شجاعت امام حسین در تاریخ اسلامی

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۵ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۳۱ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

شجاعت امام حسین (ع) صفتی است که از پدارنش به ارث برده بود. در کنار پدر و برادر شجاعانه ایستاد و بعد از آن بزرگواران و در زمان یزید بر علیه حکومت قیام کرد و پایمردی آن حضرت در روز عاشورا، عقل و اندیشه‌ها را مات و مبهوت ساخت.

مقدمه

انسان آن‌گاه که به مطالعه صفحه درخشان تاریخ دلاور مردی و شجاعت شخصیتی چون امام حسین (ع) می‌پردازد از توصیف و سخن گفتن در این زمینه، عاجز و ناتوان است. وی شجاعت را از پدرانش به ارث برده و بر آن شیوه تربیت یافته و بالنده گشته بود و ریشه در اصل آن داشت. سرور آزادگان سخن حق را شجاعانه بیان می‌داشت و قهرمانانه از آن دفاع می‌کرد و این شیوه را از جدّ عظیم‌الشأن خود پیامبر اکرم (ص) به میراث برده بود؛ زیرا رسول خدا (ص) در برابر سرسخت‌ترین قدرت‌های شرک و بت‌پرستی، پایدار ماند و با آرمان و عقیده و ایمان و مبارزه در راه خدای متعال بر آنان پیروز گشت.

امام حسین (ع) در کنار پدر بزرگوارش امیر مؤمنان (ع) قرار گرفت تا یک بار دیگر به اسلام حاکمیت بخشد و امت را در مسیر دعوت خالصانه‌اش، برانگیزاند و با گفتار و رفتار و قدرت سلاح، با قدرت‌های فریب‌کار و منحرف بستیزد تا حق را به جایگاه اصلی‌اش باز گرداند.

وی در کنار برادر ارجمندش امام مجتبی (ع) نیز چونان دلاورمردان از خود گذشته حضور داشت تا در جهت آرامش و امنیّت مسلمانان و رهایی بخشیدن جمع برگزیده با ایمانی که به دستورات رسالت اسلامی تمسّک جسته بودند از چنگ ددصفتان، دست به تلاش و فعّالیت بزند.

آن‌گاه که انبوه مسلمانان در برابر شوکت و قدرت و فریب‌کاری مزدوران معاویه و جریانی که برای مخدوش ساختن آیین راستین الهی آن را رهبری می‌کرد، دست از یاری دین خود برداشتند. امام حسین (ع) هم‌چنان پایدار و مقاوم ایستاد و از هیچ تهدیدی نهراسید و از فرجام دردناکی که در نتیجه‌ قیامش برای اصلاحگری و احیای رسالت جد بزرگوارش نبیّ اکرم (ص) و ایستادگی در برابر ستم و تباهی، در افق نمودار بود، بیمی به خود راه نداد.

بدین ترتیب، در حالی که تسلیم فرمان خدا بود و در جلب رضایتش می‌کوشید، قیام خودش را آغاز نمود و اینک هم اوست که در پاسخ حر بن یزید ریاحی که به او می‌گوید: [ای حسین!] تو را به خدا! در حفظ جانت بکوش. گواهی می‌دهم اگر دست به شمشیر ببری قطعا کشته خواهی شد و اگر کشته شوی به هلاکت خواهی رسید، می‌فرماید: «أَ بِالْمَوْتِ تُخَوِّفُنِي؟ وَ هَلْ يَعْدُو بِكُمُ الْخَطْبُ أَنْ تَقْتُلُونِي؟ مَا أَدْرِي مَا أَقُولُ لَكَ؟ وَ لَكِنْ أَقُولُ كَمَا قَالَ أَخُو الْأَوْسِ لِابْنِ عَمِّهِ»؛ آیا مرا از مرگ می‌ترسانی آیا کاری بالاتر از کشتن من نیز از شما برمی‌آید؟ نمی‌دانم در پاسخت چه گویم؟ ولی تنها مطلبی را به تو می‌گویم که آن برادر أوسی به پسر عمویش گفت: راه خود را ادامه خواهم داد و مرگ بر جوانمردان خیراندیشی که با اعتقاد به اسلام، دست به پیکار زنند، ننگ و عار نیست. با جان خویش، مردان نیک خصال و شایسته‌ای را همراهی کرد و با تبهکاران به مخالفت برخاست و از مجرمان فاصله گرفت. بنابراین، اگر زنده بمانم، نادم و پشیمان نیستم و اگر در این مسیر کشته شوم، نکوهیده نخواهم شد ولی تو را زندگی همراه با ذلّت و خواری بس است[۱].

پایمردی حسین (ع) در روز عاشورا، عقل و اندیشه‌ها را مات و مبهوت ساخت و حتی آن زمان که بی‌کس و یاور ماند در برابر دشوارترین مصیبت‌ها خم به ابرو نیاورد و چون کوهی استوار ایستاد و به گواهی دشمنانش با اینکه بدن نازنینش زخم‌های فراوانی برداشته بود، لکن به جهت‌ هیبت و عظمتش، دشمن جرأت نزدیک شدن به او را نداشت.

حمید بن مسلم [از شاهدان صحنه عاشورا] می‌گوید: به خدا سوگند! هیچ گاه ندیده بودم انسانی که از هر سو مورد حمله قرار گرفته و فرزندان و اعضای خاندان و یارانش کشته شده‌اند، مانند حسین این‌چنین استوار و پابرجا، بی‌پروا و نترس به نبرد بپردازد. هرگاه نیروی پیاده دشمن بر او یورش می‌برد میان آنان شمشیر می‌نهاد و از چپ و راست نظیر بزغاله‌هایی که گرگ بر آنها حمله‌ور شده، آنان را پراکنده می‌ساخت[۲].

صراحت لهجه و بی‌پروایی‌

قیام و نهضت امام حسین (ع) آتش‌فشانی بود که در تاریخ رسالت اسلامی منفجر گشت و به زلزله سهمگینی می‌ماند که وجدان واماندگان از یاری حق را بیدار ساخت و سخن زینبده‌ای بود که همه وفاداران به آرمان و رسالت اسلامی را به تلاش جهت تشکیل جامعه‌ای شایسته و منطبق با اراده خدای متعال و رسول گرامی‌اش فرا خواند.

امام حسین (ع) در جهت آشکار ساختن راه‌های انحرافی و طریق صحیح به مسلمانان، از شیوه‌ای استفاده کرد که با صراحت و بی‌پرده با آنان سخن گوید و اینک هم اوست که در کمال بی‌پروایی در برابر حاکم ستم پیشه زمان خویش می‌ایستد و به او هشدار می‌دهد تا وی را از ادامه طغیان و سرکشی و فساد و تباهی‌اش بازدارد... و نامه‌هایش به معاویه به وضوح و عاری از هر گونه آمیختگی، گویای این حقیقت است. حضرت در آن نامه‌ها معاویه را بیم می‌دهد و از ادامه جور و ستمش به وی هشدار می‌دهد و میزان گمراهی و فسادش را برای مردم فاش می‌سازد[۳].

امام در کمال صراحت و قدرت، بیعت با یزید بن معاویه را مردود و این موضوع را به روشنی برای ولید بن عتبه فرماندار یزید بر مدینه بیان کرد و فرمود: "ما اهل بیت و خاندان نبوّت و جایگاه رسالت و محل آمدوشد فرشتگان و خاستگاه رحمتیم، خداوند اسلام را از خاندان ما آغاز و تا پایان نیز همگام با ما خاندان به پیش خواهد برد و یزید فردی فاسق و فاجر، باده‌نوش و قاتل بیگناهان است و آشکارا مرتکب فسق و فجور می‌شود و شخصی مانند من هیچ‌گاه با او دست بیعت نخواهد داد"[۴].

امام (ع) با یاران و کسانی که با او اعلان یاری نموده بودند نیز کاملا به صراحت سخن گفت. وی در مسیر حرکت به سمت کوفه که خبر شهادت مسلم بن عقیل و دست برداشتن مردم از یاری خود را دریافت نمود به گروهی از آنان که به امید عافیت‌طلبی، حضرت را همراهی می‌کردند، فرمود: "[خبر رسیده‌] که پیروان ما دست از یاری‌مان برداشته‌اند اکنون هریک از شما دوست داشته باشد می‌تواند بی‌آن‌که مانعی بر سر راهش باشد، به دیار خود باز گردد و من بیعتم را از آنان برداشتم"[۵]. [با پایان یافتن سخنان حضرت‌] افراد حریص و آزمند و سست ایمان، پراکنده شده و تنها مجموعه‌ای از نیک‌خصالان اهل بیت و یاران باوفایش باقی ماندند، امام حسین (ع) با وجود یاران اندکش هیچ‌گاه برای گردآوری‌ نیرو، به حیله بازی و تملّق متوسل نشد.

پیش از در گرفتن جنگ، به تمام یاران وفادار همراهش، رخصت بازگشت داد و فرمود: "من یارانی بهتر از شما و خاندانی عادل‌تر و برتر از اهل بیت خویش سراغ ندارم. خداوند از ناحیه من به شما پاداش خیر عنایت کند. اینک شب فرارسیده به پا خیزید و از این موقعیّت استفاده کنید (اگر شرم دارید) هریک می‌توانید دست یکی از دوستان خود و یا یکی از برادران مرا بگیرید و در تاریکی این شب پراکنده شوید و مرا با این مردم ستم‌پیشه تنها بگذارید؛ زیرا آنان در پی کسی غیر از من نیستند و اگر به من دست یابند و قادر بر ریختن خونم باشند در پی شما نخواهند آمد"[۶].

واقعیت این است که اگر کسی جزئیات قیام و نهضت سید الشهداء (ع) را مورد مطالعه قرار دهد در تمام سخنان و رفتار امام، در تمامی ابعاد نهضت مبارکش به صدق و راستی و صراحت و بی‌پروایی آن بزرگوار پی خواهد برد[۷].

شجاعت حضرت سیدالشهداء(ع)

تمام مظاهر شجاعت در حسین(ع) وجود داشت، و روح و جسم او مرکز نمایش عالی‎ترین مرتبه شجاعت بود تا جائی که «شجاعه الحسینیه» ضرب المثل گشت. از یک‎سو شدت تشنگی و رنج و تعب گرسنگی و بی‌خوابی، از یک‎سو خون‎ریزی از جراحت‎ها، از دیگر سو زحمت جهاد و دفاع از خود و اصحاب و اهل بیت و بانوان و اطفال. از یک طرف خواهش آب و فریاد تشنگی کودکان، از طرف دیگر اسارت قریب الوقوع عزیزترین، و محترم‎ترین بانوان جهان اسلام. هر زمان باران مصیبت بر او شدیدتر می‌شد، و هر ساعت صدای شهیدی از یاران باوفایش بر دلش داغ تازه می‎گذارد، شخصاً به بالین سر آن‎ها حاضر می‌شد آن مردان با اخلاص و با وفا و با ایمان را می‌دید که با پیکرهای مجروح و بدن‎های پاره پاره جان می‌دهند، و نسبت به او عرض ادب می‌کنند. ولی حسین شهامت و استقامت و ایمان، این مصائب را تحمل می‌کرد، و مثل شجاعی که دشمنان را از خود دفع می‌کند با این مصیبات که هر یک برای از پا درآوردن بزرگ‎ترین شجاعان کافی بود، مدافعه می‌کرد.

طبری و ابن اثیر از عبدالله بن عمار نقل کرده‎اند که وقتی پیادگان لشکر به آن حضرت از چپ و راست حمله کردند، آن حضرت بر آنها که از جانب راست حمله‎ور شده بودند حمله کرد تا گریختند، و بر آنها که از سمت چپ بودند حمله فرمود تا آنها را نیز به گریز داد، و در این حال عمامه بر سر و پیراهن خزی در برداشت. به خدا سوگند هرگز شکسته‌ای را ندیدم که فرزندان و اهل بیت و اصحاب و یارانش کشته شده باشند و در عین حال دلدارتر و قوی‌تر و بی‌بیم‌تر از حسین باشد به خدا سوگند پیش از او و بعد از او کسی را مثل او ندیدم! به هر سو حمله می‌کرد آن لشکر از او می‎گریختند. به خدا سوگند او همچنان جهاد می‌نمود.[۸]

عظمت‌های حضرت سید الشهداء(ع)

عظمت در تصمیم

به معنای عزم راسخ داشتن به انجام کار و پایان آن، به طوری که هیچ‌گاه و به هیچ‌گونه از عزم خود برنگردد، و هیچ چیز تصمیم او را سست نسازد، و از آغاز کار ملاحظه پایان و عاقبت آن را بنماید و هشیارانه تصمیم بگیرد. اکنون بشنوید که حسین چگونه با پیش بینی پایان کار، وارد میدان شد، و سخنانش چگونه از شعور خطیرش بر می‌خاست. آنگاه که عزیمت خروج از مکه و سفر عراق را داشت این خطبه را خواند: «الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ ما شاءَ اللَّهُ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ‌، وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ خُطَّ الْمَوْتُ عَلَى وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقِلَادَةِ عَلَى جِيدِ الْفَتَاةِ، وَ مَا أَوْلَهَنِي إِلَى أَسْلَافِي اشْتِيَاقَ يَعْقُوبَ إِلَى يُوسُفَ، وَ خُيِّرَ لِي مَصْرَعٌ أَنَا لَاقِيهِ كَأَنِّي بِأَوْصَالِي تَقَطَّعُهَا عُسْلَانُ الْفَلَوَاتِ، بَيْنَ النَّوَاوِيسِ وَ كَرْبَلَاءَ فَيَمْلَأَنَّ مِنِّي أَكْرَاشاً جُوفاً، وَ أَجْرِبَةً سُغْباً لَا مَحِيصَ عَنْ يَوْمٍ خُطَّ بِالْقَلَمِ، رِضَى اللَّهِ رِضَانَا أَهْلَ الْبَيْتِ، نَصْبِرُ عَلَى بَلَائِهِ وَ يُوَفِّينَا أُجُورَ الصَّابِرِينَ لَنْ تَشُذَّ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَحْمَةٌ هِيَ مَجْمُوعَةٌ لَهُ فِي حَظِيرَةِ الْقُدْسِ تَقَرُّ بِهِمْ عَيْنُهُ، وَ يُنَجَّزُ لَهُمْ وَعْدُهُ، مَنْ كَانَ بَاذِلًا فِينَا مُهْجَتَهُ، وَ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ، فَلْيَرْحَلْ فَإِنِّي رَاحِلٌ مُصْبِحاً، إِنْ شَاءَ اللَّهُ».

سپاس برای خدا است و آنچه خواست خداست می‌شود و نیروئی جز به خدا نیست و درود خدا بر پیامبرش. مرگ بر فرزندان آدم نوشته شده و آنها را احاطه کرده مانند گردن‎بند بر گردن دختر جوان، و من بسیار مشتاقم به دیدار گذشتگان خودم همان‎گونه که یعقوب مشتاق دیدار یوسف است و برای من قتلگاهی است که من آن را خواهم دید. گویا می‌بینم که در میان نواویس و کربلا گرگان بیابان رگ‌های مرا پاره می‌کنند تا شکم‌های گرسنه خود را پر کنند از چنان روزی که با قلم قضا نوشته شده گریزی نیست، رضای خدا رضای ما خاندان است. صبر می‌کنیم بر بلای او تا به ما مزد صابران را دهد. هرگز پاره تن پیامبر از او جدا نشود، بلکه با او در حظیره قدس در یک جا باشد، چشمش به پاره‌های تنش روشن شود و به واسطه ایشان به وعده خود وفا کند. آگاه باشید! هر کس از ریختن خون دلش در راه ما دریغ ندارد و دل به شهادت و لقای خدا می‌نهد با ما کوچ کند که من بامداد کوچ خواهم کرد. انشاءالله تعالی». این بود منطق حسین، و سخنان شورانگیز و قاطع او در برابر کسانی که او را از تصمیمی که داشت باز می‌داشت.[۹]

عظمت در مردانگی

در این عظمت نیز حسین(ع) مقامی عجیب و سخت شگفت‌انگیز داشت و مردانگی در وجود او به حد اکمل نمایش یافت، و شاید برجسته‌ترین موارد ظهور مردانگی آن حضرت آن وقتی بود که سپاه کفر پیشه، آن حضرت و اصحابش را تیر باران نمودند، حسین برخاست یک نگاه به آن تیرها کرد، و یک نگاه به اصحابش سپس فرمود: «قُومُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ إِلَى الْمَوْتِ الَّذِي لَا بُدَّ مِنْهُ فَإِنَّ هَذِهِ السِّهَامَ رُسُلُ الْقَوْمِ إِلَيْكُمْ». بر خیزید! خدا شما را رحمت کند، و از مرگی که چاره‌ای از آن نیست پیشواز نمائید اینک این تیرها فرستاده‌های این مردم به سوی شمایند. اصحاب برخاستند و ساعتی را با آنها نبرد کردند تا جمعی از اصحاب شهید شدند.[۱۰]

منابع

پانویس

  1. تاریخ طبری، ج۴، ص۲۵۴؛ الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۷۰.
  2. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۵ ص۵۲.
  3. الامامة و السیاسة، ج۱، ص۱۸۹ و ۱۹۵.
  4. فتوح ابن اعثم، ج۵، ص۱۴؛ مقتل خوارزمی، ج۱، ص۱۸۴؛ بحار الانوار، ج۴۴، ص۳۲۵.
  5. ارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۷۵؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۳۰۳؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۱۸۲؛ بحار الانوار، ج۴۴، ص۳۷۴.
  6. فتوح، ج۵، ص۱۰۵؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۳۱۵؛ اعیان الشّیعه، ج۱، ص۶۰۰.
  7. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۵ ص۵۶.
  8. صافی گلپایگانی، لطف‌الله، حضرت سیدالشهداء امام حسین مصباح هدایت ص ۲۵.
  9. صافی گلپایگانی، لطف‌الله، حضرت سیدالشهداء امام حسین مصباح هدایت ص ۲۶.
  10. صافی گلپایگانی، لطف‌الله، حضرت سیدالشهداء امام حسین مصباح هدایت ص ۲۸.