نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Jaafari(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۹:۲۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۹:۲۷ توسط Jaafari(بحث | مشارکتها)
نام مادر امام مهدی(ع) چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
«مادر آنجناب را به نامهای متعدد معرفی نمودهاند مانند: نرجس، صیقل، ریحانه، سوسن، خمط، حکیمه، مریم. بدو نکته زیر اگر توجه کنید منشأ اختلاف مذکور را درک خواهید نمود:
امام حسن عسکری (ع) کنیزهای متعددی داشته به نامهای مختلف. موضوع تعدد کنیزها را حکیمه خاتون در دو مورد بیان نموده است. در یکجا حکیمه خاتون میگوید: روزی خدمت امام حسن (ع) رسیدم دیدم در حیاط خانه نشسته و کنیزانش بدورش اجتماع نمودهاند. عرض کردم فدایت شوم، جانشینت از کدام کنیزان به وجود خواهد آمد؟ فرمود: از سوسن[۱].
در حدیث دیگر باز همان حکیمه خاتون میگوید: روزی به خانه امام حسن عسکری رفته بودم، وقتی خواستم مراجعت نمایم فرمود: افطار را در خانه ما باش، زیرا خدا امشب فرزندی به من عطا خواهد کرد عرض کردم: از کدام کنیزانت؟ جواب داد از نرجس، عرض کردم: ای آقا! منهم نرجس خاتون را بیش از تمام کنیزانت دوست دارم[۲] از این دو حدیث و احادیث دیگر استفاده میشود که امام حسن دارای کنیزان متعددی بوده است.
فرزندامام حسن (ع) در محیطی تولد یافته بسیار خطرناک و وحشتزا، زیرا خلفای بنی عباس و حتی بعضی از بنی هاشم احساس نموده بودند که زمان تولد مهدیدادگستر یعنی بزرگترین مبارزحکومتستمکاران، نزدیک شده است، از این جهت به وسیله مأمورین سری و علنی خود از خانه امام حسن بلکه تمام خانههای علویین مراقبت کامل به عمل میآوردند.
کارآگاهان زبردست بنی عباس در جدیت و کوشش بودند که نوزاد تازهای را در آن خانهها پیدا کنند و تحویل خلیفه بدهند.
بعد از تذکر این دو مقدمه: از جانب خداوند متعال مقدر شده بود که در چنین محیط رعبآور و خانه مورد توجهی فرزندی برای امام حسن عسکری (ع) متولد گردد و جانش از خطرات محفوظ بماند از این جهت تمام پیشبینیهای لازم به عمل آمد. اولا چنانکه در روایات وارد شده آثار آبستنی در مادرش ظاهر نشد، ثانیا امام حسن (ع) برای مراعات احتیاط نام مادر آنجناب را برای کسی فاش نکرد، ثالثا در موقع وضع حمل جز حکیمه خاتون عمه امام حسن (ع) و شاید بعضی از کنیزان، کسی حضور نداشت با اینکه معمولا زنها در موقع وضع حمل به قابله و چندین زن مددکار نیازمندند، اصلا کسی نمیدانست امام حسن (ع) ازدواج کرده یا نه و اگر ازدواج نموده کدامیک از زنان همسرش میباشند.
در شب نیمه شعبان هنگامی که تاریکی شب همهجا را فراگرفت، در کمال خفا و پنهانی و با ترسولرز، نوزادی برای امام حسن (ع) به دنیا آمد آنهم در خانهای که چندین کنیز در آن وجود داشت و آثار حمل در هیچیک از آنها ظاهر نبود و در موقع وضع حمل جز حکیمه خاتون کسی حضور نداشت و هیچکس جرئت نداشت قضیه را اظهار نماید.
تا مدتی موضوع کاملا سری و مکتوم ماند بعدا در بین خواصاصحابامام حسن بگومگو شروع شد بعضی میگفتند خدا به امام حسن نوزادی عطا فرموده و بعضی منکر میشدند. چون کنیزان مساوی بودند و آثار حمل در هیچکدام ظاهر نبود طبعا داستان اختلاف به مادر آنجناب سرایت نمود. بعضی مادرش را صیقل میدانستند، بعضی سوسن، بعضی ریحانه و بعضی غیر اینها. کسی هم از واقع مطلب خبر نداشت جز معدودی که مأذون نبودند واقع را ابراز نمایند. حتی حکیمه خاتون که شاهد و حاضر ولادت آنجناب بود، برای مراعات احتیاط گاهی مادر آن حضرت را نرجس معرفی مینمود، گاهی سوسن و گاهی هم برای مصالحی که در نظر داشت خبر وجود و تولد آنحضرت را بمادر امام حسن نسبت میداد.
احمد بن ابراهیم میگوید: در سال دویست و شصت و دو خدمت حکیمه خاتون دختر امام جواد (ع) رسیدم و از پشت پرده با وی صحبت نمودم و از عقائدش جویا شدم. او امامهای خودش را معرفی نمود و در آخر آنان محمد بن حسن را ذکر کرد. گفتم: خودت شاهد قضیه بودی یا اینکه بواسطه اخبار میگویی؟ پاسخ داد: قضیه را امام حسن (ع) به مادرش نوشته است: عرض کردم: در این صورت شیعیان باید به چه شخصی مراجعه نمایند؟ پاسخ داد: به مادر امام حسن (ع) گفتم: در این وصیت باید از یک زنپیروی نمود!! فرمود: آری، امام حسن در این وصیت، به جدش حسین بن علیاقتدا کرد، زیرا امام حسین (ع) هم در کربلازینب را وصی خویش قرار داد و علومعلی بن الحسین به زینب نسبت داده میشود. امام حسین (ع) این عمل را انجام داد تا موضوع امامتعلی بن الحسین (ع) مخفی بماند. سپس حکیمه فرمود: شما اصحاب اخبارید مگر برایتان روایت نشده که نهم از فرزندانحسین میراثش تقسیم میشود در حالیکه زنده است[۳]. چنانکه ملاحظه میفرمایید: حکیمه در این حدیث از جواب دادن صریح طفره رفته و داستان فرزند را به مادر امام حسن نسبت داده است یا به جهت اینکه از شنونده ترس داشته و تقیه نموده است یا میخواسته عمدا موضوع را مشتبه سازد.
اما همین حکیمه خاتون در جای دیگر داستان ازدواجامام حسن (ع) را با نرجس خاتون بهطور تفصیل شرح میدهد و داستان تولد مهدی را که خودش شاهد بوده مفصلا بیان میکند. سپس میگوید: من اکنون مرتبا آن حضرت را مشاهده مینمایم و با وی صحبت میکنم[۴].
خلاصه: اختلافی که در نام مادر حضرتصاحب الامر (ع) دیده میشود مطلب غریبی نیست بلکه اوضاع وحشتناک آن زمان و تعدد کنیزهای امام حسن و شدت اختفائی که به عمل میآمد همین اقتضا را داشت. بعید نیست داستان اختلاف شدیدی که در موضوع ارث امامحسن (ع) در بین مادر آنجناب و برادرش جعفر کذاب اتفاق افتاد، توطئه و تحریکی بوده از طرف خلیفه وقت شاید بدان وسیله از فرزندامام حسن اطلاعی کسب کند.
صدوق در کمال الدین مینویسد: هنگامیکه جده، با جعفر در ارثنزاع کرد و محاکمه به خلیفه ارجاع شد، یکی از کنیزان امام حسن (ع) بنام صیقل ادعای آبستنی نمود. آن کنیز را به خانه معتمد یعنی خلیفه وقت جلب کردند و زنهای خلیفه و خدمتگزاران او و زنهای موفق و خدمتکارانش و زنهای قاضی، پیوسته مراقب آن کنیز بودند تا موضوع آبستنی او روشن گردد. اما در همین ایام حوادث خطرناکی مانند خروج صفار و مرگ عبد الله بن یحیی و خروجصاحبزنج پیشآمد نمود. این حوادث سبب شد که از سامره خارج گردند. بدینجهت به خودشان مشغول گشتند و از موضوع مراقبت از صیقل منصرف شدند[۵].
در تعدد و اختلاف نامها، احتمال دیگری هم وجود دارد. ممکن است کسی بگوید: تمام آن اسمهای متعدد نام یک کنیز بوده. یعنی همان کنیزی که مادر حضرتصاحب الامر (ع) بوده نامهای متعدد داشته است. این موضوع چندان استبعادی ندارد زیرا در بین عرب مرسوم است که افراد مورد توجه را بنامهای متعدد صدا میزدند. شاهد احتمال روایتی است که در کتاب کمال الدین موجود است. صدوق بسند خویش از غیاث روایت کرده که گفت: جانشینامام حسن (ع) در روز جمعه به دنیا آمد. مادر آن حضرتریحانه بود که نرجس و صیقل و سوسن نیز نامیده میشد. چون در وقت آبستنی جلا و نورانیت مخصوصی داشت صیقل نامیده میشد[۶].
در خاتمه لازم است تذکر دهم که اگرچه در تعیین نام مادر حضرتصاحب الامر (ع) مختصر ابهامی وجود دارد لکن این ابهام ضرری باصل وجود آن حضرت نمیرساند زیرا چنانکه ملاحظه فرمودید هم ائمه اطهار و هم امام حسن عسکری (ع) از وجود فرزند خبر دادهاند، هماینکه حکیمه خاتون دختر حضرت جواد (ع) که از زنان مورد اعتماد و وثوق بوده جریان تولد آنجناب را شرح داده است. علاوه بر این، عدهای از موثقین و خدام خانه امام حسن آن کودک را دیده و به وجودش شهادت دادهاند. نام مادرش هرچه باشد»[۷].
پاسخهای دیگر
با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته میشود:
از دیدگاه یکی از پژوهشگران، سبب تعدد نامهای آن بانو، علاقه و محبت فراوان مالک او به وی بوده است که باعث شده بود با بهترین اسمها و زیباترین نامها، او را صدا بزند؛ از اینرو تمام نامهای آن بانو، از اسامی گلها و شکوفهها است؛ چون مردم، این نامهای مختلف را شنیده بودند، میپنداشتند همه اینها نامهای آن بانوی بزرگوار است.
دیگر آنکه این بانوی گرامی، پس از اینکه وارد کانون خانوادهامام(ع) شد، خط مشی و مسیر دیگری- بر خلاف سایر کنیزان- داشت؛ زیرا او مادر حضرت مهدی(ع) بود. او، فشار و ظلمستمگران و حکومتها را میدید و میدانست مدتی باید در زندان به سر برد. او میدانست باید برای حفظ خود و فرزند گرامیاش، نقشههایی بیندیشد، تا حاکمان وقت، ندانند صاحب کدام نام را باید زندانی کنند و حامل نورمهدی(ع) کدام است. بر این اساس، هرروز نامی تازه برای خود مینهاد و در خانوادهامام(ع) او را به این نامها میخواندند، تا دشمنان خیال کنند این نامهای مختلف، مربوط به چند نفر است و نفهمند همه مربوط به یک نفر است[۸].
از سرگذشت مادر حضرت مهدی(ع) سخن صریح و روشنی در دست نیست؛ اما طبق قول مشهور که از برخی روایات به دست میآید، آن بانو، کنیزی بود که در جنگاسیر شد و پس از آن، به خانواده گرامی امام عسکری(ع) پیوست.
در مجموع میتوان روایات مربوط به مادر حضرت مهدی(ع) را به چهار دسته تقسیم کرد:
روایاتی که آن بانوی بزرگوار را شاهزادهای رومی معرفی کرده است؛
روایاتی که آن بانوی بزرگ را تربیت شده خانه حکیمه خاتون دانسته است؛
روایتی که علاوه بر تربیت وی، ولادت آن بانوی بزرگ را نیز در خانه حکیمه ذکر کرده است[۹]؛
روایاتی که مادر حضرت مهدی(ع) را بانویی سیاهپوست دانسته است.
یکی از روایتهای مشهور، حکایت از آن دارد که مادر امام مهدی(ع)، شاهزادهای رومی است که اعجازگونه به بیت شریف امام عسکری(ع) راه یافته است.
برخی گفتهاند: این حکایت پس از سال ۲۴۲ ق اتّفاق افتاده است؛ در حالی که از سال ۲۴۲ ق به بعد، جنگ مهمّی میان مسلمانان و رومیان، رخ نداده است تا نرجس خاتوناسیرمسلمانان شوند[۱۶]. در پاسخ گفته شده: در این دوران و پس از آن، درگیری و جنگهایی میان آنان رخ داده است که در بسیاری از کتابهای تاریخی، میتوان نمونههایی از این درگیریها را یافت[۱۷].
روایات دسته دوم: در بعضی از احادیث- بدون اشاره به سرگذشت آن بانوی بزرگوار- فقط به تربیت وی در بیت شریف حکیمه دختر امام جواد(ع) اشاره شده است[۱۸]. عموم روایات این دسته، با احادیث دسته نخست منافاتی ندارد؛ زیرا میتوان روایات مربوط به نرجس خاتون را پس از ورود او به خانه آن بانوی بزرگ دانست.
روایات دسته چهارم: در این دسته- بر خلاف روایات پیشین- سخن از کنیزی سیاهپوست به میان آمده است و عدهای نیز با تمسک به این روایات، خواستهاند دیدگاه مشهور را خدشهدار سازند.
طرفداران این دیدگاه به روایت زیر از کناسی[۲۱] استناد کردهاند. او میگوید: از امام باقر(ع) شنیدم که فرمود: همانا در صاحب این امر، سنّتی از یوسف(ع) است و آن اینکه او فرزند کنیزی سیاه است. خداوند سبحانه و تعالی امرش را در یک شب اصلاح میفرماید[۲۲].
از امام صادق (ع) نقل شده که ایشان فرمود: قائم دو نشانه دارد: خالی (لکه مادرزادی) در سر دارد و لکهای مادرزادی میان شانههایش که مانند برگ درخت مورد (آس) است و او پسر برترین و بهترین کنیزان است[۲۹].
اما مشهورترین نامی که برای ایشان ذکر شده، نرجس است. شایان ذکر است که منابع اهل سنت، اشارهای به نام مادر مهدی (ع) نکردهاند و البته انتظار چنین امری هم از آنها نمیرود، زیرا آنها [بهطور کلی] تنها به اصل مسئله مهدی موعود (ع) اعتقاد دارند، اما بر این باور نیستند که مهدی (ع) متولد شده و اکنون وجود دارند.
برخی از شکاکان با تکیه و استناد به اختلاف موجود درباره نام مادر امام مهدی (ع) تلاش کردهاند که بهطور کلی اندیشه و نظریه مصلح جهانی و مهدی موعود را از دیدگاه شیعه نفی کنند. باید دانست که هرکس با چنین استدلالها و دیدگاههایی به مطالعه و تحقیق در تاریخ بپردازد، ناگزیر باید وجود تمام بزرگان و پیشوایان اسلامی را نفی کند[۳۵]، زیرا علما در مورد نام پدر و مادر و تاریخ ولادت و وفات بسیاری از شخصیتهای اسلامی که شهرت جهانگیر دارند، اختلافنظر دارند. اینجا ما به ذکر یک نمونه از اینگونه اختلافها بسنده میکنیم. بهطور مثال علما در مورد نام مادر امام موسی کاظم (ع) اختلافنظر دارند. برخی نام ایشان را حمیده میدانند که البته این مشهورترین نام است و برخی دیگر نیز نام مادر امام (ع) را نباتة میدانند[۳۶]. آیا کسی به علت شک داشتن در نام مادر امام موسی کاظم (ع)، جرأت شک کردن در وجود امام کاظم (ع) را دارد؟»[۳۷].
«"صیقل" یکی از نامهایی است که نرجس خاتون -مادر حضرت- به آن خوانده میشده[۴۰]. همچنین "صیقل" کنیزی بود که وقتی معتمد عباسیدستور داد به جستوجوی خانه امام حسن عسکری (ع) و خانه همسایگان پس از شهادتامام بپردازند، این کنیز به خاطر حفظ جانامام زمان (ع) ادعای بارداری کرد. لذا او را دستگیر کردند و به مدت دو سال نگاه داشتند، تا آنکه به باردار نبودن وی مطمئن شده و او را رها ساختند[۴۱]. برخی منابع "صقیل" ذکر کردهاند و صقیل، به مفهوم پدیده نورانی و پرجلوه و نرم است[۴۲]»[۴۳].
اما مشهورترین نام او "نرجس" و معروفترین کنیهاش "ام محمد" است. هرکدام از نامهای آن بانوی بزرگوار، بُعدی از شخصیت والای او را بیان میکند. نرجس نام گلی عطرآگین است. "خمط" نوعی درخت میوه است که قرآن نیز آن را به کار برده است[۴۵]. "سوسن" نوعی گل خوشبو و معطر و پرفایده است که در کتابهای طب نیز آمده است. "صیقل" به مفهوم پدیده نورانی و پرجلوه و نرم است. بههرحال هیچ مانعی ندارد که یک زن باشخصیت، دارای نامهای متعددی باشد و هرکدام از آنها در مورد او به تناسب به کار رود. در مورد نرجسخاتون، چه بسا که این نامهای متعدد، براساس مصالح سیاسی و اجتماعی بوده که برای ما ناشناخته مانده است[۴۶]»[۴۷].
و اما بازداشت نرجس خاتون؛ جعفر کذاب، جریان تجلی امام مهدی (ع) در نماز بر پدر و دریافت نامهها و اموالشیعیانقم را به رژیم عباسی گزارش داد و بیدرنگ خلیفه غاصب، دستور بازداشت سالار بانوان، نرجسخاتون، را صادر کرد و از او، فرزند گرانمایهاش حضرت مهدی (ع) را مطالبه نمود. اما او با درایت وصفناپذیر خویش از راه تقیه، جریان را نپذیرفت. ولی دستگاه از او دست برنداشت و آن بانوی گرانمایه را به زندان "قاضی" سامرا و تحتنظر او فرستاد، تا ضمن مراقبت شدید از او، جریان را دنبال کند. اما خداوند پس از مدتی کوتاه، راه نجات او را فراهم آورد[۵۳].
↑ر. ک: محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج ۹، ص ۲۰۱؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۷، ص ۸۰، ۸۱، ۸۵، ۹۳؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج ۱۰، ص ۳۲۳، ۳۴۳، ۳۴۵، ۳۴۷؛ همچنین در مقدمه کتاب مهدی موعود(ع)، ص ۱۵۲ مطلب مستندی در رد کسانی که جنگ در آن دوران را منتفی دانستهاند، آورده است
↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۲، ح ۲