جنگ خیبر در قرآن
خیبر، منطقهای حاصلخیز در شمال مدینه بود که با مدینه ۱۶۵ کیلومتر فاصله داشت. ساکنان آنها یهودیانی بودند که به این سرزمین مهاجرت کرده بودند. از دید اقتصادی، خیبر اهمیت کشاورزی و بازرگانی داشت: خرمای آن زبانزد و مشهور بود. غزوه خیبر در سال ۷ هجرت روی داد و انگیزه اصلی از لشکرکشی رسول خدا (ص) به خیبر، نابودی مرکز توطئه در شمال مدینه بود.
منطقه خیبر
«خیبر»، منطقهای حاصلخیز در شمال مدینه بود که با مدینه ۸ برید[۱] (چاپار) یعنی سه روز راه[۲] و به گزارشی ۵ روز[۳] مطابق ۱۶۵ کیلومتر فاصله داشت[۴]. ساکنان آنها یهودیانی بودند که به این سرزمین مهاجرت کرده[۵] و با دیگر قبایل مناطق مجاور خود، از جمله غطفان، همپیمان بودند[۶]. حَمَوی درباره نامگذاری خیبر، دو نظریه یاد میکند:
- خیبر در زبان عِبری به معنای قلعه و دژ است و از آنجا که خود، شامل چندین قلعه بود، به آن "خیابر" هم اطلاق کردهاند.
- ابوالقاسم زجاجی، آن را منسوب به "خیبر بن قانیة بن مهلائیل" از نوادگان حضرت نوح (ع) دانسته است[۷]. منطقه خیبر سه بخش داشت: نطات؛ شِق؛ کتیبه که با یکدیگر اندکی فاصله داشتند. قلعههای صعب بن معاذ، ناعم و زبیر در بخش نطات قرار داشتند و بخش شِقّ، دو قلعه اُبی و نِزار را در بر میگرفت و بخش کتیبه، شامل قلعههای قَمُوص، وَطیح و سُلالِم بود[۸]. یاقوت حموی آن را ۷ قلعه[۹] و یعقوبی ۶ قلعه دانسته و نامهای غیر مشهور قصاره و مربطه را افزوده است[۱۰].
از دید اقتصادی، خیبر اهمیت کشاورزی و بازرگانی داشت: خرمای آن زبانزد و مشهور بود و در ضربالمثلی آمده که "بردن خرما به خیبر بیهوده است"[۱۱]. آیات قرآن و گزارشهای تاریخی نیز نشانه اهمیت اقتصادی خیبر هستند و قرار گرفتن آنجا در مسیر تجاری به خیبر اهمیت بازرگانی نیز داده بود[۱۲].
تاریخ غزوه خیبر
درباره زمان نبرد خیبر، مورّخان اختلاف نظر جدی دارند: سخن مشهورتر، روایت ابن اسحاق و عدهای از مورّخان است که آن را در سال ۷ هجرت دانسته و میگویند پیامبر (ص) پس از حدیبیه، ماه ذیحجه و بخشی از محرّم را در مدینه ماند و در بقیه ماه محرم به سمت خیبر رفت[۱۳]، چنان که بلاذری واقعه خیبر را در ماه صفر دانسته[۱۴] و خلیفة بن خیاط از مدائنی روایت میکند که رسول خدا (ص) در محرّم از مدینه بیرون رفت و در ماه صفر خیبر را گشود و ربیعالاول بازگشت[۱۵]. ابناسحاق در جای دیگر نیز تأکید دارد که فتح خیبر در ماه صفر بود[۱۶] و رسولاللّه(ص) ماه ربیعالاول و ربیعالثانی را در مدینه حضور داشت[۱۷].
بدین ترتیب، سخن واقدی هم با قول مشهور تعارضی نخواهد داشت، زیرا روایت میکند که پیامبر (ص) پس از حدیبیه، ماه ذیحجه و محرّم را در مدینه ماند و در ماه صفر به سوی خیبر راه افتاد[۱۸]. تفاوت این گزارش با نظر ابن اسحاق آن است که او خروج حضرت از مدینه را در اواخر محرّم میداند و واقدی در اوایل صفر؛ اما هر دو، پیروزی را در ماه صفر میدانند؛ البته آرای دیگری درباره خروج رسول اکرم (ص) یا فتح خیبر در ماه ربیع الاول یا جمادی الاولی هست[۱۹] که شایسته اعتنا نیستند. در برخی گزارشها تصریح شده که در ربیعالاول کار خیبر تمام شده بود و پیامبر (ص) به مدینه بازگشت[۲۰]. درباره سال ۶ و ۸ هجرت نیز نظریههایی هست[۲۱] که نادرستاند. چگونگی محاسبه سالهای هجری و اختلاف در مبدأ هجرت میتواند ریشه اختلاف نظر در سال وقوع این غزوه باشد[۲۲].
انگیزه غزوه
انگیزه اصلی از لشکرکشی رسول خدا (ص) به خیبر، نابودی مرکز توطئه در شمال مدینه بود، زیرا از آغاز حضور مسلمانان در مدینه، منطقه خیبر و یهودیان ساکن آن، همچنین قبایل اطراف که بیشتر زیر تأثیر و نفوذ خیبر بودند، مدینه را تهدید میکردند. مورّخان و سیرهنویسان، برخلاف شیوه معمول خود که پیش از بیان هر غزوه، به بیان علت وقوع آن پرداختهاند، درباره پیکار خیبر به عوامل آن تصریح نکردهاند؛ گویا گزارشهای متعدد درباره ناامنی شمال مدینه، موضوع را نزد آنان قطعی کرده است، چنان که رویدادهای سال پیش از نبرد و سریههایی که به آنسو انجام شدند، نشاندهنده ناامن بودن آن منطقه و توطئههای مکرر یهود خیبر و قبایل همپیمان آنهایند.
از سال ۴ هجرت که قبیله بنینضیر پس از پیمانشکنی و اعلام جنگ با پیامبر (ص) به تسلیم و مهاجرت به خیبر وادار گردیدند، دشمنیشان با مسلمانان تشدید شد و از خیبر که در آنجا قلعه و کشاورزی داشتند برای دشمنی با رسول خدا (ص) سود جستند و زمینههای نبرد احزاب را فراهم آوردند[۲۳]. اهالی خیبر با پشتوانه مالی به دست آمده از کشاورزی سرزمین خود، قبایل گرد خود و شمال مدینه را ضد مدینه تحریک کردند که در حوادث سال ۶ هجرت بازتاب یافته است. در این سال، افراد قبیله جذام به "دحیه کلبی" که برای رساندن پیام رسول خدا (ص) نزد قیصر روم رفته بود[۲۴]، هجوم آورده و او را غارت کردند[۲۵] و در پی آن، پیامبر (ص) زید بن حارثه را به منطقه اعزام کرد[۲۶]. در همین سال، زمانی که به حضرت خبر رسید که غطفان میخواهد با کمک خیبر بر ضد مدینه توطئه کند، علی (ع) را به فدک فرستاد[۲۷]. همچنین سریه دیگر زید به وادی القری در شمال مدینه و نزدیک خیبر[۲۸]، دو سریه عبداللّه بن رواحه به خیبر[۲۹] و سریه بشیر بن سعد پیش از غزوه خیبر به فدک[۳۰] حوادثی بودند که نشان دادند منطقه شمال به ویژه مرکز آن خیبر، تهدیدی برای مدینه بود. مورخان، گزارشهایی از آمادگی و قصد بزرگان خیبر برای حمله به مدینه به دست دادهاند[۳۱] که به احتمال قوی، اعزام عبداللّه بن رواحه برای کسب اطلاعات از خیبر[۳۲] با توجه به همین تهدیدها بوده است. دو ماه پیش از غزوه خیبر هم شخصی از قبیله اشجع که در نزدیکی خیبر سکونت داشت به پیامبر (ص) خبر داد که یکی از فرماندهان یهود آن منطقه قصد دارد به مدینه حمله کند[۳۳]. افزون بر اینها، دو نامه از رسول خدا (ص) به اهالی خیبر در دست است که در یکی از آنها اهل خیبر را به اسلام دعوت کرده و با تصدیق شریعت حضرت موسی (ع) و اشاره به پیشگویی تورات درباره پیامبری حضرت محمد (ص) از آنان خواسته است درباره اسلام و رسول خدا (ص) بررسی کنند و ایمان آورند[۳۴]. در منابع، سخنی از پاسخ این نامه نیست و به نظر میرسد پیامبر (ص) پس از این اتمام حجت با آنان، به سوی خیبر لشکرکشی کرده است. نامه دیگری هم در اوایل بعثت و در مکه نوشته شده که سعد بن ابیوقاص نگارش آن را بر عهده داشته و در آن رسول خدا (ص) به اهل خیبر گوشزد فرموده که زمین از آنِ خداست و آینده برای پرهیزکاران: ﴿قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اسْتَعِينُوا بِاللَّهِ وَاصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ﴾[۳۵].[۳۶] هرچند این نامه مشهور نیست و این تردید درباره آن هست که چگونه پیامبر (ص) از مکه برای خیبر نامه نوشته و برای یهودیان یثرب چنین گزارشی وجود ندارد[۳۷].
پیشگویی فتح خیبر
خدا در آیاتی از قرآن فتح خیبر را به مسلمانان مژده داده بود: نخست در آیه ﴿وَأَوْرَثَكُمْ أَرْضَهُمْ وَدِيَارَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ وَأَرْضًا لَمْ تَطَئُوهَا وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرًا﴾[۳۸] به مناسبت غزوه بنیقریظه (سال پنجم) به مسلمانان میفرماید: خدا شما را وارث زمینها و اموال آنان قرار داد؛ همچنین وارث آنجا که هنوز پایتان به آن نرسیده است. قتاده، ابنرومان و ابنزید این زمینها را سرزمین خیبر میدانند[۳۹]. به اعتقاد علامه طباطبایی نیز همان خیبر مراد است؛ یا سرزمینی که بی جنگ فتح شود[۴۰]. در سال ۶ هجرت و به مناسبت صلح حدیبیه نیز سوره فتح فرود آمد[۴۱] و براساس برخی اقوال در آیات آن به فتح خیبر وعده داده شد. بر پایه آیات ﴿لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا وَمَغَانِمَ كَثِيرَةً يَأْخُذُونَهَا وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا وَعَدَكُمُ اللَّهُ مَغَانِمَ كَثِيرَةً تَأْخُذُونَهَا فَعَجَّلَ لَكُمْ هَذِهِ وَكَفَّ أَيْدِيَ النَّاسِ عَنكُمْ وَلِتَكُونَ آيَةً لِّلْمُؤْمِنِينَ وَيَهْدِيَكُمْ صِرَاطًا مُّسْتَقِيمًا ﴾[۴۲] خدا از مؤمنانی که زیر درخت با پیامبر (ص) بیعت کردند خشنود شده و به زودی پیروزی و غنیمتهای فراوانی به آنها ارزانی میدارد. مفسرانی چون ابن ابیلیلی و قتاده "فتح قریب" را فتح خیبر میدانند، چنان که ابن زید و قتاده "غنیمتهای فراوان" و "غنایم زودرس" را خیبر[۴۳]. برخی، عبارت "فتح قریب" را در آیه نخست این سوره: ﴿إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا﴾[۴۴] و آیه ﴿لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ لَا تَخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذَلِكَ فَتْحًا قَرِيبًا﴾[۴۵] به فتح خیبر تفسیر کردهاند[۴۶]. به شکل کلی در تفسیر و هدف کلام الهی از این کلمات و تطبیق آن بر خیبر اختلاف نظر فراوان است؛ اما به نظر میرسد با توجه به مضمون آیه ﴿لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ لَا تَخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذَلِكَ فَتْحًا قَرِيبًا﴾[۴۷] و نزول آن در صلح حدیبیه و نزدیکیاش به غزوه خیبر، به احتمال قوی مراد از پیروزی نزدیک و غنایم فراوان، خیبر باشد.
خدای والا در ادامه آیاتِ صلح حدیبیه میفرماید همراه نشدگان با رسول خدا (ص) غنایم آینده را انتظار خواهند داشت؛ ولی اجازه ندارند از آن غنایم (خیبر) برداشت کنند: ﴿سَيَقُولُ الْمُخَلَّفُونَ إِذَا انْطَلَقْتُمْ إِلَى مَغَانِمَ لِتَأْخُذُوهَا ذَرُونَا نَتَّبِعْكُمْ يُرِيدُونَ أَنْ يُبَدِّلُوا كَلَامَ اللَّهِ قُلْ لَنْ تَتَّبِعُونَا كَذَلِكُمْ قَالَ اللَّهُ مِنْ قَبْلُ فَسَيَقُولُونَ بَلْ تَحْسُدُونَنَا بَلْ كَانُوا لَا يَفْقَهُونَ إِلَّا قَلِيلًا﴾[۴۸]، آیه اشاره دارد که عدهای از بیابان نشینان مسلمانان بر اثر ترس از قریش در جریان عمره با پیامبر (ص) همراه نشدند؛ ولی پس از وعده الهی به فتح خیبر و غنایم فراوان آن، میخواستند در این نبرد شرکت کنند؛ خدا این گروه را از غنیمتهای خیبر محروم کرد و به پیامبرش فرمود آنان را از همراهی در غزوه خیبر باز دارد[۴۹]. در این باره میان مفسران اختلافی به چشم نمیخورد.
مورّخان هم نوشتهاند چون رسول خدا (ص) برای نبرد خیبر به آمادگی دستور داد، همه کوشیدند در آن شرکت کنند و برخی برای به دست آوردن غنیمت آماده حضور در این جنگ میشدند، با آنکه در حدیبیه شرکت نداشتند و در مدینه به شایعاتی درباره ناکامی مسلمانان در حدیبیه دامن میزدند. آنان میگفتند خیبر منطقه حاصلخیز حجاز است و ما همراهتان خواهیم بود؛ اما پیامبر (ص) فرمود کسی جز به نیت جهاد شرکت نکند[۵۰].[۵۱]
حرکت سپاه به خیبر
رسول خدا (ص) سباع بن عرفطه غفاری را بر مدینه گماشت و با ۱۴۰۰ نیرو که ۲۰۰ نفر آنان سواره بودند به سوی خیبر حرکت کرد[۵۲]. واقدی در گزارشهای متعددی عدد جنگجویان خیبر را ۱۰۰۰۰ نوشته[۵۳] که به نظر مبالغهآمیز است. گروهی از زنان نیز در این نبرد شرکت کردند تا لشکر را امداد و در صورت نیاز زخمیها را درمان کنند؛ گویا برخی از آنان بیاجازه پیامبر (ص) با سپاه همراه شده بودند که ناراحتی حضرت را در پی داشت[۵۴]. امسلمه[۵۵]، امایمن[۵۶] و سلمی همسر ابورافع[۵۷] شماری از زنان شرکت کننده در خیبر هستند. عدد زنانی که صحابهنگاران نام آنان را به مناسبت شرح حال هریک ثبت کردهاند، به ۱۵ تن میرسد[۵۸]. رسول خدا (ص) مسیر خیبر را از راهنما پرسید و او سه راه به نامهای حزن و حاطب و مرحب را معرفی کرد؛ آن حضرت که فال مثبت زدن و نام نیکو را دوست داشت، مسیر سوم (مرحب: گشادگی) را برگزید[۵۹] که در روحیه نظامیان به گونهای مثبت اثر داشت؛ ضمن آنکه احتمالاً انتخاب این راه مانع کمک رسانی میان قبیله غطفان به خیبر میشد[۶۰]، از این رو در منطقه رجیع فرود آمد و راه آنان را بست[۶۱]. پیامبر (ص) برای شکست خیبریان نخست تصمیم گرفت از امداد قبایل هم پیمان منطقه ای خیبریان جلوگیری کند، از این رو به عیینة بن حصن فزاری ـ رئیس طایفه فزاره از غطفان و یکی از اشراف این قبیله ـ پیشنهاد داد با دریافت بخشی از خرمای خیبر از حمایت خود از خیبر دست بردارد؛ ولی آنان نپذیرفتند. گفته شده برخی صحابه نیز با با این پیشنهاد مخالفت و خواهان مقابله با غطفان بودند[۶۲]. واقدی درباره چگونگی ممانعت از امدادرسانی قبیله غطفان مینویسد که شایع گردید مسلمانان از پشت به سکونتگاه و اموال غطفان حمله کردهاند، ازین رو ترسیده و فوراً بازگشتند[۶۳]. "مقاتل بن سلیمان" معتقد است بخشی از آیه ﴿وَعَدَكُمُ اللَّهُ مَغَانِمَ كَثِيرَةً تَأْخُذُونَهَا فَعَجَّلَ لَكُمْ هَذِهِ وَكَفَّ أَيْدِيَ النَّاسِ عَنْكُمْ وَلِتَكُونَ آيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ وَيَهْدِيَكُمْ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا﴾[۶۴] درباره غطفانیان نازل شد[۶۵].
بر این اساس، خدا دست غطفانیان را از سر مسلمانان کوتاه کرد. برخی هم ﴿النَّاسِ﴾ در آیه را اهل مکه میدانند که پس از صلح حدیبیه، خطر آنان دفع شد[۶۶]. مضمون این آیه با کمک آیه ﴿وَهُوَ الَّذِي كَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ عَنْهُمْ بِبَطْنِ مَكَّةَ مِنْ بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَكُمْ عَلَيْهِمْ وَكَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرًا﴾[۶۷] نظر دوم را میتواند تأیید کند و در واقع، عنوان ﴿كَفَّ أَيْدِيَهُمْ﴾، تفسیرِ ﴿كَفَّ أَيْدِيَ﴾ است، زیرا از مکه نام برده و میفرماید خدا در صلح حدیبیه شرّ آنان را از شما برداشت و در فتح مکه شما را از آسیب رساندن به آنان باز داشت؛ در این صورت، اگر قسمت نخست آیه ﴿وَعَدَكُمُ اللَّهُ مَغَانِمَ كَثِيرَةً تَأْخُذُونَهَا فَعَجَّلَ لَكُمْ هَذِهِ﴾ پیشگویی فتح خیبر باشد، قسمت پسین آن: ﴿وَكَفَّ أَيْدِيَ النَّاسِ عَنْكُمْ وَلِتَكُونَ آيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ وَيَهْدِيَكُمْ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا﴾ نباید درباره خیبر باشد و ممکن است مانند آیه ﴿وَهُوَ الَّذِي كَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ عَنْهُمْ بِبَطْنِ مَكَّةَ مِنْ بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَكُمْ عَلَيْهِمْ وَكَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرًا﴾[۶۸] به فتح مکه تفسیر شود، هر چند بر پایه رأی طبری، مراد از ﴿كَفَّ أَيْدِيَ﴾ در این دو آیه با هم متفاوت است[۶۹].[۷۰]
فتح بخش نطات
هنگامی که سپاه به آستانه خیبر رسید، آن حضرت سپاه را ایستاند و دعایی خواند و از خدا خواست آنچه خیر و خوبی است از آن منطقه به مسلمانان عنایت فرماید و آنان را از شرور آن منطقه حفظ فرماید؛ سپس فرمود به نام خدا حرکت کنید[۷۱]. بخش نطات که قلعههای ناعم، زبیر و مصعب بن معاذ در آن قرار داشتند، نخستین بخشی بود که پیامبر (ص) میخواست آن را فتح کند[۷۲]، از این رو سپاهیان شبانه در منطقه اردو زدند[۷۳]. خیبریان گمان نمیکردند مسلمانان بدانجا لشکر بکشند، زیرا امکانات و اسلحه فراوان داشتند، از همین رو یهودیان مدینه، مسلمانان را از حمله به خیبر برحذر میداشتند و با به رخ کشیدن دژها و فراوانی جنگجویان خیبر، آنان را میترساندند[۷۴]، هرچند دستگیری جاسوس خیبر در میان راه نشان داد آنها ترسیدهاند[۷۵] و سخنانشان جنبه روانی دارد. خیبریان که برای کارهای روزانه خود از قلعهها بیرون آمدند، با لشکر اسلام روبهرو شده و گریختند و به قلعهها بازگشتند[۷۶]. در این مرحله، حباب بن منذر انصاری جایگاه استقرار پیامبر (ص) را به ادله متعدد نظامی نامناسب دانست و پیشنهاد داد که در یک دشت اردو زنند، تا از اقدامات ایذایی و غافلگیرانه یهود در امان باشند و رسول خدا (ص) پذیرفت[۷۷] و سپس سپاه در منطقهای امن به نام رجیع اردو زد[۷۸] و حضرت آنان را سامان داد. بر پایه گزارش دیگری، آنها را موعظه کرد و آن گاه پرچمهای فرعی (رایت) را میان رؤسای قبایل پخش کرد؛ پرچمی در دست حباب بن منذر از بنیسلمه خزرج، نیز پرچمی در دست سعد بن عباده از بنی ساعده خزرج بود؛ اما پرچم اصلی (لواء) را که سفید بود به دست حضرت علی (ع) داد[۷۹]، بنابراین پرچمی که برای فتح یکایک قلاع به افراد میداد، پرچم لواء نبود، چنان که رایت را به ابوبکر و عمر و سپس علی (ع) داد و همه را به بردباری در نبرد دعوت کرد. مسلمانان روزها به محاصره قلعههای نطات میپرداختند و شبها به اردوگاهشان در رجیع باز میگشتند[۸۰]. ناعم، نخستین قلعه منطقه نطات، پس از چند روز فتح شد و "محمود بن مسلمه انصاری" به شهادت رسید[۸۱].
از دشواریهای این مرحله، بیمار شدن برخی از مسلمانان و تب کردن آنان بود که بر اثر خوردن میوهای سبز رنگ روی داده بود[۸۲]. افزون بر این، پس از مدتی آذوقه بخشهایی از سپاه ـ همچون بنیاسلم ـ به پایان رسید و فتح قلعه دوم یعنی صعب بن معاذ بسیار دشوار مینمود. در این قلعه ۵۰۰ جنگجو بود که پس از سه روز محاصره و نبردی سنگین فتح شد و کاستی تأمین تدارکات سپاه را برای مدتی برطرف ساخت، زیرا بیشترین میزان خوراکی از جمله خرما، روغن، جو و عسل در خیبر در این قلعه بود. پیامبر (ص) از مسلمانان خواست تنها از آن بخورند و با خود نبرند. در درگیریهای این قلعه دو مبارزه تن به تن روی داد؛ یکی مبارزه یوشع و حباب بن منذر انصاری و دیگری مبارزه "زیال یهودی" و "عماره غفاری" که در هر دو نبرد یهودیان کشته شدند؛ همچنین رسول خدا (ص) چند تیر به سوی یهود پرتاب کرد که همگی بیخطا به هدف خوردند[۸۳]. قلعه بعدی، آخرین قلعه منطقه نطات بود که بر بلندی قرار داشت و از آنجا که بعدها به زبیر تعلق گرفت، به قلعه زبیر معروف شد[۸۴]. فتح این قلعه بسیار دشوار بود؛ ولی با همکاری یکی از یهودیان آشکار شد که منبع آب این قلعه بیرون از آن قرار دارد، از اینرو پیامبر (ص) با فشار آوردن به ساکنان آن، آنان را واداشت از قلعهها بیرون رفته و با مسلمانان نبرد کنند. این پیکار نیز دشوار خوانده شده است و در آن ۱۰ یهودی کشته شدند[۸۵].[۸۶]
فتح بخش شق
پس از این مرحله، پیامبر (ص) فتح قلعههای منطقه شق را در برنامه خود قرار داد؛ نخستین قلعهای که در این منطقه تصرف شد، اُبَی نام داشت. پس از درگیری تن به تن دو تن از خیبریان، دیگر سپاهیان نیز به نبرد پرداخته و پس از جنگ کوتاهی به قلعه نزار گریختند؛ قلعهای که سپاهیان فراری از نبردهای پیشین در آن جای گرفته بودند و بیشترین میزان تیراندازی و سنگ پراکنی در این محاصره روی داد؛ ولی این قلعه نیز تصرف شد[۸۷] به همراه خوراک، اسلحه و گوسفندان بسیاری[۸۸].[۸۹]
فتح بخش کتیبه و کندن درب قلعه قموص به دست علی (ع)
سرانجام، سپاه پیامبر (ص) وارد منطقه کتیبه، آخرین منطقه خیبر شد. مهمترین و مستحکمترین قلعه این منطقه قموص نام داشت که به رغم دشواری ۱۰ روز در محاصره ماند. در این مرحله که رسول خدا (ص) دچار سردرد شده بود و در اردوگاه به سر میبرد، فرماندهی سپاه را یک روز به ابوبکر و روزی دیگر به عمر سپرد؛ اما آنان از یهودیان شکست خورده و بی پیروزی بازگشتند؛ آن گاه حضرت فرمود: فردا پرچم را به دست کسی خواهم داد که خدا و رسولش او را دوست دارند و وی نیز خدا و رسولش را دوست دارد؛ فرار نخواهد کرد و پیروزی به دست اوست. این روایت را گروهی از صحابه سرشناس، مانند سعد بن ابیوقاص و ابوسعید خدری نقل کردهاند[۹۰]. ابن اسحاق، طبری، بیهقی، ابن اثیر[۹۱] و مورخان شیعی مانند مفید و طبرسی[۹۲] درباره فرماندهان فراری به نام ابوبکر و عمر تصریح کردهاند؛ ولی واقدی نوشته است دو نفر از یاران مهاجر پیامبر (ص) رفتند و بی پیروزی بازگشتند[۹۳]. ابن سعد، بخاری و مسلم هم بدون مقدمه، حدیث رایت را نقل کرده و از آن دو نفر نام نبردهاند[۹۴]. صحابه، شب را در این اندیشه که صاحب این فضیلت چه کسی است، به سر بردند[۹۵]. صبحگاهان وقتی پیامبر (ص) علی (ع) را در میان حاضران نیافت، در پی او فرستاد و چون آن حضرت از درد چشم رنج میبرد، با آب دهانش چشم او را شفا بخشید و پرچم را به دستش سپرد و برایش دعا کرد[۹۶]. امیرمؤمنان (ع) راه افتاد و پس از کشتن قهرمان یهود، مرحب، پیروزی مسلمانان و فرار یهودیان را عملی ساخت[۹۷]. در هنگامه این درگیری، سپر علی (ع) شکست و به جای آن درِ قلعه را با دستان پرتوان خود کَند و سپر کرد[۹۸]؛ آنگاه روی خندقی که پیرامون قلعه کنده شده بود انداخت، تا رزمندگان از روی آن بگذرند[۹۹]. ابورافع گوید ۸ تن کوشیدیم آن در را جابهجا کنیم؛ ولی نتوانستیم[۱۰۰]. شیخ مفید و بیهقی این رقم را تا ۷۰ تن هم گفتهاند[۱۰۱]. خود آن حضرت فرمود: من با قدرت الهی این کار را کردم؛ نه با قدرت جسمانی[۱۰۲]. در این جنگ یکی از بردگان تازه مسلمان یهود پشت سر حضرت علی (ع) جنگید تا به شهادت رسید. وی که پیشتر برای یهود چوپانی میکرد، وقتی بر اثر سخنان پیامبر (ص) اسلام آورد، به دستور آن حضرت گوسفندان یهودیان را به آنان بازگرداند[۱۰۳]. درباره مبارزه مقابل مرحب و کشنده او مورّخان دوگونه گزارش یاد کردهاند: برخی حضرت علی (ع) و بعضی محمد بن مَسلمه را قاتل مرحب میشناسانند. واقدی پس از یاد کرد داستان کشته شدن مرحب به دست امیرمؤمنان (ع) با بیان "گفته میشود" به مبارزه محمد بن مَسلمه هم اشاره کرده است[۱۰۴]. برخلاف روایت یونس از ابناسحاق که از امام علی (ع) نام نمیبرد[۱۰۵]، دیگر مورّخان و محدثان، مانند ابنسعد، یعقوبی و مسلم، گزارش کشته شدن مرحب به دست امام را یاد کرده و از ابن مَسلمه سخنی به میان نیاوردهاند[۱۰۶]. برخی دیگر از مورخان نیز میگویند: کشته شدن مرحب به دست علی بن ابی طالب (ع) مشهورتر و درستتر است[۱۰۷]. از مجموع سخن مورخان برمیآید گزارشی که محمد بن مَسلمه را قاتل مرحب خیبری میداند درست نیست. ضمن آنکه این گزارش از جابر بن عبداللّه است، در حالی که این صحابی در جنگ خیبر نبوده است[۱۰۸]. به نظر میرسد گزارش کشته شدن مرحب به دست ابن مَسلمه بر اثر حمایت سیاسی و همفکری وی با خلفای نخست، به سود او ساخته شده است؛ به ویژه که او از مخالفان علی (ع) بود و با حضرت بیعت نکرد[۱۰۹]. دژهای وطیح و سُلالم، تنها قلعههای فتح نشده خیبر نیز که به بنی نضیر تعلق داشتند، در مرحله پایانی غزوه خیبر مدت ۱۴ روزی به محاصره سپاه مسلمانان در آمدند و در این فاصله هیچ کس برای مبارزه از این قلعهها بیرون نیامد، از این رو پیامبر (ص) تصمیم گرفت با بهرهگیری از منجنیق آنها را در هم بکوبد. بر این پایه، رئیس آنان "کنانة بن ربیع بن ابی حقیق" شخصی به نام شماخ را برای گفتوگو نزد حضرت فرستاد و آنان پذیرفتند اراضی زراعی، تمام دارایی و تجهیزات نظامی خود را بگذارند و از خیبر بروند و رسول خدا (ص) نیز امنیت آنان را ضمانت کند. ۱۰۰ زره، ۴۰۰ شمشیر، ۱۰۰۰ نیزه و ۵۰۰ کمان تجهیزاتی بودند که از این دو قلعه بهدست آمدند[۱۱۰]. در این قرارداد، با آنکه تأکید شده بود بنی نضیر چیزی را پنهان نکنند، وقتی فرستادگان پیامبر (ص) برای آوردن اموال به درون قلعه رفتند، یهودیان گنج خاندان ابیحقیق را که پر از طلا و جواهر بود پنهان کردند. کنانه و برادرش فراوان سوگند یاد کردند که این گنج را هزینه کردهاند. پیامبر (ص) یافتن گنج را با مرگ مردان این قلعه همسان دانست و آن دو هم پذیرفتند؛ در این هنگام، یکی از یهودیان جایگاه گنج را فاش ساخت و رسول خدا (ص) دستور داد کنانه و برادرش اعدام شوند و زنان و فرزندانشان به اسارت درآیند[۱۱۱]. سرانجام، حضرت گنج بنینضیر را یافت و بر اساس پیمان خود مردانشان را کشت و زنانشان را به بردگی برد[۱۱۲]. آمار کشتگان یهود در نبرد خیبر ۹۳ نفر و شهدای مسلمان ۱۵ نفر ثبت شده است[۱۱۳].[۱۱۴]
مسمومیت پیامبر (ص)
پس از جنگ خیبر و هنگامی که هنوز رسول خدا (ص) میان اهالی خیبر بود، زینب دختر حارث، همسر سلام بن مشکم نضیری که چند تن از بستگان او در پیکار خیبر کشته شده بودند[۱۱۵] غذایی مسموم نزد آن حضرت آورد و ایشان که همراه یارانش شروع به خوردن کردند، هنوز لقمهای را فرو نداده بود که مسموم بودن آن را دریافت. بشر بن براء انصاری که لقمهای از آن غذا خورده بود، پس از مدتی به شهادت رسید[۱۱۶]. مورخان اختلاف دارند که رسول خدا (ص) این زن یهودی را کشت یا آزاد کرد: سهیلی میگوید سازگار کردن دو دسته روایات این گونه است که بگوییم پیامبر (ص) نخست درباره خود انتقام نگرفت و او را آزاد کرد؛ ولی وقتی بشر بن براء از دنیا رفت، این زن یهودی را قصاص کرد[۱۱۷].[۱۱۸]
غنایم خیبر
در چگونگی توزیع غنایم خیبر اختلاف است: گفته میشود غنایم ۱۸ قسمت شده و میان کسانی که در حدیبیه بودند توزیع شد و سهم اسب سواران دو برابر سهم پیاده نظام بود[۱۱۹]. به گزارش دیگر، رسول خدا (ص) غنایم را ۳۶ بخش کرد و هر قسمت را برای ۱۰۰ تن قرار داد و نیمی را برای مصارف عمومی گذاشت و ماندهاش را میان مسلمانان قسمت کرد[۱۲۰]. مهاجرانِ بازگشته از حبشه هم از غنایم خیبر برخوردار شدند[۱۲۱]. کتیبه را خُمس غنایم و سهم پیامبر (ص) دانستهاند که ایشان آن را به بنیعبدالمطلب و همسران خود اختصاص دادند[۱۲۲]. پس از فتح قلعههای خیبر، رسول خدا (ص) با اهالی آن توافق کردند که باغهایشان در اختیارشان بماند و در مقابل، نیمی از محصول سالیانه از آنِ مسلمانان باشد، از این رو هر ساله نماینده آن حضرت برای تعیین مقدار محصول به خیبر میرفت و این تا زمان خلیفه دوم ادامه داشت[۱۲۳]. نماینده حضرت (ص) برای محاسبه اموال خیبر، عبداللّه بن رواحه بود که وقتی به خیبر رفت و به آنان اختیار داد یا محاسبه او را بپذیرند یا خود محاسبه کنند، یهودیان خشنود شدند و این کار را عین عدل دانستند[۱۲۴]. اهل خیبر تا زمان عمر بن خطاب بر اساس پیمان نامه پیامبر (ص) عمل میکردند؛ اما خلیفه دوم ادعا کرد که از حضرت شنیده است نباید در جزیرهالعرب آیین دیگری جز اسلام به جا باشد، پس یهودیانخیبر را بیرون کرد[۱۲۵]. گزارش دیگری، علت اخراج آنان را رواج زنا در میان آنها و به سخره گرفتن مسلمانان میداند[۱۲۶].[۱۲۷]
حوادث پس از نبرد خیبر
پس از پیروزی مسلمانان بر یهود خیبر، جعفر بن ابیطالب به همراه دیگر مهاجران حبشه از راه رسیدند. برخی ورود آنان را به خیبر دانسته[۱۲۸] ولی بعضی گفتهاند پس از بازگشت رسولالله (ص) به مدینه رسیدند[۱۲۹]. پیامبر (ص) از دیدن او خوشحال شد و فرمود: نمیدانم از کدام یک خوشحالترم، پیروزی خیبر یا آمدن جعفر[۱۳۰]؛ سپس فرمود: آیا میخواهی هدیهای به تو دهم؟ آنگاه که مردم میانگاشتند پیامبر (ص) طلا و نقره به وی خواهد داد، نمازی را به او یاد داد که بعدها به نماز جعفر معروف گشت[۱۳۱]. برخی مفسران، مانند قمی، آیات ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ إِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلا وَإِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنكُنَّ أَجْرًا عَظِيمًا﴾[۱۳۲] را از پیامدهای نبرد خیبر دانستهاند که چون رسول خدا (ص) به گنج "آل ابی حُقیق" دست یافت، همسرانش از او خواستند قدری از آن را به ایشان دهد و حضرت فرمود به دستور الهی آن را میان مسلمانان قسمت کردم؛ ولی آنان ناراحت شده و گفتند گویا فکر میکنی اگر طلاقمان دهی، از قوم خویش همشأنی برای خود نخواهیم یافت تا با ما ازدواج کند؛ در پی این سخن، خدا به پیامبرش فرمود که از زنانش دوری گزیند و آن حضرت یک ماه از زنانش دور بود، تا آنکه این آیه نازل شد و همسران از مال دنیا گذشتند و رسول خدا (ص) را برگزیدند[۱۳۳].[۱۳۴]
منابع
پانویس
- ↑ معجم البلدان، ج ۲، ص ۴۰۹.
- ↑ معجم ما استعجم، ج ۲، ص ۵۲۱.
- ↑ معجم البلدان، ج ۳، ص ۲۹.
- ↑ المعالم الاثیره، ص ۱۰۹.
- ↑ امتاع الاسماع، ج ۱۴، ص ۳۶۶.
- ↑ امتاع الاسماع، ج ۹، ص ۲۳۰.
- ↑ معجمالبلدان، ج ۲، ص ۴۰۹ ـ ۴۱۰.
- ↑ الطبقات، ج ۲، ص ۱۰۶.
- ↑ معجمالبلدان، ج ۲، ص ۴۰۹.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۵۶.
- ↑ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۹۶؛ مجمعالامثال، ج ۲، ص ۹۸.
- ↑ صادقی، مصطفی، مقاله «غزوه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۳، ص ۷۹۱؛ تاریخ خلیفه، ص ۳۷؛ المحبر، ص ۱۱۵.
- ↑ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۴۴۳.
- ↑ تاریخ خلیفه، ص ۳۷.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۳، ص ۸۰۳.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۳، ص ۸۲۹.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۶۳۴.
- ↑ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۴۴۳؛ الطبقات، ج ۲، ص ۱۰۶.
- ↑ تاریخ خلیفه، ص ۳۷.
- ↑ المعارف، ص ۱۶۱؛ معجمالبلدان، ج ۲ ص ۴۰۹ ـ ۴۱۰؛ اعلامالوری، ج ۱، ص ۲۰۷.
- ↑ صادقی، مصطفی، مقاله «غزوه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
- ↑ السیرهالنبویه، ج ۳، ص ۶۸۳؛ انساب الاشراف، ج ۱ ص ۴۲۶ ـ ۴۲۷؛ الطبقات، ج ۲ ص ۶۵ ـ ۶۶.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۸۶.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۴، ص ۱۰۳۵؛ الاصابه، ج ۶، ص ۱۳۵.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۵۵۶ ـ ۵۵۷؛ التنبیه والاشراف، ص ۲۱۹.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۷۳ ـ ۷۴؛ عیون الاثر، ج ۲، ص ۱۰۷.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۵؛ الکامل، ج ۲، ص ۲۰۹.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۵۶۶ ـ ۵۶۷.
- ↑ تاریخ خلیفه، ص ۴۶ ـ ۴۷.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۵۳۰، ۵۶۳؛ الطبقات، ج ۲، ص ۸۹.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۵۶۶.
- ↑ دلائلالنبوه، ج ۴، ص ۳۰۱؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۳۰۸ ـ ۳۰۹.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۳۸۶ ـ ۳۸۷؛ السنن الکبری، ج ۱۰، ص ۱۸۰.
- ↑ «موسی به قوم خود گفت: از خداوند یاری بخواهید و شکیبا باشید، بیگمان زمین از آن خداوند است، به هر کس از بندگان خویش که بخواهد به میراث میدهد و سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره اعراف، آیه ۱۲۸.
- ↑ الاختصاص، ص ۴۲.
- ↑ صادقی، مصطفی، مقاله «غزوه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
- ↑ «و زمین و خانهها و داراییهایشان را و سرزمینی را که بر آن گام ننهاده بودید به شما وانهاد و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره احزاب، آیه ۲۷.
- ↑ جامعالبیان، ج ۲۱، ص ۹۹؛ مجمعالبیان، ج ۸، ص ۵۵۱.
- ↑ المیزان، ج ۱۶، ص ۲۹۱.
- ↑ اسباب النزول، ص ۳۹۷؛ فی ظلال القرآن، ج ۶، ص ۳۳۰۶.
- ↑ «به راستی خداوند از مؤمنان خشنود شد هنگامی که با تو در زیر آن درخت بیعت میکردند پس آنچه در دل داشتند معلوم داشت، از این رو آرامش را بر آنها فرو فرستاد و به پیروزی زودرسی پاداششان داد. و نیز به غنیمت های فراوانی که به دست خواهند آورد؛ و خداوند، پیروزمندی فرزانه است. خداوند غنیمتهای فراوانی را به شما وعده داد که به دست میآورید، آنگاه این (وعده) را برایتان پیش افکند و دست مردم را از شما کوتاه کرد و (چنین کرد) تا نشانهای برای مؤمنان باشد و شما را به راهی راست رهنمون گردد» سوره فتح، آیه ۱۸-۲۰.
- ↑ جامع البیان، ج ۲۶، ص ۵۵ ـ ۵۶
- ↑ «بیگمان ما به تو پیروزی آشکاری دادیم» سوره فتح، آیه ۱.
- ↑ «خداوند، به حق رؤیای پیامبرش را راست گردانیده است؛ شما اگر خداوند بخواهد با ایمنی، در حالی که سرهای خود را تراشیده و موها را کوتاه کردهاید، بیآنکه بهراسید به مسجد الحرام وارد میشوید بنابراین او چیزی را میدانست که شما نمیدانید، از این رو پیش از آن پیروزی نزدیکی پدید آورد» سوره فتح، آیه ۲۷.
- ↑ ر. ک: مجمعالبیان، ج ۹، ص ۱۶۷، ۱۹۱.
- ↑ «خداوند، به حق رؤیای پیامبرش را راست گردانیده است؛ شما اگر خداوند بخواهد با ایمنی، در حالی که سرهای خود را تراشیده و موها را کوتاه کردهاید، بیآنکه بهراسید به مسجد الحرام وارد میشوید بنابراین او چیزی را میدانست که شما نمیدانید، از این رو پیش از آن پیروزی نزدیکی پدید آورد» سوره فتح، آیه ۲۷.
- ↑ «چون برای گرفتن غنیمتهایی رهسپار شوید جهادگریزان خواهند گفت: بگذارید دنبال شما بیاییم، آنان برآنند که گفتار خداوند را دگرگون سازند؛ بگو: هرگز دنبال ما نخواهید آمد، خداوند از پیش چنین فرموده است؛ آنگاه خواهند گفت بلکه به ما رشک میبرید! (چنین نیست) بلکه آنان جز اندکی درنمییابند» سوره فتح، آیه ۱۵.
- ↑ زادالمسیر، ج ۴، ص ۱۳۱؛ مجمعالبیان، ج ۹ ص ۱۷۴.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۶۳۴؛ امتاع الاسماع، ج ۱، ص ۳۰۶.
- ↑ صادقی، مصطفی، مقاله «غزوه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
- ↑ الکامل، ج ۲، ص ۲۱۶.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۶۳۷، ۶۴۰، ۶۴۲.
- ↑ سنن ابی داود، ج ۱، ص ۶۲۰؛ السنن الکبری، ج ۶، ص ۳۳۳
- ↑ الاستیعاب، ج ۴، ص ۱۹۳۹
- ↑ الاصابه، ج ۸، ص ۳۵۹.
- ↑ اسدالغابه، ج ۱، ص ۷۷.
- ↑ الطبقات، ج ۸، ص ۲۲۷، ۲۴۵، ۲۵۴، ۲۹۱ ـ ۲۹۲، ۳۰۸، ۳۲۰، ۳۳۶، ۴۰۸؛ الاستیعاب، ج ۴، ص ۱۹۳۵.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۶۴۰؛ معجم البلدان، ج ۵، ص ۱۰۲.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۳، ص ۷۹۳.
- ↑ الکامل، ج ۲، ص ۲۱۶.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۶۵۰ ـ ۶۵۱؛ دلائل النبوه، ج ۴، ص ۲۴۸ ـ ۲۴۹؛ امتاع الاسماع، ج ۱۳، ص ۳۳۶.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۳، ص ۷۹۳.
- ↑ «خداوند غنیمتهای فراوانی را به شما وعده داد که به دست میآورید، آنگاه این (وعده) را برایتان پیش افکند و دست مردم را از شما کوتاه کرد و (چنین کرد) تا نشانهای برای مؤمنان باشد و شما را به راهی راست رهنمون گردد» سوره فتح، آیه ۲۰.
- ↑ تفسیر مقاتل، ج ۴، ص ۷۴؛ زادالمسیر، ج ۴، ص ۱۳۳.
- ↑ روح المعانی، ج ۱۳، ص ۲۶۳.
- ↑ «و اوست که پس از آنکه شما را بر آنان پیروز گردانید دست آنان را از شما و دست شما را از آنان در دل مکّه، کوتاه کرد و خداوند به آنچه میکنید بیناست» سوره فتح، آیه ۲۴.
- ↑ «و اوست که پس از آنکه شما را بر آنان پیروز گردانید دست آنان را از شما و دست شما را از آنان در دل مکّه، کوتاه کرد و خداوند به آنچه میکنید بیناست» سوره فتح، آیه ۲۴.
- ↑ جامع البیان، ج ۲۶، ص ۵۷.
- ↑ صادقی، مصطفی، مقاله «غزوه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
- ↑ السیرهالنبویه، ج ۳، ص ۷۹۲.
- ↑ ر. ک: المغازی، ج ۲، ص ۶۴۳ ـ ۶۴۵.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۶۸۷.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۶۳۷.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۶۴۰.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۳، ص ۷۹۳؛ الطبقات، ج ۲، ص ۱۰۶.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۶۴۳ ـ ۶۴۴.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۹۸.
- ↑ الطبقات، ج ۲، ص ۱۰۶.
- ↑ سبل الهدی، ج ۵، ص ۱۲۰.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۹۸؛ الکامل، ج ۲، ص ۲۱۷
- ↑ سبل الهدی، ج ۵، ص ۱۲۰ ـ ۱۲۱.
- ↑ سبل الهدی، ج ۵، ص ۱۲۱ ـ ۱۲۳.
- ↑ سبل الهدی، ج ۵، ص ۱۲۲ ـ ۱۲۳
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۶۶۶.
- ↑ صادقی، مصطفی، مقاله «غزوه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
- ↑ دلائل النبوه، ج ۴، ص ۲۲۶.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۶۵۳.
- ↑ صادقی، مصطفی، مقاله «غزوه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
- ↑ سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۴۵؛ سنن الترمذی، ج ۵، ص ۳۰۱ ـ ۳۰۲؛ الاستیعاب، ج ۳، ص ۱۰۹۹.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۵۶.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۳، ص ۷۹۷؛ دلائلالنبوه، ج ۴، ص ۲۰۹.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۶۵۳.
- ↑ الطبقات، ج ۲، ص ۱۱۰؛ صحیحالبخاری، ج ۵، ص ۷۶؛ صحیح مسلم، ج ۵، ص ۱۹۵.
- ↑ الطبقات، ج ۲، ص ۱۱۰؛ الاصابه، ج ۴، ص ۴۶۶؛ تاریخ الاسلام، ج ۳، ص ۶۲۵.
- ↑ الاستیعاب، ج ۳، ص ۱۰۹۹؛ البدء والتاریخ، ج ۴، ص ۲۲۶؛ تاریخ دمشق، ج ۴۲ ص ۸۶؛ ج ۷۳، ص ۷.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۵۶.
- ↑ السیرهالنبویه، ج ۳، ص ۷۹۸؛ الکامل، ج ۲ ص ۲۲۰؛ البدایة والنهایه، ج ۴، ص ۲۱۶.
- ↑ الارشاد، ج ۱، ص ۱۲۷.
- ↑ البدایة والنهایه، ج ۴، ص ۲۱۶؛ ج ۷ ص ۲۵۱؛ امتاع الاسماع، ج ۱ ص ۳۱۰.
- ↑ الارشاد، ج ۱، ص ۱۲۸ ـ ۱۲۹؛ دلائل النبوه، ج ۴، ص ۲۱۲.
- ↑ الامالی، ص ۶۰۴؛ بحارالانوار، ج ۲۱، ص ۲۶.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۳، ص ۸۰۶؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۷۵ ـ ۷۶.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۶۵۵ ـ ۶۵۶.
- ↑ . دلائل النبوه، ج ۴، ص ۲۱۵.
- ↑ الطبقات، ج ۲، ص ۱۱۰ ـ ۱۱۱؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۵۶؛ صحیح مسلم، ج ۵، ص ۱۹۵.
- ↑ الکامل، ج ۲ ص ۲۲۱؛ عیون التواریخ، ج ۱، ص ۲۶۶؛ السیره الحلبیه، ج ۲، ص۷۳۸.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۳۰۶.
- ↑ انساب الاشراف، ج ۳، ص ۸؛ شرح نهجالبلاغه، ج ۴، ص ۹.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۶۷۰ ـ ۶۷۱.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۶۷۱ ـ ۶۷۳؛ السیرة النبویه، ج ۳، ص ۷۹۹ ـ ۸۰۰؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۹۹، ۳۰۲.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۶۷۲ ـ ۶۷۳.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۷۰۰.
- ↑ صادقی، مصطفی، مقاله «غزوه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۶۷۷ ـ ۶۷۸.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۳، ص ۸۰۰؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۲۱۸.
- ↑ الروض الانف، ج ۶، ص ۵۷۱.
- ↑ صادقی، مصطفی، مقاله «غزوه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
- ↑ دلائل النبوه، ج ۴، ص ۱۵۷.
- ↑ دلائلالنبوه، ج ۴، ص ۲۳۵؛ فتوح البلدان، ج ۱، ص ۲۸.
- ↑ الطبقات، ج ۴، ص ۳۵.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۳، ص ۸۰۰؛ الطبقات، ج ۲، ص ۱۱۳ ـ ۱۱۴.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۶۹۰ - ۶۹۱.
- ↑ معجمالبلدان، ج ۲ ص ۴۱۰.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۳، ص ۸۱۶
- ↑ فتوح البلدان، ج ۱، ص ۳۰؛ معجم البلدان، ج ۲ ص ۴۱۰.
- ↑ صادقی، مصطفی، مقاله «غزوه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج ۲ ص ۵۶؛ البدء والتاریخ، ج ۵، ص ۹۹.
- ↑ الطبقات، ج ۴، ص ۳۵؛ دلائلالنبوه، ج ۴ ص ۲۴۶.
- ↑ المعارف، ص ۲۰۵؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۴۲.
- ↑ تهذیب، ج ۳، ص ۱۸۶.
- ↑ «ای پیامبر! به همسرانت بگو: اگر خواستار زندگی این جهان و آرایههای آن هستید بیایید شما را برخوردار سازم و با شیوهای نیکو رهایتان کنم. و اگر خدا و پیامبرش و سرای واپسین را میخواهید، بیگمان خداوند برای نیکوکاران شما پاداشی سترگ آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۲۸-۲۹.
- ↑ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۱۹۲؛ نورالثقلین، ج ۴، ص ۲۶۴.
- ↑ صادقی، مصطفی، مقاله «غزوه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.