حضرت ارمیا علیه السلام
موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد
مقدمه
ارمیا ابن حلقیّا از پیامبران یهود در قرن ۶ ـ ۷ قبل از میلاد بوده که در قرآن بهطور صریح از او نامی بهمیان نیامده است؛ ولی منابع تاریخی و تفسیری و روایی در ذیل برخی آیات از او یاد کردهاند ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْيَاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ﴾[۱]، ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ قَالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِيَارِنَا وَأَبْنَائِنَا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ﴾[۲]، ﴿أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى يُحْيِي هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَيْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[۳]؛ ﴿ وَقَضَيْنَا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي الْكِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيرًا فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَادًا لَّنَا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجَاسُواْ خِلالَ الدِّيَارِ وَكَانَ وَعْدًا مَّفْعُولاً ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَأَمْدَدْنَاكُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَجَعَلْنَاكُمْ أَكْثَرَ نَفِيرًا إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الآخِرَةِ لِيَسُوؤُواْ وُجُوهَكُمْ وَلِيَدْخُلُواْ الْمَسْجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِيُتَبِّرُواْ مَا عَلَوْا تَتْبِيرًا ﴾[۴]؛ ﴿وَكَمْ قَصَمْنَا مِنْ قَرْيَةٍ كَانَتْ ظَالِمَةً وَأَنْشَأْنَا بَعْدَهَا قَوْمًا آخَرِينَ﴾[۵] که عمده این یادکردها درباره برخی حوادث سیاسی و اجتماعی یهود است. نام او در منابع اسلامی بهگونههای متعدّدی گزارش شده است: اِرمیا، اِرمیاء، اُرمیا، اورمیا و یرمیا.[۶]
واژه "یرمیا = Jeremiah" در زبان عبری بهمعنای "رفعت یافته از سوی خدا، منصوب از سوی او، خدا تیر میافکند یا به زیر میاندازد" آمده است.[۷] ارمیا در عهد عتیق اهمّیّت ویژهای داشته است و کتاب مستقلی به نام او در اسفار تورات به چشم میخورد. او بنا به گزارش تورات در روستای عناتوت در نزدیکی اورشلیم (واقع در ۶ کیلومتری شرق بیتالمقدس کنونی) از خانوادهای کهانت پیشه به دنیا آمد. سکونت خانواده او در منطقهای موسوم به بنیامین،[۸] احتمالا نشاندهنده انتساب وی به شاخه بنیامینی از بنیاسرائیل است؛ گرچه ابنعساکر و ابنخلدون او را از سبط لاوی بن یعقوب دانستهاند.[۹] برخی نیز احتمال دادهاند او از نسل "ابیاتار شیلوی" کاهن عصر سلیمان است که به دستور وی به عناتوت تبعید شده بود[۱۰].[۱۱]
تاریخچه نبوت ارمیا
ارمیا در دوره افول آشوریان و به قدرت رسیدن بابلیان و رقابت آن دو امپراتوری با حکومت مصر میزیسته است. دوره حیات او بهدلیل هم زمانی با تبعید یهودیان به بابل، نقطه عطف مهمّی در تاریخ یهود بهشمار میرود.
تجزیه کشور یهودیّه به دو بخش شمالی و جنوبی و جنگهای پیاپی میان آنها و رواج شرک و ستم و بتپرستی میان یهودیان و ضعف و بحران اقتصادی، همگی سبب زوال قدرت و انحطاط سیاسی و فرهنگی و اجتماعی آنان شده و رونق و اقتدار زمان سلیمان را از بین برده بود. در این دوره، شاهد ظهور پیامبران مصلحی هستیم که عمده آموزههای آنان صبغهای اجتماعی، اخلاقی و فرهنگی داشت. این پیامبران، در کنار پند مردم، به پیشگویی حوادث اسفبار آینده یهود بهصورت عذاب خداوند پرداخته، بدین وسیله، آنان را از عواقب شوم کردارهایشان بیم میدادند. این پیامبران، در عین حال، پس از توبیخ مردم و ابلاغ انذار و عذاب زودرس الهی، آنان را به آیندهای روشن در عصر ظهورِ نجات دهندهای بزرگ، مژده میدادند. اشعیای نبی سرسلسله این پیامبران بهشمار میرود که احتمالا ارمیای نبی نیز با توجّه به فاصله کم تاریخی میان آن دو از او متأثّر بوده است؛ گرچه از نگاه کلامی هر دو پیامبر از یک سرچشمه که همان وحی خداوندی است، اثر پذیرفتهاند. اشعیا و ارمیا همواره از همگرایی با مصر در برابر حملات آشوریان و پس از آنها بابلیان پرهیز داده و به نوعی، بیطرفی در نزاعهای امپراتوریهای بزرگ همسایه جهت محافظت از اورشلیم سفارش میکردند[۱۲] البتّه این رویکرد آنها صبغهای وحیانی و نه صرفاً سیاسی داشت.
ارمیا همزمان با پادشاهی یوشیا به نبوّت میرسد [۱۳]. یوشیا با دست یافتن به نسخهای مفقود از شریعت موسی، تصمیم میگیرد در یهودیّه به اصلاحات گسترده مذهبی و فرهنگی و اجتماعیدست زند.[۱۴] فعّالیّت چشمگیری از ارمیا در این دوره گزارش نشده، جز آنکه برخی احتمال دادهاند او نیز در جریان اصلاحات با پادشاه همکاری داشته است.[۱۵] برخی نیز ارمیا را فرزند همان حلقیای کاهن دانستهاند که اسفار تورات را یافته و در اختیار یوشیا قرار داده است.[۱۶] گفت و گوها و مناجاتهای ارمیا با خداوند در آغاز دوره رسالتش به این دوره مربوط میشود که در بخشهای نخست سِفْر او گرد آمده است. جانشینان یوشیا با اعتماد به قدرت مصر در برابر خطر بُختُ نُصَّر بهسوی امپراتوری غربی گراییده و به شیوه کفرآمیز و ستمگرانه شاهان پیش از یوشیا بازگشتند. فعّالیّت عمده ارمیا در دوره این پادشاهان تا تخریب اورشلیم بهدست بُختُ نُصَّر است.[۱۷] او که اخلاق مردم را فاسد و زمامداران را ستمگر و بیسیاست و ملّت را در انحطاط مذهبی و ملّی و ضعف سیاسی میدید، در هر مکان، از خانه خدا تا کوچه و بازار و به هر وسیله و بیان م مکن به اندرز مردم پرداخته، از هجوم بُختُ نُصَّر و تخریب اورشلیم خبر میداد تا آنکه تصوّر مزدوری بابل و خیانت به میهن درباره او پدید آمده و از سوی کاهنان، امیران و پیامبران دروغین، مورد آزار فراوان قرار گرفت و تا مرز کشته شدن پیش رفت.[۱۸] او پادشاه و بزرگان یهود و عموم مردم را بهدلیل نقض احکام روز شنبه و پرستش رب النّوع خورشید و گناهان دیگر توبیخ میکرد.
پیامبران دروغین از روی فریب در برابر انذارهای او، مردم را به امیدهای نابجا مژده داده، نعمت و آسایش را برای یهودیان در آینده نزدیک پیشبینی میکردند؛ ازاینروی ارمیا، به پیامبر شرّ لقب یافته بود و مردم از او بیزاری جسته، نفرینش میکردند.[۱۹] گریه و اندوه فراوان او بر قومش از وی پیامبری گریان و اندوهناک به نمایش گذاشته است: "کاش که سر من آب بود و چشمانم چشمه اشک، تا روز و شب بر کشتگان دختر قوم خود میگریستم".[۲۰] در این میان، حمله نخست بُختُ نُصَّر و اسارت بزرگان یهود به همراه پادشاهان یهویاقیم نیز در اصلاح مردم، حاکمان و کاهنان بی تأثیر بود تا آنکه مدّتی بعد در اثر استقلال خواهی صدقیا، پادشاه دستنشانده بابل و بیتوجّهی او به اندرزهای ارمیا، بُختُ نُصَّر بار دیگر به اورشلیم حمله برده، شهر را به آتش کشید، و هیکل سلیمان را تخریب کرد و انبوهی از یهودیان را به اسیری به بابل برد.[۲۱] ارمیا به فرمان او از زندان کاخ صدقیا نجات یافت و با او به نیکی رفتار شد.[۲۲] اندکی بعد، مردم باقیمانده در اورشلیم با کشتن جدلیا، شاه دستنشانده بُختُ نُصَّر بار دیگر بر بابل شوریده، به رغم مخالفت ارمیا او را به اجبار با خود به مصر بردند.[۲۳] سرنوشت او از این دوره به بعد در هالهای از ابهام است. برخی او را در مصر مدفون میدانند و برخی دیگر از مرگ او در بابل خبر میدهند. پارهای گزارشها نیز از سنگسار شدن وی بهدست یهودیان مهاجر به مصر حکایت دارد. برخی از مسیحیان نیز به استناد عبارتی از رساله عبرانیان در عهد جدید،[۲۴] به شهادت آن پیامبر اعتقاد دارند؛ در مقابل، عدّهای دیگر او را همچنان زندهپنداشته، بازگشت او را به این جهان از بهشتبرین باور دارند[۲۵].[۲۶]
پیام نبوی ارمیا
رسالت ارمیا، پیام انتقام خدا از ملّتی گنهکار است. سخن خداوند در دوره غضب او بر بنیاسرائیل بر وی نازل میشود تا چونان آتشی بر آنان شعله افکند. این رسالت سنگین و آن مردم نافرمان از هر سو بر او فشار میآورد؛ بدین سبب سفر او از مناجاتهای سوزناک و پرتلاطم با خداوند سرشار است.[۲۷] او مردی تنها میان مردمی نادان بود که او را به درستی درنیافته بودند و به وی افترا میبستند و ستم میکردند و او جز خدا پناه دیگری نداشت؛ ازاینروی در کتاب وی به احساس شدید مسؤولیّت در برابر خداوند و گوهر پیوند انسان با خدا برمیخوریم. پیام او، پیام معنویّت و عرفان است؛ عهد خدا را به مردم یادآور میشود و بلای قریبالوقوع را از روی عصیان و طغیان ملّت میشمرد، نه آنکه حادثهای تصادفی باشد. او از نگاه سطحی و ظاهری به دین و آیین و بسنده کردن به اصلاحات ظاهری پرهیز داده، به امتداد اصلاح و بازسازی دینی تا اعماق درون دعوت میکند؛ چرا که خدا فقط به قلب آدمیان مینگرد و فقط روزه انسانی پاک و قربانی دلی وارسته را میپذیرد؛ پس دلها را از شهوت گناهان تن بشویید و او را خدمتی شایسته کنید. ارمیا، جریان دین و مذهب را از سطح قومی و قبیلهای به رابطهای معنوی میان همه انسانها با خدای خویش، تعالی میبخشد؛ پس چه بسا هیکل خداوند از میان رفته، خراب شود و ملّت خدا کشته و اسیر شوند و مملکت خدا سقوط کند؛ امّا بازبندگی انسان و دیانت او در برابر خدای خویش در هر حال محفوظ است. تصوّر نادرست امّت برگزیده خدا در این رویکرد از هم فرو میپاشد. ملّت خدا هر ملّتی است که حریم او را پاس دارند. آنچه او میخواهد، اورشلیم مستقل و مقتدر نیست؛ بلکه مردمی امین و خداخواه است؛ پس هر انسانی از هر نژاد و خون و رنگ و جنسیّتی با خدای خود رابطهای ویژه دارد. این نوع نگاه، زمینه ساز پیدایش عهد جدید است که دلهای آدمیان در آن، واسطه میان خدا و انسان قرار میگیرد؛ ازاینرو مسیحیان او را مژده رسان ظهور عهد جدید بهدست عیسی میدانند.[۲۸] پیامبران پس از ارمیا، مانند حزقیال و اشعیای دوم [۲۹] و بهویژه زکریا نیز رویکرد نبوی او را دنبال کردهاند تا آنجا که برخی مسیحیان، روح ارمیا را در زکریا جاری شمردهاند[۳۰].[۳۱]
ارمیا در عهد عتیق
در دوره ارمیا، پیامبران دروغین بسیاری نیز حضور داشتند و این سبب میشد تا مردم در ادّعای او با دیده تردید بنگرند؛ امّا سرانجام متألّهان یهود در بازگشت از تبعید بابل تصمیم گرفتند او را از پیامبران الهی برشمرده و افزون بر سخنانش، تاریخ زندگی او را نیز در تورات بهصورت پیامبری الهی درج کنند.[۳۲] کتاب ارمیا یک بار بهوسیله شاگردش باروک، تدوین یافته، در بیت ایل در حضور مردم بر همگان خوانده شد؛ ولی پادشاه یهویاقیم از آن سخنان ناخشنود شد و آن صحیفه را پاره پاره کرد؛ آن گاه او با همیاری باروک به نگارش دوباره آن پرداخت.[۳۳] سِفْر او شامل موضوعات ذیل است: مناجاتهای دوره آغاز رسالت، گفت و گوها و منازعاتش با کاهنان و بزرگان و پیامبران دروغین، درد دل و شکایت به خدا از سختی بار رسالت، اندرزها و پندهای اخلاقی و پیامهای معنوی، بیم دهی از نزول عذاب الهی و سقوط اورشلیم، توبیخ و انتقاد شدید از مردم گنهکار اورشلیم و فساد اخلاقی یهود و دعوتشان به توبه، دعوت به گوهر معنوی و اخلاقیدین در انجام مناسک و آداب مذهبی، دعوت به توحید و انتقاد از آیینهای شرک آلود اقوام همسایه، گریه واندوه بر سرانجام شوم اورشلیم، نامهای به تبعیدیان بابل جهت تقویت روحیّه آنها و سفارش ایشان به حفظ دین در آن محیط، برخی گزارشهای مهمّ تاریخی از آن دوره، خبر از افول و نابودی همه اقوام و تمدّنهای بزرگ، خبر از آیندهای روشن در پایان حوادث اسف بار جهان.
افزون بر سِفر ارمیا، سِفر مراثی نیز در ترجمه یونانی، معروف به سبعین به او نسبت داده شده و مرثیه پنجم آن به دعای ارمیا نام گذاری شده است. این سِفْر گرچه از دیرباز میان متألّهان یهودی و مسیحی به ارمیا منسوب بوده، وجود برخی سخنان ناسازگار با دیدگاههای ارمیا سبب تردید برخی معاصران در این انتساب شده است. نامه دیگری نیز از ارمیا خطاب به اسیران یهودی بابل در پایان سفر باروک ثبت شده که صحّت آن نیز مورد تردید است و از مجموعه اپوکریفایی عهد عتیق بهشمار میرود. بخشهایی از سِفر مزامیر [۳۴] به اضافه برخی متون اپوکریفایی دیگر نیز به ارمیا نسبت داده میشود.[۳۵] دیدگاه عهد عتیق درباره ارمیا از نگاهی کلّی متأثّر از رویکرد کلامی یهود به خداوند با طبیعتی شبه بشری و پدیده نبوّت به مثابه واقعیّتی عادی و محسوس و شخصیّت پیامبران بهصورت انسانهایی معمول با همه واکنشها و افت و خیزهای بشری است که بهطور طبیعی، واکنش انتقادی متألّهان مسلمان را در پی داشته است[۳۶].[۳۷]
ارمیا در منابع اسلامی
منابع تاریخی و تفسیری اسلامی از آنجا که نام ارمیا در قرآن به صراحت نیامده و حوادث زندگی او به تفصیل مورد توجّه قرار نگرفته، از گزارشهای تورات و باورهای یهودیان و مسیحیان درباره این پیامبر، تأثیر بسیاری پذیرفتهاند. در این میان، نقش "وهببن منبه" در ورود بخش گستردهای از اسرائیلیات درباره این شخصیّت بنیاسرائیل نیز حائز اهمیت است. در عین حال، انعکاس دیدگاه یهودی و مسیحی درباره این پیامبر در منابع اسلامی بهطور دقیق صورت نپذیرفته و در نتیجه، ابهامها و تعارضهای بسیاری درباره این پیامبر پدید آورده است. برخی او را همان عزیر پیامبر دانستهاند که پس از مرگی ۱۰۰ ساله دوباره زندهشد [۳۸] و عدّهای دیگر تحت تأثیر وهببن منبه، او را همان خضر نبی معرّفی کرده [۳۹] و از پیامبران پس از موسی شمردهاند که در آیه ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَقَفَّيْنَا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَكُلَّمَا جَاءَكُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَى أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقًا كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقًا تَقْتُلُونَ﴾[۴۰] از آنها یاد شده است[۴۱]. درهمین جهت، برخی دیگر از تفاسیر، ذیل داستان ملاقات موسی با مردی حکیم در آیه ﴿فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا﴾[۴۲]، از ارمیا یاد کردهاند [۴۳] و در روایاتی دیگر از او در جایگاه پیامبر دوره پس از شهادت یحیی بن زکریا نام برده شده است.[۴۴]
مفسّران بر اساس این مجموعه روایات متعارض، داستانهای متعدّدی از قرآن را بر او حمل کردهاند. در مقابل، برخی دیگر از مفسّران به این قبیل روایات با دیده تردید نگریسته [۴۵] و دستهای از آنها را تضعیف سندی و محتوایی کرده و به اسراییلی بودن آنها تصریح داشتهاند.[۴۶] داستان ارمیا با روایتی از حسن بصری آغاز میشود که درباره زهد و پارسایی او است. وی در این روایت، فرزند پادشاهی معرّفی شده که به رغم اصرار پدر، از ازدواج پرهیز میکرده و به کنارهگیری از مردم تمایل داشته است تا آنکه سرانجام وحی الهی بر او نازل شد.[۴۷]
ادامه داستان از زبان وهب است که تشابه بسیاری با گزارش سفر ارمیا دارد. خداوند از انتخاب وی به نبوّت پیش از تولّدش و رسالت بزرگ او یاد میکند و برای ارشاد و هدایت پادشاه و عموم بنیاسرائیل به سویشان روانهاش میسازد. ارمیا از ناتوانی خویش در انجام این مسؤولیّت بزرگ به خدا شکوه میبرد و از او یاری میخواهد. خداوند از قدرت بینهایت خویش و اراده بیتغییر خود و حمایت مدامش از ارمیا و همراهیاش با او در انجام این مسؤولیّت یاد میکند و پس از گناهان و فساد اقشار گوناگون بنیاسرائیل از پادشاهان، کاهنان، عابدان و... سخن گفته، سرانجام از عذاب سخت خویش با فرستادن پادشاهی ستمگر برای تخریب اورشلیم خبر میدهد. ارمیا با شنیدن این پیام، فریاد میکشد و پیراهن پاره میکند و خاکستر بر سر میفکند و به سان روایت توراتی، به بدبختی خویش نفرین میفرستد. خداوند بر حال وی تأسف خورده، به او دلداری میدهد که عذاب خود را پیش از رضایت ارمیا بر آنان فرو نفرستد تا آنکه مدّتی بعد بر گناهان و طغیان بنیاسرائیل افزوده، و بُخت نُصَّر بهسوی اورشلیم روانه میشود. در همین هنگام، فرشتهای در لباس آدمی نزد ارمیا آمده، از او درباره خانواده ناسپاس خویش که پاسخ همه محبّتهایش را به دشمنی دادهاند، شکایت میبرد. ارمیا پس از دو بار سفارش به مدارا و نرمی، بار سوم که از فساد و آلودگی اخلاقی آن خانواده باخبر میشود، خشم آن شخص را از روی حق و عدل میشمرد و بر آنان نفرین فرستاده، عذاب خداوند را برایشان میخواهد. در همین آن، صاعقهای بر بیت المقدس فرود میآید و آن را به آتش میکشد و خداوند ارمیا را از حقیقت ماجرا آگاه میسازد. در این هنگام، ارمیا میان پرندگان آسمان به پرواز آمده؛ سپس دیگر حوادث هجوم بُختُ نُصَّر رخ میدهد.[۴۸] در روایتی دیگر از کعب، تفصیل بیشتری از ماجرای سخنان ارمیا با خدا و ابلاغ پیامش به مردم و زندانی شدن وی داده شدهاست که شباهت بسیاری با گزارشهای سِفْر ارمیا دارد؛ سپس در روایتی دیگر از وهب به آزادی ارمیا از زندان پادشاه یهود بهدست بُختُ نُصَّر اشاره،[۴۹] و جریان هجرت یهودیان به مصر نیز در برخی منابع نقل شده است.[۵۰] در برخی روایات نیز از ملاقات ارمیا با دانیال در زندان بُختُ نُصَّر در بابل به شیوهای اعجازگونه یاد شده است.[۵۱] برخی نیز ارمیا را جزو اسیران یهود در بابل دانستهاند.[۵۲] ماجرای گفت و گوی خدا با ارمیا و ابلاغ پیام عذاب الهی بر بنیاسرائیل و ملاقات وی با بُختُ نُصَّر در منابع شیعی نیز به نقل از امام صادق (ع) حکایت شده است که با گزارش تورات تقارب بسیاری دارد، جز آنکه در پایان، از ماجرای منسوب به عزیر یادشده است. ادامه داستان ارمیا به چند ماجرای قرآنی ارتباط دارد[۵۳]:
ارمیا و مرگ صد ساله
بنا به برخی روایات سنّی [۵۴] و شیعه،[۵۵] ارمیا پس از خراب شدن بیتالمقدّس یا هنگام بازگشت از مصر، با مقداری آب و غذا به راه میافتد و در گوشهای بیرون شهر با نگاه به خرابههای آن از خود میپرسد: چگونه خداوند این شهر [۵۶] یا این جمع مردگان را پس از مرگ و نابودی دوباره برپا میدارد: ﴿أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى يُحْيِي هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا ﴾[۵۷]، آنگاه خداوند او را ۱۰۰ سال میمیراند؛ سپس دوباره در دوره بازگشت بنیاسرائیل از تبعید بابل و آبادی مجدّد اورشلیم به حیات بازمیگرداند: {{متن قرآن|فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ [۵۸]. در روایتی از وهببن منبه پس از نقل ماجرای مذکور، برای ارمیا حیاتی طولانی قائل شده و او را همچنان زنده شمردهاند.[۵۹] صرف نظر از روایات درباره شخصیّت قرآنی ارمیا، میان مفسّران اختلاف نظر پدید آمده است. ازابن عباس، قتاده و برخی دیگر از مفسّران نخستین [۶۰] و همچنین در روایاتی از امام علی (ع)[۶۱] و امام صادق (ع)[۶۲] نقل شده که آیات مورد بحث، درباره عزیر هستند. فیض کاشانی برای حلّ تعارض روایات، احتمال داده که ماجرای مذکور بهطور جداگانه درباره هریک از عزیر و ارمیا اتّفاق افتاده است.[۶۳] برخی نیز با استناد به سیاق آیات که درباره منکران رستاخیز است، آیه مزبور را مربوط به انسانی کافر و نه پیامبری مؤمن شمردهاند[۶۴].[۶۵]
ارمیا و فساد بنی اسراییل
ماجرای حمله بُختُ نُصَّر در روایات اسلامی، بهطور معمول ذیل آیه﴿ وَقَضَيْنَا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي الْكِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيرًا فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَادًا لَّنَا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجَاسُواْ خِلالَ الدِّيَارِ وَكَانَ وَعْدًا مَّفْعُولاً ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَأَمْدَدْنَاكُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَجَعَلْنَاكُمْ أَكْثَرَ نَفِيرًا إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الآخِرَةِ لِيَسُوؤُواْ وُجُوهَكُمْ وَلِيَدْخُلُواْ الْمَسْجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِيُتَبِّرُواْ مَا عَلَوْا تَتْبِيرًا ﴾[۶۶] نقل میشود. در این آیات، از دو دوره افساد بنیاسرائیل و دوبار انتقام الهی از آنان یادشده است. برخی، دوره نخست افساد را به زندانی ساختن ارمیا و کشتن زکریا مربوط دانسته[۶۷] و عدّهای دیگر، دوره دوم را مربوط به حبس و شکنجه ارمیا شمردهاند.[۶۸] از سوی دیگر، در برخی روایات، از ماجرای حمله بُختُ نُصَّر پس از قتل یحییبن زکریا خبر داده شده و آن حادثه را انتقام خداوند از قاتلان و رضایتدهندگان به مرگ یحیی (ع) شمردهاند.[۶۹]
هارون بن خارجه در روایتی از امام صادق (ع) به این ماجرا اشاره کرده و همچنین داستانی افسانه وار درباره ملاقات ارمیا با بُختُ نُصَّر در کودکی و گرفتن امان نامهای از او نقل کرده است که اعتبار و صحّت آن روایت را مورد سؤال قرار میدهد.[۷۰] این روایات ناسازگار با واقعیّات تاریخی سبب شده تا برخی مورّخان اسلامی از قبیل طبری و ابناثیر آنها را نقد کنند [۷۱] و برخی مفسّران نیز برای جداساختن حوادث گوناگون تاریخی، به تبیین و تمییز دو دوره افساد بنیاسرائیل و دو بلای خداوند بر آنها بپردازند [۷۲]
علاّمه مجلسی با توجّه به تعارض روایات در منابع شیعی، بدون در نظر گرفتن گزارشهای تاریخی و احتمالا تحت تأثیر ثعلبی در عرائس به این احتمال دامن زده است که بخت نُصَّر، عمری دراز داشته و در دو دوره بلند مدّت به اورشلیم حمله کرده است.[۷۳] در همین جهت نیز از دو بخت نُصَّر یادشده که یکی در عهد ارمیا و دیگری در عهد یحیی بوده است[۷۴].[۷۵]
ارمیا و معجزه احیای مردگان
برخی منابع کلامی شیعه در اثبات عقیده رجعت، به ماجرای زنده شدن هزاران نفر از بنیاسرائیل پس از مرگ ناگهانی استدلال و ارمیا را پیامبر آنان معرّفی کردهاند. شیخ صدوق از این ماجرا چنین حکایت میکند: آنان که از بیماری طاعون رنج میبردند، برای رهایی از آن، همگی از شهر خارج شده، به ساحل دریا پناه میبرند؛ آنگاه فرمان مرگ از سوی خداوند بر آنان فرود میآید؛ سپس ارمیا با گذر از جمع مردگان به خداوند روی کرده و از او حیاتی دوباره را برای آنان خواستار میشود و بدین ترتیب، همگی به حیات بازمیگردند: ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْيَاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ﴾[۷۶].[۷۷] در منابع دیگر، نام این پیامبر، حزقیل یاد شده است[۷۸].[۷۹]
ارمیا و جالوت
در روایتی از هارون بن خارجه از امام باقر (ع) نقل شده که ارمیا همان پیامبر دوره جالوت بوده که مردم از او تعیین پادشاهی را درخواست کرده بودند تا به رهبری او به مبارزه با جالوت برآیند. او نیز طالوت را به فرمان خداوند برای این امر برمیگزیند: ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ قَالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِيَارِنَا وَأَبْنَائِنَا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ﴾[۸۰]، ﴿وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ﴾[۸۱].[۸۲] نام این پیامبر در روایات دیگر که شهرت بیشتری دارند، اشموئیل یاد شده است[۸۳].[۸۴]
ارمیا و عذاب خدا بر اهل حجاز
قرطبی، ذیل آیه ﴿وَكَمْ قَصَمْنَا مِنْ قَرْيَةٍ كَانَتْ ظَالِمَةً وَأَنْشَأْنَا بَعْدَهَا قَوْمًا آخَرِينَ﴾[۸۵] ارمیا را پیامآور نزول غضب خداوند بر عربهای حجاز میداند. آنان که طغیان و فساد را به سرحدّ نهایی رسانده، و پیامبرشان را کشته بودند، مورد غضب خدا قرار گرفتند و ارمیا از سوی خدا نزد بخت نُصَّر آمده، او را برای انتقام از ایشان به آن دیار میفرستد. خداوند پیش از حمله بخت نُصَّر به ارمیا مأموریّت میدهد که معدبن عدنان، جدّ پیامبر را از جزیرةالعرب خارج سازد.[۸۶] به ماجرای نجات معد بن عدنان بهگونهای افسانهوار و گسترده در منابع اسلامی توجّه شده است [۸۷] و او را در زمره پیامبرانی برشمردهاند که مژده ظهور پیامبر اسلام را دادهاند.[۸۸] مورّخان اسلامی، سلسله نسب پیامبر تا عدنان را نیز برگرفته از کتاب برخیا یا بورخ، کاتب ارمیا دانستهاند.[۸۹] احتمالا برخیا یا بورخ، واژه معرب باروک است که در عهد عتیق، شاگرد ارمیا و یکی از پیامبران بنیاسرائیل معرّفی شده است. نقش مژده رسانی ارمیا در سرودههای اسلامی نیز انعکاس یافته است[۹۰].[۹۱]
سرانجام ارمیا
در منابع اسلامی صرف نظر از روایاتی که او را همان خضر نبی دانسته، برای او عمری دراز میپندارند، در برخی روایات دیگر بهگونهای تصویر شده که قرین به شهادت است. در این دسته روایات به جریان سنگسار شدن وی بهوسیله یهودیان مصر یا عربهای حجاز [۹۲] اشاره، و روز شهادت او نیز در برخی منابع شیعی، ۲۳ ذیقعده دانسته شده است.[۹۳] ارمیا از عالمان دانش رمل و حروف شمرده شده[۹۴] و در منابع تاریخی متأثر از فرهنگ ایرانی، از زردشت بهصورت شاگرد یا خدمتگزار یکی از شاگردان ارمیا یاد شده است.[۹۵] افزون بر این، نقشهای متعدّد دیگری نیز به ارمیا نسبت داده شده است: آبادسازی مصر و پادشاهی بر آن پس از تخریب بهدست بخت نُصَّر،[۹۶] پنهان ساختن تابوت موسی [۹۷] که در آخرالزمان از دریاچه طبریّه بیرون کشیده خواهد شد.[۹۸].[۹۹]
منابع
پانویس
- ↑ «آیا در (کار) کسانی ننگریستهای که از بیم مرگ از سرزمین خود بیرون رفتند و آنان هزاران کس بودند و خداوند به آنان فرمود: بمیرید سپس آنان را زنده کرد؛ بیگمان خداوند دارای بخشش بر مردم است اما بیشتر مردم سپاس نمیگزارند» سوره بقره، آیه ۲۴۳.
- ↑ «آیا به (سرگذشت) بزرگان بنی اسرائیل پس از موسی ننگریستهای که به پیامبری که داشتند گفتند: پادشاهی بر ما بگمار تا در راه خداوند کارزار کنیم. گفت: آیا گمان نمیکنید که اگر جنگ بر شما مقرّر شود، کارزار نکنید؟ گفتند: چرا در راه خداوند جنگ نکنیم در حالی که ما از سرزمینمان رانده و از فرزندانمان ماندهایم؛ اما چون بر آنان جنگ مقرر شد جز تنی چند رو گرداندند و خداوند به (احوال) ستمکاران داناست» سوره بقره، آیه ۲۴۶.
- ↑ «یا همچون (داستان) آن کس که بر (خرابههای) شهری (با خانههایی) فرو ریخته گذشت. گفت: چگونه خداوند (مردم) این (شهر) را پس از مرگ آن (ها) زنده میگرداند؟ و خداوند همو را صد سال میراند و سپس (دوباره به جهان) باز آورد؛ فرمود: چندگاه درنگ داشتی؟ گفت: یک روز یا پارهای از یک روز درنگ داشتم؛ فرمود: (نه) بلکه صد سال است که درنگ کردهای، به آب و غذایت بنگر که دگرگونی نپذیرفته است و (نیز) به درازگوش خود بنگر (که مرده و پوسیده است)- و (این) برای آن (است) که تو را نشانهای برای مردم کنیم- و به استخوانها بنگر که چگونه آنها را جنبانده، کنار هم فرا میچینیم آنگاه گوشت (و پوست) بر آن میپوشانیم، و چون بر وی آشکار شد گفت: میدانم که خداوند بر هر کاری تواناست» سوره بقره، آیه ۲۵۹.
- ↑ «و به بنی اسرائیل در کتاب (تورات) خبر دادیم که دو بار در این سرزمین تباهی میورزید و گردنکشی بزرگی میکنید و چون وعده نخست (از) آن دو (تباهی) فرا رسد بندگانی سخت جنگاور را که داریم بر شما برمیانگیزیم که درون خانهها را جست و جو میکنند و (این) وعدهای انجام یافتنی است. سپس پیروزی بر آنان را دوباره بهره شما میکنیم و با داراییها و پسران به شما یاری میرسانیم و شمار شما را افزونتر میگردانیم. اگر نیکی ورزید به خویش نیکی ورزیدهاید و اگر بدی کنید به خویش کردهاید و چون وعده فرجامین فرا رسد (بندگانی دیگر را میفرستیم) تا چهرههایتان را اندوهبار گردانند و در آن مسجد وارد گردند چنان که بار نخست وارد آن شده بودند و تا بر هر چه دست یابند از میان بردارند» سوره اسراء، آیه ۴-۷.
- ↑ «و بسا شهرهایی را در هم کوفتیم که (مردم آنها) ستمگر بودند و پس از آنها گروهی دیگر پدید آوردیم» سوره انبیاء، آیه ۱۱.
- ↑ فتحالباری، ج۶، ص۳۰۹؛ تاریخ ابنخلدون، ج۲، ص۷۱؛ الدرالمنثور، ج۲، ص۲۹.
- ↑ قاموس الکتاب المقدس، ص۴۰؛ دائرةالمعارف، ج۳، ص۲۲۲.
- ↑ کتاب مقدس، ارمیا، ۱: ۱ـ۳.
- ↑ تاریخ دمشق، ج۸، ص۲۷؛ تاریخ ابنخلدون، ج۲، ص۱۱۶.
- ↑ الکتاب المقدس، ص۱۶۳۷.
- ↑ معموری، علی، مقاله «ارمیا»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 529.
- ↑ تاریخ تمدن، ج۱، ص۳۵۰ـ۳۷۲.
- ↑ کتاب مقدس، ارمیا، ۱: ۱.
- ↑ دوم پادشاهان، ۲۲ـ۲۳؛ دوم تواریخ، ۳۴ـ۳۵.
- ↑ قاموس الکتاب المقدس، ص۴۰ـ۴۱.
- ↑ الله والانبیاء فی التوراه، ص۵۲۶.
- ↑ دایرةالمعارف، ج۳، ص۲۲۳ـ۲۲۶.
- ↑ تاریخ تمدن، ج۱، ص۳۷۷.
- ↑ دایرةالمعارف، ج۳، ص۲۲۴.
- ↑ کتاب مقدس، ارمیا، ۸: ۲۳؛ تاریخ تمدن، ج۱، ص۳۷۷.
- ↑ کتاب مقدس، دوم پادشاهان، ۲۴ـ۲۵؛ دوم تواریخ، ۳۶.
- ↑ کتاب مقدس، ارمیا، ۳۹: ۱۱ـ۱۴.
- ↑ کتاب مقدس، ارمیا، ۴۳: ۲ـ۵.
- ↑ کتاب مقدس، عبرانیان، ۱۱: ۳۷.
- ↑ دایرةالمعارف، ج۳، ص۲۲۶ـ۲۲۷.
- ↑ معموری، علی، مقاله «ارمیا»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 529-531.
- ↑ کتاب مقدس، دوم ارمیا، ۱ـ۵: ۱ـ۲۰.
- ↑ قاموسالکتاب المقدس، ص۵۳ـ۵۴؛ تاریخ تمدن، ج۱، ص۳۶۹ـ۳۷۹.
- ↑ تاریخ تمدن، ج۱، ص۳۷۸ـ۳۷۹.
- ↑ دایرةالمعارف، ج۳، ص۲۲۷.
- ↑ معموری، علی، مقاله «ارمیا»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 531-532.
- ↑ الکتاب المقدس، ص۱۶۳۶ـ۱۶۳۷.
- ↑ کتاب مقدس، ارمیا، ۳۶: ۱ـ۳۲.
- ↑ دایرةالمعارف، ج۳، ص۲۲۷.
- ↑ قاموس الکتاب المقدس، ص۵۵ـ۵۶؛ کتاب مقدس، مراثی ارمیا، ۱ـ۵.
- ↑ الهدی الی دینالمصطفی، ج۱، ص۱۵۴.
- ↑ معموری، علی، مقاله «ارمیا»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 532-533.
- ↑ تفسیر عبدالرزاق، ج۱، ص۳۵۸؛ جامع البیان، مج۳، ج۳، ص۴۱؛ مجمع البیان، ج۲، ص۶۳۹.
- ↑ جامعالبیان، مج۳، ج۳، ص۴۱؛ مجمعالبیان، ج۲، ص۶۳۹؛ تفسیر قرطبی، ج۳، ص۱۸۸.
- ↑ «و بیگمان به موسی کتاب بخشیدیم و پس از وی پیامبران (دیگر) را در پی آوردیم و به عیسی پسر مریم برهانها (ی روشن) دادیم و او را با روح القدس نیرومند کردیم؛ پس چرا هرگاه پیامبری، پیامی نادلخواه شما نزدتان آورد سرکشی ورزیدید، گروهی را دروغگو شمردید و گروهی را میکشتید؟» سوره بقره، آیه ۸۷.
- ↑ تاریخ دمشق، ج۸، ص۳۳؛ الدرالمنثور، ج۱، ص۸۶.
- ↑ «و بندهای از بندگان ما (خضر) را یافتند که به او از نزد خود بخشایشی داده و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم» سوره کهف، آیه ۶۵.
- ↑ زاد المسیر، ج۵، ص۱۶۷.
- ↑ تاریخ دمشق، ج۶۴، ص۲۱۰؛ البدایة والنهایه، ج۲، ص۲۶.
- ↑ المیزان، ج۲، ص۳۷۸.
- ↑ تفسیر ابنکثیر، ج۳، ص۲۷ـ۲۸؛ قصصالانبیاء، ابنکثیر، ص۴۲۱؛ اسرائیلیات والموضوعات، ص۲۳۴ـ۲۳۷.
- ↑ تاریخ دمشق، ج۸، ص۳۴.
- ↑ تاریخ طبری، ج۱، ص۳۲۱؛ تاریخ دمشق، ج۸، ص۳۴ـ۴۱؛ قصصالانبیاء، ابنکثیر، ص۴۳۲ـ۴۳۶.
- ↑ قصص الانبیاء، ابنکثیر، ص۴۳۶ـ۴۳۸.
- ↑ قصص الانبیاء، راوندی، ص۲۲۵؛ تاریخ طبری، ج۱، ص۳۱۶.
- ↑ الفرج بعد الشده، ج۱، ص۱۸؛ تاریخ دمشق، ج۸، ص۳۲.
- ↑ البدء والتاریخ، ج۳۰، ص۱۱۵.
- ↑ معموری، علی، مقاله «ارمیا»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 533-535.
- ↑ المعارف، ص۴۸؛ تفسیر قرطبی، ج۳، ص۱۸۸؛ الدرالمنثور، ج۲،ص۲۹.
- ↑ تفسیر قمی، ج۱، ص۱۱۷؛ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۱۴۰ـ۱۴۱؛ وسائلالشیعه، ج۱۶، ص۱۴۲ـ۱۴۳.
- ↑ تاریخ طبری، ج۱، ص۳۱۷.
- ↑ «یا همچون (داستان) آن کس که بر (خرابههای) شهری (با خانههایی) فرو ریخته گذشت. گفت: چگونه خداوند (مردم) این (شهر) را پس از مرگ آن (ها) زنده میگرداند؟» سوره بقره، آیه ۲۵۹.
- ↑ «خداوند همو را صد سال میراند و سپس (دوباره به جهان) باز آورد؛ فرمود: چندگاه درنگ داشتی؟ گفت: یک روز یا پارهای از یک روز درنگ داشتم» سوره بقره، آیه ۲۵۹.
- ↑ جامعالبیان، مج۳، ج۳، ص۴۹؛ و مج۹، ج۱۵، ص۵۰ـ۵۲؛ تاریخ طبری، ج۱، ص۳۲۴.
- ↑ معانی القرآن، ج۱، ص۲۷۷ـ۲۷۸؛ مجمع البیان، ج۲، ص۶۳۹؛ تفسیر قرطبی، ج۳، ص۱۸۷.
- ↑ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۱۴۱؛ مجمعالبیان، ج۲، ص۶۳۹؛ تفسیر ابنکثیر، ج۱، ص۳۲۲.
- ↑ التبیان، ج۲، ص۳۲۰؛روضةالواعظین، ص۱۴؛ بحارالانوار، ج۷، ص۳۴.
- ↑ الصافی، ج۱، ص۲۹۲؛ کنزالدقائق، ج۲، ص۴۲۶.
- ↑ زادالمسیر، ج۱، ص۲۹۲؛ تفسیر بیضاوی، ج۱، ص۲۱۹؛ کنزالدقائق، ج۲، ص۴۲۶.
- ↑ معموری، علی، مقاله «ارمیا»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 535-536.
- ↑ «و به بنی اسرائیل در کتاب (تورات) خبر دادیم که دو بار در این سرزمین تباهی میورزید و گردنکشی بزرگی میکنید و چون وعده نخست (از) آن دو (تباهی) فرا رسد بندگانی سخت جنگاور را که داریم بر شما برمیانگیزیم که درون خانهها را جست و جو میکنند و (این) وعدهای انجام یافتنی است. سپس پیروزی بر آنان را دوباره بهره شما میکنیم و با داراییها و پسران به شما یاری میرسانیم و شمار شما را افزونتر میگردانیم. اگر نیکی ورزید به خویش نیکی ورزیدهاید و اگر بدی کنید به خویش کردهاید و چون وعده فرجامین فرا رسد (بندگانی دیگر را میفرستیم) تا چهرههایتان را اندوهبار گردانند و در آن مسجد وارد گردند چنان که بار نخست وارد آن شده بودند و تا بر هر چه دست یابند از میان بردارند» سوره اسراء، آیه ۴-۷.
- ↑ الکشاف، ج۲، ص۶۴۹؛ جوامع الجامع، ج۱، ص۷۴۴؛ غریب القرآن، ص۲۷۷.
- ↑ المعارف، ص۴۷.
- ↑ بحارالانوار، ج۱۴، ص۳۵۶.
- ↑ تفسیر قمی، ج۱، ص۱۱۳ـ۱۱۵؛ بحار الانوار، ج۱۴، ص۳۵۶ـ۳۵۷.
- ↑ تاریخ طبری، ج۱، ص۳۴۷؛ الکامل، ج۱، ص۱۹۸ـ۲۰۶.
- ↑ المعارف، ص۴۷؛ تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۱۴۱؛ مجمع البیان، ج۶، ص۶۱۴.
- ↑ بحارالانوار، ج۱۴، ص۳۵۵.
- ↑ اثباتالوصیه، ص۸۶ـ۸۷.
- ↑ معموری، علی، مقاله «ارمیا»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 536-537.
- ↑ «آیا در (کار) کسانی ننگریستهای که از بیم مرگ از سرزمین خود بیرون رفتند و آنان هزاران کس بودند و خداوند به آنان فرمود: بمیرید سپس آنان را زنده کرد؛ بیگمان خداوند دارای بخشش بر مردم است اما بیشتر مردم سپاس نمیگزارند» سوره بقره، آیه ۲۴۳.
- ↑ الاعتقادات، ص۶۰ـ۶۱؛ بحارالانوار، ج۵۳، ص۱۲۸.
- ↑ مجمعالبیان، ج۲، ص۶۰۴؛ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۱۳۱؛ البرهان، ج۱، ص۵۰۳.
- ↑ معموری، علی، مقاله «ارمیا»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 537.
- ↑ «آیا به (سرگذشت) بزرگان بنی اسرائیل پس از موسی ننگریستهای که به پیامبری که داشتند گفتند: پادشاهی بر ما بگمار تا در راه خداوند کارزار کنیم. گفت: آیا گمان نمیکنید که اگر جنگ بر شما مقرّر شود، کارزار نکنید؟ گفتند: چرا در راه خداوند جنگ نکنیم در حالی که ما از سرزمینمان رانده و از فرزندانمان ماندهایم؛ اما چون بر آنان جنگ مقرر شد جز تنی چند رو گرداندند و خداوند به (احوال) ستمکاران داناست» سوره بقره، آیه ۲۴۶.
- ↑ «و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما گمارده است، گفتند: چگونه او را بر ما پادشاهی تواند بود با آنکه ما از او به پادشاهی سزاوارتریم و در دارایی (هم) به او گشایشی ندادهاند. گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است و خداوند پادشاهی خود را به هر که خواهد میدهد و خداوند نعمتگستری داناست» سوره بقره، آیه ۲۴۷.
- ↑ تفسیر قمی، ج۱، ص۱۰۸؛ الصافی، ج۱، ص۲۷۴؛ بحارالانوار، ج۱۳، ص۴۳۹.
- ↑ مجمع البیان، ج۲، ص۶۱۰؛ المیزان، ج۲، ص۲۹۶ـ۲۹۷.
- ↑ معموری، علی، مقاله «ارمیا»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص537-538.
- ↑ «و بسا شهرهایی را در هم کوفتیم که (مردم آنها) ستمگر بودند و پس از آنها گروهی دیگر پدید آوردیم» سوره انبیاء، آیه ۱۱.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۱۱، ص۱۸۲.
- ↑ تاریخ طبری، ج۱، ص۳۲۷؛ المحبر، ص۶ـ۷؛ تاریخ ابنخلدون، ج۲، ص۱۶۱، ۲۳۹ و ۲۹۹.
- ↑ البدایة و النهایه، ج۶، ص۱۳۸؛ الدرالمنثور، ج۱، ص۸۶.
- ↑ عمدةالطالب، ص۲۸؛ تهذیبالکمال، ج۱، ص۱۷۵؛ الطبقات، ج۱، ص۴۷.
- ↑ الغدیر، ج۶، ص۳۹.
- ↑ معموری، علی، مقاله «ارمیا»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 538.
- ↑ تاریخ ابنخلدون، ج۲، ص۱۰۷.
- ↑ مستدرک سفینة البحار، ج۸، ص۵۵۶.
- ↑ ینابیع الموده، ج۳، ص۱۹۸؛ کشف الظنون، ج۱، ص۹۱۲.
- ↑ تاریخ طبری، ج۱، ص۳۱۷؛ البدایة والنهایه، ج۲، ص۵۱؛ تاریخ ابنخلدون، ج۲، ص۱۶۱.
- ↑ معجمالبلدان، ج۵، ص۱۴۰.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۶۵.
- ↑ معجم احادیث المهدی، ج۱، ص۵۳۰ـ۵۳۱.
- ↑ معموری، علی، مقاله «ارمیا»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 538.