رفتار با زیردستان در معارف و سیره معصوم

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۳ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۱۶ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مقدمه

نحوه رفتار پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) با زیردستان در الگودهی برای اقتدا به آن اولیای الهی بسیار با اهمیت و تأثیرگذار است. سیره معصومین(ع) و چگونگی برخورد آنان با خادمان و کنیزان و دیگر زیردستان، امروزه در رفتار با کارمندان و کارگران دولتی و خصوصی کاربرد وسیع دارد و می‌توان از رفتار آن بزرگواران آموخت.

تربیت معنوی زیردستان

خدمت‌کاران که در خانه ارباب زندگی می‌کنند، آنچه در آن خانه می‌بینند، فرامی‌گیرند. آموزش‌های ارباب به زیردستان، در تربیت آنها بسیار مؤثر است؛ از این رو، کنیزانی که در خانه معصومین(ع) بودند و با ایشان سروکار داشتند، اخلاق و رفتار آنان را آموخته بودند. یکی از کنیزان تربیت یافته خانه معصومین(ع)، فضه، خدمتکار فاطمه زهرا(س) است که با خوی فاطمی پرورش یافته است. درباره فضه گفته‌اند: فضه، خدمتکار حضرت زهرا(س) است که پیامبر(ص) او را برای کمک به فاطمه(س) تعیین کرد. او زنی عالم، فصیح، حافظ قرآن بود و در ایمان و تقوا و زهد و ورع در درجه عالی قرار داشت و محبتش به اهل بیت(ع) مشهور است. بلاغت کلام و نیکویی بیانش نیز بر کسی پوشیده نیست. او فقط کمک کار منزل نبود، بلکه شاگرد فاطمه(س)، تربیت یافته او و پیوسته همراه آن حضرت بود[۱].[۲]

صمیمیت با زیردستان

معصومین(ع) با زیردستان، کنیزان و خادمان خود بر سر یک سفره غذا می‌خوردند. درباره امام رضا(ع) نقل شده است که آن حضرت با غلامان بر سر یک سفره غذا میل می‌کردند. شخصی از اهالی بلخ می‌گوید: با حضرت رضا(ع) در سفر به خراسان همراه بودم. هنگام صرف غذا، همه افراد به همراه امام(ع) بر یک سفره نشستند. من به امام عرض کردم: برای شما سفره‌ای جداگانه می‌اندازیم. حضرت فرمود: « مَهْ إِنَ الرَّبَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَاحِدٌ وَ الْأُمَّ وَاحِدَةٌ وَ الْأَبَ وَاحِدٌ وَ الْجَزَاءَ بِالْأَعْمَالِ»[۳]؛ «ساکت شو! پروردگار ما، یکی، پدران ما یکی، مادران ما یکی، پاداش هم در برابر عمل دریافت می‌کنیم».

هرگاه معصومین(ع) می‌دیدند که خادمان از خستگی یا کم خوابی، بیرون از خانه به خواب رفته‌اند، بدون آنکه آنها را سرزنش کنند، در کنار آنان می‌نشستند و با مهربانی بیدارشان می‌کردند. درباره امام صادق(ع) روایت شده است که با حلم و بردباری با خادمی که به خواب رفته بود، برخورد کرد. ابوحفصه گوید: امام صادق(ع) غلامش را پی حاجتی فرستاد و او دیر کرد. امام به دنبال وی رفت و دید در جایی خوابیده است. کنارش نشست و به صورتش باد زد تا بیدار شد. به او فرمود: «يَا فُلَانُ وَ اللَّهِ مَا ذَلِكَ لَكَ تَنَامُ اللَّيْلَ وَ النَّهَارَ لَكَ اللَّيْلُ وَ لَنَا مِنْكَ النَّهَارُ»[۴]؛ «ای غلام! این چه کاری است؟ شب و روز می‌خوابی! شب بخواب و روز به کارها برس»[۵].

تعلیم شیوه محاسبه به زیردستان

معصومین(ع) سعی داشتند روش حسابرسی و عفو و بخشش را به زیردستان و غلامان خود آموزش بدهند. امام سجاد(ع) شیوه ثبت لغزش‌ها، درخواست بخشش، ثبت اعمال و محاسبه روز قیامت را در ماه رمضان به کنیزان و غلامان تعلیم می‌دادند. در این زمینه آمده است: امام سجاد(ع) وقتی ماه رمضان فرا می‌رسید، هرگز کسی را کتک نمی‌زد و اگر کنیز و غلامی مرتکب خطا می‌شد، آن را یادداشت می‌کرد. در شب آخر ماه رمضان همه را جمع می‌کرد و آن یادداشت را بیرون می‌آورد و به تک تک خادمان و کنیزان می‌فرمود: تو چنین کاری را انجام دادی. آنان نیز به خطایی که مرتکب شده بودند، اعتراف می‌کردند. وقتی همه اعتراف می‌نمودند، امام در وسط آنها می‌ایستاد و می‌فرمود: با صدای بلند بگویید: ای علی بن الحسین(ع)! پروردگارت همه اعمالت را ثبت کرده است؛ چنان که تو اعمال ریز و درشت ما را یادداشت کرده‌ای. پس ای علی بن الحسین(ع)! یاد آور روزی را که در برابر پروردگار حکیم و عادل قرارگیری که بر هیچ کسی ظلم نمی‌کند. پس تو ما را ببخش و از خطای ما در گذر تا خدا از تو درگذرد؛ زیرا چون خدا می‌فرماید: ببخشید و از خطای دیگران بگذرید. آیا دوست ندارید که خداوند شما را ببخشد؟ او رحمت و بخشش را بر خود لازم کرده است[۶].[۷]

مهر و محبت با زیردستان

رفتار پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) با کنیزان و خدمتکاران، همراه با مهر و محبت و عفو و گذشت بوده است؛ به گونه‌ای که حتی با مشاهده خطا و اشتباه نیز، نه تنها آنها را سرزنش نمی‌کردند، بلکه با مهر و محبت با ایشان برخورد می‌کردند و چه بسا آنان را در راه خدا آزاد می‌نمودند. این شیوه رفتار، با زیردستان، سبب می‌شد که بسیاری از زیردستان از خطای خود پشیمان شوند و هرگز آن را تکرار نکنند.

ام ایمن، کنیز عبدالله بن عبد المطلب و به نقلی کنیز آمنه، مادر رسول خدا(ص) بود که او را به رسول الله(ص) بخشید. پس از رحلت آمنه، سرپرستی پیغمبر(ص) بود با ام ایمن بود و رسول خدا(ص) می‌فرمود: «أُمُّ أَيْمَنَ أُمِّي بَعْدَ أُمِّي»؛ «ام ایمن، مادر دوم من است» حضرت پس از ازدواج با خدیجه(س)، ام ایمن را آزاد کرد. ام ایمن حبشی بود و در اوایل دعوت پیامبر(ص) اسلام آورد و به حبشه و مدینه مهاجرت نمود. وی در جنگ احد شرکت داشت و به لشکریان آب می‌رسانید و زخمی‌ها را مداوا می‌کرد و در غزوه خیبر نیز با رسول خدا(ص) بود و با محبت فراوانی که به ایشان داشت، پیوسته خدمت آن حضرت شرفیاب می‌شد. رسول خدا(ص) فرمود: هر که مایل است با زنی از اهل بهشت ازدواج کند، با ام ایمن ازدواج نماید[۸]. مهر پیامبر(ص) آن چنان در دل ام ایمن جا گرفته بود که او همواره در خدمت حضرت بود. ام ایمن، در شب زفاف حضرت زهرا(س) سرپرستی اطفال آن حضرت را برعهده داشت و هنگام رحلت و غسل حضرت زهرا(س) نیز حضور داشت.

امام صادق(ع) فرمود: هنگامی که وفات فاطمه(س) نزدیک شد، به دنبال ام ایمن فرستاد؛ زیرا او نزد پیامبر(ص) از همه زنان مطمئن‌تر بود. ام ایمن در احادیث و اخبار ائمه اطهار(ع) مورد ستایش قرار گرفته است. از جمله آنها، حدیثی است که معروف به حدیث ام ایمن است و شهادتی است که درباره فدک در حق فاطمه(س) داد[۹]. پسر ام ایمن نیز از شیعیان نزدیک امیرالمؤمنین، علی(ع) بود. محدثان شیعه و سنی نقل کرده‌اند که چون فاطمه(س) جهان را وداع گفت، ام ایمن نتوانست جای خالی آن حضرت را ببیند، پس با زبان روزه از مدینه بیرون رفت و در آن هوای گرم، عطش بر او غالب شد. نگاهی به آسمان کرد و گفت: خداوندا! مرا تشنه می‌خواهی، با این که خادم دختر پیغمبر تو هستم؟ در این هنگام دلوی از آسمان نازل شد و ام ایمن سیراب گشت[۱۰].[۱۱]

مدارا با زیردستان

رفتار معصومین(ع) با زیر دستان، همواره با مهر و محبت و عفو و بخشش است. برخورد محبت‌آمیز، چشم‌پوشی از لغزش و مدارا با خدمتکاران، در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) فراوان مشاهده می‌شود. هرجا برخورد آنان با زیردستان را مطالعه کنیم، با بزرگ‌منشی و مدارای ایشان مواجه می‌شویم. با این که در عصر معصومین(ع) با حقارت به غلامان و کنیزان نگاه می‌شد و حقوقی برایشان قایل نبودند، اما پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) متفاوتی میان بردگان و مردم دیگر قائل نبودند آنان همان احترامی که به افراد عادی داشتند، با زیردستان نیز از خود نشان می‌دادند. معصومین(ع) بسیاری از بردگان و کنیزان را با درآمد شخصی خود، در راه خدا آزاد می‌نمودند.

در سیره امام علی(ع) آمده است که آن حضرت، هزار بنده را با مزد کارش آزاد کرد[۱۲]. ابی اسامه، زید شحام از امام صادق(ع) نیز روایت کرده است که فرمود: «إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(ع) أَعْتَقَ أَلْفَ مَمْلُوكٍ مِنْ مَالِهِ وَ كَدِّ يَدِهِ»[۱۳]؛ «امیرالمؤمنین علی(ع) هزار بنده را از دست‌رنج خودش در راه خدا آزاد کرد». سمندی از ابی عبدالله(ع) نقل کرده است که فرمود: «كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) يَضْرِبُ بِالْمَرِّ وَ يَسْتَخْرِجُ الْأَرَضِينَ وَ أَنَّهُ أَعْتَقَ أَلْفَ مَمْلُوكٍ مِنْ كَدِّ يَدِهِ»[۱۴]؛ «علی(ع) بیل می‌زد و در زمین کار می‌کرد و هزار برده را با دست‌رنج خویش آزاد کرد»[۱۵].

گذشت از لغزش زیردستان

در سیره امام سجاد(ع) آمده است که غلامش مرتکب خطایی شد و آن اشتباه به مرگ یکی از فرزندان آن حضرت منجر گردید. حضرت به جای آن‌که او را کیفر دهد، او را در راه خدا آزاد کرد. ماجرا این بود که تعدادی مهمان در خانه امام سجاد(ع) حضور داشتند. خادم آن حضرت عجله و بی‌احتیاطی کرد و ظرف غذایی که در تنور بود، بر سر کودک امام ریخت و آن بچه در اثر سوختگی از دنیا رفت. غلام مضطرب و نگران شد. امام به او فرمود: «أَنْتَ حُرٌّ فَإِنَّكَ لَمْ تَعْتَمِدْهُ»[۱۶]؛ «تو آزاد هستی؛ زیرا تو تقصیری نداشتی و عمدی در کار نبوده است». همچنین نقل شده است که خادم علی بن الحسین(ع) گناهی مرتکب شد که باید مجازات می‌شد. امام، تازیانه را برداشت تا او را کیفر کند، اما فرمود: ﴿قُلْ لِلَّذِينَ آمَنُوا يَغْفِرُوا لِلَّذِينَ لَا يَرْجُونَ أَيَّامَ اللَّهِ[۱۷]. غلام عرض کرد: من چنین نیستم، بلکه به رحمت خدا امیدوار و از خوف او هراسانم. آن‌گاه حضرت تازیانه را انداخت و فرمود: «أَنْتَ عَتِيقٌ‌»[۱۸]؛ «تو آزاد هستی».

همچنین نقل شده است که امام سجاد(ع) در یک روز، دو مرتبه خدمتکارش را صدا زد و وی پاسخ نداد. برای بار سو که او را خواست، پاسخ داد. امام فرمود: فرزندم! آیا صدای مرا نشنیدی؟ گفت: بله، شنیدم. فرمود: چرا جواب ندادی؟ گفت: چون از خشم و غضب شما ایمن هستم. فرمود: سپاس خدایی را که خدمتگزارم را از من ایمن ساخته است[۱۹].

امام علی(ع) در یک روز، غلامی را چندین بار صدا زد، ولی او پاسخ نداد. از خانه خارج شد، غلام را دید که پشت در ایستاده است. فرمود: چرا پاسخ مرا ندادی؟ عرض کرد: اول این که حال و حوصله نداشتم و دوم این که از عکس العمل شما در امان بودم. امام فرمود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنِي مِمَّنْ يَأْمَنُهُ خَلْقُهُ امْضِ فَأَنْتَ حُرٌّ لِوَجْهِ اللَّهِ»[۲۰]؛ «سپاس خدا را که مخلوق خویش را از من ایمن گردانیده است. برو؛ به خاطر خدا رهایت کردم».

خادمی از خادمان امام حسن مجتبی(ع) کاری انجام داد که باید مجازات می‌شد. امام دستور داد که او را کیفر دهند. خادم عرض کرد: مولای من! آنها که مردم را مورد عفو قرار می‌دهند. حضرت فرمود: از تو گذشتم. آن‌گاه خادم گفت: یا مولای من! خداوند نیکوکاران را دوست دارد. حضرت در پاسخ فرمود: «أَنْتَ حُرٌّ لِوَجْهِ اللَّهِ وَ لَكَ ضِعْفُ مَا كُنْتُ أُعْطِيكَ‌»[۲۱]؛ «تو را در راه خدا آزاد کردم و برای توست دو برابر آنچه دادم».

همچنین روایت شده است که امام حسن مجتبی(ع) گوسفند زیبایی در خانه نگه‌داری می‌کرد. روزی دید که پای گوسفند، شکسته است. به غلامش فرمود: چه کسی پای گوسفند را شکسته است؟ گفت: من شکستم. امام فرمود: چرا این کار را کردی؟: گفت: می‌خواستم شما را ناراحت کنم. امام(ع) لبخندی زد و فرمود: «لافرحنک أَنْتَ حُرٌّ لِوَجْهِ اللَّهِ‌»[۲۲]؛ «من هم در عوض تو را خوشحال می‌کنم؛ تو در راه خدا آزاد هستی».

سفیان ثوری، یکی از شاگردان امام صادق(ع) می‌گوید: روزی نزد آن حضرت رفتم و دیدم که رنگ چهره‌شان دگرگون است؛ سبب را پرسیدم. فرمود: من اهل خانه را از این که بالای بام بروند، منع کرده بودم. امروز که وارد منزل شدم، دیدم یکی از کنیزان که مسئول تربیت فرزندم می‌باشد، با آن کودک از نردبان بالا رفته است. او تا مرا دید. یکه خورد و کودک از دست او رها شد و بر زمین افتاد و از دنیا رفت. من برای مرگ کودک برافروخته نیستم، بلکه از این ناراحتم که چرا این کنیز از من وحشت کرده است! آن‌گاه امام(ع) رو به کنیز کرد و دوبار فرمود: «بر تو عیبی نیست؛ تو را آزاد کردم»[۲۳]!.[۲۴]

توصیه به عفو زیردستان

معصومین(ع) افزون بر آن‌که با دیگران و به خصوص با زیردستان مدارا می‌کردند، مردم را نیز به این کار سفارش می‌نمودند. شخصی از بد رفتاری خدمتکارانش نزد رسول خدا(ص) شکایت کرد. پیامبر(ص) فرمود: آنها را عفو کن تا اصلاح شوند. آن مرد گفت: ای فرستاده خدا(ص)! آنها در بی‌ادبی یکسان نیستند. حضرت دوباره فرمود: آنها را ببخش و نسبت به آنها گذشت داشته باش. آن مرد چنین کرد[۲۵].

رسول خدا(ص) فرمود: آیا شما را از بدترین مردم آگاه سازم؟ گفتند: بله، یا رسول الله(ص). فرمود: بدترین مردم کسانی هستند که تنها به سفر می‌روند، هدیه را نمی‌پذیرند و زیردستان خود را آزار می‌دهند[۲۶].[۲۷]

خودداری از امر و نهی زیردستان

انس بن مالک گوید: ده سال پیامبر(ص) را خدمت کردم، هرگز اُف به من نگفت و هر کاری که انجام دادم، نگفت چرا انجام دادی و از کاری که ترک کردم، نگفت چرا ترک کردی[۲۸]. نوح بن شعیب از دو تن از خادمان امام رضا(ع) به نام‌های یاسر و نادر روایت کرده است. امام رضا(ع) به خدمتکارانش توصیه کرده بود که هرگاه وارد خانه شدم و شما مشغول خوردن غذا بودید، از جا بلند نشوید. نادر می‌گوید: امام رضا(ع) خیلی متواضعانه با ما برخورد می‌کرد و لقمه به من می‌داد. همچنین فرمود: «إِنْ قُمْتُ عَلَى رُءُوسِكُمْ وَ أَنْتُمْ تَأْكُلُونَ فَلَا تَقُومُوا حَتَّى تَفْرُغُوا»[۲۹]؛ «اگر من در حال غذا خوردن نزد شما آمدم، تا غذا تمام نشده از جای خود حرکت نکنید». او می‌افزاید که گاهی امام صدا می‌زد و در پاسخ می‌گفتیم: ما در حال صرف غذا هستیم. حضرت می‌فرمود: بگذارید آنها غذایشان را تمام کنند[۳۰].

همکاری با زیردستان

درباره رسول خدا(ص) نقل شده است که آن حضرت، کفش خود را پینه می‌زد، لباسش را می‌دوخت، در خانه را باز می‌کرد، شیر گوسفندان را می‌دوشید، شتر را می‌بست و می‌دوشید و هرگاه خدمتکارش از کار خسته می‌شد، به کمکش می‌شتافت و اگر خدمتکارش گندم و جو آسیاب می‌کرد، با او همکاری می‌نمود[۳۱].

در سیره فاطمه زهرا(س) نقل شده است که آن حضرت، کار خانه را با فضه تقسیم کرده بود. سلمان می‌گوید: به خانه فاطمه(س) رفتم. نشسته بود و با آسیابی که در مقابلش نهاده بود، جو آرد می‌کرد، در حالی که دسته آسیاب خونی شده بود. حسین(ع) هم در گوشه خانه از گرسنگی گریه می‌کرد. گفتم: ای دختر رسول خدا(ص)! کف دست‌هایت زخم شده است. چرا این کارها را به فضه واگذار نمی‌کنی؟ فرمود: «أَوْصَانِي رَسُولُ اللَّهِ(ص) أَنْ تَكُونَ الْخِدْمَةُ لَهَا يَوْماً وَ لِي يَوْماً فَكَانَ أَمْسِ يَوْمَ خِدْمَتِهَا»[۳۲]؛ «رسول خدا(ص) به من سفارش کرده که یک روز فضه کار کند (و روز دیگر من)، دیروز نوبت فضه بود»[۳۳].

توجه به نیاز زیردستان

امام باقر(ع) می‌فرماید: علی(ع) به بازار پارچه‌فروشان رفت و به فروشنده‌ای فرمود: دو جامه به من بفروش. آن مرد گفت: ای امیرمؤمنان(ع)! آنچه مطلوب شما است، نزد من است. چون پارچه‌فروش، امام را شناخت، امام [از او خرید نکرد و] گذشت و نزدیک جوانی ایستاد و دو جامه خرید؛ یکی را به سه درهم و دیگری را به دو درهم. آن‌گاه به قنبر فرمود: ای قنبر! تو این جامه را که به سه درهم خریدم بردار. قنبر گفت: شما به آن سزاوارترید؛ منبر می‌روید و برای مردم، سخنرانی می‌کنید. علی(ع) فرمود: تو جوانی و خواسته‌های جوانی داری و من از پروردگارم خجالت می‌کشم که خود را بر تو، مقدم بدارم[۳۴].

علی(ع) نیاز قنبر را می‌دانست و از طرفی هم می‌دانست که او توان خرید پیراهن را ندارد؛ از این رو، نیاز او را به بهترین شکل برطرف کرد. این رفتار امام علی(ع) با صحابه جوان خود، الگوی خوبی برای کسانی است که خادم و زیردست دارند و باید نیازهای زیردستان را بشناسند و برای رفع آنها تلاش نمایند. امام علی(ع) نیاز قنبر را شناخت و پیراهن گرانبها را که شایسته خودش بود، به وی بخشید و او را بر خود مقدم داشت. این کار امام علی(ع) درسی است برای همه مسلمانان که به شخصیت زیردستان احترام بگذارند، نسبت به آنان مهربان باشند و این مهربانی را در عمل نشان دهند.

امام سجاد(ع) خدمتکاران خود را جمع می‌کرد و به آنها می‌گفت: هر که خواسته‌ای دارد، بگوید تا به خواسته او عمل کنم. وی هر ماه خدمتکاران را دعوت می‌کرد و به آنان می‌فرمود: هر که علاقه به ازدواج دارد، زمینه ازدواجش را فراهم می‌کنم یا می‌خواهد فروخته شود، می‌فروشم و یا خواهان آزادی است، آزادش می‌کنم. اگر غلامان و کنیزان جواب منفی می‌دادند، حضرت سه بار می‌فرمود: خدایا شاهد باش. اگر همه ساکت بودند، به همسرانش می‌فرمود: از آنها بپرسید که چه می‌خواهند و به خواسته‌شان عمل کنید[۳۵].[۳۶]

تشویق به ازدواج با کنیزان

هم‌کفو بودن زن و مرد در اسلام مورد اهمیت است. زن و مرد نباید از نظر فکری، فرهنگی و اجتماعی تفاوت‌های زیادی داشته باشند؛ وگرنه ممکن است که زندگی آنان چندان دوامی پیدا نکند. تجربه نیز ثابت کرده است که تفاوت‌های فاحش خانوادگی و فرهنگی مرد و زن، موجب اختلاف و در نهایت سبب فروپاشی نظام خانواده می‌شود. با این حال، سیره معصومین(ع) در ازدواج، همیشه این گونه نبوده که با طبقات بالای جامعه پیوند زناشویی برقرار کنند، و چه بسا با این اندیشه مخالفت می‌کردند. امام صادق(ع) فرمود: رسول خدا(ص) «ضباعه» دختر زبیر بن عبدالمطلب را که از شریف‌ترین خاندان قریش بود، به عقد مقداد بن اسود که مردی فقیر بود، درآورد تا اندیشه تفاوت طبقاتی در ازدواج از بین برود[۳۷]. همچنین آن حضرت فرمود: پیامبر خدا(ص) زنان قریش را به ازدواج بردگان در می‌آورد تا اختلاف طبقاتی از بین برود[۳۸]. امام کاظم(ع) فرمود: «اتَّخِذُوا الْقِيَانَ فَإِنْ لَهُنَّ فِطَناً وَ عُقُولًا لَيْسَتْ لِكَثِيرٍ مِنَ النِّسَاءِ»[۳۹]؛ «کنیزان را به همسری برگزینید؛ زیرا آنها از زیرکی و عقلی برخوردارند که بسیاری از زنان آزاد برخوردار نیستند».

معصومین(ع) افزون بر این که دیگران را به ازدواج با کنیزان تشویق می‌کردند، خودشان هم با برخی کنیزان ازدواج کرده‌اند؛ چنان که مادران بسیاری از امامان معصوم(ع) کنیز بوده‌اند. امام صادق(ع) فرمود: مردی در مدینه صاحب کنیزی ام‌ولد بود و فوت کرد. امام سجاد(ع)، پس از خریدن و آزاد کردن آن کنیز، با او ازدواج نمود. این خبر به عبدالملک بن مروان رسید. وی نامه‌ای بدین شرح به امام سجاد(ع) نوشت: آیا در میان قریش و بزرگان عرب، زنی یافت نمی‌شد که تو را از ازدواج با ام‌ولد بی‌نیاز کند؟ امام در پاسخ نوشت: خداوند به برکت اسلام، پستی را برطرف ساخت و نقص و عیب را از میان برداشت. نقصی بر مسلمان نیست، بلکه عیب جاهلیت، عیب است. رسول خدا(ص) با وجود زنان قریش، کنیزش را آزاد و با او ازدواج کرد و پیامبر(ص) سرمشقی نیکو برای کسانی است که امید رحمت به خدا و روز قیامت را دارند[۴۰].

سیره معصومین(ع) این بوده است که پس از آزاد کردن کنیزان، با آنها ازدواج می‌کردند و حتی افرادی را تعیین می‌کردند و یا مبلغی معین برای خرید کنیزان مشخص می‌فرستادند. مرحوم کلینی به نقل از پدر عیسی بن عبدالرحمن سرگذشت ارتباط حمیده، همسر امام صادق(ع) را با خانه عصمت و طهارت چنین نقل می‌کند: ابن عکاشه نزد امام باقر(ع) بود و عرض کرد: چرا برای ابو عبدالله(ع) همسر نمی‌گیرید؟ فرمود: به زودی برده‌فروشی از اهل بربر می‌آید و با این کیسه پول، دختری برایش می‌خریم. دختر خریده شد و او را نزد امام باقر(ع) آوردند. امام باقر(ع) خدا را حمد گفت، سپس به کنیز فرمود: نامت چیست؟ گفت: حمیده. امام(ع) فرمود: «حَمِيدَةٌ فِي الدُّنْيَا مَحْمُودَةٌ فِي الْآخِرَةِ»[۴۱]؛ «در دنیا حمیده باشی و در آخرت محمود (پسندیده)». به من بگو که دوشیزه هستی یا بیوه؟ کنیز گفت: دوشیزه‌ام. سپس امام باقر(ع) به فرزندش جعفر(ع) فرمود: او را به همسری بگیر. پس از آن، بهترین شخص روی زمین، یعنی موسی بن جعفر(ع) متولد شد[۴۲].

از سیره معصومین(ع) فهمیده می‌شود که همسران برخی از معصومین(ع) کنیز بودند که در جنگ‌ها به اسارت مسلمانان در می‌آمدند و یا از بازار برده‌فروشان خریداری می‌شدند. اگر این عمل را مورد دقت و تأمل قرار دهیم، آثار مفید اخلاقی و تربیتی آن را در می‌یابیم. همسر امام صادق، امام کاظم، امام رضا، امام جواد، امام هادی، و امام عسکری(ع) همه کنیز بودند و این افتخاری برای طبقه پایین اجتماع است که مادران و همسران ائمه اطهار(ع) از طبقه ایشان بوده‌اند[۴۳].

منابع

پانویس

  1. ریاحین الشریعة، ج۲، ص۳۱۵ به بعد.
  2. احسانی، محمد، سیره اخلاقی و تربیتی معصومین، ص ۲۴۷.
  3. بحار الانوار، ج۴۹، ص۱۰۱.
  4. اصول کافی، ج۲، ص۱۱۸.
  5. احسانی، محمد، سیره اخلاقی و تربیتی معصومین، ص ۲۴۸.
  6. بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۰۴ - ۱۰۵.
  7. احسانی، محمد، سیره اخلاقی و تربیتی معصومین، ص ۲۴۹.
  8. زنان قهرمان، ج۱، ص۱۲۰.
  9. زنان قهرمان، ج۱، ص۱۲۱.
  10. ریاحین الشریعه، ج۲، ص۳۲۷-۳۳۳.
  11. احسانی، محمد، سیره اخلاقی و تربیتی معصومین، ص ۲۵۰.
  12. «وَ إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(ع) أَعْتَقَ أَلْفَ مَمْلُوكٍ مِنْ مَالِهِ وَ كَدِّ يَدِهِ»؛ (فروع کافی، ج۵، کتاب المعیشة، باب ما یجب الاتقداء بالائمه(ع)، ص۷۴، حدیث ۲).
  13. فروع کافی، ج۵، کتاب المعیشة، باب ما یجب الاتقداء بالائمه(ع)، ص۷۴، ح۴.
  14. بحار الانوار، ج۴۱، ص۳۷؛ حلیة الابرار، ج۱، ص۳۶۲.
  15. احسانی، محمد، سیره اخلاقی و تربیتی معصومین، ص ۲۵۱.
  16. بحار الانوار، ج۴۶، ص۹۹.
  17. «به مؤمنان بگو، از کسانی که به «روزهای خداوند» امیدی ندارند درگذرند» سوره جاثیه، آیه ۱۴.
  18. بحار الانوار، ج۴۱، ص۳۷؛ حلیة الابرار، ج۱، ص١٠٠.
  19. بحار الانوار، ج۴۶، ص۵۶.
  20. بحار الانوار، ج۴۱، ص۴۸.
  21. بحار الانوار، ج۴۳، ص۳۵۲.
  22. مقتل خوارزمی، ج۱، ص۱۲۷.
  23. سیره معصومین(ع)، ص۱۸۵ (به نقل از بحارالانوار، ج۴۶، ص۹۹).
  24. احسانی، محمد، سیره اخلاقی و تربیتی معصومین، ص ۲۵۲.
  25. میزان الحکمة، ج۶، واژه «عفو»، ص۳۷۱.
  26. المحاسن، ص۳۵۶.
  27. احسانی، محمد، سیره اخلاقی و تربیتی معصومین، ص ۲۵۴.
  28. سنن النبی، ص۵۲.
  29. بحار الانوار، ج۴۹، ص۱۰۲.
  30. احسانی، محمد، سیره اخلاقی و تربیتی معصومین، ص ۲۵۵.
  31. سنن النبی، ص۷۳.
  32. بحار الانوار، ج۴۳، ص۲۸.
  33. احسانی، محمد، سیره اخلاقی و تربیتی معصومین، ص ۲۵۶.
  34. حکمت‌نامه جوان، ص۲۸۶.
  35. سفینة البحار، ج۲، مکارم اخلاق علی بن الحسین(ع)، ص۷۰۷.
  36. احسانی، محمد، سیره اخلاقی و تربیتی معصومین، ص ۲۵۶.
  37. «عن جعفر بن محمد(ع) أنه قال: «زوج رسول الله(ص) المقداد بن الاسود ضباعة بنت الزبير بن عبد المطلب، ثم قال: و انما زوجتها المقداد ليتواضع المناكح و لتتأسوا برسول الله(ص) و لتعلموا عند الله اتقاكم»؛ (مستدرک الوسائل، ج۱۴، کتاب النکاح، ابواب مقدمات النکاح، باب ۲۲، ص۱۸۴).
  38. «عَنْهُ(ع): أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) زَوَّجَ الْمَوَالِيَ الْقُرَشِيَّاتِ لِيَتَّضِعَ الْمَنَاكِحُ وَ لْيَتَأَسَّوْا فِيهَا جَمِيعاً بِرَسُولِ اللَّهِ(ص)»؛ (مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۱۸۴).
  39. اصول کافی، ج۱، ص۵۴۳.
  40. «عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(ع) أَنَّهُ قَالَ: كَانَ بِالْمَدِينَةِ رَجُلٌ مِنَ الْعَرَبِ لَهُ أُمُّ وَلَدٍ فَمَاتَ عَنْهَا فَتَزَوَّجَهَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع) فَبَلَغَ ذَلِكَ عَبْدَ الْمَلِكِ بْنَ مَرْوَانَ فَكَتَبَ إِلَيْهِ أَ مَا كَانَ لَكَ فِي قُرَيْشٍ وَ إِفْنَاءِ الْعَرَبِ كِفَايَةٌ تَحْجُزُكَ عَنْ أُمِّ وَلَدِ رَجُلٍ فَكَتَبَ إِلَيْهِ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع)أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى رَفَعَ بِالْإِسْلَامِ الْخَسِيسَةَ وَ أَتَمَّ بِهِ النَّاقِصَةَ وَ لَا لُؤْمَ عَلَى امْرِئٍ مُسْلِمٍ وَ إِنَّمَا اللُّؤْمُ لُؤْمُ الْجَاهِلِيَّةِ وَ قَدْ أَعْتَقَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) أَمَتَهُ وَ تَزَوَّجَهَا وَ عِنْدَهُ نِسَاءٌ مِنْ قُرَيْشٍ وَ ﴿فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ»؛ (مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۱۸۷).
  41. سفینة البحار، ماده «حمد».
  42. اصول کافی، ج۱، کتاب الحجة، مولد موسی بن جعفر(ع)، ص۵۴۳، حدیث ۱.
  43. احسانی، محمد، سیره اخلاقی و تربیتی معصومین، ص ۲۵۸.