نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Jaafari(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۳:۲۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۳:۲۶ توسط Jaafari(بحث | مشارکتها)
نام سفیانی چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
«نام و اوصاف سفیانی در احادیث زیادی آمده است و گروهی از این احادیث به این مطلب تصریح کردهاند که اسم او، عثمان بن عنبسه است؛ پس با این وصف، او فردی از افراد بشر است و این طور نیست که سفیانی، کشور "شوروی" باشد، همان طور که بعضی، چنین گمان کردهاند»[۵].
«جزئیات گزارشهای مرتبط با سفیانی، از اختلاف فراوانی برخوردار است که اعتماد به این جزئیات را کاهش میدهد. دربارۀ نام سفیانی، اسامی: عبدالله، عثمان، عنبسه، معاویه، حرب، عتبه و عروه[۶]ذکر شده است و برای پدرش از نامهای: یزید، عنبسه، هند و عتبه استفاده شده است[۷]. نسب او نیز گاه به عتبة بن ابی سفیان [۸] و گاه به خالد بن یزید بن معاویه[۹] میرسد[۱۰].
«در روایات متعددی که از سفیانی و حوادث مربوط به او سخن به میان آمده، در مقام اشاره به این شخصیت، بیشتر از دو واژه "سفیانی"[۱۱] و "ابنآکلةالاکباد"[۱۲] (پسر زن جگرخوار) استفاده شده است. واژه دوم که کمتر به کار رفته، بدون تردید نام حقیقی شخص مورد نظر ما نیست، بلکه به نسب او اشاره دارد. واژه اوّل نیز نام حقیقی این شخص نیست؛ چرا که از یکسو، این واژه از "سفیان" و "یا"ی نسبت ترکیب شده است که اشاره به انتساب او به خاندانابوسفیان است، و نمیتوان منسوب (لفظی که برای بیان نسبت به کار میرود) را نام حقیقی شخص دانست، و از سوی دیگر، در برخی از روایات از اماممعصوم (ع) درباره نام سفیانیسؤال شده است[۱۳]. این روایت گرچه از نظر سند ضعیف باشد، از آن فهمیده میشود که براساس فهمراوی این حدیث، سفیانی نام شخص مورد نظر نبوده است. درباره نام سفیانی سه روایت از پیشوایان دینی به دست ما رسیده است: یک روایت او را "حرب"[۱۴] و روایت دیگر او را "عنبسة"[۱۵] و روایت سوم او را "عثمان" معرفی کرده است. امام علی (ع) فرمودهاند: "يَخْرُجُ ابْنُ آكِلَةِ الْأَكْبَادِ مِنَ الْوَادِي الْيَابِسِ ... اسْمُهُ عُثْمَانُ وَ أَبُوهُ عَنْبَسَةُ"[۱۶]. ضعف این روایات از یکسو، تأیید نشدن آنها به کمک قراین و شواهد از سوی دیگر، و تعارض آنها با یکدیگر، باعث بی اعتمادی به این روایات میشود، و در نتیجه ما نمیتوانیم درباره نام سفیانی به صورت قاطعانه قضاوت کنیم. شاید دلیل اینکه در روایات از نام او کمتر سخن به میان آمده، این باشدکه دانستن نام او چندان ثمری دربر ندارد؛ چرا که او به هر نامی باشد، همنامهای فراوانی خواهد داشت و دانستن نام او به شناسایی او کمک نخواهد کرد. آنچه مهم است و در شناسایی او تأثیر دارد، اقدامات او و حوادث مربوط به اوست. از همینرو، پیشوایان دینی بیشتر به تبیین اقدامات او پرداختهاند. عبدالله بن ابیمنصور گوید: از امام صادق (ع) پرسیدم که نام سفیانی چیست؟ حضرت فرمودند: " وَ مَا تَصْنَعُ بِاسْمِهِ؟ إِذَا مَلَكَ كُوَرَ الشَّامِ الْخَمْسَ؛ دِمَشْقَ، وَ حِمْصَ، وَ فِلَسْطِينَ، وَ الْأُرْدُنَّ، وَ قِنَّسْرِينَ، فَتَوَقَّعُوا عِنْدَ ذَلِكَ الْفَرَجَ"[۱۷]»[۱۸].
«اگر چه دانستن و ندانستن نامهای وی، چندان اهمیتی ندارد و آنچه مهم است نقش و جایگاه او در حوادث عصر ظهور است[۱۹]؛ اما در روایاتی از نامهای سفیانی سخن گفته شده است، در این روایات بیشتر از واژگانی چون سفیانی، ابن آکله الاکباد[۲۰]، عتبه[۲۱] و عثمان بن عنبسه[۲۲] و عبدالله[۲۳] استفاده شده است.
نخستین چیزی که از عنوان رایج سفیانی که به ذهن میرسد این است که وی با ابوسفیان نسبتی دارد و این انتساب به گونههای مختلف منعکس شده است. شیخ صدوق با نقل روایتی از امام علی(ع) او را از نسل ابو سفیان ("وَ هُوَ مِنْ وُلْدِ أَبِي سُفْيَانَ ") دانسته است[۲۴]»[۲۵].
«مشهور آن است که نام سفیانیعثمان و نام پدرش عنبسه میباشد[۲۸]. در برخی از منابع نام پدرش "عُیینَه" آمده[۲۹] که با توجه به اتحاد طریق به نظر میرسد که آن تصحیف شده "عنبسه" باشد.
«در روایتی از نام سفیانیسؤال شده است؛ پاسخ امام صادق (ع) قابل تأمل است: ابومنصور بجلی میگوید: از امام صادق (ع) اسم سفیانی را پرسیدم، فرمود: با نام او چه کار داری؟ زمانی که بر مناطق پنجگانه شام (یعنی) دمشق، حمص، فلسطین، اردن و قنسرین[۴۱] مسلط شد، در آن هنگام، منتظر فرج باشید. گفتم: نه ماه حکومت میکند؟ فرمود: نه هجده ماه که یک روز بدان افزوده نمیشود، حکومت میکند[۴۲].
بنابراین نقل، امام صادق (ع) توجه به نام سفیانی را مفید ندانستهاند. ممکن است از این نقل اینگونه استفاده شود که بحث از نام سفیانی مفید نیست و حتی ممکن است پیامدهای نامناسبی داشته باشد[۴۳].
سند این نقل، به شدت ضعیف است. محمد بن علی الکوفی همان ابوسمینه است که دروغپرداز و غالی است. الحسین بن سفیان، مجهول است. عبد الله بن ابی منصور البجلی، مجهول است؛ البته گویا این عنوان تصحیف عبدالله بن ابی یعفور است که در سند دیگر، قتیبة بن محمد از او روایتنقل کرده است[۴۴]. به هر حال، این سند به جهت حضورمحمد بن علی الکوفی و الحسین بن سفیان ضعیف است. دلالت این حدیث برنکته یاد شده نیز ضعیف است. بیان نکردن نام سفیانی در آن مورد، میتواند عوامل مختلفی داشته باشد که منحصر به نکته یاد شده نیست.
در مقابل در روایت دیگر نام سفیانی، "عثمان بن عنبسه" معرفی شده است: امام صادق (ع) به نقل از امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: فرزند زن جگرخوار از سرزمین خشک قیام میکند و او مردی چهارشانه، دارای چهرهای خشن و سری بزرگ است. در صورت او نشانه بیماری آبله است. زمانی که او را ببینی گمان میکنی که یک چشم او نابینا است. نام او عثمان و نام پدرش عنبسه و از نسل ابوسفیان است. (شورش او ادامه مییابد) تا این که به سرزمینی میرسد که امنیت و چشمههای جاری دارد؛ سپس بر منبر آن مینشیند[۴۵].
نکته مهم این است که در این روایت، به صراحت سفیانی از نسل ابوسفیان و با نام "عثمان بن عنبسه" معرفی شده است. مشکل سندی این حدیث، محمد بن علی الکوفی، ابوسمینه است که ضعیف و متهم به غلو است. بنابراین سند این حدیث ضعیف است.
البته ممکن است که بتوان ضعف این سند را جبران کرد. در کافی دو حدیثنقل شده است که به این موضوع مرتبط است. این دو حدیث، گزارشی است درباره محتوای فریاد آسمانی و شیطانی که در آستانه ظهور شنیده میشود: محمد بن علی حلبی از امام صادق (ع) نقل کرده که فرمود: اختلافبنی عباس از امور حتمی است و ندا از امور حتمی است و قیام قائم از امور حتمی است. گفتم: نداء چگونه است؟ فرمود: ندا دهندهای از آسمان در ابتدای روز فریاد میزند: به درستی که علی و شیعه او از رستگارانند. (سپس) فرمود: و ندا دهندهای در پایان روز فریاد میزند: همانا عثمان و شیعیان او رستگارند[۴۶].
سند این روایت موثق است. مراد از ابن فضال، حسن بن علی بن فضال است که فطحی ولی ثقه بوده است و ابوجمیله، مفضل بن صالح است که امامی و بنابر تحقیق ثقه است[۴۷].
علی بن محمد بن قتیبه نیشابوری امامی و بنابر تحقیق ثقه است[۵۰]. بنابراین سند این روایت، صحیح است. شیخ طوسی این محتوا را با سند دیگر و تفاوتهایی در عبارت در کتاب خود تکرار کرده است[۵۱].
به نام "عثمان" در این روایات توجه کنید. احتمال دارد که مراد از عثمان، در این نقلهای معتبر، "عثمان بن عنبسه" یعنی همان سفیانی باشد. این احتمال با نقل دیگر این روایت که با سند صحیح توسط مرحوم صدوقنقل شده است، تأیید میشود: ابوحمزه ثمالی میگوید: به ابوعبدالله عرض کردم که ابوجعفر (ع) میفرمود: خروج سفیانی از امور حتمی است. به من فرمود: بله و اختلافبنی عباس، کشته شدن انسانپاک (نفس زکیه) و قیام قائم (ع) از امور حتمی است. گفتم: آن ندا چگونه خواهد بود؟ فرمود: ندا دهندهای از آسمان در آغاز روز فریاد میزند که حق با علی و شیعیان او است؛ سپس ابلیس -که خدا او را لعنت کند- در پایان روز فریاد میزند که حق با سفیانی و شیعیان او است. در این هنگام اهل باطل گرفتار تردید میشوند[۵۲].
چنان که مشاهده میشود، این روایت، همان روایات پیشین و با روایت کافی نیز بسیار شبیه است. تنها تفاوت محتوایی بین این روایات، این است که در روایت اخیر، به جای عثمان، تعبیر سفیانی آمده است. این روایت، نشان میدهد که با امام این تعبیر را به جای نام "عثمان" در برخی بیانهایش فرموده است و یا این که راوی این روایت چنین برداشتی از نام عثمان داشته؛ یعنی مراد امام را از "عثمان"، سفیانی فهمده و به هنگام نقلروایت، به جای "عثمان"، سفیانی گزارش کرده است. در هر صورت با توجه به صحیح بودن سند این روایت، این احتمال تقویت میشود که نام سفیانی، عثمان است.
البته این احتمال نیز وجود دارد که مراد از "عثمان" در روایات معتبر یاد شده، "عثمان بن عفان"، خلیفه سوم اهل سنت باشد. جالب آن است که روایتی در الغیبةنعمانی این برداشت را تأیید میکند. در این روایت محتوای ندای شیطان اینگونه گزارش شده است: عبدالله بن سنان میگوید: نزد امام صادق (ع) بودم. شنیدم مردی از قبیله همدان به آن حضرت گفت: "عامه بر ما عیب میگیرند و میگویند شما معتقدید که منادی از آسمان نام صاحب این امر (امامت) را صدا میزند". امام تکیه داده بود، خشمگین شد و نشست، سپس فرمود: "از من نقل نکنید؛ ولی از پدرم نقل کنید و مشکلی برای شما در آن نیست. گواهی میدهم که از پدرم شنیدم که فرمود: این در کتاب خدا روشن است؛ زیرا میفرماید: "اگر بخواهیم نشانهای از آسمان بر آنان نازل میکنیم که گردنهایشان در مقابل آن خاضع شود"[۵۳]. هیچ کسی در آن روز در روی زمین باقی نمیماند، مگر آن که خاضع و تسلیم میشود، زمانی که آن صدا را از آسمان بشنود که همانا حق با علی بن ابیطالب و شیعیان او است. سپس فرمود: فردای آن روز، ابلیس به هوا میرود تا از دید اهل زمینپنهان شود و فریاد میزند: همانا حق با عثمان بن عفان و شیعیان او است. او مظلومانه کشته شده است. پس خونخواه او باشید"[۵۴]. سند این روایت موثق است. احمد بن محمد بن سعید بن عقده، زیدی ولی ثقه است و حسن بن علی التیمری، همان ابن فضال است که فطحی ولی ثقه است. نعمانی بیان میکند که این متن با سند دیگری نیز نقل شده است[۵۵]. در روایتی دیگر در همین منبع، مشابه این نقل، با این تفاوت که به جای عثمان بن عفان، فقط عثماننقل شده اما از کشته شدن مظلومانه او نیز یاد شده است[۵۶].
سند هر دو دسته روایاتِ متعارض که یکی عثمان را سفیانی و دیگری عثمان بن عفان معرفی میکند -حداقل در برخی از سندها- معتبر است؛ جمع این دو دسته از روایات نیز ممکن است. بدین توضیح که روایات مربوط به سفیانی و برخی دیگر از روایات نشان میدهد که در آستانه ظهور، بنی امیه و در رأس آنها سفیانی، مهمترین جریان ضد مهدوی به شمار میآیند. روایات یاد شده درباره صیحه آسمانی نیز همین تقابل را به روشنی تأکید میکند. بنابراین در آستانه ظهور، تنها شخص سفیانی مطرح نیست؛ بلکه جریان فکری او که همان تفکراموی است، با تفکرعلوی و مهدوی مقابله میکند. بنابراین بعید نیست که در صیحه شیطانی، هم نام عثمان بن عفان به عنوان یک از سران جریان اموی برده شود و هم از سفیانی به عنوان رهبر آن زمان این جریان یاد شده باشد.
از شواهد این جمع این است که در محتوای صیحه آسمانی نیز چنین اختلافی مشاهده میشود. برخی روایات محتوای صیحه آسمانی را تصریح به نام امام زمان (ع) بیان کردهاند[۵۷] و در برخی دیگر -مانند روایات یاد شده- به حقانیتامیرالمؤمنین (ع) تصریح شده است. در آخرین روایتی که نقل شد نیز شواهد جمع این چنینی وجود دارد. در ابتدای این روایت، راوی به امام صادق (ع) عرض میکند که عامه بر ما عیب میگیرند که شما معتقدید که ندایی آسمانی، نام صاحبامرامامت را فریاد میزند، امام با تأیید ضمنی این خبر، مفاد صیحه آسمانی را این گونه گزارش میدهد که حق با علی (ع) و شیعیان او است. بنابراین آن حضرت بین این دو سخن منافاتی ندیده است و گرنه باید میفرمود محتوای صیحه تصریح به نام صاحب الزمان (ع) نیست؛ بلکه نام امیرالمؤمنین (ع) برده میشود[۵۸]. بررسی دیگر روایات نیز نشان میدهد که فریادهای آسمانی متعدد بوده و در روایات از صیحه در ماه رجب، رمضان و محرمخبر داده شده است[۵۹]. بنابراین میتوان اختلاف یاد شده را با توجه به تعدد صیحهها یا اجمال و تفصیل برخی از روایات در گزارش محتوای آنها جمع کرد.
با توجه به استنباط یاد شده، نام سفیانی "عثمان" و احتمالا نام پدر او "عنبسه" است. دلیل این احتمال آن است که تنها در یک روایت ضعیف السند به نام پدر او اشاره شده است»[۶۰].
↑التشریف بالمنن، ص۲۹۶، باب ۷۹، ح۴۱۷ (به نقل از الفتن سلیلی).
↑فرزند زن جگرخوار از سرزمین خشک قیام میکند... نامش عثمان و فرزند عنبسه است؛ کمالالدین، ص۶۵۱، باب ۵۷، ح۹. سند این روایت به این صورت است: «حدثنا محمد بن علی ماجیلویه قال: حدثنا عمّی محمد بن أبی القاسم عن محمد بن علی الکوفی عن محمد بن أبی عمیر عن عمر بن اذینه قال: قال أبوعبدالله (ع)...» این روایت ضعیف است به دلیل محمد بن علی کوفی و....در این باره نک: اختیار معرفة الرجال، ج۲، ص۸۲۳.
↑با نام او چهکار داری؟ وقتی او مناطق پنجگانه شام شامل: دمشق، حِمص، فلسطین، اردن و قنّسرین را تصرف کرد، منتظر فرج باشید؛
کمالالدین، ص۶۵۱، باب ۵۷، ح۱۱.
↑محمد بن علی الصدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۶۵۱.
↑مانند این که ممکن است افراد دارای نامهای مشابه، مورد اتهام قرار گیرند یا برخی افراد بخواهند با گذاشتن آن نام بر خود یا فرزندان خود از این عنوان سوء استفاده کنند.
↑او شاگرد فضل بن شاذان بوده است، نجاشی نقل کرده است که مرحوم کشی در رجالش به او اعتماد کرده است. (احمد بن علی النجاشی، رجال النجاشی، ص ۲۵۹). شیخ طوسی او را با تعبیر «فاضل» ستوده است. (محمد بن حسن الطوسی، رجال الطوسی، ص ۴۲۹). ابن داود و علامه سخنان این دو بزرگوار را تأیید و تکرار کردهاند (حسن بن علی بن داود حلی، الرجال، ص ۲۵۰؛ حسن بن یوسف حلی، خلاصة الأقوال فی معرفة أحوال الرجال (رجال العلامة الحلی)، ص ۹۴). بنابراین از اعتماد کشی و تأیید ابن داود و علامه میتوان دریافت که علی بن محمد بن قتیبه امامی و بنابر تحقیق ثقه است.
↑ر.ک: محمد بن ابراهیم النعمانی، الغیبة، ص ۱۸۱، ۲۵۴، ۲۵۷ و ۲۶۳؛ علی بن حسین بن بابویه، الإمامة و التبصرة من الحیرة، ص ۱۲۹؛ محمد بن علی الصدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۶۵۰؛ محمد بن نعمان المفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج ۲، ص ۳۷۹؛ محمد بن حسن الطوسی، الغیبة، ص ۴۵۴.
↑ر.ک: عباس تبریزیان، العد التنازلی فی علائم ظهور المهدی (ع)، ص ۳۱۷.
↑ر.ک: محمد کاظم القزوینی، الإمام المهدی (ع) من المهد الی الظهور، ص ۴۰۹- ۴۱۳.