تبلیغ در قرآن
تبلیغ بهمعنای رسیدن به چیزی، در کاربرد اصطلاحی به رساندن پیام یا خبر دینی و آگاه کردن مردم اطلاق میشود. یکی از وظایف پیامبران در قرآن کریم تبلیغ دانسته شده است: ﴿مَّا عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ﴾ و هدف از آن احیای انسان و اتمام حجت است.
معناشناسی تبلیغ
تبلیغ از ریشه "ب ـ ل ـ غ" است به معنای رسیدن به چیزی[۱]. بعضی آن را رسیدن به نهایت، یا نزدیک به نهایت یک چیز معنا کردهاند[۲] و اینگونه به تمایز این ریشه از واژه وصول اشاره کردهاند[۳]. این واژه در زبان فارسی کاربردی اصطلاحی یافته و به رساندن پیام یا خبر دینی اطلاق میشود[۴]. تبلیغ به معنای صحیح و واقعی عبارت است از رساندن و شناساندن یک پیام به مردم، آگاه ساختن مردم به یک پیام و معتقد کردن و متمایل نمودن و جلب کردن نظرهای مردم به یک پیام[۵]. تبلیغ مرحله نهایی پیامرسانی است که به معنای وقوع بلاغ در میان مردم است: ﴿أُبَلِّغُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّي﴾[۶].
تبلیغ امروزه در مناسبات سیاسی، اجتماعی و سوگیریهای فرهنگی جایگاهی ویژه دارد و از این رهگذر شیوهها و ابزارهای متنوعی برای رساندن پیام پدید آمده است که برای آگاهی از آن ساز و کارهای آموزشی گوناگونی تعریف شده است. اصطلاح تبلیغ، در ادبیات دینی کاربردی خاص یافته و به رساندن پیامها و آموزههای دینی اطلاق میشود[۷].
در فرهنگ سیاسی "توضیح، تبیین و ترویج افکار سیاسی، فلسفی، دینی، فرهنگی، اقتصادی و جز اینها، در بین عدهای با استفاده از هر وسیله ارتباطی برای تحت تأثیر قراردادن افکار و عقاید آنها را تبلیغ گویند"[۸][۹]
باید توجه داشت میان تبلیغ و ایصال که در زبان فارسی هردو به معنای رسانده است تفاوت وجود دارد؛ "ایصال" در مورد رساندن چیزی به دست کسی یا در حوزه کسی است، یعنی در مورد امور جسمانی و مادّی به کار میرود، ولی ابلاغ، در مورد رساندن یک فکر و یا یک پیام است. یعنی در مورد رساندن چیزی به فکر و روح و ضمیر و قلب کسی به کار میرود و لذا محتوای ابلاغ نمیتواند یک امر مادّی و جسمانی باشد، حتماً یک امر معنوی و روحی است. به عبارت دیگر معمولاً ابلاغ را در مورد پیامها و سلامها و امثال اینها به کار میبرند[۱۰][۱۱]
تبلیغ در قرآن
واژه تبلیغ در قرآن به کار نرفته؛ اما مشتقات دیگری از ریشه این واژه ۷۷ بار در قرآن آمده است که ۲۷ [۱۲] مورد آن با کاربرد واژههای ﴿الْبَلاغُ ﴾، ﴿بَلِيغًا﴾، ﴿بَلِّغْ﴾، ﴿بَلَّغْتَ﴾، ﴿بَالِغَةٌ﴾، ﴿أُبَلِّغُكُم﴾، ﴿أَبْلَغْتُكُم﴾، ﴿أَبْلِغْهُ﴾، ﴿يُبَلِّغُونَ﴾ و ﴿أَبْلَغُوا ﴾، معنایی متناسب با اصطلاح دینی تبلیغ دارند. در میان این واژهها، بلاغ بیشتر آمده است: ﴿فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ وَقُل لِّلَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ وَالأُمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُواْ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَّإِن تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ﴾[۱۳]؛ ﴿وَأَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَاحْذَرُواْ فَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِينُ﴾[۱۴]؛ ﴿وَإِن مَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَعَلَيْنَا الْحِسَابُ﴾[۱۵]؛ افزون بر این، مفاهیمی مانند ارشاد، دعوت، هدایت، موعظه، تبشیر، انذار، تخویف، امر به معروف و نهی از منکر و ... با مفهوم تبلیغ پیوند دارند[۱۶].
قرآن کریم از پیغمبران و برخی دیگر به عنوان مبلّغان رسالت الهی یاد نموده است. مانند اینکه از زبان پیغمبران نقل میکند: ﴿يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَةَ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ وَلَكِنْ لَا تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ﴾[۱۷]. یا درباره پیغمبران میگوید: ﴿مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ﴾[۱۸][۱۹]
جایگاه تبلیغ و مبلّغ
قرآن وظیفه پیامبر را رساندن پیام دین میداند[۲۰]: ﴿مَّا عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ﴾[۲۱]؛ ﴿فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ﴾[۲۲]؛ ﴿وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ﴾[۲۳]؛ ﴿وَمَا عَلَيْنَا إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ﴾[۲۴] و با فرمان به یادآوری و گفتن معارف دینی، از او با وصف مُذکر یاد میکند: ﴿فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ﴾[۲۵] و به مفید بودن این یادآوری برای مؤمنان رهنمون میشود: ﴿وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنفَعُ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۲۶]. در برخی از آیات، به مناسبتهایی، با تأکید بر ابلاغ وحی، کوتاهی در تبلیغ بخشی از تعالیم دین، اعلام وصایت امیرمؤمنان (ع) با ناتمامی رسالت، برابر دانسته شده است[۲۷]: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ﴾[۲۸]. گزارش قرآن از شیوهها و معارف تبلیغی بعضی پیامبران، مانند حضرت نوح (ع)[۲۹]، حضرت صالح [۳۰]، حضرت هود [۳۱] و ... و تحمل سختی و آزارهایی که در این راه دیدهاند نیز اهمیت و جایگاه تبلیغ را نشان میدهد[۳۲].
تبلیغ دین، ویژه پیامبران نیست، چنانکه قرآنکریم از رسولان و مبلغانی یاد میکند که مردم آنان را تکذیب کردند[۳۳]: ﴿وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلاً أَصْحَابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ﴾[۳۴]، ﴿وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعَى قَالَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ﴾[۳۵] و... ؛ همچنین در دستوری عام از مؤمنان میخواهد تا جمعی برای کسب معارف دینی سفر کنند و پس از آن به انذار قوم خود بپردازند[۳۶]: ﴿وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُواْ كَافَّةً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَائِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي الدِّينِ وَلِيُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ﴾[۳۷]. در آیاتی دیگر با تأکید بر اهمیت امر به معروف و نهی از منکر: ﴿كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ﴾[۳۸] از دعوتکنندگان به خیر و آمران به معروف و ناهیان از منکر با وصف رستگار یاد کرده: ﴿وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴾[۳۹] و نیکو سخنترین انسان را کسی میداند که به سوی خدا دعوت کند و عمل صالح انجام دهد و خود را تسلیم در برابر خدا معرفی کند: ﴿وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلا مِّمَّن دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ ﴾[۴۰].
در روایات بسیاری نیز بر اهمیت دعوت به دین و هدایت[۴۱] و جایگاه مبلّغ[۴۲] و پاداش تبلیغ[۴۳] تأکید شده است[۴۴].
اهداف تبلیغ
در قرآن هدفهایی برای بیان تبلیغ و دعوت به دین ذکر شده است. این اهداف را میتوان در دو دسته ذیل آورد:
- احیای انسان: قرآن، دعوت دینی را برای حیاتبخشی به انسان دانسته و مؤمنان را به پذیرش دعوت حیات بخش خدا و پیامبر فرامیخواند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اسْتَجِيبُواْ لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُم لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ ﴾[۴۵]. در آیاتی دیگر، از هدف دعوت با تعابیری چون دعوت به هدایت و صراط مستقیم: ﴿وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ﴾[۴۶]، رستگاری و نجات: ﴿يَا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشَادِ﴾[۴۷]، ﴿وَيَا قَوْمِ مَا لِي أَدْعُوكُمْ إِلَى النَّجَاةِ وَتَدْعُونَنِي إِلَى النَّارِ﴾[۴۸] و خروج از ظلمات: ﴿كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ﴾[۴۹] نیز یاد شده است.
- اتمام حجت: یکی از اهداف تبلیغ، روشن شدن حقیقت و راه هدایت است، به گونهای که کسی در پیشگاه خداوند، عذر و بهانهای برای گمراهی نداشته و حجت بر او تمام شده باشد: ﴿رُّسُلاً مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا﴾[۵۰][۵۱] و اگر مخالفت و انکاری رخ دهد، از سر لجاجت و عناد با حق باشد[۵۲].
از اتمام حجت در حوزههای کلام[۵۳]، اصول فقه[۵۴] و فقه سیاسی[۵۵]، با رویکردهای گوناگونی بحث شده است[۵۶].
اصول تبلیغ
با استفاده از بعضی آیات قرآن که بر شرایطی برای تبلیغ تصریح یا ویژگیهایی برای پیامبران در مقام تبلیغ بازگو کرده، میتوان ویژگیهایی را برای تبلیغ معارف دینی برشمرد مانند اینکه:
- دعوت دینی باید روشن و بیابهام ابلاغ شود: ﴿وَمَا عَلَيْنَا إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ﴾[۵۷]
- به فراخور نیاز و ظرفیت مخاطب با بشارت و انذار همراه گردد[۵۸]: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ كَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا﴾[۵۹] تا برای مخاطب اندیشه برانگیز باشد: ﴿بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ﴾[۶۰].
قرآن با توجه به اهداف دعوت دینی، بهرهگیری از هر سخن و روشی را برای تبلیغ دین نمیپذیرد، بلکه آن را در حکمت، موعظه حسنه و جدال احسن منحصر میداند: ﴿ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾[۶۱] "حکمت"، سخنی است مبتنی بر علم و عقل که انسان را به حق میرساند[۶۲] به گونهای که هیچ شک و شبههای نماند[۶۳]. "موعظه"، یادآوری کارها[۶۴] و نکتههایی عبرتآموز[۶۵] است که با شنیدن آن دل مخاطب نرم شود و حق را بپذیرد. «جدال»، سخنی است که به هنگام نزاع، تنها با هدف برتری بر خصم گفته میشود[۶۶] و روشنگری حق را به دنبال ندارد، بلکه از آنچه خصم به تنهایی یا همراه مردم قبول دارد، برای باطل کردن سخن او استفاده میشود. قید احسن نیز برای این به کار رفته تا مبلغ را در استفاده از مقدمات کاذب بازدارد و تنها سخنش جنبه مناقضه داشته باشد و بطلان عقیده طرف مخالف را به اثبات برساند[۶۷]
بعضی از مفسران، حکمت، موعظه حسنه و جدال احسن را سه روش تبلیغ دین دانستهاند [۶۸]؛ اما بعضی دیگر[۶۹] آنها را ناظر به محتوا و مضمون تبلیغ، تفسیر کرده[۷۰] و حکمت را به معنای قرآن[۷۱] و نبوت[۷۲] و موعظه حسنه را به معنای مواعظ قرآن و ﴿وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾[۷۳] را "جادلهم بالكلمة التي هي أحسن" و منظور از آن را قرآن و بهترین استدلال[۷۴] یا جدال بر اساس روش قرآن که در آن ادب الهی نهفته است معنا کردهاند[۷۵].
برخی مفسران، تفسیر حکمت به قرآن را متناسب با معنای اصلی حکمت که منع است دانسته و گفتهاند: از آنجا که قرآن امر به خوبی و نهی از بدی را دربردارد، بازدارنده و مانع فساد است[۷۶]. اما مفسرانی که این سه را روشهای تبلیغ دانستهاند. حکمت، موعظه و جدال را به ترتیب با سه روش برهان، خطابه و جدل منطقی، تطبیق کرده[۷۷] و دلیل به کار رفتن قید "حسنه" برای "موعظه" و "احسن" برای "جدال" را چنین توضیح دادهاند: قید حسنه برای موعظه، نشان میدهد که موعظه دارای دو بخش "حَسَن و غیر حَسَن" است؛ موعظه غیر حَسَن، موعظهای است که واعظ به آنچه فرا میخواند، پایبند نباشد. موعظه حسنه، موعظهای است که واعظ، مفاد سخن و دعوت خود را باور داشته باشد و بدان عمل کند. قید "احسن" برای "جدال" نیز نشان از تقسیم جدال به سه قسمِ غیر حَسَن، حَسَن و احسن است. قرآن مورد جایز از جدال را "جدال احسن" میداند و آن را جدالی دانسته که خصم را بر لجبازی و عناد تهییج نکند و در آن از تعبیرهای توهینآمیز نسبت به خصم و مقدسات او پرهیز شود و مقدمات آن بر دروغ و سخن باطل مبتنی نباشد؛ اما اگر خصم، مقدمه دروغ و باطلی را پذیرفته باشد، استفاده از آن برای نقض سخن او جایز است.
بهرهگیری از روشهای موعظه غیر حَسَن و جدال غیر احسن، با اهداف دعوت دینی ناسازگار است، زیرا بهکارگیری این روشها، زوال و از میان رفتن حق را در پی دارد[۷۸] تعبیر ﴿إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ مَن يَضِلُّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ ﴾[۷۹] ذیل همین آیه را برای توضیح منحصر بودن دعوت دینی به این سه روش دانستهاند؛ به این معنا که خداوند به حال گمراهان و هدایت یافتگان به دین آگاه است و میداند که تنها همین سه روش، هدایت را به دنبال دارد[۸۰]
از هریک از این روشها، به فراخور صلاح مخاطب و احتمال نتیجهبخش بودن آن استفاده میشود؛ و گاه میتوان برای یک مخاطب خاص، تنها از یک روش یا از همه روشها بهره برد. بعضی، بهکارگیری هر سه روش با هم را ضروری دانستهاند؛ لکن کسانی بر این باورند که با توجه به تفاوت ظرفیت و توانایی فهم افراد، هریک از این روشهای تبلیغ، به بخشی از اجتماع، اختصاص دارد[۸۱][۸۲]
روشهای تبلیغ
افزون بر اصول کلی تبلیغ دینی که در قرآن آمده، تأمل و بهرهگیری از بیان آیات در جایگاههای گوناگون دعوت و چگونگی مسائلی که برای دعوت مخاطبان ابراز شده است، میتواند راهنمای فهم روشهای تبلیغی قرآن، نسبت به مخاطبان و موقعیتهای گوناگون تبلیغی باشد. بعضی از این روشهای شکلی و محتوایی عبارتاند از:
- بیان تدریجی: بعضی، بیان احکام اسلام را متناسب با ظرفیت ایمانی مخاطب دانسته و معتقدند در زمان پیامبر (ص)، با بیان مرحلهای و تدریجی، زمینه روانی پذیرش فراهم میآمده است[۸۳] چنانکه بر اساس روایات[۸۴] ناظر به چگونگی تحریم شراب، نخستین آیهای که درباره حرمت شراب نازل شد آیه ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِن نَّفْعِهِمَا ﴾[۸۵] است. این آیه در مردم احساس حرام بودن شراب را پدید آورد؛ اما تعبیر ﴿مَنَافِعُ لِلنَّاسِ﴾، نشان از بسته نبودن همه راهها دانست. پس از آن آیه: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالأَنصَابُ وَالأَزْلامُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَن يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاء فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنتُم مُّنتَهُونَ ﴾[۸۶] با شدت بیشتری در این باره نازل شد و شراب را پلیدی و عمل شیطان و دوری از آن را مایه رستگاری دانست. در نهایت با آیه ﴿قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالإِثْمَ وَالْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَأَن تُشْرِكُواْ بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَأَن تَقُولُواْ عَلَى اللَّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ﴾[۸۷] فرایند تشریع حرمت شراب پایان یافت. در ادامه این روایت تأکید شده است که هرگاه خداوند تشریع حکمی را اراده کند، با بیان تدریجی آن سبب آمادگی روحی مردم میشود تا به آسانی و با آرامش آن را بپذیرند[۸۸].
- پیوند عقیده و ایمان با تدبر و تفکر در عالم هستی: قرآن برای دعوت انسان، از دلیلهای صرفاً انتزاعی استفاده نمیکند بلکه عقیده را با هستی پیوند میدهد. در دیدگاه قرآن، همه هستی آیه و نشانهای از وجود خداست که نگاه کردنِ همراه با تدبر و تفکر در آن، انسان را به وجود خدا میرساند: ﴿قُلِ انظُرُواْ مَاذَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا تُغْنِي الآيَاتُ وَالنُّذُرُ عَن قَوْمٍ لاَّ يُؤْمِنُونَ ﴾[۸۹]، بر همین اساس، انسان را به نظر و دقت در وجود خود فراخوانده است: ﴿وَفِي أَنفُسِكُمْ أَفَلا تُبْصِرُونَ﴾[۹۰] و آفرینش آسمان و زمین و گردش شب و روز را نشانهای برای خردمندان دانسته که اندیشه در آن با ایمان به هدفمندی آفرینش همراه است: ﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِّأُولِي الأَلْبَابِ الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلاً سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ﴾[۹۱][۹۲]
- توجه به ظرفیتهای عاطفی انسان: هنگام رهسپاری موسی و هارون برای دعوت فرعون، خداوند آنان را به نرمی گفتار سفارش کرد: ﴿فَقُولا لَهُ قَوْلا لَّيِّنًا﴾[۹۳]؛ همچنین در وصف پیامبر اکرم (ص)، مهربانی و ملایمت پیامبر را رحمتی از سوی خداوند و سبب گرد آمدن مردم پیرامون آن حضرت میداند: ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ﴾[۹۴] یکی از سخنان پیامبران هنگام تبلیغ، تأکید بر خیرخواهی آنان نسبت به مردم است: ﴿أُبَلِّغُكُمْ رِسَالاتِ رَبِّي وَأَنَاْ لَكُمْ نَاصِحٌ أَمِينٌ﴾[۹۵]. یکی از اهداف این سخن میتواند جلب محبت و عاطفه شنوندگان باشد: ﴿أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَةَ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ وَلَكِن لاَّ تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ﴾[۹۶].
- آغاز از خود و خویشان: بیشک، تطابق سخن و عمل مبلّغ، بر اثرگذاری تبلیغ میافزاید و همراهی نزدیکان او با دعوتش، اخلاص او را نشان میدهد. شاید بر همین اساس، خداوند به پیامبر خود دستور میدهد که در دعوت خود، از نزدیکان و عشیره خویش آغاز کند: ﴿وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الأَقْرَبِينَ ﴾[۹۷] و به این ترتیب هرگونه سهلانگاری و استثنا و تبعیض را در مورد نزدیکان نمیپذیرد[۹۸]. خداوند به شدت مبلغانی را سرزنش میکند که به سخن خود پایبند نیستند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لا تَفْعَلُونَ كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لا تَفْعَلُونَ﴾[۹۹] و یهودیان را به همین سبب سرزنش میکند، چه آنان به نیکی سفارش میکردند و خود را فراموش میکردند.
بر اساس روش تحلیل چگونگی بیان دعوت قرآن در موقعیتها و مواجهههای تبلیغی، میتوان به روشهای تبلیغی دیگری دست یافت؛ مانند روش تبلیغ در برابر فشارهای عمومی[۱۰۰]، روش نقل افکار مخالف در تبلیغ[۱۰۱]، روش مواجهه با تهدیدهای فکری و انحرافی[۱۰۲]و...[۱۰۳].
ویژگیهای مبلّغ
مبلغ، یکی از مؤلفههای اصلی تبلیغ است، از این رو برای دستیابی به تبلیغی موفق و متناسب با اهداف دین، ویژگیهایی برای مبلغ دینی بایسته است که عبارتاند از:
- تفقه در دین: آیه ﴿وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُواْ كَافَّةً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَائِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي الدِّينِ وَلِيُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ﴾[۱۰۴] بر ضرورت تفقه در دین پیش از انذار مردم تأکید دارد. تفقه در دین، آشنایی با همه معارف دینی، شامل اصول و فروع دین است[۱۰۵]، افزون بر این، آیاتی که بر بصیرت در دعوت دینی دلالت دارند: ﴿قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِي ﴾[۱۰۶] و داشتن آگاهی را پیش نیاز هر کاری میدانند[۱۰۷] اهتمام تعالیم دینی بر ضرورت آگاهی مبلغان را ترسیم میکنند. در روایات نیز با تعابیر گوناگون، احاطه همه جانبه بر دین، برای ترویج آن ضروری شمرده شده است[۱۰۸].
- شناخت مخاطب و توانایی در برقراری ارتباط: شناخت مخاطب، مبلغ را توانا میکند تا معارف دینی را متناسب با نیازهای آنان بیان کند و در بیان مطالب، روشهای سازگار با استعداد مخاطب را به کار گیرد[۱۰۹]؛ همچنین آشنایی با زبان مخاطبان و بهرهمندی از فصاحت زبان، مبلغ را در برقراری ارتباط با آنان یاری میرساند. خداوند برای تبلیغ دین خود پیامبرانی را میفرستاد که با زبان مردم آشنایی داشتند: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ ﴾[۱۱۰] و حضرت موسی (ع) از خداوند میخواهد که گره از زبان او بگشاید و سخنش را برای مردم، فهمیدنی کند: ﴿وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي ﴾[۱۱۱] و نیز برای مواجهه با فرعون، همراهی برادرش هارون را میطلبد که از او فصیحتر است. یکی از ضرورتها برای شناخت مخاطب، آشنایی با ویژگیهای زمانی و مکانی محیط زیست مخاطب است[۱۱۲] و اینکه اصناف مردم در مواجهه با دعوت دینی چگونه واکنش نشان میدهند. قرآن با ذکر اصنافی چون پرهیزگاران، ظالمان، فاسقان و... ، چگونگی مواجهه آنان با قرآن و نسبت آنان با هدایت را توضیح میدهد: ﴿ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ﴾[۱۱۳]؛ ﴿إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ﴾[۱۱۴]؛ ﴿إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ﴾[۱۱۵]. در آیاتی دیگر به پیامبر (ص) یادآوری میشود که وی نمیتواند کسانی را که چشمان خود را بر حقیقت بستهاند از گمراهی برهاند، بلکه تنها میتواند بر کسانی اثر گذارد که آماده پذیرش ایمان به آیات خدا هستند: ﴿وَمَا أَنتَ بِهَادِي الْعُمْيِ عَن ضَلالَتِهِمْ إِن تُسْمِعُ إِلاَّ مَن يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا فَهُم مُّسْلِمُونَ ﴾[۱۱۶]. آیه ﴿إِنَّمَا يَسْتَجِيبُ الَّذِينَ يَسْمَعُونَ وَالْمَوْتَى يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ ثُمَّ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ﴾[۱۱۷] نیز تأکید دارد تنها کسانی که گوشی شنوا دارند، دعوت پیامبر را اجابت میکنند: ﴿إِنَّمَا يَسْتَجِيبُ الَّذِينَ يَسْمَعُونَ﴾[۱۱۸]. در روایات نیز با تأکید بر آشنایی با زمان[۱۱۹] و سخن گفتن به فراخور عقل و ظرفیت مخاطب[۱۲۰]، شباهت انسانها به زمانشان بیشتر از شباهت آنان به پدرشان دانسته شده است[۱۲۱].
- برخورداری از فضایل اخلاقی: برای به ثمر نشستن دعوت و تبلیغ دینی، بهرهمندی مبلغ از فضایلی اخلاقی ضروری است: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾[۱۲۲] این ویژگیها از آیاتی به دست میآیند که به معرفی پیامبران و چگونگی تعامل آنان با مردم در مقام تبلیغ میپردازند و عبارتاند از:
- اخلاص: نیت مبلغ در تبلیغ معارف دینی باید بر رضایت خداوند و انجام تکلیف دینی باشد[۱۲۳]، از این رو در آیات بسیاری تأکید شده است که پیامبران در برابر تبلیغ رسالت الهی، هیچگونه درخواست و چشمداشت مادی ندارند و اجر تبلیغ آنان بر عهده خداوند ست: ﴿وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾[۱۲۴][۱۲۵] در روایات نیز با تعابیر گوناگون، پرهیز از ریا[۱۲۶] و توجه به اخلاص[۱۲۷] در تبلیغ یادآوری شده است.
- شجاعت: ابلاغ رسالت الهی در بسیاری از موارد، نیازمند شجاعت است[۱۲۸]. این شجاعت هنگامی به دست میآید که مبلغ از کسی جز خدا پروایی نداشته باشد[۱۲۹]: ﴿الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلاَّ اللَّهَ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا ﴾[۱۳۰]در روایات بسیاری نیز بر نهراسیدن از سرزنش دیگران و شجاعت در بیان حق تأکید شده است[۱۳۱]
- استقامت: یکی از آفات تبلیغ، پیروی مبلغ از خواست باطل دیگران است. آیه ﴿فَلِذَلِكَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَلا تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ وَقُلْ آمَنتُ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِن كِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ رَبُّنَا وَرَبُّكُمْ لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ لا حُجَّةَ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ اللَّهُ يَجْمَعُ بَيْنَنَا وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ﴾[۱۳۲]از پیامبر میخواهد که در دعوت خود پایداری و استقامت داشته باشد و از هواهای مردم پیروی نکند: ﴿فَادْعُ وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَلا تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ﴾.
- صبر:[۱۳۳] یکی از ویژگیهای مهم پیامبران صبر است[۱۳۴] که در بسیاری از آیات، بازتاب دارد. گزارش قرآن از صبر پیامبران، سهگونه است: دستهای از آیات، بازگو کننده سفارش خداوند درباره صبر است: ﴿وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُكَ إِلاَّ بِاللَّهِ ﴾[۱۳۵]؛ بخشی دیگر حکایت صبر آنان را بازگو میکند: ﴿وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِكَ فَصَبَرُواْ عَلَى مَا كُذِّبُواْ ﴾[۱۳۶] و در بعضی آیات، این سخن پیامبران آمده است که در برابر ناملایمات صبر پیشه میکنند: ﴿وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَيْتُمُونَا ﴾[۱۳۷]، افزون بر این، روایات بسیاری نیز نقش صبر را در فرایند دعوت پیامبران بازگو میکنند[۱۳۸].
- شرح صدر: فراخی سینه و شرح صدر، کارهای دشوار، مشکلات و ناملایمات سترگ را در نظر مبلغ، آسان، کوچک و ناچیز مینمایاند. حضرت موسی (ع) هنگام عزیمت برای دعوت فرعون، از خداوند شرح صدر طلب کرد: ﴿رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي﴾[۱۳۹] در آیه ﴿أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ﴾[۱۴۰] نیز سخن از شرح صدر پیامبر اکرم (ص)است: ﴿أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ﴾. بر اساس روایتی، دعا برای شرح صدر، یکی از بیشترین دعاهای پیامبران بوده است[۱۴۱]
- خیرخواهی و امانتداری: مبلغ برای موفقیت در تبلیغ نیازمند اعتماد مخاطب است، از اینرو خیرخواهی و امانتداری و باور مخاطب به آن، جایگاهی ویژه در به ثمر نشستن تبلیغ دارد، به گونهای که پیامبران به هنگام ابلاغ دعوت، به خیرخواهی و امانتداری خود، تصریح میکردند[۱۴۲]: ﴿أُبَلِّغُكُمْ رِسَالاتِ رَبِّي وَأَنَاْ لَكُمْ نَاصِحٌ أَمِينٌ ﴾[۱۴۳].
- نرمخویی و مدارا: نرمخویی مبلغ این زمینه را فراهم میآورد که مخاطبان به راحتی با او پیوند پیدا کنند. قرآن، نرمخویی پیامبر (ص) و رفق و مدارای او با مردم را سبب گرد آمدن مردم پیرامون او میداند و تصریح میکند اگر پیامبر تندخو و نامهربان بود، مردم از گِرد او پراکنده میشدند: ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ﴾[۱۴۴][۱۴۵] اهمیت نرمخویی و مدارا، در روایات[۱۴۶]. همچنین با تعابیر گوناگونی، مورد توجه است. در بعضی از این روایات، در شمار سفارشهای پیامبر هنگام گسیل کسانی برای تبلیغ، مدارا کردن و سخت نگرفتن آمدهاست[۱۴۷].
- تواضع: خداوند از پیامبر (ص) خواهان رفتاری متواضعانه با مؤمنان بوده است: ﴿وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ﴾[۱۴۸] اضافه بر مواردی که از آیات قرآن استفاده شد، در روایات نیز ویژگیهای دیگری مانند صدق[۱۴۹] و ادب[۱۵۰] آمده است و بر مقدم بودن دعوت عملی بر دعوت زبانی[۱۵۱] و ضرورت تطابق قلب و زبان مبلغ[۱۵۲] تأکید شده است[۱۵۳].
منابع
پانویس
- ↑ مقاییس اللغه، ج۱، ص۳۰۱ ـ ۳۰۲، «بلغ».
- ↑ مفردات، ص۱۴۴، «بلغ».
- ↑ التحقیق، ج۱، ص۳۳۳، «بلغ».
- ↑ لغتنامه، ج۴، ص۵۵۹۸، «تبلیغ».
- ↑ حماسه حسینی، ج۱، ص۱۸۹.
- ↑ «پیامهای پروردگارم را به شما میرسانم» سوره اعراف، آیه ۶۲.
- ↑ قدمی، غلام رضا، تبلیغ، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۷، ص ۱۴۱ ـ ۱۵۱؛ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۲۲۱؛ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص۱۵۹.
- ↑ علیاکبر آقابخشی و مینو افشاریراد، فرهنگ علوم سیاسی، ص۳۴۵.
- ↑ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص۱۵۹.
- ↑ حماسه حسینی، ج۱، ص۱۹۰.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۲۲۲.
- ↑ التبلیغ، ص۱۵.
- ↑ پس اگر با تو، به چون و چرا برخاستند بگو: من روی تسلیم به خداوند آوردهام و (نیز) هر کس از من پیروی کرده است (چنین است) و به اهل کتاب و درس ناخواندگان (مشرک) بگو: آیا اسلام میآورید؟ آنگاه اگر اسلام آوردند که رهیاب شدهاند و اگر رو گرداندند، بیگمان بر تو جز پیامرسانی نیست و خداوند به (حال) بندگان بیناست؛ سوره آل عمران، آیه:۲۰.
- ↑ و از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و (از بدی) بپرهیزید؛ بنابراین اگر رو بگردانید بدانید که تنها پیامرسانی روشن بر عهده فرستاده ماست؛ سوره مائده، آیه:۹۲.
- ↑ و اگر ما برخی از چیزهایی را که به آنان وعده میدهیم به تو نشان دهیم و یا جان تو را بستانیم؛ بر تو تنها پیام رسانی و بر ما حسابرسی است؛ سوره رعد، آیه: ۴۰.
- ↑ قدمی، غلام رضا، تبلیغ، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۷، ص ۱۴۱ ـ ۱۵۱.
- ↑ «(صالح) از آنان روی گردانید و گفت: ای قوم من! بیگمان پیام پروردگارم را به شما رساندهام و برای شما خیرخواهی کردهام امّا شما خیرخواهان را دوست نمیدارید» سوره اعراف، آیه ۷۹.
- ↑ «بر پیامبر جز پیامرسانی نیست و خداوند آنچه را آشکار میدارید و آنچه را نهان میکنید میداند» سوره مائده، آیه ۹۹.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۲۲۱.
- ↑ مجمعالبیان، ج۳، ص۳۸۴؛ کشف الاسرار، ج۳، ص۲۴۴.
- ↑ بر پیامبر جز پیام رسانی نیست؛ سوره مائده، آیه:۹۹.
- ↑ آیا جز پیامرسانی آشکار بر عهده پیامبران است؟؛ سوره نحل، آیه۳۵.
- ↑ بر پیامبر جز پیامرسانی آشکار، نیست؛ سوره عنکبوت، آیه:۱۸.
- ↑ و چیزی جز پیامرسانی روشن، بر عهده ما نیست؛ سوره یس، آیه:۱۷.
- ↑ پس پند بده که تنها تو پند دهندهای؛ سوره غاشیه، آیه:۲۱.
- ↑ و یادآوری کن که یادآوری مؤمنان را سودمند است؛ سوره ذاریات، آیه:۵۵.
- ↑ التبیان، ج۳، ص۵۸۸؛ تفسیر قرطبی، ج۶، ص۱۵۷؛ المیزان، ج۶، ص۴۲.
- ↑ ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ سوره مائده، آیه:۶۷.
- ↑ برای نمونه نک: سوره اعراف، آیه:۵۹ - ۶۲.
- ↑ برای نمونه نک: سوره هود، آیه:۶۱.
- ↑ برای نمونه نک: سوره اعراف، آیه:۶۵ ـ ۶۸؛ سوره هود، آیه:۵۰.
- ↑ قدمی، غلام رضا، تبلیغ، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۷، ص ۱۴۱ - ۱۵۱.
- ↑ مجمع البیان، ج۸، ص۶۵۴ ـ ۶۵۵.
- ↑ و برای آنان از مردم آن شهر آنگاه که پیامبران به آنجا آمدند مثلی بزن؛ سوره یس، آیه: ۱۳.
- ↑ و از دورترین جای شهر مردی شتابان آمد؛ گفت: ای قوم من، از این فرستادگان پیروی کنید؛ سوره یس، آیه: ۲۰.
- ↑ جامعالبیان، ج۱۲، ص۸۹؛ مجمعالبیان، ج۵، ص۱۲۶؛ التفسیرالکبیر، ج۶، ص۱۷۰.
- ↑ و مؤمنان نباید همگی رهسپار (جهاد یا آموختن دانش) شوند؛ اما چرا از هر گروه ایشان دستهای رهسپار نمیگردند تا دین آگاه شوند و چون نزد قوم خود باز آمدند آنها را بیم دهند باشد که بپرهیزند؛ سوره توبه، آیه:۱۲۲.
- ↑ شما بهترین گروهی بودهاید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شدهاید؛ به کار پسندیده فرمان میدهید و از (کار) ناپسند باز میدارید؛ سوره آل عمران، آیه:۱۱۰.
- ↑ و باید از میان شما گروهی باشند که (مردم را) به نیکی فرا میخوانند و به کار شایسته فرمان میدهند و از کار ناشایست باز میدارند و اینانند که رستگارند؛ سوره آل عمران، آیه:۱۰۴.
- ↑ و نکوگفتارتر از کسی که به سوی خداوند فرا خواند و کاری شایسته کند و گوید: من از مسلمانانم کیست؟؛ سوره فصلت، آیه:۳۳.
- ↑ المعجم الکبیر، ج۱، ص۳۳۲؛الکافی، ج۵، ص۳۶؛ تهذیب، ج۶، ص۱۴۱.
- ↑ الامالی، صدوق، ص۲۴۷؛ کنزل العمال، ج۱۰، ص۱۵۲.
- ↑ الامالی، طوسی، ص۴۶؛ بحارالانوار، ج۲، ص۷۳.
- ↑ قدمی، غلام رضا، تبلیغ، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۷، ص ۱۴۱ - ۱۵۱.
- ↑ ای مؤمنان! (ندای) خداوند و پیامبر را هر گاه شما را به چیزی فرا خوانند که به شما زندگی میبخشد پاسخ دهید و بدانید که خداوند میان آدمی و دل او میانجی میشود و (بدانید که) به نزد وی گرد آورده میشوید؛ سوره انفال، آیه:۲۴.
- ↑ بیگمان تو، به راهی راست راهنمایی میکنی؛ سوره شوری، آیه:۵۲.
- ↑ ای قوم من! از من پیروی کنید تا شما را به راه رستگاری رهنمون شوم؛ سوره غافر، آیه:۳۸.
- ↑ و ای قوم من! چگونه است که (من) شما را به رهایی فرا میخوانم و (شما) مرا به آتش (دوزخ) فرا میخوانید؟؛ سوره غافر، آیه:۴۱.
- ↑ کتابی است که بر تو فرو فرستادهایم تا مردم را به اذن پروردگارشان به سوی راه آن (خداوند) پیروزمند ستوده، از تیرگیها به سوی روشنایی برون آوری؛ سوره ابراهیم، آیه۱.
- ↑ پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است؛ سوره نساء، آیه:۱۶۵.
- ↑ المیزان، ج۲، ص۱۱۱ ـ ۱۱۲، ۱۲۹؛ ج۶، ص۱۴۱؛ ج۱۹، ص۳۹۴ ـ ۳۹۵.
- ↑ جامعالبیان، ج۶، ص۴۱؛المیزان، ج۱۲، ص۲۴۱ ـ ۲۴۳؛ ج۱۷، ص۷۲؛ ج۲۰، ص۱۵۶.
- ↑ الفصولالمهمه، ج۱، ص۴۲۰ ـ ۴۲۵؛ زادالمسیر، ج۲، ص۲۵۶؛ ج۳، ص۲۸۳ ـ ۲۸۵؛ اوائل المقالات، ص۴۴.
- ↑ عدة الاصول، ج۲، ص۷۴۲ ـ ۷۴۶؛ الاحکام، ج۱، ص۹۱ ـ ۹۲؛ الذریعه، ج۲، ص۸۱۱ ـ ۸۱۲.
- ↑ الطبقات، ج۱، ص۲۶۸؛الدرالمنثور، ج۲، ص۲۲۸ـ۲۳۳.
- ↑ قدمی، غلام رضا، تبلیغ، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۷، ص ۱۴۱ ـ ۱۵۱.
- ↑ و چیزی جز پیامرسانی روشن، بر عهده ما نیست؛ سوره یس، آیه:۱۷.
- ↑ گامهایی در راه تبلیغ، ص۲۲۸.
- ↑ و تو را جز مژدهبخش و بیمدهنده برای همه مردم نفرستادهایم؛ سوره سبأ، آیه: ۲۸.
- ↑ آنان را) با برهانها (ی روشن) و نوشتهها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستادهاند روشن گردانی و باشد که بیندیشند؛ سوره نحل، آیه:۴۴.
- ↑ مردم را به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز!؛ سوره نحل، آیه:۱۲۵.
- ↑ مفردات، ص۲۴۸ ـ ۲۴۹، «حکم».
- ↑ المیزان، ج۱۲، ص۳۷۱.
- ↑ مفردات، ص۷۷۶، «وعظ».
- ↑ المیزان، ج۱۲، ص۳۷۱.
- ↑ مفردات، ص۱۸۹، «جدل».
- ↑ المیزان، ج۱۲، ص۳۷۱.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۷، ص۲۸۶؛ المیزان، ج۱۲، ص۳۷۱؛ من وحی القرآن، ج۱۳، ص۳۲۱.
- ↑ جامعالبیان، ج۱۴، ص۲۵۲؛التبیان، ج۶، ص۴۴۰؛ مجمعالبیان، ج۶، ص۶۰۵.
- ↑ ر. ک: من وحی القرآن، ج۱۳، ص۳۲۴.
- ↑ مجمع البیان، ج۶، ص۶۰۵.
- ↑ التبیان، ج۶، ص۴۴۰.
- ↑ با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز!؛ سوره نحل، آیه:۱۲۵.
- ↑ مجمع البیان، ج۶، ص۶۰۵.
- ↑ المیزان، ج۱۲، ص۳۷۷.
- ↑ مجمع البیان، ج۶، ص۶۰۵.
- ↑ روحالمعانی، ج۱۴، ص۳۷۶؛المیزان، ج۱۲، ص۳۷۲.
- ↑ المیزان، ج۱۲، ص۳۷۲.
- ↑ بیگمان پروردگار تو خود داناتر است که چه کس راه او را گم میکند و اوست که به رهیافتگان داناتر است؛ سوره انعام، آیه:۱۱۷.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۷، ص۲۸۸.
- ↑ المیزان، ج۱۲، ص۳۷۲.
- ↑ قدمی، غلام رضا، تبلیغ، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۷، ص ۱۴۱ - ۱۵۱.
- ↑ گامهایی در راه تبلیغ، ص۵۹.
- ↑ الکافی، ج۶، ص۴۰۶ ـ ۴۰۷.
- ↑ از تو درباره شراب و قمار میپرسند، بگو در این دو، گناهی بزرگ و سودهایی برای مردم (نهفته) است؛ سوره بقره، آیه:۲۱۹.
- ↑ ای مؤمنان! جز این نیست که شراب و قمار و انصاب و ازلام، پلیدی (و) کار شیطان است پس، از آنها دوری گزینید باشد که رستگار گردید. شیطان، تنها بر آن است تا با شراب و قمار میان شما دشمنی و کینه افکند و از یاد خداوند و از نماز بازتان دارد؛ اکنون آیا دست میکشید؟؛ سوره مائده، آیه: ۹۰ - ۹۱.
- ↑ بگو جز این نیست که پروردگارم زشتکاریهای آشکار و پنهان و گناه و افزونجویی ناروا را حرام کرده است و (نیز) اینکه برای خداوند چیزی را که برهانی بر آن فرو نفرستاده است شریک آورید و اینکه درباره خداوند چیزی بگویید که نمیدانید؛ سوره اعراف، آیه:۳۳.
- ↑ الکافی، ج۶، ص۴۰۷؛ گامهایی در راه تبلیغ، ص۶۰ـ ۶۷.
- ↑ دعای آنان در آن (بهشت) سبحانک اللّهم «پاکا که تویی بار پروردگارا» ست و درودشان، «سلام» و پایان دعاشان، الحمد للّه ربّ العالمین «سپاس خداوند پروردگار جهانیان را؛ سوره یونس، آیه:۱۰.
- ↑ و (نیز) در خودتان، آیا نمینگرید؟؛ سوره ذاریات، آیه:۲۱.
- ↑ بیگمان در آفرینش آسمانها و زمین و پیاپی آمدن شب و روز نشانههایی برای خردمندان است. همان کسان که خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد میکنند و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند: پروردگارا! این (ها) را بیهوده نیافریدهای، پاکا که تویی! ما را از عذاب آتش (دوزخ) باز دار؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۹۰ - ۱۱.
- ↑ گامهایی در راه تبلیغ، ص۱۷۱ـ ۱۷۶.
- ↑ و با او به نرمی سخن گویید؛ سوره طه آیه:۴۴.
- ↑ پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند؛ سوره آل عمران، آیه:۱۵۹.
- ↑ پیامهای پروردگارم را به شما میرسانم و من برای شما خیرخواهی امینم؛ سوره اعراف، آیه: ۶۸.
- ↑ پیام پروردگارم را به شما رساندهام و برای شما خیرخواهی کردهام امّا شما خیرخواهان را دوست نمیدارید؛ سوره اعراف، آیه:۷۹.
- ↑ و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!؛ سوره شعراء، آیه:۲۱۴.
- ↑ مجمع البیان، ج۷، ص۳۲۲؛ المیزان، ج۱۵، ص۳۲۸ ـ ۳۲۹؛ من وحی القرآن، ج۱۷، ص۱۶۸.
- ↑ ای مؤمنان! چرا چیزی میگویید که (خود) انجام نمیدهید؟ نزد خداوند، بسیار ناپسند است که چیزی را بگویید که (خود) انجام نمیدهید؛ سوره صف، آیه: ۲- ۳.
- ↑ گامهایی در راه تبلیغ، ص۱۹۲.
- ↑ گامهایی در راه تبلیغ، ص۱۸۵.
- ↑ گامهایی در راه تبلیغ، ص۱۸۰.
- ↑ قدمی، غلام رضا، تبلیغ، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۷، ص ۱۴۱ - ۱۵۱.
- ↑ و مؤمنان نباید همگی رهسپار (جهاد یا آموختن دانش) شوند؛ اما چرا از هر گروه ایشان دستهای رهسپار نمیگردند تا دین آگاه شوند و چون نزد قوم خود باز آمدند آنها را بیم دهند باشد که بپرهیزند؛ سوره توبه، آیه:۱۲۲.
- ↑ المیزان، ج۹، ص۴۰۴.
- ↑ بگو: این راه من است که با بینش به سوی خداوند فرا میخوانم، من و (نیز) هر کس که پیرو من است؛ سوره یوسف، آیه:۱۰۸.
- ↑ برای نمونه ر. ک: سوره اسراء، آیه:۳۶.
- ↑ الفردوس بمأثورالخطاب، ج۱، ص۲۳۴؛ کنز العمال، ج۳، ص۸۴.
- ↑ گامهایی در راه تبلیغ، ص۶۳ ـ ۶۷.
- ↑ و هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم؛ سوره ابراهیم، آیه:۴.
- ↑ و گرهی از زبانم بگشای. تا سخنم را دریابند؛ سوره طه، آیه: ۲۷ - ۲۸.
- ↑ التبلیغ، ص۱۱۳.
- ↑ این (آن) کتاب (است که) هیچ تردیدی در آن نیست؛ سوره بقره، آیه: ۲ - ۳.
- ↑ بیگمان خداوند گروه ستمکاران را رهنمون نمیشود؛ سوره احقاف، آیه:۱۰.
- ↑ بیگمان خداوند نافرمانان را راهنمایی نمیکند؛ سوره منافقون، آیه:۶.
- ↑ و تو رهنمون کوردلان از گمراهیشان نیستی؛ (تو پیام خود را) جز به کسانی که به آیات ما ایمان آوردهاند و (به فرمان ما) گردن نهادهاند، نمیشنوانی؛ سوره نمل، آیه:۸۱.
- ↑ تنها کسانی (فراخوان تو را) پاسخ میدهند؛ که گوش شنوا دارند و خداوند مردگان را برمیانگیزاند؛ آنگاه به سوی او بازگردانده میشوند؛ سوره انعام، آیه:۳۶.
- ↑ برای نمونه ر. ک: سوره نمل، آیه:۸۰؛ سوره جاثیه، آیه:۲۳ و....
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۷؛ تحف العقول، ص۳۵۶.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۳؛ الامالی، طوسی، ص۴۸۱؛ کنزالعمال، ج۱۰، ص۸۴، ۳۰۴.
- ↑ المناقب، ص۳۷۵؛ خصائصالائمه، ص۱۱۵؛ینابیع الموده، ج۲، ص۴۱۲.
- ↑ و به راستی تو را خویی است سترگ؛ سوره قلم، آیه:۴.
- ↑ المنیر، ج۱۴، ص۲۷۳.
- ↑ و من از شما برای این (پیامبری) پاداشی نمیخواهم، پاداش من جز با پروردگار جهانیان نیست؛ سوره شعراء، آیه:۱۰۹.
- ↑ برای نمونه ر. ک: سوره ص، آیه:۸۶؛ سوره شوری، آیه:۲۳.
- ↑ الطبقات، ج۷، ص۴۲۹؛ اسدالغابه، ج۱، ص۴۰۱.
- ↑ الخصال، ص۳۴۵؛ کنزالعمال، ج۱۰، ص۸۴.
- ↑ المنیر، ج۱۴، ص۲۷۳.
- ↑ جامعالبیان، ج۲۲، ص۲۱.
- ↑ همان کسانی که پیامهای خداوند را میرسانند و از او میترسند و از هیچ کس جز خدا نمیترسند و حسابرسی را خداوند بسنده است؛ سوره احزاب، آیه:۳۹.
- ↑ الامالی، طوسی، ص۵۴۱.
- ↑ پس به همین (یگانگی مردم را) فرا خوان و چنان که فرمان یافتهای پایداری کن و از هوسهای آنان پیروی مکن و بگو: به هر کتابی که خداوند فرو فرستاده است ایمان دارم و فرمان یافتهام که میان شما دادگری کنم، خداوند پروردگار ما و شماست، کردارهای ما از آن ما و کردارهای شما از آن شما، هیچ چالشی میان ما و شما نیست، خداوند میان ما را جمع میگرداند و بازگشت (هر چیز) به سوی اوست؛ سوره شوری، آیه:۱۵.
- ↑ المنیر، ج۱۴، ص۲۷۳.
- ↑ جامع البیان، ج۷، ص۲۴۱.
- ↑ و شکیبا باش! و شکیب تو جز با (یاری) خداوند نیست؛ سوره نحل، آیه:۱۲۶.
- ↑ و به یقین پیش از تو (نیز) پیامبرانی دروغگو شمرده شدند پس، هر چه دروغگو شمرده شدند؛ سوره انعام، آیه:۳۴.
- ↑ بر آزاری که میدهیدمان شکیبایی پیشه میکنیم؛ سوره ابراهیم، آیه:۱۲.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۴۴۵؛ کنزالعمال، ج۱۱، ص۵۰۵.
- ↑ پروردگارا! سینهام را گشایش بخش؛ سوره طه، آیه:۲۵.
- ↑ آیا به دلت گشایش ندادیم؟؛ سوره شرح، آیه:۱.
- ↑ المصنف، ج۴، ص۴۷۳؛ کنزالعمال، ج۵، ص۱۹۰ ـ ۱۹۱.
- ↑ جامع البیان، ج۸، ص۲۸۰.
- ↑ پیامهای پروردگارم را به شما میرسانم و من برای شما خیرخواهی امینم؛ سوره اعراف، آیه: ۶۸.
- ↑ پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند؛ سوره آل عمران، آیه:۱۵۹.
- ↑ مجمع البیان، ج۱، ص۸۶۹.
- ↑ الکافی، ج۸، ص۲۴؛ تحف العقول، ص۴۸.
- ↑ کنزالعمال، ج۳، ص۳۳؛ عوالی اللآلی، ج۱، ص۳۸۱.
- ↑ و با مؤمنانی که از تو پیروی میکنند افتادگی کن؛ سوره شعراء، آیه:۲۱۵.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۱۰۴؛ مصباح الشریعه، ص۳۲۴ ـ ۳۲۸.
- ↑ اعلام الدین، ص۲۷۳.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۳۶، ۴۴ ـ ۴۵؛ ج۲، ص۱۰۵؛ نهجالبلاغه، حکمت ۷۳.
- ↑ عدة الداعی، ص۷۰؛ غررالحکم، ص۲۱۴؛ کنز العمال، ج۱۰، ص۲۰۰.
- ↑ قدمی، غلام رضا، تبلیغ، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۷، ص ۱۴۱ - ۱۵۱.