امام کاظم علیهالسلام
امام کاظم (ع) بیستم دیالحجه و به قولی هفتم صفر سال ۱۲۸ هجری به دنیا آمد. پدرش امام صادق (ع) و مادرش "حُمَیدَه" بود. امام رضا (ع)، فاطمه معصومه (س) و "احمد بن موسی شاهچراغ" از فرزندان او هستند. "ابوابراهیم"، "ابوالحسن" و "ابوعلی" از کنیهها و "کاظم" و "بابالحوائج" از القاب این امام است. امامت او ۳۵ سال بهطول کشید و با خلفای عباسی ـ همچون: "هارون الرشید" ـ معاصر بود. امام کاظم (ع) علاوه بر انجام وظایف امامت و رهبری مستقیم پیروان خود به روشهای ممکن، فعالیتهایی در زمینههای فرهنگی و فکری و مبارزه با حکومت داشت. امام پس از چهار سال زندان در ۲۵ رجب سال ۱۸۳ هجری در زندان "سندی بن شاهک" (وابسته به هارون الرشید) به شهادت رسید.
امام کاظم (ع) | |
---|---|
نقش | امام هفتم شیعیان |
نام | موسی بن جعفر |
کنیه | ابوالحسن • ابوابراهیم • ابوعلی |
زادروز | ۷ صفر، سال ۱۲۸ ق |
زادگاه | ابواء، مدینه |
مدت امامت | ۳۵ سال (۱۴۸-۱۸۳ ق) |
شهادت | ۲۵ رجب، ۱۸۳ ق |
مدفن | کاظمین، عراق |
محل زندگی | مدینه |
لقب(ها) | کاظم • عبدالصالح • باب الحوائج |
پدر | امام جعفر علیه السلام |
مادر | حمیده بریریه |
فرزند(ان) | امام رضا (علیه السلام) • فاطمه معصومه (س) • شاهچراغ |
طول عمر | ۵۵ سال |
ولادت و نسب
امام کاظم (ع) هفتمین امام از ائمه اهل بیت (ع)، بیستم ذیالحجه و به نقلی هفتم ماه صفر سال ۱۲۸ هجری در قریه ابواء (میان مکه و مدینه) به دنیا آمد. نام او "موسی" است و پدرش امام صادق (ع) و مادرش حُمَیدَه بربریه از زنان پاک، دانشمند و پرهیزکار عصر خویش بود. از امام صادق (ع) نقل شده که حمیده از همه ناپاکیها پاک است و چون طلای ناب است و همیشه فرشتهها او را نگهداری کردهاند تا به دست من رسیده است و این به جهت عنایتی است که خداوند به من و حجت پس از من داشته است[۱].
تاریخنویسان، فرزندان بسیاری برای امام کاظم (ع) ثبت کردهاند که تعدای از آنها در ایران مدفوناند؛ از معروفترین آنها: امام رضا (ع) (در مشهد)، فاطمه معصومه (س) (در قم) و احمد بن موسی شاهچراغ (در شیراز) هستند[۲].
کنیه و القاب
کنیه امام کاظم (ع)، ابوابراهیم، ابوالحسن و ابوعلی است و به سبب کثرت عبادت به عبد صالح معروف و به دلیل شدت حلم و بردباری و گذشت در مورد دیگران به لقب "کاظم" نیز مشهور هست. همچنین آن حضرت به دلیل آنکه واسطه در نجات مردم و حل مشکلات ایشان نزد خداوند است به باب الحوائج ملقب شده است[۳].
فضائل و مناقب
امام کاظم (ع) ـ همانند پدرانش ـ در فضیلتهای اخلاقی و فضیلتهای عملی، آموزگار و نمونه دیگران بود. منش و سلوک او همگان را متأثر میساخت. بنابر روایات، زمانی که او را در زندان حبس کردند، زندانبانان را منقلب ساخت؛ تا جایی که برخی از آنان، به او ایمان آوردند[۴]. درباره دانش آن حضرت روایت کردهاند از همان کودکی شگفتی مردم را بر میانگیخت[۵]. او در عبادت و زهد از همه مردم عصر خویش برتر بود[۶] و بدین صورت به ایشان لقب "العبدالصالح" داده بودند و اهل مدینه "زینالمجتهدین"اش میخواندند[۷]. از صفات والای اخلاقی امام کاظم (ع)، احسان و نیکی به مردم بود. نیازمندان حاجت خود را از ایشان میخواستند و "بابالحوائج" میدانستند. لقب مشهور امام (ع) "کاظم" است؛ به معنای کسی که هنگام خشم، خویشتنداری میکند و خشم خود را فرو میبرد و به آسانی از دیگران در میگذرد[۸][۹]
معاجز و کرامات
تاریخنویسان، معجزهها و کرامتهای متعددی برای امام موسی بن جعفر (ع) ثبت کردهاند؛ از جمله:
- باطل کردن سحر: از علی بن یقطین روایت شده است: "هارون الرشید" به دنبال کسی میگشت تا بتواند توسط او از عزت و احترام موسی بن جعفر بکاهد و در بحث مجابش کند و ایشان را در مجلس خجل نماید، مردی جادوگر برای این کار داوطلب شد. وقتی سفره را پهن کردند، بر نان جادویی خواند که هر وقت حضرت موسی بن جعفر (ع) میخواستند قطعه نانی بردارند، نان از مقابل حضرت، پر میکشید! هارون از خنده و شوق و شعف در جای خود آرام و قرار نداشت. حضرت نیز بلافاصله رو به عکس شیری که روی یکی از پردهها بود کرده، فرمودند: «"یا أسد خذ عدوالله"»؛ ای شیر! این دشمن خدا را بگیر. راوی میگوید: آن عکس به صورت یک شیر درنده بسیار بزرگ درآمد و به سمت مرد جادوگر پرید و او را درید، هارون و اطرافیانش از هول آنچه دیده بودند، همگی غش کرده، به روی زمین افتادند، وقتی به هوش آمدند هارون به حضرت موسی بن جعفر (ع) عرض کرد. شما را قسم میدهم به حقی که بر شما دارم، از این عکس بخواهید آن مرد را برگرداند، حضرت فرمودند: اگر عصای موسی، آن عصاها و طنابهایی را که بلعیده بود، برگرداند، این عکس نیز آن مرد را بر خواهد گرداند[۱۰].
- توبه بشر حافی[۱۱] علامه حلی در منهاج الکرامة نقل کرده روزی حضرت موسی بن جعفر (ع) در بغداد از در خانه بشر میگذشت، در حالی که صدای ساز و آواز، غناها و نی و رقص از آن خانه بیرون میآمد، در این هنگام کنیزکی برای ریختن خاکروبه از خانه بیرون آمد. حضرت به او فرمود: «یا جاریة صاحب هذه الدار حر أم عبد؟»، "ای کنیزک صاحب این خانه آزاد است یا بنده؟" گفت: آزاد است. فرمود: راست گفتی اگر بنده بود از مولای خود میترسید. کنیزک چون برگشت، بشر که بر سر سفره شراب بود، پرسید چرا دیر آمدی؟ کنیزک حکایت سخن امام را برای بُشر نقل کرد، بُشر با پای برهنه بیرون دوید و خدمت آن حضرت رسید اظهار شرمندگی نمود و عذر خواست و گریه کرد و از کار خود توبه کرد[۱۲][۱۳]
سرگذشت تاریخی
امام در زمان پدر
امام کاظم (ع) بیست سال و به روایتی نوزدهسال از عمر مبارک خود را با پدر به سر برد و پس از وی امامت شیعیان را بر عهده گرفت و سیوپنج سال در این مقام بود. حکایاتی از کودکی امام در منابع دیده میشود که حاکی از دانش و هوش خاص وی از همان سالهای ابتدایی است. برخی از مباحثات امام کاظم (ع) با ابوحنیفه از زمره مشهورترین این حکایات است[۱۴]. امام صادق (ع) به جهت شرایط خفقانآور دوران خلافت منصور دوانیقی، جز به خواص اصحاب و کسانی که از تقیهشان مطمئن بود؛ صراحتاً از امامت موسی بن جعفر (ع) سخن نگفت[۱۵].
امام و خلفای عباسی
امام و منصور عباسی
دوران امامت امام کاظم (ع) با دوران خلافت چهار خلیفه عباسی یعنی منصور دوانیقی، مهدی، هادی و هارونالرشید همزمان بود[۱۶]. پس از شهادت امام صادق (ع) در عصر منصور دوانیقی و تحیّر وی در کیستی وصیّ حضرت، منصور متعرّض امام کاظم (ع) نشد و چنانکه برخی منابع گفتهاند او متعرّض موسی بن جعفر (ع) نشد تا از دنیا رفت[۱۷].
امام و مهدی عباسی
در زمان خلافت مهدی عباسی، به جهت شهرت و محبوبیت امام، توجه بیشتری از ناحیه اهل قدرت به وی معطوف شد، به گونهای که مهدی عباسی دستور بازداشت حضرت و حکم قتل او را صادر کرد. منابع متعددی نوشتهاند که شبانگاه خلیفه در خواب، امیرالمؤمنین علی (ع) را دید که او را به جهت آزار موسی بن جعفر(ع) توبیخ و سرزنش میکند. خلیفه چون از خواب برخاست، امام کاظم (ع) را احضار کرد و ضمن دلجویی از وی، امام را آزاد کرد و دیگر متعرّض او نشد[۱۸]. مهدی عباسی نیز چون دیگر خلفا به مرجعیت علمی و معنوی ائمه آگاه بود و از اینرو در مواضع دشواری به امام کاظم (ع) مراجعه میکرد.
امام و هادی عباسی
در یک سالی که موسی بن مهدی مشهور به هادی عباسی خلیفه بود، روابط وی با امام کاظم (ع) به هیچروی نیکو نبود و او که از قیام برخی از علویان مانند حسین بن علی مشهور به شهید فخ بسیار عصبانی بود، موسی بن جعفر (ع) را خطری بزرگ برای خود میدانست. او حتی پیگیر به قتل رساندن امام بود که البته موفق به این کار نشد. گفته شده که موسی بن جعفر(ع) به جهت رفتار و گفتار نامناسب وی او را نفرین کرد و او پس از مدتی کوتاه از دنیا رفت[۱۹].[۲۰]
امام و هارون عباسی
حضرت موسی بن جعفر (ع) قریب پانزدهسال با هارونالرشید معاصر بود. هارون خلیفهای محتاط و بیرحم بود و به محض احساس خطر، در زندانیکردن و کشتن مخالفانش تردید نمیکرد. در ابتدای خلافت او با امام کاظم (ع) دشمنی آشکاری اظهار نمیکرد. امام دیدار هارون را خوش نداشت و او را به جهت دنیادوستی، دوست نمیداشت و صراحتاً میفرمود اگر از جدّم رسول خدا (ص) نشنیده بودم که اطاعت از سلطان به جهت تقیه واجب است؛ هرگز او را ملاقات نمیکردم[۲۱].
هارونالرشید پس از مدتی از ناحیه امام موسی بن جعفر (ع) احساس خطر کرد و موقعیت وی را مانند خلیفهای غیررسمی در کنار خود دید[۲۲].[۲۳]
بازداشت و زندان
امام کاظم (ع) در عمر خود سالهای بسیاری در زندان هارون الرشید (خلیفه عباسی) به سر برد و در تمام این مدت، به عبادت خدا مشغول بود و ارتباط شیعیان با امام کاظم در این مدت، تنها از طریق بعضی از نامهها بود[۲۴].[۲۵]
از گزارش کلینی در "کافی" استفاده میشود موسی بن جعفر (ع) توسط هارون در شوال ۱۷۹ هجری دستگیر و به بصره فرستاده شد. پس از آن، در زندان "سندی بن شاهک" در رجب سال ۱۸۳ هجری به شهادت رسید[۲۶]؛ در نتیجه، امام کاظم (ع) کمتر از چهار سال در زندان هارون بوده است و کسانی که مدت زندان حضرت را چهارده[۲۷] یا بیش از چهار سال ذکر کردهاند، دچار اشتباه شدهاند[۲۸].
دلایل امامت امام کاظم (ع)
دلایلی که برای امامت امام کاظم (ع) بیان شده مجموعهای از ادله است که شامل نصوص عام و خاص و ... میشود. نصوص عام مستنداتی هستند که امامت ائمه دوازدهگانه شیعه در آنها آمده است، مانند حدیث جابر و حدیث لوح و مانند آنها[۲۹] و نصوص خاص، مواردی است که در خصوص امامت امام کاظم (ع) وارد شده است مانند اینکه "موسی صیقل" از "مقتل بن عمر" روایت کرده: خدمت امام صادق (ع) بودم که حضرت "ابا ابراهیم موسی" که کودکی بود وارد شد. حضرت صادق (ع) به من فرمود: سفارشهای مرا درباره او بپذیر و مقامش را رعایت کن و جریان امامت او را به هر یک از اصحاب که راز نگهدار و مورد اطمینان هستند اظهار کن[۳۰].
دلیل دیگر امامت امام کاظم (ع) عصمت آن حضرت است. به دلایل عقلی و نقلی امام باید از هرگونه خطا و اشتباه فکری و عملی مصون و محفوظ باشد و در عصر آن حضرت هیچ فردی ادعای عصمت نکرده است و تنها ایشان واجد مقام عصمت بودند[۳۱].
دلیل دیگر بر اثبات امامت امام کاظم (ع) معجزات و کرامتهایی است که در موارد زیادی از آن حضرت صادر شده است و از طرفی او مدعی امامت نیز بود و معجزه همان گونه که اثباتکننده ادعای نبوت است، ادعای امامت را هم اثبات میکند. کنده شدن و حرکت درخت به اشاره آن حضرت از جمله معجزات ایشان است[۳۲].[۳۳]
افضلیت امام کاظم (ع)
روایات زیادی بر برتری و افضلیت موسی بن جعفر (ع) دلالت دارد مانند اینکه "محمد بن ولید" از علی بن جعفر روایت کرده که گفت: از پدرم جعفر بن محمد (ع) شنیدم که به گروهی از نزدیکان و اصحاب خود میفرمود: وصیت مرا در باره فرزندم موسی بپذیرید زیرا او برترین فرزندان و یادگاران من است، و او جانشین من و حجت خدای تعالی بر همه مردم پس از من است[۳۴].
همچنین عظمت و برتری امام موسی بن جعفر (ع) هر ناظری را مبهوت نموده و وادار به مدح و ستایش کرده است، حتی دشمنان و مخالفان اهل بیت (ع) که شواهد بسیاری بر این مطلب نقل شده است؛ "محمد بن طلحه شافعی" درباره امام موسی بن جعفر (ع) میگوید: موسی بن جعفر امام حق است. به خدا سوگند ـ ای پسرم ـ او از من و از همه مردم به جانشینی رسول خدا سزاوارتر است، و قسم به خدا که اگر تو نیز بخواهی حکومت را از من بگیری، گردنت را میزنم، زیرا حکومت و پادشاهی عقیم است و فرزند و غیر فرزند نمیشناسد[۳۵].[۳۶]
نقشها و فعاليتها
امام موسی بن جعفر (ع) سی و پنج سال از سال ۱۴۸ تا ۱۸۳ هجری. مقام امامت را برعهده داشت. خلفای معاصر ایشان همگی از بنی عباس بودند: منصور دوانیقی، مهدی عباسی، هادی عباسی و هارون الرشید. امام (ع) در عهد هارون سالها در زندان به سر برد. فعالیتهای امام کاظم (ع) را میتوان بر سه دسته دانست:
- حرکت در زمینه فرهنگی، فکری و علمی: در این زمینه امام روش پدرش امام صادق (ع) را ادامه داد. با آنکه شروع امامت حضرت با آن وضع تاریک و خفقانبار حاکم بر جامعه همراه بود که حتْی یاران نزدیک امام صادق (ع) نیز جانشین او را نمیشناختند و امکان شرفیابی به محضرش را نداشتند، امّا طولی نکشید که وصیت علمی امام کاظم (ع) در سرتاسر جهان اسلام منتشر شد. گروههای بسیاری از دانشمندان بزرگ که در دانشگاه امام صادق تحصیل میکردند، هنگام اقامت موسی بن جعفر (ع) در مدینه به سوی حضرت سرازیر شدند. سید بن طاووس روایت کرده است: "یاران امام کاظم ـ در حالی که لوحههای آبنوس همراه داشتند ـ در مجلس او حاضر میشدند و هرگاه کلمهای میگفت یا در موردی فتوایی میداد فوراً ثبت میکردند"[۳۷]. از برجستهترین یاران و شاگردانش میتوان حماد بن عیسی، عبدالرحمن بجلی، علی بن یقطین، مفضل بن عمر، هشام بن حکم و یونس بن عبدالرحمن را نام برد[۳۸].
- مبارزه با حکومت غاصب و موضعگیری صریح در قبال هیئت حاکمۀ منحرف و خود را زعیم حقیقی مسلمانان دانستن: امام (ع) در این محور از سویی یارانش را از همکاری با حکومت شدیداً نهی میفرمود و به آنان دستور مبارزه منفی میداد (جریان صفوان جمال که حضرت او را از کرایه دادن شترانش به هارون نهی فرمود، معروف است). به زیاد بن ابی سلمه فرمود: "ای زیاد! اگر از پرتگاهی بلند فرو افتم و پاره پاره شوم بیشتر دوست دارم تا برای آنان کاری انجام دهم"[۳۹]. از سوی دیگر، به بعضی از یارانش ـ همچون علی بن یقطین ـ امر میکرد تا در دربار هارون بماند. حضرت با صراحت غصبی بودن حکومت را به هارون گوشزد میکرد. هنگامی که هارون از حضرت حدود فدک را پرسید تا آن را پس دهد، او سرحدّات کشور اسلامی را به عنوان حدود فدک ذکر فرمود. مناظره سرزنشآمیز امام (ع) با هارون الرشید در مرقد مطهر پیامبر اسلام (ص) در پیش بزرگان و فرماندهان کشوری و لشکری را میتوان از این گونه فعالیتها شمرد[۴۰].
- نظارت بر قیامهای علویان: هنگامی که حسین بن علی صاحب فخ ـ به شهادت رسید حضرت گریست و فرمود: "به خدا مسلمانی صالح و روزهگیر و قدرتمند که امر به معروف و نهی از منکر میکرد و خانوادهاش مانند نداشت، درگذشت!"[۴۱]. وقتی هادی عبّاسی از علویان به تنگ آمد گفت: "به خدا حسین جز به فرمان او (امام موسی بن جعفر (ع) خروج نکرد!"[۴۲]. اینگونه که خلفای غاصب با همه قدرت ظاهری از امام وحشت داشتند، عاقبت او را بازداشت نموده، به بغداد منتقل و در زندانهای انفرادی محبوس کردند و او را در زندان به شهادت رساندند[۴۳].
شهادت
به دستور هارون در ۲۰ شوال سال ۱۷۹ امام کاظم (ع) را از مدینه به بصره بردند و نزد "عیسی بن جعفر" زندانی کردند؛ آنگاه او را به بغداد برده و در زندان سندی بن شاهک به شهادت رساند[۴۴]. خرمای مسموم را هارون برای "سندی بن شاهک" فرستاد و دستور داد به حضرت بدهد و حضرت با همان خرما در ٢٥ رجب به شهادت رسید[۴۵]. قبر امام کاظم (ع) در مدینة السلام بغداد، در قبرستان معروف به مقابر قریش مشهور به کاظمین است.[۴۶].[۴۷]
منابع
- پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، فرهنگ شیعه
- محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی
- محمدی، رضا، امامشناسی ۵
- اصغری، محمد جواد، مقاله «امامت امام کاظم»، دانشنامه کلام اسلامی
- اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه
- کمپانی زارع، مهدی، مقاله «امام موسی بن جعفر»، دانشنامه امام رضا ج۲
- زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵
پانویس
- ↑ الکافی، ج۱، ص۴۷۶؛ الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۲۸۶.
- ↑ اصغری، محمد جواد، امامت امام کاظم، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۴۵۹؛ فرهنگ شیعه، ص۱۱۲؛ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۲۲۴؛ کمپانی زارع، مهدی، مقاله «امام موسی بن جعفر»، دانشنامه امام رضا ج۲، ص ۴۸۷-۴۹۷.
- ↑ اصغری، محمد جواد، امامت امام کاظم، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۴۵۹؛ فرهنگ شیعه، ص۱۱۲؛ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۲۲۴.
- ↑ مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۳۲۲.
- ↑ اصول کافی، ج۲، ص۴۱۸.
- ↑ ارشاد، مفید، ج۲، ص۱۷.
- ↑ حضرت موسی کاظم، ص۱۹.
- ↑ ینابیع المودة، ج۳، ص۱۱۷.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص۱۱۲؛ محمدی، رضا، امامشناسی، ص۱۰۵.
- ↑ عیون أخبار الرضا (ع)، ج ۱، ص ۹۶ و الثاقب فی المناقب، ص ۴۳۲. إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج ۴، ص ۲۴۲.
- ↑ وجه تسمیه او به حافی (پابرهنه) همین ماجراست که تا پایان عمر از باب ادب حاضر نشد کفش بپوشد. منتهی الآمال، ج ۳، ص ۱۴۸۹ هفتم: در سبب شدن آن حضرت است برای توبه بشر حافی. و او را «حافی» میگفتند به واسطه آنکه پای برهنه بود همیشه و سبب پا برهنگیش ظاهرا آن بوده که پا برهنه خدمت حضرت امام موسی (ع) دویده و به سعادت عظیمی رسیده. بعضی نقل کردهاند که سرّ پا برهنگی او را از خودش پرسیدند، در جواب گفت: و الله جعل لکم الأرض بساطا ادب؛ ادب نباشد که بر بساط شاهان با کفش روند.
- ↑ منهاج الکرامة فی معرفة الإمامة، ص ۵۹ و بحار الأنوار، ج ۷۴، ص ۳۱۳.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، جلد ۲ ص ۶۳.
- ↑ عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۱۳۸.
- ↑ کمپانی زارع، مهدی، مقاله «امام موسی بن جعفر»، دانشنامه امام رضا ج۲، ص ۴۸۷-۴۹۷.
- ↑ المناقب، ابنشهرآشوب، ج۴، ص۳۲۳؛ إعلام الوری، ص۲۹۵.
- ↑ عیون المعجزات، ص۹۷.
- ↑ تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۲؛ تاریخ الطبری، ج۸، ص۱۷۷؛ المناقب، ابنشهرآشوب، ج۴، ص۳۰۰؛ مدینة المعاجز، ج۶، ص۴۲۶.
- ↑ عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۷۹؛ مهج الدعوات، ص۲۱۸-۲۱۹.
- ↑ کمپانی زارع، مهدی، مقاله «امام موسی بن جعفر»، دانشنامه امام رضا ج۲، ص ۴۸۷-۴۹۷.
- ↑ عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۷۶-۷۸.
- ↑ عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۷۳.
- ↑ کمپانی زارع، مهدی، مقاله «امام موسی بن جعفر»، دانشنامه امام رضا ج۲، ص ۴۸۷-۴۹۷.
- ↑ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد، ج۲، ص۳۰۲۳۰۱؛ اربلی، ابن ابوالفتح، کشف الغمة، ج۲، ص۷۴۳؛ ابنشهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابوطالب، ج۲، ص۳۸۲؛ هیثمی، ابن حجر، الصواعق المحرقة، ص۲۰۳؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۸، ص۳۲۹؛ وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۰۹.
- ↑ اصغری، محمد جواد، امامت امام کاظم، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۴۵۹.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۷۶.
- ↑ چهارده سال بر اساس اشتباهی است که در خبر مدت حضور ایشان در زندان ربیع رخ داده که ثوبانی نقل میکند: موسی بن جعفر جعفر (ع) بیش از ده سال در زندان ربیع به عبادت و سجده مشغول است (شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۹۵؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۴۸، ص۲۲۰) که صحیح آن بیش از ده ماه است. این ده سال را بر چهار سال افزودهاند، چهارده سال شده است؛ زیرا موسی بن جعفر جعفر (ع) سال ۱۷۴ در سفر حج بودند و خبر درگذشت چند تن از یاران خود را دادند (محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۴۸، ص۵۴-۵۵).
- ↑ اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۲۷۵.
- ↑ ابن بابویه، محمد بن علی، کمال الدین، ص۲۵۸؛ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۱، ص۸۷؛ خزاز قمی، علی بن محمد، کفایة الاثر، ص۱۴۵ و ۱۵۶؛ زین الدین، علی بن یونس، الصراط المستقیم، ج۲، ص۱۵۰؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۶، ص۳۳۶؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ج۱، ص۵۰۲؛ طوسی، محمد بن حسن، الاستبصار، ص۱۹؛ ابن بابویه، علی بن حسین، الامامة والتبصره، ص۱۰۴.
- ↑ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد، ج۲، ص۳۰۳؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۸۶- ۸۷؛ اربلی، ابن ابوالفتح، کشف الغمة، ج۳، ص۲۶۹؛ حسنی، سیدهاشم معروف، سیرة الائمة الاثنی عشر، ۲۹۰، ص۳۰۲.
- ↑ حلبی، ابوالصلاح، تقریب المعارف، ص۱۱۶.
- ↑ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد، ج۲، ص۳۱۲.
- ↑ اصغری، محمد جواد، امامت امام کاظم، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۴۶۰؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، جلد ۲ ص ۶۰.
- ↑ «اسْتَوْصُوا بِابْنِي مُوسَى خَيْراً فَإِنَّهُ أَفْضَلُ وُلْدِي وَ مَنْ أُخَلِّفُ مِنْ بَعْدِي وَ هُوَ الْقَائِمُ مَقَامِي وَ الْحُجَّةُ لِلَّهِ تَعَالَى عَلَى كَافَّةِ خَلْقِهِ مِنْ بَعْدِي»؛ شیخ مفید بعد از نقل روایت میگوید: و علی بن جعفر همواره ملازم خدمت موسی (ع) بود و کوشای در استفاده و بهرهگیری احکام و معالم دین از آن حضرت بود و پرسشهای بسیاری از برادرش موسی (ع) بود و کوشای در استفاده و بهرهگیری از احکام و معالم دین از آن حضرت بود، و پرسشهای بسیاری از آن جناب نقل کرده که خود از آن بزرگوار شنیده است و روایات درباره نصوص بر آن حضرت (ع) زیاده از آن است که بشماره درآید و بیش از آن است که ما در اینجا نقل کنیم. الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج ۲، ص ۲۲۰.
- ↑ "هُوَ الْإِمَامُ الْكَبِيرُ الْقَدِرِ الْعَظِيمُ الشَّأْنِ الْمُجْتَهِدُ الْجَادِّ فِي الِاجْتِهَادِ الْمَشْهُورِ بِالْعِبَادَةِ الْمُوَاظِبُ عَلَى الطَّاعَاتِ الْمَشْهُورِ بِالْكَرَامَاتِ يَبِيتُ اللَّيْلَ ساجِداً وَ قَائِماً وَ يَقْطَعُ النَّهارَ مُتَصَدِّقاً وَ صَائِماً وَ لِفَرْطِ حِلْمِهِ وَ تَجَاوُزِهِ عَنِ الْمُعْتَدِينَ عَلَيْهِ دُعِيَ كَاظِماً كَانَ يُجَازِي الْمُسِيءَ بِإِحْسَانِهِ وَ يُقابِل الجاني بِعَفْوِهِ عَنْهُ وَ لِكَثْرَةِ عِبادَتِهِ كانَ يُسَمَّى بِالْعَبْدِ الصَّالِحِ وَ يُعْرَفُ فِي الْعِرَاقِ بِبَابِ الْحَوَائِجِ إِلَى اللَّهِ لِنُجْحِ مَطَالِبِ الْمُتَوَسِّلِينَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِهِ كَراماتِهِ تَحارُ مِنْهَا العُقُولُ وَ تَقضي بِأَنَّ لَهُ عِندَ اللَّهِ قَدَمَ صِدقٍ لاَ تَزِلُّ وَ لاَ تَزُولُ".
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵.
- ↑ انوار البهیه، ص۹۱.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۲۲۴؛ فرهنگ شیعه، ص۱۱۵؛ محمدی، رضا، امامشناسی، ص:۱۴۲-۱۴۴.
- ↑ مکاسب شیخ انصاری.
- ↑ مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۳۴۵.
- ↑ مقاتل الطالبیین، ص۴۵۳.
- ↑ بحار الانوار، ج۱۱، ص۲۷۸.
- ↑ محمدی، رضا، امامشناسی، ص:۱۴۲-۱۴۴؛ فرهنگ شیعه، ص۱۱۵.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۷۶.
- ↑ شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۸۸.
- ↑ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۸۱؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۷۶.
- ↑ اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۲۷۲؛ فرهنگ شیعه، ص۱۱۵؛ اصغری، محمد جواد، امامت امام کاظم، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۴۵۹؛ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۲۲۴