نفی خشونت در سیره خانوادگی معصومان
مقدمه
خشونت در آیات و روایات به مفهوم هر نوع هتک حرمت و کرامت انسان و زیر پا گذاشتن حقوق اشخاص، و تعدی، تأذی، و تندی و تیزی و بدرفتاری، به هر شکل و نسبت به هرکس است. این مفهوم در آیات و روایات با واژههای متعدد بیان شده است[۱]؛ و این امر غیر از شدت قانونی است؛ یعنی اجرای حدود و قوانین، آن هم با دقت و شدت، برای حفظ حرمتها و پاسداری از حقوق انسانها و جلوگیری از تعدی متجاوزان، و بازداشتن خیانتکاران و جنایتکاران از خیانت و جنایت که امری عقلایی و ضروری، بلکه انسانیترین اقدامات در حفظ سلامت فرد و جامعه است، چنانکه امیرمؤمنان علی (ع) بدان اشارت فرموده است: «فَرَضَ اللَّهُ... إِقَامَةَ الْحُدُودِ إِعْظَاماً لِلْمَحَارِمِ»[۲].
بنابراین پاسداری از قانون و اجرای آن، هرچند ظاهری شدید داشته باشد، اساساً از سنخ خشونت نیست، بلکه عامل بازدارنده و رفعکننده خشونت است.
در منطق کتاب الهی، در روابط و مناسبات انسانی و اجتماعی، و در مدیریت و رهبری، هیچچیز چون خشونت روابط و مناسبات و اداره امور را به تباهی نمیکشاند و آدمیان را به گریز از یکدیگر وانمیدارد. خدای سبحان خطاب به پیامآور رحمت و عدالت فرموده است:﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ﴾[۳].
“فَظًّ” به معنای تندخویی، بدخلقی، خشونت زبانی و بدرفتاری است. اصل فَظّ آب شکمبه حیوان بوده که نوشیدن آن سخت ناپسند بوده است و جز در ناچاری آن را نمینوشیدند، سپس در معنای استعاری برای خشونت زبانی و رفتاری و زشتخویی به کار رفته است[۴]، که بیانگر شدت ناپسندی خشونت چه در زبان و چه در رفتار است. خشونت در هشدارهای معصومان زشتترین پدیده معرفی شده است، چنانکه در بیانات امیرمؤمنان علی (ع) آمده است: «أَقْبَحُ شَيْءٍ الْخُرْقُ»[۵]؛ «أَسْوَءُ شَيْءٍ الْخُرْقُ»[۶].
در آموزههای معصومین چنین مطرح شده است که هیچچیز همانند خشونت و درشتی و تندی روابط انسانی و اجتماعی را آسیب نمیزند و زشت نمینماید، درحالیکه هیچچیز همانند رفق و مدارا و نرمی روابط انسانی و اجتماعی را به سوی سلامت نمیبرد. از علی (ع) روایت شده است: «ما كانَ الرِّفْقُ في شيءٍ قَطُّ إِلّا زانَهُ؛ مَا كَانَ الخُرْقُ في شَيْءٍ قَطُّ إِلّا شانَهُ»[۷].
ازاینروست که زشتترین و آسیبزاترین اخلاق و رفتار آن است که به خشونت و درشتی آلوده باشد؛ به بیان امیر مؤمنان علی (ع): «الْخُرْقُ شَرُّ خُلُقٍ»[۸]؛ «لَا خُلُقَ أَشْيَنُ مِنَ الْخُرْقِ»[۹].
انسان به فطرت خویش از خشونت و تندی و درشتی بیزار و گریزان است و آنجا که این امور ظهور میکند، روابط لطیف و انسانی، و دوستی و همراهی رنگ میبازد: «مَنْ خَشُنَتْ عَرِيكَتُهُ أَفْقَرَتْ حَاشِيَتُهُ»[۱۰]
در مناسبات خانوادگی، و در روابط دو همسر خشونت و درشتی، دلبستگی را به گسستگی، و همزیستی انسانی را به سلطهگری حیوانی، و عشق و دوستی را به عقده و کینهورزی مبدل میسازد. در آموزههای امام سجاد (ع) آمده است: «إِنَّ اللِّينَ يُؤْنِسُ الْوَحْشَةَ وَ إِنَّ الْغِلَظَ يُوحِشُ مَوْضِعَ الْأُنْسِ»[۱۱].
تندی و خشونت و درشتی در تمام امور عوارضی برجای میگذارد که هیچ دوراندیشی با علم به آنها بدین سوی گام نمینهد، و هیچ عاقلی در این دام فرونمیافتد، که ورود به این وادی و راه سپردن در آن، نشانه بیخردی و سبکمغزی است، چنانکه در تعبیر بلند امیر بیان، علی (ع) آمده است: «رَأْسُ السُّخْفِ الْعُنْفُ»[۱۲].
خشونت در روابط انسانی، آدمی را به بیراههروی و سرکشی و ریاکاری و بیاعتدالی سوق میدهد، و اینها عوارض بسیار پرخطری است که بیگمان دانستن آن به پرهیز از خشونت راه مینماید. امیرمؤمنان علی (ع) در سخنی والا به این عوارض تصریح فرموده است: «فَصَيَّرَهَا فِي حَوْزَةٍ خَشْنَاءَ يَغْلُظُ كَلْمُهَا وَ يَخْشُنُ مَسُّهَا... فَمُنِيَ النَّاسُ لَعَمْرُ اللَّهِ بِخَبْطٍ وَ شِمَاسٍ وَ تَلَوُّنٍ وَ اعْتِرَاضٍ»[۱۳].
این عوارض در کلام امام علی (ع) مختص به حوزهای خاص نیست، بلکه در هر حوزه روابط انسانی که خشونت و تندی حکومت نماید خودسری و کجروی و بدخویی و رنگارنگی و گمراهی رخ مینماید. امیر مؤمنان علی (ع) در هشداری اساسی به زیاد بن ابیه، هنگامی که او جانشین عبد الله بن عباس در منطقه فارس بود، این حقیقت را گوشزد کرده است که هرجا مدیریت به تندی و خشونت کشیده شود، درگیری و آوارگی در پی دارد: «اسْتَعْمِلِ الْعَدْلَ وَ احْذَرِ الْعَسْفَ وَ الْحَيْفَ فَإِنَّ الْعَسْفَ يَعُودُ بِالْجَلَاءِ وَ الْحَيْفَ يَدْعُو إِلَى السَّيْفِ»[۱۴].
این سخن نیز در همه عرصههای مدیریتی جاری است، چنانکه در مدیریت خانواده نیز خشونت و تندی و درشتی چنین عوارضی به دنبال دارد؛ و بیگمان حاصل آن ندامت و پشیمانی سنگینی است. به بیان علی (ع): «مَنْ عَامَلَ بِالْعُنْفِ نَدِمَ»[۱۵].
و البته ممکن است عوارض درشتی و خشونت در حدی باشد که پشیمانی نیز سود ندهد. بنابراین با توجه به چنین عوارضی لازم است که هرگونه خشونت خانوادگی به تمام معنا نکوهیده شمرده گردد و از ارتکاب آن به جد پرهیز شود تا پشیمانیهای بیفایده و درعینحال خردکننده گریبانگیر آدمی نگردد. «مَنْ رَكِبَ الْعُنْفَ نَدِمَ»[۱۶].[۱۷]
نفی خشونت
اصل دیگری که در سیره خانوادگی اهل بیت(ع) مطرح است استفاده نکردن از خشونت است. در روابط و مناسبات انسانی و اجتماعی و در مدیریت و رهبری، هیچ چیز همانند خشونت موجب تباهی اداره امور نمیشود و آدمیان را به گریز از یکدیگر وا نمیدارد. خدای سبحان خطاب به پیامآور رحمت و عدالت فرموده است: ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ﴾[۱۸]. خشونت نابه جا در منظر معصومان(ع) زشتترین پدیده معرفی شده است، چنانکه امیر مؤمنان علی(ع) میفرمایند: «أَقْبَحُ شَيْءٍ الْخُرْقُ»[۱۹]؛ «زشتترین چیز خشونت و درشتی است». و همچنین میفرمایند: «أَسْوَءُ شَيْءٍ الْخُرْقُ»[۲۰]؛ «بدترین چیز خشونت و درشتی است». در مقابل هیچ چیز همانند رفق و مدارا و نرمی روابط انسانی و اجتماعی را به سوی سلامت نمیبرد؛ از این رو، امیر مؤمنان علی(ع) میفرماید: «مَا كَانَ الرِّفْقُ فِي شَيْءٍ إِلَّا زَانَهُ وَ لَا كَانَ الْخُرْقُ فِي شَيْءٍ إِلَّا شَانَهُ»[۲۱]؛ «رفق و مدارا در چیزی قرار نگرفته است مگر اینکه آن را زینت داده و زیبا نموده است. خشونت و درشتی در چیزی قرار نگرفته است مگر اینکه آن را معیوب و زشت ساخته است». همچنین امیر مؤمنان علی(ع) فرمود: «الْخُرْقُ شَرُّ خُلُقٍ»[۲۲]؛ «خشونت و درشتی بدترین اخلاق است». و «لَا خُلُقَ أَشْيَنُ مِنَ الْخُرْقِ»[۲۳]؛ «خلق و خویی زشتتر از خشونت و درشتی نیست».
انسان به فطرت خویش از خشونت و تندی گریزان است و جایی که خشونت ظهور میکند، روابط لطیف و انسانی و دوستی و همراهی رنگ میبازد، همانگونه که امیر مؤمنان علی(ع) میفرمایند: «من خشنت عريكته أفقرت حاشيته»[۲۴]؛ «هر که درشت خوی باشد و خشونت ورزد، مردم از گرداگرد او بگریزند». امیر مؤمنان علی(ع) در هشداری اساسی این حقیقت را گوشزد کرده است که هر جا مدیریت به تندی و خشونت کشیده شود درگیری و آوارگی در پی دارد: «اسْتَعْمِلِ الْعَدْلَ وَ احْذَرِ الْعَسْفَ وَ الْحَيْفَ فَإِنَّ الْعَسْفَ يَعُودُ بِالْجَلَاءِ وَ الْحَيْفَ يَدْعُو إِلَى السَّيْفِ»[۲۵]؛ «عدالت پیشه کن و از خشونت و بیدادگری بپرهیز که خشونت و درشتی مردم را به فرار و آوارگی وادارد و ستم و بیداگری شمشیر را در میان آورد». این سخن نیز در همه عرصههای مدیریتی جاری است، چنان که در مدیریت خانواده نیز خشونت و تندی و درشتی چنین عوارضی به دنبال دارد و بیگمان حاصل آن ندامت و پشیمانی سنگینی است. امام المتقین علی(ع) میفرماید: «مَنْ عَامَلَ بِالْعُنْفِ نَدِمَ»[۲۶]؛ «هر که درشتی نماید و خشونت ورزد، پشیمان گردد». آموزههای قرآن کریم و مفسران واقعی آن سخت بر نفی خشونت در خانواده تأکید دارند و هیچ نوع آن را روا نمیدارد، چنان که کتاب الهی خشونتهای جاهلی را که در جامعه آن روز پذیرفته شده بود زیر پا گذاشت و جهتگیری خود را در نفی خشونت و حاکم نمودن روابط انسانی در خانواده و حمایت از زنان و احقاق حق آنان روشن ساخت: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّسَاءَ كَرْهًا وَلَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آتَيْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَيَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْرًا كَثِيرًا * وَإِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدَالَ زَوْجٍ مَكَانَ زَوْجٍ وَآتَيْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنْطَارًا فَلَا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَيْئًا أَتَأْخُذُونَهُ بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُبِينًا * وَكَيْفَ تَأْخُذُونَهُ وَقَدْ أَفْضَى بَعْضُكُمْ إِلَى بَعْضٍ وَأَخَذْنَ مِنْكُمْ مِيثَاقًا غَلِيظًا﴾[۲۷]
قرآن کریم در تنگنا قرار دادن همسر را در هیچ شرایطی روا نمیدارد و به پیروان خود در سختترین اوضاع و احوال خانوادگی نیز اجازه خشونتورزی نمیدهد و به طور کلی مردان را به پاسداشت حقوق و حدود زنان و رعایت احوال آنان و پرهیز از آزار ایشان فرمان داده است: ﴿...وَلَا تُضَارُّوهُنَّ لِتُضَيِّقُوا عَلَيْهِنَّ...﴾[۲۸]. پیامبر اکرم(ص) به خشونت - در انواع و اقسامش و نسبت به هرکس - سخت حساسیت نشان میداد و بر نفی آن به طور کامل تأکید مینمود، چنان که در سخنی والا فرمود: «هر که مؤمنی را بیازارد، بیگمان مرا آزرده است، و هرکه مرا بیازارد، بیگمان خدا را آزرده است و چنین کسی در تورات و انجیل و زبور و قرآن از رحمت خدا به دور معرفی شده است»[۲۹].
حضرت همچنین فرمودند: «هر که مؤمنی را به ناحق بیازارد، چنان است که مکه و خانه آباد خدا را ویران کرده و هزار فرشته مقرّب را کشته است»[۳۰]. اینگونه بیانات حاکی از شدت ویرانگری خشونت است و کسی که خانواده را که محبوبترین بنیان نزد خداست[۳۱] ویران کند و با رفتار غیرانسانی و خشونتورزی حقوق و حدود همسر و خانواده خویش را تباه کند، گویا خانه خدا را ویران کرده و پیامبر را آزار داده و بزرگترین تعدیها را انجام داده است. امام کاظم(ع) میفرمایند: «إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْضَبُ بِشَيْءٍ كَغَضَبِهِ لِلنِّسَاءِ وَ الصِّبْيَانِ»[۳۲]؛ «بیگمان خداوند به اندازهای که برای زنان و کودکان خشم میگیرد، برای هیچ چیز به خشم نمیآید». خداوند نسبت به هیچ چیز همچون زنان و کودکان تأکید نکرده و در مقابل آزار آنان به خشم نمیآید. خشم و خشنودی خداوند، چون خشم و خشنودی آدمیان نیست که ناشی از انفعال نفس باشد، بلکه خداوند به معنای دور شدن از رحمت خدا و در عذاب و عقاب واقع شدن است و مشمول رحمت خدا شدن، یعنی جلب ثواب و رضای خداوند و آن کس که خشونت میورزد، خود را از رحمت خدا محروم میسازد و گرفتار عقاب این جهانی و آن جهانی مینماید. خشونت، بدرفتاری و بداخلاقی و آزار دادن در محیط خانه و خانواده انواع و اقسامی دارد که در این مبحث اشارهای کوتاه به آن میکنیم:
خشونت گفتاری
از جمله صورتهای به شدت نکوهیده خشونت خانوادگی، خشونت گفتاری یا بدزبانی است. تندی و تیزی و درشتی در گفتار، به کار گرفتن واژههای زشت برای تحقیر و آزار، گزندگی در بیان، استفاده از داد و فریاد، نسبت ناروا دادن، ناسزا گفتن و... همه در راه و رسم معصومان(ع) مطرود و ممنوع است و پیامبر اکرم(ص) به آن سخت حساسیت نشان داده است. از جابر بن عبدالله انصاری روایت شده است که رسول خدا(ص) فرمود: «آیا شما را از بدترین مردانتان آگاه نسازم؟ گفتیم: چرا، ای رسول خدا؟ فرمود: بدترین مردان شما کسی است که تهمت زن، بداخلاق و بدزبان و دشنامگوی است»[۳۳]. آزار دادن یکدیگر در خانواده با زبان، به هر نحوی که باشد، در آموزههای نبوی و اهل بیت پاکش به شدت نفی شده است، چنان که پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: «هر زنی که شوهرش را با زبان بیازارد، اگر روزها را روزه بگیرد و شبها به عبادت بپردازد و بندهها را آزاد کند و مالها در راه خدا انفاق نماید، خداوند هیچ چیزی را در ازای بدزبانیاش نپذیرد و هیچ کار نیکی را از او قبول نکند تا آنگاه که شوهرش را از خود خشنود سازد، و گرنه آن زن نخستین کسی است که به دوزخ میرود؛ و مرد نیز اگر درباره همسرش خود بدزبانی و ستم روا دارد، چنین گناه و عذابی خواهد داشت»[۳۴].
بد زبانی در روابط دو همسر به مثابه تعرضی است که موجب خدشه دار شدن روح و جان آنان میشود و چه بسا زخم حاصل از آن سالیان سال بماند. به بیان علی(ع): «رُبَّ كَلَامٍ كَلَّامٌ»[۳۵]؛ «بسا سخنی که زخمی عمیق وارد میآورد». مشخص است که زندگی خانوادگی با وجود چنین عوارضی تا چه اندازه سخت و ناگوار خواهد بود. امام صادق(ع) فرموده است: «ثَلَاثَةٌ تُكَدِّرُ الْعَيْشَ السُّلْطَانُ الْجَائِرُ وَ الْجَارُ السَّوْءُ وَ الْمَرْأَةُ الْبَذِيَّةُ»[۳۶]؛ «سه چیز زندگی را تیره میکند: فرمانروای ستمگر، و همسایه بد، و زن بدزبان». بدزبانی چنان تیرهکننده زندگی است که حتی خوبیهای شخص بدزبان را محو میکند و زحمات او را از بین میبرد و روابط زن و مرد را به تباهی میکشاند و موجب واکنشهای منفی میشود. معمولاً چنین است که بدزبانی، طرف مقابل را به واکنشی از جنس ناسزاگویی میکشاند، ولی آموزههای نبوی این است که در چنین شرایطی نیز فرد رفتار متقابل انجام ندهد و با واکنش نیکو مقابله کند. امام کاظم(ع) آنگاه که دو مرد را دید که به یکدیگر ناسزا میگویند فرمود: «الْبَادِي مِنْهُمَا أَظْلَمُ وَ وِزْرُهُ وَ وِزْرُ صَاحِبِهِ عَلَيْهِ مَا لَمْ يَتَعَدَّ الْمَظْلُومُ»[۳۷]؛ «آغاز کننده ستمکارتر است و گناه طرف مقابل نیز به گردن اوست، تا زمانی که ستمدیده زیادهروی نکند». شایسته و بایسته است که در هر شرایطی، زبان پاس داشته شود و زن و مرد آن را به بدی نیالایند و زندگی این جهانی و آن جهانی خود را تیره نکنند. مُعاذ بن جَبَل گوید: در سفری با پیامبر از حضرتش درباره آنچه به بهشت میبرد و از آتش دور میگرداند، سؤال کردم. حضرت فرمود: «سؤال بزرگی کردی». سپس پاسخ سؤال را داد و فرمود: «أَ لَا أُخْبِرُكَ بِمِلَاكِ ذَلِكَ كُلِّهِ؟» «آیا بنیاد همه اینها را به تو خبر ندهم؟» مُعاذ گوید: عرض کردم، چرا ای رسول خدا! پیامبر به زبان خود اشاره کرد و فرمود: «كُفّ عليك هذا»؛ این را نگه دار. مُعاذ میگوید: عرض کردم: ای پیامبر خدا آیا ما درباره آن چه میگوئیم مؤاخذه میشویم؟ حضرت فرمود: «و هل يكب الناس في النار على وجوههم - أو قال: على مناخرهم - إلا حصائد السنتهم»[۳۸]؛ «مگر مردم را چیزی جز درویدههای زبانشان به رو -یا فرمود: به بینی - در آتش میافکند؟»
پیامدهای خشونت گفتاری و بدزبانی در زندگی این جهانی و آن جهانی چنان سنگین است که رسول خدا(ص) اینگونه درباره آن هشدار داده است. در برخی خبرها در ماجرای تدفین سعد بن معاذ اشاره شده است که او گرفتار خشونت گفتاری و بدزبانی بوده است. از امام صادق(ع) در این باره چنین روایت شده است: «إِنَّ سَعْداً لَمَّا مَاتَ شَيَّعَهُ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ فَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) عَلَى قَبْرِهِ فَقَالَ وَ مِثْلُ سَعْدٍ يُضَمُّ فَقَالَتْ أُمُّهُ هَنِيئاً لَكَ يَا سَعْدُ وَ كَرَامَةً فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ يَا أُمَّ سَعْدٍ لَا تَحْتِمِي عَلَى اللَّهِ فَقَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ سَمِعْنَاكَ وَ مَا تَقُولُ فِي سَعْدٍ فَقَالَ إِنَّ سَعْداً كَانَ فِي لِسَانِهِ غِلَظٌ عَلَى أَهْلِه»[۳۹]؛ «وقتی سعد (بن معاذ) فوت کرد هفتاد هزار فرشته او را تشییع کردند و رسول خدا(ص) بر قبر او ایستاد و گفت: دوستی مانند سعد از دنیا رفت. مادر سعد گفت: (بهشت) بر تو گوارا و گرامی باد. پیامبر به او فرمود: ای مادر سعد! در کار خدا به طور جزم سخن مگو. مادر سعد گفت: ای رسول خدا، آنچه درباره سعد گفتی، شنیدیم. پیامبر فرمود: سعد نسبت به خانوادهاش درشتی در زبان داشت». خشونت گفتاری و بدزبانی چنان است که رسول خدا(ص) اینگونه پیروان خود را نسبت به آن هشدار داده است تا ساحت روابط خانوادگی را از آن پاک سازند و فضای خانواده را با آن هولناک و رنجآور نکنند. انس بن مالک از رسول خدا(ص) روایت کرده است که فرمود: «إن شر الناس منزلة يوم القيامة من يخاف لسانه، أو يخاف شره»[۴۰]: «بیگمان بدترین مردمان از نظر جایگاه در روز قیامت کسی است که از زبانش یا شرّش بترسند». کسی که در خانه با بدزبانی امنیت خانوادگی را میگیرد و روح اعضای خانواده را میآزارد، در چنین جایگاهی است. رسول خدا(ص) در هشداری فرموده است: «فِتْنَةُ اللِّسَانِ أَشَدُّ مِنْ ضَرْبِ السَّيْفِ»[۴۱]؛ «گزش زبان، سختتر از ضربت شمشیر است».
با توجه به گزش زبان، مراقبت از آن و جلوهگریهای آن در هر صورت، حیاتی است. پیامبر خوش سخن و نرم گفتار به پیروان خود در هر زمان و مکان میآموخت که خشونت گفتاری را به طور کامل ترک کنند و نه تنها تندی زبان و پرخاشگری و دشنامگویی را کنار بگذارند که حتی از فریاد زدن و بلند سخن گفتن هم بپرهیزند و به هیچ صورتی از صورتهای خشونت گفتاری آلوده نباشند. آن حضرت میفرمود: «إن الله يكره من الرجال الرفيع الصوت و يحب الخفيض من الصوت»[۴۲]؛ «بیگمان که خداوند مردانی را که با صدای بلند سخن میگویند ناخوش دارد و صدای آهسته را دوست دارد». خداوند در سخن گفتن نیز ملایمت را میپسندد و آرام بیان کردن را خوش دارد و از داد و فریاد بیزار است. در حدیثی دیگر از رسول خدا(ص) آمده است: «أَنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الصَّوْتَ الْخَفِيضَ وَ يُبْغِضُ الصَّوْتَ الرَّفِيعَ»[۴۳]؛ «بیگمان خداوند صدای آهسته را دوست دارد و صدای بلند را دشمن میدارد». صدای بلند و داد و فریاد نزد خداوند چنان زشت شمرده شده است که در قرآن کریم از آن با تعبیری سخت هشدار دهنده چنین آمده است: ﴿وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ﴾[۴۴].
در منطق دین، هرگونه بدزبانی، هر چند فقط به صورت بالا بردن صدا باشد، ممنوع است و خداوند آن را زشت و نکوهیده معرفی کرده است. بنابراین پرهیز از بدزبانی و جلوگیری از هرگونه جلوه آن در زندگی و سلامت فرد و خانواده است؛ هر چند غرولند زیرلب باشد و یا تعبیری آرام به زبان آید، ولی گزنده باشد. جمیل بن درّاج از امام صادق(ع) روایت کرده است که فرمود: «أَيُّمَا امْرَأَةٍ قَالَتْ لِزَوْجِهَا مَا رَأَيْتُ قَطُّ مِنْ وَجْهِكَ خَيْراً فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهَا»[۴۵]؛ «هر زنی به شوهرش بگوید از تو خیری ندیدهام، خداوند اعمال (نیک) او را تباه سازد». معلوم است که پاسداشت زنان تا چه حد لازم است و اینکه هنگام اختلاف و بروز مشکلات زندگی و در وقت خشم نباید این پاسداشت سست گردد و سخنانی بر زبان آید که نباید. همچنین لازم است آفات گوناگون زبان در روابط خانوادگی که هر یک نمودی از خشونت گفتاری است شناخته شوند و از آنها پرهیز گردد؛ جلوههایی چون دشنامدهی، ناسزاگویی، مسخره کردن، سرزنش کردن، بهتان زدن، لعنت کردن، منت گذاشتن و مشاجره نمودن[۴۶] که به بعضی از آنها اشاره میشود.
الف) دشنامدهی و ناسزاگویی: دشنامدهی و ناسزاگویی، راه و رسمی غیر انسانی است و آنکس که انسانیت داشته باشد و کرامت انسانی خود را زیر پا نگذارد، بدین راه و رسم تن نمیدهد، چنانکه در بیان علی(ع) آمده است: «سُنَّةُ اللِّئَامِ قُبْحُ الْكَلَامِ»[۴۷]؛ «شیوه فرومایگان، زشتگویی است». دشنامدهی و ناسزاگویی از هر سو که باشد، موجب تخریب روابط زن و مرد و مایه کدورت میان آنان میشود و به جد باید از آن پرهیز کرد. مردی نزد رسول خدا(ص) آمد و از حضرت خواست تا او را سفارشی کند. پیامبر(ص) فرمود: «لَا تَسُبُّوا النَّاسَ فَتَكْتَسِبُوا الْعَدَاوَةَ بَيْنَهُمْ»[۴۸]؛ «به مردم ناسزا مگویید که با این کار در میان آنان (برای خود) دشمنی فراهم میکنید». از امیر مؤمنان علی(ع) نیز وارد شده است که فرمودند: «إِيَّاكَ وَ مُسْتَهْجَنَّ الْكَلَامِ فَإِنَّهُ يُوغِرُ الْقُلُوبَ»[۴۹]؛ «زنهار از سخن زشت که دل را کینهور میسازد».
دشنامدهی و ناسزاگویی نشانه بیماری دل و گندیدگی درون آدمی است و زندگی خانوادگی را به تباهی و آخرت آدمی را به نابودی میکشاند. در حدیث نبوی آمده است: «ساب المؤمن كالمشرف على الهلكة»[۵۰]؛ «ناسزاگوی به مؤمن، همچون کسی است که در آستانه هلاکت باشد». ناسزاگویی، همانطور که خود از جنس گنداب است، زن یا مرد متصف به آن را نیز به گنداب فرو میبرد و خداوند از چنین گندابی بیزار است و این بیزاری موجب حرمان آدمی از برکت الهی است. امام باقر(ع) فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ يُبْغِضُ الْفَاحِشَ الْمُتَفَحِّشَ»[۵۱]؛ «خداوند از انسان بدزبان دشنامگوی تنفر دارد». از عایشه نقل شده است: مردی نزد پیامبر(ص) آمد و اجازه ورود خواست. رسول خدا(ص) فرمود: چه خویشاوند بدی! (عایشه برخاست و به اتاق رفت). رسول خدا(ص) به آن مرد اجازه ورود داد. چون مرد داخل شد، رسول خدا(ص) با خوشرویی با او به صحبت کردن پرداخت تا آنکه صحبتهایش تمام شد و بیرون رفت. عایشه گوید: به پیامبر گفتم: ای رسول خدا با اینکه آن مرد چنان فردی بود که شما دربارهاش آن سخن را فرمودی، باز با خوشرویی با او برخورد کردی؟ پیامبر فرمود: «يَا عَائِشَةُ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْفُحْشَ وَ التَّفَحُّش»[۵۲]؛ «ای عایشه، بیگمان خداوند بدزبانی و دشنامگویی را دوست ندارد». سیره رسول خدا(ص) چنین بود که هرگز به هیچ کس دشنام نداد و ناسزا نگفت، چنان که در خبر عایشه آمده است: لم يكن (النبي(ص)) فاحشا و لا متفحشا، و لا صخّابا[۵۳]؛ «پیامبر نه دشنامگوی بود و نه بدزبان؛ و نه هیاهوکننده و فریادزن».
دشنامدهی و ناسزاگویی در راه و رسم نبوی کاملاً مطرود بود و تربیتشدگان این راه و رسم، آن را پاس میداشتند و هیچ حریمی را نمیشکستند، تا چه رسد به نزدیکترین اشخاص. در منطق دین، دشنامدهی و ناسزاگویی حتی به دشمن در حال جنگ نیز مجاز نیست. امیر مؤمنان علی(ع) وقتی شنید گروهی از یاران او شامیان را در جنگ صفین دشنام میگویند[۵۴]، فرمود[۵۵]: «من خوش ندارم شما دشنامگو باشید. لکن اگر کردههای آنان را بازگویید و حالشان را فریاد آرید به صواب نزدیکتر بُوَد و در عذرخواهی رساتر و به جای دشنام بگویید: خدایا ما و آنان را از کشته شدن بِرَهان! و میان ما و ایشان سازش قرارگردان و از گمراهیشان به راه راست برسان تا آن [کس] که حق را نمیداند بشناسد و آن [کس] که به راه دشمنی میرود و بدان آزمند است، باز ایستد»[۵۶].
ناسزاگویی فاقد هرگونه منطقی است و به هیچ وجه قابل دفاع نیست، چنان که خداوند حتی از ناسزاگویی به بتها نهی کرده است: ﴿وَلَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ﴾[۵۷]. رسول خدا(ص) در روز جنگ بدر از دشنام دادن به کشته شدگان مشرکان در بدر نهی کرد و فرمود: «لَا تَسُبُّوا هَؤُلَاءِ فَإِنَّهُ لَا يَخْلُصُ إِلَيْهِمْ شَيْءٌ مِمَّا تَقُولُونَ وَ تُؤْذُونَ الْأَحْيَاءَ إِلَّا أَنَّ الْبَذَاءَ لُؤْمٌ»[۵۸]؛ «اینان را دشنام ندهید؛ زیرا چیزی از گفتههای شما به آنان نمیرسد، در حالی که زندگان را میآزارید. بدانید که دشنام، نشانه پستی و فرومایگی است». دشنامدهی و ناسزاگویی تا بدان پایه نکوهیده است که پیامبر اکرم(ص) فرموده است: «الْجَنَّةُ حَرَامٌ عَلَى كُلِّ فَاحِشٍ أَنْ يَدْخُلَهَا»[۵۹]؛ «ورود به بهشت بر هر دشنامدهندهای حرام است».
ب) مسخره کردن: از زشتترین جلوههای خشونت گفتاری و بدزبانی، مسخره کردن است و اگر میان زن و مرد رخ دهد، چه انتظاری برای دوستی، مهربانی، همدلی و همراهی میتوان داشت؟ به تعبیر امام صادق(ع): «لَا يَطْمَعَنَّ الْمُسْتَهْزِئُ بِالنَّاسِ فِي صِدْقِ الْمَوَدَّةِ»[۶۰]؛ «کسی که مردم را مسخره میکند نباید به دوستی خالصانه آنان چشم امید بندد». همسرانی که یکدیگر یا وابستگان و نزدیکان و یا فرهنگ و آداب و رسوم یکدیگر را مسخره میکنند، توجه ندارند که چه بنیانی را تخریب میکنند و چه گیاهان هرزی را در درون یکدیگر میکارند. تمسخر برای این است که طرف مقابل خوار و تحقیر شود؛ دهانش بسته شود و سکوت اختیار کند؛ احساس کهتری به او القا شود و تسلیم و رام و مطیع شود. تمسخر، شیوه ستمگران کوتهبین است. خداوند در قرآن کریم از مسخره کردن به شدت نهی کرده و فرموده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ يَكُونُوا خَيْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ يَكُنَّ خَيْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾[۶۱].
ج) سرزنش نمودن: سرزنش کردن یکدیگر و زبان گشودن به بیان اشتباهاتِ هم و ابراز آن چیزی که یکی از اعضای خانواده انجام داده و خود در صدد اصلاح آن برآمده است و تمایل ندارد که گفته شود، از جمله صورتهای زشت و مخرب خشونت گفتاری و بدزبانی است. رسول خدا(ص) برای نشان دادن نکوهیدگی این عمل و پرهیز از آن، فرموده است: «مَنْ أَذَاعَ فَاحِشَةً كَانَ كَمُبْتَدِئِهَا وَ مَنْ عَيَّرَ مُؤْمِناً بِشَيْءٍ لَمْ يَمُتْ حَتَّى يَرْكَبَهُ»[۶۲]؛ «هرکس زشتکاری و گناهی را فاش کند، مانند کسی [است] که آن را انجام داده است و هر که مؤمنی را به چیزی سرزنش کند، نمیرد تا خود مرتکب آن شود».
سیره پیامبر اکرم(ص) چنین بود که هرگز کسی را سرزنش نمیکرد؛ حتی آنان که زشتترین سخنان را به وی گفتند و سرزنشها کردند. یکی از اصحاب پیامبر(ص) میگوید: مردی را دیدم که مردم از سرچشمه اندیشهاش سیراب میشدند و هر سخنی که از دهانش خارج میشد، مردم آن را میقاپیدند. از آنان پرسیدم: این مرد کیست؟ گفتند: او پیامبر خدا(ص) است... و به او گفتم: مرا سفارشی فرمایید، فرمود: «لا تسبن أحدا. (قال: فما سببت بعده حر و لا عبدا و لا بعيرا و لا شاة. قال:) و لا تحقرن شيئا من المعروف... و إن امرء شتمك و عيرك بما يعلم فيك فلا تعيره بما تعلم فيه فإنما و بال ذلك عليه»[۶۳]؛ به هیچ کس ناسزا مگو. (از آن پس، نه آزادهای را دشنام دادم، نه بردهای را، نه شتری را و نه گوسفندی را. فرمود: (هیچ کار خوبی را کوچک مشمار و دست کم مگیر... اگر کسی به تو ناسزا گفت و به عیبی که از تو میداند سرزنشت کرد، تو به واسطه عیبی که از او سراغ داری سرزنشش مکن؛ در این صورت گناهش به گردن او خواهد بود. پیامبراکرم(ص) در میان خانواده هرگز زبان به بیان اشتباهات کسی نگشود و هیچ یک از اعضای خانواده را سرزنش نکرد، چنان که در خبر انس بن مالک آمده است[۶۴].
د) بهتان زدن: نسبت دادن دروغ به یکدیگر و افترا بستن، از دیگر جلوههای زشت و مخرّب خشونت گفتاری و بدزبانی است که قرآن کریم آن را چنین تصویر کرده است: ﴿وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُبِينًا﴾[۶۵]. همسرانی که به سبب کجخلقی، بدفهمی، سوء ظن، تربیت غلط و تعصب نابهجا به یکدیگر افترا میبندند، خود را اسیر نکوهیدهترین خشونت گفتاری میکنند و روابط نیک خود را تباه میسازند و عذابی سخت را برای خود تدارک میکنند، چنان که رسول خدا(ص) فرموده است: «مَنْ بَهَتَ مُؤْمِناً أَوْ مُؤْمِنَةً أَوْ قَالَ فِيهِ مَا لَيْسَ فِيهِ أَقَامَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى تَلٍّ مِنْ نَارٍ حَتَّى يَخْرُجَ مِمَّا قَالَ فِيهِ»[۶۶]؛ «هر کس به مرد یا زن مؤمنی بهتان زند یا درباره او چیزی بگوید که از آن مبرّا است خداوند در روز رستاخیز وی را بر تلّی از آتش نگه میدارد تا این که از آنچه درباره او گفته است خارج شود (و آن را اثبات کند)».
در منطق پیشوایان دین، بهتان زدن چنان آسیب زاست که امیرمؤمنان علی(ع) درباره آن فرموده است: «لَا قِحَةَ كَالْبُهْتِ»[۶۷]؛ «هیچ وقاحتی چون بهتان زدن نیست». برخی بهتانها آن قدر وقاحت دارد که سخن گفتن از آن نیز سنگین است. پیامبر اکرم(ص) درباره چنین مواردی فرموده است: «مَنْ قَذَفَ امْرَأَتَهُ بِالزِّنَا خَرَجَ مِنْ حَسَنَاتِهِ كَمَا تَخْرُجُ الْحَيَّةُ مِنْ جِلْدِهَا وَ كُتِبَ لَهُ بِكُلِّ شَعْرَةٍ عَلَى بَدَنِهِ أَلْفُ خَطِيئَةٍ»[۶۸]؛ «هرکس به همسرش تهمت زنا زند، از نیکیهایش خارج شود، چنان که مار پوست میاندازد و به شماره هر مویی که در بدنش باشد برای او هزار گناه نوشته شود».
ه) لعنت کردن: گشودن زبان به لعن و نفرین در خانواده نسبت به هرکسی مطرود است، و در نگاه نبوی چنان نکوهیده شمرده شده که رسول خدا(ص) فرموده است: «لَعْنُ الْمُؤْمِنِ كَقَتْلِهِ»[۶۹]؛ «لعنت کردن مؤمن، مانند کشتن اوست». و همچنین فرمود: «لا يكون المؤمن لعانا»[۷۰]؛ «مؤمن لعنتگر نیست». پیامبر اکرم(ص) به تکرار سفارش میکرد که اعضای خانواده به سبب مسائل و مشکلات پیشآمده، زبان به لعن و نفرین نگشایند، چنانکه میفرمود: «لا تدعوا على أنفسكم، و لا تدعوا على أولادكم و لا تدعوا على أموالكم و لا توافقوا من الله ساعة يسأل فيها عطاء فيستجيب لكم»[۷۱]؛ «نه خود را نفرین کنید، نه فرزندانتان را، و نه اموالتان را. مبادا در ساعتی باشد که بخشش الهی فرود میآید و مورد اجابت قرار گیرد». رسول خدا(ص) در شرایط سخت زندگی نیز سفارش میکرد که اعضای خانواده زبان به لعن و نفرین نگشایند، چنانکه میفرمود: «لا تمنوا هلاك شبابكم و إن كان فيهم غرام»[۷۲]؛ «نابودی جوانانتان را آرزو مکنید، گرچه بدیهای بسیار در آنان باشد».
و) منت گذاشتن: منت گذاشتن همسران بر یکدیگر و بر فرزندانشان، صورتی از خشونت گفتاری و بدزبانی و عامل تباهی نیکی و خدمتگزاری است. در اداره خانواده جایی برای منتگذاری نیست و اگر راه آن گشوده شود، روابط لطیف میان زن و مرد و فرزندان را به شدت آسیب میزند. امیر مؤمنان علی(ع) در آموزههای مدیریتی خود فرموده است: «وَ إِيَّاكَ وَ الْمَنَ عَلَى رَعِيَّتِكَ بِإِحْسَانِكَ أَوِ التَّزَيُّدَ فِيمَا كَانَ مِنْ فِعْلِكَ... فَإِنَّ الْمَنَّ يُبْطِلُ الْإِحْسَانَ وَ التَّزَيُّدَ يَذْهَبُ بِنُورِ الْحَقِّ»[۷۳]؛ «بپرهیز که با نیکی خویش بر رعیت خود منتگذاری یا آنچه را کردهای بزرگ شماری... که منت نهادن اجر نیکی را ببرد و کار را بزرگ شمردن نور حق را خاموش گرداند». برای حفظ روابط مطلوب خانوادگی لازم است از منتگذاری پرهیز شود (علیرغم خدمات و زحماتی که زن و مرد متحمل میشوند) تا شیرینی آن به تلخی نگراید و پاداش آخرتی آن تباه نشود. امیر مؤمنان علی(ع) فرمودند: «أَحْيُوا الْمَعْرُوفَ بِإِمَاتَتِهِ فَإِنَ الْمِنَّةَ تَهْدِمُ الصَّنِيعَةَ»[۷۴]؛ «با میراندن (فراموش کردن) احسان خود، آن را زنده گردان؛ زیرا یاد کردن و منت گذاشتن احسان را ویران میکند».
ادب انسانی حکم میکند که زن و مرد خوبی و لطف و خدمت دیگری را به خود فراموش نکنند و آن را پیوسته پیش چشم داشته باشند و خوبی و لطف و خدمت خود را فراموش کنند و از اینکه پیوسته آن را در نظر آورند و به رخ دیگری بکشند پرهیز نمایند. امیر بیان، علی(ع) در آموزهای والا فرموده است: «إِذَا صُنِعَ إِلَيْكَ مَعْرُوفٌ فَاذْكُرْ، إِذَا صَنَعْتَ مَعْرُوفاً فَانْسَهُ»[۷۵]؛ «هرگاه به تو خوبی شد، آن را یادآوری کن و هرگاه تو خوبی کردی، آن را از یاد ببر». خوبی و لطف و خدمت، آن زمان ماهیت خود را حفظ میکند که از منت گذاشتن عاری باشد چنان که امیرمؤمنان علی(ع) میفرماید: «مِلَاكُ الْمَعْرُوفِ تَرْكُ الْمَنِ بِهِ»[۷۶]؛ «معیار خوبی کردن، منت ننهادن به آن است».
ز) مشاجره نمودن: مشاجره میان همسران از موارد برجسته و رایج خشونت گفتاری و بدزبانی است که با آن حقی اثبات نمیشود و جز دامن زدن به تیرگی روابط ثمری ندارد. امیر مؤمنان علی(ع) درباره آن فرموده است: «الْمُخَاصَمَةُ تُبْدِي سَفَهَ الرَّجُلِ وَ لَا تَزِيدُ فِي حَقِّهِ»[۷۷]؛ «مشاجره، نادانی انسان را آشکار میکند و چیزی به (مطلب) حق او نمیافزاید». رسول خدا(ص) هرگز مشاجره نمیکرد و هرگاه برخی همسران آن حضرت به مشاجره با حضرت مشغول میشدند، پیامبر(ص) سکوت اختیار میکرد و با آنان مقابله نمینمود. موارد یاد شده نمونههایی از بدزبانی است که در راه و رسم نبوی به شدت منع شده است و با وجود آنها زندگی خانوادگی، رنگ سرزندگی نمییابد و روابط اعضای خانواده سامان نمیپذیرد.[۷۸].
خشونت رفتاری
از مهمترین جلوههای خشونت که در راه و رسم نبوی به شدت نفی شده است، خشونت رفتاری یا بدرفتاری است. ترشرویی، اَخم و تَخم، فخرفروشی و خودنمایی، خشم و عصبانیت، زورگویی و سلطهگری، غیرتورزی منفی و تعصب بیجا و کتک زدن صورتهایی از بدرفتاری هستند که آثار و پیامدهای تباه کننده و ویرانگری بر زندگی دارند. شکستن حریم یکدیگر و تعدّی به حقوق هم با این رفتارها زندگی تلخ و سیاه میکند. در مدرسه نبوی هرگونه بدرفتاری در خانواده تحت هر شرایطی، ممنوع اعلام شده و سخت از آن پرهیز داده شده است. پیامبر(ص) به پیروان خود آموخته است: «خَيْرُ الرِّجَالِ مِنْ أُمَّتِي الَّذِينَ لَا يَتَطَاوَلُونَ عَلَى أَهْلِيهِمْ وَ يَحِنُّونَ عَلَيْهِمْ وَ لَا يَظْلِمُونَهُمْ»[۷۹]؛ «بهترین مردان امت من کسانیاند که بر خانواده خود گستاخی و تعدی نکنند و به آنان محبت ورزند و به ایشان ستم ننمایند». بدرفتاری با خانواده در صورتهای مختلف خود را نشان میدهد و لازم است از هر صورتی پرهیز شود تا زندگی معنای انسانی و ایمانی بیابد که به مواردی از آنها اشاره میکنیم:
الف) ترشرویی: شایسته نیست زن و مرد با ترشرویی روبهروی هم ظاهر شوند. در مکتب اهل بیت(ع) از جمله حقوق زن بر مرد این است که همسرش با روی خوش با او روبهرو شود و بداخمی ننماید، چنانکه در حدیث امام صادق(ع) بر آن تأکید شده است: «حَقُّ الْمَرْأَةِ عَلَى زَوْجِهَا أَنْ... وَ لَا يُقَبِّحَ لَهَا وَجْهاً»[۸۰]؛ «حق زن بر شوهر این است که شوهر برای او روی درهم نکشد». رسول خدا(ص) در خانه هرگز ترشرویی ننمود و چهره در هم نکشید و پیوسته با روی گشاده با اهل خانه رفتار کرد، چنان که در خبر عایشه اینگونه آمده است: كان الين الناس، و أكرم الناس و كان رجلا من رجالكم إلا أنه كان ضحاكا بسّاما[۸۱]؛ «رسول خدا(ص) چون با همسرانش تنها بود، نرمخوترین و بزرگوارترین مردم بود و همواره خنده و تبسم بر لب داشت». پیامبر اکرم(ص) ترشرویی را سخت نکوهیده میدانست و پیروان خود را پرهیز میداد که برای یکدیگر روی درهم کشند و اَخم و تَخم کنند، چنان که از حضرت علی(ع) روایت شده است که پیامبر خدا(ص) همیشه میفرمود: «إِنَّ اللَّهَ يُبْغِضُ الْمُعَبِّسَ فِي وَجْهِ إِخْوَانِهِ»[۸۲]؛ «خداوند کسی را که با برادران خود ترشرویی کند، دشمن میدارد».
ب) فخرفروشی: بدرفتاری با همسر میتواند به صورت فخرفروشی در رفتار و خودنمایی باشد. خداوند انسان را از زندگی توأم با فخرفروشی و خودنمایی پرهیز داده است: ﴿اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ...﴾[۸۳]. بعد از آنکه خداوند دنیا را اینگونه معرفی کردند، در آیهای دیگر میفرمایند: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ﴾[۸۴].
بنا کردن زندگی خانوادگی بر تفاخر و تظاهر و رفتار کردن با یکدیگر با مایههای متفاخرانه و متظاهرانه، زندگی را از صورت انسانی بیرون میبرد و آن را به خیمهشببازی زشت و رنجآوری تبدیل میکند. در حدیث نبوی درباره چنین ازدواجهایی آمده است: «مَنْ نَكَحَ امْرَأَةً بِمَالٍ حَلَالٍ غَيْرَ أَنَّهُ أَرَادَ بِهَا فَخْراً وَ رِيَاءً لَمْ يَزِدْهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِذَلِكَ إِلَّا ذُلًّا وَ هَوَاناً»[۸۵]؛ «هر که با مال حلالی با زنی ازدواج کند، اما هدفش از گرفتن او فخرفروشی و خودنمایی باشد، خدای عزوجل جز برخواری و سرشکستگی او نیفزاید». زندگی اگر با چنین بدرفتاری آغاز شود و سامان گیرد، در همین سمت و سو پیش میرود و زن و مرد باید پیوسته خود را اسیر فخرفروشیهای احمقانه و خودنماییهای جاهلانه کنند تا بنای کجی را که گذاشتهاند، با کجیهای بیشتر حفظ کنند و تداوم بخشند. به تعبیر امیرمؤمنان علی(ع): «لَا حُمْقَ أَعْظَمُ مِنَ الْفَخْرِ»[۸۶]؛ «حماقتی بزرگتر از فخرفروشی نیست».
اگر اشخاص کرامت انسانی خود را حفظ کرده باشند به خواریِ فخرفروشی و پستی خودنمایی تن نمیدهند و زندگی خانوادگی را آلوده به این امور و گرفتار تفاخر و تظاهرهای نوبهنو نمیسازند که هیچ وقت پایانی ندارد. علی(ع) فرموده است: «الِافْتِخَارُ مِنْ صِغَرِ الْأَقْدَارِ»[۸۷]؛ «فخرفروشی از بیمقداری است». این بیمقداری، به صورتهای مختلف در رفتار فخرفروشانه و خودنمایانه جلوه مییابد. فخرفروشی و خودنمایی در انتخاب همسر، با مطرح کردن خانواده و خاندان و نژاد، در مراسم و آداب و رسوم و سنتها، در رفت و آمدها و میهمانیها، در خوراک و پوشاک و در وسایل و امکانات زندگی جز رنج را به جان خریدن و حقیقت خود را تاریک کردن نیست. امیر مؤمنان علی(ع) فرموده است: «مَنْ صَنَعَ شَيْئاً لِلْمُفَاخَرَةِ حَشَرَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَسْوَدَ الْوَجْهِ»[۸۸]؛ «هرکس برای فخرفروشی کاری کند، خداوند در روز قیامت او را سیاه محشور گرداند». رسول خدا(ص) برای آنکه فخرفروشیها و خودنماییها پایان پذیرد، در سخنی تهدیدآمیز فرموده است: «لينتهين أقوام يفتخرون بآبائهم الذين ماتوا إنما هم فحم جهنم أو ليكونن اهون على الله عزوجل من الجعل الذي يدهده الخرء بأنفه. إن الله أذهب عنكم عبية الجاهلية و فخرها بالآباء. إنما هو مؤمن تقي و فاجر شقي، الناس بنو آدم، و آدم خلق من تراب»[۸۹]؛ «آنانی که به پدران مرده خود که در حقیقت زغال جهنمند فخر میفروشند، از این کار دست بردارند و گرنه نزد خدای عزوجل پستتر از سرگین غلطان هستند که با بینی خود سرگین را میغلتاند. خداوند نخوتها و فخرفروشیهای خاندانی جاهلیت را از شما برده است. (آدمی) یا مؤمن پرواپیشه است یا نابهکار بدبخت. مردم فرزندان آدم هستند و آدم از مشتی خاک آفریده شده است».
پیامبر اکرم(ص) با فخرفروشیها و خودنماییها مقابله میکرد تا از میدان یافتن این خلق و خوی جلوگیری شود و زندگی مسلمانان از آن پاک گردد. امام صادق(ع) فرمود: «أَتَى رَسُولَ اللَّهِ(ص) رَجُلٌ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَنَا فُلَانُ بْنُ فُلَانٍ حَتَّى عَدَّ تِسْعَةً فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ(ص) أَمَا إِنَّكَ عَاشِرُهُمْ فِي النَّارِ»[۹۰]؛ «مردی خدمت رسول خدا(ص) آمد و گفت: ای رسول خدا! من فلان پسر فلان هستم و تا نه پشت خود را برشمرد. رسول خدا(ص) به او فرمود: بدان که تو دهمین نفر آنان در دوزخ هستی».
ج) خشم و عصبانیت: خشم و عصبانیت در خانواده از زشتترین و نکوهیدهترین بدرفتاریها است؛ چیزی که زندگی را تیره و تار، روابط زناشویی را غمبار، و دوستیها را به دشمنی و نزدیکیها را به دوری تبدیل میکند. خشم و عصبانیت در خانواده شعلهای از آتش درون است که آدمی را از سنخ شیطان میسازد و این آتش پیش از سرایت به دیگران خود آتش افروز را تباه مینماید. رسول خدا(ص) فرموده است: «الْغَضَبُ جَمْرَةٌ مِنَ الشَّيْطَانِ»[۹۱]؛ «خشم و عصبانیت، اخگری است از شیطان». و همچنین فرموده است: «إن الغصب جمرة في قلب ابن آدم أما رأيتم إلى حمرة عينيه و التفاخ أوداجه فمن أحس بشيء من ذلك فليلصق بالأرض»[۹۲]؛ بدانید که خشم و عصبانیت اخگری است در دل فرزند آدم. مگر نمیبینید که چشمانش سرخ میشود و رگهای گردنش باد میکند. هرکس احساس کرد که به خشم در آمده، باید به زمین بچسبد (بنشیند).
امیر مؤمنان علی(ع) نیز در توصیف خشم و عصبانیت فرموده است: «الْغَضَبُ نَارُ الْقُلُوبِ»[۹۳]؛ خشم و عصبانیت آتش دلهاست. و همچنین فرموده است: «الْغَضَبُ نَارٌ مُوقَدَةٌ مَنْ كَظَمَهُ أَطْفَأَهَا وَ مَنْ أَطْلَقَهُ كَانَ أَوَّلَ مُحْتَرِقٍ بِهَا»[۹۴]؛ «خشم و عصبانیت آتشی فروزان است. هرکس خشم و عصبانیت خود را فرو خورد، این آتش را خاموش کرده است و هرکس جلوی آن را رها کند، بیش از هر کس، خودش در آن آتش میسوزد». هنگامی که آتش خشم و عصبانیت شعلهور میشود، فرد خشم گیرنده و عصبانی، کوروکر میشود و دود خشم و عصبانیت چنان مانع چراغ عقل و خرد میگردد که آدمی از اندیشه صحیح و راهیابی باز میماند و شعلههای خشم و عصبانیت همه وجود، و اعضا و جوارح را دربر میگیرد و اختیار از کف انسان بیرون میرود و نشانههای ظاهری آن همه را از این خودسوزی و دیگرسوزی آگاه میکند؛ نشانههایی همچون تغییر رنگ چهره، سرخ شدن چشمها، دگرگونی بینی، کف کردن دهان، لرزش شدید اعضای بدن، درهم ریختن نظم و ترتیب کارها و پریشانی در سخن و حرکتها. اگر شخص خشمگین در این حالت چهره خود را ببیند، از خرابی وضع خویش آگاه میشود و آرام میگیرد؛ زیرا از زشتی چهره و دگرگونی خود شرم میکند، در حالی که زشتی باطن او به مراتب از زشتی ظاهرش بیشتر و کریهتر است؛ زیرا ظاهر نماینده باطن است و نخست چهره باطن زشت و کریه شدن و آنگاه در ظاهر آدمی منعکس گردیده است. بنابراین، دگرگونی ظاهر، نتیجه دگرگونی باطن است و شعلهای از لهیب سخت درون شعلهور است. هنگامی که زبان به دشنام و ناسزا گشوده میشود، خردمندان از آن شرم دارند و گوینده خود نیز پس از فرو نشستن خشم از آن شرم میکند. این آتشافروزی به همین جا ختم نمیشود و گاه فراتر میرود و شخص خشمگین حمله میکند؛ میزند؛ میکوبد؛ میدَرَد؛ مجروح میسازد و گاه ممکن است مرتکب قتل شود؛ و اگر شعلههای خشم و عصبانیت به دیگرسوزی منجر نشود، شخص خشمگین و عصبانی، ممکن است خودسوزی کند. در این حال لباس خود را میدرد، بر صورت خود سیلی میزند، دست بر زمین میکوبد، مشت بر سر خویش فرود میآورد و چه بسا که جمادات و حیوانات را بزند؛ ظرفها را بشکند و دیوانگیهای دیگر بروز دهد[۹۵]. امیر مؤمنان علی(ع) درباره این دیوانگی فرموده است: «إِيَّاكَ وَ الْغَضَبَ فَأَوَّلُهُ جُنُونٌ وَ آخِرُهُ نَدَمٌ»[۹۶]؛ «زنهار از خشم؛ زیرا آغاز آن دیوانگی و انجامش پشیمانی است».
و همچنین میفرماید: «الْحِدَّةُ ضَرْبٌ مِنَ الْجُنُونِ لِأَنَ صَاحِبَهَا يَنْدَمُ فَإِنْ لَمْ يَنْدَمْ فَجُنُونُهُ مُسْتَحْكِمٌ»[۹۷]؛ «تندخویی و خشونتورزی گونهای دیوانگی است چراکه تندخو و خشونتورز پشیمان میشود و اگر پشیمان نشود، دیوانگی او قطعی است». حضرت همچنین درباره تأثیر خشم بر منطق سخن میفرماید: «شِدَّةُ الْغَضَبِ تُغَيِّرُ الْمَنْطِقَ وَ تَقْطَعُ مَادَّةَ الْحُجَّةِ وَ تُفَرِّقُ الْفَهْمَ»[۹۸]؛ «شدت خشم و عصبانیت، نحوه سخن گفتن را تغییر میدهد و ریشه برهان و دلیل را قطع میکند و فهم را از هم میگسلد». اگر خشم و عصبانیت دوام داشته باشد و به تکرار ظهور یابد، سخت ویرانگر خواهد بود. امیرمؤمنان علی(ع) فرموده است: «الْغَضَبُ شَرٌّ إِنْ أَطَعْتَهُ دَمَرَ»[۹۹]؛ «خشم و عصبانیت، شر است، اگر از آن فرمان بری، ویران میکند».
البته نخستین کسی که از خشم و عصبانیت آسیب میبیند و ویران میشود، خود فرد خشمگین است، چنانکه امیرمؤمنان علی(ع) میفرماید: «عُقُوبَةُ الْغَضُوبِ وَ الْحَقُودِ وَ الْحَسُودِ تَبْدَأُ بِأَنْفُسِهِمْ»[۱۰۰]؛ کیفر افراد عصبانی و کینهتوز و حسود، نخست به خودشان میرسد. بنابراین لازم است خشم و عصبانیت که یکی از شاخههای خشونت است، جدی گرفته شود و انسان در پی درمان آن برآید. رسول خدا(ص) در سفارشهای خود به علی(ع) فرمود: «يَا عَلِيُّ لَا تَغْضَبْ فَإِذَا غَضِبْتَ فَاقْعُدْ وَ تَفَكَّرْ فِي قُدْرَةِ الرَّبِّ عَلَى الْعِبَادِ وَ حِلْمِهِ عَنْهُمْ وَ إِذَا قِيلَ لَكَ اتَّقِ اللَّهَ فَانْبِذْ غَضَبَكَ وَ رَاجِعْ حِلْمَكَ»[۱۰۱]؛ «ای علی! خشمگین و عصبانی مشو و هرگاه به خشم آمدی و عصبانی شدی بنشین و درباره قدرتی که پروردگار بر بندگان دارد و گذشتی که از آنان میکند، بیندیش، و هرگاه به تو گفته شد که از خدا بترس، خشم و عصبانیت خود را دور افکن و به گذشت و بردباری خویش مراجعه کن». به منظور درمان خشم و عصبانیت باید اسباب و عوامل آن را شناخت و به حل و رفع و ریشهکن کردن آنها پرداخت؛ اسباب و عوامل: درونی و بیرونی، فردی و اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی و تربیتی و خانوادگی همچنین با در نظر آوردن و یاد کردن پیوسته خوبیهای همسر، فداکاریها، زحمات، تعهد همسری، سفارشهای الهی و راه و رسم نبوی میتوان خشم و عصبانیت را کنترل کرد و بدان میدان نداد. پیامبر اکرم(ص) در سفارشی والا فرموده است: «لَا يَفْرَكُ مُؤْمِنٌ مُؤْمِنَةً، إن کره منها خلقا، رضی منها آخر»[۱۰۲]؛ «هیچ مرد مؤمنی نسبت به همسر مؤمن خویش خشم نمیگیرد و از او متنفر نمیشود؛ زیرا اگر از یکی از خُلقیات او ناخوشایند باشد، از اخلاق دیگرش خشنود است».
د) زورگویی و سلطهگری: اداره خانواده با زورگویی و سلطهگری تحملناپذیر است. انسانی که با نزدیکان خود و محبوبترین بنیان نزد خداوند، تجبّر مینماید، بیگمان از مقام انسانیت و شأن دیانت بیرون است که نه انسانیت اقتضای زورگویی و سلطهگری دارد و نه دیانت به کسی اجازه آن را میدهد. پیامبر اکرم(ص) در مقام بیان زشتی و نکوهیدگی این امر پیروان خود را چنین هشدار داده است: «إِنَّ الرَّجُلَ لَيُدْرِكُ بِالْحِلْمِ دَرَجَةَ الصَّائِمِ الْقَائِمِ وَ إِنَّ الرَّجُلَ لَيُكْتَبُ جَبَّاراً وَ مَا يَمْلِكُ إِلَّا أَهْلَ بَيْتِهِ»[۱۰۳]؛ «انسان با بردباری به مقام روزهدارِ شبزندهدار میرسد و هم او میتواند در زمره جباران قلمداد شود، در حالی که جز بر خانواده خود سیطرهای ندارد». کسی که با زورگویی و سلطهگری امور اداره میکند، خود و ادارهشوندگان را به نابودی میکشاند. امیر مؤمنان علی(ع) در آموزهای والا فرموده است: «مبادا بگویی من اکنون بر آنان مسلطم، از من فرمان دادن است و از ایشان اطاعت کردن؛ زیرا این کار دل را سیاه و تباه سازد و دین را پژمرده و بیآبرو نماید (و نعمت را زایل و بلا و آفت) و دگرگونی را نزدیک گرداند»[۱۰۴].
اگر رابطه ادارهکننده و ادارهشوندگان، رابطه سلطهگر و سلطهپذیر، حاکم و محکوم، آقا و بنده و فرمانده و فرمانبر باشد، زشتترین روابط و رفتارها ظهور میکند: تندی و تیزی، سرکشی و خودکامگی، تجاوز و تعدی. امام علی(ع) در هشداری نجات دهنده فرموده است: «إِذَا أَحْدَثَ لَكَ مَا أَنْتَ فِيهِ مِنْ سُلْطَانِكَ أُبَّهَةً أَوْ مَخِيلَةً فَانْظُرْ إِلَى عِظَمِ مُلْكِ اللَّهِ فَوْقَكَ وَ قُدْرَتِهِ مِنْكَ عَلَى مَا لَا تَقْدِرُ عَلَيْهِ مِنْ نَفْسِكَ فَإِنَّ ذَلِكَ يُطَامِنُ إِلَيْكَ مِنْ طِمَاحِكَ وَ يَكُفُّ عَنْكَ مِنْ غَرْبِكَ وَ يَفِيءُ إِلَيْكَ بِمَا عَزَبَ عَنْكَ مِنْ عَقْلِكَ»[۱۰۵]؛ «و اگر قدرتی که از آن برخورداری، نخوتی در تو پدید آرد و خود را بزرگ شماری، بزرگیِ حکومتِ پروردگار را که برتر از توست بنگر، که چیست و قدرتی را که بر تو دارد و تو را بر خود آن قدرت نیستِ که چنین نگریستن سرکشی تو را میخواباند و تیزی تو را فرو مینشاند و خرد رفتهات را به جای بازمیگرداند». انسانی که با خانواده خود با زور و سلطهگری رفتار میکند، زحمات خود را بر باد میدهد، چنان که علی(ع) فرموده است: «لَا يَزْكُو عَمَلُ مُتَجَبِّرٍ»[۱۰۶]؛ «عمل انسان جبّارمنش، پاکیزه و بالنده نیست».
در آموزههای نبوی و علوی تصویری از حقیقت انسان زورگو و سلطهگر ارائه شده است تا هم زورگویان و سلطهگران، باطن خود را دریابند و هم دیگران از حال حقیقی آنان آگاه شوند و کسی جرأت تجبر و تحکم به خود راه ندهد. پیامبر اکرم(ص) فرموده است: «يُحْشَرُ الْجَبَّارُونَ وَ الْمُتَكَبِّرُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِي صُورَةِ الذَّرِّ يَطَؤُهُمُ النَّاسُ لِهَوَانِهِمْ عَلَى اللَّهِ»[۱۰۷]؛ «در رستاخیز، گردنفرازان و جباران به شکل مورچه محشور میشوند و مردم آنان را لگدمال میکنند، چون نزد خداوند خوار و بیمقدارند». امیر مؤمنان علی(ع) نیز در آموزههای خود درباره زورگویی و سلطهگری سخت هشدار داده و همه را از آن برحذر نموده تا هیچکس در این وادی گام نگذارد و خود و دیگران را تباه نسازد: «إِيَّاكَ وَ التَّجَبُّرَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ فَإِنَّ كُلَّ مُتَجَبِّرٍ يَقْصِمُهُ اللَّهُ»[۱۰۸]؛ «از زورگویی و سلطهگری بر بندگان خدا بپرهیز؛ زیرا خداوند هر زورگو و سلطهگری را درهم میشکند».
امام صادق(ع) نیز در بیان جایگاه پست زورگویان و سلطهگران فرموده است: «الْجَبَّارُونَ أَبْعَدُ النَّاسِ مِنَ اللَّهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»[۱۰۹]؛ «در روز رستاخیز، جباران دورترین مردمان از خدای عزوجل هستند». زورگویی و سلطهگری افراد ریشه در حقارت نفس آنان دارد. برای درمان این ویژگی پست، لازم است بیماری حقارت نفس آنان درمان شود. امام صادق(ع) این حقیقت را به صراحت بیان فرموده است: «مَا مِنْ رَجُلٍ تَكَبَّرَ أَوْ تَجَبَّرَ إِلَّا لِذِلَّةٍ وَجَدَهَا فِي نَفْسِهِ»[۱۱۰]؛ «هیچ انسانی گردنفرازی یا زورگویی و سلطهگری نکرد، مگر به سبب پستی و حقارتی که در نفس خویش احساس میکند».
ه) غیرتورزی و تعصب بیجا: غیرت در خانواده به معنای مراقبت از حریم خانواده و پاسداشت سلامت اعضای آن و فراهم کردن مقدمات و موجبات این امور و پرهیز از تدارک زمینههای آسیب دیدن حرمت و سلامت اعضای خانواده و اجتناب از اقداماتی است که موجب شکسته شدن این امور میشود[۱۱۱]. غیرت، از لوازم زندگی سالم و از نشانههای ایمان است، چنان که رسول خدا(ص) فرموده است: «إِنَّ الْغَيْرَةَ مِنَ الْإِيمَانِ»[۱۱۲]؛ «بیگمان که غیرت از ایمان است». و نیز فرموده است: «إني لغيور و الله عزوجل أغير مني و إن الله تعالى يحب من عباده الغيور»[۱۱۳]؛ «من غیرتمندم و خدای عزوجل از من غیرتمندتر است و خدای متعال بندگان غیرتمند را دوست میدارد». از اینرو، امیر غیرتمندان، علی در زمان حکومت خود، هنگامی که از وضعیت نامناسب زنان در بازار و کوچه و خیابان باخبر شد، آنان را سرزنش کرد و میفرمود: «ای اهل عراق شنیدهام زنهای شما در کوچهها و خیابانها و راهها با مردان برخورد میکنند و بدنهای آنها با هم تماس دارند شما از اینگونه اعمال شرم ندارید. در حدیث دیگری آمده شما درباره زنان خود غیرت ندارید که در بازارها گردش میکنند و مردانی مزاحم آنان میشوند»[۱۱۴].
اما اگر همین ویژگی به افراط کشیده شود و تا سرحد وسواس پیش رود و با بدگمانی آمیخته گردد و به سختگیری منجر شود، غیرتورزی و تعصب بیجا ظهور میکند که خود نوعی بدرفتاری است و موجب بدرفتاریهای گوناگون دیگری میشود و اعضای خانواده را به واکنشهای مختلف میکشاند. رسول خدا(ص) در این باره فرموده است: «من الغيرة ما يحب الله و منها ما يكره الله فأما يحب فالغيرة في الريبة و أما ما يكره فالغيرة في غير الريبة»[۱۱۵]؛ «غیرتی هست که خدا دوست دارد و غیرتی هست که دوست ندارد. غیرتی که آن را دوست دارد، غیرتورزی به جا و هنگام شک است و غیرتی که دوست ندارد، غیرت نشان دادن نابهجا و در جایی است که شکی در بین نباشد». شک بیمورد و تجسس در کارهای اعضای خانواده و اِعمال باید و نبایدهای نابهجا از رفتارهایی است که خود منشأ آسیب و نادرستی میشود. امیرمؤمنان(ع) در سفارشهای خود به فرزندش امام حسن مجتبی(ع) فرمود: «إِيَّاكَ وَ التَّغَايُرَ فِي غَيْرِ مَوْضِعِ غَيْرَةٍ فَإِنَّ ذَلِكَ يَدْعُو الصَّحِيحَةَ إِلَى السَّقَمِ وَ الْبَرِيئَةَ إِلَى الرِّيَبِ»[۱۱۶]؛ «از غیرت نابجا بپرهیز که آن، درستکار را به نادرستی کشاند و پاکدامن را به بدگمانی (اندیشه گنهکاری) خواند».
و) کنارهگیری: بدرفتاری خانوادگی میتواند به صورت کنارهگیری مرد یا زن از یکدیگر و وقت نگذاشتن برای هم و برای فرزندان جلوه کند. بیگمان این بدرفتاری عوارض و پیامدهای ناگواری برای همسران و فرزندان دارد. امیر مؤمنان علی(ع) درباره این نوع خشونت و ستمِ به همسر و خانواده فرموده است: «عَذَابُ الْقَبْرِ يَكُونُ مِنَ النَّمِيمَةِ وَ الْبَوْلِ وَ عَزَبِ الرَّجُلِ عَنْ أَهْلِهِ»[۱۱۷]؛ «عذاب قبر ناشی میشود از دوری کردن مرد از خانواده و انس نداشتن با همسرش». پیامبر اکرم(ص) پیروان خود را به صورت جدی پرهیز میداد که در زندگی مشترک به سوی کنارهگیری از یکدیگر و وقت نگذاشتن برای هم میل کنند؛ هرچند که این کار از باب دینداری و زهدورزی باشد، چنان که وقتی عثمان بن مظعون نزد رسول خدا(ص) از تصمیم خود بر کنارهگیری از همسرش به منظور زهد ورزیدن و پارسایی نمودن سخن گفت، آن حضرت، این فهم غلط را تصحیح کرد و رفتار خود را برای او بیان نمود تا عثمان بن مظعون بداند که با چه معیاری باید زیست نمود. در خبری آمده است: همسر عثمان بن مظعون نزد همسران رسول خدا(ص) رفت و آنان او را افسرده و بدظاهر و ژولیده دیدند، پرسیدند: تو را چه میشود؟ در قریش کسی به ثروتمندی شوهر تو نیست؟ او پاسخ داد: ما در زندگی خانوادگی بهرهای از او نداریم که او شب را تا به صبح به عبادت مشغول است و روز را هم به روزه میگذراند. چون پیامبر(ص) آمد، همسرانش ماجرا را برای آن حضرت بیان کردند. رسول خدا(ص) عثمان بن مظعون را دیدار کرد و به او فرمود: «أما لك بي أسوة»؟ «مگر من برای تو الگو و سرمشق نیستم؟» گفت: پدر و مادرم فدای تو باد، چه پیش آمده است؟ فرمود: روزها را روزه میگیری و شبها را نماز میگزاری؟ گفت: آری، چنین میکنم. فرمود: «لا تفعل! إن لعينك عليك حقا و إن لجسدك حقا و إن لاهلك حقا فصل و نم و صم و أفطر»[۱۱۸]؛ «چنین مکن که برای چشمت بر تو حقی است و برای جسمت بر تو حقی است و برای همسرت بر تو حقی است. نماز بگزار و روزه بگیر و هم بخواب و هم افطار کن». پس از این گفتوگو، همسر عثمان بن مظعون نزد همسران پیامبر رفت، در حالی که خوشرو و خوشبو و سرزنده و سرحال بود. گفتند چه خبر است؟ گفت: آنچه همه مردم از آن بهرهمندند، به ما هم رسید. رسول خدا(ص) در آموزههای مکرر، مردان و زنان را از خشونت رفتاری در لباس کنارهگیری و وقت نگذاشتن برای یکدیگر نهی میکرد و بر روابط لطیف و وقت گذاشتن برای هم تأکید مینمود.
ز) کتک زدن: کتک زدن زشتترین و وحشیانهترین صورت خشونت خانوادگی و بدرفتاری است. رسول خدا(ص) برای پایان دادن به خشونتهای رفتاری در خانواده، خاصه کتک زدن زنان که در میان عرب جاهلی کاری عادی شمرده میشد و در میان مسلمانان نیز هنوز به وفور دیده میشد، تلاش بسیار کرد. و سخنان فراوان بیان فرمود و با بیان زشتیهای این رفتار و پیامدهای آن پیروان خود را به پاک شدن از این رفتار وحشیانه و غیرانسانی راهنمایی کرد، چنان که فرمود: «فَأَيُّ رَجُلٍ لَطَمَ امْرَأَتَهُ لَطْمَةً أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَالِكاً خَازِنَ النِّيرَانِ فَيَلْطِمُهُ عَلَى حُرِّ وَجْهِهِ سَبْعِينَ لَطْمَةً فِي نَارِ جَهَنَّمَ»[۱۱۹]؛ «هر مردی که به همسرش یک سیلی بزند، خدای عزوجل به مالک دوزخ فرمان میدهد او را در جهنم هفتاد سیلی بزند». انسانی که خشونت میورزد و با همسر خود چنین رفتار میکند، برای خود عذاب الهی را محقق میکند. از منظر منطق پیامبر اکرم(ص)، چگونه ممکن است که مردی با همسر خویش با خشونت رفتار کند و نیز انتظار روابطی لطیف و محبت قلبی داشته باشد؟ از امام باقر(ع) روایت شده است که رسول خدا(ص) فرمود: «أَ يَضْرِبُ أَحَدُكُمُ الْمَرْأَةَ ثُمَّ يَظَلُّ مُعَانِقَهَا»[۱۲۰]؛ «آیا فردی از شما مردان همسر خود را میزند، آنگاه با او همآغوش میگردد؟» از منظر پیامبر(ص) این دو چگونه با هم جمع میگردد؟ مگر میشود کسی بهرهای از انسانیت داشته باشد و اهل دیانت باشد و چنین کند؟ از نظر رسول خدا(ص) آن کس که با همسر خود با خشونت رفتار میکند، مستوجب سختترین عذابهاست و آن کس که همسر خویش را میزند، خود باید مجازات شود، چنانکه آن حضرت میفرماید: «إِنِّي أَتَعَجَّبُ مِمَّنْ يَضْرِبُ امْرَأَتَهُ وَ هُوَ بِالضَّرْبِ أَوْلَى مِنْهَا»[۱۲۱]؛ «من در شگفتم از کسی که زنش را میزند، حال آنکه او خود به کتک خوردن سزاوارتر است». در خبری از عایشه درباره چگونگی زندگی پیامآور دوستی و محبت با خانواده و زیردستانش آمده است: ما ضرب رسول الله خادما له و لا إمرأة له[۱۲۲]؛ «رسول خدا هرگز خدمتکار و همسرش را نزد»[۱۲۳].
پرسش مستقیم
منابع
پانویس
- ↑ واژههایی همچون: خُرق، فَظّ، غلظت، خشونت، عَسْف، حِدّت، عُنف، غَرْب، نُشوز، طِماح، ایذاء و....
- ↑ «خداوند برپا داشتن حدود را واجب کرد تا آنچه حرام است بزرگ نماید». نهج البلاغه، حکمت ۲۵۲.
- ↑ «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
- ↑ کتاب العین، ج۳، ص۱۴۰۵؛ معجم مقاییس اللغة، ج۴، ص۴۴۱؛ المفردات، ص۳۸۲.
- ↑ «زشتترین چیز خشونت و درشتی است». شرح غررالحکم، ج۲، ص۳۷۱.
- ↑ «بدترین چیز خشونت و درشتی است». شرح غررالحکم، ج۲، ص۳۷۸؛ مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۷۳.
- ↑ «رفق و مدارا در چیزی قرار نگرفته است مگر اینکه آن را زینت داده و زیبا نموده است. خشونت و درشتی در چیزی قرار نگرفته است مگر اینکه آن را معیوب ساخته و زشت نموده است». شرح غررالحکم، ج۶، ص۶۲؛ مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۷۲.
- ↑ «خشونت و درشتی بدترین اخلاق است». شرح غررالحکم، ج۱، ص۲۰۰؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۵۱؛ مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۷۲.
- ↑ «خلق و خویی زشتتر از خشونت و درشتی نیست». شرح غررالحکم، ج۶، ص۳۸۰.
- ↑ «هرکه درشتخوی باشد و خشونت ورزد، مردم از گرداگرد او بگریزند». شرح غررالحکم، ج۵، ص۳۲۵. بدین صورت نیز وارد شده است: «مَنْ حَشُبَتْ عَرِیکَتُهُ اقْتَرَفَتْ سَاحَتُهُ». شمس الدین محمد بن یوسف الزرندی الحنفی، نظم درر السمطین، الطبعة الاولی، ۱۳۷۷ ق. ص۱۵۹.
- ↑ «نرمش و ملایمت رمندگی را از میانه بردارد، و سختگیری و خشونت، به جای همدلی، رمندگی آرد». تحف العقول، ص۱۹۳؛ بحارالانوار، ج۷۴، ص۱۸؛ مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۱۶۵؛ جامع أحادیث الشیعة، ج۱۴، ص۱۱۶.
- ↑ «سرآمد سبکی عقل درشتی و خشونت است». شرح غررالحکم، ج۴، ص۵۰؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۲۶۴.
- ↑ «پس [خلیفه اول] امر خلافت را [پس از خود] در میان حوزهای بس خشن بگردانید و جای داد... به ذات خدا سوگند که مردم در این حکومت به بیراههروی و سرکشی و ریاکاری و بیاعتدالی دچار گردیدند». نهج البلاغه، خطبه ۳.
- ↑ «عدالت پیشه کن و از خشونت و درشتی، و از ستم و بیدادگری بپرهیز، که خشونت و درشتی مردم را به فرار و آوارگی وادارد، و ستم و بیدادگری شمشیر را در میان آرد». نهج البلاغه، حکمت ۴۷۶.
- ↑ «هرکه درشتی نماید و خشونت ورزد پشیمان گردد». شرح غررالحکم، ج۵، ص۱۵۳؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۴۲۹.
- ↑ «هرکه مرتکب درشتی و خشونت شود پشیمان گردد». شرح غررالحکم، ج۵، ص۱۸۹.
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی، ج۴ ص ۳۱۵.
- ↑ «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
- ↑ غرر الحکم، ص۲۶۵، ح۵۷۲۸.
- ↑ غرر الحکم، ص۲۶۵، ح۵۷۲۹.
- ↑ تحف العقول، ص۴۷.
- ↑ غرر الحکم، ص۷۶، ح۱۲۱۷.
- ↑ غرر الحکم، ص۲۶۴، ح۵۷۰۰.
- ↑ غرر الحکم، ص۲۶۴، ح۵۷۱۴.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۴۷۶.
- ↑ غرر الحکم، ص۴۵۸، ح۱۰۴۷۳.
- ↑ «ای مؤمنان! بر شما حلال نیست که از زنان بر خلاف میل آنان (با نگه داشتن در نکاح خود) میراث برید و برای آنکه (با طلاق خلع) برخی از آنچه بدیشان دادهاید باز برید، با آنان سختگیری نکنید مگر آنکه به زشتکاری آشکاری دست یازیده باشند و با آنان شایسته رفتار کنید و اگر ایشان را نمیپسندید (بدانید) بسا چیزی را ناپسند میدارید و خداوند در آن خیری بسیار نهاده است * و اگر بر آن بودید که همسری جایگزین همسری (که دارید) کنید، و به یکی از ایشان دارایی فراوانی داده بودهاید، چیزی از آن را باز مگیرید، آیا با دروغ بافتن و گناهی آشکار آن را باز میستانید! * و چگونه آن را باز میستانید در حالی که با یکدیگر آمیزش کردهاید و آنان از شما پیمانی استوار، ستاندهاند» سوره نساء، آیه ۱۹-۲۱.
- ↑ «... و به آنها زیان مرسانید برای آنکه (زندگی را) برایشان تنگ گیرید.».. سوره طلاق، آیه ۶.
- ↑ «مَنْ آذَى مُؤْمِناً فَقَدْ آذَانِي وَ مَنْ آذَانِي فَقَدْ آذَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ آذَى اللَّهَ فَهُوَ مَلْعُونٌ فِي التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الزَّبُورِ وَ الْفُرْقَانِ» روضة الواعظین، ج۲، ص۲۹۳.
- ↑ «مَنْ آذَى مُؤْمِناً بِغَيْرِ حَقٍّ فَكَأَنَّمَا هَدَمَ مَكَّةَ وَ بَيْتَ اللَّهِ الْمَعْمُورَ عَشْرَ مَرَّاتٍ وَ كَأَنَّمَا قَتَلَ أَلْفَ مَلَكٍ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ»؛ عوالی اللآلی، ج۱، ص۳۶۱.
- ↑ «مَا بُنِيَ بِنَاءٌ فِي الْإِسْلَامِ أَحَبُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى مِنَ التَّزْوِيجِ»؛ هیچ بنایی در اسلام به وجود نیامده است که نزد خدا محبوبتر از ازدواج باشد. (الفقیه، ج۳، ص۳۸۳، ۴۳۴۳)؛ «مَا مِنْ شَيْءٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ بَيْتٍ يُعْمَرُ فِي الْإِسْلَامِ بِالنِّكَاحِ»؛ هیچ چیزی نزد خداوند دوست داشتنیتر از خانهای که به وسیله ازدواج در اسلام آباد شود نیست. (الکافی، ج۵، ص۳۲۸، ح۱).
- ↑ عدة الداعی، ص۸۴؛ بحار الأنوار، ج۱۰۱، ص۷۳، ح۲۳.
- ↑ «أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِشِرَارِ رِجَالِكُمْ قُلْنَا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ إِنَّ مِنْ شِرَارِ رِجَالِكُمُ الْبَهَّاتَ الْجَرِيءَ الْفَحَّاشَ» الکافی، ج۲، ص۲۹۲، ح۱۳.
- ↑ «أَيُّمَا امْرَأَةٍ آذَتْ زَوْجَهَا بِلِسَانِهَا لَمْ يَقْبَلِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْهَا صَرْفاً وَ لَا عَدْلًا وَ لَا حَسَنَةً مِنْ عَمَلِهَا حَتَّى تُرْضِيَهُ وَ إِنْ صَامَتْ نَهَارَهَا وَ قَامَتْ لَيْلَهَا وَ أَعْتَقَتِ الرِّقَابَ وَ حَمَلَتْ عَلَى جِيَادِ الْخَيْلِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ كَانَتْ فِي أَوَّلِ مَنْ يَرِدُ النَّارَ وَ كَذَلِكَ الرَّجُلُ إِذَا كَانَ لَهَا ظَالِماً»؛ الفقیه، ج۴، ص۱۵؛ وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۲۱۱، ح۲۵۴۵۵.
- ↑ غرر الحکم، ص۲۱۲، ح۴۱۰۹.
- ↑ تحف العقول، ص۳۱۹.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۳۲۲، ح۳.
- ↑ کنز العمال، ج۱۵، ص۹۱۵.
- ↑ الزهد، ص۸۷؛ بحار الأنوار، ج۶، ص۲۱۷، ح۹.
- ↑ کنز العمال، ج۳، ص۵۲۲؛ مداراه الناس، ص۳۵.
- ↑ جامع الاخبار، ص۹۳؛ بحار الأنوار، ج۷۱، ص۲۸۶.
- ↑ کنز العمال، ج۳، ص۹۳؛ الجامع الصغیر، ج۱، ص۲۹۶.
- ↑ منیه المرید، ص٢١٢؛ بحار الأنوار، ج۲، ص۶۳، ح۱۲.
- ↑ «و در راه رفتنت میانهرو باش و از آوایت فرو کاه که ناپسندترین بانگها بانگ درازگوشان است» سوره لقمان، آیه ۱۹.
- ↑ الفقیه، ج۳، ص۴۴۰، ح۴۵۲۴.
- ↑ ر.ک: احیاء علوم الدین، ج۳، ص۱۰۴ - ۱۵۷؛ المحجة البیضاء، ج۵، ص۱۹۰ - ۲۸۸.
- ↑ غرر الحکم، ص۲۲۳، ح۴۴۹۰.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۳۶۰، ح۳.
- ↑ غرر الحکم، ص۲۱۴، ح۴۱۷۳.
- ↑ کنز العمال، ج۳، ص۵۹۸.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۳۲۴، ح۴.
- ↑ مداراه الناس، ص۳۴.
- ↑ فتح الباری، ج۶، ص۴۱۹.
- ↑ وقعه صفین، ص۱۰۳.
- ↑ نهج البلاغه، کلام ۲۰۶، ص۳۲۳.
- ↑ «إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِينَ وَ لَكِنَّكُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ ذَكَرْتُمْ حَالَهُمْ كَانَ أَصْوَبَ فِي الْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ فِي الْعُذْرِ وَ قُلْتُمْ مَكَانَ سَبِّكُمْ إِيَّاهُمْ اللَّهُمَّ احْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ وَ أَصْلِحْ ذَاتَ بَيْنِنَا وَ بَيْنِهِمْ وَ اهْدِهِمْ مِنْ ضَلَالَتِهِمْ حَتَّى يَعْرِفَ الْحَقَّ مَنْ جَهِلَهُ وَ يَرْعَوِيَ عَنِ الْغَيِّ وَ الْعُدْوَانِ مَنْ لَهِجَ بِهِ»؛ الصمت و آداب اللسان، ص۱۷۸؛ المحجة البیضاء، ج۵، ص۲۱۵.
- ↑ «و به آنهایی که مشرکان به جای خداوند (به پرستش) میخوانند دشنام ندهید تا آنان (نیز) از سر دشمنی به نادانی خداوند را دشنام ندهند» سوره انعام، آیه ۱۰۸.
- ↑ الصمت و آداب اللسان، ص۱۷۹؛ المحجة البیضاء، ج۵، ص۲۱۵.
- ↑ الخصال، ج۲، ص۴۳۴.
- ↑ حجرات، آیه ۱۱.
- ↑ «ای مؤمنان! هیچ گروهی گروه دیگر را به ریشخند نگیرد، بسا آنان از اینان بهتر باشند؛ و نه زنانی زنانی دیگر را، بسا آنان از اینان بهتر باشند و از یکدیگر عیبجویی مکنید و (همدیگر را) با لقبهای ناپسند مخوانید! پس از ایمان، بزهکاری نامگذاری ناپسندی است و آنان که (از این کارها) بازنگردند ستمکارند» سوره حجرات، آیه ۱۱.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۳۵۶، ح۲.
- ↑ سنن ابی داود، ج۲، ص۳۷۸.
- ↑ «خَدَمْتُ النَّبِيَّ(ص) تِسْعَ سِنِينَ فَمَا أَعْلَمُهُ قَالَ لِي قَطُّ هَلَّا فَعَلْتَ كَذَا وَ كَذَا وَ لَا عَابَ عَلَيَّ شَيْئاً قَطُّ»؛ (مکارم الاخلاق، ص۱۶).
- ↑ «و آنان که مردان و زنان مؤمن را بیآنکه کاری (ناپسند) کرده باشند آزار میکنند بیگمان بار بهتان و گناهی آشکار را بر دوش دارند» سوره احزاب، آیه ۵۸.
- ↑ عیون الخبار، ج۲، ص۳۳، ح۶۳.
- ↑ غرر الحکم، ص۲۲۱، ح۴۴۳۸.
- ↑ جامع الخبار، ص۱۵۷؛ بحار الأنوار، ج۱۰۰، ص۲۴۸، ح۳۴.
- ↑ کنز العمال، ج۳، ح۶۱۶؛ مسند احمد بن حنبل، ج۴، ص۳۳.
- ↑ کنز العمال، ج۳، ص۶۱۵.
- ↑ کنز العمال، ج۳، ص۶۱۴.
- ↑ حلیة الأولیاء، ج۵، ص۱۱۹.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳، ص۴۴۴.
- ↑ غرر الحکم، ص۳۸۱، ح۸۶۲۷.
- ↑ غرر الحکم، ص۳۹۰، ح۸۹۵۸.
- ↑ غرر الحکم، ص۳۹۰، ح۸۹۴۵.
- ↑ غرر الحکم، ص۴۶۱، ح۱۰۵۶۵.
- ↑ ولیزاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۱۴۳-۱۵۴
- ↑ مکارم الأخلاق، ص۲۱۶.
- ↑ الکافی، ج۵، ص۵۱۱، ح۵.
- ↑ الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۶۵.
- ↑ کنز العمال، ج۳، ص۴۴۱.
- ↑ «بدانید که زندگانی این جهان بازیچه و سرگرمی و زیور و نازشی است میان شما و افزونخواهی در داراییها و فرزندان است.».. سوره حدید، آیه ۲۰.
- ↑ «خداوند هیچ خودپسند خویشتنستایی را دوست نمیدارد» سوره لقمان، آیه ۱۸.
- ↑ ثواب الاعمال، ص۲۸۲؛ بحار الأنوار، ج۷۳، ص۳۶۱.
- ↑ غرر الحکم، ص۳۱۱، ح۷۱۸۵.
- ↑ غرر الحکم، ص۳۰۷، ح۷۰۶۲.
- ↑ ثواب الاعمال، ص۲۵۵؛ بحار الأنوار، ج۷، ص۲۱۶؛ همان، ج۷، ص۲۹۲.
- ↑ کنز العمال، ج۱، ص۲۵۸.
- ↑ کافی، ج۲، ص۳۲۹، ح۵.
- ↑ جامع الاخبار، ص۱۶۰؛ بحار الأنوار، ج۷۰، ص۲۶۵، ح۱۵.
- ↑ بحار الأنوار، ج۷، ص۲۷۲.
- ↑ غرر الحکم، ص۳۰۱، ح۶۸۵۹.
- ↑ غرر الحکم، ص۳۰۳، ح۶۸۹۵.
- ↑ احیاء علوم الدین، ج۳، ص۱۶۱؛ محجة البیضاء، ج۵، ص۲۹۷ - ۲۹۸.
- ↑ غرر الحکم، ص۳۰۳، ح۶۸۹۸.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۲۵۵.
- ↑ کنز الفوائد، ج۱، ص۳۱۹؛ بحار الأنوار، ج۷۱، ص۴۲۸.
- ↑ غرر الحکم، ص۳۰۹، ح۶۸۹۱؛ مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۱۱، ح۱۹.
- ↑ غرر الحکم، ص۳۰۲، ح۶۸۷۲.
- ↑ تحف العقول، ص۱۳؛ بحار الأنوار، ج۷۴، ص۶۹.
- ↑ مسند أبی عوانه، ج۳، ص۱۴۱.
- ↑ مستدرک المسائل، ج۱۱، ص۲۹۱، ح۱۸.
- ↑ «لَا تَقُولَنَّ إِنِّي مُؤَمَّرٌ آمُرُ فَأُطَاعُ فَإِنَّ ذَلِكَ إِدْغَالٌ فِي الْقَلْبِ وَ مَنْهَكَةٌ لِلدِّينِ وَ تَقَرُّبٌ مِنَ الْغِيَرِ»نهج البلاغه، نامه ۵۳، ص۴۲۸.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳، ص۴۲۸.
- ↑ غرر الحکم، ص۳۱۰، ح۷۱۶۹.
- ↑ تنبیه الخواطر، ج۱، ص۱۹۹؛ التواضع و الخمول، ص۲۷۰.
- ↑ غرر الحکم، ص۳۱۰، ح۷۱۵۵.
- ↑ ثواب الاعمال، ص۲۲۲؛ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۳۰۴.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۳۱۲، ح۱۷.
- ↑ جامع السعادات، ج۱، ص۲۶۶.
- ↑ الفقیه، ج۳، ص۴۴۴، ح۴۵۴۱.
- ↑ کنز العمال، ج۳، ص۳۸۶.
- ↑ «يَا أَهْلَ الْعِرَاقِ، نُبِّئْتُ أَنَّ نِسَاءَكُمْ يُدَافِعْنَ الرِّجَالَ فِي الطَّرِيقِ، أَمَا تَسْتَحْيُونَ؟ وَ فِي حَدِيثٍ آخَرَ أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(ع) قَالَ: أَ مَا تَسْتَحْيُونَ وَ لَا تَغَارُونَ نِسَاءَكُمْ يَخْرُجْنَ إِلَى الْأَسْوَاقِ وَ يُزَاحِمْنَ الْعُلُوجَ»؛ الکافی، ج۵، ص۵۳۷.
- ↑ الکافی، ج۳، ص۳۸۵.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۳۱، ص۴۰۵.
- ↑ علل الشرایع، ج۱، ص۳۰۹، ح۲.
- ↑ علل الشرائع، ج۱، ص۳۹۵.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۲۵۰، ح۴.
- ↑ الکافی، ج۵، ص۵۰۹، ح۱.
- ↑ جامع الاخبار، ص۱۵۸؛ بحار الأنوار، ج۱۰۳، ص۲۴۹، ح۳۸.
- ↑ الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۶۷؛ مسند احمد، ج۶، ص۳۱؛ صحیح مسلم، ج۱۵، ص۸۴.
- ↑ ولیزاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۱۵۴-۱۷۴