ایمان در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۶ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۳۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

ایمان و کفر، تصدیق به وجود خداوند یگانه و پیامبر اسلام(ص) و انکار یکی از این دو. ایمان از ریشه «أمن» به معنای تصدیق و پذیرفتن[۱]، اطمینان و آرامش در نفس[۲] و اظهار خضوع[۳] است و کفر به معنای پوشاندن شیء است[۴]. در تعریف کلامی و فقهیِ ایمان اختلاف وجود دارد. برخی آن را تصدیق قلبی دانسته‌اند[۵] و برخی نیز آن را تصدیق و اقرار زبانی به وجود خداوند و پیامبران(ع) و آنچه بر آنان نازل شده، تعریف کرده‌اند[۶]؛ اما ایمان به معنای اخلاقی و معرفتی آن، کمال و حقیقت ایمان است که به همراه خوف از گناه و ورع است. از این رو شخص با ارتکاب بعضی از گناهان، از این قسم از ایمان خارج می‌شود[۷]. در اصطلاح خاص گاهی ایمان در منابع شیعی، به معنای اعتقاد به خلافت بلافصل امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب(ع) و سایر ائمه(ع) به کار می‌رود[۸].

امام خمینی ایمان در معنای فقهی آن را مترادف با اسلام می‌داند که تصدیق قلبی به خداوند و پیامبر اسلام(ص) است[۹] و در معنای اخلاقی آن را علمی می‌داند که به مرتبه قلب و وجدان رسیده و همراه با اطمینان، انقیاد و خضوع باشد[۱۰]. در برابر ایمان، کفر است که در اصطلاح کلامی و فقهی، انکار الوهیت یا وحدانیت خداوند یا نبوت پیامبر اسلام(ص) است[۱۱]. امام خمینی نیز کفر را در اصطلاح کلامی و فقهی، انکار خداوند یا توحید یا نبوت پیامبر اسلام(ص) می‌داند[۱۲].

ازجمله واژگان مرتبط با ایمان، اعتقاد و اسلام است. فرق اعتقاد با ایمان در این است که اعتقاد، مجرد تصدیق جازم بر یک امر است[۱۳]؛ اما برخی در ایمان علاوه براعتقاد، اقرار به زبان و عمل به آن را نیز لازم می‌دانند[۱۴]. به باور امام خمینی ایمان واقعی که به همراه خشوع و انقیاد است، برتر از اعتقاد است و اعتقاد، نوعی ادراک عقلی است و در ایمان باید این ادراک، با مجاهدت به قلب برسد[۱۵]. اسلام اعم از ایمان بوده و به معنای شهادت به الوهیت و وحدانیت خداوند و رسالت پیامبر اسلام(ص) است[۱۶].

از واژگان مرتبط با کفر، شرک و الحاد و فسق است. فرق کفر با شرک از دیدگاه فقهی در این است که کفر انکار واجب تعالی و نبوت پیامبر اسلام(ص)[۱۷] و شرک اعتقاد به دو یا چند واجب‌الوجود در نظام هستی است[۱۸]. الحاد به معنای منحرف شدن از حق[۱۹] و میل از اسلام به سوی کفر[۲۰] است. فرق کفر و فسق در این است که فسق اعم از کفر است؛ زیرا گاهی به کافر به سبب اخلال به حکم عقل و اقتضای فطرت فاسق گفته می‌شود؛ اما غالباً فاسق به شخصی گفته می‌شود که با وجود اقرار به حکم شرع، به همه احکام یا بعضی از آنها عمل نمی‌کند[۲۱].[۲۲]

پیشینه

مسئله ایمان و کفر از مهم‌ترین و اساسی‌ترین مسائلی است که در ادیان الهی مطرح بوده و ادیان الهی بنابر آموزه‌ها و دستاورهای خود، انسان‌ها را به دو دسته تقسیم کرده‌اند: گروهی ایمان آورده و در زمره مؤمنان درآمده‌اند و گروهی کفر ورزیده‌اند و در زمره کافران جای گرفته‌اند. در تورات و انجیل بر سخنان ناروا درباره خدا و صفات او نیز کفر گفته شده است[۲۳]. قوم یهود برای ایمان سیزده اصل قائل‌اند که از جمله آنها باور به وجود حق‌تعالی، وحدانیت و جسم نداشتن اوست[۲۴]. همچنین معتقدند ایمان به دین یهود تنها برای کسانی که دارای مادری یهودی باشند، امکان‌پذیر است[۲۵].

ایمان در اسلام از مفاهیم محوری به شمار می‌رود[۲۶] و در روایات به مباحث متعددی مانند درجات ایمان[۲۷] و خصوصیات مؤمن[۲۸] اشاره شده و در کتاب کافی بابی به ایمان و کفر اختصاص یافته است[۲۹]. قرآن کریم ایمان را محبوب مؤمنان و آراسته در قلب‌ها و کفر را ناخوشایند خداوند معرفی کرده[۳۰] و در آیات متعددی کفار را به قبول ایمان دعوت کرده[۳۱] و ایمان را برتر از اسلام دانسته که باید در قلب مستقر شود[۳۲].

متکلمان با تحلیل ماهیت، جایگاه و رابطه ایمان و کفر[۳۳] و با تقسیم کافر به قاصرو مقصر، احکامی برای هر یک بیان کرده‌اند[۳۴]. خوارج نخستین فرقه‌ای بودند که به مسئله ایمان و تعیین مرز آن با کفر پرداختند. هرچند خوارج در آغاز با انگیزه سیاسی به این بحث دامن زدند، اما به تدریج و با آرام شدن بحران سیاسی در جامعه اسلامی، این بحث رنگ کلامی گرفت[۳۵] و در برابر تندروی‌های خوارج، فرقه مرجئه ظهور کرد[۳۶]. اینان معتقد بودند ایمان تنها مبتنی بر قول است بدون عمل و معصیت نیز به ایمان آسیبی نمی‌رساند[۳۷]. این مباحث سبب شد متکلمان در مباحث خود به نظریه‌پردازی در این باب بپردازند و قلمرو بحث‌های کلامی در حوزه ایمان را گسترش دهند[۳۸]. کتاب‌های بسیاری در این زمینه نگارش یافت، از جمله کتاب الایمان فضل بن شاذان، الایمان علامه حلی، حقائق الایمان شهید ثانی[۳۹] و اصول الإیمان عبدالقاهر بغدادی.

علمای اخلاق با تعریف ایمان و بیان ارکان آن[۴۰]، برای آن مراتبی ذکر کرده‌اند[۴۱] و با استفاده از متون دینی، در کنار بحث از درمان رذایل اخلاقی، به برخی از اموری که ناسازگار با ایمان کامل است مانند دروغ و حسد اشاره کرده‌اند[۴۲]. عارفان از ایمان و کفر بحث کرده‌اند[۴۳] و غالباً ایمان را یک مقام دانسته‌اند[۴۴] که در برابر مقام اسلام و احسان است[۴۵]. فقها نیز در آثار خود به تعریف ایمان و کفر و فرق آن با اسلام[۴۶] و همچنین اقسام کافر و احکام آن پرداخته‌اند[۴۷].

از دیدگاه اجتماعی ایمان نقش تعیین‌کننده‌ای در بهبود روابط اجتماعی دارد[۴۸]. باور به خداوند و عالم غیب در زندگی انسان پایه و اساس جهان‌بینی اسلامی است[۴۹]. در جهان امروز که ارزش‌های اخلاقی افول کرده، ایمان به خداوند که باید اساس فلسفه زندگی را تشکیل دهد، متزلزل شده و انسان به موجودی منفعت‌طلب و سودجو تبدیل شده است[۵۰]. ایمان در انقلاب اسلامی نیز نقش تعیین کننده‌ای در برپایی و ظهور آن داشته است[۵۱] و چنان که امام خمینی خاطرنشان کرده، خداوند با عنایات خاص خود ملّتی را که با روح و قوت ایمان به پا خاستند، پیروز کرد[۵۲]. امام خمینی در آثار خود به بیان حقیقت ایمان[۵۳] و کفر و رابطه این دو با اسلام[۵۴] پرداخته و اقسام کفر و ایمان و مراتب و آثار هریک از آنها را بیان کرده است[۵۵].[۵۶]

حقیقت ایمان و کفر

متکلمان در بیان ماهیت ایمان و کفر اختلاف دارند[۵۷]. آرای درباره ایمان را می‌توان به چهار دسته تقسیم کرد:

  1. ایمان، تنها اقرار زبانی است و بس. این گفته منسوب به کرامیه است. به باور آنان منافق، در ظاهر، مؤمن و در باطن، کافر است؛ بنابراین منافق در دنیا حکم مؤمن و درآخرت حکم کافر را دارد[۵۸]؛
  2. ایمان معرفت قلبی است و در آن تنها تصدیق قلبی لازم است. برخی بر این باورند اگر کسی خداوند را با قلب خویش شناخت و پس از آن با زبانش انکار کرد، این فرد مؤمن است[۵۹]؛
  3. ایمان معرفت قلبی و اقرار زبانی است و در ایمان هم تصدیق به قلب و هم به زبان لازم است[۶۰]؛
  4. ایمان اقرار زبانی و فعل قلب و جوارح است. فرقه‌هایی مانند خوارج و معتزله[۶۱] و برخی متکلمان اشعری[۶۲]، زیدیه و اهل حدیث[۶۳] قائل به این نظرند. همه این گروه‌ها در این نکته اتفاق دارند که هر کس در عمل به واجبات قصور کند، فاسق است و معتزله این فرد را خارج از ایمان و غیر داخل در کفر می‌دانند[۶۴].

مقابل ایمان، کفر است که انکار خداوند، توحید، نبوت نبی اکرم اسلام(ص) و روز جزا و هر آن چیزی است که از ضروریات دین اسلام معرفی شده است[۶۵]؛ البته کسانی که طاعت را جزو ایمان می‌دانند، ترک طاعت را سبب کفر می‌شمارند؛ مانند خوارج که معتقدند مرتکب گناه کبیره کافر است[۶۶]؛ اما غالب اندیشمندان اسلامی بر این باورند که مؤمن اگر فاسق شد و معصیتی از او سر زد، از نام مؤمن خارج نمی‌شود، بلکه او را مؤمن فاسق می‌گویند؛ زیرا فاسق تصدیق‌کننده خدا و رسول او و تمام آن چیزی است که از احکام شریعت به انسان رسیده است، اما طاعات و عبادات داخل در حدق ایمان نیستند[۶۷]؛ ولی ایمان به معنای اخلاقی آن حقیقتی در قلب و به همراه خوف، ورع و پرهیز از محرمات است. از این رو کسی که از محرمات اجتناب نکند از دایره ایمان خارج می‌شود و این ایمان حقیقت و کمال ایمان[۶۸] است. برخی از حکما در تبیین حقیقت ایمان از سه عنصر معرفت، حال و عمل بهره برده‌اند و بر این باورند که معرفت، علم به خداوند، صفات، اسما، پیامبران(ع) و معاد است و اصول و پایه اعتقاد به شمار می‌رود. معرفت، احوال را به دنبال می‌آورد و آن انقطاع از اغراض طبیعی و رذایل نفسانی است. احوال نیز اعمال را در پی دارند مانند نماز، زکات، روزه و مانند آنها[۶۹]. اولویت در این سه عنصر با معرفت و علم است و بالاترین علم، علم مکاشفه و معارف ایمانی است که عمده آن معرفت خداوند، معرفت اسما و صفات و معرفت افعال الهی است و این معرفت غایت نهایی است که به منظور آن، با اعمال، تهذیب ظاهر صورت می‌گیرد و با احوال، تهذیب باطن و سعادت به واسطه آن محقق می‌شود و بلکه این معرفت خود عین خیر و سعادت است[۷۰]. اما کفر به معنای اخلاقی آن، عدم معرفت به حقایق ایمان[۷۱] و انکار ولایت ائمه(ع)[۷۲] یا ترک عمدی فرایض[۷۳] است.

امام خمینی نیز بر این باور است که ایمان به معنای کلامی و فقهی آن، به معنای اعتقاد و تصدیق به الوهیت و توحید خداوند و رسول اوست[۷۴]؛ اما ایمان واقعی و حقیقی که بالاتر از اسلام است، فراتر از علم است و به عنصری دیگر غیر از علم نیاز دارد که آن عنصر قلبی است؛ همچنان که در لغت نیز گرویدن، انقیاد و خضوع غیر از ادراک و علم است[۷۵]. به باور ایشان حقیقت ایمان همان علم صحیح عقلی و مطابق با واقع است که از مرتبه عقل و حوزه مفاهیم، به حیطه قلب وارد می‌شود، به گونه‌ای که افزون بر تصدیق عقل، قلب انسان نیز آن مطلب علمی و معتقد عقلی را می‌پذیرد و با آن متحد می‌شود[۷۶]. ایمان به معارف الهی در حقیقت زمانی محقق می‌شود که شخص او حقایق را با تفکر و ریاضت عقلی ادراک کند که این به منزله مقدمه‌ای برای ایمان است[۷۷]، لکن علم به یک چیز (نظیر خداوند، معاد، عذاب) با ایمان به آن چیز برابر نیست، بلکه علم، تصدیق عقلی و ایمان، باور و تسلیم قلبی به همان امر است[۷۸]؛ چنان که ممکن است شخصی علم به وجود خداوند داشته باشد، ولی باور به آن نداشته باشد؛ برای نمونه، خداوند در قرآن شیطان را با اینکه علم به وجود خداوند و انبیا(ع) و معاد داشت[۷۹]، کافر خوانده است[۸۰].

بر این اساس امام خمینی حقیقت ایمان را امری غیبی و نوری الهی می‌داند که بر قلب مؤمن وارد می‌شود و از کمالات روحانیه‌ای است که به حقیقت نوری آن کمتر کسی آگاه است، تا آنجا که خود مؤمن تا در این عالم طبیعت است، از نورانیت ایمان مطلع نیست[۸۱]. در مقابل، حقیقت کفر پنهان کردن آن چیزی است که یک شیء استحقاق آن را از حیث ذات، صفت یا فعل دارد[۸۲] و کفر ظلمتی برای قلب است. که نور فطرت در آن خاموش شده[۸۳] و به انکار ضروریات دین و انکار حق تعالی و انبیای او می‌انجامد[۸۴]. از این رو کفر مخالف فلوت و از فعاریات محجوبه است[۸۵]؛ به این معنا که وقتی فطرت اصلی انسان محکوم احکام حطبیعت ثمان، از عالم روحانیت محجوب می‌شود و منشأ همه شرور و شقاوت‌ها می‌گردد؛ اما فطرت مخموره فطرت عشق به کمال و تنفر از نقص است که در انسان نهاده شده و متوجه مقام روحانیت است[۸۶]. از این رو ایمان مطابق فطرت و کفر خارج از طریق فطرت است[۸۷]. به باور امام خمینی اگر فطرت توحید از میان برود و جای آن شرک و کفرآید، دیگر شفاعت شافعان نصیب انسان نمی‌شود و انسان جاودانه در عذاب است[۸۸].[۸۹]

متعلقات ایمان

متکلمان برای ایمان اصول و ارکانی برشمرده‌اند که به منزله پایه‌های آن است و بدون هر یک از آنها ایمان ثابت نمی‌شود. در بیان ارکان ایمان، گفته‌های گوناگونی وجود دارد. متکلمان امامیه توحید، عدل، نبوت و امامت[۹۰] و معاد[۹۱] را ارکان و اصول ایمان معرفی کرده‌اند. برخی نیزسه رکن برای ایمان مطرح کرده‌اند؛ توحید، نبوت و معاد[۹۲]. برخی از معتزله پنج رکن برای ایمان ذکر کرده اند: توحید، عدل، نبوت، امربه معروف و نهی از منکر و اعتقاد به وعد و وعید[۹۳]. ملاصدرا سه رکن برای ایمان ذکر کرده اوست: معرفت به خداوند، معرفت به صراط مستقیم و درجات و کیفیت سلوک به سوی خداوند و معرفت معاد[۹۴]. بعضی از اهل معرفت، هفت رکن برای ایمان ذکر کرده‌اند: ۱. ایمان به اسما و صفات خداوند؛ ۲. ایمان به انبیای الهی(ع) و کتاب‌های آسمانی؛ ۳. ایمان به ملائکه و شیاطین؛ ۲. ایمان به بهشت و دوزخ و خلق آنان پیش از آدم(ع)؛ ۵. ایمان به روز جزا؛ ۶. ایمان به همه موارد قضا و قدر الهی؛ ۷. ایمان به موارد صحیح از احادیث پیامبر(ص) و قبول آنها و واجب بودن اطاعت از آنها[۹۵].

امام خمینی اصول و ارکان ایمان را معرفت به خداوند، توحید و ولایت - که ایمان به پیامبران است - و ایمان به روز معاد، فرشتگان و کتاب‌های الهی می‌داند[۹۶]. ایشان با استناد به برخی آیات[۹۷] باور دارد ایمان، معرفت و محبت به امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب(ع) و ائمه(ع) نیز از ارکان ایمان است[۹۸]. ایشان خاطرنشان کرده است که اصول و ارکان ایمان با فطرت موافقت دارند؛ البته برخی از آنها مانند معرفت و توحید از فطریات اصلی و برخی از آنها از متفرّعات‌اند[۹۹].[۱۰۰]

رابطه ایمان و کفر با اسلام

اسلام و ایمان به لحاظ معنا با هم تغایر دارند. ایمان به معنای تصدیق و اسلام به معنای انقیاد و خشوع است[۱۰۱]. اسلام در قرآن به معانی گوناگونی به کار رفته است؛ گاه به معنای شریعت[۱۰۲] و گاه به معنای تسلیم‌شدن در برابر اراده و دستورهای الهی است که در این صورت اسلام از مراتب ایمان است[۱۰۳]؛ چنان‌که اسلام در بعضی روایات به معنای لغوی‌اش به کار رفته که به معنای تسلیم است[۱۰۴] و معمولاً در روایات اخلاقی به کار می‌رود[۱۰۵]. برخی از متکلمان معتزله و بسیاری از خوارج و زیدیه قائل‌اند اسلام و ایمان به یک معنااند[۱۰۶]. برخی از متکلمان بر این باورند که اسلام با ایمان مغایر است و اسلام اعم از ایمان است؛ و هر مسلمانی، مؤمن نیست[۱۰۷]؛ زیرا ایمان علاوه بر پذیرش شریعت و اظهار شهادتین، اعتقاد باطنی را نیز به دنبال دارد[۱۰۸]. غالب فقها نیز معتقدند اسلام پذیرش اوامر و نواهی است که با ذکر شهادتین صورت می‌گیرد و به دنبال آن، نخستین مرتبه از ایمان قرار دارد که باور قلبی به مضمون شهادتین است[۱۰۹].

امام خمینی میان ایمان و اسلام قائل به مغایرت است و با استناد به روایاتی[۱۱۰] معتقد است اسلام اعتقاد به الوهیت و وحدانیت خداوند و رسالت پیامبر اسلام(ص) است. ایشان باور به معاد را نیز در تحقق اسلام محتمل می‌داند و بر این باور است که اعتقاد به سایر احکام اسلام ربعلی به تحقق اسلام ندارد و انکار آنها سبب خروج از اسلام نمی‌شود[۱۱۱]؛ ولی ایمان نور هدایتی است که در قلب جلوه می‌کند. صفت اسلام اگر در قلب ثابت شود و به قلب برسد، ایمان است و لازمه ایمان عمل است[۱۱۲]. البته گاهی ایمان به معنای مترادف با اسلام نیز به کار می‌رود[۱۱۳]. گاهی نیز ایمان بر اعتقاد به توحید و نبوت به همراه ولایت امیرالمؤمنین(ع) گفته می‌شود. از این رو اسلامی که در مقابل این ایمان قرار می‌گیرد، به معنای اعتقاد به خداوند و نبوت، بدون ولایت است که همان ایمان اهل سنت است[۱۱۴]. این معنا از ایمان در عصر ائمه(ع) رایج بوده است؛ البته ایشان یادآور شده است که این اصطلاح در عصر ائمه(ع) به وجود نیامده است؛ زیرا کلام ائمه(ع) همان کلام خدا و رسول اوست و ایمان نزد خداوند و رسول(ص)، غیر از ایمان نزد ائمه(ع) نیست، بلکه ایمان پیش از نصب امیرالمؤمنین(ع) به ولایت، همان تصدیق به خداوند و رسول او بود ولی پس از نصب امیرالمؤمنین(ع) و ابلاغ ولایت ایشان، ولایت از ارکان ایمان قرار گرفت[۱۱۵]؛ اما اسلام در برابر کفر بیشتر به معنای فقهی و کلامی آن به کار می‌رود که به معنای شهادت به وحدانیت خداوند و رسالت پیامبر خدا(ص) است[۱۱۶].[۱۱۷]

منابع

پانویس

  1. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، تاج اللغة وصحاح العربیة، ج۵، ص۲۰۷۱؛ طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۶، ص۲۰۴.
  2. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص۹۰.
  3. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۳، ص۲۳.
  4. ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، ج۵، ص۱۹۱؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص۷۱۴.
  5. سید مرتضی، علم الهدی، علی بن حسین، الذخیرة فی علم الکلام، ص۵۳۶ - ۵۳۷؛ شهید ثانی، المقاصد العلیة فی شرح الرسالة الالفیه، ص۳۴.
  6. قاضی عبدالجبار همدانی، ابوالحسن و قوام الدین مانکدیم، شرح الأصول الخمسه، ص۴۷۸ - ۴۷۹؛ بغدادی، عبدالقاهر، اصول الإیمان، ص۱۹۸ – ۱۹۹.
  7. مکی، ابوطالب محمد بن علی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، تصحیح باسل عیون السود، ج۲، ص۲۲۱؛ غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، ج۱۲، ص۲۶.
  8. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۱۸ - ۲۰؛ مرعشی شوشتری، سیدقاضی نورالله، الصوارم المهرقة فی نقد الصواعق المحرقه، ص۲۹۶؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۶۵، ص۲۴۳.
  9. امام خمینی، مکاسب، ج۱، ص۳۷۷؛ الطهاره، ج۳، ص۴۳۵ - ۴۳۷ و ۴۴۷ – ۴۴۸.
  10. امام خمینی، حدیث جنود، ص۸۸.
  11. مجلسی، مرآة العقول، ج۷، ص۱۲۶ - ۱۳۰؛ نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۶، ص۲۹۵.
  12. امام خمینی، کشف اسرار، ص۲۰۰؛ الطهاره، ج۳، ص۴۵۹.
  13. فاضل مقداد، الاعتماد، ص۴۲ – ۴۳.
  14. طوسی، الاقتصاد، ص۲۲۷ - ۲۲۸؛ بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهره، ج۶، ص۱۶.
  15. امام خمینی، آداب الصلاة، ص۱۴؛ صحیفه، ج۱۱، ص۳۸۲ (: ادامه مقاله).
  16. ادامه مقاله.
  17. امام خمینی، الطهاره، ج۳، ص۴۴۲.
  18. امام خمینی، کشف اسرار، ص۱۱ (مقاله شرک).
  19. طوسی، التبیان، ج۷، ص۳۰۷.
  20. ابوالفتوح حسینی، ابن مخدوم، مفتاح الباب، ص۱۵۳.
  21. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص۶۳۶.
  22. مرادی، عزت‌الله، مقاله «ایمان و کفر»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۵۱۸.
  23. کتاب مقدس، لاویان، ب۲۴، ص۱۰ - ۱۶؛ کتاب مکاشفه یوحنا، ب۱۶، ص۲۱.
  24. هیتلز، ج۱، ص۸۳.
  25. همان، ج۱، ص۹۶.
  26. بقره/ ۶؛ ممتحنه/ ۴؛ حجرات/ ۷.
  27. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۴۲ – ۴۵.
  28. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۲۲۶ – ۲۴۱.
  29. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۲ – ۴۶۶.
  30. حجرات/ ۷.
  31. بقره/ ۴۱؛ غافر/ ۱۰.
  32. حجرات/ ۱۴.
  33. ابن میثم بحرانی، میثم بن علی، قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۰ - ۱۷۲؛ حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۴۲۶ - ۴۲۷؛ جرجانی، سید شریف، شرح المواقف، تصحیح بدرالدین نعسانی، ج۸، ص۳۲۶ – ۳۳۳.
  34. خواجه نصیر، تلخیص المحصل، ص۴۰۰؛ جرجانی، سید شریف، شرح المواقف، تصحیح بدرالدین نعسانی، ج۸، ص۳۰۸.
  35. ایزوتسو، توشیهیکو، مفهوم ایمان در کلام اسلامی، ص۳۴.
  36. شهرستانی، محمدبن عبدالکریم، الملل والنحل، ج۱، ص۱۳۲ و ۱۶۱ - ۱۶۲؛ سبحانی، بحوث، ج۱، ص۵۷ - ۵۹.
  37. شهرستانی، محمدبن عبدالکریم، الملل والنحل، ج۱، ص۱۶۱ - ۱۶۲؛ جرجانی، سید شریف، شرح المواقف، تصحیح بدرالدین نعسانی، ج۸، ص۳۹۶.
  38. فخری، ماجد، سیر فلسفه در جهان اسلامی، ص۵۸ – ۶۳.
  39. آقابزرگ طهرانی، محمد محسن، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ج۲، ص۵۱۰.
  40. خواجه نصیر طوسی، محمد بن محمد، اوصاف الاشراف، ص۹.
  41. خواجه نصیر طوسی، محمد بن محمد، اوصاف الاشراف، ص۹ – ۱۱.
  42. نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، ج۲، ص۳۳۳؛ شبّر، ص۱۴۹.
  43. ابن عربی، محی‌الدین، الفتوحات المکیه، ج۱، ص۳۵۱ - ۳۵۷ و ج۲، ص۵۹۲؛ نسفی، عزیزالدین، کتاب الانسان الکامل، ص۱۰۵.
  44. بقلی شیرازی، روزبهان، مشرب الأرواح، تحقیق عاصم ابراهیم الکیالی، ص۴۷.
  45. قونوی، صدرالدین، النصوص، تصحیح سید جلال الدین آشتیانی، ص۹۶؛ فرغانی، سعید الدین، منتهی المدارک فی شرح تائیه، ج۲، ص۱۰۹.
  46. شهید ثانی، مسالک الأفهام، ج۵، ص۳۳۸ – ۳۳۹.
  47. کاشف الغطاء، جعفربن خضر، کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء، ج۴، ص۳۳۰ (: مقاله کافر).
  48. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲، ص۴۹.
  49. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج۶، ص۲۰۹ - ۲۱۰.
  50. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۵، ص۱۳۶.
  51. نقوی حسینی، سید حسین، انقلاب اسلامی و ریشه‌های آن، ص۲۱۶.
  52. امام خمینی، صحیفه، ج۶، ص۱۷۸؛ ج۷، ص۶۲ - ۶۳ و ج۱۹، ص۱۷۲، ۴۷۴.
  53. امام خمینی، چهل حدیث، ص۵۵۳؛ حدیث جنود، ص۸۷.
  54. امام خمینی، حدیث جنود، ص۹۵ – ۹۶.
  55. امام خمینی، حدیث جنود، ص۸۹؛ تقریرات، ج۳، ص۳۴۲ - ۳۴۳؛ تفسیر حمد، ص۱۶۸؛ الطهاره، ج۳، ص۴۳۰ - ۴۳۷ و ۴۵۱.
  56. مرادی، عزت‌الله، مقاله «ایمان و کفر»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۵۱۹.
  57. حلی، علامه، حسن بن یوسف، الألفین، ص۳۱۷ – ۳۱۸.
  58. بغدادی، عبدالقاهر، اصول الإیمان، ص۱۵۲؛ تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، تصحیح عبدالرحمن عمیره، ج۵، ص۱۷۸.
  59. ملاصدرا، تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۴۷.
  60. حلی، علامه، حسن بن یوسف، الألفین، ص۳۱۷ - ۳۱۸؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۶۶، ص۱۴۹.
  61. قاضی عبدالجبار همدانی، ابوالحسن و قوام الدین مانکدیم، شرح الأصول الخمسه، ص۴۷۶ - ۴۷۹؛ فخررازی، مفاتیح الغیب، ج۲، ص۲۷۰.
  62. تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، تصحیح عبدالرحمن عمیره، ج۵، ص۱۷۵ - ۱۷۷؛ جرجانی، سید شریف، شرح المواقف، تصحیح بدرالدین نعسانی، ج۸، ص۳۲۳ – ۳۲۵.
  63. رسی، قاسم بن ابراهیم، مجموع کتب و رسائل، ج۲، ص۳۷۴؛ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۴۵.
  64. قاضی عبدالجبار همدانی، ابوالحسن و قوام الدین مانکدیم، شرح الأصول الخمسه، ص۴۷۱؛ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۴۵.
  65. سبحانی، جعفر، الایمان والکفر فی الکتاب والسنة، الایمان و الکفر، ص۴۹.
  66. آمدی، سیف الدین، ابکارالافکار فی اصول‌الدین، ج۵، ص۲۹.
  67. آمدی، سیف الدین، ابکارالافکار فی اصول‌الدین، ج۵، ص۲۹ - ۳۰؛ حلی، انوار الملکوت، ص۱۷۹ – ۱۸۰.
  68. مکی، ابوطالب محمد بن علی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، تصحیح باسل عیون السود، ج۲، ص۲۲۰ - ۲۲۱؛ نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، ج۲، ص۵۶.
  69. ملاصدرا، تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۴۹.
  70. ملاصدرا، تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۴۹ – ۲۵۰.
  71. ملاصدرا، محمد بن ابراهیم، اسرارالآیات، ص۲.
  72. مجلسی، مرآة العقول، ج۳، ص۲۸۳؛ گنابادی، ج۴، ص۱۸۱.
  73. مجلسی، مرآة العقول، ج۱۰، ص۲۰.
  74. امام خمینی، الطهاره، ج۳، ص۴۴۵ – ۴۴۸.
  75. امام خمینی، حدیث جنود، ص۸۷ – ۸۹.
  76. امام خمینی، تقریرات، ج۳، ص۳۴۲ - ۳۴۳.
  77. امام خمینی، حدیث جنود، ص۸۹.
  78. امام خمینی، چهل حدیث، ص۳۷ - ۳۸؛ تقریرات، ج۳، ص۳۴۲ – ۳۴۳.
  79. بقره/ ۳۴. بقره/ ۳۴.
  80. امام خمینی، تقریرات، ج۳، ص۱۱۴ و ۳۴۱ - ۳۴۲.
  81. چهل حدیث، ص۱۰۸، ۱۴۷ و ۵۵۳.
  82. امام خمینی، التعلیقة علی الفوائد الرضویه، ص۶۶.
  83. چهل حدیث، ص۴۲.
  84. کشف اسرار، ص۲۰۰.
  85. امام خمینی، حدیث جنود، ص۱۰۳.
  86. امام خمینی، حدیث جنود، ص۷۷.
  87. امام خمینی، حدیث جنود، ص۹۸.
  88. چهل حدیث، ص۳۹.
  89. مرادی، عزت‌الله، مقاله «ایمان و کفر»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۵۲۱.
  90. فاضل مقداد، الاعتماد، ص۷۵.
  91. شهید اول، محمد بن مکی، اربع رسائل کلامیه، ص۲۳۶.
  92. کاشف الغطاء، محمدحسین، اصل الشیعة و اصولها، ص۶۰.
  93. خواجه نصیر، تلخیص المحصل، ص۴۰۴.
  94. المظاهر الالهیة فی اسرار العلوم الکمالیه، ص۱۴ - ۱۵.
  95. مکی، ابوطالب محمد بن علی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، تصحیح باسل عیون السود، ج۲، ص۲۱۳ - ۲۱۴؛ میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الأبرار، ج۱، ص۷۵۳ – ۷۵۴.
  96. امام خمینی، حدیث جنود، ص۹۸.
  97. حدید/ ۲۸؛ بقره/ ۲۸۵؛ نور/ ۴۷.
  98. امام خمینی، کشف اسرار، ص۱۷۶ – ۱۷۹.
  99. امام خمینی، حدیث جنود/ ۹۸.
  100. مرادی، عزت‌الله، مقاله «ایمان و کفر»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۵۲۲.
  101. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۲، ص۲۹۳ – ۲۹۴.
  102. حجرات/ ۱۴ - ۱۵؛ طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج۱۶، ص۳۱۳ – ۳۱۴.
  103. یونس/ ۸۴؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص۴۲۳؛ طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج۱۰، ص۱۱۳ – ۱۱۴.
  104. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۴۵.
  105. حلوانی، حسین بن محمد، نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، ص۵۳ - ۵۴.
  106. مفید، محمد بن محمد، اوائل المقالات فی المذاهب والمختارات، ص۴۸؛ قاضی عبدالجبار همدانی، ابوالحسن و قوام الدین مانکدیم، شرح الأصول الخمسه، ص۴۷۷.
  107. باقلانی، محمدبن طیب، الإنصاف فیما یجب اعتقاده، لایجوز اعتقاده، لا یجوز الجهل به، ص۱۲۶؛ مفید، محمد بن محمد، اوائل المقالات فی المذاهب والمختارات، ص۴۸؛ شهید ثانی، حقائق الایمان، ص۱۱۵ – ۱۱۷.
  108. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج۱، ص۳۰۱.
  109. کرکی، محقق ثانی، علی بن حسین، رسائل المحقق الکرکی، ج۳، ص۱۷۲ - ۱۷۳؛ عاملی، سید محمد جواد، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامه، ج۱۲، ص۵۶۴.
  110. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۲۶.
  111. امام خمینی، الطهاره، ج۳، ص۴۴۴ – ۴۴۵.
  112. امام خمینی، حدیث جنود، ص۹۵ – ۹۶.
  113. امام خمینی، الطهاره، ج۳، ص۴۴۷.
  114. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۱۸ - ۲۰؛ مرعشی شوشتری، سیدقاضی نورالله، الصوارم المهرقة فی نقد الصواعق المحرقه، ص۲۹۶؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۶۵، ص۲۴۳.
  115. امام خمینی، مکاسب، ج۱، ص۳۷۷.
  116. الطهاره، ج۳، ص۴۵۱.
  117. مرادی، عزت‌الله، مقاله «ایمان و کفر»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۵۲۳.