فضیلت اخلاقی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۶ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۳۸ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

فضایل و رذایل اخلاقی، عوامل و موانع رشد آنها

حضرت امام در بیانات و نوشته‌های خود از فضایل و رذایل اخلاقی زیادی نام می‌برد. منظور از فضایل اخلاقی هر فعل و حالتی است که موجب کمالی برای نفس گردد. در زبان عربی فضیلت به معنای زیاده و فزونی می‌باشد[۱] چه نیک و چه بد؛ لکن به تدریج معنای مثبت آن غلبه کرده و به معنای فزونی و پیشی در صفت خوب به کار برده شده است. در یک تقسیم‌بندی که از قدیم‌الأیام در کتب اخلاقی وجود داشته است فضایل به دو بخش فضایل عقلانی و فضائل اخلاقی تقسیم شده است[۲]. فضائل عقلی اموری مانند شناخت علمی، توانایی عملی (فنی و هنرعقل شهودی، و حکمت نظری را شامل می‌شود و فضایل اخلاقی اموری مانند شجاعت، خویشتن‌داری، عدالت، شکیبایی را شامل می‌گردد. با توجه به تعریف اخلاق که در ابتدای مقاله ذکر گردید که عبارت بود از «صفات و ویژگی‌های پایدار در نفس که موجب می‌شوند کارهای متناسب با آن صفات بدون نیاز به تأمل از انسان صادر شود»؛ اگر این حالت نفسانی به گونه‌ای باشد که کارهای زیبا و پسندیده از انسان صادر شود آن را «فضیلت اخلاقی» و اگر افعال زشت و ناپسند از وی صادر شود آن را «رذایل اخلاقی» گویند. حضرت امام تقسیم‌بندی خاصی نسبت به فضائل و رذائل بیان ننموده‌اند لکن در بعضی از نوشته‌ها تقسیم‌بندی رایج که از افلاطون و ارسطو نسبت به فضائل و رذائل گردیده که براساس قوای سه‌گانه نفس یعنی قوه عاقله، قوه غضبیه و قوه شهویه، می‌باشد را قبول نموده‌اند و فضیلت قوه عاقله را حکمت و فضیلت قوه شهویه را عفت و فضیلت قوه غضبیه را شجاعت دانسته‌اند. در صورتی که همه قوا تحت فرمان قوه عاقله باشد و حد اعتدال را رعایت کند فضیلت دیگری حاصل می‌گردد که عدالت نام دارد و این فضیلت، رعایت حد وسط این قوی می‌باشد و سایر فضایل به این چهار فضیلت ارجاع می‌گردد[۳]. لکن تفاوت اساسی دیدگاه حضرت امام خمینی با دیدگاه افلاطون و ارسطو در مصادیق فضایل و رذایل و هدف از رشد فضایل اخلاقی است. در دیدگاه حضرت امام از فضائلی نام برده شده که در اخلاق ارسطویی نامی از آنها به میان نیامده است مانند ایمان، لقاءالله، شکر، توکل، رضا و حب الهی و... در خصوص هدف از رشد فضائل اخلاقی، حضرت امام هدف از تهذیب نفس را قرب به خداوند می‌دانند و بر همین اساس هر آنچه موجب قرب به خداوند گردد فضیلت؛ و صفات و اعمالی که موجب دوری انسان از خداوند گردد رذیله محسوب می‌گردد و بدین ترتیب ملاک فضیلت و رذیلت دوری و نزدیکی به خداوند متعال می‌باشد. از سوی دیگر اعمالی را صالح می‌دانند که با فطرت انسانی سازش داشته باشد و اعمالی ناصالح است که با فطرت انسان سازش نداشته باشد[۴].[۵]

عوامل رشد فضایل اخلاقی

منظور از عوامل رشد فضایل اخلاقی هر علتی است که می‌تواند موجب زیبنده شدن انسان به صفتی گردد که از آن صفت افعال و حالاتی صادر گردد که موجب قرب انسان به خداوند گردد. در یک تقسیم‌بندی می‌توان این عوامل را به دو دسته عوامل بیرونی و درونی تقسیم نمود که به هر دو عامل در بیانات حضرت امام اشاره شده است. ایشان در این خصوص می‌فرمایند: «خداوند وصول به سعادت را برای همه فراهم نموده است چه وسایل باطنیه که عقل و قوه تمییز و استعداد وصول به غایات و عشق فطری به کمال و جمال است و چه وسایل ظاهریه که عمر و وقت و محیط مناسب و اعضای سالم و عمده آنها هادیان راه هدایت و کتاب‌های آسمانی و دستورات الهی و مفسران آن است»[۶]. در اینجا به بعضی از مهم‌ترین این عوامل از دیدگاه حضرت امام خمینی اشاره می‌گردد.

عوامل بیرونی

وراثت

بدون تردید یکی از عوامل مؤثر بر شکل‌گیری شخصیت انسان عامل وراثت می‌باشد که در آیات [۷] و روایات[۸] نیز به آن اشاره شده است. البته تأثیر آن حد مقتضی می‌باشد نه علت تامه و بر همین اساس حضرت امام دقت در انتخاب همسر و ویژگی‌های اخلاقی و دینی او را بسیار با اهمیت می‌داند و معتقدند ویژگی‌های اخلاقی پدر و مادر در فرزند مؤثر است[۹].[۱۰]

محیط خانواده

محیط خانواده یکی از عوامل بسیار مهم در رشد فضائل اخلاقی افراد خانواده است. خانواده کوچک‌ترین واحد اجتماع است و سعادت اجتماعی در گرو سلامت واحدهای اجتماعی است. در دیدگاه امام خمینی خانواده در تربیت، نقش به‌سزایی دارد و در بین اعضاء خانواده نقش مادر بسیار مهم‌تر می‌باشد. ایشان معتقدند مادر خوب، بچه خوب تربیت می‌کند و تمام حرکات و سکنات مادر در فرزند موثر می‌باشد[۱۱].[۱۲]

محیط اجتماعی

اجتماع به معنای عام آنکه شامل محیط زندگی، محیط کار، محیط تحصیل است، نقش تعیین کننده‌ای در رشد فضایل اخلاقی دارد. به همین دلیل حضرت امام یکی از اهداف بزرگ تشکیل حکومت اسلامی را ترویج و رشد اخلاق الهی در جامعه می‌دانستند[۱۳]. ایشان معتقد بودند محیط آموزش باید به‌گونه‌ای باشد که انسان متخلق به اخلاق الهی تربیت کند، تربیتی که مطابق با فطرت پاک انسانی باشد و در نتیجه جامعه یک محیط نورانی و مستعد برای تربیت انسان‌ها مطابق با فطرت‌الله گردد[۱۴].[۱۵]

مربی

حضرت امام جهان هستی را مدرسه‌ای می‌دانستند که معلمین اصلی آن انبیاء الهی هستند و انبیاء الهی برای این مبعوث شده‌اند که انسان متخلق به اخلاق الهی تربیت نمایند و بشر را از زشتی‌ها، پلیدی‌ها، فسادها و رذایل اخلاقی دور سازند و با فضائل و آداب حسنه آشنا کنند[۱۶]. ایشان معتقدند قوه عاقله به تنهایی برای رشد فضائل کافی نیست و تربیت انبیاء و اولیاء به کمک عقل می‌آید[۱۷]. بر همین اساس ایشان معلمی را شغل انبیاء الهی می‌دانستند و وظیفه معلم را انسان‌سازی می‌دانستند و برای معلمین نقش فوق‌العاده‌ای قائل بودند[۱۸] آنها را امانت‌داری می‌دانستند که لازم است امانتی که به آنها واگذار شده است به خوبی محافظت نمایند و این محافظت حاصل نخواهد شد مگر با تربیت او براساس فطرت پاک توحیدی»[۱۹].[۲۰]

اسوه

در هر اجتماعی افراد زبده و برجسته مورد توجه قرار می‌گیرند و توجه سایرین را به خود جلب می‌کنند. به طور طبیعی رفتار این قبیل افراد در روحیه دیگران مؤثر خواهد بود. بر همین اساس در قرآن کریم خداوند با ستودن انبیاء و اولیاء الهی و مؤمنین سعی در برجسته کردن این افراد به عنوان افرادی که شایسته است الگوی دیگران قرار گیرد می‌نماید. حضرت امام در دوران حیات خود انبیاء الهی و ائمه اطهار و معصومین را شایسته این می‌دانستند که به‌عنوان اسوه و الگو قرار گیرند و از بعضی افراد مانند آیت‌الله شاه‌آبادی، ملاصدرا، شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید رجائی و شهید مدرس... و گاهی نیز به طور عام به گروه‌هایی که می‌بایست به عنوان الگو در جامعه مطرح باشند اشاره می‌فرمودند مانند: شهداء، جانبازان، مجاهدین در راه حق و... با توجه به نقش برجسته الگوها در جامعه نسبت به تربیت و تهذیب کسانی که در جامعه می‌توانند چنین نقشی را ایفاء نمایند، تأکید می‌نمودند و مسئولیت آنها را بسیار خطیر می‌دانستند مانند روحانیون و دانشگاهیان[۲۱]. ایشان تنها انسان کامل را شایسته اسوه بودن برای انسان می‌دانند؛ زیرا تنها انسان کامل است که هیچ انحرافی در رفتار و کردار خود ندارد و تابع محض خداوند متعال است که بر صراط مستقیم می‌باشد[۲۲]. انسان قادر است ظاهر خود را در جمیع حرکات و سکنات و در تمام افعال و ترک مانند رسول اکرم (ص) نماید[۲۳].[۲۴]

فیض و اراده الهی

از عوامل بسیار مهم در فرهنگ توحیدی که نقش مهمی در تربیت انسان ایفاء می‌نماید، امور غیبی و دستگیری الهی است و بدون توجه خداوند و دستگیری او امکان رشد اخلاقی غیرممکن خواهد بود. ایشان تحول عظیم معنوی و اخلاقی که در مردم ایران اتفاق افتاد را از فیوضات الهی و توجه حضرت حق می‌دانستند که توانست جوانانی سرشار از معرفة الله و سراپا عاشق لقاءالله و با تمام وجود داوطلب برای شهادت و جان نثار برای اسلام بسازد[۲۵]؛ لذا می‌فرمودند: برای رهایی از معاصی و تخلق به اخلاق الهی لازم است از خداوند تبارک و تعالی مدد گرفت و پیامبر اکرم و اهل بیت او را شفیع قرار داد تا از انسان دستگیری نمایند[۲۶]. وی در بیانی دیگر می‌فرمایند: «در هر حال به خود امیدی نداشته باش که از غیر خدای تعالی از کسی کاری برنمی‌آید. از خود حق تعالی با تضرع و زاری توفیق بخواه که تو را در این راه مجاهده اعانت فرماید»[۲۷].[۲۸]

عوامل درونی

عزم

منظور از عزم در این مقام عبارت است از بناگذاری و تصمیم بر ترک معاصی و فعل واجبات، و جبران آنچه از او فوت شده در ایام حیات و در نهایت عزم بر اینکه ظاهر و صورت خود را انسان عقلی و شرعی نماید که شرع و عقل به حسب ظاهر حکم کنند که این شخص انسان است[۲۹]. این مهم حاصل نخواهد شد تا زمانی‌که انسان با اراده قوی اقدام به اصلاح خود بنماید و در صورتی‌که این عزم حاصل نشود دیگر عوامل نمی‌توانند مؤثر قرار گیرند[۳۰]. اولین قدم به سوی حق تعالی عزم و اراده می‌باشد که بدون آن امکان وصول به کمال غیرممکن خواهد بود[۳۱]. با توجه به اینکه در دوران جوانی، انسان از اراده و عزم قوی‌تری برخوردار است حضرت امام توصیه می‌نمودند که از این فرصت گران‌بها برای رشد فضایل اخلاقی و قرب به خداوند بیشترین استفاده را نمایید[۳۲].[۳۳]

تفکر و تعقل

تفکر باعث می‌شود که انسان از خواب غفلت بیدار شود، به خود بیاید و جایگاه خود را در جهان هستی دریابد؛ لذا حضرت امام شرط اول مجاهده با نفس و حرکت به جانب حق تعالی را تفکر می‌دانستند. با تفکر هدف از خلقت انسان مشخص خواهد شد و جایگاه او معین می‌گردد[۳۴]. ایشان می‌فرمودند: «شاید تفکر یک ساعت، ابوابی از معارف به روی سال بگشاید که عبادت هفتاد سال نگشاید، یا انسان را چنان متذکر محبوب نماید که از مشقت‌ها و زحمت‌های چندین ساله این مطلوب حاصل نشود»[۳۵]. ایشان تفکر را مفتاح ابواب معارف و کلید خزائن کمالات و علوم می‌دانستند و مقدمه لازمه حتمیه سلوک انسانیت[۳۶] و تا این مهم تحقق نیابد بیداری حاصل نخواهد شد.[۳۷]

شناخت عیوب

بعد از تفکر بیداری لازم است و تنبه به این نکته که انسان دارای عیوبی است که مانع رشد و کمال او خواهند شد و کسی که عیوب او بر او مخفی باشد در صدد رفع آن برنمی‌آید و توجه به صفات و اعمال نیکو می‌تواند حجابی باشد که شخص عیوب خود را نبیند[۳۸].

تذکر

از اموری که نقش بسیار مهمی در رشد فضائل اخلاقی و دوری از رذائل اخلاقی دارد، تذکر است؛ و از مهم‌ترین مصادیق تذکر یاد خداوند تبارک و تعالی و نعمت‌هایی است که به انسان مرحمت فرموده است که می‌تواند موجب عظمت خدای تبارک و تعالی در نزد انسان گردد و انسان را نسبت به نعماتی که به او ارزانی داشته شاکر گرداند[۳۹]. اگر انسان در جمیع احوال و پیش‌آمدها به یاد حق تعالی باشد و خود را در پیشگاه آن ذات مقدس حاضر ببینید، از اموری که خلاف امنای الهی است خودداری می‌کند[۴۰].[۴۱]

معرفة الله

معرفت و شناخت خداوند در عین اینکه هدف رشد فضایل اخلاقی است خود منشأ همه فضایل اخلاقی است. در مکتب اخلاقی حضرت امام هیچ عاملی به اندازه معرفت و شناخت خداوند در تربیت انسان مؤثر نیست. ایشان می‌فرمایند: «مبدأ همه مبادی در کمالات معرفة الله است»[۴۲] زیرا معرفت خداوند موجب حب خواهد شد و هنگامی که حب شدید گردد انسان از خود منقطع خواهد شد همچنین از همه عالم و لذا چشم طمع به خود و دیگران نبندد و از رجس شیطان و رجس طبیعت پاکیزه شود و نور ازل در باطن قلب او طلوع کند و از باطن به ظاهر سرایت کند و فعل و قول او نورانی شود و تمام قوا و اعضاء او الهی و نورانی شود[۴۳].[۴۴]

دعا

دعا و راز و نیاز با معبود و مناجات خالصانه با معشوق، یکی از عوامل رشد فضایل اخلاقی و دفع رذایل اخلاقی از جان آدمی است. دعا از نظرگاه متعالی حضرت امام رابطه معنوی میان خالق و مخلوق و رشته پیوند میان عاشق و معشوق است و وسیله‌ای است برای درآمدن به اندرون قلعه محکم و چنگ زدن به آن دستاویز استوار و ریسمان پر توان»[۴۵]. ایشان برای غلبه بر هواهای نفسانی یکی از راه‌هایی که توصیه می‌نمودند پناه بردن به خدای تبارک و تعالی و تضرع و زاری به درگاه خداوند متعال می‌باشد[۴۶].[۴۷]

انجام فرائض و دستورات شریعت

حضرت امام رشد فضائل اخلاقی و صفای باطن را در گرو انجام فرائض و رعایت ظواهر شریعت می‌دانستند و تقید به انجام فرائض دینی را شرط اولیه برای رسیدن به اخلاق حسنه می‌دانستند. ایشان در این خصوص می‌فرمایند: «بدان که هیچ راهی در معارف الهیه پیموده نمی‌شود مگر آنکه ابتدا کند انسان از ظاهر شریعت و تا انسان متأدب به آداب شریعت حقه نشود، هیچ‌یک از اخلاق حسنه از برای او به حقیقت پیدا نشود، و ممکن نیست که نور معرفت الهی در قلب او جلوه کند و علم باطن و اسرار شریعت از برای او منکشف شود»[۴۸].[۴۹]

انس با قرآن و توسل به اهل بیت

اعتصام به قرآن کریم و اهل بیت عصمت و طهارت از عوامل بسیار مهمی است که بدون این مهم امکان تخلق به اخلاق الهی غیرممکن می‌باشد. حضرت امام در این خصوص می‌فرمایند: «عزیز از خواب گران برخیز و این امراض گوناگون را با قرآن و حدیث علاج کن و دست تمسک به حبل‌الله‌المتین و دامن اولیاء خدا زن. پیغمبر خدا این دو نعمت بزرگ را برای ما گذاشت که به واسطه تمسک به آنها از این گودال ظلمانی طبیعت خود را نجات دهیم و از این زنجیرها و غل‌ها خلاصی پیدا کنیم و به سیره انبیاء و اولیاء متصف شویم»[۵۰].[۵۱]

موانع رشد فضایل اخلاقی

در بیانات حضرت امام خمینی به موارد زیادی به عنوان موانع رشد فضایل اخلاقی اشاره شده است که ذکر همه آنها در این مختصر نمی‌گنجد لذا به اهم آنها خواهیم پرداخت و قبل از ورود به بیان عوامل، ذکر این نکته لازم است که موانع رشد نیز به موانع درونی و موانع بیرونی قابل تقسیم است و از آنجا که موانع بیرونی در واقع همان عوامل بیرونی است در صورتی که به شکل صحیح به کار گرفته نشود از ذکر آنها در این جا خودداری می‌گردد و تنها به عوامل درونی اشاره خواهد شد.

خودخواهی و حب نفس

حب نفس و خودخواهی عبارت است از تبعیت از هواهای نفسانی بدون توجه به حکم عقل و شرع و تنها نیازهای بعد حیوانی را محور رفتار و اعمال قرار دادن و به عبارت دیگر حاکم کردن قوه غضبیه و شهویه و واهمه بر قوه عاقله؛ لذا حضرت امام ریشه همه مفاسد اخلاقی را حب نفس و خودخواهی می‌دانستند و می‌فرمودند: از آنجا که انسان در بدو تولد حیوان ضعیفی است که جز به قابلیت انسانی، امتیازی از سایر حیوانات ندارد و در وجود او دو قوه شهوت و غضب به ودیعت نهاده شده؛ در صورتی که تحت تربیت مربی و معلمی واقع نشود و قوه عاقله بر قوای دیگر حکومت نکند حیوانی خواهد شد که جز تبعیت از هواهای نفسانی برای خود چیزی طلب نکند و حب ذات و حب نفس باعث خواهد شد از صفات شیطانیه مانند کذب و خدعه و نفاق و... برای برآورده کردن خواسته‌های دو قوه شهویه و غضبیه کمک بگیرد. در این صورت هیچ‌یک از معارف الهیه و اخلاق فاضله و اعمال صالحه در او بروز نکند و تمام انوار فطریه او نیز خاموش گردد[۵۲]. از آثار حب نفس دور شدن از خداوند و بنده هواهای نفسانی شدن را می‌توان برشمرد و به هر اندازه که از خدا فاصله گرفته شود به همان میزان به بندگی نفس قرب حاصل خواهد شد. در صورتی که انسان بنده نفس گردد هر جا لذات نفس دیده شود دل آنجا رود. در نتیجه پیش صاحبان دنیا و مال و منال احساس زبونی و پستی کند و چشم طمع به مال و اموال آنها خواهد داشت و در عین حال به زیردستان و آنان که چشم امید به آنها ندارد، تکبر نماید[۵۳]. و از همین خودخواهی و حب نفس است که حب به دنیا و حب به مقام و جاه و مال و حب به همه انگیزه‌های شهوانی پیدا می‌شود[۵۴].[۵۵]

حب دنیا

یکی از موانع بزرگ رشد فضایل اخلاقی در انسان حب دنیا می‌باشد و در این خصوص در کتب اخلاقی مطالب گران‌سنگی آمده است. حضرت امام خمینی نیز در این خصوص مطالب بسیار گران‌بهایی بیان نمودند و ریشه بسیاری از رذایل اخلاقی را حب دنیا می‌دانند. از دیدگاه ایشان دنیا فی‌نفسه مذموم نیست بلکه دلبستگی و تعلق به دنیا مذموم است. در اینجا برای روشن شدن تعریف دنیای مذموم خلاصه‌ای از مطالب ایشان بیان می‌گردد. «دنیا گاهی گفته می‌شود به نشئه نازله وجود که دار تصرّم و تغییر و مجاز است و آخرت به رجوع از این نشئه به ملکوت و باطن خود که دار ثبوت و خلود و قرار است. این نشئه نازله دنیا گرچه خود بذاته ناقص و اخیره مراتب وجود است ولی چون مهد تربیت نفوس قدسیه و دارالتحصیل مقامات عالیه و مزرعه آخرت است، از احسن مشاهد وجودیه و اعز نشآت و مغتنم‌ترین عوالم است پیش اولیاء و اهل سلوک آخرت؛ لذا برای انسان در دنیا وجود دارد: ممدوح و مذموم. آنچه ممدوح است، حصول در این نشئه است که دارالتربیته و دارالتحصیل و محل تجارت مقامات و اکتساب کمالات و تهیه زندگانی سعادتمند ابدی است که بدون ورود در اینجا امکان‌پذیر نیست. پس عالم ملک، که مظهر جمال و جلال است و حضرت شهادت مطلقه به یک معنی مذمتی ندارد؛ آنچه مذموم است دنیای خود انسان است، به معنی وجهه قلب به طبیعت و دلبستگی و محبت آنکه منشأ تمام مفاسد و خطاهای قلبی و قالبی است. هرچه این دلبستگی بیشتر گردد، حجاب بین انسان و دار کرامت او و پرده مابین قلب و حق بیشتر و غلیظ‌تر شود، و در نتیجه رهایی از آن مشکل‌تر»[۵۶]. بنابراین آنچه مورد مذمت قرار گرفته عالم طبیعت نیست، بلکه همان چیزی است که پیش انسان می‌باشد که عبارت است از توجه به نفس. ایشان در این خصوص می‌فرمایند: «دنیا همان است که پیش شماست، خود شما وقتی توجه به نفستان دارید خودتان دنیایید، دنیای هر کس آن است که در خودش است، آن تکذیب شده است... آنچه انسان را از ساحت قدس کمال بعید می‌کند دنیا است و آن هم پیش خود آدم است»[۵۷].[۵۸]

نقص در ایمان

ایمان حظ قلب است و علم حظ عقل. کلیه مفاسد اخلاقی و اعمالی، از این است که قلب بی‌خبر از ایمان است و آنچه عقل او به واسطه برهان عقلی یا اخبار انبیاء درک کرده، به قلب نرسیده و دل از او بی‌خبر است[۵۹]. از دیدگاه ایشان با اینکه بسیاری معتقدند نظام جهان نظام احسن است و همه امور به دست خداوند است و خداوند براساس مصالح نعمات و آمال و ارزاق را تقسیم می‌نماید لکن این اعتقاد به قلب انسان رسوخ ننموده و ایمان قلبی به آن تعلق نگرفته لذا ریشه بسیاری از مفاسد اخلاقی همین نقص در ایمان است. به عنوان مثال آن کس که حسد می‌ورزد و زایل شدن نعمت غیر را آرزو می‌کند و کینه صاحب نعمت را در دل دارد؛ باید بداند که ایمان ندارد که حق تعالی از روی صلاح تام این نعمت را نصیب او کرده است و ایمان ندارد به عدل خداوند و قسمت را عادلانه نمی‌داند[۶۰]. همین‌طور دیگر مفاسد اخلاقی مانند طمع، تهمت، دروغ، نفاق و... از نقص ایمان به توحید افعالی نشأت می‌گیرد، همچنان‌که بسیاری از فضائل اخلاقی مانند، توکل، شکر، ایثار، عفو، شجاعت، صبر و... از ایمان نشأت می‌گیرد.[۶۱]

غفلت

غفلت می‌تواند بروز و جلوه‌های گوناگونی داشته باشد و هر کدام می‌تواند مانع بزرگی برای رشد فضائل اخلاقی باشد، از آن جمله است، غفلت از آخرت[۶۲]، غفلت از فرصت‌های محدود بشری، فراموش کردن این مهم که انسان برای رسیدن به مقصد فرصت کوتاهی دارد و این فرصت‌ها به‌سرعت از بین خواهد رفت[۶۳] و همچنین غفلت از خداوند تبارک و تعالی و غفلت از حقیقت و مقصد خود[۶۴]، و غفلت از نعمات الهی و... که همه می‌تواند از موانع مهم رشد فضائل اخلاقی و تزکیه نفس گردد.[۶۵]

روش‌های تثبیت فضائل اخلاقی

راه‌های تداوم و تثبیت تهذیب نفس و فضایل اخلاقی از دیدگاه امام خمینی، مشارطه، مراقبه، و محاسبه می‌باشد که به اختصار بیان می‌گردد.

مشارطه

گام اول در خودسازی اخلاقی، مشارطه است. مقصود از مشارطه این است که انسان برای خود شرط کند که برخلاف رضای الهی کاری انجام ندهد و مرتکب رذایل اخلاقی نگردد، و می‌تواند آن را از مقدار کم شروع نماید مثلاً شرط نماید که امروز برخلاف رضای الهی کاری انجام ندهد و در صورتی که انسان، عزم کند و اراده چنین کاری نماید کار برای او ساده می‌شود[۶۶].

مراقبه

پس از مشارطه، باید انسان مراقب باشد که در تمام مدت شرط، متوجه شرطی که نموده، باشد و خود را ملزم به انجام آن بداند و در صورتی که عواملی درونی و بیرونی بخواهند او را از انجام شرط منصرف کنند با آنها مقابله نماید و به فکر نعمت‌های خدا بر خود باشد[۶۷].

محاسبه

در انتها لازم است انسان در وقت مناسبی فعالیت‌ها و اعمال خود را محاسبه کند و ببینید آیا شرطی که با خداوند نموده بود را توانسته به خوبی انجام دهد یا در انجام شرط کوتاهی و غفلت داشته؟ اگر موفق به انجام شرط شده بود لازم است شکر خداوند به‌جا آورد و امید داشته باشد که با راهنمایی و کمک خداوند متعال بتواند قدم‌های بعدی را بردارد، تا جایی که این عمل برای او ملکه شود و لذت اطاعت از فرامین الهی را در همین جهان بچشد. و در صورتی که نتوانسته باشد به شرط خود عمل نماید نباید مأیوس گردد و لازم است از خداوند تبارک و تعالی عذرخواهی نموده و خود را ملزم کند که آن شرط را تحقق بخشد. و این کار را ادامه دهد تا خداوند تبارک و تعالی توفیق و سعادت را به روی انسان بگشاید[۶۸].[۶۹]

فضائل اخلاقی

آیت الله خامنه‌ای در تعریفی، فضیلت‌ها را همان جنود عقل و رذیلت‌ها را همان جنود جهل معرفی می‌کند و در تعبیری دیگر از نظر ایشان، جنود عقل همان اخلاق اسلامی و جنود جهل همان اخلاق طاغوتی‌اند. رهبر انقلاب در خلال مباحث اخلاقی خود در درس اخلاق، دیدارها و بیانیه‌ها، ضمن ارائه فهرستی از فضائل و رذائل اخلاقی در حوزه‌های مختلف حیات فردی، اجتماعی، خانوادگی، ملی، حکومتی، و... به بیان فضائل و رذائل و عوامل موثر در آن و موانع رشد اخلاقی آدمی پرداخته‌اند. توجه به تقسیم دقیق رهبری در سیره و رفتار رسول الله(ص) در دو عرصه شخصی و حکومتی نشانگر آن است که حاکمان، کارگزاران و عناصر مؤثر در رشد و اعتلای اخلاق جامعه همچون معلمان، استادان و روحانیون و روشنفکران، هر کدام دو بعد مجزا در حرکت و حیات خود دارند که باید با تفکیک دقیق آنها، آموزه‌های دقیق و بدون اشتباه و انحراف را از الگوهای رفتاری و قول و فعل آنان آموخت.

اول: تفکیک اخلاق شخصی و اخلاق حکومتی پیامبر: تفکیک ابعاد زندگی پیامبر به دو بعد اخلاق شخصی و اخلاق حکومتی موجب آن می‌شود تا فراگیران با شناخت مختصات ارزشی و اخلاقی حیات و حدود شخصی رسول الله(ص) از یک طرف و حیات حدود حکومتی ایشان از سوی دیگر به تأسی و الگوگیری دقیق و درست از ایشان بپردازند کما اینکه این دقت در خصوص گروه‌های مرجع جامعه همچون مسئولان، کارگزارن، و رهبران و معلمان علمی و اخلاقی جامعه نیز حاکم و جاری است؛ یعنی اخلاق آنان به عنوان یک انسان با یک حاکم یا یک معلم و مدیر[۷۰].

دوم: تفکیک اخلاق فردی، اجتماعی و ملی: تقسیم‌بندی دیگر در خصوص فضائل و رذائل که از سوی رهبری در بیانات‌شان ارائه شده است تفکیک فضائل و رذائل اخلاقی در عرصه شخصی، اجتماعی و ملی است. این تقسیم‌بندی کمک می‌کند تا بتوان آثار و آسیب‌های فضائل یا رذائل را در حوزه فردی، حکومتی و ملی شناسایی و مدیریت کرد. تفاوت آثار غرور در عرصه فردی و رذیلت شمردن آن و فضیلت شمردن همان در عرصه ملی به آثار دقیق این تقسیم‌بندی اشاره دارد.

همچنین از دیگر توجهات ایشان در آموزه‌های اخلاقی، توجه به تفاوت آثار آفات اخلاقی همچون تکبر و خود برتربینی و خودخواهی در دو سطح عمومی و زمامداران است که در اولی صرفاً مانعی برای رشد اخلاقی فرد است لکن در سطح مدیران و زمامدارن باعث سست شدن پایه‌های عدالت و نقض آن در جامعه می‌شود.

ایشان در جلسه دیدار با دانشجویان قبول شده در کنکور و در مقام توصیه اخلاقی می‌فرمایند: درس اخلاق به آدم، اخلاق نمی‌دهد، علم اخلاق را در کتاب‌ها هم می‌شود یاد گرفت، اما اصل آن است که باید اخلاق را مصرف کرد، کیفیت اخلاقی باید پیدا کرد این مهم است[۷۱]. وی در ادامه به ذکر عواملی چند برای اخلاقی شدن می‌پردازد: ذکر خدا، اجتناب از گناه به صورت یک وظیفه قطعی، تواصی به حق و تواصی به صبر، (هم توصیه کنید، هم توصیه بشنوید)، خواندن قرآن و تدبر در آن، عمل دقیق به واجبات و محرمات یعنی ترک محرمات و انجام واجبات[۷۲]. ایشان در مقام مانع نیز به تکبر، خودخواهی و احساس منیت و غره شدن به عنوان موانع اصلی اجرای اخلاق و عدالت در جامعه اشاره می‌کنند[۷۳].[۷۴]

منابع

پانویس

  1. ابن‌منظور، لسان العرب، ص۲۸۰ ماده فضل.
  2. ارسطو، اخلاق نیکو ماخوس، ص۵۴.
  3. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۵۱۰-۵۱۱.
  4. صحیفه امام، ج۷، ص۵۰۰.
  5. سادات کیائی، سید محسن، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۵۲.
  6. امام خمینی، شرح جنود عقل و جهل، ص۵۴.
  7. ﴿وَقَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا * إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا «و نوح گفت: پروردگارا! از کافران هیچ کس را روی زمین بر جای مگذار * که اگر آنان را وا نهی بندگانت را گمراه می‌کنند و جز گنهکار بسیار ناسپاس پدید نمی‌آورند» سوره نوح، آیه ۲۶-۲۷.
  8. آمدی، غررالحکم، ج۳، ص۳۹۲.
  9. صحیفه امام، ج۶، ص۲۰۰.
  10. سادات کیائی، سید محسن، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۵۴.
  11. صحیفه امام، ج۹، ص۱۳۶.
  12. سادات کیائی، سید محسن، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۵۴.
  13. امام خمینی، کتاب ولایت فقیه، ص۲۹.
  14. صحیفه امام، ج۱۴، ص۳۳-۳۲.
  15. سادات کیائی، سید محسن، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۵۴.
  16. امام خمینی، جهاد اکبر، ص۱۲.
  17. اردبیلی، عبدالغنی، تقریرات فلسفه امام، ج۳، ص۳۶۶.
  18. صحیفه امام، ج۸، ص۹۱.
  19. صحیفه امام، ج۱۴، ص۳۵.
  20. سادات کیائی، سید محسن، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۵۵.
  21. صحیفه امام، ج۷، ص۴۶۷.
  22. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۵۳۱.
  23. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۸.
  24. سادات کیائی، سید محسن، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۵۴.
  25. صحیفه امام، ج۱۶، ص۱۵۰.
  26. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۱۸.
  27. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۱۲.
  28. سادات کیائی، سید محسن، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۵۶.
  29. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۷ و ۸.
  30. صحیفه امام، ج۱۵، ص۷۰ - ۶۹.
  31. امام خمینی، آداب الصلاة، ص۵۲ - ۵۱.
  32. امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۵۸-۱۵۷.
  33. سادات کیائی، سید محسن، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۵۷.
  34. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۵-۶.
  35. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۲۹۱.
  36. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۱۹۱.
  37. سادات کیائی، سید محسن، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۵۸.
  38. صحیفه امام، ج۱۷، ص۲۴۶.
  39. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۱۰.
  40. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۲۹۱.
  41. سادات کیائی، سید محسن، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۵۹.
  42. امام خمینی، شرح حدیث عقل و جهل، ص۳۳۸.
  43. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۳۳۸.
  44. سادات کیائی، سید محسن، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۵۹.
  45. امام خمینی، شرح دعای سحر، ص۵.
  46. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۱۲.
  47. سادات کیائی، سید محسن، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۶۰.
  48. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۸.
  49. سادات کیائی، سید محسن، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۶۰.
  50. امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۳۴۳.
  51. سادات کیائی، سید محسن، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۶۰.
  52. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۱۶۹.
  53. امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۳۳۸.
  54. صحیفه امام، ج۱۶، ص۱۶۲.
  55. سادات کیائی، سید محسن، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۶۱.
  56. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۱۲۱.
  57. امام خمینی، تفسیر سوره حمد، ص۵۶ - ۵۵.
  58. سادات کیائی، سید محسن، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۶۲.
  59. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۱۱۲.
  60. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۱۱۳.
  61. سادات کیائی، سید محسن، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۶۳.
  62. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۱۷۴-۱۷۵.
  63. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۱۷۴-۱۷۵.
  64. امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۸۳.
  65. سادات کیائی، سید محسن، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۶۴.
  66. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۹.
  67. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۹.
  68. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۹، حدیث اول.
  69. سادات کیائی، سید محسن، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۶۵.
  70. حضرت آیت‌الله خامنه‌ایبیانات در خطبه‌های نماز جمعه، ۲۰/۴/۱۳۶۳.
  71. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با دانشجویان، ۱۰/۱۲/۱۳۶۱.
  72. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با دانشجویان، ۱۰/۱۲/۱۳۶۱.
  73. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه، ۲۹/۴/۱۳۶۳.
  74. شاطری، روح‌الله، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ ص ۴۲۰.