امامت در نهج البلاغه

امامت از جمله اموری است که به دلیل اهمیت و عظمت جایگاه آن مورد اهتمام امام امیرالمؤمنین (ع) بوده و آن حضرت در خطبه‌های متعدد خود که در نهج البلاغه جمع‌آوری شده است، به اهمیت و ضرورت امامت و موضوعات مرتبط با آن از جمله شرایط امام، جایگاه اهل بیت رسول خدا(ص) و پایمال شدن این حق از خویش تاکید کرده‌اند. آن حضرت امامت، را منصبی الهی و آسمانی معرفی کرده و اصل وجود خلیفه و فرمانروا برای مردم را ضروری می‌داند چه نیکوکار باشد و چه ستمکار. آن حضرت با اشاره به زعامت سیاسی امام، علاوه بر بعد سیاسی امامت به ابعاد اعتقادی آن نیز اشاره می‌نماید. در بحث اثبات امامت خود و اهل بیت رسول خدا (ص) نیز، انحصار امامت در طایفه بنی هاشم از قریش تاکید کرده و در مواضع متعددی به پایمال شدن و غصب حق مسلم خویش توسط خلفا تصریح می‌کند. امام در جای جای نهج البلاغه، اوصافی همچون علم الهی، عصمت و افضلیت را از شرایط امام دانسته که در اهل بیت پیامبر جمع است.

معناشناسی

امام در لغت

اهل لغت برای امام معانی مختلفی ذکر کرده‌ و گفته‌اند: امام در معانی پیشوا، پیشرو، مقتدا، قیِّم، مصلح، الگو، طریق و راه اصلی، راهنما[۱] و کسی که همواره مقصود و هدف حرکت و تلاش دیگران قرار گیرد، آمده است[۲]. همچنین به معنای مصلح و سرپرست[۳] و شاقول و ریسمان بنّایی نیز به کار رفته است[۴].[۵]. صرف نظر از اختلافات معنایی واژۀ «امام»، اغلب لغت شناسان (لغویین) امام را از مصدر ائتمام به معنای تقدم و پیشوایی و به معنای چیزی که مورد اقتدا و پیروی قرار گیرد، دانسته‌اند[۶].[۷]

امامت در اصطلاح کلامی

متکلمان شیعه و اهل سنت با اندک تفاوت‌هایی در قیود تعریف، امامت را به ریاست عامه در امر دین و دنیا از باب جانشینی پیامبر (ص) تعریف کرده‌اند[۸].[۹]

حقیقت امامت

امیرالمؤمنین (ع) در باب حقیقت امامت نیز چنین می‌فرمایند: «همانا امامان، از جانب خداوند تدبیرکننده امور مردم و مراقبان حق بر بندگانند. به بهشت وارد نمى‌شود مگر کسى که آنان را بشناسد و آنان هم او را بشناسند و به جهنّم وارد نمی‌گردد مگر کسی که آنان را انکار نماید و آنان هم او را از خود ندانند»[۱۰]. این فراز از خطبه دلالت بر آن دارد که امامت، منصبی الهی و آسمانی است.

ضرورت امامت

امام امیرالمؤمنین (ع) وقتى شنيد كه خوارج مى‏‌گويند، لا حكم الا للّه، فرمود: این سخن حقّى است كه به آن باطلى خواسته شده، آرى، حكم جز از آن خدا نيست، ولى اينان مى‏‌گويند كه امارت و حكومت ويژه خداوند است و بس و حال آنكه مردم را امير و فرمانروايى بايد، خواه نيكوكار و خواه بدكار، كه مؤمن در سايه حكومت او به كار خود پردازد و كافر از زندگى خود تمتّع گيرد تا زمان هر يك به سر آيد، حق بيت المال مسلمانان گرد آورده شود و با دشمن پيكار كنند و راه‌ها امن گردد و حق ضعيف را از قوى بستانند و نيكوكار بياسايد و از شر بدكار آسوده ماند[۱۱].

فلسفه امامت

امام امیرالمومنین (ع) درباره فلسفه امامت چنین می‌فرماید: هدایت الهی از طریق رهبران شایسته‌ای که خدا آنان را برای هدایت بندگانش برگزیده، سنّت همیشگی خداوند در مورد آن دسته از آفریدگان خویش بوده است که از اندیشه و دانش بهره‌مند و به اراده و اختیار مسلّحشان ساخته است.

این سنّت الهی برای بشر با گزینش حضرت آدم به عنوان برگزیده‌ترین آفریده‌های او، آغاز می‌گردد: "... خداوند او [آدم‌] را پس از توبه از بهشت به زمین فرستاد تا با نسل خود زمین را آباد سازد و بدین وسیله حجت را بر بندگان تمام کرد. پس از مرگ حضرت آدم، زمین را خالی از حجّت نگذاشت و میان فرزندان آن حضرت و شناسایی خود پیوندی برقرار کرد. حجّت‌ها و دلیل‌های خود را قرن به قرن بر زبان پیامبران برگزیده و حاملان رسالت خویش برای آنان اقامه نمود... ذریّه پاک آنها را در بهترین جایگاه به ودیعه نهاد، و در بهترین مکان مستقر ساخت از صلب کریمانه پدران به رحم‌های پاک مادران منتقل نمود... و پیامبر ما حضرت محمد (ص) را به عنوان آخرین پیامبر از اصیل‌ترین و عزیزترین خاندان‌ها و از همان درختی که پیامبران و امینان درگاه خود را آفریده بود، به وجود آورد".

امام (ع) زهد و شجاعت و تواضع و فروتنی پیامبران و نظارت الهی بر آنان و تربیت آنها به وسیله آزمایش و گرفتاری و اذیت و آزاری را که در راه خدا دیدند، به تصویر کشیده و به بیان وظایف آنان پرداخته است وظایف و مسئولیت‌هایی که در تبلیغ و دعوت به سوی خدا و مژده و بیم دادن و اقامه حکم الهی در زمین و هدایت و ارشاد مردم با رهایی آنان از بند جهل و گمراهی و مبارزه با دشمنان خدا تجسّم داشت.

روند هدایت الهی طی روزگاران تا قیامت ادامه خواهد داشت و زمین از حجت خدا خالی نخواهد ماند یا آشکار است و شناخته شده و یا بیمناک و پنهان، تا حجت‌های الهی و نشانه‌های او به تباهی نگراید... با پایان یافتن نبوّت به وجود مقدس خاتم الانبیاء (ص) مسئولیت هدایت و ارشاد مردم به عترت پاک پیامبر که برترین عترت‌هایند، موکول گردید. آنان که اگر سخن گویند به راستی سخن گویند و اگر سکوت کنند، کسی بر آنان پیشی نگیرد، شجره نبوّت و خاستگاه رسالت و جایگاه آمد و شد فرشتگان و معادن علم و دانش و چشمه‌های حکمت‌اند و در پیشگاه خدا از پرارج‌ترین مقام و رتبه برخوردارند.

خداوند به وسیله آنان حجت‌ها و نشانه‌های آشکار خود را حفظ می‌کند... به وسیله آنان کتاب الهی دانسته می‌شود و آنان به وسیله قرآن شناخته می‌شوند، آیات کریمه‌ای در حق آنان نازل شده است و گنج‌های علوم خدای رحمان و راسخان در علم و دانش‌اند[۱۲].[۱۳]

جایگاه امامت

امام علی(ع) با اشاره به غصب خلافت توسط ابوبکر، جایگاه خود به عنوان حاکم و خلیفه را چنین تشبیه کرده و می‌فرمایند: هان! به خدا قسم ابوبکر پسر ابوقحافه جامۀ حکومت را پوشید؛ در حالی که می‌دانست جایگاه من در حکومت چون محور سنگ آسیا به آسیاست»[۱۴].

آن حضرت در موضعی دیگر می‌فرمایند: آگاه باشد و بدانيد كه مثل آل محمد (ص) مانند مثل ستارگان آسمان است كه هرگاه ستاره‌اى نهان گردد، ستاره‌اى ديگر طلوع مى‌كند. پس گويى كه نعمت‌هاى خدا درباره شما كامل گرديده و آنچه را آرزو داشته‌ايد خداوند به شما نشان داده است[۱۵].

ابعاد امامت

بُعد سیاسی

امام علی(ع) با اشاره به یکی از ابعاد امامت که همان بعد سیاسی آن است، در کلامی می‌فرماید: امام علی (ع) از موضع کسی که حق او پایمال شده در وضعیتی که جمهور مردم به سوی او روی آورده‌اند، چنین سخن می‌گوید: «به خدا قسم از زمان رحلت پیامبر (ص) پیوسته حق من پایمال شده و تا دوره این نسل جدید نیز ادامه داشته است»[۱۶].

بیان این سخن و با این درجه از تأکید در زمانی که مردم زعامت سیاسی را به او واگذار کرده‌اند، نشان از این دارد که جایگاه امامت فراتر از صرف زعامت سیاسی است، به گونه‌ای که زعامت سیاسی تنها شأنی از شئون امامت است[۱۷].[۱۸]

بُعد اعتقادی

امیرالمومنین(ع) در موضعی می‌فرماید: به خاندان پيامبرتان بنگريد و همراه آنان باشيد به هر سمتى كه گام بر مى‌دارند، شما هم به همان سمت گام برداريد؛ زيرا آنها هرگز شما را از راه راست خارج نمى‌كنند و به سستى باز نمى‌گردانند. پس اگر سكوت كردند شما هم سكوت كنيد و اگر قيام كردند شما هم قيام كنيد و از آنها پيشى نگيريد كه گمراه خواهيد شد و از آنان عقب نمانيد كه هلاك خواهيد شد[۱۹].

آن حضرت در یکی دیگر از خطبه‌های خویش می‌فرمایند: آنان (خاندان نبوت) نگهدارنده اسرار خدا و ملجاء و پناه دستورات اويند، آنان خزينه علم و مرجع احكام و پناهگاه كتاب‌ها و كوه هاى استوار دينند، به وسيله آنان خميدگى كمر دين راست و لرزش هاى اندام اسلام زايل مى گردد[۲۰].

خاندان محمد (ص) تكيه گاه‌هاى اسلام و پناهگاه‌هاى آن هستند[۲۱].

نیز در موضعی دیگر می‌فرمایند: آنان زمامدارانحق و پيشتازان دين و زبان‌هاى صدق‌اند، آنان را در بهترين و مناسب‌ترين مقام قرآنى كه دارند تلقى نماييد و وارد شويد به آنان مانند ورود شتران تشنه به چشمه سارهاى گوارا[۲۲].

اثبات امامت

«بی‌شک امامان از قریش هستند، که درخت وجودشان در این تیره از خاندان هاشم غرس شده، این منزلت شایسته دیگران نیست و والیان دیگر صلاحیت این مقام را ندارند... این امامان متعلق به یک تیرۀ خاص از بنی‌هاشم هستند»[۲۳].

امیرالمؤمنین (ع) در این فراز، امامت و خلافت را در طایفه بنی هاشم از قبیله بزرگ قریش منحصر نموده که همان طایفه امامان اهل بیت (ع) بوده و خود حضرت نیز از آنها است. بنابراین سایر افراد قریش بنا بر فرمودۀ امیرالمؤمنین نه امام هستند و نه صلاحیت امامت را دارند.

آن حضرت در خطبه‌ای دیگر پیرامون خود و اهل بیت پیامبر(ص)، می‌فرمایند: ماييم خاصان و اصحاب رسول خدا (ص) و خزانه داران و درها. به هر خانه‌اى جز از در آن نشايد وارد شد و هر كه جز از آن درها وارد گردد دزد ناميده شود[۲۴].

امام در موضعی دیگر به خلافت خود تصریح نموده و همگان را به اطاعت از خویش به عنوان خلیفه پیامبر دعوت نموده و می‌فرماید: انسان عاقل با چشم دل، غايت و هدف نهايى خود را مى بيند و فراز و نشيب زندگى خود را مى‌شناسد، دعوت کننده‌ای (پیامبر) دعوت کرد و امیری (امام علی) حکومت کرد؛ پس استجابت کنید دعوت كننده را و پيروى كنيد از پيشوایتان[۲۵].

شرایط امام

امام علی (ع) شرایط و اوصاف امامان از اهل بیت پیامبر (ص) را اینگونه شرح می‌دهد: «آنها جایگاه راز خدا، پناهگاه دین او، صندوق علم او، [علم ویژه]، مرجع حکم او، گنجیینه‌های کتاب‌های او، [علم ویژه] و کوه‌های دین او هستند. به وسیله آنها پشت دین را راست کرد و تزلزلش را مرتفع ساخت... احدی از امت با آل محمد قابل قیاس نیست. [افضلیت] کسانی را که از نعمت آنها متنعم‌اند، با خود آنها نتوان هم ترازو کرد، آنان رکن دین و پایۀ یقینند، تند روان باید به آنان (که میانه روند) برگردند و کند روان باید سعی کنند به آنان برسند [عصمت]، شرایط ولایت امور مسلمین در آنها جمع است و وصیت پیامبر دربارۀ آنها است و آنان کمالات نبوی را به ارث برده‌اند. اکنون حق به حق‌دار رسـیده، و حق به جایگاه خودش بازگشته است»[۲۶]. بر اساس این فرمایش، نصب الهی، علم ویژه، عصمت، عدالت و افضلیت از جمله شرایط امامان اهل بیت (ع) است که در کتب کلامی نیز بر آنها تاکید شده است.

آن حضرت در موضعی دیگر ملاکی را برای حاکم تعیین می‌کند که طبق آن، هیچ کسی جز خودشان، بعد از پیامبر، سزاوار حکمرانی نیست. «سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است»[۲۷].

منابع

پانویس

  1. ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغة، ج۱، ص۲۱؛ ابن منظور، محمد، لسان العرب، ج۱، ص۲۱۳-۲۱۵؛ راغب، حسین بن محمد، المفردات، ص۸۷.
  2. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۱۳۶-۱۳۷.
  3. ابن منظور، محمد، لسان العرب، ج ۱۲، ص۲۵.
  4. ابن فارس، محمد، معجم مقاییس اللغة، ج ۱ ص۲۹؛ ابن منظور، محمد، لسان العرب، ج ۱۲ ص۲۵ و ۲۶؛ صاحب ابن عباد، المحیط فی اللغة، ج ۱۰، ص۴۶۱.
  5. ر.ک: عالمی، سید محمد، بررسی تعریف امامت در مدرسه بغداد، ص۱۲؛ ربانی گلپایگانی، علی، امامت در بینش اسلامی، ص۲۳.
  6. نک: طریحی، فخرالدین بن محمدعلی، مجمع البحرین، ج۶، ص۱۴؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۷؛ ابن‌منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۲، ص۲۴؛ ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ص۳۳
  7. اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
  8. نک: عضدالدین ایجی، المواقف فی علم کلام، ص۶۰۳؛ قوشچی، شرح تجرید، ص۴۷۲؛ میثم بن علی بن البحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۴
  9. مختاری مازندرانی، محمد حسین، ‌امامت و رهبری، ص۳۰؛ ربانی گلپایگانی، علی، امامت در بینش اسلامی، ص۲۵-۳۳.
  10. نهج البلاغه، خطبۀ ۱۵۲.
  11. نهج البلاغه، خطبۀ ۴۰.
  12. معجم موضوعی نهج البلاغه، ص۸۷- ۱۱۶ و ۳۷۴- ۴۴۵.
  13. حکیم، سید منذر، ‌پیشوایان هدایت ج۲ ص ۳۲۸.
  14. نهج البلاغه، خطبۀ ۱۰۰.
  15. نهج البلاغه، خطبۀ ۳.
  16. «فَوَاللَّهِ‏ مَا زِلْتُ‏ مَدْفُوعاً عَنْ حَقِّي مُسْتَأْثَراً عَلَيَّ مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ نَبِيَّهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ حَتَّى يَوْمِ النَّاسِ هَذَا»؛ نهج البلاغه، خطبه ۶، ص۵۳.
  17. نهج البلاغه، خطبه ۱، ص۴۱ - ۴۲.
  18. حیدری بهنوئیه، عباس، جایگاه رهبری در دولت اسلامی، سیره سیاسی پیامبر اعظم، ص ۳۳۷.
  19. نهج البلاغه، خطبه ۹۷.
  20. نهج البلاغه، خطبه ۲.
  21. نهج البلاغه، خطبه ۲۳۹.
  22. نهج البلاغه، خطبۀ ۸۷.
  23. نهج البلاغه، خطبه ۱۴۴.
  24. نهج البلاغه، خطبه ۱۵۴.
  25. نهج البلاغه، خطبۀ ۱۵۴.
  26. نهج البلاغه، خطبه دوم.
  27. نهج البلاغه، خطبۀ ۱۷۳.