جاسوسی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۲۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مدخل‌های وابسته به این بحث:

مقدمه

واژه جاسوسی از دو بخش "جاسوس" و "یاءِ" حاصل مصدر (در نقش پسوند شغل ساز) ساخته شده و در زبان فارسی به معنای جست و جوی خبر، خبر پرسی، خبر چینی، سخن چینی، به دست آوردن اخبار و اسرار فرد، اداره یا کشوری و دادن آن به دیگری آمده است و به صورت مصدرِ مرکبِ "جاسوسی کردن" نیز کاربرد دارد.[۱] جاسوس از ریشه عربی "ج ـ س ـ س" و صفت مشبهه بر وزن "فاعول" است.[۲] شماری از واژه پژوهان، "جسّ" را در اصل به معنای لمس چیزی با دست [۳] (مانند گرفتن نبض) برای کسب آگاهی لازم، دانسته [۴] و برخی آن را فقط تفحص نامحسوس معنا کرده‌اند؛[۵]

همچنین تجسس که در زبان عربی [۶] به ویژه عربی معاصر [۷] معادل جاسوسی است، از این ریشه است. این واژه در لغت به معنای آگاهی جستن از اخبار [۸] و اموری عمدتاً پنهان آمده و اغلب کاربردی منفی دارد.[۹]

اصطلاح جاسوسی در حوزه حقوق و روابط بین الملل، حقوق جزای خصوصی و جرم‌شناسی کاربرد دارد [۱۰] و فارغ از پاره‌ای اختلافات جزئی، به کسب اطلاعات محرمانه نظامی، سیاسی، امنیتی، اقتصادی و فرهنگی در پوشش عناوین غیر واقعی، با قصد ارائه به بیگانگان و عمدتاً متخاصم تعریف شده است.[۱۱]

جاسوسی در گذشته با شیوه‌های ابتدایی و اغلب در حوزه‌های نظامی و سیاسی صورت می‌‌گرفت؛ اما امروزه با تغییر ماهیت تهدیدها، شیوه‌ها و حوزه‌های جاسوسی نیز تحول و توسعه یافته است.[۱۲] جاسوسی از پیشینه تاریخی بسیار دیرینی برخوردار است و متون بسیاری بر باستانی بودن آن گواهی می‌‌دهند.[۱۳]

گزارش‌های تورات درباره اتهام جاسوسی به برادران یوسف(ع) پس از ورود نخستین آنان به مصر، ارسال جاسوسان دوازده گانه بنی اسرئیل از سوی موسی(ع) برای شناسایی سرزمین کنعان [۱۴] و روانه شدن جاسوسان یوشع به شهر اریحا [۱۵] از این قبیل‌اند.[۱۶] اتهام برادران یوسف(ع) در پاره‌ای منابع تفسیری نیز گزارش شده [۱۷] و برخی مفسران، فسادانگیزی نفی شده در آیه ﴿قَالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ عَلِمْتُمْ مَا جِئْنَا لِنُفْسِدَ فِي الْأَرْضِ وَمَا كُنَّا سَارِقِينَ[۱۸] را اشاره به آن دانسته‌اند.[۱۹]

در تاریخ اسلام نیز نمونه‌هایی از جاسوسی در خلال درگیری‌های پیامبر اکرم(ص) با مشرکان به چشم می‌‌خورد که فرستادن افراد و گروه‌های تجسس از سوی آن حضرت برای شناسایی و گزارش اوضاع دشمنان از آن قبیل است؛[۲۰] همچنین گزارش‌هایی درباره شیوه حفظ اسرار محرمانه در برخورد با جاسوسان دشمن، در سیره پیامبر(ص) به چشم می‌‌خورد.[۲۱] فعالیت‌های یاد شده در زمان‌ها و اوضاع گوناگون جنگی و در ارتباط با همه دشمنان اعم از قریش، هوازن، رومیان و... گزارش شده‌اند.[۲۲].[۲۳]

جاسوسی در قرآن

واژه جاسوس در قرآن به کار نرفته و هیچ معادل صریحی نیز برای آن در قرآن یافت نمی‌شود، بلکه مفسران در بیان مصادیق خیانت ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَخُونُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا أَمَانَاتِكُمْ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ[۲۴] و نیز تولّی نسبت به دشمنان ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِيَّاكُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ إِنْ كُنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِي سَبِيلِي وَابْتِغَاءَ مَرْضَاتِي تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَيْتُمْ وَمَا أَعْلَنْتُمْ وَمَنْ يَفْعَلْهُ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ[۲۵]، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ قَدْ يَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ كَمَا يَئِسَ الْكُفَّارُ مِنْ أَصْحَابِ الْقُبُورِ[۲۶]، ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ تَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مَا هُمْ مِنْكُمْ وَلَا مِنْهُمْ وَيَحْلِفُونَ عَلَى الْكَذِبِ وَهُمْ يَعْلَمُونَ[۲۷] با استناد به پاره‌ای شأن نزول‌ها به این موضوع اشاره کرده‌اند. به‌کارگیری این نوع تعابیر در ارتباط با اعمالی چون جاسوسی تا حدودی در ارتباط با ساختار قبیله ای حاکم بر نظام اجتماعی عرب است که در آن همه روابط اجتماعی، حقوقی، اقتصادی و نظامی بر پایه دو محور همگرایی و واگرایی و بیشتر در قالب مجموعه ای از پیمان‌ها سامان داده می‌‌شدند، از همین رو پایبندی به این پیمان‌ها از اهمیت بسیار زیادی برخوردار بوده و شکستن آن به سختی نکوهش و خیانت تلقی می‌‌شده است. اسلام با پذیرش این ساز و کار، سمت و سوی آن را در راستای اهداف الهی تغییر داد و محور همگرایی را بر مبنای پیروی از خدا و پیامبر(ص) و محور واگرایی را بر مبنای دشمنی با خدا و پیامبر(ص) باز تولید کرد.[۲۸] افزون بر دو مفهوم عام یاد شده، در برخی روایات تفسیری واژه "سمّاع" (مائده / ۵، ۴۱، توبه / ۹، ۴۷) به عنوان معادل دقیق و صریح "جاسوس" دانسته شده است [۲۹]؛ همچنین اشتراک لفظی باعث شده است که برخی مفسران وپژوهشگران،[۳۰] واژه "لاتَجَسَّسُوا" (حجرات / ۴۹، ۱۲) را ناظر به معنای جاسوسی نیز بدانند؛ با این توضیح که جاسوسی برای دشمنان اسلام را از مصادیق تجسس مورد نهی و گناه کبیره و جاسوسی به سود مسلمانان را به سبب منافعی که در پی دارد، از موارد استثنای آن شمرده‌اند، در حالی که آیات پیشین (حجرات / ۴۹، ۱ - ۱۱) و نیز خطاب "یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا" و تعبیر "لَحمَ اَخیهِ" (حجرات / ۴۹، ۱۲) نشان می‌‌دهند که آیه در مقام اصلاح روابط بین مؤمنان است و آنها را از کنجکاوی و تفحص درباره معایب، لغزش‌ها و مسائل خصوصی همدیگر باز می‌‌دارد و به مقوله جاسوسی که مربوط به روابط با بیگانگان است، نفیا و اثباتا نظر ندارد. فقها نیز در بحث جاسوسی، هیچ استنادی به آیه یاد شده نکرده‌اند،[۳۱] به هر حال مجموعه آیات مربوط به جاسوسی در دو رده جاسوسی به سود دشمنان یا به سود مسلمانان قابل قسمت‌اند.[۳۲]

جاسوسی برای دشمنان

خیانت ابولبابه

در آیه ۲۷ انفال / ۸ خداوند مؤمنان را از خیانت به خدا، رسول و امانت‌های خود باز داشته است: "یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا تَخونُوا اللّهَ والرَّسولَ وتَخونوا اَمـنـتِکُم واَنتُم تَعلَمون". در ادامه، دارایی و فرزندان مؤمنان زمینه امتحان آنان خوانده شده و بر پاداش عظیم الهیِ کسانی که امانت‌های خدا و پیامبرش را پاس دارند تأکید می‌‌شود: "واعلَموا اَنَّما اَمولُکُم و اَولـدُکُم فِتنَةٌ و اَنَّ اللّهَ عِندَهُ اَجرٌ عَظیم". (انفال / ۸، ۲۸) از این آیه برمی آید که خیانت یاد شده با انگیزه حفظ دارایی‌ها و فرزندان از گزند دشمنان صورت پذیرفته است،[۳۳] چنان که جمله "واَنتُم تَعلَمون" نشان می‌‌دهد که آنان از خیانت بودن کار خویش آگاه بوده‌اند.

مفسران دوشأن نزول مختلف برای آیات یاد شده گفته‌اند که به رغم تفاوت، هر دو از مصادیق جاسوسی برای دشمنان اسلام‌اند. چنان که ابن جوزی [۳۴] نیز تصریح می‌‌کند، بیشتر مفسران [۳۵] با پذیرش دیدگاه کلبی، زهری و قتاده [۳۶] نزول آیات را در سال پنجم هجری، مرتبط با غزوه بنی قریظه و در شأن ابولبابه انصاری دانسته‌اند. در حدیثی منسوب به امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نیز این شأن نزول آمده است.[۳۷] براساس این دیدگاه، یهودیان بنی قریظه پس از ۲۱ روز محاصره شدن از سوی مسلمانان، خواستار صلح و خروج از مدینه شدند. پیامبر(ص) با ردّ این خواسته و با درخواست أوسیان به داوری سعدبن معاذ رئیس قبیله أوس رضایت داد. سعد به کشتن مردان جنگی، اسارت زنان و غنیمت دارایی آنان حکم کرد. یهودیان ابولبابه را به سبب الفت و روابط پیشین با وی، برای مشورت‌طلبیدند و او با اشاره دست به گلوی خود به آنان فهماند که در صورت پذیرش داوری سعد همه مردان جنگی کشته خواهند شد. گفته‌اند که دارایی و زن و فرزندان ابولبابه در میان قبیله بنی قریظه بود و او برای جلب حمایت آنان چنین کرد؛[۳۸] همچنین آورده‌اند که وی پس از این خیانت و آشکار کردن راز جنگی مسلمانان به سختی نادم و اندوهگین شد و با بستن خود به ستونی در مسجد پیامبر(ص) سوگند یاد کرد که لب به آب و غذا نزند تا بمیرد یا توبه‌اش پذیرفته شود. هفت شبانه روز چنین کرد و توبه‌اش پذیرفته شد.[۳۹] علامه طباطبایی با اذعان به انطباق حکایت ابولبابه بر مضمون دو آیه یاد شده بر این باور است که حکایت مذکور فاصله زمانی زیادی با جنگ بدر دارد، در حالی که مقایسه آیه ۲۷ انفال / ۸ با آیات پیش از آن نشان می‌‌دهد که سیاق واحدی دارند و اندکی پس از جنگ بدر نازل شده‌اند.[۴۰] شأن نزول دوم را جابربن عبداللّه انصاری روایت کرده است. بر اساس این گزارش هنگامی که کاروان قریش همراه با اموالی فراوان و به سرپرستی ابوسفیان از مکه خارج شد، پیامبر به وسیله جبرئیل از محل استقرار آنان آگاه شد و مسلمانان مأمور شدند با رعایت پنهانکاری، بدون اعلام مقصد و برای غافلگیر کردن مشرکان حرکت کنند؛ اما یکی از منافقان با نامه، ابوسفیان را از حرکت مسلمانان آگاه کرد.[۴۱] غرابت متن و سیاق روایت، مخدوش بودن سند [۴۲] و عدم تناسب تعبیر "یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا" (انفال / ۸، ۲۷) با منافقان از چالش‌های پیش روی این شأن نزول است. برخی دیگر از مفسران [۴۳] به پیروی از سدّی و ابن اسحاق [۴۴] و بدون اشاره به فرد یا شأن نزولی خاص، آیه را ناظر به کسانی دانسته‌اند که اخبار و اسرار جنگی را پس از شنیدن از رسول خدا(ص) آشکار ساخته، به گوش مشرکان می‌‌رساندند، در هر صورت و براساس آیه یاد شده انتقال اسرار سیاسی و نظامی مسلمان‌ها به دشمنان از مصادیق خیانت همزمان به امانت خدا، رسول و خود مسلمانان خوانده شده است که موجودیت، استقلال و منافع جامعه اسلامی و در نتیجه حیات و هویت دینی آن را به مخاطره می‌‌افکند.[۴۵].[۴۶]

جاسوسی حاطب بن ابی بلتعه

خداوند با اشاره به پاره‌ای از برخوردهای خصمانه و کینه توزانه دشمنان اسلام، مؤمنان را از همگرایی و ابراز مودت و دوستی نسبت به آنان نهی کرده و آن را مایه گمراهی خوانده است: "یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لاتَتَّخِذوا عَدُوّی وعَدُوَّکُم اَولِیاءَ تُلقونَ اِلَیهِم بِالمَوَدَّةِ وقَد کَفَروا بِما جاءَکُم مِنَ الحَقِّ... و مَن یَفعَلهُ مِنکُم فَقَد ضَلَّ سَواءَ السَّبیل". (ممتحنه / ۶۰، ۱) از آیات بعدی برمی آید که انگیزه این همگرایی و دوستی با دشمنان خدا نیز حفظ بستگان، فرزندان و دارایی‌ها از گزند آنان بوده است، از همین رو خداوند، مؤمنان را از روزی (قیامت) بر حذر می‌‌دارد که در آن روز بستگان، فرزندان و دارایی آدمیان هیچ سودی به حال آنان نخواهد داشت، پس نباید دلبستگی به آنان زمینه ساز دوستی با دشمنان خدا شود: "لَن تَنفَعَکُم اَرحامُکُم ولا اَولـدُکُم یَومَ القِیـمَةِ یَفصِلُ بَینَکُم واللّهُ بِما تَعمَلونَ بَصیر". (ممتحنه / ۶۰، ۳) عموم مفسران شیعه [۴۷] و سنی [۴۸] به پیروی از امام علی(ع) و صحابیانی چون ابن عباس و دیگران،[۴۹] آیه را در شأن حاطب بن ابی بلتعه دانسته‌اند. براساس این روایت هنگامی که رسول خدا(ص) در سال هشتم هجری، آماده فتح مکه می‌‌شد،[۵۰] برای رعایت اصل غافلگیری در جنگ، میان مردم شایع ساخت که به سوی خیبر می‌‌روند. حاطب، آگاه از مقصد اصلی حرکت، با نوشتن نامه و به وسیله زنی که عازم مکه بود، درصدد اطلاع دادن به مشرکان قریش برآمد. پیامبر(ص) پس از آگاهی از طریق وحی، برخی از یاران خود همانند علی(ع) و زبیر را در پی او گسیل داشت. زن در آغاز انکار کرد؛ ولی پس از جست و جوی همه وسایل و در برابر تهدید به بازرسی کامل بدنی یا کشته شدن، نامه را از لابه لای گیسوان بافته شده خویش بیرون آورد. حاطب در پاسخ رسول خدا(ص) که چرا چنین کرده است، با نفی نفاق ورزی و ارتداد خویش، انگیزه آن را فقط به دست آوردن دل مشرکان و جلب حمایت آنان خواند، زیرا وی برخلاف بسیاری از مهاجران، کسی را در مکه نداشت که در برابر تعرض مشرکان به خانه و کاشانه و دارایی و افراد خانواده‌اش از آنها حمایت کند [۵۱]. بر اساس برخی گزارش‌های دیگر، وی انگیزه خود را جبران حسن رفتار و برخورد مسالمت آمیز مشرکان با خانواده و بستگان خویش خوانده است،[۵۲] به هرحال رسول خدا(ص) با پذیرش سخن حاطب و با استناد به اینکه وی از اصحاب بدر است، از خطای او درگذشت و از کشتن وی منع کرد.[۵۳].[۵۴]

جاسوسی از روی نیاز

قرآن کریم مؤمنان را از روابط دوستانه با قوم مغضوب خداوند نهی کرده است: "یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا تَتَوَلَّوا قَومـًا غَضِبَ اللّهُ عَلَیهِم". (ممتحنه / ۶۰، ۱۳) شماری از مفسران با گزارش دیدگاه ابن عباس و مقاتل، روابط دوستانه یاد شده را جاسوسی و خبرچینی گروهی از مسلمانان فقیر و نیازمند برای یهودیان مدینه دانسته‌اند. آنان در برابر دریافت مقداری از فرآورده‌های کشاورزی، اخبار و اطلاعات مربوط به مسلمانان را در اختیار یهودیان قرار می‌‌داده‌اند. [۵۵].[۵۶]

جاسوسی منافقان

قرآن از روابط دوستانه منافقان با یهودیان خبر می‌‌دهد: "اَلَم تَرَ اِلَی الَّذینَ تَوَلَّوا قَومـًا غَضِبَ اللّهُ عَلَیهِم ما هُم مِنکُم ولا مِنهُم ویَحلِفونَ عَلَی الکَذِبِ وهُم یَعلَمون * اَعَدَّ اللّهُ لَهُم عَذابـًا شَدیدًا اِنَّهُم ساءَ ما کانوا یَعمَلون". (مجادله / ۵۸، ۱۴) از سوگند دروغین منافقان، وعده عذاب شدید و تقبیح رابطه یاد شده می‌‌توان به دست آورد که این ارتباط بسیار آسیب رسان بوده است. براساس گزارش‌های تفسیری منسوب به قتاده و ابن زید، گروهی از منافقان که با پیامبر اکرم(ص) و مسلمانان نشست و برخاست داشته‌اند، اخبار و اسرار آنان را در اختیار یهودیان قرار داده، از آنها بدگویی می‌‌کرده‌اند.[۵۷] به نقل از سدّی و مقاتل این آیه به طور مشخص درباره عبدالله بن اُبیّ و عبداللّه بن نبتل از سران منافقان نازل شده است.[۵۸] زمانی که از آنان درباره چنین کرداری سؤال می‌‌شد، از ترس جان خود، با سوگند دروغین به انکار آن می‌‌پرداختند.[۵۹] جاسوسی منافقان ذیل برخی دیگر از آیات نیز گزارش شده است؛ هنگام حرکت مسلمانان برای جنگ تبوک، شماری از منافقان با سوگند مبنی بر ناتوانی خویش و نداشتن ساز و برگ و در ظاهر با اجازه رسول خدا(ص)، از شرکت در جهاد معاف شدند. خداوند آنان را دروغگو[۶۰] و سبب سرپیچی آنان را بی ایمانی به خدا و جهان آخرت (توبه / ۹، ۴۲ - ۴۶) معرفی کرد و نیآمدن آنها را خواست الهی و به سود مسلمانان خواند، چرا که شرکت و حضور آنان پیامدی جز ایجاد فتنه و شکاف در میان مسلمانان و در نتیجه تضعیف سپاه اسلام نداشت: "لَو خَرَجوا فیکُم ما زادوکُم اِلاّ خَبالاً ولاََوضَعوا خِلــلَکُم یَبغونَکُمُ الفِتنَةَ وفیکُمسَمّـعونَ لَهُم واللّهُ عَلیمٌ بِالظّــلِمین". (توبه / ۹، ۴۷) در این آیه نیز "سَمّاعون" دوگونه تفسیر شده است: شماری از مفسران متقدم [۶۱] و برخی متأخران [۶۲] با پذیرش دیدگاه حسن، مجاهد و ابن زید، آن را به معنای "جاسوسان" گرفته‌اند، بر این اساس، منافقان بازمانده از جهاد، جاسوسانی را در سپاه اسلام گمارده بودند تا اخبار سپاه را به آنان گزارش کنند. طبری و نحّاس و قرطبی با ترجیح این تفسیر، بیشترین کاربرد "سمّاع" را به معنای جاسوس دانسته‌اند.[۶۳] رشیدرضا با بعید خواندن این تفسیر، کاربرد یاد شده را نمی‌پذیرد.[۶۴] در این صورت، نظر گروه دیگری از مفسران شیعه [۶۵] و سنی [۶۶] قابل طرح است که بر مبنای روایتی از قتاده و ابن اسحاق،[۶۷] "سمّاع" را به معنای کسی دانسته‌اند که بدون دقت و اندیشه هر سخنی را شنیده، باور می‌‌کند،[۶۸] بر این اساس با حضور منافقان یاد شده که اغلب از سران و اشراف قوم بودند، گروهی سست ایمان و نفاق پیشه، با پذیرش و باور گفته‌های آنان، سپاه اسلام را دچار تفرقه می‌‌کردند.[۶۹] این تفسیر که به عموم مفسران [۷۰] نسبت داده شده است مناسبت و هماهنگی بیشتری با سیاق آیات دارد.[۷۱] اشاره به فتنه انگیزی پیشین منافقان و شأن نزول آیات مربوط نیز مؤید آن است. (توبه / ۹، ۴۸).[۷۲]

خبرچینی برخی یهودیان

بر اساس آیات ۴۱ - ۴۲ مائده / ۵ حادثه ای برای یهودیانخیبر رخ داد. احبار یهود به رغم حکم صریح تورات برخلاف آن حکم کردند و سپس افرادی را نزد پیامبر اکرم فرستادند تا در این باره داوری کند و در صورتی که پیامبر(ص) حکم خلاف آنان را تأیید کرد، آن را بپذیرند وگرنه از پذیرش آن خودداری کنند: "و مِنَ الَّذینَ هادوا سَمّـعونَ لِلکَذِبِ سَمّـعونَ لِقَومٍ ءاخَرینَ لَم یَأتوکَ یُحَرِّفونَ الکَلِمَ مِن بَعدِ مَواضِعِهِ یَقولونَ اِن اوتیتُم هـذا فَخُذوهُ و اِن لَم تُؤتَوهُ فَاحذَروا.".. [۷۳]. گروهی از مفسران،[۷۴] تعبیر "سَمّاعُون" اول را به معنای گوش دهندگان و دومی را به معنای جاسوسان تفسیر و آیه را این گونه معنا کرده اند: گروهی از یهودیان، بسیار پای سخن پیامبر(ص) می‌‌نشینند تا با تحریف و سوء استفاده از آن بر پیامبر خدا دروغ ببندند. آنان جاسوس یهودیانی بودند که نزد پیامبر نیامده بودند و شنیده‌های خود را به آنان و دیگر دشمنان انتقال می‌‌دادند. [۷۵] در مقابل، شمار دیگری از مفسران شیعه [۷۶] و سنی [۷۷] به پیروی از ابن عباس، سدّی و ابن زید، "سَمّاعون" دومی را به معنای "پذیرندگان" معنا کرده‌اند؛ یعنی آن گروه از یهودیان عوام که نزد پیامبر(ص) آمدند، سخنان تحریف شده و دروغین عالمان خود را گوش می‌‌دادند و گفته‌های آنان را بی چون و چرا پذیرفته، از آنها پیروی می‌‌کردند. در این صورت موضوع این آیه به بحث جاسوسی مربوط نمی‌شود.[۷۸]

خیانت همسران نوح و لوط

مفسّران ذیل آیه ۱۰ تحریم / ۶۶: "... امرَاَتَ نوحٍ وامرَاَتَ لوطٍ کانَتا تَحتَ عَبدَینِ مِن عِبادِنا صــلِحَینِ فَخانَتاهُما.".. در کنار تفسیر خیانت همسران نوح و لوط به کفر، نفاق [۷۹] و... اغلب از جاسوسی آنان برای کافران قوم خود یاد کرده‌اند. [۸۰] از جمله هنگامی که کسی به نوح(ع) ایمان می‌‌آورد، همسر او به کافران خبر می‌‌داد؛[۸۱] همچنین زمانی که مهمانی بر لوط(ع) وارد می‌‌شد همسر او شب‌ها با روشن کردن آتش و روزها با دود به کافران علامت و جای مهمان را به آنان نشان می‌‌داد. [۸۲]

جاسوسی برای مسلمانان

این موضوع در هیچ یک از آیات قرآن نیامده است؛ اما پاره‌ای از روایات تاریخی که ارسال جاسوس از سوی پیامبر اکرم(ص) را بیان می‌‌کنند، در حاشیه برخی آیات گزارش شده‌اند. این موارد به دو ماجرای غزوه حمراء الاسد و جنگ احزاب مربوط‌اند.[۸۳]

غزوه حمرا الاسد

پس از جنگ احد و بازگشت مسلمانان به مدینه، خبر رسید که مشرکان با توقف در منطقه ای به نام "روحاء" برای یورش و جنگ دوباره آماده می‌‌شوند. رزمندگان اسلام در پاسخ به فراخوان پیامبر اکرم(ص) به سوی دشمن حرکت کرده، پس از رسیدن به منطقه حمراء الاسد در ۸ میلی مدینه، بدون درگیری بازگشتند: "اَلَّذینَ استَجابوا لِلّهِ والرَّسولِ مِن بَعدِ ما اَصابَهُمُ القَرحُ... * اَلَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ اِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکُمفَاخشَوهُم... * فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللّهِ و فَضلٍ لَم یَمسَسهُم سوءٌ."... (آل عمران / ۳، ۱۷۲ ـ ۱۷۴) بر اساس گزارش‌های رسیده، سپاه قریش پس از رسیدن به منطقه "روحاء" و پشیمان از نیمه تمام گذاشتن کار مسلمانان، زمزمه بازگشت دوباره سر دادند تا با کشتن پیامبر(ص) و دیگر سران، کار مسلمانان را یکسره کنند. رسول خدا پس از آگاهی از این توطئه، برای قدرت نمایی و ترساندن دشمن، با ۷۰ نفر از مسلمانان در پی دشمن روانه شدند و در منطقه حمراء الاسد اردو زدند. پیامبر(ص) داوطلبی خواست تا از وضع دشمن خبر آورد. به جز امام علی(ع) کسی داوطلب نشد و رسول خدا به او فرمود: اگر دیدی که مشرکان سوار بر شتران، از اسبان کناره گرفته‌اند، معلوم می‌‌شود که به سوی مکه روانه‌اند؛ ولی اگر سوار بر اسبان و بر کنار از شتران بودند، بدان که عازم مدینه‌اند. امام علی(ع) با تنی مجروح نزدیک دشمن رفت و عزیمت آنان به سوی مکه را به پیامبر(ص) گزارش داد [۸۴].[۸۵]

جنگ احزاب

پیامبر اکرم(ص) در این جنگ حذیفة بن یمان را برای کسب خبر از اوضاع دشمن، روانه اردوگاه آنان می‌‌کرد. این گزارش ذیل آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا وَجُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا وَكَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرًا[۸۶] بازتاب یافته است[۸۷]. اوضاع سخت جنگی که در آیه مزبور ترسیم شده است، موجب شد که به رغم درخواست سه باره پیامبر(ص) و وعده بهشت و همنشینی با خویش در آن، کسی از شدت ترس، گرسنگی و سرما برای کسب خبر از اردوگاه دشمن داوطلب نشود. سرانجام رسول خدا(ص) حذیفه را به نام خواند و با تأکید بر پرهیز از هرگونه اقدامی، او را روانه این مأموریت کرد. حذیفه در تاریکی شب وارد اردوگاه دشمن شد و دید که باد و توفان شعله‌های آتش آنان را خاموش کرده، خیمه‌ها را از جا کنده و اوضاعشان را به هم ریخته است و ابوسفیان دور آتش کوچکی و در حلقه ای از یاران خود ضمن تشریح اوضاع سخت و بحرانی پیش آمده، از بازگشت به مکه خبر می‌‌دهد. وی در آغاز سخن و برای اطمینان از عدم حضور جاسوسی از مسلمانان، از اطرافیان خواست که هرکس نام شخص کناری خود را بپرسد. در این هنگام حذیفه، پیش دستی کرده، نام افراد در کنار خود را پرسید و در نتیجه آنان از پرسش نام وی غفلت کردند. ابوسفیان پس از پایان سخن، سوار بر شتر به سوی مکه حرکت کرد. از حذیفه نقل شده است که اگر سفارش پیامبر(ص) نبود، با یک تیر می‌‌توانسته او را بکشد. [۸۸].[۸۹]

حکم فقهی جاسوسی

فقهای مسلمان، جاسوسی برای دشمنان اسلام را حرام،[۹۰] گناه کبیره،[۹۱] مستوجب کیفر و جاسوسی به سود مسلمانان را ممدوح و در برخی موارد [۹۲] ضروری [۹۳] دانسته‌اند. حرمت و ضرورت مزبور، افزون بر نهی وارد شده در آیات مربوط ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَخُونُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا أَمَانَاتِكُمْ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ[۹۴]، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاء تُلْقُونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءَكُم مِّنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِيَّاكُمْ أَن تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ إِن كُنتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِي سَبِيلِي وَابْتِغَاء مَرْضَاتِي تُسِرُّونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَيْتُمْ وَمَا أَعْلَنتُمْ وَمَن يَفْعَلْهُ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِيلِ إِن يَثْقَفُوكُمْ يَكُونُوا لَكُمْ أَعْدَاء وَيَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ وَأَلْسِنَتَهُم بِالسُّوءِ وَوَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ [۹۵].[۹۶] و نیز سنت عملی پیامبر(ص) [۹۷] که بدان استناد شده، به قاعده "نفی سبیل" نیز استنادپذیر است: ﴿ وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا[۹۸] که هرگونه چیرگی کافران بر مؤمنان را ناروا و خلاف رضایت خداوند می‌‌شمرد. اصل مجازات برای جاسوس مسلمان، حربی و ذمی مورد اتفاق، ولی نوع آن مورد اختلاف فقهاست. اغلب علمای شیعه [۹۹] و سنی[۱۰۰] در مورد جاسوس مسلمان قائل به تعزیرند، هرچند حکم به اعدام،[۱۰۱]زندان،[۱۰۲] تبعید [۱۰۳] و وانهادن به اجتهاد[۱۰۴] حاکم نیز در میان فتواها دیده می‌‌شود. درباره جاسوس حربی و ذمی نیز اغلب فتوا به قتل داده‌اند.[۱۰۵] در همه موارد مزبور، طرح یا نقد آراء با استناد به برخی آیات، احادیث و برخوردهای پیامبر(ص) با جاسوسان صورت پذیرفته است.[۱۰۶] افزون بر مجازات، مباحث دیگری هم در رویکرد فقهی به پدیده جاسوسی مطرح است.[۱۰۷].[۱۰۸]

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

  1. اسدی، علی، مقاله "جاسوسی"، دائرة المعارف قرآن کریم ج۹

پانویس

  1. لغت‌نامه، ج ۵، ص ۷۳۶۰؛ فرهنگ عمید، ص ۴۵۰، "جاسوس و جاسوسی".
  2. مقاییس اللغه، ج ۱، ص ۴۱۴؛ المصباح، ص ۱۰۱؛ لسان العرب، ج ۲، ص ۲۸۳، "جسس".
  3. جمهرة اللغه، ج ۱، ص ۸۸ - ۸۹؛ المصباح، ص ۱۰۱؛ مفردات، ص ۱۹۶، "جسس".
  4. العین، ص ۱۴۰؛ الصحاح، ج ۳، ص ۹۱۳؛ لسان العرب، ج ۲، ص ۲۸۳، "جسس".
  5. مقاییس اللغه، ج ۱، ص ۴۱۴؛ التحقیق، ج ۲، ص ۸۶ - ۸۷، "جسس"؛ الفائق، ج ۱، ص ۲۱۴.
  6. مقاییس اللغه، ج ۱، ص ۴۱۴؛ المصباح، ص ۱۰۱؛ لسان العرب، ج ۲، ص ۲۸۳.
  7. موسوعة السیاسه، ج ۲، ص ۱۵.
  8. العین، ص ۱۴۰؛ الصحاح، ج ۳، ص ۹۱۳؛ لسان العرب، ج ۲، ص ۲۸۳.
  9. النهایه، ج ۱، ص ۲۷۲؛ لسان العرب، ج ۲، ص ۲۸۳؛ مجمع البحرین، ج ۱، ص ۳۷۴، "جسس".
  10. حقوق جزای اختصاصی، ج ۳، ص ۵۲ - ۵۳؛ آشنایی با حقوق جزا، ص ۱۲۵ - ۱۲۷؛ مطالعات نظری و عملی در حقوق جزا، ج ۳،ص ۶۷۵ - ۶۷۷.
  11. موسوعة السیاسه، ج ۲، ص ۱۵؛ فرهنگ علوم سیاسی، ج ۱، ص ۲۰۱؛ ترمینولوژی حقوق، ص ۱۸۹.
  12. ر. ک: موسوعة السیاسه، ج ۲، ص ۱۵؛ فرهنگ علوم سیاسی، ج ۱، ص ۲۰۱.
  13. برای اطلاع بیشتر ر. ک: دانشنامه جهان اسلام، ج ۹، ص ۲۵۰.
  14. کتاب مقدس،اعداد ۱۳: ۱ - ۲۹؛ تثنیه ۱: ۲۲ - ۲۸.
  15. کتاب مقدس، یوشع ۲: ۱ - ۲۴.
  16. کتاب مقدس، پیدایش ۴۲: ۸ - ۲۰.
  17. مجمع البیان، ج ۵، ص ۴۲۲؛ تفسیر ثعالبی، ج ۳، ص ۳۳۵؛ زاد المسیر، ج ۴، ص ۱۸۷.
  18. «گفتند: سوگند به خداوند که شما می‌دانید ما نیامده‌ایم تا در این سرزمین تبهکاری کنیم و ما دزد نیستیم» سوره یوسف، آیه ۷۳.
  19. المیزان، ج ۱۱، ص ۲۲۴.
  20. تاریخ الاسلام، ذهبی، ج ۲، ص ۳۰۲؛ السیرة النبویه، ابن کثیر، ج ۳، ص ۲۱۹؛ ج ۴، ص ۱۳۱؛ عیون الاثر، ج ۲، ص ۴۵.
  21. سنن ابی داود، ج ۱، ص ۵۹۸ - ۵۹۹؛ مسند احمد، ج ۴، ص ۴۹؛ السنن الکبری، ج ۹، ص ۱۴۷.
  22. نک: مسند احمد، ج۳، ص۱۳۶؛ موسوعه الاستخبارات و الامن، ج ۱، ص ۳۵۰، ۳۵۲؛ الاستخبارات العسکریة فی الاسلام، ص ۱۰۵ - ۱۰۶.
  23. اسدی، علی، مقاله "جاسوسی"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۹.
  24. «ای مؤمنان! به خداوند و پیامبر خیانت نکنید و در امانت‌های خود دانسته خیانت نورزید» سوره انفال، آیه ۲۷.
  25. «ای مؤمنان! اگر برای جهاد در راه من و به دست آوردن خرسندی من (از شهر خود) بیرون می‌آیید، دشمن من و دشمن خود را دوست مگیرید که به آنان مهربانی ورزید در حالی که آنان به آنچه از سوی حق برای شما آمده است کفر ورزیده‌اند؛ پیامبر و شما را (از شهر خود) بیرون می‌کنند که چرا به خداوند -پروردگارتان- ایمان دارید، پنهانی به آنان مهربانی می‌ورزید و من به آنچه پنهان و آنچه آشکار می‌دارید داناترم و از شما هر کس چنین کند به یقین، راه میانه را گم کرده است» سوره ممتحنه، آیه ۱.
  26. «ای مؤمنان! گروهی را که خداوند بر آنان خشم گرفته است دوست مگیرید که آنان همان گونه از جهان واپسین ناامیدند که کافران از (بازگشت) در گور خفتگان» سوره ممتحنه، آیه ۱۳.
  27. «آیا به کسانی ننگریسته‌ای که با گروهی که خداوند بر آنها خشم آورده است دوستی دارند، نه از آنانند و نه از شما و دانسته سوگند دروغ می‌خورند» سوره مجادله، آیه ۱۴.
  28. ر.ک: المفصل، ج۴، ص ۳۷۰ - ۳۸۸؛ النهایه، ج۱، ص ۴۲۴، "حلف".
  29. ر. ک: تفسیر قرطبی، ج ۶، ص ۱۱۸.
  30. التحریر و التنویر، ج ۲۶، ص ۲۵۳ - ۲۵۴؛ الفرقان، ج ۲۶، ص ۲۴۹.
  31. برای نمونه ر. ک: المبسوط، ج ۲، ص ۱۵؛ جواهرالفقه، ص ۵۱؛ قواعد الاحکام، ج ۱، ص ۵۰۵.
  32. اسدی، علی، مقاله "جاسوسی"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۹.
  33. مجمع البیان، ج ۴، ص ۴۵۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۳۹۶؛ المیزان، ج ۹، ص ۵۵.
  34. زاد المسیر،ج ۳، ص ۲۳۴.
  35. تفسیر قمی، ج ۱، ص ۲۷۱ - ۲۷۲؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۴۵۵ - ۴۵۶؛ اسباب النزول، ص ۱۵۷.
  36. ر. ک: جامع البیان، ج ۹، ص ۲۹۲؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۴۵۵؛ التبیان، ج ۵، ص ۱۰۶.
  37. التبیان، ج ۵، ص ۱۰۶؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۴۵۵؛ الصافی، ج ۲، ص ۲۹۰.
  38. مجمع البیان، ج ۴، ص ۴۵۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۳۹۶؛ زاد المسیر، ج ۳، ص ۲۳۴.
  39. جامع البیان، ج ۹، ص ۲۹۱؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۴۵۵؛ اسباب النزول، ص ۱۵۷ - ۱۵۸.
  40. المیزان، ج ۹، ص ۶۴.
  41. جامع البیان، ج ۹، ص ۲۹۱؛ التبیان، ج ۵، ص ۱۰۶؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۴۵۵.
  42. تفسیرابن کثیر، ج ۲، ص ۳۱۳؛ لباب النقول، ص ۹۶.
  43. جامع البیان، ج ۹، ص ۲۹۳.
  44. زادالمسیر، ج ۳، ص ۲۳۵؛ لباب النقول، ص ۹۶.
  45. المیزان، ج ۹، ص ۵۵.
  46. اسدی، علی، مقاله "جاسوسی"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۹.
  47. مجمع البیان، ج ۹، ص ۴۴۵؛ التبیان، ج ۹، ص ۵۷۵؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۲۲۶.
  48. جامع البیان، ج ۲۸، ص ۷۴ - ۷۸؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۰، ص ۵۱۵ - ۵۱۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۳۵ - ۳۶.
  49. صحیح البخاری، ج ۴، ص ۱۹؛ صحیح مسلم، ج ۷، ص ۱۶۸؛ جامع البیان، ج ۲۸، ص ۷۴ - ۷۶.
  50. صحیح البخاری، ج ۵، ص ۱۳؛ نمونه، ج ۲۴، ص ۹.
  51. جامع البیان، ج ۲۸، ص ۷۴ - ۷۸؛ مجمع البیان، ج ۹، ص ۴۴۶؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۰، ص ۵۱۵ - ۵۱۶.
  52. نور الثقلین، ج ۵، ص ۳۰۰.
  53. جامع البیان، ج ۲۸، ص ۷۴ - ۷۸؛ مجمع البیان، ج ۹، ص ۴۴۶؛ المجموع، ج ۱۹، ص ۳۴۰.
  54. اسدی، علی، مقاله "جاسوسی"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۹.
  55. مجمع البیان، ج ۹، ص ۴۵۷؛ اسباب النزول، ص ۲۸۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۷۶.
  56. اسدی، علی، مقاله "جاسوسی"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۹.
  57. مجمع البیان، ج ۹، ص ۴۱۹؛ التبیان، ج ۹، ص ۵۵۲؛ روح المعانی، ج ۱۵، ص ۴۵؛ ج ۲۸، ص ۴۵.
  58. زاد المسیر، ج ۷، ص ۳۲۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۷، ص ۱۹۷؛ المنیر، ج ۲۸، ص ۵۱.
  59. التفسیر الکبیر، ج ۱۰، ص ۴۹۷.
  60. جامع البیان، ج ۱۰، ص ۱۸۲ - ۱۸۳؛ مجمع البیان، ج ۵، ص ۶۰ - ۶۱؛ المغازی، ج ۳، ص ۱۰۲۳.
  61. مجمع البیان، ج ۵، ص ۶۰ - ۶۴؛ تفسیر مجاهد، ج ۱، ص ۲۸۱؛ جامع البیان، ج ۱۰، ص ۱۸۸.
  62. تفسیر قرطبی، ج ۸، ص ۱۰۰.
  63. جامع البیان، ج ۱۰، ص ۱۸۸؛ معانی القرآن، ج ۳، ص ۲۱۵.
  64. تفسیر المنار، ج ۱۰، ص ۴۷۲.
  65. المیزان، ج ۹، ص ۲۹۰؛ غریب القرآن، ص ۳۶۶.
  66. تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۳۷۵.
  67. ر. ک: جامع البیان، ج ۱۰، ص ۱۸۸؛ التبیان، ج ۵، ص ۲۳۱؛ مجمع البیان. ج ۵، ص ۶۴.
  68. التحریر و التنویر، ج ۱۰،ص ۲۱۸؛ نمونه، ج ۷، ص ۴۳۵.
  69. جامع البیان، ج ۱۰، ص ۱۸۸؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۳۷۴.
  70. تفسیر ثعالبی، ج ۳، ص ۱۸۵؛التحریر و التنویر،ج ۱۰، ص ۲۱۸.
  71. تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۳۷۵.
  72. اسدی، علی، مقاله "جاسوسی"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۹.
  73. الدرالمنثور، ج ۳، ص ۷۵؛ الصافی، ج ۲، ص ۳۶ - ۳۷؛ المیزان، ج ۵، ص ۳۳۹.
  74. مجمع البیان، ج ۳، ص ۳۳۳ - ۳۳۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۰، ص ۳۵۹؛ تفسیر ابی السعود، ج ۲، ص ۴۱.
  75. تفسیر المنار، ج ۶، ص ۳۸۹.
  76. التبیان، ج ۳، ص ۵۲۲؛ المیزان، ج ۵، ص ۳۴۰؛ غریب القرآن، ص ۳۶۶.
  77. جامع البیان، ج ۶، ص ۳۱۹؛ الکشاف، ج ۱، ص ۶۳۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۶، ص ۱۱۸.
  78. اسدی، علی، مقاله "جاسوسی"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۹.
  79. التبیان، ج ۱۰، ص ۵۲؛ زاد المسیر، ج ۸، ص ۵۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۱۳۱.
  80. جامع البیان، ج ۲۸، ص ۲۱۶؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۶۴؛ المیزان، ج ۱۰، ص ۲۳۵.
  81. جامع البیان، ج ۲۸، ص ۲۱۶؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۶۴؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص ۴۱۹.
  82. جامع البیان، ج ۲۸، ص ۲۱۶؛ زاد المسیر، ج ۸، ص ۵۵ - ۵۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۱۳۱.
  83. اسدی، علی، مقاله "جاسوسی"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۹.
  84. مجمع البیان، ج ۲، ص ۴۴۶ - ۴۴۷؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۴۳۸ - ۴۳۹؛ البدایة والنهایه، ج ۴، ص ۵۶.
  85. اسدی، علی، مقاله "جاسوسی"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۹.
  86. «ای مؤمنان! نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید هنگامی که سپاهیانی بر شما تاختند و ما بر (سر) آنان بادی و (نیز) سپاهیانی را که آنان را نمی‌دیدید فرستادیم و خداوند به آنچه انجام می‌دهید بیناست» سوره احزاب، آیه ۹.
  87. نک: جامع البیان، ج ۲۱، ص ۱۵۲؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۱۳۵؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص ۴۷۹ - ۴۸۰.
  88. تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۴۴؛ السیرة النبویه، ج ۳، ص۷۱۴- ۷۱۵؛ السنن الکبری، ج۹، ص۱۴۸-۱۴۹.
  89. اسدی، علی، مقاله "جاسوسی"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۹.
  90. شرح مسلم،ج ۱۶، ص ۵۵.
  91. مجمع البیان، ج ۹، ص ۴۴۷.
  92. تذکرة الفقهاء،ج ۹،ص ۴۹؛ روضة الطالبین، ج ۷، ص ۴۴۰؛ مغنی المحتاج، ج ۴، ص ۲۲۰.
  93. دراسات فی ولایة الفقیه، ج ۲، ص ۷۴۰.
  94. «ای مؤمنان! به خداوند و پیامبر خیانت نکنید و در امانت‌های خود دانسته خیانت نورزید» سوره انفال، آیه ۲۷.
  95. «ای مؤمنان! اگر برای جهاد در راه من و به دست آوردن خرسندی من (از شهر خود) بیرون می‌آیید، دشمن من و دشمن خود را دوست مگیرید که به آنان مهربانی ورزید در حالی که آنان به آنچه از سوی حق برای شما آمده است کفر ورزیده‌اند؛ پیامبر و شما را (از شهر خود) بیرون می‌کنند که چرا به خداوند -پروردگارتان- ایمان دارید، پنهانی به آنان مهربانی می‌ورزید و من به آنچه پنهان و آنچه آشکار می‌دارید داناترم و از شما هر کس چنین کند به یقین، راه میانه را گم کرده است اگر بر شما دست یابند دشمنانتان خواهند بود و بر شما به بدی دست دراز می‌کنند و زبان می‌گشایند و دوست می‌دارند که کاش شما نیز کافر می‌شدید» سوره ممتحنه، آیه ۱-۲.
  96. المنیر، ج ۲۸، ص ۱۵۶.
  97. المنیر، ج ۲۱، ص ۲۸۶.
  98. « هرگز خداوند برای کافران به زیان مؤمنان راهی نمی‌گشاید» سوره نساء، آیه ۱۴۱.
  99. برای نمونه ر. ک: المبسوط، ج ۲، ص ۱۵؛ جواهر الفقه، ص ۵۱؛ قواعد الاحکام، ج ۱،ص ۵۰۵.
  100. ر. ک: فتح الباری، ج ۱۲، ص ۲۷۶؛ شرح مسلم، ج ۱۶، ص ۵۵ - ۵۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۵۳.
  101. ر. ک: کشاف القناع، ج ۶، ص ۱۶۱؛ فتح الباری، ج ۱۲، ص ۲۷۶؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج ۲، ص ۷۴۰.
  102. معالم السنن، ج ۲، ص ۲۷۴؛ عمدة القاری، ج ۱۴، ص ۲۵۶؛ المجموع، ج ۱۹، ص ۳۴۳.
  103. ر. ک: المجموع، ج ۱۹، ص ۳۴۳؛ النفی والتغریب، ص ۳۳۷؛ اقضیة رسول الله، ص ۸۰.
  104. نک: شرح مسلم، ج ۱۶، ص ۵۵ - ۵۶؛ عمدة القاری، ج ۱۴، ص ۲۵۶؛ التحریر والتنویر، ج ۳، ص ۲۱۹.
  105. المجموع، ج ۱۹، ص ۳۴۲؛ نیل الاوطار، ج ۸، ص ۱۵۴ - ۱۵۵.
  106. المبسوط، ج ۲، ص ۱۵؛ قواعد الاحکام، ج ۱، ص ۵۰۵؛ المجموع، ج ۱۹، ص ۳۴۰.
  107. ر. ک: نیل الاوطار، ج ۸، ص ۱۵۵؛ الجامع للشرایع، ص ۲۳۴؛ جواهرالکلام، ج ۲۱، ص ۲۶۸.
  108. اسدی، علی، مقاله "جاسوسی"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۹.