امام کاظم در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

امام کاظم(ع) هفتمین امام مسلمانان در مدینه به دنیا آمد، امامت ایشان 35 سال بود و در سن 54 سالگی به دستور هارون عباسی شهید و در بغداد مدفون گردید. آن حضرت مورد احترام مردم و حتی علمای اهل سنت بود و آنان برخی از مسائل علمی خود را از ایشان می‌پرسیدند. دوران امام کاظم(ع) از دوره‌های پرخفقان تاریخ اسلام و در زمان اقتدار دولت عباسی بود. تنها چیزی که می‌توانست خط فکری و سیاسی اهل بیت(ع) را تداوم بخشد، توسل به شیوه تقیه در مبارزه و جهاد بود. ایشان با شیعیان ارتباط حضوری و مکاتبه‌ای داشت و پیام‌های خود را مستقیم یا به وسیله تشکیلات وکالت به مردم دور دست می‌رساند.

مقدمه

امام ابوالحسن، موسی بن جعفر(ع) ملقّب به کاظم، صابر، عبد صالح، سید[۱]، در هفتم صفر۱۲۸ق در ابواء از توابع مدینه به دنیا آمد[۲]. پدر ایشان امام صادق(ع) و مادر ایشان حمیده[۳]، از بانوان، ستوده و پاکیزه بود[۴]. مقصود از ابوالحسن، ابوالحسن الماضی و ابوالحسن اول در روایات امام کاظم(ع) است[۵]. چنان‌که امام خمینی نیز اشاره کرده است[۶]. امام کاظم بیست سال با پدر خود زندگی کرد و در بیست سالگی به امامت رسید. دوره امامت آن حضرت ۳۵ سال بود[۷].[۸]

جایگاه و ویژگی‌ها

به تصریح پیامبر اکرم(ص)[۹] و وصیت امام صادق(ع)، موسی بن جعفر(ع) از سوی خداوند به امامت برگزیده شد[۱۰]. حضرت از کودکی بسیار مورد علاقه و توجه امام صادق(ع) بود[۱۱] و ایشان را دری از درهای خدا و دارنده علم، قضاوت، فهم و سخاوت و، فهم و سخاوت و معرفت به چیزهایی خواند که مردم در وقت اختلاف بدان نیاز دارند[۱۲]؛ نیز ایشان را مرجع علمی مردم معرفی کرد[۱۳]. عبدالله افطح از فرزندان امام صادق(ع) مدعی جانشینی پدر بود اما شیعیان[۱۴] و یاران خاص امام صادق(ع) مانند هشام بن سالم و مؤمن طاق با آزمودن وی و درماندن او از پاسخ به مسائل دینی و یافتن پاسخ‌های خود از موسی بن جعفر(ع)[۱۵] به تثبیت امامت موسی بن جعفر(ع) در نزد توده مردم کمک کردند[۱۶].

امام کاظم(ع) مورد احترام بزرگان اهل سنت بود و آنان گاه برای پاسخ پرسش‌های علمی خود به حضرت مراجعه می‌کردند[۱۷]. قاضی ابویوسف و محمد حسن شیبانی از فقیهان مذاهب اسلامی به قصد آزمودن جایگاه علمی امام کاظم(ع) به دیدار ایشان در زندان رفتند و با اعتراف به آگاهی ایشان، از علم حلال و حرام و علم غیب، از حضرت درباره منابع دانش ایشان پرسیدند که ایشان علم پیامبر(ص) و علی(ع) را منبع دانش خود شمرد[۱۸]. جایگاه معنوی و اجتماعی حضرت چنان بود که طبق نقل، هارون عباسی خطاب به فرزندش مأمون، ایشان را برای خلافت سزاوارتر از خود شمرد و به صراحت علاقه به حکومت را از موجبات اصرار خود بر واگذارنکردن این حق الهی به حضرت دانست[۱۹].

تذکره‌نویسان افزون بر جایگاه علمی، کرامات بسیاری را برای امام کاظم(ع) نقل کرده‌اند[۲۰]. حضرت در میان توده مردم نیز از جایگاه ممتازی برخوردار بود. امام خمینی به استناد منابع[۲۱] یادآور شده است ابهت و جایگاه امام کاظم(ع) در دل‌های حاکمان عباسی نیز جای انکار نداشت و آنان به جایگاه عظمت معنوی ایشان در میان مردم اعتراف می‌کردند؛ چنان‌که از مأمون عباسی نقل شده است تشیع را از پدرش هارون عباسی فرا گرفته است[۲۲]. ایشان از موسی بن جعفر(ع) و دیگر امامان(ع) به عنوان ائمة المُؤمنینَ و حجت خداوند بر مردم و امامان هدایت یاد کرده است[۲۳] و نیز با استناد به روایات[۲۴]، روز چهارشنبه را متعلق به آن حضرت شمرده و مناسب دانسته است در تعقیب نماز صبح برای نجات از دریای ظلمانی و دامگاه شیطانی متوسل به آن امام همام، که مقرب بارگاه قدس و محرم سراپرده انس است، شوند و برای کامل‌شدن عمل و قبول عبادات ناقص و مناسک غیر لایق، آن بزرگان را واسطه قرار دهند[۲۵].

امام موسی بن جعفر(ع) اهل کرامت و اطلاع از علوم غیبی[۲۶] و در علم و دانش سرآمد مردم روزگار خود[۲۷] بود؛ چنان‌که در کودکی نیز به پرسش‌های شرعی مردم پاسخ می‌داد[۲۸]. از ایشان به فقیه‌ترین، عابدترین، پارساترین و حافظ‌ترین مردم در مورد قرآن[۲۹]، گشاده‌دست‌ترین و بزرگوارترین مردم[۳۰] یادشده است. آن حضرت بسیار حلیم و باگذشت و صبور بود و از این‌رو به «کاظم» شهره شده بود[۳۱] و با متانت و گذشت، مخالفان خود را به موافق تبدیل می‌کرد[۳۲]. ایشان(ع) اهل عبادت و خشوع و خضوع در برابر خدا بود[۳۳]. نماز شب را به نماز صبح وصل و تا طلوع آفتاب با خداوند مناجات می‌کرد[۳۴]. ایشان در صله رحم موفق‌ترینِ مردم بود[۳۵]، در پنهانی به فقرا کمک می‌رساند[۳۶]، با صدای خوش قرآن تلاوت می‌کرد و خود می‌گریست و مردم نیز از صدای حضرت می‌گریستند و در میان مردم مدینه به «زین‌المتهجدین» شهره بود[۳۷].

امام خمینی به استناد روایات[۳۸] تصریح کرده است سجده‌های طولانی امام کاظم(ع) شهرت داشت[۳۹] و حضرت به فرزند خود سفارش کرد در عبادت خدا بکوشد و هیچ‌گاه خود را از تقصیر و کوتاهی در عبادت و طاعت خدا مبرّا نداند[۴۰]. همچنین به استناد روایات[۴۱] یادآور شده است آن حضرت بخشی از اموال خود را در راه خدا وقف کرد[۴۲]. ایشان حضرت امام کاظم(ع) را در سروده‌ای به دارنده قدرت و حلم ستوده است[۴۳].[۴۴]

دوران امامت

امام کاظم(ع) پس از شهادت امام صادق(ع) در سال ۱۴۸ق[۴۵] به امامت رسید. راویان حدیث و شیعیان برای استفاده از ایشان گرد آمدند و با وجود شرایط دشوار سیاسی، راویان، سخنان ایشان را می‌نوشتند[۴۶]. شیخ طوسی[۴۷] ۲۵۰ تن و برخی دیگر[۴۸] ۶۳۸ تن از راویان آن حضرت را در کتاب‌های خود ثبت کرده‌اند. در نوشته‌های امام خمینی نام برخی از آنان آمده است از جمله: یونس بن عبدالرحمن، صفوان بن یحیی، محمد بن ابی‌عمیر، عبدالله بن مغیره، حسن بن محبوب از اصحاب اجماع[۴۹]، هشام بن حکم[۵۰]، محمد بن حصین[۵۱]، عبدالرحمن بن حجاج[۵۲]، محمد بن حکیم[۵۳]، منصور بن یونس برزج[۵۴]، اسحاق بن عمار[۵۵]، علی بن سوید[۵۶]، سماعة بن مهران[۵۷] و ابوبصیر[۵۸]. بخش قابل توجهی از مسائل فقهی در باب‌های گوناگون فقه از طهارت تا دیات و فلسفه احکام به وسیله علی بن جعفر از برادرش موسی بن جعفر(ع) به مردم منتقل شده است[۵۹] و امام خمینی در مسائل گوناگون به آن استناد کرده است[۶۰].

بیان جایگاه عقل و خرد در قرآن و نقش خود در هدایت انسان[۶۱]، شرح مسائل اعتقادی از جمله توحید[۶۲]، نبوت و انبیا[۶۳]، بیان سیره و معجزات پیامبر(ص)[۶۴] و امامت و بیان حقانیت اهل بیت پیامبر(ص)[۶۵] از جمله امامت خود ایشان[۶۶]، مسائل اخلاقی و بیان ارزش‌های دینی[۶۷]، مسائل فقهی و بیان احکام شرعی[۶۸]، از مسائل مطرح در سخنان حضرت بود و مردم برای حل معضلات تاریخی نیز از حضرت کمک می‌گرفتند[۶۹]. امام خمینی در نوشته‌های خود برخی از سخنان امام کاظم(ع) را درباره تفسیر قرآن و ظاهر[۷۰] و باطن آن[۷۱]، سیره و حالات رسول خدا(ص)[۷۲]، حالات معنوی و سیر و سلوک پیامبر(ص)[۷۳]، وقایعی از زندگی پیامبر(ص)[۷۴] و دلایل امامت اهل بیت(ع) در قرآن و سنت نبوی[۷۵] آورده است و نیز به مبارزه امام کاظم(ع) با افراد منحرف و سران فرقه‌های بدعت‌گذار مانند علی بن حمزه بطائنی از سران جریان واقفیه اشاره کرده است[۷۶]. ایشان در آثار خود نمونه‌هایی از سخنان امام کاظم(ع) در موضوعات ارزش‌ها و تعالیم اخلاقی اسلام و راه‌های خودسازی و تزکیه نفس[۷۷]، تشویق به خدمت به مؤمن و کمک به تشویق خانواده برای آنان و رازداری[۷۸] و نیز تشویق به کار و تلاش برای تأمین رزق حلال برای خانواده[۷۹]، احکام و شرایع در ابواب مختلف آن[۸۰]، از جمله حرمت ربا[۸۱]، خرید و فروش میته[۸۲]، تذکیه حیوانات حرام گوشت[۸۳]، خرید و فروش آلات قمار[۸۴]، تصویرگری[۸۵]، شرط طلاق برای زن[۸۶]، فلسفه احکام[۸۷] و نیز مسائل اهم و مهم در احکام[۸۸] را بازگو کرده است[۸۹].

موضع‌گیری‌های سیاسی

دوره امامت موسی بن جعفر(ع) از دوره‌های پرخفقان تاریخ اسلام است[۹۰]. امام کاظم(ع) با حاکمان بنی‌عباس، منصور دوانیقی، مهدی، موسی و هارون معاصر بود[۹۱]. این گروه، مقتدر و ستمکار بودند[۹۲]. منصور بغداد را در سال ۱۴۵ - ۱۴۹ق تأسیس کرد و مرکز خلافت عباسیان را از کوفه به بغداد منتقل ساخت[۹۳]. وی با گماردن جاسوس، مخالفان خود را بازداشت می‌کرد و از میان می‌برد[۹۴] و علویان بسیاری به دست وی تبعید یا کشته شدند[۹۵]. منصور افزون بر به شهادت‌رساندن امام صادق(ع) در صدد بود امام کاظم(ع) را نیز بکشد که موفق نشد[۹۶]. کارگزاران موسی نیز ستمکار بودند[۹۷]. در دوره وی حسین بن علی معروف به شهید فخ از نوادگان امام حسن مجتبی(ع) با عده‌ای از علویان برای احیای سنت پیامبر اکرم(ص) و اجرای عدالت قیام کردند و در مکه به دست نیروهای موسی کشته شدند[۹۸]. هارون عباسی نیز برای حفظ قدرت خود به هر کاری دست می‌زد[۹۹].

موسی بن جعفر(ع) همانند دیگر ائمه امامت و رهبری جامعه اسلامی را متعلق به اهل بیت پیامبر(ص) می‌دانست[۱۰۰] و در راه احیای حقوق غصب‌شده آنان و نیز گسترش عدالت در جامعه تلاش می‌کرد[۱۰۱]. یاران ایشان نیز در همین راستا فعالیت می‌کردند[۱۰۲] و واجبات مالی خود از جمله خمس را به ایشان تحویل می‌دادند[۱۰۳]. نیز شواهدی در دست است که برخی از نهضت‌های علویان مانند نهضت حسین بن علی معروف به شهید فخ مورد حمایت ایشان بودند[۱۰۴]. از سوی دیگر، خلفای عباسی همه راه‌های تطمیع و تهدید را برای به سکوت واداشتن امام کاظم(ع) تجربه کردند و پس از بی‌نتیجه بودن آن، به زندان و شکنجه و کشتن روی آوردند[۱۰۵]. موسی بن جعفر(ع) در زمان هادی، مهدی و هارون چند بار در بصره و بغداد زندانی شد[۱۰۶]. درباره مدت زندانی‌بودن ایشان گفته‌های مختلفی وجود دارد. برخی مدت آن را چهار سال[۱۰۷] و برخی ده سال[۱۰۸] و برخی چهارده سال نوشته‌اند[۱۰۹].

در برابر خشونت خلفای عباسی به ویژه هارون[۱۱۰]، تنها چیزی که می‌توانست خط فکری و سیاسی اهل بیت(ع) را تداوم بخشد، توسل به شیوه تقیه در مبارزه و جهاد بود[۱۱۱]. امام کاظم(ع) به برخی از یاران زیرک و توانمند خود اجازه داده بود که به دستگاه خلافت نزدیک شوند و از این راه به پیروان اهل بیت(ع) کمک کنند[۱۱۲]. ایشان با شیعیان ارتباط حضوری و مکاتبه‌ای داشت[۱۱۳] و افزون بر مدینه با دیگر نقاط از جمله مکه و شام نیز ارتباط داشت[۱۱۴] و پیام‌های خود را مستقیم یا به وسیله تشکیلات وکالت به پیروان خود منتقل می‌ساخت[۱۱۵]. ایشان در فرصت‌های به دست‌آمده در زندان به نامه‌های یاران درباره مسائل شرعی نیز پاسخ می‌داد[۱۱۶] و نیز در زندان با برخی از رهبران دیگر مذاهب چون هند بن حجاج ارتباط داشت[۱۱۷]. ایشان علاقه‌مندی به اهل بیت(ع) را حتی در میان بعضی از خانواده زندانبان خود از جمله نزدیکان سندی بن شاهک گسترش داد[۱۱۸]؛ نیز موسی بن ابراهیم مروزی، مربی فرزندان سندی را از مریدان خود ساخت[۱۱۹].

امام خمینی یادآور شده است امام کاظم(ع) در راه اسلام مانند دیگر اولیای خدا، چه افراد پیش از اسلام و چه پس از اسلام، رنج و محنت کشید[۱۲۰]. ایشان که به دست خلفای عباسی سال‌ها زندانی شد به دلیل نمازخواندن خود یا فرزند پیامبر(ص) بودن نبود؛ آنان خود نه تنها نماز می‌خواندند بلکه امام جماعت هم بودند. حضرت حاکمان عباسی را لایق خلافت نمی‌دانست و آنان را طاغوت می‌شمرد[۱۲۱]. امام خمینی خاطرنشان ساخته که هارون عباسی به جهت اقبال مردم به امام کاظم(ع) و ترس از به خطر افتادن حکومت خود، با حضرت بسیار دشمنی می‌کرد[۱۲۲]. در تحلیل ایشان زندانی‌شدن ائمه(ع) به دست دشمنان به سبب نماز و روزه نبود و حاکمان عباسی نیز نماز می‌خواندند و امام کاظم(ع) و دیگر ائمه(ع) اگر در برابر ظلم‌های ستمگران سکوت می‌کردند، نه تنها به آنان آسیبی نمی‌رسید که مورد احترام حاکمان نیز قرار می‌گرفتند و نیز مخالفت زمامداران با ائمه(ع) به جهت انتساب آنان به پیامبر اکرم(ص) یا صرف امامت نیز نبود[۱۲۳]. بلکه دشمنی آنان با امامان(ع) به سبب مبارزه آنان با خلافت شاهان و طاغوت‌ها بود[۱۲۴]. ایشان همچنین خاطرنشان کرده است که ائمه اهل‌البیت(ع) از جمله موسی بن جعفر(ع) وقتی زمینه مبارزه آشکار و مسلحانه با ستمکاران را فراهم نمی‌دیدند، پنهانی مردم را دعوت به مبارزه علیه ستم می‌کردند و بدین سبب رژیم‌های ستمکاری مانند هارون عباسی، آنان را بازداشت می‌کردند[۱۲۵] و مخالفت هارون با آن حضرت به سبب آن بود که هارون را خلیفه پیامبر(ص) نمی‌دانست[۱۲۶].

در خبری آمده است که هارون عباسی به موسی بن جعفر(ع) پیشنهاد کرد حدود مزرعه فدک را برای برگرداندن آن به بنی‌هاشم تعیین کند و حضرت در پاسخ یک حد مزرعه فدک را عدن و مرز دیگر آن را سمرقند و حد سوم آن را افریقا و مرز چهارم آن را ارمنستان شمرد که هارون بسیار ناراحت شد و گفت در این صورت چیزی برای خود او باقی نخواهد ماند[۱۲۷]. تفسیر و تحلیل امام خمینی از این گفتگو آن است که حکومت بر همه سرزمین اسلام، حق ائمه(ع) است و حاکمان عباسی غاصب خلافت‌اند؛ بر همین اساس حاکمان ستمگر عباسی رهابودن موسی بن جعفر(ع) را زمینه‌ساز قیام و سرنگون‌کردن سلطنت نامشروع خود می‌دیدند؛ از این جهت به امام هفتم(ع) مهلت ندادند، وگرنه بدون تردید ایشان با پیداشدن فرصت، قیام می‌کرد و اساس دستگاه حاکمان غاصب را واژگون می‌ساخت[۱۲۸].

امام خمینی در گزارشی دیگر یادآور شده است هارون عباسی پس از واردشدن امام کاظم(ع) بر وی، دستور داد حضرت را تا نزدیک مسند سواره آوردند و به شایستگی به وی احترام کرد؛ ولی با رسیدن نوبت به بنی‌هاشم برای گرفتن سهمیه بیت‌المال، مبلغ اندکی بدانان اختصاص داد و در پاسخ پرسش فرزندش مأمون از علت آن همه ستایش و اندکی سهمیه، ابراز داشت فرزندش دلیل این کار را نمی‌تواند درک کند. ضرورت دارد بنی‌هاشم برای پیشگیری از قیام علیه حکومت عباسیان در حالت فقر به سر ببرند و بازداشت و مسموم و کشته شوند[۱۲۹]. امام کاظم(ع) هرگونه همکاری با ستمکاران حتی به اندازه دوختن کیسه و تیزکردن قلمی برای آنان را ناروا می‌شمرد[۱۳۰] و به یاران خود درباره همکاری با دستگاه ستمکار بنی‌عباس هشدار می‌داد[۱۳۱]. امام خمینی به استناد روایات[۱۳۲] یادآور شده است امام کاظم(ع) صفوان جمال را از کرایه‌دادن شترهای خود به هارون عباسی منع کرد و تأکید کرد اندک علاقه به زنده‌ماندنّ ستمکار به هدف گرفتن طلب نیز حشر با آنان را در پی دارد و سرانجام آن، آتش دوزخ است[۱۳۳].

از سوی دیگر، امام موسی بن جعفر(ع) به برخی از خواص خود اجازه داد در دستگاه هارون وارد شوند؛ برای نمونه امام خمینی ورود افرادی چون علی بن یقطین به دستگاه هارون[۱۳۴] را برای کمک به اولیای خدا دانسته[۱۳۵] و افزوده است خداوند در کنار ستمکاران، کسانی از اولیای خود برای کمک به دوستان و دفع ستم از آنان را ذخیره دارد[۱۳۶]. ایشان به استناد منابع تاریخی[۱۳۷] یادآور شده است امام کاظم(ع) برای در امان‌ماندن ابن یقطین از فشار هارون به وی اجازه داده بود به شیوه دیگر مذاهب وضو بگیرد[۱۳۸] و نیز با استناد منابع روایی[۱۳۹] یادآور شده است امام کاظم(ع) در حبس نیز دست از هدایت مردم و مقابله با دشمن نکشید[۱۴۰]. ایشان در آغاز نهضت اسلامی ایران به مسئولان رژیم پهلوی توصیه کرد همانند زمامداران گذشته که از امثال علی بن یقطین برای مشورت استفاده می‌کردند، از کارگزاران شایسته استفاده کنند[۱۴۱]. گفته شده در وقت تبعید امام خمینی از ایران، شاگردان و یاران ایشان جلسات دعای توسل در حرم فاطمه معصومه(س) برگزار می‌کردند و با رسیدن نوبت توسل به موسی بن جعفر(ع) و ذکر مصائب و زندان‌ها و هجران‌های آن حضرت، یاد امام خمینی و مظلومیت ایشان در اذهان تداعی و ناله مردم بلندتر می‌شد و همین زائران فاطمه معصومه(س) را به خود جذب می‌کرد[۱۴۲].

امام خمینی در شهریور ۱۳۶۵ در پاسخ نامه محمد رنجبر از اسیران ایرانی جنگ تحمیلی در عراق، ضمن دعای خیر برای اسیران، آنان را به الگو گرفتن از حضرت موسی بن جعفر(ع) سفارش کرد و تأکید کرد آن حضرت بیش از همه اسیران در رنج و گوشه زندان به سر برد و اسیران در زندان‌های بعث عراق باید برای اسلام عزیز صبر پیشه کنند[۱۴۳]. ایشان خود نیز در سال ۱۳۴۲، در پاسخ یکی از دوستان خود که از وضع نخستین شب زندان پرسیده بود، اظهار داشته که «به یاد جدّ خود موسی بن جعفر(ع) افتاده و فهمیده است که برایشان چه گذشته است»[۱۴۴].

بنا بر مشهور امام کاظم(ع) در۲۴ رجب ۱۸۳ق، در ۵۴ سالگی، در زندان بغداد به دستور هارون عباسی[۱۴۵] به دست زندانبان ایشان، سندی بن شاهک[۱۴۶] به شهادت رسید. سندی برای فریب مردم و تظاهر به اینکه امام(ع) را نکشته است، عده‌ای از فقها و مردم سرشناس را گرد آورد تا گواهی دهند که موسی بن جعفر(ع)، با مرگ طبیعی درگذشته است[۱۴۷]. امام خمینی به استناد منابع تاریخی[۱۴۸] یادآور شده است امام کاظم(ع) پیش از درگذشت، پیشنهاد سندی بن شاهک را که گفت از اموال خودش برای کفن‌کردن حضرت استفاده می‌کند نپذیرفت و یادآور شد کفن، مَهر زنان و جامه احرام اهل بیت(ع) باید از اموال حلال فراهم شود و ایشان نیز کفنی برای خود آماده دارد[۱۴۹]. ایشان خاطرنشان کرده است حضرت را در کفنی که بر آن همه قرآن نوشته شده بود، دفن کردند[۱۵۰]. امام کاظم(ع) در مقبره معروف به مقابر قریش بغداد به خاک سپرده شد[۱۵۱]. ایشان فرزند خود علی بن موسی الرضا(ع) را امام پس از خود به مردم معرفی کرد[۱۵۲].

درباره تعداد فرزندان موسی بن جعفر(ع)، در منابع تاریخی گزارش‌های متفاوتی آمده است. به گزارش شیخ مفید، ایشان دارای ۳۷ فرزند (۱۸ پسر و ۱۹ دختر) بوده است. امام رضا(ع)، ابراهیم، شاهچراغ، حمزه و اسحاق از جمله پسران و فاطمه و حکیمه از جمله دختران ایشان‌اند[۱۵۳]. امام خمینی نیز از امام رضا(ع)، احمد بن موسی مدفون در شیراز[۱۵۴] و فاطمه معصومه(س) مدفون در قم[۱۵۵] یاد کرده است. نسب امام خمینی نیز با حدود سی واسطه به امام موسی بن جعفر(ع) می‌رسد[۱۵۶].

منابع

پانویس

  1. شریف قرشی، باقر، حیاة الامام موسی بن جعفر، ج۱، ص۵۳ - ۵۵.
  2. مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفة حجج‌الله علی العباد، ج۲، ص۲۱۵؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمه، ج۳، ص۲؛ ابن صباغ مالکی، علی بن محمد، الفصول المهمة فی معرفة الأئمه، ج۲، ص۹۳۴.
  3. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۲، ص۳۲۳؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمه، ج۳، ص۲.
  4. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۷۷.
  5. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۲۶ و ۳۰۸.
  6. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۲۱۳.
  7. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۳۲۴؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمه، ج۳، ص۳۰.
  8. رضوی، سید عباس، مقاله «موسی بن جعفر»، دانشنامه امام خمینی ج۹ ص ۶۱۶.
  9. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۳۸۵.
  10. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۸۰ - ۲۸۱؛ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفة حجج‌الله علی العباد، ج۲، ص۲۱۶؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمه، ج۳، ص۹ - ۱۱.
  11. شریف قرشی، باقر، حیاة الامام موسی بن جعفر، ج۱، ص۵۰.
  12. صدوق، عیون اخبار، ج۱، ص۲۴.
  13. حمیری، عبدالله بن جعفر، قرب الاسناد، ص۳۳۵.
  14. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمه، ج۳، ص۳۹ - ۴۰؛ نوری، ج۱۵، ص۴۶۷ - ۴۶۸.
  15. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۳۵۱ - ۳۵۲.
  16. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمه، ج۳، ص۱۳ - ۱۴.
  17. کورانی، علی، الامام الکاظم سید بغداد و حامیها و شفیعها، ص۹۱.
  18. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمه، ج۳، ص۴۱ - ۴۲.
  19. صدوق، عیون اخبار، ج۱، ص۸۸ - ۸۹.
  20. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمه، ج۳، ص۱۳ - ۱۵.
  21. صدوق، عیون اخبار، ج۱، ص۸۸ - ۸۹.
  22. امام خمینی، الطهاره، ج۳، ص۴۵۸.
  23. امام خمینی، توضیح المسائل، ص۹۸.
  24. صدوق، الخصال، ج۲، ص۳۹۶؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۲۴، ص۲۳۹.
  25. امام خمینی، آداب الصلاة، ص۳۷۹.
  26. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۲۸۷ - ۲۸۸؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمه، ج۳، ص۱۳ - ۱۵.
  27. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۲، ص۳۱۰.
  28. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۴۸، ص۱۷۵.
  29. مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفة حجج‌الله علی العباد، ج۲، ص۲۳۵؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمه، ج۳، ص۲ و ۲۰؛ ابن صباغ مالکی، علی بن محمد، الفصول المهمة فی معرفة الأئمه، ج۲، ص۹۴۹.
  30. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمه، ج۳، ص۲۰؛ ابن صباغ مالکی، علی بن محمد، الفصول المهمة فی معرفة الأئمه، ج۲، ص۹۴۹ - ۹۵۰.
  31. مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفة حجج‌الله علی العباد، ج۲، ص۲۳۵؛ ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج‌البلاغه، ج۱۵، ص۲۹۱.
  32. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمه، ج۲، ص۲۰ – ۲۲ و ۴۳.
  33. ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج‌البلاغه، ج۱۵، ص۲۹۱؛ قمی، عباس، الانوار البهیة فی تواریخ الحجج الالهیه، ص۱۵۸ و ۱۷۴.
  34. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۳۱۸.
  35. قمی، عباس، الانوار البهیة فی تواریخ الحجج الالهیه، ص۱۶۰.
  36. ابن صباغ مالکی، علی بن محمد، الفصول المهمة فی معرفة الأئمه، ج۲، ص۹۴۹؛ قمی، عباس، الانوار البهیة فی تواریخ الحجج الالهیه، ص۱۶۰.
  37. مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفة حجج‌الله علی العباد، ج۲، ص۲۳۵.
  38. صدوق، الامالی، ص۱۴۶ – ۱۴۷.
  39. امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۲۶ - ۱۲۷؛ و تعلیقه عروه، ص۳۷۶.
  40. آداب الصلاة، ص۱۷۵.
  41. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۷، ص۵۳؛ صدوق، من لایحضر، ج۴، ص۲۴۹؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۹، ص۱۴۹.
  42. امام خمینی، البیع، ج۳، ص۱۳۲ - ۱۳۳.
  43. امام خمینی، دیوان امام، ص۲۷۶.
  44. رضوی، سید عباس، مقاله «موسی بن جعفر»، دانشنامه امام خمینی ج۹ ص ۶۱۶.
  45. مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفة حجج‌الله علی العباد، ج۲، ص۱۸۰.
  46. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۴۸، ص۱۵۳؛ ج۹۱، ص۳۲۰.
  47. رجال الطوسی، ص۳۴۲ - ۳۶۶.
  48. عطاردی، عزیزالله، مسند الامام الجواد ابی جعفر محمد بن علی، ج۳، ص۲۸۱ - ۵۶۹.
  49. امام خمینی، الخلل فی‌الصلاة، ص۱۶۲، البیع، ج۲، ص۶۳۱؛ الرسائل العشره، ص۱۳۳.
  50. امام خمینی، سرّالصلاة، ص۷۹.
  51. امام خمینی، الخلل فی‌الصلاة، ص۸۷.
  52. امام خمینی، البیع، ج۳، ص۲۵۱.
  53. امام خمینی، الاستصحاب، ص۳۹۶.
  54. امام خمینی، البیع، ج۵، ص۲۶۰.
  55. امام خمینی، البیع، ج۴، ص۵۸۶.
  56. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۶۱.
  57. همان، ص۲۶۴.
  58. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۴۲۷.
  59. عریضی، علی بن جعفر، مسائل علی بن جعفر و مستدرکات‌ها، ص۱۰۳ - ۳۵۱.
  60. الاستصحاب، ص۳۳۳؛ انوار الهدایه، ج۲، ص۲۱۹؛ امام خمینی، الخلل فی‌الصلاة، ص۲۱.
  61. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۳ - ۲۰.
  62. صدوق، التوحید، ص۶۹؛ عطاردی، عزیزالله، مسند الامام الجواد ابی جعفر محمد بن علی، ص۲۵۵ - ۲۶۷.
  63. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۲۶.
  64. حمیری، عبدالله بن جعفر، قرب الاسناد، ص۳۱۷ - ۳۳۰.
  65. ابن صباغ مالکی، علی بن محمد، الفصول المهمة فی معرفة الأئمه، ج۲، ص۹۵۰.
  66. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۲۹۹.
  67. عطاردی، عزیزالله، مسند الامام الجواد ابی جعفر محمد بن علی، ج۳، ص۲۴۱ - ۲۵۳.
  68. عطاردی، عزیزالله، مسند الامام الجواد ابی جعفر محمد بن علی، ج۲، ص۱۸۱ - ۵۹۷؛ ج۳، ص۷ - ۲۳۲؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۳۸۷.
  69. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۳۱۱.
  70. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۲۱۳.
  71. امام خمینی، آداب الصلاة، ص۳۲۹ - ۳۳۰.
  72. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۳۵۱.
  73. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۵۰۷.
  74. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۳۸۵.
  75. آداب الصلاة، ص۳۲۹؛ تعلیقه عروه، ص۲۰۴ - ۲۰۵.
  76. امام خمینی، الطهاره، ج۳، ص۳۳۸.
  77. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۶۱، ۲۶۴، ۳۶۰.
  78. امام خمینی، وسیلة النجاة، ص۱۹۵.
  79. همان، ص۴۷۰.
  80. امام خمینی، الخلل فی‌الصلاة، ص۲۰۲.
  81. امام خمینی، مکاسب، ج۱، ص۲۱.
  82. امام خمینی، مکاسب، ج۱، ص۲۳.
  83. امام خمینی، مکاسب، ج۱، ص۷۰.
  84. امام خمینی، مکاسب، ج۱، ص۱۷۳.
  85. امام خمینی، مکاسب، ج۱، ص۲۶۰.
  86. امام خمینی، البیع، ج۵، ص۲۶۰.
  87. امام خمینی، مکاسب، ج۱، ص۱۷.
  88. امام خمینی، الطهاره، ج۲، ص۳۹۵.
  89. رضوی، سید عباس، مقاله «موسی بن جعفر»، دانشنامه امام خمینی ج۹ ص ۶۱۸.
  90. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، ص۴۳۷؛ کورانی، علی، الامام الکاظم سید بغداد و حامیها و شفیعها، ص۸۴، ۱۲۵ - ۱۳۳، ۱۳۷ - ۱۴۲، ۱۸۹.
  91. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۳۲۳؛ ابن صباغ مالکی، علی بن محمد، الفصول المهمة فی معرفة الأئمه، ج۲، ص۹۳۷، ۹۴۵، ۹۵۸.
  92. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۲۸۷ و ۲۹۰.
  93. آل قاسم، عدنان فرحان، تاریخ الحوزات العلمیة، ج۲، ص۱۲.
  94. مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفة حجج‌الله علی العباد، ج۲، ص۲۲۱ - ۲۲۲.
  95. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، ص۱۸۱ – ۱۸۲ و ۱۹۶.
  96. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۴۷، ص۲۰۵ و ۲۰۶؛ کورانی، علی، الامام الکاظم سید بغداد و حامیها و شفیعها، ص۸۴ - ۸۶.
  97. کورانی، علی، الامام الکاظم سید بغداد و حامیها و شفیعها، ص۳۷۳.
  98. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجواهر، ج۳، ص۳۲۶ - ۳۲۷؛ کورانی، علی، الامام الکاظم سید بغداد و حامیها و شفیعها، ص۱۳۷ - ۱۴۱.
  99. صدوق، عیون اخبار، ج۱، ص۱۰۹؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۴۸، ص۱۷۶ - ۱۷۷.
  100. عطاردی، عزیزالله، مسند الامام الجواد ابی جعفر محمد بن علی، ج۱، ص۳۱۵ - ۳۳۶.
  101. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۳۲۰ و ۳۴۶؛ عطاردی، عزیزالله، مسند الامام الجواد ابی جعفر محمد بن علی، ج۱، ص۵۷ - ۶۳.
  102. طوسی، اختیار معرفة الرجال، ص۲۵۸ و ۲۶۳؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۴۸، ص۱۸۹.
  103. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۲، ص۲۹۱ - ۲۹۲.
  104. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۳۶۶؛ اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، ص۳۸۰.
  105. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۴۸، ص۱۴۴ و ۲۳۸؛ ج۹۹، ص۱۷.
  106. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، ص۴۱۴ - ۴۱۵؛ خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۲۹؛ ابن صباغ مالکی، علی بن محمد، الفصول المهمة فی معرفة الأئمه، ج۲، ص۹۳۷ - ۹۳۸، ۹۵۳ - ۹۵۴، ۹۵۸.
  107. دخیل، علی محمد علی، ائمتنا، ج۲، ص۱۰.
  108. صدوق، عیون اخبار، ج۱، ص۹۵.
  109. ذاکری، علی اکبر، محدودیت‌ها و زندان‌های موسی بن جعفر، ص۴۴۴ - ۴۹۰.
  110. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۲۵۷؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۴۷، ص۱۷۶ - ۱۷۷.
  111. خامنه‌ای، سیدعلی، انسان ۲۵۰ ساله، ص۳۴۴.
  112. طوسی، اختیار معرفة الرجال، ص۴۳۶ - ۴۳۷؛ آل قاسم، عدنان فرحان، تاریخ الحوزات العلمیة، ج۲، ص۲۲ - ۲۳.
  113. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۲۶؛ کورانی، علی، الامام الکاظم سید بغداد و حامیها و شفیعها، ص۲۷۷ - ۲۸۰.
  114. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۳۱۱ - ۳۱۲.
  115. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۳۱۲؛ ج۸، ص۱۲۴.
  116. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۱۲۴؛ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ص۴۵۴.
  117. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۴۸، ص۲۴۱.
  118. طوسی، اختیار معرفة الرجال، ص۴۳۹؛ خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۲؛ کورانی، علی، الامام الکاظم سید بغداد و حامیها و شفیعها، ص۲۴۵.
  119. نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۴۰۷ - ۴۰۸.
  120. امام خمینی، صحیفه، ج۱۳، ص۱۶۷.
  121. امام خمینی، صحیفه، ج۴، ص۱۰۰.
  122. امام خمینی، الطهاره، ج۳، ص۴۵۸.
  123. امام خمینی، صحیفه، ج۴، ص۲۱.
  124. امام خمینی، صحیفه، ج۴، ص۱۰۰؛ ولایت فقیه، ص۱۵۲.
  125. امام خمینی، صحیفه، ج۴، ص۲۱.
  126. امام خمینی، صحیفه، ج۴، ص۱۰۰؛ ولایت فقیه، ص۱۵۱ - ۱۵۲.
  127. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۳۲۰؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۴۸، ص۱۴۴ - ۱۴۵.
  128. امام خمینی، ولایت فقیه، ص۱۵۱ - ۱۵۲.
  129. امام خمینی، ولایت فقیه، ص۱۵۲.
  130. امام خمینی، مکاسب، ج۲، ص۱۵۰.
  131. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۴۸، ص۱۷۲.
  132. حر عاملی، محمد بن حسن، تفصیل وسائل‌الشیعة الی تحصیل مسائل‌الشریعه، ج۱۷، ص۱۸۲.
  133. امام خمینی، مکاسب، ج۲، ص۱۵۵.
  134. خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۹، ص۲۰۲ - ۲۰۳.
  135. امام خمینی، مکاسب، ج۲، ص۲۰۴.
  136. امام خمینی؛ وسیلة النجاة، ص۳۲۹ - ۳۳۰.
  137. مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفة حجج‌الله علی العباد، ج۲، ص۲۲۷ - ۲۲۸.
  138. امام خمینی، الخلل فی‌الصلاة، ص۱۹۳؛ الرسائل العشره، ص۹۴.
  139. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۴۸، ص۲۳۸.
  140. امام خمینی، صحیفه، ج۲، ص۳۷۱.
  141. امام خمینی، صحیفه، ج۱، ص۲۱۲.
  142. رحیمیان، محمد حسن، در سایه آفتاب، ص۲۵.
  143. امام خمینی، صحیفه، ج۲۰، ص۱۰۷ - ۱۰۸.
  144. فردوسی پور، اسماعیل، خاطرات حجت الاسلام و المسلمین فردوسی‌پور، ص۴۹.
  145. مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفة حجج‌الله علی العباد، ج۲، ص۲۴۲؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۳۲۳ - ۳۲۴.
  146. ابن صباغ مالکی، علی بن محمد، الفصول المهمة فی معرفة الأئمه، ج۲، ص۹۵۵ و ۹۵۶.
  147. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمه، ج۳، ص۲۷؛ ابن صباغ مالکی، علی بن محمد، الفصول المهمة فی معرفة الأئمه، ج۲، ص۹۵۶؛ قمی، عباس، الانوار البهیة فی تواریخ الحجج الالهیه، ص۱۶۸ - ۱۶۹.
  148. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، ص۴۱۷.
  149. امام خمینی، تعلیقه عروه، ص۶۹۷.
  150. امام خمینی، تعلیقه عروه، ص۲۰۳.
  151. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، ص۴۱۸ - ۴۱۹.
  152. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۳۱۱ - ۳۱۲.
  153. مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفة حجج‌الله علی العباد، ج۲، ص۲۴۴.
  154. امام خمینی، صحیفه، ج۱۵، ص۳۹۰.
  155. مام خمینی، صحیفه، ج۱، ص۲۴۴.
  156. رضوی، سید عباس، مقاله «موسی بن جعفر»، دانشنامه امام خمینی ج۹ ص ۶۱۹-۶۲۲.