تبلیغ در معارف و سیره نبوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۵ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۱۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل از زیرشاخه‌های بحث وظایف معصوم و مرتبط با مباحث دعوت پیامبر و فلسفه بعثت است. "تبلیغ" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل تبلیغ (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

دعوت پنهانی‌

  • خاتم الانبیاء(ص) پس از برانگیخته شدن به پیامبری به تبلیغ آیین الهی‌اش همت گماشت و در این دوره که سه سال طول کشید[۳]، هسته اولیه اسلام شکل گرفت و بیش از چهل نفر از مردم مکه و اطراف آن مسلمان شدند. در این سه سال، رسول اکرم(ص) رسالت خویش را مخفی نگه می‌داشتند و دعوتشان را آشکار نمی‌کردند. دعوت مخفیانه در ابتدا لازم بود تا مسلمانان با قریش رو در رو نشوند؛ قریشی که در شرک و بت‌پرستی خود متعصب بودند؛ به این دلیل، آن حضرت و کسانی نیز دعوتش را در مجالس عمومی آشکار نمی‌کرد و تنها بعضی از خویشاوندان و کسانی را که از پیش با آنها آشنایی و به هدایتشان امید داشت، به طور مخفیانه به اسلام دعوت می‌کرد تا اینکه، عده‌ای از مردم که بیشتر از ضعیفان قوم بودند، به او ایمان آوردند[۴]. آن حضرت در این دوره، به شدت، اصول مخفی کاری را رعایت می‌فرمود. مشرکان هم در ابتدا قضیه را چندان جدی نمی‌گرفتند و برای آن اهمیتی قائل نبودند[۵]؛ شاید گمان می‌کردند سخنان حضرت، فراتر از سخنان کاهنان و خداپرستانی امثال قیس بن ساعده، زید بن عمرو، امیة بن صلت و دیگران - که عبادت بتان را ترک کرده بودند - نیست[۶]؛ لذا زمانی که از کنار ایشان رد می‌شدند، با تمسخر می‌گفتند: "از آسمان با جوان بنی‌عبدالمطلب سخن گفته می‌شود"[۷]. کم کم بر تعداد مؤمنان افزوده شد تا جایی که روزی نبود که‌ مردم مکه‌ از خواب برخیزند و با مرد یا زن مسلمانی روبرو نشوند[۸]. این امر، نگرانی‌ها و مخالفت‌های قریش را در پی داشت[۹][۱۰].
  • همان گونه که گفته شد، در دوران سه سال دعوت پنهانی، مخفی کاری، سر لوحه کار رسول خدا(ص) و مسلمانان دوران بود؛ به گونه‌ای که از سعید بن زیاد در وصف این ایام چنین نقل شده است: " ما اسلام خود را مخفی می‌کردیم و نماز نمی‌خواندیم؛ مگر در خانه‌های در بسته و در شعب و بعضی برای بعضی دیگر، نگهبانی می‌دادیم"[۱۱]. آن حضرت در این سه سال، گاهی برای ادای فرایض دینی، همراه دیگر مسلمانان، مخفیانه به کوه‌ها و اطراف مکه می‌رفتند و به طور پنهانی نماز می‌خواندند[۱۲]؛ اما روزی، وقتی جمعی از مسلمانان به خواندن نماز مشغول بودند، با چند تن از مشرکان روبرو شدند و در پی ناسزاگویی مشرکان به مسلمانان، کار به درگیری و زد و خورد کشیده شد و سر یکی از مشرکان در این درگیری شکست[۱۳]. پس از این درگیری، حضرت و اصحابش در خانه ارقم بن ابی ارقم در دامنه کوه صفا مخفی شدند[۱۴] و آنجا را مرکز دعوت و محل اجتماعشان قرار دادند[۱۵] تا عبادات و شعائر‌شان از دید مشرکان دور بماند. ایشان در آنجا یک ماه یا بیشتر ماندند[۱۶] و از آن خارج نشدند تا اینکه تعدادشان به چهل نفر رسید[۱۷]. پس این آیه نازل شد: ﴿فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ[۱۸][۱۹].

دعوت علنی

مرحله انذار و دعوت خویشاوندان

دعوت عمومی

سفر به طائف

دعوت از قبایل‌

هجرت به مدینه و تشکیل دولت نبوی(ص)

اعلام جهانی دین اسلام از طریق نامه نگاری

سیره تبلیغی

پیامبر اعظم(ص) برای تبلیغ رسالت خود سختی‌های زیادی کشید و با شدیدترین فشارهای روحی و جسمی روبه‌رو شد، به گونه‌ای که خود فرمود: «مَا أُوذِيَ نَبِيٌّ مِثْلَ مَا أُوذِيتُ‌»؛ هیچ پیامبری مثل من آزار ندید»[۸۸]. پس از رحلت ابوطالب، وقتی مشرکان قریش بر آن شدند تا نبی اکرم(ص) را به شهادت برسانند، آن حضرت به خاطر تبلیغ رسالتش، از رؤسای قبایل می‌خواست تا از ایشان پاسداری کنند: «کسی از شما را مجبور نمی‌کنم. تنها می‌خواهم برای رساندن پیام‌های پروردگارم، مرا از کشته شدن نگه داری کنید».[۸۹].

ایشان برای تفهیم مطالب خود، سخنش را بدون ناراحتی چند بار تکرار می‌کرد و حتی گاهی سلام خود را سه بار تکرار می‌نمود[۹۰].

پیامبران به ویژه حضرت محمد(ص) رسالت تبلیغی خود را برای رضای خدا انجام می‌دادند و مزد رسالتشان را از پروردگار می‌خواستند، چنان که در قرآن می‌خوانیم: ﴿وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ[۹۱]. رسول اکرم(ص) هیچ‌گاه در برابر زحمت‌های خویش چیزی نخواست و این تربیت قرآنی اوست که: ﴿قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ[۹۲]. در سخنی دیگر نیز فرمود: «خدا مرا برای جمع‌آوری مال دنیا و جاذبه‌های آن نفرستاد، بلکه برگزید تا پیامش را برسانم و مردم را به سوی او رهبری کنم».[۹۳].

در سیره پرافتخار تبلیغ نبوی، موارد زیادی نقل شده است که آن حضرت هرگز بر اثر تطمیع یا تهدید دشمنان راه سازش را در پیش نگرفته است. برای نمونه، زمانی که پیامبر اکرم(ص) دعوت خود را آشکار کرد و مردم را به پرستش خداوند و نفی بت‌ها فراخواند، سران قریش به شدت خشمگین شدند. ازاین رو، نزد ابوطالب رفتند که پشتیبان رسول اکرم(ص) بود و به او گفتند یا خود جلویش را بگیر یا اینکه در برابرش می‌ایستیم[۹۴]. هنگامی که ابوطالب سخنان سران قریش را به آگاهی محمد(ص) رساند، پیامبر فرمود: «اگر خورشید را در دست راستم و ماه را در دست چپم قرار دهند، هرگز از دعوت خود دست برنمی دارم تا اینکه آن را انتشار دهم یا در راه آن کشته شوم».[۹۵].

رسول اعظم(ص)، دعوت تبلیغی خود را به صورت پنهان و آشکار پی می‌گرفت و زمانی که سه سال از بعثت می‌گذشت، بر حجر اسماعیل ایستاد و فرمود: «ای گروه قریش و ای مردم عرب! شما را دعوت می‌کنم به اینکه شهادت دهید خدایی جز خدای یکتا نیست و اینکه فرستاده او هستم و من شما را دستور می‌دهم که بت‌ها را دور افکنید».[۹۶].

پیامبر اکرم(ص) پس از آشکار کردن دعوت خود، در ایام حج به دنبال مردم می‌رفت و آنان را به اسلام دعوت می‌کرد. پس از مدتی نیز قبیله به قبیله به سراغ آنان می‌رفت[۹۷]. ایشان دعوت تبلیغی خود را استمرار بخشید و به دیگران نیز سفارش می‌کرد: «عهده‌دار تذکر مردم باشید و مدام اندرزشان دهید که این کار برای کسانی که بنا بر دوستی خدا عمل می‌کنند، مایه تقویت بیشتر است»[۹۸]. پیامبر به افرادی که با معارف اسلامی آشنا بودند و قدرت تبلیغ دین را داشتند، دستور داد به هجرت تبلیغی بروند: «برخیزید و پیک رسالت در نقاط دوردست شوید و ندای توحید را به گوش جهانیان برسانید»[۹۹] رسول الله(ص) به مبلغان دینی سفارش می‌کرد که حال مخاطبان را رعایت کنند: «لَيِّنُوا لِمَنْ تُعَلِّمُونَ‌»؛ «با کسی که به او یاد می‌دهید، نرم و مدارا باشید»[۱۰۰].

حضرت در سخنی دیگر می‌فرماید: «عَلَيْكَ بِالْأَحْدَاثِ فَإِنَّهُمْ أَسْرَعُ إِلَى كُلِّ خَيْرٍ»؛ «بر تو باد که به جوانان توجه کنی؛ زیرا آنها به هر خیر و صلاحی زودتر می‌گرایند»[۱۰۱].[۱۰۲].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. محمد سعید رمضان البوطی، فقه السیره، ص ۶۷.
  2. تاج‌الدین، علی محمد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۰۰.
  3. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص ۱۱۵؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۲، ص ۳۱۸؛ احمد بن ابی‌یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۲۴ و ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۱، ص ۲۶۲.
  4. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۵۶ و انساب الاشراف، ص ۱۱۶.
  5. انساب الاشراف، ص ۱۱۵ و الطبقات الکبری، ص ۱۵۶.
  6. هاشم معروف الحسنی،سیرة المصطفی نظرة جدیده، ص ۱۲۳.
  7. الطبقات الکبری، ص۱۵۶؛ انساب الاشراف، ص ۱۱۵ و تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۲۴.
  8. السیرة النبویه، ص ۲۹۴.
  9. انساب الاشراف، ص۱۲۳.
  10. تاج‌الدین، علی محمد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۰۰-۶۰۱.
  11. انساب الاشراف، ص۱۱۶.
  12. انساب الاشراف، ص۱۱۶؛ السیرة النبویه، ص ۲۶۳؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۳، ص ۳۷ و تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۳۱۸.
  13. انساب الاشراف، ص ۱۱۶؛ السیرة النبویه، ص ۲۶۳ و تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۳۱۸.
  14. ابوالفرج شافعی حلبی، السیرة الحلبیه، ج ۱، ص ۴۰۳.
  15. السیرة الحلبیه، ص ۴۰۲ - ۴۰۳؛ انساب الاشراف، ج ۹، ص ۴۰۶ و ابن جوزی، المنتظم، ج ۳، ص ۱۹۳.
  16. السیرة الحلبیه، ص ۴۰۳؛ البدایه و النهایه، ج ۳، ص ۳۱ و شیخ حسین دیار بکری، تاریخ الخمیس، ج ۱، ۲۹۳.
  17. ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج ۱، ص ۱۹۷؛ السیرة الحلبیه، ج ۱، ص ۴۷۲؛ تقی الدین مقریزی، امتاع الأسماع، ج ۹، ص ۹۱ و ابن اثیر، الکامل، ج ۲، ص ۸۵.
  18. «از این روی آنچه فرمان می‌یابی آشکار کن و از مشرکان روی بگردان ما تو را در برابر ریشخندکنندگان بسنده‌ایم» سوره حجر، آیه ۹۴–۹۵.
  19. تاج‌الدین، علی محمد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۰۱-۶۰۲.
  20. «و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.
  21. تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۳۱۹ - ۳۲۱ و ابن اسحاق، کتاب السیر و المغازی، ص ۱۴۵.
  22. تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۳۲۱ - ۳۲۲؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۲، ص ۱۷۹ - ۱۸۰؛ الکامل، ج ۲، ص ۶۲ ۶۳ و البدایه و النهایه، ج ۳، ص ۳۹ – ۴۰.
  23. تاج‌الدین، علی محمد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۰۲-۶۰۳.
  24. اعراب، در زمان بیان خبر بسیار مهم برای دیگران، از این واژه استفاده می‌کردند.
  25. الطبقات الکبری، ص ۱۵۶؛ دلائل النبوه، ص ۱۸۱؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۱۲۱؛ الکامل، ج ۲، ص ۶۰ و تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۳۱۹.
  26. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۱، ص ۴۶ – ۴۷.
  27. تاج‌الدین، علی محمد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۰۳.
  28. تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۳۲۲؛ ماوردی، اعلام النبوه، ص ۲۳۷ و الکامل، ج ۲، ص ۶۳.
  29. الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۵۶؛ انساب الاشراف، ص ۱۱۶؛ تاریخ الطبری، ص ۳۲۸؛ تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۲۴ و السیرة النبویه، ص ۲۶۴ – ۲۶۹.
  30. تاریخ الطبری، ص ۳۲۳.
  31. تاج‌الدین، علی محمد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۰۳-۶۰۴.
  32. تاریخ الطبری، ص۳۲۸ و السیرة النبویه، ص ۲۶۸ - ۲۶۹.
  33. السیرة النبویه، ص ۲۶۸ - ۲۶۹.
  34. السیرة النبویه، ص۲۸۹.
  35. همان، تاریخ الطبری، ص ۳۳۲؛ الکامل، ص ۷۸؛ مقدسی، البدء والتاریخ، ج ۴، ص ۱۴۸ و المنتظم، ج ۲، ص ۳۷۸.
  36. السیرة النبویه، ص ۲۶۸ - ۲۶۹؛ الطبقات الکبری، ص ۱۵۹؛ البدایه و النهایه، ص ۴۷ و تاریخ الطبری، ص ۳۲۸.
  37. السیرة النبویه، ص ۳۱۷ و الکامل، ص ۶۶.
  38. الکامل، ص ۶۶ و ابوالربیع حمیری کلاعی، الإکتفاء، ج ۱، ص ۱۹۴.
  39. الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۶۵؛ دلائل النبوه، ج ۲، ص ۳۵۰ و تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۳۴۴.
  40. تاج‌الدین، علی محمد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۰۳-۶۰۴.
  41. تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۳۴۴؛ السیرة النبویه، ج ۱، ص ۴۱۹ و الاکتفاء، ج ۱، ص ۲۴۶.
  42. دلائل النبوه، مقدمه، ص ۶۶؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۳۷ و الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۶۵.
  43. انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۳۷؛ دلائل النبوه، مقدمه، ص ۶۶ و الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۶۵.
  44. السیرة النبویه، ج ۱، ص ۴۱۹؛ تاریخ الطبری، ص ۳۴۴؛ السیرة الحلبیه، ج ۱، ص ۴۹۸ - ۴۹۹ و دلائل النبوه، مقدمه، ص ۶۶.
  45. تاریخ الطبری، ص ۳۴۴ - ۳۴۵؛ السیرة النبویة، ص ۴۱۹ و دلائل النبوه، مقدمه، ص ۶۶ - ۶۷.
  46. تاریخ الطبری، ص ۳۴۵؛ دلائل النبوه، مقدمه، ص ۶۷؛ الطبقات الکبری، ص ۱۶۵ و السیرة النبویه، ص ۴۲۰.
  47. تاج‌الدین، علی محمد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۰۴-۶۰۵.
  48. السیرة النبویه، ص ۴۲۰؛ دلائل النبوه، مقدمه، ص ۶۷ و تاریخ الطبری، ص ۳۴۵.
  49. عبدالرحمن سهیلی، الروض الانف، ج ۴، ص ۳۵؛ تاریخ الطبری، ص ۳۴۶ و السیرة النبویه، ص ۴۲۱.
  50. ابن سیدالناس، عیون الاثر، ج ۱، ص ۱۵۶؛ تاریخ الطبری، ص ۳۴۶ و السیرة النبویه، ص ۴۲۱.
  51. الطبقات الکبری، ص ۱۶۵؛ امتاع الأسماع، ج ۸، ص ۳۰۵ و دلائل النبوه، مقدمه، ص ۶۶.
  52. الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۶۵؛ عیون الأثر، ج ۱، ص ۱۵۷ و المنتظم، ج ۳، ص ۱۳.
  53. تاج‌الدین، علی محمد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۰۵-۶۰۶.
  54. تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۳۵۱؛ السیرة النبویه، ج ۱، ص ۴۲۵، الطبقات الکبری، ص ۱۶۹ و الاکتفاء، ج ۱، ص ۲۵۶.
  55. السیرة النبویه، ص ۴۴۱ ۴۳۱ و الطبقات الکبری، ص ۱۷۱ - ۱۷۲.
  56. تاج‌الدین، علی محمد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۰۶.
  57. عیون الأثر ، ج ۱، ص ۲۲۴؛ السیرة النبویة، ج ۱، ص ۴۹۶ و الطبقات الکبری، ص ۱۸۴- ۱۸۵.
  58. تاج‌الدین، علی محمد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۰۷.
  59. السیرة النبویة، ج ۱، ص ۵۰۱ - ۵۰۴ و عیون الأثر، ج ۱، ص ۲۲۷ – ۲۲۹.
  60. السیرة النبویة، ج ۱، ص ۵۰۱ - ۵۰۴ و عیون الأثر، ج ۱، ص ۲۲۷ – ۲۲۹.
  61. السیرة النبویة، ج ۱، ص ۵۰۴ – ۵۰۶؛ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۸۳ - ۱۸۴؛ عیون الأثر، ج ۱، ص ۲۳۰ - ۲۳۳ و الروض الأنف، ج ۴، ص ۲۴۴ - ۲۴۶.
  62. السیرة النبویه، ج ۱، ص ۴۳۷؛ الاکتفاء، ج ۱، ص ۲۶۳ و تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۳۵۹.
  63. تاج‌الدین، علی محمد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۰۷.
  64. السیرة النبویه، ص ۵۱۳ و الاکتفاء، ج ۱، ص ۳۰۲.
  65. السیرة النبویه، ص ۵۱۳؛امتاع الاسماع، ج ۱۴، ص ۳۶۷ و عیون الاثر، ج۱، ص۲۳۷.
  66. تاج‌الدین، علی محمد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۰۷-۶۰۸.
  67. قاضی عیاض اندلسی، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج۱، ص۷۱۸؛ الاکتفاء ج ۱، ص ۳۰۲؛ امتاع الأسماع، ج ۱، ص ۶۵ - ۶۶ و السیرة النبویة، ج ۱، ص ۵۱۶.
  68. تاج‌الدین، علی محمد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۰۸.
  69. دلائل النبوه،، ج ۲، ص ۵۸۱ -؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۲، ص ۵۵۱ و علی بن ابراهیم قمی، تفسیرالقمی، ج۱، ص۷۱-۷۲.
  70. تاج‌الدین، علی محمد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۰۸.
  71. الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۴۲ - ۴۳؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج ۱، ص ۳۵۴ – ۳۶۲؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۱۶۹ - ۱۸۳ و انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۷۵.
  72. تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۵۴۵ - ۵۵۰؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفه، ص ۳۳ - ۳۴ و السیرة النبویه، ج ۲، ص ۱۸۳ - ۱۸۶.
  73. السیرة النبویه، ج ۲، ص ۵۹۴؛ الکامل، ج ۲، ص ۲۹۳ و تاریخ خلیفه، ص ۴۶.
  74. تاریخ خلیفه، ص ۴۸؛ تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۱۲۲ و انساب الاشراف، ج ۱، ص ۵۲۹.
  75. تاج‌الدین، علی محمد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۰۸-۶۰۹.
  76. سوره انبیاء، آیه ۱۰۷.
  77. سوره احزاب، آیه ۴۰.
  78. تاریخ خلیفه، ص ۳۵؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۶۴۴؛ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۹۸ و السیرة النبویه، ج ۲، ص ۶۰۶.
  79. محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد، ج ۱۱، ص ۳۴۴؛ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۹۸؛ احمد بن محمد قسطلانی، المواهب اللدینه، ج ۱، ص ۵۵۵ و مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص ۲۲۵.
  80. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج ۲، ص ۴۶۱؛ البدء و التاریخ، ص ۲۲۹، الطبقات الکبری، ص ۱۸۹؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۶۴۶ – ۶۴۷.
  81. الطبقات الکبری، ج ۴، ص ۱۴۴؛ عیون الأثر، ج ۲، ص ۳۲۸ و تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۶۵۴.
  82. الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۹۸؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج ۱، ص ۷۶؛ سبل الهدی و الرشاد، ج ۱۱، ص ۳۴۴؛ الطبقات الکبری، ج ۴، ص ۱۸۸ و اسدالغابه، ج ۱، ص ۷۶.
  83. انساب الاشراف، ج ۱، ص ۴۴۹ - ۴۴۸؛ الطبقات الکبری، ج ۴، ص ۱۸۸ و اسدالغابه، ج ۱، ص ۷۶.
  84. السیرة النبویه، ج ۲، ص ۶۰۷؛ اسدالغابه، ج ۲، ص ۲۸۸؛ عیون الأثر، ج ۲، ص ۳۲۴ و امتاع الاسماع، ج ۱، ص ۳۰۴.
  85. تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۳۰۲؛ الاصابه، ج ۶، ص ۱۷۰ و الاستیعاب، ج ۳، ص ۱۰۸۶.
  86. تاریخ خلیفه، ص ۴۹؛ البدء و التاریخ، ص ۲۳۸ و احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص ۱۳۸.
  87. تاج‌الدین، علی محمد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۰۹-۶۱۰.
  88. مناقب، ج۳، ص۲۴۷.
  89. «لَا أُكْرِهُ أَحَدًا مِنْكُمْ إِنَّمَا أُرِیدُ أَنْ تَمْنَعُونِی مِمَّا يُرَادُ بِي مِنَ الْقَتْلِ حَتَّى أُبَلِّغَ رِسَالاتِ رَبِّي»؛ تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۳۹۴.
  90. ابن کثیر، شمائل الرسول، شرح و تحقیق: مصطفی عبدالواحد، ص۷۰.
  91. «و من از شما برای این (پیامبری) پاداشی نمی‌خواهم، پاداش من جز با پروردگار جهانیان نیست» سوره شعراء، آیه ۱۰۹.
  92. «بگو: من از شما پاداشی بر این (رسالت) نمی‌خواهم و چیزی بر خود نمی‌بندم» سوره ص، آیه ۸۶.
  93. «إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَبْعَثِنيَ لِجَمْعِ الدُّنْيَا وَ الرَّغْبَةِ فِيهَا وَ إِنَّمَا بَعَثَنِي لِأَبْلُغَ عَنْهُ وَ أَدُلَّ عَلَيْهِ»؛ تاریخ یعقوبی، احمد بن یعقوب، ج۲، ص۲۴.
  94. سیره تبلیغی پیامبر اعظم(ص)، ص۹۳.
  95. «لَوْ وُضِعَتِ الشَّمْسُ فِي يَمِينِي وَ الْقَمَرُ فِي شِمَالِي مَا تَرَكْتُ هَذَا الْقَوْلَ حَتَّى أُنْفِذَهُ أَوْ أُقْتَلَ دُونَهُ»؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۷۸.
  96. «يَا مَعْشَرَ قُرَيْشٍ يَا مَعْشَرَ الْعَرَبِ أَدْعُوكُمْ إِلَى شَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ- وَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ وَ آمُرُكُمْ بِخَلْعِ الْأَنْدَادِ وَ الْأَصْنَامِ»؛ سیدهاشم رسولی محلاتی، تاریخ اسلام (از پیدایش عرب تا پایان خلافت عثمان)، ج۱، ص۸۱.
  97. رسول جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام تا سال چهلم هجری، ص۴۸ و ۴۹.
  98. محمد محمدی ری‌شهری، تبلیغ در قرآن و حدیث، ص۲۰۴.
  99. فروغ ابدیت، ج۲، ص۲۱۰.
  100. میزان الحکمه، ج۸، ص۳۹۷۶.
  101. نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام، نامه ۳۱، ص۹۱۲.
  102. اسحاقی، سید حسین، رسول مهربانی ص ۱۰۸.