تعداد پیامبران

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۱ ژوئن ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۲۵ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

تعداد انبیا و رسولان الهی

باید توجه داشت هر چند عقل انسان می‌تواند حکمت تعدّد انبیاء و کتب آسمانی و تفاوت شرایع الهی را درک می‌کند اما نمی‌تواند فرمول دقیقی برای تعداد پیامبران و شرایع آسمانی به دست بیاورد به گونه‌ای که بتواند قضاوت کند در چه زمان و در چه مکانی می‌بایست پیامبر دیگری مبعوث شود یا شریعت جدیدی نازل گردد. همین اندازه می‌توان فهمید که هر گاه شرایط زندگی بشر به‌ گونه‌ای باشد که دعوت پیامبر به همه جهانیان برسد و پیام‌های او برای آیندگان، محفوظ و مصون بماند و دگرگونی شرایط اجتماعی، مستلزم تشریعات اساسیِ جدید و تغییر احکام و قوانین موجود نباشد ارسالِ پیامبر دیگری ضرورت نخواهد داشت[۱].

آیات قرآن دلالت بر تعداد بسیار پیامبران دارد. از برخی آیات به دست می‌‌آید، پیامبران الهی به قدری فراوان بوده‌اند، گویا مردم را از هر سو احاطه کرده بودند. ﴿إِذْ جاءَتْهُمُ الرُّسُلُ مِنْ بَيْنِ أَيْديهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللَّهَ قالُوا لَوْ شاءَ رَبُّنا لَأَنْزَلَ مَلائِكَةً فَإِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ كافِرُونَ[۲] و آیه ایی دیگر دلالت بر کثرت ارسال رسل دارد: ﴿ثُمَّ أَرْسَلْنا رُسُلَنا تَتْرا، ﴿وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فيها نَذيرٌ.

البته در قرآن تنها نام 26 پیامبر آمده است ولی قرآن با صراحت بیان می‌کند که، جز اینها پیامبران دیگری نیز بوده‌اند: ﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلا مِّن قَبْلِكَ مِنْهُم مَّن قَصَصْنَا عَلَيْكَ وَمِنْهُم مَّن لَّمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ فَإِذَا جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِيَ بِالْحَقِّ وَخَسِرَ هُنَالِكَ الْمُبْطِلُونَ و یا آیۀ: «وَرُسُلاً قَدْ قَصَصْنَاهُمْ عَلَيْكَ مِن قَبْلُ وَرُسُلاً لَّمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَيْكَ وَكَلَّمَ اللَّهُ مُوسَى تَكْلِيمًا» [۳]. طبق برخی روایات تعداد پیامبران، ۱۲۴ هزار نفر بوده که ۳۱۳ نفر از آنان رسول و ۵ نفرشان اولوالعزم و صاحب شریعت بوده‌اند[۴]. خداوند در مجموع ۱۰۴ کتاب بر پیامبران فرو فرستاده است[۵].

اسامی ییامبران الهی در قرآن عبارت است: حضرت آدم، حضرت ادریس، حضرت نوح، حضرت هود، حضرت صالح، حضرت ابراهیم، حضرت لوط، حضرت الیسع، حضرت ذوالکفل، حضرت الیاس، حضرت یونس، حضرت اسماعیل، حضرت اسحاق، حضرت یعقوب، حضرت یوسف حضرت شعیب، حضرت موسی، حضرت هارون، حضرت داوود، حضرت سلیمان، حضرت ایوب، حضرت زکریا، حضرت یحیی، حضرت اسماعیل، حضرت عیسی (ع) و محمد (ص). البته قرآن کریم داستان‌هایی نیز از برخی انبیا روایت کرده که نام ایشان را ذکر نمی‌کند[۶].

فلسفه تکثر پیامبران

با توجه به نارسایی دانش بشری برای دستیابی به همه معلوماتی که نقش اساسی در سعادت دنیا و آخرت دارد، مقتضای حکمت الهی این است، پیامبر یا پیامبرانی را برگزیند و حقایق مورد نیاز را به ایشان تعلیم دهد تا آنها را سالم و دست نخورده به سایر انسان‌ها برسانند، و از سوی دیگر: آنان را برای دیگران به‌گونه‌ای معرفی کند که حجت بر ایشان تمام شود، و عمومی‌ترین راه آن، ارائه معجزات می‌باشد.

این مطالب با براهین عقلی، اثبات شده است. ولی براهین مزبور، دلالتی بر لزوم تعدد انبیاء و کتب و شرایع آسمانی نداشت، و اگر فرضاً شرایط زندگی بشر به‌گونه‌ای بود که یک پیامبر می‌توانست همه نیازمندی‌های انسان‌ها را تا پایان جهان، بیان کند به طوری که هر فردی و هر گروهی در طول تاریخ بتواند وظیفه خود را به‌وسیله پیام‌های همان پیامبر بشناسند خلاف مقتضای این براهین نبود. [۷].

اما به دلایل مختلف که در ذیل به آنها اشاره می‌‌شود روشن می‌‌شود که تعدد پیامبران نیاز بوده است، برخی از این دلایل عبارتند از:

  1. حفظ اصل نبوت: مخاطبان حضرت آدم (ع) بسیار محدود و به خانواده‌اش منحصر می‌شد و اصل نبوت ایشان تصدیق و ایمان به خداوند و عدم اطاعت از شیطان بود. انسان دارای غرایز حیوانی است که در حقیقت دشمن دوم تلقی می‌شود. چنین انسانی چه از لحاظ ایجاد و چه از لحاظ ادامۀ راه به راهنمایی، مثل حضرت آدم و پیامبران بعدی نیازمند بود. از طرفی دیگر برای حفظ و صیانت اصل دیانت از فراموشی و انتقال صحیح آن به نسل‌های بعدی، وجود پیامبران بعدی ضروری است تا آموزه‌های آسمانی پیامبران، مفقود و مورد تحریف واقع نشود.
  2. اطلاع‌رسانی: بعد از حضرت آدم و با گذشت زمان، برخی افراد به مناطق دورتر کوچ کردند و به دلیل عدم وجود وسایل ارتباط‌ جمعی، از حوادث و اخبار سایر مناطق بی‌اطلاع بودند لذا پیامبری تنها می‌توانست بر مردم یک منطقه اتمام‌ حجت کند پس تکثر و تعدد پیامبران، امری لازم و ضروری بود: ﴿وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فيها نَذيرٌ [۸].
  3. ناپدید شدن کتاب‌های آسمانی: مخاطبان پیامبران نتوانستند کتب آسمانی که پر از آموزه‌های ناب بود را حفظ و صیانت کنند بدین دلیل بعد از مدتی مفقود و ناپدید می‌شدند. بر این اساس، ضرورت ارسال مجدد کتاب و پیامبر آسمانی در میان بشر باقی مانده بود.
  4. تحریف شرایع: بعد از گذشت مدت زمانی از مبعوث شدن یک پیامبر، آموزه‌های آسمانی او به آفت تحریف و بدعت مبتلا می‌‌شدند. [۹]تحریف و بدعت در دین، در حوزه اعتقادی و عملی و... می‌تواند تحقق یابد، مانند نسبت خداوندی دادن به حضرت عیسی (ع) و جابه‌جا کردن حکم حرام و حلال: ﴿وَ حَرَّمُوا ما رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِراءً عَلَى اللَّهِ. لذا برای از بین بردن از تحریف‌ها و بدعت‌ها باید پیامبرانی مبعوث می‌‌شدند.
  5. اختلاف مقتضیات و نیازها: بعض آموزه‌های دین بر حسب نیازها، مقتضیات زمانه و مصالح، وضع و تشریع شده و با تغییر مقتضیات و مصالح یا به‌ صورت کلی حذف می‌شوند و یا کم و کیف آن تغییر پیدا می‌کند: مانند حرمت صید ماهی در روز شنبه برای امت موسی (ع) و چگونگی نماز در شرایع گذشته. لذا دین برای بقای خویش باید خود را با مقتضیات و نیازهای واقعی انسان وفق دهد و این، مقتضی تکرار پیامبران و تجدید شرایع است. [۱۰]. و نیز پیچیده شدنِ تدریجیِ روابط اجتماعی می‌تواند در کیفیت و کمیّت احکام و قوانین و مقررات اجتماعی، مؤثر باشد و در پاره‌ای از موارد، تشریع قوانین جدیدی را می‌طلبد، اگر این قوانین به‌ وسیله پیامبری که هزاران سال قبل، مبعوث شده بیان می‌شد کار لغو و بیهوده‌ای می‌بود چنانکه حفظ و تطبیق آنها بر موارد خاص، کار بسیار سخت و دشواری می‌باشد.[۱۱].
  6. رشد و تکامل بشریت: انسان‌ها با اتکا به فطرت و عقل و آموزه‌های پیامبران در شناخت خداوند و حرکت به‌ سوی کمال، گام‌های اولیه را برمی‌دارند و برای طی کردن مدارج بالاتر، به آموزه‌های جدید نیازمندند که این غرض با تجدید نبوت و تکرار پیامبران به دست می‌آید. مرحله اول رشد و تکامل در زمان حضرت نوح (ع)، با نزول شریعت و التزام به آن، باورهای دینی و ایمان مؤمنان حالت جهش پیدا کرد. آمادگی و استعداد بیشتر مردم، سبب نزول شریعت ابراهیم، موسی و عیسی شد که از شریعت قبلی کامل‌تر بود. مردم در عصر پیامبر اسلام آمادگی دریافت شریعت کامل را کسب کردند و دلیل این مدعا، حفظ کتاب آسمانی‌شان است. از طرفی رشد انسان‌ها، در یک زمانی مقتضی پیامبر جدید بود. از طرفی دیگر بعد از نزول شریعت کامل، رشد ایشان علت حفظ این شریعت بوده و لذا مقتضی ختم نبوت و شریعت هم شد. قرآن کریم در مورد کمال شریعت می‌فرماید: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي‏ وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً [۱۲].
  7. کوتاه بودن عمر انسان: عمر هر انسانی و از جمله پیامبران محدود است و مقتضای حکمت آفرینش، این نبوده که نخستین پیامبر تا پایان جهان، زنده بماند و همه انسان‌ها را شخصاً راهنمایی کند[۱۳].

با توجه به این نکات، حکمت تعدّد انبیاء (ع) و اختلاف شرایع آسمانی در پاره‌ای از احکام عبادی یا قوانین اجتماعی، روشن می‌شود.[۱۴] با اینکه همه آنها علاوه بر یکسانی در اصول عقاید و مبانی اخلاقی، در کلّیات احکام فردی و اجتماعی نیز هماهنگی داشته اند[۱۵] مثلاً نماز در همه ادیان آسمانی، وجود داشته هر چند کیفیّت اداء یا قبله نمازِ امت‌ها متفاوت بوده است، یا زکات و انفاق در همه شرایع بوده گرچه مقدار یا موارد آن یکسان نبوده است. [۱۶].

چرا برای همه اقوام پیامبری مبعوث نشد؟

یکی از شبهاتی که مطرح شده این است، اکثر، بلکه همه پیامبران از منطقه آسیا برخاستند. اینکه خداوند برای همه اقوام در نواحی مختلف پیامبرانی فرستاده یا نفرستاده از تاریخ، معلوم نمی‌گردد. اما در جواب باید گفت: قرآن می‌فرماید: ﴿وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فيها نَذيرٌ‏. از این آیه استفاده می‌شود که برای هر امت و جامعه بزرگ پیامبر فرستاده نه برای هر جمع و گروهی. ولی آیات دیگری به‌ صورت شفاف از بعثت پیامبران برای هر قوم و اجتماعی کوچک خبر می‌دهند: ﴿وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ‏. امام علی (ع): "وَ لَمْ يُخْلِ اللَّهُ سُبْحَانَهُ خَلْقَهُ مِنْ نَبِيٍّ مُرْسَل‏... ".

در مجموع چند دلیل برای این شبهه مطرح شده است:

  1. علت عدم ذکر نام همه پیامبران در قرآن: اولاً: قرآن کتاب تاریخی نیست، بلکه به نکات عبرت‌آمیز و برجسته تاریخ پیامبران اشاره می‌کند. ثانیاً: قرآن به‌ صورت کلی به فرستادن پیامبران برای هر قومی بسنده نموده. ثالثاً: خود قرآن متذکر این امر می‌شود: ﴿وَ رُسُلاً لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَيْكَ‏. رابعاً: بدیهی است ذکر پیامبرانی که مردم عصر قرآن با آنان آشنایی دارند، مناسب و اثرگذار می‌تواند باشد، بر همین اساس قرآن کریم به نام پیامبران و سرنوشت امت‌هایی اشاره می‌کند که در منطقه مخاطبان اولیه خود واقع شده باشند[۱۷].
  2. فقدان بستر نبوت در بعض جوامع ابتدایی: این احتمال وجود دارد، بعد از دوران حضرت آدم برخی انسان‌ها به دلیل دوری از پیامبران از جهت فرهنگ، سیر نزولی پیدا کرده باشند. چنین جوامعی نمی‌تواند در خود، انسان‌های شریف و آماده نبوت را بپروراند چرا که نبوت، انتخاب الهی است، با توجه به قابلیت و استعداد لازم جامعه. ﴿اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَه‏‏. یعنی جعل رسالت، به بستر خاصی منوط می‌باشد که علم به آن از آنِ خداوند است. ظاهر حدیث امام علی که فرمود: "خداوند سبحان، خلق را از پیامبر مرسل یا کتاب نازل‌ شده یا حجت لازم یا حجت قائم خالی نمی‌گذارد". یعنی ممکن است فقط یکی از این ۴ مورد باشد و دیگری نباشد. ممکن است جوامع انسانی بدون پیامبر باشند، اما آنان با حکم سرشت و فطرتشان به عبادت معبود می‌پرداختند. حاصل آنکه جوامع ابتدایی اولاً به دلیل زندگی‌شان به پیامبران نیازی نداشتند زیرا عدالت اجتماعی مطرح نبود ثانیاً آنان آمادگی لازم برای مواجهه با پیامبران را نداشتند، به همین دلیل نمی‌توان از میان آنان یک نبی را برگزید[۱۸].
  3. تأثیر محیط در ظهور و کثرت پیامبران: اصولاً مناطق و اقلیم‌های مختلف جهان هرکدام قابلیت و تمایلات خاصی دارند. و به نوع خاص فعالیت اقتصادی، کشاورزی، یا تفریح و ورزش علاقه نشان می‌دهند مثلاً بیشتر کشورهای شرقی دارای عرفان عمیق هستند، در حالی که غرب بیشتر به علوم تجربی روی آورده است. از آنجا که معنویت و عرفان در ناحیه فلسطین و حجاز بیشتر و عمیق‌تر بوده است، ظهور پیامبران بیشتری از این نواحی نیز انتظار می‌رود و علت این ارتباط از رابطه دو طرفه جسم و روح انسان ناشی می‌شود: "محیط جغرافیایی و اوضاع و احوال و گرمی آفتاب و اینها در پرورش جسم انسان مفید است و وضع جسم هم در پرورش‌های مخصوص روح و اشراق تأثیر دارد" [۱۹]. [۲۰].
  4. ظهور انسان‌های حکیم غیر پیامبر: انسان‌های اولیه در ابتدا به انسان‌های حکیم و فرزانه‌ای نیاز داشتند تا برای دریافت آموزه‌های معرفتی و اخلاقی آماده شوند، آنگاه در مرحله بعد پیامبران ظهور کنند. سؤال: آیا دو پاسخ "نبود بستر نبوت" و "ظهور انسان‌های حکیم" با ظاهر آیات و روایات تعمیم دهنده نبوت برای همه مردم منافات دارد؟ پاسخ: این آیات از تعمیم بعثت برای هر امت و قومی خبر می‌دهد که شکل اجتماعی منسجمی دارد نه برای انسان اولیه غارنشین و جنگل نشین[۲۱].
  5. تشریع نبوت از مراکز تمدن‌ها و جوامع بزرگ: مراکز مهم و متمدن جهان بر مناطق مختلف دیگر، تأثیر دارند، لذا در صورت پذیرش نبوت توسط آنان، تبلیغ و ترویج دین در مناطق دیگر به سهولت انجام می‌گرفت و نوعاً مردمان دیگر مناطق با مراکز مهم از طریق رفت‌وآمد مرتبط بودند مثلاً با ادعای نبوت توسط حضرت موسی آن‌ هم از درون کاخ فرعون در مصر، این خبر مانند باروت در کل قلمرو فرعون منفجر شد [۲۲].

خاتمه

به هرحال، ایمان به همه پیامبران و فرق نگذاشتن بین آنها از نظر تصدیق نبوت و نیز پذیرفتن همه پیام‌ها و معارفی که بر آنان نازل شده و عدم تبعیض بین آنها، بر هر انسانی لازم است [۲۳]. و تکذیب هر یک از پیامبران، به منزله تکذیب همه ایشان، و انکار یک حکم الهی، بمثابه انکار همه احکام خداست [۲۴]. البته وظیفه عملیِ هر امتی در هر زمانی، پیروی از دستورالعمل‌های پیامبرِ همان امت و همان زمان می‌باشد[۲۵].

تعداد و مصادیق پیامبران الهی

عقل، راهی برای تعیین تعداد پیامبران و کتب آسمانی ندارد و اثبات این گونه مطالب جز از طریق دلیل نقلی میسر نیست. به حسب نقل (قرآن، روایات، تاریخ) در گذشته پیامبران بسیاری آمده‌اند و قرآن کریم نیز کثرت ایشان را تأیید فرموده و عده ای از ایشان را به نام و نشان یاد کرده، ولی عدد مشخصی برایشان ذکر نکرده است[۲۶]. آیات و روایات مختلفی درباره تعداد پیامبران الهی وجود دارد، ولی از راه نقل قطعی شماره و تعداد ایشان به دست نیامده است. این مسئله قطعی است که سلسله انبیا با حضرت آدم ابوالبشر(ع) آغاز، و با حضرت محمد بن عبد الله(ص) پایان یافته است. پیامبران خدا افزون بر عنوان «نبی» که نشانه این منصب خاص الهی است، صفات دیگری چون «نذیر» و «منذر» و «بشیر» و «مبشر»[۲۷] داشته‌اند، و نیز از «صالحین» و «مخلصین» به شمار می‌رفته‌اند و شماری از ایشان منصب «رسالت» را هم داشته‌اند. در آیه ۷۸ سوره غافر آمده است: ﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنَا عَلَيْكَ وَمِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ[۲۸].

از این آیه به خوبی استفاده می‌شود که نام گروهی از انبیا و رسولان الهی در قرآن مجید - لااقل در سوره‌هایی که پیش از سوره غافر نازل شده‌اند[۲۹] - نیامده و عدد آنان بیش از آن است که در قرآن ذکر شده است. شبیه همین معنا در آیه ۱۶۴ سوره نساء آمده، آنجا که می‌فرماید: ﴿وَرُسُلًا قَدْ قَصَصْنَاهُمْ عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ وَرُسُلًا لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَيْكَ وَكَلَّمَ اللَّهُ مُوسَى تَكْلِيمًا[۳۰][۳۱]. در روایتی معروف، پیامبر اکرم(ص) در پاسخ سؤال ابوذر از تعداد پیامبران الهی، عدد ۱۲۴ هزار را بیان فرمود و به دنبال سؤال از تعداد رسولان از میان آنها، عدد ۳۱۳ نفر را ذکر نمود[۳۲]. از این تعداد تنها نام بیست و چند نفر از انبیای الهی(ع) در قرآن تصریح گردیده و به داستان چند نفر دیگر بدون ذکر نام ایشان نیز اشاره شده است[۳۳]. در حالی که در بعضی از روایات، تعداد پیامبران ۸ هزار تن شمرده شده است که ۴ هزار نفر از بنی اسرائیل و ۴ هزار از غیر آنها بوده‌اند[۳۴]. در بعضی از روایات، عده رسولان الهی سیصد و سیزده نفر تعیین شده است[۳۵] و در حدیث دیگری از پیامبر(ص) بعد از ذکر عدد ۱۲۴ هزار پیامبر می‌خوانیم: ۵ نفر از آنها برترین انبیا و صاحب مقام اولوالعزمی هستند که عبارت‌اند از: نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمد(ع)[۳۶].

البته در قرآن به تعداد پیامبران الهی اشاره ای نشده است، ولی از بعضی آیات به خوبی استفاده می‌شود که عدد آنها بسیار بالا بوده، چنان که در آیه ۲۴ سوره فاطر می‌خوانیم: ﴿إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَإِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِيهَا نَذِيرٌ[۳۷]. بدین ترتیب روشن می‌شود که عدد انبیای الهی از نظر قرآن عددی بسیار بالاست[۳۸]. از این میان در قرآن به تصریح نام پیامبران اولوالعزم نیامده و آنچه می‌دانیم بر اساس روایات است. در حدیثی از امام علی بن موسی الرضا(ع) چنین آمده است: پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: خداوند ۱۲۴ هزار پیامبر آفرید که من از همه آنها نزد خداوند گرامی ترم، در عین حال فخر و مباهاتی نمی‌کنم (و غروری به خود راه نمی‌دهم) و خداوند ۱۲۴ هزار وصی آفرید که علی(ع) از همه آنها نزد خداوند گرامی‌تر و برتر است}}[۳۹]. در روایت دیگری، انس بن مالک از پیامبر(ص) چنین نقل می‌کند: من به دنبال ۸ هزار پیامبر، مبعوث شده ام که چهارهزار از آنها، از بنی اسرائیل بودند[۴۰].

البته این دو حدیث با هم منافاتی ندارند؛ زیرا ممکن است حدیث دوم اشاره به انبیای بزرگ باشد. عدد پیامبرانی که نام آنها صریحاً در قرآن آمده فقط ۲۶ نفر است که عبارت‌اند از: آدم، نوح، ادریس، صالح، هود، ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، یوسف، لوط، یعقوب، موسی، هارون، شعیب، زکریا، یحیی، عیسی، داوود، سلیمان، الیاس، الیسع، ذوالکفل، ایوب، یونس، عزیر، و محمد(ص). ولی پیامبران دیگری نیز هستند که در قرآن اشاراتی به آنها شده، بی‌آن‌که صریحاً نام آنها بیان شود، مانند: «اشموئیل(ع)» که در آیه ۲۴۷ سوره «بقره» به عنوان ﴿وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ[۴۱] به او اشاره شده است. «ارمیا(ع)» که در آیه ۲۵۹ سوره «بقره» به عنوان ﴿أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ[۴۲] به او اشاره شده است. «یوشع بن نون(ع)» که در آیه ۶۰ سوره «کهف» به عنوان ﴿وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِفَتَاهُ[۴۳] به او اشاره شده است (بنابراین که یوشع از پیامبران باشد، نه وصی موسی(ع).

«خضر(ع)» که در آیه ۶۵ سوره «کهف» به عنوان ﴿فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا[۴۴] ذکر شده است. همچنین «اسباط بنی اسرائیل» که بزرگان قبائل بودند و در آیه ۱۶۳ سوره «نساء» تصریح شده که بر آنها وحی الهی نازل گردیده است: ﴿وَأَوْحَيْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ[۴۵]. اگر در میان برادران «یوسف(ع)»، نیز پیامبرانی وجود داشته‌اند، در سوره «یوسف» کراراً اشاره به وضع آنها شده است. کوتاه سخن این که: عدد پیامبرانی که خداوند اشاره به داستان و سرگذشت آنها نموده از ۲۶ نفر بسیار بیشتر است، این عدد تنها مربوط به آنهایی است که نام آنها صریحاً ذکر شده است. سخن آخر این که: از بعضی از روایات که در کتب شیعه و اهل سنت آمده، استفاده می‌شود که خداوند از میان سیاه پوستان، نیز پیامبری مبعوث کرده است، چنان که طبرسی در مجمع البیان می‌گوید: از علی(ع) روایت شده است که فرمود: خداوند پیامبری سیاه پوست مبعوث کرد؛ هر چند شرح سرگذشت او را در قرآن بیان نکرده است[۴۶].[۴۷]

فهرست پیامبران

منابع

جستارهای وابسته

پانویس

  1. محمد تقی مصباح یزدی
  2. یاد کن آنگاه را که پیامبران از پیش و پس آنان نزدشان آمدند که جز خداوند را نپرستید! (اما آنان) گفتند: اگر پروردگار ما (چنین چیزی) می‌خواست فرشتگانی را می‌فرستاد پس ما آنچه را بدان فرستاده شده‌اید انکار می‌کنیم؛ سوره فصلت، آیه:۱۴.
  3. سوره نساء، آیه:۱۶۴.
  4. ر. ک: رساله اعتقادات صدوق، و بحارالانوار (طبع جدید): ج ۱۱، ص ۲۸، ص ۳۰، ص ۳۲، ص ۴۲.
  5. ر. ک. مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۳۹۷-۴۰۳.
  6. سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص۲۰۵ - ۲۰۹.
  7. محمدتقی مصباح یزدی
  8. ر. ک. قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۳۳-۲۳۶.
  9. برای آگاهی از نمونه‌هایی از این تحریفات، به کتاب «الهدی الی دین المصطفی» تألیف علامه شیخ محمدجواد بلاغی نجفی، مراجعه کنید.
  10. ر. ک. مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۳۹۷-۴۰۳.
  11. محمدتقی مصباح یزدی
  12. ر. ک. قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۳۸ و ۲۴۲.
  13. ر. ک. مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۳۹۷-۴۰۳.
  14. ر. ک: مائده: آیه ۴۸، سوره حج: آیه ۶۷.
  15. ر. ک: سوره بقره: آیه ۱۳۱، ۱۳۷، ۲۸۵، سوره آل عمران: آیه ۱۹، ۲۰.
  16. ر. ک. [[محمد تقی مصباح یزدی
  17. ر. ک. قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۴۳ و ۲۴۶.
  18. ر. ک. قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۴۶ و ۲۴۸.
  19. شهید مطهری
  20. ر. ک. قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۴۹ و ۲۵۰.
  21. ر. ک. قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۵۱ و ۲۵۴.
  22. ر. ک. قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۵۱ و ۲۵۴.
  23. ر. ک: سوره شوری: آیه ۱۳، سوره نساء: آیه ۱۳۶، ۱۵۲، سوره آل عمران: آیه ۸۴، ۸۵.
  24. ر. ک: سوره نساء: آیه ۱۵۰، سوره بقره: آیه ۸۵.
  25. ر. ک. مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۳۹۷-۴۰۳.
  26. ر.ک: فاطر، آیه ۲۴، نحل، آیه ۳۶، غافر ۷۸.
  27. ر.ک: بقره، آیه ۲۱۳، نساء، آیه ۱۶۵.
  28. «و به راستی ما پیامبرانی پیش از تو فرستاده‌ایم که (داستان) برخی از آنان را برای تو گفته‌ایم و برخی دیگر را نگفته‌ایم و سزیده هیچ پیامبری نیست که جز با اذن خداوند آیه‌ای آورد و چون فرمان خداوند در رسد به حق، داوری می‌شود و در آنجا تباه‌اندیشان، زیانکار می‌گردند» سوره غافر، آیه ۷۸.
  29. بنا به نقلی سوره غافر پنجاه و هفتمین سوره ای است که بر پیامبر(ص) نازل شده.
  30. «و پیامبرانی را (فرستادیم) که (داستان) آنها را برای تو پیش‌تر گفته‌ایم و پیامبرانی که (داستان) آنان را برای تو نگفته‌ایم؛ و موسی با خداوند بی‌میانجی سخن گفت» سوره نساء، آیه ۱۶۴.
  31. سوره نساء، طبق روایتی نود و دومین سوره قرآن مجید است که بر آن حضرت نازل گردیده.
  32. بحار الانوار، ج۱۱، ص۳۲، ح۲۴.
  33. ر.ک: بقره، آیه ۲۴۶، ۲۵۶.
  34. نور الثقلین، ج۴، ص۵۳۷.
  35. ر.ک: بحار الانوار، ج۱۱، ص۳۲، ۴۱.
  36. پیام قرآن، ج۷، ص۳۶۰.
  37. «ما تو را به حق، نویدبخش و بیم‌دهنده فرستاده‌ایم و هیچ امتی نیست مگر میان آنان بیم‌دهنده‌ای بوده است» سوره فاطر، آیه ۲۴.
  38. پیام قرآن، ج۷، ص۳۵۵.
  39. بحار الانوار، ج۱۱، ص۳۰.
  40. «بُعِثْتُ عَلَى أَثَرِ ثَمَانِيَةِ آلَافِ نَبِيٍّ، مِنْهُمْ أَرْبَعَةُ آلَافٍ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ»؛ (شیخ طوسی، امالی، ص۳۹۷).
  41. «و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما گمارده است، گفتند: چگونه او را بر ما پادشاهی تواند بود با آنکه ما از او به پادشاهی سزاوارتریم و در دارایی (هم) به او گشایشی نداده‌اند. گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است و خداوند پادشاهی خود را به هر که خواهد می‌دهد و خداوند نعمت‌گستری داناست» سوره بقره، آیه ۲۴۷.
  42. «یا همچون (داستان) آن کس که بر (خرابه‌های) شهری (با خانه‌هایی) فرو ریخته گذشت. گفت: چگونه خداوند (مردم) این (شهر) را پس از مرگ آن (ها) زنده می‌گرداند؟ و خداوند همو را صد سال میراند و سپس (دوباره به جهان) باز آورد؛ فرمود: چندگاه درنگ داشتی؟ گفت: یک روز یا پاره‌ای از یک روز درنگ داشتم؛ فرمود: (نه) بلکه صد سال است که درنگ کرده‌ای، به آب و غذایت بنگر که دگرگونی نپذیرفته است و (نیز) به درازگوش خود بنگر (که مرده و پوسیده است)- و (این) برای آن (است) که تو را نشانه‌ای برای مردم کنیم- و به استخوان‌ها بنگر که چگونه آنها را جنبانده، کنار هم فرا می‌چینیم آنگاه گوشت (و پوست) بر آن می‌پوشانیم، و چون بر وی آشکار شد گفت: می‌دانم که خداوند بر هر کاری تواناست» سوره بقره، آیه ۲۵۹.
  43. «و (یاد کن) آنگاه را که موسی به شاگرد خود گفت: پا از رفتن باز نکشم تا به جای به هم پیوستن دو دریا برسم یا آنکه روزگاری دراز راه بپیمایم» سوره کهف، آیه ۶۰.
  44. «و بنده‌ای از بندگان ما (خضر) را یافتند که به او از نزد خود بخشایشی داده و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم» سوره کهف، آیه ۶۵.
  45. «ما به تو همان‌گونه وحی فرستادیم که به نوح و پیامبران پس از وی، و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی فرستادیم و به داوود زبور دادیم» سوره نساء، آیه ۱۶۳.
  46. «روی عن علی(ع) أنه قال: بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً أَسْوَدَ لَمْ يَقُصَ عَلَيْنَا قِصَّتَهُ» (تفسیر نمونه، ج۲۰، ص۲۰۰).
  47. سازندگی، مهدی، عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن، ص ۱۷۹-۱۸۳.