آیا حکم جهاد با آزادی انتخاب دین منافات دارد؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آیا حکم جهاد با آزادی انتخاب دین منافات دارد؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی
مدخل اصلیآزادی انتخاب دین
تعداد پاسخ۱ پاسخ

آیا حکم جهاد با آزادی انتخاب دین منافات دارد؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث فقه سیاسی است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی فقه سیاسی مراجعه شود.

پاسخ نخست

محمد حسن قدردان قراملکی

حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسن قدردان قراملکی در کتاب «آزادی در فقه و حدود آن» در این‌باره گفته‌ است:

درباره مشروعیت جهاد ابتدایی در دو فرض اول، به دلیل اختصاص آن به زمان حضور امام، در اینجا مورد بحث قرار نمی‌گیرد و تنها به این نکته بسنده می‌کنیم که جهادهای عصر معصومان (ع) نیز تنها برای گسترش و بسط اسلام بوده و از آن نظریه اجبار و اکراه کفار به اسلام استنتاج نمی‌شود که تفصیل آن در تبیین رهیافت جدید از جهاد خواهد آمد. با این وجود مشروعیت جهاد ابتدایی در عصر حضور امام از مسلمات فقه تلقی می‌شود. اما درباره مشروعیت جهاد ابتدایی در عصر غیبت و الزام کفار به دین اسلام با جنگ و قتال، دو دیدگاه در فقه وجود دارد:

دیدگاه نخست، موافق وجوب جهاد ابتدایی با مسؤولیت و نظارت فقیه عادل است. مبنای این دیدگاه، عموم و اطلاق آیات و روایات جهاد است. آنان برخی روایات ناهی از جهاد را بر عدم حضور نایب امام معصوم حمل کرده‌اند که این مشکل با فرض حضور ولی فقیه از بین می‌رود[۱]. برخی از معاصران نیز به این دیدگاه معتقدند[۲].

دیدگاه دوم، مشروعیت جهاد ابتدایی را بر حضور امام معصوم با حضور نایب خاص وی مختص می‌داند. مبنای این دیدگاه روایاتی است که جهاد را مشروط به امام عادل یا نایب خاص آن کرده[۳] و همچنین روایاتی که بر منع قیام پیش از ظهور حضرت حجت (ع) دلالت می‌کنند[۴]. طرفداران این دیدگاه در توجیه اطلاق آیات جهاد، بر آن مقیدها و مخصص‌های متعددی ذکر کرده‌اند که به بعضی از آنها در بحث مبانی آزادی انتخاب دین اشاره شد[۵]. علاوه بر روایات، برخی نیز مدعی اجماع بر عدم مشروعیت جهاد در عصر غیبت شده‌اند، چنان که صاحب ریاض آن را به علامه حلی در المنتهی و ابن‌زهره در الغنیه نسبت می‌دهد[۶].

از فحص و تتبع در کلمات فقها روشن می‌شود که آنان مشروعیت جهاد ابتدایی را به اذن امام عادل یا نایب خاص او مقید کرده‌اند. اما اینکه مقصود از «امام عادل” آیا تنها امام معصوم است یا شامل فقیه نیز می‌شود، هر چند برخی خواسته‌اند آن را به فقیه نیز تعمیم دهند[۷]، لکن از آنجا که فقها عنوان فوق را از روایات اخذ کرده‌اند و مقصود ائمه از امام عادل خودشان بوده است، مقصود فقها نیز از آن، امام معصوم خواهد بود، دلیل دیگر بر این ادعا، قید «أو من انتصبه” است که بعد از «امام عادل” ذکر می‌کنند که ظاهر انتصاب، نصب خاص و در عصر ناصب است.

با این توضیح روشن می‌شود که اکثر فقها در ابتدای بحث جهاد، یکی از شرایط وجوب یا مشروع آن را «امام عادل أو من انتصبه” ذکر کرده‌اند که ظاهر در اختصاص جهاد به عصر حضور امام معصوم است. در این جا به بعضی از اقوال فقها اشاره می‌کنیم:

شیخ طوسی: إنما يجب عليه عند شروط و هي: أن يكون الإمام العادل أو من نصبه الإمام[۸].

ابن‌براج: أن يكون مأموراً بالجهاد من قبل الإمام أو من نصبه...[۹].

ابن‌حمزه: حضور إمام أو من انتصبه[۱۰].

ابن‌زهره: إما شرايط وجوبه أمر الإمام العادل به أو من ينصبه الإمام[۱۱].

علاءالدین حلبی: مع إمام الاصل به أو من نصبه[۱۲].

علامه حلی: إنما يجب بشرط الإمام أو نائبه[۱۳]. وی در کتاب الارشاد به جای عبارت نائبه از عنوان من نصبه استفاده کرده است.

محقق حلی: إنما يجب مع وجود الإمام العادل أو من نصبه لذلك و دعائه إليه[۱۴].

برخی دیگر از فقها به اختصاص جهاد به عصر حضور تصریح داشته‌اند که به آنها اشاره می‌کنیم:

شهید ثانی: وی تصریح می‌کند که فقیه هر چند نایب امام در مصالح مسلمانان است، اما حق اجازه جهاد را ندارد[۱۵]. فالفقيه في حال الغيبة و إن كان منصوباً للمصالح العامة لا يجوز له مباشرة امر الجهاد.

ابن‌احمد: بشرط حضور الإمام العادل داعياً إليه أو من يؤمره و هو محرم من دون إذنه[۱۶]. ظاهر بلکه صریح «یؤمره” در نایب خاص و حضوری است.

صاحب ریاض المسائل، سید علی طباطبائی ضمن نقل اتفاق فقها بلکه اجماع آنان مبنی بر عدم مشروعیت جهاد در عصر غیبت، از کتاب المنتهی علامه حلی و الغنیه ابن‌زهره مدعی شده که مخالفی بر این نظر نیافته است[۱۷].

محقق کرکی: او نیز مقصود از «نائبه” را نایب منصوص تفسیر می‌کند[۱۸].

سید محمد بن علی طباطبائی تصریح می‌کند که دعوت به اسلام با جهاد تنها در صلاحیت امام معصوم است[۱۹].

کاشف الغطاء: خامسها جهاد الكفر و التوجه إلى محالهم للرد إلى الإسلام والإذعان بما أتى به النبي الأمي المبعوث من عند الملك العلام و هذا المقام من خواص النبي و الامام و المنصوب الخاص منهما دون العام[۲۰].

شهید مطهری: از نظر فقه شیعه این نوع جهاد جز در زمان حضور امام یا کسی که شخصاً از ناحیه امام منصوب شده باشد، جایز نیست، یعنی از نظر فقه شیعه الآن برای یک نفر حاکم شرعی هم مجاز نیست که دست به این چنین جنگ ابتدایی بزند[۲۱].

صافی گلپایگانی: وی جهاد را از مختصات پیامبر و امام معصوم ذکر می‌کند: الجهاد المصطلح [الابتدائي] يكون من مختصات النبي و الإمام فيأمران به إن رأى فيه الصلاح[۲۲].

آنان خواستند به جمع دو نظریه معروف در فقه (موافق جهاد ابتدایی و مخالف آن) بپردازند. برای این منظور به تفسیر و تبیین جهاد ابتدایی دست زدند که جهادهای ابتدایی اسلام به معنای اکراه و اجبار مردم در پذیرفتن اسلام نیست، چرا که اصلاً اعتقاد و عقیده قابل اکراه و تحمیل نیست، بلکه اصل جهاد در اسلام به منظور برداشتن حکومت‌ها و نظام‌هایی است که مانع معرفی و تبلیغ اسلام به مردم آن سرزمین می‌شوند. با برچیده شدن این نوع حکومت‌ها، پیام و ادله اسلام به صورت آزاد و شفاف به مردم می‌رسد و مردم در انتخاب یا عدم انتخاب آن آزادند و نمی‌توان با توسل به زور و اکراه آنان را وادار به اسلام کرد.

طرفداران این رهیافت، مشروعیت جهاد را حداکثر به رفع ستم و ظلم از مردم سایر کشورها با سرنگونی حکومت‌هایی که مانع رسیدن پیام اسلام به مردم خود می‌شوند، محدود کرده‌اند. در این رویکرد جدید اثری از اکراه و اجبار مردم برای انتخاب دین وجود ندارد، بلکه نهایت کوشش برای فراهم آوردن بستر مناسب برای معرفی اسلام و انتخاب آزادانه و از روی تفکر، انجام می‌شود. با این وجود اصل وجوب جهاد در عصر غیبت، به معنایی که ذکر شد، حفظ شده است. این جا به آرای بعضی اندیشوران در این خصوص اشاره می‌کنیم: شهید مطهری: دیدگاه شهید مطهری در عدم مشروعیت جهاد ابتدایی در عصر غیبت گذشت؛ اما مقصود استاد از آن جهاد به منظور تحمیل عقیده و اسلام بود، ولی به اعتقاد ایشان، جهاد برای از بین بردن نظام‌های طاغوتی که مانع ترویج اسلام می‌شوند مشروع است.

اگر ما توحید را جزء حقوق انسان‌ها دانستیم، ممکن است اگر مصلحت انسانیت ایجاب بکند و اگر مصلحت توحید ایجاب بکند، ما با قومی مشرک می‌توانیم بجنگیم نه به خاطر اینکه توحید را به آنها تحمیل بکنیم و ایمان را به آنها تحمیل بکنیم، چون توحید و ایمان تحمیل شدنی نیست، با مشرکین می‌توانیم بجنگیم به خاطر این که ریشه فساد را اساساً بکنیم، ریشه‌کن کردن مبدأ عقیده شرک با زور یک مطلب است و تحمیل عقیده توحید مطلب دیگر[۲۳].

ایشان در ادامه به مخالفت غربی‌ها با این نظریه اشاره کرده و تصریح می‌کند که نظریه غربیان به برخی مسلمانان نیز سرایت کرده است[۲۴]. استاد در یادداشت‌های خود بر آزادی نیز بر همین رهیافت تأکید می‌ورزد[۲۵].

آیت الله خامنه‌ای: ایشان آزادی عقیده، اعم از عقاید اقلیت‌های دینی و کفار را می‌پذیرد و در تبیین آن به دو نکته اشاره می‌کند: اول اینکه این آزادی در اسلام به معنای عدم مجازات و کیفر است نه رضایت بدان؛ دوم این که صاحبان عقاید مختلف در صدد هجمه به اسلام و حکومت آن برنیایند: عقیده مذهبی هم تا آنجا که در صدد مبارزه با عقیده اسلامی نباشد، ممنوع نیست، یعنی مجازات ندارد، اگر کسی در جامعه اسلامی عقیده غیر اسلامی داشت و این عقیده، او را به مخالفت و معارضه با نظام اسلامی نمی‌کند، دارا بودن آن عقیده اشکالی ندارد. اسلام کفار و کسانی را که به تعالیم او معتقد نیستند و از دایره عقاید اسلامی بیروند، در جامعه اسلامی تحمل می‌کنند و برای آنها حق قائل است. از آنها دفاع می‌کند[۲۶].

وی با استناد به آیه ﴿لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ[۲۷]، اعتقاد کفر را نه تنها مستحق قتال نمی‌داند که کافر را به دلیل انسانیت مستحق مدارا و نیکو رفتاری بر می‌شمارد: در مورد خود اعتقاد کفر در قرآن آیه‌ای داریم که به خصوص مسلمان‌ها را امر می‌کند که با دارندگان این اعتقاد - اگر تجاوز و تعرض علیه اسلام و مسلمین نکردند - با نیکویی رفتار شود... قسط و عدالت در جامعه اسلامی به معنای رعایت حقوق افراد آن جامعه است که آن کافر هم یکی از همان افراد است یا حتی کسانی که در خارج از آن جامعه زندگی می‌کنند، ولی با نظام اسلامی و مسلمین و با اسلام‌ستیزی نمی‌کنند[۲۸].

ایشان آیات جهاد را بر شروع جنگ از سوی کفار یا جهاد با سران و سردمداران نظام‌های کفر، حمل می‌کند. این آیات هیچ کدام تا آنجا که بنده مراجعه کردم، به مسلمان‌ها دستور نمی‌دهد که کافر را به خاطر اعتقادش نه به خاطر عملش، مورد تعرض و آزار قرار دهند. جنگ با کفار مربوط است یا به آن صورتی که کافر علیه نظام و ایمان اسلامی دست به مبارزه و حمله زده است، وظیفه اسلام و مسلمین در این جا دفاع از حوزه اسلام و حقوق اسلامی است، یا مربوط است به مبارزه با سران کفر و سردمداران نظام‌های ملحد و طاغوتی که ملت‌ها را اسیر خود کرده‌اند[۲۹].

مکارم شیرازی: ایشان با اشاره به شأن نزول آیه ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ[۳۰] که درباره مسیحی شدن برخی از جوانان مسلمان و در خواست پدران آنان برای کاربرد اجبار جهت برگشت جوانان به اسلام است، می‌نویسد: این آیه پاسخ دندان‌شکنی است به آنها که تصور می‌کنند اسلام در بعضی موارد جنبه تحمیلی و اجباری داشته و با زور و شمشیر و قدرت نظامی پیش رفته است، جایی که اسلام اجازه نمی‌دهد پدری فرزند خویش را برای تغییر عقیده تحت فشار قرار دهد، تکلیف دیگران روشن است، اگر چنین امری مجاز بود، لازم بود این اجازه، قبل از هر کس به پدر درباره فرزندش داده شود، در حالی که چنین حقی به او داده نشده است[۳۱].

سپس ایشان دیدگاه برخی از فقها و مفسران مبنی بر تفکیک آزادی انتخاب دین بین اهل کتاب و مشرکان و کفار و نیز منسوخ شدن آیه فوق با آیات سیف (قتال و جهاد) را رد کرده و آزادی انتخاب دین را موافق منطق عقل می‌داند[۳۲].

آقای مکارم در تبیین فلسفه جهادهای صدر اسلام می‌نویسد: از بررسی جنگ‌های اسلامی به خوبی آشکار می‌شود که قسمتی از این جنگ‌ها جنبه دفاعی داشته و قسمت دیگری که جنبه جهاد ابتدایی داشته است، برای کشورگشایی و اجبار افراد به آیین اسلام نبوده، بلکه برای واژگون کردن نظامات غلط و ظالمانه و اجازه یافتن مردم برای مطالعه آزاد درباره مذهب و شیوه‌های زندگی اجتماعی بوده است. شاهد گویای این سخن، این است که در تاریخ اسلام کراراً دیده می‌شود که مسلمانان هنگامی که شهرها را فتح می‌کردند، پیروان مذاهب دیگر را همانند مسلمانان آزادی می‌دادند[۳۳].

نوری همدانی: وقتی مانعی و رادعی بر سر راه پیشرفت اسلام و نشر حقایق دین وجود نداشت، آنجا که سخنگو و مبلغ اسلام را نیازردند و نکُشتند، هنگامی که امنیت مسلمین و نشر دهندگان اسلام محفوظ بود و کسی به مسلمانان تجاوز نکرد، در آن صورت خداوند متعال امر به جهاد و پیکار را بر ما واجب نکرده است و لازم نیست با حمله به دیگران خون‌ریزی کنیم و جان‌ها را از کالبدها به در آوریم[۳۴].

جعفر سبحانی: ایشان با اشاره به آیات نافی اکراه در دین، اطلاق آیات جهاد و قتال را با قیودی مانند نجات ستم‌دیدگان، رفع موانع دعوت اسلام، جلوگیری از کفر و شرک و مبارزه با فساد و بی‌عدالتی، مقید می‌کند و در توضیح آن می‌نویسد: اگر دولت‌های کافر، مانع از نفوذ اسلام و تبلیغ مردم و نشر معارف و احکام آن نباشند و هیچ‌گونه مانعی بر سر راه دعوت پیامبران و اولیای الهی و نمایندگان آنان ایجاد نکنند، در این صورت، حکومت اسلامی با چنین حکومت‌هایی کاری نخواهد داشت و منتظر نظریه مردم در گزینش راه و رسم‌هاست، تا چه فعلی را انتخاب کنند و از چه مکتبی پیروی نمایند[۳۵].

او در تبیین هدف رفع شرک و کفر می‌گوید: حد و پایان این مبارزه برچیده شدن بساط بت و بت‌پرستی است؛ اما هرگز نمی‌توان برای ایجاد اعتقاد به توحید مبارزه کرد، زیرا چیزی مبارزه برمی‌دارد که فعل و ترک آن در دست انسان باشد، در صورتی که اعتقاد به یک مذهب در دست کسی نیست، در چنین مواردی باید از منطق خرد و دعوت‌های حکیمانه - که قرآن ما را به آن هدایت می‌کند -پیروی کنیم[۳۶].

جوادی آملی: ایشان در تفسیر و توجیه آیه ۱۹۳ بقره: ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ[۳۷] به نکته بدیعی اشاره می‌کند: بجنگید تا فتنه برطرف شود نه آنکه بجنگید تا مردم با اجبار دین را بپذیرند. آن‌گاه در آیه دیگری فرمود: ﴿وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ[۳۸]، یعنی شما جلو فتنه را بردارید، همه مسلمان می‌شوند، چون در دین ابهامی نیست، سرمایه پذیرش خدا در نهان همه هست، حرف شما هم که مستدل و روشن و فطرت‌پذیر است؛ پس اگر این تبلیغات سوء را خاموش و فتنه را بردارید، مشکل حل است و مردم طبعاً مسلمانند، شما بجنگید و این پرده و غبار را از میان بردارید؛ پس جنگ برای خاموش کردن فتنه است، نه برای تزریق عقیده ایشان[۳۹].

در تفسیر آیه ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ[۴۰] معتقد است صدر آیه تحمیل دین را بر کافر نفی کرده، اما ذیل آن مؤمنان را مکلف به آماده‌سازی تبین و شناخت رشد از ضلالت نموده است که آن با خاموش کردن فتنه و موانع تبلیغ اسلام عملی می‌شود: هر چند ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ وظیفه‌ای را از ما سلب می‌کند، ولی ﴿قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ وظیفه‌ای را بر عهده ما قرار می‌دهد، زیرا فرموده است که دین بین را به مردم بگویید[۴۱].

نظریه نگارنده: با توجه به قوت مبانی نظریه آزادی انتخاب دین و عدم اکراه، به نظر می‌رسد نمی‌توان پذیرفت که جهاد برای اجبار مردم به انتخاب دین است و به تبع آن، جهاد در عصر غیبت با هدف فوق نیز غیر موجه خواهد بود. اما درباره دیدگاه جدید مبنی بر مشروعیت داشتن جهاد با کشورهای کفر برای سرنگونی نظام‌های آنها و رساندن پیام اسلام به شهروندان آن سرزمین‌ها، باید گفت این دیدگاه جدید هر چند در مورد اصل جهاد معقولانه‌تر است، اما مستند نیست و نصی از قرآن یا روایات برای آن وجود ندارد؛ اما اطلاق ادله جهاد که در آنها به قتال با کفار و مشرکان و اهل کتاب امر شده است، با آیات و روایات دیگری مقید می‌شود، که به برخی در بحث «مبانی آزادی انتخاب دین” اشاره شد[۴۲].

به نظر می‌رسد مهم‌ترین مبنای دیدگاه جدید این آیه شریفه است: ﴿وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا[۴۳].

لکن توجه به شأن نزول آیه روشن می‌کند که آیه و حکم جهاد در آن ناظر به مشرکان مکه است که با بهانه‌های مختلف مسلمانان باقی مانده در مکه را آزار و اذیت می‌کردند و با زور درصدد ارتداد آنان از اسلام بودند، علاوه بر شأن نزول آیه، ظاهر آیه نیز بر این نکته دلالت می‌کند، آنجاکه خود مستضعفان در خواست یاری می‌کنند و سردمداران حکومت را به ظلم و اختناق‌آفرینی توصیف می‌کنند. نکته دیگر اینکه آیه حداکثر دلالت بر مشروعیت جهاد به منظور سرنگونی حکومت ظالمی می‌کند که مانع مسلمان شدن شهروندان خود است؛ اما بعید است که از آیه جهاد ابتدایی‌ای که بدون در خواست یاری مردم یک کشور - که چه بسا با حکومت رابطه حسنه نیز داشته باشند- باشد را استنتاج کرد و چه بسا چنین جهادی با مخالفت شهروندان آن کشور و دیگر مردم مواجه گردد که به مصلحت اسلام نباشد و نهایت اینکه مشروعیت و مصلحت آن شامل عصر غیبت نمی‌شود»[۴۴]

پانویس

  1. صاحب جواهر تنها دلیل مخالفان را اجماع می‌داند که قابل مناقشه است: لكن إن تم الاجماع فذاك، وإلا أمكن المناقشة فيه بعموم ولاية الفقيه في زمن الغيبة الشاملة لذلك المعتضدة بعموم أدلة الجهاد، فترجح على غيرها (جواهر، ج۲۱، ص۱۳ و ۱۴).
  2. ر.ک: ابوالقاسم خوئی، منهاج الصالحین، ج۱، ص۳۶۳؛ محمدحسین طباطبائی، المیزان، ج۲، ص۶۹؛ میرزا جواد تبریزی، صراط النجاه، ج۳، ص۳۵۹؛ حسینعلی منتظری، دراساة فی ولایة الفقیه، ج۲، ص۷۱۱؛ سید محمد حسینی شیرازی، الفقه، کتاب الجهاد، ص۶۱؛ محمد مؤمن قمی، فقه اهل البیت، ش۲۶؛ احمد آذری قمی، رهبری و جنگ و صلح، ص۹۳ و ۱۰۳؛ محمدتقی مصباح یزدی، مجله پاسدار اسلام (شهریور ۱۳۷۴) ص۱۶؛ احمد جنتی، مجلة التوحید (شعبان ۱۴۰۳)، ص۶۲.
  3. ر.ک: محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ابواب جهاد العدو، باب ۱۲.
  4. ر.ک: محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ابواب جهاد العدو، باب ۱۳.
  5. شهید مطهری در جزوه «جهاد» خود اطلاق آیات جهاد را با پنج قید ذیل مقید کرده است: ۱. جهاد با جنگ‌افروزان؛ ۲. دفاع از حقوق بشر؛ ۲. نفی اکراه در اسلام؛ ۴. توصیه به صلح و مدارا؛ ۵. رفع فتنه. همچنین ایشان تصریح می‌کند که جهاد در اسلام به دفاع بر می‌گردد که آن نیز اختصاص به عصر معصوم دارد. برای توضیح بیشتر، ر.ک: محمد حسن قدردان قراملکی، حکومت دینی از منظر شهید مطهری، ص۱۴۹-۱۶۱.
  6. ر.ک: محمدحسن نجفی، جواهرالکلام، ج۲۱، ص۱۳.
  7. ر.ک: حسینعلی منتظری، «اهمیت امر به معروف و نهی از منکر»، روزنامه سلام (۲۶ فروردین ۱۳۷۲)، ص۸.
  8. النهایه؛ و نیز محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الجمل، کتاب الجهاد.
  9. المهذب، کتاب الجهاد.
  10. الوسیله، کتاب الجهاد.
  11. غنیة النزوع، کتاب الجهاد.
  12. اشارة السبت الی معرفة الحق، کتاب الجهاد.
  13. قواعد الاحکام، کتاب الجهاد.
  14. المختصر النافع، کتاب الجهاد؛ شرائع الاسلام، کتاب الجهاد.
  15. مسالک الافهام، ج۳، ص۹؛ شرح لمعه، ج۲، ص۳۸۱.
  16. الجامع الشرایع، کتاب الجهاد. توضیح اینکه برخی از دیدگاه‌های فقها فوق از موسوعة الینابیع الفقهیه، ج۹ نقل شده است.
  17. ریاض المسائل، ج۱، ص۴۷۹.
  18. جامع المقاصد، ج۳، ص۳۷۰.
  19. مدارک العروه، ج۱، مقدمه.
  20. کشف الغطاء، کتاب الجهاد.
  21. سیری در سیره ائمه اطهار (ع)، ص۶۴. البته استاد موضع اکثر فقها را گزارش کرده‌اند.
  22. الدلالة الی من له الولایه، ص۸۱.
  23. جهاد، ص۵۱-۵۲.
  24. جهاد، ص۵۱.
  25. «یک وقت بر خود آن محیط یک قدرت اهریمنی حکم‌فرماست که مانع آزادی و عرض عقیده است. این جاست که جهاد تهاجمی برای کوبیدن قدرت اهریمنی و بسط آزادی و ایجاد محیط آزاد تجویز می‌شود. شاید منظور آیه کریمه ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ [«و با آنان نبرد کنید تا آشوبی بر جا نماند و دین، یکجا از آن خداوند باشد» سوره انفال، آیه ۳۹] همین باشد که موجبات فتنه و قوه‌های اهریمنی را از بین ببرید و محیط را آزاد کنید» (یادداشت‌های استاد مطهری، ج۱، ص۸۸).
  26. به نقل از: مجله اندیشه حوزه، سال چهارم، ش۲، ص۳۴.
  27. «خداوند شما را از نیکی ورزیدن و دادگری با آنان که با شما در کار دین جنگ نکرده‌اند و شما را از خانه‌هایتان بیرون نرانده‌اند باز نمی‌دارد؛ بی‌گمان خداوند دادگران را دوست می‌دارد» سوره ممتحنه، آیه ۸.
  28. آیت الله سیدعلی خامنه‌ای، مجله اندیشه حوزه، سال چهارم، ش۲، ص۳۴.
  29. آیت الله سیدعلی خامنه‌ای، مجله اندیشه حوزه، سال چهارم، ش۲، ص۳۸. نکته قابل ذکر این که ایشان در پاسخ استفتایی از حکم جهاد در عصر غیبت نوشته‌اند: لا يبعد القول بجواز الحكم به للفقيه الجامع للشرايط الذي يلي أمر المسلمين إذا رأی أن المصلحة تقتضي ذلك بل أن هذا القول هو الأقوى. این فتوای جواز جهاد در عصر غیبت با موضع ایشان مبنی بر آزاد بودن عقیده کفر و کافر متعارض نمی‌نماید، زیرا جواز جهاد به منظور از بین بردن نظام شرک و کفر اختصاص دارد و از آن قتال با خود کفار و اکراه آنان بر دین استنتاج نمی‌شود.
  30. «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
  31. تفسیر نمونه، ج۲، ص۲۷۹–۲۸۰.
  32. تفسیر نمونه، ج۲، ص۲۸۰.
  33. تفسیر نمونه، ج۲، ص۲۸۲.
  34. کتاب جهاد، ص۲۹۸.
  35. منشور جارید، ج۳، ص۱۷.
  36. منشور جارید، ج۳، ص۲۰.
  37. «و با آنان نبرد کنید تا آشوبی برجا نماند» سوره بقره، آیه ۱۹۳.
  38. «و دین، یکجا از آن خداوند باشد» سوره انفال، آیه ۳۹.
  39. روزنامه جمهوری اسلامی، ۵ فروردین ۱۳۷۰، ص۱۱ و ۷ فروردین ۱۳۷۰، ص۱۰.
  40. «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
  41. روزنامه جمهوری اسلامی، ۵ فروردین ۱۳۷۰، ص۱۱ و ۷ فروردین ۱۳۷۰، ص۱۰.
  42. برای توضیح بیشترلإ ر.ک: محمدحسن قدردان قراملکی، حکومت دینی از منظر شهید مطهری، ص۱۴۸-۱۶۱.
  43. «و چرا شما در راه خداوند نبرد نمی‌کنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که می‌گویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار» سوره نساء، آیه ۷۵.
  44. قدردان قراملکی، محمد حسن، آزادی در فقه و حدود آن، ص ۱۲۱-۱۳۴.