حاکم جائر

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۴۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

جائر از ریشه جور گرفته شده است. بنابراین لازم است نخست این کلمه به طور شفاف تبیین شود تا مراد از مشتقات آن، مانند جائر و حاکم جائر روشن گردد. واژۀ جور در کتاب‌های لغت گاهی در تقابل با عدل آمده و اغلب تعریفی مستقل از آن ارائه شده است. به طور مثال، المنجد در تعریفی کاملاً مستقل از واژه جائر می‌نویسد: “جائر کسی است که بر دیگران ظلم روا دارد”[۱]. در فرهنگ معین نیز جور به معنای ظلم آمده است: “جور در لغت به معنای ستم کردن، ظلم کردن، ستم و ظلم است”[۲]. در عین حال معین در بیان معنای جائر، افزون بر ظلم، مفهوم انحراف از حق را نیز لحاظ کرده است: “جائر ستمکار و جورکننده یا آن‌که از راه حق به راه باطل میل کند، گشته از راه”[۳]. اما در مقابل، لسان العرب و تاج العروس، لغتِ جور را نقیض عدل معرفی کرده است: الجَوْرُ: نقيضُ العَدْلِ[۴]. برخی از کتب لغت، افزون بر معنای ظلم معنای دیگری را نیز برای آن در نظر گرفته‌اند و آن “ضد قصد” است: الجَوْرُ: ضِدُّ القَصْدِ أَو المَيلُ عنه أَو تَرْكُه في السَّيْر و كلُّ ما مالَ فقد جار[۵]. در این معنا، تمایل نداشتن به چیزی را جور گویند. طریحی در مجمع البحرین جائر را انحراف از مسیر حق معنا کرده است: مِنْها جائِرٌ أي من السبيل ما هو مائل عن الحق[۶]. مرحوم علامه طباطبایی نیز جائر را به همین معنا، یعنی انحراف از راه راست دانسته است. ایشان ذیل آیه شریفه ﴿وَعَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبِيلِ وَمِنْهَا جَائِرٌ[۷] آن را به معنای منحرف از هدف آورده است[۸]. با توجه به تعریف‌های بالا، جور در لغت افزون بر داشتن مفهوم ظلم که نقیض عدل است، به معنای انحراف از راه حق و ورود در راه باطل نیز می‌باشد. معنای اصطلاحی جور نیز با معنای لغوی آن بی‌ارتباط نیست که درباره آن بیشتر توضیح خواهیم داد.

حاکم جائر در فقه

در اصطلاح فقهای شیعه، به کسی حاکم جائر می‌گویند که بدون اذن امام یا نایب او بر مردم حکمرانی کند. حاکمان جائر، افزون بر آن‌که عدالت را مراعات نمی‌کنند، با قصد و توجه از راه راست منحرف شده‌اند و در راه باطل و انحراف قرار گرفته‌اند. بنابراین حاکم جائر کسی است که از مسیر حق منحرف شده و در راه باطل قدم برمی‌دارد؛ یا از آغاز به راه مستقیم نرفته و حق را از مدار خود خارج کرده است. از آن جهت که حاکم جائر در جایگاه مناسب و حقوقی خود قرار نگرفته و از امام معصوم اجازه ندارد، افزون بر آن‌که ولایت وی غصبی است، در حق صاحب اصلی این مقام نیز ظلم کرده است و اگر در این منصب به مردم نیز ظلم کند یا نتواند به خوبی از عهده این مقام برآید، حقوق آنان را به نوعی پایمال کرده است که خود ظلم بر مردم به شمار می‌رود. در فقه سیاسی شیعه، حاکم به دو دسته عادل و جائر تقسیم می‌شود. این ملاک تقسیم‌بندی در منابع متعدد فقهی شیعه آمده است که هرکدام احکامی خاص دارد. با توجه به آنچه دربارۀ ویژگی‌های نظام امامت و شرایط حاکم خواهیم گفت، می‌توان به این نتیجه دست یافت که مفهوم حاکم جائر در نظام امامت با نظام خلافت تفاوت اساسی و ماهوی دارد. به باور شیعه، هر حاکمی که در عصر حضور یا غیبت اذن الهی نداشته باشد، حاکم جائر شمرده می‌شود. در این زمینه میان کافر و مسلمان (اهل سنت یا شیعه) فرقی وجود ندارد. مرحوم محقق حلی گفته است: “هر حاکمی که شرایط و صفات لازم را برای حکومت نداشته باشد، خودش حاکم جائر و حکومتش نامشروع است و به تبع آن، همکاری با او و یاری رسانی‌اش حرام است”[۹].

حاکم جائر در قرآن

قرآن کریم هر ولایتی جز ولایت خدا را ولایت طاغوت معرفی کرده است. انسان‌ها باید به فرمان خدا باشند و هر چیزی که انسان را از اطاعت فرمان خدا بازدارد، و زمینۀ عصیان انسان را در برابر پروردگار فراهم آورد، طاغوت و شیطان است. بنابر آیات الهی، طاغوت و شیطان نسبت این‌همانی دارد؛ یعنی هر ولایتی که غیر از ولایت الهی باشد، ولایت طاغوت و شیطان است: ﴿الَّذِينَ آمَنُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ[۱۰] سپس بی‌درنگ درباره دوستان شیطان به جنگ فرمان می‌دهد: ﴿فَقَاتِلُوا أَوْلِيَاءَ الشَّيْطَانِ[۱۱]. در این آیه نورانی طاغوت و شیطان به جای یکدیگر به کار رفته‌اند و با یکدیگر نسبت عینیت دارند. خداوند سرانجام ولایت طاغوت و شیطان را در یکی از آیات سوره نساء به خوبی ترسیم کرده است: ﴿وَمَنْ يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى وَيَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا[۱۲][۱۳]. خداوند در این آیه می‌فرماید: هرکس راه خود را از راه پیامبر جدا کند با وی مخالفت و از او سرپیچی کرده، وارد جهنم خواهد شد. پس بنابر این آیه، یکی از مصادیق تام و بارز طاغوت، حاکمان کافر است. یکی دیگر از مصادیق طاغوت، چه بسا افراد مسلمان‌اند که حکومت آنها به اذن خداوند نبوده است. آنان که ولایت حضرت امیر را نپذیرفتند نیز سرانجام راه خود را از پیامبر جدا کردند. در این آیه تصریح شده است که هرگز نباید به ولایت پیشوایان طاغوت تن داد، بلکه باید با آنان مقابله و مبارزه کرد.

دسته دیگر از حاکمان جائر کسانی‌اند که مشروعیت حکومتی آنها با چالش روبه‌روست. این افراد ممکن است شیعه باشند و در نظام حکومتی نیز به کسی ظلم روا نداشته باشند، اما چون حاکمیت آنها بدون نصب یا اذن امام است حکومتشان اغتصابی است و از مصادیق حکومت جائر به شمار می‌رود. در مجموع، از نظر شیعه سه دسته از حاکمان در زمرۀ حکام جائرند: دستۀ نخست، کسانی که به طور عام بر مردم ستم روا می‌دارند؛ اعم از کافر، اهل سنت یا شیعه؛ دستۀ دوم حکامی که شایستگی امامت و رهبری را بنابر ملاک‌ها و معیارهای الهی ندارند؛ خواه شیعه باشند یا اهل سنت؛ گرچه ملاک‌ها و شرایط ممکن است از دیدگاه شیعه و اهل سنت در برخی از موارد چون قریشی بودن تفاوت داشته باشد؛ دستۀ سوم حکامی که شیعه نیستند و از پذیرش ولایت امیرالمؤمنین(ع) سر باز زدند. بنابراین در این نوشتار، هرجا نامی از حاکم جائر به میان آمده است همه یا یکی از مصادیق یادشده را دربر می‌گیرد.

حاکم جائر از دیدگاه اهل سنت

اما از نظر اهل سنت، تنها دو دستۀ نخست حاکم جائر به شمار می‌روند. فقهای اهل سنت نیز برای حاکم شرایطی در نظر گرفته‌اند که به‌رغم وجود اختلاف‌نظر میان فقهای مذاهب چهارگانه در این باره، چنانچه حاکمی از آنها بی‌بهره باشد و یا از روش دیگری جز روش خلفای راشدین به حکومت دست یابد حاکم جائر به شمار می‌آید. در فقه سیاسی اهل سنت، جور به معنای لغوی آن آمده و در واقع، تفاوتی میان مفهوم لغوی و اصطلاحی آن دیده نمی‌شود. در بیشتر متون اهل سنت جور، ستم و روی‌گردانی از حق تعریف شده است: الجور: البغي و الظلم و الميل عن الحق[۱۴]. این تعریفی عام است و کسانی را نیز که غاصب حق حکمرانی دیگران‌اند دربر می‌گیرد، و در واقع از این منظر میان تعاریف شیعی و اهل سنت تفاوتی وجود ندارد؛ اما از آنجا که مبانی کلامی شیعه و اهل سنت دربارۀ جانشینی پس از رسول خدا(ص) متفاوت است، به تبع آن در مبانی مشروعیت حکومت پس از آن حضرت نیز تفاوت وجود خواهد داشت. بنابراین اهل سنت در خلافت و جانشینی رسول خدا معیارها و ملاک‌هایی را در نظر دارد که با شیعه کاملاً متفاوت است. از نظر آنان حکومتی مشروع است که منتخب مردم، اهل حل عقد یا شورا باشد. شیعه در این باره دیدگاه دیگری دارد، در مباحث بعدی شرایط و ویژگی‌های حاکم در دو نظام بررسی خواهد شد. به هر حال، گرچه در تعریف و مصادیق حاکم جائر در دو نظام امامت و خلافت اختلاف‌نظر وجود دارد، در موارد و مصادیقی که میان دو دیدگاه اتفاق‌نظر وجود دارد - همچون تبعیت از حاکم ظالمی که به مردم ستم روا می‌دارد و حقوق دیگران را پایمال می‌کند - نیز فقهای دو مذهب دربارۀ اطاعت کردن و اطاعت نکردن از چنین حاکمی اختلاف رأی دارند. این تفاوت در آرا بر جنبش‌های معاصر شیعی و اهل سنت تأثیرهای متفاوتی بر جای گذاشته است[۱۵].

همکاری با حاکم جائر

اطاعت از حاکم جائر

خروج بر حاکم جائر

مبارزه با حاکم جائر

عزل حاکم جائر

جستارهای وابسته


منابع

پانویس

  1. لویس معلوف، المنجد فی اللغة، ص۱۰۹.
  2. محمد معین، فرهنگ فارسی، ج۱، ص۱۲۵۱.
  3. محمد معین، فرهنگ فارسی، ج۱، ص۱۲۱۳.
  4. محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۲، ص۴۱۳.
  5. محمد بن محمد بن عبدالرزاق الحسینی (اللقّب بمرتضی الزبیدی)، تاج العروس من جواهر القاموس، ج۶، ص۲۱۷.
  6. فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۳، ص۲۵۰.
  7. «و (راهنمایی به) راه راست با خداوند است و برخی از آن (راه)‌ها کژ راه است» سوره نحل، آیه ۹.
  8. ر.ک: محمدحسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی همدانی، ج۲۰، ص۳۱۲-۳۱۴.
  9. روح الله شریعتی، «حکومت در اندیشه سیاسی محقق حلی»، فصلنامه علوم سیاسی، ش۱۴، تابستان ۱۳۸۰، ص۷۱.
  10. «مؤمنان در راه خداوند... و کافران در راه طاغوت جنگ می‌کنند» سوره نساء، آیه ۷۶.
  11. «پس با یاران شیطان کارزار کنید» سوره نساء، آیه ۷۶.
  12. «و هر کس پس از آنکه به روشنی رهنمود یافت با پیامبر مخالفت ورزد و از راهی جز راه مؤمنان پیروی کند وی را با آنچه بدان روی آورده است وامی‌نهیم و وی را به دوزخ می‌افکنیم و این بد پایانه‌ای است!» سوره نساء، آیه ۱۱۵.
  13. برای مطالعه بیشتر، ر.ک: سیدعلی خامنه‌ای، ولایت، ص۱۰۲-۱۰۷.
  14. ابویعلی، مسند أبی یعلی، تحقیق حسین سلیم اسد، ج۹، ص۳۴۶؛ المعجم الصغیر للطبرانی، ج۲، ص۲۷۰.
  15. میرعلی، محمد علی، اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت، ص ۳۸.