتخانهشان تا ۳ سال و عدم [[وجوب]] [[نماز]] بر آنان. رسول خدا{{صل}} هیچ کدام از این شرایط را نپذیرفت<ref>ابناثیر، اسدالغابة، ج۱، ص۲۱۶.</ref>. | |||
# [[پیروی]] نکردن از [[پیشوای معصوم]]: از جمله عوامل [[بدعت]]، [[اعتقاد نداشتن به پیشوای معصوم]] پس از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} یا ملتزم نبودن به پیروی از اوست که برخلاف توصیههای مؤکد [[قرآن]] و [[سنت]] است. پیامبر اکرم{{صل}} در [[حدیث قطعی ثقلین]]، [[عامل نجات از گمراهی]] را [[تمسک به کتاب و عترت]] خود معرفی کرده است. اگر به این سفارش پیامبر اکرم{{صل}} عمل میشد، [[راه]] [[فرقهگرایی]] که در [[جهان اسلام]] پدید آمد و بدعتهایی که میان [[مسلمین]] شکل گرفت بسته میشد.<ref>[[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[بدعت - سبحانی (مقاله)|مقاله «بدعت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۲.</ref> | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{یادآوری پانویس}} | {{یادآوری پانویس}} | ||
{{پانویس2}} | {{پانویس2}} |
نسخهٔ ۶ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۶:۴۳
مقدمه
- بدعت در لغت به معنای ایجاد، انشاء و احداث است. در اصطلاح دینی آن است که چیزی را جزو دین شمارند که ریشهای در کتاب و سنت ندارد. از آن رو این کار را "بدعت" خوانند که بدعتگذار از پیش خود چیزی را در دین ابداع میکند[۱]. بدین سان، معنای کلامی بدعت این است که کسی از پیش خود، آیین یا رسمی را که در عهد رسول خدا (ص) وجود نداشته است، بیافریند و جزو دین بشمارد[۲]. بدعت شامل تغییر احکام دینی نیز میشود؛ مثلًا تغییر استحبابِ یک عمل به وجوب، نوعی بدعت است[۳][۴].
- در روایات آمده است که هر کس فرمان خدا و رسول و احکام قرآن را فروگذارد و به رأی خویش عمل کند، بدعتگذار یا از "اصحاب الاهواء" است[۵]. بدعت، افزون بر عبادات و امور شخصی، میتواند به عرصههای دیگر نیز راه یابد و زندگی اجتماعی انسان را نیز هدف گیرد. برخی بدعت را مقابل "سنت" قرار دادهاند[۶][۷].
- قرآن نیز از بدعت سخن گفته و به صراحت آن را نکوهیده است؛ مثلًا رهبانیت یا ترک دنیا در میان نصاری را بدعت دانسته است[۸][۹].
تقسیم بندی
- بدعت را با دو معیار تقسیم کردهاند:
- هدایت و ضلالت: اگر بدعت در شمول حکم کلی رضایت خداوند جای گیرد، آن را "بدعت به هدایت" گویند. در برابر، اگر بدعت با امر خدا و رسول (ص) ناسازگار باشد و نکوهش و انکار شده باشد، "بدعت به ضلالت یا ضلال" است[۱۰].
- احکام خمسه فقهی:
- بدعت واجب: آن است که با قواعد ایجاب مطابق است و از مقوله واجب کفایی به شمار میآید؛ همانند نوآوری در علوم برای دفاع از دین.
- بدعت حرام: آن است که با قواعد تحریم مطابق است؛ مانند واجب شمردن چیزی در نماز که جزو آن نیست.
- بدعت مستحب: بدعتی است که با قواعد استحباب مطابق است؛ همانند بهرهگیری از شیوههای نوین ارتباطات.
- بدعت مکروه: آن است که با قواعد عمل مکروه همراه است؛ مانند تزیین مسجد به نقوش.
- بدعت مباح: بدعتی است که قواعد اباحه بر آن منطبق است؛ مانند توسعه در نوع خوراک و پوشاک[۱۱][۱۲].
نظریه مشهور شیعه
- علمای شیعه تقسیمبندیهای اهل سنت درباره بدعت را نمیپذیرند؛ زیرا بنابر منابع روایی شیعه، بدعت تنها یک قسم است که به گونه عام، حرام شمرده شده است[۱۳].شیعه بر آن است که ادله تحریم بدعت، کلی و عاماند و هیچ گونه دلیل شرعی در دست نیست که بدعت را تقسیم کند[۱۴]. اگر دلیل شرعی دلالت کند که عملی واجب، مستحب، مکروه یا مباح است، دیگر آن عمل را نمیتوان بدعت دانست[۱۵]. به عبارتی دیگر، هر عملی که عنوان بدعت بر آن دلالت کند، حرام است. انگیزه تقسیم بدعت میان اهل سنت دو چیز است: یکی توجیه بدعتی که خلیفه دوم برنهاد و فرمان داد نماز مستحب "تراویح" را به جماعت بگزارند و خود نیز از آن با عنوان بدعت یاد کرد و گفت: "نِعْمَ البدعةُ هذِهِ"[۱۶]. و دیگر معنای لغوی بدعت که عامتر از معنای اصطلاحی آن است[۱۷].
بدعت در فرهنگ اصطلاحات علم کلام
حقیقت شرعیه یا متشرعه بودن بدعت
- "بدعت" از واژههای شرعیه است نه متشرعه، یعنی از همان ابتدا در سخن پیامبر(ص) لفظ بدعت به همین معنای موجود استعمال شده است. در قرآن نیز اشتقاقات این اصطلاح به چشم میخورد.
- این خود اهمیت موضوع را میرساند؛ زیرا گسترش فرهنگ بدعت در هر زمانی متدینان را به وادی تردید و تحیر میبرد.
- در قرآن آمده است: ﴿وَجَعَلْنَا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ﴾[۱۹]. در این آیه، قرآن رهبانیّت مسیحیت را بدعت آنها دانسته که ریشه دینی ندارد.
- قرآن کریم در آیات متعدد دیگری که بیشتر به اهل کتاب و به ویژه یهودیان ناظر است، به این رذیله اشاره و آن را مذمت کرده است.
- در سخن پیامبر اکرم(ص) آمده است: "بدعتگزاران مخالفین امر خدا در کتاب او و رسولش هستند آنها کسانیاند که پیرو رأی و هواهای نفسانی خویش اند"[۲۰].
- امام علی(ع) میفرماید: "هیچ بدعتی در دین ایجاد نمیشود، مگر آنکه سنتی نیکو ترک گردد"[۲۱][۲۲].
تعریف بدعت
- "بدعت" در دین، یعنی چیزی را که جزء سنت نیست، جزء سنت وانمود کردن و چیزهایی را که جزء دین نیست، جزء دین قلمداد کردن. این بدعت و نوآوری در دین حرام و محکوم است[۲۳].
علت بدعت
- بدون تردید دین و مذهب از چنان نیرو و مقبولیتی بهرهمند است که فطرتهای سالم، آموزههای آن را میپذیرند. بر همین اساس، بسیاری از افراد برای قبولاندن اهداف خود، از توان و نیروی دین سوء استفاده میکنند و اعتقادات و خواستههای عموماً نفسانی خود را از کانال آیات و روایات و با استخدام آنها بیان میکنند. در حقیقت نکتهای را که جزء دین نیست، با استفاده از آموزههای دینی عرضه میکنند. از این منظر غیر حقیقت جایگزین حقیقت شده و بدعت صورت گرفته است.
- امام علی(ع) بدعت را اینگونه تشریح میکند: "کتاب خدا در آن احکام مورد مخالفت قرار میگیرد"[۲۴]؛ «وَ يَتَوَلَّى عَلَيْهَا رِجَالٌ رِجَالًا عَلَى غَيْرِ دِينِ اللَّهِ». بعد حضرت فلسفه مطلب را ذکر میکند: "پس، اگر باطل از امتزاج و آمیختگی با حق جدا باشد، مردم حقجو منحرف نمیشوند؛ چون اغلب مردم حقگرا هستند"[۲۵]. اهل بدعت حق را با باطل مخلوط و ممزوج میکنند. در این صورت، امر بر مردم مشتبه میشود و مردم، حق را با باطل اشتباه میگیرند و باطل را به تصور حق میپذیرند؛ در حالی که اگر باطل از حق جدا شود و با آن در نیامیزد، حق مخفی نمیماند و از آنجا که اکثر مردم طالب حق هستند، نه طالب باطل؛ مردم مشتری حق میشوند و از باطل روی بر میگردانند و بدعت از رونق میافتد: "اگر حق از پوشش باطل جدا شد و آزاد گردید، زبان بدخواهان از آن قطع میگردد"[۲۶]؛ "ولیکن از حق قسمتی و از باطل قسمتی گرفته و مخلوط میشوند" [۲۷] دستاورد این مخلوط، آموزههای انحرافی است که به مردم تحویل میگردد. "در اینجاست که شیطان بر دوستان خودش مسلط میشود..."[۲۸]؛ یعنی ابزار شیطان باطلی است که لباس حق بر آن پوشیده شده است[۲۹][۳۰].
بدعت در دانشنامه کلام اسلامی
مفهومشناسی
بدعت در لغت دو معنای ریشهای دارد:
هر مصنوعی بدون الگوگیری از چیزی "بدعت" است[۳۲]. از اینرو است که خداوند متعال خود را ﴿بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾[۳۳] خوانده است. یعنی: خداوند بدون الگوی پیشین آسمانها و زمین را آفرید، به همین مناسبت خدا به پیامبرش امر میکند که بگوید: من فرستاده بیسابقه نبودهام. ﴿مَا كُنْتُ بِدْعًا مِنَ الرُّسُلِ﴾[۳۴] و پیش از من نیز پیامبرانی آمدهاند[۳۵].
بدعت در اصطلاح شرعی مقابل سنت به کار میرود، یعنی حکمی که منشا شرعی ندارد به عنوان حکم شرعی قلمداد شود[۳۶].
در تعریفهای دیگر، بدعت در موارد ذیل به کار رفته است: چیزی که از سوی رسول خدا(ص) نیامده[۳۷] و در عهد رسول خدا(ص) سابقه نداشته است[۳۸]؛ افزودن چیزی بر دین یا کاستن از آن بدون دلیل شرعی[۳۹]؛ چیزی که صحابه و تابعین انجام ندادهاند و هیچ دلیل شرعی اقتضای آن را ندارد[۴۰]؛ چیزی که اصلی در کتاب، سنت و اجماع امت نداشته باشد[۴۱]؛ پدید آوردن اعتقاد، عمل یا سخن جدیدی در دین که در کتاب و سنت اثری از آن نباشد[۴۲].
برخی با بیانی جامعتر به تعریف بدعت پرداخته و بدعت را چیزی دانستهاند که در شرع پس از رسول خدا(ص) پدید آید و در آن مورد، دلیل خاصی وجود نداشته باشد و یا مشمول ادلّه عام نگردد، یا از آن، بالخصوص یا به طور عموم، نهی شده باشد. بنابر تعریف فوق، چیزی که زیر مجموعه ادلّه عام قرار گیرد بدعت شمرده نخواهد شد، مانند ساختن مدارس؛ زیرا داخل در عنوان عمومات "ایواء المؤمنین" (سرپناه دادن به مؤمنان) و کمک به آنها است و نیز نگارش برخی از کتب علمی که تأثیری در علوم دینی دارند و یا استفاده از لباسها و غذاهای نو؛ زیرا همه این موارد داخل در عمومات حلّیت بوده و فرض آن است که از آنها نهی نشده است. البته مواردی که به صورت عموم مستحب باشد، ولی به آن رنگ خصوصی بدهند بدعت دانسته شده است، مانند اینکه شخصی نمازهای مستحبی را که وقت خاصی ندارند مقید به زمان خاصی کرده و به شریعت نسبت دهد، یا اینکه زمان خاصی را که در روایات نیامده به ذکر خاصی اختصاص دهد[۴۳].
برخی دیگر قید آگاهانه را نیز به تعریف افزوده و بدعت را عملی دانستهاند که شخص با علم به اینکه از دین نیست، آن را به دین نسبت دهد[۴۴]. بر این اساس، آنچه از معنای بدعت بین فریقین مشترک است این است که فردی در قلمرو دین، اعم از عقیده و احکام، تصرف کند و با علم به اینکه از دین نیست و یا شک دارد که از دین هست یا نه، آن را به دین نسبت دهد.[۴۵]
بدعت در آیات و روایات
از نظر قرآن، تشریع به خداوند اختصاص دارد و هیچ کس حق ندارد تکلیف بندگان خدا را از جانب خود تعیین کند: ﴿إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ﴾[۴۶]. در آیه دیگری رهبانیت به عنوان بدعتی در آیین مسیحیت معرفی شده است: ﴿رَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ﴾[۴۷]. در آیات دیگری گرچه لفظ بدعت به کار نرفته است، اما به صراحت کسانی که از جانب خود عملی را اختراع کرده و به دین نسبت میدهند را مورد نکوهش قرار داده و به شدت مذمت میکند[۴۸]. در آیهای دیگر به رستگار نشدن بدعتگزاران تأكید شده است[۴۹]. در موارد متعددی نیز مؤمنان را دستور میدهد تنها از چیزی تبعیت کنند که خداوند متعال دستور داده و رسول او آورده است و هرگز چیزی را از جانب خود به آن اضافه نکنند[۵۰]، که مضمون همه آنها مذمت بدعتگذاران است.
در برخی از آیات مطرح شده که حتی پیامبر اکرم(ص) نیز حق تغییر دین و احکام الهی را ندارد و اگر او نیز این کار را انجام دهد مورد مواخذه قرار خواهد گرفت ﴿وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ...﴾[۵۱]؛ ﴿وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ﴾[۵۲].
همچنین در آیات متعددی خداوند متعال کسانی که بر او دروغ بسته و حکمی که از جانب خود جعل کرده به او نسبت میدهند را گناهکار، ظالم و فاسق میخواند﴿انْظُرْ كَيْفَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَكَفَى بِهِ إِثْمًا مُبِينًا﴾[۵۳]؛ ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُوا عَلَيْهِ شُهَدَاءَ فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَالْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾[۵۴]؛ ﴿وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هَذَا حَلَالٌ وَهَذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لَا يُفْلِحُونَ﴾[۵۵].
در روایتی، امیرالمؤمنین(ع) اهل بدعت را مخالفان اوامر خداوند، قرآن و پیامبر دانسته و آنها را افرادی خود رأی و هواپرست معرفی میکند، هر چند تعدادشان بسیار باشد[۵۶]. روایات بسیاری در منابع حدیثی شیعه و اهل سنت وجود دارد مبنی بر اینکه بدعت در دین، گناهی بزرگ و نابخشودنی است و بدعتگذار در آتش جهنم است. احادیث متعددی از نبی اکرم(ص) در منابع روایی فریقین با این مضمون وارد شده که بدترین کارها، چیز جدید و نوظهور است و هر بدعت و نوآوری، گمراهی است و هر گمراهی سزاوار دوزخ است[۵۷]. مضمون این روایت در سخنان ائمه اطهار(ع) نیز فراوان دیده میشود[۵۸]. مسلّماً مقصود از "نوآوری"، هر نوآوری در هر رشتهای نیست، بلکه به قرینه ماقبل و مابعد، نوآوری بیسابقهای است که مربوط به دین باشد، در حالی که در دین، از آن خبری نیست. همچنین بیان شده خداوند متعال، روزه، نماز، صدقه، حج، عمره و جهاد بدعتگذار را نمیپذیرد[۵۹]. در برخی دیگر، از بدعت به عنوان شرّ بعد از اسلام[۶۰]، آغاز فتنهها و آشوبها[۶۱] یاد شده است و کسی که بدعتگذاری را تعظیم کند، در راه نابودی اسلام تلاش کرده است[۶۲]. در روایات فراوانی از دانشمندان و علمای اسلام خواسته شده که در برابر بدعت سکوت نکرده و آن را به مردم اعلام کنند[۶۳].[۶۴]
اقسام بدعت
برخی بدعت را به دو گونه شایسته و ناشایست، تقسیم کرده و معتقدند بدعت مذموم و ناپسند، بدعتی است که از بین برنده سنت مأثور باشد، اما اگر در شکل و نوع خاصی باشد که مصلحت امت اقتضا کند، آن بدعت پسندیده و ممدوح است[۶۵].
برخی نیز از آن به بدعت هدایت و بدعت ضلالت یاد کردهاند[۶۶]. ریشه این تقسیم، به گفتار خلیفه دوم برمیگردد؛ زیرا نماز تراویح قبلاً به صورت فرادی خوانده میشد، بعداً به پیشنهاد او به همگان پشت سر یک امام، نماز تراویح را میخوانند آن را بدعت پسندیده خواند[۶۷].
اما این تقسیم مبنای درستی ندارد؛ چرا که واقعیت بدعت، نوعی کنار نهادن شریعت و تضادّ با آن است و چنین چیزی هرگز به دو دسته حسن و قبیح تقسیم نمیشود؛ چرا که ستیزهجویی با شرع، هرگز امری نیکو نخواهد بود[۶۸]. البته در روایتی معروف: "هر کس در اسلام سنت نیکویی را پایهگذاری کرده و به آن عمل شود، همانند پاداشی که به عاملان آن داده میشود، به پایهگذار آن نیز داده خواهد شد و کسی که سنت بدی را پایهگذاری کرده و به آن عمل شود، همانند کیفر عاملان به آن، به وی نیز داده خواهد شد"[۶۹]، از سنت حسنه و سیئه سخن به میان آمده است، اما مقصود از سنّت حسنه، کارهای مباحی است که برخی آن را رواج دادهاند مانند: ایجاد مدارس، کتابخانهها و دیگر امور فرهنگی. مسلماً رواج اینگونه سنتها مایه گسترش علم و دانش در میان مردم است که کاری مباح و پسندیده است، چنان که مقصود از سنت سیئه، کارهای حرامی است که در جامعه وجود نداشته، ولی فردی آن را رواج میدهد، مانند اختلاط زن و مرد در مجالس مهمانی و عروسی، آن هم بدون حجاب، همراه با نوازندگی. بنابراین، حدیث فوق، مربوط به بدعت اصطلاحی نیست.[۷۰]
بدعت عادی و شرعی
برخی "بدعت" را به بدعت در امور عادی و شرعی تقسیم کردهاند[۷۱]. این تقسیم نیز پایه صحیحی ندارد؛ زیرا بدعت، تغییر در امور شرعی است، خواه در مورد عبادات باشد یا معاملات، یا در امور مربوط به مسائل سیاسی اسلام[۷۲]، اما امور عادی که امروز آن را فرهنگ ملتها میخوانند از قلمرو بدعت شرعی بیرون است و تنها میتواند تحت بدعت لغوى داخل شود، مثلاً امروز در زندگی مردم، دگرگونیهای عمیقی رخ داده است، خواه در مسائل معماری و خانهسازی و خواه در آموزش و پرورش و یا در رسانههای گروهی و یا در انواع بازیها و سرگرمیها، همه اینها بدعت لغوی بوده، نه بدعت شرعی؛ زیرا هرگز پدیدآورندگان، آنها را به شرع نسبت نمیدهند، ولی در عین حال، بدعت نبودن، دلیل بر جواز شرعی آنها نیست و باید حکم آنها را از کتاب و سنّت استخراج کرد.[۷۳]
بدعت حقیقی و نسبی
برخی بدعت را به حقیقی و نسبی تقسیم کرده و درباره آن گفتهاند: "بدعت حقیقی" چیزی است که برای آن دلیلی از کتاب و سنت و اجماع در کار نباشد، هر چند بدعتگزار مدعی است در شرع دلیلی بر آن وجود دارد. "بدعت نسبی" کاری است که از یک سو برای آن دلیلی هست و از سوی دیگر فاقد دلیل میباشد و به همین جهت نام "نسبی" گفته میشود. برای روشن شدن این تقسیم، مثالهایی زده شده است، مانند: هرگاه فردی در ماه، روز معینی را به روزه گرفتن اختصاص داده و بر آن استمرار ورزد و روزه در آن روز، نه مورد نهی واقع شده باشد و نه مورد امر، یا فردی شبی یا روزی را برای خواندن قرآن اختصاص دهد و پیوسته در آن ساعات مشغول خواندن قرآن شود و یا در عصر عرفه اجتماعی در مسجد شکل داده و به صورت دستهجمعی قرآن یا دعا بخوانند[۷۴].[۷۵]
بدعتهای پنجگانه
برخی با توجه به احکام پنجگانه شرعی، به بدعتهای پنجگانه قائل شده و گفتهاند:
- بدعت واجب، بدعتی است که برای دین لازم بوده و اهمال در آن حرام است، مانند تدوین قرآن و شرایع آسمانی، در صورتی که ترس از بین رفتن آن را داشته باشیم و مانند رساندن دین به قرون بعدی.
- بدعت حرام، بدعتی است که مخالف قواعد شرعی و ادله آن است و قواعد تحریم شامل آن شده و به نظر همه علما حرام است، مانند هر چیز جدیدی در دین، تقدیم جهال بر علما، و دادن مناصب شرعی به افرادی که لیاقت و اهلیت آن را ندارند.
- بدعت مستحب، بدعتی است که تحت قواعد استحباب و ادله آن واقع شود، مانند نماز تراویح.
- بدعت مکروه، بدعتی است که تحت ادله کراهت و قواعد آن قرار گیرد، مانند تخصیص دادن ایامی خاص به عبادتی خاص، یا اضافه کردن مستحباتی که عدد خاص دارند، مانند اینکه بعد از نماز به جای ۳۳ مرتبه الله اكبر، ۱۰۰ مرتبه بگوید.
- بدعت مباح نیز بدعتی است که ادله و قواعد اباحه در شریعت شامل آن شود، مانند انتخاب برخی از خوردنیها و پوشیدنیهای مباح به عنوان شریعت[۷۶].
در نقد این دیدگاه گفته شده که این تقسیم هیچ دلیلی ندارد، بدعت به معنای چیز جدید در دین است که مستند شرعی نداشته باشد، لذا اگر چیزی مستند شرعی داشته باشد، جزء دین بوده و حکم شرعی بر آن بار میشود، یعنی اگر ادله وجوب شامل آن شود، آن امر واجب و اگر ادله استحباب شامل آن شود، مستحب محسوب شده و مابقی هم بر همین منوال است[۷۷]. برخی به شهید اول نسبت دادهاند که ایشان نیز تقسیم بدعت به پنچ قسم را پذیرفته است[۷۸]. اما این انتساب درست نیست، بلکه شهید اول بعد از بیان تقسیمات ذکر شده، تصریح میکند که "لا يطلق اسم البدعة عندنا الا على ما هو محرم منها" به این معنا که در نزد ما تنها به قسم محرم از این پنج قسم(همان بدعت اصطلاحی) بدعت اطلاق میشود[۷۹].[۸۰]
بدعت در تفسیر بدعت
برخی در تفسیر بدعت، مرتکب بدعت شده و پارهای از امور را بدون دلیل، حرام دانستهاند، به بهانه اینکه این امور، در عصر صحابه و تابعان وجود نداشته است. پیشرو این بدعتگزاری، ابنتیمیه است. وی برگزاری جشنهای میلاد پیامبر اکرم(ص) که در میان مسلمین رواج داشت را بدعت خواند با ادعای اینکه اگر چنین کاری درست و شایسته بود، یاران پیامبر و تابعان آنها در انجام آن سبقت میگرفتند. یا در مورد بوسیدن قرآن میگوید: از سلف چیزی در این باره به ما نرسیده است[۸۱]. همین اندیشه را محمد بن عبدالوهاب پذیرفته و پیروان او در تخریب ضریح امامان بقیع به آن تمسک جستند. عبدالله بن بلیهد از علمای مدینه، حکم بنای قبور را استفتا کرده و خود او پیشاپیش، در متن استفتا، فتوا را صادر کرده و میگوید: در بهترین زمانها که همان سیصد سال نخست تاریخ اسلام است، چنین چیزی وجود نداشته است[۸۲]. در نقد این اندیشه میتوان گفت: پیشینیان که ایشان را به سلف صالح، تعبیر میکنند محور حق و باطل نبوده و فعل و ترک آنها مدار حلال و حرام نیست، هیچ مفتیای ترک عمل سلف را دلیلی بر حرمت نگرفته است. اینکه گفته شده در زمان صحابه چنین بناهایی وجود نداشته است، مغایر با تاریخ صحیح است. هنگامی که مسلمانان، قدس شریف را فتح کردند، در آنجا مقبرههای پیامبرانی همچون: حضرت ابراهیم، یعقوب و فرزندان او برپا بوده و اکنون نیز پابرجاست و هرگز از ذهن خلیفه نگذشت که این نوع بناها بدعت در شریعت بوده و باید آنها را منهدم کرد. بنابراین ویران کردن آنها به استناد شریعت اسلامی، خود، نوعی "بدعت" است.[۸۳]
عوامل پیدایش بدعت
هرگاه بدعت به معنای افزودن چیزی بر دین و یا کاستن از آن باشد، این سؤال پیش میآید که چرا گروهی دست به این کار میزنند و چه چیزی سبب تغییر در دین میشود؟ عواملی که بدعتگزاران را به این کار، وادار میکند عبارتند از:
- تقدس جاهلانه: افراد عالم و آگاه از حدوددین به ویژه عبادات، در امور عبادی و زندگی، اعتدال را رعایت کرده و از حدودی که خدا معین کرده است، پا را فراتر نمینهند، امّا افراد ناآزموده و ناآگاه، گاهی زیادهروی در عبادت را پیشه خود ساخته و تصور میکنند که با این کار به خدا تقرب میجویند. عثمان بن مظعون، مردی که در سفر روزه گرفته بود[۸۴] و همچنین کسانی که اعمال حج را مطابق سنت پیامبر(ص) انجام ندادند [۸۵] مواردی از این قبیلاند، انگیزه چنین افرادی تقرّب بیشتر به خدا بوده است.
- پیروی از هوا و هوس: عامل دوم برای تغییر دین خدا، پیروی از هوا و هوس و برتریجویی و شهرت طلبی است. امیرمؤمنان(ع) در خطبه خود، به این عامل اشاره کرده و فرموده است: "ای مردم! آغاز فتنهها و آشوبها، پیروی از هوسها و پدیدآوری احکام خودساختهای است که با کتاب خدا مخالف است و بر سر آنها گروهی با یکدیگر هماهنگ و همدست میشوند"[۸۶].
- تعصّب ناروا: عامل سوم پیدایش بدعت، تعصب ناروای بدعتگذار، نسبت به عقاید موروثی از نیاکان است، مانند اینکه نقل شده روزی نمایندگان طائف به حضور رسول خدا(ص) رسیدند و خواهان پیوستن به مسلمانان شدند امّا مشروط بر رسمی شدن چند آیین موروثی از قبیل: حلال بودن ربا؛ آزاد بودن در زنای معروفهشان؛ دایر بودن بتخانهشان تا ۳ سال و عدم وجوب نماز بر آنان. رسول خدا(ص) هیچ کدام از این شرایط را نپذیرفت[۸۷].
- پیروی نکردن از پیشوای معصوم: از جمله عوامل بدعت، اعتقاد نداشتن به پیشوای معصوم پس از پیامبر اکرم(ص) یا ملتزم نبودن به پیروی از اوست که برخلاف توصیههای مؤکد قرآن و سنت است. پیامبر اکرم(ص) در حدیث قطعی ثقلین، عامل نجات از گمراهی را تمسک به کتاب و عترت خود معرفی کرده است. اگر به این سفارش پیامبر اکرم(ص) عمل میشد، راه فرقهگرایی که در جهان اسلام پدید آمد و بدعتهایی که میان مسلمین شکل گرفت بسته میشد.[۸۸]
پانویس
- ↑ مجمع البحرین، ۱/ ۱۶۴.
- ↑ بحارالانوار، ۷۱/ ۲۰۲ و ۲۰۳.
- ↑ الموافقات، ۲/ ۴۱۴- ۴۱۰.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۱۵۳.
- ↑ میزان الحکمة، ۱/ ۲۳۶.
- ↑ الاعتصام، ۱/ ۳۷ و ۴۰.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۱۵۴.
- ↑ ﴿ ثُمَّ قَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِم بِرُسُلِنَا وَقَفَّيْنَا بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَآتَيْنَاهُ الإِنجِيلَ وَجَعَلْنَا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ إِلاَّ ابْتِغَاء رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا فَآتَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ ﴾؛ سوره حدید، آیه ۲۷.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۱۵۴.
- ↑ النهایة، ۱/ ۱۰۶ و ۱۰۷.
- ↑ تهذیب الاسماء و اللغات، ۱/ ۲۲.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۱۵۴.
- ↑ مصنفات شیخ مفید، ۱۳/ ۱۸۸.
- ↑ مرءاة العقول، ۱/ ۱۹۳.
- ↑ کشف الارتیاب، ۲/ ۷۰- ۶۶.
- ↑ صحیح بخاری، ۲/ ۲۵۱.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۱۵۴-۱۵۵.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۵۱.
- ↑ «و در دل پیروان او مهر و بخشایشی نهادیم و ما رها کردن این جهان را که از خود درآوردند بر آنان مقرّر نداشتیم» سوره حدید، آیه ۲۷.
- ↑ «أَهْلُ الْبِدْعَةِ فَالْمُخَالِفُونَ لِأَمْرِ اللَّهِ وَ لِكِتَابِهِ وَ لِرَسُولِهِ الْعَامِلُونَ بِرَأْيِهِمْ وَ أَهْوَائِهِمْ»؛ متقی هندی، کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، ج۱۶، ص۱۸۴، ش۴۴۲۱۶.
- ↑ «وَ مَا أُحْدِثَتْ بِدْعَةٌ إِلَّا تُرِكَ بِهَا سُنَّةٌ...»؛ نهجالبلاغه، خطبه ۱۴۵.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۵۲.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۵۲.
- ↑ «يُخَالَفُ فِيهَا كِتَابُ اللَّهِ»
- ↑ «فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ يَخْفَ عَلَى الْمُرْتَادِينَ».
- ↑ «وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِينَ».
- ↑ «وَ لَكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ».
- ↑ «فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِي الشَّيْطَانُ عَلَى أَوْلِيَائِهِ وَ يَنْجُو الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنى»؛ نهج البلاغه، خطبه ۵۰.
- ↑ مطهری، حق و باطل به ضمیمه احیای تشکر اسلامی، ص۶۰ - ۵۷.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۵۳.
- ↑ ابن فارس، احمد، معجم مقائیس، ج۱، ص۲۰۹.
- ↑ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۲۸؛ فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج۲، ص۵۴.
- ↑ «پدیدآور آسمانها و زمین» سوره بقره، آیه ۱۱۷.
- ↑ «من در میان پیامبران، نوپدید نیستم» سوره احقاف، آیه ۹.
- ↑ طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج۱، ص۴۲۹.
- ↑ عسقلانی، احمد بن حجر، فتح الباری، ج۵، ص۱۵۶؛ رسائل الجاحظ، ۶۰؛ نیشابوری مقری، ابو جعفر، الحدود، ص۷۹.
- ↑ رسائل ابن حزم الأندلسی، ص۴۱۰.
- ↑ ابن أبیالحدید، شرح نهج البلاغة، ج۹، ص۹۴.
- ↑ الرسائل سید مرتضی، ج۳، ص۸۳؛ ابنعطیه، أبهى المراد، ج۲، ص۶۹۳.
- ↑ جرجانی، میر سیدشریف، التعریفات، ۱۹؛ تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۲.
- ↑ ابوالقاسم قشیری، شرح الأسماء الحسنی، ص۳۸۸.
- ↑ طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج۴، ص۲۲۱؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۹، ص۳۶۵.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۱، ص۲۰۲-۲۰۳؛ امین، سید محسن، کشف الارتیاب، ص۸۲.
- ↑ آشتیانی، میرزا محمدحسن، بحرالفوائد، ص۸۰؛ انصاری، شیخ مرتضی، فرائد الاصول، ص۳۰.
- ↑ سبحانی، جعفر، مقاله «بدعت»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۲.
- ↑ «داوری جز از آن خداوند نیست» سوره یوسف، آیه ۴۰.
- ↑ «ما رها کردن این جهان را که از خود درآوردند بر آنان مقرّر نداشتیم» سوره حدید، آیه ۲۷.
- ↑ ﴿قُلْ أَرَأَيْتُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ لَكُمْ مِنْ رِزْقٍ فَجَعَلْتُمْ مِنْهُ حَرَامًا وَحَلَالًا قُلْ آللَّهُ أَذِنَ لَكُمْ أَمْ عَلَى اللَّهِ تَفْتَرُونَ﴾ «بگو: مرا خبر دهید: آنچه را که خداوند از روزی برایتان فرو فرستاده است حلال و (برخی را) حرام گردانیدهاید، آیا خداوند به شما اجازه داده است یا بر خداوند دروغ میبندید؟» سوره یونس، آیه ۵۹.
- ↑ ﴿وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هَذَا حَلَالٌ وَهَذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لَا يُفْلِحُونَ﴾ «و بر هر چه زبانتان به دروغ وصف میکند، نگویید: «این حلال است و آن حرام» تا بر خداوند دروغ بندید زیرا آنان که بر خداوند دروغ میبندند رستگار نمیگردند» سوره نحل، آیه ۱۱۶.
- ↑ ﴿مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ﴾ «آنچه پیامبر به شما میدهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز میدارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است» سوره حشر، آیه ۷؛ ﴿الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾ «همان کسان که از فرستاده پیامآور درس ناخوانده پیروی میکنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته مییابند؛ آنان را به نیکی فرمان میدهد و از بدی باز میدارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام میگرداند و بار (تکلیف)های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمیدارد، پس کسانی که به او ایمان آورده و او را بزرگ داشته و بدو یاری رساندهاند و از نوری که همراه وی فرو فرستاده شده است پیروی کردهاند رستگارند» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
- ↑ «و چون آیات روشن ما برای آنان خوانده شود کسانی که لقای ما را امید نمیبرند میگویند: قرآن دیگری جز این بیاور یا آن را دگرگون کن! بگو: مرا نسزد که از پیش خود آن را دگرگون کنم. من جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم»؛ سوره یونس، آیه ۱۵.
- ↑ «و اگر (این پیامبر) بر ما برخی سخنان را میبست» سوره حاقه، آیه ۴۴.
- ↑ «در نگر که چگونه بر خداوند دروغ میبافند و گناهی آشکار را، همین بس» سوره نساء، آیه ۵۰.
- ↑ «ما تورات را که در آن رهنمود و روشنایی بود، فرو فرستادیم؛ پیامبران که تسلیم (خداوند) بودند و (نیز) دانشوران ربّانی و دانشمندان (توراتشناس) بنابر آنچه از کتاب خداوند به آنان سپرده شده بود و بر آن گواه بودند برای یهودیان داوری میکردند؛ پس، از مردم نهراسید و از من بهراسید و آیات مرا ارزان مفروشید؛ و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند کافرند * و بر آنان در آن (تورات) مقرّر داشتیم که: آدمی در برابر آدمی و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان است و (نیز) زخمها قصاص دارند و هر کس از آن در گذرد کفّاره (گناهان) اوست و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند ستمگرند» سوره مائده، آیه ۴۴-۴۵.
- ↑ «و بر هر چه زبانتان به دروغ وصف میکند، نگویید: «این حلال است و آن حرام» تا بر خداوند دروغ بندید زیرا آنان که بر خداوند دروغ میبندند رستگار نمیگردند» سوره نحل، آیه ۱۱۶.
- ↑ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۱، ص۱۶۸.
- ↑ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۳، ص۳۱۰؛ عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، ج۲، ص۳۳۱؛ ابنبابویه، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۵۷۲؛ مفید، محمد بن محمد، الأمالی، ص۱۸۸.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۶؛ ابنبابویه، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۱۳۷؛ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الأحکام، ج۳، ص۷۰.
- ↑ سنن ابنماجه، ج۱، ص۱۹.
- ↑ نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۵، ص۲۰۶.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۴.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۴.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۴-۵۵.
- ↑ سبحانی، جعفر، مقاله «بدعت»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۲.
- ↑ ابو حامد غزالی، مجموعة رسائل الإمام الغزالی، ص۳۲۰.
- ↑ ابناثیر جزری، النهایة، ج۱، ص۱۰۶.
- ↑ بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۳، ص۴۴، کتاب صوم.
- ↑ الشاطبی، ابراهیم بن موسی، الموافقات فی اصول الشریعة، ج۱، ص۴۲.
- ↑ نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۸، ص۶۱.
- ↑ سبحانی، جعفر، مقاله «بدعت»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۲.
- ↑ ابنتیمیه، احمد بن عبدالحلیم، اقتضاء الصراط المستقیم، ص۱۲۹.
- ↑ ابو اسحاق شاطبی، الاعتصام، ص۳۶۲.
- ↑ جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر، بدعت - سبحانی (مقاله)|مقاله «بدعت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی، ج۲.
- ↑ ابو اسحاق شاطبی، الاعتصام، ص۲۳۴.
- ↑ سبحانی، جعفر، مقاله «بدعت»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۲.
- ↑ ابو اسحاق شاطبی، الاعتصام، ص۱۵۱-۱۵۴.
- ↑ ابو اسحاق شاطبی، الاعتصام، ص۱۵۵؛ مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول، ج۱، ص۱۹۳.
- ↑ پاکتچی، احمد، «بدعت»، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۱.
- ↑ عاملی، محمد بن مکی، القواعد والفوائد، ج۲، ص۱۴۵.
- ↑ سبحانی، جعفر، مقاله «بدعت»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۲.
- ↑ ابنتیمیه، احمد بن عبدالحلیم، الفتاوی الکبری، ج۱، ص۱۷۶.
- ↑ امین، سید محسن، کشف الارتیاب، ص۳۵۷.
- ↑ سبحانی، جعفر، مقاله «بدعت»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۲.
- ↑ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۳، ص۳۹۰ و ۳۹۹.
- ↑ نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۳۷-۳۸ و ۴۰؛ بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۲، ص۱۴۰.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۴.
- ↑ ابناثیر، اسدالغابة، ج۱، ص۲۱۶.
- ↑ سبحانی، جعفر، مقاله «بدعت»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۲.