وظیفه امام

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از وظایف معصوم)

وظیفه امام به مجموعه تکالیف الهی خواسته شده از امام اشاره دارد.

تقسیم‌بندی وظایف امام

در قرآن کریم همواره به دوگانه ولی و نصیر اشاره مکرر شده است؛ مثلا آیه کریمه می‌فرماید: وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ[۱]. در آیه دیگری نیز می‌فرماید: وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا[۲]. از سوی دیگر، ولایت به معنای فرمانروایی در جهت جلب منافع و دفع مفاسد است و این مفهوم، رکن مهمی از حقیقت امامت را روشن می‌‌سازد. رکن دیگر حقیقت امامت که در قرآن کریم به آن اشاره مکرر شده است مفهوم هدایت است: وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا[۳] بر اساس مجموع این دسته از آیات استفاده می‌‌شود که اساس وظایف مترتب بر امامت و ولایت بر دو رکن استوارند؛ هدایت و نصرت.

وظیفه کلان نخست: هدایت

هدایت عام

این گونه از هدایت، به هدایت ارائه طریق یا هدایت تعلیمی یا تبیین نیز نامیده شده است. یکی از دلایل مهمّ ارسال رسل، تعلیم و تزکیه مردم بود هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۴]، این فلسفه در مورد امامان نیز وجود دارد؛ یعنی یکی از وظایف مهمّ امام این است که آموزش‌های لازم دینی و غیر آن را به مردم تعلیم دهد، همچنین در تزکیه و تربیت آنان بکوشد. امیرالمؤمنین (ع) در این باره می‌فرماید: "از جمله حقوق شما بر من این است که... به شما تعلیم دهم تا نادان نمانید و شما را ادب کنم و تربیت نمایم تا (آداب لازم را) فراگیرید"[۵].[۶] این وظیفه نیز مصادقی دارد؛ برجسته ترین آنها موارد ذیل اند:

  1. تفسیر قرآن یا به عبارتی: تفسیر دین (شامل: بیان احکام الهی در همه عرصه های اعتقادی، فقهی، اخلاقی و غیره): از آنجا که پیامبر در فرصت کوتاه نبوّت (با توجه به موانع و مشکلات فراوان) مجال لازم را برای تبیین و تفسیر تمام معارف الهی پیدا نکرد. علاوه بر این در صورت اختلاف مسلمانان در مورد مفاهیم احکام و حقیقت آن از منظر پیامبر – چنان‌که این اتفاق افتاد- به چه کسی مرجع فصل اختلاف می‌تواند باشد و دیگر اینکه در صورت پیش آمدن مسائل مستحدثه و جدید - که همواره چنین خواهد بود- این امام است که می‌تواند راه حل آن را با توجّه به قرآن و سنّت برای مردم بیان کند. ده‌ها هزار حدیث از ائمّه (ع) رسیده است که همگی در جهت شرح و تفسیر و تبیین آیات و احکام الهی است. بیان کم و کیف عبادات و فروع دین، اعتقادات و اصول دین و مکارم اخلاف به وسیله امامان انجام میگیرد. در حدیثی از امام رضا (ع) می‌خوانیم: "تمام و کمال نماز، زکات، روزه، حج، جهاد، گرفتن و تقسیم اموال عمومی و غنیمت‌ها و صدقات، امضای حدود و احکام نگهداری از مرزها و حدود توسط امام تحقّق پیدا می‌کند. امام حلال الهی را حلال و حرام او را حرام می‌کند، حدود الهی را بر پا می‌دارد و از دین خدا دفاع می‌کند و مردم را با حکمت و موعظه نیکو و برهان رسا به پروردگارش فرا می‌خواند"[۷].[۸]
  2. رفع اختلافات

هدایت خاص

هدایت خاص یا هدایت ایصال الی المطلوب یا هدایت راهبری) شامل موارد ذیل است:

  1. تشکیل حکومت: تشکیل حکومت، چنان‌که برای پیامبر یک وظیفه و تکلیف است برای امام نیز چنین است. بر خلاف آنچه در نظام‌های سیاسی بشر مشاهده می‌شود، پذیرفتن حکومت برای امام یک حق و امتیاز و وسیله‌ای برای کسب قدرت و ثروت و... نیست، بلکه یک فریضه و یک تکلیف است؛ بنابراین از نظر اسلام، این موضوع مطرح نیست که امام می‌تواند و خوب است که حکومت را به دست گیرد یا خیر؟ بلکه برای امام واجب است که اگر شرایط فراهم شود و مردم در صحنه باشند حکومت تشکیل دهد. روشن است بدون وجود حکومت الهی بسیاری از احکام و تعالیم الهی قابل اجرا نیست؛ به همین دلیل امامان شیعه (ع) همواره درصدد تشکیل حکومت بوده‌اند، هر چند به سبب کوتاهی مردم و تخلف از وظایف خود و غفلت از اهمیّت مطلب به جز مدّت محدودی، آن حضرات موفق نشدند حکومت الهی در جامعه تأسیس کنند و مردم را از مواهب فراوان آن برخوردار نمایند؛ یعنی تنها کمتر از پنج سال امیرالمؤمنین (ع) و کمتر از شش ماه امام حسن مجتبی (ع)، حکومت الهی تأسیس کردند و مردم از حکومت الهی در بقیه دوران امامت محروم بودند[۹].
  2. اجرای عدالت: از نظر قرآن کریم یکی از اهداف مهمّ بعثت پیامبر اقامه قسط است. این وظیفه بر جانشینان پیامبر (امامان) نیز واجب است و یکی از مهم‌ترین اهداف تشکیل حکومت نیز همین است. امیرالمؤمنین (ع) به این حقیقت چنین اشاره می‌فرمایند: "اگر حضور حاضر (حضور مردم در صحنه) و قیام حجّت به سبب وجود یاور نبود و اگر نبود که خداوند از علما تعهّد گرفته که بر شکم‌بارگی ظالم و گرسنگی مظلوم (وجود نابرابری و ظلم و جور در جامعه) آرام و قرار نداشته باشند، من افسار شتر خلافت را بر پشت آن می‌انداختم[۱۰].(حکومت را نمی‌پذیرفتم)". پس علّت پذیرش حکومت از سوی علی (ع)، اقامه قسط در جامعه بود، چنان‌که درباره حضرت گفته شده است: "در محراب عبادتش از شدت عدالتش کشته شد". در سخن دیگری می‌فرماید: "امّا از جمله حق شما بر من خیرخواهی بر شما و رساندن اموال عمومی و غنایم و حقوق شما به شما است"[۱۱].[۱۲]
  3. تربیت امت صالحان

وظیفه کلان دوم: نصرت

نصرت امام برای امت خود شامل موارد ذیل است:

  1. دفاع از دین: حوزه دین و مردم متدیّن همواره مورد هجوم دشمن خدا و دینداران قرار داشته است. این تهاجم گاهی در قالب شبهات علمی بوده و جنبه فرهنگی دارد و گاهی به صورت نظامی و گاهی در قالب‌های دیگر. در طول تاریخ، احزاب، گروه‌ها، نحله‌ها و قدرت‌های زیادی وجود داشته‌اند که از طرق گوناگون بر دین و باورهای مذهبی مردم تاخته‌اند و در مقابل امامان (ع) به دفاع از دین برخاسته و تلاش‌های دشمنان دین را خنثی کرده‌اند. نمونه‌های تاریخی این مطلب بسیار فراوان است. حاصل احتجاجات ائمّه علیه مخالفان و پاسخ‌گویی به شبهات آنها کتاب‌ها شده است. این وظیفه نیز از وظایف عمده امام است[۱۳]. این نوع از نصرت مصادیقی نیز دارد؛ از جمله:
    1. جلوگیری از وقوع تحریف (جلوگیری از انحراف در دین)
    2. پاسخگویی شبهات
  2. دفاع از مؤمنان

ساده‌زیستی امام

در نظام‌های غیر الهی غالباً رهبران تافته‌های جدا بافته از مردم محسوب می‌شوند، شیوه زندگی آنها با مردم متفاوت است و آنها خود را ممتاز از مردم و بر‌تر از آنها میپندارند و اگر هم اتفاقاً ساده‌زیستی و مردم‌گرایی را پیشه کنند، این امر در واقع نوعی ژست سیاسی و امر تصنّعی خواهد بود؛ امّا در نظام الهی، مردم‌گرایی و ساده‌زیستی یک وظیفه و یک تکلیف است و برای امامان و پیشوایان مردم لازم است در سطح عامّه زندگی کنند.

امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید: "خداوند مرا امام و پیشوای خلقش قرار داده و بر من واجب کرده است که در مورد نفس خود و خوراک و آشامی‌دن و پوشاک همانند مردم ضعیف و مستمند بر خود سخت‌گیری کنم تا فقیر با اقتدا به فقر من (از بی‌چیزی خود ناراحت نباشد) و ثروتمند به سبب بی‌نیازی سرکشی نکند"[۱۴].

نمونه‌های ساده‌زیستی و مردمی بودن در زندگی امیرالمؤمنین - که حکومت تشکیل داد - فراوان است. نه تنها حضرت در سطح عامّ مردم میزیست بلکه از این نیز بیشتر بر خود سخت می‌گرفت. در نامه‌ای که امیرالمؤمنین (ع) به والی خود در بصره ـ عثمان بن حنیف ـ نوشتند به گوشه‌ای از این حقایق اشاره شده است[۱۵].

امام (ع) ادامه دهندۀ راه پیامبر

پیامبر گرامی اسلام، وظایفی بر عهده داشته است.

احتمال نخست آن است که خداوند امر مسلمانان را با علم به ناتوانی‌شان به خودشان واگذار کرده باشد که چنین نقض غرضی از سوی حکیم، ممتنع است.

احتمال دوم آنکه خداوند، شخص شایسته‌ای را به عنوان جانشین پیامبر تعیین کند. که اقتضای حکمت الهی احتمال دوم است[۱۶].

واقعیت‌های تاریخی حاکی از تداوم نیازهای موجود در جامعه اسلامی زمان پیامبر خاتم است.

از منظر امامیه

  1. در امور اجتماعی امام باید مردم را به وحدت و هماهنگی سوق دهد.
  2. برای جلوگیری از اختلال در نظم اجتماعی به امام نیاز است.
  3. یکی از اهداف امامت، اجرای حدود اسلامی است.
  4. یکی از وظایف امام این است که امر قضای اسلامی را رهبری کند.
  5. امام با تشکیل قوای انتظامی و تعیین فرماندهان شایسته، امنیت داخل و مرزهای کشور اسلامی را حفظ ‌می‌کند.
  6. رهبر جامعه اسلامی باید تدبیری بیاندیشد که حقوق مستمندان پرداخت گردد.
  7. باید پیشوایی معصوم، در میان مردم باشد که احکام اسلامی را در وقایع جدید بیان کند.
  8. حفظ شریعت اسلامی، از تحریف و تغییر[۱۷].

از منظر علمای اهل سنت

دانشمندان اهل سنت، وظایف امام را به مدیریت جامعه دینی منحصر کرده‌اند:

  1. تأمین عدالت اجتماعی؛
  2. تأمین امنیت عمومی؛
  3. پاسداری از مرزهای جامعه اسلامی؛
  4. توسعه و گسترش اسلام در جهان؛

و همچنین تأمین ارزاق عمومی، گسترش بهداشت و درمان، توسعه آموزش‌های همگانی، نظارت بر داد و ستد و به طور کلی، ارتباط‌های عمومی جامعه. لذا بر این اساس امام در بسیاری از شؤون و مسائل دیگر از جمله آموزش و کسب معارف و احکام اسلامی، فاقد نقش می‌گردد. در نتیجه رابطه امت با امام در میان اهل سنت چنین نیست که امت برای تهذیب نفس و کسب فضائل اخلاقی، امام را به عنوان اسوه و نمونه عینی تخلق قرار دهند که عاری از هرگونه خطا و گناه است[۱۸].

در جهان بینی اسلامی، حیات دنیوی، مقدمه حیات معنوی است اما فلسفه نهایی امامت، سعادت اخروی است. تنها مسئله مورد اختلاف میان شیعه و دیگران درباره اهداف امامت، تبیین آن بخش از معارف و احکام است که در نص یا ظاهر قرآن و سنت پیامبر (ص) وارد نشده است[۱۹].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. «و اگر تو پس از دانشی که بدان دست یافته‌ای از خواسته‌های آنان پیروی کنی از سوی خداوند هیچ فرمانروا و یاوری نخواهی داشت» سوره بقره، آیه ۱۲۰.
  2. «و چرا شما در راه خداوند نبرد نمی‌کنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که می‌گویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما فرمانروایی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار» سوره نساء، آیه ۷۵.
  3. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  4. «اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.
  5. نهج البلاغه (فیض الاسلام)، خطبه ۳۴، ص۱۱۴.
  6. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص۸۸.
  7. احتجاج طبرسی، ج۲، ص۲۲۷.
  8. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص۸۸-۸۹.
  9. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص۸۶-۸۷.
  10. نهج البلاغه، خطبه ۳.
  11. نهج البلاغه (فیض الاسلام)، خطبه ۳۴، ص۱۱۴.
  12. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص۸۷-۸۸.
  13. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص۸۹.
  14. اصول کافی، ج۲، ص۲۷۲.
  15. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص۸۹-۹۰.
  16. ر.ک: امینی، علی رضا؛ جوادی، محسن، معارف اسلامی، ج۲، ص۱۳۷ - ۱۳۸.
  17. ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص۲۱۳.
  18. جمعی از نویسندگان، امامت‌پژوهی، ص۶۶.
  19. ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص۲۱۴.