شخصیت امام باقر

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۰۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

برداشت‌هایی از شخصیت حضرت امام باقر(ع)‌

  1. ابرش کلبی به امام باقر(ع) عرضه داشت: تو به حقّ، فرزند رسول خدا هستی. سپس به سمت هشام بن عبدالملک رفت و به او گفت: ای بنی امیه دست از سر ما بردارید که این مرد داناترین مردم روی زمین به آنچه در زمین و آسمان است می‌باشد،؛ چراکه فرزند رسول خدا است‌[۱].
  2. ابو اسحاق گوید: من هیچگاه مانند او را ندیدم‌[۲].
  3. عبدالله بن عطاء مکی گوید: من ندیدم که دانشمندان هیچگاه در نزد کسی به اندازه‌ای که در برابر ابو جعفر محمّد بن علی بن الحسین(ع) خضوع و کرنش می‌کنند، خضوع و کرنش کرده باشند. من حکم بن عتیبه را -با همه بزرگواری که در میان قوم خود داشت- دیدم که در پیش روی امام محمّد باقر(ع) آن‌چنان نشسته بود که گویا پسربچّه‌ای در برابر معلّم خود نشسته است‌[۳].
  4. حکم بن عتیبه در تفسیر آیه شریف قرآن که می‌فرماید: ﴿إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ[۴]، می‌گوید: به خدا سوگند که محمّد بن علی یکی از کسانی بود که مصداق این آیه شریف بوده است‌[۵].
  5. عبد الملک بن مروان به حاکم مدینه نوشت: محمّد بن علی را دست و پا بسته و در غل‌وزنجیر به نزد من بفرست. حاکم مدینه در جواب نامه عبدالملک نوشت: ای امیر مؤمنان این نامه‌ای که برایت می‌نویسم به منزله مخالفت با تو یا ردّ کردن دستور تو نیست. بلکه خیرخواهی است که از روی دلسوزی انجام می‌دهم. امروزه در روی زمین فردی باعفّت‌تر، زاهدتر و باورع‌تر از مردی که شما او را از من طلب کرده‌اید وجود ندارد. او از داناترین مردم، ملایم‌ترین مردم و در عبادت خداوند و فرمانبرداری از او سخت‌کوشترین مردمان است و من ناپسند می‌دارم که امیر المؤمنین عبدالملک متعرّض چنین شخصی گردد،؛ چراکه ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ[۶]. عبدالملک از دیدن نامه والی خوشحال شد و فهمید که او از روی خیرخواهی و دلسوزی این نامه را برایش نوشته است‌[۷].
  6. هشام بن عبدالملک به امام باقر(ع) عرض کرد: به خدا سوگند که من هرگز دروغی از تو نشنیده‌ام‌[۸]. همچنین به آن حضرت عرض کرد: تا زمانی که امثال تو در میان قریش وجود داشته باشند، همواره قریش سرور و صاحب اختیار عرب و عجم باقی خواهد ماند[۹].
  7. قتادة بن دعامه بصری به امام باقر(ع) عرض کرد: من در برابر فقیهان و دانشمندان بسیاری نشسته‌ام. من حتّی در برابر ابن عبّاس که از بزرگان اصحاب پیامبر اکرم(ص) بوده است نیز حضور پیدا کرده‌ام. امّا در پیش هیچ‌کدام از این بزرگان به‌گونه‌ای که در برابر تو مضطرب می‌شوم دلم به تپش و اضطراب نیفتاده است‌[۱۰].
  8. عبدالله بن معمر لیثی به امام باقر(ع) عرض کرده است: من سینه‌های شما خاندان را خاستگاه رویش درخت دانش می‌دانم، میوه درخت دانش از آن شما و شاخ‌وبرگ آن برای دیگر مردمان است‌[۱۱].
  9. شمس الدین محمد بن طولون گفته است: ابو جعفر محمّد بن زین العابدین ابن حسین بن علی بن ابی طالب ملقّب به باقر پدر جعفر صادق (رضی الله عنهما) دانشمند و سیدی جلیل القدر بوده است. وی بدین جهت باقر لقب گرفته است که علم و دانش را گسترش بسیار داده است.؛ چراکه «تبقیر» در لغت عرب به‌معنای توسعه دادن است. شاعر در مدح او گفته است: ای که سفره دانش را برای پرهیزگاران گسترده‌ای و ای بهترین کسی که براساس فطرت، لبّیک گفته‌ای[۱۲].
  10. محمد بن طلحه شافعی گوید: او شکافنده و جمع‌آوری کننده دانش‌هاست. کسی است که دانش خود را آشکار کرده و در میان مردم برافراشته است. کسی است که درخت نیکی نشاند و شاخ‌وبرگش داد. قلب او صاف و دانشش پاکیزه، جانش پاک و اخلاقش شریف بود. او همه اوقات زندگی خود را به فرمانبرداری از خدا آباد ساخته و در مقام تقوا و پرهیزگاری‌ ثابت‌قدم بود. نشانه‌های تقرّب به خداوند در چهره او و رفتارش ظهور پیدا کرده، پاکی برگزیدگی از جانب خداوند در همه شئون زندگی او آشکار بود[۱۳].
  11. ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه می‌نویسد: محمّد بن علی بن الحسین، سرور فقیهان منطقه حجاز بوده است، مردمان از او و پسرش جعفر فقه را آموخته‌اند[۱۴].
  12. ابو نعیم اصفهانی درباره امام باقر(ع) گوید: او کسی است که همواره به یاد خدا و دارای حضور قلب، در برابر خداوند متعال خاشع و در برابر سختی‌های روزگار بسیار صابر بوده است. او ابو جعفر محمد بن علی باقر از سلاله دودمان نبوّت می‌باشد. وی کسی است که هم از جهت دینی دارای شرافت و هم از نظر حسب و نسب، والا و بلندمرتبه است. سخنانش همه در پند و اندرز و هشدار از عوارض و خطرات راه‌های زندگی بوده، اشک چشمش همیشه جاری و همیشه دیگران را از دشمنی و جدال نهی می‌نموده است.
  13. احمد بن یوسف دمشقی قرمانی درباره امام محمّد باقر(ع) چنین آورده است: منبع فضایل و افتخارات امام محمّد بن علی باقر بدین‌جهت باقر نامیده شده است که علم را می‌شکافته. درباره اختصاص لقب باقر به آن حضرت این‌گونه هم گفته شده است که: او به‌خاطر روایتی که جابر بن عبدالله انصاری از پیغمبر اکرم(ص) نقل نموده به این لقب اختصاص یافته است. جابر بن عبدالله گوید: پیامبر اکرم(ص) فرموده است: ای جابر، نزدیک است که تو با فرزندی از فرزندان حسین ملاقات کنی که‌ نامش مانند نام من است. او علم را می‌شکافد. یعنی دانش و معرفت از سینه او فوران می‌کند. پس هنگامی که او را دیدی سلام مرا به او برسان. محمّد باقر در میان برادران خود جانشین پدر بزرگوارش حضرت زین العابدین گردید. وی وصی زین العابدین بوده و زمام امور امامت را پس از پدر بزرگوارش در دست م می‌گیرد[۱۵].
  14. علی بن محمد بن احمد مالکی - معروف به ابن صبّاغ- چنین می‌گوید: محمّد بن علی بن الحسین(ع) گذشته از آنچه را که از دانش، آقایی، فضیلت، ریاست و امامت در او جمع آمده بوده، دارای ویژگی جود و کرم آشکار در میان عوام و خواص بوده است. کرم آن حضرت در میان تمام مردم زبانزد بوده و آن حضرت علیرغم بسیاری عیال و وضع مالی متوسّط معروف به فضیلت و احسان بوده است‌[۱۶].
  15. ابن خلکان گوید: ابو جعفر محمّد بن علی زین العابدین بن حسین بن علی بن ابی طالب ملقّب به باقر یکی از امامان دوازده‌گانه است... آن حضرت دانشمندی بوده که سیادت و بزرگی داشته است‌[۱۷].
  16. احمد بن حجر گفته است: وارث امام زین العابدین(ع) از میان فرزندانش که عبادت، دانش و پارسایی او را به میراث برده باشد ابو جعفر محمّد باقر است. لقبش یعنی باقر از ریشه بقر الارض یعنی شکافتن زمین و شیار کردن آن گرفته شده است و همچنان که گنج‌های پنهان از دل زمین با کندن و شکافتن خارج می‌شود آن حضرت نیز سینه دانش‌ها را شکافته و گنج‌های‌ پنهان معرفت را از زمین دانش استخراج نموده است؛ لذاست که می‌بینیم امام محمّد باقر(ع) گنج‌های پنهان معارف و حقیقت احکام و حکم و لطایف را آنچنان استخراج کرده و به جامعه نمایانده است به‌گونه‌ای که تنها آنان که چشم حقیقت‌بین‌شان نابینا است و نیز کسانی که باطن و نهانخانه دلشان آکنده از امراض قلبی باشد از دیدن آن امتناع می‌ورزند. از اینجا است که درباره او گفته شده است: او شکافنده دانش، جمع‌کننده دانش، انتشاردهنده دانش، برافرازنده دانش بوده، قلبش پاک و علم و عملش مطهّر، جانش مبرّای از هر پلیدی و اخلاقش آکنده از شرافت بوده، همه اوقات زندگی‌اش با فرمانبرداری خدا آبادان گشته و در مقامات عارفان دارای رسومی تا بدان‌پایه است که زبان توصیف‌کنندگان از وصف آن عاجز گردیده است. وی در رابطه با سیروسلوک و معارف و شناخت کلماتی دارد که در این مختصر نمی‌گنجد. در شرافت و جلالت قدر این بزرگوار همین بس‌که ابن مدینی روایت کرده که جابر بن عبدالله انصاری در زمان کودکی امام محمّد باقر(ع) به نزد آن حضرت رفته و به آن حضرت عرض کرده است: پیامبر خدا(ص) بر تو سلام رسانده است. به جابر گفته شد: چگونه چنین چیزی ممکن است؟ جابر گفت: من در نزد پیامبر خدا(ص) نشسته بودم، امام حسین(ع) نیز در دامن پیامبر نشسته و پیامبر با او بازی می‌کردند، آنگاه پیغمبر اکرم(ص) به من فرمودند: ای جابر، از این حسین فرزندی متولّد خواهد شد که نام او علی است. پس هنگامی که روز قیامت برپا گردید، منادی از جانب حق ندا می‌کند که سید عابدان یا سرور عبادت‌کنندگان برخیزد و فرزند حسین، علی برخواهد خواست. سپس از آن فرزند، فرزندی متولّد خواهد شد که نام او محمّد است. پس ای جابر، اگر آن فرزند را دیدی سلام مرا به او برسان‌[۱۸].
  17. محمد امین بغدادی سویدی گوید: از هیچ‌یک از فرزندان حسین کسی مانند ابو جعفر رضی الله عنه علم دین، سنّت، سیر و رشته‌های مختلف ادبی را به منصه ظهور نگذاشته است‌[۱۹].[۲۰].

جلوه‌هایی از شخصیت حضرت امام باقر(ع)‌

تمام صفت‌های پسندیده‌ای که برای امامت و رهبری امّت لازم است، همگی در شخصیت امام ابو جعفر محمّد باقر(ع) جمع گردیده بود. این پیشوای عظیم‌الشّأن به‌واسطه برخورداری از استعدادهای عظیم روحی و عقلی، فضائل نفسانی و اخلاقیات والا توانسته بود در میان همه بزرگان و مصلحان جامعه به برجستگی بی‌نظیری دست پیدا کند. این خصوصیات در کنار حسب و نسب شریف و روشن آن حضرت که به پیامبر اکرم(ص) ختم می‌شود تشکیل ساختاری شخصیتی دادند که امام باقر(ع) را در عالیترین درجه انسانیت قرار می‌دهد.

پیامبر اکرم(ص) نسبت به امّت خود که امّت اسلام باشد بیشترین دل‌مشغولی و شدیدترین احتیاط را داشتند. پیامبر اکرم(ص) هیچ‌گاه راضی نبودند که امّت اسلامی در طبقات پایین قافله امّت‌ها و ملّت‌ها قرار بگیرد. بلکه آن حضرت بسیار علاقمند بودند که امّت اسلامی دارای عزّت و کرامت و بزرگواری بوده و چنان‌که قرآن شریف نیز تصریح فرموده است، این امّت بهترین امّتی باشد که برای مردم پدیدار گشته است. بنابراین پیامبر اکرم(ص) برای مسأله خلافت و امامت اهمیت بسیار زیادی قائل شده، بیشتر از هر مسأله و قضیه دیگری از مسائل دینی به مسأله خلافت و امامت پرداختند و مسلمانان را در رابطه با آن راهنمائی و ارشاد فرمودند.؛ چراکه امامت و رهبری مهمترین پایه و بنیان استوار برای پیشرفت هر امّتی در عرصه‌های فکر، اجتماع و سیاست می‌باشد. پیامبر اکرم(ص) برای تصدّی این امر مهمّ ائمّه طاهرین را که از اهل بیت خود آن حضرت و معصوم بودند، انتخاب کرد و این امر را به آنان اختصاص داد. همانان که هیچگاه و در هیچ شرایطی با انگیزه‌های مادّی عمل نکرده و همواره در همه رفتار و کردار خود اطاعت خداوند و مصالح امّت اسلام را بر هر انگیزه و هدف دیگری ترجیح می‌دادند. امام محمّد باقر(ع) در اخلاق، منش و رفتار خود جامع تمام کمالات انسانی بوده است. آن حضرت پس از پدر بزرگوارش حضرت امام سجّاد امام زین العابدین(ع) حقیقتا شایستگی امامت کبرای امّت اسلام را داشت. همه آنچه را که کتابهای تاریخ درباره فضایل بی‌شمار آن حضرت ذکر کرده‌اند به مثابه قطره‌ای در برابر اقیانوس بی‌کران فضیلت و بزرگی آن امام همام است، اکنون ما نیز به اندکی از آنچه را که کتابهای تاریخ در رابطه با خلق و خو و رفتار و منش حمیده آن حضرت ذکر نموده‌اند اشاره‌ای گذرا می‌کنیم:

صبر و بردباری‌

صبر و بردباری از بارزترین صفات حضرت امام ابو جعفر محمّد باقر(ع) است. همه تاریخ‌نویسان بر این نکته اتّفاق‌نظر دارند که آن حضرت هیچگاه در برابر کسانی که به آن حضرت ستم و تعدّی روا داشته بودند مقابله به‌مثل و برخورد سوء انجام نمی‌دادند. بلکه همیشه مقابله آن حضرت با احسان و نیکویی بوده است. آن حضرت همیشه در مقابل کسانی که به آن حضرت ستم روا می‌داشتند با گذشت و نیکی برخورد می‌کرده‌اند. تاریخ‌نویسان موارد بسیاری از صبر و بردباری عظیم آن امام همام ذکر کرده‌اند. از آن جمله است:

۱. مردی از اهل کتاب (مسیحی یا یهودی) به امام باقر(ع) حمله آورده، آن حضرت را مورد توهین قرار داده، با کلامی تلخ به آن حضرت گفت: أَنْتَ بَقَرٌ!؛ «تو بقر هستی!» (کلمه «بقر» که از نظر لفظی به کلمه «باقر» شبیه است به‌معنای گاو می‌باشد). امام(ع) با ملاطفت و چهره‌ای خندان با جوانمردی کامل رو به او کرده فرمود: «نه، من باقر هستم». مرد کتابی، حیا نکرده و باز به آن حضرت خطاب کرد و گفت: «تو فرزند زن آشپز هستی!»

امام(ع) با تبسّمی ملیح نه‌تنها از حرف او ناراحت نشده بلکه به او فرمودند: «این شغل و حرفه او بوده است». امّا مرد کتابی باز دست از گمراهی و لجاجت برنداشته و آن حضرت را این‌گونه مورد خطاب قرار داد که: «تو فرزند زنی سیاه و زنگی و هرزه بوده‌ای!»

امام باقر(ع) از سخن او در غضب نشدند. بلکه با ملاطفت تمام به او پاسخ دادند: اگر تو راست می‌گویی خدا آن زن را ببخشد، و اگر تو دروغ می‌گویی خدا تو را ببخشد. مرد کتابی از اخلاق امام باقر(ع) مبهوت شد. وی با دیدن چنین اخلاقی که شبیه اخلاق پیامبران است شیفته و فریفته امام باقر(ع) گردید و در همان‌ مجلس اسلام خود را آشکار کرده و طریق حق را که طریق اهل بیت باشد در پیش گرفت‌[۲۱].

۲. از دیگر مظاهر باشکوه و شگفت‌انگیز صبر و بردباری امام باقر(ع) می‌توان به داستان زیر اشاره کرد: آورده‌اند که مردی شامی به مجلس درس امام محمّد باقر(ع) می‌آمد و به درس آن حضرت گوش فرامی‌داد. او بسیار شیفته مباحث علمی امام باقر(ع) گردیده بود. امّا روزی با تندی رو به امام باقر(ع) کرده، به آن حضرت گفت: محمّد!، گمان نکنی که من از روی دوستی و محبّت به تو به مجلس درست حاضر می‌شوم. چنین نیست. بلکه من نسبت به کسی در روی زمین بیشتر از تو و اهل بیت تو کینه ندارم. و به این مطلب اعتقاد قلبی دارم که اطاعت و پیروی از فرامین خداوند و فرامین امیر المؤمنین که خلیفه مسلمانان است در بغض و ناپسند داشتن شما خاندان است. امّا از آنجا که می‌بینم مرد فصیحی هستی و الفاظ و کلمات تو از نظر ادبی زیباست به سوی تو می‌آیم!!.

امام باقر(ع) نگاهی از روی لطف و دلسوزی به او انداختند. از آن پس آن حضرت او را بیش از پیش غرق در احسان و نیکویی کردند تا حدّی که آن مرد متنبّه شده و راه حقّ و حقیقت بر او آشکار گردید. او از حالت کینه و دشمنی به دوستی و ولایت امام باقر(ع) منتقل گردید، تا آنجا که تا هنگام مرگ ملازم محضر امام باقر(ع) بود و در هنگام مرگ وصیت کرد تا امام باقر(ع) بر او نماز بگذارد[۲۲]. این سجایای اخلاقی بلند امام باقر(ع) جلوه‌هایی از خلق عظیم جدّ گرامی‌اش حضرت پیامبر اکرم(ص) بود که توانست با اخلاق والای خود میان قلب‌های مردم انس و الفت ایجاد نموده و به احساسات و عواطف مردم وحدت بخشیده و همگان را پس از سال‌ها فرقه‌گرایی و تحزّب و تشتّت و جدایی بر کلمه توحید جمع نماید.[۲۳].

صبر امام باقر(ع)‌

صبر یکی از صفات ذاتی ائمّه پاکیزه از اهل بیت پیامبر اکرم(ص) بوده است. آنان بر تمام سختی‌های روزگار و مرارت‌های زمانه صبر کردند. آنان مصیبت‌هایی را به جان خریدند که کوه‌ها نیز از کشیدن بار آنها ناتوان بوده است. حضرت سید الشّهداء امام حسین(ع) بر روی خاک کربلا با موج‌هایی از محنت و رنج و مشقّت روبرو گردید که هوش از سر هر انسان زنده‌ای می‌رباید. در حالی‌که این کلام زیبا را در زیر لب ترنّم می‌فرمود که: خداوندا بر قضاء تو صبر می‌کنم؛ چراکه معبودی جز تو وجود ندارد. امام باقر(ع) نیز مانند پدران پاکش در راه تحمّل سختی و محنت و مصیبت راه صبر را پیشه کرده است. اکنون به نمونه‌هائی از این صبر عظیم توجّه می‌کنیم:

۱. یکی از سخت‌ترین مصائب و ناراحتی‌هایی که بر ائمّه اطهار خصوصا امام باقر(ع) وارد شده بود ربودن مقام خلافت بوده که حقّ مسلّم و قطعی اهل بیت(ع) بوده و دیگر اعلام سبّ و لعن پدران گرامی آن حضرت بر منبر پیامبر اکرم(ص) و گلدسته مساجد بود. امام باقر(ع) این اهانت‌ها را همواره می‌شنیدند. امّا در برابر آنها صبر پیشه کرده و امکان اینکه حتّی کلمه‌ای بر زبان جاری کنند نداشتند. آن حضرت راه صبر پیشه کرده و خشم خود را فرو می‌خوردند و امر این ستمگران را به خداوندی واگذار می‌کردند که در روز قیامت به حقّ در میان بندگان خود قضاوت خواهد کرد.

۲. از دیگر مصیبت‌هایی که امام باقر(ع) با آن روبرو بوده و بر آن صبر می‌کردند، فشار شدیدی بود که به شیعیان اهل بیت(ع) وارد می‌گردید. مزدوران سلطنت اموی شیعیان را حتّی در زیر سنگ هم تعقیب و جست‌وجو می‌کرده و آنان را به دست جلّادان حکومت اموی می‌سپردند. در همین حال حضرت امام باقر(ع) قدرت هیچ‌گونه فعّالیت و حرکتی نداشت.؛ چراکه حکومت اموی بر آن حضرت مراقبت‌های شدیدی روا داشته، هرگونه خواسته‌ای که آن حضرت در ارتباط با شیعیان خود داشته است به کلّی ردّ می‌نموده است.

۳. تاریخ‌نویسان به‌عنوان نمونه‌ای از صبر و بردباری عظیم امام باقر(ع) این داستان را نقل کرده‌اند: آن حضرت روزی با اصحاب خود در جلسه درس نشسته بود. ناگهان از خانه آن حضرت صدای فریاد بلندی شنیده شد. یکی از غلامان امام باقر(ع) نزد آن حضرت آمد و مطلبی را خصوصی به آن حضرت عرض کرد. امام باقر(ع) در پاسخ او فرمودند: شکر خداوند را بر آنچه به ما داد. و هرآنچه از ما گرفت در حقیقت از آن خود او بود. زنان را از گریه بازدار و او را تجهیز و کفن نمایید. از خداوند برای خود طلب آرامش کنید. به مادر طفل نیز بگویید که تو در این ماجرا هیچ گناهی نداری و به‌خاطر ترس و وحشت و درد و ناراحتی که از این واقعه بر تو وارد آمد تو را در راه خدا آزاد کردم. پس از این موضوع امام باقر(ع) به دنباله سخنان خود پرداخت.

حاضران از هیبت آن حضرت جرأت سؤال کردن از چگونگی جریان را پیدا نکردند. سپس باردیگر آن غلام برگشت و به امام باقر(ع) عرض کرد که: ما کار تکفین او را به پایان رسانده‌ایم. در این هنگام امام باقر(ع) دستور فرمود تا به همراه آن حضرت برای نماز بر جنازه فرزند آن حضرت و دفن او به پاخیزند و به یاران خود خبر داد و به آنها فرمود: «این کودک از کنیزی که به او حامله بود سقط شد و از دنیا رفت»[۲۴].

۴. همچنین روایت کرده‌اند که امام باقر(ع) پسری داشت که بسیار در نزد آن حضرت محبوب بود و آن حضرت وی را بسیار دوست می‌داشت. از قضا آن فرزند به بیماری مبتلا گردید و یاران امام باقر(ع) چون می‌دانستند که آن حضرت چه اندازه به این فرزند علاقه‌مند است، بر جان آن حضرت و سلامتی‌اش بیمناک گردیدند. امّا دیدند هنگامی که آن طفل از دنیا رفت امام آرام گرفته و صبر پیشه کردند، یاران به آن حضرت عرضه داشتند: ای فرزند پیامبر خدا(ص) علاقه شما به این طفل و بی‌تابی شما در بیماری او به حدّی بود که ما بر سلامتی شما بیمناک شدیم. امّا اکنون که او از دنیا رفته است می‌بینیم که شما آرامش یافته و صبر پیشه نموده‌اید، امام باقر(ع) با دلی مالامال از آرامش، طمأنینه و رضایت به قضای الهی در پاسخ آنان فرمودند: «ما برای دست یافتن به آنچه می‌پسندیم خدا را می‌خوانیم، امّا اگر آنچه ما نمی‌پسندیم واقع گردید یقین می‌کنیم که این امر مورد پسند خداوند بوده؛ لذا با کاری که مورد پسند و رضایت خداوند است مخالفتی روا نمی‌داریم»[۲۵]. امام باقر(ع) در برابر گزش حوادث سوزناک دنیا خود را با سلاح صبر و بردباری مسلّح کرده بود. آن حضرت با فجایع و مصیبت‌های زمانه با اراده‌ای پولادین و ایمانی راسخ روبه‌رو می‌گردید. امام باقر(ع) بدون هیچ‌گونه ناراحتی و دل‌زدگی، مصیبت‌های روزگار را تحمّل می‌نموده و در این راه جز دست‌یابی به اجر و پاداش در نزد خداوند متعال هدف و غرض دیگری نداشتند.[۲۶].

کرم و سخاوت امام باقر(ع)‌

کرم و بخشندگی از آشکارترین فضایل و مکارمی بود که همه ائمّه از اهل بیت پیامبر اکرم(ص) بدان ممتاز بودند. آنان همواره دستانی گشاده داشته و سخاوت‌شان به فقرا و نیازمندان بسیار بی‌مانند بود. درباره فضل و کرامت و جود اهل بیت(ع) شاعر چنین گفته است: «اگر پیش از ایشان (اهل بیت پیامبر) رویه و سنّت بزرگواری و عزّتی یافت شود، هر آینه که با رتبه بزرگواری آنان فرسنگ‌ها فاصله خواهد داشت. اگر به سوی آنان بروی در میان خانه‌هایشان بخشندگی و کرمی، خواهی دید که باوجود آن هرگز محتاج درخواست و خواهش نخواهی بود [چون پیش از خواهش حاجتت را برآورده می‌کنند]. چرا که پرتوهای نور نبوّت و مکارم اخلاق در خرد و کلانشان زبانه می‌کشد[۲۷]. امام محمّد باقر(ع) فطرتاً دوستدار خیر، نیکوکاری، عطا و دهش به مردم و شاد کردن دل آنان بود.

  1. بزرگداشت نیازمندان‌: از اخلاق والای آن حضرت این بوده است که آن حضرت فقرا و نیازمندان را بسیار احترام می‌نموده، شأن آنها را بالا می‌برده تا ذلّت احتیاج بر آنها غلبه نکند و اثری از آن در آنها دیده نگردد، تاریخ‌نویسان این‌گونه نگاشته‌اند که به خانواده و اهل بیت خود سفارش کرده بود، اگر سائل و نیازمندی به نزد آنها آمد، هنگامی که به او چیزی می‌دهند نگویند: ای سائل این را بگیر، بلکه به او بگویند: ای بنده خدا بگیر که مبارکت باشد[۲۸]. آن حضرت همچنین فرموده‌اند: آنها را با بهترین نام‌هایشان صدا بزنید[۲۹].
  2. آزاد کردن بندگان‌: امام باقر(ع) بسیار به آزاد کردن بندگان و رهایی دادنشان از زنجیر بندگی علاقه وافری داشت. آن حضرت یک خانواده برده را که تعدادشان به یازده نفر می‌رسید یکجا آزاد فرمود[۳۰]. همچنین آورده‌اند که آن حضرت شصت بنده داشت که در هنگام وفات یک سوّم از آنها را آزاد فرمود[۳۱].
  3. نیکی به اصحاب و یاران‌: امام باقر(ع) هیچ‌چیز را در دنیا بیشتر از نیکوکاری نسبت به برادران‌ ایمانی دوست نمی‌داشت. آن حضرت هیچگاه از نیکوکاری به دوستان و اصحاب خود خسته نمی‌شد و همواره درصدد نیکی به کسانی بود که به سمت آن حضرت آمده و به کرم آن حضرت امیدوار بودند. امام باقر(ع) به فرزند خود امام صادق(ع) این‌گونه وصیت کرد که پس از وفات او به اصحاب و یارانش مستمرّی بدهد تا آنان برای انتشار دانش و پخش آن در میان مردم فراغت بال داشته و غم روزی نداشته باشند[۳۲].
  4. صدقه دادن آن حضرت به فقرای مدینه‌: امام باقر(ع) به گدایان و فقیران یثرب بسیار نیکویی می‌کرد. هنگامی که صدقات آن حضرت را بر نیازمندان مدینه شماره کردند به هشت هزار دینار بالغ گردید[۳۳]. امام باقر(ع) هرروز جمعه یک دینار صدقه می‌داد و می‌فرمود: صدقه دادن در روز جمعه چند برابر صدقه دادن در روزهای دیگر ثواب دارد[۳۴].

تاریخ‌نویسان ذکر کرده‌اند که امام باقر(ع) در میان اهل بیت از کم‌درآمدترین و پرهزینه‌ترین آنان بوده است‌[۳۵]. در عین‌حال آن حضرت آنچه که در دست داشته برای خوشی و راحتی فقرا و محرومان به آنها می‌بخشیده است. راویان موارد بسیاری از این جود و بخشش بی‌نظیر ذکر کرده‌اند که در اینجا نمونه‌هایی از آن را می‌بینیم:

  1. سلیمان بن قرم روایت کند که: امام باقر(ع) گاه پانصد درهم، ششصد درهم تا هزار درهم به ما بخشش می‌نمود و هیچ‌گاه از نیکوکاری نسبت به‌ برادران و همچنین کسانی که به امید کرم و بزرگواری به نزد آن حضرت می‌آمدند خسته و دلگیر نمی‌گردید[۳۶].
  2. حسن بن کثیر گوید: به نزد امام محمّد باقر(ع) رفته و شکایت نیازمندی خود و عدم رسیدگی و کمک یاران و اصحاب را به آن حضرت گفتم، امام باقر(ع) از شنیدن این سخن متأثّر شده و فرمودند: بدترین برادران کسی است که در حال بی‌نیازی و دارایی دائم به تو سر بزند و با تو رابطه داشته باشد. امّا چون فقیر و نیازمند گردیدی با تو قطع رابطه کند. سپس به غلام خود امر کردند کیسه‌ای که در آن هفتصد درهم بود بیاورد و آن را به آن مرد داده فرمودند: این پول‌ها را به مصرف خود و خانواده‌ات برسان و چون تمام شد به من خبر بده‌[۳۷].
  3. امام باقر(ع) همواره به کسانی که به مجلس درس ایشان رفت‌وآمد می‌نمودند بذل و بخشش داشته و به آنان از صد تا هزار درهم پول می‌دادند. آن حضرت مجالست و همنشینی با آنان را دوست می‌داشتند. از جمله آنان می‌توان به عمرو بن دینار و عبدالله بن عبید اشاره کرد. امام باقر(ع) پول و لباس را به خانه آنان می‌فرستاد و می‌فرمود: ما از اوّل سال اینها را برای شما آماده کرده بودیم‌[۳۸].
  4. سلمی کنیز امام محمّد باقر(ع) روایت می‌کند که: وقتی برادران دینی به نزد امام باقر(ع) می‌آمدند، آن حضرت پیش از آنکه به آنها از غذاهای گوارا بخوراند، لباس‌های خوب به آنها بپوشاند و به آنها درهم و دینار عطا کند نمی‌گذاشت تا از نزدش خارج شوند، سلمی امام باقر(ع) را از این کار نهی کرد. امام باقر(ع) به او فرمودند: ای سلمی، در دنیا بعد از شناخت خداوند و معرفت دینی جز برادران دینی به چه چیزی می‌توان امید داشت؟[۳۹] و آن حضرت همواره می‌فرمودند: دنیا را فقط نیکویی به برادران، کسب معارف و شناخت خداوند زیبا کرده است‌[۴۰].[۴۱].

عبادت امام باقر(ع)‌

امام ابو جعفر محمّد باقر(ع) از پیشوایان اهل تقوا در تاریخ اسلام بوده است. آن حضرت چنان خدا را شناخته بود که شناخت خداوند همه جوهره ذات آن حضرت را پر نموده و با قلبی پر از انابه به درگاه خداوند حاضر می‌شده است. امام باقر(ع) در عبادت و فرمانبرداری خداوند متعال نهایت اخلاص را به‌کار می‌آورده است. از جلوه‌های عبادت آن حضرت می‌توان به این نکته‌ها اشاره نمود:

  1. خشوع در هنگام نماز: درباره آن حضرت گفته‌اند که چون به نماز می‌ایستاد از ترس خداوند رنگ رخسار مبارکش زرد می‌گردید[۴۲]. و این مطلب هیچ تعجّبی ندارد.؛ چراکه آن حضرت عظمت خداوند متعال را درک کرده بود. خداوندی که جهان هستی را به‌وجود آورده و به آن حیات بخشیده بود. پس آن حضرت نیز همچون پرهیزگاران انابه‌کننده خدا را عبادت می‌نمود.
  2. نماز بسیار: امام باقر(ع) بسیار به نماز می‌پرداختند. حتّی گفته شده است که آن حضرت در شبانه‌روز یکصد و پنجاه رکعت نماز می‌خواندند[۴۳] و کارهای مربوط به مرجعیت امّت و مسائل علمی آن حضرت را از بسیاری نماز بازنمی‌داشت،؛ چراکه نماز به جهت ارتباط و رشته محکمی که بین نمازگزار و خداوند متعال ایجاد می‌نماید محبوبترین و عزیزترین کار جهان در نزد امام باقر(ع) بود.
  3. دعای امام باقر(ع) در حال سجده: مسلّم است که نزدیکترین حالت یک بنده به خداوند متعال حالت سجده است. از همین‌جا است که می‌بینیم امام باقر(ع) همواره در حال سجود، قلب و احساسات خود را به سوی خداوند متعال منعطف کرده و خداوند را با دل بریدن کامل از همه‌چیز و در طبق اخلاص نهادن دل و روح، به مناجات می‌نشسته است. به همین جهت است که می‌بینیم در کتب ادعیه، دعاهای بسیاری برای حالت سجده از امام باقر(ع) نقل گردیده است. از آن جمله:
    1. اسحاق بن عمّار از امام صادق(ع) روایت کرده است که آن حضرت فرمودند: من همیشه رختخواب پدرم را آماده می‌کردم و به انتظار آمدن آن حضرت می‌نشستم. هنگامی که آن حضرت به رختخواب می‌آمدند و به خواب می‌رفتند من برخاسته و به رختخواب خود می‌رفتم و می‌خوابیدم. در شبی از شبها آمدن آن حضرت به رختخواب به طول انجامید. من به جستجوی آن حضرت به مسجد رفتم. در آن وقت شب مردم به خواب رفته بودند و کسی در مسجد نبود. دیدم که آن حضرت در مسجد و در حال سجود است و کسی در مسجد غیر از آن حضرت نیست. من صدای ناله آن حضرت را شنیدم که در حال سجده می‌فرمود: «سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ، أَنْتَ رَبِّي حَقّاً حَقّاً، سَجَدْتُ لَكَ يَا رَبِّ تَعَبُّداً وَ رِقّاً؛ اللَّهُمَّ إِنَّ عَمَلِي ضَعِيفٌ، فَضَاعِفْهُ لِي؛ اللَّهُمَّ قِنِي عَذَابَكَ يَوْمَ تَبْعَثُ عِبَادَكَ، وَ تُبْ عَلَيَّ؛ إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ»؛ خداوندا تو پاک و منزّهی، خداوندا تو به حقیقت و باز هم به حقیقت پروردگار منی، خداوندا سجده من بر تو از روی تعبّد و بندگی است، خدای من، کارهایم در برابر ذات مقدّس تو ضعیف و کم است. تو کارهای مرا به لطف و کرمت زیاد کن... خداوندا مرا از عذاب روز قیامت همان روزی که بندگانت را در پیشگاه خود به پا می‌داری حفظ کن. خداوندا توبه مرا بپذیر؛ چراکه تو توبه‌پذیر مهربانی‌[۴۴].
    2. ابو عبیده حذاء روایت می‌کند که: از امام باقر(ع) در حال سجود شنیدم که می‌فرمود: «أَسْأَلُكَ بِحَقِّ حَبِيبِكَ مُحَمَّدٍ(ص) إِلَّا بَدَّلْتَ سَيِّئَاتِي حَسَنَاتٍ وَ حَاسَبْتَنِي حِسَاباً يَسِيراً»؛ خدایا تو را به حقّ حبیبت محمّد(ص) سوگند می‌دهم که گناهان مرا تبدیل به حسنات نمایی و در هنگام حساب بر من آسان‌گیری. سپس شنیدم که آن حضرت در دوّمین سجده خود فرمودند: «أَسْأَلُكَ بِحَقِّ حَبِيبِكَ مُحَمَّدٍ(ص) إِلَّا كَفَيْتَنِي مَئُونَةَ الدُّنْيَا وَ كُلَّ هَوْلٍ دُونَ الْجَنَّةِ»؛ خدایا تو را به حقّ حبیبت محمّد(ص) سوگند می‌دهم که مرا از طلب زادوتوشه دنیایم کفایت کنی و هر بلا و اندوهی که فرجامی جز بهشت داشته باشد. سپس آن حضرت برای سوّمین‌بار به سجده رفته و در سجود خود فرمودند: «أَسْأَلُكَ بِحَقِّ حَبِيبِكَ مُحَمَّدٍ(ص) لَمَّا غَفَرْتَ لِيَ الْكَثِيرَ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الْقَلِيلَ وَ قَبِلْتَ مِنِّي عَمَلِيَ الْيَسِيرَ»؛ خداوندا تو را به حقّ حبیبت محمّد(ص) سوگند می‌دهم که گناهانم را کم یا زیاد بیامرزی و عملم را اگرچه کم و ناچیز است از من بپذیری. سپس امام باقر(ع) برای چهارمین بار به سجده رفته و به محضر خداوند متعال عرضه داشتند که: «أَسْأَلُكَ بِحَقِّ حَبِيبِكَ مُحَمَّدٍ(ص) لَمَّا أَدْخَلْتَنِي الْجَنَّةَ وَ جَعَلْتَنِي مِنْ سُكَّانِهَا وَ لَمَّا نَجَّيْتَنِي مِنْ سَفَعَاتِ النَّارِ بِرَحْمَتِكَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ»؛ خداوندا تو را به حقّ حبیبت محمّد(ص) سوگند می‌دهم که مرا وارد بهشت گردانده و از ساکنان آن قرار دهی و به لطف و رحمت خود مرا از زبانه‌های داغ آتش جهنّم برهانی و خداوند بر محمّد و آلش درود فرستد[۴۵].

این دعاها شدّت رابطه امام باقر(ع) و انابه آن حضرت به درگاه حی متعال را نشان می‌دهد.[۴۶].

منابع

پانویس

  1. المناقب، ج۲، ص۲۸۶.
  2. ائمّتنا، ج۱، ص۳۹۶، به نقل از اعیان الشّیعه، ج۲، ص۲۰.
  3. بحار الانوار، ج۱۱، ص۸۲.
  4. «همانا در این (داستان) برای نشانه‌شناسان نشانه‌هاست» سوره حجر، آیه ۷۵.
  5. کشف الغمّه، ص۲۱۲.
  6. «بی‌گمان خداوند آنچه را که گروهی دارند دگرگون نمی‌کند (و از آنان نمی‌ستاند) مگر آنها آنچه را که در خویش دارند دگرگون سازند» سوره رعد، آیه ۱۱.
  7. ائمّتنا، ج۱، ص۳۹۶، به نقل از اعیان الشّیعه، ج۲، ص۸۵.
  8. مناقب، ج۲، ص۲۷۸.
  9. بحار الانوار، ج۱۱، ص۸۸.
  10. فى رحاب ائمّة اهل البیت، ج۴، ص۱۰.
  11. کشف الغمّة، ص۲۲۱.
  12. الائمّة الاثنا عشر، ص۸۱. يَا بَاقِرَ الْعِلْمِ لِأَهْلِ التُّقَى *** وَ خَيْرَ مَنْ لَبَّى عَلَى الْأَجْبُلِ.
  13. مطالب السّؤول ۸۰؛ کشف الغمّه، ج۲، ص۳۲۹؛ صواعق محرقه، ص۳۰۴ با اندکى اختلاف.
  14. المدخل إلى موسوعة العتبات المقدّسة، ص۲۰۱؛ حلیة الاولیاء، ج۳، ص۱۸۰.
  15. اخبار الدول، ص۱۱۱.
  16. الفصول المهمّة، ص۲۰۱.
  17. وفیات الاعیان، ج۳، ص۳۱۴.
  18. الصواعق المحرقه، ص۳۰۵.
  19. سبائک الذهب، ص۷۲.
  20. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۷، ص ۲۳.
  21. مناقب آل أبى طالب، ج۳، ص۳۳۷؛ بحار الانوار، ج۴۶، ص۲۸۹؛ الانوار البهیه، ص۱۴۲؛ مستدرک البحار، ج۲، ص۳۸۳.
  22. بحار الانوار، ج۱۱، ص۶۶.
  23. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۷، ص ۳۲.
  24. عیون الاخبار و فنون الآثار، ص۲۱۸.
  25. تاریخ دمشق، ج۵۱، ص۵۲؛ عیون الاخبار، ص۵۷.
  26. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۷، ص ۳۵.
  27. الفصول المهمّه، ص۲۲۷. لو كان يوجد عرف مجد قبلهم *** لوجدته منهم على أميال /// إن جئتهم أبصرت بين بيوتهم *** كرما يقيك مواقف التسآل /// نور النبوة و المكارم فيهم *** متوقد في الشيب و الاطفال.
  28. عیون الاخبار، ج۳، ص۲۰۸.
  29. البیان و التبیین، ص۱۵۸.
  30. به نقل از شرح شافیه ابى فراس، ج۲، ص۱۷۶.
  31. شرح شافیه ابى فراس، ج۲، ص۱۷۶.
  32. حیاة الامام محمّد الباقر(ع)، ج۱، ص۱۲۴.
  33. شرح شافیه ابو فراس، ج۲، ص۱۷۶.
  34. فى رحاب ائمّة اهل البیت(ع)، ج۴، ص۱۲.
  35. فى رحاب ائمّة اهل البیت(ع)، ج۴، ص۱۲.
  36. الارشاد، ص۲۹۹.
  37. صفة الصّفوه، ج۲، ص۶۳.
  38. عیون الاخبار و فنون الآثار، ج۳، ص۲۱۷؛ ارشاد، ص۲۲۹.
  39. صفة الصّفوه، ج۲، ص۶۳.
  40. صفة الصّفوه، ج۲، ص۶۳.
  41. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۷، ص ۳۸.
  42. ر.ک: تاریخ ابن عساکر، ج۵۱، ص۴۴.
  43. تذکرة الحفّاظ، ج۱، ص۱۲۵؛ تاریخ ابن عساکر، ج۵۱، ص۴۴؛ حلیة الاولیاء، ج۳، ص۱۸۲.
  44. فروع کافى، ج۳، ص۳۲۲.
  45. فروع کافى، ج۳، ص۳۲۲.
  46. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۷، ص ۴۲.