همجنسگرایی
راه نامشروع ارضای غریزه جنسی
یکی از شیوههای ناپسند و طرق غیرمتعارف و غیرطبیعی در ارضای نیاز جنسی که متأسفانه در عصر و زمان حاضر، برخی از جوامع به ظاهر متمدن با اقتدا به سنت زشت برخی از اقوام تبهکار پیشین، بدان توصیه و ترغیب کرده و در صدد رفع موانع طبیعی، اجتماعی و فرهنگی آن برآمدهاند؛ رابطه با جنس موافق یا همجنسگرایی است. شیوهای که قرآن با محوریت جنس ذکور از آن به شدت نهی کرده و به آثار و تبعات مخرب آن توجه داده است. علامه طباطبایی در تفسیر آیه أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِيلَ وَتَأْتُونَ فِي نَادِيكُمُ الْمُنْكَرَ فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ[۱] مینویسد: مراد از آمدن رجال، عمل لواط است و مراد از قطع سبیل، اهمال گذاشتن طریق تناسل و لغو کردن آن است. چون راه تناسل عبارت است از نزدیکی و جماع با زنان، و قوم لوط این راه را قطع نموده و آن را لغو کردند، پس تعبیر به قطع سبیل کنایه است از اعراض از نسوان و ترک مقاربت با آنان[۲]. اسلام به دلیلهای اخلاقی و اجتماعی مختلف، همجنسگرایی را در هر شکل و صورت ممکن شدیداً تحریم کرده و برای آن مجازات سخت گاه تا سر حد اعدام، تعیین کرده است[۳].
آیات قرآنی مرتبط
- توجه دادن به زشتی و بیسابقه بودن انحراف قوم لوط: وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُمْ بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِينَ * إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ[۴].
- همجنسگرایی، انحراف از مقتضای خلقت: وَتَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ عَادُونَ[۵].
- همجنسگرایی مانع توالد و تناسل: أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِيلَ[۶].
- آیاتی نیز همجنسگرایی را مصداق فساد در زمین قَالَ رَبِّ انْصُرْنِي عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِينَ[۷] معرفی کرده و به همجنسگرایان، نزول عذاب را وعده کرده است إِنَّا مُنْزِلُونَ عَلَى أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْيَةِ رِجْزًا مِنَ السَّمَاءِ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ [۸].[۹]
علت شیوع لواط در قوم لوط
درباره اینکه عمل زشت لواط (و به اصطلاح امروز هم جنس بازی) چگونه میان آنها شیوع یافت- با این که مطابق روایات و تواریخ تا به آن روز سابقه نداشت. در حدیثی که کلینی و دیگران از امام باقرS روایت کردهاند، آن حضرت فرمود: قوم لوط بهترین خلق خدا بودند و شیطان برای گمراهی آنها پیوسته در تلاش بود و دنبال وسیلهای برای این کار میگشت. از کارهای نیک آنها آن بود که برای انجام کار به طور دسته جمعی بیرون میرفتند و زنان را در خانهها به جای میگذاردند. شیطان برای گمراهی آنها به سراغشان آمد و نخستین کاری که کرد آن بود که چون مردم به خانهها باز میگشتند، آنچه ساخته و تهیه کرده بودند همه را ویران و تباه میساخت.
مردم که چنان دیدند به یک دیگر گفتند: خوب است در کمین بنشینیم و ببینیم این کیست که محصول زحمات و دسترنج ما را تباه میسازد. وقتی کمین کردند، دیدند پسری بسیار زیبا روست که بدان کار دست میزند و چون از وی پرسیدند: آیا تو هستی که محصول کارهای ما را ویران و تباه میکنی؟ گفت: آری. مردم که چنان دیدند تصمیم به قتل او گرفتند و قرار شد آن شب او را در خانه مردی زندانی کنند و روز دیگر به قتل برسانند.
همان شب شیطان عمل لواط را به آن مرد یاد داد و روز دیگر هم از میان آنها رفت. آن مرد نیز آن عمل را به دیگران یاد داد و به این ترتیب میان مردم رسوخ کرد تا جایی که مردان به یکدیگر اکتفا میکردند و اندک اندک با مسافرانی که به شهر و دیارشان وارد میشدند این عمل را انجام میدادند. همین کار سبب شد که پای رهگذران از آنجا قطع شود و دیگر کسی بدان جا نرود.
عاقبت کارشان به جایی رسید که یکسره از زنان روگردان شده و به پسران روی آوردند. شیطان که دید نقشهاش در مورد مردان عملی شده، سراغ زنانشان آمد و به آنها گفت: اکنون که مردانتان برای دفع شهوت جنسی به یک دیگر اکتفا کردهاند، شما هم برای دفع شهوت به یکدیگر بپردازید و بدین ترتیب «مساحقه» را به آنها یاد داد[۱۰].
در حدیث دیگری که صدوق از امام باقرS روایت کرده آن حضرت علت شیوع این عمل را میان آنها خصلت نکوهیده بخل ذکر فرموده است و به ابوبصیر که راوی حدیث و یکی از اصحاب اوست چنین میگوید: ای ابا محمد، رسول خدا در هر صبح و شام از بخل به خدا پناه میبرد و ما نیز از این صفت به خدا پناه میبریم. خدای تعالی فرمود: «و کسی که نفسش از بخل نگهداری شود، آنان رستگارند». و اکنون سرانجام (شوم) بخل را به تو خبر خواهم داد. سپس داستان قوم لوط را برای ابوبصیر به عنوان شاهد نقل فرمود و گفت: قوم لوط اهل قریهای بودند که بخل داشتند و همین بخل باعث درد بیدرمانی در مورد شهوت جنسی آنها شد. ابوبصیر گوید: پرسیدم که چه دردی برای آنها به بار آورد؟ فرمود: قریه قوم لوط سر راه مردمی بود که به شام و مصر سفر میکردند و وقتی کاروانی بر آنها میگذشت، از آنها پذیرایی میکردند. هنگامی که این ماجرا ادامه پیدا کرد، از روی بخل و خسّتی که داشتند، ناراحت شده و در فکر چارهای افتادند و همان بخل موجب شد که چون میهمانی بر آنها وارد میشد، با او لواط میکردند بیآنکه شهوتی به این کار داشته باشند و تنها این عمل را با مردم انجام میدادند تا کسی به دیار آنها وارد نشود و همین سبب شد که پای مسافران از سرزمین آنها قطع شود و دیگر کسی بدانجا نیاید، اما این عمل میان آنها رسوخ پیدا کرد و سرانجام موجب هلاکت آنها گردید[۱۱].
در حدیثی که پیش از این از تفسیر علی بن ابراهیم نقل کردیم، چنین بود: وقتی از رفت و آمد کاروانیان ناراحت شدند، در صدد چاره بر آمدند. شیطان به صورت پیرمردی نزد آنها آمده و بدانها گفت: اگر میخواهید دیگر کسی به شهر و دیار شما نیاید، از این پس با آنها این عمل را انجام دهید. بعد خود به صورت جوانی زیبا روی نزد آنها آمد و ایشان با او لواط کردند و از این کار خوششان آمد. کم کم این عمل میانشان رسوخ کرد تا جایی که مردان به مردان و زنان به زنان اکتفا میکردند[۱۲].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ «آیا با مردان میآمیزید و راه (نسل) را میبرید و در بزم خویش کار زشت میکنید؟ و پاسخ قومش جز این نبود که گفتند: اگر راست میگویی عذاب خداوند را بر سر ما بیاور» سوره عنکبوت، آیه ۲۹.
- ↑ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۱۸۳.
- ↑ شرفالدین، سید حسین، ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۳۲۴.
- ↑ «و لوط را (به پیامبری فرستادیم) آنگاه که به قوم خود گفت: آیا (آن) کار زشت را انجام میدهید که پیش از شما هیچ کس از جهانیان انجام نداده است؟! * شما از سر شهوت به جای زنان به سراغ مردان میروید بلکه شما قومی گزافکارید» سوره اعراف، آیه ۸۰-۸۱.
- ↑ «و آنچه را از همسرانتان که خدا برایتان آفریده است وا مینهید؛ بلکه گروهی تجاوزکارید» سوره شعراء، آیه ۱۶۶.
- ↑ «آیا با مردان میآمیزید و راه (نسل) را میبرید» سوره عنکبوت، آیه ۲۹.
- ↑ «(لوط) گفت: خداوندا! مرا در برابر این قوم تبهکار یاوری کن» سوره عنکبوت، آیه ۳۰.
- ↑ «ما بر مردم این شهر برای آن بزهکاری که میکردند عذابی از آسمان فرو میآوریم» سوره عنکبوت، آیه ۳۴.
- ↑ شرفالدین، سید حسین، ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۳۲۴.
- ↑ ثواب الاعمال، ص۲۵۵ - ۲۵۷.
- ↑ علل الشرائع، ص۱۸۳ - ۱۸۴.
- ↑ رسولی محلاتی، سید هاشم، تاریخ انبیاء ص ۱۹۷.