عصمت امام در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۹ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۶:۵۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

عصمت امام عبارت از لطف الهی به برخی برگزیدگان یا ملکه‌ای در وجود برخی که موجب حفاظت صاحب آن از گناه و مصونیت او از اشتباه می‌شود. هر چند واژه عصمت و مشتقاتش در قرآن نیامده اما عصمت به معنای مصونیت انبیا و ائمه از اقسام گناهان، خطا و نسیان و... از دلالت برخی آیات بر این معنا قابل برداشت است؛ چراکه در برخی آیات قرآن کریم، واژه‌های دیگری به کار رفته که متضمن اجتناب برگزیدگان الهی از انواع معاصی، خطا و نسیان است که به لحاظ معنایی، نزدیک به واژه عصمت بوده و گاه با آن مرادفند. از این رو در بسیاری اوقات به جای واژه عصمت به کار گرفته شده و از آنها معنایی اعم یا اخص اراده می‌گردد. ادله عصمت امامان معصوم(ع) را از دو طریق می‌توان از قرآن کریم به اثبات رساند. اول: استناد به آیاتی که دلالت بر عصمت پیامبر اکرم(ص) می‌نمایند به ضمیمه حدیث متواتر منزلت. دوم: آیاتی که دلالت بر عصمت خود امامان اثنی عشر(ع) دارند. مثل آیه ابتلا، آیه اولی الامر، آیه صادقین و آیه تطهیر.

معناشناسی عصمت

یکی از اعتقادات شیعه دربارۀ پیامبران و امامان معصوم (ع)، مصونیت آنها از هرگونه گناه، خطا، اشتباه و نسیان است؛ چراکه حجت‌های الهی، هادیان بشر و پیشوایان مردمند و هادی بودن امامان به معنای لزوم اقتدای به آنها در همه امور است، از این رو ائمۀ هدی (ع) باید مصون از هر خطا، اشتباه و گناهی باشند که این همان عصمت است[۱].[۲]

معنای لغوی

عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده عَصِمَ، یعصِمُ است که در لغت در دو معنا به کار رفته؛ یکی مَسَک به معنای حفظ و نگهداری و دیگری مَنَع به معنای مانع شدن. استعمال واژه عصمت در معنای حفظ و نگهداری به ویژه هنگامی که این کلمه و مشتقات آن به خداوند اسناد داده شود مورد اتفاق لغت‌نویسان معروف زبان عربی است[۳]. برخی هم این واژه را به امتناع به معنای منع کردن یا مانع شدن معنا کرده اند[۴].

معنای اصطلاحی

برغم آنکه متکلمان شیعه دست کم دو معنای لطف بودن و ملکه بودن را برای عصمت در اصطلاح کلامی ارائه کرده‌اند[۵]؛ لکن با توجه به آنکه واژه عصمت و بسیاری از مشتقات آن در قرآن کریم نیامده است از این رو نمی‌توان به بیان معنای اصطلاح قرآنی این واژه پرداخت. منتها می‌توان از برخی آیات معنای مصونیت انبیا و ائمه از ارتکاب گناهان، نسیان، خطا و... را برداشت نمود که چیزی شبیه معنای اصطلاحی این واژه در کتب کلامی و حدیثی است[۶].

چراکه در برخی آیات قرآن کریم، واژه‌های دیگری به کار رفته که متضمن اجتناب برگزیدگان الهی از انواع معاصی، خطا و نسیان هستند که به لحاظ معنایی، نزدیک به واژه عصمت بوده و گاه با آن مرادفند. از این رو در بسیاری اوقات به جای واژه عصمت به کار گرفته شده و از آنها معنایی اعم یا اخص اراده می‌گردد، واژه‌هایی همچون اخلاص[۷]، اصطفاء[۸] اجتباء[۹]، نزاهت[۱۰]، تطهیر[۱۱]، توفیق، تسدید و تأیید[۱۲]، صدق، امانت، تبلیغ، فطانت[۱۳].[۱۴] حال با توجه به آنکه بسیاری از این واژه‌ها در مقام بیان مصونیت انبیای الهی از هر نوع آلودگی و رجس هستند، لذا بحث تفصیلی در این خصوص را به محل خود واگذار می‌نماییم.

ادله قرآنی عصمت امام

عصمت امام از دلالت برخی آیات قابل استفاده است که این آیات به دو بخش کلی قابل تقسیم هستند:

ادله خاص عصمت رسول خدا

آیاتی که دلالت بر عصمت پیامبراکرم (ص) می‌‌کنند در چهار دسته کلی بیان شده‌اند:

  1. آیاتی که خبر از دوری آن حضرت از گمراهی و هوای نفس می‌دهند: به عنوان نمونه قرآن کریم ضمن بیان اوصاف پیامبر و نفی هر گونه گمراهی از آن حضرت، سخنان و گفته‌های پیامبر اکرم را مستند به وحی الهی دانسته و می‌فرماید: ﴿وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى * مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى * وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحَى[۱۵]. برخی مفسران معاصر معتقدند، از آیه ﴿وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى[۱۶] چنین استفاده می‌شود که رفتار و سیره پیامبر علاوه بر گفتار آن جناب، هیچگاه بدون اذن وحی نبوده است[۱۷].
  2. آیاتی که امر به اطاعت مطلق از آن حضرت می‌کنند: قرآن کریم در آیه‌ای به طور مطلق به اطاعت از فرامین پیامبراکرم (ص) امر کرده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ...[۱۸]. بدیهی است که مقام آمریت مطلق مستلزم عصمت است و الا منجر به تناقض خواهد شد.
  3. آیاتی که پیامبر را اسوه حسنه معرفی می‌کنند: مصونیت پیامبر اکرم را می‌توان از آیه‌ای که آن حضرت را به عنوان اسوه‌ای نیکو یاد کرده نیز استفاده نمود. آنجا که می‌فرماید: ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا[۱۹]. خدای متعال، پیامبراکرم (ص) را به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی به عنوان الگو و سرمشق دیگران معرفی کرده است و امر مطلق به اطاعت از شخصی مساوی با عصمت اوست؛ چراکه در غیر این صورت هرگز امر به اقتدا به غیر معصوم و اسوه قرار دادن او تعلق نگرفته و این مسأله به تناقض خواهد انجامید[۲۰].
  4. آیاتی که بر عدم صدور فراموشی آن حضرت تاکید می‌کنند: آنچه باقی می‌ماند عصمت آن حضرت از نسیان و فراموشی است که قرآن کریم در این باره نیز چنین می‌فرماید: ﴿سَنُقْرِؤُكَ فَلا تَنسَى[۲۱].

آیات چهارگانه به ضمیمه حدیث نبوی منزلت: «أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي‌»[۲۲] بر عصمت امامان معصوم که جانشینان آن حضرت هستند دلالت می‌کنند. بر اساس این روایت تمامی منازل و مقاماتی که هارون نسبت به حضرت موسی داشت، امیرالمومنین (ع) نیز نسبت به رسول خدا (ص) خواهد داشت و از جمله آنها عصمت از گناه، خطا، نسیان و اشتباه است که آیات مورد نظر این مصونیت را برای رسول خدا به اثبات می‌رسانند[۲۳].

ادله عام عصمت پیامبر و امامان

مراد از این بخش آیاتی است که دلالت بر عصمت رسول خدا و اوصیای ایشان دارند. در این بخش اهم آیاتی را که مرتبط با عصمت ایشان است بررسی می‌نماییم.

آیه ابتلا

قرآن در آیه ۱۲۴ سوره بقره از امتحان حضرت ابراهیم (ع) و آزمون‌هایی الهی سخن گفته شده است که ابراهیم آن آزمون‌ها را با موفقیت کامل پشت سر گذاشت و خداوند او را به مقام امامت نایل ساخت. ابراهیم (ع) درباره این مقام برای فرزندان خویش سؤال کرد که آیا آنان نیز از چنین مقامی برخوردارند؟ خداوند در پاسخ او فرمود: (این عهد و پیمان الهی شامل ظالمان از فرزندان او نمی‌شود.) متن آیه چنین است: ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۲۴].

متکلمان و مفسران امامیه با استناد به جملۀ ﴿لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ بر عصمت امام استدلال کرده اند[۲۵]؛ چراکه خداوند فرموده است عهد او ـ یعنی امامت ـ نصیب ظالم نمی‌شود. کسی که مرتکب گناه گردد خواه در آشکار یا پنهان، ظلم کرده است؛ زیرا فرد گناهکار حدود الهی را نقض کرده است و به نص قرآن کسی که حدود الهی را نقض کند، ظالم است: ﴿وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۲۶].

آیه اولی الامر

آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً[۲۷] "آیه اولی الامر" نام دارد؛ زیرا مؤمنان را به اطاعت از خدا، پیامبر (ص) و اولی‌الأمر فرمان داده‌ است[۲۸].

در این آیه اطاعت از اولی الامر در سیاق اطاعت خداوند و اطاعت رسول قرار گرفته است، بدیهی است اطاعت از خدا و رسول به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی واجب است؛ بنابراین اطاعت اولی الامر هم علی‌الاطلاق و بدون قید و شرط واجب است. از سوی دیگر اطاعت مطلق مستلزم معصوم بودن اولی الامر از هر گونه خطا و اشتباه است زیرا پیروی و فرمانبرداری بی‌چون و چرا تنها از فردی واجب می‌‌شود که از هر گونه خطا و لغزش پاک و مبرا باشد و خداوند هرگز اطاعت از غیر معصوم را به صورت مطلق واجب نمی‌کند[۲۹].[۳۰]

آیه صادقین

خداوند در آیه ۱۱۹ سوره توبه فرموده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۳۱]. امر ﴿وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ، در صورتی امکان‌پذیر است که اولاً همواره افراد صادقی در جامعه وجود داشته باشند. ثانیاً این صادقین باید دائم الصدق و از هر جهت صادق باشند؛ یعنی باید معصوم باشند، چون اگر امکان ارتکاب گناه و یا خطا در آنها باشد در آن صورت دیگر صادق ـ به نحو مطلق ـ نخواهد بود[۳۲]. بدون شک مراد از صادقین، امامان دوازده‌گانه شیعه است چنانچه در روایات نیز بدین مساله تصریح شده است[۳۳].

مرحوم شیخ مفید برای اثبات عصمت امامان پاک (ع) با استفاده از این آیه، پس از آنکه شأن نزول آن و مراد از صادقین را امام علی (ع) می‌شمرد، حکم این آیه را درباره دیگر امامان نیز جاری می‌کند: «امر به پیروی از صادقین به طور مطلق وارد شده است، و همین امر موجب عصمت آنان می‌شود»[۳۴]. در تبیین این برهان می‌توان گفت خداوندی که هدفش از آفرینش انسان، رساندن او به کمالات بوده است، اگر بداند امکان لغزش و اشتباه در کسی هست، هیچ‌گاه بندگان خود را به پیروی کامل و مطلق از او امر نخواهد کرد؛ زیرا نقض غرض لازم خواهد شد. بنابراین از اینکه در این آیه بندگان خود را به پیروی کامل و مطلق از صادقین امر کرده است، نتیجه می‌گیریم که صادقین از لغزش و اشتباه معصوم‌اند. آنچه در این آیه مهم جلوه می‌کند، تعیین مصداق صادقین است؛ زیرا صادقین در لغت عرب به معنای راست‌گویان است و از این جهت با صرف نظر از دیگر قراین، دلیلی برای تخصیص آن به گروه ویژه‌ای وجود ندارد.

مرحوم شیخ مفید با استفاده از یک قرینه عقلی و یک قرینه نقلی[۳۵] بر این باور است که مصداق صادقین، امام علی (ع) است و از این راه، حکم آیه را درباره دیگر امامان نیز جاری کرده است. قرینه عقلی این مدعا را می‌توان در قالب یک قیاس مرکب این گونه تقریر کرد: مقصود از صادقین، یا همه راست‌گویان هستند یا برخی از آنان؛ اما اینکه مقصود، همه راست‌گویان باشند، محال است؛ پس مقصود از صادقین، برخی از راست‌گویان‌اند.

دلیل مقدمه دوم این است که همه مؤمنان که به پیروی از صادقین خوانده شده‌اند، به لحاظ ایمانشان صادق‌اند؛ پس اگر مقصود از صادقین، همه راست‌گویان باشند، امر به پیروی از صادقین، به این معناست که خداوند مؤمنان را به پیروی از خودشان امر کرده، و این محال است. به بیان دیگر، باید منادی به و منادی الیه از یکدیگر متفاوت باشند؛ زیرا محال است انسان را به پیروی از خودش دعوت کنند[۳۶].

با توجه به قیاسی که بیان شد، روشن می‌شود که مراد از صادقین باید گروه ویژه‌ای باشند. حال این گروه ویژه، یا معروف و شناخته شده هستند یا ناشناخته؛ اگر شناخته شده باشند، باید نام‌های آنان در روایات آمده باشد؛ به گونه‌ای که مورد اختلاف نباشد، و اگر ناشناخته باشند، باید به گونه‌ای قراینی بر معرفی آنان آورده شود؛ وگرنه تکلیف از مکلفان ساقط خواهد شد. فرض اول غیرواقع است؛ اما درباره فرض دوم که درست است، باید گفت با توجه به اینکه هیچ کدام از فرق اسلامی قرینه‌ای بر غیر افرادی که بیان کردیم، اقامه نکرده‌اند، ثابت می‌شود مقصود از صادقین، امامان‌اند.

افزون بر این، همان‌گونه که بیان شد، با این آیه عصمت صادقین ثابت می‌شود؛ حال آنکه هیچ یک از کسانی که مخالفان ما، آنها را مصداق صادقین دانسته‌اند، از دیدگاه خودشان معصوم نیستند[۳۷].

قرینه نقلی مرحوم مفید، در حقیقت یکی از آیات قرآن کریم است. وی با استفاده از این آیه بر این باور است که مراد از صادقین در آیه مورد استدلال، گروه ویژه‌ای، یعنی امام علی (ع) است: ﴿لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ[۳۸].

بر اساس کریمه فوق، صادقین دارای ویژگی‌هایی هستند که در آیه بیان شده است، و همه آنها بر امام علی (ع) منطبق‌اند. از دیدگاه ایشان، نخستین شرط صادق بودن در این آیه، ایمان به خدا، قیامت، ملائکه، کتاب و پیامبران است و بر اساس روایت‌های متواتر، امام علی (ع) نخستین مردی بود که ایمان آورد[۳۹].

دومین شرط صادق بودن، انفاق مال در راه محبت خدا به بستگان، ایتام، فقرا و... است. بر اساس آیه کریمه ﴿وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا[۴۰] و به پشتوانه روایات متواتری که شأن نزول این آیه را امام علی (ع) و خانواده‌اش معرفی می‌کنند، ثابت می‌شود که این شرط نیز در امام (ع) هست[۴۱].

همچنین با استفاده از ﴿الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلَانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ[۴۲] که روایات مستفیضه، شأن نزول آن را امام علی (ع) می‌دانند، مدعای ما ثابت می‌شود.

سومین شرط صادق بودن، در آیه ۱۷۷ سوره بقره، بر پا کردن نماز و پرداخت زکات است. شیخ مفید بر این باور است که با استفاده از آیه ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۴۳] و اتفاق نظر ناقلان حدیث بر اینکه این آیه در شأن امام علی (ع) نازل شده است، می‌توان قاطعانه گفت که این ویژگی در امام علی (ع) هست.

شرط چهارم صادق بودن در آیه مزبور، وفای به عهد است. درباره هیچ یک از اصحاب پیامبر اکرم (ص) نمی‌توان گفت که وی نقض عهد نکرده است، مگر امیرالمؤمنین (ع)، که احدی نمی‌تواند بگوید او به عهد و پیمانی که با رسول خدا (ص) مبنی بر یاری کردن او بسته بود، بی‌وفایی کرد.

آخرین شرط صادق بودن در این آیه، صابر بودن در سختی‌هاست، و هیچ کس را نمی‌توان یافت که مانند علی (ع) در گرفتاری‌های رسول خدا (ص) در کنار او صبر و استقامت کرده باشد. دوست و دشمن، هم‌داستان‌اند که وی در هیچ جنگی، از صحنه نبرد فرار نکرد[۴۴]. بنابراین پس از اینکه عصمت صادقین با استدلال ثابت شد، عصمت مصداق آن، یعنی امام علی (ع) نیز ثابت می‌شود.

همچنین مرحوم شیخ بر این باور است که آیه کریمه، عصمت امام در امور مربوط به دین (اعم از تبیین دین و عمل به آن را) ثابت می‌کند. از این عبارت می‌توان به دیدگاه شیخ پی برد: قد ثبت أن الله سبحانه دعا المؤمنين... إلى اتباع الصادقين و الكون معهم فيما يقتضي الدين[۴۵]. ایشان در ادامه بیان استدلال خود درباره تسری حکم این آیه به دیگر امامان پاک (ع)، تنها این جمله را بیان می‌کند: و ذلك يوجب عصمتهم و برائة ساحتهم و الامان من زللهم[۴۶]. مرحوم شیخ اگرچه این آیه را وسیله‌ای برای اثبات عصمت دیگر امامان نیز دانسته، توضیحی در این باره ارائه نکرده است[۴۷].

آیه تطهیر

یکی از ادلّه قرآنی اثبات عصمت امام، آیه تطهیر است: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۴۸]. استدلال به این آیه، بر سه مقدمه استوار است:

  1. اراده تکوینی الهی به اذهاب رجس و تطهیر اهل بیت تعلّق گرفته است.
  2. هر کس که اراده تکوینی الهی به اذهاب رجس و تطهیر او تعلّق گرفته باشد معصوم است.
  3. بر پایه بسیاری از روایات، ائمه شیعه مصداق اهل بیت‌اند.

نتیجه: امامان شیعه(ع)، معصوم‌اند[۴۹].

نتیجه گیری

در نتیجه هر چند واژه عصمت و مشتقات آن در قرآن کریم نیامده است، اما می‌توان از برخی آیات معنای مصونیت انبیا و ائمه از ارتکاب گناهان، نسیان، خطا و... را برداشت نمود که چیزی شبیه معنای اصطلاحی این واژه در کتب کلامی و حدیثی است.

پرسش‌های وابسته

منابع

پانویس

  1. در همین خصوص امیرالمؤمنین (ع) می‌فرمایند: "اینکه خداوند به اطاعت پیامبر و اولی‌الامر فرمان داده است به این دلیل است که آنان پاک و معصومند و هرگز به معصیت خداوند فرمان نمی‌دهند"، «إِنَّمَا الطَّاعَةُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِوُلَاةِ الْأَمْرِ وَ إِنَّمَا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِطَاعَةِ الرَسُولِ لِأَنَّهُ مَعْصُومٌ مُطَهَّرٌ لَا یَأْمُرُ بِمَعْصِیَتِهِ وَ إِنَّمَا أَمَرَ بِطَاعَةِ أُولِی الْأَمْرِ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا یَأْمُرُونَ بِمَعْصِیَتِهِ»؛ الخصال، ج۱، ص۱۳۰. همچنین امام رضا (ع) در نامه‌ای به مأمون، عصمت هادیان بشر را اینگونه بیان می‌‌کند: "خداوند هرگز اطاعت کسی را واجب نمی‌کند با اینکه می‌داند مردم را گمراه کرده و باعث فریب آنها می‌‌شود و هرگز کسی را که می‌داند به خدا و پرستش او کافر می‌شود و شیطان‌پرست می‌‌شود انتخاب نمی‌کند"، «لَا یَفْرِضُ اللَّهُ تَعَالَی طَاعَةَ مَنْ یَعْلَمُ أَنَّهُ یُضِلُّهُمْ وَ یُغْوِیهِمْ وَ لَا یَخْتَارُ لِرِسَالَتِهِ وَ لَا یَصْطَفِی مِنْ عِبَادِهِ مَنْ یَعْلَمُ أَنَّهُ یَکْفُرُ بِهِ وَ بِعِبَادَتِهِ وَ یَعْبُدُ الشَّیْطَانَ دُونَهُ»؛ عیون أخبار الرضا، ج۲، ص۱۲۵. «بِأَنْ عَصَمَهُمْ مِنَ الذُّنُوبِ وَ بَرَّأَهُمْ مِنَ الْعُیُوبِ وَ طَهَّرَهُمْ مِنَ الدَّنَسِ وَ نَزَّهَهُمْ مِنَ اللَّبْسِ وَ جَعَلَهُمْ خُزَّانَ عِلْمِهِ وَ مُسْتَوْدَعَ حِکْمَتِهِ وَ مَوْضِعَ سِرِّهِ وَ أَیَّدَهُمْ بِالدَّلَائِلِ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَکَانَ النَّاسُ عَلَی سَوَاءٍ»؛ مجلسی، بحارالأنوار، ج ۲۵ص ۱۸۲: همچنین در توقیعی که حضرت مهدی (ع) در پاسخ‌ نامۀ احمد بن اسحاق اشعری نوشت، عصمت امامان را یکی از وجه تمایزات بین امام و مردم معرفی کرده و فرمودند: "فرق میان امام و مأموم، عصمت از گناهان و پاکی از عیب‌ها و آلودگی‌ها و منزّه بودن از اشتباه است و امامان خزانه‌داران علم الهی و امین حکمت و راز خداوند هستند و اگر چنین نبود، آنان با مردم فرقی نداشتند و حق و باطل شناخته نمی‌شد و هرکس به دروغ ادعای امامت می‌کرد".
  2. خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی ج۲، ص۳۵۹ ـ ۳۶۲.
  3. خلیل بن احمد فراهیدی در کتاب"العین" می‌گوید: "عصمت، یعنی اینکه خداوند تو را از بدی حفظ کند. العین، ج۱، ص۳۱۳. بر این اساس، عَصَمَهُ، یعنی او را حفظ و نگهداری کرد. مصباح المنیر، جزء ۲، ص۷۴. راغب اصفهانی نیز با استناد به آیه ﴿لَا عَاصِمَ الْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ «امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود جز (برای) آن کس که (خداوند بر او) بخشایش آورده باشد» سوره هود، آیه ۴۳. می‌گوید: "امروز، نگهدارنده و حافظی از امر خدا نیست" المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۷.
  4. زبیدی می‌گوید: "عصمت به معنای منع و بازداشتن (از چیزی) است ﴿لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ «امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود» سوره هود، آیه ۴۳. یعنی امروز هیچ منع کننده و بازدارنده‌ای از کار خداوند نیست" زبیدی، تاج العروس، ج۸، ص۳۹۹؛ ابراهیم انیس و دیگران، معجم الوسیط، ص۶۰۵.
  5. برخی معتقدند عصمت از ناحیه خداوند متعال، همان توفیق و لطف او برای حجت‌های اوست. ر.ک: محمدبن محمدبن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸؛ علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰؛ برخی دیگر نیز معتقدند عصمت ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش گناهان صادر نمی‌شود. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.
  6. چه اینکه عصمت در اصطلاح متکلمان و نیز در اصطلاح روایات، نیروی درونی حفاظت از گناه و مصونیت از اشتباه است که مایه اعتماد و اطمینان پیروان به درستی گفته‌ها و اعمال پیامبر، امام و انطباق آنها با دین حق و دین خداست و چون ائمه به خاطر قابلیت و لطف الهی می‌‌توانند چنین نیرویی را داشته باشند و از هر خطا و گناه مصون بمانند به ایشان معصوم می‌گویند. ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی ج۲، ص۳۵۹ - ۳۶۲.
  7. ﴿إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ «ما آنها را با خلوص ویژه‌ای خالص کردیم، و آن یادآوری سرای آخرت بود!» سوره ص، آیه ۴۶.
  8. خداوند از انبیای الهی به «مصطفَوْن» یاد کرده است؛ یعنی کسانی که برگزیدگان ویژه الهی‌اند. خداوند از این واژه برای گزینش رسولان ویژه خود مانند ابراهیم، آدم، نوح و موسی یا اولیای خاص خود مانند مریم که دارای ویژگی انحصاری بودند، استفاده کرده است.
  9. ﴿ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَى «سپس پروردگارش او را برگزید و او را بخشود و راهنمایی کرد» سوره طه، آیه ۱۲۲.
  10. این تعبیر معادل مفهومی عصمت نیز آمده است؛ حتی بعضی از دانشمندان اسلامی به جای تعبیر عصمت و عصمةالانبیاء از تنزیه و تنزیه الانبیاء استفاده می‌کنند؛ همان طورکه در کتاب تنزیه الانبیاء اثر سیدِ مرتضی، چنین امری مشاهده می‌شود. ر.ک: محمدحسن آقابزرگ تهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج۴، ص۴۵۶. ایشان از پنج کتاب تحت این عنوان از نویسندگان شیعی نام می‌برد که برای اثبات عصمت پیامبران و ائمه(ع) نگاشته شده‌اند. بعضی از عالمان اهل سنت به جای تعبیر عصمت تنها از واژه «تنزیه» استفاده می‌کنند. ر.ک: ابوحنیفه، الفقه الاکبر. در ادعیه و زیارات اهل بیت(ع) نیز معمولاً در کنار واژه عصمت کلمه تنزیه نیز به کار رفته است. گرچه در قرآن از کلمه تنزیه و مشتقات آن استفاده شده است، تعبیر «الْمَعْصُومِ مِنَ الْخَلَلِ... الْمُنَزَّهِ مِنَ الرَّيْبِ». محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۹۷، ص۳۰۷. در زیارت حضرت امیر(ع) و نیز در زیارت جامعه «الْمَعْصُومِ مِنْ كُلِّ خَطَإٍ وَ زَلَلٍ، الْمُنَزَّهِ مِنْ كُلِّ دَنَسٍ وَ خَطَلٍ». محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۰۰؛ ج۹۹، ص۱۷۸ و نیز «الْمُنَزَّهِ عَنِ الْمَآثِمِ» آمده است محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۹۹، ص۱۹۱.
  11. «الْمُطَهَّرِ مِنَ الْعَيْبِ»محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۹۷، ص۳۰۷. «الْمُطَهَّرِ مِنَ الْمَظَالِمِ»محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۹۲، ص۳۸۵. و «الْمُطَهَّرُ مِنَ الذُّنُوبِ»محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۸ در مورد معصومان بارها نقل شده است. تعبیر ائمه اطهار به جای امامان معصوم در عرف متشرعه بسیار شایع است.
  12. در لسان روایات سه واژه توفیق، تسدید و تأیید نیز در معنایی نزدیک به عصمت و معادل آن به کار رفته‌اند. به عنوان نمونه امام رضا(ع) در روایتی معصوم را مسدّد، موفَّق و مؤید به روح القدس معرفی می‌فرماید که بدین ترتیب شخص معصوم از خطاها و لغزش‌ها در امان می‌ماند. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۳؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱۷، ص۱۰۸؛ ج۲۵، صص۱۲۷ و ۳۵۰؛ احمد طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۴۳۶؛ شیخ صدوق، الامالی، ص۶۸۰؛ حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۴۳۹؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۲۲۰؛ نعمانی، الغیبه، ص۲۲۱؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۶۸۱؛ شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص۱۰۰.
  13. برخی نویسندگان اهل سنت به جای اصطلاح عصمت در مورد صفات پیامبران چهار ویژگی صدق، امانت، تبلیغ و فطانت را به عنوان صفت پیامبر یاد کرده‌اند و در توضیح آنها گفته‌اند: «صدق»، مطابقت خبر با واقع است؛ یعنی هر خبری که پیامبر می‌دهد چه از ناحیه خود و چه از ناحیه خداوند، محال است کذب در آن راه داشته باشد. «امانت» به این است که خداوند ظاهر و باطن پیامبران را از گناه حفظ می‌کند؛ هم گناهان اعضا و جوارحی مانند دزدی، زنا و هم گناهان قلبی و اخلاقی مانند حسد، کبر و ریا. «تبلیغ» این است که آنچه را که خداوند به انبیا فرمان ابلاغ داده است با بیانی روشن و واضح برای مردم بیان کنند. «فطانت» یعنی اینکه پیامبران دارای قدرت فهم بسیار بالایی بوده، توانایی قابل توجهی برای استدلال و احتجاج در مقابل شبهه‌های مخالفان دارند. ر.ک: احمد مجازی السقا، البیان المفید فی علم التوحید، ص۲۷ - ۲۸. اما «امانت» بنا بر معنایی که ذکر شد، به معنای عصمت بوده و دست کم عصمت از گناه را شامل می‌شود؛ امین به عنوان یکی از صفات فرشتگان الهی مانند جبرئیل و روح که واسطه نزول وحی بر پیامبر اکرم(ص) می‌باشند، اطلاق شده است. ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ «که روح الامین آن را فرود آورده است» سوره شعراء، آیه ۱۹۳ و در مورد انبیای الهی مانند لوط، موسی، هود، نوح، صالح و شعیب با تعبیر ﴿إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ «من برای شما پیامبری امینم» سوره شعراء، آیه ۱۰۷، ۱۲۵، ۱۴۲، ۱۶۲ و۱۷۸؛ سوره دخان، آیه ۱۸ آمده است. در مورد صدق نیز می‌توان گفت صفت صدّیق در مورد بعضی از انبیا و اولیا مانند ابراهیم ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا «و در این کتاب از ابراهیم یاد کن که او پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۴۱، حضرت مریم﴿وَأُمُّهُ صِدِّيقَةٌ «و مادر او زنی بسیار راستکردار بود» سوره مائده، آیه ۷۵، ادریس ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا «و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۵۶ و یوسف ﴿يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ «یوسف، ای (یار) راستگو!» سوره یوسف، آیه ۴۶. در قرآن آمده است؛ اما آیا این کلمه می‌تواند دقیقاً مرادف مطهّر و مخلّص یا معصوم باشد که نشان‌دهنده افاضه موهبتی الهی از سوی خداوند به معصومان باشد، جای شک باقی است. اما در مورد کلمه تبلیغ به معنای اینکه پیامبر، مأمور ابلاغ فرامین خدا به خلق خداست و اگر مخاطب وحی و خطاب الهی مردم باشند، باز این کلمه هم مفید معنایی در ردیف یکی از مراتب عصمت یعنی عصمت در اخذ و بازخوانی وحی خواهد بود، گرچه تبلیغ رسالات الهی یکی از وظایف اصلی پیامبران و عالمان ربانی تلقی شده است ﴿الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ «همان کسانی که پیام‌های خداوند را می‌رسانند» سوره احزاب، آیه ۳۹.
  14. مینایی، بهروز، اندیشه کلامی عصمت ص ۱۴۹-۱۵۷.
  15. «سوگند به اختر قرآن چون فرود می‌‌‏آید. [که] یار شما نه گمراه شده و نه در نادانی مانده. و از سر هوس سخن نمی‏ گوید. این سخن به جز وحیی که وحی می‌‌‏شود نیست.»سوره نجم، آیات ۱ تا ۴.
  16. «و از سر هوس سخن نمی‏ گوید»سوره نجم، آیه ۳.
  17. ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن، سیره رسول اکرم در قرآن، ج۸، ص۳۲.
  18. «اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد پس هر گاه در امرى [دينى] اختلاف نظر يافتيد اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد آن را به [كتاب] خدا و [سنت] پيامبر [او] عرضه بداريد...» سوره نساء، آیه ۵۹.
  19. «قطعا براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نيكوست براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مى ‏كند.» سوره احزاب، آیه ۲۱.
  20. فرقانی، محمد هادی و عباس‌زاده جهرمی، محمد، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، ص ۲۸۴-۲۷۶.
  21. «ما بزودى [آيات خود را به وسيله سروش غيبى] بر تو خواهيم خواند تا فراموش نكنى.» سوره اعلی، آیه ۶.
  22. الکافی، ج۸، ص۱۰۶؛ بحارالأنوار، ج۵، ص۲۰. بخاری در کتاب صحیح خود، حدیث منزلت را این‌گونه از رسول خدا (ص) نقل می‌کند: «أَ مَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي» صحیح بخاری، ج۵، ص۲۴. مسلم نیز در صحیح خود می‌نویسد: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي» صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۷۰، ح۲۴۰۴.
  23. فرقانی، محمد هادی و عباس‌زاده جهرمی، محمد، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، ص۲۶۹ ـ ۲۷۸.
  24. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند») سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  25. التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۴۹؛ الشافی فی الامة، ج۳، ص۱۳۹؛ مجمع البیان، ج۱، ص۲۰۲.
  26. «آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.
  27. ای کسانی که ایمان آورده‏اید، اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید از پیامبر خدا و صاحبان امر را، پس هرگاه در چیزی اختلاف گردید آن را به خدا و پیامبر ارجاع دهید، اگر ایمان به خدا و روز رستاخیز دارید، این برای شما بهتر و عاقبت و پایانش نیکوتر است. سوره نساء، آیه۵۹.
  28. خراسانی، علی، آیات نام‌دار، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱؛ علی‌پور وحید، حسن، مکتب در فرآیند نواندیشی، ص ۴۱.
  29. دلائل الصدق، ج ۲، ص۱۷-۱۸؛ مناهج الیقین، ص۴۷۵. و الإنصاف فی مسائل دام فیها الخلاف، ج ۲، ص۳۷۵.
  30. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص۱۰۷-۱۱۱؛ محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص۵۱.
  31. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  32. محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص۵۵.
  33. «عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا (ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ‏: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹. قَالَ: الصَّادِقُونَ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ الصِّدِّيقُونَ بِطَاعَتِهِمْ». کافی، ج۱، باب ما فرض الله عزّوجلّ، حدیث ۲، ص۲۹۸، مترجم و نگاه کنید حدیث ۱ همین باب. امام رضا (ع) فرمود: صادقین همان ائمه هستند (که به سبب اطاعت از خدا صادق و صدیق هستند).
  34. محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الفصول المختارة، ص۱۳۷.
  35. گفتنی است مرحوم مفید، اشاره‌ای به عقلی یا نقلی بودن قراین ندارد، و نگارنده نام‌گذاری کرده است.
  36. فلا يخلو أن يكون الصادقون الذين دعا الله تعالى إليهم جميع من صدق و كان صادقا حتى يعمهم اللفظ و يستغرق جنسهم أو يكونوا بعض الصادقين و قد تقدم إفسادنا لمقال من زعم أنه عم الصادقين لأن كل مؤمن فهو صادق بإيمانه فكان يجب بذلك أن يكون الدعاء للإنسان إلى اتباع نفسه و ذلك محال؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الفصول المختارة، ص۱۳۷).
  37. محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الفصول المختارة، ص۱۳۷-۱۳۸.
  38. «نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راه‌ماندگان و کمک‌خواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند» سوره بقره، آیه ۱۷۷.
  39. محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الفصول المختارة، ص۱۳۹.
  40. «و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر می‌دهند» سوره انسان، آیه ۸.
  41. درباره روایات مربوط به این آیه، ر. ک: محمد محمدی ری‌شهری، اهل البیت فی الکتاب و السنة، ص۲۴۹-۲۵۱.
  42. «آنان که دارایی‌های خود را در شب و روز پنهان و آشکار می‌بخشند پاداششان نزد خداوند است و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره بقره، آیه ۲۷۴.
  43. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  44. محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الفصول المختارة، ص۱۳۹-۱۴۰؛ همو، المسائل العکبریة، ص۴۷-۴۸.
  45. محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الفصول المختارة، ص۱۳۷.
  46. محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الفصول المختارة، ص۱۳۸.
  47. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۲۹۸.
  48. «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  49. مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص۴۹-۵۲؛ علی‌پور وحید، حسن، مکتب در فرآیند نواندیشی، ص ۴۱.