امامت در معارف و سیره رضوی
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امامت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
واژهشناسی لغوی
- پیشوایی و رهبری امامت از ریشۀ "ا م م" در لغت به معنای قصد، پیشوایی، پیشروی و رهبری[۱] و امام به معنای پیشوا، پیشرو، مقتدا، قیِّم، مصلح، الگو، راه اصلی و راهنما[۲] و کسی که همواره مقصود و هدف حرکت و تلاش دیگران قرار گیرد، آمده است[۳].
- در اصطلاح علم کلام مشهورترین تعریف آن، ریاست عامّه در امور دین و دنیای مردم[۴] است و بعضی از متکلمان امامیه و عامه، جانشینی و نیابت از پیامبر(ص) در حفظ دین و سیاست دنیا[۵] را به تعریف افزودهاند.
امامت در قرآن
- طریق و راه: ﴿فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِينٍ﴾[۶]،
- شریعت: ﴿وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً وَهَذَا كِتَابٌ مُصَدِّقٌ لِسَانًا عَرَبِيًّا لِيُنْذِرَ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَبُشْرَى لِلْمُحْسِنِينَ﴾[۷]،
- نامۀ اعمال: ﴿إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ﴾[۸]،
- پیشوایی بر حق بالاصاله: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ﴾[۹]،
- پیشوایی به حق به نحو جانشینی: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾[۱۰]،
- پیشوایی باطل: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنْصَرُونَ﴾[۱۱]
- و به مفهوم جامع میان پیشوایی بر حق و باطل: ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئِكَ يَقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَلَا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا﴾ [۱۲] آمده است[۱۳].
- آیات هدایت: ﴿وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ﴾[۱۴]،
- آیه همراهی با صادقان: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾[۱۵]،
- آیۀ ولایت: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾[۱۶]
- و آیهای که میگوید اگر به برخی در زمین قدرت داده شود نماز را بر پا میدارند، زکات میدهند و امر به معروف و نهی از منکر میکنند: ﴿الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ﴾[۱۷] و.... در روایتهای فراوانی نیز مصادیق یا تأویل آیاتی از قرآن، مانند آیۀ ﴿فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنَا وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ﴾[۱۸][۱۹]، آیۀ ﴿يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ﴾[۲۰][۲۱] و آیۀ ﴿وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ﴾[۲۲][۲۳] امامان معصوم(ع) دانسته شدهاند[۲۴].
مقدمه
- بر پایۀ روایتهای بسیار فریقین پیامبر اعظم(ص) از آغاز بعثت به تبیین جایگاه امامت و حتی تعیین مصداق آن، همپای با رسالت، اهتمام ویژه داشته است. امام رضا(ع) نیز بر این حقیقت تأکید میکند که امامت ریشه در قرآن و سخنان پیامبر اسلام(ص) دارد ایشان با استناد به آیۀ شریفۀ ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا﴾[۲۵] کمال یافتگی دین الهی را در گرو امامت میداند، و به صراحت میفرماید: "هر کس گمان کند خداوند دین خود را کامل نکرده و تعیین امام ننموده است، در حقیقت کتاب خدا را رد کرده است، و هر کس کتاب خدا را رد کند کافر است"[۲۶].
- ایشان در مقاطع مختلف با استناد به کلام الهی و احادیث نبوی معلوم ساخته که امامت جایگاه والایی در قرآن و سخنان پیامبر(ص) دارد و حقتعالی و پیامبر(ص) اهتمام ویژهای به نصب و معرفی امامان داشتهاند. حضرت در مجلسی با حظور مأمون و عالمان فرقههای مختلف در بحث از آیۀ ﴿ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا﴾[۲۷] اهل مجلس را متوجه خطایی میکند که در تفسیر این آیه مرتکب شدهاند. سپس توضیح میدهد، که ﴿اصْطَفَى﴾ در این آیه به دوازده دلیل قرآنی، خاص اهل بیت پیامبر(ص) است[۲۸]. ایشان همچنین برای اثبات امر امامت، به آیات وجوب اطاعت از اولوالامر﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾ [۲۹][۳۰]، دعای حضرت ابراهیم(ع) درباره فرزندانش﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾ [۳۱][۳۲] و آیۀ ولایت﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾[۳۳][۳۴] استناد مینمایند.
- از احادیثی که محور استدلالهای ایشان است میتوان از حدیث غدیر خم[۳۵]، حدیث ثقلین[۳۶]، حدیث دوازده امام از قریش[۳۷]، حدیث منزلت[۳۸] و حدیث مرگ جاهلیت ناشی از نشناختن امام[۳۹] نام برد.
- آنچه از مراجعۀ ایشان به قرآن و سنت نبوی در امر امامت به دست میآید این است که امامان حافظان، هادیان و امینان امتاند[۴۰] و اطاعت از آنان عین فرض است[۴۱]. آنان اهل ذکرند[۴۲] و کتاب الهی به آنان میراث داده شده است، از اینرو تنها مفسران آگاه و تأویل کنندگان وحی الهی آناناند و بایستی در امر تفسیر و تأویل قرآن به آنان پناه جست[۴۳]. آنان پاک و معصوم از لغزشند[۴۴] و نور و نشانههای الهی در زمیناند که خلق با واسطۀ آنان به حق راه مییابند و به صراط مستقیم الهی هدایت میشوند[۴۵]. آنان پایگاه خدا در زمین[۴۶] و صادقانی هستند که مؤمنان موظف به همراهی ایشاناند [۴۷].
- اوجگیری نهضت ترجمۀ کتابهای یونانیان به زبان عربی، آشنایی مسلمانان با مکتبها و افکار گوناگون هندی و یونانی، حضور گروههای برون دینی مانند زرتشت، یهودیت، مسیحیت و نیز گروههای درون دینی و فرقههای درون مذهبی در جامعۀ اسلامی عصر امام رضا(ع)، باعث پیدایش چالشهای فکری و رواج شبهههای بسیار در مسائل مختلف اعتقادی به ویژه توحید، نبوت و امامت شده بود. از سوی دیگر، نبود عالمان توانا برای پاسخگویی به شبههها، مسلمانان را دچار سردرگمی کرده و موجب فاصله گرفتن مردم از تعالیم راستین اسلامی شده بود. در چنین شرایطی امام رضا(ع) با استفاده از فرصت ولایت عهدی و بهکارگیری روشهای مختلف مناظره، پرسش و پاسخ، مکاتبه، تفسیر قرآن و بیان احادیث و مواعظ، به تصحیح افکار و ترویج معارف اهل بیت(ع) در موضوعهای مختلف پرداخت. از آنجا که حجم زیادی از سخنان حضرت دربارۀ امامت است، میتوان به این نتیجه رسید که بیشترین شبههها در موضوع امامت بوده است. در آغاز حدیث معروف و طولانی امامت این حقیقت به خوبی منعکس شده است.
- عبدالعزیز بن مسلم میگوید: زمانی که امام رضا(ع) در مرو بود، خدمت ایشان رسیدم و از اختلاف نظری که میان مردم دربارۀ موضوع امامت وجود داشت، شکایت کردم. امام لبخندی زد و فرمود: ای عبدالعزیز بن مسلم! مردم ناآگاه و فریفته رأی خویشاند. خداوند متعال پیامبر خویش را قبض روح نکرد، مگر آنکه دین را برایش کامل کرد... و امامت کامل کنندۀ دین است[۴۸].
- امام رضا(ع) در موضوع امامت با صراحت و شجاعت از حق خود و خانوادۀ گرامیشان دفاع میکند. ایشان در سخنی که در این باب با علی بن حمزه دارد آشکارا اعلام میکند که در گفتن این حقیقت هیچ تقیهای را بر خود روا نمیداند[۴۹]. بر پایۀ گزارش شیخ صدوق، چون مردم با امام رضا(ع) به ولایت عهدی بیعت کردند، حضرت پس از حمد و ثنای الهی فرمود: "من علی بن موسی بن جعفرام و میگویم که امیرمؤمنان (مأمون) که خداوند در درستکاری او را یاری کند و او را بر صراط مستقیم موفق بدارد، از حقوق ما خاندان، حقی را شناخت که دیگران آن را نشناختند و رحمی را که دیگران قطع کرده بودند وصل نمود"[۵۰]. ایشان در ادامه بر لزوم وفای به عهد و پرهیز از عهدشکنی در امر دین و به ویژه حق خاندان پیامبر(ص) تأکید میکند و مفاد آنچه را امام علی(ع) در خطبۀ شقشقیه در باب حقناشناسی مسلمانان و صبر بر آن فرموده آشکارا بیان میدارد: "شخص وصی (امام علی(ع)) بر آن نابکاریها صبر نمود و پس از آن نیز در دوران زمامداری متعرض آن نشد از بیم آنکه مبادا تفرقه ایجاد شود و اسلام سست گردد و رشتۀ وحدت و اتحاد مسلمانان بگسلد، زیرا افکار زمان جاهلیت در مغزها باقی بود و بدان نزدیک و قریبالعهد بودند و منافقان کاملاً کمین کرده و در یافتن فرصت نشسته بودند تا دستاویزی بیابند و فتنهای به پا کنند"[۵۱].
- حضرت در یکی از خطبههایش به صراحت اعلام میکند که امامت حق اهل بیت(ع) است که بعد از رحلت رسول گرامی(ص) در طول تاریخ ضایع شده و ستمهایی بر آن روا داشتهاند و ولایت عهدی را برگرداندن حق به جایگاه اصلی خود معرفی میکند[۵۲].
- در حدیث سلسلة الذهب نیز پذیرش ولایت خود را شرط در امان ماندن از آتش جهنم معرفی میکند[۵۳]. و در حدیث معروف و طولانی امامت، با بیانی شیوا و در کمال فصاحت، بعد از بیان ویژگیهای امام و معرفی مقام امامت، بیپروا از کتمان حقیقت و تضییع حقوق اهل بیت(ع) انتقاد مینماید و انگیزۀ آنان از این عمل را افشا میکند[۵۴].
- امام رضا(ع) در سخنان خود همواره از صفات و ویژگیهای امامان(ع) سخن میگوید و حتی گاه به بیان جزئیات تولد ایشان نیز اشاره میکند[۵۵]. بیان صفات بدون شک ما را در شناخت و مصداقیابی امام یاری میرساند. سنت ذکر صفات نیز چون هر امری دیگر از پیامبر(ص) به امامان منتقل شده است. در بیانات پیامبر(ص) امامان دوازده نفرند[۵۶]، همگی از قریشاند[۵۷]، امامتشان به زمان و مکان خاصی اختصاص ندارد و خلفای کل امت اسلامی اند[۵۸]، قوام دین بسته به وجود آنها[۵۹] و عزت دین در گرو حضور ایشان است[۶۰]، دشمنی دشمنان آسیبی به ایشان نمیرساند[۶۱] و امر خلافت پایان نمییابد مگر آنکه دوران خلافت دوازده امام که همگی از قریشاند سپری شود[۶۲].
- جدا از تعبیرهایی که از حضرت رسول(ص) در باب امامان ذکر شده در قرآن کریم به تعبیرهایی بر میخوریم که از شباهت بیچون و چرای امامان با پیامبر(ص) پرده بر میدارد:
- قرار گرفتن در کنار رسول به عنوان اولوالامر: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾ [۶۳]؛ ﴿وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا﴾[۶۴]،
- اشتراک در عصمت به جهت امر به تبعیت بیچون و چرای از آنها: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾[۶۵]؛ ﴿وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا﴾[۶۶]،
- لزوم محبت: ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى﴾[۶۷]،
- نفی هر گونه ناپاکی و رجس: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾[۶۸]،
- "نفس" پیامبر بودن: ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ﴾[۶۹] و... همۀ ویژگیهایی است که نشان میدهد امامت باید از سنخ نبوت باشد و نه صرفاً رهبری سیاسی و حکومتی.
- بخش اعظم روایتهای مرتبط با امامت از امام رضا(ع) نیز به توصیف و بیان ویژگیهای امامان اختصاص دارد: "امام علائم و نشانههایی دارد. امام در علم، حکمت، تقوا، صبر، شجاعت، سخاوت و عبادت از همه برتر است"[۷۰]. حضرت در حدیث دیگر میفرماید: "امام خورشید درخشان جهان است؛ خورشیدی که دور از دستان و چشمان در افق قرار دارد. امام، ماه نورانی، چراغ درخشان، نور ساطع و ستارۀ راهنما در دل تاریکیها و صحراهای خشک و بیآب و علف و موجهای وحشتناک دریاهاست. امام همچون آب گوارا بر تشنگان است. راهنمای هدایت و منجی از هلاکت. امام آتشی در بلندیهای بیابان است به کسی که از سرما بدان پناه برد گرما میبخشد و در مهلکهها راهنمایی مینماید. هر کس از او دست کِشد هلاک خواهد شد. امام ابر پرباران و باران پربرکت است"[۷۱].
- با توجه به اختلافهایی که در میان متکلمان دربارۀ بعضی از مباحث امامت، به ویژه سه مسألۀ مهم موروثی بودن امامت، نصب و علم امامان ایجاد شده بود، امام رضا(ع) با استفاده از فرصت ولایتعهدی تلاش کرد جهت شبههزدایی، دیدگاه اهل بیت(ع) را در این مسائل حساس تبیین کند[۷۲].
سلسلۀ امامت
- امام رضا(ع) امامت را سلسلهای مبارک میداند که طی میراثی کهن از حضرت ابراهیم(ع) به فرزندانش و سپس به جناب خاتم الانبیاء(ص) منتقل شده است و از ایشان نیز به امام علی(ع) و فرزندان آن حضرت رسیده است. این دیدگاه انحصار این مقام را در تعداد اندکی از انسانهای صالح به صورت مشخص و متمایز معلوم میسازد و راه هر گونه تأویل و تفسیر نابجا را میبندد. حکایت امامت حضرت ابراهیم(ع) در آیۀ ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۷۳] صریحاً بیان شده است. آن گونه که از قرآن کریم بر میآید، آنگاه که ابراهیم(ع) به اصناف ابتلاها آزمایش شد و پیروز بیرون آمد و علاوه بر مقام نبوت واجد مقام خلّت (خلیل اللهی) شد، حق تعالی او را امام قرار داد. ایشان که از یافتن این مقام ابتهاج تمام یافته بود از حضرت حدیت پرسید: آیا این امر در فرزندان من نیز ادامه خواهد داشت حق تعالی در پاسخ به وی فرمود: عهد من به ظالمان نمیرسد: ﴿قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾. امام رضا(ع) پس از نقل این آیه میفرماید: "امامت در نسل پاک ابراهیم(ع) باقی بود و یکی بعد از دیگری نسل به نسل آن را به ارث میبردند تا اینکه پیامبر اسلام(ص) وارث آن گردید. خداوند میفرماید: ﴿إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهَذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۷۴]، و این امامت، خاص حضرت رسول(ص) بود که به امر خدا به همان وجه که خداوند واجب فرموده بود به عهدۀ علی(ع) قرار داد و سپس در آن دسته از نسل حضرت علی(ع) که برگزیده بودند و خداوند علم و ایمان به ایشان داده، قرار گرفت. این امامت در اولاد علی(ع) تا روز قیامت خواهد بود"[۷۵].
- تأکید بر میراث ابراهیمی امامت و موروثی بودن آن در فرزندان وی و انتقال آن به خاتم الانبیاء(ص) و تصریحهای ایشان در موروثی بودن آن در دوازده نفر[۷۶]، از مهمترین ابعاد مسألۀ امامت نزد امام رضا(ع) است که راه هر گونه احتمالی را در تعیین مصادیق امامت بر دیگران میبندد. از اینرو، نظر برخی که مدعی شدهاند اندیشۀ حصر عدد امامان در میانۀ قرن دوم به دست برخی از یاران اهل بیت(ع) پایهگذاری شده است[۷۷]، پنداری بیش نیست و امامت همراه با نبوت و رسالت از سوی خدای متعال مشخص شده است و در نقلهای فراوانی که در کتابهای فریقین در حصر عدد امامان و کیستی آنان آمده است[۷۸]، به وضوح تعیین آنان از طریق امر الهی و تصریحهای نبوی آشکار میباشد.
- امام رضا(ع) دلایل موروثی بودن امامت را در خاندان پیامبر(ص) چنین میفرماید:
- چون امام طاعتش فرض است، ناچار باید نشانه و دلیلی باشد که او را معرفی نماید و از دیگران متمایز سازد و آن نشانه و دلیل عبارت است از قرابت و خویشی مشهور و وصیت و سفارش صریح تا بدان از غیر شناخته شود.
- اگر امام از غیر خاندان پیامبر(ص) باشد لازم میآید آن کسی که پیامبر نیست و به پیامبری انتساب ندارد بر پیامبر و اولاد او برتری یابد، زیرا اولاد پیامبر(ص) (فی المثل) تابع فرمان اولاد دشمنانش چون ابوجهل و عقبة بن ابی معیط خواهند شد. هر گاه مردم اقرار به نبوت پیامبر(ص) کنند و به طاعت او گردن نهند، هیچ کس از اینکه فرزندان و ذریة او را اطاعت کند سر باز نمیزند. ولی اگر امامت در غیر فرزندان پیامبر(ص) باشد، هر کس خود را ذیحق میداند بلکه شایستهتر از دیگران به سرپرستی و پیشوایی امت میشمرد[۷۹].
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) ایشان به صراحت از قریشی و هاشمی بودن امامان سخن میگویند و شرافت آنان را از ابراهیم(ع) تا عبدمناف و حضرت رسول(ص) و مابقی هاشمیان متذکر میشوند[۸۰].[۸۱].
امامت، فراتر از انتخاب
- بررسی مصادیق "اولوالامر" در کتابهای اهل سنت فاصلۀ تلقی فریقین را در امامت به روشنی نشان میدهد. در کتابهای آنان حدود پانزده احتمال در باب مصادیق اولوالامر ذکر شده که عبارتاند از: "اهل حل و عقد"[۸۲]، "فرماندهان سپاه"[۸۳]، "امانتداران"[۸۴]، "فرمانروایان"[۸۵]، "فقها و عالمان دین"[۸۶]، "اصحابۀ پیامبر(ص)"[۸۷]، "حاکمان عادل"[۸۸]، "حاکمان، فرماندهان، فقیهان، امامان معصوم(ع)"[۸۹]، "حاکمان، سلاطین، قضات"[۹۰]، "ارباب عقل و اندیشه"[۹۱]، "طبقات با نفوذ جامعه"[۹۲]، "ابوبکر، عمر، عثمان، علی و ابنمسعود"[۹۳]، "ابوبکر و عمر"[۹۴]، "خالد بن ولید"[۹۵]، "عبدالله بن حذافه"[۹۶]. دنیوی کردن امر امامت موجب آن شد که آن را چون هر منصب دیگری بتوان نصب و عزل نمود و پای انتخاب و انتصاب را به میان آورد. جالب توجه آنکه در این انتصابها و انتخابها نیز مشی واحدی را پیش نگرفتند: اولی را گروهی انتخاب کردند، دومی را اولی منصوب کرد، سومی را شورایی و....
- امام رضا(ع) با صراحت هر گونه دسترسی عقول بشری را به این ساحت اعلی محال میدانست و بر آن بود آنچه شناختنی و دریافتنی نیست، انتخاب کردنی نیز نمیباشد. آن حضرت در چند بخش از حدیث معروف امامت به این حقیقت که امامت فراتر از انتخاب است تأکید میکند، و میفرماید: آیا منزلت و موقعیت امام را در میان امت میدانند تا انتخاب و اختیار آنان در آن روا باشد؛ امامت قدرش والاتر و شأنش بزرگتر و منزلتش عالیتر و مکانش منیعتر و ژرفایش عمیقتر از آن است که مردم با عقل خود به آن نائل شوند یا به آرای خود آن را دریابند و یا به انتخاب خود امامی منصوب کنند[۹۷]. آن حضرت در ادامه با ذکر ویژگیهای امامان و ناتوانی مردم از درک مقام آنان، عقیدۀ کسانی را که امامت را تا سطح انتخاب مردم یا اهل حل و عقد تنزل دادهاند به چالش کشیده، میفرماید: پس چگونه برای آنان (حقی) است که خود امام اختیار کنند؟ در حالی که امام عالمی است که نادانی ندارد، دعوتکنندهای است که (از دعوت نمودن) باز نمیایستد، معدن قداست و پاکی و بندگی و زهد و علم و عبادت است؛ مخصوص به دعوت پیامبر(ص) و (از) نسل مطهرۀ بتول (فاطمۀ زهرا(س)) است که هیچ طعنهزنندهای در نسب برای او نیست و هیچ صاحب شرافتی با او برابری نمیکند؛ در خانۀ شرافت از قریش و برتری از آلهاشم، و عترت رسول(ص) و مورد پسند خداوند است. شرف شریفان و شاخهای از نسل عبدمناف، نامدار علم، کامل در حلم، نیرومند به امامت، دانای در سیاست، به پا خاستۀ به امر خداوند، نصیحتکننده برای بندگان خدا و نگاهدارندۀ دین خداوند است[۹۸].
- حضرت در ادامه با بلاغتی شگفت به توصیف امامان میپردازد و ویژگیهای امامان را بیان و تصریح میکند که حتی اندیشمندان از درک یکی از فضیلتهای امامان عاجز و متحیرند و این فضیلتها و ویژگیها را تنها در امامان(ع) میتوان سراغ گرفت: پس کیست که بتواند امام را بشناسد، یا وی را انتخاب کند؟ نه! هرگز! هرگز! در وصف شأنی از شئون و فضیلتی از فضایلش خردها گم گشته، عقلها حیران و سرگردان گردیده، دیدگان فرومانده، بزرگان کوچک (حقیر) شده، حکیمان متحیرند، عقول خردمندان، کوته است، خطیبان از خطابه بازمانده، دانایان از درکش عاجز گشته، شاعران از سُرایش وامانده، ادیبان درمانده، بلاغتگویان خسته و ناتوان شدهاند و جملگی به عجز خویش معترفاند. چگونه میتوان وصف امام کرد و کنهش را بیان نمود، یا چیزی از کارش را فهمید؟ یا کسی را یافت که جایش را بگیرد؟ نه! چگونه ممکن است؟ و حال آنکه نسبت او و وصفکنندگانش مانند اختران و دستان مردمان است. پس انتخاب آنان کجا و این مقام کجا؟ خردها کجا و درک این منزلت کجا؟ در کدامین مکان میتوان چنین شخصیتی را یافت؟ گمان بردهاند که آن را در خداوند که نفسشان به آنان دروغ گفته، اباطیل به آرزویشان واداشته و از اینرو به پرتگاهی بلند و لغزنده پا گذاردهاند که پاهایشان از آن لرزیده، سقوط میکنند. با عقولی سرگردان، ناقص و بیثمر و عقاید گمراهکننده در صدد نصب امام برآمدهاند، که جز دوری از مقصد نتیجهای نخواهد داشت. خداوند ایشان را بکشد که به انجام کاری بس مشکل دست زدهاند. خلاف حق سخن گفته، به گمراهی عمیقی دچار گشتند. چون امام را از روی آگاهی رها کردند، به حیرت و سرگردانی افتادند و شیطان اعمالشان را در نظرشان زینت بخشید و آنان را از راه حق بازداشت، حال آنکه بینا و بصیر بودند. آنان انتخاب خدا و رسولش را کنار گذاشتند و انتخاب خود را در نظر گرفتند، حال آنکه قرآن با صدای رسا به آنان خطاب میکند: ﴿وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ﴾[۹۹] و خداوند که با فر و شکوه است میفرماید: ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ﴾[۱۰۰][۱۰۱].
- حضرت در حدیث دیگری برای اثبات غیر قابل توصیف بودن امامان(ع) به آیۀ اولوالامر استدلال فرموده و تصریح کرده است توصیف کسی که خدای بزرگ، اطاعتش را همطراز با اطاعت پیامبر(ص) قرار داده است از توان مردم خارج است، و هنگامی که امام برای مردم قابل شناخت و توصیف نبود، قابل انتخاب نیز نخواهد بود[۱۰۲].[۱۰۳]
منابع
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ لسان العرب، ج۱، ص۲۱۲.
- ↑ لسان العرب، ج۱، ص۲۱۳-۲۱۵؛ المفردات، ص۸۷.
- ↑ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۱۳۶-۱۳۷.
- ↑ شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۵؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۲؛ کتاب التعریفات، ص۱۶.
- ↑ النکت الإعتقادیة، ص۳۹؛ مقدمۀ ابن خلدون، ص۱۹۱؛ الأحکام السلطانیة، ص۵.
- ↑ «پس از آنان داد ستاندیم و (نشانههای) آن دو شهر (لوط و ایکه) بر سر راهی آشکار است» سوره حجر، آیه ۷۹.
- ↑ «و پیش از آن، کتاب موسی پیشوا و رحمت بود و این کتابی است راستشمارنده (ی کتاب موسی) به زبان عربی، تا به ستمگران بیم دهد و نیکوکاران را نوید است» سوره احقاف، آیه ۱۲.
- ↑ «ما خود، مردگان را زنده میگردانیم و هر چه را پیش فرستادهاند و آنچه را از آنان بر جای مانده است مینگاریم و هر چیزی را در نوشتهای روشن بر شمردهایم» سوره یس، آیه ۱۲.
- ↑ «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳؛ ﴿وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ﴾ «و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی میکردند» سوره سجده، آیه ۲۴.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا میخوانند و روز رستخیز یاری نخواهند شد» سوره قصص، آیه ۴۱.
- ↑ «روزی که هر دستهای را با پیشوایشان فرا میخوانیم آنگاه کسانی که کارنامهشان را به دست راست آنان دهند، آن را میخوانند و به آنها سر مویی ستم نخواهد شد» سوره اسراء، آیه ۷۱.
- ↑ جامع البیان، ج۱، ص۱۳۶، ۷۳۷؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۵۰۴؛ التفسیر الکبیر، ج۲، ص۴۴.
- ↑ «و کافران میگویند: چرا نشانهای از پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است؟ تو، تنها بیمدهندهای و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه ۷؛ ﴿قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ﴾ «بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به «حق» رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون میگردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمییابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری میکنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
- ↑ «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
- ↑ «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
- ↑ «(همان) کسانی که اگر آنان را در زمین توانمندی دهیم نماز بر پا میدارند و زکات میپردازند و به کار شایسته فرمان میدهند و از کار ناپسند باز میدارند و پایان کارها با خداوند است» سوره حج، آیه ۴۱.
- ↑ «پس به خداوند و پیامبرش و نوری که فرو فرستادهایم ایمان آورید و خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره تغابن، آیه ۸.
- ↑ تفسیر نور الثقلین، ج۵، ص۳۴۱.
- ↑ «بر آنند که نور خداوند را با دهانهاشان خاموش کنند و خداوند کاملکننده نور خویش است هر چند کافران نپسندند» سوره صف، آیه ۸.
- ↑ تفسیر نور الثقلین، ج۵، ص۳۱۶-۳۱۷.
- ↑ «و ما برای آنان این گفتار را به هم پیوستیم باشد که پند گیرند» سوره قصص، آیه ۵۱.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۴۱۵.
- ↑ برجی، یعقوبعلی، مقاله «امامت»، دانشنامه امام رضا، ج۲.
- ↑ «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۲۳.
- ↑ «سپس این کتاب را به کسانی از بندگان خویش که برگزیدهایم به میراث دادیم» سوره فاطر، آیه ۳۲.
- ↑ تحف العقول، ص۴۲۵.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ إثبات الوصیة، ص۲۳۵.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ الغیبة، نعمانی، ص۲۱۷.
- ↑ «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
- ↑ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۵۴.
- ↑ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۵۴.
- ↑ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۲۸-۲۲۹.
- ↑ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۵۰.
- ↑ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۳۲.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۱۲۶.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۱۹۹.
- ↑ إثبات الوصیة، ص۲۳۵.
- ↑ بصائر الدرجات، ص۳۷-۳۸.
- ↑ بصائر الدرجات، ص۱۹۴.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۱۹۹.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۰۷.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۴۲۵.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۰۸.
- ↑ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۱۶.
- ↑ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۲۱۳-۲۱۴.
- ↑ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۱۴۶.
- ↑ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۱۴۶.
- ↑ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۱۶۴.
- ↑ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۱۳۵.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۱۹۹.
- ↑ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۱۳.
- ↑ صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۵۲، ۱۴۵۳.
- ↑ صحیح مسلم، ج۹، ص۸۱.
- ↑ مسند أحمد، ج۵، ص۱۰۶؛ المعجم الکبیر، ج۲، ص۱۹۸.
- ↑ صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۵۲-۱۴۵۳.
- ↑ صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۵۲-۱۴۵۳.
- ↑ کنز العمال، ج۱۲، ص۳۳.
- ↑ فتح الباری، ج۱۳، ص۲۱۱.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ «و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش میکنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز میبردند کسانی از ایشان که آن را در مییافتند به آن پی میبردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمیبود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی میکردید» سوره نساء، آیه ۸۳.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ «و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش میکنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز میبردند کسانی از ایشان که آن را در مییافتند به آن پی میبردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمیبود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی میکردید» سوره نساء، آیه ۸۳.
- ↑ «بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمیخواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.
- ↑ «جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
- ↑ الاحتجاج، ج۲، ص۴۳۷.
- ↑ تحف العقول، ص۴۳۸.
- ↑ برجی، یعقوبعلی، مقاله «امامت»، دانشنامه امام رضا، ج۲.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ «بیگمان نزدیکترین مردم به ابراهیم همانانند که از وی پیروی کردند و نیز این پیامبر و مؤمنان؛ و خداوند سرپرست مؤمنان است» سوره آل عمران، آیه ۶۸.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۱۹۹-۲۰۰.
- ↑ الغیبة، نعمانی، ص۱۰۳.
- ↑ أصول مذهب الشیعة، ج۲، ص۶۶۵.
- ↑ صحیح البخاری، ج۹، ص۸۱؛ صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۵۳.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۰۱-۲۰۲.
- ↑ صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۵۲-۱۴۵۳؛ فتح الباری، ج۳، ص۱۱۴؛ المنهاج شرح صحیح مسلم، ج۱۲، ص۱۹۹-۲۰۴؛ نهج البلاغة، ص۱۰۶.
- ↑ برجی، یعقوبعلی، مقاله «امامت»، دانشنامه امام رضا، ج۲.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۴، ص۱۱۳، ۱۱۷؛ الجواهر، ج۳، ص۵۵.
- ↑ الدر المنثور، ج۲، ص۵۷۳؛ فتح القدیر، ج۱، ص۴۸۱.
- ↑ الدر المنثور، ج۲، ص۵۷۴.
- ↑ محاسن التأویل، ج۵، ص۲۵۳.
- ↑ تفسیر ابنکثیر، ج۱، ص۵۳۰.
- ↑ الجامع لأحکام القرآن، ج۳، ص۲۵۹.
- ↑ الکشاف، ج۱، ص۵۳۵.
- ↑ التفسیر المنیر، ج۵، ص۱۲۶.
- ↑ البحر المحیط، ج۳، ص۶۸۶.
- ↑ فتح القدیر، ج۱، ص۴۸۱.
- ↑ تفسیر المنار، ج۵، ص۱۸۱.
- ↑ الدر المنثور، ج۲، ص۵۷۵.
- ↑ الدر المنثور، ج۲، ص۵۷۵.
- ↑ الدر المنثور، ج۲، ص۵۷۳.
- ↑ الدر المنثور، ج۲، ص۵۷۳.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۰۲.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۰۲.
- ↑ «و پروردگارت هر چه خواهد میآفریند و میگزیند؛ آنان را گزینشی نیست، پاکا خداوند و فرابرترا (که اوست) از آنچه (برای او) شریک میآورند» سوره قصص، آیه ۶۸.
- ↑ «و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد» سوره احزاب، آیه ۳۶.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۱۹۹.
- ↑ إثبات الوصیة، ص۲۳۵.
- ↑ برجی، یعقوبعلی، مقاله «امامت»، دانشنامه امام رضا، ج۲.
- ↑ برجی، یعقوبعلی، مقاله «امامت»، دانشنامه امام رضا، ج۲.