فدک از دیدگاه اهل سنت

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۹ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۲۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

اقرار مورخان مکتب خلفا بر ارث بردن از پیامبر(ص)

در کتاب‌های تاریخی مکتب خلفا، بازار مکاره‌ای از دروغ و جعل در تاریخ اسلام به وجود آمده[۱] که حیرت‌آور است. خوشبختانه اسنادی در دست است که جای هیچ‌گونه تردیدی ندارد معتبرترین کتاب‌های مکتب خلافت آن را نقل کرده‌اند.

اما سوال اساسی اینجاست که اگر فدک از اموال زهرای مرضیه(س) نبوده است و حتی ارث نبوده است و پیامبر آن را به عنوان صدقه برای مسلمانان به جای گذاشته است و ارث پیامبر به ذوی‌القربی نبوده است، چرا پیروان سقیفه به ادعای خود پایبند نبودند و همان کسانی که سالیان دراز می‌گفتند پیامبر ارثی به جای نمی‌گذارد، اجازه ندادند پیکر مطهر امام مجتبی(ع) در خانه پیامبر دفن شود و خانه پیامبر را خانه خود و ارث پیامبر به خود می‌دانستند؟

مورد اول: یعقوبی در تاریخ خود می‌نویسد: وقتی امام حسن مجتبی(ع) از دنیا رفت و خواستند امام حسن(ع) را که فرزند پیامبر بود در خانه و در کنار پیامبر اسلام دفن کنند، عایشه در حالی که سوار بر قاطر خاکستری رنگی شده بود، گفت: این خانه من است و به هیچ کس اجازه (دفن) نمی‌دهم! قاسم بن محمد بن ابی بکر جلو آمد[۲] و گفت: ای عمه، ما هنوز سرهای خود را از ننگ روز شتر سرخ، جنگ جمل نشسته‌ایم؛ حالا تو می‌خواهی که مردم بگویند: روز قاطر خاکستری؟ ناگزیر عایشه بازگشت[۳].

ابوالفداء نیز در تاریخش می‌نویسد: امام حسن(ع) وصیت کرد که او را در کنار جدش رسول خدا(ص) دفن کنند. وقتی از دنیا رفت، خواستند به وصیت او عمل کنند که در این زمان مروان که از جانب معاویه، حاکم مدینه بود، او از این کار جلوگیری کرد و نزدیک بود که بین بنی امیه و بنی هاشم به خاطر این مسأله فتنه شود.

عایشه پیش آمد و گفت: خانه، خانه من است و من اجازه نمی‌دهم که او در اینجا دفن شود!!! پس او را در بقیع دفن کردند. وقتی خبر از دنیا رفتن امام حسن(ع) به معاویه رسید، (از شادی) سجده شکر به جای آورد[۴].

مدائنی، مورخ کهن شامی نیز همین عبارت را با اندکی تفاوت از عایشه نقل کرده است که او در این هنگام گفت: البیت بیتی و لا آذن لأحد أن یدفن فیه؛ خانه، خانه من است، اجازه نمی‌دهم که کسی در آن دفن شود[۵].

در انساب الاشراف هم همین جمله از عایشه نقل شده است: البیت بیتی و لا آذن ان یدفن فیه احد[۶]. شیخ مفید در ارشاد می‌نویسد: آن‌گاه که عایشه خبر یافت که بنی هاشم تصمیم دارند امام حسن(ع) را کنار رسول خدا(ص) دفن کنند، در حالی که سوار بر الاغی شده بود جلو آمد و گفت: چه بر سر من و شما آمده است که می‌خواهید بدون اجازه من، وارد خانه من شوید. چطور می‌توانم اجازه بدهم حسن در کنار پیامبر دفن شود، در حالی که عثمان در اقصای مدینه به خاک سپرده شده است؟!

ابن عباس که آنجا حضور داشت، احساس کرد فتنه‌ای بین بنی امیه و بنی عباس در حال شکل‌گیری است؛ لذا به مروان گفت: ما برای دفن حسن بن علی در کنار پیامبر نیامده‌ایم، بلکه می‌خواهیم ایشان با رسول خدا(ص) عهدی تازه کند، سپس طبق وصیتش او را به بقیع ببریم.

پس از آن ابن عباس به نزد عایشه آمد، خطاب به او یک جمله شعری خواند: تَجَمَّلْتِ تَبَغَّلْتِ‌ وَ لَوْ عِشْتِ تَفَيَّلْتِ‌ لَكِ التُّسْعُ مِنَ الثُّمْنِ وَ فِی الْكُلِّ تَصَرَّفْتِ یعنی به روز جنگ جمل بر شتر سوار شدی، امروز بر استر[۷] و اگر زنده بمانی محتمل است که بر فیل سوار شوی! به تو از میراث پیغمبر خدا(ص)، یک نهم از هشت سهم می‌رسد، (یعنی تنها یک حصه از هفتاد و دو حصه!؛ چراکه پیامبر هشت زن دیگر داشت و تنها یک هشتم از ارثیه میان زنان تقسیم می‌شود). ولی تو، همه را تصرف کرده‌ای و خانه را خانه خود نام نهاده‌ای[۸].

آیا خانه پیامبر، مهریه عایشه بوده است و یا ارث او؟ مهریه نمی‌تواند باشد؛ چراکه به فرموده قرآن تمام مهریه زنان پیامبر در همان روز اول ازدواج به آنها داده شده بوده است: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَاجَكَ اللَّاتِي آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ[۹]. پس این دلیلی است که پیامبر اکرم(ص) در زمان ازدواج مهریه را پرداخت کرده است.

و ارث هم نمی‌تواند باشد؛ چراکه در نقل‌های مورد قبول اهل سنت آمده است که پیامبران ارث به جای نمی‌گذارند و هر آنچه از ایشان به جای می‌ماند صدقه و از اموال مسلمین است! همان طور که خود ابوبکر این روایات را نقل کرده و عایشه نیز آن را تأکید و ترویج می‌کرده است[۱۰].

پس چطور می‌توان توجیه کرد که عایشه، از طرفی اجازه نمی‌دهد که پیکر فرزند پیامبر در خانه‌ای که نه مهر او و نه ارث اوست دفن شود؟ اما اجازه می‌دهد خویشان و نزدیکان خودش در کنار پیامبر دفن شوند؟

مورد دوم: از عمرو بن میمون نقل شده است: عمربن خطاب به فرزندش عبدالله گفت: نزد ام المؤمنین عایشه برو و بگو: عمر سلام می‌رساند و از شما اجازه می‌خواهد که در کنار پیامبر خدا و رفیقش ابوبکر به خاک سپرده شود. عبدالله نزد عایشه رفته سلام کرد و به او گفت: عمر خدمتتان سلام می‌رساند و از شما می‌خواهد که اجازه بدهید او را نزد پیامبر خدا و ابوبکر به خاک بسپارند. عایشه گفت: آنجا را برای دفن خودم در نظر گرفته بودم ولی اکنون او را بر خود ترجیح می‌دهم.

عبدالله برگشت و مردم وقتی او را دیدند گفتند: عبدالله دارد می‌آید! عمر پرسید: چه خبر؟ عبدالله گفت: آنچه را که امیرالمؤمنین می‌خواست اجازه داد. عمر گفت: هیچ چیزی برای من مهم‌تر از این مدفن نبود؛ پس هرگاه من از دنیا رفتم جنازه‌ام را به سوی خانه پیامبر ببرید و اگر عایشه از نظرش برگشت و مانع شد، مرا به قبرستان مسلمانان برده و در آنجا دفن نمایید[۱۱].[۱۲]

بی‌زاری دختر پیامبر(ص) از غاصبان حکومت

عایشه طبق نقل بخاری و مسلم می‌گوید: فاطمه دختر پیامبر کسی را فرستاد، میراث خودش را از ابوبکر طلب کرد؛ یعنی خالصه پیامبر در مدینه شامل: اموال بنی نضیر، سپس فدک و باقیمانده‌ای از خمس خیبر. ابوبکر گفت: پیامبر فرموده است که ما ارث به جای نمی‌گذاریم، آنچه از ما باقی می‌ماند، صدقه است؛ لذا ابوبکر از اینکه به فاطمه چیزی بدهد امتناع ورزید.

فاطمه از این رفتار ابوبکر خشمگین شد، تا آن روزی که از دنیا رفت، از او به قهر دوری گزید، با او سخن نگفت. او شش ماه بعد از پیامبر(ص) زندگی کرد و آن‌گاه که وفات یافت، شوهرش علی او را شبانه دفن کرد و ابوبکر را از آن خبردار نساخت[۱۳]. در این نص معتبر دیدیم که حضرت صدیقه فاطمه زهرا(س) به شهادت عایشه که معتبر‌ترین راوی مکتب خلافت است، بر خلیفه غضب کرده است و با قهر از وی روی گردانید و با او به هیچ وجه سخن نگفته است و سپس وصیت کرد تا او را دور از چشم دستگاه خلافت غسل و کفن و دفن کنند. هیچ کس در مراسم ایشان از وابستگان دستگاه خلافت شرکت نکند و تمام مراسم ایشان را همسر ایشان امیرالمؤمنین(ع) عهده‌دار شود. حتی نماز هم خود ایشان بخواند. بنابراین قهر و غضب ایشان نسبت به خلیفه و دستگاه خلافت مسلم است. این نارضایتی چه معنایی می‌توانست داشته باشد؟ روی‌گردانی و غضب و ناراحتی بانویی که پاره تن رسول خدا(ص) و سیده زنان اهل بهشت است و رضایت و غضب ایشان، رضایت و غضب پیامبر[۱۴] و خداست[۱۵].[۱۶]

نقدی بر نظریات ابن تیمیه در رد فضائل دختر پیامبر(ص)

این روایات بیانگر جایگاه والا و رفیع دختر پیامبر(ص) است تا آنجا که خداوند به خاطر ایشان خشنود و غضبناک می‌شود.

بررسی اشکال سندی روایات

ابن تیمیه که در خدشه کردن روایات فضائل اهل بیت(ع) ید طولا و تعصب خاصی دارد، که در گذشته نمونه‌هایی از آن را از نظر گذراندیم، در اینجا هم این حدیث را انکار کرده است. او ادعا دارد این روایت در کتب معروفه نیامده است، سند حسن یا صحیحی ندارد، همچنین متن حدیث، فضیلت خاصی را اثبات نمی‌کند[۱۷]. با مراجعه به کتب ابن تیمیه می‌توان منظور او از کتب معروفه را به دست آورد.

او در کتاب «الفتاوی الکبری» می‌گوید: کتاب‌های معروف در حدیث همچون «بخاری» و «مسلم» که در زیر این آسمان، بعد از قرآن، کتابی صحیح‌تر از کتاب بخاری و مسلم نیامده و بعد از آن، دو کتاب «حُمَیدی»[۱۸] و «اشبیلی»[۱۹] و بعد آن کتاب‌های «سنن» همچون ابی داود و نسایی و جامع ترمذی و کتاب‌های «مسانید» همچون شافعی و مسند احمد و موطاء مالک است[۲۰]. او در جای دیگر در مورد کتاب معروف و معتبر برای اخذ حدیث، علاوه بر کتاب‌های قبلی، برخی کتب تفسیر و مغازی و سایر کتب حدیث را می‌آورد و در ادامه عده‌ای از علما را نام می‌برد که عقاید اهل سنت را نوشته‌اند و می‌گوید اینها اهل معرفت هستند که دین خدا را حفظ کرده‌اند[۲۱].

اما شاهد هستیم روایت مورد بحث ما در کتب معروف با راویان و مؤلفان مورد اعتماد ابن تیمیه همچون بخاری و طبرانی و... وجود دارد. مثلاً هم ایشان درباره طبرانی می‌نویسد: فهولاء و امثالهم اعلم باحوال رسول الله من غیرهم[۲۲]. بنابراین حدیث مذکور از حیث سند و راویان و کتبی که به ذکر این حدیث پرداخته‌اند در نهایت اعتبار است.[۲۳]

اعتبار غضب دختر پیامبر در مورد حق سابقون

اما ابن تیمیه خدشه دیگری به دلالت این حدیث کرده است: او می‌گوید: ما می‌دانیم که عمر و ابوبکر و عثمان و علی و طلحه و زبیر و عبدالرحمن از کسانی هستند که خدا از آنان راضی است؛ چراکه ایشان از زمره ﴿السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ[۲۴] و از کسانی هستند که در «بیعت رضوان»[۲۵] خدای متعال از ایشان راضی شده است، وقتی پیامبر از دنیا رفت از ایشان راضی بود. پس کسی که خدا و رسولش از او راضی هستند، لا یضره غصب أحد من الخلق علیه: غضب و ناراحتی هیچ شخص دیگری نمی‌تواند به ایشان ضرر برساند، هرکس که باشد[۲۶].

در جواب می‌گوییم: اولاً: سبقت و اولیت که آیه اول در مورد مهاجرین و انصار گفته است، نسبت به چه چیز است؟ آیا می‌تواند نسبت به چیزی جز ایمان و اسلام باشد؟ سبقت در ایمان و اسلام و اولیت در ایمان و اسلام است که می‌تواند هر فضیلتی را به دنبال داشته باشد، این سبقت و اولیت نیاز به اثبات با دلیل دارد. اگر دلیل مشخص و صریح قرآنی بود چه بهتر، اگر نبود دلیل روایی مسلم و قطعی لازم است که یکی از علائم آن این است که فریقین آن را پذیرفته باشند.

ثانیاً: یقیناً تمجید و ستایش خدای متعال در بیعت رضوان از همگی افراد بیعت کننده نبوده است و آیه شریفه مربوط به جمعیت غالب بیعت کنندگان است، نه به همه افراد آنان. بنابراین نمی‌توان با این آیه به فضیلت شخص خاصی استناد کرد و بهترین شاهد این است که در آن روز جمعیتی بالغ بر ۱۴۰۰ نفر که به حدیبیه آمده بودند با پیامبر بیعت کردند[۲۷]. عبدالله ابن اُبی (رهبر منافقان که با نفاق از دنیا رفت) و برخی پیروان او نیز در زمره بیعت کنندگان بودند؛ و عبدالله بن اُبی در تاریخ کاملاً برای ما معلوم الحال است. بنابراین بیعت او و یارانش بدان معنا نیست که آنها مؤمنند، خدای متعال با این بیعت از آنها برای همیشه از ایشان راضی شده است. اینها توجه نکرده‌اند در صدر آیه شریفه یک قید اساسی برای رضایت الهی آورده شده که آن ایمان است؛ ﴿لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ[۲۸] پس این افراد به طور تخصصی از آیه بیرون هستند، یعنی اصلاً در شمار افراد مشمول آیه شریفه نیستند. پس برخورداری از فضیلت رضایت خدای متعال بسته به اثبات ایمان در افراد حاضر در این بیعت است[۲۹].

ثالثاً: ابن تیمیه افرادی را نام می‌برد، می‌گوید پیامبر از دنیا رفت در حالی که از ایشان راضی بود، ما می‌پرسیم: سند این ادعا کجاست؟ البته اسنادی با تعبیرات مختلف در کتاب‌ها و مآخذ مورد قبول او وجود دارد که چون مورد اتفاق فریقین نیست، قابل احتجاج نیست. تازه این رضایت ادعا شده بر فرض که سند معتبر داشته و وجود داشته باشد تا لحظه مرگ پیامبر اعظم است، اما انسان در هر لحظه ممکن است تغییری حتی گاه اساسی داشته باشد، این تغییر شخص را از رضایت خدای متعال به غضب ذات مقدس او برساند؛ زیرا فقط انسان معصوم از این گونه خطرات در حفظ و حراست الهی است که ابن تیمیه فقط پیامبر را معصوم می‌داند، نه هیچ کس دیگر را. بنابراین اگر حادثه‌ای توسط برخی از این افراد در مقابله با دختر پیامبر اتفاق افتاده باشد مثلاً مصادره فدک و سایر اموال ارثی پیامبر و... و این عمل دختر پیامبر را سخت غضبناک کرده باشد، ناگزیر سرنوشت آن کسان غضب و خشم الهی خواهد بود و ما اسناد آن را درگذشته بررسی کردیم.[۳۰]

ملاک بودن غضب اولیای خدا

شبهه دیگری که در دلالت این روایت شده این است که: غضبناک شدن خداوند از غضب حضرت زهرا(س)، پیروی خداوند از احساس یک بنده است؛ و پیروی خداوند از احساس یک بنده دون شأن و جایگاه خداوندی بوده و غیرممکن است.

جواب: این ادعا مخالف آیات فراوانی از قرآن است. قرآن مکرر از اعمال و رفتاری از بندگان سخن می‌گوید که خشم یا رضایت الهی را به دنبال داشته است. قرآن درباره مردم مصر و پیروان قوم موسی می‌فرماید: چون خشم ما را بر انگیختند، از آنان انتقام گرفتیم؛ و نهایتاً همه را (در آب خروشان دریا) غرق کردیم[۳۱]. چون (به دنبال آزار مستمرشان نسبت به موسی) از راه مستقیم منحرف شدند، خداوند هم دل‌هایشان را (از حق) منحرف کرد، خداوند مردم منحرف و نافرمان را هدایت نمی‌کند[۳۲].

پس هنگامی که عذاب را تا مدتی که (می‌باید همه) آنان به پایان مهلت آن می‌رسیدند. از طرف ایشان برطرف کردیم، به دور از انتظار پیمانشان را می‌شکستند. نهایتاً به سبب اینکه آیات ما را تکذیب کردند، از آنها غافل و بی‌خبر بودند، از آنان انتقام گرفتیم و در دریا غرقشان کردیم[۳۳].

خداوند از مؤمنان هنگامی که در زیر آن درخت با تو بیعت کردند راضی و خشنود شد؛ خدا آنچه را در درون دل‌هایشان نهفته بود می‌دانست؛ از این رو آرامش را بر دل‌هایشان نازل کرد و پیروزی نزدیکی به عنوان پاداش نصیب آنها فرمود[۳۴]. هیچ قومی را که ایمان به خدا و روز رستاخیز دارند نمی‌یابی که با دشمنان خدا و رسولش دوستی کنند، هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندانشان باشند. آنان کسانی هستند که خدا ایمان را بر صفحه دل‌هایشان نوشته و با روحی از ناحیه خودش آنها را تقویت فرموده، آنها را در باغ‌هایی از بهشت وارد می‌کند که نهرها از زیر (درختانش) جاری است، جاودانه در آن می‌مانند، خدا از آنها خشنود است و آنان نیز از خدا خشنودند؛ آنها «حزب الله»‌اند بدانید «حزب الله» پیروزان و رستگارانند[۳۵].

و پیشگامان نخستین از مهاجران و انصار (آنهایی که پیش از هجرت پیامبر(ص) به مدینه ایمان آوردند) و کسانی که به نیکویی از آنها پیروی کردند، خدا از آنها خشنود است و آنها از خدا خشنودند، برای آنها بهشت‌هایی آماده کرده که از زیر (ساختمان و درختان) آنها نهرها روان است و برای همیشه در آنجا جاودانه‌اند این است کامیابی بزرگ[۳۶].

کسانی که (از روی لجاجت) درباره خدا بعد از پذیرفتن (و ایمان به) او محاجه می‌کنند دلیلشان نزد پروردگارشان باطل و بی‌پایه است و غضب بر آنهاست و عذابی شدید دارند[۳۷].

بگو آیا می‌خواهید از کسانی خبرتان دهم که از جهت سرانجام و پاداش خیلی بدتر از صاحبان این عمل باشند؟ آنان کسانی هستند که خداوند آنها را لعنت کرده و بر آنها غضب نموده است و آنها را به صورت میمون‌ها و خوک‌ها مسخ فرموده، همان کسانی که طاغوت را پرستیدند، اینها بسیار جایگاه بدتری دارند و از راه حق منحرف‌ترند[۳۸].

کسانی که بعد از ایمان کافر شوند- به جز آنها که تحت فشار واقع شده‌اند در حالی که قلبشان آرام و با ایمان است- آری، آنها که سینه خود را برای پذیرش کفر گشوده‌اند، غضب خدا بر آنهاست و عذاب عظیمی در انتظارشان![۳۹].[۴۰]

منابع

پانویس

  1. البدایة و النهایة، ج۸، ص۱۸۵؛ ترکة النبی، ص۸۶ (این دو به عنوان نمونه بیان شده‌اند.)
  2. در برخی نقل‌ها آمده است که محمد بن حنفیه این جمله را به عایشه گفته است (اعلام الوری، ج۱، ص۲۱۲).
  3. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۲۵.
  4. المختصر فی اخبار البشر، ج۱، ص۱۸۳.
  5. شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید)، ج۱۶، ص۱۴.
  6. جَمَل انساب الاشراف، ج۳، ص۲۹۸.
  7. با آنکه خدا و رسول خدا(ص) به تو امر نموده‌اند که از خانه بیرون نیایی.
  8. الارشاد، ج۲، ص۱۸؛ اعلام الوری، ج۱، ص۴۱۴؛ الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۲۴۳؛ المناقب، ج۴، ص۴۵؛ روضة الواعظین، ج۱، ص۱۶۸.
  9. «ای پیامبر! ما آن همسرانت را که مهرشان را داده‌ای بر تو حلال کرده‌ایم» سوره احزاب، آیه ۵۰.
  10. صحیح البخاری، ج۵، ص۲۰، ش۳۷۱۲؛ ج۵، ص۸۹، ش۴۰۳۴؛ سنن الکبری (نسائی)، ج۴، ص۳۲۹؛ سنن ابی داود، ج۳، ص۱۴۳؛ صحیح ابن حبان، ج۱۴، ص۵۷۳؛ فضائل الصحابة، ج۱، ص۳۶۲؛ المصنف (صنعانی)، ج۵، ص۴۷۱؛ موطأ (مالک)، ج۵، ص۱۴۴۴؛ المعجم الاوسط، ج۴، ص۱۰۴؛ الصواعق المحرقة، ج۱، ص۴۲.
  11. صحیح البخاری، ج۲، ص۱۰۳، ش۱۳۹۲.
  12. جاودان، محمد علی، جانشین پیامبر، ص ۴۸۸.
  13. صحیح البخاری، ج۵، ص۱۳۹، ش۴۲۴۰؛ ج۴، ص۷۹، ش۳۰۹۳؛ صحیح مسلم، ج۳، ص۱۳۸۰، ش۵۴؛ صحیح ابن حبان، ج۱۱، ص۱۵۲؛ المسند، ج۱، ص۲۰۵، ش۲۵؛ المصنف (صنعانی)، ج۵، ص۴۷۱؛ السنن الکبری (بیهقی)، ج۶، ص۴۹۰؛ السنن الکبری (نسائی)، ج۴، ص۳۲۹؛ الصواعق المحرقة، ج۱، ص۴۲؛ جامع الاصول، ج۴، ص۱۰۳؛ جامع المسانید (ابن جوزی)، ج۴، ص۲۹۸؛ الجامع الکبیر (سیوطی)، ج۱۵، ص۵۶۸.
  14. صحیح البخاری، ج۵، ص۲۱، ش۳۷۱۴ و ج۵، ص۲۹، ش۳۷۶۷؛ السنن الکبری، ج۷، ص۳۹۴؛ المعجم الکبری (طبرانی)، ج۲۲، ص۴۰۴؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۷۳، ش۴۷۵۰؛ فضائل الصحابة، ج۲، ص۷۵۵؛ مستخرج (ابی عوانة)، ج۱۸، ص۵۷۵. «فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِي‌» «فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِي‌».
  15. المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۶۷، ش۴۷۳۰، هذا حدیث صحیح الإسناد؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۲۰۳ اسناده حسن؛ المعجم الکبیر (طبرانی)، ج۱، ص۱۰۸؛ سبل الهدی، ج۱۱، ص۴۴؛ الثغور الباسمة فی مناقب سیدتنا فاطمة (سیوطی)، ص۱۱؛ الصواعق المحرقة، ج۲، ص۵۰۷؛ معرفة الصحابة (ابی نعیم)، ج۶، ص۳۱۸۸؛ اتحاف السائل بما لفاطمة من المناقب والفضائل (مناوی)، ص۶۵. «إِنَّ اللَّهَ يَغْضَبُ لِغَضَبِكِ وَ يَرْضَى لِرِضَاكِ».
  16. جاودان، محمد علی، جانشین پیامبر، ص ۴۹۱.
  17. منهاج السنة النبویة، ج۴، ص۲۴۸.
  18. عبدالله بن زبیر، حمیدی (متوفی ۲۱۹ق)، محدث و فقیه مشهور سده دوم و سوم می‌باشد. وی خود را در حجاز نظیر احمد بن حنبل در عراق و اسحاق بن راهویه در خراسان می‌دانست.
  19. عبدالحق بن عبدالرحمن بن عبدالله بن حسین بن سعید بن ابراهیم أزدی اشبیلی (متوفی ۵۸۲ق) معروف به ابن خراط است. او فقیه، محدث، حافظ، قاضی، ادیب و شاعر مالکی مذهب است.
  20. الفتاوی الکبری (ابن تیمیة)، ج۵، ص۸۶.
  21. مجموع الفتوی (ابن تیمیة)، ج۳، ص۳۷۹.
  22. منهاج السنة النبویة، ج۷، ص۴۲۸.
  23. جاودان، محمد علی، جانشین پیامبر، ص ۴۹۲.
  24. منظور آیه ۱۰۰ سوره توبه می‌باشد: ﴿وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ «و خداوند از نخستین پیش‌آهنگان مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی از آنان پیروی کرده‌اند خشنود است و آنها نیز از وی خشنودند و او برای آنان بوستان‌هایی فراهم آورده که جویبارها در بن آنها روان است، هماره در آن جاودانند، رستگاری سترگ، این است» سوره توبه، آیه ۱۰۰.
  25. منظور آیه ۱۸ سوره فتح می‌باشد: ﴿لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا «به راستی خداوند از مؤمنان خشنود شد هنگامی که با تو در زیر آن درخت بیعت می‌کردند پس آنچه در دل داشتند معلوم داشت، از این رو آرامش را بر آنها فرو فرستاد و به پیروزی زودرسی پاداششان داد» سوره فتح، آیه ۱۸.
  26. منهاج السنة النبویة، ج۴، ص۲۴۹.
  27. السیرة النبویة، ج۲، ص۳۲۲ و ۳۱۵؛ الکشاف (زمخشری)، ج۴، ص۲۴۰؛ تفسیر قرآن العظیم (ابن کثیر)، ج۷، ص۳۱۵.
  28. «به راستی خداوند از مؤمنان خشنود شد هنگامی که با تو در زیر آن درخت بیعت می‌کردند پس آنچه در دل داشتند معلوم داشت، از این رو آرامش را بر آنها فرو فرستاد و به پیروزی زودرسی پاداششان داد» سوره فتح، آیه ۱۸.
  29. انه رضی عن الذین بایعوا تحت الشجرة النبی(ص) و کانوا مؤمنین فی الوقت الذی بایعوه فعلم ما فی قلوبهم من إیمان و نفاق فرضی عن المؤمنین و سخط علی المنافقین؛ التبیان (شیخ طوسی)، ج۹، ص۳۲۸؛ المیزان، ج۹، ص۳۷۶.
  30. جاودان، محمد علی، جانشین پیامبر، ص ۴۹۳.
  31. ﴿فَلَمَّا آسَفُونَا انْتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِينَ «و چون ما را به خشم آوردند از آنان انتقام گرفتیم و همه را غرق کردیم» سوره زخرف، آیه 55.
  32. ﴿وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِي وَقَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ «و (یاد کن) آنگاه را که موسی به قوم خود گفت: ای قوم من! چرا مرا آزار می‌دهید با آنکه می‌دانید من پیامبر خداوند به سوی شمایم؟ و چون (از حق) بگشتند خدا دل‌هایشان را بگردانید و خداوند قوم نافرمان را راهنمایی نمی‌کند» سوره صف، آیه ۵.
  33. ﴿فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُمُ الرِّجْزَ إِلَى أَجَلٍ هُمْ بَالِغُوهُ إِذَا هُمْ يَنْكُثُونَ * فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ فِي الْيَمِّ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَكَانُوا عَنْهَا غَافِلِينَ «و چون آن عذاب را- تا مدتی که باید به آن می‌رسیدند- از آنان می‌گرداندیم باز آنان پیمان‌شکنی می‌کردند * بنابراین از آنان انتقام گرفتیم و برای آنکه آیات ما را دروغ شمردند و از آنها غافل بودند آنان را در دریا غرق کردیم» سوره اعراف، آیه ۱۳۵-۱۳۶.
  34. ﴿لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا «به راستی خداوند از مؤمنان خشنود شد هنگامی که با تو در زیر آن درخت بیعت می‌کردند پس آنچه در دل داشتند معلوم داشت، از این رو آرامش را بر آنها فرو فرستاد و به پیروزی زودرسی پاداششان داد» سوره فتح، آیه ۱۸.
  35. ﴿لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «گروهی را نمی‌یابی که با ایمان به خداوند و روز واپسین، با کسانی که با خداوند و پیامبرش مخالفت ورزیده‌اند دوستی ورزند هر چند که آنان پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشانشان باشند؛ آنانند که (خداوند) ایمان را در دلشان برنوشته و با روحی از خویش تأییدشان کرده است و آنان را به بوستان‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویباران روان است، در آنها جاودانند، خداوند از آنان خرسند است و آنان از وی خرسندند، آنان حزب خداوندند، آگاه باشید که بی‌گمان حزب خداوند است که (گرویدگان به آن) رستگارند» سوره مجادله، آیه ۲۲.
  36. ﴿وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ «و خداوند از نخستین پیش‌آهنگان مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی از آنان پیروی کرده‌اند خشنود است و آنها نیز از وی خشنودند و او برای آنان بوستان‌هایی فراهم آورده که جویبارها در بن آنها روان است، هماره در آن جاودانند، رستگاری سترگ، این است» سوره توبه، آیه ۱۰۰.
  37. ﴿وَالَّذِينَ يُحَاجُّونَ فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا اسْتُجِيبَ لَهُ حُجَّتُهُمْ دَاحِضَةٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ «و حجّت آنان که درباره خداوند پس از پذیرفته شدن دعوت وی چالش می‌ورزند نزد پروردگارشان تباه است و بر آنان خشمی (از سوی خداوند) و برای آنان عذابی سخت خواهد بود» سوره شوری، آیه ۱۶.
  38. ﴿قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذَلِكَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَغَضِبَ عَلَيْهِ وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِيرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ أُولَئِكَ شَرٌّ مَكَانًا وَأَضَلُّ عَنْ سَوَاءِ السَّبِيلِ «بگو آیا می‌خواهید از کسانی که نزد خداوند کیفری بدتر از این دارند، آگاهتان گردانم؟» سوره مائده، آیه ۶۰.
  39. ﴿مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ «بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند - نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شده‌اند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند - خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.
  40. جاودان، محمد علی، جانشین پیامبر، ص ۴۹۵.