بنی حجر بن وهب

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۵ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۲۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

نسب بنی حجر بن وهب

این طایفه را از اعراب کهلانی[۱] و از شاخه‌های بنی معاویة بن کنده گفته‌اند که از حجر بن وهب بن ربیعة بن معاویة بن حارث بن معاویة بن حارث بن معاویة بن ثور بن مرتّع بن معاویة بن کندة بن عفیر نسب می‌‌برند[۲]. حجر بن وهب، فرزندانی به نام قیس - از زنی از طایفه بنی رائش به نام هند بنت زید مناة - عدی و سلمه - از مادری به نام نظّارة بنت ودیعة بن مالک بن دلا بن حارث بن شرحبیل (الأخزم) - و وهب - از مادری از مردم نجران - داشت[۳] که نسل او از طریق آنان ادامه یافت.

منازل و مساکن طایفه

بنی حجر بن وهب نیز چونان دیگر طوایف کنده، اصالتی یمنی داشتند؛ اما در پی فتوحات اسلامی جمعی از آنان به عراق و به‌ویژه کوفه، جزیره و رهاء[۴] کوچ کردند و در این شهر مأوا و مسکن گرفتند. آنان در این شهر، مسجدی مختص خود داشتند[۵] که نشان از انبوهی جمعیت آنان در این شهر دارد.[۶]

تاریخ جاهلی بنی حجر

از اخبار جاهلی این قوم، جز خبر حضور برخی از آنان در نبرد «یوم الصفا» و کشته شدن سعید بن عمرو بن نعمان به دست یکی از افراد بنی حجر به نام معاویة بن حجر[۷] اطلاعی به دست نیامده است.[۸]

تاریخ اسلامی بنی حجر

اسلام بنی حجر بن وهب

از اخبار دوران اسلامی آنها هم می‌‌توان به مسلمان شدن این قوم در سال دهم هجری و در پی آن حضور جمعی از آنان - از جمله منذر بن عدی بن منذر بن عدی بن حجر بن وهب[۹]، جبلة بن سعید بن اسود بن سلمة بن حجر[۱۰]، جبلة بن ابی کرب بن قیس بن حجر بن وهب[۱۱]، سلمة بن معاویة بن وهب بن قیس بن حجر بن قیس معروف به ابوقره کندی[۱۲] و اسود بن سلمة بن حجر بن وهب و پسرش یزید، -[۱۳] در هیأت اعزامی کنده به مدینه و اعلان این مسلمانی یاد کرد. به نظر می‌‌رسد این افراد در شمار شصت[۱۴] یا هشتاد[۱۵] نفر کندی[۱۶] باشند که در در این سال، اشعث را در سفر به مدینه همراهی می‌‌کردند. بر اساس برخی گزارشات، در سال دهم هجرت، اشعث بن قیس به همراه جمع زیادی از مردم قبیله کنده از شاخه معاویة الاکرمین - از جمله چهار نفر از بزرگان بنی عمروبن معاویه به نام‌های مِخْوَس، مشرح، جَمد و أَبْضَعه - در حالی که با تبختر و غرور خاصی خود را آراسته بودند و جبه‌های حریر سیاه حاشیه دار پوشیده و دیباهای زربفت که جقه‌های زرین داشت بر تن کرده بودند، به مدینه رفته، وارد مسجد النبی(ص) شدند. رسول خدا(ص) فرمودند: «مگر شما مسلمان نشده اید. گفتند: چرا، فرمودند: پس اینها چیست که بر تن کرده اید». در پی دستور پیامبر(ص) جهت کندن این لباس‌ها از تن، آنان لباس‌های حریر خود را از تن در آوردند و بر زمین انداختند و سپس با رسول خدا(ص) به گفتگو پرداختند[۱۷].[۱۸]

بنی حجر و واقعه ارتداد قبایل

واقعه شورش قبایل علیه حکومت مدینه موسوم به «رده» هم از دیگر اخباری است که در آن، نامی از مردان طایفه بنی حجر به میان آمده است. بر اساس برخی گزارشات، در پی امتناع مردم کنده از پرداخت زکات به دولت مدینه، ابوبکر، در مدارا با کندی‌ها، نامه ای خطاب به اشعث بن قیس و دیگر معارف کنده نوشت و آن را همراه با فرستاده ای به دیار کندیان فرستاد. در اجتماع کندی‌ها و در گفتگویی که در جمع کندیان در این باره صورت گرفت، یکی از کندیان شمشیری بر سر فرستاده ابوبکر زد و او را به هلاکت رساند. این امر، ابوقرده حجری را به خشم آورد و وی، ضمن شماتت اشعث، کشتن فرستاده بی‌گناه را امری زشت و قبیح برشمرد و سپس برخاسته، قوم خویش را خطاب قرار داد و گفت: «برگردید و اینجا نمانید که رأی درست از نظر من، ترک این مرد است و گرنه منتظر عقوبت باشید». سپس راه خویش گرفت و رفت[۱۹]. برخی دیگر از منابع، در بیانی متناقض، خبر از همراهی ابوقرده با شورشیان داده، آورده اند: پس از قتل فرستاده ابوبکر، بعضی از کندیان خطاب به بعض دیگر از محاصره پسرعموهایمان در قلعه نجیر گفتند و تسلیم کردن شان را ننگی بزرگ برای خود دانستند. در پی این سخنان، قبایل کنده آماده نبرد با مسلمانان شدند. از جمله آنها ابوقره کندی بود. او در حالی که ابیاتی را انشاد می‌‌کرد، همراه با قومش به جمع کندیان معترض پیوست[۲۰].[۲۱]

بنی حجر و فتوحات اسلامی

فرزندان بنی حجر بن وهب در فتوحات اسلامی نیز همراه با دیگر طوایف کنده حضور داشتند که از جمله افراد سرشناس آنها در این امر می‌‌توان از عمرو بن حسان بن معاویة بن وهب بن قیس بن حجر کندی نام برد. عمرو را از شرکت کنندگان در جنگ بزرگ قادسیه (سال ۱۳ هجری) و یوم ساباط –قریه ای نزدیک مدائن- گفته‌اند[۲۲].[۲۳]

بنی حجر و حکومت امام علی(ع)

پس از فتوحات اسلامی، جمع زیادی از مردم بنی حجر، همراه با دیگر طوایف قبیله بزرگ کنده در کوفه ساکن شدند[۲۴]. در پی سکونت این قوم در کوفه، برخی از آنان گرایش عثمانی به خود گرفتند؛ چندان که نقل است چون علیّ بن أبی طالب به کوفه وارد شد، اصحاب او شروع به ناسزاگویی از عثمان بن عفّان کردند. بنی ارقم - و در رأس آنان عدی بن عمیرة بن فروة بن زرارة بن ارقم بن نعمان از اصحاب رسول خدا(ص) -[۲۵] لب به اعتراض گشودند و گفتند: ما در سرزمینی که عثمان در آن ناسزا گفته می‌‌شود منزل نخواهیم کرد. از این رو از کوفه خارج شده به شام رفتند. این گروه را که جمعی از مردم دیگر طوایف کنده - از جمله بنی أحمز بن عمرو، بعضی از مردم بنی حارث بن عدی و بنو الأجذم از طایفه بنی حجر بن وهب - نیز، همراهی می‌‌کردند، بر معاویه وارد شدند. عدی بن عمیره - به عنوان بزرگ این جمع - به سخن پرداخت و خروج این جمع بزرگ از قبیله کنده را در راستای سرزنش علی(ع) ذکر کرد[۲۶]. معاویه نیز، آنان را ابتدا در جزیره و سپس در رهاء[۲۷]منزل داد[۲۸]. به نظر می‌‌رسد این گروه از بنی حجری‌ها، - بمانند بنی ارقمی‌ها - در پی آغاز نبرد صفین، به صف یاران معاویه پیوسته باشند و همراه با او در صفین علیه امیرالمؤمنین(ع) وارد پیکار شده باشند[۲۹]. با این وصف از بنی حجری‌های ساکن کوفه، بودن جمعی از ایشان که در دفاع از امیرالمؤمنین(ع) در صفین حضور یافتند که عبدالرّحمان و فروه پسران إیاس بن سلمة بن حجر از شهدای صفین از آن جمله‌اند[۳۰].[۳۱]

بنی حجر و تعامل با دولت بنی امیه

از اخبار این قوم در دوران حکومت معاویه می‌‌توان به وفد یزید بن قیس بن سلمه قاری بنی سلمه بر معاویه و نیز امتناع بیعت سعد بن اسود بن جبله با معاویه در یوم النخیله پس از صلح امام حسن(ع) است. گفته شده که وی در این روز به معاویه گفت که بر اساس کتاب خدا و سنت پیامبرش با او بیعت می‌‌کند اما معاویه این شرط را نپذیرفت و سعد نیز از بیعت با او سر زد[۳۲]. از والیان بنی حجری معاویه هم می‌‌توان از اسود بن جبلة بن حارث بن قیس بن حجر، فرماندار منطقه سواد در زمان استانداری زیاد بن ابیه بر بصره و کوفه یاد کرد[۳۳].

بنی حجری‌ها در دوره‌های متأخرتر دوران حکومت بنی امیه نیز، در کسوت زمامداری بلاد، خدمات شایانی به بنی امیه و نیز بنی عباس نمودند. عبیدالله بن عباس بن یزید بن اسود بن سلمة بن حجر از مشهورترین این افراد است. وی در زمان استانداری خالد بن عبدالله قسری استاندار فارس، زمان استانداری یوسف بن عمر، حاکم کوفه، زمان امارت عبدالله بن عمر بن عبدالعزیز رییس پلیس (شرطه) او، در زمان سفاح عباسی حاکم قنسرّین و در زمان حکومت منصور دوانیقی حاکم ارمینیه برای او بود و در همین کسوت هم در ارمنیه در گذشت[۳۴]. وی در ایام امارت خود در کوفه، با هجوم خوارج به رهبری ضحاک بن قیس بن حصین شیبانی خارجی به کوفه مواجه گردید و همراه با برادرش جعفر - که ولایت مناطق حواشی دجله را بر عهده داشت - بین کوفه و جزیره به مبارزه با آنها پرداخت تا این که برادرش جعفر کشته شد[۳۵].

همراهی و حضور در شورش عبدالرحمن بن محمد بن اشعث نیز از دیگر اخبار مهم اسلامی این قوم در دوران بنی امیه است. پس از انجام این شورش و شکست آن در دیر جماجم در سال ۸۳ هجری، حجاج بن یوسف ثقفی دستور قتل عمر بن ابوقره کندی حجری - از اشراف این قوم - را به جهت مشارکت در این قیام صادر کرد[۳۶]. برخی نقل‌ها هم، حاکی از آن است که حجاج به عمرو بن ابی قره کندی حجری - که مردی معتبر بود و خاندانی کهن داشت، -امان داد. پس او را فرا خواند و به توبیخ و شماتت او پرداخت[۳۷]. شورش یزید بن مهلب هم از دیگر عرصه‌هایی بود که بنی حجر بن وهب در آن به مشارکت پرداخته بودند. اکتل بن عباس یکی از نامداران این قوم بود که سمت فرماندهی تیراندازان سپاه مسلمة بن عبدالملک بن مروان را در نبرد با یزید بن مهلب، (سال ۱۰۲ هجری)عهده دار بود[۳۸].

علاوه بر آن، نبرد با خوارج نیز از دیگر وقایع و حوادثی بود که بنی حجر بن وهب در آن به نقش‌آفرینی پرداختند. از جمله این افراد، سأسلة بن حسین بن عباس - از تک سواران این قوم - بود که در نبرد با خوارج، موفق به قتل عبیده خارجی شد[۳۹]. در کنار مناصب لشکری و فرمانداری، برخی از بنی حجری‌ها در منصب قضاوت شهرها نیز حضور داشتند که از جمله آنان می‌‌توان به ابوقره سلمة بن معاویة بن وهب بن قیس بن حجر بن قیس کندی - نخستین قاضی کوفه - اشاره کرد[۴۰]. پسر او - عمرو بن ابی قره سلمة بن معاویة بن وهب بن حجر - هم، از دیگر شخصیت‌های بنی حجر بود که منصب قضاوت کوفه را در ایام حجاج بر عهده داشت[۴۱]. ضمن این که از حسین بن حسن بن جریر بن حارث بن سلمة بن منذر بن عدی بن حجر هم، از دیگر قضات این قوم یاد شده است[۴۲].[۴۳]

منابع

پانویس

  1. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۳۶.
  2. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۸؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۱، ص۳۴۵.
  3. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۲
  4. ر.ک: هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۹ و ۱۵۳. نیز ر.ک: ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۲۶.
  5. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۷.
  6. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت
  7. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۲
  8. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت
  9. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۴؛ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۴، ص۱۴۴۹؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۴، ص۴۹۳.
  10. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۴؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۳۲۰؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۵۶۶
  11. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۳؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۳۲۱؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۵۶۷.
  12. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۳؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۳، ص۱۲۹.
  13. ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۲۲۷. نیز هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۴؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۱۰۵.
  14. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۹۴.
  15. ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۸۵.
  16. ابن سعد این تعداد را ده و اندی نفر عنوان کرده است. (ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۸)
  17. ابن‌شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۲، ص۵۴۲؛ ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۸۵
  18. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت
  19. واقدی، الرده، ص۱۹۲؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۱، ص۵۴-۵۵.
  20. واقدی، الرده، ص۲۰۶؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۱، ص۶۴.
  21. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت
  22. ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۵، ص۱۱۱. نیز هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۳.
  23. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت
  24. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۹؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۲۶؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۳، ص۵۱۲.
  25. خلیفة بن خیاط، طبقات خلیفه، ص۱۳۱؛ ابن حبان، الثقات، ج۳، ص۳۱۷؛ ابن قانع، معجم الصحابه، ج۱۱، ص۴۱۲۱.
  26. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۹. نیز ر.ک: ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۲۶.
  27. شهری است در جزیره بین موصل و شام. (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۳، ص۱۰۶)
  28. ر.ک: هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۹؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۲۶؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۳، ص۵۱۳. ابن کلبی و ابن اثیر در شرح چگونگی این سکونت نوشته اند: «هر گاه مردم عراق بر معاویه وارد می‌‌شدند از ترس این که افکارشان بر مردم عراق تأثیر بگذارد، آنها را در جزیره ساکن می‌‌کرد. بر این اساس، پس از ورود بنی ارقم به شام، معاویه آنها را در نصیبین منزل داد و اقطاعاتی برای آنها در نظر گرفت. سپس نامه ای به آنها نوشت با این دلیل که من از جان شما به جهت عقرب های(یا سرما و سختی‌های زیاد) منطقه بیم دارم در رها منزل داد و اقطاعاتی برای ایشان انجام داد». (هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۹؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۳، ص۵۱۳)
  29. ر.ک: هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۹؛ ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۲۹۵؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۱، ص۴۴.
  30. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۶.
  31. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت
  32. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۶؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۲۷.
  33. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۳.
  34. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۵؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۲۷.
  35. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۵؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۸، ص۲۳۳-۲۳۴. در جریان قیام ضحاک بن قیس بن حصین شیبانی خارجی، مسکین بن حسن محلّمی خارجی به فرات رسید و عبیدالله بن عباس بن یزید بن اسود بن سلمة بن حجر بن وهب در حاشیه فرات به او رسید و چون او را دید پل فرات را خراب کرد و به کوفه بازگشت. (بلاذری، انساب الاشراف، ج۹، ص۲۵۵)
  36. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۴۸۹.
  37. حجاج بدو گفت: «ای عمر؛ تو به من می‌‌گفتی که ابن اشعث را خوش نداری و پیش از او اشعث را خوش نمی‌داشته‌ای، آنگاه پیرو عبدالرحمن شدی به خدا پیروی آنها را ناخوش نداشتی اما از این کار طرفی نبستی». (محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۶، ص۳۷۴)
  38. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۶.
  39. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۷.
  40. ابن قتیبه، المعارف، ص۵۹۹.
  41. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۳؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۱، ص۳۴۵؛ زبیدی، تاج العروس، ج۶، ص۲۵۲.
  42. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۴.
  43. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت